كمتر روزي است كه صفحههاي حوادث روزنامهها اخباري از درگيريها و نزاعها در جامعه را منعكس نكنند؛ اخباري كه نشاندهنده ابعاد و اشكال خشونت است. به دنبال هر حادثهاي نيز تحليلها و تفسيرهاي متعدد و اظهارنظرهاي فراواني از سوي مسوولان و كارشناسان و صاحبنظران صورت ميگيرد. در ميان اين رويدادها در كمتر از سه ماه چند مورد خشونت اعمالشده نسبت به معلمان در رسانهها انعكاس يافت كه دلخراشترين آن كشته شدن يك معلم فيزيك در بروجرد به دست يك دانشآموز ١٥ساله بود كه اين حادثه موجب شد افكار عمومي نسبت به پديده خشونت در مدارس حساس شود. ضرب و شتم يك معلم در خرمشهر و معلم ديگري در يكي از مناطق تهران توسط والدين دانشآموزان، جامعه فرهنگيان را متاثر كرد و در فضاي مجازي ابراز نظرها و واكنشهاي فراواني را به دنبال داشته است؛ واكنشهايي كه يك وجه اشتراك داشت؛ اينكه چه بر سر جايگاه معلمي آمده است و چرا رابطه معلم و شاگرد خشونتآميز شده است؟
در اينكه پديده خشونت يك آسيب فراگير اجتماعي است ترديدي وجود ندارد و همچنين در اينكه پديده خشونت نسبت به معلمان مختص كشور ما هم نيست شكي نيست. آمارها نشان ميدهد در سالهاي ٢٠١٢-٢٠١١ بهطور ميانگين در هر روز ٩٠ حمله فيزيكي توسط دانشآموزان نسبت به معلمان صورت گرفته است يا گزارشي از اسلواكي و تايوان بيانگر اين واقعيت است كه ٧٠ درصد معلمان در يك دوره آموزشي حداقل يك بار مورد خشونت قرار گرفتهاند. اين گزارشها نشان ميدهد بيشترين گروه سني كه خشونت ميورزند دانشآموزان پايههاي هشتم تا دهم هستند. موسسه مطالعات امريكا هم كه براساس شاخص جنايت و امنيت در مدارس گزارش ميدهد از افزايش جرم و جنايت در مدارس از سال ٢٠١٠ به بعد خبر داده است اما نكته جالب اين است كه در ساير كشورها مسوولان واكنش جدي نشان داده و حتي در انگليس وقتي يك معلم زن توسط دانشآموزش كشته شد از نخستوزير گرفته تا فرماندار به ابراز نظر پرداخته و پيگير ماجرا شدند و اتحاديه معلمان با ورود به ماجرا خواستار چارهانديشي جدي براي معضل خشونت عليه معلمان شد.
در كشور ما كه به دلايل فرهنگي و مذهبي معلم جايگاه ويژهاي دارد انتظار ميرود مسوولان جديتر و مسوولانهتر با اين پديده برخورد كنند به همين منظور و براي توجه دادن دستاندركاران، گروه مدرسه بر آن شد تا پديده خشونت در مدارس را كه درواقع تهديدي است بر رابطه معلمي- شاگردي مورد بررسي قرار دهد هرچند تلاش ما براي گفتوگو با مديركل آسيبهاي اجتماعي وزارت آموزش و پرورش به ثمر نرسيد اما موفق شديم با معاون حقوقي و پارلماني وزير و كارشناسان حوزه آسيبهاي اجتماعي گفتوگويي انجام دهيم كه اميد است اين گزارش و گفتوگو موثر و مفيد واقع شود.
خشونت عليه معلمان بسيار نادر است
معاون حقوقي و پارلماني وزير آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش گروه مدرسه «اعتماد» پيرامون خشونت نسبت به معلمان در مدارس با ابراز تاسف و تاثر از اين حوادث گفت: ما با هر نوع خشونت در مدارس مخالفيم چه از سوي دانشآموزان و اولياي آنان باشد و چه از طرف معلمان نسبت به دانشآموزان صورت گيرد. در مورد خشونت نسبت به معلمان هم بايد بگويم هرچند موارد آن بسيار نادر است اما دور از ذهن نيست و در يك مجموعه با يك ميليون معلم و ١٣ ميليون دانشآموز ممكن است رخ بدهد كه باز هم جاي تاسف دارد و بسيار ناپسند است.
حجتالاسلام ناصريذبطاني در ادامه به اين پرسش «اعتماد» كه چه حمايتهايي از معلمان صورت ميگيرد هم اينگونه پاسخ داد: در قوانين ما حمايت قضايي را داريم به اين معنا كه وقتي يكي از پرسنل ما هنگام انجام وظايف به دلايل كاري مورد خشونت يا تضييع حق قرار گيرد ما وظيفه داريم نسبت به حمايت از وي اقدام كنيم و در موارد اخير به ويژه قتل معلم بروجردي هم از همكارانمان در لرستان خواستيم حمايتهاي لازم را انجام دهند.
ايشان همچنين در مورد اينكه بايد با اين پديده خشونت در مدارس عليه معلمان چگونه برخورد كرد، گفت: انتظار داريم والدين و دانشآموزان و معلمان در مدارس با يكديگر تعامل بهتري داشته باشند و مسائل و مشكلات را خودشان حل كنند و نگذارند به حدي برسد كه منجر به ابراز خشونت شود.
فقر مادي و معنوي ريشه خشونت
فقر چه در بعد اقتصادي و مادي و چه در بعد معنوي و فرهنگي زمينهساز خشونت در جامعه است و اگر بخواهيم با خشونت مقابله كنيم بايد فقر را در اين دو بعد ريشهكن كنيم.
دكتر معيدفر جامعهشناس و استاد دانشگاه در گفتوگو با گروه مدرسه «اعتماد» ضمن بيان اين مطلب در تبيين پديده خشونت افزود: خشونت هميشه دوسويه است. به عبارتي وقتي فردي در جامعه از جايي خشونت دريافت ميكند نسبت به آن واكنش نشان ميدهد و درواقع يك رفتار خشونتآميز، واكنشي است به خشونت دريافتشده.
اين استاد دانشگاه در ادامه به دلايل ابراز خشونت نسبت به معلمان پرداخت و گفت: وقتي در جامعهاي براي استاد، معلم يا اشخاص فرهيخته ارزش و احترامي قايل نميشوند بهطور طبيعي اين بيحرمتي گسترش مييابد .
در حالي كه انتظار ميرود به دليل رشد جامعه و بالا رفتن سطح تحصيلات افراد، احترام به افراد فرهيخته روز به روز بيشتر شود ولي متاسفانه چون در فيلمها و سريالها حد و مرزها رعايت نميشود و حرمتها ميشكند نوجوانان و جوانان نيز الگوبرداري ميكنند و ارزشي براي بزرگترها قايل نميشوند.
دكتر معيدفر وجود اشكال مختلفي از خشونت در مراكز آموزشي به ويژه مدارس را از تبعات اين شرايط دانسته و افزود: معلم امروزه به دلايل مادي و معنوي بهشدت آسيبپذير و شكسته شده است و جايگاهش نزول كرده. بايد توجه داشت كه شيوههاي گذشته تربيتي ديگر پاسخگو نيست. هم والدين در خانه و هم مربيان و معلمان در مدارس به تغييرات دنياي كودكان و نوجوانان بايد توجه داشته باشند و براساس احترام متقابل بايد تلاش كنند فضاي مناسبي را ايجاد كنند.
اين جامعهشناس و محقق علوم اجتماعي تاكيد كرد كه جامعه بهشدت نيازمند مهرباني و همكاري است. بدون احترام متقابل خشونت را نميشود ريشهكن كرد. وقتي جايگاه بزرگترها و انسانهاي فرهيخته آسيب ميبيند درواقع نظام ارزشي جامعه فروميريزد. ما نيازمند اراده جدي و فراگير براي پرهيز از خشونت هستيم. برخي از خشونتها متاسفانه نهادينه شده است و ناخواسته دستگاههاي نظارتي هم به آن دامن ميزنند.
ايشان به پايين آمدن آستانه تحمل مردم اشاره كرد و گفت: متاسفانه با كوچكترين محركي يا اتفاقي بين افراد نزاع درميگيرد و اين نشانه پايين بودن آستانه تحمل افراد است كه به دلايل مادي و معنوي به وجودآمده است.
دكتر معيدفر در پايان دو راهكار را ارايه دادند؛ يكي اينكه در سطح كلان بايد براي ريشهكن كردن فقر اقتصادي چارهاي انديشيده شود و ديگر اينكه شرايط جديد تربيتي را درك و متناسب با آن عمل كنيم.
كنترل خشم نيازمند آموزش است
خشونتهايي را كه اخيرا نسبت به معلمان صورت گرفته است بايد ذيل خشونت در جامعه مورد تحليل و تفسير و بررسي قرار داد چراكه نميتوان آن را تفكيك كرد و پديده مستقلي دانست.
اين مطلب را دكتر پورشريف روانشناس و استاد دانشگاه به گروه مدرسه روزنامه «اعتماد» گفته است و در همين راستا ميافزايد متاسفانه شواهدي وجود دارد كه خشم به عنوان يكي از هيجانات منفي در جامعه فراواني بالايي دارد. وقتي در جلسات گروهي ما از شركتكنندگان ميپرسيم كه بيشتر كدام هيجانهاي خود را ابراز ميكنيد اكثر آنها بيان ميكنند كه ما بيش از هر هيجاني خشم خود را ابراز ميكنيم.
اين روان شناس در ادامه گفت: بايد رفتار جراتمندانه آموزش داده شود تا افراد به جاي اينكه خشم خود را كه هم به ديگران و هم به خود آنها آسيب ميرساند ابراز كنند، بتوانند با جرات رفتار خود را بروز بدهند و توان مديريت هيجانات خود را در نتيجه آموزش افزايش دهند.
دكتر پورشريف ابراز خشونت نسبت به معلمان را هم مصداقي از خشونتهاي سرايتيافته در جامعه دانست و گفت: وقتي رفتارهاي خشونتآميز در جامعه رواج يابد اين رفتارها به ديگران هم سرايت ميكند بعد شما مشاهده خواهيد كرد كه ديگران هم دست به رفتارهاي خشونتآميز ميزنند.
اين استاد دانشگاه در ادامه افزود: رفتارهاي خشونتآميزي كه نسبت به معلمان ابراز ميشود بسياري ريشه در خارج از مدرسه دارد. خانواده و جامعه موانعي را در مسير كودكان و نوجوانان قرار ميدهند كه موجب ايجاد خشم در آنها ميشود و در واقع با كوچكترين تحريكي از طرف معلمان اين خشم نهفته فوران ميكند.
اگرچه به دليل رشد و گسترش فناوري اطلاعات، آموزش و پرورش غيررسمي بر آموزش و پرورش رسمي چربيده است و در نتيجه تحولات جهاني، دهكده آموزشي مناسبات ويژهاي يافته كه داد و ستدهاي اطلاعاتي تجربي، اين دهكده را به مدرسهاي شبانهروزي تبديل ساخته اما هنوز هم در نظام تعليم و تربيت رسمي معلم و استاد محور فرآيند آموزشي است.
البته اين محوريت در نظام مدرن آموزشي معناي محوريت در نظام آموزشي سنتي را ندارد چرا كه در نظام سنتي معلم علامه دهر محسوب ميشد و دانشآموز جاهل مطلق كه معلم وظيفهاش در يك كنش گري سلطهگرانه انتقال دانش به دانشآموز منفعل و صرفا پذيرنده بود، اما در يك نظام مدرن آموزشي يك فرآيند است و در اين فرآيند معلم و دانشآموز يا استاد و دانشجو در كنش گري متقابل به دادوستد ميپردازند و محوريت معلم واستاد به معناي هدايت و راهنمايي يا دقيقتر مديريت فرآيند آموزشي است. در اين نظام، پويايي شرط نخست و خلاقيت هدف اصلي است.
از آنجا كه در آموزش و پرورش رسمي كودكان و نوجوانان ١٢ سال از عمر خويش را در اين سيستم و تحت عنصر آموزش يعني «معلم» پشت سر ميگذارند؛ وي مهمترين و عميقترين تاثير را ميگذارد و به تحقيق يكي از موثرترين متغيرها در شكلگيري شخصيت و آرزوها و سمتگيري استعدادها و تلاشهاي دانشآموزان، معلمان هستند به ويژه در دوره ابتدايي كه يك دانشآموز تمام ساعات آموزشي خود را با يك معلم سپري ميكند.
وقتي از مدرسه به عنوان خانه دوم ياد ميشود يا از معلم به مثابه پدر و مادر دوم، هرچند اين يك گزاره سنتي است اما در ساخته باشند تنها الگوي محسوس و ملموس آنها معلم است؛ كسي كه پدر و مادر او را به وي ميسپارند و هر گاه از مدرسه باز ميگردد ساعتها در منزل از آقا معلم يا خانم معلم سخن ميرود و اينكه او امروز چه كرد و چه گفت.
نوجوانان هم بيش از والدين به معلمان خود احساس نزديكي ميكنند و اگر معلمان روابط خوبي را برقرار سازند محرم اسرار و نقطه اميد و اعتماد آنها خواهند شد به طوري كه در فضاي ايجاد شده علاقه و انگيزه براي يادگيري در دانشآموز و ياددهي در معلم افزايش مييابد و اين رابطه مبتني بر عشق و علاقه و اعتماد و اطمينان، تضميني براي موفقيت متقابل دانشآموز و معلم است.
حرفه معلمي بدون اين رابطه، خشك و بيروح است و معلم و شاگرد بيگانه از هم، در فرآيند آموزشي جايگاهي ندارند. آموزش تحميل و اجبار نميپذيرد و هر گاه و هر جا چنين بوده از آن تنفر و خشونت روييده است.
بنابراين خشونت هم تهديدي است براي يك فضاي آموزشي مطلوب و هم نتيجهاي است از يك فضاي آموزشي نامطلوب، به عبارتي همچون سمي است كه فرآيند آموزشي را آلوده ميسازد و به جاي اينكه استعدادها شكوفا شوند و بذر اميد، علاقه و تلاش كاشته شود كينه و كدورت همچون آتشي همهچيز را ميسوزاند.
وجود خشونت در مدارس آن هم در رابطه معلم و شاگرد نشانه تاسفباري از يك نظام آموزشي است چرا كه اين نظام در تهيه محتواي آموزشي و فضاي آموزشي جذاب و رضايت بخش براي دانشآموزان ناتوان بوده و از طرفي نتوانسته معلماني توانمند، با انگيزه، علاقهمند و اميدوار را جذب سيستم كند و آنها را در اين فرآيند نگه دارد، بنابراين در جامعهاي كه به دلايل مختلف خشونت انباشته شده است چنين شرايط آموزشي با اين ويژگيهاي نظام آموزشي به طور طبيعي ايجادكننده و محرك خشونت است.
اين زنگ خطر و هشداري است براي مسوولان و دستاندركاران تا ديرتر نشده چارهاي اساسي بينديشند.
٭ كارشناس مسائل آموزش و پرورش
سال ها سخن از این بود که معلمی شغل انبیاست ، و در باب ارزش و مقام معنوی معلمان بارها و بارها گفته و شنیده ایم . اما هنوز معلمان جامعه ، مثل اکثریت اقشار ضعیف و حقوق بگیر جامعه ، از مشکلات عدیده اقتصادی رنج می برند و مطالبات صنفی آنها از سوی مقامات مسوول جدی گرفته نمی شود .
در فضای عمومی جامعه نیز ، شغل معلمی جاذبه خود را از دست داده است . نخبگان ، فرهیختگان و حتی خود معلمان ، فرزندان خود را به شغل معلمی تشویق نمی کنند . آخرین انتخاب های دانش آموزان در کنکور دانشگاه ها در رشته هایی است که به ناچار به شغل معلمی منجر می شود .
از طرف دیگر ، همه ، انتظار تحول فرهنگی داریم بدون آنکه به ساز و کار آن بیندیشیم . همه ، انتظار معجزه داریم بدون اینکه بخواهیم از تجربه ملت های دیگر بهره ببریم . گویی باید راه رفته و تجربه های موفق دیگران را از صفر شروع کنیم . در حالی که باید بدانیم در دنیای امروز ، عامل زمان بسیار تعیین کننده است و نمی توان در مدیریت زمان تعلل کرد . آهنگ پیشرفت ملت های دیگر به صورت تصاعدی بالا می رود ، اما، ما هنوز در تعاریف اولیه مانده ایم و در باب تفاوت مبانی ، اهداف و اصول تربیت ، نظریه پردازی می کنیم و برای تبیین نظریه هایمان ، انواع سمینارها و گردهمایی ها را تشکیل می دهیم . دیگران پژوهش می کنند تا بهتر زندگی کنند اما ، ما در باب اهمیت پژوهش ، قلم فرسایی کرده و طرح پژوهشی ارائه می دهیم . یعنی پژوهش می کنیم که پژوهش کرده باشیم . پژوهش های ما مسئله محور و هدف گرا نیست ، بلکه صرفا برای ارضاء حس حقیقت جویی پژوهشگر است .
لذا می بینیم که در سال های اخیر اسناد زیادی در آموزش و پرورش تولید شده و می شود . این اسناد که با عناوین سند درس ملی و سند تحول بنیادین نامیده می شوند، هنوز از حوزه ستادی فراتر نرفته اند . این اسناد با بدنه جامعه ی هدف و عرصه ی اجرایی آن یعنی مدارس ، ارتباط ارگانیکی برقرار نکرده اند .
گویی قرار است اسناد تحول ، تولید شوند و صرفا به سمع و نظر صاحب نظران درآیند و ده ها نقد و تبصره برآنها وارد شده ، و دوباره جلسات ستادی برای تجدید نظر ، باز سازی و بهسازی آنها تشکیل شود و این ماجرا همچنان ادامه پیدا کند و محققین به حق الزحمه ی تحقیق برسند و مسوولین آمار جلسات را بدهند و... و در آن سو بدنه آموزش و پرورش و عناصر کلیدی آن ( یعنی معلمان ) و جامعه ی هدف آن ( یعنی دانش آموزان ) نیز راه خود را بروند .
اگر می خواهیم تحولی بنیادین در آموزش و پرورش و به تبع آن در جامعه رخ دهد ، طلایه داران این تحول کسی جز معلمان نمی توانند باشند . عدم توجه به تاثیر گذار ترین عنصر این تحول ( یعنی معلم ) خسارات جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت . وقتی جایگاه اجتماعی یک معلم آن گونه که در تعالیم دینی آمده و بزرگان علم مارا بدان توصیه کرده اند ، شناخته نشود و معلمان در اجتماعات با احترام مورد تکریم قرار نگیرند ، نمی توان انتظار تحولی عمیق در روابط فرهنگی جامعه داشت .
اگر در اثر غفلت مسوولین و تصمیم گیران فرهنگی کشور ، معلمان در مشکلات خود مشغول شوند و فشار های اقتصادی آنها را مجبور کند که به جای پژوهش و تحقیق به اضافه کاری و شغل دوم روی بیاورند ، نسل جدید را با چه انگیزه ای می توان به رشته های دبیری و در نهایت به شغل معلمی تشویق کرد ؟
دلسوزان فرهنگی کشور از جمله نگارنده ، بر این باورند که باید فکر و روح معلمان از دغدغه معیشت زندگی آزاد شود و معلم بتواند معلمی کند ، بی آن که غم نان شب فردا ذهن و روح او را بیازارد.
نوشته حاضر برآن است که تحلیلی از وضع موجود و نگاه جامعه به شغل معلمی ارائه داده و با نقد دیدگاه های مدیریتی حاکم بر نظام آموزشی کشور ، اصحاب فرهنگ ، اهل علم و فرهیختگان کشور را به چاره اندیشی فراخواند . قبل از آنکه زمان از دست برود و اهداف نخستین در بوته فراموشی سپرده شود.
همه کسانی که به آینده فرهنگ این کشور چشم امید دوخته اند ، در جست و جوی پاسخ هایی مناسب برای سوالات زیر هستند :
علم چیست ؟
آیا از نظر انسان امروزی علم راهی به سوی ملکوت است ؟ آیا علم همان کشف حقیقت است ؟یا علم ، ابزار قدرت است و می توان به کمک آن بر قوای طبیعت مسلط شد ؟ راستی کدام علم ، علم است ؟علم تکنولوژی که ابزار تسلط انسان بر طبیعت است ، یا علمی که کاشف اسرار طبیعت و راهنمای عمل انسان برای ساختن دنیایی آباد و ابدیتی پایدار و مطلوب است ؟
امروزه وقتی از علم سخن می گوییم ، چه تصویری در ذهن ما نقش می بندد ؟ آیا فقط تصویری از حرکت قطارها ، دود کارخانه ها ، شلیک موشک ها ، پرتاب ماهواره ها و ... در ذهن ما تداعی می شود ؟ یا در کنار همه دستاوردهای علم ؛ وقار ، متانت ، اخلاق و فضائل انسانی یک عالم و استاد را نیز می توان به تماشا نشست ؟
معلم کیست ؟
در این میان نقش معلم چیست ؟ آیا صرفا، یک آموزنده است ؟ آیا فقط، انتقال دهنده معلومات است ؟ آیا او فقط وظیفه دارد تئوری ها و دانش های پیشینیان را پاسداری کرده و بی کم و کاست به نسل بعدی تحویل دهد یا می تواند روح تحقیق و تفکر را نیز در شاگردان و جویندگان علم ایجاد کند ؟ آیا می توان انتظار داشت که معلم ، زمینه ساز رشد ، خلاقیت و نوآوری های علمی در دانش آموزان باشد یا اینکه او فقط مجری برنامه های از پیش ساخته ی نظامی بوروکراتیک و خشک است که در قالب بخشنامه های وزارت آموزش و پرورش نمایان می شود ؟
انتظار جامعه از معلم چیست ؟ آیا انتظار مردم از معلم این است که چند ساعتی در روز، فرزندان آنها را در محیطی به نام کلاس ، اسیر میز و نیمکت های خشک و بی روح کند یا معلم می تواند راه پرواز به سوی افق های بلند انسانی را در روح و جان دانش آموزان ایجاد کند ؟
از معلم چه می خواهیم ؟
آیا او ابزاری است که دانش آموزان را برای حضور در ماراتن خشک و بی روحی به نام کنکور آماده می کند ؟ آیا او کسی است که دانش آموزان را به عنوان ماشین تست زنی آماده نگهداشته و با روغن کاری مناسب آنها را به روز رسانی (up date ) می کند ؟ آیا او کسی است که گرد گچ را پای تخته ی سیاه یا ذرات رنگ ماژیک را پای تخته ی سفید به حلق خود می فرستد تا فرزندان این مردم از سد کنکور عبور کرده و به سوی سرنوشتی نا معلوم تحصیلات دانشگاهی را آغاز کنند و تلقی شان هم از دانشگاه ، جز یک دبیرستان بزرگ و با شکوه نباشد ؟ آیا ارزش گذاری کار معلم فقط در آمارها و نمودارهای قبولی های کنکور قابل محاسبه است ؟ آیا امروزه سخن گفتن از نجات انسان ، باروری اندیشه ها و برافروختن شعله های حقیقت جویی در جان آدمیان محلی از اعراب دارد ؟ آیا اساسا چنین انتظاری برای معلمان جامعه ترسیم می شود ؟
آیا خانواده ها به امید شغل و زندگی بهتر برای فرزندان شان از معلم فقط به عنوان کمک کار تست زنی فرزندان استفاده می کنند ؟ در چنین شرایطی اگر معلمی بخواهد چون سقراط حکیم ، عطش آموختن و لذت درک و فهم از رمز و رازهای هستی را در جان شاگردان پدید آورد چگونه خواهد توانست آن را در داخل سیستم بسته و فرسوده ی نظام آموزشی کشور به مرحله اجرا درآورد ؟
مدارا و تعامل معلم
مدارای یک معلم با انتظارات جامعه ای که نمی داند کجا می رود ، چگونه خواهد بود ؟ تعامل او با سیستم آموزشی که جز بخشنامه اداری را نمی فهمد چگونه امکان پذیراست ؟ او که با عشق به نجات انسان شغل معلمی را برگزیده است ، اینک که آن آرزوها را بر باد رفته می بیند ، چه کاری می تواند بکند ؟ طرز تلقی او در بدو امر این بود که با انسان سروکار دارد و انسانیت انسان در گرواندیشه ی اوست ، اما انتظار نظام آموزشی از او و تقاضای خانواده ها چیزی جز شکستن سد کنکور برای فرزندان آنها نیست . در این تعارض پیش آمده بین اهداف نخستین و وضعیت موجود چه کار می توان کرد ؟ او چگونه می تواند به احساس های لطیف درونی اش پشت کند و چون ابزاری در خدمت سیستمی درآید که به او و کارش ارزش معنوی قائل نیست ؟ اگر او بخواهد از دردها و رنج های آدمیان سخن بگوید ، پاسخ کدام سوال کنکور خواهد بود ؟
آری ، او به کنکور زندگی می اندیشد اما سیستم از او تست زدن می خواهد . او به آینده ی تمدنی ایران زمین می اندیشد ولی سیستم آموزشی او را وادار می کند که در باره ی تاریخ تمدن بشر، سوال چهارگزینه ای طراحی کند و در برابر هر پاسخ صحیح ، سه پاسخ دروغین نیز به خورد دانش آموزان بدهد . او می خواهد دانش آموز را مبتکر ، خلاق و پژوهشگر بار آورد ولی خانواده ها او را برای تدریس خصوصی دعوت می کنند . او می خواهد دانش آموزش به کشف حقیقت نائل شود اما دانش آموز فوت و فن های موفقیت در کنکور را از او می طلبد .
او می داند که راه کنونی نظام آموزشی کشور ، راه نیست ، بی راهه است اما سیستم ، از او درجا زدن و در بیراهه راندن را طالب است .
چگونه مدارا کند معلم ؟ چگونه تعامل کند با چیزی که بدان معتقد نیست ؟ او می داند که دانش آموز او بعد از موفقیت در کنکور و ورود به دانشگاه دچار پارادوکس وتناقض خواهد شد . برای اینکه در دوازده سال گذشته فقط حافظه ی اورا تقویت کرده اند ، تند خوانی را به او یاد داده اند نه تعمق و تفکر در حقایق را . به تست زنی عادتش داده اند نه به درک عمیق از مسائل و روابط مفاهیم . در حالی که دانشگاه ، جای تفکر و کشف است . در دانشگاه باید حرفی برای گفتن داشت . در دانشگاه ، ذهنی پویا و خلاق لازم است تا ضمن تسلط بر بنیان های دانش ،بتوان به افق های جدیدی از کشف حقیقت نائل آمد .
نگاه جامعه به معلم
جامعه ای که اقتصاد محور است و همه چیز را در خدمت اقتصاد فردی و منفعت شخصی می خواهد ، به معلم نیز نگاه ابزاری دارد و هزینه کردن در آموزش و پرورش را اتلاف سرمایه تلقی می کند .
متاسفانه نظام مدیریتی کشور نیز مستثنی از این نگرش نیست و آموزش و پرورش را مقوله ای فرعی و درجه چندم محسوب می کند . در چنین حال و روزی چه کار باید کرد ؟ آیا می توان انتظار پیشرفت و تحول در عرصه پژوهش و فرهنگ داشت اما در آموزش و پرورش سرمایه گذاری نکرد ؟ تجربه موفق مراکز تربیت معلم و دانش سرای عالی ، چرا به بوته فراموشی سپرده شد ؟
آیا صرف اینکه کسی از طریق دانشگاه آزاد ، پیام نور ، جامع علمی کاربردی یا آموزش ضمن خدمت فرهنگیان لیسانسی بگیرد، صلاحیت معلمی هم پیدا می کند ؟ آیا طی دوره های تخصصی روش تدریس ، آشنایی با اصول روان شناسی ، فنون معلمی و اطلاعات تربیتی برای تدریس ضرورتی ندارد ؟ معلمی که در مراکز تربیت معلم و دانشسرا ها تربیت نشده است از کجا می تواند این دانش ها و توانایی ها را به دست آورد ؟
علاوه بر آن ، چه معیاری وجود دارد که توانایی معلمی یک فرد را بسنجد ؟ آیا آموزش های دوره های لیسانس چنین آمادگی را در فرد ایجاد کرده اند ؟
تحول فرهنگی ، پروژه است یا پروسه ؟
اگر بخواهیم به مقوله آموزش و فرهنگ بانگاه هزینه ای بنگریم و آنگاه بخواهیم ظرف دو سال شاهد حصول نتیجه باشیم بی تردید راه را اشتباه رفته ایم . تغییر و تحول فرهنگی حداقل بیست سال زمان می طلبد و تغییر نسل ها ظرف بیست و پنج سال صورت می پذیرد . بر این اساس ثمره کار یک معلم را در یک دوره بلند مدت می توان به صورت تغییر نگرش و ارتقای بینش نسل جدید شاهد بود .
به مقوله آموزش و پرورش و مهمتر ازآن مقوله فرهنگ نمی توان به عنوان یک پروژه نگاه کرد و برای آن زمان بندی و بودجه بندی اقتصادی تعیین کرد و چنانچه در مدت زمان معین نتیجه لازم حاصل نشد آن را پروژه شکست خورده نامید.
جریان آموزش ، پرورش و تحول فرهنگی ، پروسه ای طولانی است و نیازمند عزم وتلاش جدی است . این پروسه بدون داشتن برنامه های کلان و تربیت مدیران لایق ، توانمند وبرخوردار از طرح ، برنامه و قدرت اجرایی امکان پذیر نخواهد بود . همچنین آشنا کردن معلمان به شیوه های نوین تعلیم و تربیت جهت آماده سازی نسل جدید برای زندگی در جهان مدرن ، در عین پای بندی به ریشه های فرهنگی وبومی خود ، یکی از وظایف اصلی نهاد آموزش و پرورش است .
نکته حائز اهمیت در این میان ، پویایی روش های تعلیم و تربیت است . ماندن در افکار گذشته و روش های قدیمی موجب دور افتادن کشور از قافله پیشرفت دنیا خواهد بود .
در دنیای امروز نمی توان ایزوله زندگی کرد . فرهنگ هایی که پویایی و نوگرایی نداشته باشند ، قدرت مقابله با تهاجم فرهنگ های بیگانه را نیز نخواهند داشت .
22 نکته که مسئولان برگزاری امتحانات و مراقبان جلسه های امتحانی باید بدانند :
ایام امنحانات مهمترین زمان برای دانش آموزان است. در این زمان است که دانش آموز باید دانش خود را در یادگیری دروس نشان داده و حاصل زحمات چند ماهه یا یک ساله خود را دریافت نماید. در این میان زمان برگزاری امتحانات در مدارس و آموزشگاه ها حساس ترین زمان این ایام برای دانش آموزان است و طبعاً مسئولان مدارس و مراقبین جلسات امتحانی نقش حساسی در این زمینه به عهده دارند. قطعاً اولین نقش مراقبین جلو گیری از احتمال تقلب و یا تخلف از سوی برخی از دانش آموزان می باشد اما نباید تصور کرد این تنها وظیفه آنهاست. ایجاد و حفظ محیطی آرام و مناسب که دانش آموزان بتوانند دانسته های خود را با آرامش به روی برگه های امتحانی شان منتقل نمایند دیگر وظیفه و نقش مهم مراقبین امتحانات محسوب می شود. در این ارتباط توجه به چند نکته مفید به نظر می رسد:
1. حتی الامکان ساعت برگزاری امتحانات باید با توجه به مسائلی چون بافت شهری و یا روستایی اکثریت دانش آموزان، فاصله منازل تا آموزشگاه، امکان تردد و حمل و نقل در آن ساعت، وسرد یا گرم بودن هوا، زمان تعیین شود. همچنین نظر خواهی از معلمان و دانش آموزان برای تعیین فاصله مناسب و منطقی بین امتحانات نیز می تواند در بهبود عملکرد دانش آموزان بسیار مفید باشد. بسیاری از دانش آموزان در این زمان های بین امتحانات است که به صورت جدی درس می خوانند.
2. مکان برگزاری امتحانات باید محیطی پاکیزه، تمیز و منظم باشد. این پاکیزگی محیط به نحوی غیر مستقیم تاثیری مثبت هم در یادگیری دانش آموزان و هم در پاسخ به سئوالات امتحانی خواهد داشت. طبیعی است که راهروها و کلاس های آشفته و کثیف تاثیری منفی در این زمینه ها بر جا خواهند گذاشت. حتی باید تابلو های کلاس ها یا سالن ها و نمازخانه ها، قبل از برگزاری امتحانات کاملاً پاک شوند.
3. روشنایی محیط امتحان نبز مسئله مهم دیگری است که باید به آن توجه کرد. قبل از برگزاری امتحان باید با بررسی لامپ های موجود، تعویض لامپ های سوخته و یا احیاناً اضافه کردن لامپ های جدید؛ از وجود روشنایی مطلوب و یکنواخت در تمامی مکان هایی که در آن امتحان برگزار می شود اطمینان حاصل کرد.
4. در مکان هایی که در زمان برگزاری امتحان، آفتاب ممکن است به صورت مستقیم باعث آزار دانش آموز شود از پرده مناسب استفاده شده و یا در صورت ناتوانی مالی مدرسه جهت نصب پرده در آن زمان، با چسباندن روزنامه به شیشه ها، به طور موقت این مشکل حل شود.
5. با نصب کولر و یا روشن کردن شوفاز، محیط امتحان در زمان برگزاری امتحان از قبل دمایی مناسب با فصل امتحانات داشته باشد. ضمن آن که باید به امکان عبور و مرور و گردش هوا در محیط امتحان، توجه داشت.
6. تا جایی که ممکن است از قرار دادن دانش آموزان در کلاس ها یا سالن هایی که به خاطر مجاورت با کوچه، خیابان و یا جاده ممکن است دارای سر و صدا باشند خودداری شود. استفاده غیر ضروری از بلند گوی مدارس یا دزد گیر خودروهای داخل محوطه آموزشی نیز باعث ایجاد سر و صدا می شوند.
7. از ابتدای سال و هنگام ثبت نام، دانش آموزان چپ دست مشخص شده و صندلی مناسب آنها تهیه شده تا این گونه دانش آموزان با آرامش بیشتری امتحان بدهند.
8. بسیار دیده شده است که برخی از دانش آموزان فراموش می کنند خودکار یا وسایل مورد نیاز دیگرشان را با خود بیاورند یا در بین راه آنها را گم می کنند. قطع یا تمام شدن جوهر خودکار در هنگام نوشتن نیز از موارد شایع دیگر است. شایسته است که مدیران مدارس یک یا چند خودکار یا وسیله مورد نیاز دیگر به مراقبان داده تا در این گونه موارد در اختیار دانش آموزی که معمولاً در این هنگام عصبی و مضطرب هم هست قرار گرفته و او با آرامش به کار خود ادامه دهد.
9. بعضی از دانش آموزان به خاطر اضطراب یا عجله بدون خوردن صبحانه یا ناهار به سر جلسه امتحان می آیند. این گونه دانش آموزان اگر دچار پایین آمدن قند خون و افت فشار هم نشده و حال شان به هم نخورد؛ در به یاد آوردن دانسته هایشان دچار مشکل می شوند. چقدر خوب است مسئولان مدارس با توزیع یک خوراکی ساده و کم هزینه مانند شکلات یا بیسکوئیت و یا حداقل لیوانی آب خوردن، این مشکل را کمتر کنند. در برخی از مدارس مانند مدارس غیر انتفاعی یا مدارس خاص و هیئت امنایی، هزینه این کار، که گمان نمی کنم چندان هم زیاد باشد، از طریق شهریه دانش آموزان و در مدارس عادی هم از بخش سرانه مدارس یا سود فروش فروشگاه های مدارس قابل تامین است .
10. زمان بر گزاری امتحان، برای مراقبان زمانی خسته کننده و کش دار می باشد. متاسفانه برخی از مراقبان برای قابل تحمل کردن این زمان، با همکاران خود گفت و گو و شوخی کرده، با گوشی همراه شان مشغول شده یا کتاب و مجله می خوانند. این کار علاوه بر آن که امکان تخلف و تقلب برخی از دانش آموزان را بیشتر می کند باعث کاهش تمرکز و حواس پرتی دانش آموزان می شود. شاید تهیه صندلی های پایه بلند برای نشستن مراقبان، تعویض جای آنها، و نوشیدن آب و چای این خستگی را کمتر کرده و زمان مراقبت را قابل تحمل تر نماید. خاموش کردن گوش های همراه مراقبان و یا عدم استفاده از آنها علاوه بر آنکه امری قانونی و لازم الاجرا می باشد نشان دهنده ی احترام ما به دانش آموزی است که فرزند ما محسوب شده و پدر و مادر دوم او محسوب می شویم.
11. تا جایی که ممکن است با استفاده از نگاه، تذکر ملایم و دوستانه اما محکم و جدی، نام بردن نام دانش آموز و جابه جا کردن او، از تخلفات کلامی دانش آموز جلو گیری کنید. گرفتن برگه دانش آموز و یا ثبت تخلف او باید آخرین راه حل های این مشکل باشند. قطعاً درگیری فیزیکی با دانش آموز متخلف امری مردود و البته خطرناک است.
12. در طول برگزاری امتحان باید رفتاری محترمانه، دل سوزانه و مودبانه با دانش آموز داشت اما به هیچ وجه نباید با دانش آموزان - حتی دانش آموزان خوب و مودب - شوخی کلامی یا فیزیکی کرد. این کار علاوه بر آنکه دون شان معلمی است ممکن است باعث سوء استفاده برخی از دانش آموزان و عدم رعایت مقررات امتحانی از سوی آنها شده و یا در مواردی باعث عصبی شدن آنها شود.
13. گاهی اوقات دانش آموز در درک سوال یا سوال هایی دچار مشکل می شود. در صورت عدم حضور دبیر مربوطه، مراقب می تواند با پرسش از یک یا چند دانش آموز خوب و با سواد به آن دانش آموز در فهمیدن سوال کمک نماید. حتی با رعایت مواردی می توان از آن دانش آموز یا دانش آموزان خواست تا برای دیگر دوستان شان آن سوال را توضیح دهند. تماس با دبیر مربوطه یا دبیران مرتبط دیگر نیز راه حل دیگری است که مدیر آموزشگاه می تواند از آن استفاده کند. فراموش نکنیم که جلسه امتحان هم می تواند محل مناسب دیگری برای یاد گیری باشد.
14. برای پیش گیری از مورد یاد شده در بالا و اطمینان از وضوح و درستی سوالات امتحان و استاندارد بودن آن، بهتر است در هر مدرسه ای گروه های آموزشی تشکیل شوند که یکی از کارهای آنها بررسی سوالات امتحانی در گروه قبل از تکثیر باشد. بدیهی است با برنامه ریزی دقیق زمانی، پیش از امتحانات بایداین فرصت را برای گروه آموزشی مربوطه فراهم کرد.
15. دبیر مربوطه باید سعی کند با توجه به فاکنورهایی چون ماهیت درس، نوع سوالات، نوع مدرسه، میزان هوش متوسط دانش آموزان، حجم صفحات تعیین شده برای امتحان و مسائل تعیین کننده دیگری از این قبیل، زمان داده شده برای پاسخ به سوالات امتحانی را مشخص کند. دادن زمان زیاد یا کم برای پاسخگویی به سوالات امتحانی هر دو زیانبار است. وقت پاسخگویی باید بر اساس موءلفه های آزمون سازی و استاندارد های لازم باشد. اما در هر صورت بعد از تعیین زمان از سوی دبیر مر بوطه، مراقبان موظف به رعایت آن زمان می باشند و نمی توانند سرخود، آن را کم یا زیاد کنند مگر در موارد خاصی که رییس جلسه تشخیص دهد.
16. گفتن مکرر زمان باقی مانده، ضرورت نداشته و باعث بر هم خوردن تمرکز دانش آموزان می شود. شاید اعلام 15 و 5 دقیقه پایانی به دانش آموزان، کافی باشد. اگر هم در پایان وقت دانش آموزی را دیدید که در حال نوشتن دانسته هایش می باشد سعی کنید وقت کوتاهی به او بدهید تا بتواند نوشته خود را کامل کند. تا جایی که ممکن است از کشیدن برگه از زیر دست دانش آموز خودداری کنید. جلسه امتحان را با آرامش و با احترام به پایان برسانید. بدیهی است وقت داده شده باید از زمان شروع امتحان محاسبه شود و نه لزوماً ساعت رسمی که برای آن امتحان اعلام شده است.
17. در صورتی که صندلی دانش آموز خراب بوده و یا جای نا مناسبی دارد سعی کنید در اولین فرصت ممکن جای آن دانش آموز را تغییر دهید و به مکان مناسب دیگری هدایت کنید. همچنین از قبل دانش آموزان را آگاه کنید که خواب کافی در شب فبل از امتحان، پوشیدن لباس و کفش راحت و مناسب در زمان امتحان و استفاده از لوازم التحریری که کار با آنها راحت بوده و روان هستند، در عملکرد آنها تاثیر مثبت بسیاری بر جای خواهد گذاشت.
18. اگر دانش آموزی به هر دلیلی از دوستان خود، سوالات امتحان، شما و یا مراقبی دیگر عصبانی شده و صدای خود را بلند کرد سعی کنید در درجه اول او را آرام کنید نه آنکه شما هم مثل او فریاد بکشید. فراموش نکنید حفظ آرامش جلسه امتحان مهم ترین وظیفه شماست. در این گونه موارد و بلکه در همه موارد در زمان برگزاری امتحانات بر خورد شما باید دوستانه، دل سوزانه، عاقلانه اما در عین حال محکم و با صلابت باشد.
19. ضمن حفظ هوشیاری، نباید هر نگاه، حرکت یا حرف زدن دانش آموز را تخلف یا تقلب فرض کرد. بعضی از دانش آموزان عادت دارند به جهت های مختلف نگاه کنند یا با خودشان حرف بزنند. عده ای دیگر برای شوخی یا ایجاد تنوع در محیط خشک امتحان این کارها را انجام می دهند. در این گونه موارد نباید عکس العمل خاصی نشان داد. در صورت نیاز تذکری ملایم کافی است.
20. مسئولان برگزاری امتحان باید دانش آموزانی را که زودتر از جلسه خارج می شوند به بیرون از محیط آموزشگاه هدایت کنند تا سر و صدای آنها موجب به هم خوردن تمرکز دیگر دانش آموزان نشود.
21. متاسفانه در موارد نادری برخی از مراقبان به خاطر دل سوزی و با نیتی انسانی یا به هر دلیل دیگری پاسخ برخی از سوالات را به برخی از دانش آموزان می گویند یا آنها را در انجام تقلب رها کرده و به روی خود نمی آورند. این امر علاوه بر آنکه خلاف عدالت بوده و ظلم به بقیه دانش آموزان محسوب می شود باعث هتک حرمت دیگر همکاران شده و باعث آن می شود تا آن دانش آموزان در امتحانات بعدی یا در جامعه، متوقع شده و با به تمسخر گرفتن قانون ومقرارت و بدون تلاش لازم بخواهند به خواسته های خود برسند. در حقیقت نتیجه این دل سوزی های بی جا، انداختن گرگ های تیز دندان به جان جامعه است.
22.. در پایان امتحان، برخی دانش آموزان آرام و بی خیال، عده ای خوشحال، بعضی غمگین و ناراحت و افرادی عصبانی و خشمگین هستند. کم نیستند کسانی که کتاب یا جزوه خود را پاره می کنند. اما باید در طول سال و در حین کلاس ها به دانش آموزان یاد داد که پایان امتحان به معنای پایان همه چیز نیست. دانش آموز باید به کمک معلمان و مسئولان مدرسه اشتباهات و ایرادات خود را متوجه شده و برای تصحیح آنها تلاش نمایند.
به نا امیدهای آنها باید امید داد و به خوشحال های آنها انگیزه بیشتر بخشید. هم چنین در جلسات اولیاء و مربیان می توان پدران ومادران را آموزش داد تا با رفتار و عملکرد مناسب خود در ایام امتحانات، زمینه مناسبی برای بهبود شرایط تحصیلی و موفقیت بیشتر فرزندان شان فراهم کنند.
معلمان نیز می توانند با تجزیه و تحلیل نتایج امتحانات و بررسی آماری آنها، از ضعف و قوت کار خود آگاه شوند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
برای خیلی از ما اتفاق افتاده تا نسبت به موضوعات مختلف در زندگی حسادت داشته باشیم. بعضی اوقات ناخواسته و گاهی نیز با اندیشه قبلی، حسادت می ورزیم و هرگز به اثر منفی آن در زندگی توجه نمی کنیم.
