عصري كه درآن واقع شديم به عصر « داناييمحوري » معروف شده است. دانايي، محور توسعه هر كشوري است. دانايي روي دوپايه واقع شده است؛ اول مجهز بودن به علم ودانش است، علم و دانش توان زندگي را افزايش ميدهند و به فهم انسان قداست ميدهند. پايه ديگر دانايي عقلانيت و خردورزي است، آنجا كه فردوسي ازآن به عنوان «چشم جان» ياد ميكند «خردچشم جان است چون بنگري ».
با اين مقدمه نقش بيبديل معلم در عصر حاضر كه مولد دانايي است آشكار ميشود. اين نقش، نقش ممتاز و غيرقابلانكاري است زيرا معلمي كه در عصر دانايي قرار گرفته و مبتني بر عقلانيت بايد به انتقال دانش خود به دانشآموزان بپردازد، بايد دانشآموزي با ابعاد تعريف شده تعليم و تربيت كشور اسلامي تربيت كند و آموزشهاي لازم را براي او ارايه دهد.
نقش معلم در فرآيند ياددهي- يادگيري امروز « ياريگر فراگيري » است. معلم ديگر صرفا مخابرهكننده اطلاعات نيست بلكه معلم «راهبر آموزشي است». ويژگي معلم از «فرزانه درصحنه بودن» به «فرزانه راهنما» تبديل شده است. معلم بايد تواناييهاي «جستوجوگري و پرسشگري و پژوهشگري دانشآموزان را تقويت كند. به همين دليل نيازمند كسب دانش و مهارت جديد است ، به همين دليل اصرار زيادي بر آموزشهاي ضمن خدمت معلمان براي كتب جديد التاليف وجود دارد.
اساس كارمعلمي بايد بري از حافظهمحوري باشد. حافظهمحوري خلاقيتكش است. قابليتهاي ذهني دانشآموزان با روشهاي مبتني بر حافظهمحوري و تاكيد بر حفظيات منكوب ميشود.
- آموزشهاي معلم بايد منجر به ورزش ذهني دانشآموزان و تشنه كردن آنها بشود. وظيفه دانشآموز در چنين محيطي جستن و يافتن و نتيجه گرفتن است. دانشآموز بايد پژوهشگر باشد و مدرسه و كلاس درس بايد مكان امني براي دانشآموزان پرسشگر و كنجكاو و ناآرام باشد.
- توانايي پرسشگري دانشآموزان بايد تقويت شود و پرسش خوب نيمي از پاسخ است و پرداختن به آن يعني پرداختن به چرايي و چگونگي پديدهها يا همان پژوهش است كه خلاقيت در آنجا شكوفا ميشود. پرسشگري مبناي پژوهشگري و پژوهشگري مبناي شكوفايي ذهن و خلاقيت متعلمين است. بنابراين بايد به پژوهش به عنوان يك راهحل نگاه كنيم و در ترويج آن بكوشيم لذا در چنين موقعيتي است كه «مدارس پژوهنده» به عنوان مدارس «آينده» مطرح ميشوند.
- يكي ازاصول مهم برنامه درسي ملي «اعتبار نقش يادگيرنده» است كه پژوهش در كانون آن واقع شده است و موجب تقويت روحيه «پرسشگري» و «كاوشگري» و «كارآفريني» ميشود.
- مكتب نوليبراليسم كه يكي ازجديدترين مكاتب فكري است و نهضت جهاني « تحول در آموزش و پرورش » را هدايت ميكند و سالزبرگ و ديگران از نظريهپردازان مهم آن به شمار ميروند، بهدنبال دانشآموزان « كارآفرين » است و اعتقاد دارد كه بايد دانش به ثروت تبديل شود. لذا دانشآموزان كارآفرين نياز جدي دنياي امروز هستند.
- متدهاي آموزشي بايد با محوريت «دانش» و « مديريت دانش » و سازمان مدرسه بايد به سازمان يادگيرنده تبديل شوند. سازمان يادگيرنده بايد در متن مدارس و محور توليد دانش آموزشي و تربيتي باشد و در آموزش و پرورش ترويج شود.
- امروز صحبت از «جامعه دانش» و صحبت از «جامعه اطلاعاتي » و صحبت از « جامعه يادگيري » است كه ويژگيهاي چنين جوامعي بحث مفصلي را ميطلبد.
- از اصول ديگر، نقش فناوري اطلاعات IT,ICT و پديده هوشمندسازي است كه از ابزارهاي مهم مدرسه محوري است و از طريق آن همه فعاليتهاي يادگيري با تكيه بر جديدترين دستاوردهاي الكترونيكي و ارتباط با شبكههاي جهاني صورت ميگيرد. مدارس هوشمند سه تفاوت عمده با مدارس سنتي دارند.
- يادگيري خودياب كه در آن فرآيند يادگيري – ياددهي را خود دانشآموز قالببندي و صورتبندي ميكند.
- يادگيري خودآهنگ كه طراحي جريان يادگيري براساس استعداد دانشآموز و علايق او صورت ميگيرد ودانشآموزان براساس تواناييهاي خود فراميگيرند.
- يادگيري خود راهبر كه در اين شيوه يادگيري را خود دانشآموزان طراحي و مديريت و هدايت ميكنند.
٭معاون برنامهريزي و پژوهش
گروه گزارش /
اعضای سازمان معلمان ایران روز سه شنبه هجدهم فروردین با آقای سید رازی طبیب دیدار و گفت و گو نمودند .
در ابتدای جلسه ، آقای علیرضا هاشمی ضمن تبریک سال نو و آرزوی موفقیت و بهروزی برای دوستان و همکاران فرهنگی در سراسر کشور گفت : « ما باید اتفاقات پیرامون خود را بهانه ای کنیم برای شاد بودن .ما در اجتماع فعالیت می کنیم و هر از چندگاهی باید نیرو بگیریم و دیدار با شما این نیرو و سرزندگی را به ما منتقل می کند .
دبیر کل سازمان معلمان ایران در ادامه افزود : « ما باید به مسئولیت های فردی و اجتماعی مان عمل کنیم و البته در این زمینه از تجارب گران بهای شما بهره گرفته و پویایی شما ما را امیدوار می کند .ما باید سعی کنیم که از بودن با هم شکوفا شویم .»
