بعد از سالها کش و قوس بالاخره قانون نظام رتبهبندی معلمان در اسفندماه 1400 توسط مجلس و شورای نگهبان تأیید و به قانون تبدیل شد و به این سریال تکراری ناامیدکننده پایان دادند. در ماههای گذشته، هم دولت و مسئولین وزارتخانه آموزش و پرورش و هم اعضای کمیسیون آموزش مجلس از اجرای قریب الوقوع رتبهبندی خبر میدادند و هر یک وعدههایی از اجرایی شدن آن در هفته معلم و پایان خردادماه را دادهاند.
قانون رتبهبندی در اختیار دولت و وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت تا آییننامه آن را تنظیم و برای اجرا در دولت تصویب نماید. در همان روزهای اول مواردی در این آییننامه قید شد که با اعتراض شدید فرهنگیان روبه رو شد چرا که بسیاری از معلمان مدارک و مستندات کافی برای دریافت رتبههای بالا را نداشتند و آن را سخت و دستنیافتنی میدانستند که پس از اعتراض فرهنگیان، بخشهایی از آن حذف و تعدیل شد تا بیشتر معلمان بتوانند از رتبههای بالایی برخوردار شوند.
ولی هنوز آییننامه آن در دولت تصویب نشده و در اجرای آن اختلافات جدی وجود دارد تا جایی که خبری مبنی بر انجام آزمون توسط سازمان سنجش را مطرح کردهاند و این نشان از عدم توافق و عدم عزم جدی بر اجرای قانون رتبهبندی معلمان در دولت دارد.
رحمتالله نوروزی نماینده مردم علیآبادکتول در نشست علنی یکشنبه، یکم خردادماه مجلس شورای اسلامی اعلام میدارد: در قانون رتبهبندی فرهنگیان یک ماه به دولت وقت داده شده است تا آییننامه آن را تدوین کند. فرهنگیان چشمانتظارند ؛ با اینحال آقای علی احمدی در سازمان برنامه و بودجه میخواهد پاداش بازنشستگان و کسورات قانونی را از لایحه اعتبار کم کنند. مجموعه صحن و اعضای تلفیق کمک کردند تا رتبهبندی از شهریور ۱۴۰۰ اجرایی شود، چرا الان مانعتراشی میشود. این آبروی مجلس است و باید برای حفظ آن تلاش کرد.
جبار کوچکی نژاد نماینده رشت نیز در تذکر شفاهی، گفت: قوه مقننه رتبهبندی فرهنگیان را تصویب کرد که بهعنوان اقدام بسیار بزرگ مجلس یازدهم محسوب میشود و بر اساس قانون دولت 3 ماه وقت داشت تا آییننامه این قانون را تصویب کند اما اخیراً شنیده شده درصدد اعمال تغییراتی در آییننامه هستند که اصل قانون را زیر سؤال میبرد لذا کمیسیون آموزش مجلس باید نسبت به این موضوع دقت کرده و آن را بررسی کند.
وی با بیان اینکه با اجرای طرح رتبهبندی پرداختی معلمان از تاریخ ۳۱ شهریورماه سال ۱۴۰۰ خواهد بود، ادامه داد :اجرای طرح رتبهبندی که به دغدغه اصلی فرهنگیان تبدیل شده طی ماه آینده به مرحله اجرایی خواهد رسید.
حمیدرضا حاجیبابایی وزیر اسبق آموزش و پرورش و رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: رتبهبندی معلمان، سخن حقی است که از زبان معلمان بیان میشود و لازم است که: ۱ ـ دولت با سرعت، دقت، بلندنظری انجام دهد. ۲ ـ تمام ۳۸ هزار میلیارد تومان را برای سال ۱۴۰۱ هزینه کند. ۳ ـ بر اجرا نظارت کامل خواهیم کرد.
اکنون که قانون رتبه بندی هفتخوان رستم را برای تأیید و اجرایی شدن پشت سر گذاشته و مجلس و دولت برای اجرای آن از شهریور 1400 توافق کردهاند ولی اینک این قانون برای تصویب آییننامه اجرایی که وزارت آموزش و پرورش مشخص کرده در خوان هشتم و هیئت دولت متوقف شده و منتظر تصویب نهایی است.
تعدادی از فرهنگیان نسب به اخبار مطرح شده و ضد و نقیض در فضای مجازی مبنی بر اجرای رتبهبندی در شهریور و همچنین سرعت کند آن گلایه دارند و خواستار اجرای سریع این قانون هستند. امیدواریم که هیئت دولت نیز با نگاهی مثبت و سازنده و در اولین فرصت، این آییننامه را تصویب نماید تا فرهنگیان گرامی با فراغبال و آرامش بیشتری به امر آموزش بپردازند و از شایعات و جوسازیهای موجود رهایی یابند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نویسنده ای از دوستان تعریف می کرد که او را به دبستان پسرانه ای دعوت کرده بودند.
می گفت که پسر بچه ها دورش را گرفته بودند و استاد استاد می کردند.
بچه ها می گفتند: ما همه کتابهایتان را خوانده ایم. آقا شما بهترین نویسنده دنیاید! استاد فقط یک امضا! استاد ! آرزویمان این است بزرگ که شدیم، نویسنده شویم!
ساعتی بعد این دوست نویسنده اتفاقی در راهرو پشت سر همان بچه ها قرار می گیرد و می شنود که به هم می گویند: چه نویسنده خُل مشنگی بود! چه خوب سر کارش گذاشتیم! بچه ها می خندیدند و ادایش را در می آورند و می گفتند: استااااد...
