گروه اخبار /
سایت سخن معلم از بامداد روز جمعه هفتم فروردین ماه به دلایل فنی و مشکلاتی که در سرور به وجود آمده بود از دسترس خارج شد .
با پی گیری های به عمل آمده و تلاش های آقای مهندس یوسفی ، سایت به روال عادی خود بازگشت .
متاسفانه مطالب و نیز نظرات مطرح شده توسط همکاران و مخاطبان محترم سایت سخن معلم از روز چهارشنبه پنجم فروردین ماه ساعت 20 / 22 حذف گردیده و امکان بازگشت کامنت ها ( نظرات ) وجود ندارد .
مدیریت سایت سخن معلم از همکاران گرامی بابت این مشکل و وقفه پیش آمده عذرخواهی می کند .
پایان پیام /
گروه اخبار /
چوب و فلک، ترکه آلبالو ، پشت به کلاس ایستادن، کتک خوردن با خط کش و تسمه، خودکار لای انگشتها و .... تنببه بدنی هایی بودند که شاید از نظر ما مربوط به روزهای قدیم و مکتب خانه ها بوده اما همین امروز هم فیلم ها و تصاویری در دنیای مجازی و رسانه ها منتشر می شود که نشان می دهد هنوز هم تنبیه بدنی وجود دارد و برخی معلمان از این شیوه برای سربه راه کردن دانش آموزان استفاده می کنند. سال قبل این تصاویر به قدری در دنیای مجازی دست به دست می شد که سرانجام شبکه دوم سیما در اخبار 20.30 گزارشی از تنبیهبدنی در یکی از مدارس تهران پخش کرد که بسیار قابل تأمل بود؛
اما این تنها نبود؛ معلمی در مدرسه کرج، برای جلوگیری از سخنگفتن دانشآموز 12 ساله با بغلدستیاش با ضربه محکم دست به سر او سبب شد تا سر این دانشآموز به میز برخورد کند و بینیاش بشکند. تنبیه دانشآموز زاهدانی و عفونتکردن دست او هم خبر دیگری بود که رسانهای شد.
این اتفاقات در حالی می افتد که محمد دیمه ور، معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش می گوید: تنبیه بدنی دانشآموز جرم است و تنبیه به نوعی کودکآزاری و از سوی دیگر جرم عمومی محسوب میشود. ما تنبیه بدنی دانشآموزان را کار قرون وسطایی میدانیم که هیچ تطابقی با تربیت ایرانی اسلامی ندارد. (اینجا)
در بوشهر هم انتشار تصاویر مربوط به تنبیه بدنی موجب برکناری مدیر مدرسه شد. (اینجا)
اما خدایار رفیعی، معاون پاسخگویی به شکایات اداره کل ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش می گوید: واقعیت است که من در این یک سال گذشته که مسئول پاسخگویی به شکایات در آموزش و پرورش هستم مواردی که از تنبیه گزارش شده در حد و گسترده ای نیست که رسانه ها اعلام می کنند. (اینجا)
با این حال وقتی خبر تنبیه بدنی سه دانش آموز در پاکدشت ورامین اعلام شد (اینجا) این بار توجه ها بیشتر به سمت آموزش و پرورش رفت و فانی وزیر آموزش و پرورش هم اعلام کرد که تنبیه بدنی مشکل اصلی آموزش و پرورش است.(اینجا)
اما در یک اطلاعیه که از سوی آموزش و پرورش منتشر شد اعلام شد که تنبیه بدنی در مدارس قانونی است که با اعلام این خبر در رسانه ها، بلافاصله حمیدرضا کفاش معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش این موضوع را نادرست دانست و در گفت وگو با ایسنا اعلام کرد آنچه از سوی آموزش و پرورش اعلام شده موضع رسمی این وزارتخانه نبوده و به هیچ وجه قانونی شدن تنبیه بدنی مدنظر ما نیست. بلکه تجدید نظر در روشهای تنبیه یا روشهای بازدارنده از رفتارهای پرخطر و حرکاتی است که دانش آموزان نباید در مدرسه انجام دهند.(اینجا)
این اتفاقات در حالی در مدارس ما رخ می دهد که کارشناسان معتقدند تنبیه بدنی مشکلات فراوانی می تواند برای دانش آموزان به وجود آورد. رحمت الله نورانی، عضو سازمان نظام پزشکی و مشاور تحصیلی معتقد است که تنبیه احساس حقارت، روحیه پرخاشگری و زورگویی را در دانش آموز تقویت می کند، گاهی هم دانش آموز از ترس تنبیه دروغ می گوید. دانش آموز ممکن است کینه به دل بگیرد که این خیلی خطرناک است.(اینجا)
قانون ممنوعیت تنبیه بدنی
ممنوعیت تنبیه بدنی دانشآموزان به آئیننامهای بازمیگردد که 14 سال پیش تدوین شده است. در این آئیننامه گفته شده که منظور از تنبیه، آگاه ساختن دانشآموز نسبت به انجام وظایف، تذکر شفاهی، تذکر کتبی، تغییر کلاس، اخراج موقت و انتقال به مدرسهای دیگر است. هرچند که این آئیننامه در طی این سالها به روز نشده، اما عمل به بندهای آن، همچنان مورد توجه بسیاری از معلمان نیست.
در همین زمینه هم دیوان عدالت اداری اعلام کرد که تنبیه بدنی و توهین در مدارس، غیرشرعی و ممنوع است. در این حکم دیوان عدالت آورده است که " فردی به موجب دادخواستی به طرفیت شورای عالی آموزش و پرورش، ماده 77 آیین نامه اجرائی مدارس که طی آن اعمال هر گونه تنبیه از قبیل اهانت ، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی را که جهت تنبیه ممنوع شده، خلاف شرع دانسته و توضیح داده است که در شرع تنبیه به قصد تأدیب بلااشکال بلکه در جهت رشد واجد تجویز شرعی است به همین جهت خواهان ابطال آن شده است.
این موضوع در جلسه هیأت تخصصی پژوهشی و فرهنگی دیوان عدالت اداری مطرح و نظریه هیات به شرح زیر اعلام شده است: با عنایت به اینکه شورای محترم نگهبان بند 77 آیین نامه مورد اعتراض را خلاف شرع تشخیص نداده و با عنایت به اینکه جهت درخواست ابطال از سوی شاکی مخالفت با شرع بوده و مغایرت با قانون مطرح نشده است." (اینجا)
در موضوع برخورد با معلم خاطی، خدایار رفیعی، معاون پاسخگویی به شکایات اداره کل ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش می گوید:ما با معلم خاطی هم برخورد می کنیم، اما سطح تخلف هم متفاوت است و نباید صفر یا صد دید یعنی با یک تنبیه معلم را اخراج کرد چون سطح تنبیه معلم هم متفاوت است. یکی از شیوه های برخورد با معلم جا به جایی است اما تذکر کتبی تغییر پایه است و حتی تعلیق هم داریم.اما این با هیات های احرایی نیست و به دستگاه تخلفات اداری می رود.(اینجا)
خشونت در مدارس
اما شائبه افزایش خشونت در مدارس سال قبل تنها به خبرهای تنبیه بدنی ختم نشد؛ اوایل آذرماه سال ۹۳ خبرقتل یک معلم توسط دانش آموزش منتشر شد.
در تشریح جزییات آن مدیر مدرسه اعلام کرد «دانشآموز ضارب به همراه پدرش برای موجه کردن غیبت او به مدرسه میآید. در زمان پیگیری غیبت، پدر دانشآموز میفهمد که فرزندش در درس فیزیک ضعف دارد؛ زمانی که پدر و دانشآموز قصد خارج شدن از مدرسه را داشتهاند، به یکباره تصمیم دانشآموز عوض میشود و به سر کلاس فیزیک میرود. این دانشآموز سر کلاس مینشیند، معلم فیزیک هم به او میگوید که باید برای نشستن سر کلاس از دفتر مدرسه نامه و اجازه بگیرد که در این هنگام دانشآموز به یک باره با چاقویی که زیر لباس خود پنهان کرده بود، معلم خود را از ناحیه شاهرگ مصدوم میکند و بلافاصله از مدرسه متواری میشود.(اینجا)
قاتل که متواری شده بود در یکی از زندانهای تهران شناسایی شد.(اینجا) دانشآموز ۱۵ سالۀ دبیرستان حافظی بروجرد، قاتل «محسن خشخاشی»، معلم بروجردی پس از شناسایی گفت: آقای خشخاشی معلم خوبی بود و من فکر نمیکردم با حمله چاقوی من بمیرد. وقتی آن اتفاق افتاد، فکر نمیکردم مرده باشد، بعد که متوجه شدم مرده، خیلی ترسیدم و فرار کردم.(اینجا)
کشته شدن یک معلم توسط دانش آموزش کارشناسان و روان شناسان را به این فکر انداخت که آیا خشونت در مدارس ایران این همه افزایش یافته است؟ (اینجا)
آیا خشونت در مدارس حذف می شود؟
خدایار رفیعی، معاون پاسخگویی به شکایات اداره کل ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش معتقد است که امکان حذف خشونت و تنبیه یعنی به صفر رساندن آن کم است: چون در برخی مناطق برخی معلمان این آموزش را ندیده اند و برای همین تصور می کنند که باید از این شیوه برای درس خوان کردن استفاده کنند.
او ادامه می دهد: متاسفانه خشونت در خانه و جامعه به مدرسه کشانده می شود و معلم و دانش آموزان دوست دارند که این خشونت را در مدرسه نشان دهند. نباید خانواده ها مسئولیت آموزش را تنها از معلم و کادر مدرسه بخواهند ، چون یک معلم و مدیر در روز با 100 دانش آموز ارتباط دارد و امکان رسیدگی به تمام آنها وجود ندارد.
خبر آنلاین
1. روزها و ماه ها که می گذرند و ایام عید که فرا می رسد برای بیشتر مردم فرصتی دست می دهد تا نیم نگاهی به سال گذشته داشته باشند، حوادث و خاطرات خوش و ناخوش را مرور کنند و اگر ممکن بود از آن عبرت بگیرند و احتمالاً تغییری در رفتار و گفتار حاصل آید. به عنوان یک معلم کمتر این احساس را داشته ام که باید در ایام عید نوروز، مروری بر سالی که در مدرسه و در کلاس درس بر ما گذشته است، داشته باشم.
نمی دانم علت آن چیست اما علاوه بر فقدان انگیزه و بسیاری از مسائل دیگر، شاید یکی از علل آن این باشد که سال تحصیلی با سال تقویمی متفاوت است و در واقع سال ما معلمان هنوز به پایان نرسیده است. عید امسال اما اندکی وضعیت متفاوت است. در دو ماه گذشته و در آخرین روزهای بررسی لایحه ی بودجه، در اکثر مدارس سخن از اعتراض و مسائل و مشکلات معلمان در میان بود و عزم جزم برای ادامه ی اعتراض مورد تأیید اکثریت فرهنگیان بود. این خوب بود و آنچه خوبی گذشته را دوچندان می کند عدم تحمیل هزینه به معلمان برای اعتراض بود و این به صورت تلویحی نشان می دهد که اگرچه برای مشکلات معیشتی تدبیر مناسبی اندیشیده نشده اما به حق، حق اعتراض به رسمیت شناخته شده و البته، این دستاورد کمی نیست.
2. اکنون که مروری بر روزها و ماه های گذشته و حضور در کلاس و مدرسه را دارم، آنچه در میان خاطراتم بیش از همه برجسته است، روزهای اعتراض در دفتر مدرسه و محوطه ی اداره آموزش و پرورش و مباحثی که پس از آن در کلاس، مدرسه و جامعه مطرح می شد، است.
در کلاس برخی از دانش آموزان، بیشتر به تعطیلی کلاس در روزهای اعتراض فکر می کردند و از این جهت و منظر (که گاهی حالت تمسخرآمیز نیز به خود می گرفت) به اعتراض نگاه می کردند.
برخی دیگر از دانش آموزان، پرسش های جدی در مورد علل اعتراض داشتند و به حرف ها و دلایلی که عنوان می کردیم به دقت گوش می دادند در نتیجه بحث ها و گفت وگوهای خوبی مطرح می شد. حال اگر اعتراض را یک فرآیند تلقی کنیم و مهم ترین وظیفه ی معلمان را تعلیم و تربیت، آن گاه این بخش از اعتراض می تواند اهمیت ویژه و کارکردهای فراوان تربیتی داشته باشد. شاید اهمیت آن کمتر از مرحله ی اول اعتراض (تحصن در دفتر مدرسه و حضور در محوطه ی اداره آموزش و پرورش) نیز نباشد.
در مرحله ی دوم و در گفت وگو با دانش آموزان و بخشی از جامعه که روند اعتراض معلمان را پیگیری می کردند، فرصت مناسبی فراهم می آمد که با تأکید بر اهمیت اعتراض در مقابل تبعیض و نابرابری و بهره مندی از حق اعتراض، به مثابه یکی از اصول تربیتی، مورد بحث و تبادل نظر قرار گیرد. با مشارکت در اعتراض مدنی و صنفی، معلمان ضمن این که برای دست یابی به اهداف خود تلاش می کنند می توانند آن را به کلاسی برای تدریس اعتراض، اعتراض مدنی و مشارکت فعال در سرنوشت صنفی خویش نیز تبدیل نمایند. تلاش برای رفع تبعیض و نپذیرفتن نابرابری از درس های مهم تربیتی اعتراض های سال گذشته بود که به نظر من باید بیشتر به آن پرداخته شود تا جامعه به صورت جدی در مورد آن به تأمل بپردازد.
3. نکته ی دیگری که در این ایام به آن می اندیشم تخریب و فرسایش سرمایه ی اجتماعی معلمان است. ناگفته پیداست بسیاری از خانواده ها ممکن است فرزند یا فرزندانی در سن تحصیل و مشغول به تحصیل داشته باشند لذا با مدرسه ارتباط مستقیم دارند. حمایت مردم و همکاری دانش آموزان با معلمان در روزهای اعتراض، میزان تأثیرگذاری حرکت جمعی فرهنگیان را افزایش می دهد.
در کلاس، بعضی از دانش آموزان که پرسش های جدی داشتند از تعطیلی تابستان و روزهای عید و ... سخن می گفتند، لذا تبعیض را روا و به تبع آن اعتراض را ناروا می دانستند.
آنچه من دیده ام این است که در میان مردم به طور عام نیز – شاید به همین دلیل - همراهی و تأیید مؤثری به چشم نمی خورد. در میان کارمندان ادارات دیگر حتی نوعی مخالفت با حرکت معلمان دیده می شود.
از سوی دیگر، معلمان برای اثبات وجود تبعیض ناچارند به حقوق دریافتی کارمندان در ادارات و وزارت خانه های دیگر اشاره کنند، این امر برای معلمان و سرمایه ی اجتماعی ایشان بازتاب منفی داشته است. تردیدی نیست این اعتراض هنگامی به انجام مطلوب می رسد که در وهله ی اول آگاهی درستی از افکار عمومی و در وهله ی بعدی، پاسخ های قانع کننده برای پرسش های متعددی که در محافل و جلسات گوناگون مطرح می شود و دلایل موجهی برای روابودن اعتراض، وجود داشته باشد در غیر این صورت، معلمان ممکن است با مشکلات دیگری مواجه شوند و اعتماد جامعه را از دست دهند.
4. اگر چه بودجه ی دولت مقدار محدود و مشخصی دارد و بهره مندی برخی منجر به عدم بهره مندی برخی دیگر از آن می شود، به عبارت دیگر خیر موجود در آن محدود است اما واقعیت این است اگر دید وسیع تر و فراتر از بهره مندی مستقیم از بودجه داشته باشیم می توان درک دیگری از تقسیم و توزیع خیر داشته باشیم و آن را محدود تلقی نکنیم.
بدین گونه که اگر نگاه مبتنی بر توسعه ی انسانی به آموزش و محصول آن یعنی آموزش و پرورش دانش آموزان، گسترش و رواج یابد آنگاه صرف بیشتر سرمایه ی مادی و هزینه در آموزش و پرورش برای مردم دارای توجیه خواهد بود و می دانند که رفع تبعیض، دیگر سرمایه ها را فعال و سرانجام خیر بیشتری را نصیب مردم خواهد کرد.
معلمان نیز نباید از این نکته غافل باشند و صرفاً در اندیشه ی افزایش سرمایه ی مادی باشند و دیگر سرمایه ها را نادیده بگیرند چرا که معلم موفق همواره بیش از آنکه سرمایه ی مادی فراوانی داشته باشد از سرمایه ی اجتماعی بالایی برخوردار است و این نیز به نوبه ی خود موجب گسترش خیر عمومی در سطح جامعه می شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
انسان در خانواده و با خانواده متولد می شود. از انسان اولیه تا به امروز خانواده وجود داشته و دارد. بنابراین ، خانواده کهن ترین و بادوام ترین نهاد بشری و اولین آموزشگاه انسان ها است. از همان ابتدای تاریخ بشر ، والدین در صدد آموزش شناخت ها و مهارت های خود به فرزندان بوده اند.
پدران و مادران مهارت های زندگی را به کودکان خود می آموختند. به مرور زمان جایگاهی برای امر آموزش در نظر گرفته شد. بدین سان کم کم نهاد آموزش و پرورش تاسیس شد و شکل گرفت. در هر حال نهاد آموزش و پرورش دومین نهاد بشری است که ابتدا در دل خانواده متولد شده ، رشد یافته و سپس از آن جدا و مستقل شد.
بنابراین به نظر می رسد دو نهاد اولیة بشری و دو نهاد مهم هر جامعه ای ، نهاد خانواده و نهاد آموزش و پرورش باشند ، به طوری که نهاد سیاست و نهاد فرهنگ (نهاد دین) و حتی نهاد اقتصاد در گذر از این دو نهاد می توانند دوام داشته و خواسته های خود را عملی کنند.
اما این دو نهاد مهم خانواده و آموزش ، در طول تاریخ پس از جدا شدن از یکدیگر ضمن ارتباط مستمر با یکدیگر ، نگاه یکسان و رفتاری صلح آمیز و همکاری جویانه نداشته اند. در مواقعی و در جوامعی این دو نهاد در کنار یکدیگر بوده و همکاری مستمر و مکملی داشته اند که از این رهگذر هم فرزندان سود برده و هم دو نهاد بهره مند شده و در نهایت جامعه به پیشرفت های مورد نظر خود نائل شده است ، اما در مواقعی دیگر و در جوامعی خاص ، این دو نهاد در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده و فعالیت های یکدیگر را خنثی کرده اند ؛ یعنی این دو نهاد به مبارزۀ علنی و یا پنهان با یکدیگر برخواسته اند. در چنین حالتی ، هم سرمایه گذاری های خانواده توسط نهاد آموزش و پرورش تضعیف شده و در مواقعی از بین رفته است. در حالی که سرمایه گذاری های مدرسه بر روی دانش آموزان نیز توسط خانواده تقلیل پیدا کرده و در مواقعی محو شده است. در نهایت ، دانش آموز در مقابل دو نهاد متضاد قرار گرفته که رشد و بالندگی واقعی خود را نتوانسته است دارا باشد.
از میان تشابه ها و تضادهای دو نهاد خانواده و نهاد آموزش و پرورش ، عمدة عدمِ همکاری و تقارن آنان ریشة فرهنگی داشته و بیشتر در عرصة فرهنگ می باشد ، حتی تفاوت های اقتصادی و یا سیاسی مبنای فرهنگی دارند.
بدین معنی, در مواقعی که نهاد آموزش و پرورش برای مثال از والدین می خواهد تا اولا در طول تحصیل دانش آموز ، فضای آرامی را برای او فراهم کنند که وی بتواند تمام استعدادهای خود را که نهاد آموزش و پرورش کشف کرده ، به حرکت وادارد و فعالیت های آموزشی مدرسه را بتواند با تمرین و تفکر رشد بدهد به خصوص در ایام امتحانات ، والدین از برگزاری میهمانی و رفتن به میهمانی نیز خودداری کنند تا فرزندان بتوانند حاصل فعالیت های نهاد آموزش و پرورش را که در گذر از امتحانات به شکل نمره در کارنامه متبلور می شود ، عملی سازند. موفقیت فرزندان علاوه بر نشان و معرفی فعالیت نهاد آموزش و پرورش و خوشحالی والدین ، در پیشرفت جامعه در بهره وری از مهارت ها و تخصص دانش آموزان مفید واقع می شود. عدم همکاری والدین در این شرایط نشان از ناآگاهی از امر یادگیری و از فقر فرهنگی آنها نسبت به امر یادگیری فرزندان و آینده ای که در گرو این آموزش ها است ، دارد. بدین معنی که از وظیفة خطیر خود نا آگاه بوده و عدم استفادة صحیح از توان فرزندان شان را نیز نمی دانند و به آن واقف نیستند. در نتیجه ، این تفاوت نشان از تفاوت فرهنگی بین دو نهاد است.
اما در مواقع دیگری ، والدین فرهنگی متفاوت و در مواقعی متضاد با فرهنگ رایج در مدرسه را در خانه فراهم می کنند که این امر نیز مقوله ای فرهنگی می باشد. در چنین حالتی ، از آنجایی که فرزندان در طول روز ساعاتی را در مدرسه و ساعاتی را در خانواده می گذرانند ، در مقابل دو ارزش متفاوت ، دو هنجار متفاوت و دو فرهنگ متفاوت و بعضا متضاد قرار می گیرند. در این حالتِ میان فرهنگی (هس, 1999) یا چند فرهنگی ، فرزندان به یک شکل با این دو نهاد و دو فرهنگ متفاوت برخورد نخواهند کرد.
در چنین شرایطی فرزندان حالت های مختلفی را در پیش می گیرند. تعدادی از فرزندان به کِسوت فرهنگ خانواده می پیوندند. یعنی فرهنگ خانواده در آنان بازتولید می شود. (بوردیو, 1970) در این حالت نهاد آموزش و پرورش در امر جامعه پذیری (دوبار, 1991) فرزندان ناموفق بوده است. از آنجایی که فرهنگ نهاد آموزش و پرورش هر جامعه ای فرهنگ حاکمیت همان جامعه می باشد ، (التوسر, 1970) این افراد پس از اتمام تحصیل بر اثر گزینش ها ، در آینده نمی توانند کار مناسب و در سطح علم و شناخت خود را بیابند و در نتیجه ، جامعه نمی تواند از مهارت آنها بهره مند بشود.
تعدادی دیگر از فرزندان فرهنگ نهاد آموزش و پرورش را پذیرفته و در تضاد با فرهنگ خانوادة خود قرار می گیرند. این تضاد یقینا اثرات روحی و روانی بر روی فرد داشته و باز این فرد نیز نمی تواند آن طور که باید و شاید از تمام توان و مهارت خود بهره گرفته ، در نتیجه در این حالت نیز نمی تواند برای جامعه کاملا مفید باشد. ضمن اینکه خانواده نیز از این امر ناراضی بوده ، چون شاهد است که استفادة لازم را نه جامعه و نه خود خانواده می تواند از فرزند ببرد.
تعدادی دیگر از فرزندان ، قدرت هضم این دو فرهنگ متضاد را نداشته (لاپاساد, 1998) و به یک حالت بحران فکری ، روانی و فرهنگی و حتی هویتی مبتلا شده که چنین افرادی با چنین روحیة در هم و بحرانی نمی توانند برای جامعه مفید باشند ، ضمن اینکه آنان فضای خانواده را نیز به مرور زمان تحت تاثیر اخلاق و رفتار خود قرار خواهند داد.
و در نهایت تعدادی از فرزندان یاد می گیرند بر اساس تعریف موقعیت (مید, 1963) با موقعیت جدید کنار آمده و رنگ عوض بکنند. این گونه افراد دارای خودهای متفاوتی (مید, 1963) شده که چند چهره داشته و چند شخصیت متفاوت و یا متضاد خواهند داشت. افراد چند چهره ، پس از اشغال پست های مختلف در نهادهای اجتماعی, برای جامعه مفید نیستند و جامعه را به مرور زمان به سمت چند چهره گی و نفاق می کشانند. نفاق تضعیف اعتماد و یا به تعبیر کلمن کاهش سرمایه های اجتماعی را به دنبال داشته که کاهش این سرمایه مطمئنا مانع از رشد جامعه خواهد بود. ضمن اینکه, در مواقعی خانواده نیز پی به چهره و شخصیت واقعی فرزندان خود نخواهند برد. در نتیجه ، خانواده و فرزندان به صورت بیگانه با یکدیگر زیر یک سقف خواهند زیست.
بنابراین ، تضاد دو نهاد مهم خانواده و آموزش و پرورش نه برای فرزندان نه برای دو نهاد آموزشی و نه برای جامعه مفید نخواهند بود. در این حالت این پرسش مطرح می شود که چه می توان کرد؟ چه بایستی انجام داد؟
در پاسخ می توان به اعتقاد امیل دورکیم (1985) گفت، مسئولین جامعه و نهاد آموزش و پرورش در تلاش باشند ؛ اولا ، فرهنگی را در نهاد آموزش و پرورش مستقر و تبلیغ کنند که برآیند خرده فرهنگ های موجود تمام طبقات مختلف جامعه باشد و نه اینکه فرهنگ قشر یا دستة خاص در جامعه در نهاد آموزش و پرورش باشد تا بتوان همکاری همة گروه ها و فرهنگ طبقات جامعه از جمله خانواده را جلب کرده و در یک راستا حرکت کنند. بدین ترتیب هر گروه و هر دسته با وجود فرهنگ شان احساس مسئولیت نیز خواهند کرد که به همکاری جدی منجر خواهد شد.
ثانیا ، در گذر از نشست ها و جلسات مشترک دو نهاد ، ارتباط بین اولیاء دانش آموزان یعنی خانواده و مربیان و دست اندر کاران نهاد آموزش و پرورش که فرهنگ سازی توسط آنها صورت می گیرد را زیاد کرد. همچنین ، به کمک رسانه ها و آموزش به خانواده ها این دو نهاد را به یکدیگر نزدیک کرد. نزدیک شدن دو نهاد یقینا فعالیت های مادی و فکری هیچ یک از دو نهاد به هدر نخواهد رفت. به دنبال آن جامعه می تواند با برنامه ریزی صحیح از تمام نیروهای موجود استفاده کند.
منابع:
- Althusser Louis (1970). Idéologie et appareils idéologiques d’état. In : La pensée, no 151, juin.
- Bourdieu Pierre et Passeron Jean-Claud (1970). La Reproduction, élément pour une théorie du système d’enseignement. Les Editions de Minuit. Le sens commun. Paris.
- Dubar Claude (1991). La socialisation, construction des identités sociales et professionnelles. Paris, Armand Colin.
- Durkheim Emile (1985). Education et Sociologie. Paris, PUF.
- Hess Rémi (1999). Ecrit biographique, exploration interculturelle et formation. In : Pratique de formation, Le travail de l’interculturel: une nouvelle perspective pour la formation, no 37, 38, Février.
- Lapassade Georges (1998). La découverte de la dissociatio. Paris, Edition Loris Talmart.
-Mead Georges Herbert (1963). L’esprit, le soi, et la société. Paris, P.U.F
گروه اخبار /
این ویژه برنامه در تاریخ ۲۹ اسفند ۹۳، از ساعت ۱۹ شبکه ۳ سیما پخش شد.
انتشار این فیلم باعث واکنش های متفاوت و نیز اعتراضی میان فرهنگیان و معلمان کشور شده است .
فیلم را ببینید .
گروه اخبار /جمعی از فرهنگیان و معلمان با ارسال نامه به سایت صدای معلم نسبت به حرکت سخیف و توهین آمیز رسانه ملی اعتراض کردند .
متن این نامه به شرح زیر است :
گروه اخبار /
طرح رتبه بندی معلمان یکی از مهمترین اخبار جامعه فرهنگیان و آموزش وپرورش در سال 93 بود. 20 فروردین 93 بود که نمایندگان مجلس در جریان بررسی طرح رتبه بندی با 99 رأی موافق، 61 رأی مخالف و 21 رأی ممتنع از مجموع 198 نماینده حاضر در صحن علنی با این طرح مخالفت کردند.
محمدرضا خباز معاون تقنینی معاون امور پارلمانی رئیس جمهور در جریان بررسی طرح رتبه بندی معلمان در مجلس شورای اسلامی ضمن مخالفت با طرح مذکور گفت: طرح نظام رتبه بندی معلمان مغایر اصول 60، 74 و 75 قانون اساسی است ضمن اینکه با سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و قانون برنامه پنجم توسعه نیز مغایرت دارد.
در حقیقت رتبه بندی معلمان به دلیل تعریف نشدن منابع مالی لازم برای اجرا از سوی مجلس رای نیاورد و پس از رد این طرح در مجلس بود که دولت قول داد تا قبل از پایان سال 93 طرح رتبه بندی معلمان را تهیه و برای تصویب به مجلس ارائه کند.
در ماههای پایانی سال 93 بود که فرهنگیان در اعتراض به وضعیت معیشتی و تأخیر در پرداخت مطالبات شان، اقدام به اعتراضاتی کردند و با تجمع در مقابل مجلس خواستار بهبود وضعیت معیشتی خود و بازگرداندن معلم به جایگاه واقعی در جامعه شدند.
در جریان انتقادات معلمان درخصوص وضعیت معیشتی، مسئولان آموزش و پرورش از تلاش برای نهایی کردن طرح رتبه بندی معلمان و تصویب آن تا پایان سال 93 با هدف ارتقای جایگاه معلمان و بهبود وضعیت معیشتی خبر دادند. سید محمد بطحایی معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اینکه آنچه که هم اکنون درخصوص رتبه بندی معلمان تصویب شده کلیاتی است در خصوص اینکه معلمان در 4 گروه رتبهبندی شوند،گفت: معلمی که با کسب تجربه، تلاش، مدرک تحصیلی و گذراندن دورههای آموزشی مختلف توانسته بخشی از امتیازات را کسب کند از فوقالعاده شغل بیشتری نسبت به آنچه در قانون آمده بهرهمند میشود. در حقیقت روح حاکم بر طرح رتبهبندی معلمان افزایش کیفیت کار آنهاست و اینکه معلمان در حوزههای پژوهشی و علمی تلاش بیشتری کرده و در یک کلام معلمتر شوند.
وی ادامه داد: تاکید میکنم که با اجرای طرح رتبهبندی معلمان، امتیازات قانون مدیریت خدمات کشوری از بین نمیرود. اما در خصوص رتبهبندیها و اینکه کدام افراد و با چه مدارکی را شامل میشود به تصویب آئیننامه و ضوابط مربوطه در هیئت وزیران نیاز داریم.
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزشوپرورش با اشاره به اینکه افزایش حقوق ناشی از اجرای طرح رتبهبندی معلمان 100 یا 150 هزار تومانی که اعلام میشود، نیست، عنوان کرد: فردی که موفق به کسب رتبه یک شود که شرایط آن نیز بسیار ساده است 70 درصد فوقالعاده شغل آن افزایش مییابد.البته معلمان درخواست دارند که حقوق آنها همانند کارکنان سایر وزارتخانهها شود و در قانون خدمات کشوری شرایط و ضوابطی وجود دارد که کارکنان آموزش و پرورش میتوانند مانند کارکنان سایر وزارتخانهها از آن استفاده کنند اما تفاوت میان کارکنان آموزش و پرورش با کارکنان دولت به دلیل این است که کارمندان سایر نهادها به دلیل برخی قوانین خاص از امتیازاتی بهرهمند میشوند که منجر به افزایش دریافتی آنها میشود در حقیقت در دستگاههایی که منابع آنها اجازه میدهد خدمات رفاهی بیشتری ارائه میشود و کمک هزینه رفاهی بیشتری به کارکنان خود ارائه میکنند.
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش گفت:تفاوت میان کارکنان آموزش و پرورش با سایر کارکنان دولت در میزان امتیازات رفاهی است و آموزش و پرورش به دلیل کمبود بودجه نمیتواند امتیازات رفاهی را ارائه دهد.
سرانجام در آخرین روزهای سال 93 یعنی 28 اسفند ماه بود که هیئت دولت با طرح رتبه بندی معلمان موافقت کرد. براساس این مصوبه، مشمولان طرح طبقهبندی معلمان شامل آموزگاران، دبیران، هنرآموزان، مربیان امور تربیتی، مشاوران، مراقبان سلامت، مدیران و معاونان مدارس و مجتمعهای آموزشی و تربیتی براساس ضوابطی که به تصویب هیئت وزیران میرسد، رتبهبندی حرفهای میشوند.مشمولانی که براساس ضوابط مصوب در یکی از رتبهها قرار میگیرند، به ترتیب از 15، 25، 35 و 50 درصد افزایش امتیاز حق شغل از مهرماه سال 1394 برخوردار خواهند شد.
اما فرهنگیان چندان به طرح رتبه بندی معلمان خوش بین نیستند و نظرات مختلفی در این زمینه دارند که در ذیل به بخشی از نظرات آنها اشاره شده است:
* مدرک بنده لیسانس مهندسی کامپیوتر است و حق شغلم 420 هزار تومان است که طبق رتبه بندی 63 هزار تومان به حق شغلم اضافه میشود. در واقع این مبلغ سود معوقات ما هم نمیشود. آقای وزیر، معاون وزیر ، نماینده مجلس پس این افزایش 150، 300، 450، .. هزار تومانی که تا قبل از این مصاحبه میکردید و میگفتید، چه شد؟
* استاد معلم 300 تومان حقوق (هیچ معلمی به این مقام نمیرسه)، دانشیار معلم 200 هزار تومان ( بازم کسی بهش نمیرسه) ، استادیار معلم 145 هزار و مربی معلم 85 هزار تومان حقوقشون اضافه میشه. 50 درصد پولش میشه 48 هزار تومان و 800 امتیاز در حال حاضر 96 هزار تومان میشود.
* هر کس شرایط رتبه 1 را داشته باشد و انتظارات را ایجاد کند 72 هزار تومان به حقوقش زیاد می شود و البته بابت این افزایش 72 هزار تومانی مقدار زیادی از حقوق شان مالیات کسر خواهد شد. یعنی وضعیت نسبت به گذشته تغییری نخواهد کرد.
برپایه این گزارش البته هنوز جزئیات طرح رتبه بندی معلمان که در هیئت دولت مصوب شد منتشر نشده است و مشخص نیست که طرح قبلی تا چه اندازه تغییر یافته است آیا فرهنگیان بازهم در چهار گروه استاد معلم، دانشیار معلم،استادیار معلم و مربی معلم تقسیم بندی می شوند یا این تقسیم بندیها دست خوش تغییر و تحولات شده است؟
نارضایتی فرهنگیان از طرح رتبه بندی معلمان را با حمیدرضا کفاش معاون وزیر آموزش و پرورش در جریان گذاشتیم که وی در پاسخ به این سوال تسنیم عنوان کرد: بنده در جریان آخرین تغییرات لایحه رتبهبندی نیستم ولی طرحی که در گذشته مطرح بود معلمان را در 4 رتبه تقسیمبندی میکرد و در داخل این مجموعه معلمان طبق مقالات، تألیفات و سوابق و سنوات خدمت خود از امتیازاتی بهرهمند میشدند.
معاون وزیر آموزش و پرورش ادامه داد: آنچه که معلمان و فرهنگیان در رابطه با طرح رتبهبندی اعلام میکنند بخشی از این طرح است، به عنوان مثال معلمان اعلام میکنند که چرا حقوق سایر کارکنان دولت بدون آنکه از آنها کتاب و تألیفات خاصی بخواهند افزایش یافته است. این نشان میدهد که طرح رتبهبندی به خوبی برای فرهنگیان تشریح نشده است.
کفاش تصریح کرد: رتبهبندی معلمان دو بخش دارد در بخش نخست معلمان از وضع موجود یک سطح بالاتر میآیند مانند آنچه که در آموزش عالی اتفاق افتاد. اساتید دانشگاه در گذشته از قانون هماهنگ پرداخت تبعیت میکردند که بعداً از این قانون جدا شدند و ﺳﻂﺢ پرداختی به آنها جهش قابل ملاحظهای یافت و پس از آن در داخل رتبهبندیهای خود نیز ارتقا مییافتند. در طرح رتبهبندی اگر کف حقوق معلمان به عنوان مثال A باشد وقتی رتبهبندی اجرا میشود این کف حقوق از A به B رشد مییابد ﻛﻪ ارتباطی به تألیفات، مقالات و سنوات خدمت ندارد اما در بخش دوم برای تقسیمبندی معلمان در 4 رتبه تعیین شده باید بر اساس مقالات، پژوهشها و سنوات خدمت امتیازاتی را کسب کنند.
معاون وزیر آموزش و پرورش بیان کرد: هم اکنون معلمان تصور میکنند اگر قرار است حقوق شان اضافه شود از آنها مقاله و تألیفات خاصی میخواهند اما این موارد برای ارتقا یافتن از یک رتبه به رتبه دیگر مد نظر است. البته این موارد نیز قابل بحث است و امکان تغییر در نوشتن آئیننامهها وجود دارد. به عنوان مثال میتوان در طرح جدید شرایط خاصی را برای دورههای ضمن خدمت در نظر گرفت. اما بحث تألیف، تدریس و تحقیق جزو کار معلمان است و معلمی که تحقیق و مطالعه کمتری داشته باشد امتیاز کمتری میگیرد.
باید دید در طرح رتبه بندی که توسط دولت به تصویب رسیده است برای ارتقای جایگاه معلمان چه تدابیری اندیشیده شده است؛ آیا اجرای این طرح و دسته بندی معلمان در رتبههای تعیین شده منجر به بهبود وضعیت معیشتی آنها میشود اگر چه فلسفه اصلی رتبه بندی معلمان افزایش کیفیت کار آنها و به تعبیر معاون وزیر آموزش و پرورش در یک کلام معلمتر شدن آنهاست.
انتهای پیام/
تسنیم
د - سخنراني جناب آقاي دکتر حسن روحاني در نخستین کنفرانس بینالمللی " جهان علیه خشونت و افراطیگری" ( متن کامل )
عالیجنابان خانم و آقایان
برای من جای خرسندی است که در جمع مقامات عالیه، فرهیختگان، استادان، نویسندگان و خبرنگاران در باره یک موضوع بسیار حیاتی که جامعه بشری با آن روبهروست سخن بگویم.
استقبال جهانی از ایده جهان علیه خشونت و افراطیگری و تصویب آن در مجمع عمومی سازمان ملل متحد با رأی قاطع کشورهای جهان، میزان ضرورت و اهمیت پرداختن به مقوله خشونت در جهان را نشان میدهد.
من در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۳ در شصت و هشتمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد ایده جهان عاری از خشونت و افراطیگری را ارایه نمودم. در همان مجمع ایده ای مطرح شده تبدیل به قطعنامه شد. در آن سخنرانی من از رهگذر احساس و فهم خود، به تبیین بیمها و امیدهایی پرداختم که در سطح منطقهای و بینالمللی به چشم میخورد.
بیمهایی که میتواند زندگی بشر را تهدید کند و به چالش بکشد، اکنون ما در تهران گرد هم آمدهایم تا بر ابتنا به امیدها بر بیمهای یاسآور فائق آییم.
نظام دانشگاهی، مراکز تحقیقاتی و رسانهها به هر میزانی که در فهم افراطی گری و خشونت به نظرات مشترک برساند به سیاستگذاریها و اجرای موفق آنها منتهی خواهد شد.
در نظام بینالملل امروز جنگ و درگیریهای نظامی جز تولید هزینه و تنش و از همگسیختگی زندگی اجتماعی و اقتصادی شهروندان هیچ نفعی ندارد. اروپاییها بعد از قرنها درگیری و نزاع و دو جنگ جهانی در نهایت به همکاریهای به هم تنیده اقتصادی گردن نهادند و با همگرایی اقتصادی، سیاسی و امنیتی دستاوردهای بزرگی را برای صلح و امنیت منطقه خود به ارمغان آوردهاند.
خوشبختانه کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین نیز با همکاریهای گسترده منطقهای، اقتصادی در فرآیند ائتلافهای موثر سیاسی و امنیتی قدم برمیدارند.
من از این فرصت استفاده میکنم و از عموم کشورهای منطقه درخواست میکنم که با همفکری و هماهنگی و ایجاد ائتلاف و سیاستگذاریهای منطقی و عقلانی به سوی خاورمیانهای در سوی صلح و امنیت سوق پیدا کنیم.
بیتردید قتلعام انسانها جفای آشکار در حق آموزههای صلحآمیز همه ادیان است که براساس آن کشتن یک انسان بیگناه همانند کشتن همه انسانهاست.
اما تفکرهای غلط و افراطی فقط یکی از مسیرهای منتهی به خشونت است توسعه نیافتگی و نیازهای مادی پاسخ داده نشده، بیکاری، فقر، نبودن امکانات زندگی و ناامیدی از دست یافتن به آینده ای قابل تحمل و ارزشمند بستری برای خشونتطلبی است این همان بلایی است که خاورمیانه و بخش مهمی از جهان گرفتار آمدند خودبرتر بینی و ظلم و بی عدالتی در مقیاس ملی و بینالمللی و تقسیم کشورها به خودی و غیرخودی خود به خود زمینهساز فرهنگ خشونت و گسترش ناامنی در ابعاد بینالمللی است، سایر انواع خشونتهای ساختاری همچون تحریم و تهدید ناقض حقوق بشر و آزادیهای اساسی، چالشی جدی برای امنیت در نظام بینالملل است.
متأسفانه جهان امروز ما دست خوش فرآیندهایی است که این نابرابریها را دامن میزنند، برخی از این فرآیندها عبارتند از حکومتهای مستبد که حقوق شهروندان خویش را به رسمیت نمیشناسند و حق مشارکت همگانی را در سیاست گذاری محترم نمیشمارند موجبات افزایش فقر و توسعهنیافتگی را فراهم آوردهاند.
فساد گسترده در نظامهای اداری و مدیریت توسعه که سبب میشود منابع کشورها به جای آنکه صرف ایجاد زیرساختهای توسعه پایدار شود هدر رفته یا راهی سرمایهگذاری در کشورهای توسعه یافته شود و فقر برجای بماند.
استبداد و خودکامگی برخی حکومت ها که با نقض آزادی و حقوقق بنیادین بشر باعث سرخوردگی و به حاشیه راندن اقشار آسیبپذیر شده است متاسفانه به همه این فرآیندها که میتوان فهرست طولانیتری را نیز از آن ارایه نمود. مسأله توسعه طلبیها، انحصارگریهای سیاسی و ژئوپلتیک نیز نقش مهمی در پیدایش خشونتها دارند.
با تأکید بر این واقعیت که برآمدن خشونت غروب انسانیت است. با این پرسش مواجه میشویم که پس چه باید کرد تا انسانیت نجات یابد و زندگی بر سیاره زمین با کیفیت بهتری ادامه یابد.
تأکید بر تقویت مدارای فرهنگی و مدارای دینی و به رسمیت شناختن حقوق فرهنگی همه انسانها راهی به سوی کاستن از ظرفیتهای بروز خشونت بر مبنای تمایزهای فرهنگی است. سزاوار است در کنار یکدیگر اندیشهورزی درباره اشکال، آشکار خشونت و صورتهای بارز بیعدالتی و ساز و کارهای غلبه بر آنها تقویت نماییم ما توان آن را داریم که دهها فیلسوف، هنرمند، جامعهشناس، سیاستمدار، فعال جامعه مدنی، ورزشکار و شمار دیگری از شخصیتهای معروف جهان را برای اندیشیدن درباره رفع خشونت، بیعدالتی و استقرار عدالت گرد هم آوریم و جامعه بشری را به در پیش گرفتن راه و روشی مطابق خردورزی همگانی برآمده از اندیشه عدالت و نفی افراطیگری، فرابخوانیم.
تاکید میکنم برای پیشبرد مبارزه با خشونت و افراطی گری و گسترش فرهنگ صلح و مدارا جهان نیازمند اقداماتی اساسی و خطیر است که از جمله مهمترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
- گسترش و تعمیق گفت و گو میان ملتها، دولتها و جامعه مدنی با هدف کاستن از سوء برداشتها و تنازعات و نیل به تفاهم و همکاری بیشتر
- تلاش در جهت گسترش آموزش همگانی با بهرهمندی از روشهای پیشرفته تربیتی با هدف بسط فرهنگ صلح، تفاهم و مدارا، اهمیت نقش زنان، جوانان، علمای دینی، روشنفکران، دانشگاهیان، هنرمندان در گسترش دانش و اندیشه و احساس و باورهای دینی و اخلاقی
- و ارتقاء همکاریهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به منظور شتاببخشیدن به روند مبارزه دستهجمعی با خشونت و افراطیگری.
پیشنهادهای من برای مبارزه فوری با تروریسم و افراطیگری جاری در منطقه و جهان، عبارتند از:
۳- تروریسم از فضای فقر و بیکاری سرباز میگیرد، با تأسیس صندوق بینالمللی، اشتغالزایی و توسعه برای کمک به رشد سرمایهگذاری در کشورهای قربانی تروریسم بینالمللی باید زمینه اقتصادی رشد تروریسم را از میان برداشت.
۴- همکاری منطقهای برای اصلاح نظام آموزش و پرورش عمومی و مدارس دینی در جهت مقابله با تفسیرهای، افراطی، تکفیری و خشونت آمیز از آموزههای مذهبی، ضروری است. باید حقیقت اسلام رحمانی را به جهانیان ارائه نمود.
۶- لازم است رسانههای ملی و بینالمللی، نسبت به آگاهسازی افکار عمومی در مورد تهدیدات تروریستها و جلوگیری از سوء استفاده از خیل جوانان بیکار و به حاشیه رانده شده برنامهریزی جدی به عمل آورند.
۱۰- پیشنهاد میکنم روز ۱۸ دسامبر که سالروز تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۳۹۳ است به عنوان روز جهانی علیه خشونت و افراطیگری نامگذاری شود. بدین وسیله یاد خونهای به ناحق ریخته فراموش نمیشود و عزم جهانی برای مبارزه با خشونت و افراطیگری هرساله حیات جدیدی خواهد یافت.
جامعه مکلف است تا سياست هاي اجتماعي مناسب براي مواجهه با تغيير اتخاذ نمايد .
5 - فرزندان فارابی، خوارزمی ، رودکی و فردوسی بايد با احیای علم و عقل، ریشه های همه انواع خشونت و افراطی گری را بخشکانند.
چه می شود که انسانی از توهین نمودن، رنج کشیدن،به خاک افتادن و تحقیر انسانی دیگر لذت می برد؟
از کارمند ساده اداره ای که سر ساعت یکی دو ارباب رجوعی که ساعت ها در صف و نوبت مانده اند فاتحانه رد می کند تا بروند و فردا بیایند تا پلیسی که خودرو عروس و داماد را متوقف می سازد و به خاطر همراه نداشتن گواهینامه و یا کارت مالکیت خودرو مانع برگزاری مراسم جشن و شادی شان می شود.از زندانبانی که زندانیان را وادار می سازد تا برای ده دقیقه هوا خوری یا نخی سیگار یایک تماس تلفنی با منزلشان ...به او التماس کنند تا مدیری که در محل کار به بهانه مقررات و قوانین به کارکنانش توهین نموده و ایشان را می آزارد،از آموزگاری که در سر کلاس و بدترین تحقیر ها و سرکوفت ها را به شاگردان روا می دارد تا پزشک و پرستاری که در رساندن مسکن به بیماری که از درد ناله می کند درنگ می کنند؛یکایک این آدمیان به نا روا ازرنج بردن و به زحمت افتادن یا تحقیر هم نوعان شان در نهان و آشکارا احساس رضایت و سرخوشی دارند !
"اریک فروم " روانشناس مشهور در کتاب "به نام زندگی" می نویسد: " پرخاشگری به وسیله محیط اجتماعی شرطی شده یا با انگیزه ها و فرهنگ کانالیزه می شود ...او در ادامه بر این باور است که انسان از حیوان ویرانگر تر و خشن تر است . حیوانات سادیستیک نیستند ، حیوانات با زندگی دشمنی ندارند...خشونت ما به شرایط ویژه زندگی مان مربوط می شود..پرخاشگری و ویرانگری خصلتی است بشری . نیروی بالقوه ای است که در انسان وجود داشته و اگر راه درست را بر نگزیند و با روش درست پرورش نیابد ،این نیرو بالفعل موجودیت خود را آٱشکار می سازد....از همین رو یک روان پزشک در برابر یک انسان پرخاشگر موقعیت اجتماعی زندگی ، تاریخچه خانوادگی و تجربه های گذشته او را که موجب آشکار شدن منش دیگر آزاری در وی شده است مورد بررسی قرار می دهد....دلیل وسعت میدان عمل پرخاشگری واکنشی در انسان تلقین پذیری اوست . وقتی با ابزار های مغز شویی مردم را متقاعد می کنند که زندگی یا دین یا آزادی شان به خطر افتاده واکنش آنها همان خواهد بود که در شرایط واقعی خطر و بحران بروز می کند ، همواره دیکتاتور ها و جنگ افروزان با سوء استفاده ازاین تلقین مردم را به خشونت وسرکوب مخالفین یا جنگ هدایت می کنند.
می گویند : از" آدولف آیشمن " ژنرال جنایتکار نازی و مسئول کوره های آدم سوزی پرسیدند آیا در زندگی ات احساس گناه کرده ای ؟او پاسخ داد:
بله ،دو سه دفعه از مدرسه فرار کردم!
جهت مراجعه به متن کامل به آدرس اينترنتي ذيل مراجعه فرماييد .
ریشه های خشونت و پرخاشگری و دیگر آزاری آدمی در کجاست ؟
وظيفه و تکليف شهروندان چيست ؟
با توجه به اينکه انديشمندان جمهوري اسلامي ايران دست در دست ديگر انديشمندان جهان ، مجدانه تلاش مي کنند تا با الهام از فرهنگ غني بشري جهت خشکاندن ريشه هاي خشونت و افراطي گري در جهان نقش تاريخي خود را ايفا نمايد بر همه شهروند تکليف است که در حد توان ، بکوشند آگاهي و شناخت خود را در اين زمينه افزايش دهند .مبارزه با خشونت يک اقدام فرا جناحي و فرا مليتي است و همه ي آحاد جامعه انساني بايد در اين مهم ورود داشته باشند .
6 – چگونه مي توان همه آحاد جامعه را جهت ورود به بحث خشکاندن ريشه هاي خشونت فعال نمود ؟
مسلم است بايد همه علما و انديشمندان ، حوزه هاي علميه ، مساجد ، هيئت هاي مذهبي ، دانشگاهيان ،مجامع علمي ، مراکز تحقيقاتي و پژوهشي ، وکلا ، حقوق دانان ، قضات محترم ، انواع رسانه ها ، ارباب جرايد ، تشکل هاي مدني به ويژه تشکل هاي مدني فعال در حوزه آموزش و پرورش و . . . با همه امکانات ( در جلسات ، سمينارها ، کلاس هاي آموزشي ، دوره هاي ضمن خدمت ، فضاهاي مجازي مانند فيسبوک ،تويتر ، سايت های خبري تحليلي و ... ) فعالانه در اين مهم مشارکت جدي داشته باشند .
به نظر ما روشي که پایگاه خبری- تحلیلی فرارو به مدیر مسئولی محمد حسین خوشوقت و به سردبیری محمد نوین، در مقاله " ريشه هاي خشونت و راه حل خشونت به روايت کاربران فرارو " دنبال کرده است روش مناسبي است ، زيرا توانسته کاربران را به اين مبحث مهم وارد کند .
در ذيل قسمتي از اين مطلب ارائه مي گردد .
فرارو- چه این که شما یک کارشناس جامعه شناسی باشید و نباشید و یا حتی تخصصتان جرم شناسی و روان شناسی باشد و نباشد، حقوق خوانده باشید یا نخوانده باشید، فرقی نمیکند، مهم حق شهروندی است که به شما اجازه میدهد در باب یک پدیدهی ناهنجار شهر خودتان نظر دهید، خدا را چه دیدید شاید از دل همین بحثها و نظرها، به جای مثلا خشونت، گفت و گو فراگیرتر شود.
به گزارش فرارو، اصلا میگویند فقدان گفت و گو، تعاملات اجتماعی را به سمت خشونتهای فیزیکی سوق میدهد، از کجا معلوم، اگر آن مرد مثلا عاشق پیشهای که با پنجاه ضربهی چاقو، جان مهسا را به سادگی گرفت، پنج کلمه حرف حساب سرش میشد دست به چاقو میبرد و یا حتی ضارب داداشی...
چرا که نه، گفت و گو حتی میتواند محدود به واگویههای مغشوش اتوبوسی باشد که مثلا یک مسافر با بغل دستی اش سر گرمی هوا و گرانی شیریارانهای، گرم گرفته باشد، حتی میتواند مربوط به حرفهای معمول و غیرمعمول سلمانیها باشد...به هر حال همین حرفهاست که فضای دوستانهای در محیطی اجتماعی خلق میکند.
خشونت یک واکنش طبیعی است که دلایل بیشماری دارد، از منظر تفاوتهای فردی، آستانه خشونت افراد یک جامعه به ویژگیها و شرایط خاص هر یک از همان افراد بستگی دارد و روی همین حساب تفاوتهای فردی، نمی توان دلایل مشترکی از آن استخراج کرد ولی وقتی شعاع بروز خشونت گسترش پیدا میکند، میتوان در عوامل بروز آن به گفت و گو نشست.
پروفسور حسین باهر استاد دانشگاه در گفت و گو با فرارو، در باره عوامل دیگر موثر در بروز خشونتها، چنین ادامه داد: "عوامل دیگری در بروز خشونتها در جامعه تاثیر گذار است که از آن جمله میتوان به درگیریهای سیاسی و رسانهای و تعمیم آن به عموم جامعه، فقدان امنیت شغلی، در اختیار نداشتن محیط دل انگیز برای کار، فراهم نبودن امکان ازدواج جوانان و همین طور از بین رفتن هنجارهای اخلاقی و احتراماتی که پیش از این در جامعه ما ارزش بوده است، اشاره کرد. "
از طرفی، عباس عبدی هم بر این باور است که هنگامی که در جامعه ارزش انسان کم شود و به هر دلیل شأن انسانی نادیده گرفته شود؛ جان آدمها نیز بی ارزش انگاشته میشوند.
این کارشناس جامعهشناسی میگوید:
" در چنین مسائل حیاتی بهتر آن است که نه فقط از چند کارشناس دولتی، بلکه از تمام متخصصین این امر کمک گرفته شود. شاید دلیل ادامه این اتفاقات ناخوشایند آن است که کارشناسانی که در حوزه قدرت جا دارند، به افراد خاصی محدود گشته و باقی کنار گذاشته شدهاند. بیشک فراموش کردهاند که مثلی قدیمی میگوید: هر سری، یک فکری دارد. "به هر حال هر سری یک فکری دارد، درست مثل اینکه از شما بپرسند نظر شما در مورد خشونت چیست، یا چرا کسی مثل روح الله داداشی باید در خون خودش غرقه شود، نظرتان در مورد قتل مهسا و مهساها چیست؟ خلاصه از قتل مهسا تا دادشی؛ این دو حادثه را چگونه میبینید؟
در اولین نظری که ثبت شد چنین آمده بود: " وقتی نگاه غیر تکنیکال به مسایل امور انسانی داریم، وقتی در تصمیمات اجتماعی از متخصصین استفاده نمیکنیم، وقتی سریال های تلوزیونی مملو از افراد بی اخلاق است، وقتی کتب و فیلم ها و سریال ها طعم مرگ و بدبختی دارند، وقتی ... "
خیلیها هم ریشهی خشونت را در معیشت و شرایط اقتصادی در نظر میگرفتند که به فقر فرهنگی منجر شده است، مثلا: " ریشه تمام این مشکلات معیشت اقتصادی مردمه...وقتی اقتصاد آسیب ببینه فرهنگ از بین میره...مردم هم به جون هم می افتند...عدم امید به آینده و هنجارشکنی باعث میشه جامعه رو به نابودی بره و به نظ من حالا حالا درست بشو نیست و سال ها طول می کشه تا جامعه به شکل درستش در بیاد. "
بعضیها هم خطاب به مسئولين محترم نوشتند: " ...اون زماني كه به اسم تعهد مراكز حساس جامعه مثل صدا و سيما كه وظيفه فرهنگ سازي رو به عهده داشتن رو از افراد متخصص خالي كرديد و با اقتصاد ضعيف و عدم مديريت بازار تورم و فشار روي مردم رو زياد كرديد تا خيلي ها محتاج نان شب بشن بايد فكر اين روزها رو هم مي كرديد. البته اگر براتون مهمه. فقر از هر دري بياد ايمان از در ديگه مي ره بيرون! پيامبر فرمودند كه مسولين بايد در ميان مردم زندگي كنن تا مشكلات رو درك كنن ولي افسوس "
بعضیهای دیگر هم چنین راه کارهایی برای برونرفت از خشونت پیشنهاد دادند: "برگرداندن فضای نقد به جامعه ( آزادسازی روزنامه ها، دانشگاه ها، صدا سیما و از همه مهمتر مجلس به نفع مردم)؛ پرهیز از وعده و وعیدهای کمونیستی (باغ ویلای 1000 متری، مسکن مهر، حساب آتیه جوانان و ...)؛ اشتغال؛ جلوگیری از رواج تهمت، دروغ، رشوه و ربا( این امر با نهادهای مردمی مثل روزنامه و ... سرعت میگیرد)؛ آموزش مهارت های زندگی در همه دوره ها.. . "
7 – پيشنهاد شوراي منطقه شش سازمان معلمان ايران جهت پيشگيري و درمان
موثر ترين راه پيشگيري و درمان خشونت درهر جامعه آموزش دادن همه شهروندان است .
بهترين شيوه آموزش ، تلاش مخلصانه ، آگاهانه متکي بر علم ، عقل و آموزه هاي ديني براي بيان حقايق است ( خود آموزي )
بدين وسيله از همه شهروندان محترم ، تشکل هاي مدني ( به خصوص تشکل هاي مدني فعال در آموزش و پرورش ) تقاضا داريم نظر و ديدگاه خود را در رابطه با اين خبر
معلم با چاقوي دانش آموز در کلاس درس کشته شد !!!
به صورت مقاله ، کامنت و ... به هر روشي که صلاح مي دانند ارائه نمايند تا هم براي خودشان و ديگر شهروندان مفيد باشد و هم براي انديشمندان خمير مايه اي براي نقد و بررسي و تحليل و ارائه طريق باشد .
همه شما را به خداوند رحمان رحيم مي سپاريم .
راهکارˏ تحققˏ مطالباتˏ معلمان چيست ؟
الف - تقويت نهاد هاي مدني يک ضرورت اجتناب ناپذير است :
در مقدمه طرح مرامنامه و اساسنامه حزب جمهوري اسلامي که به امضاي بنيان گزاران جمهوري اسلامي ايران رسيده است مي خوانيم : تجربه جنبش هاي صد سال اخير ايران بايد همه را قانع کرده باشد که همواره ضربه ي بزرگ را از سوي فقدان تشکيلات نيرومند و همه گير خورده ايم .
برکسي پوشيده نيست که تعداد قابل توجه اي از مسئولين حاکميت در دفتر حزب جمهوري به شهادت رسيدند ، جامعه روحانيت مبارز و ... گواه اهميت تشکيلات مي باشد .
متأسفانه برخي از شهروندان به غلط تصور مي کنند که تشکل گريزي يک افتخار است ، همان گونه که به اشتباه برخي شناسنامه فاقد مهرانتخابات را فضيلت مي دانند .
ب - نگاه خرد مندانه دولت تدبير و اميد به آموزش و پرورش ، راه را براي تشکل هاي مدني هموار نموده است :
1. پیشنهاد وزیر آموزش و پرروش به خبرنگاران: انجمن تخصصی خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش تشکیل شود . ( 1 )
" فانی با بیان این که در این دولت آموزش و پرورش به صورت تخصصی فعالیت هایش را ساماندهی کرده است افزود: در ابتدای شروع به کار از 750 چالش و مسئله در آموزش و پرورش به پنج سیاست راهبردی، ساماندهی و بهسازی نیروی انسانی، ارتقای مدیریت آموزشگاهی، عملیاتی کردن بودجه و تمرکز زدایی رسیدیم و این سیاست ها با حفظ اولویت به صورت نقشه اجرایی در اختیار آموزش و پرورش گذاشته شده است. "
پيشنهادات وزير به شرح ذيل است :
الف : وزیر آموزش و پرورش با بیان این که حوزه سیاست و تربیت سخت ترین کار دولت هاست گفت: ایجاد انجمن تخصصی خبرنگاران مربوط به حوزه آموزش و پرورش می تواند در تولید اخبار به حوزه های تخصصی آموزش و پرورش کمک کند...
ب : وی با بیان این که آموزش و پرورش بیشترین مخاطبان را با جامعه دارد تصریح کرد: هر تصمیمی که در آموزش و پرورش گرفته شود کل جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد و به همین دلیل باید اخبار این حوزه با دقت، ظرافت، تخصص و دانایی همراه باشد تا جامعه کمترین آسیب را از واکنش ها داشته باشد.
ج : باید کار رسانه ای در جهت تبیین هر تحول از قبل از آن شروع شده باشد تا مانند قانون مدارس غیر دولتی در سال های 67 و 68 تفکری به صورت مخالف این نوع مدارس در آموزش و پرورش شکل نگیرد.
2. انتصاب آقاي عادل عبدي به عنوان مشاور وزیر در امور تشکل های فرهنگیان ، جهت همکاری و همراهی همه تشکل های فرهنگی و سایر صاحب نظران به منظور بهره گیری از ظرفیت تشکل های فرهنگیان در شناسایی مشکلات نظام آموزش و پرورش و ارائه راه حل ها ( 2 )
عبدی تاکید کرد: با توجه به بررسی های به عمل آمده در مدت کوتاهˏ حضور به عنوان مشاور وزیر در امور تشکل ها ظرفیت های فراوانی برای همکاری و تعامل میان این وزارت و تشکل های معلمی شناسایی شده است.
مشاور وزیر در امور تشکل ها ی معلمان، خاطرنشان کرد: امیدواریم در دولت تدبیر و امید شاهد ایفای نقش مطلوب تشکل های معلمی در برنامه ها و تصمیمات کلان آموزش و پرورش و تعامل دوسویه با مدیران باشیم. ( 3 )
3. دعوت از فرهنگيان فرهيخته براي حضور در کميسيون هاي تخصصي آموزش و پرورش و ...
ج - آيا وظيفه تشکل ها ، تهيه ليست چالش ها و خطابه خواندن است ؟
وقتي دولت در ابتدای شروع به کار 750 چالش و مسئله در آموزش و پرورش با حفظ اولویت به صورت نقشه اجرایی در اختیار آموزش و پرورش گذاشته شده است ،دوران تهيه ليست چالش ها توسط نهاد هاي مدني سپري شده است . نهاد هاي مدني بايد با مسئولين وارد ديالوگ شوند .
عليرضا هاشمي دبير کل محترم " سازمان معلمان ايران " مي فرمايند :
« در آخرين اعتراض صنفي معلمان در ماه هاي جاري ، ليست بلند بالايي از مطالبات قرائت و با تأئيد حاضرين مواجه شد. اين مطالبات از لغو احکام قضايي و هيأت هاي تخلفات ادراري شروع مي شود با افزايش 30 درصدي دستمزد ، فوق العاده شغل ، اضافه شدن حق مسکن ، اياب وذهاب ، تکميل بيمه طلايي ، تصويب و اجراي طرح رتبه بندي معلمان ، اجراي بازنشستگي پيش از موعد ، نظارت بر عملکرد صندوق ذخيره و انتخاب مشاور وزير از ميان معلمان مقاطع مختلف ادامه مي يابد . در اين مطالبات حتي از محور تمرکزگرايي سخن گفته شده و در همان متن توقف خصوصي سازي را هم خواستار شده اند .
" ارائه اين گونه ليست ها سال هاست ادامه دارد ، مطالباتي که اولويت بندي نشده و به صورت خام مطرح مي شوند و البته شيوه اي دموکراتيک براي احصا و الويت بندي خواسته ها موجود نيست . مشکل وقتي بيشتر مي شود که به راه حل اين مشکلات و مطالبات مي رسيم . ارائه انواع و اقسام راه حل ها دربين همکاران ، خود گوياي اين معضل است ! »
پيشنهاد ضمني ايشان چنين است : « بايد خواسته ها را جمع آوري و الويت بندي کرده و سپس آنها را به درون سيستم دولت و آموزش و پرورش به صورت نهادينه تزريق کرد . » ( 4 )
د- خلاصه برخي مطالبات معلمان چيست ؟
دکتر اسدالله مرادي : « امروزه آموزش و پرورش ما ، با مشکلات و مسائل مختلفي دست و پنجه نرم مي کند مثل مشق محوري ،ديکته محوري ، نمره محوري ،کنکور محوري ، مدرک محوري ، کمبود امکانات فضاهاي اموزشي و تربيتي ، مشکلات معيشتي معلمان ، عدم مشارکت آگاهانه و مسئولانه خانواده و انديشمندان و ثروتمندان در آموزش و پرورش ، عدم هماهنگي و همسويي با آموزش و پرورش و ديگر نهاد هاي تأثير گذاردر اين حوزه مانند نهاد خانواده ، صدا وسيما ، دانشگاه، حوزه ها ، شکاف ميان وزارتخانه و مدرسه ، خانه و مدرسه ،شکاف ميان معلمان و مربيان و دانش آموزان ، شکاف بين والدين و فرزندان ، سياست زدگي ، تحول ناپذيري ، نقد ناپذيري ، ديوانسالاري عريض و طويل ، تمرکز گرايي و ...مشکلات مختلف در حوزه آموزش و پرورش است . دولت و خانواده نگاه همسو نسبت به آموزش و پرورش ندارند . يعني در اهداف تعارض دارند . دولت امسال حدود 24 هزار ميليارد تومان براي اهداف خود هزينه مي کند ، خانواده هم مبلغي تقريبأ در همين حد اما براي اهداف ديگر هزينه مي کند . هزينه اي که خانواده در موسسات و مراکز آموزشي کنکور ، زبان ، کامپيوتر ، مدارس غير دولتي و ...مي کند . اکنون وزارت اموزش و پرورش عملأ در حاشيه چنين موسساتي قرار گرفته است . » ( 4 )
ﻫ - آيا اميد به ادامه فعاليت منطقي وجود دارد ؟
متأسفانه تشکل هاي مدني يا رهبران آنها ، با وجود هزينه هاي سنگين که پرداخت نموده اند ، تاکنون نتوانسته اند که گذشته خود را نقدˏ منصفانه کنند و هنوز در راه هاي تو در تو ، سردرگمˏ تکرار خطا هاي گذشته مي باشند . جاي بسي خوشوقتی باقي است که تشکل ها با نقد و بررسي گذشته و تدوين برنامه هاي کوتاه مدت ،ميان مدت ، بلند مدت ، اولويت بندي مطالبات انباشته شده ، تعيين روش هاي مناسب براي تحقق خواسته هاي متفاوت و طبقه بندي اين روش ها و ...قابليت و ظرفيت ارتقاي سطح خود را دارند و جامعه هم ، امکان اين رشد و بالندگي فراهم آورده است .
خوشبختانه هر دو طرف ( نهاد هاي مدني و مسئولين ) تلاش مي کنند اين مسير تعالي بخش ( ديالوگ ) را به تدريج طي کنند که نياز به همراهي همگاني دارند .
مثلآ در خبر ها آمده است : نشست تشکل ها با جناب آقاي دکتر عمادي مسئول مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش ، يا نشست جناب آقاي غندالي مدیر عامل محترم صندوق ذخیره فرهنگیان با نمايندگان تشکل هاي مدني فعال در آموزش و پرورش و ...
اين نشست ها لازم است ولي کافي نيست .
تشکل ها بايد به اين نشست ها به عنوان" يک فرصت تاريخي " نگاه بکنند تا از ديالوگ ناشي از آن، راهکار ها ارائه گردد ؛نشستن و گفتن و برخاستن چالش ها را برطرف نمي کند .
وظيفه تشکل ها نقد برنامه ها ، بازخورد اطلاعات براي مسئولين و به عنوان مشاور براي متخصصين و برنامه ريزان ايفاي نقش مي کنند و نکاتي که تشکل ها قبل از حضور در نشست با مسئولين بايد رعايت کنند :
1. نمايندگان تشکل ها بايد موضوع هاي مطرح شده در جلساتˏ نشست مشترک را به اطلاع همه اعضا و همه فرهنگيان و همه آحاد جامعه برسانند ( تشکل پل رابط بين مردم و مسئولين است . ) و از همگان به خصوص کارشناسان مستقل بخواهند که اتاق فکر آن تشکل را در رابطه با چالش مورد نظر ياري رسانند .
2. مهمترين وظيفه تشکل هاي مدني و اتاق فکر آنان نقد چالش و تعامل با مسئولين ( بازخورد اطلاعات ) جهت ارائه راهکار مي باشد .
3. دليلي ندارد که تشکل ها از ترس خطا در نقد ، و ارائه بازخورد از وظايف اساسي خود طفره بروند . مهم حضور است و مهم تر از آن اصلاح حضور است . !
مي گويند سفينه اي که به کرات آسماني فرستاده مي شود . بر اساس مطالعات گسترده از قبل مسير آن به دقت رياضي تعين مي شود ولي آنچه به آن کمک مي کند تا به کره مورد نظر مي رسد ، رصد کردن لحظه به لحظه مسير حرکت با مسير پيش بيني شده است ! اگر اين رصد کردن و اين تصحياتˏ لحظه به لحظه نباشد ، هيچ سفر و حرکتي به مقصد و مقصود خود نمي رسد .
در شرايط کنوني که نگاه دولت مردان ˏدولت تدبير و اميد بر تعامل با نهاد هاي مدني است ، نهاد هاي مدني وظيفه تاريخي سنگيني به عهده دارند تا با خردورزي و تعامل با يکديگر و تعامل با مسئولين ، با خيل عظيم فرهنگيان فرهيخته در گفت و گو و تعامل باشند تا از همسويي سه ضلعي معلمان ، تشکل ها و مسئولان حداکثر بهره مندي حاصل گردد .
تشکل ها و فرهنگيان فرهيخته با تکيه به تجربيات تلخ گذشته ، موظفند تلاش هاي فرصت طلبان عوام فريب را عقيم نموده تا زمينه هاي رشد و بالنگي تشکل هاي مدني فراهم آيد . در سايه اين بلوغ و تحول اجتماعي به تدريج هم چالش هاي آموزش و پرورش برطرف مي شود و هم مشکلات فرهيختگان کاهش مي يابد .
در پايان براي همه دانش آموزان و خانواده هاي محترم شان ، فرهنگيانˏ فرهيخته ، انديشمندان و ...
آرزو دارم سال 1394 سال خير و پر برکت باشد .
با تقديم شايسته ترين احترامات – ارادتمند شما شهسوارزاده
2فروردين 1394
1. پايگاه جامع اطلاع رساني وزارت آموزش و پرورش: شنبه 1393/5/18
2. پايگاه جامع اطلاع رساني وزارت آموزش و پرورش : يک شنبه مورخ 19 مرداد 1393
3. پايگاه جامع اطلاع رساني وزارت آموزش و پرورش : دو شنبه مورخ 1393/6/3
4. روزنامه اعتماد شماره 3202 چهار شنبه مورخ بيست اسفند 1393 در مقالهˏ " مطالبات،دو تأسف – دو تذکر !