در ادامه ، خانم طاهره نقی ئی گفت : « این جمع از اجتماعاتی است که در آن " احساس مفید بودن " می کنم . سازمان معلمان ایران این حس را به من منتقل کرده است .»
علی پورسلیمان گفت : « آقای طبیب حدود 80 سال از عمر پر برکت شان را پشت سرگذاشته اند اما همچنان در عرصه " رسانه " فعال هستند و برای سخن معلم مطلب می نویسند .
ما بعضا معلمانی را می بینیم با این که در ابتدای راه هستند اما به نظر می رسد وظیفه معلمی یعنی " بودن و شدن " در آن ها منقضی شده است . حوصله ای برای فعالیت ، نوشتن و پویایی ندارند و « بار منفی » که آن ها به مدرسه ، دانش آموزان و نیز جامعه منتقل می کنند عواقب و نتایج خوبی نخواهد داشت ...
ایشان تصریح کرد : « آقای طبیب با این که سال هاست بازنشسته شده اند و مشکلات جامعه معلمان و بازنشستگان گریبان گیر ایشان نیز هست اما هدف را گم نکرده است و " نوشتن " موجب شده است که خیلی ها از ایشان الگو بگیرند و« هویت صنفی و معلمی » خود را حفظ کرده اند .
ایشان با رفتار خود و زنده نگه داشتن " جنبش قلم " ثابت کرده اند که " بازنشستگی " به معنای پایان راه و خروج از دنیای تعلیم و تربیت نیست و بنده به عنوان مدیر رسانه سخن معلم مفتخر به حضور ایشان هستم .»
آقای منوچهر خدایی ، دبیر اجرایی سازمان معلمان ایران در ادامه ضمن تشکر و و خوش آمدگویی افزود : « هیچ بارانی یاد دوستان را از کوچه خاطرات نمی شوید . آقای طبیب در مدتی که در سازمان معلمان ایران بوده اند همواره ما را به صبر و شکیبایی توصیه نموده و تاکید می کردند که باید آستانه تحمل خود را بالا ببریم . »
آقای دکتر رامین کریمی نیا گفت : « بنده در مقابل دوستانی که این پرچم را تاکنون برافراشته نگاه داشته اند سر تعظیم فرود می آورم و امیدوارم که سازمان معلمان ایران در آینده مرجع همه معلمان ایران شود . »
آقای سعید شهسوار زاده از اعضای سازمان معلمان منطقه 6 تهران در ادامه افزود : « عیدی من به دوستان مطلبی است که آقای ناصر پرچمی در سایت وزین سخن معلم و با عنوان « تشکل های فرهنگی و هفت مساله " به رشته تحریر در آورده اند .
توصیه من این است که همه تشکل ها و معلمان این مطلب را بخوانند و آن را به بحث و گفت و گو بگذارند .
تشکل ها برای تشکیل اتحادیه سراسری معلمان باید به یک " همگرایی " برسند . »
در پایان ، آقای محمد داوری گفت : « مثلث " سنت ، اخلاق و نهاد » پارامترهایی است که اعضاء را در سازمان معلمان دور هم جمع کرده است و وجه اخلاقی آن به منزله یک" فضیلت " نوعی رویکرد دموکراتیک را به آن به عنوان یک " زندگی " اعطاء نموده است .»
آقای داوری در ادامه از آقای طبیب به عنوان پیش کسوت معلمی و مشوق اخلاق و فعالیت های مدنی یا نمود و به رسم عیدانه کتاب " کنش های فرهنگی برای آزادی ( نوشته پائولو فریره ) را به ایشان اهداء نمود .
آقاای سید رازی طبیب نیر در پایان این سنت باستانی ، ضمن تشکر و و حضور دوستان برای همه آرزوی موفقیت و شادی نمودند .
در این دیدار صمیمی ، آقایان دکتر سید محمد مرد ، کاظم حمیدی ، اسماعیل خیر آبادی ، کاظم قاسمی ، محمد اقبالی و خانم ها فرزانه دشتی ،دکتر ناهید قره مادانی ،شهین دخت میان دشتی ،مهین اربابی و خدیجه اصغری حضور داشتند .
پایان گزارش /
عمق و گستردگي مسائل آموزش و پرورش در دل همه دلهره و نگراني به وجود ميآورد ، فرقي هم ندارد چه آن پدر و مادري كه فرزندش را به نظام آموزشي ميسپارد و چه معلم و مربي كه بار تعليم و تربيت را به دوش ميكشد يا مقامات دولتي و نمايندگان مجلس كه بايد پاسخگوي كميها و كاستيها باشند. وقتي كه اين مسائل فهرست يا به توصيف آن پرداخته ميشود عمق و گستردگي مسائل بيشتر نمايان ميشود، سال ٩٣ به ويژه نيمه دوم آن و به خصوص دو ماه آخر به نسبت، افكار عمومي و فضاي رسانهاي متوجه آموزش و پرورش شد و پس از سالها نااميدي و بيتفاوتي تحركي ايجاد شد، به همين منظور چند نكته نيازمند يادآوري و تامل است كه به طور خلاصه به آن اشاره ميشود:
١- خروج از انفعال: نفس تحرك و پويايي براي مجموعه دستاندركاران نظام آموزشي كشور مفيد و سازنده است چرا كه ماهيت كار آموزشي و تربيتي با تحرك و پويايي معنا پيدا ميكند بنابراين هر رويكردي كه اين ضرورت را مورد تاكيد قرار دهد و مشوق آن باشد بايد مورد حمايت قرار گيرد.
٢- پرهيز از كليگويي: تجربه نشان ميدهد مسائل در پرتو نگرش علمي و حرفهاي قابل حل و فصل است و هرگونه كليگويي و سطحينگري نهتنها مشكلي را برطرف نميسازد بلكه بر ابهام و استمرار آن مسائل ميافزايد. هر مسالهاي بايد با شناخت ابعادش مورد تجزيه و تحليل كارشناسانه قرار گيرد.
٣- همهجانبهنگري: تكبعدي ديدن مسائل آموزش و پرورش مانند قرار دادن يك قطعه يا پازل از يك مجموعه بدون توجه به نسبت آن با ساير قطعات است ، متاسفانه عدهاي از دريچه صرفا اقتصادي و برخي اين مسائل را از منظر سياسي و بعضي از زواياي ديگر مورد نقد و بررسي قرار ميدهند كه هر شنونده يا خوانندهاي به دليل تكبعدي بودن آن و عدم انسجام با ساير ابعاد نميتواند خود را همسو و هماهنگ كند. به همين دليل معلمان وقتي از منظر خاص مسائل را ميبينند اوليا و مسوولان با آنها احساس ناهماهنگي ميكنند يا برعكس.
٤- مساله محوري: بدون تمركز بر يك مساله كه اولويت مورد اشتراك معلمان، اوليا و مسوولان است نميتوان اميدي به فهم مشترك و يافتن راهحل مورد توافق داشت. طرح فهرستي از مسائل و تكرار عناوين آنها جز افتراق و نااميدي پيامدي ندارد و موجب ميشود همواره در سيكل باطل هميشگي گرفتار شويم.
٥- تعامل به جاي تقابل: معلوم نيست چرا وقتي جاي افراد تغيير ميكند احساس و نگرش آنها نيز متفاوت ميشود ، به عنوان مثال يك معلم از فرداي روزي كه مسووليت اداري ميگيرد خود را در مقابل معلمان ميبيند يا معلمي كه به عنوان ولي به مدرسه ميرود آنگونه كه انتظار دارد وقتي اوليا به نزد او ميآيند رفتار نميكند دليلش هرچه باشد اين عدم تعامل ريشه بسياري از مشكلات است هم فهم مشترك را غيرممكن ميكند و هم انرژيها را به هدر ميدهد.
٦- پرهيز از شخص محوري: نقد رويكردها و نگرشها و سياستها بر نقد افراد اولويت دارد چراكه اگر به رغم تغيير مديران مسائل پابرجا ميماند نشاندهنده عدم تغيير رويكردي است كه موجب استمرار مسائل شده است بنابراين بايد تمركز بر جهتگيريها باشد و اصرار بر تغيير مسيري باشد كه ما را از هدف دورتر ميكند به عنوان مثال يك جهتگيري غلط كه در دوره گذشته پررنگتر شد تمركزگرايي است در حالي كه بر كسي پوشيده نيست كه اين رويكرد آموزش و پرورش را ايستا و غيرخلاق ساخته است.
٧- صبوري و استمرار: ما بيشتر يا عصباني ميشويم و پرخاشگر يا نااميد ميشويم و منزوي چراكه از تجربيات نياموختيم كه هر دستاوردي نتيجه دو ويژگي مهم بوده است ، يكي اينكه كنشگران آن عرصه صبوري پيشه كردند و ديگري اينكه به دنبال نتيجهگيري در كوتاهمدت نبوده و به خود و ديگران فرصت دادند و با پشتكار به طور مستمر پيگير خواستههاي خود بودهاند.
٭ مسوول صفحه مدرسه اعتماد
گروه اخبار /
خبر درگذشت مادر گرامی جناب آقای" دکتر یوسف نیلوفری" موجب تاثر و تالم همکاران گردید .
« گروه سایت سحن معلم » این واقعه جانگداز را به این همکار گرامی و خانواده محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای روح آن مرحومه مغفوره طلب آمرزش و برای بازماندگان صبر و بردباری مسئلت دارد .
پایان پیام /
گروه اخبار /
بسیاری از معلمان معتقدند حقوق آنها نسبت به سایر کارکنان دولت کمتر است و حقوقشان کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد و تبعیضی بین آنها با سایر کارکنان دولت وجود دارد. تعدادی از معلمان اواخر سال گذشته اعتراضهای خود را به طرق مختلف به گوش مسئولان رساندند و پس از آن بود که دولت طرح نظام رتبهبندی را تصویب کرد. با این حال اما و اگرهایی در اینباره وجود دارد و معلمان میگویند حتی اگر نظام رتبهبندی اجرا شود بازهم تبعیض بین آنها و دیگر کارکنان دولت از بین نمیرود.
محمد مهدی زاهدی، رئیس کمیسیون آموزش مجلس از ارسال نامهای به رئیسجمهور و یادآوری برخی تفاوتهای بین دریافتی کارکنان آموزش و پرورش با دیگر دستگاهها سخن گفت و خواستار رفع تبعیض بین معلمان و سایر کارکنان دولت شد.
وی گفت: جلسهای پیرامون مصوبه هیأت دولت درخصوص رتبه بندی معلمان با حضور وزیر آموزش وپرورش و معاونان این وزارتخانه ۱۶فروردین امسال در کمیسیون آموزش مجلس برگزار شد که طی آن عنوان شد که فقط کلیات رتبهبندی در دولت تصویب شده و هنوز شاخصها برای ارتقای رتبهبندی تصویب نشده است.هفته آینده در جلسهای با مسئولان آموزش و پرورش در مورد شاخصها و مکانیسم اجرایی رتبهبندی معلمان خواهیم داشت.
عطاءالله سلطانی صبور، رئیس کمیته آموزش و پرورش مجلس نیز دراین باره گفت: حقوق معلمان در مقایسه به سایر کارکنان دولت کمتر است وبه همین دلیل ما از افزایش حقوق معلمان و رفع تبعیض در اینباره حمایت میکنیم.
نماینده مردم رزن در خانه ملت افزود:«همان نگاهی که به بهداشت و درمان مردم در کشور وجود دارد باید نسبت به آموزش و پرورش و معلمان وجود داشته باشد، زیرا آموزش و پرورش مبنای توسعه همه جانبه کشور است. متأسفانه نگاه دولت به آموزش و پرورش با سایر دستگاهها متفاوت است و این دستگاه در اولویتهای دولت نیست و در مواقعی مورد غفلت قرار میگیرد.»
سلطانی با تأکید بر اینکه طرح نظام رتبهبندی معلمان باید در قالب لایحه از سوی دولت به مجلس ارائه و به صورت کارشناسی بررسی شود، گفت:«همچنین از دکتر نوبخت، رئیس سازمان مدیریت دعوت کردهایم شخصا یا معاون وی سهشنبه هفته آینده به مجلس بیاید تا درباره مسائل معیشتی فرهنگیان و طرح رتبهبندی معلمان گفتوگو کنیم.»
عضو دیگر کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نیز با تأکید بر بررسی این طرح در جلسه بعدی کمیسیون با حضور وزیر و معاونانش گفت: کلیات این طرح تصویب شده اما اینکه چه معلمانی مشمول این طرح میشوند باید در جلسه آینده بررسی شود تا از مهرماه شاهد اجرای این طرح در وزارت آموزش و پرورش باشیم. اعتراض معلمان به تبعیض در پرداختها و تفاوتهایی که بین کارمندان دولت در مزایا، حقوق و دریافتیها وجود دارد، است بنابراین مجلس خواستار رعایت عدالت و رفع این تفاوتها در وزارت آموزش و پرورش است البته مصوبه هیأت وزیران نیز درجهت مطالبات معلمان بوده است.
همشهری
در اسفندماه که اعتراضهای صنفی فرهنگیان به اوج خود رسیده بود فرادستی از یکی از شهرهاي نام آشنای کشور درباره این اعتراضها گفت :«آیادرست است که سیستم آموزشی منجر به این شودکه 30هزار دانشآموز در حیاط مدارس بایستند و فضای درس و مدرسه را به تحصن بکشانند؟
آیا خط فقر 2 میلیون و 400 هزار تومانی منحصر به قشر معلمان است؟ و درست است که مدیرکل آموزش و پرورش در میان تحصن معلمان حاضر شود و این مطالبه را از خواسته های معلمان از دولت تدبیر و امید بداند؟»
هر بار که اعتراضهای معلمان فراگیر میشود و بروز بیرونی مییابد، نخستین چیزی که فرادستان دولتی، امنیتی و حتی آموزشی مطرح میکنند این است که اعتراضهای فرهنگیان حق دانشآموزان را پایمال کرده و به درس آنها ضربه میزند.
بیگمان این گفتهها میتواند بر افکار عمومی جامعه بسیار کارگر افتد و وجدان عمومی را از اندیشه درباره ریشههای این اعتراضها منحرف كند. اما تا چه اندازه این دیدگاه درست است؟
دکتر شریعتی در چند اثرش جستاری دارد با عنوان «حق بزرگ» و «حق کوچک». او در یکی از کتابهایش مینویسد: «اغفال ذهنها از یک حق بزرگ و حیاتی به وسیله پرداختن ذهنها به یک حق کوچک و غیرحیاتی، یکی از روشهای موثر در نپرداختن به حقوق بنیادین جامعه است. هرگاه حق کوچکی در برابر حق بزرگی مطرح شود و به آن پر و بال داده شود، پس از مدتی حق کوچک جای خویش را در میان مردم باز میکند و اندیشهها درگیر آن میشود و حق بزرگ خود به خود از ذهنها رخت میبندد و پایمال میشود.»
بیگمان حق دانشآموزان نیست که در حیاط مدرسه سرگردان باشند. اما در این میانه حقهای بزرگی از دانشآموزان و فرهنگیان نادیده گرفته و پایمال میشود. برای نمونه دانشآموزان حق دارند آموزگارانی داشته باشند که همه وقت و انرژی خویش را صرف دانشآموزانشان کنند، نه معلمانی که در کلاس و در هنگام آموزش در اندیشه تامین نخستین نیازهای اقتصادی خویش باشند.
دانشآموزان حق دارند معلمانی داشته باشند که نیازهای اقتصادی آنها را وادار به برگزیدن شغلهای دوم و سوم، کار در کلاسهای خصوصی یا آموزشگاههای آزاد، رانندگی تاکسی، پادویی بنگاههای معاملاتی یا در بهترین حالت دلالی و بساز بفروشی نکنند ، بلکه باید بهترین و ارزندهترین دانستههای خویش را با برانگیزانندهترین روشها در دسترس دانشآموزانش قرار دهند و مانند پدران و مادرانی دلسوز پیگیر شادی و غم آنها باشند. دانشآموزان حق دارند کسانی آنها را درس دهند که دلنگرانیهای معیشتی- منزلتی، تن و جان آنها را نفرساید بلکه معلمانی میخواهند که آن چنان سرزنده و شاد باشند که حتی ناآرامترین و ناسازگارترین دانشآموز را نه تنها تاب آورند بلکه با رویی خوش و روشهای انسانی در پی ساختن آنها باشند تا شاید مدرسهها شاهد این همه خشونتهای دو سویه نباشد.
دانشآموزان حق دارند که شمار آنها در کلاس در حد استانداردهای جهانی یعنی 15 تا 25 تن باشد، نه چپاندن 35 تا 50 تن در کلاسهای رنگ و رو رفته و روشها و درونمایههای خستهکنندهای که زمینه پدیدآمدن تنش میان دانشآموز و آموزگار شده و ...
اینها تنها بخش کوچکی از حقوق دانشآموز و آموزگار است که سالها نادیده گرفته میشود و بیگمان زمینه افت شدید آموزشی و گریز دانشآموزان و معلمان را از درس و مشق فراهم كرده است.
بنابراین یک ساعت و دو ساعت و یک روز و دو روز چندان بر روند ناکارآمد آموزش تاثیر ندارد.
گروه اخبار /
جمعی از فرهنگیان کردستان و آذربایجان غربی در نامه ای که برای سخن معلم ارسال کرده اند خواهان توجه به موارد مطروحه در طرح " رتبه بندی معلمان " شدند .
متن این نامه به شرح زیر است :
بسمه تعالی
ریاست و اعضای محترم کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی
با سلام و التماس دعای خیر؛
احتراماً در راستای بررسی و نظرخواهی از فرهنگیان پیرامون طرح رتبه بندی معلمان توجه حضرات را به نکات ذیل معطوف می داریم :
1 – طرح رتبه بندی معلمان با توجه به اینکه موکول به سال تحصیلی آینده شده است (البته در صورتی که تا آن موقع تصویب نهایی و اجرا شود) در حال حاضر دردی از معلمان را درمان نکرده ، چرا که دغدغه اصلی و دلایل اعتراضات در سال گذشته فرهنگیان کف حقوق بسیار پایین نسبت به سایر کارمندان مرفه دولت و برداشتن تبعیضات آشکار است .