آقای نویسنده آن قدر از این ماجرا آزرده خاطر شد که از آن پس دیگر هیچ دعوتی را نپذیرفت. به من می گفت: چطور بچه هایی به این کم سن و سالی این گونه تزویر و ریا و چاپلوسی را بلد بودند؟
گفتم: همان طور که سن اعتیاد و فحشا و جرم و جنایت پایین آمده، سن ریا و فریب و تزویر و مجیز گویی و سالوس و تملق هم پایین آمده است. بچه ها دارند یاد می گیرند که خدای ایران با خدای دو عالم فرق دارد! خدای ایران دروغگویان را به بهشت می برد و به فریبکاران پاداش می دهد. آنها می بینند چاپلوسان و مجیز گویان برندگانند. اما راستان و درستان تاوان می دهند؛ و یادم افتاد به آن نوجوان هفده ساله که از صدر تا ذیل، همه را فریفته بود و شده بود جوان ترین فرمانده و جوان ترین مسؤول قرارگاه و جوان ترین اختلاس گر. حالا او را به دارالتادیب برده اند!
اکنون چه کسی می خواهد به او چه ادبی بیاموزد!
او به خوبی همه درس ها را از بزرگان آموخته است.
اما اگر روزی خواستید با تزویر و ریا بجنگید، ناگزیر باید بیایید زیر پرچم حافظ، او سردمدار مبارزه با همین سالوس ها و دورنگی ها و فریب ها و نیرنگ ها بود.
بر آنم تا در کارگاه «زندگی با حافظ» به کمک او این فضیحت ها را بکاویم، شاید همت کنیم و بتوانیم پلیدی این عادت های شوم فرهنگی و این رذیلت های میراثی را دست کم در خودمان کم کنیم.
کانال عرفان نظرآهاری
آنچه انسان را بیش از بیعدالتی آزار میدهد، داعیه داری اجرای عدالت توسط همان کسانی است که خود از بانیان بیعدالتی هستند.
حال و روز معلمان در ایران بههیچ عنوان رضایتبخش نیست و صدای فروریختن آوارهای سیستم آموزشی به گوش میرسد چندانکه عنقریب است تا راه نفس کشیدنمان را ببندد.
باید معلم باشی تا بدانی سیگار کشیدن دانشآموز چه عذابی دارد.
باید معلم باشی تا بدانی ترک تحصیل دانشآموز چه عذابی دارد.
باید معلم باشی و تا مغز استخوانت بسوز وقتی دانشآموزت در حال گدایی مشاهده کنی.
باید معلم باشی تا زجر تحصیل و تدریس در مدارس طبقاتی را درک کنی در حالیکه وزارت آموزش و پرورش با تمام توان از مدارس ثروتمندان حمایت میکند.
باید معلم باشی تا با دیدن حمایت وزارت آموزش و پرورش از مدارس خصوصی، چنان آتش بگیری و راهی برای آرامش خودت نشناسی.
باید معلم باشی تا بدانی خودکشی دانشآموز چه بلایی بر روح و روان معلمش خواهد آورد.
معلمان وظیفه آگاهی دادن به جامعه را به خوبی انجام دادهاند و به همین دلیل است که با تحمیل چنین وزیری، قصد انتقام از آنان را دارند . پرواضح است که تقابل با معلمان در یک جامعه قطعا به ضرر کسانی خواهد بود که چنین تقابلی را ایجاد کردهاند.
مبارزه با انديشههاي ملتها، به مراتب از مبارزه با تفنگهايشان سختتر است و معلمان راهبران ساختار اندیشهورزی جامعه هستند.
کسانی که اندیشیدن مردم را در تضاد با منافع خود میدانند، نمیتوانند معلمانی آگاه و اندیشمند را تحمل کنند و لذا درصدد هستند با فقیر نگاه داشتن معلم، راه را بر نگاه نقادانه و اندیشههای پویا در جامعه، ببندند.
شوربختانه، هر خبری که درباره آموزش و معلمان منتشر میشود موجب افزایش سطح نارضایتی معلمان شده و آنان را به مرحله غیرقابل بازگشت نارضایتی میرساند، با چنین معلمانی که خود را رهاشده در مقابل مشکلات جامعه میدانند، نمیتوان به توسعه رسید.
جامعهاي که معلماني فقير دارد، هرگز روي آرامش، آسايش و پيشرفت را نخواهد ديد، در چنين جامعهاي، کساني به قدرت میرسند که اعمال غيراخلاقي، غیرقانونی و غیرانسانی خود را در قالب ايدئولوژيهای ساختگی انجام خواهند داد.
در حالیکه به اعتراف چندین وزیر، کشور در اغلب حوزهها برای تامین اعتبار، هیچ مشکلی ندارد در حوزه آموزش، متاسفانه هیچ اعتباری وجود ندارد و اگر هست برای معلمان نیست.
برای برون رفت از شرایط بحرانیِ امروزهٔ جامعه معلمان، راهی جز تغییر اولویتهای دولت و مجلس وجود ندارد و لذا باید سریعا نسبت به موارد زیر، موضع کاملا روشن اتخاذ نمایند:
اول، مجلس و دولت باید موضع خود را درباره اصل سیام قانون اساسی روشن کنند، آیا تحصیل در ایران رایگان هست یا خیر؟ کسانی که اندیشیدن مردم را در تضاد با منافع خود میدانند، نمیتوانند معلمانی آگاه و اندیشمند را تحمل کنند و لذا درصدد هستند با فقیر نگهداشتن معلم، راه را بر نگاه نقادانه و اندیشههای پویا در جامعه، ببندند.
دوم، اجرای کامل و بدون نقص قانون بر زمین مانده مدیریت خدمات کشوری که از سال ۱۳۸۷ باید برای معلمان اجرا میشد. متاسفانه موادی از قانون که حقوقی را برای معلمان متصور است کاملا نادیده گرفته شده و درخواست معلمان برای اجرایی شدن آن، تا کنون نادیده گرفته شده است.
سوم، اجرایی شدن قانون برنامه توسعه ششم که به صراحت از همسان سازی حقوق بازنشستگان و شاغلان صحبت شده است و علیرغم شعارهای زیبای آزاردهنده، وضعیت بیعدالتی در حوزه پرداخت حقوق از هر جای دیگر در دنیا، اسفبارتر است. اختلاف حقوق ۳.۶ تا ۸۰۰ میلیون تومان، نه قانونی است، نه اخلاقی و نه انسانی.
چهارم، اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که تاکنون هیچ ارادهای برای اجرایی شدن آن دیده نشده است.
