به مناسبت یکصدمین سالگرد تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش ، مراسمی در مدرسه تاریخی و ماندگار دارالفنون برگزار شد .
آخرین باری که این مدرسه را بازدید کردم زمانی بود که محمد بطحایی وزیر پیشین آموزش و پرورش در آن نشست رسانه ای برگزار کرد . ( این جا )
در این سه سال تغییر محسوسی در وضعیت فیزیکی آن رخ نداده است و همچنان از مدرسه دارالفنون برای برگزاری همایش ، سمینار و نشست های ستادی و اداری استفاده می شود .
مدیریت این مکان تاریخی در اختیار سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی قرار گرفته است . البته قدم زدن در این مکان آرام و مصفا در مرکز شلوغ و آلوده شهر تهران ناخودآگاه ذهن آدمی را به زمان موسس و بنیان گذار مردمی و تحول خواه ایران این مدرسه یعنی امیر کبیر می برد .
برخی تعمیرات و مرمت ها در مدرسه دارالفنون در حال انجام است اما بیم آن می رود که ارزش تاریخی این مدرسه ماندگار در اثر سهل انگاری ها و نیز کمبود اعتبارات و بودجه دچار نقصان و تهدید شود .
برخی اوقات فکر می کنم چرا کشوری با پیشینه ی تاریخی و کهن ایران با میراث فرهنگی ارزشمند این چنین باید از هویت و پیشینه ی تاریخی خود تهی گردد و حاکمان آن حداقل به خاطر جذب توریست و درآمد هم که شده توجه بیشتری به آن نشان دهند ؟
واقعا با وجود این منابع گران بها و بدیل و مدیریت علمی و جامع نگر دیگر چه نیازی است که توجه مدیران و حاکمان به دنبال پول نفت و عقربه سیاست های جهانی و تاثیر آن بر قیمت آن باشد ؛ نفتی که بی پایان نیست و معلوم نیست وقتی تمام شود چه سرنوشتی در انتظار ما و آیندگان خواهد بود .
در ابتدا نگاهی کوتاه بر تاریخچه مدرسه دارالفنون می اندازیم .
« مهدی خلیلی » می نویسد : ( این جا )
«امير كه عشق و علاقه فراواني به ترقي و تحول ايران داشت و ميخواست ايران را از آن شكل و صورت نابه سامان تشكيلات اداري، نظامي، مالي و... سامان دهد و طي سفر خود به روسيه با دارالعلوم آن جا آشنايي يافته و پيشرفت علوم جديد را در آن جا ديده بود و در سفر بعدي خود به عثماني، جهت عقد قرارداد ارزنه الروم خبر تاسيس مدارسي در عثماني را شنيده بود، به فكر تاسيس مدرسهاي در ايران افتاد كه تمام علوم جديد در آن به جوانان ايران آموزش داده شود .
اگرچه پيش از اين هم در زمان عباس ميرزا اقداماتي در راستاي آموزش جوانان و اعزام آنها به اروپا انجام شده بود اما امير به اين فكر افتاد كه جواناني كه براي تحصيل به اروپا ميرفتند ممكن است به دليل زرق و برق آن مجامع و نفوذ استعمارگران در افكار آنان كارآيي لازم را نداشته باشند؛ بدين جهت مصلحت را در آن ديد كه با ايجاد مركز تعليم و تربيت در مملكت و با آوردن معلمان از كشورهاي اروپايي، جوانان در مملكت خود تعليم داده شوند. نکته نخست و قابل تامل آن است که به لحاظ کیفیت آموزش ، سطح معلمان ، استانداردهای آموزشی و... وضعیت ما نسبت به 170 سال پیش چه تغییری کرده است ؟
طرح بناي ساختمان را ميرزا رضا مهندسباشي از شاگرداني كه عباس ميرزا به فرنگ فرستاده بود ريخت.
بد نیست بدانید که ابتدا قرار بود اين مدرسه بزرگ تنها براي فرزندان ديوانيان و لشكريان و درباريان و از همه بالاتر، شاهزادگان گشوده بشود ولي اين انحصارگرايي به وسيله شخص امير شكسته شد و مدرسه شاگردان متفرقهاي از طبقات ديگر را در خود جاي داد. لباس شاگردان دارالفنون فراخور رشته تحصيليشان متفاوت بود و سالانه دو دست لباس مجاني زمستاني و تابستاني به آنها داده ميشد. شاگردان ناهار را به خرج مدرسه ميخوردند و جزو خدمتگزاران دولت محسوب شده و مقرري مختصري نيز داشتند. دوره تحصيلي معمولا 6 سال بود. در مدرسه نمازخانهاي نيز داير بود كه شاگردان به موقع در آن جا نماز ميگزاردند. بودجه دارالفنون در سال تاسيس آن 7750 تومان بود.
ورود معلمان اروپايي به تهران در تاريخ 26 محرم 1268ق/44نوامبر1851 ميلادي يعني يك روز پس از عزل امير بود. با تمام اين مسايل امير پس از ورود معلمان نگران وضع آنان بود و سفارش ميكرد كه مراقب احوال آنها باشند طوري كه از آمدن شان به ايران پشيمان نشوند چرا كه دشمنان امير به دنبال بازگرداندن معلمان به كشورشان بودند؛ اما با علاقهاي كه ناصرالدين شاه به مساله داشت اين امر متنفي شد ولي برخلاف تلاشهای امير مخالفان توانستند در ميان اين معلمان كارشناسان انگليسي را نيز استخدام كنند.
سرانجام يك روز پس از ورود معلمان اروپايي مسيوجان داوود آنها را به شاه معرفي كرد و شاه با تقدير نامهاي وي را مورد تفقد قرار داد. مدرسه پنجم ماه ربيعالاول 1268 با انتخاب اولاد شاهزادگان عظام و امرا و اعيان و رجال دولت، توسط ميرزا محمدعلي خان شيرازي وزير دول خارجه و پس از تاييد شاه شروع به كار كرد و دارالفنون افتتاح شد. تعداد شاگردان دارالفنون ابتدا بيش از 30 نفر نبود و كمكم به 120 نفر رسيد و تا زمان افتتاح تكميل شد. نخستين فارغالتحصيلان در سال 1276 از مدرسه جهت اعزام به اروپا فارغالتحصيل شدند.
برخي از معلمان اروپايي دارالفنون پس از اتمام قراردادشان به كشور خود بازگشتند و برخي ديگر در ايران ماندند. اوضاع دارالفنون با توجه به اهدافي كه امير كبير براي آن در نظر داشت پيش نرفت و حضور معلمان روسي و انگليسي و برنامههاي سياستگذاران قاجار موجب انحراف اهداف دارالفنون شد. ناصرالدين شاه تا مدتي به دارالفنون علاقه داشت و به دليل همين علاقه و مقدمات صحيحي كه امير براي اين بناي خیر چيده بود تعليم يافتهگان فاضلي بيرون آمدند؛ اما كمي بعد در نتيجه حقهبازيهاي ميرزا ملكمخان كه خود و پدرش از عوامل انگليسي بودند و موسس فراموشخانه (فراماسونري) در اين مدرسه که سمت معلمي و مترجمي داشت، ناصرالدين شاه به دارالفنون سوءظن پيدا كرد و به كلي از آن جا دلسرد شد.
به هر حال دارالفنون در دوره اول و دوم و سوم توانست عده زيادي از دانشمندان را به جامعه تحويل بدهد. براي نمونه افرادي چون حاجنجمالدوله، ميرزا كاظمخان شيمي، دكتر علمالدوله ثقفي، ميرزا رضاخان مهندس الملك، دكتر ولياللهخان نصر، ميرزا محمدعلي خانذكاالملك(فروغي) و بسياري ديگر از تربيتشدگان دارالفنون بودند ... »
علی مرادی مراغه ای تحلیل گر تاریخ می نویسد : ( این جا )
« داشتم اسناد 90 سال پیش را بررسی می کردم . به اسامی معلمان دارالفنون برخوردم و آنها را با معلمان زمان خودمان مقایسه کردم ، دود از کله ام بلند شد! اینها بودند:
دکتر رضازاده شفق، عباس اقبال آشتیانی، دکتر حسابی، بدیع الزمان فروزانفر، احمد آرام، دکتر تقی ارانی...سند و لیست ۱۸ نفره اینها را در زیر این نوشته آورده ام . »
نکته نخست و قابل تامل آن است که به لحاظ کیفیت آموزش ، سطح معلمان ، استانداردهای آموزشی و... وضعیت ما نسبت به 170 سال پیش چه تغییری کرده است ؟
با وجود گسترش و تنوع تکنولوژی آموزشی و عمومی شدن امر آموزش ، کیفیت خروجی های نظام آموزشی کنونی نسبت به آن موقع چگونه است ؟
یکی از نکات قابل تامل در مدرسه دارالفنون نوشته هایی است که بر روی دیوارهای آن نقش بسته است .
جملاتی پر معنا و عمیق از دانشمندان ، حکما و بزرگان ایران .
و این را مقایسه کنید با دیوارهای مدارس ما که به سختی می توان جمله ای به دردبخور و با معنا متناسب با باز شناسی ارزش های تاریخی و فرهنگی در آن پیدا کرد . حتا برخی مدارس به خود زحمت نداده اند که کتابی سودمند را بگشایند و جمله و عبارتی نغز و عمیق بر آن بنگارند و برخی از همین نوشته ها به مرور زمان حتا قابل خواندن هم نیستند .
برخی از مدیران سوداگر و حتا افراد به اصطلاح کنش گر و مطالبه گر در حوزه آموزش پیشنهاد می دهند که در جهت درآمد زایی مدارس ، این دیوارها کاربری تجاری پیدا کنند .
در این زمینه حتا می توان به نام گذاری مدارس در ایران اشاره کرد که بر اساس یک قانون نانوشته استفاده از نام دانشمندان ، بزرگان ، حکما و اندیشمندان ایرانی در آن ممنوع است و نام های اکثر مدارس آن قدر تکراری و کلیشه ای شده اند که برای معرفی آن باید به نشانی آن توجه کرد تا نام مدرسه گویی در این کشور کهن با تاریخ غنی جز این اسامی دیگر یافت نمی شود .
نکته مهم دیگر وسعت قابل توجه در مدرسه دارالفنون است .
احمد صافی در مراسم مربوطه تعریف می کرد که به چند کشور توسعه یافته سفر کرده بود و دیده بود که مدارس آن ها بر خلاف خانه هایشان بسیار وسیع و مجهز هستند در ست بر عکس ما که مدارس را به زندانی برای فراگیران دانش تبدیل کرده ایم و انتظار داریم تا در این مدارس معجزه ای رخ دهد و کشور به آبادانی و پیشرفت برسد .
کلاس های مدرسه دارالفنون وسیع و دلباز بوده و ارتفاع کف تا سقف قابل توجه است .
راهروها و راه پله ها هم از همین قاعده تبعیت می کنند .
فضای بیرونی مدرسه دارالفنون زیبا و مصفاست و مشاهده و راه رفتن در آن موجب آرامش و تمرکز فراگیران است و آن را مقایسه کنید با بسیاری از مدارس ما که هنوز با الفبای محیط زیست بیگانه اند و ارزشی برای طبیعت قائل نیستند .
واقعا این پرسش مطرح می شود حتا مدارس خاص در نظام آموزشی ایران از نظر معیارها و پارامترهای موفق آموزشی قابلیت رقابت با مدرسه دارالفنون را دارند ؟
و این همان معنای ابتذال و انحطاط در نظام آموزشی است .
و این وضعیت با اندکی اغماض قابل تسری به دانشگاه های ما نیز هستند .
به گواهی تاریخ بسیاری از افراد تاثیرگذار در جنبش مشروطه و موجد تحولات تاریخی و اجتماعی ایران فارغ التحصیلان مدرسه دارالفنون بودند .
نظرات بینندگان