2 – اجرایی شدن این طرح با توجه به اینکه زیر ساخت های لازم آن همچون امکانات و مقدورات بودجه ای آن از طرف دولت و مجلس محترم مشخص نشده برای اجرا در پاییز آینده در ابهام قرار دارد.
3 – طرح رتبه بندی معلمان فی نفسه مفید بوده و اثرات دراز مدت خوبی برای ارتقای شاخص های آموزشی و تربیتی در آموزش و پرورش دارد، ولی اجرا کنندگان و هسته ی اصلی آن معلمان هستند.
سوال اینجاست که با شرایط حقوقی و معیشتی حال حاضر فرهنگیان ؛ آیا انگیزه لازم برای عمل و دنبال کردن مفاد آن وجود دارد یا در نهایت مختوم به شکست خواهد شد ؟!
4 – شرایط سخت و پیچیده ای که ظاهراً تا به امروز از آن استخراج شده همچون شرط تحقیق و تالیف و پژوهش و موارد دیگر متحمل هزینه هایی برای معلمان خواهد بود که با توجه به شرایط حقوقی و معیشتی معلمان؛ رسیدن به آن را در عمل دشوار خواهد نمود.
5 – آیا می دانید هزینه ای که برای تالیف و چاپ یک کتاب باید در نظر گرفت چه میزان است؟ آیا معلمان باید خود هزینه های آن را با شرایط حقوقی فعلی متقبل شوند؟!
6 – در مناطق محروم و مرزی که دسترسی به امکانات تحقیق و پژوهش و تالیف ؛ قابل قیاس با مراکز استان ها و دیگر جاهای توسعه یافته نیست از چه راه هایی و چگونه اسباب سهولت دسترسی معلمان را به امکانات لازم آماده می کنید و آیا زیر ساخت های لازم در این مورد را مهیا نموده اید ؟
شایسته است در اجرای این طرح امتیازاتی همچون مناطق کمتر توسعه یافته و محروم و مرزی نیز مد نظر قرار گیرد.
7 – با توجه به اظهارات مقام عالی وزارت در مورد افزایش حداقل150 و حد اکثر 600 هزار تومانی در صورت اجرای این طرح ؛ آیا میزان افزایش در نظر گرفته شده با شرایط سخت آن ، انگیزه ی کافی برای تحقیق و تالیف و پژوهش و هزینه را باقی می گذارد ؟! این در حالیست که ما در سال گذشته شاهد افزایش رقم های بسیار بیشتر ازین برای برخی ارگان ها و سازمان های دیگر زیر مجموعه دولت بدون در نظر گرفتن این شرایط و صرفاً با یک بخشنامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی ( معاون رییس جمهوری آقای نوبخت) بودیم!
8 - چرا مسئولین محترم ( چه در مجلس یا دولت ) مدام در خطابه های خود اجرای این طرح را با تغییرات شگرف حقوقی و معیشتی معلمان همراه می دانند؟! آیا افزایش 150 هزار تومانی یا مقداری بیش از آن می تواند زندگی معلمان را از لحاظ معیشتی با مشکلات اقتصادی و تورم فعلی و بالا رفتن هزینه های کمر شکن زندگی متحول کند؟!
9 – معلمان بار سنگین مسئولیت تعلیم و تربیت فرزندان این مرز و بوم را بر عهده داشته و سال ها با مشکلات و کمبودها ساخته اند. آیا زمان آن فرا نرسیده که به آنان همچون فرزندان ناتنی دولت نگریسته نشده و همچون دیگر مستخدمین دولتی حقوقی را که برای بسیاری از کارمندان دیگر آسان در نظر گرفته می شود ، برای معلمان نیز قائل شد؟
10 – در نظر گرفتن آزمون کسب شایستگی برای معلمان در این طرح جهت رفتن به رتبه بالاتر ؛ با توجه به اینکه در دیگر ارگان ها به ویژه آموزش عالی وجود ندارد، این سوال را در ذهن همکاران ایجاد می کند که مگر معلمانی که سال هاست در آموزش و پرورش خدمت می کنند فاقد شایستگی لازم برای تدریس بوده اند که اینک باید آن را کسب نمایند؟
11 – با توجه به اینکه بسیاری از فرهنگیان دارای مدارج تحصیلی زیر لیسانس بوده و سال هاست خدمت کرده و به بازنشستگی نزدیک شده اند و دیگر توان تحقیق و تالیف ندارند، برای این دسته چه راهکاری در نظر گرفته شده است؟
12 – امیدواریم در سالی که مزین به کلام مقام معظم رهبری ست ؛ با همدلی و همراهی با خانواده بزرگ فرهنگیان که به رغم عده ای بی درد، زیاد و زیادی اند ! ، با واقع بینی و عمل به آنچه در گفتارمان بر زبان می رانیم شاهد سالی مملو از شور و نشاط و انگیزه برای فرهنگیان عزیز در سراسر میهن اسلامی بوده بیش از این شاهد یاس و نومیدی و فقر و کمبود در چهره ی فرهنگیان عزیز نباشیم و آنان را به جایگاه اصلی خود بازگردانیم.
با احترام
جمعی از فرهنگیان کردستان و آذربایجان غربی/فروردین 94
رونوشت : وزارت محترم آموزش و پرورش
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در كشور ما از سالهاي دور بنا بر تمدن كهن عيد باستاني نوروز جشن گرفته ميشود و تا روز سيزدهم اين جشن ادامه دارد و طبيعتاً براي اين مراسم طولاني از حدود اواخر بهمن ماه فضاي جامعه متحول ميشود و اكثر كارها و مسايل روزمره تحتالشعاع آمدن بهار قرار ميگيرد و كارهاي اقتصادي از روال خود خارج ميشود، حال و هواي عيد در دانشآموزان اثر ميگذارد و او هم خود را براي اين مراسم طولاني مدت آماده ميكند. درست از همين زمان نحوه آموزش و تدريس معلم نيز به ناچار تغيير ميكند.
دانشآموزان خوشحال از حلول سال جديد به استقبال آن ميشتابند اما كار تنها به استقبال ختم نميشود ، بلكه تعطيلات توسط جمعي از دوستان بدرقه نيز ميشود و آمارها نشان ميدهند بيشترين غايبين متعلق به روزهاي آغازين و واپسين سال است كه در بسياري از مواقع به علت كثرت غايبين كلاس درس را به تعطيلي ميكشانند...
حال بد نيست نگاهي گذرا به نحوه گذراندن تعطيلات داشته باشيم.
واژه عيد براي اغلب مردم يعني استراحت و تفريح و ...
پس از سپري شدن تعطيلات رسمي و غيررسمي دانشآموزان راهي مدرسه ميشوند.
به آنها حق بدهيم كه چگونه بايد بعد از 15 روز استراحت صبح زود از رختخواب جدا شوند و خود را براي آموزش مهيا كنند؟ او كه عادت كرده بود تا پاسي از شب بيدار بماند و تا پاسي از روز بخوابد و اين برنامه دو هفته براي او تكرار شده بود!
حالا پس از اين همه دوري از درس و مشق و مدرسه عادت به حل تمرين و حفظ نكات براي او چه سخت شده است؟
گويي سوادش در سال قبل جا مانده است ، شايد هم حوصلهاش را در سال جديد فراموش كرده است با خود بياورد! بيچاره معلم كه علاوه بر درس جديد بايد به او كمك كند تا درسهاي قبلي را هم به ياد بياورد و در يك كلام اين چند روز هر چقدر هم كه خوش بگذرد بعد از تعطيلات به سختي ميگذرد و شايد سختترين زمان كلاسداري و تدريس را بتوان روزهاي بعد از عيد دانست، معلم از يك طرف امتحانات را نزديك ميبيند و از يك طرف دانشآموزان بيحال و بيانگيزه را ميبيند!
اگر تعطيلات كم بود يا حداقل پايان سال با امتحانات جدي همراه بود شايد عادت خواب و استراحت او به هم نميريخت و تحمل كلاس براي او اين قدر مشكل نبود و اين همه بيانگيزه در كلاس درس حاضر نميشد.
در كشوري كه با نام ديني مزين است كه از نگاه پيشوايان و كتاب آسمانياش كار و تلاش يكي از برترين عبادات است؛ آيا بهتر نيست تاملی بر تعطيلات طولاني داشته باشيم؟
به جاست مسئولين محترم چارهائي بر اين معضل (تعطيلات طولاني) بيانديشند؛ چگونه ميتوان تعطيلات عيد را كاهش داد بدون آنكه كوچك ترين خدشهاي به آئين كهن ايراني وارد شود؟
البته نگارنده چون خود يك معلم است مضرات و تبعات تعطيلات طولاني را تنها در حيطه آموزش و پرورش ميبيند ؛ به راستي اگر ما بر سر سفره نفت ميهمان نبوديم ميتوانستيم تقريباً يك ماه فعاليتهاي اقتصادي و آموزشي را به حالت تعليق درآوريم؟
شايد براي شروع اقتصاد مقاومتي بايد در كميت و كيفيت روزهاي تعطيل كمي بيشتر تأمل كنيم؟
روزنامه اطلاعات
حقیقت این است که اینجانب واقعا وقتی شرایط سخت همکاران و اعتراضات بی ثمر آنها را می بینم ناراحت می شوم. بنابراین بر آن شدم تا از طریق این مقاله چند مورد را به ایشان یاد آوری نمایم.
مقدمه
باز هم برای چندمین بار که همکاران محترم به شرایط اسف بار اقتصادی و معیشتی اجتماعی خود اعتراض کردند همانند دوره های قبل حقوق کارمندان و ارگان های دیگر از جمله بانک ها و ... تا یک میلیون تومان و در لایه های زیرین حتی بیشتر افزایش یافت! این در حالیست که حقوق اینجانب به عنوان یک معلم با مدرک پی اچ دی (PhD) و بیست سال سابقه تدریس و تالیف 10 کتاب و 40 مقاله فقط 250 هزار تومان افزایش پیدا کرد! و تازه حالا بعد از بیست سال خدمت حقوقم شد یک میلیون و نهصد هزار تومان که تا حدود 300 تومان از آن را برای بیمه و ... کسر می کنند!
البته دلیل و یا دلایل این امر مشخص نیست ...
چند سوال
سوال این است که چرا مسئولان از اعتراض معلمان نگران نیستند و به صورت « منطقی و مستمر » در صدد حل مشکلات و معضلات پیش روی ما بر نمی آیند؟!
چرا مدیران مدارس از ما معلمان فقط بالا بودن نمره و معدل بچه ها را بر خلاف سطح و دانش واقعی شان و به هر قیمتی می خواهند؟
چرا افرادی همانند اینجانب که دارای مدرک دکترای تخصصی در رشته خودم (آموزش زبان انگلیسی) هستم و چندین نظریه و تئوری و روش تدریس علمی بی نظیر در سطح بین المللی ارایه داده ام بعد از 20 سال هنوز حتی یک تشویقی هم نگرفته ام اما بعضی همکاران بله قربان گو و چاپلوس و متملق و دین فروش با مدرک فوق دیپلم تا "شش"! "گروه"!؟ تشویقی هم گرفته اند!
بگذریم...
فاجعه
همان طور که اینجانب از نزدیک شاهد بوده ام ، حتی انتخاب غالب اساتید و هیات علمی های دانشگاه ها هم بر طبق همین معیار های نامشخص ... است و با نگاهی اجمالی به رزمه و نوع و جنس آثار آنها می توان به راحتی این واقعیت را تایید کرد. کمتر استادی را می توانید پیدا کنید که کتابی - چه رسد به نظریه و تئوری - "علمی" ارایه و "تالیف" و نه "ترجمه" کرده باشد.
آنچه در رزمه خود به نمایش گذاشته اند غالبا مقالات و رساله ها و یا کتب ترجمه شده ای است که در واقع کار دانشجویان آنهاست که خود آنها را با پول از اساتید مطرود شده (توسط آموزش عالی) خریده اند. خریداری کردن مستقیم و بدون واسطه (دانشجو) مقالات و کتب و به چاپ رساندن آنها با دلار های دولتی هم از دیگر روش های غالب این اعضای هیات علمی دانشگاه ها برای رنگین تر و وزین تر! کردن رزمه خود جهت ارتقای رتبه علمی! و افزایش بیش از پیش حقوق و مزایای شان است.
راه کار من!
نتیجه این که اگر معلمان دگر اندیش و تحول گرای جامعه کنونی ما صرفا "وجود" دارند و در شرایطی نیستند که "زندگی" را به معنای واقعی آن حس و تجربه کنند حداقل باید تمام تلاش خود را به کار بگیرند تا به زندگی فقرا، ستم دیدگان، محرومین و ضعفا جهت و معنا ببخشند. آنها باید بدانند که این افراد نه تنها معنی زندگی را نمی فهمند بلکه اکثر آنها حتی در شرایطی نیستند که وجود داشتن خود را تایید نمایند. تنها با جامه عمل پوشاندن به این وظیفه مهم است که ما می توانیم به مصائب و رنج ها و محرومیت های خود معنی ببخشیم و عامل تغییر و توسعه در جوامع و به تبع آن در زندگی خود باشیم.
بنابراین ، معلمان و اساتید مطرود شده در عصر و شرایط حاضر باید از حالت بی رخوتی و پسیو بودن فعلی در آمده و نقش ایجنت های هوشمند را برای بیدار سازی، تغییر در نگاه و نگرش و باورها و رفتارهای مردمان و ... بر عهده بگیرند. ایفای چنین نقشی برای به حاشیه کشاندن سر چشمه های تبعیض (آپارتاید)، بی عدالتی، ظلم، ستم، فساد، و غارت و ریا و ... جهت ارتقا منزلت و کرامت و معیشت و آزادی مردمان لازم و ضروری می باشد.
بنابراین اینجانب بر این باور هستم که "آموزش" در برهه کنونی باید باز تعریف شود: "آموزش و تدریس" چیزی بیشتر از "علم" می باشد. "آموزش" در شرایط کنونی یک "هنر" است که شامل یک پروسه پیچیده تعلیمی، تربیتی و اجتماعی "سیاسی" می باشد که می تواند به عنوان "قلب دموکراسی و تمدن" در نظر گرفته شود. این بدان معنا است که در طول پروسه تدریس، علاوه بر مهارت های علمی شهروندان، باید مهارت های اجتماعی و به ویژه آگاهی های سیاسی آنان را نیز ارتقا دهیم هر چند به اعتراضات ما پاسخی ندهند و این نوع آموزش "تفکر آزادانه" در سطح بین المللی و عملکرد دیپلماتیک در سطح کلاس را که می تواند به صورت دموکراتیک اداره شود می طلبد.
ختم کلام
ختم کلام این که مسئولان ما با نوع نگرش و منش و سیستم گزینشی و مدیریتی فعلی نباید هنوز هم در "توهم" بر پایی جامعه ای توسعه یافته و یا پیشرفته باشند.
با چنین نگرش و ذهنیتی در مسئولان و برنامه ریزان نمی توان به چشم انداز توسعه در سال 1404 و نیز سایر برنامه های تدوین شده در حوزه " توسعه "دست یافت .
برای رسیدن به چنین آرمانی باید به فکر اصلاحات بنیادین بود و این نوع اصلاحات با « تغییر نگرش » میسور خواهد شد.
معلم مدرسه رافتی قاسم آباد (حومه مشهد)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وبلاگ شخصی نویسنده :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پیر بوردیو (Pierre Bourdieu ) ، جامعه شناس فرانسوی (1930-2002) یکی از تاثیر گذارترین جامعه شناسان قرن بیستم جهان بوده است و امروز پنج سال پس از درگذشت او، آثارش به اکثر زبان های زنده دنیا ترجمه شده و تعداد آثاری که به تفکر و مفاهیم مطرح شده به وسیله او اختصاص یافته سر به هزاران می زند. مهم ترین خصوصیت بوردیو در آن بود که برای نخستین بار نظریه پراکسیس را که تا حد زیادی از اندیشه جامعه شناختی مارکسی با گذار آن از دورکیم به امانت گرفته بود در نظریه «سرمایه» خود بازسازی کرد و آن را به الگویی بسیار کاربردی برای درک جوامعه مدرن و پیچیده امروزی در آورد.
در مفهوم سرمایه(Capital) بوردیو نفوذپذیری او از مارکس به روشنی دیده می شود، اما بوردیو در این مفهوم در حوزه اجتماعی بسیار پیشتر از مارکس می رود که سرمایة اقتصادی و انباشت آن و سازوکارهای این انباشت را محور تحلیل اجتماعی- تاریخی خود قرار می داد.
در نزد بوردیو، سرمایة اقتصادی شامل سرمایه های مالی، میراث منقول و غیر منقول، دارایی های گوناگون و غیره تنها یکی از سرمایه های موجود در جامعه است و در کنار آن ما لااقل سه نوع دیگر از سرمایه را نیز داریم.
نخست سرمایة فرهنگی شامل تحصیلات و به دست آوردن قابلیت های فرهنگی و هنری، بیانی و کلامی ؛ دوم، سرمایة اجتماعی به معنی به دست آوردن موقعیت های اجتماعی و برخورداری از شبکههای کمابیش گستردهای از روابط، دوستان و آشنایان که می توانند در مواقع ضروری به نفع فرد وارد عمل شوند؛ و سوم سرمایة نمادین که به دلیل موقعیتهای کاریزماتیک و یا با تکیه بر نمادها و قدرت های پیشزمینه ای برای نمونه نهادها، سازمانها، دین. قومیت و .... برای فرد ایجاد می شود.
بدین ترتیب هر فرد و هر مجموعهای از افراد در جامعه دارای سرمایهای کلی می شوند که خود ترکیبی است از سرمایه های نامبرده. در بالاترین ردة اجتماعی که میدان قدرت است در جوامعی مثل فرانسه ، به نظر بوردیو کسانی قرار می گیرند که دارای بالاترین سرمایة کل نیز هستند همچون سیاست مداران و مشاغل آزاد (پزشکان، وکلا، صاحبان بزرگ سرمایه...). در حالی که در پایین ترین رده کسانی قرار می گیرند که کمترین سرمایة کل را دارا هستند نظیر مزدبگیران زراعی و کارگران صنعتی ساده.