پنجم، تمکین به توصیههای رهبری درباره رفع مشکلات معیشتی معلمان که حداقل در ده سال اخیر، مرتبا تکرار شده است اما معلوم نیست مخاطب این توصیه رهبری چه کسانی یا چه دستگاه هایی است!؟
ششم، اجرای قانون رتبهبندی معلمان تا هیجدهم خرداد که در این صورت معلمان مجبورند برای اعلام نارضایتی و اعتراض خود، واکنش مناسبی از خود نشان دهند و عواقب این واکنش مستقیما برعهده وزیر آموزش و پرورش است.
هفتم، مهیا نمودن سازوکار تحقق سازمان نظام معلمی که البته وزارت آموزش و پرورش نتواند در تصمیمات آن دخالتی داشته باشد.
هشتم، آزادی معلمانی که بر اساس فعالیت صنفی بازداشت شدهاند، این معلمان در واقع الگوهای بسیار خوبی برای فرزندان ما در آینده، برای مطالبهگری و عدالتخواهی هستند.
نهم، بهروز شدن پرداختهای وزارت آموزش و پرورش که حداقل ۲۸ مورد از بدهیهای این وزارتخانه لیست شده و متاسفانه وزیر و تیم او هیچ برنامهای برای تأمین و تخصیص اعتبار جهت پرداخت آنها ندارند و تمامی فعالیتها ابنالوقت و دچار نوعی روزمرگی خودخواسته شده است.
برخی از بدهکاری های این وزارت، به بیش از بیست سال قبل برمیگردد و معلوم نیست سرنوشت اینهمه بدهکاریها چه میشود که پرداخت آن هیچ ارزشی ندارد. چرا حقوق معلم بعد از بیست سال، پرداخت نمیشود؟
سرنوشت برخی از بدهیهای وزارت به معلمان، به دیوان عدالت اداری و دادگستری هم کشیده شده و احکام بسیاری برعلیه وزارت صادر شده که وزارت آموزش و پرورش را محکوم به پرداخت آن بدهیها نموده است مانند آرای ۵۶۷ و ۱۵۵۳ که برخی از آرا، چندین هزار شاکی دارد.
چگونه وزارت آموزش و پرورش پاداش بازنشستگی نیروهای ستادیِ خود را حداکثر یک ماه پس از بازنشستگی پرداخت میکند اما معلمانی که برخی بیش از یک سال از بازنشستگی آنان گذشته، هنوز در انتظار پرداخت پاداش بازنشستگی خود هستند که ارزش آن به کمتر از یک سوم رسیده است!؟
در کدام یک از قوانین، پیوست عدالتِ تاکید شده توسط رهبری، در مورد معلمان رعایت شده است؟
گر چراغت را نبخشیدهاست گردون روشنی
غم مخور، میتابد امشب ماهتاب ای رنجبر
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز دوشنبه 9 خرداد نشست رسانه ای « محمود امانی طهرانی » دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با خبرنگاران برگزار گردید .
در این نشست برای نخستین بار سه منتخب معلمان در شورای عالی آموزش و پرورش جواد نوبختی، حبیبالله گودرزی و مریم رنگآمیز طوسی حضور داشتند و به ارائه دیدگاه ها و عملکرد خود پرداختند .
این سه نفر بعد از برگزاری دو مرحله انتخابات «جهت تعیین نمایندگان معلمان و مدیران مدارس برای عضویت در شورای عالی آموزش و پرورش» انتخاب شدند .
جواد نوبختی، اهل استان آذربایجان شرقی و برگزیده دوره ابتدایی، حبیبالله گودرزی از استان اصفهان و برگزیده دوره متوسطه اول و خانم مریم رنگآمیز طوسی از استان خراسان رضوی و برگزیده دوره متوسطه دوم هستند که احکام آنها از سوی رئیسجمهوری به عنوان عضو شورای عالی آموزش و پرورش صادر شد.
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش ابتدا در سخنانی کوتاه گفت :
« این که از تعبیر همکاران گرامی استفاده می کنم بی جهت نیست . عرصه تعلیم و تربیت عرصه عمل آگاهانه یک ملت است برای این که فرزندان خود را به خوبی پرورش دهد و هر کس که در این مسیر گام بردارد و این عمل آگاهانه را ترویج می کند و نشو و نما می دهد همکار این راه محسوب می شود .
گروهی از این همکاران در کسوت رسمی هستند و خیل بی شماری از افراد جامعه ، پدرها ، مادرها ، دلسوزان ، ناصحان و مصلحان در این عرصه ایفای نقش می کنند .
امیدواریم ما بتوانیم با نقش خود با تعلیم و تربیت فرزندان مان بیشتر آشنا شویم و قدم های موثری در این زمینه برداریم . مدیر صدای معلم شورای عالی آموزش و پرورش را به « کم کاری » و « روزمرگی » در حوزه تعریف و تبیین چالش های آموزش و پرورش متهم کرد و این که این شورای سیاست گذار و ناظر در حوزه تعلیم و تربیت عملا به حاشیه رفته و حضور افراد با سمت های جور واجور هم کمک چندانی به حل مشکلات آموزش و پرورش نکرده است .
بر خلاف دفعات پیشین ، دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش سخنرانی مطولی انجام نداد و زمان را در اختیار خبرنگاران و منتخبان شورای عالی آموزش و پرورش قرار داد .
در این نشست ، سه منتخب شورای عالی آموزش و پرورش مورد پرسش های صریح و شفاف برخی خبرنگاران قرار گرفتند و این پرسش مطرح شد که :
« در این 3 سال چه کردید ؟ »
این وضعیت تا حدی پیش رفت که علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در انتهای این نشست ضمن اشاره به تاریخچه تغییر « قانون شورای عالی آموزش و پرورش » و حدود اختیارات این شورا و این که شورای نگهبان در آن زمان با افزایش اعضای این شورا موافقت کرد اما با افزایش دامنه اختیارات آن مخالفت ؛ تصریح کرد که واقعا آن 19 نفر باقیمانده واقعا در این شورا چه کاری انجام می دهند که نوک انتقادات و حمله چنین متوجه فقط این سه نفر گردیده است ؟
مدیر صدای معلم شورای عالی آموزش و پرورش را به « کم کاری » و « روزمرگی » در حوزه تعریف و تبیین چالش های آموزش و پرورش متهم کرد و این که این شورای سیاست گذار و ناظر در حوزه تعلیم و تربیت عملا به حاشیه رفته و حضور افراد با سمت های جور واجور هم کمک چندانی به حل مشکلات آموزش و پرورش نکرده است .