باید توجه داشت که اگر خودمان را دوست نداشته باشیم و از توانایی های خود غفلت کنیم، در این صورت مقایسه خود با دیگران و آغاز حسادت کردن را آغاز کرده و کم کم فردی غیر از خود می شویم. در واقع هر قدر بتوانیم خود را بپذیریم، به همان اندازه هم قادر خواهیم بود در شرایط بحرانی بیشتر و بهتر شرایط را بپذیریم، بنابراین باید به تواناییهایمان توجه کنیم، با ابعاد منفی وجود خود آشنا شویم و آنها را هم بپذیریم اما درصدد اصلاحشان برآییم؛ بدینترتیب به جای حسادتورزیدن به دیگران به آنها نیز عشق میورزیم و به دنبال آن، آرامش بیشتری را تجربه میکنیم.
اما یکی از دلایل مهم حسادت، ترس از مقایسه شدن است. ولي چرا مقایسه شدن، انسانها را میترساند؟
چون میترسند که در نهایت و پس از این مقایسه بدتر به نظر برسند. معمولا افراد حسود با سؤالی مواجه هستند که دائم آن را با خود تکرار میکنند؛ «من چه چیزی از او کمتر دارم؟» و بدین ترتیب اسیر احساس بیکفایتی و ترس از آن میشوند.
بسیاری اوقات وقتی به دیگران حسادت میکنیم، تنها به این دلیل است که خود را کامل و لایق نمیدانیم. همیشه فکر میکنیم چیزی کم داریم و دیگران بهتر از ما هستند و تواناییها و قابلیتهای بیشتری از ما دارند.
به واقع اگر ما خودمان را دستکم بگیریم نمیتوانیم باور کنیم که دیگران دوستمان دارند چون فکر میکنیم چطور ممکن است کسی آدمی را که دوستداشتنی نیست دوست داشته باشد و به همین دلیل دائم در مورد جذابیتمان دچار تردید میشویم.اما اگر یاد بگیریم که خودمان را باور داشته باشیم و از تفکرات منفی در مورد خودمان دست بکشیم قادر خواهیم بود بر حس حسادت خود غلبه کنیم.
در واقع ، هر قدر خودمان را بپذیریم و قبول داشته باشیم به همان میزان هم، حس حسادتمان کاهش خواهد یافت و این چنین زندگی رنگ تازه پیدا خواهد کرد.
ما داریم استان به استان این کار را انجام می دهیم .گفتیم اول کار نباید مچ گیری کنیم . ابتدا باید اطلاعات کافی را به دست بیاوریم و وضع موجود را بررسی کنیم تا آسیب های موجود را بشناسیم . بخش قابل توجهی از این مدارس همان گونه که گفتید هستند. اما ما خواستیم ابتدا یک آگاهی بخشی انجام دهیم و منابع قانونی و اسناد را در اختیار آنها قرار دهیم . انشاءالله سال بعد این مشکل حل خواهد شد. امیدواریم با همکاری استان ها این مشکل را حل کنیم . مدرسه هیئت امنایی باید یک سری از شاخص ها را داشته باشد و اگر این شاخص ها را نداشته باشد هیئت امنایی نیست.
بله به حالت عادی بر می گردد. همه ی این ها در شورای آموزش و پرورش بحث شده است . شورای آموزش و پرورش هم حق تاسیس و هم حق انحلال این مدارس را دارد ولی ما به دنبال این هستیم که ابتدا آموزش را انجام بدهیم . ارزیابی های اولیه را انجام دادیم و آسیب ها را شناسایی کردیم. کارهایی را که معمولاً در ارزیابی ها به کار می رود را مورد توجه قرار دادیم مثل پیش آزمون و پس آزمون که ما پیش آزمون را عملیاتی کردیم و نقاط ضعفی را شناسایی کردیم. متغیر هایی که باید اصلاح شوند را مشخص کردیم . مثل یک اطلاع رسانی و هماهنگی ستادی که باید این جا انجام بدهیم . یک بخش انجام شده است. یعنی با معاونت های مختلف و حوزه های ارزیابی عملکرد هماهنگی هایی را انجام دادیم که امیدواریم تکمیل شود. بخشنامه های اداری مالی به آنجا خواهد رفت تا یک سری گره های کور حل شود. بعضی ها واقعاٌ مقصر نبودند و آنها اطلاعاتی کمی داشتند و موانعی بوده و مستندات قانونی نداشت. این ها در دست ما است و داریم انجام می دهیم. ان شاءالله مشکلات به حداقل برسد.
ابتدا که آمده بودم شکایات بسیار زیادی اینجا می دیدم و روزی نبود که رسانه ها به آن نپردازند ولی مدت هاست من ندیدم که موردی یا شکایتی بیاید.( امیدوارم که سال بعد مدارس هیئت امنایی این مشکلات را نداشته باشند. یعنی بیاییم و بگوییم که فقط یک تابلو عوض شده است و یک هیئت امنایی واقعی نیست.) و استان ها باید همکاری بیشتری داشته باشند. آنهایی که به این سمت آمده اند همکاری شان خوب است. معتقدم تا وضع موجود را اصلاح نکرده ایم، به هیچ وجه نباید بر تعداد این مدارس اضافه کنیم . مدارسی که این شاخص ها را ندارند را هیئت امنایی نکنیم. یعنی ابتدا که وارد مدرسه می شویم ، بنای اولیه ای فراهم شود، سپس به یک مدرسه هیئت امنایی تبدیل شود.
مدرسه هیئت امنایی در واقع همان مدرسه دولتی ما است . همان شرایط مدارس دولتی را خواهد داشت. قرار نیست هیئت امنا گزینشی عمل کند و دانش آموزان ضعیف یا خیلی ضعیف را ثبت نام نکند . باید دانش آموز را تقویت کند و بالا بکشد. نقش هیئت امنا همین است. مدرسه هیئت امنایی باید منجر به پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شود. برنامه های تکمیلی و آموزش های ویژه ای را برای آنها در نظر بگیرد . مدرسه هیئت امنایی نمی تواند دانش آموزان را به مدرسه دولتی همجوار بفرستد .
نه نداریم . مدرسه هیئت امنایی در محدوده ای که مشخص شده باید ثبت نام کند. اگر مدرسه ظرفیت داشت و خواست خارج از محدوده ی جغرافیایی ثبت نامی داشته باشد می تواند شرایطی را بگذارد ، مثلا آزمون برگزار کند. می تواند معدل را مبنا قرار دهد، اما آن برای خارج از محدوده است. برای دانش آموزان همان محدوده جغرافیایی مانند مدارس دولتی است و در آن محدوده باید ثبت نام کند. هیچ گونه شرطی ندارد. این مدرسه دولتی عادی است. کمکی که ما به این مدرسه می توانیم بکنیم ، یک مدیریت خوبی دارد و در سطح جامعه دخالت می کند ، یک هیات امنایی که اختیارات خوبی دارد. موجب کیفیت بخشی برنامه ها و اثربخشی می شود. در مدارس هیئت امنایی ما کیفیت خوبی داریم . باعث بهبود وضعیت می شود. این مدرسه در انتخاب دانش آموز نمی تواند ویژه عمل کند. این خلاف قانون است. اگر در محدوده باشد و ثبت نام نکنند خلاف است. چون این مدارس از کیفیت بالایی برخوردارند هنگامی که اولیا خروجی این مدارس را می بینند خودشان پول می دهند. این که چرا پول می دهند به نظرم یک مزیت خوب است. ما مراجعین زیادی داشتیم که فرزندان شان را به مدارس هیئت امنایی بفرستند . در بعضی استان ها مثل استان گیلان به ما می گویند که اولیا شب تا صبح می خوابند جلوی مدرسه تا ثبت نام کنند ! مدارس هیئت امنایی ما شرایطی دارد که موجب شده داوطلب زیاد شود . و ما محدودیت ثبت نام داریم . یک مدرسه هیئت امنایی ممکن است به علت ظرفیتی که دارد نتواند محدوده ی جغرافیایی خود را پوشش دهد .
مدرسه ای که متوسط معدل شاگردان پایین تر از 18 باشد می گوییم آن مدرسه هیئت امنایی نیست. مدرسه هیئت امنایی میانگین معدل شاگردانش معمولا بالای 18 است . یک مدرسه هیئت امنایی در تهران بود که متوسط معدل شاگردانش پایین تر از 17 بود. آموزش و پرورش نامه ای به این مدرسه زد که چرا هیئت امنایی شد؟ این مدرسه چطور هیئت امنایی شد؟
ما در مدارس فضا را برای خیرین مدرسه ساز باز می گذاریم تا خیرین بتوانند درهیئت امنا باشند و افرادی را به عنوان هیئت امنا به آن مجموعه اضافه کنند. خیرین مدرسه ساز هیئت امنایی می شوند و استقبال هم شده ، یعنی طوری نباشد که یک مدرسه بسازند و بعد بروند. در تامین منابع و اداره ی مدرسه هم مشارکت داشته باشند. به مشهد که رفتم مدیر مدرسه گفت این مدرسه را خیری ساخته که در تهران است و منابع ما را تامین می کند و حتی اساتید را از تهران برای ما می فرستد. برای توانمند سازی معلمان، برای آموزش خانواده و این مسائل ... ما بعضی واژه ها را که در حوزه اقتصاد به کار می برند را به کار می گیریم.( مدرسه یک اسپانسر داشته باشد.) دنبال این هستیم بتوانیم سهم سازمان ها را در آموزش و پرورش مشخص کنیم . مناطق ویژه اقتصادی زیادی در کشور داریم. مدارسی که نیاز به پشتیبانی و حمایت دارند می توانند بخشی را بین سازمان ها تقسیم کنند . بسیاری از سازمان ها و بانک ها خودشان استقبال کردند. هم یک کار تبلیغاتی برای مصرف تولیدی خود می کنند و هم یک مدرسه را اداره می کنند . ما داریم با سازمان چای در مورد تفاهم نامه ای صحبت می کنیم که بخشی از مدرسه کار تبلیغاتی مناسبی برای محصول را انجام بدهند و هم به مدرسه کمک کنند.
بند 3 ماده 13 قانون شورای آموزش و پرورش منابع مالی را عنوان می کند که تا 5 درصد از عوارض صدور پروانه های ساختمانی، پذیره نوسازی ها، تفکیک زمین ها و ... علاوه بر عوارض مذکور را که شهرداری ها دریافت می کنند تا 5 درصد به آموزش و پرورش پرداخت شود. البته گفته تا 5 درصد یعنی ممکن است شهرداری یک درصد پرداخت کند یا اصلا پرداخت نکند یا همان 5 درصد پرداخت کند. قانون، پیگیری را به شورای آموزش و پرورش استان محول کرده تا هر سال به شهرداری های ابلاغ کند که چه میزان از این 5 درصد را به آموزش و پرورش اختصاص بدهند. شهرداری تهران باید 5 درصد عوارض را بپردازد. البته با این توافق ها به تنهایی مشکل ما حل نخواهد شد. بیشترین مشکل ما در اجرا هست . شهرداری ها پرداخت نمی کنند . در یکی از استان ها 7 یا 8 سال است که عوارض پرداخت نشده است. مشکل از ما بود . تعامل لازم را با شهرداری ها نداشتیم و سازوکاری تعیین نشده بود تا اطمینان حاصل کنیم که آن مبلغی که باید محقق شود محقق شده است. شهرداری تهران نمی گوید من پرداخت نمی کنم. می گوید شما بیایید من پرداخت می کنم . شما بگویید من چه کار کنم .شما سیستمی را طراحی کنید تا من پرداخت کنم. شهرداری تهران اکنون پرداخت می کند اما ناقص است! اگر بخواهیم در کل کشور این را محقق کنیم بسیار خوب خواهد شد. نیازمند افرادی هستیم که مهارت و توانایی لازم در دریافت این عوارض را از شهرداری ها داشته باشند . ما یک سری ظرفیت ها اجرایی در قانون داریم . متاسفانه بخشی از ظرفیت ها حذف شد . 2 درصد مراکز تولیدی و ایران خودرو که در دوره ی آقای مظفر چنین اتفاقی افتاد!
2 درصد بهای فروش کالا، خدمات کارخانه ها و موسسات خدماتی و تولیدی استان نیز حذف شد !
واقعا مبلغ عجیب و قابل توجهی بود . اخیرا با دکتر نجفی صحبت کردیم گفت اجازه بدهید اوضاع و احوال کارخانه ها رونق بگیرد و بعد شما احیای این را پیشنهاد بدهید .ما کارگروهی را تشکیل دادیم تا سازوکار دریافت این مبالغ را طراحی کنیم . بعضی استان ها نرم افزار هایی را طراحی کردند و با شهرداری ها نشستند و مشخص کردند که این مبالغ به چه صورت به آموزش و پرورش پرداخت شود. این منابع امسال هم در احکام بودجه آمده و جزء منابع اختصاصی استان قرار گرفته است. قبلا در خزانه عمومی متمرکز می شد ولی الان اختصاصی استان شده است. یعنی تمام موارد در اختیار استان قرار می گیرد و در استان توزیع می شود. شورای آموزش و پرورش استان باید به ما اعلام کند که چه درصدی از عوارض باید به آموزش و پرورش تعلق بگیرد. در شهرستانی ممکن است منابعی نداشته باشد و عوارضی به آن صورت نداشته باشد و مبلغ چندانی دست آموزش و پرورش را نگیرد. ولی جایی مثل تهران مبلغ قابل توجهی است. پارسال در تهران وصولی 5 میلیارد تومان بود که البته روایت است و مستند نیست! ولی می گفتند باید این مبلغ 600 میلیارد می بوده !
خب مبلغ زیادی است . 5 میلیارد کجا 600 میلیارد کجا! شهرداری تهران در این موضوع دارد خوب کار می کند و تعامل خوبی دارد .شهرداری گفت این مبالغ در 11 بانک است و آنها هم برای این که از بانک برداشت کنند کد شناسایی تعریف کرده اند که چگونه از بانک برداشت کنند و نقصی نداشته باشد. یک سری از شهرداری ها ممکن است آگاهی نداشته باشند ولی اغلب شهرداری ها مقاومت نمی کنند. ما کمیته درآمد و توسعه پشتیبانی را با همکاری آقای بطحایی در همه ی استانها تشکیل دادیم. کمیته درآمد کارش همین است. با شهرداری ها می نشیند ویک تفاهم نامه در مورد سازو کارها انجام می دهند. از سوی دیگر شورای عالی آموزش و پرورش تفاهم نامه ای را با شورای شهر امضا کرده تا آنها هم کمک کنند که این عوارض 5 درصدی محقق شود. ما تفاهم نامه ای را با وزارت کشور در تاریخ 13 / 10 امضا کردیم. محتوای خیلی خوبی دارد. یک بند آن همان سازمان شهرداری ها است که زیر نظر وزارت کشورمی باشد. این ها با یکدیگر همکاری کرده اند تا مشکل وزارت آموزش و پرورش را برطرف کنند. بنابراین ما مشکل قانونی نداریم . الان کمسیون آموزش و تحقیقات هم اعلام آمادگی کرده و می گوید هر جا مشکل داشتید بگویید ما وارد بشویم و مشکل را حل کنیم. مشکل ما سازوکار اجرایی است. ما ظرفیت هایی را در شورای عالی استان ایجاد کرده ایم. خیلی جاها تنها تفاهم نامه امضا می کنند، اما تفاهم نامه های ما تضمینی است. ما این تفاهم نامه ها را پای کار آورده ایم. با معاون آقای دکتر مهندس چمران ماه به ماه رصد می کنیم که شورای شهر چه خدماتی را به آموزش و پرورش و شهرداری ها داده است. بخش قابل توجهی خدمات را به ما می دهند. ازسرویس گرفته تا زمین و تجهیزات و تعمیرات و اردوها و زمینه های مختلف. یک تفاهم نامه ای را هم با مناطق آزاد امضا کردیم . مناطق آزاد تجاری مشارکت خوبی دارند. ما حدود 60 تا منطقه آزاد اقتصادی داریم که منطقه ویژه اقتصادی ما هستند و ظرفیت بسیار خوبی دارند . با حاج آقا زند که معاون فرهنگی مناطق آزاد است توافق کردیم .خوب وارد اجرا شده است. درمنطقه اروند . توافق به این گونه بود که هر چه ما هزینه کنیم آنها علاوه بر همین مقدار، میزانی را برای کیفیت بخشی بدهند. یک بخش حقوق معلمان در مناطق آزاد را بدهند. در کیش هم اجرایی کردیم . یک ظرفیتی خوبی در کشور داریم که اگر دنبال آن برویم راه گشا خواهد بود. آموزش و پرورش در اروند 7 میلیارد تومان برای نوسازی داد و منطقه آزاد هم 7 میلیارد تومان پرداخت کرد که در کل 14 میلیارد برای نوسازی و ساخت مدرسه دراین منطقه تأمین شد. ما هر ماه با منطقه آزاد جلسه ی مشترکی برگزار می کنیم. جلسات مشترکی با هم داریم. این طور نیست که ما یک تفاهم نامه ای امضاء کنیم که صوری باشد. در شورای آموزش و پرورش شرایط خیلی عوض شده است. اغلب استانداران خودشان تقویم را نوشتند و به آموزش و پرورش دادند که هر ماه چه روزهایی جلسه تشکیل بدهند. فلسفه شورای آموزش و پرورش این است که مشخص کند تا سایر سازمان ها چه کمکی به آموزش و پرورش کرده اند . شورای آموزش و پرورش بازوی قوی برای آموزش و پرورش است. حالا رؤسای آموزش و پرورش با رابطین ما در شورای آموزش و پرورش در استان ها گزارش و طرح می دهند که برای آموزش و پرورش چه کارهایی انجام شده و سهم هر یک چه بوده است. قانون گذار گفته چه باید بشود. آموزش و پرورش در عرض سازمان های دیگر نیست . آموزش و پرورش فراتر از یک سازمان است . فراتر از یک وزارت خانه است. همه ی حوزه ها باید به آن کمک کنند. طوری نباشد که آنها بگویند ما این کار را کردیم و ما بگوییم آن کار را بکنید. باید شورای آموزش و پرورش در هر استانی مشخص کند که سهم هر یک از بخش ها چه بوده است. در واقع ما رویکرد حاکم بر شورها را عوض کردیم . استانداری که همکاری نکند بلافاصله با وزارت کشور مکاتبه می کنیم که این استاندار همکاری لازم و ضروری را ندارد . خوشبختانه اغلب استاندارها به خصوص استاندارهایی که جدیداً منصوب شدند همکاری خوبی دارند . در یک استانی که اسمش را نمی برم 10 سال عوارض پرداخت نکرده است. استاندار آمده بخش نامه کرده و الزام کرده که شهرداری باید این عوارض را پرداخت کند . اغلب فرمانداران و استانداران جلسات پررونقی را برگزار می کنند.
هفته بعد انشاءلله هفته شورای آموزش و پرورش است و اطلاعات لازم را خواهم داد. ما می خواهیم رابطه نزدیکی با وزارت کشور داشته باشیم . پیش بینی شده که یک کمیته مشترکی متشکل از فرمانداران و استانداران و مدیران کل آموزش و پرورش داشته باشیم . ما توصیه های لازم را به طرف خود ارائه می کنیم . ما برنامه های کیفیت بخشی شورای آموزش و پرورش را در دستور کار قرار دادیم. ما شورای عالی آموزش و پرورش مناطق مرزی را هم داریم که این خود بحث مفصل و جداگانه ای را می طلبد ، به خصوص مناطق مرزی و مناطق محروم که این شورا می تواند به آن ها کمک کند . جلسه ای که اخیرا با استان دار، نمایندگان مجلس، مدیرکل سیاسی وزارت کشور، معاون سپاه، معاونت وزارت ارشاد و معاون وزیر بارها در این سالن برگزار کردیم . مسائل آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان در 20 مصوبه تعیین شد. ( در مناطق آزاد ) تقسیم کار شد که هر کدام چه کاری انجام دهند .
ادامه دارد
پیاده سازی : حامد سام دلیری
ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
گفت و گو : علی پورسلیمان
سخن معلم :
اعتراضات اخیر معلمان یکی از بحث های روز میان جامعه فرهنگیان است .
در این زمینه جناب آقای دکتر خالد توکلی از دبیران محترم شهرستان سقز مطلبی را در این زمینه برای سخن معلم ارسال کرده است .
ضمن سپاس از این همکار گرامی و در راستای آسیب شناسی این گونه کنش های اجتماعی و نیز نهادینه ساختن فرهنگ گفت و گو و تفکر نقادی به عنوان مهم ترین حلقه مفقوده، سخن معلم پذیرای نظرات مختلف خواهد بود .
مطالب منتشر شده ، نظر این پایگاه خبری - تحلیلی نبوده و انتشار آن ها به معنای تایید این مطالب نیست .
تردیدی ندارم بسیاری از فرهنگیان از وضعیتی که در آن قرار گرفته اند رضایت چندانی ندارند و اگر زمینه ی اعتراضی صرفاً صنفی و مدنی فراهم شود به طور گسترده در آن مشارکت فعال خواهند داشت. همه می دانیم و می دانند سال های مدیدی است که تبعیضی ناروا در مورد فرهنگیان اعمال شده و می شود و شرایط کار و تدریس در آموزش و پرورش به گونه ای رقم خورده است که نه برای معلم و نه برای دانش آموز به هیچ وجه رضایت بخش نیست. علاوه بر این، اعتقاد راسخ دارم که اعتراض، حق معلمان و فراتر از آن حق تمامی آحاد جامعه است که این امکان برایشان مهیا باشد تا در برابر تبعیض های ناروا، ظلم و نابرابری، واکنش درخور و مناسب داشته باشند و در حد توان برای ایجاد فضایی آزاد، بانشاط، مبتنی بر برابری و عدالت تلاش نمایند.
با وجود این در مورد تحصن خودجوشی که هفته ی گذشته در برخی از مدارس انجام شد ذکر نکاتی را ضروری می دانم:
- واژه ی «خودجوش» در ادبیات سیاسی ایران تا حد زیادی معنای خاصی دارد. برای کسانی که در حوزه ی سیاسی فعالیت دارند، با شنیدن این واژه بر خلاف معنای ظاهری آن، آنچه عمدتاً به ذهن متبادر می شود این است که اغلب در مورد تجمعاتی به کار می رود که به طور متمرکز هدایت می شوند، سازمان دهی و نظام سلسله مراتب مشخصی دارند و معمولاً برای برهم زدن جلسات سخنرانی اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل به حرکت در می آیند. بر این اساس، اطلاق صفت خودجوش برای تحصن معلمان صحیح نیست و ناخودآگاه ذهن را متوجه برخی امور دیگر خواهد کرد.
- به عنوان یک معلم که نسبت به وضعیت خود و فضای کلی موجود در آموزش و پرورش معترض هستم باید از این حق بدیهی برخوردار باشم که برای مشارکت در امر اعتراض، علل و عاملان آن را بشناسم و بدانم به چه چیزی قرار است معترض شویم و در این اقدام مشترک چه می خواهیم تا آن گاه تصمیم بگیرم که آیا به معترضین بپیوندم یا نه. در اعتراض خودجوش این امر امکان پذیر نیست. معلوم نیست چه کسی با چه هدف یا اهدافی برنامه ی اعتراض را ریخته و چرا این روش را برگزیده است.
- اگر اعتراض خودجوش (البته از نوع واقعی آن) منجر به مباحث جدی و در نهایت تلاش منظم و سازماندهی شده برای دست یابی به اهداف مشترک نگردد، ممکن است بی نظمی، ناکامی و سرخوردگی در میان معترضین ایجاد شود و یا مورد سؤاستفاده کسانی قرار گیرد که اهداف و مقاصد دیگری در سر می پرورانند. اعتراض خودجوش اگر از یک بار فراتر رود به سادگی از مبانی اعتراضی معلمان منحرف می شود و در آینده هر کس ناشناس و گمنامی به هر بهانه ای این حق را برای خود قائل می شود که از فرهنگیان بخواهد به صورت خودجوش به اعتراض اقدام نمایند.
- اعتراض را باید به مثابه یک فرایند در نظر گرفت. در مرحله و گام اول در اعتراض های سازمان دهی شده معمولاً علل و انگیزه و چگونگی اعتراض مشخص می گردد و فرصتی مناسب برای ابراز اهداف و خواسته ها تعیین می شود. در مرحله ی بعد اگر مسئولین به اعتراض توجه کردند و حاضر به گفت وگو بودند تعدادی از نمایندگان معترضین بر سر میزمذاکره خواهند نشست و در مورد مطالبات معترضین چانه زنی خواهند کرد و در نهایت و در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات؛ برای اعتراض بعدی برنامه ریزی خواهد شد یا در صورت موفقیت، نتیجه ی مذاکرات به اطلاع معترضین خواهد رسید. در اعتراض خودجوش هیچ کدام از این موارد در نظر گرفته نمی شود.
- ممکن است این اعتراض به این دلیل خودجوش معرفی می شود که سازمان دهندگان آن به علت عواقب ناخوشایندی که می تواند داشته باشد جرأت افشای نام خود را نداشته باشند. با توجه به برخوردی که در گذشته با تشکل ها و انجمن های صنفی معلمان شده است این تصور چندان بی راه نیست اما از آن جایی همواره بیشتر معلمان بر این باور بوده اند که اعتراض آنها صرفاً صنفی است، اجازه نمی دهند از آن بهره برداری سیاسی شود. در حالی که مخفی کاری بر این پیش فرض مبتنی است که کنش اعتراضی ما دارای هزینه است و این را پذیرفته ایم.
اگر چه برخی از نهادها و تشکل های صنفی معلمان امروزه مجال فعالیت ندارند اما اندک تشکل هایی که وجود دارند باید نسبت به اعتراض معلمان در روزهای گذشته بی تفاوت نباشند و با احساس مسئولیت و برقراری ارتباط مناسب با فرهنگیان و مسئولین امکان اعتراض های هدف دار و منظم را فراهم آورند در غیر این صورت ممکن است تداوم این گونه اعتراضات نه تنها پیامد مثبتی برای معلمان در بر نداشته باشد بلکه مشکلات آنها را نیز بیشتر کند و اراده ی معطوف به اعتراض معلمان را دچار استهلاک سازد وضعیتی که آسیب های آن بیش از همه گریبان معلمان را خواهد گرفت و برای هیچ کس مطلوب نیست .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
عليرضا نخعی، مديرکل آموزش و پرورش سيستان و بلوچستان گفته که ترور مدير يک مدرسه در شهرستان سراوان اين استان، انگيزههای تروريستی نداشته است. مدير مدرسه قلنبر سراوان، صبح يکشنبه پنجم بهمن، بر اثر تيراندازی «یک» فرد مسلح کشته شد.