ادامه سخنان وزیر محترم آموزش و پرورش :
در بخش معیشت معلمان ،همه ما معتقدیم و پی گیر هستیم که معلمان فقط آن چه را که دریافت می کنند همانی است که پس از کسورات در حکم شان آمده است در حالی که سایر کارکنان دولت تحت عنوان اضافه کاری ، رفاهی ، حق مسکن و... دریافتی هایی دارند که معلمان ندارند و معلمان همیشه خود را با دیگران مقایسه می کنند و تبعیض را نمی توانند تحمل کنند !
این یک چالش بزرگ است .چالش دوم ما فضاهای آموزشی است .امروز یک سوم فضاهای آموزشی کشور استاندارد نیست .یعنی اگر زلزله ای در روز بیاید ممکن است فاجعه ای بزرگ که از بین رفتن دانش آموزان است را در بر داشته باشد .مشکل مدارس ما فقط گرمایشی نیست که بعضا مطرح می شود .یک سوم مدارس ما در برابر زلزله مقاوم نیست و نیاز به حرکت جهادی در امر مدرسه سازی دارد .در عین حال باید عرض کنم که بعد از انقلاب میانگین روزانه هفت و نیم کلاس درس توسط خیرین ساخته شده است .این غیر از فضاهایی است که خود آموزش و پرورش ساخته است .در حال حاضر بیش از دو میلیون دانش آموز در مدرسه خیر ساز مشغول تحصیل هستند اما این کافی نیست !
ما دو تجربه را در آموزش و پرورش داریم .یکی مربوط به زمان شهید رجایی است که یک روز پول نفت به ساخت مدرسه اختصاص پیدا کرد و یک تحولی در مدرسه سازی ایجاد شد .دوم دراواخر زمان آقای خاتمی بود که باز در مجلس به تصویب رسید و 4 میلیارد دلار به ساخت مدرسه اختصاص پیدا کرد .این رقم قابل توجهی بود و بخش عمده ای از مقاوم سازی را در بودجه دنبال کردیم .
یک حرکتی را ما دنبال می کنیم و امیدواریم که به نتیجه برسد و ما بتوانیم این چالش فضاهای آموزشی را به یک باره حل و فصل کنیم .
افزایش سنواتی که سال ها در بودجه می آید فقط صرف تعمیر و بازسازی و ساخت و سازهای متعارف می شود نه حرکت های اساسی و ریشه ای .
ما خوشحال می شویم که دوستان انجمن اسلامی معلمان مثل قبل و حتی با شدت بیشتری نسبت به ارائه پیشنهاد ها ، نقد بر آموزش و پرورش و هدایت آموزش و پرورش به ما کمک کنند و هم در خدمت دوستان برای شنیدن نظرات در حوزه تعلیم و تربیت استفاده کنیم ."
پایان سخنرانی آقای فانی مواجه با اعتراض یکی از حاضران گردید .
او خطاب به وزیر آموزش و پرورش چنین گفت : " آقای فانی !
صحبت های شما مرا قانع نکرد !
معلمان کشور واقعا در مضیقه هستند .واقعا همه ناراحت و گله مند هستند .فرهنگیان از شما راضی نیستند !
جناب آقای فانی !
معاون اول ریاست جمهوری فرمودند کم حاشیه ترین وزیر این کابینه شما هستید ! مشکل ما همین جاست ! شما گفتید باید منابع را افزایش دهید .نگاه حاکمیت به معلم نگاه ضعیفی است .
آقای فانی !
شما در این زمینه چه کارهایی کرده اید ؟
جناب آقای فانی !
شما آردهایتان را ریخته اید ، غربال را آویخته اید . بیایید و خودتان را در این وزارتخانه زنده کنید .حداقل شاهد یک حرکت در آموزش و پرورش باشیم .شما در کابینه مطرح کنید و بگویید این افق من است .هیات دولت اگر نمی توانید ؛ خداحافظ من رفتم !
معلم ما بسیار خوار شده است .شما خیلی کتابی ، کلیشه ای و خیلی ادبیاتی صحبت کردید !
ما یک نماینده به مجلس فرستاده ایم .این نماینده مردم لرستان نیست !
خیلی به این نماینده بهاء ندهید ! به او بگویید سر جایش بنشیند ...
یکی از مجریان جلسه خطاب به این معلم معترض گفت که شما تقاضای وفت می کردید اما او پاسخ داد که چون شما وقت نمی دهید من با وزیرم رو در رو صحبت کردم ...
لازم به ذکر است که در این جلسه تعداد قابل توجهی از مدیران ستادی وزارت آموزش و پرورش از جمله آقای کفاش معاونت فرهنگی و تربیتی وزارت آموزش و پرورش ،آقای فاضل متولی مدیر کل دفتروزارتی ، آقای خسرو ساکی ، مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز ، آقای علیرضا جدایی ، رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش ، آقای علیرضا کمرئی ، مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های تهران ، آقای عادل عبدی ، مشاور وزیر در امور تشکل ها ،آقای نظریان ، مدیر آموزش و پرورش منطقه 11 تهران ، آقای جواهری پور ، مدیر کل سابق آموزش و پرورش شهر تهران ، تعدادی از نمایندگان مجلس و از جمله آقای علیرضا محجوب و... حضور داشتند .
برخی از فعالان تشکل های معلمان به این جلسه نیز دعوت شده بودند. آقای علی اکبر باغانی از کانون صنفی معلمان ایران (تهران ) ، آقای فرج کمیجانی از مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و خانم طاهره نقی ئی از سازمان معلمان ایران در این جلسه حضور داشتند .
بخش دوم نشست اختصاص به مسائل داخلی انجمن اسلامی معلمان داشت .
35 نفر جهت عضویت در شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان داوطلب شده بودند .
5 نفر نیز جهت عضویت در شورای نظارت و داوری کاندید شده بودند.
چهارمین کنگره انجمن اسلامی معلمان ایران در ساعت 30 / 16 با قرائت قطعنامه و اعلان نتایج آراء پایان یافت .
حاشیه های جلسه :
* در ابتدای جلسه یکی از مجریان جلسه از بانوانی که در ردیف های جلویی نشسته بودند درخواست نمود که این محل مختص " میهمان های ویژه " است و باید آن جا را ترک کنند که با اعتراض آن ها روبه رو گردید و آن ها مجبور به ترک صندلی های مربوطه شدند .
*این نشست با این که در منطقه 9 تهران انجام می شد اما آقای دکتر سعید ربوشه مدیریت محترم منطقه و نیز سایر مسئولان این اداره حضور نداشتند .
*زمانی که مجری جلسه نام شخصیت ها و میهمان های دعوت شده را نام می برد زمانی که به تشکل های معلمان رسید نامی از " سازمان معلمان ایران " نبرد .
*گزارشگر سخن معلم در زمان تصویربرداری زمانی که از آقای فانی عکس می گرفت به صندلی های خالی در مسجد نور که اخیرا به مناسبت مراسم معلم فقید مرحوم " محسن خشخاشی " برگزار گردیده بود اشاره نمود و این که امروز جایی برای نشستن پیدا نمی شود که البته با سکوت و لبخند معنادار وزیر محترم آموزش و پرورش روبه رو گردید ... ( این گزارش را می توانید در این جا بخوانید :
تشکر و قدردانی گروه سایت سخن معلم از حضور معلمانه وزیر محترم آموزش و پرورش
*آقای فانی و همراهان بلافاصله پس از اتمام سخنرانی ، نشست را ترک کردند .
بخش اول ( صدای معلمان شنیده شد ! فانی : " معلمان تبعیض را نمی توانند تحمل کنند " ! )
.
.
.
.
.
.
پایان گزارش/
با روی کارآمدن دولت محترم تدبیر و امید و نقش پررنگی که فرهنگیان در تحقق این موفقیت ایفا نمودند، چراغ سبز امید در میان این قشر فرهیخته روشن شد. پس ازمعرفی دکترنجفی به عنوان وزیرپیشنهادی دولت یازدهم به مجلس شورای اسلامی امیدها دو چندان شد. به گونه ای که طیف وسیعی از معلمان با دنبال کردن لحظه به لحظه اخبار در انتظار ورود ایشان به ساختمان وزارت شان بودند .اما با رای عدم اعتماد مجلس به فرد مورد اعتماد آنها،آن هم با اختلاف کم به یک باره پیامک های زیبایی که معلمان برای تبریک گفتن به یکدیگر آماده کرده بودند.به پیامک های اعتراضی به برخی از نمایندگان مجلس تبدیل شد. بامعرفی جناب آقای فانی به عنوان دومین وزیر پیشنهادی، این قشر فرهیخته که همواره به دنبال اصلاح امور جامعه بوده و هستند.دراندک زمانی با کنترل احساسات شان، تمام قدبه یاری ایشان شتافتند.اکنون نیز با تمام مشکلاتی که در سر راه شان می بینندباعلم و آگاهی به خارج شدن از جو امنیتی گذشته هرگز به دنبال راه های فراقانونی برای حل مشکلات شان نیستند.
این موارد بر راهیان دولت تدبیر و امیدتکلیف می کندکه مشکلات مطرح همکارن را با مسئولین امر در میان گذارند. لذا با شناختی که از جناب آقای فانی دارم برآن شدم تا دهکی از مشکلات گذشته که به نظز می رسد مواردی ازآن مربوط به ایشان باشد را با هم مرورکنیم :
1-حل مشکلات مالی پنهان دوره قبل
دولت دهم،دردو سال پایانی خود با اجرای طرح های شتاب زده،بدون توجه به بودجه سالانه هزینه هایی بالغ بر دو برابرآن به آ،پ تحمیل کرد که تنها دو مورد آن که مربوط به بیمه طلایی و افزایش جزئی حقوق بود ، دریک مقطع کوتاه تا حدودی توانست رضایت نسبی معلمان را جلب کند.
این کسری بودجه از کجا تامین می شد. ردیف های حق التدریس و حق الزحمه معلمان، سرانه دانش آموزی، سرانه مدارس، برداشت از صندوق های دخیره و قرض الحسنه شخصی معلمان بدون اطلاع آنها.حساب های سرگردان، عدم پرداخت بدهی به بیمه ایران و استفاده ازدرصد بالای بودجه سال 92 درشش ماه اول سال
2-سرعت بخشیدن در امور
درحالی که بسیاری ازکارشناسان آموزش و پرورش معتقد بودنددر مسیرپیش روی مدیران قبلی نه تنها هیچ گونه تغییری حاصل نشده است بلکه در برخی مواردی که با سیاست وزیر محترم و دولت جدید همخوانی ندارد، شتاب بیشتری گرفته است و ازسویی با توجه به فرصت دو ماهه آن زمان به آغازسال تحصیلی92می بایستی هرچه سریع تر حداقل مدیران کل جدید استان ها معرفی می شدند.
