وقتی در روانشناسی راجع به انکار صحبت میکنیم منظورمان فرایندی است که اغلب ما انسانها دچار آن هستیم و معنی آن این است که سعی میکنیم به خودمان دروغ بگوییم! اغلب آدمها بارها به خودشان دروغ میگویند ،چرا؟! چون گاهی اوقات حقیقت دردناک است ، تاب تحمل آن را نداریم, پس ترجیح میدهیم همچون کبک سر در برف فرو کنیم و تصور کنیم شکارچیان ما را نمیبینند! پدیدهی انکار البته گاهی بهما کمک میکند. مثلا بسیاری از انسانها اگر قرار بود واقعیت غیر قابل اجتناب «مرگ» را همیشه به یاد داشته باشند قادر به ادامهی حیات نبودند و دچار اضطراب دائمی میشدند. اما خیلی وقتها پدیدهی انکار بسیار خطرناک است.
مثلا فرد از ترس این که نکند بیماری خطرناکی داشته باشد حاضر به آزمایش دادن نیست و خود را قانع میکند که من خیلی هم سالمم و این دکترها عادت دارند الکی مردم را بترسانند! انکار باعث میشود که چنین بیماری وقت طلایی درمان را از دست بدهد. شما چه مواردی از انکار را میشناسید؟
انکار به عنوان یک بلای جمعی
گاهی اوقات انکار پدیدهای فردی نیست بلکه یک گروه در توافقی ناخودآگاه دچار یک انکار جمعی میشوند! مثلا مردم یک شهر کشنده بودن آلودگی هوا را انکار میکنند و چنان به زندگی خود ادامه میدهند که گویی اعداد و ارقام مربوط به خطر اعدادی بیربط به زندگی آنها هستند! یا مردم یک کشور مضرات ناشی از مواجههی دائمی با پارازیتهای ماهوارهای را نادیده میگیرند ؛چنانکه انگار این عوارض و خطرات قصههایی مهمل هستند! وقتی انکار به صورت یک پدیدهی گروهی رخ میدهد عوارض و هزینههای بیشتری هم ایجاد میکند.
معرفی یک کتاب خوب
خوشبختانه به تازگی کتاب جامع و مفیدی در زمینهی انکار به فارسی منتشر شده است. این کتاب «کوری خود خواسته» نام دارد و توسط «مارگارت هفرنان» نوشته شده است. نویسندهی کتاب ،موشکافانه به بررسی پدیدهی انکار پرداخته و نقش این پدیده را در گرفتاریهای بزرگ تاریخ معاصر نشان داده است.
خانم هفرنان ابتدا گستردگی پدیدهی انکار را در زندگیهای شخصی ما نشان داده و سپس نقش آن را در حوادثی همچون فاجعهی نیروگاه اتمی چرنوبیل ، بحران وال استریت و فجایع زندانهایی همچون ابوغریب اثبات میکند. خواندن این کتاب را قویا پیشنهاد میکنم. این کتاب توسط «دکتر اقدس صفری» به فارسی برگردانده شده و انتشارات «سرور کیان» آن را منتشر کرده است.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.