در این میان ترکیب سرمایة اقتصادی و سرمایه فرهنگی می تواند گروههای اجتماعی متفاوتی را به وجود بیاورد برای مثال سرمایة فرهنگی نسبتا پایین و سرمایة اقتصادی بالا را می توان در روسای صنایع و سرمایه داران متوسط مشاهده کرد، در حالی که سرمایة اقتصادی پایین و سرمایة فرهنگی نسبتا بالا را می توان در مشاغل فرهنگی همچون معلمان و هنرمندان دید. سرمایه ها قابل تبدیل به یکدیگر و قابل مبادله با یکدیگر هستند و بنابراین بازتولید قدرت صرفا از خلال مدارهای خطی ساده مثلا در سیستم سیاسی یا فرهنگی انجام نمی گیرد بلکه در مجموعه هایی ترکیبی از میدان های فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی، و ... انجام می گیرد که در مجموعه گروه حاکمان را می سازند.
آخرین کتابی که از بوردیو به ز بان فارسی منتشر شده است عنوان « درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم» را بر خود دارد. این کتاب به وسیله انتشارات آشیان در 124 صفحه به همراه کتابنامه و نمایه منتشر شد. این کتاب که در سال 1996 نخستین بار در انتشارات لیبر آژیر به انتشار رسیده است، متن دو برنامه ای است که پیر بوردیو جامعه شناس شهیر فرانسوی (1930-2002) در کلژ دو فرانس ، یکی درباره تلویزیون و دیگری درباره مطبوعات و پیوند این دو ابزار با قدرت و سازوکارهای آنها برای دست کاری اندیشه تماشاگران و خوانندگان به کار می برند، اجرا کرد. لیبر آژیر، یک موسسه انتشاراتی بود که بوردیو خود برای انتشار بخشی از آثارش که می توانند برای مخاطبان گسترده قابل استفاده باشند ، تاسیس کرده بود به همین دلیل نیز زبان کتاب به نسبت سایر نوشته های بوردیو بسیار قابل دسترس تر است. در این کتاب بودریو به تشریح دقیق روش های وسایل ارتباط جمعی و به خصوص تلویزیون و مطبوعات برای جهت دهی و گمراه کردن افکار عمومی می زند.
تلویزیون به گمان او نوعی ابزار برای ارائه «اندیشه های حاضری» همچون «غذا های حاضری»(مک دانالدی) به تماشاگرانی است که اغلب نه فرصت فکر کردن عمیق دارند و نه علاقه ای به این کار. بدین ترتیب فرآیند تحمیق در جامعه به کمک کنشگران اجتماعی که بخشی از آنها در تلویزیون جای گرفته اند و بخشی دیگر جزو مصرف کنندگان آن هستند، در هر دو مورد، اغلب به شکلی ناخود آگاه ، به اجرا در می آید تا قدرت بتواند به بهترین و کم هزینه ترین شکل خود را بازتولید کند. در برنامه دوم، بوردیو به تشریح مطبوعات و سطحی نگری آنها و سازوکارهایی که آنها برای تحمیق مردم دارند می پردازد و نشان می دهد که چگونه در اینجا نیز همچون مورد اول کنشگران حرفه ای مطبوعات عموما به شکلی کاملا درونی شده و ناخود آگاه، قدرت تولید وبازتولید و عاملیت اجتماعی را به حداقل ممکن کاهش می دهند.
کتاب «درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم» پیر بوردیو به ترجمه ناصر فکوهی به وسیله انتشارات آشیان در 124 صفحه به همراه کتابنامه و نمایه منتشر شد. این کتاب که در سال 1996 نخستین بار در انتشارات لیبر آژیر به انتشار رسیده است، متن دو برنامه ای است که پیر بوردیو جامعه شناس شهیر فرانسوی (1930-2002) در کلژ دو فرانس ، یکی درباره تلویزیون و دیگری درباره مطبوعات و پیوند این دو ابزار با قدرت و سازوکارهای آنها برای دست کاری اندیشه تماشاگران و خوانندگان به کار می برند، اجرا کرد. لیبر آژیر، یک موسسه انتشاراتی بود که بوردیو خود برای انتشار بخشی از آثارش که می توانند برای مخاطبان گسترده قابل استفاده باشند ، تاسیس کرده بود به همین دلیل نیز زبان کتاب به نسبت سایر نوشته های بوردیو بسیار قابل دسترس تر است. در این کتاب بودریو به تشریح دقیق روش های وسایل ارتباط جمعی و به خصوص تلویزیون و مطبوعات برای جهت دهی و گمراه کردن افکار عمومی می زند. تلویزیون به گمان او نوعی ابزار برای ارائه «اندیشه های حاضری» همچون «غذا های حاضری»(مک دانالدی) به تماشاگرانی است که اغلب نه فرصت فکر کردن عمیق دارند و نه علاقه ای به این کار. بدین ترتیب فرایند تحمیق در جامعه به کمک کنشگران اجتماعی که بخشی از آنها در تلویزیون جای گرفته اند و بخشی دیگر جزو مصرف کنندگان آن هستند، در هر دو مورد، اغلب به شکلی ناخود آگاه ، به اجرا در می آید تا قدرت بتواند به بهترین و کم هزینه ترین شکل خود را بازتولید کند. در برنامه دوم، بوردیو به تشریح مطبوعات و سطحی نگری آنها و سازوکارهایی که آنها برای تحمیق مردم دارند می پردازد و نشان می دهد که چگونه در اینجا نیز همچون مورد اول کنشگران حرفه ای مطبوعات عموما به شکلی کاملا درونی شده و ناخود آگاه، قدرت تولید وبازتولید و عاملیت اجتماعی را به حداقل ممکن کاهش می دهند.
این اثر در کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران در دسترس است.
از پیر بوردیو و با ترجمه ناصر فکوهی، کتاب «درسی درباره درس» نیز به وسیله نشر نی در دست انتشار است.
از پیر بوردیو و با ترجمه ناصر فکوهی، کتاب «درسی درباره درس» نیز به وسیله نشر نی در دست انتشار است.