لیکن همان زمان پالس هایی از وزارتخانه به گوش می رسید که در بیشتر آن نشانه ای از تغییرات محسوس مشاهده نمی شد.
3-اهمیت دادن به خواسته های درون سازمانی
هرچند بر هیچ یک ازکارشناسان آموزش و پرورش پوشیده نیست که بدون همکاری و همیاری سازمان های دولتی و مردمی به تنهایی نمی توان به اهداف پیش روی رسید ؛ لیکن عدم توجه به دخالت غیرکارشناسانه در مسائل اجرایی، خسارت های غیر قابل جبران زود هنگام و دیر هنگام را در امورآموزشی،پرورشی و تربیتی به همراه خواهدداشت.
4-ارتقاء بیمه طلایی فرهنگیان
ضعیف شدن بیمه طلایی فرهنگیان درهمان ماه های نخست وزیر جدید با وجودی که می دانستند مشکل به وجود آمده ناشی ازحرکت های شتاب زده و کارشناسی نشده دولت دهم بوده است که منجر به بدهی سنگین آموزش و پرورش،به بیمه ایران شده ،اما معلمی که میزان بدهی خود و افراد تحت تکفلش ،هر ماه جهت پرداخت به شرکت متبوع ازحقوق ماهیانه اش کسر شده بود چگونه می توانست بپذیرد که سیستم اداری به عنوان واسطه بین بیمه گر و بیمه کننده،نه تنها به تعهد خود در واریزی درصدی از حق بیمه به وی اقدام نکرده است بلکه مبلغ یادشده راهم به حساب بیمه ایران واریز نکرده است ؛ لذا انتظار می رفت وزیرمحترم با جدیت بیشتر و به نحو بهتری از این مانع عبور کند .
اما فانی در نخستین اقدام خود، نه تنها به بهبود این بیمه کمکی نکرد، بلکه با تغییراتی که در آن پدید آورد، به میزان چشم گیری از توانایی آن کاست.
5-عدم ارتباط دادن رفاه معلمان باتعدیل نیروی انسانی
جناب آقای فانی، با ثابت فرض کردن بودجه آموزش و پرورش و ناامیدی از افزایش بودجه سالیانه در سال های آتی از یک سو و سرلوحه قرار دادن دهه هفتاد مبنی بر اداره شدن آموزش و پرورش با آمار بالغ بر بیست میلیون دانش آموز و بدون توجه به شرایط کنونی حاکم بر معلمان و دانش آموزان امروز ،برکاهش نیروی انسانی تاکیددارد و ازسوی دیگر بر ارتقاء کیفیت آموزشی اصرار می ورزند.
این دیدگاه درشرایطی است که بسیاری ازکارشناسان و معلمان براین موضوع واقفند که ازجمله حرکت های اولیه در راه ارتقاء کیفی آموزش و پرورش ، گسترش و ارتقاء مراکز پژوهش سراهای دانش آموزی- ارتقاء آزمایشگاه ها، گسترش مراکز تحقیقاتی معلمان و استفاده از معلمان در این مراکز،گسترش و ارتقاء هسته های مشاوره ،خانواده، تربیتی و تحصیلی و کاهش تراکم کلاس ها جهت تبدیل آموزش تئوری به عملی نیازمندیم، که برای اجرای مواردفوق حداقل به دو برابرنیروی انسانی کنونی جهت سرویس دهی به حدودده میلیون دانش آموز نیازخواهیم داشت .
6-متوقف کردن طرح خصوصی کردن آموزش وپرورش
چنان به نظرمی رسد که جناب آقای علی اصغرفانی شور به خصوصی سازی آموزش و پرورش دارد. از این رو علافه چندانی به ادامه روند آموزش و پرورش، دولتی ازخود نشان نمی دهد. برنامهها و طرحهای آقای فانی- که بیشترین توجهها را به خود جلب کرد- همه ریشه در اندیشه خصوصیسازی آموزش و پرورش دارند. که از جمله آن میتوان به واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی و فروش ساعات خالی صندلیهای مدارس دولتی به مراکز خصوصی اشاره کرد.
ازسوی دیگر Tبسیاری ازمعلمان میانه خوبی با خصوصی سازی مدارس دولتی ندارند و در این زمینه دلایل مستند و کارشناسانه ای دارند که ازجمله آنها می توان ازافزایش نابهنجاری های دانش آموزی ،دورشدن از مسائل تربیتی،کاهش شدید امنیت شغلی معلمان، را ذکر کرد.
7-تلاش درراه افزایش بودجه سال94
شاید به دلیل همین ساختار اندیشگی باشد که فانی نخواست- یا نتوانست- در لایحه بودجه سال آینده، افزایش قابل قبولی به بودجه آموزش و پرورش، بدهد. بودجه آموزش و پرورش، در سال گذشته، چیزی پیرامون ٢١هزارمیلیارد تومان بود. این مبلغ در بودجه سال آینده، پیرامون ٢٤هزارمیلیاردتومان در نظرگرفته شده است؛ یعنی افزایشی حولوحوش ١٥درصد. اما آن گونه که گفته میشود برای برخی نهادها نزدیک به ٦٠، ٧٠درصد افزایش بودجه درنظر گرفته شده است. اگر این نکته را هم در نظر بگیریم که متاسفانه در دولتهای نهم و دهم- با بیشترین درآمدهای نفتی- سهم از تولید ناخالص داخلی از چهاردرصد به نزدیک یک درصد کاهش یافت، اعتراض کنونی فرهنگیان بهتر فهمیده میشود.
فرهنگیان از دولت تدبیر و امید انتظار داشته و دارند که آموزش و پرورش را به عنوان یکی از اولویتهای خود در نظر گیرد. در دو لایحهای که دولت یازدهم به مجلس ارایه داده است، در بهترین حالت میتوان چنین گفت که افزایش بودجه آموزش و پرورش در حد تورم رسمی انجام گرفته است، درصورتیکه فرهنگیان با توجه به وعدههای رئیس جمهورمحترم در زمان انتخابات، چشمانتظار افزایشی بیشتر هستند.
8-پی گیری جدی معوقه حق التدریس و حق الزحمه معلمان
تاپایان دوره دولت هفتم وهشتم مبالغ حق التریس و حق الزحمه معلمان درفیش حقوقی ماهیانه آتها ثبت شده و همزمان با پرداخت حقوق به حساب هایشان واریز می شد ؛ اما با ورود دولت نهم و دهم به تدریج از وضعیت مطلوب خارج شده و امروزه هر از گاهی بارسانه ای کردن موضوع بخش ناچیزی از مطالبات با تاخیر چندین ماهه به حساب شان واریز می شود.اکنون هم مدتهاست که معلمان بدون واریز شدن هیچ مبلغ به حساب شان، بر سر کلاس حاضرشده و از سوی وزارتخانه نیز هیچ علامتی مبنی بر زمانی برای این پرداخت ها اعلام نشده است.
9-تغییردرمعیارهای انتخاب مدیران لایه های پایین
گرچه برخی دست اندرکاران امور بر این نکته تاکید دارند که شاید تیزبینی همراه باتجربه جناب آقای فانی و آگاهی ایشان به مشکلات عدیده به ارث رسیده پیش روی،از یک سو و آشنایی با شرایط افتصادی دولت و ترکیب کنونی مجلس ازسوی دیگر، وی را برآن داشت تا بالاجبار معیارهای انتخاب مدیران خود را به گونه ای تنظیم کندکه به جای استفاده از مدیران تحول خواه و درجه یک و دو همسو با دولت تدبیر و امید ،ازمدیران با تجربه هر چندکم نفوذاستفاده کند تا بتوانند به دور ازهر گونه تنش مسائل و مشکلات را حل و فصل نمایند .
هر چند تیزبینی و توانمندی وزیر محترم بر هیچ کس پوشیده نیست اما نکته حائز اهمیت دراین قسمت این است که اولا سیستم ،آموزش و پرورش یک سیستم صرف اداری نیست و دیدگاه معلمان به سیستم اداری خود،یک دیدگاه پشتیبانی و خدماتی است و تمایلی چندانی در وارد شدن به مسائل و موارد مربوط به قسمت های مختلف اداری از خود نشان نمی دهند .
ثانیا با توجه به روابط صادقانه و دوستانه حاکم در بین معلمان ، اگر از افراد با نفوذ این قشر فرهیخته استفاده می شد ،همراهی و همفکری بین کادر آموزشی و اداری را افزایش داده و به آسانی بر بسیاری از مشکلات پیش روی چیره می شدند. ثالثا عدم استفاده از نظرات معلمان، ناخواسته این موضوع را در ذهن بسیاری از آنان تداعی نمود که در داخل سیستم هم به توانایی وت وانمندی آنان اهمیت چندانی داده نمی شود .
10-بررسی طرح تخصصی 5-2-5 درمقابل طرح دورافتاده 6-3-3دهه ی چهل
بیشتر صاحب نظران فکر و اندیشه بر این باورند که سیستم 3،3،6کنونی نه تنها پاسخگوی نیاز اهداف ،آموزش و پرورش و جامعه امروز ما نیست بلکه سیستم کهنه ای است که تا پایان دهه چهل درکشورمان اجراشده و به دلیل نواقص زیاد کنارگذاشته شد. این سیستم درشرایطی توسط دولت دهم به اجرا شد، که کارشناسان معتقدبودند در شرایط کنونی که نیروهای جوان با مدارک تخصصی کارشناسی و کارشناسی ارشد درجامعه افزایش یافته است یک سال از مقطع راهنمایی کاهش داده و به مقطع دبیرستان افزایش دهند وسیستم 5،2،5 را به صورت کارشناسی به وزارتخانه پیشنهاددهند که به یک باره این سیستم سه گام به عقب در شرایط جو امنیتی حاکم آن دوران و به صورت شتابزده به اجرادرآمد.
اما با وجود تمامی مشکلاتی که مطرح شد دور از انصاف است که با نادیده گرفتن مشکلات پیش روی این فرد فرهیخته و مشرف بر مسائل اداری ،آموزشی وپرورشی برخی ازتلاش های مفید و مثمر ثمر ایشان رانادیده بگیریم چراکه آقای فانی تلاش کرد به برخی خواستههای دیگر فرهنگیان نزدیک شود. برای نمونه اینکه درشکستن جو امنیتی یا به فرموده ریاست محترم جمهوری احساس امنیتی حاکم تلاش زیادی کرده است وی توانست بابرخی از تشکلهای صنفی و گروههای سیاسی فرهنگیان ارتباط برقرار کند؛ اقدام پسندیدهای که در دولتهای نهم و دهم خبری از آن نبود؛
فانی با نوشتن نامه به ریاست قوه قضاییه خواستار آزادی معلمان اززندان شد. در یک سال و نیم گذشته میتوان گفت که شرایط کلی آموزش و پرورش بهتر شده و برخی از رسانههای وابسته به آموزش و پرورش بیش یا کم، به بازتاب دیدگاههای معلمان پرداختند.
