ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمه گلخنی
گر گلابی بر سر و جَیبت زنند / ور تو چون بولی برونت افکنند
(مولانا)
سرانجام پس از دو سال تعطیلی ، مدارس تقریبا به شرایط قبلی بازگشتند .
در این راستا و در کنار انذار ، انتقاد و گلایه هایی که توسط بسیاری از معلمان در شبکه های اجتماعی و نیز تشکل صنفی آنان و در محیط مدارس نسبت به بازگشایی زودهنگام مدارس و به قول آنان این اقدام « غیرکارشناسی » صورت می گرفت ؛ تعدادی از اولیای دانش آموزان با تجمع در برابر ادارات آموزش و پرورش اعتراض خود را از بازگشایی مدارس اعلام کردند .
برخی اعلام می کردند که مسافرت های نوروزی بی سابقه خانواده ها در ایام نوروز و ورود بلافاصله و دفعتی دانش آموزان به مدارس موجب تشدید همه گیری سویه های کرونا و آغاز پیک های بعدی آن خواهد گردید .
بگذریم از انتقادات تکراری که نسبت به وضعیت تراکم کلاس ها ، بهداشت مدارس و ضعف وزارت آموزش و پرورش در کنترل و نظارت بر آنان و... صورت می گرفت .
نخستین پرسشی که در ذهن ایجاد می شود آن است که مسافرت نوروزی مردم چه ارتباطی با مدارس دارد و اساسا چرا مدارس باید جور گشت و گذار و تفریحات در تعطیلی این مردم را به دوش بکشند ؟
به قول دوستی که می گفت کرونا هیچ جا نیست الاّ هنگام بازگشایی مدارس و دانشگاه ها .
از این مقدمه که بگذریم می رسیم به موضوع اصلی این مکتوب که همانا خیزش برخی اولیای دانش آموزان نگران نسبت به بازگشایی مدارس و مورد تهدید قرار گرفتن سلامت فرزندان آنان است .
نکته مهم و قابل تامل در این نوع گفتمان ، تاکید این خانواده ها بر سلامت جسمی دانش آموزان است . برخی حتا بیان می کنند که ما می خواهیم بچه هایمان بیکار و بی سواد بار بیایند اما سالم باشند و زنده .
شاید ظاهر این گونه سخنان موجه و حتا منطقی به نظر برسند اما پرسش این است که چرا « سلامت روانی » در چنین جامعه ای برای کم تر کسی از درجه اهمیت و اولویت برخوردار است ؟ هشدارهایی که توسط دکتر احمدعلی نوربالا در سال 1390 در قالب گزارش فوق ارائه شده و نیز افزایش 300 درصدی افراد دچار اختلالات روانی نشان می دهد که فعالیت و یا سیاست گذاری و برنامه ریزی خاصی در حوزه " سلامت روان " انجام نگرفته و به عبارت دیگر ، جامعه به حال خود رها شده است .
به عبارت دیگر ، چرا جامعه ما فرد دارای اختلال روانی را بیمار نمی داند اما ظاهر و جسم برای آنان مهم است .
بدون تردید ، تعطیلی مدارس و سبک زندگی ناشی از بحران کرونا تاثیرات عمیق و گزنده خود را بر روی روان افراد گذاشته است و این را به وضوح در رفتارهای روزمره آنان می توان مشاهده کرد .
اما کم تر دیده شده که این گونه افراد دغدغه و یا نگرانی خاصی در مورد تاثیرات روانی این بحران داشته باشند .
حال این پرسش اساسی مطرح می شود که آیا حضور و وجود یک فرد دچار اختلالات روانی برای جامعه مضر و حتا خطرناک است و یا کسی که فرضا دچار یک نقص جسمی و حتا معلولیت فیزیکی باشد ؟
پاسخ روشن است اما کم تر کسی حاضر به اعتراف و اذعان به این موضوع ساده می شود .
مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت در نشست خبری وزارت بهداشت که به مناسبت هفته سلامت روان به صورت ویدیوکنفرانسی برگزار شد چنین می گوید : ( این جا )
«قبلا شیوع اختلالات روانپزشکی ما بین ۲۳,۴ و ۲۳.۶درصد بود. در اواخر سال ۱۳۹۹ هم مطالعه کشوری دیگری انجام شد که شیوع اختلالات روانپزشکی به ۲۹.۷ درصد رسید. جالب است بدانید که در این مطالعه ۲۹.۷ در جمعیت عمومی استخراج شد، اما در همان مطالعه ارزیابی شد و متوجه شدند که ۱۴.۹ درصد از کسانیکه در مطالعه شرکت کرده بودند، به کرونا هم مبتلا شده بودند. حال قدم بعدی این بود که در افرادی که به کرونا مبتلا شدند، میزان شیوع اختلالات چقدر شده است که مطالعه نشان داد که میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در این افراد ۳۹.۸ درصد است که نشان میدهد ابتلا به کرونا در این گروه خاص جمعیت هدف، شانس مسائل روانشناختی را بالا برده است. همچنین در مطالعه مشخص شد که چهار درصد افرادی که در مطالعه شرکت کردهاند، افرادی هستند که یک عضو نزدیک خانواده خودشان را به علت کرونا از دست دادهاند و در این افراد میزان اختلالات روانشناختی ۴۰.۸ درصد بود. این نتایج نشان داد که ما با بحرانی به نام کرونا مواجهیم و مشکل جهانی است. در همه جای دنیا کرونا منجر به افزایش مشکلات در حوزه سلامت روان شده است. فقط هم کرونا نیست و در زمان سارس و مرس هم پیش آمده بود . »
دبیر کمیته تخصصی سلامت روان در ایران در 15 مهر 1400 می گوید : ( این جا )
« «در حالی که هنوز درگیر پیک پنجم نشده بودیم، بررسیها نشان میدهد که میزان اختلالات روان در دوران کرونا به شدت افزایش یافته است.»
به گفته آقای نوربالا، کووید ۱۹ اختلالات روانی در ایران را «تشدید» کرده و آنهایی که درگیر کرونا شدهاند و یکی از بستگان خود را از دست دادهاند، «بیشتر دچار اختلالات روانی شدهاند.»
اوایل اردیبهشتماه سال جاری نیز مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی ایران از افزایش ۹ تا ۱۱ درصدی استرس، اضطراب و افسردگی شدید و متوسط در شش ماه اول آغاز همهگیری کرونا در کشور خبر داده بود . »
با این وجود اما چرا کم تر کسی نگران وضعیت روانی آدم ها و تاثیرات رفتار آنان بر روی دیگران و ضعیت کلی جامعه است ؟
در یادداشتی که در 14 خرداد 1400 با عنوان : « در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به " دموکراسی " دل بست ؟ » نوشتم به برخی آمارها و واقعیات اشاره کرده بودم . ( این جا )
« شاید در نگاه نخست به نظر برسد افرادی که قادر به سازگاری با اکثریت جامعه نیستند در فرایند سازگاری و یا هوش سازگار شدن دچار اختلال شده اند اما واقعیت این است که فرد سالم نمی تواند هویت خود را در دیگران استحاله کند درست مانند کسی که در محیطی با هوای پاک زندگی کرده اما زمانی که در محیط آلوده قرار می گیرد ارگانیسم وی شروع به واکنش می کند و قادر به جذب هوای آلوده نیست .
به تازگی ، علی اسدی، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت با اشاره به تعداد افرادی که در ایران دارای اختلال روانی هستند، گفته است : ( این جا ) در گروه سنی ۱۴ تا ۶۵ سال یعنی میان ۵۰ میلیون نفر از جمعیت کشور، حدود ۲۳ تا ۲۵ درصد آنها دارای یک اختلال روانپزشکی هستند یا یک اختلال روانی را تجربه کردند درواقع تعداد این افراد بالغ بر ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر است.
اسدی در پاسخ به این سوال که چه تعداد از مردم کشور از وجود اختلال روانی در خود بیخبر هستند؟ گفت: حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند که اطلاعی ندارند و نمیدانند که بیماری دارند و باید خود را درمان کنند از طرفی حدود ۴۰ درصد مردم میدانند به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند اما فکر میکنند خودش خود به خود خوب میشود به همین دلیل به روانشناس، مشاور و روانپزشک مراجعه نمیکنند و تصور دارند با استراحت کردن، گل گاوزبان خوردن و… میتوانند خودشان را درمان کنند درصورتی که افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلالات خلقی و… جزء بیماریهای روان پزشکی است که فرد در صورت ابتلا باید از طریق مراجعه به پزشک، مداخلات دارویی و غیردارویی خود را درمان کند .
گزارشی از ایسنا را که در دوم دی ماه 1389 منتشر شده است را مرور می کنیم : ( این جا )
« استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گفت: اختلالات رواني و رفتاري اختلالاتي شايع هستند و 25 درصد افراد دنيا در طول زندگي خود به آن دچار ميشوند .
دكتر احمد علي نوربالا در همايش سلامت روان و رسانه درباره اختلالات روانپزشكي و پيامدهاي اجتماعي آن اظهار كرد: اختلالات رواني در همه كشورها و جوامع و تمام سنين و در هر دو جنس ديده ميشوند و افراد را در جوامع شهري و روستايي و در گروههاي فقير و غني درگير ميكند .
چرا « سلامت روانی » در چنین جامعه ای برای کم تر کسی از درجه اهمیت و اولویت برخوردار است ؟در كشور ما بر اساس مطالعه كشوري سلامت روان كه در سال 78 انجام شد، حدود 21 درصد افراد دچار علائم و نشانههاي رواني بودند و متاهلان نسبت به افراد مجرد وضع بدتري داشتند .
در مطالعه ای در سال 80، 17 / 10 درصد از مردم ايران از اختلالات رواني رنج ميبردند كه اين آمار در استان تهران حدود 14 درصد بود، البته قرار بود اين مطالعه هر پنج سال يك بار انجام شود، اما به علت عدم همكاري وزارت بهداشت اين مطالعه براي بار دوم در سال 87 انجام شد .
وي درباره آمار سال 87 اظهار كرد: تعداد مبتلايان به اختلالات رواني در استان تهران حدود 34 درصد بود كه نشان دهنده رشد 60 درصدي مبتلايان به اين اختلالات در طي 9 سال بود .
اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران درباره عوامل تاثيرگذار بر سلامت روان اظهار كرد: در اين زمينه عوامل ژنتيك 15 درصد و عوامل اجتماعي 50 درصد نقش دارند .
اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران با بيان اينكه انگ زدايي از بيماران رواني از مبتلايان به ايدز كمتر است، اظهار كرد: اهميت اختلالات رواني مغفول واقع شده است، اين در حاليست كه براساس پژوهشهاي انجام شده ايرانيها افرادي نگران، غمگين، قانون گريز و غيرقابل پيش بيني هستند و همه اين عوامل خطر بروز اختلالات رواني را افزايش ميدهد . »
در ويژهنامه بهداشت روان که در تابستان 1390 در مجله روان پزشکی و روان شناسی بالینی منتشر شده است چنین آمده است : ( این جا )
« وضعیت موجود و آن چه که لازم است مورد توجه قرار گیرد، به صورت خلاصه بدین شرح است:
1- اهمیت سلامت روانی و نیز سلامت اجتماعی در سامانه سلامت کشورها و نیز ایران تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. بنابراین برای آینده سلامت روانی و اجتماعی جهان و نیز ایران احساس نگرانی میشود.
2- آمار اختلال های روانی در ایران در مقایسه با سایر کشورها وضع خوبی ندارد.
3- جامعه ایرانی، جامعه ای هیجانی، نگران، غمگین، حرمت شکن، غیرقابل پیش بینی و به تعبیر برخی بزرگان و مسئولان ؛ غیراخلاقی، قانون گریز و نظارت ناپذیر است، که همگی از عوامل خطر بروز اختلال روانی و بیماری های روان تنی است.
4- در ایران افراد متأهل نسبت به افراد مجرد، به دلایل گوناگون از سلامت روانی بهتری برخوردار نیستند، موضوعی که جای فکر و نگرانی دارد .
5- در ایران سیر فزاینده آمار طلاق، در شهر و روستا نگران کننده است که نشان گر وجود مشکل و آسیب در خانواده و دست کم اختلال در روابط میان فردی است.
6- مهار نشدن، بلکه رشد سیر شیوع پدیده اعتیاد در ایران، با وجود همه مقابله های جدی صورت گرفته پیش و پس از انقلاب، نشان گر ناموفق بودن اقدامات انجام شده بوده، اعتیاد را به مقوله مهم آسیب زای روانی اجتماعی کشور تبدیل کرده است.
7- اگر در بعد پیش گیری از بروز عوامل تنش زا، در سطح خانواده و اجتماع اقدامی اساسی و بنیادی صورت نگیرد، آینده ای ناخوشایند برای کشور پیش بینی می شود.
8- آموزه های دینی و موازین اخلاقی و معنوی جدا از نگاه سیاسی و دیدگاه حاکمان دینی، از عوامل مؤثّر در تأمین، حفظ و ارتقای سلامت روانی به حساب می آید.
9- زمینهسازی برای کاهش نگرانی و ایجاد فضای آزاد و بانشاط، همراه با امنیت و رفاه اجتماعی و برخورداری جامعه از حقوق وکرامت انسانی و قابل پیش بینی، همگی در سطح نخست پیش گیری سلامت روانی اجتماعی قرار می گیرد، موضوعی که نادیده گرفته شده است و تدبیری جدی میطلبد.
10- آگاهی بخشی به همه اقشار جامعه و همه مسئولان تقنینی، اجرایی، قضایی، نظامی، امنیتی و اطلاع رسانی درباره عوامل سبب ساز آسیب های اجتماعی و اختلال های روانی و بار این اختلال ها بر سلامت، فرهنگ و اقتصاد جامعه از اولویت های بسیار مهم است . »
نگاهی به آمارهای ارائه شده نشان می دهد که در مدت بیش از دو دهه تا کنون ( از سال 1378 ) تعداد افرادی که در جامعه ایران دچار اختلالات روانی هستند سه برابر شده است .
از سوی دیگر ، این آمارها رسمی هستند و معمولا در جامعه ما بین آمارهای رسمی و واقعی تفاوت معناداری دیده می شود .
به عبارت ساده تر ، در حال حاضر ، اکثریت جامعه ایران را افرادی تشکیل می دهند که دچار اختلالات و یا بیماری های روانی هستند .
از سوی دیگر ، هشدارهایی که توسط دکتر احمدعلی نوربالا در سال 1390 در قالب گزارش فوق ارائه شده و نیز افزایش 300 درصدی افراد دچار اختلالات روانی نشان می دهد که فعالیت و یا سیاست گذاری و برنامه ریزی خاصی در حوزه " سلامت روان " انجام نگرفته و به عبارت دیگر ، جامعه به حال خود رها شده است .
نکته قابل تامل آن است که صفاتی مانند نگران، غمگين، قانون گريز و غيرقابل پيش بيني بودن مشترک در پژوهش هایی این چنین است .
جلال یونسی، روانشناس، درباره علت افزایش بیماریهای روانی در ایران به "فضای جامعه" اشاره میکند و میگوید: «گاهی پیش میآید که برخی مشکلات اقتصادی را عاملی بر افزایش آمار بیماریهای روانی در کشور اعلام میکنند. اگرچه وضعیت اقتصادی جامعه هم یکی از عوامل موثر بر روح و روان مردم است، اما این تمام دلیل نیست. کمااینکه در حال حاضر افرادی که در شمال شهر تهران دچار اختلال روانی هستند، تعدادشان کمتر از ساکنان جنوب شهر نیست، اما به طور کلی، فضای جامعه اعم از بحرانهای اقتصادی، وضعیت فرهنگی، معیشت، چالشهای اجتماعی و سیاسی همه و همه عواملی تاثیرگذار بر قالب روان مردم خواهد بود . »
به نظر می رسد که نگاه جامعه نسبت به فرد سالم و فرد بیمار نیاز به بازخوانی و تحول جدی دارد .
این که برخی و شاید بسیاری با محروم کردن فرزندان خود از « حق آموزش » به دنبال برجسته سازی و مهم نشان دادن حق سلامت هستند نشان می دهد که هنوز برای این مردم ، تفکر جایگاه چندانی ندارد چه رسد به مقولات دیگر .
از دموکراسی و تشکیل آن در جامعه ای که 78 درصد آن را تقدیرگرایان تشکیل می دهند ؛ فاکتور بگیریم ( این جا ) ؛
آیا اساسا می توان در چنین جامعه ای هویتی مستقل داشت و به زیست انسانی امیدوار بود .
***
کلیپ زیر اعتراض والدین دانش آموزان شیرازی در برابر اداره آموزش پرورش شیراز بعد از بازگشایی مدارس به صورت حضوری را نشان می دهد . ( سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ )
نظرات بینندگان
و روحی و مادران عصبی فعلا رتبه اول مشکلات روحی و روانی را در کهکشان راه داریم البته قبل از گرانی ماکارونی بود .....با تشکر از شما