25 . مواردی چندش آور و بسیار زشت از بعضی از همکاران دیده ام یا از زبان خودشان شنیده ام که قابل بیان کردن نیست .
26. همکارانی دیده ام که زیرآب همکاری دیگر را پیش حراست اداره و هسته ی گزینش زده اند و حتی دیده ام همکاری را که با او نان و نمک می خوردند با امضای یک نامه ی دسته جمعی باعث حراستی شدن و گزینشی شدن اش شده اند .
27.همکارانی دیده ام که تمام حساسیت های انسانی از وجودشان رخت بربسته است و برای همه ی این بی حساسیتی ها توجیه دارند و خود را محق می دانند که چاره ای ندارند! کاری نمی شود کرد! و...
مثلا "صداقت" برایشان خنده دار است، فریب و نیرنگ در سلول هایشان خانه کرده است انسان صادق را احمقی بیش نمی دانند و در بهترین حالت، انسان صادق را این گونه خطاب می کنند که؛ "یارو کله اش بوی قرمه سبزی می ده" و به هم چشمک می زنند !
دیگر احساسی نسبت به کشته شدن یا زخمی شدن یک حیوان یا یک انسان ندارند یعنی واکنشی نشان نمی دهند، اعتراضی نمی کنند بگذار هر آنچه درخت در جهان است قطع شود، به من چه! به من چه که فلانی فلانی را در خیابان یا در مدرسه یا حتا در کلاس می زند! به من چه که فلان قلدر به فلان دختر زور می گوید! یا فلان مامور فلان انسان را در ملاء عام می زند! مگه من فردین هستم!!؟
دیگر حساسیتی نسبت به دزدی ندارند و در بهترین حالت؛ مهم این است که خودشان دزدی نکنند و می گویند؛ به من چه که مدیر دزدی می کند! به من چه که فلانی دزدی می کند! مملکت قانون داره!
عشق را ، معنویت را ،خلاقیت را ، شوق و ذوق را مسخره می کنند و به خوشبختی به خوشی های کوچک روزانه و خوشی های کوچک شبانه دل خوشند و با کارشان سرگرم!
هرگز اهل خطر کردن نیستند و تنها به آرامش ذهن و سلامت جسم و عمر دراز می اندیشند ....
آزادی و عدالت، در مقابل پول و پست و راحتی زندگی، برایشان پوچ و بی معنی و تو خالی است!
کیفیت و انسانیت جایش را به عدد و ارقام و کالا داده است!
28. موش ها زمانی که باهوش ترین شان فهمیدند با انداختن زنگی به گردن گربه می توانند هنگام آمدن اش با شنیدن صدای آن زنگ از شر گربه راحت شوند جشن گرفتند اما بعد از جشن با یک سوال مهم روبرو شدند که؛ چه کسی و چگونه زنگ را به گردن گربه بیاندازد!؟
این حکایت حال بعضی از ما معلمان است؛ اگر موش هستیم که نمی توانیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم و اگر می توانستیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم که دیگر موش نبودیم.
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آقا ی همکار این حرفها را ول کن میخواهی دزد لباس معلمی را به معلمان بچسبانی؟
- در یکی از دبیرستانهای شهرمان هم تعدادی که از یک معلم خوششان نمی آمد با زدن برچسب ضد انقلاب و ... بودن نامه زدند و بعضی هم خوشحال که از این سفره پهن شده چیزی نصیبشان بشه پای نامه را امضا زدند و باعث تعلیق معلم مربوطه شدند ....
- نمیدنم تاحالا گذرتان به حسابداری ها خورده یا نه . اگر هزارتومان قرار باشه به شما تعلق بگیره اینقدر بند و تبصره میسازند تا به دیون بندازند و اگر نتونستند جوری برخورد می کنند که انگار قرار است از جیب مبارکشان بدهند .