در نهایت میتوان گفت که فرهنگیان کشور با آگاهی به مشکلات پیش روی و امیدبه فائق آمدن براین مشکلات و اعتمادکامل به صداقت و یکرنگی وزیرمحترم ، بیش از اینکه خواستار استیضاح جناب آقای علی اصغرفانی باشند، بهدنبال برخورد نیرومندتر ایشان و دیگر دستاندرکاران آموزش و پرورش، هستند. آنها خواستار این هستند که دولت و مجلس، به دور از جناحبندیهای سیاسی، به راستی به بهبود وضعیت آموزش و پرورش بیندیشند.
آموزش و پرورش، با انباشت برخی ازخواستههای اقتصادی و غیر اقتصادی روبهرو است. فرهنگیان، خواستار فرادستانی توانمندند هستندکه در دولت، نماینده آنان باشند و بتوانند همواره و بهویژه در لایحههای بودجه، گامهایی چشم گیر در رفع تبعیض آنها بردارند.
فرهنگیان امیدوارند همان گونه که عملکرد مثبت دولت و وزیر محترم بهداشت باعث شدکه رئیس جمهور عزیز و محترم مان باعزت و غرور اعلام کنند با رفع سریع مشکلات آموزش وپرورش باهمان لحن اعلام نمایند .
ازحوصله شما متشکرم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در سنت، فرهنگ و ادب فارسی و همچنین سنت تعلیم و تربیت در کل جهان؛ معلم و استاد موقعیتی دارند که باید پاس داشته شود. و بیتوجهی دانشآموز و دانشجو است اگر به این موقعیت توجه نکنند و احترام لازم را برای معلم و استاد خود به جا نیاورند. در همه جای دنیا معلم از منزلت و موقعیتی برخوردار است که دانشگیرندگان باید در هر مرتبهای که هستند به منزلت استاد توجه لازم را مبذول فرمایند. اگر این بیتوجهیای که الان شاهد آن هستیم، شیوع پیدا کند نتیجهای از تحصیل و علمآموزی حاصل نخواهد شد.
اما نکته حائز اهمیت این است که معلمان هم باید احترامی به دانشآموختگان داشتهباشند که در همهجای دنیا همین طور است. معلم و استاد باید با صبر و حوصله زیاد با دانشآموزان برخورد کنند. مخصوصا برای گروههای سنی خاص مثل دبیرستانیها که در سن بلوغ و تغییرات زیاد جسمی و روحی قرار دارند. معلمان مخصوصا باید با این تغییرات توجه لازم را داشته باشند و با سعه صدر و توجه بیشتری با دانشآموزان دوره دبیرستان برخورد کنند و کلاسهای ویژهای برای آنها دایر کنند. اصلا از محبت معلم است که دانشآموزی به درس علاقهمند یا از آن فراری میشود.
اینکه صحبت از معلم و احترام به معلمان میشود، فقط مختص دانشآموزان نیست، آموزش وپرورش هم باید توجه جدی به این امر کند. احترام و پاس داشتن مقام معلم، چیزی است که برای آن بخشنامهای در شورای عالی آموزش و پرورش مصوب شده است که در موقعیتهای مختلف به مسئولان محترم آموزش و پرورش استانها و مناطق، مدیران مدارس و روسای منطقه تذکر میدهد. اما در این میان، آموزش و پرورش علاوه برمعلمان، به حقوق دانشآموزان هم توجه میکند. خواستههای به حق دانشآموزان باید حتما مورد توجه قرار گیرد. یعنی اگر ما به سویی برویم که دانشآموز با رعایت اخلاق آزادی بیان داشته باشد، آزادی نقد و انتقاد به معلم و روش تدریس داشته باشد، طبیعتا زمینهای برای خشونت از طرف دانشآموز به وجود نخواهد آمد و از آن طرف معلم هم آرامتر است و خشونتی به خرج نخواهد داشت.
اینها مسائلی است که به روان شناسی دانشآموزان معروف است. با توجه به تحقیقاتی که روز به روز روی روان شناسی دوره نوجوانی میشود به اهمیت نحوه ارتباط معلم با دانشآموز پی میبریم. به نظر من معلمان دوره دبستان مخصوصا باید به این نکات توجه بیشتری داشته باشند. چون ما این مشکلات در دوره دبستان کمتر از دورههای دیگر است و اگر معلم بر فوت و فن ساختار روانی دانشآموزان تسلط داشته باشد نکته مخدوشی به وجود نمیآید یا بسیار بسیار کم ممکن است رخ دهد. از طرفی، علاوه بر آموزش و پرورش و دانشآموزان، جامعه نیز باید رعایت گروهی راکه سازندگان آیندگان فرزندانشان هستند، داشته باشند. اگر جامعه این احترام را برای معلمان داشته باشند و این احترام را به فرزندشان بیاموزند خیلی چیزها بهتر میشود. متاسفانه بسیاری از خانوادهها فرصت مطالعه ندارند و آموزشهای لازم را دریافت نمیکنند و اطلاعرسانی به آنها به عهده رسانههاست.
این رسانهها هستند که قدر و قیمت معلمان در جهان را نشان میدهند. متاسفانه در گذشته قدر و قيمت معلم و استاد در جامعه بیشتر بود. همه این بزرگواران مورد توجه و احترام بودند. مشکل اصلی ما این است که وقتی با تکنولوژی دنیای غرب آشنا شدیم، از وسایل و تکنولوژی آنها استفاده کردهایم، اما از نحوه برخوردشان با معلمان نتوانستهایم درس بگیریم.
رسانهها باید بگویند که در اجتماعات دیگر بشری معلم چه موقعیتی دارد و والدین و دانشآموزان و دانشجویان چه نکاتی را رعایت میکنند. البته امروزه کارهایی در رسانهها انجام میشود اما آن قدری نیست که بشود به آن بسنده کرد.مردم ما باید بدانند در جوامع امروزی بشری با تمام پیشرفتهایشان چه اهمیتی برای تعلیم و تربیت و همینطور معلمان قائل هستند و این است وظیفه رسانهها.
دانشآموزان دو مدرسه در شهرستان کوهدشت در غرب استان لرستان به دلیل از کار افتادن سیستم گرمایشی مدرسه، حدود سه هفته است که با پتو در کلاسهای درس حاضر میشوند.
آنگونه که خبرگزاری “مهر” روز سهشنبه (۷ بهمن-۲۷ ژانویه) گزارش داده، از بیست روز پیش وسایل گرمایشی دو دبیرستان دخترانهی “کوثر” و “دکتر حسابی” در کوهدشت به دلیل “قدیمی بودن و فرسودگی دیگهای بخار” از کار افتادهاند و دانشآموزان و معلمان این دو دبیرستان برای تحمل سرمای طاقتفرسا و شدید زمستانی کلاسها مجبورند از پتوهایی استفاده کنند که از خانههایشان به مدرسه میآورند هرچند که به گفتهی یکی از دانشآموزان این دو مدرسه، این روش هم «جوابگوی سرما نیست».
این دانشآموز دبیرستان “کوثر” میگوید که سرمای کلاسها به قدری حاد است که «حتی نمیشود از ماژیکها استفاده کرد چون تا چند کلمه با آنها نوشته میشود یخ میزنند».
یکی دیگر از دانشآموزان نیز در حالی که پتوی مسافرتی به دور خود پیچانده بود، به خبرنگار “مهر” گفت: «باور کنید قادر به یادگیری هیچکدام از درسها حتی ریاضی که بسیار برایمان مهم است نیستیم چون سرمای شدید اجازه فکر کردن را از ما گرفته است.»
به گفتهی مسوولان دبیرستان “کوثر”، دو دیگ بخار سیستم گرمایشی این دبیرستان تا کنون چند بار تعمیر شدهاند اما «به علت پوسیدگی شدید، امکان تعمیر دوباره آنها وجود ندارد».
در همین حال، “مسوول تدارکات و پشتیبانی آموزش و پرورش” شهرستان کوهدشت، مجموع اعتبار لازم برای تعمیر سیستم گرمایشی این دو دبیرستان را “۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان” برآورد کرد و گفت که «به محض رسیدن تجهیزات از تهران، کار تعمیر توسط پیمانکار انجام خواهد شد».
این در حالی است که مدیر کل “نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس” استان لرستان ضمن رد مشکل سیستم گرمایشی این دو مدرسه گفت که در بازدیدی که هفته گذشته از دبیرستانهای کوهدشت داشته «مشکل جدی در این زمینه وجود نداشت».
حسین اسدیپور در عین حال از تامین اعتبار ۱۰/۸ میلیارد تومانی برای استانداردسازی سیستم گرمایشی مدارس استان لرستان خبر داد و مدعی شد که «کار استانداردسازی سیستم گرمایشی در این دو مدرسه شهرستان کوهدشت در حال انجام است» و تا پایان بهمن ماه تحویل داده میشود.
گفتنی است استفاده از سیستمهای گرمایشی غیراستاندارد و فرسوده یکی از مشکلات اصلی مدارس ایران است به طوریکه در نخستین روز دیماه امسال، مرتضی رییسی، رییس “سازمان نوسازی و تجهیز مدارس کشور” اعلام کرد که بیش از ۱۲۰ هزار کلاس درس در مناطق سردسیر کشور همچنان با بخاریهای غیراستاندارد نفتی و گازی گرم میشوند و “اعتبارات کافی” برای “رفع این معضل” وجود ندارد.
وی با اشاره به در نظر گرفتن ۳۰۰ میلیارد تومان اعتبار برای این سازمان در سال جاری، گفت که حتی اگر این مبلغ نیز به طور کامل پرداخت شود، تنها “۴۷ هزار” کلاس درس به سیستم گرمایشی استاندارد مجهز میشوند و همچنان «۷۵ هزار کلاس با بخاری نفتی گرم خواهند شد».
در همین ارتباط، فریبرز اسماعیلزاده، “مدیرکل نوسازی و تجهیز مدارس” استان آذربایجان غربی نیز روز ۸ مهر (۳۰ سپتامبر) به خبرگزاری “فارس” گفته بود که در زمستان امسال، برای تامین گرمایش ۹ هزار کلاس درس این استان از بخاری نفتی استفاده میشود.
حضور ریاست محترم جمهور جناب آقای روحانی
سلام علیکم
ضمن عرض خسته نباشید خدمت حضرتعالی و همکاران تان
ما به نمایندگی از طرف جمع کثیری از همکاران فرهنگی، بخشی از مشکلات حاکم بر نظام آموزشی را به استحضار میرسانیم. لیکن با توجه به مشغله فراوان شما و همکاران تان و جایگاه آموزش و پرورش و کارمندان شاغل در آن، حتیالمقدور سعی میکنیم جانب اختصار را رعایت کرده و با بیان درد دلها و دغدغههای خویش خیلی وقت شما را نگیریم.
