مگر یونان باستان روی تاریخ کم اثر گذاشت؟ سقراط، افلاطون، ارسطو، تالس، فیثاغورس، اقلیدس، بقراط و ... در فلسفه و سیاست و طب و هنر و ریاضی و ... شاهکار آفرینش بودند. اما یونان چند سال پیش به درجه ای از فلاکت رسید که برای بقا حتی برخی پیشنهاد دادند بخشی از خاکش را به کشور همسایه بفروشد!
مصر هم تمدنی شگفت انگیز دارد اما این روزها گرفتار چند دستگی سیاسی، فساد اقتصادی و تنش های قومی شده است و اوضاعی رقت انگیز را بعد از یک انقلاب تجربه می کند.
گذشته گرایی با گذشته پرستی تفاوت دارد. «داشتم داشتم، حساب نیست، دارم دارم حساب است»! افتخار به گذشته و تاریخ باشکوه برای خوشبختی کفایت نمی کند.
باید بپذیریم که روزگار خوبی را نمی گذرانیم، نگاهی به گله و شکایت های پیرامون مان بیندازیم، این همه زباله در خیابان و دریا و بیابان را شب ها که ما خواب هستیم چه کسی می آید و می ریزد؟
این همه قتل و عام جاده ای نتیجه مداخله اسرائیل است؟ این تلاطم بازار و بی نظمی اقتصادی و دلال مسلکی کار عربستان است؟ آن آقایی که دیروز در اتوبان پیش چشم من بطری شیشه ای دلستر را از ماشین بیرون پرت کرد و هزار تکه شد و نزدیک بود سرنشینان چند ماشین را به کُشتن بدهد، داماد صدام بود؟
نخست وزیر انگلیس هر سال نوروز می آید و برای یک جوجه کباب و یک چای آتشی هکتارها جنگل چند هزارساله را آتش می زند؟
باور کنیم که باید تعارف و تحسین های اغراق آمیز را کنار بگذاریم و بپذیریم جماعتی در این کشور زندگی می کنند که نه تنها نادان هستند، بلکه در مقابل دانستن جانانه مقاومت می کنند. تلاش کنیم در این دسته قرار نگیریم.
این نوشتار در پی خودزنی و سرقت اعتماد به نفس ملی نیست، بلکه یک یادآوری به خودمان است که باید دست از اغراق های معمول برداریم و با واقعیت های پیرامون مان مثل یک بیماری روبه رو شویم. انکار و حاشا کردن بیماری نتیجه ای به مراتب دردناک تر از درمان دارد... ما باید به مردم بهتری تبدیل شویم.
کانال شخصی
إنَّ اللَّهَ يأمُرُ بِالعَدلِ و الإحسانِ
( خداوند به عدل و احسان فرمان مي دهد )
نحل ، آيه ۹۰
به نظر من نزدیک ترین آیه ای که می توان از طریق آن به موضوع فعالیت های نیکوکارانه و یا انفاق اشاره نمود آیه ای است از قرآن کریم که در ابتدا بدان اشاره کردم زیرا که نیکوکاری و انفاق در عمل با کمک به پر کردن شکاف ها و نزدیک کردن نرخ برخورداری مردم باعث می شوند که :
اولا عدالت جاری شود همان عدالتی که در همه تاریخ آرزو و خواست تمام انسان ها بوده است و بر اثر عدم تحقق آن خداوند پیامبران را برای هدایت انسان مبعوث ساخته است و دوم اینکه با نیکوکاری و انفاق انسان ها به هم دیگر نزدیک می شوند و کینه و عداوت تولید شده از محل فقر و محرومیت از میان آنها رخت بر می بندد و به حق که در میان همه اعمالی که می تواند نمایه ای از انفاق داشته باشد و یا حکم نیکو کاری بگیرد کار خیر است که چون با اجتماع خیرین منتهی به اقدامی عملی و بزرگی شود که می تواند تاثیرات بسیار عمیقی در زندگی انسان داشته باشد .
و در میان همه اعمال خیر مطمئنا مدرسه سازی و یا کمک به تامین امکانات مختلف آموزشی و کمک آموزشی از بالاترین و مهمترین کارهای نیکی می باشد که هر انسان دل داده مکتب و مومن به عدالت می تواند بدان دست یازد و از فیض این عمل بزرگ خود را بهرمند نماید زیرا که :
اولا کار تعلیم و تعلم کار انبیاست و هر کسی که بخواهد با دایر کردن مدرسه ای و یا خرید و توزیع امکانات آموزشی تسهیلاتی را در بحث تحقق وظبفه ی انبیاء فراهم آورد مسلما محبوب نبی گرامی اسلام (ص) خواهد بود.
ثانیا با فراهم شدن محلی برای تحصیل و امکاناتی برای بهتر فرا گرفتن علوم، استعدادهای واقعی کشف و تربیت خواهند گردید و از این محل استعدادی سوخت نخواهد شد.
ثالثا با هر مدرسه ای که ساخته و تجهیز شود به قطع موقعیت و فرصتی از نابه هنجاری ها گرفته می شود که برای از بین بردن انسان و انسانیت خیز برداشته است.
و در نهایت اینکه مکانی چون مدرسه چشمه جاری و ساری می باشد که همیشه جوشان و پرخروش برای پیشرفت و توسعه دست به تولید نیروی انسانی توسعه یافته می زند و از این محل نیازهای جامعه را تامین می کند.
جامعه ای که در آن پزشک، مهندس، قاضی ، وکیل و پدر و مادری باسواد تربیت شده باشند و همه آنها دست به دست هم بدهند تا زمینه های انحراف را از بین ببرند باید مطمئن شد که دست هیچ مخالف و معاندی بر همه ی داشته های آن جامعه نخواهد رسید و خداوند به حرمت گام هایی که برای خیر برداشته شده است همه بلایا و مشکلات را از آن جامعه دور خواهد داشت.
ضمن گرامی داشت همه قدم هایی که برای برطرف کردن محدودیت ها و محرومیت های آموزشی در کشور برداشته شده است اعم از بودجه های دولتی و یا نیکو کاری خیرین محترم این آرزو را دارم که تا شروع سال تحصیلی پیش روی اقدامات بزرگتر و قدم ها بلندتر از گذشته باشد زیرا که هر اقدامی در صحن تعلیم و تعلم به هر اندازه که باشد وهر مقدار که رضایت خداوند را بر انگیزاند باز نیاز به ادامه و حمایت دارد زیرا که علم تغییرات روز آمدی دارد و بر مبنای آن امکانات و فضا ها باید روزآمد گردد.
همه مجامع خیری در کشور، برای رفع مشکلات قشری از جامعه تلاش می کنند اما مادر تمامی مجامع خیری، مدرسه سازی و مدرسه یاری است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدور حکم تخریب برای مدرسه میثم تمار و پرورش در محمدشهر کرج با ۲۴۰۰ دانش آموز (در دوشیفت) در میانه ی سال تحصیلی، خبری فاجعه آمیز برای آموزش و پرورش استان و کشور است.
ظاهرن تلاش های مسئولین ماضی و فعلی در اقناع وراث به جایی نرسیده و هر آن امکان اجرای حکم تخریب وجود داشته و چماق تهدید وراث بر سر دانش آموزان محروم منطقه سایه افکنده است.
قضیه از زبان فلاح نژاد رئیس سابق ناحیه ۳ از این قرار است:
« ورثه حکم تخریب ۲ مدرسه ابتدایی میثم تمار و پرورش را در محمد شهر کرج گرفتند اما اجرای حکم با دستور دادستان یک سال به تاخیر افتاد.
در مدارس ابتدایی میثم تمار و پرورش واقع در خیابان گلستانک محمد شهر کرج ۲ هزار و ۴۰۰ دانش آموز تحصیل می کند که یک هزار و ۲۰۰ نفر آن دانش آموز دختر و مابقی پسر هستند .
ماجرا از این قرار است که ۴۰ سال قبل ۲ هزار متر زمین به آموزش و پرورش به صورت دست نویس از سوی پیرمردی نیک اندیش اهدا شده است. ساختمان مدرسه نیز با قلک های دانش آموزان و کمک های مردم ساخته شد اما ورثه بعد از ۳۵ سال اقدام به شکایت علیه آموزش و پرورش به منظور بازپس گیری زمین کردند.
با وجود نشست های مختلف با وراث مبنی بر نیاز فضای آموزشی در محل سکونت دانش آموزان و همچنین کمبود فضای آموزشی در محمد شهر و سایر مناطق پرجمعیت حوزه آموزش و پرورش ناحیه سه کرج متاسفانه ۲ نفر از وراث اقدام به پیگیری شکایت خود کردند و در نهایت حکم تخریب صادر شده است.
ورثه حکم تخریب مدرسه را از دادگاه گرفته اند که این موضوع مهم موجب نگرانی اولیا و اضطراب دانش آموزان شده است.
متاسفانه فضای آموزشی دیگری در محمد شهر کرج برای جا دادن ۲ هزار و ۴۰۰ دانش آموز موجود نیست و ۲ مدرسه میثم تمار و پرورش دارای متراکم ترین جمعیت دانش آموزی آموزش و پرورش ناحیه سه کرج است که اکنون دانش آموزانش در سرگردانی به سر می برند.
