آنچه انسان را بیش از بیعدالتی آزار میدهد، داعیه داری اجرای عدالت توسط همان کسانی است که خود از بانیان بیعدالتی هستند.
حال و روز معلمان در ایران بههیچ عنوان رضایتبخش نیست و صدای فروریختن آوارهای سیستم آموزشی به گوش میرسد چندانکه عنقریب است تا راه نفس کشیدنمان را ببندد.
باید معلم باشی تا بدانی سیگار کشیدن دانشآموز چه عذابی دارد.
باید معلم باشی تا بدانی ترک تحصیل دانشآموز چه عذابی دارد.
باید معلم باشی و تا مغز استخوانت بسوز وقتی دانشآموزت در حال گدایی مشاهده کنی.
باید معلم باشی تا زجر تحصیل و تدریس در مدارس طبقاتی را درک کنی در حالیکه وزارت آموزش و پرورش با تمام توان از مدارس ثروتمندان حمایت میکند.
باید معلم باشی تا با دیدن حمایت وزارت آموزش و پرورش از مدارس خصوصی، چنان آتش بگیری و راهی برای آرامش خودت نشناسی.
باید معلم باشی تا بدانی خودکشی دانشآموز چه بلایی بر روح و روان معلمش خواهد آورد.
معلمان وظیفه آگاهی دادن به جامعه را به خوبی انجام دادهاند و به همین دلیل است که با تحمیل چنین وزیری، قصد انتقام از آنان را دارند . پرواضح است که تقابل با معلمان در یک جامعه قطعا به ضرر کسانی خواهد بود که چنین تقابلی را ایجاد کردهاند.
مبارزه با انديشههاي ملتها، به مراتب از مبارزه با تفنگهايشان سختتر است و معلمان راهبران ساختار اندیشهورزی جامعه هستند.
کسانی که اندیشیدن مردم را در تضاد با منافع خود میدانند، نمیتوانند معلمانی آگاه و اندیشمند را تحمل کنند و لذا درصدد هستند با فقیر نگاه داشتن معلم، راه را بر نگاه نقادانه و اندیشههای پویا در جامعه، ببندند.
شوربختانه، هر خبری که درباره آموزش و معلمان منتشر میشود موجب افزایش سطح نارضایتی معلمان شده و آنان را به مرحله غیرقابل بازگشت نارضایتی میرساند، با چنین معلمانی که خود را رهاشده در مقابل مشکلات جامعه میدانند، نمیتوان به توسعه رسید.
جامعهاي که معلماني فقير دارد، هرگز روي آرامش، آسايش و پيشرفت را نخواهد ديد، در چنين جامعهاي، کساني به قدرت میرسند که اعمال غيراخلاقي، غیرقانونی و غیرانسانی خود را در قالب ايدئولوژيهای ساختگی انجام خواهند داد.
در حالیکه به اعتراف چندین وزیر، کشور در اغلب حوزهها برای تامین اعتبار، هیچ مشکلی ندارد در حوزه آموزش، متاسفانه هیچ اعتباری وجود ندارد و اگر هست برای معلمان نیست.
برای برون رفت از شرایط بحرانیِ امروزهٔ جامعه معلمان، راهی جز تغییر اولویتهای دولت و مجلس وجود ندارد و لذا باید سریعا نسبت به موارد زیر، موضع کاملا روشن اتخاذ نمایند:
اول، مجلس و دولت باید موضع خود را درباره اصل سیام قانون اساسی روشن کنند، آیا تحصیل در ایران رایگان هست یا خیر؟ کسانی که اندیشیدن مردم را در تضاد با منافع خود میدانند، نمیتوانند معلمانی آگاه و اندیشمند را تحمل کنند و لذا درصدد هستند با فقیر نگهداشتن معلم، راه را بر نگاه نقادانه و اندیشههای پویا در جامعه، ببندند.
دوم، اجرای کامل و بدون نقص قانون بر زمین مانده مدیریت خدمات کشوری که از سال ۱۳۸۷ باید برای معلمان اجرا میشد. متاسفانه موادی از قانون که حقوقی را برای معلمان متصور است کاملا نادیده گرفته شده و درخواست معلمان برای اجرایی شدن آن، تا کنون نادیده گرفته شده است.
سوم، اجرایی شدن قانون برنامه توسعه ششم که به صراحت از همسان سازی حقوق بازنشستگان و شاغلان صحبت شده است و علیرغم شعارهای زیبای آزاردهنده، وضعیت بیعدالتی در حوزه پرداخت حقوق از هر جای دیگر در دنیا، اسفبارتر است. اختلاف حقوق ۳.۶ تا ۸۰۰ میلیون تومان، نه قانونی است، نه اخلاقی و نه انسانی.
چهارم، اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که تاکنون هیچ ارادهای برای اجرایی شدن آن دیده نشده است.
پنجم، تمکین به توصیههای رهبری درباره رفع مشکلات معیشتی معلمان که حداقل در ده سال اخیر، مرتبا تکرار شده است اما معلوم نیست مخاطب این توصیه رهبری چه کسانی یا چه دستگاه هایی است!؟
ششم، اجرای قانون رتبهبندی معلمان تا هیجدهم خرداد که در این صورت معلمان مجبورند برای اعلام نارضایتی و اعتراض خود، واکنش مناسبی از خود نشان دهند و عواقب این واکنش مستقیما برعهده وزیر آموزش و پرورش است.
هفتم، مهیا نمودن سازوکار تحقق سازمان نظام معلمی که البته وزارت آموزش و پرورش نتواند در تصمیمات آن دخالتی داشته باشد.
هشتم، آزادی معلمانی که بر اساس فعالیت صنفی بازداشت شدهاند، این معلمان در واقع الگوهای بسیار خوبی برای فرزندان ما در آینده، برای مطالبهگری و عدالتخواهی هستند.
نهم، بهروز شدن پرداختهای وزارت آموزش و پرورش که حداقل ۲۸ مورد از بدهیهای این وزارتخانه لیست شده و متاسفانه وزیر و تیم او هیچ برنامهای برای تأمین و تخصیص اعتبار جهت پرداخت آنها ندارند و تمامی فعالیتها ابنالوقت و دچار نوعی روزمرگی خودخواسته شده است.
برخی از بدهکاری های این وزارت، به بیش از بیست سال قبل برمیگردد و معلوم نیست سرنوشت اینهمه بدهکاریها چه میشود که پرداخت آن هیچ ارزشی ندارد. چرا حقوق معلم بعد از بیست سال، پرداخت نمیشود؟
سرنوشت برخی از بدهیهای وزارت به معلمان، به دیوان عدالت اداری و دادگستری هم کشیده شده و احکام بسیاری برعلیه وزارت صادر شده که وزارت آموزش و پرورش را محکوم به پرداخت آن بدهیها نموده است مانند آرای ۵۶۷ و ۱۵۵۳ که برخی از آرا، چندین هزار شاکی دارد.
چگونه وزارت آموزش و پرورش پاداش بازنشستگی نیروهای ستادیِ خود را حداکثر یک ماه پس از بازنشستگی پرداخت میکند اما معلمانی که برخی بیش از یک سال از بازنشستگی آنان گذشته، هنوز در انتظار پرداخت پاداش بازنشستگی خود هستند که ارزش آن به کمتر از یک سوم رسیده است!؟
در کدام یک از قوانین، پیوست عدالتِ تاکید شده توسط رهبری، در مورد معلمان رعایت شده است؟
گر چراغت را نبخشیدهاست گردون روشنی
غم مخور، میتابد امشب ماهتاب ای رنجبر
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من از بیگانگان هرگز ننالم
هرآنچه کرد بامن آشنا کرد