امام «ره» فرمودند: «معلمی شغل انبیاست» سال ها با عشق و شوق فراوان به امر تعلیم و تعلم در نظام آموزشی خدمت کردیم و هر بار که این فرمایش امام مطرح شد به خود بالیدیم که در بهترین جایگاه به خدمت مشغولیم، ولی به نظر میرسد با گذشت زمان این جمله کمکم بار معنوی خود را از دست داد و مفهوم مادی آن قوّت گرفت، چرا که عموماً انبیا از نظر مالی به شدّت در تنگنا بودند و در همه ی موارد از طرف اکثریت مردم مورد کم لطفی و یا حتّی توهین و افترا قرار میگرفتند و اینک این واقعیّت در مورد ما فرهنگیان به وضوح صدق میکند. اگر درگذشته جایگاه و منزلت تعلیم و تعلّم و به تبع آن معلمان مثال زدنی بود امروزه، به دلیل بعضی سیاستگزاریهای غلط و سیستم معیوب آموزش و پرورش به شدّت، دچار تنزّل وچالش شده است.
سال هاست بحث منزلت و معیشت فرهنگیان نقل بسیاری از جلسات است ، البته همیشه وقتی مناسبتی و یا انتخاباتی در راه باشد برای جلب رضایت موقت تصمیماتی اتّخاذ میگردد امّا بعد از آن، رویه همان است که بوده است؛ به گونهای که این شیوه حتی در بین عامه مردم نیز به یک طنز فکاهی و یا موضوع کاریکاتور تبدیل شده است.
امروز وقتی یک فرهنگی از درد نداری میگوید یا مورد عتاب قرار میگیرد، که شغل انبیا و حرف پول زدن! یا توهین و بد و بیراه که مگر فرهنگی چه میکند که در پی افزایش حقوق است. متأسّفانه صدا و سیما نیز همسو با بسیاری از افراد ناآگاه به جوسازی علیه فرهنگیان میپردازد. مانند طرح مسئله ی تناسب حقوق فرهنگیان با میزان کار در هفته (24 ساعت کار موظّف)، که خود نوعی عوامفریبی و سفسطه است، چرا که اولاً مقایسه شغل معلّمان با سایر مشاغل قیاس معالفارق است، چون 24 ساعت کار حضوری درآموزشگاه همراه با ساعتها کار در منزل مثل تحقیق و مطالعه، طرح سوال، تصحیح اوراق امتحانی و... است. ثانیاً اگر مبنای پرداخت حقوق فقط ساعت حضور درمحل کار باشد، بالطّبع حقوق استادان دانشگاه باید به مراتب کمتر از فرهنگیان باشد و یا در بوق وکرنا کردن پرداخت های معوّق به عنوان "خبر خوش برای فرهنگیان " درحالی که برخی افزایش حقوقها در بعضی ارگان ها محرمانه تلقّی میشود و در هیچ رسانهای منعکس نمیشود.گویا دستهایی درکارند که دانسته یا نادانسته میخواهند فرهنگیان را قشری پرتوقّع و زیادهخواه جلوه دهند و آنان را در مقابل جامعه قرار دهند.
جناب رئیسجمهور!
در نگاه بسیاری از سیاسیّون آموزش و پرورش یک نهاد مصرف کننده محسوب میشود که بازده مالی ندارد لذا نمیبایست خیلی مورد توجّه قرار گیرد الاّ در مناسبت روز معلّم آن هم برای ژست سیاسی، انتخاباتی یا تبلیغاتی، غافل از اینکه هزینه کردن در آموزش و پرورش نوعی سرمایهگذاری درازمدت است و تفاوت فاحشی با سایر سرمایهگذاریها دارد. اگر درگذشته سرمایهگذاری مناسبی درآموزش و پرورش صورت گرفته بود، امروز شاهد این همه معضل و مشکل لاینحل نبودیم. رشد سرسامآور طلاق، اعتیاد، جرم و جنایت، بیماریهای صعبالعلاج، مصرف گرایی و بالا رفتن سنّ ازدواج،کمرنگ شدن اخلاق و معنویات و دینگریزی و... ماحصل غفلت از آموزش و پرورش است. که کسری سرمایهگذاری در آموزش و پرورش درگذشته، اکنون باید صرف تقویت نیروی انتظامی و قوّه قضاییّه برای مهار موقّت و مسکّنوار این همه معضل شود.
راستی آیا تاکنون اندیشیدهاید که نسل دارای مشکلات عدیده ی امروز، چگونه خواهد توانست، تربیتکننده نسل بعدی باشد. آیا به تبعات فراموش شدن آموزش و پرورش اندیشیدهاید؟
ما میخواهیم که سیاستگزاران اجرایی کشورمان، به آموزش و پرورش، به دید یک وزارتخانه ی تولیدی بنگرند نه یک ارگان مصرفی که درآمدزا نیست! اصولا درآمد مگر چیست؟ آیا فقط پول درآمد است؟ آیا تولید نیروی انسانی توانمند که آینده مملکت را در دست میگیرد درآمد و سرمایه ملی نیست؟
مگر نه این است که پایه و اساس انتقال فرهنگ از آموزش و پرورش شروع میشود و همه متخصّصان و دولتمردان شاغل در کشور از همین مجموعه رشد کرده و به مقاماتی رسیدهاند، بگذریم که بسیاری از آنان به گذشته خود پشت کرده اند و ما ماندیم و ....
جناب رئیسجمهور!
برخی میگویند: چون معلمان زیاد هستند، امکانات دولت و وزارت آموزش و پرورش اجازه نمیدهد که بتوان بیش از این به وضعیت معلمان رسیدگی کرد، بله معلمان زیاد هستند ولی روزانه تعداد زیادی از جمعیت جوان و آیندهساز کشور را پوشش میدهند، آن هم پوشش از نوع فرهنگی؛ حال سوال اینجاست که آیا معلمان به نسبت پوشش فراگیری که در کشور دارند از بودجه کشور سهم میبرند؟
سوال دیگر این است که چرا در شرایطی که خط فقر را حدود 5 / 2 میلیون تومان اعلام میکنند باید حقوق بیش از 95 درصد فرهنگیان زیر خط فقر باشد؟
جناب رئیسجمهور
اگر میخواهید در آینده ی نزدیک شاهد یک فاجعه فرهنگی نباشیم، باید به تقویت انگیزش شغلی و بهبود وضعیت معیشت فرهنگیان رسیدگی عاجل گردد تا معلم بتواند بدون دغدغه فقط به هنر معلمی خود فکر کند نه به شغل دوم و سوم.
امروز بیانگیزگی فرهنگیان عرصه فرهنگ و علم را به شدت تهدید میکند. شیوه پرداختها، مبلغ پرداختی، جو امنیتی حاکم بر آموزش و پرورش، وضعیت بیمه به اصطلاح طلایی، تبعیض فاحش بین این ارگان و ارگانهای دیگر و مواردی از این دست بسیاری از همکاران را بیانگیزه کرده است. امروز دانشآموز در پاسخ به دعوت معلم برای علمآموزی، وضعیت خود معلم را جهت بیثمر بودن فراگیری علم، مثال گواه میآورد.
نظام آموزشی چهلتکه که حاصل سفرهای سیاحتی و یا تجارتی برخی مسؤلان به کشورهای مختلف است که چند صباحی مورد توجه قرار میگیرد و بدون توجه به شرایط فرهنگی و امکانات موجود ضمیمه میگردد. قوانین خلقالسّاعه، مقررات مندرآوردی، آیین نامههای سلیقهای، کار نظام آموزشی را به جایی رسانده است که به مزایده گذاشتن مدارس با همه دانشآموزان یک طرح موفق به نظر میرسد (حاصل هر چه که میخواهد باشد از نظر اقتصادی بسیار به صرفه است) و متاسفانه اکنون باید فکری برای امنیت روحی و جسمی فرهنگیان در برابر دانشآموزان و اولیاء نمود. نظامی که در آن به قول یکی از دانشآموزان مردود شدن بسیار سختتر از قبول شدن است.
دانشآموزی تنبیه میشود (که البته غلط است) دوربین مخفی و عکس و فیلم و بازرسی سرزده و کلی ژست رسانهای و خلاصه به گونهای رفتار میشود که کل فرهنگیان زیر سوال میروند. ولی معلمی در کلاس درس شهید میشود و آب از آب تکان نمیخورد، حتی در حد ابراز همدردی با خانواده او هیچ انعکاسی در رسانه ملی ندارد. (اشاره به قتل معلم فیزیک بروجردی درکلاس درس در تاریخ یکم آذر 1393)
درد ما فقط مالی نیست.
گلهمندیم از این همه بیتوجّهی که نسبت به بزرگترین و به زعم نگارندگان حساسترین وزارتخانه کشور میگردد، که اگر عمدی باشد خیانتی است نابخشودنی و توقّعی نیست و اگر سهوی باشد خطای بزرگی است که زخم حاصل از آن زمانی سر باز میکند که دیر شده و راه چاره نخواهد بود. نظام آموزشی کشور رو به قهقرا میرود و محصول آن سال به سال ضعیفتر میشود و این نتیجهی همین سیاستگذاریهاست.
چندین سال است که مشکلات مان را میگوییم و آنچه البته به جایی نرسد فریاد است، هر بار که گفتیم متّهم به زیادهخواهی، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و ... شدیم. غافل از آن که این شرایط سال هاست که بر زندگی ما حاکم است. ولی گاهی فشار روانی، توهین و افتراها و تنگنای زندگی به گونهای میشود که انسان ناامیدانه میخواهد یک بار دیگر بختش را بیازماید. امروز حاصل سال ها خدمت ما پوشهای است پر از تشویقی و تقدیرنامه و هکذا و در مقابل آتیهای نه چندان امیدبخش برای خانوادههایمان.
جناب رئیسجمهور!
لطفاً فکری عاجل برای منزلت و معیشت فرهنگیان بکنید.
برای شروع و صرفه جویی در وقت، لطفا به صورت تصادفی سری به فیشهای حقوقی همکاران ما بزنید. سنوات خدمت و مدرک تحصیلی، مبلغ حکم و خالص دریافتی، بازگو کننده بسیاری از حقایق تلخ حاکم بر زندگی آنهاست. لطفاً فیشهای حقوقی همکاران شاغل در وزارت آموزش و پرورش را بررسی فرمایید.
پرداخت به موقع مطالبات فرهنگیان حداقل انتظار است، چگونه است که در تمام ادارات، نهادها، سازمان ها و شرکت ها کارمند در پایان ماه اضافه کار احتمالی خود را که از قضا در فیش حقوقی هم درج شده دریافت میکند اما معلمان که با دستمزد بسیار پایین بعضا شش ماه و حتی بیشتر برای دریافت اضافه کار حقالتدریس خود انتظار میکشند. ضمن اینکه پرداخت اضافه کار معلمان در خارج از فیش حقوقی و در هر زمان نامعلوم ظلمی است مضاعف! چرا که اولاً، وقتی مبلغ اضافه کار در فیش درج نمیشود یعنی جزو دریافتی کارمند نیست، بیمه آن پرداخت نشده و تأثیری در حقوق بازنشستگی ندارد.