خارج شدن حتی یک مدرسه از چرخه آموزشی با توجه به کمبود فضای آموزشی که وجود دارد، چالشی جدی برای محمد شهر محسوب می شود.
وراث تا کنون بارها با نیروی انتظامی برای اجرای حکم به ۲ مدرسه میثم تمار و پرورش مراجعه کرده اند.
اکنون ورثه حکم دادگاه مبنی بر قلع و قم و خلع ید مدرسه را در دست دارند که با طرح موضوع در شورای تامین و با دستور دادستان یک سال مهلت گرفته شد » .
با توجه به حساسیت روسای قدیم و جدید و همچنین رسالت معلم خبرنگاری با حضور در حوالی مدرسه و تحقیقات میدانی متوجه شدم که با توجه به شواهد و دلایل مستدل، وراث مدعی نهایتا پای میز مذاکره برای حل و فصل منصفانه و منطقی دعاوی خواهند نشست و راضی به تهاتر زمین معوض و همسنگ خواهند بود.
اگرچه در کرج با مسئله کمبود زمین مواجهیم ولی سرنوشت ۲۴۰۰ دانش آموز مظلوم و محروم آن قدر برای دولت مستقر مهم است که حکم تخریب مدارس یاد شده با پا درمیانی بزرگانی چون استاندار، امام جمعه، نمایندگان کرج، فرماندار، مدیرکل، رئیس ناحیه، شهردار و شورای شهر محمد شهر و خیرین احتمالی قابل حل خواهد بود.
بنابر اذعان مسئولین آموزش و پرورش البرز، حداقل ۱۰ ملک دارای حکم خلع ید و قلع و قمع (که از سنوات گذشته برایشان رای صادر شده ولی با پیگیری های واحدهای حقوقی به تاخیر افتاده است) وجود دارند .
مدرسه « بهار آزادی فردیس » یکی از مدارسی است که در شعبه ۲ دیوان عالی کشور از طریق اعمال ماده ۴۷۷ نقض قانون آئین دادرسی کیفری از چنگ مدعیان خارج شده است. بخشی از محوطه شهیدستان کرج نیز دارای معارض بوده و حکم بازپسگیری آن در حال پیگیری حقوقی و قضایی است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« سقفِ آزادی رابطه ی مستقیم با قامتِ فکری مردمان دارد.
در جامعه ای که قامتِ تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقفِ آزادی هم به همان نسبت کوتاه می شود.
وقتی سقف کوتاه باشد، آدم های بزرگ سرشان آن قدر به سقف می خورد که حذف می شوند، آدم های کوتوله اما راحت جولان می دهند.
مردمِ عوام هم برای بقا آن قدر سرشان را خم می کنند که کوتوله می شوند و سقف ها پایین و پایین تر می آید و مردم بیشتر و بیشتر قوز می کنند تا اینکه کمر خم می شود و دیگر نمی توانند قد راست کنند »
فیودور داستایوفسکی - بیچارگان
***
از سال 1397 و تقریبا با شکایت آقای مهدی بهرامی اقدم به بهانه انتشار گزارشی در صدای معلم ( این جا ) هم زمان درگیر پرونده ای شدم که در آن برخی کلاهبرداران مقداری پول از حسابم را خالی کردند و من این بار در نقش « شاکی » پرونده کلاهبرداری بارها به پلیس فتا برای تکمیل پرونده مراجعه کردم .
به جز چند پیامک از سوی واحد قضایی مربوطه و این که این پرونده چند بار بین شعب مختلف دست به دست شده تاکنون مورد خاص دیگری مشاهده نکرده ام و هنوز هم پرونده کاملا بلاتکلیف است .
هر چند با گذشت حدود 4 سال و سقوط ارزش پول ، دیگر استرداد آن مبلغ هم دیگر فایده و ارزشی برای من نخواهد داشت .
اما در پرونده ای که با عنوان « نشر اکاذیب » علیه من به عنوان مدیر رسانه صدای معلم جریان داشته و به صدور حکم از سوی شعبه 9 دادگاه کیفری یک مجتمع دادگاه های کیفری 1 تهران ( شعبه 79 دادگاه کیفری استان سابق ) ( این جا ) انجامیده شخصا حداقل دو بار به شهرستان بناب و یک باز هم به تبریز رفت و آمد داشته ام اما شاکی پرونده فقط یک بار در شهرستانی که خودش در آن سکونت دارد حاضر شده است .
دوستی که قبلا در کسوت آموزگار در ایران بود و اکنون حدود سه سال است که برای تحصیل به کشور کانادا سفر کرده برایم تعریف می کرد که اگر شخصی در شرایط من و با اداره رسانه ای که هدفش کمک به ارتقای جامعه و بهبود آموزش است در کشوری چون کانادا فعالیت می کرد بسته به کیفیت کار ، اثرگذاری و میزان بازدیدکنندگان رسانه از سوی دولت محلی و حتا مراجع بالاتر مورد توجه ویژه قرار می گرفت و دولت از محل و ردیف هایی که به این منظور پیش بینی شده مقرری خاص و قابل توجهی برای این گونه فعالیت ها و « تحرک اجتماعی » ( Social Mobility ) در نظر می گرفت .
این که کشوری توسعه یافته می شود و به شاخص های قابل قبول جهانی دست می یازد و برای شهروندانش رفاه و شادی به ارمغان می آورد بدون دلیل و تصادفی نیست . در سوی مقابل ، کشوری هم مانند ایران که هنوز فرسنگ ها با الفبای توسعه پایدار فاصله دارد و حتا در معیشت روزانه و معمولی مردمانش هم درمانده و روز به روز « امید » در ادبیات عمومی آن جامعه کم رنگ تر می شود هم متکی بر دلایل و ریشه هایی است .
در این وانفسای شرایط سخت و تنگ معیشتی ، تصور اکثریت و شاید غالب جامعه بر این است که شاه کلید حلال مشکلات جامعه ، اقتصاد است و اگر آن حل شود دیگر مشکلی نخواهد بود اما به باور من ، تا مشکل و گره « دموکراسی » در این کشور به سرانجامی نرسد ، محکوم به در جا زدن و حتا پسرفت های غیر قابل باور خواهیم بود و البته در این پروسه دموکراتیزاسیون جامعه ، « رسانه » رکن چهارم دموکراسی و البته بی بدیلی داشته و خواهد داشت .
( این که آموزش در جامعه ی ما در اولویت های دست چندم قرار گرفته و افکار عمومی خیلی توجهی به آن ندارد باز هم به ضعف رسانه و کارکردهای آن در این حوزه باز می گردد . جامعه ی آن زمان ایران به ویژه نخبگان و روشنفکران آن زمان تاسیس عدالت خانه و اهمیت آن را در معادلات سیاسی مقدم بر تاسیس مدرسه و آموزش دانسته است و بین این دو زمانی به اندازه قریب نیم قرن فاصله است .
نگاهی گذرا به وضعیت روابط عمومی ها در آموزش و پرورش و سطح دانش و تجربه ی خبرنگاران درگیر آن گویای مساله و مزه تلخ واقعیت است )
در طول این مدت ، دو بار در برابر « هیات منصفه » که به دادگاه های مرتبط با رسیدگی به امور « رسانه » الصاق شده و جایگاه قانونی دارد حضور یافتم .
تصور من پیش از این در مورد « هیات منصفه » آن بود که این جمع به نوعی نمایندگی افکار عمومی را بر عهده دارند و می توانند « قاضی » را در « تشخیص » و اتخاذ تصمیم نزدیک به « عدالت » یاری دهند اما نوع برخورد آنان و مشاهده رفتار آنان در جلسه رسیدگی نشان داد که هنوز جامعه توسعه نایافته ایران درگیر مساله « تعارف » و « فرهنگ روابط قبیلگی » است و به علت همان ضعف اصلی که در مفهوم و فهم « دموکراسی » به آن اشاره گردید ؛ بودن و یا نبودن جمعی به نام « هیات منصفه » نیز کمک چندانی برای « حل مساله » نخواهد کرد و ممکن است فقط ظاهر کار را زیباتر و فریبنده تر نماید .
البته این موضوع فقط محدود به این جمع نمی شود .
- افرادی که تحت عنوان « نماینده » در پارلمان و قوه تقنین و نظارت حضور می یابند .
- انواع و اقسام شوراهای مختلفی که در حوزه های مختلف درست شده اند اما جز اتلاف وقت و بودجه آورده دیگری ندارند . تا مشکل و گره « دموکراسی » در این کشور به سرانجامی نرسد ، محکوم به در جا زدن و حتا پسرفت های غیر قابل باور خواهیم بود و البته در این پروسه دموکراتیزاسیون جامعه ، « رسانه » رکن چهارم دموکراسی و البته بی بدیلی داشته و خواهد داشت .
و در مقیاس « مدرسه » هم ارکانی مانند « شورای معلمان » و... هم کارایی خاصی برای نظام آموزشی ندارند .