پورسلیمان ضمن تاکید بر وجه استقلال شورای عالی آموزش و پرورش عنوان کرد که حتا قرار گرفتن رئیس جمهور در راس این شورا صرفا یک کار نمایشی بوده و تغییری در وضعیت حاصل نشده و حال این نهاد مولد همچنان خوب نیست .
جواد نوبختی در دفاع از عملکرد خود و دو فرد منتخب دیگر در شورای عالی آموزش و پرورش گفت :
« جا دارد در این تریبون از جناب آقای دکتر بطحایی یک تشکر ویژه کنم . ما سه نفر طبق قانون شورای عالی آموزش و پرورش از رای شورای معاونین عدول کردیم .
ما با انتخاب همکاران در این جلسه هستیم . این را آقای بطحایی پایه گذاری کرد .
به جز ما سه نفر دیگر هم در صندوق ذخیره فرهنگیان منتخب معلمان هستند .
در این مدت 5 وزیر عوض شده است .
در این 22 ماه تمام برنامه های وزیران و سرپرست های آموزش و پرورش ، « شخصی سازی » بوده است .
تا امروز آقای نوری هنوز برای آموزش و پرورش یک « برنامه راهبردی » ارائه نکرده است .
مورد دوم در مورد تجمعات و اعتراضاتی که در « کف خیابان » داشت رخ می داد ما در صحن شورای عالی آموزش و پرورش به آقای وزیر تذکر دادیم .
گفتیم وضعیت از این که هست بدتر می شود .
آیین نامه ی رتبه بندی بدون آن که شورای عالی آموزش و پرورش در آن نقشی داشته باشد ؛ آقای نجار ( سرپرست مرکز برنامهریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش ) این آیین نامه را به صورت کپی پیست تحویل ما داد .
در این آیین نامه ما اصلا دخیل نبودیم ! این آیین نامه تا الان 28 بار ویرایش داشته است .
ما سه نفر جلسه گذاشتیم و گفتیم که این آیین نامه کپی دانشگاه است . تا الان زیر بار نرفته اند و در هیات دولت معطل مانده است .
نوبختی در ابتدای سخنان خود و در برابر پرسش خبرنگار خبرگزاری فارس که از عملکرد این سه نفر پرسش و انتقاد کرد به نشست خود و همکارانش با این خبرگزاری اشاره کرد و فارس را به « خوسانسوری » متهم کرد .
مدیر صدای معلم هم گفت اگر چنین بوده است چرا اعتراض نکردید و الان این مسائل مطرح می شود ؟
پورسلیمان در این نشست عنوان کرد که برخی از دوایر ستادی مانند مرکز برنامهریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش از ترس شان تاکنون با خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش نشست رسانه ای برگزار نکرده اند .
مشروح این نشست در صدای معلم منتشر خواهد شد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« یادگیری مشارکتی یک روش یادگیری نیست بلکه یک روش زندگیست .
یک اصل در میان اصول یادگیری مشارکتی وجود دارد به نام اصل سرنشینان یک کشتی مشترک.
توضیح آن این گونه است: دانش آموزان در جریان یادگیری های مشارکتی به یک باور راستین دست پیدا می کنند که همگی سر نشینان یک کشتی هستند، یا با هم به ساحل نجات می رسند یا همگی با هم غرق می شوند. » ( این جا )
***
در ابتدا لازم می دانم به عنوان یک شهروند ایرانی ، جان باختن تعدادی از هم وطنان را در فاجعه ی « متروپل » آبادان تسلیت بگویم هر چند مانند واقعه پلاسکو که پس از مدتی التهاب و اعتراض به « خاطره ها » پیوست امیدوارم که این واقعه تلنگری باشد بر همه ارکان و اضلاع جامعه که از رخوت بی تفاوتی و اینرسی سکون به درآیند و مطالبه گری آگاهانه و مستمر ، یگانه نقشه راه آنان برای خشکاندن ریشه ی هر گونه انحراف و فساد در این کشور باشد .
پس از وقایعی این چنین ، مطابق روال همیشگی همه نگاه ها و توجهات به پیدا کردن « مقصر » معطوف گردید و این که چه کسی و یا کسانی زمینه ساز این گونه مسائل شده اند .
نوع و نحوه ی خبر رسانی بسیار ناشیانه و غیر حرفه ای در این واقعه موجب شد تا افکار عمومی در مجموع قرائت رسمی حکومت در فاجعه ی متروپل را نپذیرند و این شائبه ی قوی شکل بگیرد که حسین عبدالباقی از ماجرا گریخته است .
از سوی دیگر ، وقوع وقایعی شبیه این در کنار ابر بحران « اعتماد و اقناع » موجب شده تا بخش مهمی از پتانسیل نهفته اعتراض به موضوعات و حاشیه های دیگری کشانده شود . مساله ای که به نظر می رسد هنوز حاکمیت آن را جدی نگرفته و با لجبازی های کودکانه سعی در نادیده گرفتن آن و یا به حاشیه بردنش را دارد .
«حمزه شکیب» سرپرست سازمان نظام مهندسی کل کشور در گفتوگو با خبرگزاری دولتی ایرنا درباره حادثه فروریختن ساختمان متروپل آبادان چنین می گوید : ( این جا )
« بر اساس گزارش مقدماتی و اطلاعات فعلی که نیاز به تکمیل دارد، ساختمان متروپل در سال ۹۶ پروانه ساخت را اخذ کرده است، اما طراحی ساختمان توسط سازمان نظام مهندسی انجام نشده است.