یک بار برای همیشه مدیریت نظارت و برنامهریزی رییسجمهور، وزیر و تشکیلات سازمانی وزارتخانه، محبّت نمایند و بفرمایند استاندارد زندگی یک معلم چیست؟
آیا فرزندان یک معلم حق برخورداری از مدارس درجه یک و کلاس های مورد نیاز و یک فرآیند کامل و استاندارد آموزش ندارد؟
آیا یک معلم با مدرک کارشناسی، کارشناس ارشد و دکترا بعد از چند سال حق ندارد یک مسکن متداول و یک خودروی مناسب داشته باشد؟
آیا یک معلم حق ندارد سالی یکبار فقط به مدّت یک هفته به همراه خانواده اش به مسافرت داخلی برود؟ و زن و فرزندانش به جای استقرار در کلاس های مدارس از یک هتل معمولی استفاده نمایند؟
آیا برخورداری از حداقل استاندارد زندگی برای معلّمان و خانوادههایشان در ضروریات زندگی اعم از پوشاک، خوراک، مسکن، وسیله نقلیه،آموزش و بهداشت و درمان، امنیت روانی و... البته اگر تعبیر به زیادهخواهی نشود گاهی، فقط گاهی برخورداری از تفریح و سرگرمی سالم مجاز است یا خیر؟
جامعه فرهنگی ایران در حال حاضر انتظار ندارند که خودشان را با معلمان کشورهای توسعه یافته قیاس کنند، که به عنوان مثال یک معلم بریتانیایی در مقطع ابتدایی حداقل سالی 50 تا 60 هزار پوند(حدود 300 میلیون تومان) دریافتی دارد، اما اگر خود را با معلم ترک، اماراتی، قطری، و جدیداً افغان قیاس کنیم آیا مرتکب گناه نابخشودنی شدهایم؟
اگر این هم گناه است خود بزرگوران بفرمایید معلم ایرانی با مدرک کارشناسی،کارشناسی ارشد و دکترا، خود را با چه کسانی یا چه دورهای قیاس کند؟
در پایان از اقدام عاجل حضرتعالی کمال تشکر و امتنان را داریم و برای حضرتعالی و همه ی همکاران پرتلاشتان در هیئت دولت توفیق روزافزون را آرزومندیم.
با تشکر
جمعی از فرهنگیان استان خراسان رضوی
رونوشت:
دفتر مقام معظم رهبری
مجلس محترم شورای اسلامی
وزارت محترم آموزش و پرورش
" بیبرنامگی از نقاط ضعف جدی تشکلهای فرهنگیان بوده است. تعیین هدف، اولین مرحله از اصول برنامهریزی است.اهداف باید مرحلهای و با تعیین اولویت صورت پذیرد. اولویتبندی مراحل باید بهصورتی تنظیم شود که تحقق مرحله اول، زمینه تحقق مرحله دوم باشد.تعیین خواستهها در بیانیههای صادره با واقعیات همراه نبود. اهداف باید پذیرفتنی و تحققپذیر باشد . "
مطابق تعریفی که در اساسنامه سازمان بینالمللی کار وجود دارد، واژه اتحادیههای کارگری به تمامی شاغلان یک صنف اطلاق میشود. این اتحادیه میتواند شامل کارگران شرکتهای تولیدی، خدماتی و کارمندان شاغل در شرکتهای خصوصی و یا نهادهای دولتی باشد. در ایران تشکلهای کارگری به معنای عام از سابقه، تجربه و نفوذ بیشتری برخوردارند. علّت این پیشتازی میتواند سابقه فعالیت احزاب چپ باشد. احزاب چپ و در رأس آنها حزبتوده که از توان تشکیلاتی بالایی برخوردار بودهاند؛ توانستند با نفوذ در محیطهای کارگری، آنها را منسجم و نسبت به حقوق خود آشنا کنند. با وجود انحلال و تقلیل احزاب چپ، نهال کاشته شده توسط آنها هماکنون گهگاهی در کشور خودنمایی میکند و البته بعضی اوقات به ثمردهی نیز میانجامد.
از دیگر دلایل ماندگاری تشکلهای کارگری نبود عزم جدّی دولت برای مقابله با آنان است. تشکیلات کارگری معمولاً در شرکتهای خصوصی و یا شرکتهای دولتی سودده شکل میگیرد. دولت مشکل شرکتهای خصوصی را به صاحبان آن مشاغل حواله و با مشکل شرکتهای دولتی بهدلایل کمّی و کیفی مدارا میکند. افزایش حق ویزیت پزشکان، حفظ قدرت خرید کارگران و مدیران شرکتهای نفتی و... حتی در شرایط اقتصاد کنونی نمونههای واقعی از دیدگاه دولت هستند.
به هر روی، برخلاف اتحادیههای کارگری، اتحادیههای کارمندی قدرت شکلگیری و انسجام نداشتهاند. دولتها در کشورهای جهان سوم به علت برخورداری از قدرتهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی مطلق، منشور حقوق کارمندان را براساس خواستههای خود تعریف کرده و پذیرش آن توسط کارمندان را به منزله دستورالعمل شغلی میدانند و کارمندان حق اعتراض ندارند. ساختار عمودی دولت و دیکته حقوق کارمندان سبب میشود تا دولت هرگز حاضر به شنیدن ساز مخالف نباشد. کارمندان دولت به طور گسترده نمیتوانند به اتحاد قابل قبولی دست یابند. علت این تفرّق کثرت آرا و نظرات به دلیل کثرت مشاغل است. کارمندان یک دولت با داشتن ۲۰ وزارتخانه هرگز نمیتوانند دغدغههای مشترک داشته باشند. برخوردهای چندگانه دولت با پرسنل باعث میشود تا دولت بهراحتی بتواند با کارمندان معترض برخورد کند.
یکی از نهادهای دولتی که از نظر کمّی و کیفی میتواند در احقاق حقوق خود و تحمیل نظرات خود بر دولت موفق باشد، وزارت آموزش و پرورش است. این نهاد قریب به نیمی از کارمندان دولت را در خود جا داده است. اکثریت قابل توجه این نهاد از تحصیلات دانشگاهی و تکمیلی برخوردارند. شاغلین این نهاد حلقه واسط بین عوام و خواص جامعه هستند. معلمان میتوانند کاراترین قشر برای ارتباط با بدنه اجتماع باشند.
با وجود برخورداری فرهنگیان از مزایای بیشمار، هرگز نتوانستهاند با تشکیل یک اتحادیه صنفی در احقاق حقوق خود موفق باشند. علت اصلی عدم وجود اتحادیههای کارگری بهطور اعم، نبود احزاب و سازمانهای سیاسی و آشنایی و تمایل مردم نسبت به آنهاست و این در حالی است که بیماری «عدم وابستگی به احزاب» تا به آن حد در کشور همگانی شده است که نامزدهای ریاستجمهوری و یا مجلس آن را از افتخارات خود میدانند. با این وجود گاهی اوقات افراد جامعه احساس نیاز کرده و در مواقعی خاص بهصورت خودجوش سازمانی اجتماعی(۱) را تشکیل میدهند. تشکیل نهادهای صنفی فرهنگیان در دهه ۸۰، فرایند حرکتهای خودجوش است. سازمانهای اجتماعی در صورتیکه نتوانند خود را در قالب یک سازمان رسمی(۲) قالب بندی کنند به سرعت دچار فروپاشی شده و از اهداف و خواسته های آنها اثری باقی نمیماند.
حرکتهای صنفی در آموزش و پرورش از این نوع هستند. در سال ۱۳۴۰، حرکتی خودجوش در تهران شکل گرفت. با کشتهشدن دکتر ابوالحسن خانعلی موجی به راه افتاد که به فروپاشی دولت شریف امامی انجامید. دستمزد معلمان دو برابر شد. پس از سال ۱۳۴۰، هیچ حرکت صنفی معناداری چه در جهت اصلاح امور آموزشی و یا پرورشی یا حقوق معلمان دیده نشد. خاطره شهادت دکتر خانعلی در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ و تعیین آن بهعنوان روز معلم در حافظه ضعیف کوتاهمدت فرهنگیان فراموش شد و اختلاف معناداری که در دستمزد فرهنگیان نسبت به دستمزد دیگر اقشار در دوران سازندگی وجود داشت، باعث بهوجودآمدن هیچ اعتراضی نشد.
در ابتدای دهه ۸۰ و با روی کار آمدن دولت اصلاحات، فضا برای اعتراض و تشکیل نهادهای مدنی فراهم شد. در بعضی از شهرستانها، فرهنگیان به فکر نوشتن اساسنامه، اخذ مجوز و عضویت در کانونهای صنفی افتادند. بیعدالتی در پرداخت دستمزد و عدم ابراز آن طی دو دهه پیش؛ پتانسیل غیرقابل کنترلی را فراهم کرده بود. سرکوب و پنهانکردن این پتانسیل با شعارهای دولت اصلاحات همخوانی نداشت. سرانجام دولت واقعیت را پذیرفت و در یک جلسه، شورایعالی امنیت ملی، دو میلیارد دلار را برای ترمیم دستمزد فرهنگیان اختصاص داد. دولت اصلاحات علاوه بر پرداخت معوقات آموزش و پرورش توانست دستمزد فرهنگیان را تا شش برابر افزایش دهد. افزایش دستمزد در حالی بود که تورم سیر نزولی به خود گرفته بود و افزایش دستمزد، افزایش قدرت خرید را در پی داشت.
با وجود افزایش چند برابری دستمزد، تشکلهای صنفی بدون مطرحکردن اهداف جدید؛ همچنان بر خواستههای قبلی خود اصرار داشتند. با روی کار آمدن دولت احمدینژاد، برخوردهای قضایی و تنبیهی علیه فعالان صنفی شروع شد و در سال ۱۳۸۶ با سرکوب شدید معترضان، حرکت صنفی فرهنگیان به محاق فرورفت.
فراز و فرود و سردرگمیها در پیریزی و پیگیری مسائل صنفی فرهنگیان ضرورت نقد و بررسی این حرکت اجتماعی را ایجاب میکند. عدمموفقیت و ناکارآمدی دراز مدت تشکلهای صنفی به دو بخش عمده ساختاری و عملکردی تقسیم میشود. بخش ساختاری شامل شخصیت فردی و اجتماعی، تربیت، جایگاه معلمان و نقش آنها در تعیین موقعیت شان میشود. بخش عملکردی به تحلیل عملکرد تشکلهای صنفی طی یک دهۀ گذشته میپردازد.
عدم وجود احزاب و روحیه تحزب در بین آحاد جامعه بهخصوص تحصیل کردگان، اقبال به سمت تشکیلات در بین فرهنگیان را به حداقل رسانده است. همگرایی در جامعه و خانواده آموزش و پرورش معنا ندارد. هر کس به فکر خویش است.(۳) عدم تمایل به تشکیلات صنفی یکی از فرآیندهای خودسانسوری در جامعه ماست.
شراکت در امور، مسئولیت همگانی را به دنبال دارد. یکی از فنون مدیریت، دخالت مستقیم کارکنان در امور مدیریتی است. آموزش و پرورش بدون هیچ نظرخواهی؛ کلیه امور مالی، آموزشی، پرورشی، تحقیقاتی و پژوهشی، تألیف کتب درسی، تعیین مدیران در سطح خرد و کلان و... را انجام میدهد. در چنین فضایی که نظرات معلم هیچ تأثیری در تغییر امور ندارد؛ معلم احساس شخصیت نمیکند . معلم احساس همدردی نمیکند و نظری ندارد. در شرایطی که ممکن است فضا مناسب باشد، این قشر از فرط درماندگی ممکن است به بیان خواستههای حقوقی آن هم در سطح دستمزد بپردازد.
در ایران به شغل معلمی بهمثابه یک شغل تخصصی نگریسته نمیشود. در بعضی از کشورها، دانشجویان پس از تحصیل در دانشگاههای مخصوص تربیت آموزگار؛ برای گزینش مهیا میشوند. معیارهای گزینش، صلاحیتهای شغلی معلمی به دور از افکار عقیدتی و سیاسی است. تحصیل در دانشگاه تربیت دبیر و یا قبولی در گزینش بهتنهایی به معنای استخدام نیست. این افراد منتظر میمانند تا مدارس دولتی و غیردولتی اعلام نیاز کنند. مدارس دولتی و غیردولتی موظف به تأمین نیرو فقط از میان دانشآموختگان فوقالذکر هستند. در بعضی از کشورها، سطح دستمزد و رفاه معلمان در سطح بالاترین احکام حقوقی دولت است. در چنین شرایطی، نخبگان و جوانان سرآمد، جذب آموزش و پرورش میشوند. نخبگان حقارت را نمیپذیرند. سعی میکنند در مدیریت مشارکت کنند. داشتن مشاغل دوم و سوم را دون شأن خود میپندارند. در اینگونه کشورها اتحادیه صنفی معلمان، محفلی برای بیان نظرات، نقد، تبیین و تعیین راهکارهای جدید است. در نقطه مقابل این کشورها، وضعیت شغل معلمی در ایران است. در ایران هر کسی میتواند معلم باشد. معیار گزینش در ایران پذیرفتن افکار عقیدتی و سیاسی دولت است. صلاحیتهای عمومی و مطالعات جانبی، توان سخنرانی و فن بیان، اجتماعی بودن، سلامت اخلاقی و روانی و... که نشاندهنده نخبگی است در گزینش مطرح نیست.
در چنین شرایطی؛ نخبگان به آموزش و پرورش جذب نمیشوند. ورود افراد قانع به رفاه حداقلی، تلاش فعالان زندگی متعارف را دشوار میسازد. گزینش و پذیرش علاقهمندان به ساختار حکومتی باعث میشود تا هر حرکت صنفی به منزله مخالفت با حکومت تلقی شود. کثرت معلمان غیر اجتماعی و با معلومات پایین، مانع فهم همگرایی میشود. ترس از به خطر امنیت شغلی و بیکاری مسبب رفتار محافظهکارانه و پرهیز از ورود به تشکلهای صنفی است.
مشاغل به مقتضای فعالیتهایی که انجام میدهند از نقاط ضعف و قوتی برخوردارند. زندگی روزمره و ارتباط مستمر معلمان بهعنوان فردی که دانش زیاد دارد با دانشآموزان بهعنوان فردی که از دانش بیبهره است؛ سبب ایجاد یک غرور کاذب در بین معلمان شده است. معلمان همواره با افراد غیرمطلعتر از خود ارتباط دارند. احساس دانایی آستانه تحمل را پایین میآورد. در ساختار تشکیلات صنفی مانند هر سازمان دیگر باید تصمیمات بهصورت عمودی از بالا به پایین ابلاغ شود و این با روحیه بیشتر معلمان سازگار نیست.
از مواردی که میتواند علت ناکارایی تشکلهای صنفی در ایران باشد و البته میتواند هم در بخش ساختاری و هم در بخش عملکردی مورد توجه قرار گیرد؛ سختی مباحث آموزشی و پرورشی و نداشتن جذابیت حتی در میان تحصیل کردگان امور تربیتی است. علوم تربیتی جذابیت ادبیات، هنر، سیاست و جامعهشناسی را ندارد. سرمایهگذاری و هزینه در مسائل تربیتی زیاد و بازده نامحسوس است. معلمان با شرکت در جلسات ادبی، هنری و یا سیاسی پس از مدتی شناخته، صاحب نظر و از معروفیت لازم برخوردار میشوند. جلسات نقد ادبی و هنری با ساز و دهل شروع و با کف و احسنت پایان مییابد. جلسات نقد سیاسی و اجتماعی نیاز به اطلاعات و دانش خاص ندارد و نسبتاً سهلالوصول است ولی مباحث آموزشی و پرورشی بسیار تخصصی هستند، بهطوریکه بیشتر معلمان از دانش لازم و درک و فهم مسائل فلسفی و تربیتی برخوردار نیستند.
بهجز مواردی که در ساختار شغلی معلمان در ایران وجود دارد و مانع از ایجاد تشکیلات صنفی میشود، ایرادات عملکردی نیز بر آن وارد است. سازمانهای اجتماعی شکل گرفته در دهه ۸۰ نتوانست برای بقا به سازمانهای رسمی تبدیل شود. برای آسیبشناسی عملکرد تشکلهای صنفی معلمان باید به تعریف سازمان و ویژگیهای یک سازمان بپردازیم. سازمانها بهطور مستمر و پیوسته فعالیت میکنند، درحالیکه فعالیت تشکلهای صنفی معلمان محدود به دورههای خاصی همچون هفته معلم میشد.
سازمانها، فعالیتهای خود را از راه تفکیک وظایف، از روی برنامه و با استفاده از منابع مالی و دانش و فنون لازم ابراز میکنند. با مروری بر قریب به ۳۰ بیانیه صادره ازسوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان، بهعنوان تنها برونداد نشست تشکلها، این مهم حاصل میشود که هیچ تحلیلی از گذشته، برنامهای برای آینده و تمهیداتی برای تأمین منابع مالی و استفاده از فنون لازم برای نیل به اهداف دیده نمیشود. این بیانیهها نهتنها دربردارنده برنامههای مدون نبود، بلکه به علت تدوین در شرایط ناامنی و استرس ناشی از فشارهای امنیتی از انسجام لازم برخوردار نبود.
سازمانها، بهعنوان واحدهای یکپارچه فعالیتهای منظم و ساختمند، کار خود را بهطور عقلانی و منطقی، هماهنگ و هدایت میکنند. از عوامل ناکامی تشکلهای معلمان، غیرعقلانی و غیرعلمی عمل کردن آنها بوده است. تصمیمات و بیانیههای شورای هماهنگی همگی با مشورت صورت میگرفت، ولی بهدلیل فشارهای روانی ناشی از مسائل امنیتی، نبود مطالعات کافی و ناآشنایی اعضا با تاریخچه تشکیلات؛ تصمیمات غیرعقلانی و گاه غیرمنطقی گرفته میشد. نبود نیروهای تمام وقت برای پیگیری تصمیمات متخذه، فعالیتها را نامنظم و غیرمنسجم میکرد. به همین دلیل؛ نظارت، هدایت و کنترل که از ابزار مهم برای پیشرفت یک تشکیلات میباشد؛ شدنی نیست.
همانطورکه پیشتر اشاره شد، سازمانهای اجتماعی بهصورت خودجوش شکل میگیرد. این حرکتها ممکن است مانند تحصن فرهنگیان در ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ و یا اعتراضهای فرهنگیان در دولت اصلاحات منجر به نتیجه مطلوب شود و یا همچون اعتراضات سالهای ۸۵ و ۸۶ با برخورد شدید و بدون رسیدن به نتیجه مطلوب پایان پذیرد. برای ادامه حیات تشکلهای صنفی باید اصول مدیریتی و ساختار سازمانی که علمی میباشند را مدنظر قرار داد. پس از سال ۸۶ به دلیل نداشتن عقبه فکری و علمی، بولدوزر تشکلهای صنفی از حرکت باز ایستاد و تنی چند از فعالان صنفی بهدلیل تشکیل جلسات خانگی، مشمول جرایم و محکومیتهای سیاسی شدند.
فرهنگیان و تشکلهای صنفی همواره یک مشکل و مسئله داشتهاند؛ دستمزد پایین است. هرگز حاضر نبودهاند در مورد چرایی و چگونگی این مشکل، تأمل کنند و به بحث بنشینند. الگوریتم حل مسئله در عملکرد فعالان صنفی ـ فرهنگی دیده نمیشود. تعریف و تشخیص مسئله یا مشکل و دست یابی به راهحلهای فرضی از شرایط لازم برای حل مسئله است. آزمودن راهحلهای فرضی و انتخاب برترین گزینه و اجرای آن در تصمیمات گرفته شده در بیانیههای شورای هماهنگی دیده نمیشود. میزان حصول اهداف هرگز سنجیده نشد. در سال ۸۵ ، بودجه آموزش و پرورش همانند دیگر دستگاهها افزایش یافت. هیچ وزیری نمیتواند خواب ۵۰ درصد افزایش بودجه را ببیند، ولی این افزایش بودجه در زمان دکتر فرشیدی پذیرفته شد. با این افزایش بودجه چه اهدافی ـ هرچند جزئی ـ در آموزش و پرورش محقق شد. شرکتهای تعاونی مصرف فرهنگیان، ناکارآمدترین تعاونیهای موجود در کشور است. در چنین شرایطی بدون آموزش هیئتمدیره و نظارت دقیق بر عملکرد هیئت مدیره، سپردن صندوق ذخیره فرهنگیان به معلمان عقلانی به نظر نمیرسد، هر چند بیم سوءاستفادههای مالی وجود داشته باشد.
بازنگری نیز در عملکرد تشکلهای صنفی دیده نمیشود. تعداد قابل توجهی از تصمیمات و خواستهها تکراری است. آزموده را بارها آزمودهاند. تشکلهای صنفی فرهنگیان؛ به پشتوانه حمایت یکپارچه فرهنگیان، حمایت ضمنی مجلس ششم و تعامل دولت اصلاحات دچار توهم شدند و تصور کردند که مسئلهآموز صد مدرس شدهاند و میتوانند بدون برنامهریزی به اهداف بزرگ برسند. پرداخت هزینههای مادی و انسانی توسط فعالان صنفی ـ فرهنگی نشاندهنده بیبرنامگی و اتخاذ تصمیمات ناصحیح میباشد.
بیبرنامگی از نقاط ضعف جدی تشکلهای فرهنگیان بوده است. تعیین هدف، اولین مرحله از اصول برنامهریزی است. افزایش دستمزد آن هم بدون تعیین سقف مورد تقاضا تنها هدف معترضان دهه گذشته بوده است. اهداف باید مرحلهای و با تعیین اولویت صورت پذیرد. اولویتبندی مراحل باید بهصورتی تنظیم شود که تحقق مرحله اول، زمینه تحقق مرحله دوم باشد. یکی از مسائلی که تشکلهای صنفی میتوانستند پیرامون آن بهراحتی مانور دهند، بحث مدیریت در آموزش و پرورش است. فرهنگیان میتوانستند بدون ایجاد حساسیت و تحمیل بار بودجهای خواستار تعیین مدیران باشند. آنها میتوانستند هدف خود را بهصورت مرحلهای و با انتخاب مدیر در سطح آموزشگاه شروع و تا سطح پیشنهاد وزیر به رئیسجمهور به پیش بروند.
تعیین خواستهها در بیانیههای صادره با واقعیات همراه نبود. اهداف باید پذیرفتنی و تحققپذیر باشد. در ساختاری که مشارکت معلمان در امور، کمترین جایگاه را دارد، تعیین وزیر پذیرفتنی و تحققپذیر نیست.
شورای عالی امنیت ملی بنا به وظیفه خود تصمیم گرفت دو میلیارد دلار اعتبار به آموزش و پرورش اختصاص دهد. آیا نباید پرسید که کارشناسان این شورا پیامد این افزایش حقوق در رفتار فرهنگیان را بررسی خواهند کرد. برگزاری تجمعات پیدرپی بدون تعیین سقف خواسته، حتی کشورهای دموکراتیک را به هراس خواهد افکند. آیا نباید پرسید که این شورا در جلسات بعدی چه تصمیماتی خواهند گرفت؟ آیا تزریق چنین پولهایی باعث تورم نخواهد شد؟ افزایش درآمد معلمان نباید با افزایش کارایی آنان همخوانی داشته باشد؟
در رفتار تشکلهای صنفی تعامل کمترین جایگاه را داشته است. تعامل نقش مهمی در برنامهریزی و رسیدن به اهداف را دارد. تشکلهای صنفی حاضر نبودند مشکلات مسئولان حکومتی را در جهت اختصاص منابع مالی بپذیرند. آنها حاضر به بررسی و پیشبینی منابع و مشورت با صاحب نظران اقتصادی و سیاسی مستقل نبودند. در چنین شرایطی رفتارهای احساسی و بازیچه جناحهای سیاسی قرارگرفتن بر عقلانیت میچربید. آنها میتوانستند با مشورت صاحب نظران مستقل، تعیین منابع مالی و معنوی به بودجهبندی برنامههای مورد توافق با مسئولان بپردازند.
خطمشی پذیرفته شده در عملکرد شورای هماهنگی اتکای کافی بر تحلیل عقلانی ندارد. خطمشیها باید انعطافپذیر، جامع، هماهنگکننده، روشن و منطقی باشد. انعطاف و جامعیت در تصمیمات شورای هماهنگی دیده نمیشود. خط مشیهای مرسوم بیش از آنکه منطقی باشد، احساسی است. هماهنگی در اجرای تصمیمات معمولاً موفق نبوده است.
پینوشت:
۱ـ به حرکتهای خودجوش که در مواقع خاص و بدون برنامهریزی دقیق ایجاد میشود، سازمان اجتماعی گفته میشود.
۲ـ به تشکیلاتی که با هدف و مقصد آگاهانه تأسیس شود، سازمان رسمی گفته میشود.
۳ـ در نامه شیل سفیر وقت انگلیس به پالمرستون پس از ملاقات با امیرکبیر آمده است: برای دولت و ملت ایران بهطور انفرادی و دستهجمعی، منافع آنی و شخصی بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد. ۲۳ نوامبر ۱۸۵۰ ـ کتاب میرزا تقی خان امیرکبیرـ نوشته مریم نژاد اکبری مهربان
چشم انداز ایران ۸۰
دکتر محمد روزبهانی / عضو شورای نویسندگان سخن معلم
شوراياري محلات با اينكه در يك محدوده ي كوچك از يک شهر فعاليت دارند اما در مجموع مي توانند بر مسائل كلان و خرد شهري تاثير بسيار زيادي داشته باشند.
اين نهاد به مانند شوراي شهر در يك محله است و بازوي توانمند شوراي شهر و ناظر بر فعاليت هاي شهرداري است.
بودجه سال 93 شهرداري براي هر كدام از سراي محلات كه زير نظر شوراي ياري هاست بالغ بر 100 ميليون تومان است كه با درآمدهاي خود سراي محلات، حتي بيشتر از اين رقم مي شود. با اين بودجه ي سالانه به اضافه ي بودجه هاي جاري شهرداري براي محلات، با يك مديريت بهينه و درست مي توان به رشد محلات كمك كرد.
يكي از گروه هايي كه به درستي قادر به انجام مديريت فرهنگي و اجتماعي قوي در قالب شوراياري محلات مي باشد ،فرهنگيان هستند. دليل توانايي قشر فرهنگي به تحصيلات عالي و سرمايه ي اجتماعي آنها بر مي گردد.
پس بر ما فرهنگيان فرض است كه در اين رويداد مهم و تاثير گذار بر شهر تهران ، که یک ظرفیت و فرصت قانونی برای استفاده از پتانسیل اجتماعی است چه به عنوان كانديد شوراياري و چه به عنوان راي دهنده به همكاران توانمندمان ،حضور داشته باشيم .
( ثبت نام در این جا )
مدیر کل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات آموزش و پرورش با بیان این که هرگونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی برای تنبیه دانشآموز طبق قانون ممنوع است، گفت: سطوح تنبیههای انضباطی مدارس، تذکر و اخطار شفاهی به طور خصوصی، تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانشآموزان کلاس، تغییر کلاس، اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانشآموز، اخراج موقت از مدرسه حداکثر برای سه روز و انتقال به مدرسه دیگر را شامل میشود.
رحیم میرشاه ولد با تاکید بر این که بیش از ۵۰ درصد شکایات مردم از آموزش و پرورش، ناحق است، افزود: اگر شکایت رسیده به دفتر ارزیابی عملکرد، درست باشد بسته به نوع تخلف، مجازات هایی از تذکر شفاهی گرفته تا تذکر کتبی بدون درج در پرونده، تذکر کتبی با درج در پرونده، ارسال پرونده به هیأت رسیدگی به تخلفات اداری برای فرد خاطی اعمال شود.
وی با اشاره به این که از ابتدای امسال 3445 مدرسه در کشور تخلف کرده اند، افزود: دریافت کمک های مردمی، پرهیز از اطلاع رسانی به اولیای دانش آموزان در مورد شهریه، اعمال شرط معدل یا برگزاری آزمون برای ثبت نام و همکاری ضعیف با فرهنگیان و زوج های فرهنگی از مواردی است که بازرسان در بررسی خود از مدارس با آن مواجه بودند.
مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات آموزش و پرورش با بیان این که تابستان امسال ده مدیر مدرسه به دلیل تخلف عزل شدند، تصریح کرد: 435 مورد تذکر کتبی با درج در پرونده، 273 مورد استرداد وجوه اخذ شده، 35 مورد ارجاع پرونده به شورای نظارت بر مدارس غیردولتی، 2000 مورد تذکر شفاهی و 3307 مورد هدایت و راهنمایی از اقداماتی است که امسال برای کاهش تخلفات در مدارس انجام شده است.
فارس
خشونت در مدارس پديده جديدي نيست و در همه مقاطع تحصيلي ]چه در ادوار گذشته و در چه در دوره کنوني[، با شدت و حدّت کمتر و بيشتر وجود داشته و دارد.
به گزارش خبرگزاري فارس از گرگان، لباسهايشان خاکي و پاره است. معاون مدرسه در حال انتقال آنها به دفتر مدرسه است ولي همچنان براي يکديگر خط و نشان مي کشند و همديگر را تهديد مي کنند.
مدير اسامي شان را در دفتر انضباطي ثبت مي کند و از هر دو تعهد مي گيرد که ديگر در محيط مدرسه با هم درگير نشوند و آنها را به کلاس ميفرستد. ماجراهايي از اين دست در زنگهاي تفريح در حياط برخي مدارس و بعد از تعطيلي مدرسه در بيرون مدارس به کرات ديده مي شوند و مدير و معاون مدرسه مجبورند بخشي از زمان خود را به حل و فصل اين گونه مسائل اختصاص دهند. شايد زمان آن فرا رسيده باشد تا چارهاي اساسي براي جلوگيري از خشونت در مدارس انديشيده شود.
بروز خشونت در مدارس عمدتاً داراي دو بعد کلامي و جسماني است. خشونت کلامي نظير توهين، تحقير، تهديد، ترساندن، تمسخر و گذاشتن القاب روي ديگران و... خشونت جسماني نيز شامل پرخاشگري، قلدري، هل دادن، عدم رعايت صف در مدرسه، گاز گرفتن، پرتاب اشياء، درگيري با همکلاسيها و هم مدرسهايها و گاهي اوقات با دبيران و پرسنل مدرسه ديده مي شوند. استفاده از خودکار در درگيري بين دانش آموزان معمولاَ رايج است ولي استفاده از سلاح سرد نيز در برخي درگيريهاي مدرسهاي گزارش شده است.
آخرين مورد هم که منجر به قتل معلم بروجردي شد، استفاده از سلاح سرد چاقو توسط دانش آموز 15 ساله گزارش شده است. سال گذشته نيز در يک مدرسه ابتدايي در تهران يک دانش آموز پايه چهارم دانش آموز پايه ششم را با چاقو مورد حمله قرار داد و دانش آموز مضروب به حالت کما رفت!
اين قبيل تعارضات و درگيريها در همه مقاطع و پايهها ديده مي شوند ولي قطع به يقين ريشه و علل اين موارد و راهکارهاي حل اين بحران در هر مقطعي متفاوت است. بروز اين نوع خشونتها در پسران عمدتاً به صورت پرخاشگري آشکار و در دختران به صورت پرخاشگري مخفيانه و پنهان مي باشد.
دلايل بروز خشونت
اکثر کارشناسان علوم رفتاري بروز يک رفتار يا روي دادن يک حالت را ناشي از تجميع عوامل بيروني و دروني مي دانند. در واقع بروز برخي رفتارها ناشي از يک علت تامه و ثابت نيستند و معمولاَ برآيند چند علت و عامل دروني و خارجي هستند که با ناتواني فرد در کنترل عوامل ذکر شده، حادث مي شوند.
محمد احمدي کارشناس ارشد علوم اجتماعي در اين باره معتقد است: دلايل اجتماعي و فرهنگي زيادي در بروز خشونت و رفتارهاي کنترل نشده در مدارس در بين دانش آموزان وجود دارد. نحوه آموزش و تربيت خانوادگي، تخليه هيجانات دوران کودکي، الگوي نامناسب رفتاري در خانواده و اطرافيان، تاثيرپذيري از گروه همسالان، تماشاي فيلمهاي خشن، آزار جسمي و جنسي، حضور طولاني مدت در مکاني غير از خانه، حضور مستمر در کافي نتها و گيم نتها، انجام بازيهاي خشن رايانهاي به ميزان طولاني، ميزان سواد و درآمد والدين، فضاي حاکم بر خانواده و محل سکونت، سوء رفتارهاي والدين نظير اعتياد و طلاق و... بخشي از عوامل اجتماعي و فرهنگي هستند که در جامعه کنوني در بروز خشونت تاثير مستقيم دارند.
از سوي ديگر عدم برخورد جدي توسط والدين در مواجهه با خشونت فرزندان، نبود اراده يا برنامه يا حتي خلاء قانوني براي برخورد مناسب و متناسب با دانش آموزان خاطي در مدارس، عدم همکاري خانوادهها در اجراي تنبيهات منطقي و متناسب با ناهنجاري دانش آموزان شرور و خاطي از ديگر مواردي هستند که کنترل اين پديده را در مدارس به يک معضل جدي تبديل کرده است.
هر چند موارد فوق الذکر مي توانند به تنهايي باعث بروز انواع خشونت در مدارس شوند ولي در اين بحث نبايد از ساختار آموزشي و فيزيکي مدارس غافل شد.
کلاسهايي که اکثراً استاندارد نيستند و تعداد زيادي دانش آموز در خود جاي دادهاند، ميز و نيمکتهايي که قدمت برخي از آنها به بيش از چند دهه مي رسد، ساختار آموزش مطالب درسي که در اکثر مواد درسي و مدارس به صورت سخنراني و يک طرفه ارائه ميشوند، کمبود فضاهاي مشجر و مفرح در حياط مدرسه، برخورد نامناسب و خشن برخي دبيران، تنبيه بدني در مدارس و دلايلي از اين دست باعث افزايش روحيه پرخاشگري در دانش آموزان مي شوند.
قانون و خشونت در مدارس
هر چند بهترين گزينه در مواجهه با اين نوع دانش آموزان ريشهيابي و حل موضوع به صورت دوستانه و مسالمت آميز است ولي قانون نيز در مورد دانش آموزاني که به هيچ عنوان حاضر به همکاري و تغيير در رفتارشان نيستند، تدابيري انديشيده است.
دانش آموزان متخلفي که دلسوزي و مماشات، راهنماييها و چاره جوييهاي تربيتي، عطوفت و رافت در آنها مفيد و موثر واقع نشده، و به عبارتي به هيچ صراطي مستقيم نيستند، با رعايت تناسب به يکي از روشهاي زير مورد تنبيه قرار ميگيرند: «تذکر و اخطار شفاهي به طور خصوصي، تذکر و اخطار شفاهي در حضور دانش آموزان کلاس مربوط، تغيير کلاس در صورت وجود کلاسهاي متعدد در يک پايه با اطلاع ولي دانشآموز، اخطار کتبي و اطلاع به ولي دانش آموز، اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلي ولي دانش آموز حداکثر براي مدت سه روز و انتقال به مدرسه ديگر.»
با وجود اينکه وضع اين گونه مقررات بسيار عادلانه و منطقي به نظر ميرسد و داراي يک شيب ملايم در برخورد با دانشآموزان خاطي است و تنبيهات آن با کنوانسيون حقوق کودک تعارضي ندارد، اما وجود قانون خوب به تنهايي کفايت نميکند و لزوم اراده و زمينه در اجراي آن نيز مهم است.
با وجود اينکه ممکن است اتخاذ چنين تصميماتي در سطح مدارس در وهله کمي سخت گيرانه به نظر برسد، ولي با توجه به بروز برخي حوادث و درگيريهاي خشن در برخي مدارس در سالهاي اخير، به نظر مي رسد، وضع چنين مقرراتي کاملاً عادلانه است و علاوه بر کنترل کلاس و مدرسه، مانع از تسري آن به جامعه در سالهاي آتي خواهد شد.
خانواده و آموزش و پرورش
ابوالقاسم زنگانه مدير يکي از مدارس در اين باره مي گويد: متاسفانه در جامعه کنوني اکثريت قريب به اتفاق خانوادهها از معلم يا پرسنل مدرسه انتظار آموزش تمامي هنجارهاي اجتماعي و شخصيتي را به فرزندان خود دارند و جالب اينکه در رسيدن به خواستههاي آموزشي و اجتماعي خويش نيز به هيچ عنوان حاضر به همکاري نيستند و بار تمام اين مسئوليت را به دوش معلمان و کادر مدرسه مياندازند.
وي معتقد است: از سويي چنين خانوادههايي که از مدرسه توقع تربيت خانوادگي فرزندان خود و بروز رفتارهاي مناسب هم در مدرسه و هم در محيط خارج از مدرسه دارند، در خانه به هيچ عنوان از الگوهاي شخصيت دهي و کنترلي مناسب و استاندارد پيروي نکرده و با هنجار شکني و حتي تنبيه بدني، تمام رشتههاي سيستم آموزش و پرورش را پنبه کرده و با ايجاد دو گانگي و تعارض در امر تربيت، باعث ايجاد اختلال در رويه آموزشي و تربيتي کادر مدرسه نيز مي شوند.
نکته ديگر اينکه بسياري از خانوادهها که در اکثر موارد تنبيه بدني را تنها چاره و يا به عبارتي اولين گزينه روي ميز جهت تربيت بچههاي خود مي دانند، کوچکترين فشار و تنبيه از جانب مدرسه را حتي به صورت خيلي جزئي مثل چند صفحه جريمه، محروميت از زنگ ورزش، محروميت موقت از کلاس درس يا مدرسه و... بر نميتابند و جانب دارانه و تمام قد از فرزند خود حمايت ميکنند و کل شيوههاي تربيتي به کار گرفته شده از جانب معلم و مديريت مدرسه را زير سوال مي برند.
بايد اين واقعيت را بپذيريم که دانش آموزان در طول روز تنها چند ساعت در اختيار مدرسه هستندکه تقريباً 90 درصد از اين زمان نيز به آموزش تعلق دارد، و بعد از تعطيلي مدرسه بچهها بيشتر اوقات در اختيار خانوادههاي خودشان هستند. در واقع زيربناي شخصيتي و رفتاري بچهها در محيط خانه و در بين اعضاي خانواده شکل مي گيرد و آنچه که در مدرسه مشاهده مي شود، بر آيند تربيت خانوادگي، آموزشهاي والدين، نحوه برخورد والدين با يکديگر و... است که به صورت رفتارهاي گوناگون مثبت و منفي در فرزندان بروز مي کند.
چاره کار؟
علي رغم وجود برخي خشونتها در مدارس بايد به اين نکته نيز اذعان داشته باشيم که مدارس هنوز امنترين مکانهاي روي زمين محسوب مي شوند چرا که وقتي والدين فرزندشان را به مدرسه مي فرستند تا زمان تعطيلي مدرسه به هيچ عنوان نگراني از بابت حضور فرزندشان در اين مکان مقدس ندارند؛ ولي اگر چند دقيقه ديرتر از زمان عادي به خانه برسند، دلشوره وجود تمام اعضاي خانواده را فرا ميگيرد و به قولي دلشان هزار راه ميرود.
در واقع چنين ميتوان گفت که معلمان و پرسنل مدرسه قابل اعتمادترين افراد در جامعه براي محافظت از دانش آموزان هستند. اما بروز خشونت نيز در مدارس نيز غير قابل اجتناب است که چاره کار بدون حمايت و همکاري خانوادهها عملاً امکانپذير نيست.
با وجود ظاهر خشن اين برخوردها و درگيريها، راهحل و درمان اين معضل اجتماعي نرمخويي و نزديک شدن به دانش آموزان پرخاشگر و خشونت طلب است. هر چند مي توان ريشه اصلي اين معضل را در خانه و اجتماع جست و جو کرد ولي نوع برخورد معلمان و کادر آموزشي در رفع اين ناهنجاريها بسيار موثر است.
اکثر دانش آموزان به معلمان خود، بيش از ساير اقشار جامعه اعتماد دارند و اگر معلمي بتواند از اين اعتماد، حُسن استفاده را ببرد، راه هموار خواهد شد. دادن برخي مسئوليتهاي جزئي به دانش آموزان پرخاشگر، صدا زدن دانش آموزان به اسم کوچک، نزديکي به دانش آموزان و تلاش براي ريشه يابي مشکلات شخصي، پرسش برخي سوالات فني مربوط به خارج از مدرسه، کمک گرفتن در حل مشکل خودرو يا ساخت يک وسيله، همبازي يا هم تيمي شدن معلم با دانش آموزان خاطي در مدرسه، ايجاد انگيزه در پرورش توانمنديهاي درسي، ورزشي يا مهارتي دانش آموزان خاطي، ملاقات با والدين و دوستان ايشان و... مي تواند در کنترل دانش آموزان خاطي و نشان دادن مسير واقعي به آنها موثر باشد.
از سوي ديگر بايد بپذيريم که بهترين شيوه در مقابله با اکثر بحرانهاي اجتماعي و ناهنجاريهاي فرهنگي توسعه آموزش و آگاهي رساني به خانوادهها مي باشد. آموزش روشهاي تربيتي در کلاسهاي آموزش خانواده، ساخت و توليد برنامههاي مختلف در رسانه ملي، آموزش برخي اصول اوليه در تيزرهاي کوتاه و پخش از صدا و سيما، چاپ بروشور و کاتالوگ در خصوص نحوه برخورد با بچهها در محيط منزل، استفاده از اساتيد مجرب علوم رفتاري در کلاسهاي آموزش خانواده و... در حل اين معضل اجتماعي موثر هستند.
در واقع هر قدر خانوادهها بيشتر در معرض آموزش علوم رفتاري قرار بگيرند و با نکات آموزشي و تربيتي آشنا شوند، نوعي وحدت رويه در تربيت فرزندان ايجاد مي شود که در نهايت بروز مشکلاتي نظير خشونت و پرخاشگري در مدارس کمتر خواهد شد.
اميد است با رعايت موارد فوق و استفاده از ساير شيوههاي خلاقانه توسط خانوادهها، مديران و معلمان مدارس شاهد ناهنجاريهاي رفتاري در سطح مدارس نباشيم و آينده سازان اين ملکت در محيطي آرام و به دور از هياهو و تنش، به کسب علم و دانش بپردازند.