آیا کسی به این گونه « گره ها » می اندیشد و این که چرا تشکیل جمع و گروه و... نقش چندانی در هم افزایی جامعه و تصحیح خطاها ندارد و حتا ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد ؟
ابوالفضل ابوترابی عضو کمیسیون امور داخلی مجلس 26 دی 1400 اعلام می کند : « کل پروندههای ورودی به قوه قضائیه برابر با کل پروندههای ورودی کشور یک میلیارد نفری هندوستان است » . ( این جا )
4 بهمن 1394 رئیس دانشگاه آزاد خراسان رضوی چنین بیان می کند : ( این جا ) « ایران با دارا بودن ۸۰ میلیون جمعیت، حدود ۱۵ میلیون پرونده قضایی و ۲۰۰۰ عنوان مجرمانه داراست، در حالی که هند با دارا بودن یک میلیارد جمعیت تنها دارای دو میلیون پرونده قضایی و ۷۰۰ تا ۸۰۰ عنوان مجرمانه است . »
( دموکراسی : از مردم - توسط مردم - برای مردم )
زمانی که این موضوع را خطاب به قاضی شعبه 9 دادگاه کیفری یک مجتمع دادگاه های کیفری 1 تهران ( شعبه 79 دادگاه کیفری استان سابق ) بیان کردم و عنوان کردم که شاکی پرونده هیچ گونه جوابیه و یا پاسخی برای رسانه ارسال نکرده و حتا حاضر به گفت و گو برای شفاف سازی و تنویر افکار عمومی نشده احساسم این بود که خیلی سخن من را جدی نگرفت و یا سطح اشتغال و درگیری با پرونده های مختلف فرصتی برای خارج شدن از پوسته روزمرگی و اندیشیدن و تفحص در مورد موضوع برای وی و هیات منصفه باقی نگذاشته است .
(آیا پذیرفتنی است که در جلسه رسیدگی به پرونده فردی در هیات منصفه در حال چرت زدن باشد و یا برخی با گوش های همراه خود مشغول باشند ؟ )
واقعا این پرسش مطرح است که چرا حداقل در جلسات رسیدگی به موضوعات مطبوعاتی ، « رسانه ها » ( 1 ) امکان ثبت و ضبط جریان دادگاه را برای تنویر افکار عمومی ندارند و اگر این مهم صورت پذیرد و شفافیت در قوه قضائیه تعریف و تبیین گردد ، گامی به سوی « عدالت قضایی » برنخواهیم داشت ؟
« نخستین گام عملی در اصلاحات نظام قضائی ایران را عباسمیرزا برداشت و در میان تغییرات نوسازی متعددی که او بنیان گذاشت، مشاهده میکنیم که در حوزه قضائی سعی کرده است از انتصاب قضات صالح و توانا در محاکم شرع اطمینان خاطر حاصل کند. همچنین دیوانخانه جدیدی در تبریز، محل حکومتی خودش، تشکیل داد تا مراقب قضاتی باشد که برای سایر شهرهای آذربایجان به کار گمارده میشدند . » ( این جا )
این واقعه به حدود 200 سال قبل باز می گردد.
این در حالی است که جرقه « آموزش عمومی » به شکل نوین توسط میرزاحسن رشدیه زده شد و اولین مدرسه به سبک نوین در ایران حدود 150 سال پیش در محله ی ششگلان تبریز بنا نهاده شد که به دلیل تحریک عوام کاملاً تخریب شد . ( این جا )
در سال ۱۲۷۶ هجری شمسی اولین دبستان تهران تاسیس شد . ( این جا )
بین تاسیس نخستین مدرسه در تبریز و نخستین مدرسه در تهران 25 سال فاصله وجود دارد .
این به آن معناست که جامعه ی آن زمان ایران به ویژه نخبگان و روشنفکران آن زمان تاسیس عدالت خانه و اهمیت آن را در معادلات سیاسی مقدم بر تاسیس مدرسه و آموزش دانسته است و بین این دو زمانی به اندازه قریب نیم قرن فاصله است .
( دیوار دارالفنون - تهران )
برخوردی که ابتدا با تاسیس مدارس نوین در ایران شد هیچ گاه با سیستم قضایی نوین صورت نگرفت .
از همین جا می توان به گره اصلی در بسیاری از بن بست ها و چالش های جامعه ی کنونی و از جمله ساختار قضایی ایران پی برد و این که « آموزش » و « تربیت » سرآغاز رویش توسعه و کلید پیشرفت هر جامعه ای از جمله ایران بوده و هنوز و پس از گذشت حدود دو سده محل مناقشه جدی است و شواهد و مستندات چندانی هم برای ترمیم و اصلاح آن مشاهده نمی گردد .
( 1 ) رسانه های آزاد ، مستقل و منتقد
گروه گزارش/
وزیر آموزش و پرورش در نخستین جلسه شورای سیاست گذاری اجرایی سند نظام جامع راهنمایی و مشاوره و کمیته ملی پیشگیری از آسیبهای اجتماعی دانش آموزان که در وزارت آموزش و پرورش برگزار شد چنین می گوید : ( این جا )
« ما انسجام از درون و هم گرایی از درون را نداریم که باید حتما به آن توجه کنیم .
ما باید ابتدا از خودمان شروع کنیم و سپس از کمک سایر دستگاهها نیز بهره ببریم. به عنوان مثال دانشجو معلمانی داریم که هرکدام میتوانند به عنوان معین مناطق و استانها وارد این حیطه شوند، همچنین ۴۰۰۰ دکترمعلم داریم که میتوانیم از ظرفیت آنها استفاده کنیم .
وی با بیان اینکه ظرفیتهای بسیار خوبی داریم که باید فعال شوند اظهار کرد: یکی از اقداماتی که رسانه ملی در دوران کرونا برای ما انجام داد مدرسه تلویزیونی بود که جای قدردانی دارد اما به طور کلی رسانه ملی قدرت ارتباطش در نظام آموزش و پرورش جز علیه حکمرانی آموزش و پرورش چیز دیگری نیست .
البته یادداشتی به آقای جبلی، رئیس صدا و سیما دادم و خواستم دست از سر ما معلمان بردارید، چه کار به رتبه بندی و افزایش حقوق معلمها دارید، برای دستگاه خودتان چرا نمیگویید؟ دفعه دیگر کسی اجازه ندارد چنین کاری را انجام دهد. من وزیر آموزش و پرورش هستم و این را عرض میکنم .
وی با بیان اینکه مسائل معطل زیاد داریم، گفت: کنکور را که برجسته کرده است، مگر غیر صدا و سیما و جاهای دیگر در تبلیغاتش بوده؟ دستگاههای دیگر هم همین طور هستند مثلا وزارت علوم. به ما حوزه کنکور می دهند، در مدرسه تبلیغات دست همه بچه ها میدهند که بیایید کلاس کنکور و تعیین رشته. امروز در شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام میکنم که اجازه ندارند در مدارس ما کنکور برگزار کنند. زیر میز نمی زنیم، واقعیتها را بیان می کنیم. به مدیران استان ها اعلام میکنم از این پس حوزه برای کنکور در مدرسه نپذیرید. دانشگاه وظیفهاش است .
اینها کارهای جدی هستند و انتظار داریم نهاد رسانه و دانشگاه و... که هرکدام از ارکان تربیت هستند به ما کمک کنند. بیش از ۵۰ نامه از گروه معلمین داشتم که به رسانه بگویید دست از سر ما بردارند. من خادم و زیان معلمها هستم. معلم خط مقدم و در نوک هرم است . » « حکمرانی خوب » در آموزش و پرورش با تقویت « حوزه عمومی » به دست می آید و البته در کنار تقویت رسانه های مستقل و منتقد سوی دیگر آن به توجه به تشکل ها و انجمن های علمی و صنفی معلمان است .
اینکه وزیر آموزش و پرورش اعلام می کند ظرفیت زیادی داریم ولی انسجام درونی نداریم اعتراف به یک واقعیت مهم است و آن ضعف مدیریت است .
« صدای معلم » در گزارش های متعددی به شیوه و ماهیت عزل و نصب مدیران در آموزش و پرورش انتقاد کرده و حداقل خواهان شفاف سازی در مورد کمیته ای شد که یوسف نوری آن را « کمیته انتصابات » نامیده بود . ( این جا )
در بخشی از این گزارش آمده بود :
« نخستین درخواست « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که بر اساس اصل صداقت و اعتماد سازی که در نخستین نشست رسانه ای خود به آن اشاره و تاکید کرد آن است که به طور دقیق و شفاف اعضای کمیته انتصابات خود را به افکار عمومی و جامعه فرهنگیان اعلان کند .
یوسف نوری به عنوان مقام مسئول مشخص کند که معیارها و شاخص های مدیریتی مورد نظر این کمیته چه هستند و مقرّ این کمیته در کجا قرار دارد ؟
پرسش صدای معلم آن است که آیا کمیته انتصابات وزیر آموزش و پرورش حاضر است با رسانه ها و خبرنگاران نشستی بگذارد و در مورد عملکرد خود پاسخ گو باشد ؟
آقای نوری در انتصاباتی که در این زمان کوتاه انجام داده است به استناد رئیس دولت سیزدهم به صورت دقیق مشخص کند که کدام یک از مدیران معزول تاکنون نتوانسته اند وظایف شان را انجام دهند تا حداقل مدیران بعدی آن اشتباهات و خطاهای مدیریتی و عملکردی را تکرار نکنند و مهم تر از آن بر اساس اصل اعتماد سازی ، اعتماد معلمان به اقدامات وزیر آموزش و پرورش جلب شود .