بعد از اینکه دفتر نمایندگی سازمان نظام مهندسی در آبادان متوجه ساخت این برج شد، ورود کرد و پیمانکار مجبور شده تا مهندس ناظر را انتخاب کند.
مهندسان ناظر، فرآیند ساخت را به صورت مرتب کنترل کردهاند و گزارش وضعیت بحرانی پروژه را داده بود؛ حتی در آخرین گزارش خود که مربوط به سال ۱۴۰۱ است، یک بار دیگر گزارش وضعیت بحرانی پروژه به شهرداری داده شد، اما توجهی به گزارش سازمان نظام مهندسی نشد .
سازمان نظاممهندسی وظیفه قانونی و ابزار توقف پروژه را ندارد و فقط میتواند در طول فرآیند ساخت، گزارش تخلفات را به شهرداری ارایه دهد و شهرداری میبایست جلوی ساخت و ساز غیرمجاز را بگیرد.
در تخلفی آشکار ۳ طبقه این برج به صورت اضافه ساخته شده است و بیتوجهی به گزارش مهندسان ناظر این فاجعه را رقم زد.
این حادثه باید درسی باشد که مقررات ملی ساختمان را رعایت کنیم . »
نخستین پرسشی که این جا مطرح می شود آن است که اگر مطابق فرمایشات « سرپرست سازمان نظام مهندسی کل کشور» ، « نهاد شهرداری » به آن وقعی ننهاده است ؛ چرا موضوع رسانه ای نشده و در « حوزه عمومی » مطرح نشده است ؟
آیا هشدارها و یا اخطارهای مورد مدعا در قالب یک مکاتبه ساده اداری در چنین موضوعاتی کفایت می کند و یا این که انجام کاری در حد یک « رفع تکلیف » به شمار می آید ؟ بدون تردید ، فاجعه هایی مانند « پلاسکو » ، « متروپل » آخرین آن نخواهد بود و تا زمانی که « قانون » فصل الخطاب نباشد و کنش گری و مطالبه گری آگاهانه و مسئولانه در راستای اجرای قانون و حقوق شهروندی به صورت یک نرم و فرهنگ در نیاید می باید منتظر متروپل هایی سهمگین تر و فاجعه بارتر از این باشیم .
اگر شرح وظایف قانونی این سازمان متناسب با ماموریت های آن نیست و ضمانت اجرایی ندارد ؛ چرا اعضای این سازمان و مسئولان آن در این مدت اراده و اهتمام لازم و کافی برای اصلاح این قانون نداشته اند ؟ قانونی که در سال 1374 مصوب شده و نزدیک به سه دهه از ابلاغ و اجرای آن می گذرد ؟
این وضعیت در مورد سایر نظام های صنفی هم ساری و جاری است و این که این گونه سازمان ها باید اختیارات متناسب با مسئولیت های تعریف شده داشته باشند در غیر این صورت حضور و یا وجود چنین نهادهایی از حیز انتفاع ساقط است .
تاکید صدای معلم بر تشکیل « سازمان نظام معلمی » هم با رویکرد استقلال حرفه ای و شان تصمیم گیری در مورد احراز صلاحیت های حرفه ای و شغلی معلمان دقیقا متناظر با چنین چالش ها و آینده نگری ها است .
و اما وظیفه و فلسفه « شورای شهر » در این میان چه بوده است ؟
آیا اعضای این شورا به این مسائل آگاه بوده و نسبت به آن حساس و مسئول و پی گیر بوده اند ؟
اگر شهرداری به وظایف قانونی خود عمل نکرده و مرتکب ارتشا و تبانی و... شده چرا مورد پرسش و استیضاح شورای شهر قرار نگرفته است ؟
در کنار این مسائل ، وظیفه نهادهایی مانند بازرسی ، حراست و... چیست ؟ این پرسشی است که همیشه باید مد نظر همگان قرار گیرد .
خبرنگاری در دی ماه ۱۳۹۹ هشدار داده بود ساختمان متروپل آبادان به افتتاح نمیرسد و میریزد .
پرسش اساسی این است که چرا نخست رسانه های محلی و استانی به این هشدار توجهی نکرده و از کنار آن گذشته اند و اکنون که فاجعه در مقیاس ملی مطرح شده سعی می کنند اکنون به هر قیمتی از قافله عقب نمانند و خود را هم سو با افکار عمومی ملتهب نشان دهند ؟
شبیه این برای من هم بسیار اتفاق افتاده است که آخرین آن به شکایت یک روحانی بنابی از صدای معلم باز می گردد . ( این جا )
«صدای معلم » در گزارش های متعدد خود به ایمن نبودن مدارس اشاره کرد و حتا مساله را نزد امام جمعه و فرماندار این شهر مطرح کرد . ( این جا ) و ( این جا )
حتا شکایتی را نزد اداره کل ارزیابی و رسیدگی به شکایات وزارت آموزش و پرورش ثبت کرد . پرسش اساسی این است که چرا نخست رسانه های محلی و استانی به این هشدار توجهی نکرده و از کنار آن گذشته اند و اکنون که فاجعه در مقیاس ملی مطرح شده سعی می کنند اکنون به هر قیمتی از قافله عقب نمانند و خود را هم سو با افکار عمومی ملتهب نشان دهند ؟
چرا محمد بطحایی وزیر وقت آموزش و پرورش به نامه جمعی از شهروندان، بازاریان، فرهنگیان و اولیاء دانش آموزان شهرستان بناب با عنوان « خواهان شفاف سازی و پاسخ گویی در مورد نحوه واگذاری امکانات بخش دولتی به بعضی اشخاص و میزان استاندارد و ایمن بودن این اماکن هستیم ؛ به برخوردهای قهری با معلمان و رسانه های منتقد پایان دهید ! » بی اعتنایی کرد ؟ ( این جا )
پی گیری های صدای معلم نه تنها تاثیری نداشت بلکه مدیر صدای معلم توسط همین قوه قضاییه و قضات آن پس از 4 سال رفت و آمد محکوم شد . ( این جا )
و تاسف آور تر این که جز صدای معلم هیچ رسانه ی رسمی دیگری به آن نپرداخت و همین رسانه دولتی ایرنا ( جمهوری اسلامی ) که در ابتدا به آن پرداخته شد پس از محکومیت من چنین تیتر زد : ( این جا )
« پایگاه خبری «صدای معلم» مجرم شناخته شد »
( در مجوز این رسانه و صفحه اصلی آن ذکر شده است : پایگاه خبری تحلیلی صدای معلم اما ایرنا فقط به خبری آن توجه کرده است )
بدون تردید و به طور حتم در چنین بحران هایی ، همه افراد و نهادهایی که در جریان مساله قرار گرفته و از آن آگاه می شوند مسئول هستند . این حتا شامل افراد عادی و شهروندان هم می شود .
بدون تردید ، فاجعه هایی مانند « پلاسکو » ، « متروپل » آخرین آن نخواهد بود و تا زمانی که « قانون » فصل الخطاب نباشد و کنش گری و مطالبه گری آگاهانه و مسئولانه در راستای اجرای قانون و حقوق شهروندی به صورت یک نرم و فرهنگ در نیاید می باید منتظر متروپل هایی سهمگین تر و فاجعه بارتر از این باشیم .
خواستم از بی عدالتی در جامعه و سیاست زدگی آن بنویسم . خواستم از فشار اقتصادی بگویم . خواستم از حقوق ناچیز معلمی گله سر دهم . خواستم از هزاران رنج و مشقتی که به شدت پا بر گلوی اقشار متعدد جامعه گذاشته و در صدد نابودی آنهاست، بنگارم ؛ دیدم شاعران بزرگ و سترگ ما در پهنه ی ادبیات تعلیمی ، عرفانی و اجتماعی و سیاسی به بهترین وجهی به این مقولات پرداختند. لذا می خواهم با تکیه بر حکایات و روایات آنان از دل های زخم دیده و مکدر مردمم بگویم تا باشد که مدیران و مسئولان کشورمان را از خواب زدگی برهاند و آنها را نسبت به فرجام نامیمونِ حق شکنان و بیدادطلبان آگاه کند.
یکی از آثاری که موجب تنبیه و تنبه ما می شود ، منظومه ی شیرین و نوشین مخزن الاسرار حکیم نظامی گنجه ای است. داستان پیرزن و سنجر ،یکی از داستان های دلاویز این اثر نظامی ست که بنده آن را به اختصار به نثر درآوردم تا توجه همگان به ویژه مسئولان و مدیران کشور را به آن جلب می کنم.
روزی از طرف گزمگانِ سلطان سنجر به پیرزنی ظلم و ستم رسید. پیرزن به سلطان متوسل شد و گفت : ای شاه ! من هیچ انصاف و ملایمتی از تو ندیده ام .
همواره در حق من ظلم رواداشته ای. پاسبان تو مست و بیخود به محله ما آمد و بر سر و روی من کوفت و بدون هیچ تقصیر و گناهی مرا موی کشان به کوچه کشید. به من تهمت زد و دشنام داد و نام مرا به ناحق بر سرِ زبان ها انداخت و گفت: ای پیرزن کوژپشت ! آن شب چه کسی فلانی را در محله تان کشت .
پاسبان تو تمام اثاثِ خانه ام را بُرد و گفت که آن قاتل کجاست؟
ای شاه ! بیش از این خواری و خفت جایز نیست. قاتل وقتی می تواند آدم بکشد ، که پاسبان شبگرد به عیش و مستی بپردازد ؛ او چگونه می تواند با پیرزنی عربدهکشی کند؟ آنان رطل زنان، حاصل و درآمد ولایت را به سرقت میبرند .آنگاه پیر زنان را به تهمتِ جنایت دستگیر می کنند .سینه ام از تو و گزمگانت خونین و مجروح است. چیزی از روح و روانم نماند. ای شهریار ! اگر داد و انصاف مرا نستانی ، در روز قیامت مورد بازخواست قرار خواهی گرفت . من داد و داوریِ درستی در تو نمی بینم. همواره به زیردستان ظلم می کنی. از دیگر پادشاهان به ماقوت و یاری می رسد ،در حالی که از تو جز خواری به ما نمی رسد.
اصلاً شیوه و راه درستی نیست که مال یتیمان را بگیری. بنابراین از مال مردم تنگدست در گذر که این چپاول، مال سرزمین قوم ابخاز نیست. مال اندک و ناچیز ضعیفان را غارت نکن و دست از مال ناچیز من بر دار . تو یکی از بندگان خدا هستی و ادعای پادشاهی می کنی در حالی که پادشاه نیستی چون که فقط فساد و تباهی می کنی. تو با ظلم و ستم خود جهان را زیر و رو کردی . پس هیچ هنر و فضیلتی نداری. اگر دولت ترکان به رفعت بلندی رسید، درصدد داد و انصاف در مملکت بود. پس ای سنجر! اگر تو از بیدادگری و ستم حمایت کنی ، از تبار ترکان و فرزند ملکشاه و آلب ارسلان نیستی ، بلکه هندوی راهزن هستی. از ظلم و بیداد تو یک سرزمین به ویرانه تبدیل شد و خرمن دهقان و رعیت بر باد رفت . حسابِ فرا رسیدنِ مرگ را داشته باش .هم اینک که زنده ای و دستت بر می آید با اعمال نیک در مقابل حمله ی مرگ برای خود پناهگاهی آماده ساز. داد و انصاف برای تو چراغ شب افروزیست. عدل تو اکنون می تواند همدم و یار فردای قیامت باشد. پس به کوش که ما ضعیفان را شاد کنی . این سخنان را از این پیرزن به یاد داشته باش. دست از سرِ بیچارگان بردار تا یک روز مورد هدفِ تیر این دردمندان قرار نگیری. تو را به این دلیل به پادشاهی رساندند که ظلم و ستم را تخفیف و تقلیل دهی. اگر دیگران زخم می زنند، تو مرهم آن زخم باشی. رسم و آیین ضعیفان آن است که به تو افتخار کنند اما رسم تو باید نوازش و رحمت باشد. مدتی گوشهنشینی اختیار کن و به مراقبه بپرداز .
سلطان سنجر چون نصایح پیرزن را خوار شمرد و اهمیتی بدان نداد با آن همه قدرت و شوکت در برابر ترکان غُز شکست خورد و خراسان را از دست داد.
در این روزگار ، عدالت از میان رفته و از دیدگان پنهان شده است. در زیر این آسمان نیلگون ،شرم و انصافی نمانده و در زمین هیچ رونق و اعتباری ندارد.
بنابراین ای نظامی! جای آن است که به شدت گریه سر دهی و بر دل سوخته و خونینت اشک بریزی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در سال های اخیر شعارهایی مبنی بر افزایش جمعیت و ترغیب خانواده ها به زاد و ولد بیشتر با توجیهات مختلف از قبیل کاهش نیروی جوان در آینده، کمبود متخصص، افسردگی کودکان در خانواده های تک فرزندی و امثالهم به گوش می رسد.
حال به خبری که از چند روز پیش در خروجی خبرگزاری ها مشاهده می شود نگاه کنیم:
«نماینده وزارت فرهنگ عمان در نمایشگاه کتاب: امسال اکثر کسانی که میآیند از اقامت در عمان میپرسند . »
واقعیت است که به درست یا غلط بخش بزرگی از جامعه ایران که دستش به دهانش می رسد و اندک تخصصی در زمینه علمی و یا مهارت ها برخی خدمات اجتماعی [لوله کشی و کاشی کاری و...] دارد به مهاجرت از ایران می اندیشید و در این زمینه حتی کشورهایی مانند امارات و عمان و ترکیه را نیز مقصدی خوب برای مهاجرت می داند. با توجه به چنین شرایطی سیاست گذار باید به جای تاکید بدون مبنا بر افزایش جمعیت، به دنبال راه حلی برای ایجاد امید و انگیزه برای حفظ جمعیتی باشد که هر روز کوله بار خویش را بسته و آواره کشورهای دیگر می شوند.
نگاهی به میزان مهاجرت به کشورهای دیگر و درخواست مردم برای مهاجرت نشان می دهد که نگرانی اصلی در خصوص جمعیت متخصص و نیروی کار جوان نه در کاهش زاد و ولد بلکه مهاجرت فزاینده نخبگان و نبود چشم انداز روشن پیش روی بخش بزرگی از جوانان و فارغ التحصیلان دانشگاهی است.
در سالهای اخیر از سفارت کشورهای اروپایی و کانادا گرفته تا زلاندنو و استرالیا و ترکیه و امارات و.. روزانه میزبان صدها ایرانی است که درخواست اقامت و پناهندگی و دریافت ویزای تحصیلی دارند.
طبق اعلام رسانه های خبری سال ۲۰۱۸ نزدیک به ششصد هزار ایرانی درخواست مهاجرت از کشور را ثبت کرده اند. با این حساب اگر جمعیت ایران را هشتاد میلیون نفر در نظر بگیریم از هر صد و بیست و پنج ایرانی یک نفر به صورت جدی به دنبال مهاجرت از کشور بوده است. در کنار این میلیون ها خانواده و جوان دیگر هم در آرزوی مهاجرت از ایران هستند و خود را به هر در و دیواری می زنند تا به طریقی چمدان خود را برداشته و بخت خود را در آسمان دیگری بجویند.
( سال ۱۴۰۰ کمترین میزان تولد پس از انقلاب اسلامی ثبت شد)
اغلب مهاجرین ایرانی تفاوت عمده ای با مهاجرین سایر کشورهای خاورمیانه و آفریقا دارند. اکثریت مهاجرین افعانستان، عراق، یمن، سوریه و کشورهای شمال و مرکز آفریقا را جنگ زدگان و بی خانمانانی که برای سیر کردن شکم خود و خانواده هایشان دل به کوه و دریا سپرده اند یا قحطی زدگانی هستند که سفر را آخرین راه فرار از گرسنگی می بینند. اما عمده مهاجران ايرانی یا تحصيل كرده رشته های مختلف دانشگاهی هستند یا افراد صاحب سرمایه و مهارتی که زمانی نه چندان دور صاحب كارخانه و کارگاه و دفتر بازرگانی و... بوده اند. (افرادی که برای تربیت و دریافت تخصص آنها سالها از خزانه عمومی کشور هزینه شده است تا به پزشک و مهندس و متخصص تبدیل شوند و حالا که به سن بازدهی رسیده اند، راهی این کشور و آن کشور می شوند آن هم با کلی التماس و خواهش از کشور میهمان) تا به عنوان نیروی آماده به کار به خدمت گرفته شوند.
واقعیت این است که بخش بزرگی از جامعه چه از لحاظ زیست محیطی و بحران های اجتماعی متعدد و چه از لحاظ سیاسی و اقتصادی هیچ چشم انداز روشنی پیش روی خود نمی بینند و مهاجرت و رفتن از ایران را بهترین تصمیم ممکن می داند.
با توجه به چنین شرایطی سیاست گذار باید به جای تاکید بدون مبنا بر افزایش جمعیت، به دنبال راه حلی برای ایجاد امید و انگیزه برای حفظ جمعیتی باشد که هر روز کوله بار خویش را بسته و آواره کشورهای دیگر می شوند.
کانال خرمگس
« مبل آبنوس » یکی از برندهای ملی و استانی در صنعت مبل ایران بوده و برادران ضیائی فر چهار دهه از عمر خود را صرف پایه گذاری، تجهیز، تکمیل و توسعه این برند کرده اند . حدود صد نفر در این واحد تولیدی و فروش مشغولند . برادران مطالبه گر ضیائی فر، سردسته مطالبه گران جاده پرنشیب و فراز قزل حصار بوده و در تمام مسائل و مصائب منطقه ردی از مطالبه گری و پیگیری های پیوسته شان مشهود و ملموس است. در بازدید از بخش تولید مبل آبنوس، علی ضیائی فر پیشنهاد جالب و قابل تاملی ارائه می کند. وی مدعیست که قابلیت، اهلیت و صلاحیت تربیت صفر تا صدی هنرجویان صنعت مبل در استان البرز را داشته و آماده است تا در صورت استقبال فنی و حرفه ای و آموزش و پرورش « رشته ساخت و تولید مبل » را با امکانات و سرمایه خود راه اندازی نماید.
مالکیت چندگانه و نظارت بلاتکلیف
از مبل آبنوس بیرون می زنیم.جاده دو و نیم کیلومتری قزل حصار جاده ای استراتژیک و ظاهرن بین المللی، پیش روی ماست. این جاده در مسیر خود سر از فرودگاه پیام درمی آورد . متاسفانه جاده متولی واحد و مشخصی ندارد ، بخشی از آن در حوزه استحفاظی کمالشهر، سمت راست مربوط به شهرستان چهارباغ، سمت چپ مربوط به شهرداری های ۳ و ۴ و...مهرشهر است جالب تر آن که خط آهن عبوری در انحصار راه آهن سراسری و بخش هایی از جاده مربوط به راهداری تهران می باشد ؛ خلاصه ملغمه ای از مالکیت چندگانه و نظارت رها بر این ۲/۵ کیلومتر حاکم بوده و عملا طفل بی صاحبی است که در زمان مشکلات فاقد متولی و در زمان میراث خواری دهها مدعی گردن کلفت دارد.
زندان، پسماند و مدارس بی دفاع
وجود زندان و مراکز ندامتگاه و نظامی و البته انباشت پسماند نیز بخشی از پلشتی های این منطقه می باشد.
ناامنی جاده قزل حصار ، باریک و تاریک بودن آن باعث رخداد تصادفات مسلسل روزانه در این مسیر است ؛ روگذری که پس از پل ناتمام کمالشهر برای تردد دانش آموزان نصب شده ناقص مانده و فقط با چهره کریه خود جا اشغال کرده است. بخشی از پل روی خط آهن تعریض شده و در گذر ایام ناقص رها شده است. سمت کمالشهر اطراف جاده مملو از زباله های دپو شده شهرداری است که ظاهرن شبها دور از چشم مردم طعمه حریق می شود. چند مرکز پرورش و فروش گوسفند نیز زینت بخش این جاده ترانزیت است. کنار پل بوی نامطبوع پسماند شهرداری کمالشهر سکنه بومی و مدارس اطراف را مست رایحه زباله ها کرده است. خلاصه اطراف این جاده کوتاه کلکسیونی از آسیب های اجتماعی، زشتی ها و پلشتی های تهران کرج خبردار ایستاده اند.
حاشیه نشینی، بمب ساعتی برای پایتخت
مناطق حاشیه جاده قزل حصار خود داستانی تراژیک دارند . مناطق شهر - روستای اخترآباد، سهرابیه، حسین آباد و...مرکز انباشت پسماند و زباله کلانشهر کرج و البته زمین های کشاورزی هستند . نگه داری غیر مکانیزه و انباشت سنتی زباله ها در این مناطق علاوه بر چهره ای نازیبا باعث مشکلات بهداشتی، تنفسی و امنیتی برای سکنه بومی منطقه شده است. رها شدن فاضلاب های خانگی و صنعتی در کوچه پس کوچه های منطقه و آبیاری محصولات کشاورزی با این روان آبهای آلوده در واقع پمپاژ انواع بیماری ها به کلانشهر کرج است.
سیل مهاجران و انباشت حاشیه نشینی در اطرافات تهران کرج به سان بمب ساعتی بوده و می تواند پاشنه آشیل پایتخت تلقی گردد.
عدم حمایت از اختراع زباله سوز
در ادامه بازید از منطقه به کارخانه کوشا می رویم . در این واحد تولیدی - صنعتی ، مهندسی خوش فکر و خلاق دستگاه زباله سوزی طراحی و اختراع کرده است. مهندس مسگر فارغ التحصیل دانشگاه شریف کارآفرین بوده و بین ماندن و رفتن به آن سوی آبها، ماندن در وطن را انتخاب کرده است ؛ وی در خصوص اختراعش با شور و حرارتی وصف ناپذیر توضیح می دهد ؛پایان حرفهایش تلخ و ناامید کننده است. می گوید کشورهای همسایه طالب امتیاز دستگاه زباله سوزش هستند ؛ ایران فقط مقامات ریز و درشت استانی و ملی آمدند عکس و ژست گرفته و وعده حمایت داده و رفتند و البته جاده های ارتباطی پشت سرشان را منفجر نمودند.
وی می گوید که دستگاه زباله سوزش همه فن حریف بوده و برای هر نوع زباله ای کارآمد دارد ، زباله غذای دستگاه بوده و خروجی آن انواع کودهای شیمیایی و گاز شهری قابل مصرف است.
مسگر می گوید قیمت دستگاه یک تنی حدود دو میلیارد بوده و در صورت حمایت مسئولین می تواند مشکلات دپوی پسماند و زباله شهرها به ویژه شهرهای شمالی و پایتخت را به سرعت حل و فصل نماید.
مطالبه گری ؛ حلقه مفقود حقوق شهروندی
محصول پنج ساعت بازید حامیان حقوق شهروندی البرز از منطقه ، ده ها کلیپ میدانی و گزارشات مستندی است که خانم ختایی (خبرنگار و مدیر عامل کانون حامیان حقوق شهروندی)، آقای محمدی (بازرس حقوق شهروندی، مدیرمسئول خبرگزاری و هفته نامه موج نو) در فضای خبری استان پراکنده اند.خانم دکتر رشتچی (مسئول کمیته محیط زیستی کانون حقوق شهروندی) و آقایان آل صفر (روابط عمومی حقوق شهروندی) و مهدی توسلی نیز همراهان صبور و دغدغه مند این بازدید چالشی هستند.
انتظار معقول و منطقی آن است که مردم با مطالبه گری مداوم، مستدل و میدانی خود مسئولین را به چالش و تکاپو کشیده و از حجم نابه سامانی های فزاینده و آسیب های اجتماعی روزافزون بکاهند.
( پل عابر پیاده بدون راه پله اما همچنان کاربری تجاری خود را حفظ کرده است ! )
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید