مخاطب آموزش و پرورش نسل نوجوان و جوانی است که همچون لوحی ساده آماده نقش پذیری است اما موانع و مشکلاتی در سیستم ستادی رخوت زده آموزش و پرورش وجود دارد که نه تنها مانع از ترسیم و تحقق نقش مطلوب بر لوح ساده و بی نقش و نگار دانش آموزان می شود، بلکه مانع شکوفایی ظرفیت معلمان و خلاقیت و ابتکار ایشان می شود!
1) خلاء اجرا و فقدان خروجی علی رغم وجود قوانین و تصمیمات و اسناد خوب در آموزش و پرورش
مسوولین ارشد دستگاه فرهنگ ساز آموزش و پرورش همواره در تریبون های مختلف از اسناد و تصمیمات و مصوبات و ایجاد قرارگاه های مختلف در این نهاد خبر می دهند اما علی رغم وجود اسناد و قوانین و تصمیمات خوب در سیستم آموزش و پرورش آنچه کمتر محقق شده است اجرای درست و صحیح و به دور از سلیقه مداری همان قوانین و مصوبات و اسناد است، و نکته جالب تر اینکه این رخوت و سستی در عمل و اقدام محدود به اصلاح وضع معیشت و یا تحقق استقرار نظام معلمی و مواردی از این دست هم نمی شود بلکه اسناد بالادستی همچون سند تحول بنیادین که کلید واژه مشترک قریب به اتفاق سخنرانی های مسوولان وزارت آموزش و پرورش است علی رغم گذشت ده سال از زمان تنظیم سند و تبدل مدیریت های مختلف در وزارت آموزش و پرورش و ارائه گزارش های متنوع هنوز محقق نشده و حتی اقدامی جهت برطرف شدن مشکلات و موانع اجرای سند تحول بنیادین هم انجام نشده است و جای آن داشت که مسوولان محترم وزارت آموزش و پرورش با بهره گیری از نظرات منتقدان و صاحب نظران شناخته شده حوزه تعلیم و تربیت و تشکل های معلمان و سمن های تخصصی و رسان های تخصصی مرتبط با حوزه آموزش و پرورش امکان تصحیح و تکمیل و به روز آوری سند تحول بنیادین را فراهم می نمودند تا تبدیل به نقشه راهی قابل تحقق می شد که متاسفانه تا امروز این اتفاق محقق نشده است!
و هیچ شاخص قابل احصائی جهت اندازه گیری و سنجش میزان تحقق مواردی از جمله این سند وجود ندارد و متاسفانه مسوولین محترم آموزش و پرورش عمدتا به دور از اطلاع و اشراف بر محتوای سند فقط در ارتباط با آن شعار می دهند و سند تحول را به گونه ای تقدیس نموده اند که حتی شهامت بررسی و تغییر و اصلاح آن به منظور قابلیت اجرا بخشیدن به آن را از خود سلب نموده اند! و در ارتباط با اسناد مغفول مانده ی مشابه هم همین وضعیت برقرار است.
ظرفیت ها و فرصت ها و قابلیت های خوب دیگری در این دستگاه فرهنگ ساز از جمله انجمن های اولیاء و مربیان، گروه های آموزشی، انجمن های علمی معلمان و کانون های فرهنگی و تربیتی و جشنواره های فرهنگی و هنری و...هم در سیستم آموزش و پرورش وجود دارند که همه امکان های خوبی جهت ارتقاء سیستم آموزش و پرورش دارند که متاسفانه این ظرفیت ها و دهها ظرفیت دیگر که قابلیت تحقق دارد از جمله سازمان نظام معلمی علی رغم توصیه های صاحب نظران و منتقدان مغفول مانده است!
2) برجسته شدن نقش معلمان در فرهنگ عمومی کشور
فرهنگ عمومی حوزه ای از نظام فرهنگی جامعه است که پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمی نیست و حوزه فرهنگ عمومی بر پذیرش و اقناع استوار است . معلمان به واسطه ی حضور موثری که در مدارس دارند و بر اساس اینکه مخاطب ایشان نسل نوجوان و جوان جامعه هستند، نقش به سزایی می توانند در نهادینه نمودن اخلاقیات فردی و اجتماعی و وقت شناسی و وجدان کاری و احترام به بزرگترها و... داشته باشند، اما در افکار عمومی جامعه ی ما نقش معلمان آن گونه که شایسته و بایسته است، شناخته شده نیست و ضرورت تحقق این مهم اقدام و عمل مسوولان ستادی نهاد آموزش و پرورش در برنامه ریزی جهت تکریم و ارتقاء جایگاه معلمان و تشویق و ترغیب و ارتقاء معلمانی است که فراتر از مرز مدارس و آموزش و پرورش در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و مدنی جامعه ایفای نقش می کنند که متاسفانه در هیچ یک از شاخص های ارزشیابی معلمان نقش ایشان در حوزه فرهنگ عمومی مورد رصد و ارزش گذاری قرار نمی گیرد .
فعالیت های مدنی معلمان در تشکل های معلمان، حضور موثر در عرصه رسانه، فعالیت در حوزه سازمان های مردم نهاد، صاحب قلم و صاحب نظر و منتقد بودن یک معلم و حتی معلمی که به عنوان یک هنرمند، شاعر، ادیب و یا جهادگر فراتر از مرز مدرسه و آموزش و پرورش تاثیرگذار است، باید به عنوان شاخص در این نهاد فرهنگ ساز در نظر گرفته شود تا نقش معلمان در فرهنگ عمومی جامعه برجسته و شناخته شود، اما متاسفانه باز هم علی رغم شعار شایسته گزینی و شایسته سالاری و توجه به قابلیت ها و توانمندی ها، به صورت غالب در سیستم ستادی توجهی به این موضوعات و دامنه ی تاثیرگذاری یک معلم در حوزه فرهنگ عمومی نمی شود ؛ به عنوان مثال همکاران فرهنگی و فعالی را میشناسم که در نهادهایی همچون جمعیت هلال احمر، سازمان های مردم نهاد و یا عرصه فرهنگ و هنر و یا نهادهای مدنی معلمان بسیار موفق و تاثیرگذار هستند و مشروعیت مدنی دارند و در جریان فرهنگ عمومی بر روی جامعه هدف نقش موثر دارند اما در آموزش و پرورش متاسفانه شاخص های دیگری جهت حضور افراد در مناصب تصمیم سازی و تصمیم گیری ستادی مدنظر قرار می گیرد که هیچ ارتباطی با جریان شایسته گزینی و ایفای نقش در حوزه فرهنگ عمومی ندارد و بیشتر ملاک و معیار انقیاد و همراهی بی چون و چرا به عنوان یک ویژگی مطلوب برای مدیران ستادی جهت انتصابات لحاظ می شود!! البته در مواردی در سطوح مدارس غیردولتی اتفاقات امیدوار کننده ای حادث شده است از جمله واگذاری فرصت مدیریت مدرسه در یکی از مدارس فرهنگ منطقه 2 تهران به مدیری که عضو شورای مرکزی یکی از تشکل های معلمان است که رویکرد این تشکل با رویکرد مدارس فرهنگ کاملاً متفاوت و در دو مسیر مجزا از هم در سیستم آموزش و پرورش حرکت می کنند،اما این مدیر قربانی نگاه و نگرش بانیان مدارس فرهنگ نشده است و جا دارد که این قبیل رویکردها در سیستم آموزش و پرورش تقویت شود و امکان رشد و استقلال فکری همکاران در حوزه فرهنگ عمومی فراهم شود.
3) نقش نیروی انسانی آموزش و پرورش در تحول
نیروی انسانی که قرار است که طلایه دار ساختن تمدن نوین اسلامی و ایرانی باشد و سبک زندگی ایرانی و اسلامی را بشناسد، چه میزان در سیستم تعلیم و تربیت تربیت شده است؟!
متاسفانه یکی از بخش هایی که در حوزه ستادی آموزش و پرورش کمتر مورد توجه کیفی قرار گرفته است بخش ستادی مربوط به نیروی انسانی آموزش و پرورش است که علی رغم وجود ظرفیت هایی همچون انجمن های علمی معلمان و نقش به سزایی که این بخش در مصاحبه و شایسته گزینی نیروهای ورودی سیستم آموزش و پرورش از طریق آزمون های استخدامی و طرح های خرید خدمت و...می تواند داشته باشد به دلیل عدم استقلال این بخش و توصیه پذیری از مراجع بالادستی و عدم درک صحیح ظرفیت هایی همچون انجمن های علمی معلمان و گروه های مصاحبه گر کارآمد و متخصص و عدم توجه به نیازسنجی جهت ارتقاء دانش معلمان و سایر بخش های شاغل در سیستم آموزش و پرورش متاسفانه این بخش کمتر به عنوان یک بخش تاثیرگذار احصاء شده است و از اواخر دوره دولت قبل هم متاسفانه به زیرمجموعه بخش غیرمتجانس امور اداری آموزش و پرورش منتقل شد و به عنوان یک بخش اداری محض لحاظ شد!! خلاء نیروهای تحول گرا در عرصه مدیریت این بخش منجر به رخوت و رکود و اکتفاء به برگزاری دوره های ضمن خدمت بی حاصلی شده که غالبا به صورت مجازی و بر اساس یک فرآیند فاقد هیچ گونه ثمره جز اخذ امتیاز!! برگزار می شود و هیچ گاه به ظرفیت انجمن های علمی معلمان در این بخش توجهی نشده است!! در صورتی که توجه ویژه و ایجاد شرایط مطلوب جهت حضور همکاران صاحب نظر و اهل قلم و منتقد وضع موجود در این بخش، اسباب شکوفایی این انجمن ها را فراهم می آورد و یا وضعیت تیم های مصاحبه گر از داوطلبین ورود به سیستم آموزش و پرورش که متاسفانه غالبا از جهت علمی و مهارت های روانشناسی و علوم تربیتی حتی گاهی از مصاحبه شونده هم عقب تر هستند و عمده مصاحبه ها هم فرمایشی و بر اساس توصیه ها و ارتباطات انجام می شود!! که نیاز به بازنگری جدی و اساسی و فراهم شدن ورود متخصصین به این عرصه به ویژه ورود افرادی مجرب در حوزه فرهنگ عمومی و فعالیت های اجتماعی و فرهنگی به عنوان مصاحبه گر به ترکیب تیم مصاحبه کننده و اقدامات لازم جهت شناسایی برترین ظرفیت ها ی موجود جهت حضور در این تیم ها به منظور تحقق شایسته گزینی دارد!
4) ضرورت ایجاد زمینه جهت حضور رتبه های بالای علمی در کسوت معلمی متاسفانه دانش آموزان در مدارس کمتر با مفاهیم مهارت های کار گروهی، تعاون، نظم، قانون مداری و بسیاری از مهارت های کاربردی دیگر و روح مطالعه در زندگی آشنا می شوند و خروجی آموزش و تربیت دانش آموزان همینی می شود که در جامعه مشاهده می کنیم!
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد/صد نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد...!!
اینکه چرا در جوامع توسعه یافته امکان برای حضور شایسته ترین ها به عنوان معلم در سیستم آموزش و پرورش به عنوان برنامه ریزی و فرصت سازی می شود، اما در جامعه ی ما علی رغم تاکید مسوولان ارشد و عالمان و راهبران جامعه این اتفاق هنوز حادث نشده است جای آسیب شناسی جدی دارد!! یکی از موانع موجود قاعدتا وضعیت معیشتی معلمان است که مانع از استقبال بسیاری از نخبگان به انتخاب کسوت معلمی می شود و از سوی دیگر هم برخی از تنگ نظران علی رغم تاکید راهبران و مسوولان ارشد جامعه به ایجاد زمینه جهت حضور بهترین ها و نخبه ها در کسوت معلمی که غالبا همان مخالفان ادغام وزارت علوم و وزارت آموزش و پروش هستند و علاقه مند به حفظ دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلم به عنوان حیاط خلوت خود هستند مانع از ارتقای کیفی دانشگاه فرهنگیان می شوند و پایین بودن سطح سواد و دانش مدرسان دانشگاه فرهنگیان در قیاس با بهترین دانشگاه های کشور مصداق مناسبی جهت تایید این مدعاست و همین نکته و سرپیچی از توصیه راهبران و عالمان جامعه جهت کیفیت بخشی به دانش گاه فرهنگیان خود جای تامل عمیق و جدی دارد!! و اینجاست که متوجه حضور مافیایی پنهان در این حوزه می شویم که جهت حفظ منافع خود مانع از کیفیت بخشی و استاندارد سازی دانشگاه فرهنگیان در طراز بهترین دانشگاه های کشور می شود!! در دانشگاه فرهنگیان نه شفیعی کدکنی تدریس می کند و نه رنانی و نه هیچ یک از استادان نامی کشور بلکه عمدتا استادان مطیع و منقاد و همراه و همسو با جریان غالب سیستم آموزش و پرورش که عمدتا به جای دانش افزایی به مدرک افزایی و همراهی و ایفای نقش کارمندی برای مسوولان دانشگاه فرهنگیان و سیستم آموزش و پرورش مشغولند و استقلال لازم جهت آزاد اندیشی و تفکر نقاد و روح پرسشگر را ندارند و عمده دانشجو معلمان هم به دلیل فقدان بازار کار در رشته های علوم انسانی و یا طراز پایین بودن در رشته های دیگر جذب دانشگاه فرهنگیان می شوند و نه بر اساس علایق و استعداد های معلمی!! پس قاعدتاً از کوزه همان برون تراود که دروست!!
5) عدم توجه به امور فوق برنامه در آموزش و پرورش
ظرفیت های خوبی از جمله کانون های فرهنگی تربیتی، گروه های آموزشی، انجمن های علمی معلمان و انجمن های اولیاء و مربیان... در نهاد آموزش و پرورش جهت فعالیت های فوق برنامه وجود دارن د،که قطعا بر اساس یک تصمیم و قانون خوب استوار شده است اما متاسفانه آن گونه که باید مدیریت نشده است و نیاز به تلاش مجاهدانه و اهتمام جدی در فعال نمودن و ارائه خروجی مطلوب دارد و در صورت توجه به این فرصت های موجود سخت افزاری و نرم افزاری می توان از آنها جهت تحقق اهداف عالی آموزش و پرورش بهره جست اما متاسفانه در همین بخش هم کار در اختیار کاردان نیست و همان تنگ نظری ها مانع از حضور مدیران با برنامه و تحول گرا در ظرفیت های متولی امور فوق برنامه در سیستم آموزش و پرورش شده است و علی رغم وجود این زمینه های بی نظیری که جهت تحقق و فعالیت مطلوب امور فوق برنامه در سیستم آموزش و پرورش پیش بینی ،اما سرعت گیرهای متعدد مدیران ستادی در سیستم مستقر نموده اند مانع از تحقق اتفاقات مطلوب و منجر به معطل ماندن و راکد شدن امور و اقدامات می شود چون همیشه دیکته ننوشته غلط ندارد و انجام ندادن راحت تر و کم هزینه تر از انجام دادن است!! و غالب مدیران همواره به دلیل ترس از دست دادن جایگاهی که بر اساس موازینی فارغ از شایسته سالاری تصاحب نموده اند،در حوزه عمل خود جدا از آمارها و نمودارهای رنگارنگ و همیشه صعودی!!خروجی لازم را ندارند و در واقع ظرفیت های امور فوق برنامه در سیستم آموزش و پرورش فقط ایجاد شده و رها شده اند!!در حالی که یک سرای محله و یا یک آموزشگاه موسیقی خصوصی و یا کانون مردم نهاد ادبی به مراتب از ظرفیت هایی که در سیستم آموزش و پرورش هزینه های بسیاری از بیت المال را می بلعد کارایی بیشتری در موضوع امور فوق برنامه و اوقات فراغت دارند!! و عدم پرداختن به این ظرفیت ها نتیجه اش استقبال دانش آموزان ابتدایی از یک خواننده معلوم الحال زیرزمینی و خوانش دسته جمعی چرندیات بی محتوای وی در مدرسه می شود!! در زمینه امور فوق برنامه هنر اصلی مدیران این بخش باید شناسایی نیروهای متخصص در حوزه مدیریت و اجرای امور فوق برنامه در میان همکاران و البته برقراری تعامل با ظرفیت هایی همچون سازمان های مردم نهاد،انجمن های هنری و ادبی هر منطقه،هلال احمر و بسیج هنرمندان و....باشد تا محتوای برنامه های مربوطه غنی سازی شود.
6) حلقه مفقوده توجه به هویت و سبک زندگی در مدارس
متاسفانه عمده تمرکز مدارس در حال حاضر ارائه محتوا و مطالبی به دانش آموزان است که بخش اعظمی از آن هیچ کاربردی برای دانش آموز ندارد و صرفا وقت و انرژی دانش آموز مصروف پر شدن جعبه محفوظاتی می شود که پس از مدتی کوتاه از حافظه محو می شود و در آینده هم هیچ مهارت و توانایی کاربردی به مهارتها و توانایی های کاربردی وی اضافه نمی کند!
متاسفانه دانش آموزان در مدارس کمتر با مفاهیم مهارت های کار گروهی، تعاون، نظم، قانون مداری و بسیاری از مهارت های کاربردی دیگر و روح مطالعه در زندگی آشنا می شوند و خروجی آموزش و تربیت دانش آموزان همینی می شود که در جامعه مشاهده می کنیم!! به عنوان مثال تنها افرادی به مهارت زبان خارجی مسلط می شوند که در آموزشگاه های زبان خارج از آموزش و پرورش زبان می آموزند و یا تنها افرادی هنر را فرا می گیرند که در یک آموزشگاه هنری آزاد خارج از آموزش و پرورش هنر مورد علاقه خود را فراگرفته باشند حال چه موسیقی باشد چه نقاشی و چه خوشنویسی و عکاسی و سایر هنرهای دیگر...برخی دروس دیگر همچون ریاضی هم که اساسا جز یک حساب و کتاب ساده هیچ کاربرد دیگری برای عمده فراگیرانی که به دور از علاقه به یادگیری این درس می پردازند ندارد و در حوزه های دیگر همچون ساعت ورزش هم همین وضع برقرار است و هیچ فعالیتی که به ارتقاء توان مندی ورزشی دانش آموز منجر شود حادث نمی شود!! هیچ گاه به ظرفیت انجمن های علمی معلمان در این بخش توجهی نشده است!
حتی یکی از کاربردی ترین دروسی که در مقاطع متوسطه تدریس می شود آمادگی دفاعی است که بخش اعظم این درس هم صرفا معطوف به دفاع در ارتباط با موضوعات جنگ شده و کمتر به آمادگی در ارتباط با پدیده های طبیعی همچون زلزله و سیل و امداد و کمک های اولیه و پدافند غیرعامل و تهاجم فرهنگی پرداخته شده است!
7) عدم آشنایی با مفاخر ملی و دینی
اساسا به دلیل تراکم و ازدحام برنامه های غیر کاربردی و انباشت محتوایی که در قالب برنامه درسی و برنامه های جانبی به دانش آموزان تحمیل می شود در شناساندن مفاخر و شخصیت های تاثیرگذار به نسل نوجوان و جوان ،آموزش و پرورش امکان ایفای نقش خاصی ندارد ،مگر در مواردی که به صورت بخش نامه ای و تکلیفی انجام می شود، البته این خلاء و نقصان محدود به دانش آموز هم نمی شود و حتی بسیاری از معلمین و مسوولان سیستم آموزش و پرورش هم بسیاری از مفاخر ملی و دینی و...را نمی شناسند و یا از بسیاری از مفاخر جز نام و تعاریف متداول اطلاع و آگاهی چندانی ندارند!! به عنوان مثال در حوزه های ستادی مسوولان انقلابی که لغلغه زبانشان در آغاز هر جلسه و نشستی نام و یاد از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری است،چه میزان از اندیشه های امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری اطلاع و آگاهی دارند؟! و یا اساساً فرهنگیان فارغ التحصیل رشته شناخت اندیشه های امام خمینی(ره) در مقاطع عالی چه جایگاهی در میان مدیران ستادی آموزش و پرورش دارند؟! در حالی که بیش از یک دهه است که رشته مذکور از وزارت علوم مجوز قانونی گرفته و در مقاطع ارشد و دکتری در برخی دانشگاه ها تدریس می شود!! و فارغ التحصیلان این رشته که برای شناخت و انتقال و ترویج اندیشه های بنیانگذار این نظام و انقلاب به جای انتخاب رشته های مدیریت که عمدتا بر مبانی نظریات نظریه پردازان غربی تکامل یافته است این رشته را انتخاب نموده اند تا با موازین رهبری و مدیریت انقلابی و مرتبط با نهادهای نظام جمهوری اسلامی آشنایی و شناخت داشته باشند، چه جایگاهی در میان مدیران ستادی آموزش و پرورش جتی در سطح استان ها یا مناطق دارند؟! و در این دستگاه فرهنگ ساز چه جایگاهی دارند؟! در حالی فارغ التحصیلان همین رشته در نهادهایی همچون ریاست جمهوری و یا شهرداری در جایگاه های موثر قرار گرفته اند ، و این موارد موید این مدعاست که برخلاف شعارزدگی رایج در سیستم آموزش و پرورش، عمل به همان شعائر و توصیه های راهبران و عالمان جامعه در قیاس با نهادهای دیگر کمتر محقق شده است و علی رغم داعیه ی مدیریت انقلابی در نهاد فرهنگ ساز آموزش و پرورش و توصیه راهبران ارشد جامعه به آشنایی مخاطب آموزش و پرورش با مفاخر ملی و دینی و انقلابی، در عمل مفاخر ملی و دینی در آموزش و پرروش حتی برای بسیاری از معلمان هم شناخته شده نیستند و این محدود به نشناختن مفاخری همچون ابوالحسن صبا، محمدبهمن بیگی، مریم میرزاخانی و صادق هدایت و فروغ فرخزاد و...نیست بلکه حتی در ارتباط با اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی هم همین اتفاق صادق است و جز نام و واژه هایی که در توصیف ایشان به کار می رود، اندیشه های ایشان در زمینه های مختلف فقهی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ...مورد واکاوی قرار نگرفته است، و نسبت به شناخت آرمان های امام(ره) حتی در حوزه معاونت پرورشی کمتر تلاش ثمربخش و پایداری انجام شده است!! در حالی که در جوامع توسعه یافته به موضوع شناساندن مفاخر و مشاهیر به نسل نوجوان و جوان توجه ویژه ای می شود.
8) مبارزه با آسیب های اجتماعی
متاسفانه علی رغم ایجاد ظرفیتی به نام اداره آسیب های اجتماعی زیرشاخه معاونت سلامت آموزش و پرورش در عمل تنها کاری که در این حوزه انجام می شود توزیع جزوات و بروشورهای ستاد مبارزه با مواد مخدر در مدارس و برگزاری جشنواره های فرمایشی و صوری است و حتی شفافیتی در ارتباط با بودجه ای که آموزش و پرورش از ستاد مبارزه با مواد مخدر در زمینه پیشگیری از اعتیاد دریافت می کند، صورت نمی گیرد و در مواردی هم با رایزنی اداره مربوطه یک خودروی توقیفی به عنوان غنیمت از ستاد مبارزه با مواد مخدر گرفته می شود تا رئیس این اداره هم همسنگ مدیرکل و معاونین ادارات کل استان ها و مدیران مناطق از امکان تردد با خودروی در اختیار از محل بیت المال برخوردار شود و این غایت کاری است که در ادارات آسیب اجتماعی بخش اعظمی از استان ها دنبال می شود!! در حالی که هم معلمان و هم دانش آموزان در خط مقدم مقابله با آسیب های اجتماعی می توانند تاثیرگذار باشند؛ و ظرفیت هایی همچون کانون های فرهنگی تربیتی و انجمن های اولیاء و مربیان و حتی تعامل با سازمان های مردم نهاد مرتبط در این حوزه می تواند به کاهش آسیب ها منجر شود که متاسفانه به دلیل موانع موجود و برخی تنگ نظری ها و فقدان خلاقیت و ابتکار لازم مدیران در این بخش، این انتظار تاکنون محقق نشده است!! و حقیر به عنوان یکی از فعالان سازمان های مردم نهاد در جلسات و نشست های شورای مواد مخدر منطقه و استان شاهد مقاومت مسوولین آموزش و پرورش در برابر امکان قانونی تعامل با سازمان های مردم نهاد دارای مجوز قانونی از حاکمیت بوده ام و توپ هایی که در زمین حراست آموزش و پرورش استان انداخته می شود و استعلام هایی که هرگز پاسخ داده نمی شود و چرخه ای مستقر برای انجام ندادن امور قانونی بدون دلیل موجه و قاعدتا چون ماهیت کار سازمان های مردم نهاد داوطلبانه و خودجوش است بعد از چندین بار پیگیری و به نتیجه نرسیدن و عدم توجه به پیشنهاد همکاری جهت ارتقای ظرفیت آموزش و پرورش جهت پیگسری زا اعتیاد و یا آسیب های اجتماعی،عطای همکاری رابر لقایش بخشیده اند!!
9) نقش فعالیت های جهادی با رویکرد احیاء امر به معروف و نهی از منکر به منظور تحقق سلامت اداری در بخش ستادی آموزش و پرورش
در بخش های ستادی آموزش و پرورش علی رغم وجود بخش های متعددی همچون حراست، بازرسی،رسیدگی به تخلفات اداری، و نصب صندوق های متعدد که البته عمدتاً تحت نظارت دوربین های مدار بسته هستند!! همچنان شاهد فساد اداری به ویژه تبعیض در اجرای قوانین و مقررات از جمله استخدام، انتقالی و ...در بخش امور اداری و سوء استفاده از مقام و موقعیت اداری در بخش هایی همچون حراست هستیم و ظرفیت گروه های جهادی احیاگر امر به معروف و نهی از منکر با نظارت دقیق و دریافت گزارشات مردمی از تخلفات و اعمال تبعیض ها در بخش هایی همچون امور اداری و حراست می تواند تا حدودی مانع از سوء استفاده از مقام و موقعیت اداری شود و به عنوان مثال یک کارشناس مسوول حفاظت پرسنلی امکان سوء استفاده از مقام و موقعیت حراست جهت ارسال گزارش خلاف واقع جهت تخریب و تخطئه منتقد خودش را پیدا نکند و یا یک مسوول امور اداری در استخدام نیروهای خرید خدمت اعمال سلایق و اعمال تبعیض نکند و افراد خاطی جهت رسیدگی به اجحافی که در حق گروه هدف نموده اند به مراجع ذیصلاح معرفی شوند.
10) غفلت از فرصت 12ساله در اختیار آموزش و پرورش!
فرصت 12ساله ی آموزش و پرورش جهت تمدن سازی و تربیت نیروی انسانی و تربیت نسل متمایز و خودساخته و دارای هویت ایرانی و اسلامی محکم و عمیق و دانا و کارآمد و ماهر که سبک زندگی ایرانی و اسلامی بشناسد چه میزان در مسیر صحیح طی شده است؟!
قطعا فرآیند تعلیم و تربیت در جامعه ما نیاز به توسعه و تحول بنیادین دارد تا بتواند ارزش ها و آرمان های انقلاب و امام راحل (ره) و رهبری را به عنوان یک رسالت محقق کند.
زمینه ی تحقق این هدف به واسطه ی وجود ساختار گسترده آموزش و پرورش مهیاست و عظیم ترین گروه هدف و گروه مخاطب به عنوان دانش آموز و معلم و حتی اولیاء دانش آموزان در اختیار این سیستم است و باید مغتنم شمرده شود و درآن صورت است که می شود فردای کشور را از وضعیت آموزش و پرورش امروز جامعه ارزیابی نمود .
برطرف نمودن مشکلات و موانع موجود نیاز به تلاش و همت و بردباری و شکیبایی دارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من که از گل بهترم .... بزارم برم؟
خاله سوسکه قصه ما، رفت و رفت و رفت تا به ...