وزیر آموزش و پرورش توضیح دهد که تاکنون به چه میزان از « توان معلمان » در امر عزل و نصب مدیران استفاده شده است ؟ »
یوسف نوری پس از این مدت حداقل بررسی کند که مدیران منصب وی اساسا تا چه میزان در جهت پیاده کردن برنامه هایش حرکت کرده و اثربخشی و کارایی داشته اند .
این که وزیر آموزش و پرورش شاید برای نخستین بار این چنین از عملکرد صدا و سیما انتقاد می کند نشان از « صداقت » داشته و جای تشکر و قدردانی دارد .
رسانه ای که خود را متصف به صفت « ملی » می کند و از « بودجه عمومی » کشور ارتزاق می کند باید که در برابر عملکرد و سیاست های خود در برابر موضوع مهم « آموزش » رویکرد « مسئولانه » ای داشته و در برابر آن پاسخ گو باشد .
اقتدار وزیر آموزش و پرورش در واقع اقتدار آموزش و ارکان آن است .
اما باید توجه داشت که این حالت طلبلکارانه و غیرپاسخ گو بودن نهادها و دستگاه ها و از جمله صدا و سیما در برابر آموزش و پرورش یک شبه ایجاد نشده و محصول یک فرایند و تابع « اصل علیت » و نوع رفتار همان مدیرانی بوده که موجب بحران انسجام و هم گرایی درونی و شکاف میان « صف » و « ستاد » بوده اند .
در یک نمونه آشکار می توان به تعطیلی « نشست های رسانه ای » در آموزش و پرورش در چند ماه اخیر اشاره کرد و این که مدیران زیر مجموعه ایشان به جای برگزاری چنین نشست هایی با همه « خبرنگاران » حوزه آموزش برای حضور در استودیوهای مختلف صدا و سیما به خط شده بودند و البته این وضعیت استمرار هم داشته است .
« آپارتاید رسانه ای » موضوع و آسیبی است که همواره « صدای معلم » در گزارش های خود به آن پرداخته اما گوش شنوا و چشم بینا برای جامه ی عمل پوشاندن به آن نیافته است . یوسف نوری پس از این مدت حداقل بررسی کند که مدیران منصب وی اساسا تا چه میزان در جهت پیاده کردن برنامه هایش حرکت کرده و اثربخشی و کارایی داشته اند .
« حکمرانی خوب » در آموزش و پرورش با تقویت « حوزه عمومی » به دست می آید و البته در کنار تقویت رسانه های مستقل و منتقد سوی دیگر آن به توجه به تشکل ها و انجمن های علمی و صنفی معلمان است . موضوعی که در وزارت تقریبا 7 ماهه آقای نوری همواره مغفول بوده است .
این که وزیر آموزش و پرورش به مدیران استان ها اعلام می کند از این پس حوزه برای کنکور در مدرسه نپذیرید سخنی غیرمسئولانه و فاقد منطق است .
وزیر آموزش و پرورش بر اساس برخی کارها و سیاست ها که در زمان وزارت محمد بطحایی صورت گرفت و ناکام ماند می باید نهایت اهتمام خود را برای اخراج « مافیای کنکور » از مدارس و پاک کردن زمینه های فرهنگی موسسات آموزشی – تجاری در واحدهای آموزشی انجام دهد .
این اقدام بدون تردید در راستای منافع آموزش و کمک به تصحیح و تعدیل جریان آموزش و ارتقای کیفیت آن خواهد بود .
وزارت آموزش و پرورش اگر اراده ای جدی در این زمینه دارد به بخشنامه 168303 / 110 مورخ 20 / 8 / 1397 خود پای بند باشد و آن را پی گیری کند . ( این جا )
اداره کل ارزیابی و عملکرد وزارت آموزش و پرورش 12 تیرماه سال 1397 در بخشنامه ای سراسری اعلام کرد :
« نظر به اینکه در سالهای اخیر شیوع تبلیغات نامناسب در فضای رسانهای بهویژه رسانه ملی درزمینه برگزاری آزمونهای متعدد و تهییج جامعه به لزوم استفاده از کتابهای کمک درسی، نگرانیهایی برای جامعه تعلیم و تربیت به وجود آورده است و بعضی مدارس تحت تأثیر فضای رسانهای و رویکردهای تجاری آموزشی به رقابتی ناخوشایند در استفاده از آزمونهای مذکور و کتابهای غیرضروری روی آوردهاند.
لذا وزارت آموزش و پرورش در جهت صیانت از حقوق مردم و عمل به وظایف ذاتی و تعهدات حرفهای خویش در مراقبت از اهداف تربیتی و برنامه درسی ملی و هماهنگ با تمایل خانوادهها، دانشآموزان و دلسوزان تعلیم و تربیت کشور به پالایش محیط یادگیری و مدرسه از عوامل مزاحم در جریان تربیت صحیح و واقعی، در ارادهای قطعی، مخالفت صریح خود را با آزمونهای زائد و شیوع استفاده از کتابهای کمکآموزشی که در اغلب موارد با اهداف تعلیم و تربیت رسمی کشور ناسازگار است اعلام میدارد و بر همین اساس وجود هرگونه رابطه مالی مدارس، عقد قرارداد و سازماندهی و همکاری در موضوع مذکور برای مدیران در سطوح مختلف را تخلف از مقررات تلقی مینماید و لازم است مدیران محترم اجرای دقیق و صحیح آن را در دستور کار قرار دهند و در سال تحصیلی آتی با توجه به مفاد این بخشنامه از انعقاد هرگونه قراردادی با مؤسسات مذکور خودداری نمایند » . ( این جا )
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جناب دکتر محسن زارعی
رئیس مرکز سنجش و پایش کیفیت آموزشی وزارت آموزش و پرورش
مشکلی در حوزه های اجرا حادث شده به نام : « تحویل دقیقه نودی پاسخ نامه امتحانات نهایی به حوزه های اجرا » . این مشکل به ظاهر ساده تاکنون تمام حوزه های اجرا در سراسر کشور را به چالش جدی کشیده است.
به عنوان نماینده مدیران ناحیه ۳ کرج نتوانستم جواب متقن و مستدلی برای توصیح، توجیه و یا حل و فصل مشکل پاسخنامه ها در داخل استان پیدا کنم لذا توپ را زمین شما می اندازیم و انتظار داریم راهی معقول و یا توضیحی مبسوط از شما بشنویم تا بتوانیم همکاران خود را که به سختی و با خواهش و التماس حاضر به همکاری در حوزه های اجرا شده اند را قانع کرده و همچنان پای کار نگه داریم.
ماجرای تحویل دقیقه نودی پاسخ نامه ها:
از سال های قبل روال بر این است که پاسخ نامه های امتحانات نهایی دو سه روز قبل به صورت پکِ هفته گی و یا کمتر و بیشتر تحویل حوزه های اجرا می شد ؛ رییس، منشی و ناظر حوزه با فراغ بال ، پاسخ نامه ها را دریافت و شماره گذاری کرده و برای روزهای بعدی آماده می کردند و...
روز شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ تا ظهر سه بار برای دریافت پاسخ نامه اسنپ گرفته و البته دست از پا درازتر به شهیدستان کرج برگشتیم . بالاخره پایان وقت اداری موفق به دریافت پاسخ نامه روز یکشنبه شدیم . یکشنبه از ساعت ۵ صبح آواره شماره زنی و آماده کردن پاسخ نامه های تاخیری برای اولین امتحان نهایی بودیم و....
این داستان با اندکی تفاوت در کل حوزه های سراسر کشور جاری و ساری بود. اگر روند فوق تداوم یاید با توجه به حق الزحمه های نازل تخصیص داده شده به عوامل اجرایی حوزه ها، عملا کار در حوزه اجرا طاقت فرسا و با تداوم روند فوق فرسایشی خواهد بود.
در صحبتی که با مسئولین سنجش ناحیه داشتم ضمن پوزش از مسئولین حوزه های اجرا گفتند که:
« سلام . خدمت همکاران محترم و روسای محترم حوزههای اجرا
موضوع پاسخ نامه ها از طریق استان و مرکز سنجش آموزش و پرورش پیگیری گردید. با توجه به اینکه امسال فرایند طراحی سوالات امتحانات نهایی یک روز قبل از امتحان هردرس صورت می گیرد امکان تحویل پاسخ برگ چند روز قبل از امتحان وجود ندارد و پاسخ برگ ها ساعت سیزده یک روز قبل از برگزاری امتحان اماده تحویل به حوزه ها می باشد .
باعرض پوزش تدابیر لازم جهت تحویل گرفتن وشماره زدن پاسخ نامه ها اتخاذ گردد.
با تشکر »
جناب محسن زارعی
سالهای قبل سوالات امتحانات نهایی از آرشیو و بانک سوالات انتخاب می شد و یا دبیران مربوطه با طرح سوال زود هنگام یک هفته در قرنطینه میماندند و از پنج سری سوال طراحی شده یکی انتخاب می شد و...
ولی الان دبیر یک روز قبل از امتحان طرح سوال کرده و پاسخ نامه متناسب با سوال آماده می شود ، این پاسخ نامه تا حوالی ۱۰ صبح روز قبل از امتحان به دست ادارات و نواحی می رسد . پاسخ نامه ها تا پایان وقت اداری تکثیر شده و آماده تحویل به نمایندگان حوزه های اجرا می شود. با توجه به اینکه منشی، ناظر و سایر عوامل اجرا عموما برای حضور در شیفت عصر برای آماده کردن پاسخ نامه ها تمکین نکرده و یا انتظار دریافت حق الزحمه ویژه از مدیران اجرا خواهند داشت. حال مسئول حوزه اجرا می ماند و آماده کردن دویست سیصد پاسخنامه پنج شش برگی برای روز بعد و....
جناب زارعی
ضمن درک و احترام به حساسیتها و تمهیدات شما در خصوص پاسداری از ناموس آموزش و پرورش و به حداقل رساندن « لو رفتن سؤالات امتحانات نهایی » ؛ یادآوری یک نکته خالی از لطف نیست که بنابر تجربیات مکتسبه، لو رفتن سؤالات امتحانات نهایی از مسیر طراحان در قرنطینه احتمالی نزدیک به صفر دارد. اکثرا سوالات لو رفته مربوط به پس از پخش سوالات بین دانش آموزان و ارسال تصویر سوالات از داخل حوزه های اجراست ؛
لذا پیشنهاد می شود :
اولا: حداقل دو سه روز قبل فرایند طراحی سوال و پاسخ نامه صورت گیرد.
در ثانی پاسخ نامه ها به جای تکثیر در ادارات در سامانه آنلاین مدارس بارگذاری شده و مدارس با دریافت امکانات از اداره، خود بدون واسطه اقدام به تکثیر پاسخنامه نمایند . این حداقل انتظار مدیران حوزه های اجرا برای کاستن از رفت آمدهای زائد و به سامان شدن امورات امتحانات نهایی در حال اجرا می باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مخاطب آموزش و پرورش نسل نوجوان و جوانی است که همچون لوحی ساده آماده نقش پذیری است اما موانع و مشکلاتی در سیستم ستادی رخوت زده آموزش و پرورش وجود دارد که نه تنها مانع از ترسیم و تحقق نقش مطلوب بر لوح ساده و بی نقش و نگار دانش آموزان می شود، بلکه مانع شکوفایی ظرفیت معلمان و خلاقیت و ابتکار ایشان می شود!
1) خلاء اجرا و فقدان خروجی علی رغم وجود قوانین و تصمیمات و اسناد خوب در آموزش و پرورش
مسوولین ارشد دستگاه فرهنگ ساز آموزش و پرورش همواره در تریبون های مختلف از اسناد و تصمیمات و مصوبات و ایجاد قرارگاه های مختلف در این نهاد خبر می دهند اما علی رغم وجود اسناد و قوانین و تصمیمات خوب در سیستم آموزش و پرورش آنچه کمتر محقق شده است اجرای درست و صحیح و به دور از سلیقه مداری همان قوانین و مصوبات و اسناد است، و نکته جالب تر اینکه این رخوت و سستی در عمل و اقدام محدود به اصلاح وضع معیشت و یا تحقق استقرار نظام معلمی و مواردی از این دست هم نمی شود بلکه اسناد بالادستی همچون سند تحول بنیادین که کلید واژه مشترک قریب به اتفاق سخنرانی های مسوولان وزارت آموزش و پرورش است علی رغم گذشت ده سال از زمان تنظیم سند و تبدل مدیریت های مختلف در وزارت آموزش و پرورش و ارائه گزارش های متنوع هنوز محقق نشده و حتی اقدامی جهت برطرف شدن مشکلات و موانع اجرای سند تحول بنیادین هم انجام نشده است و جای آن داشت که مسوولان محترم وزارت آموزش و پرورش با بهره گیری از نظرات منتقدان و صاحب نظران شناخته شده حوزه تعلیم و تربیت و تشکل های معلمان و سمن های تخصصی و رسان های تخصصی مرتبط با حوزه آموزش و پرورش امکان تصحیح و تکمیل و به روز آوری سند تحول بنیادین را فراهم می نمودند تا تبدیل به نقشه راهی قابل تحقق می شد که متاسفانه تا امروز این اتفاق محقق نشده است!
و هیچ شاخص قابل احصائی جهت اندازه گیری و سنجش میزان تحقق مواردی از جمله این سند وجود ندارد و متاسفانه مسوولین محترم آموزش و پرورش عمدتا به دور از اطلاع و اشراف بر محتوای سند فقط در ارتباط با آن شعار می دهند و سند تحول را به گونه ای تقدیس نموده اند که حتی شهامت بررسی و تغییر و اصلاح آن به منظور قابلیت اجرا بخشیدن به آن را از خود سلب نموده اند! و در ارتباط با اسناد مغفول مانده ی مشابه هم همین وضعیت برقرار است.
ظرفیت ها و فرصت ها و قابلیت های خوب دیگری در این دستگاه فرهنگ ساز از جمله انجمن های اولیاء و مربیان، گروه های آموزشی، انجمن های علمی معلمان و کانون های فرهنگی و تربیتی و جشنواره های فرهنگی و هنری و...هم در سیستم آموزش و پرورش وجود دارند که همه امکان های خوبی جهت ارتقاء سیستم آموزش و پرورش دارند که متاسفانه این ظرفیت ها و دهها ظرفیت دیگر که قابلیت تحقق دارد از جمله سازمان نظام معلمی علی رغم توصیه های صاحب نظران و منتقدان مغفول مانده است!
2) برجسته شدن نقش معلمان در فرهنگ عمومی کشور
فرهنگ عمومی حوزه ای از نظام فرهنگی جامعه است که پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمی نیست و حوزه فرهنگ عمومی بر پذیرش و اقناع استوار است . معلمان به واسطه ی حضور موثری که در مدارس دارند و بر اساس اینکه مخاطب ایشان نسل نوجوان و جوان جامعه هستند، نقش به سزایی می توانند در نهادینه نمودن اخلاقیات فردی و اجتماعی و وقت شناسی و وجدان کاری و احترام به بزرگترها و... داشته باشند، اما در افکار عمومی جامعه ی ما نقش معلمان آن گونه که شایسته و بایسته است، شناخته شده نیست و ضرورت تحقق این مهم اقدام و عمل مسوولان ستادی نهاد آموزش و پرورش در برنامه ریزی جهت تکریم و ارتقاء جایگاه معلمان و تشویق و ترغیب و ارتقاء معلمانی است که فراتر از مرز مدارس و آموزش و پرورش در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و مدنی جامعه ایفای نقش می کنند که متاسفانه در هیچ یک از شاخص های ارزشیابی معلمان نقش ایشان در حوزه فرهنگ عمومی مورد رصد و ارزش گذاری قرار نمی گیرد .
فعالیت های مدنی معلمان در تشکل های معلمان، حضور موثر در عرصه رسانه، فعالیت در حوزه سازمان های مردم نهاد، صاحب قلم و صاحب نظر و منتقد بودن یک معلم و حتی معلمی که به عنوان یک هنرمند، شاعر، ادیب و یا جهادگر فراتر از مرز مدرسه و آموزش و پرورش تاثیرگذار است، باید به عنوان شاخص در این نهاد فرهنگ ساز در نظر گرفته شود تا نقش معلمان در فرهنگ عمومی جامعه برجسته و شناخته شود، اما متاسفانه باز هم علی رغم شعار شایسته گزینی و شایسته سالاری و توجه به قابلیت ها و توانمندی ها، به صورت غالب در سیستم ستادی توجهی به این موضوعات و دامنه ی تاثیرگذاری یک معلم در حوزه فرهنگ عمومی نمی شود ؛ به عنوان مثال همکاران فرهنگی و فعالی را میشناسم که در نهادهایی همچون جمعیت هلال احمر، سازمان های مردم نهاد و یا عرصه فرهنگ و هنر و یا نهادهای مدنی معلمان بسیار موفق و تاثیرگذار هستند و مشروعیت مدنی دارند و در جریان فرهنگ عمومی بر روی جامعه هدف نقش موثر دارند اما در آموزش و پرورش متاسفانه شاخص های دیگری جهت حضور افراد در مناصب تصمیم سازی و تصمیم گیری ستادی مدنظر قرار می گیرد که هیچ ارتباطی با جریان شایسته گزینی و ایفای نقش در حوزه فرهنگ عمومی ندارد و بیشتر ملاک و معیار انقیاد و همراهی بی چون و چرا به عنوان یک ویژگی مطلوب برای مدیران ستادی جهت انتصابات لحاظ می شود!! البته در مواردی در سطوح مدارس غیردولتی اتفاقات امیدوار کننده ای حادث شده است از جمله واگذاری فرصت مدیریت مدرسه در یکی از مدارس فرهنگ منطقه 2 تهران به مدیری که عضو شورای مرکزی یکی از تشکل های معلمان است که رویکرد این تشکل با رویکرد مدارس فرهنگ کاملاً متفاوت و در دو مسیر مجزا از هم در سیستم آموزش و پرورش حرکت می کنند،اما این مدیر قربانی نگاه و نگرش بانیان مدارس فرهنگ نشده است و جا دارد که این قبیل رویکردها در سیستم آموزش و پرورش تقویت شود و امکان رشد و استقلال فکری همکاران در حوزه فرهنگ عمومی فراهم شود.
3) نقش نیروی انسانی آموزش و پرورش در تحول
نیروی انسانی که قرار است که طلایه دار ساختن تمدن نوین اسلامی و ایرانی باشد و سبک زندگی ایرانی و اسلامی را بشناسد، چه میزان در سیستم تعلیم و تربیت تربیت شده است؟!
متاسفانه یکی از بخش هایی که در حوزه ستادی آموزش و پرورش کمتر مورد توجه کیفی قرار گرفته است بخش ستادی مربوط به نیروی انسانی آموزش و پرورش است که علی رغم وجود ظرفیت هایی همچون انجمن های علمی معلمان و نقش به سزایی که این بخش در مصاحبه و شایسته گزینی نیروهای ورودی سیستم آموزش و پرورش از طریق آزمون های استخدامی و طرح های خرید خدمت و...می تواند داشته باشد به دلیل عدم استقلال این بخش و توصیه پذیری از مراجع بالادستی و عدم درک صحیح ظرفیت هایی همچون انجمن های علمی معلمان و گروه های مصاحبه گر کارآمد و متخصص و عدم توجه به نیازسنجی جهت ارتقاء دانش معلمان و سایر بخش های شاغل در سیستم آموزش و پرورش متاسفانه این بخش کمتر به عنوان یک بخش تاثیرگذار احصاء شده است و از اواخر دوره دولت قبل هم متاسفانه به زیرمجموعه بخش غیرمتجانس امور اداری آموزش و پرورش منتقل شد و به عنوان یک بخش اداری محض لحاظ شد!! خلاء نیروهای تحول گرا در عرصه مدیریت این بخش منجر به رخوت و رکود و اکتفاء به برگزاری دوره های ضمن خدمت بی حاصلی شده که غالبا به صورت مجازی و بر اساس یک فرآیند فاقد هیچ گونه ثمره جز اخذ امتیاز!! برگزار می شود و هیچ گاه به ظرفیت انجمن های علمی معلمان در این بخش توجهی نشده است!! در صورتی که توجه ویژه و ایجاد شرایط مطلوب جهت حضور همکاران صاحب نظر و اهل قلم و منتقد وضع موجود در این بخش، اسباب شکوفایی این انجمن ها را فراهم می آورد و یا وضعیت تیم های مصاحبه گر از داوطلبین ورود به سیستم آموزش و پرورش که متاسفانه غالبا از جهت علمی و مهارت های روانشناسی و علوم تربیتی حتی گاهی از مصاحبه شونده هم عقب تر هستند و عمده مصاحبه ها هم فرمایشی و بر اساس توصیه ها و ارتباطات انجام می شود!! که نیاز به بازنگری جدی و اساسی و فراهم شدن ورود متخصصین به این عرصه به ویژه ورود افرادی مجرب در حوزه فرهنگ عمومی و فعالیت های اجتماعی و فرهنگی به عنوان مصاحبه گر به ترکیب تیم مصاحبه کننده و اقدامات لازم جهت شناسایی برترین ظرفیت ها ی موجود جهت حضور در این تیم ها به منظور تحقق شایسته گزینی دارد!
4) ضرورت ایجاد زمینه جهت حضور رتبه های بالای علمی در کسوت معلمی متاسفانه دانش آموزان در مدارس کمتر با مفاهیم مهارت های کار گروهی، تعاون، نظم، قانون مداری و بسیاری از مهارت های کاربردی دیگر و روح مطالعه در زندگی آشنا می شوند و خروجی آموزش و تربیت دانش آموزان همینی می شود که در جامعه مشاهده می کنیم!
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد/صد نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد...!!
اینکه چرا در جوامع توسعه یافته امکان برای حضور شایسته ترین ها به عنوان معلم در سیستم آموزش و پرورش به عنوان برنامه ریزی و فرصت سازی می شود، اما در جامعه ی ما علی رغم تاکید مسوولان ارشد و عالمان و راهبران جامعه این اتفاق هنوز حادث نشده است جای آسیب شناسی جدی دارد!! یکی از موانع موجود قاعدتا وضعیت معیشتی معلمان است که مانع از استقبال بسیاری از نخبگان به انتخاب کسوت معلمی می شود و از سوی دیگر هم برخی از تنگ نظران علی رغم تاکید راهبران و مسوولان ارشد جامعه به ایجاد زمینه جهت حضور بهترین ها و نخبه ها در کسوت معلمی که غالبا همان مخالفان ادغام وزارت علوم و وزارت آموزش و پروش هستند و علاقه مند به حفظ دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلم به عنوان حیاط خلوت خود هستند مانع از ارتقای کیفی دانشگاه فرهنگیان می شوند و پایین بودن سطح سواد و دانش مدرسان دانشگاه فرهنگیان در قیاس با بهترین دانشگاه های کشور مصداق مناسبی جهت تایید این مدعاست و همین نکته و سرپیچی از توصیه راهبران و عالمان جامعه جهت کیفیت بخشی به دانش گاه فرهنگیان خود جای تامل عمیق و جدی دارد!! و اینجاست که متوجه حضور مافیایی پنهان در این حوزه می شویم که جهت حفظ منافع خود مانع از کیفیت بخشی و استاندارد سازی دانشگاه فرهنگیان در طراز بهترین دانشگاه های کشور می شود!! در دانشگاه فرهنگیان نه شفیعی کدکنی تدریس می کند و نه رنانی و نه هیچ یک از استادان نامی کشور بلکه عمدتا استادان مطیع و منقاد و همراه و همسو با جریان غالب سیستم آموزش و پرورش که عمدتا به جای دانش افزایی به مدرک افزایی و همراهی و ایفای نقش کارمندی برای مسوولان دانشگاه فرهنگیان و سیستم آموزش و پرورش مشغولند و استقلال لازم جهت آزاد اندیشی و تفکر نقاد و روح پرسشگر را ندارند و عمده دانشجو معلمان هم به دلیل فقدان بازار کار در رشته های علوم انسانی و یا طراز پایین بودن در رشته های دیگر جذب دانشگاه فرهنگیان می شوند و نه بر اساس علایق و استعداد های معلمی!! پس قاعدتاً از کوزه همان برون تراود که دروست!!
5) عدم توجه به امور فوق برنامه در آموزش و پرورش
ظرفیت های خوبی از جمله کانون های فرهنگی تربیتی، گروه های آموزشی، انجمن های علمی معلمان و انجمن های اولیاء و مربیان... در نهاد آموزش و پرورش جهت فعالیت های فوق برنامه وجود دارن د،که قطعا بر اساس یک تصمیم و قانون خوب استوار شده است اما متاسفانه آن گونه که باید مدیریت نشده است و نیاز به تلاش مجاهدانه و اهتمام جدی در فعال نمودن و ارائه خروجی مطلوب دارد و در صورت توجه به این فرصت های موجود سخت افزاری و نرم افزاری می توان از آنها جهت تحقق اهداف عالی آموزش و پرورش بهره جست اما متاسفانه در همین بخش هم کار در اختیار کاردان نیست و همان تنگ نظری ها مانع از حضور مدیران با برنامه و تحول گرا در ظرفیت های متولی امور فوق برنامه در سیستم آموزش و پرورش شده است و علی رغم وجود این زمینه های بی نظیری که جهت تحقق و فعالیت مطلوب امور فوق برنامه در سیستم آموزش و پرورش پیش بینی ،اما سرعت گیرهای متعدد مدیران ستادی در سیستم مستقر نموده اند مانع از تحقق اتفاقات مطلوب و منجر به معطل ماندن و راکد شدن امور و اقدامات می شود چون همیشه دیکته ننوشته غلط ندارد و انجام ندادن راحت تر و کم هزینه تر از انجام دادن است!! و غالب مدیران همواره به دلیل ترس از دست دادن جایگاهی که بر اساس موازینی فارغ از شایسته سالاری تصاحب نموده اند،در حوزه عمل خود جدا از آمارها و نمودارهای رنگارنگ و همیشه صعودی!!خروجی لازم را ندارند و در واقع ظرفیت های امور فوق برنامه در سیستم آموزش و پرورش فقط ایجاد شده و رها شده اند!!در حالی که یک سرای محله و یا یک آموزشگاه موسیقی خصوصی و یا کانون مردم نهاد ادبی به مراتب از ظرفیت هایی که در سیستم آموزش و پرورش هزینه های بسیاری از بیت المال را می بلعد کارایی بیشتری در موضوع امور فوق برنامه و اوقات فراغت دارند!! و عدم پرداختن به این ظرفیت ها نتیجه اش استقبال دانش آموزان ابتدایی از یک خواننده معلوم الحال زیرزمینی و خوانش دسته جمعی چرندیات بی محتوای وی در مدرسه می شود!! در زمینه امور فوق برنامه هنر اصلی مدیران این بخش باید شناسایی نیروهای متخصص در حوزه مدیریت و اجرای امور فوق برنامه در میان همکاران و البته برقراری تعامل با ظرفیت هایی همچون سازمان های مردم نهاد،انجمن های هنری و ادبی هر منطقه،هلال احمر و بسیج هنرمندان و....باشد تا محتوای برنامه های مربوطه غنی سازی شود.
6) حلقه مفقوده توجه به هویت و سبک زندگی در مدارس
متاسفانه عمده تمرکز مدارس در حال حاضر ارائه محتوا و مطالبی به دانش آموزان است که بخش اعظمی از آن هیچ کاربردی برای دانش آموز ندارد و صرفا وقت و انرژی دانش آموز مصروف پر شدن جعبه محفوظاتی می شود که پس از مدتی کوتاه از حافظه محو می شود و در آینده هم هیچ مهارت و توانایی کاربردی به مهارتها و توانایی های کاربردی وی اضافه نمی کند!
متاسفانه دانش آموزان در مدارس کمتر با مفاهیم مهارت های کار گروهی، تعاون، نظم، قانون مداری و بسیاری از مهارت های کاربردی دیگر و روح مطالعه در زندگی آشنا می شوند و خروجی آموزش و تربیت دانش آموزان همینی می شود که در جامعه مشاهده می کنیم!! به عنوان مثال تنها افرادی به مهارت زبان خارجی مسلط می شوند که در آموزشگاه های زبان خارج از آموزش و پرورش زبان می آموزند و یا تنها افرادی هنر را فرا می گیرند که در یک آموزشگاه هنری آزاد خارج از آموزش و پرورش هنر مورد علاقه خود را فراگرفته باشند حال چه موسیقی باشد چه نقاشی و چه خوشنویسی و عکاسی و سایر هنرهای دیگر...برخی دروس دیگر همچون ریاضی هم که اساسا جز یک حساب و کتاب ساده هیچ کاربرد دیگری برای عمده فراگیرانی که به دور از علاقه به یادگیری این درس می پردازند ندارد و در حوزه های دیگر همچون ساعت ورزش هم همین وضع برقرار است و هیچ فعالیتی که به ارتقاء توان مندی ورزشی دانش آموز منجر شود حادث نمی شود!! هیچ گاه به ظرفیت انجمن های علمی معلمان در این بخش توجهی نشده است!
حتی یکی از کاربردی ترین دروسی که در مقاطع متوسطه تدریس می شود آمادگی دفاعی است که بخش اعظم این درس هم صرفا معطوف به دفاع در ارتباط با موضوعات جنگ شده و کمتر به آمادگی در ارتباط با پدیده های طبیعی همچون زلزله و سیل و امداد و کمک های اولیه و پدافند غیرعامل و تهاجم فرهنگی پرداخته شده است!
7) عدم آشنایی با مفاخر ملی و دینی
اساسا به دلیل تراکم و ازدحام برنامه های غیر کاربردی و انباشت محتوایی که در قالب برنامه درسی و برنامه های جانبی به دانش آموزان تحمیل می شود در شناساندن مفاخر و شخصیت های تاثیرگذار به نسل نوجوان و جوان ،آموزش و پرورش امکان ایفای نقش خاصی ندارد ،مگر در مواردی که به صورت بخش نامه ای و تکلیفی انجام می شود، البته این خلاء و نقصان محدود به دانش آموز هم نمی شود و حتی بسیاری از معلمین و مسوولان سیستم آموزش و پرورش هم بسیاری از مفاخر ملی و دینی و...را نمی شناسند و یا از بسیاری از مفاخر جز نام و تعاریف متداول اطلاع و آگاهی چندانی ندارند!! به عنوان مثال در حوزه های ستادی مسوولان انقلابی که لغلغه زبانشان در آغاز هر جلسه و نشستی نام و یاد از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری است،چه میزان از اندیشه های امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری اطلاع و آگاهی دارند؟! و یا اساساً فرهنگیان فارغ التحصیل رشته شناخت اندیشه های امام خمینی(ره) در مقاطع عالی چه جایگاهی در میان مدیران ستادی آموزش و پرورش دارند؟! در حالی که بیش از یک دهه است که رشته مذکور از وزارت علوم مجوز قانونی گرفته و در مقاطع ارشد و دکتری در برخی دانشگاه ها تدریس می شود!! و فارغ التحصیلان این رشته که برای شناخت و انتقال و ترویج اندیشه های بنیانگذار این نظام و انقلاب به جای انتخاب رشته های مدیریت که عمدتا بر مبانی نظریات نظریه پردازان غربی تکامل یافته است این رشته را انتخاب نموده اند تا با موازین رهبری و مدیریت انقلابی و مرتبط با نهادهای نظام جمهوری اسلامی آشنایی و شناخت داشته باشند، چه جایگاهی در میان مدیران ستادی آموزش و پرورش جتی در سطح استان ها یا مناطق دارند؟! و در این دستگاه فرهنگ ساز چه جایگاهی دارند؟! در حالی فارغ التحصیلان همین رشته در نهادهایی همچون ریاست جمهوری و یا شهرداری در جایگاه های موثر قرار گرفته اند ، و این موارد موید این مدعاست که برخلاف شعارزدگی رایج در سیستم آموزش و پرورش، عمل به همان شعائر و توصیه های راهبران و عالمان جامعه در قیاس با نهادهای دیگر کمتر محقق شده است و علی رغم داعیه ی مدیریت انقلابی در نهاد فرهنگ ساز آموزش و پرورش و توصیه راهبران ارشد جامعه به آشنایی مخاطب آموزش و پرورش با مفاخر ملی و دینی و انقلابی، در عمل مفاخر ملی و دینی در آموزش و پرروش حتی برای بسیاری از معلمان هم شناخته شده نیستند و این محدود به نشناختن مفاخری همچون ابوالحسن صبا، محمدبهمن بیگی، مریم میرزاخانی و صادق هدایت و فروغ فرخزاد و...نیست بلکه حتی در ارتباط با اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی هم همین اتفاق صادق است و جز نام و واژه هایی که در توصیف ایشان به کار می رود، اندیشه های ایشان در زمینه های مختلف فقهی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ...مورد واکاوی قرار نگرفته است، و نسبت به شناخت آرمان های امام(ره) حتی در حوزه معاونت پرورشی کمتر تلاش ثمربخش و پایداری انجام شده است!! در حالی که در جوامع توسعه یافته به موضوع شناساندن مفاخر و مشاهیر به نسل نوجوان و جوان توجه ویژه ای می شود.
8) مبارزه با آسیب های اجتماعی
متاسفانه علی رغم ایجاد ظرفیتی به نام اداره آسیب های اجتماعی زیرشاخه معاونت سلامت آموزش و پرورش در عمل تنها کاری که در این حوزه انجام می شود توزیع جزوات و بروشورهای ستاد مبارزه با مواد مخدر در مدارس و برگزاری جشنواره های فرمایشی و صوری است و حتی شفافیتی در ارتباط با بودجه ای که آموزش و پرورش از ستاد مبارزه با مواد مخدر در زمینه پیشگیری از اعتیاد دریافت می کند، صورت نمی گیرد و در مواردی هم با رایزنی اداره مربوطه یک خودروی توقیفی به عنوان غنیمت از ستاد مبارزه با مواد مخدر گرفته می شود تا رئیس این اداره هم همسنگ مدیرکل و معاونین ادارات کل استان ها و مدیران مناطق از امکان تردد با خودروی در اختیار از محل بیت المال برخوردار شود و این غایت کاری است که در ادارات آسیب اجتماعی بخش اعظمی از استان ها دنبال می شود!! در حالی که هم معلمان و هم دانش آموزان در خط مقدم مقابله با آسیب های اجتماعی می توانند تاثیرگذار باشند؛ و ظرفیت هایی همچون کانون های فرهنگی تربیتی و انجمن های اولیاء و مربیان و حتی تعامل با سازمان های مردم نهاد مرتبط در این حوزه می تواند به کاهش آسیب ها منجر شود که متاسفانه به دلیل موانع موجود و برخی تنگ نظری ها و فقدان خلاقیت و ابتکار لازم مدیران در این بخش، این انتظار تاکنون محقق نشده است!! و حقیر به عنوان یکی از فعالان سازمان های مردم نهاد در جلسات و نشست های شورای مواد مخدر منطقه و استان شاهد مقاومت مسوولین آموزش و پرورش در برابر امکان قانونی تعامل با سازمان های مردم نهاد دارای مجوز قانونی از حاکمیت بوده ام و توپ هایی که در زمین حراست آموزش و پرورش استان انداخته می شود و استعلام هایی که هرگز پاسخ داده نمی شود و چرخه ای مستقر برای انجام ندادن امور قانونی بدون دلیل موجه و قاعدتا چون ماهیت کار سازمان های مردم نهاد داوطلبانه و خودجوش است بعد از چندین بار پیگیری و به نتیجه نرسیدن و عدم توجه به پیشنهاد همکاری جهت ارتقای ظرفیت آموزش و پرورش جهت پیگسری زا اعتیاد و یا آسیب های اجتماعی،عطای همکاری رابر لقایش بخشیده اند!!
9) نقش فعالیت های جهادی با رویکرد احیاء امر به معروف و نهی از منکر به منظور تحقق سلامت اداری در بخش ستادی آموزش و پرورش
در بخش های ستادی آموزش و پرورش علی رغم وجود بخش های متعددی همچون حراست، بازرسی،رسیدگی به تخلفات اداری، و نصب صندوق های متعدد که البته عمدتاً تحت نظارت دوربین های مدار بسته هستند!! همچنان شاهد فساد اداری به ویژه تبعیض در اجرای قوانین و مقررات از جمله استخدام، انتقالی و ...در بخش امور اداری و سوء استفاده از مقام و موقعیت اداری در بخش هایی همچون حراست هستیم و ظرفیت گروه های جهادی احیاگر امر به معروف و نهی از منکر با نظارت دقیق و دریافت گزارشات مردمی از تخلفات و اعمال تبعیض ها در بخش هایی همچون امور اداری و حراست می تواند تا حدودی مانع از سوء استفاده از مقام و موقعیت اداری شود و به عنوان مثال یک کارشناس مسوول حفاظت پرسنلی امکان سوء استفاده از مقام و موقعیت حراست جهت ارسال گزارش خلاف واقع جهت تخریب و تخطئه منتقد خودش را پیدا نکند و یا یک مسوول امور اداری در استخدام نیروهای خرید خدمت اعمال سلایق و اعمال تبعیض نکند و افراد خاطی جهت رسیدگی به اجحافی که در حق گروه هدف نموده اند به مراجع ذیصلاح معرفی شوند.
10) غفلت از فرصت 12ساله در اختیار آموزش و پرورش!
فرصت 12ساله ی آموزش و پرورش جهت تمدن سازی و تربیت نیروی انسانی و تربیت نسل متمایز و خودساخته و دارای هویت ایرانی و اسلامی محکم و عمیق و دانا و کارآمد و ماهر که سبک زندگی ایرانی و اسلامی بشناسد چه میزان در مسیر صحیح طی شده است؟!
قطعا فرآیند تعلیم و تربیت در جامعه ما نیاز به توسعه و تحول بنیادین دارد تا بتواند ارزش ها و آرمان های انقلاب و امام راحل (ره) و رهبری را به عنوان یک رسالت محقق کند.
زمینه ی تحقق این هدف به واسطه ی وجود ساختار گسترده آموزش و پرورش مهیاست و عظیم ترین گروه هدف و گروه مخاطب به عنوان دانش آموز و معلم و حتی اولیاء دانش آموزان در اختیار این سیستم است و باید مغتنم شمرده شود و درآن صورت است که می شود فردای کشور را از وضعیت آموزش و پرورش امروز جامعه ارزیابی نمود .
برطرف نمودن مشکلات و موانع موجود نیاز به تلاش و همت و بردباری و شکیبایی دارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
در حالی که هنوز تایید و تصویب آیین نامه ی رتبه بندی معلمان در هیات دولت در هاله ای از ابهام قرار دارد ، بخشنامه ای با موضوع « بارگذاری مستندات در سامانه Ltms با هدف آماده سازی ساز و کار فرآیند رتبه بندی ، حقوق و مزایا ، ارزشیابی کارکنان » به مدارس ارسال گردیده است . ( 1 )
بر این اساس ، مدیران مدارس مدارک زیر را از معلمان خواسته اند :
۱- پرینت کلیه ساعات ضمن خدمت
۲- آخرین مدرک تحصیلی مطابق حکم ( در صورت عدم اعمال ارائه اصل و کپی )
۳- آخرین حکم کارگزینی تا قبل از ۱۴۰۰/۰۶/۳۱ (نیروهای استخدامی جدید آخرین حکم خود را قرار دهند)
۴- ۲ عدد طرح درس روزانه (دست نویس خودتان)، ۲ مورد طراحی سوالات استاندارد (طراحی توسط خودتان)، اصل و کپی گواهی کسب رتبه در (درس پژوهی، اقدام پژوهی و...)، یک مورد پژوهش کامل دولت و وزارت آموزش و پرورش اگر واقعا به دنبال افزایش رضایت شغلی معلمان و کیفیت بخشی آموزش هستند بر اساس همان مواد قانونی مصرح مانند ماده 125 قانون مدیریت خدمات کشوری و بند ( پ ) ماده 28 قانون برنامه ششم توسعه ، حقوق آنان و کارمندان را متناسب با تورم تعیین کنند .
۵- اصل و کپی مقاله چاپ شده در نشریات علمی+ کتاب تالیف شده
۶- اصل و کپی گواهی عضویت در گروه های آموزشی منطقه یا استان
۷- اصل و کپی گواهی عضویت در هیأت ها و انجمن های علمی، آموزشی، هنری، فرهنگی منطقه یا استان (مثل بسیج، انجمن های علمی، ورزشی و...)
۸- دو مورد پیشنهاد در حیطه شغلی خود (در قالب فرم پیشنهادات)
۹- کلیه تقدیرنامه ها تا سقف ۳۰ امتیاز (رییس جمهور:۳/۵وزارتی:۳، استاندار، معاون وزیر: ۲/۵، استانی: ۲، منطقه: ۱، مدیر:۰/۵ )
۱۰- اصل و کپی برگ ارزشیابی ۳ سال آخر (۴۰۰-۹۹/۹۹-۹۸/۹۸-۹۷)
۱۱- ابلاغ های تدریس در مناطق محروم (روستایی)
۱۲- گواهی تدریس در کارگاه، دوره ضمن خدمت، دانشگاه ها
۱۳- گواهی کسب مقام اول، دوم یا سوم در مسابقات و جشنواره ها( در ۵ سال اخیر( از۹۵/۰۷/۱ لغایت ۴۰۰/۰۶/۳۱)
۱۴- گواهی کسب عنوان معلم نمونه منطقه ای، استانی یا کشوری (در ۵ سال اخیر)
۱۵- گواهی مشارکت در اجرای فعالیت های فوق برنامه آموزشی، فرهنگی، ورزشی، پرورشی در هر کدام از نهادها (آموزش و پرورش، استانداری، وزارت ارشاد، هلال احمر، دانشگاه ها، وزارت بهداشت، بسیج و ...)
۱۶- گواهی همکاری با موسسات جهادی، انجمن های خیریه و ... »
این بخشنامه ها در حالی ارسال می شوند که معلمان پیش تر و با ارائه چنین مدارکی تحت عناوینی مانند « پایه، ارشد، خبره و عالی حرفه ای » رتبه بندی شده اند .
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که از کجا معلوم نتایج بهتری برای رتبه بندی معلمان پس از ارائه مدارک مربوطه حاصل شود ؟ آیا تحول مثبت و معناداری در روندها و فرآیندهای اداری وزارت آموزش و پرورش در طی این مدت صورت گرفته است ؟
و این در حالی است که قرار است فرایند رتبه بندی معلمان توسط « هیات های ممیزه » انجام پذیرد ؛ تجربه ای که قبلا هم مورد آزمون قرار گرفته و ناکارآمدی آن به اثبات رسیده است .
آیا این گونه مدارک در پرونده پرسنلی هر معلم وجود ندارند ؟ واقعا قرار است این گونه کاغذ بازی ها تا کی ادامه داشته باشد ؟
آیا وزارت آموزش و پرورش قصد دارد با خرید زمان و طول دادن اعمال رتبه بندی معلمان تا شهریور ماه همچنان و به زعم خودشان ، « بحران کمبود معلم » را به نوعی مدیریت کند ؟
واقعا معلمی که فقط به خاطر اعمال رتبه بندی تاکنون تدریس خود را تمدید کرده است و انگیزه ای برای ادامه کار ندارد ؛ می توان به هدف اصلی فرایند رتبه بندی که همانا « کیفیت بخشی آموزش » است دست یازید ؟
آیا بهتر نیست مسئولان وزارت آموزش و پرورش در برخورد با معلمان « صداقت » داشته و آنان را این گونه سر کار نگذارند ؟
وزارت آموزش و پرورش اگر قصد دارد که نیروهای با سابقه خود را در سیستم حفظ کند ، می تواند ضمن بیان صحیح و منطقی مساله ، از مشوق های واقعی و تاثیرگذار در این راستا بهره جوید .
بسیاری از معلمان از وضعیت افزایش سنواتی خود در سال جاری که با تورم فاصله زیادی دارد و قدرت خرید آنان را به شدت کاهش داده است ، ناراحت و عصبانی هستند .
دولت و وزارت آموزش و پرورش اگر واقعا به دنبال افزایش رضایت شغلی معلمان و کیفیت بخشی آموزش هستند بر اساس همان مواد قانونی مصرح مانند ماده 125 قانون مدیریت خدمات کشوری و بند ( پ ) ماده 28 قانون برنامه ششم توسعه ، حقوق آنان و کارمندان را متناسب با تورم تعیین کنند .
« صدای معلم » همچون گزارش های پیشین بر این باور است که مهم ترین نقطه ضعف و پاشنه آشیل ارزیابی صلاحیت های حرفه ای معلمان ، فقدان مرجع ارزیاب مستقل در این مورد است .
در حالی که هنوز معلمان تشکیلات تخصصی و مستقل مانند « سازمان نظام معلمی » ندارند بهتر است که به جایگاه و شان معلمان احترام گذاشته و بدون دوباره کاری و اتلاف منابع و زمان ، رتبه های جدید معلمان را با رتبه های پیشین آنان مطابقت دهند .
( 1 )
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید