دورة نوجواني دوران تحوّل، تغييرات و شكلگيري شخصيت انسان است، دورة نوجواني دورة انتقال از دنياي كودكي به بزرگسالي است، دورهاي است آكنده از تعارض و نوسان بين وابستگي و استقلالجويي در اين دوره نوجوان در برزخي به سر ميبرد كه حدفاصل بين كودكي و بزرگسالي است از يك سو در حال جداشدن از تعلقات كودكي است و از سوي ديگر شيفته به دستآوردن استقلال و احراز شخصيت. نوجوان در اين دوره نه تنها به رشد جسماني ميرسد بلكه رشد رواني و اجتماعي هم در او آشكار ميشود او از نظر ذهني و شناختي رشد ميكند و ميزان هوش او در اين دوره به حداكثر رشد خود ميرسد. در دورة نوجواني تغييرات گستردهاي در بدن نوجوان به وجود ميآيد و همراه با اين تغييرات رغبتهاي فرد دگرگون ميشود، نوجوان داراي بدن و اندامهاي ناموزون خواهد شد و در حركات و راهرفتنهاي خود هم هماهنگي لازم را ندارد. دورة نوجواني هم براي پسران و هم براي دختران با تفاوتهاي مربوط به جنسيت، دوران پرتحوّلي است. اين دوران منشأ بروز تحولات جسمي و روحي خاصّي در نوجوان است. بروز بحرانها، اضطرابها و مشكلات خاص نوجوانان در اين دوره است كه بايد والدين و مربيان توجه خاص به امور آنان داشته باشند و هرگونه رفتار نامناسب و ناآگاهانه در اين دورة حسّاس ممكن است موجب بروز مشكلات براي نوجوان شود و آينده او را در مسايل اجتماعي و آموزشي و تحصيلي دچار مشكل كند.
رشته تحصيلي
دوره آموزش متوسطه اول، دانشآموز را آماده ميكند تا براي مرحله بعدي آموزش خود انتخاب رشته تحصيلي، باتوجه به علاقه و استعداد خود آمادگي داشته باشد و باتوجه به اين علاقه، رشته خود را انتخاب و در مقطع بعدي آن را دنبال كند تا به اهداف تحصيلي و شغلي آينده دست يابد. بسياري از دانشآموزان در اين مورد دچار اشتباه ميشوند و نميتوانند به دلايلي آنچه خودشان دوست دارند و علاقه به تحصيل آن دارند را انتخاب كنند. زيرا هم ممكن است در اين زمينه آگاهي و شناخت لازم را نداشته باشند و يا والدين آنان با رشته موردنظر آنان مخالفت كنند و دانشآموزان را محدود و مجبور كنند. در اين خصوص والدين نقش مهمي را دارند و بايد بر اين روند نظارت لازم را داشته باشند و آنها را مجبور به تحصيل در رشتهاي كه دوست ندارند نكنند زيرا از آن موقع مشكلات تحصيلي آنان آغاز ميشود و به همراه خود مشكلات ديگر را به وجود ميآورد. و باعث ناكامي و شكست و افت تحصيلي ميشود.
استعداد و توانايي دانشآموز
آنچه والدين در اين مرحله بايد به آن دقت كنند و توجه لازم را داشته باشند تا مشكل تحصيلي به وجود نيايد، اين است كه والدين از ميزان استعداد، بضاعت هوشي و توانايي و حافظه فرزند خود آگاه شوند تا به تناسب اين استعداد، توقع معقولي از فرزند خود داشته باشند. همه شاگردان كلاس به يك اندازه استعداد يادگيري و هوش ندارند و با يكديگر فرق ميكنند. فرزنداني هم كه در يك خانواده بزرگ ميشوند و امكانات يكساني دارند، تربيت يكساني و از يك پدر و مادر هستند اما شاهد آن هستيم كه استعدادهاي متفاوتي را دارند، پس بايد والدين باور داشته باشند كه فرزندان آنان با يكديگر متفاوت هستند، نقاط ضعف و قوّت متفاوتي دارند. اغلب اوقات والدين به علت علاقه خاصّي كه به فرزندان خود دارند اين تفاوت را فراموش ميكنند كه يكي از فرزندان خود را كمهوشتر و يا بااستعداد كمتر بدانند.
«ثورانديك» روان شناس معروف ميگويد: هوش معدل استعدادهاي انسانهاست. بنابراين نبايد فرزند خود را با ديگران موردمقايسه قرار داد و او را سرزنش و تحقير كرد كه اين امر موجبات مشكلات جدي درسي و رفتاري را در آنان فراهم خواهد آورد و نبايد بيش از تواناييها و استعداد و بضاعت شان از آنها انتظار داشت و اصلاح نقاط ضعف را با مشاوره در امر تحصيل بايد موردتوجه و عنايت قرار داد.
نقش گروه دوستان
نوجوان عمدتاً متأثر از گروه همسن و سال خويش است و بيش از آنكه از رفتار والدين و مربيان خود تأثير بپذيرد از گروه دوستان خويش الهام ميگيرد و آنها را الگوي رفتاري خويش قرار ميدهد و از روش و منش گروه دوستان پيروي ميكند. بنابراين اگر گروه دوستان نوجوان افرادي خوشرفتار، درسخوان و با تربيت مطلوب باشند، نوجوان نيز در مسير آنان گام خواهد برداشت و اگر داراي مشكلات رفتاري و درسي باشند، با آنان هم جهت و هم مسير خواهد شد.والدين بايد مراقب باشند دوستان فرزندان شان، هم در زمينه تربيتي و هم آموزشي وضع مطلوبي داشته و يا حداقل داراي شرايط مشابهي با فرزند نوجوان آنها باشند.مشكلات تحصيلي نوجوانان باتوجه به موقعيت سني آنان كم نيست بايد طوري رفتار كنيم كه بتوانيم به آنان كمك كنيم نه اينكه با سرزنشها برايشان مشكلات را افزايش دهيم.
حميدرضا خالدي / قرار است انتخابات چهارمين دوره شوراياريها روز هشتم اسفندماه برگزار شود. انتخاباتي كه تا همين چند روز قبل، با توجه به اختلافات بين شورا و دولت، حتي برگزاري آن هم درهالهاي از ابهام بود. با اين وجود امروز و در آخرين روز مهلت ثبتنام داوطلبان انتخابات شوراياريها، آمارها حكايت از ثبتنام بيش از١٠ هزارنفر تا آخرين ساعتهاي روز گذشته دارد.
اميرفاضلاللهيان، سخنگوي ستاد انتخابات شوراياريها در گفتوگو با «اعتماد» با اعلام اينكه تا پايان روز جمعه١٠ بهمن ماه، قريب به ٨٣٣٥ نفر درانتخابات ثبتنام كردهاند كه از اين تعداد سهم زنان ١٥٠٣ نفر و سهم مردان ٦٨٣١ نفر بوده است.
وي همچنين با اشاره به تحصيلات داوطلبان در چهارمين دوره شوراياريها گفت: براين اساس، ٣٥٥٠ نفر از ثبتنامشدگان در تحصيلات ليسانس، ١٢٧٣ نفر فوق ليسانس، ١٩٩ نفر دكترا و ٨٨ نفر حوزوي بودهاند. اللهيان اشارهاي هم به وضعيت شغلي داوطلبان داشت و گفت: بررسيهاي مشخصات فردي در خصوص شغل داوطلبان حاكي از آن است كه ٢٢١١ نفر داوطلبان آزاد، ٥٠ نفر پزشك، ٢٤٧٥ نفر كارمند، ٨٨٨ نفر فرهنگي و ٩٩ نفر روحاني هستند.
به گفته سخنگوي شورا، دربين مناطق ٢٢ گانه پايتخت، منطقه ٥ با بيشترين فراواني، ٧٧٧ نفر ثبتنامي داشته است و منطقه ٩ با ١٥٥ نفر ثبتنام كمترين فراواني را به خود اختصاص داده است. همچنين آمار ثبتنامها حكايت از آن دارد كه از ميان محلات تهران، محله ابوذر در منطقه ١٥ بيشترين آمار ثبتنام را داشته است.
اللهيان در پاسخ به سوال «اعتماد» درمورد آخرين آمار ثبتنام در روز ١١ بهمن ماه گفت: آنچه از سايت ثبتنام گزارش ميشود حاكي از ثبتنام بيش از١٠ هزار نفر تا پايان وقت ديروز است. وي درخصوص روند ثبتنام درسايت انتخابات شوراياريها در روزهاي مختلف گفت: در روزهاي ابتدايي ثبتنام بهطور متوسط شاهد ثبتنام حدود ١١٠٠ نفر به عنوان داوطلب بوديم كه در روزهاي اخير اين آمار به بيش از دو هزار نفر در روز رسيده است.
بنابراين و با توجه به سخناناللهيان، ميتوان پيشبيني كرد كه تا پايان مهلت ثبتنام، تعداد داوطلبان به بيش از ١٢ تا ١٣ هزارنفر برسد. اللهيان همچنين درمورد احتمال تمديد مهلت ثبتنام گفت: در اين خصوص درجلسه عصر امروز هيات نظارت و ستاد انتخابات شوراياريها تصميمگيري خواهد شد. اين آمارها درحالي بيان ميشود كه با وجود آنكه با حكم دولتي، فرمانداري حاضر شده تا شورا را درانتخابات شوراياريها ياري كند، هنوز هم بين اعضاي شوراي شهر و به خصوص دو طيف اصلاحطلب و اصولگراي آن، درمورد زمان برگزاري انتخابات و چگونگي آن اختلافاتي وجود دارد؛ اختلافاتي كه ميتواند در روزهاي آتي نيز چالشهايي را براي اين انتخابات ايجاد كند.
هدی هاشمی
نیم نگاه
باید به آموزش و پرورش به عنوان نهاد سرمایهای نگاه شود
برای جبران حرکت شتاب زده دولت قبل هرسال به جای یک پایه کتابهای درسی 2 پایه را بررسی میکنیم
تنبیه بدنی طبق آییننامه مصوبه شورای آموزش و پرورش جرم است و مورد تأیید ما نیست
تمام انتصابات در آموزش و پرورش با استعلام وزارت اطلاعات است
امیدواریم بتوانیم با پذیرش نیرو از بوم برای بوم، مشکل ساماندهی نیروی انسانی را حل کنیم
برخی از کتابها با ساعت درسی تناسب ندارد.
هماکنون هم به فکر راهکارهایی برای پرداخت سود کوتاه مدت به فرهنگیان هستیم
نمی توانیم بگوییم مدرسه عامل اعتیاد دانشآموز میشود
با ساماندهی نیروی انسانی امسال توانستیم 15 درصد پرداخت حقالتدریس را کاهش دهیم
وزارت آموزش و پرورش حدود 4 هزار میلیارد تومان کسری دارد
آموزش و پرورش یک وزارتخانه پر عائله است. تأمین و پرداخت حقوق آخر ماه یک میلیون حقوق بگیر، نخستین برنامه و مهمترین کاری است که یک وزیر باید انجام دهد. این مهمترین کار، 99 درصد بودجه آموزش و پرورش را به خود اختصاص میدهد. با توجه به این واقعیت، وقتی قرار باشد با علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش مصاحبه کنی، شاید قدرت مانور زیادی در طرح موضوعها و پرسشها نداشته باشی و نباید منتظر خبر داغ و غیر مترقبهای برای فرهنگیان در زمانی باشی که به سرعت رنگ شب عید میگیرد و نگاه کارمندان به مافوق بیش از گذشته با انتظار آمیخته میشود. این انتظار البته با در نظر گرفتن کاستیهای دیرینهای که فرهنگیان متحمل شدهاند، البته به حق است. علی اصغر فانی 33 سال سابقه کار در مدیریت آموزش و پرورش دارد، آمار و ارقام و بار مالی را خوب میشناسد و میداند اگر وعدهای برای یک جامعه یک میلیونی بدهد چه معنایی دارد. اما سوای معلمان و کارمندان بزرگترین دستگاه اجرایی کشور، صحبت اصلی از سروکار داشتن و چگونگی تنظیم حداقل 5 ساعت برنامه روزانه 13 میلیون دانشآموز است که وزارت آموزش و پرورش مأموریت آن را بر عهده دارد. طبقه چهارم ساختمان شهید رجایی محل قرار ما با وزیر آموزش و پرورش بود. علی اصغر فانی آرام و شمرده پاسخگوی سؤالهای ما بود. او در حالی این وزارتخانه را از وزیر سابق تحویل گرفته که این وزارتخانه با کسری بودجه وکمبود اعتبار، مطالبات پرداخت نشده معلمان و میلیاردها تومان بدهی به سازمانها مواجه است.
کارشناسان نقدهای مختلفی به حوزه تعلیم و تربیت دارند و البته این نقدها در تمام دولتها بوده است، از زمانی که شما مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را بر عهده گرفتهاید فکر میکنید مهمترین چالشی که این وزارتخانه با آن روبهرو است چه موضوعی است؟
آموزش و پرورش مشکلات بسیاری دارد و البته این مشکلات سالیان سال است که با این حوزه همراه است. از نظر من مهمترین مسأله آموزش و پرورش نوع نگرش به این سازمان است. متأسفانه نوع نگرشی که دست اندرکاران کشور و البته تخصیص دهندگان اعتبارات نسبت به آموزش و پرورش دارند این است که آموزش و پرورش یک سازمان هزینهای است. در حالی که باید به این وزارتخانه به عنوان یک سازمان سرمایهای نگاه کرد. باید دقت کنیم هر هزینهای که در آموزش و پرورش میکنیم در حقیقت نوعی سرمایهگذاری برای آینده کشور است. هنوز این نوع نگاه در کشور وجود دارد و به همین علت همیشه آموزش و پرورش در تأمین اعتباراتش با مشکل مواجه بوده، البته به خوبی میدانم که تخصیص منابع کشور محدود است، هر چند به استناد ارقام و اعداد باید بگویم در دولت یازدهم شخص آقای رئیس جمهوری به آموزش و پرورش عنایت بسیاری دارد. در حقیقت باید بگویم درصد اعتبار هزینهای دولت در بودجه94 نسبت به 93، 2 / 11 درصد افزایش داشته است. همچنین اعتبار هزینهای آموزش و پرورش 7 / 20 درصد افزایش داشته است. همچنین درباره اعتبارات تملک دارایی نیز میانگین افزایش کل بودجه 8 / 15 بوده درحالی که در آموزش و پرورش این افزایش3 / 25 بوده است. اما در مجموع باید گفت آموزش و پرورش از سالهای قبل کسری اعتبار داشته است که این کسری اعتبار به سالهای بعد هم منتقل شده است. بنابراین باید اعلام کنم که وزارت آموزش و پرورش حدود 4 هزار میلیارد تومان کسری دارد. با این حال هماکنون فرهنگیان مطالبات زیادی از آموزش و پرورش دارند. باوجود اینکه دولت در پایان سال گذشته تا آنجا که مقدور بود به این وزارتخانه کمک کرد، امسال هم امیدواریم دولت بتواند بخشی از کسری ما را جبران کند، البته مشکل دیگر وزارت آموزش و پرورش این است که منابع و اعتبارات ما از نیازها کمتر است. اگر آموزش و پرورش بهعنوان نهاد سرمایهای دیده شود شاید وضعیتاش بهتر از این شود که این موضوع به نظر میرسد مهمترین چالش ما در آموزش و پرورش است.
بالای 90 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق کارمندان این سازمان میشود. از طرف دیگر معلمان همیشه نسبت به حقوق و مزایای خود گلایه دارند؛ سطح معیشت آنها پایین است شما برای بهبود وضعیت مالی و معیشت معلمان چه راهکارهایی در نظر گرفتهاید؟
حدود 99درصد از بودجه جاری وزارت آموزش و پرورش صرف پرداخت حقوق کارمندان میشود. این بودجه برای مصارف جاری وزارت آموزش و پرورش به هیچ عنوان کافی نیست. مسئولان آموزش و پرورش متناسب با حکم همکار فرهنگی، حقوقی به آنها پرداخت میکنند که این حقوق در شأن یک معلم نیست. درحالی که در دیگر وزارتخانهها و نهادها پرداختی هایشان به کارمندانشان بیشتر از این وزارتخانه است. ما این موضوع را به خوبی میدانیم و البته این را هم میدانیم که این یک تبعیض بین کارکنان دولت است. از همان روزی که وزارت آموزش و پرورش را در اختیار گرفتم به فکر منابع جدید مالی بودم و البته سعی داشتیم سهم خودمان را از بودجه دولت افزایش دهیم. البته در کنار این موضوعها در تلاش بودم تا استفاده بهینه از منابع انسانی در آموزش و پرورش داشته باشم. این وزارتخانه یک وزارتخانه کلان است و مدیریت آن به همین سادگیها نیست. نزدیک به یک میلیون نفر همکار آموزش و پرورش داریم در کنار این باید به 13 میلیون نفر دانشآموز اشاره کرد. در یک سالی که مدیریت در آموزش و پرورش بر عهدهام بود این تصمیم گرفته شد که برای بهبود معیشت معلمان ابتدا ساماندهی ویژهای روی نیرویهای انسانی داشته باشم. ما در آموزش و پرورش نیروها را به لحاظ جنسیتی، رشته تخصصی و موقعیت جغرافیایی ساماندهی کردیم. متأسفانه نیروی انسانی در مناطق مختلف به خوبی توزیع نشده بود و هماکنون در برخی از مناطق در رشتههای مختلف و با تورم نیرو مواجهیم و در برخی نقاط نیز با کمبود نیرو؛ مثلاً در شهر تهران نزدیک به 2 هزار همکار فرهنگی خانم در رشتههای مختلف بویژه علوم انسانی مازاد داریم و در منطقه محروم کمبود معلم. سعی کردیم در این مدت نیروی انسانی را مدیریت و ساماندهی کنیم تا بلکه بتوانیم بخشی از مطالبات معلمان را پرداخت کنیم. امسال، 25 هزار معلم بازنشسته شدند. حدود 200 هزار دانشآموز به دانشآموزان ما اضافه شدند که نیازمند 15 هزار نیروی انسانی بودیم. سال گذشته برخی از معلمان علاوه بر ساعتهای موظفیشان در کلاس حاضر شدند و ما ناچار شدیم به افرادی علاوه بر ساعت موظفیشان حقوق پرداخت کنیم، با ساماندهی نیروی انسانی امسال توانستیم 15 درصد پرداخت حقالتدریس را کاهش دهیم. این در حالی است که یک نیروی انسانی جدید هم جذب آموزش و پرورش نکردیم. این آمار نشان میدهد آموزش و پرورش از نظر ساماندهی نیروی انسانی و استفاده بهتر از منابع انسانی موفق بوده است. امسال توانستیم بیش از 40 هزار نفر از نیروی انسانی خودمان را ساماندهی کنیم و این ساماندهی کمک بسیاری در منابع ما داشت.
اگر این کار انجام نمیشد، چه اتفاقی برای مدارس کشور میافتاد؟
حدود 40 هزار کلاس درس بیمعلم بود و این مشکلاتی را برای خانوادهها ایجاد میکرد. . باید برای یک میلیون نفر کارمند برنامهریزی کنیم. این برنامهریزی هم به سرعت انجام نمیشود زمان نیاز دارد. تنها با ساماندهی نیرو در آموزش و پرورش میتوانیم اقتصاد مقاومتی را عملیاتی و از طرفی به وضعیت معلمان هم رسیدگی کنیم.
آیا این موضوع تأثیری هم روی حقوق معلمان داشته است؟
آموزش و پرورش سازمان بزرگی است. با یکی از آقایان وزیر صحبت میکردم و از او پرسیدم که شما چقدر پرسنل دارید این آقا اعلام کرد سه هزار نیرو در وزارتخانهاش مشغول به کار است یعنی فقط برای 3 هزار نفر برنامهریزی میکند و بسیاری از کارها را سریع انجام میدهد ولی ما برای یک میلیون کارمند خیلی سریع نمیتوانیم کار انجام دهیم. ما در سال 93 با همین ساماندهی توانستیم یک صرفهجویی انجام دهیم و با همین صرفهجویی توانستیم بخشی از مطالبات 330 هزار معلم ابتدایی را پرداخت کنیم. بیش از 13 میلیون دانشآموز در مدارس کشور تحصیل میکنند که نزدیک به 5 / 11 میلیون نفر در مدارس دولتی درس میخوانند. به ازای 5 / 11 دانشآموز یک نیروی انسانی در آموزش و پرورش وجود دارد این نسبت، نسبت مناسبی برای ما نیست و باید این نسبت را در درازمدت اصلاح کنیم. اگر این نسبت را بتوانیم در یک بازدهی 4 یا 5 ساله به عدد 15 برسانیم ( البته آمار نیروی انسانی ما از یک میلیون نفر به 800 هزار نفر میرسد) در حقیقت میتوانیم حقوق را بین 800 هزار نفر کارمند آموزش و پرورش تقسیم کنیم. به شخصه پیگیر این موضوع هستم، چراکه نیروی انسانی بتدریج در حال بازنشسته شدن هستند و ما هم نیروی کمتری وارد آموزش و پرورش میکنیم. باید اعلام کنم تا 10 سال آینده 50 درصد نیروهای آموزش و پرورش بازنشسته میشوند و میتوانیم در سالهای آینده به تعدادی که بازنشسته میشوند متناسب با نیاز مناطق، نیروی انسانی بگیریم و این اقدام در دراز مدت پاسخگوی مطالبات فرهنگیان است. اگر بتوانیم برنامههای بلند مدت داشته باشیم میتوانیم بر معیشت معلمان هم تأثیرگذار باشیم.
یکی از امکانات رفاهی که شما برای فرهنگیان گذاشته اید صندوق ذخیره فرهنگیان است؛ صندوقی که به اعتقاد بسیاری از معلمان هیچ سودی برای آنها ندارد و تسهیلاتی که به معلمان میدهد برای آنها مناسب نیست این درحالی است که گردش مالی صندوق بسیار بالاست.
صندوق ذخیره فرهنگیان هدفش سرمایهگذاری برای معلمان است. هماکنون رایزنیهایی با هیأت مدیره صندوق داشتیم که همه سود حاصل از صندوق را به روزهای بازنشستگی معلمان موکول نکند، بلکه معلمان بتوانند سودهای کوتاه مدت هم دریافت کنند، صندوق فرهنگیان در یک سال اخیر بیش از هزار میلیارد تومان سود داشته است. این سود متعلق به فرهنگیان است. هماکنون هم به فکر راهکارهایی برای پرداخت سود کوتاه مدت به فرهنگیان هستیم.
شما به ساماندهی نیروی انسانی برای بهبود معیشت اشاره کردید اما یکی از اساسیترین مشکلات آموزش و پرورش این است که نیروی انسانی بخوبی در مناطق به کار گرفته نشده است.
بله، همین گونه است؛ این مشکل از سالهای قبل وجود داشته است. یکی از مشکلاتی که سالهای طولانی آموزش و پرورش با آن مواجه بوده به کارگیری نیروی انسانی غیربومی بوده است. همیشه از یک شهر برخوردار نیروخیز، نیرو برای یک منطقه محروم استخدام میشد. افراد هم 2 سال کار میکردند و بعد درخواست انتقال به زادگاه خودشان را میدادند در نتیجه در مناطق برخوردار نیروی انسانی اضافی و در مناطق محروم کمبود نیرو داریم. همچنین نیروهای انسانی در مناطق محروم سابقه خدمتشان کمتر از 5 سال است. این بدان معنی است که مناطق محروم همیشه معلم کم تجربه داشتند. اقدامی که بهمن ماه امسال برای نخستین بار در دانشگاه فرهنگیان اجرایی خواهیم کرد این است که کشور را به بومهای مختلف تقسیم کردیم و از هر بوم، نیرو را برای همان بوم انتخاب کردیم. وقتی درس تمام شد در همان بوم استخدام میشوند. درآینده ما مشکل جدی مثل امروز نخواهیم داشت که هر سال تعداد زیادی متقاضی به انتقال به مناطق برخوردار باشند و دانشگاه فرهنگیان هم جذب میکند و تعهد خدمت به آموزش و پرورش میدهند.
با این صحبتهای شما همچنان طبق قانون دانشگاه فرهنگیان تعهد خدمت دارد؟
بله، در این مورد هیچ مشکلی نیست. درماه اخیر نامهای از سوی دکتر نوبخت به آقای رئیس جمهوری نوشته شد که حذف تعهد دانشگاه فرهنگیان از سوی آموزش و پرورش لغو شود، با صحبت هایی که داشتیم این موضوع منتفی شد. امیدواریم بتوانیم با پذیرش نیرو از بوم برای بوم، مشکل ساماندهی نیروی انسانی را حل کنیم.
خیلی از خانوادهها و حتی معلمان نسبت به محتوای کتابهای درسی انتقاد دارند و بر این باورند که کتابها متناسب با نیاز دانشآموز نیست و فراتر از ظرفیت دانشآموز است و همین مورد موجب افت تحصیلی دانشآموزان شده است. آیا شما برنامهای برای تغییر یا تقلیل کتابهای درسی دارید؟
ما در سیستم آموزش و پرورش فرایند تولید کتاب را دوره ای تدوین می کنیم برای هر دوره تحصیلی یک هدف را طراحی کردهایم. دوره ابتدایی، متوسطه یک و متوسطه دو اهدافمان متفاوت است. این اهداف مصوب شورای عالی آموزش و پرورش است. بر اساس این موضوع سرفصلهای دروس نوشته و به مؤلف برای تدوین کتب درسی داده میشود. البته وقتی کتابهای درسی تدوین شد بلافاصله بین دانشآموزان توزیع نمیشود، بلکه ابتدا کتابها بین تعدادی از معلمان باتجربه که متخصص همان درس هستند سپرده میشود تا نقاط ضعف و قدرت آن بررسی شود، از بسیاری معلمان در استانهای مختلف نظر سنجی میشود بعد از آنکه نظرات معلمان گرفته شد، نقاط مثبت و منفی را به هیأت مربوط به تألیف کتابهای درسی میدهیم و آنها دوباره کتابهای درسی تازه تألیف را بررسی میکنند. نظرات بررسی و کتاب نهایی تدوین میشود، البته برخی وقتها شنیده میشود برخی از کتابها با ساعت درسی تناسب ندارد. یعنی یک درس 3 ساعت کلاس دارد درحالی که باید 5 ساعت زمان برای آن در نظر گرفته شود. یعنی معلمان بگویند حجم کتاب بیشتر از ساعت درسی است؛ این موضوع در سازمان پژوهشها و برنامهریزی وزارتخانه بررسی میشود، البته این اتفاق هم میافتد که بخشی از این کتابها حجماش کم میشود. لذا به نظرم باید افراد صاحب تخصص در این باره نظر دهند و اجازه دهیم متخصصان کار خودشان را انجام دهند. ضمن آنکه همکاران ما در این باره بسیار فعال هستند.
سال 91 کتابهای سال ششم بدون هیچ گونه بررسی بین دانشآموزان پخش شد.
بله، همین طور است. همان سالی که برای نخستین بار کلاس ششم طراحی شد مسئولان وقت دیگر فرصت نداشتند این کتابها را بررسی کنند. بنابراین جهت اطلاع میگویم که ما در وزارت آموزش و پرورش هرسال دو پایه درسی را تألیف میکنیم. هماکنون کارشناسان در حال تدوین کتابهای درسی سال نهم هستند و در عین حال برخی از کارشناسان هم در حال تدوین کتابهای درسی سال پنجم هستند. سابق براینهدف آموزش و پرورش 5 3-3-1بوده است و حالا این هدفگذاری6- 3- 3 شده است. ما برای آنکه آن حرکت شتابزده دولت قبل را جبران کنیم هر سال به جای اینکه یک پایه کتابهای درسی را تألیف کنیم دو پایه را بررسی میکنیم.
یعنی این بازنگری تا پایان 12 سال ادامه دارد؟
اگر موردی باشد بازنگری میشود. در نظام آموزشی قبل، کتابهایی که به تأیید میرسید مهر تأیید را میگرفت و تا چند سال دیگر بازنگری انجام نمیشد اما در این نظام به علت اینکه کتابها تازه نوشته شده هر سال بازنگری انجام میشود.
این روزها از تنبیه در مدارس بعضاً اخباری به گوش میرسد، البته بهتازگی وزارت آموزش و پرورش بخشنامهای هم درباره ممنوعیت این رفتار صادر کرده است اما باز هم خبرهایی در این باره به گوش میرسد. سیاستهای بازدارنده شما برای برخورد با این رفتار در مدارس چیست؟
طبق آییننامه مصوب شورای آموزش و پرورش تنبیه بدنی جرم است و به هیچ جهت مورد تأیید ما نیست. فقط توجه کنید که هماکنون بیش از 630 هزار کلاس درس در کشور وجود دارد و با این حجم وسیع از دانشآموز ممکن است یک همکار فرهنگی به دلایل مختلف رفتار خشونتآمیزی هم انجام دهد.
این استدلال شماست اما خانوادهها بر این باورند که در نظام تعلیم و تربیت ایران یک مورد رفتار خشونتآمیز هم نباید وجود داشته باشد.
بله، ما هم این موضوع را قبول داریم و ابتدا هم گفتم جرم است. یک مورد هم نباید باشد، اما در گستره 630 هزار کلاس درس نمیتوانیم کتمان کنیم؛ این موارد هم اتفاق میافتد.
با معلمان متخلف چه میکنید؟
نه تنها در بحث تنبیه بدنی، بلکه هر معلمی که نسبت به وظایف خودش تخلف کند دادگاه رسیدگی به تخلفات اداری داریم و در آنجا به این موارد رسیدگی میکنیم. هماکنون پرونده چند معلم متخلف در دادگاه تخلفات اداری مفتوح است و در حال رسیدگی به تخلفاتشان هستیم؛ براحتی از برخی موضوعات نمیتوانیم بگذریم.
موضوع بسیار جدی که به نظر میرسد آموزش و پرورش باید به طور جدی روی آن برنامهریزی کند بحث آسیبهای اجتماعی وشیوع اعتیاد در بین برخی از دانشآموزان است. راهکارهای شما برای پیشگیری از اعتیاد در بین دانشآموزان چیست؟
با وزارت کشور تفاه منامه امضا کردیم تا از طریق این ستاد آگاهیهای لازم را به نوجوانان بدهیم. تنها کاری که در مدارس میتوان انجام داد موضوع آگاهی و توصیههای مراقبتی به دانشآموزان است. اما باید به یک نکته توجه کنیم و آن اینکه مدرسه محل تجمع دانشآموزان است. یک دانشآموز ممکن است در خانوادهای زندگی کند که آن خانواده درگیر اعتیاد باشد. نمی توانیم بگوییم مدرسه عامل اعتیاد دانشآموز میشود با این حال با همکاری ستاد مبارزه با مواد مخدر جزوههایی را آماده و در بین دانشآموزان توزیع کردیم تا آنها نسبت به سوءمصرف مواد مخدر آگاه شوند.
موضوع استیضاح شما هم از سوی برخی از نمایندگان مجلس مطرح شده است. نقدهایی از سوی همین نمایندگان شده است و شما را متهم به سیاسی بازی کرده و اعلام کردند که آموزش و پرورش پاتوق جناحی خاص شده است، پاسخ شما به این موارد چیست؟
تمام انتصابات در آموزش و پرورش با استعلام وزارت اطلاعات است و همه مدیران و مسئولان در این وزارتخانه تأییدیه وزارت اطلاعات را دارند و ضمن اینکه برخی از مدیران سابق هم هنوز با ما همکار هستند و افرادی که با من آمدهاند تأییدیه وزارت اطلاعات را دارند.
پس مشکل چیست؟
به هر حال شاید برخی اعتقاد داشته باشند دولتی که به اتکای رأی مردم سر کار آمده، نباید هیچ تغییری در وزارتخانه میداد، اما بنده عرض میکنم دولتی که با رأی مردم سر کار آمده، باید سیاستهای خودش را توسط افراد مورد اعتماد خودش پیش ببرد.
اعتقاد داریم آموزش و پرورش جایی برای سیاسیکاری و حرفهای جناحی نیست.
«دولت به صورت قانونی اجازه استخدام ندارد.» این جمله ای است که «علی کبیری» مشاور مدیریت توسعه وزارت آموزش و پرورش به «قانون» میگوید. استخدام نکردن معلمان پیشدبستانی یکی از ایراداتی است که نمایندگان مجلس به کارکرد وزیر آموزش و پرورش وارد کردهاند و او را برای پاسخی قانعکننده به مجلس کشانده و حتی کارت زرد دوم را هم به او دادهاند. اما علیاصغر فانی بارها تاکید کرده که این وزارتخانه به خاطر داشتن نیروهای مازاد اجازه استخدام نیروی جدیدی ندارد و اگر این کار را انجام دهد خلاف قانون عمل کرده.
از طرفی مجلس معتقد است وزارت آموزش و پرورش برای دور زدن قانون، اقدام به واگذاری مدارس به بخش خصوصی میکند تا از آن طریق، کمبود نیرویش در مناطق محروم را جبران کرده باشد. کاری که باعث میشود مجلس به دولت بدگمان شود. این دعوا همچنان ادامه دارد و هر روز حرف تازهای درباره این ماجرا شنیده میشود. «پله پله تا استیضاح» وصف حال این روزهای وزیر آموزش و پرورش است، کسی که از زمان شروع فعالیتش در آموزش و پرورش تا به حال دو کارت زرد از مجلس گرفته است و اگر یکی دیگر بگیرد، کارش تمام است. علیاصغر فانی در حالی کارت زرد دومش را گرفته که یکی از سوالات مطرح شده از طرف مجلس، درباره برگزار نشدن آزمون استخدامی برای معلمان پیشدبستانی است و توضیحات او موردقبول نمایندگان مجلس قرار نگرفته.
آموزش و پرورش اجازه استخدام ندارد
بعد از این ماجرا معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش، سید محمد بطحایی به این ماجرا واکنش نشان داد و گفت: «طبق قانون،آموزش و پرورش میتواند به ازای هر 3 نفر که بازنشسته میشوند، یک نفر را جذب کند. از سال 88 تا سال 92، حدود 233 هزار نفر در آموزشوپرورش بدون آزمون استخدام شدند و سازمان مدیریت اعلام میکند، وزارت آموزش و پرورش دیگر هیچ ردیف استخدامی ندارد چون در گذشته ردیفهای استخدامی را پیش خور کرده است.»
در قانون آمده است آموزش و پرورش هر زمان تصمیم گرفت نیرو استخدام کند نیروهای پیشدبستانی در اولویت هستند. بطحایی میگوید: «اگر نمایندگان مجلس مصوبهای را در رابطه با استخدام نیروهای پیش دبستانی به آموزش و پرورش دهند و اعلام کنند که جذب این نیروها نیاز به ردیف استخدامی ندارد، اقدام به جذب آنها خواهیم کرد.» «قاسم جعفری» سخنگوی کمیسیون آموزش و پرورش در پاسخ به این گفته بطحایی به «قانون» میگوید: «اگر واقعا آموزش و پرورش منتظر چنین مصوبهای است، بیاید لایحه را تقدیم کند تا ما هم اقدام کنیم. مشکل اینجاست که ممکن است وقتی تصویب کردیم بگویند این مصوبه برای دولت بار مالی دارد پس انجام نمیدهیم!» از طرفی «علی کبیری»، مشاور مدیریت توسعه وزارت آموزش و پرورش در تکمیل حرفهای بطحایی به «قانون» میگوید: «نمایندگان مجلس خودشان میدانند که آموزش و پرورش اجازه استخدام ندارد اما باز اصرار میکنند. ولی همه میدانند براساس قوانین مصوب از طرف معاونت نیروی انسانی سازمان مدیریت، ما اجازه هیچ استخدامی در آموزش و پرورش نداریم.» او میگوید تا الان بسیار تلاش شده تا استخدامها انجام شود اما سازمان مدیریت با توجه به شرایطی که وزارت آموزش و پرورش دارد، اجازه استخدام نمیدهد: «ما همین الانش هم نیروی مازاد داریم که باید منتظر بازنشستگیشان بمانیم.»
مجلس سیاسی برخورد میکند
حرفهای کبیری همان حرفهایی است که وزیر هم در جلسات سوال نمایندگان، به عنوان پاسخ به آنها تحویل میدهد، اما نمایندگان قانع نمیشوند. کبیری معتقد است این قانع نشدن به خاطر سیاسی بودن مجلس است: «به نظر من مجلس در این مورد سیاسی برخورد میکند. وقتی نمایندهای از وزیر سوالی میپرسد، نه اینکه جواب آن سوال را نداند، بلکه تنها میخواهد سوال بپرسد!» او میگوید آموزش و پرورش از نظر مالی مشکلی برای جذب نیرو ندارد چون همین نیروهایی که درحال حاضر درحال فعالیت هستند، حقوق دریافت میکنند و فرقی نمیکند که نیروی رسمی شوند. اما جعفری نظر دیگری دارد، او میگوید: «شهرهای بزرگ نیروی مازاد دارند در صورتی که در مناطق محروم نیرو وجود ندارد. آموزش و پرورش از طرفی هم هزینه میکند و هم نمیتواند به مناطق محروم به خوبی رسیدگی کند. خیلی از جاها نیروهای درست و حسابی وجود ندارد یا نیروهایی وجود دارند که به خوبی آموزش ندیدهاند. آنهم به این دلیل که بعضی از این مدارس به بخش خصوصی واگذار شدهاند؛ اتفاقی که هیچ پشتوانه قانونیای ندارد. ما حتی آماری داریم که میگوید بعضی از مدارس تهران به نیروهایی واگذار شدهاند که یا دیپلم دارند یا زیر دیپلم هستند.»
واگذاری به بخش خصوصی؛ قانونی یا غیرقانونی؟
در این میان بحث دیگری هم مطرح میشود؛ واگذاری به بخش خصوصی و قانونی بودن یا نبودن آن. بطحایی درباره قانونی بودن واگذاری مدارس به بخش خصوصی گفته: «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در چند راهکار به موضوع توسعه مشارکت بخش غیردولتی اشاره کرده اما مدل اجرای آن ذکر نشده است آن هم به این دلیل که سند تحول بنیادین جزو اسناد بالادستی بوده و جزییات را ذکر نمیکند. تفاهم نامهای را برای عقد قرارداد با موسسان بخش خصوصی به منظور مشارکت در اداره مدارس دولتی ارسال کردهایم که در این تفاهم نامه ذکر شده است، نیروهایی که توسط موسس بخش خصوصی به کار گرفته میشوند باید مواد قانون کار برای آنها مدنظر قرار گیرد و حتما بیمه شوند تا مورد استثمار قرار نگیرند. استفاده از ظرفیت بخش خصوصی در اداره مدارس دولتی مستند به قوانین بودجه و قانون مدیریت خدمات کشوری است، با این حال اگر قانون گذار بگوید این کار را انجام ندهید آن را میپذیریم اما در روستاهایی که نیروی معلم نداریم چه باید کرد؟»
درصورتی که سخنگوی آموزش و پرورش معتقد است وقتی آموزش و پرورش نیروی مازاد دارد پس چرا اصلا باید واگذاری به بخش خصوصی صورت گیرد که بخواهند نیرویی جذب کنند؛ «ما نمیتوانیم نیاز قانونی را با روش غیرقانونی درست کنیم. اگر نیاز به نیرو ندارند پس چرا قانون را دور میزنند؟ اگر هم نیاز است پس چرا آزمون استخدامی برگزار نمیکنند؟
از طرفی وقتی واگذاری قانونی انجام میشود، که به مزایده گذاشته شود.» او میگوید آموزش و پرورش براساس سند تحول بنیادین اداره میشود که حاکمیتی است و قوانین دیگر مثل استخدام نکردن نیروی بیشتر دربارهاش صدق نمیکند. در صورتی که خود وزارتخانه میگوید اداره آموزش و پرورش حاکمیتی نیست و برای همین طبق قوانین باید عمل شود.
براساس گفتههای جعفری، معلمانی که از طرف واگذاری به بخش خصوصی جذب میشوند، اصلا صلاحیت تعلیم و تربیت به بچهها را ندارند؛ اتفاقی که باعث میشود هم اصل واگذاری زیرسوال برود و هم حرفهای مسئولان آموزش و پرورش که گفتهاند آموزشهای لازم به معلمان به کار گرفتهشده، داده میشود.
به نظر میرسد دعوایی که بین مجلس و آموزش و پرورش درباره استخدام و واگذاری به بخش خصوصی درگرفته، حالا حالاها به سرانجام نمیرسد. از یک طرف وزارتخانه کاملا به کارش مطمئن است و آن را ابتکاری بدیع میداند و از طرف ديگر مجلس به عنوان ناظر خودش را محق میداند که جلوی این کار را بگیرد و وزارتخانه را مجبور به تمکین کند.
طي يك سالي كه نمايشگاههاي كتاب و مطبوعات برگزار ميشود، صداي مسئولان بلند است كه سرانه مطالعه در ايران كم است و اگر خوشبين باشيم، از حدود 17 دقيقه در روز تجاوز نميكند و از اين رو ميتوان گفت كه كتاب و روزنامه در سبد خانوادهها چندان جايي ندارد.
انسان به ادبيات نياز دارد، اما متأسفانه گمشده خود را پيدا نميكند و سرگردان ترجمههاي ناهمگون با جلدهاي زيبا و واژههاي ناهمگون در متن بيشتر كتابها است. او به دنبال خوراك روحي خود است امّا اين ترجمهها و حتي نوشتههايي كه امروز به عنوان كتاب شناخته ميشود، سنخيتي با روح و فرهنگ او ندارد. اينجا واژهها غريبند، بايد كتابهاي باارزش را در كنار پيادهروها پيدا كرد و حتي با چند برابر قيمت روي جلد، آن خريد! چرا كه كتابهاي خوب سالها در اذهان مردم ميمانند و خواهان دارند.
سالهاي قديم كه پدران ما در قهوهخانهها، شاهنامه و كتابهاي ده قزلباش و اميرارسلان نامدار را ميخواندند، البته گذشته است، آنجا چاي تلخ بود و شيريني آن كتابها، ولي امروزه در فلان كافه با قهوه اسپرانسو و كتابهايي كه دل مشغولي نسل جواني است كه هركس جملهها و سطور آن را با ذائقه خودش تعبير ميكند و دست آخر هم از شيريني كتاب و مطالعه خبري نيست و همان تلخي قهوه ميماند و بس!
انگار نميشود در خلوت و تنهايي كتاب شعري را خواند. بايد دوستان دور هم جمع شوند و باهم هماهنگي و مشورت كنند كه مثلاً شاعري در يك كتاب پرفروش و خواندني كه از 218صفحه محتواي آن به 14 مورد كلمه «مبهم»، 9 مورد كلمه «واژه»، 18 مورد كلمه «مرگ» و 14 مورد كلمه «ناقوس» ذكر شده است، چه آثار ذهني و يا شوقانگيز دارد؟ شايد به يك كارگروه و چند نفر شعرشناس نياز است كه بگويند مقصود شاعر از بيان عبارات زير، چيست؟
من در واژه ترنهاي يك قطار
ديدم تركهاي ريل را
و يا در سكوت شهدهاي عسل
پرسيدم از كدامين كُندو يا دياري اي زنبور!
راستش هرچند به مغزم فشار آوردم، از اين شعر سر در بياورم، چيزي نفهميدم و بالاخره حكم به بيسوادي خودم دادم و قضيه را ختم به خير كردم!
كتابهاي حوزه روانشناسي هم همين طور است، كسي كه به مشكلات روحي و رواني دچار است، مشورت با پدربزرگ و يا ساير بزرگترها را دون شخصيت خود ميداند و به كتاب هايي پناه ميبرد كه شايد تمامي مشكلات آن از قبيل مديريت حقوق ماهانه، تنظيم روابط همسران، ناسازگاري مادرشوهر، خشونت فرزندان و نحوه تنظيم اقساط ماهانه خود را حل كند و همان طور كه نويسنده در ابتداي كتاب گفته، رموز زندگي موفق در مطالعه اين كتاب ـ و به كار بستن دقيق دستورات آن نهفته است. سردرگميهاي خاص خودش را دارد.نقد و بررسي كتاب در اصل يك نوع تبليغ براي نويسنده آن با هدف بهتر شدن آثار او در آينده است و عدهاي معتقدند كه كارهاي هنري اگر نقد يا انتقادي نداشته باشد بالندگي ندارد. ولي متأسفانه سعه صدر اغلب نويسندگان و شاعران ما آن قدر كم است كه اگر انتقاد كني، بد ميشوي!
از طرفي اطلاق كلمه كالا به كتاب، اقدامي نامأنوس است، زيرا كالا يا مصرفي است يا در حال استهلاك در مدت خاص! در حالي كه كتاب تكميلكننده همان كالاي در حال استهلاك است، يعني علت است بر معلول.
امروز، روزنامهها و مجلات هم حال و روز خوشي ندارند. با توجه به افزايش جمعيت باسواد كشور، انتظار ميرود اولين محصولي كه وارد خانهها شود، روزنامهها و مجلات باشد، كه آنها هم متاسفانه در ايران در مقايسه با كشورهايي مانند مصر و تركيه، تيراژ كمي دارند ضمن آن كه آفتهاي رسانهاي هم دامان آنها را گرفته است، هرچند كه از لحاظ چاپ و صفحهآرايي و زيبايي ظاهراً به سطح نسبتاً مطلوبي رسيدهاند، ولي نميتوانند اعتماد خوانندگان خود را جلب كنند.
در گذشته نويسندگان در مورد روزنامههايي كه در آن قلم ميزدند، تعصب داشتند، ولي امروز به دليل مسائل منفي تأثيرگذار نويسنده مجبور است براي گذران زندگي در چند جا كار كند و مطالب گوناگوني بنويسد كه گاه با باورها و زندگي حرفهاياش در تضاد است.
روزنامه اطلاعات
درحالی که از دهه 70 تا کنون در همه مدارس روزانه از تحصیل افراد متاهل بهویژه دختران، ممانعت شده و در آئیننامه اجرایی مدارس این مساله قید شده است؛ و در حالی که سال گذشته اعلام شد 70 درصد طلاقها مربوط به ازدواج در سن پایین است؛ رئیس ستاد اقامه نماز جوانان روز گذشته گفت:
جوانان در دوره دبیرستان ازدواج کنند. محسن قرائتی ادامه داد: "من با ازدواج دانشجویی مخالفم و به نظرم ازدواج باید در دوران دبیرستان اتفاق بیفتد، چه اشکالی دارد جوانان در دوران دبیرستان ازدواج کنند. ما امروز ازدواج را به یک هیولا تشبیه کردهایم و این باعث شده که جوانان از تن دادن به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک خودداری کنند. "
فارس نوشت؛ قرائتی تاکید کرد: اگر کسی بهدلیل مشکلات اقتصادی و ترس از اینکه نتواند هزینههای زندگی مشترک را تامین کند، تن به ازدواج ندهد ایمانش نسبت به توحید ضعیف است. این درحالی است که سال گذشته رئیس کمیسیون قضایی وحقوقی مجلس با ابراز تاسف از اینکه ۷۰درصد طلاقهای توافقی مربوط به ازدواج در سن پایین است، تصریح کرد: خیلی از این افراد پس از مراجعه در دادگاهها خواستار طلاق هستند و اعلام میکنند که بهدلیل اینکه در سن کم ازدواج کردهاند، آگاهی چندانی از ازدواج نداشتند.
الهیار ملکشاهی با تاکید بر تبعات منفی ازدواج کودکان در جامعه، افزود: ازدواج در مفاهیم و مباحث دینی، اقدام بسیار مقدسی است که بر آن تاکید فراوانی شده، اما بهطور حتم این ازدواج در مبانی شرعی و قانونی دارای یک سری حد و مرزها و مقرراتی است. نماینده مردم کوهدشت در مجلس، سن بلوغ را یکی از ملاکهای حداقلی ازدواج توصیف کرد و ادامه داد: با توجه به اینکه در منابع فقهی و حقوقی، سن بلوغ یکی از ملاکهای ازدواج است، اما ضرورتی ندارد که ازدواجها در این سن انجام گیرد.این نماینده مردم در مجلس نهم با تشریح میزان سن بلوغ برای دختران و پسران، تصریح کرد: سن بلوغ برای دختران ۹ سال و برای پسران ۱۵ سال تمام قمری است، اما در قوانین وضع شده کشور اگر کسی بخواهد کمتر از سن ۱۸ سال ازدواج کند باید به دادگاه مراجعه کرده و گواهی رشد بگیرد. از طرف دیگر ازدواج در سنین دبیرستان به ویژه برای دختران مشکلاتی را به وجود میآورد.
بهرغم ممنوعیت قانونی در بسیاری از مواقع دختران پس از ازدواج از تحصیل منع میشوند. یک حقوق دان درباره آنکه در قانون کشور ممنوعیتی درمورد تحصیل افراد متاهل کنار بقیه وجود دارد یا نه، به «آرمان» گفته است: این یک آئیننامه داخلی مربوط به وزارت آموزش و پرورش است و قانون نیست. مونیکا نادی ادامه داده است: «بر اساس آییننامه جهانی حقوق کودک، هر کودک زیر 18 سالی باید حق تحصیل داشته باشد و هیچ نهاد حقیقی و حقوقی نمیتواند این حق را سلب کند».
او میافزاید: «اگر این ممنوعیت وجود دارد، با استناد بر این آئیننامه است و از سوی دیگر چون این قانون نیست امکان بازنگری و تغییر در آن وجود دارد». به نظر میرسد اگر قرار باشد ازدواج در دبیرستان تشویق شود باید حداقل برخی از ممنوعیتها و مشکلاتی که برای دانشآموزان متاهل بهوجود میآید، رفع شود.
دکتر نجفی بهدلیل انجام یک سری اقدامات رفاهی پس از دوران وزارت مورد تقدیر قرار گرفت ولی متاسفانه در دوران وزارت هرگز مورد تکریم فرهنگیان نبود.
پس از دکتر نجفی، هیچکدام از وزرا، کارایی او را نداشته و البته همواره مورد انتقاد معلمان نیز بودهاند. مازلو؛ با طبقهبندی نیازها، طبقات را به ترتیب فیزیولوژی، ایمنی و موقعیت اجتماعی میداند؛ پس نمیتوان نتیجه گرفت که صرفا برطرف نشدن نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی فرهنگیان باعث انتقاد گسترده آنها از وزرای آموزش و پرورش طی 25 سال گذشته شده است.
لازم است تحقیق گستردهای را که توسط دانشگاه هاروارد در ابتدای قرن بیستم صورت گرفت؛ یادآوری کنم. در این تحقیق، برای افزایش بازده کار و رضایت شغلی، محققان یک سری خدمات رفاهی گسترده را به کارکنان خود ارائه دادند، همانطور که پیشبینی میشد، بازده و راندمان و رضایت شغلی افزایش پیدا کرد. پس از قطع خدمات رفاهی، بر خلاف انتظار متوجه شدند که بازده و رضایت شغلی همچنان بالاست و کارکنان با شور و شوق کارشان را انجام میدهند.
برای چرایی موضوع، محققان مصاحبههای فراوانی انجام دادند؛ کارکنان از اینکه موردتوجه قرار گرفتند خرسند و راضی بودند. این تحقیق نشان داد که میزان رضایت، صرفا دستمزد نیست بلکه اصل موضوع روابط انسانی و کرامت انسانی حاکم بر سازمان است.
این یافته موجب شد مدیران سعی کنند از کارکنان در برنامهریزی، سازماندهی و کنترل، مشارکت بخواهند و نظر آنها را جلب کنند. فرهنگیان هرگز حاضر به همدردی با مسئولانی نخواهند بود که در مصاحبهها و نشستهای تلویزیونی، وضعیت آموزش و پرورش را بهشت برین میدانند.
به نظر من مدیران آموزش و پرورش باید سعی کنند روابط انسانی خود و ارزش نهادن به آرای کارکنان را تحکیم بخشند وگرنه «در» همچنان بر پاشنه 25 سال گذشته خواهد چرخید.
تحصن و یا به عبارتی اعتراض اخیر معلمان که به صورت پراکنده برگزار شد حامل پیام و نیز مسائل و نکاتی بود که به آن اشاره می شود :
1-مطالبات معلمان :
مطالبات معلمان یک واقعیت است و البته حقی که تاکنون به طور کامل به آن پرداخته نشده است . این مطالبات و به عبارتی " معوقات " که اکثرا در حوزه « اقتصاد و معیشت معلمان » طبقه بندی می شوند هر ساله به علت ساختار بودجه و مسائلی که بر آن مترتب است از زمانی به زمان دیگر منتقل می شوند .
تا زمانی که دو مساله به عنوان دو مقدمه و پیش زمینه در آموزش و پرورش به طور جدی و اساسی به آن پرداخته نشود ، این دور باطل ادامه خواهد داشت .
اول کسری بودجه آموزش و پرورش است که همزاد اصل بودجه گشته است !
بودجه باید بر اساس داشته ها و نیز نیازهای اصلی و واقعی یک دستگاه تدوین شود و اصولا درزمان تنظیم بودجه باید بدهی ها ( معوقات ) صفر شود .
دوم ، معضل ساختار نیروی انسانی در وزارت آموزش و پرورش است . وجود بیش از 350 هزار نیروی ستادی و اجرایی در برابر فقط 650 هزار معلم با هیچ منطق و عقلی سازگار نیست !
تا این نسبت به طور منطقی و ریشه ای اصلاح نشود همچنان باید بیش از 99 درصد بودجه صرف هزینه های پرسنلی شود و متاسفانه در بر همان پاشنه خواهد چرخید .
از سوی دیگر ، فقدان یک اراده جدی و مستمر برای پایان دادن به " تراژدی مطالبات معلمان " موجب شده است تا این " حق مسلم معلمان " به اهرم و نیز بنا بر مقتضیات ، ابزاری برای فشار مجلس به وزیر مانند استیضاح و یا احتمالا تسویه حساب گروه ها و جناح های سیاسی تبدیل شود ...
2-مدیریت مطالبات معلمان ( تشکل – رسانه ) :
حال که این مطالبات وجود دارند باید به نحوی مدیریت و سازمان دهی شوند .به نظر می رسد مدیریت این مطالبات را باید تشکل ها عهده دار شوند .
تشکل ها و گروه های معلمی باید با تعریف ، طبقه بندی و نیز کانالیزه کردن این مطالبات در سطوح مختلف ، به کارکردهای اصلی خود عمل کنند .
در واقع ، همان نقش واسطی که میان بدنه و مدیریت باید تببین و پیموده شود .
مدیریت این مطالبات تابعی از فضای موجود جامعه است و هر چه این فضا آزادتر و دموکراتیک تر باشد ، فضا برای بحث کارشناسی و اقناع گر فراهم تر خواهد بود .
متاسفانه در دولت های نهم و دهم به علت فضای انقباضی و بسته ای که ایجاد شد ، مدیریت منطقی این مطالبات به تاخیر افتاد و تصور می شد که بیان نکردن این مطالبات موجب پاک شدن صورت مساله خواهد بود ...
شاید تصور می کردند که مطالبات معلمان فراموش می شود !
هم زمان با مطرح شدن بحث های بودجه ای ، این بحث ها نیز پررنگ تر شد ضمن آن که هنوز وجود مساله ای به نام " تبعیض " برای افکار عمومی معلمان لاینحل مانده است .
ارسال نامه های مختلف برای سایت سخن معلم از گوشه و کنار کشور ، نشان می داد که معلمان مطالبات جدی دارند و انتظار آن ها از مسئولان ، شنیدن و اقدام مقتضی است .
شاید مهم ترین آن ، نامه معلمان سبزواری بود که با امضای بیش از 30 هزار معلم مهر تایید گرفت ، کاری که تاکنون سابقه نداشت و البته حرکتی " آگاهانه ، مدنی و ستودنی " بود . ( این جا )
از نظر ما ، این گونه کنش ها ، ماهیتی مدنی داشته و در شان شخصیت و جایگاه اجتماعی معلمان است و سخن معلم نیز بر اساس وظایف حرفه ای و رسانه ای خود همه این نامه ها را منتشر کرد .
اما در جریان تحصن اخیر ، متاسفانه تشکل ها نتوانستند به وظایف و کارکرد های خود عمل کنند . بسیاری از تشکل ها در مورد این موضوع ، نقشی " منفعلانه " داشتند و حتی بی تفاوت از کنار آن گذاشتند ...
البته قرار نیست تشکل ها در مورد همه حرکات ریز و درشتی که انجام می شود پاسخ گو باشند اما در مورد اخیر و نیز با وجود انبوه نامه ها و درخواست ها ، واکنش مناسب و منطقی تشکل ها را می طلبید .
حرکتی که شروع شد ناشی از " نقش رسانه " در عرصه جامعه و روابط آن بود .
برخی از تشکل ها مانند کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) تا موعد مقرر سکوت کردند و همین که رگه هایی از اعتراض مشاهده شد یک روز پس از اعلام قبلی و در 30 / 10 / 93 سعی نمودند تا به نوعی خود را به این اعتراض " الصاق " کنند !( این جا )
به نظر می رسد نقش واقعی یک تشکل ؛ افتادن به دنبال جریانات مختلف و تعریف و یا نکوهش آن و... نمی تواند باشد .
یک تشکل باید با تکیه بر اهداف و ماموریتی که در چارچوب یک استراتژی مشخص و با استفاده از تاکتیک های قانونی و مدنی برای خود تعریف کرده است حرکت کند .وظیفه تشکل باید فرهنگ سازی و آگاه سازی لایه ها بر اساس همان فلسفه ای باشد که تبیین شده است حتی اگر طیفی از معلمان آن را قبول نداشته و در برابر آن موضع بگیرند .
استحاله تشکل ها در برابر امواج و فقدان شجاعت و یا صراحت در جهت تبیین نقش و فلسفه واقعی تشکل در مبارزات صنفی ، فلسفه وجودی تشکل ها را بیش از پیش در برابر پرسش های جدی قرار خواهد داد .
حرکت در فضای ابهام ، موج سواری بر مطالبات ، گره زدن منافع فردی و یا گروهی با منافع جامعه و عدم تفکیک میان آن دو ، توده گرایی که نتیجه منطقی آن عوام فریبی است و... آسیب هایی هستند که تشکل ها را تهدید می کنند و باید از آن اجتناب کرد .
3-رسالت سخن معلم :
در جریان اعتراض اخیر ، برخی قصد داشتند که از این رسانه به عنوان ابزاری برای اطلاع رسانی ، هماهنگی و حتی مشروعیت بخشیدن به جریانی استفاده کنند که اصولا :
1-هدف از این اعتراض مشخص نبود .
2-مسئولان و یا طراحان این پروسه اعتراضی مشخص نبودند .
3-مطالبات مطرح شده همانند انتظارات نمایندگان محترم مجلس بسیار کلی بود !
این در حالی است که در مدیریت مطالبات هر چقدر خواسته ها محدودتر باشند به همان نسبت عملیاتی تر خواهند بود .
4-پروسه زمانی تعریف شده برای آن مشخص نبود و برخی قصد داشتند آن را به به جریانی ادامه دار و زنجیره ای تبدیل کنند .
این وضعیت با یک حرکت مدنی و در چارچوب قانون مغایرت دارد و چه بسا موجب سرخوردگی معلمان می شود .
و...
ذکر این نکته مهم است که تحصن و نرفتن بر سر کلاس نقض مسلم حقوق دانش آموز و اولیاء آن ها است .
معلمان باید جامعه را نسبت به نقش واقعی خود توجیه و اقناع نمایند . برخی و شاید بسیاری از معلمان بر این مساله معترضند که اصولا آن ها توسط جامعه ، مسئولان و... دیده نمی شوند .
الزام منطقی دیده شدن حتما شلوغ کردن ، کم کاری ، نادیده گرفتن حقوق دیگران و جامعه و... نیست !
برای " دیده شدن " راه های بسیاری وجود دارند که یکی ازآن ها حضور پر رنگ و نیز پر ملاط در " رسانه ها " آن هم در عصر " رسانه " است .
قرار نیست هر چه که ما فکر می کنیم درست و غیر قابل رد کردن باشد .
نقش یک معلم با " قلم " و " اندیشه " تعریف و تببین می شود .
تنها در سایه یک اندیشه برتر و پویایی آن است که می توان خود را به معادلات و حتی معدلات تحمیل نمود .
در مورد مطالبات و سطح بندی آن ها نیز مطالبی وجود دارد که در آینده تقدیم دوستان و مخاطبان سخن معلم خواهد گردید .
نقد دوستان راه گشای ما برای انتخاب اندیشه ی برتر خواهد بود .
با احترام .
علی پورسلیمان
مدیر گروه سایت سخن معلم
دكتر ابراهيم طلايي*
روز سه شنبه 7 بهمن ماه، وزير آموزش و پرورش از مجلس کارت زرد دوم خود را گرفت و اصلي ترين مبناي نمايندگان مجلس، استخدام نشدن حدود 40 هزار مربي پيش دبستاني است که خود ريشه در مصوبه مجلس در سال 1391 دارد که وزارت آموزش و پرورش را مکلف به اين امر نمود. هدف از اين نوشته، ناديده گرفتن زحمات و انتظارات افرادي که مشمول اين مصوبه هستند، مطلقاً نيست بلکه بازانديشي و دوباره نگريستن به کل فرآيندي است که منجر به اين شرايط شده است. سوالاتي از اين قبيل: ما مربي هاي پيش دبستان مان را چگونه انتخاب و استخدام مي کنيم؟ در اين دوره مهم - دوره طلايي اوان کودکي - چه انتظاري از مربي داريم؟ چگونه مي شود به يک باره هزاران نفر را مربي ناميد؟ مربي و مربي گري را چه مي بينيم و چگونه فردي مربي مي شود و فردي نمي شود؟ اصلاً مگر مربي پيش دبستان مهم است؟ مگر نه اينکه جديت کار از دبستان آغاز مي شود و آنجاست که بايد مربي (يا معلم) «واجد شرايط» استخدام کرد؟
براي پاسخ به اين سوالات، نگارنده سه پيش فرض را که «احتمالاً» در پس ذهن نمايندگان سوال کننده - و احتمالاً بسياري ديگر حتي در درون دستگاه تعليم و تربيت - است بيان و نسبت به آنها بازانديشي و بازنگري مي کند:
1) دوره پيش دبستان به اندازه دوره هاي بالاتر مهم نيست که براي مربي اش، تدارک خاص تربيت مربي ببينيم. اين دوره، دوره مراقبتي است تا تربيتي. به عبارت ديگر مربيان، مراقباني باشند که والدين بچه ها يشان را در مرکز پيش دبستاني بگذارند و به کار پاره وقت و تمام وقت خويش بپردازند، حال ممکن است آمادگي هاي اوليه اي هم براي مدرسه در حد قلم به دست گرفتن، حفظ چند سوره، نقاشي (بخوانيد رنگ آميزي) و شمارش هم بياموزند و اين از عهده هر کسي از جمله مربيان مد نظر برمي آيد. اما پژوهش هاي عصب شناسي و شناختي شديداً و قوياً اين برداشت عوامانه را مردود مي داند و سنين تولد تا شش سالگي را دوران طلايي رشد مغز (يا دوره حساس مغز) و توانمندي هاي پايه اي همانند (کنترل هيجانات، زبان، الگوواره هاي ذهني و معنايي، ديدگاه و چارچوب هاي ارجاع شخصي...) مي داند
(Shonkoff& Phillips،2000).
به عبارت ديگر ، ريشه اصلي برخي از ناهنجاري ها در تعاملات اجتماعي و حتي حرفه اي ما در بزرگ سالي (همانند آستانه تحمل پايين، نقدناپذيري، سخنراني غير منطقي و نامربوط، تک منبعي، نداشتن خودباوري و... ) در همين شش سال اوليه کاشته مي شود. اين مهم آن قدر کليدي است که افرادي چون پروفسورجيمز هکمن (برنده جايزه نوبل اقتصاد) با پژوهش هاي طولي (مدت دار) نشان دادند که پرسود ترين سرمايه گذاري که برگشت بين 7 تا 10 درصد دارد
(rate on investment)، سرمايه گذاري در شش سال اول زندگي است و هرچه بالاتر رويم، برگشت آن کمتر تا جايي که سرمايه گذاري روي آموزش دانشگاهي، برگشت زير 2 درصدي دارد.
به عبارت ديگر ، در ازاي هر دلار که در شش سال اول هزينه کنيم، 7 تا 10 دلار برگشت سرمايه خواهيم داشت (براي مثال از طريق کمتر بيمار شدن در بزرگ سالي و کمتر هزينه بر دست دولت گذاشتن، کمتر مرتکب جرم و جنايت و کنش هاي غيرهنجاري شدن، توانمندي کارآفريني و وابسته نشدن به درآمدهاي دولتي و...). (Heckman،2008). به واسطه همين يافته هاست که کشورهاي پيشرو اقدام به سرمايه گذاري هاي عظيم در شش سال اول زندگي مردم شان کرده اند و برخي کشورها همچون آلمان، شرکت هاي خصوصي چون بوش را براي همکاري و سرمايه گذاري در بخش مسئوليت اجتماعي شرکت (Corporate Social Responsibility) به مدد خواسته اند (براي شناسايي بهترين افرادي که پتانسيل مربي گري دارند، براي تربيت مربي در طول شش سال، براي کيفيت بخشي به شيوه هاي مربيگري و... ). اين درحالي است که در کشور ما هم دولت و مجلس و خانواده ها، بيشترين هزينه ها را براي دوره هاي دبيرستاني و دانشگاهي مي کنند.
2) مربي گري را مي توان با تجربه و کار در مدرسه و مرکز پيش دبستاني فراگرفت. اين پيش فرض از آن جهت است که بيشتر افراد موضوع اين مصوبه، تحصيلات آکادميک اين حوزه را ندارند و چندسالي است در مدارس و مراکز تجربه کار کسب کرده اند. در بازانديشي اين پيش فرض لازم است به جمله معروف مارگارت ساترلند (2012) اشاره شود که «نظريه بدون عمل، امري عقيم است و عمل بدون پشتوانه نظريه، خطرناک است.» چنين تصور مي شود که آموخته هاي تجربي (با اندکي خواندن کتاب ها و چاشني نظري پس از استخدام) مربي مي سازد و کودکان اين دوره سني که در هر ثانيه، مغزشان700 مسير عصبي در بين نورون ها شکل مي دهد (لالي، 1997) و چندين برابر من و شما که الان اين نوشته را مي خوانيم، مغز آنها در حال شکل دهي الگوها و مسيرهاي عصبي بين نورون هاست، را مي توان به آنها سپرد. مربي گري و معلمي را از حرفه اي گري در آورده ايم و آن را به شغل و پيشه، تنزل داده ايم.
پس نبايد انتظار داشته باشيم بچه هايي که پارسال و امسال وارد پيش دبستاني و دبستان شده اند در سال 1404 (نقطه هدف سند چشم انداز)، طور ديگري ديپلمه شوند؛ يعني بتوانند درخصوص پديده ها و مسائل اجتماعي و شخصي خود عميق بينديشند، نظم در امور داشته باشند، بر کار و هدف خويش تمرکز کنند، خود تنظيم و کارآفرين باشند (به آب باريکه کار دولتي نينديشند)، و چندين شايستگي کليدي ديگر که در سند تحول آموزش و پرورش آمده است و قرار است با تعامل با مربياني که خود ذات يافته از هستي بخش هستند، هستي بخش شوند. يعني مربياني که خود اين گونه اند.
3) آزمون استخدامي مي تواند مربي را از نامربي جداکند. اين هم پيش فرض ديگري است که نه تنها اينجا، بلکه گريبان دانشگاه فرهنگيان و شيوه انتخاب مربيان آينده کشور را گرفته است. جالب است بدانيد در فنلاند که الان جزو کشورهاي اول جهان از منظر کيفيت آموزش و پرورش است، نرخ قبولي متقاضيان مربي گري شان، تنها 10 درصد است يعني 10درصد از افرادي که تمايل به مربي شدن دارند، پس از طي مراحل متنوع و دقيق انتخاب، موفق به پذيرش مي شوند.
اصلي ترين خوان از هفت خوان ورود به مربي گري هم خوان تحول نگرش نسبت به خود، تربيت، مربي گري، متربي، رب، کودک، رشد و بالندگي، ارتباط، شنوايي و پذيرش است. همان عناصري که معمولاً ما هنگام تدريس از آنها غافليم و با همان پيام هايي که از بچگي و گذشته مان همراه مي آوريم تدريس مي کنيم و کمتر از تخته بند پارادايم ذهني خويش رها مي شويم.
اين مجال بيش از اين گسترده نيست که باقي پيش فرض ها را بازگو و نقد کنيم اما هم نمايندگان محترم، هم متقاضيان استخدام و هم بقيه علاقه مندان را به روراست شدن به فقدان روراستي هايمان با خود و با کشور درباره شايستگي هاي مربياني که قرار است با اين گروه سني کليدي همراه شوند، دعوت مي کنم. اميد است با بصيرت علمي و راهبردي و رهايي از کوتاه مدت ديدن موضوع، براي کودکاني که دوازده سال ديگر نيروي انساني اين کشور را شکل مي دهند، تصميمي کبري بگيريم.
*عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس
روزنامه ایران