در سال های اخیر شعارهایی مبنی بر افزایش جمعیت و ترغیب خانواده ها به زاد و ولد بیشتر با توجیهات مختلف از قبیل کاهش نیروی جوان در آینده، کمبود متخصص، افسردگی کودکان در خانواده های تک فرزندی و امثالهم به گوش می رسد.
حال به خبری که از چند روز پیش در خروجی خبرگزاری ها مشاهده می شود نگاه کنیم:
«نماینده وزارت فرهنگ عمان در نمایشگاه کتاب: امسال اکثر کسانی که میآیند از اقامت در عمان میپرسند . »
واقعیت است که به درست یا غلط بخش بزرگی از جامعه ایران که دستش به دهانش می رسد و اندک تخصصی در زمینه علمی و یا مهارت ها برخی خدمات اجتماعی [لوله کشی و کاشی کاری و...] دارد به مهاجرت از ایران می اندیشید و در این زمینه حتی کشورهایی مانند امارات و عمان و ترکیه را نیز مقصدی خوب برای مهاجرت می داند. با توجه به چنین شرایطی سیاست گذار باید به جای تاکید بدون مبنا بر افزایش جمعیت، به دنبال راه حلی برای ایجاد امید و انگیزه برای حفظ جمعیتی باشد که هر روز کوله بار خویش را بسته و آواره کشورهای دیگر می شوند.
نگاهی به میزان مهاجرت به کشورهای دیگر و درخواست مردم برای مهاجرت نشان می دهد که نگرانی اصلی در خصوص جمعیت متخصص و نیروی کار جوان نه در کاهش زاد و ولد بلکه مهاجرت فزاینده نخبگان و نبود چشم انداز روشن پیش روی بخش بزرگی از جوانان و فارغ التحصیلان دانشگاهی است.
در سالهای اخیر از سفارت کشورهای اروپایی و کانادا گرفته تا زلاندنو و استرالیا و ترکیه و امارات و.. روزانه میزبان صدها ایرانی است که درخواست اقامت و پناهندگی و دریافت ویزای تحصیلی دارند.
طبق اعلام رسانه های خبری سال ۲۰۱۸ نزدیک به ششصد هزار ایرانی درخواست مهاجرت از کشور را ثبت کرده اند. با این حساب اگر جمعیت ایران را هشتاد میلیون نفر در نظر بگیریم از هر صد و بیست و پنج ایرانی یک نفر به صورت جدی به دنبال مهاجرت از کشور بوده است. در کنار این میلیون ها خانواده و جوان دیگر هم در آرزوی مهاجرت از ایران هستند و خود را به هر در و دیواری می زنند تا به طریقی چمدان خود را برداشته و بخت خود را در آسمان دیگری بجویند.
( سال ۱۴۰۰ کمترین میزان تولد پس از انقلاب اسلامی ثبت شد)
اغلب مهاجرین ایرانی تفاوت عمده ای با مهاجرین سایر کشورهای خاورمیانه و آفریقا دارند. اکثریت مهاجرین افعانستان، عراق، یمن، سوریه و کشورهای شمال و مرکز آفریقا را جنگ زدگان و بی خانمانانی که برای سیر کردن شکم خود و خانواده هایشان دل به کوه و دریا سپرده اند یا قحطی زدگانی هستند که سفر را آخرین راه فرار از گرسنگی می بینند. اما عمده مهاجران ايرانی یا تحصيل كرده رشته های مختلف دانشگاهی هستند یا افراد صاحب سرمایه و مهارتی که زمانی نه چندان دور صاحب كارخانه و کارگاه و دفتر بازرگانی و... بوده اند. (افرادی که برای تربیت و دریافت تخصص آنها سالها از خزانه عمومی کشور هزینه شده است تا به پزشک و مهندس و متخصص تبدیل شوند و حالا که به سن بازدهی رسیده اند، راهی این کشور و آن کشور می شوند آن هم با کلی التماس و خواهش از کشور میهمان) تا به عنوان نیروی آماده به کار به خدمت گرفته شوند.
واقعیت این است که بخش بزرگی از جامعه چه از لحاظ زیست محیطی و بحران های اجتماعی متعدد و چه از لحاظ سیاسی و اقتصادی هیچ چشم انداز روشنی پیش روی خود نمی بینند و مهاجرت و رفتن از ایران را بهترین تصمیم ممکن می داند.
با توجه به چنین شرایطی سیاست گذار باید به جای تاکید بدون مبنا بر افزایش جمعیت، به دنبال راه حلی برای ایجاد امید و انگیزه برای حفظ جمعیتی باشد که هر روز کوله بار خویش را بسته و آواره کشورهای دیگر می شوند.
کانال خرمگس
نظرات بینندگان
به عنوان یکی از سادات که پدران و مادران هر دو مادر بزرگ و هر دو پدر بزرگم ساداتند، چرا ازدواج نکردم؟ حال سخن از فرزند آوری می کنند؟؟؟