نويسنده محترم شما كه اينهمه بدى و ناشايستگى از خودت و همكاران اطرافت گفتى چرا در قسمت سوم كاتوليك تر از پاپ شده اى كسى كه با آنهمه ضعف و فرار از وظايف در صف معلمان پاك و زحمتكش نفوذ كرده و همه را نيز به كيش خود مى پندارد چگونه بخود اجازه ميدهد ديگران را نقد كند " رطب خورده منع رطب كى كند " شما اگر در صد قسمت ديگر از خوبيها بگويى كار خودت را كرده اى زيرا نيمچه آبرويى هم كه در ظاهر و از روى اجبار براى معلمان باقى مانده بود شما خواسته يا ناخواسته ريختى ، بهتر است بروى واز تهمتهايى كه به اين قشر بزرگوار و محترم زدى توبه كنى و سعى كنى بيشتر از اين فكر نكنى ببينى چه مواردى براى بردن آبروى ديگران بكار ببرى و بقيه زمان باقيمانده خدمتت را درست و صحيح كار كنى تا ديگران نيز از شما الگو بگيرند خصوصا دانش آموزان كه خدا بدادشان برسد با مربيانى چون شما
با یک نگاه سطحی به مضمون کامنتهایی که پای این نوشته توسط همکاران ما گذاشته شده است.،عمق فاجعه به بهترین شکلی آشکار می شود.
به راحتی یک "آب خوردن " متهم می کنیم و دشنام می دهیم . و عجیب این است که تمام این کارها را ظاهرا در دفاع از منافع معلمان ،انجام می دهیم.طاقت یک انتقاد را نداریم که یک نفر از بین ما و به قصد اصلاح اوضاع رقت بارمان مطرح می کند.
من همچنان منتظرم حمید عزیز و یاد می گیرم.
پیروز باشی همکار عزیز.
اصولا کتمان حقیقت خود آفتی جانکاه است که اگر تداوم پیدا کند بستری مناسب برای فساد فراهم می آورد. همه ما در طول دوران خدمتمان کمابیش مواردی را نمی گویم دیدیم بلکه حداقل شنیدیم و به این باور رسیدیم که همه میوه های درختی بارور سالم و بی عیب نیستند ولی شاکریم از اینکه پاکی معلمان و خدمت بزرگ آنها به اشاعه فرهنگ و ادب در این سرزمین بر همگان اثبات گشته است بنده از نویسنده محترم تقاضا دارم فرجام مقاله را به فرجامی نیکو رساند دامن
قاطبه همکارانش را از اتهامات این چنینی مبرا سازد.
مستدام باشید
1_منظور از "اقشار دیگر " واضح نیست.
2_به چه دلیل و چرا باید ادعا شود که "بزرگترین خلاف معلم کوچکتر از کوچکترین خلاف دیگر اقشار است؟"
3_چرا فقط خلاف همکاران ما معلول شرایط ظالمانه است ولی خلاف های اقشار دیگر نه؟
4_به چه دلیل نقد شما متوجه تعداد اندکی از همکاران ماست؟
آیا آنچه را که در سه قسمت قبلی و در 28 شماره فهرست نمودید به نوعی بیانگر روحیهء مسلط بر همکاران ما نیست؟
البته همه موارد قید شده در مورد تک تک معلمان مصداق ندارد . ولی تصور می کنم هرکدان از ما سهمی از چند تای آنها داشته باشیم.اینطور نیست؟
به گمانم این پاسخ شما با روح کلی حاکم نوشته ی شما همخوانی ندارد.
با سپاس و آرزوی توفیق
نقد خویشتن، قدرت درونی بسیار بالایی می خواهد که آدمی تا انتهایش کم نیاورد. آفت نقد؛ کم آوردن، دلسوزی و نیز وجود گروه منزه و پاک در بین گروه مورد نقد است. دریک کلمه متاسفانه کم آوردم و به گونه ای شاید می خواهم کمی محبت جذب کنم. سپاس از موارد درستی که بیان نمودید.
ضمن تشکر از آقای جعفری و سایت وزین سخن معلم
این که برخی ها فکر می کنند چون معلم ضعیف است نباید از او انتقاد شود این استدلال اشتباهی است .
این که برخی ها سریع توپ را به زمین دیگران پرت می کنند تا در زمین آن ها بازی کنند باز هم عمل اشتباهی است !
باید واقع بین باشیم .
نباید صداقت را از یاد ببریم به خاطر آن که در ادارات دیگر مشکلات و عدم صداقت وجود دارد .
از نظر من ، کار سخن معلم درست است که سعی در انتشار دیدگاه های مختلف دارد .
دوستانی که به این مطلب انتقاد دارند به جای پرخاش و ناسزاگویی ، مطلبی بنویسند و آن را نقد کنند .
با آرزوی موفقیت .