صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

« ويژه ‌نامه بهداشت روان ( تابستان 1390 ) منتشر شده در مجله روان پزشکی و روان شناسی بالینی : اگر در بعد پیش گیری از بروز عوامل تنش زا، در سطح خانواده و اجتماع اقدامی اساسی و بنیادی صورت نگیرد، آینده ای ناخوشایند برای کشور پیش بینی می شود »

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به " دموکراسی " دل بست ؟

علی پورسلیمان/ مدیر صدای معلم

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

«چشمان من چیزهایی دیده است که چشم هیچ انسانی نباید ببیند، من اتاق‌های گازی را ديدم كه توسط بهترين مهندسين طراحی می‌شدند، من پزشكـان مـاهری را ديدم كه کودکانی معصوم و بی‌ گناه را به راحتی مسموم می كردند، من پرستارانی کاربلد را دیدم ‌که انسان‌ها را با تزریق یک آمپول به قتل می‌رسانند، من فارغ‌‌التحصیلان دانشگاهی را دیدم که می‌توانستند انسان دیگری را در آتش بسوزانند و مجموع این دلایل مرا به آموزش مشکوک کرد!

از شما تقاضا می کنم که تلاش کنید قبل از تربیت دانش‌آموزانتان به عنوان یک دکتر یا یک مهندس از آنها یک انسان بسازید تا روزی تبدیل به جانوران روانی دانشمند نشوند.

پزشک یا مهندس شدن کار چندان دشواری نيست و هرکسی می‌تواند با چند سال تلاش به آن برسد اما به دانش‌آموزان خود بیاموزید که بهترین و بزرگترين ثروت هر کدام از آنها انسانیت است كه با هيچ مدرک تحصیلی در جهان قابل مقايسه نيست!»

کتاب "انسان در جست و جوی معنا" اثر ویکتور فرانکل

***

آن چه باعث انگیزه من برای نگارش این مطلب گردید فضای نامطبوعی است که هر روز امکان تنفس و زیستن در آرامش و بدون خشونت را در جامعه ایرانی کم و کم تر می کند .

شاید خیلی ها علت " فرار مغزها " و یا به قولی " مهاجرت نخبگان " را در عملکرد بد حاکمیت و بی توجهی دستگاه به استعدادها بدانند اما چیزی که معمولا مورد بی توجهی قرار می گیرد و یا عامدا به آن پرداخته نمی شود " حس بدی " است که از زیستن در جامعه ایرانی نصیب آن افراد می شود .

بی توجهی به حقوق مدنی یکدیگر و زیر پا گذاشتن " قانون " که برای تنظیم و تثبیت روابط و قرار دادهای اجتماعی شکل گرفته است موجب نوعی آدم گریزی و نیز جامعه گریزی در افرادی می شود که نمی خواهند و یا نمی توانند مانند دیگران باشند و اراده شان بر این است که " خودشان " باشند .

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

شاید در نگاه نخست به نظر برسد افرادی که قادر به سازگاری با اکثریت جامعه نیستند در فرایند سازگاری و یا هوش سازگار شدن دچار اختلال شده اند اما واقعیت این است که فرد سالم نمی تواند هویت خود را در دیگران استحاله کند درست مانند کسی که در محیطی با هوای پاک زندگی کرده اما زمانی که در محیط آلوده قرار می گیرد ارگانیسم وی شروع به واکنش می کند و قادر به جذب هوای آلوده نیست .

به تازگی ، علی اسدی، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت با اشاره به تعداد افرادی که در ایران دارای اختلال روانی هستند، گفته است :  ( این جا ) در گروه سنی ۱۴ تا ۶۵ سال یعنی میان ۵۰ میلیون نفر از جمعیت کشور، حدود ۲۳ تا ۲۵ درصد آنها دارای یک اختلال روانپزشکی هستند یا یک اختلال روانی را تجربه کردند درواقع تعداد این افراد بالغ بر ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر است.

اسدی در پاسخ به این سوال که چه تعداد از مردم کشور از وجود اختلال روانی در خود بی‌خبر هستند؟ گفت: حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند که اطلاعی ندارند و نمی‌دانند که بیماری دارند و باید خود را درمان کنند از طرفی حدود ۴۰ درصد مردم می‌دانند به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند اما فکر می‌کنند خودش خود به خود خوب می‌شود به همین دلیل به روانشناس، مشاور و روانپزشک مراجعه نمی‌کنند و تصور دارند با استراحت کردن، گل گاوزبان خوردن و… می‌توانند خودشان را درمان کنند درصورتی که افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلالات خلقی و… جزء بیماری‌های روان پزشکی است که فرد در صورت ابتلا باید از طریق مراجعه به پزشک، مداخلات دارویی و غیردارویی خود را درمان کند .

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

گزارشی از ایسنا را که در دوم دی ماه 1389 منتشر شده است را مرور می کنیم : ( این جا )

« استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گفت: اختلالات رواني و رفتاري اختلالاتي شايع هستند و 25 درصد افراد دنيا در طول زندگي خود به آن دچار مي‌شوند .

‌ دكتر احمد علي نوربالا در همايش سلامت روان و رسانه‌ درباره اختلالات روانپزشكي و پيامدهاي اجتماعي آن اظهار كرد: اختلالات رواني در همه كشورها و جوامع و تمام سنين و در هر دو جنس ديده مي‌شوند و افراد را در جوامع شهري و روستايي و در گروه‌هاي فقير و غني درگير مي‌كند .

در كشور ما بر اساس مطالعه كشوري سلامت روان كه در سال 78 انجام شد، حدود 21 درصد افراد دچار علائم و نشانه‌هاي رواني بودند و متاهلان نسبت به افراد مجرد وضع بدتري داشتند .

در مطالعه ای در سال 80، 17 / 10 درصد از مردم ايران از اختلالات رواني رنج مي‌بردند كه اين آمار در استان تهران حدود 14 درصد بود، البته قرار بود اين مطالعه هر پنج سال يك بار انجام شود، اما به علت عدم همكاري وزارت بهداشت اين مطالعه براي بار دوم در سال 87 انجام شد . چگونه می شود کشوری فقیر مانند مالاوی به خاطر بروز رفتارهای شهروندی در جهت احیای دموکراسی در منطقه ای اقتدارگرا مورد تشویق و تقدیر مجله " اکونومیست " قرار می گیرد  اما جامعه گرفتار و متوهم ایران هنوز در حسرت گذشته و تاریخی موهوم به سر می برد و اراده ای جدی در سطوح مختلف آن برای خروج از این بن بست هم مشاهده نمی شود .

وي درباره آمار سال 87 اظهار كرد: تعداد مبتلايان به اختلالات رواني در استان تهران حدود 34 درصد بود كه نشان دهنده رشد 60 درصدي مبتلايان به اين اختلالات در طي 9 سال بود .

اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران درباره عوامل تاثيرگذار بر سلامت روان اظهار كرد: در اين زمينه عوامل ژنتيك 15 درصد‌ و عوامل اجتماعي 50 درصد نقش دارند .

اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران با بيان اينكه انگ زدايي از بيماران رواني از مبتلايان به ايدز كمتر است، اظهار كرد: اهميت اختلالات رواني مغفول واقع شده است، اين در حاليست كه براساس پژوهش‌هاي انجام شده ايراني‌ها افرادي نگران‌، غمگين،‌ قانون گريز و غيرقابل پيش بيني هستند و همه اين عوامل خطر بروز اختلالات رواني را افزايش مي‌دهد . »

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

  در ويژه‌نامه بهداشت روان که در تابستان  1390  در مجله روان پزشکی و روان شناسی بالینی منتشر شده است چنین آمده است : ( این جا )

« وضعیت موجود و آن چه که لازم است مورد توجه قرار گیرد، به صورت خلاصه بدین شرح است:

 1- اهمیت سلامت روانی و نیز سلامت اجتماعی در سامانه سلامت کشورها و نیز ایران تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. بنابراین برای آینده سلامت روانی و اجتماعی جهان و نیز ایران احساس نگرانی می­شود.

 2- آمار اختلال های روانی در ایران در مقایسه با سایر کشورها وضع خوبی ندارد.

 3- جامعه ایرانی، جامعه ای هیجانی، نگران، غمگین، حرمت شکن، غیرقابل پیش بینی و به تعبیر برخی بزرگان و مسئولان ؛ غیراخلاقی، قانون گریز و نظارت ناپذیر است، که همگی از عوامل خطر بروز اختلال روانی و بیماری های روان تنی است.

 4- در ایران افراد متأهل نسبت به افراد مجرد، به دلایل گوناگون از سلامت روانی بهتری برخوردار نیستند، موضوعی که جای فکر و نگرانی دارد. آیا این افراد سالم فعالیت و یا کنشی در " حوزه عمومی " برای تغییر رفتارهای نامطلوب جامعه و اصلاح الگوهای حکمرانی دارند ؟

 5- در ایران سیر فزاینده آمار طلاق، در شهر و روستا نگران کننده است که نشان گر وجود مشکل و آسیب در خانواده و دست کم اختلال در روابط میان­ فردی است.

 6- مهار نشدن، بلکه رشد سیر شیوع پدیده اعتیاد در ایران، با وجود همه مقابله های جدی صورت گرفته پیش و پس از انقلاب، نشان گر ناموفق بودن اقدامات انجام شده بوده، اعتیاد را به مقوله مهم آسیب زای روانی اجتماعی کشور تبدیل کرده است.

 7- اگر در بعد پیش گیری از بروز عوامل تنش زا، در سطح خانواده و اجتماع اقدامی اساسی و بنیادی صورت نگیرد، آینده ای ناخوشایند برای کشور پیش بینی می شود.

 8- آموزه های دینی و موازین اخلاقی و معنوی جدا از نگاه سیاسی و دیدگاه حاکمان دینی، از عوامل مؤثّر در تأمین، حفظ و ارتقای سلامت روانی به حساب می آید.

 9- زمینه‌سازی برای کاهش نگرانی و ایجاد فضای آزاد و بانشاط، همراه با امنیت و رفاه اجتماعی و برخورداری جامعه از حقوق وکرامت انسانی و قابل پیش بینی، همگی در سطح نخست پیش گیری سلامت روانی اجتماعی قرار می گیرد، موضوعی که نادیده گرفته شده است و تدبیری جدی می‌طلبد.

 10- آگاهی بخشی به همه اقشار جامعه و همه مسئولان تقنینی، اجرایی، قضایی، نظامی، امنیتی و اطلاع رسانی درباره عوامل سبب ساز آسیب های اجتماعی و اختلال های روانی و بار این اختلال ها بر سلامت، فرهنگ و اقتصاد جامعه از اولویت های بسیار مهم است . »

نگاهی به آمارهای ارائه شده نشان می دهد که در مدت بیش از دو دهه تا کنون ( از سال 1378 ) تعداد افرادی که در جامعه ایران دچار اختلالات روانی هستند سه برابر شده است .

از سوی دیگر ، این آمارها رسمی هستند و معمولا در جامعه ما بین آمارهای رسمی و واقعی تفاوت معناداری دیده می شود .

به عبارت ساده تر ، در حال حاضر ، اکثریت جامعه ایران را افرادی تشکیل می دهند که دچار اختلالات و یا بیماری های روانی هستند .

از سوی دیگر ، هشدارهایی که توسط دکتر احمدعلی نوربالا در سال 1390 در قالب گزارش فوق ارائه شده و نیز افزایش 300 درصدی افراد دچار اختلالات روانی نشان می دهد که فعالیت و یا سیاست گذاری و برنامه ریزی خاصی در حوزه " سلامت روان " انجام نگرفته و به عبارت دیگر ، جامعه به حال خود رها شده است .

نکته قابل تامل آن است که صفاتی مانند نگران‌، غمگين،‌ قانون گريز و غيرقابل پيش بيني بودن مشترک در پژوهش هایی این چنین است .

کدام نهاد و فرد باید در برابر این وضعیت پاسخ گو باشد ؟

پرسش این است ؛ نهادها و دستگاه هایی که به نام " فرهنگ " تعریف شده و بودجه های هنگفتی را می بلعند ، برای تغییر پارامترهای فرهنگی جامعه در حوزه " خانواده " و " آموزش و پرورش "  برای حرکت به سوی یک " جامعه سالم وشاد " چه کرده اند ؟

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

اما پرسشی که همواره می شود این است که علت این مساله چیست ؟

بر خلاف آن چه عموم تصور می کنند و سعی دارند ریشه این مساله را به وضعیت اقتصادی جامعه نسبت دهند این گونه نیست .

جلال یونسی، روانشناس، درباره علت افزایش بیماری‌های روانی در ایران به "فضای جامعه" اشاره می‌کند و می‌گوید: «گاهی پیش می‌آید که برخی مشکلات اقتصادی را عاملی بر افزایش آمار بیماری‌های روانی در کشور اعلام می‌کنند. اگرچه وضعیت اقتصادی جامعه هم یکی از عوامل موثر بر روح  و روان مردم است، اما این تمام دلیل نیست. کمااینکه در حال حاضر افرادی که در شمال شهر تهران دچار اختلال روانی هستند، تعدادشان کمتر از ساکنان جنوب شهر نیست، اما به طور کلی، فضای جامعه اعم از بحران‌های اقتصادی، وضعیت فرهنگی، معیشت، چالش‌های اجتماعی و سیاسی همه و همه عواملی تاثیرگذار بر قالب روان مردم خواهد بود . »

اگر 60 درصد جامعه ایران از نظر روانی و اخلاقی بیمار است اما آن 40 درصد بقیه که به نظر می رسند سالم باشند ،حداقل برای آن که در آینده به این آمار غیرطبیعی اضافه نشوند ، چه کرده اند ؟

آیا این افراد سالم فعالیت و یا کنشی در " حوزه عمومی " برای تغییر رفتارهای نامطلوب جامعه و اصلاح الگوهای حکمرانی دارند ؟

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

پرسشی که ذهن مرا به شدت مشغول خود کرده آن است که آیا اساسا در چنین جامعه ای با چنین مختصاتی می توان به داشتن دموکراسی و جامعه دموکراتیک دل بست ؟

آیا از چنین جامعه ای که 60 درصد بیمار و بقیه در سکوت و بی تفاوتی سیر می کنند می توان فرهنگ پرسشگری و مطالبه گری را تعریف و توسعه داد ؟

آیا در جامعه ای که 78 درصد آن " تقدیرگرا " هستند ( این جا ) و علی رغم عیان بودن ظواهر مدرنیته ، هنوز علم وارد زندگی مردم نشده و فرهنگ علمی در زندگی فردی و جمعی حضور ندارد می توان به آینده ای بهتر امیداور بود ؟

یک لحظه مکث و تامل کنیم که ؛

چگونه می شود کشوری فقیر مانند مالاوی به خاطر بروز رفتارهای شهروندی در جهت احیای دموکراسی در منطقه ای اقتدارگرا مورد تشویق و تقدیر مجله " اکونومیست " قرار می گیرد ( این جا ) اما جامعه گرفتار و متوهم ایران هنوز در حسرت گذشته و تاریخی موهوم به سر می برد و اراده ای جدی در سطوح مختلف آن برای خروج از این بن بست هم مشاهده نمی شود .

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

نخستین گام برای خروج از این بن بست آن است که افراد و جامعه وضعیت را بپذیرند و آن را تعریف کنند . این که افراد بیمار هستند و برای درمان نیاز به کمک دارند .

در غیر این صورت این چرخه تکرار شده و روند اختلالات روانی و فاصله گرفتن از معیارهای یک جامعه سالم بر اساس نظریه های جامعه شناسی روند " خودافزایی " خواهد داشت .

جمعه, 14 خرداد 1400 13:07 خوانده شده: 1346 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +4 -2 --
ناشناس 1400/03/14 - 14:52
نه ولی می توان به تتلو دل بست
پاسخ + +2 0 --
محمد باقر شیبانی 1400/03/14 - 23:00
جواب پرسش سر نوشتار:نه!!!
البته مگر اینکه دموکراسی ایجاد شود با نام دموکراسی اختلالیون یا نام دیگرش بشود دموکراسی روانیون.
در اصل واژه‌ای است یونانی که از دو واژه کوتاه‌تر «دموس» و «کراتوس» تشکیل شده‌است. هر دو اصطلاح چند معنی دارند:

«دموس» می‌تواند هم به معنای کلیه شهروندان باشد و هم به معنای «اراذل و اوباش» یا «توده عوام» یا «قشرهای فرودست» بکار رود.
«کراتوس» می‌تواند هم به معنای «قدرت» و هم به معنای «قانون» باشد که این دو معنای یکسانی ندارند. ارسطو نیز با آن که فوایدی برای انواع حکومت قائل بود، مردم سالاری را حکومت تهیدستانی می‌دانست که مانند توانگران از فضیلت میانه‌روی و اعتدال برکنارند.(با تلخیص از ویکی پدیا)
پاسخ + 0 0 --
نرگس کارگری 1400/03/14 - 23:21
با سلام و عرض ادب
بعد از برداشته شدن محدودیت های کرونا، ایران چهره ای بسیار متفاوت از قبل را هم به خود خواهد دید. آسیب های اجتماعی بروز خواهد یافت که بعضا در داستان های وحشتناک خوانده می شد که بخشی از آن را در این ایام نیز شاهد بوده ایم.

و تنها چیزی که ملت با آن ساختند جوک و طنز های سیاه بود.
پاسخ + 0 0 --
علی پورسلیمان 1400/03/15 - 09:01
درود

خانم کارگری

به نظرم و با توجه به فکت های ارائه شده در آمارها ، بیماری روانی به صورت خزنده در جامعه ایران جهش داشته است .

کرونا هم می تواند موجب تشدید و غیرقابل مهار بودن آن شود .

پایدار باشید .
پاسخ + +1 0 --
ایروانی 1400/03/14 - 23:50
گزارش جامع ، بی نقص ، پر مغز ، آگاهانه و بسیار بسیار بسیار فوق العاده ای نوشتید آقای پورسلیمان . درود بر شما
امید است روزی اختلالات روانی ریشه کن شود و جامعه ای شاد و قوی ببینیم
پاسخ + 0 0 --
علی پورسلیمان 1400/03/15 - 09:04
درود بر شما


آقای ایروانی

سپاس .

مهم این است که فرد و جامعه بیمار واقیعت خود را بپذیرد و به مکانیسم های دفاعی برای توجیه وضعیت موجود متوسل نشود و با آن برخورد منطقی و شیوه حل مساله داشته باشد .

پایدار باشید .
پاسخ + +3 0 --
محمد باقر شیبانی 1400/03/15 - 00:36
اشعاری با اندکی تامل سروده آمد.اگر نقصانی دارد عرض پوزش:
چون حکومت دست نا اهلان فتد
کوه های زر به جیب خود نهد
بوته خاری ،در لب دیوار رست
باشد او ناکس زاصل و در نخست
بوتهء بی ریشه کی آرد ثمر
مرد ناکس کی بگردد معتبر
عاقلان در هوش و عقل و اعتبار
در نظر نارند ناکس را چو یار
آب در ظرفی چو صافی کی شود
جمع چون ازچشمه هایش پی شود
چون خزانه مملکت پر چشمه شد
هر چه ریزد اندرو بی حجمه شد
شاعرا عمرت چو برف است و تموز
سربلندی پیشه کن بی خود مسوز
وعدهء حق را به یاد آور مدام
روز آن تبلی السرائر بر دوام(اشاره به آیه یوم تبلی السرائر)
پاسخ + 0 0 --
علی پورسلیمان 1400/03/15 - 09:05
درود و سپاس

جناب شیبانی

پایدار باشید .
پاسخ + +1 0 --
ناشناس 1400/03/15 - 03:51
متاسفانه‌ ساختار قدرت‌خواهی محض اجازه بهبود اینها را نمی‌دهد.
پاسخ + 0 0 --
علی پورسلیمان 1400/03/15 - 09:07
درود

دوست عزیز

نمی شود همه تقصیرها را به گردن " ساختار " انداخت .

در ایران همه منتظرند مسائل از بالا حل شوند و این موجب نوعی تنبلی ، رخوت و بی عملی در جامعه شده است .

پایدار باشید .
پاسخ + 0 0 --
رضایی 1400/03/16 - 12:48
کاملا درسته
همان طوری که ساختار قدر و اجازه نداد هاشمی رفسنجانی و خاتمی و روحانی رای بیاورند.
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/03/15 - 16:52
آمار اختلالات روانی خیلی زیاد است بادقت به چهره مردم کوچه و خیابان نگاه کنید به سختی می توان یک چهره متبسم وشادرا پیدا کرد فقیروغنی هم ندارد هرکس در هر جایگاهی حس می کند دیگران از اوبهتر هستند یا ضرب المثل معروف مرغ همسایه غاز است بخشی از این اختلالات درونی وبخش زیادی بیرونی است حکومتی که نتواند عدالت راستگویی وسایرفضایل اخلاقی را درعمل به اجرا بگذارید این سیستم ناکارآمد ومخرب است
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/03/15 - 23:38
همه مون بیماریم.... بیمارستان + تیمارستانی بزرگ
پاسخ + +1 0 --
ناشناس 1400/03/16 - 06:52
وضعیت جامعه عقب مانده ایران از جنگلهای امازون هم بدتر است (حداقل اینکه جنگل قواعد خود را دارد)و افراد مانند گرگ هار بجان یکدیگر افتاده اند. ما بطور ژنتیک مردمی رام نشدنی و تربیت ناپذیریم و محدودیتهای قوانین را تحمل نمیکنیم و زیاده خواه و حریص هستیم. لازمه دموکراسی درک درست اجتماعی و پذیرش مسئولیتهای ان و صداقت و تلاش برای ایجاد جامعه امن و مورد اعتماد و روبه پیشرفت است. استعداد ایرانیها فقط در اشوب و تخریب و فرصت طلبی و ریاکاری و دروغپردازیهای ماهرانه است. ایران بدترین نقطه جهان برای زندگی انسانی است و اسلام نتوانسته نقش موثر و سازنده در اصلاح انها ایفا کند بجز اینکه دین به ابزار ترقی عده ای فرصت طلب منافق تبدیل شده.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور