یکی از جنبههای مهم تربیت که در نظام آموزش و پرورش کشور اهمیت دارد، تربیت دینی است. تربیت دینی ناظر بهتمامی جوانب زندگی دنیوی و اخروی انسان است. بر همین اساس، مسئله این پژوهش آن است که علیرغم اهمیت تربیت دینی، نسبت به تبیین مؤلفههای تربیت دینی بر اساس اهداف ساحتهای ششگانه سند تحول بنیادین، پژوهشی صورت نگرفته است. این پژوهش با روش تحلیلی و قیاس عملی، درصدد تبیین مؤلفههای تربیت دینی بر اساس اهداف مندرج در متن سند فلسفه تربیت جمهوری اسلامی ایران و ساحتهای ششگانه تربیتی است که این ساحتها عبارتاند از: ساحت تربيت اعتقادي، عبادي و اخلاقی، ساحت تربيت اجتماعي و سياسی، ساحت تربيت زيستي و بدني، ساحت تربيت زیباییشناختی و هنری، ساحت تربيت اقتصادي و حرفهای، ساحت تربيت علمي و فنآوری.
یافتههای پژوهش بیانگر آن است که مؤلفههای گوناگونی را میتوان در زمینه تربیت دینی استنتاج نمود که عبارتاند از: هویت دینی، انتخاب آگاهانه، تلاش برای ارتقای معنوی، خودشناسی، حفظ کرامت و عزتنفس و... است. اصولی که برای تبلیغ در مراکز مذهبی استنتاج شده، عبارتاند از: اصل آگاهیبخشی، اصل ارتباط سازنده با جوانان، اصل تناسب و اعتدال با نیازهای جوانان، اصل محبت و اصل تدریج.
از دیرباز، تربیت انسان و چگونگی دستیابی او به کمال، از همواره موردعلاقة هر اندیشمند و نظریهپرداز بوده است (هاشمی اردکانی، 1388، 162). تربیت از نظر لغوی، به معنای پروردن، پروراندن، پرورش دادن، ادب و اخلاق به کسی یاد دادن (عمید، 1362، 311)؛ همچنین علاوه بر معانی، تربیت این به معنای بارآوردن است (مطهری، 1366).
اتحادیة بینالمللی آموزش و پرورش، تربیت را فراهم کردن رشد کامل تواناییهای هر شخص بهعنوان فرد و نیز بهعنوان جامعهای مبتنی بر همبستگی و تعاون دانسته است. تربیت از تحول اجتماعی جداییناپذیر بوده و یکی از نیروهای تعیینکنندة تحول است؛ بنابراین هدف تربیت و روشهای آن باید بهطور دائم با پیشرفت شناخت کودک، انسان و جامعه که حاصل علم و تجربه است، مورد بازنگری قرار گیرد (میالاره[3] و ژان،1370). شهید مطهری، تربیت را پرورش دادن و به فعلیت رساندن استعدادها و ایجاد تعادل و هماهنگی میان آنها میداند تا از این راه، متربی به حد بالای کمال (شایستة خود) برسد (مطهری،1371، 90). این تعاریف در عین تعدد، در این جهت توافق دارند که تربیت، مجموعة تدابیر و روشهایی است که برای به فعلیت درآوردن ابعاد گوناگون انسان به کار گرفته میشود (شعارینژاد، 1376 و شریعتمداری، 1386). با توجه به این تعریف، مربی باید ابعاد انسان را بشناسد تا بتواند جریان تربیت را بر اساس سرشت و فطرت او انجام دهد (مزینانی، 1382).
از سوی دیگر، بنابر نظر علمای دینی و صاحبنظران، دین، نوعی زندگی است و تربیت دینی، فرآیندی است که آدمی را برای نحوه خاصی از حیات (به تعبیر علامه جعفری، حیات معقول) مهیا میسازد (حسینی، 1379، 189). این نحوه زندگی، بر مبنای اصول، قواعد و راهبردهای از پیش تعیینشدهای شکل میگیرد که از طریق دین، عقاید و شریعت به آدمی عرضه شده است.
مروری بر مفاد متون دینی و فرهنگی، ما را با این واقعیت غیرقابل انکار روبهرو میسازد که دین (اسلام)، یک پدیده جهانی است و در تجربه تاریخی خود همواره برای جهانی شدن کوشیده است و امروزه نیز دیندارن و پیروان آئین حنیف اسلام باید برای جهانی شدن آن بکوشند. آیات قرآنی بهصراحت یا بهصورت غیرمستقیم از جهانی بودن رسالت پیامبر (ص) و محدود نبودن آن به عصر مشخصی سخن گفته و نگاه جهانی دین را حکایت کرده است (انبیاء/ 107).
از سوی دیگر تبلیغ دین، به معنای رساندن پیامهای خداوند به بندگان در مرحله نخست برعهده پیامبران و اوصیاء آنان و در مراحل بعد بر دوش عالمان دین گذاشتهشده است. بر اساس زمینهای که تبلیغ در اختیار عالمان دین میگذارد، آنان نیز میتوانند با بهره گرفتن از بسترهای سنتی همچون مساجد یا بسترهای نوین همچون فضای سایبری، تعالیم دینی در زمینههای مختلف را در اختیار جهانیان قرار دهند.
نگاهی به آنچه در متون دینی درباره تبلیغ انعکاس یافته، نشان میدهد که تبلیغ دین در آشنایی مردم با آموزههای دینی و تحکیم باورها و ارزشها نقش بسیار اساسی ایفا میکند. قرآن، بهترین و برترین سخن را دعوت به سوی خداوند میداند: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِّمَّن دَعَا إِلَى اللهِ وَعَمِلَ صَلِحًا و قَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»؛ (و کیست خوشگفتارتر از آنکس که بهسوی خدا دعوت نماید و کار نیک کند؟ و گوید: «من [در برابر خدا] از تسلیمشدگانم».
چنانکه خداوند بهصورت مکرر اعلام فرمود که ابلاغ، اصلیترین مسؤولیت پیامبران است؛ بهعنوان نمونه در سوره مبارکه مائده چنین آمده است: «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»؛ (و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و [از گناهان] برحذر باشيد، پس اگر روى گردانديد، بدانيد كه برعهده پيامبر ما، فقط رساندن [پيامِ] آشكار است).
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ماه پیش وزیر آموزش و پرورش در اجلاسیه ای در مشهد با شعار رتبه بندی معلمان مطالبه گرِ حاضر در گردهمایی (معترض به سقوط آزاد معیشتی و هبوط منزلتی)، هو شده و مجبور به ترک جلسه گردید.
هفته پیش مشاور مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز و هیات همراه توسط دانش آموزان مدرسه دولتی دخترانه صدر هو شده و به بیرون از مدرسه هدایت شدند و...
این دو حادثه ظاهرا ساده را می توانیم با تجاهل یک اتفاق نامیده و ساده از کنارش عبور کنیم. در حالی که این دو واقعه نشان از عمق نارضایتی دو ضلع اصلی آموزش و پرورش (دانشآموزان و معلمان) از ناکارآمدی و پلشتی وضعیت فعلی دستگاه تعلیم و تربیت جاری و رهای ماست.
اگر متولدین قبل از انقلاب را x و متولدین ۵۷ تا نیمه هفتاد را y بنامیم ؛ آنگاه متولدین نیمه هفتاد تا نود z خواهند بود. به باور « مهدی تدینی جامعه شناس » نسل زد z (زومرها - نسل سوم انقلاب) « گسل نسلِ شناختی » هستند و به گفته نشریه « صبح صادق » یکی از بزرگترین تهدیدات امنیتی سیاسی در نسل زد نهفته است و البته این روزها شاهد بیدار شدن گسل « سنت و مدرنیته » و نزاع زومرها با هنجارها و ارزش های جامعه سنتی و آموزش و پرورش ایدئولوژیک جاری هستیم.
ویژگی های نسل z:
زومرها حاوی ویژگی های منحصر به فردی در جامعه پذیری، روانشناختی، سلطه پذیری، پرسشگری، آزادمنشی، سیاسی شدن و... هستند.
شهروندان جهانی:
نسل زد شهروند جهانی و البته متأثر از شرایط بومی است. اگر فجازی در دنیای ما به دنیا آمد زومرها محصول دنیای پر رمز و راز فجازی و گوشی هوشمند و اندروید هستند در یک کلام: زومرها فرزندان دهکده جهانی بوده و توان حل مسئله بالاتری دارند.
پرسشگری و عزت نفس بالا:
زومرها عزت نفس بالایی داشته و از خواهش و التماس و کتک به دور و کمتر تحقیر شده اند. نسل زد واحدهای مستقلی هستند و در برابر اقتدار خانواده و مدرسه و جامعه مقاومت و واکنش نشان داده و به جای مقلد صرف بودن به شدت پرسشگر و مطالبه گران قهاری هستند.
کنجکاوی و استقلال شخصیتی:
زومرها فرزندان شبکه اجتماعی و قابلیت ارتباط گیری و همبستگی بالایی داشته و به الگوریتم های اجتماعی پیچیده تری مجهزند. نسل زد عموما تک فرزند و حریم خصوصی و استقلال شخصیتی و کنجکاوی بالایی دارند و بهره مندی از تربیت جنسی و بهره گیری از ارتباطات فجازی باعث شرم زدایی گسترده ای در آنها شده است.
سلطه پذیری حداقلی:
مهدی تدینی معتقد است که: « این ویژگی ها باعث میشود توجه آنها زودتر به جامعه معطوف شود، زیرا داشتههای فردیشان زودتر تأمین شده و در نقطۀ مناسبی از هرم مازلو ایستادهاند. این وضعیت وقتی با سطح بسیار بالای استقلال و تمرکز بر وجوه روحی و شخصیتی همراه میشود، باعث میشود زومرها خیلی زود سیاسی شوند. یک عامل بسیار مهمتر هم این است که این نسل کمترین سلطهپذیری را دارد. آنها خیلی زود با هر نوع اقتداری درگیر میشود و بسیار کمتر تمایل به اطاعت دارند. فرمانبری برای آنها امری بدیهی نیست و کمتر از همۀ انسانهای پیشین از عصر یخ تاکنون «سلطهپذیر»ند. حال بازنده کسی است که در برابر این نسلِ تا بندندان «هوشمند» مانند نئاندرتالها رفتار کند » .
سخن آخر ؛
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش آذر ۹۰ رونمایی شد . این سند مدعی است که تا سال ۱۴۰۴ آموزش و پرورش را به دستگاه تعلیم و تربیت ممتاز منطقه مبدل خواهد ساخت. طراحان و خالقان سند مدعی اند سند محصول کار شبانه روزی بیش از ۵۰۰ نفر صاحب نظر با هزاران ساعت کار بر روی ابر چالش های آموزش و پرورش و شناسایی چالش ها (فرصت ها و تهدیدات) می باشد. کمتر از سه سال دیگر پایان کار سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است .
جا دارد صاحب نظران به میزان موفقیت دولتها در اجرای این سند پرداخته و خروجی دستگاه تعلیم و تربیت بر مدار سند را کارشناسانه، منصفانه و واقع بینانه ارزیابی کرده و صادقانه به ذی نفعان آموزش و پرورش اعلام نمایند.
صاحب نظران مستقل معتقدند:
تنظیم سند تحول بنیادین بوروکراتیک و دولت زده بوده و دموکراتیک نیست. این سند بیشتر ماورایی، مشوش، پارادوکسیکال، مبهم و کلی گویی بوده و ذی نفعان نقشی در تهیه و تنظیم آن نداشته ودر یک کلام سند قابلیت اجرایی ندارد.
آیا زمان آن فرا نرسیده که تصمیم گیران و سیاست گذاران کلان با تفکر انتقادی ؛ فکری عاجل، غیر شعاری و عملیاتی برای ابر چالش های اصلی آموزش و پرورش (عدالت بر باد رفته آموزشی، در اولویت نبودن آموزش و پرورش و به روز رسانی مستمر دستگاه تعلیم و تربیت و... ) کنند؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
خبرگزاری دولتی ایرنا از سفر یک روزه یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش به قزوین خبر داد و چنین نوشت : ( این جا )
یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش با اشاره به آغاز سال تحصیلی و حضوری شدن مدارس پس از ۲۶ ماه به دلیل شیوع کرونا گفت: به همکاران خود توصیه کردیم آموزش ها را حضوری دنبال و برگزار کنند و از اولیا هم می خواهیم تا به این روند کمک کنند تا فرزندانشان از حیث تحصیلی دچار مشکل و افت نشوند .
وزیر آموزش و پرورش با اشاره به توطئه های دشمن و هجمه آنها به آموزش و پرورش و دانش آموزان، گفت: در دوران کرونا که مدارس ما تعطیل بود در سایر کشورها کلاس ها حضوری برگزار می شد و در آن زمان کسی معترض نشد چرا مدارس ما مجازی است اما اکنون به دنبال برای پیگیری اهداف شوم خود به دنبال غیرحضوری کردن مدارس ما با استفاده از تبلیغات و هجمه های رسانه ای هستند . مسئول مستقیم و تصمیم گیرنده اصلی در مورد تعطیلی مدارس و استمرار آن خود « دولت » و به عبارتی « حاکمیت » بود و « صدای معلم » بارها از عملکرد « ستاد ملی مقابله با کرونا » در مورد لوث شدن آموزش انتقاد کرد .
نوری با بیان اینکه امروز کشورما در جایگاه برتر حوزه های فن آوری قرار دارد و دانش آموزان میهن اسلامی در رقابت های جهانی و بین المللی امسال موفق به کسب ۲۰ نشان طلا شدند، اظهار داشت: دشمن می خواهد ما را از ریلی که در آن قرار گرفته ایم خارج کند . »
نخستین پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که به صورت دقیق و شفاف توضیح دهند کدام فرد و یا نهاد در درون کشور خواهان تعطیلی مدارس شده است ؟ آیا با احاله دادن همه مسائل و مشکلات به بیرون از مرزها و « کار دشمن دانستن » اعتماد جامعه به مقامات و مدیران نظام ترمیم می شود ؟
اگر منظور وزیر آموزش و پرورش از « تعطیل کردن مدارس » همان فراخوان « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران » است باید به وزیر آموزش و پرورش گوشزد کرد که این دعوت چندان با استقبال معلمان مواجه نشده است .
« صدای معلم » بر اساس همان مواضع پیشین خود که همواره به « مصالح آموزش » و « منافع ملی » توجه دارد با هر گونه گرو کشی در محیط مدرسه و استفاده ابرازی از دانش آموزان در جهت مقاصد سیاسی و صنفی چه توسط گروه ها و چه توسط حاکمیت مخالف بوده ضمن آن که باید « حق اعتراض » هم از سوی دانش آموزان و هم معلمان و « حق نهادسازی » مستقل که کلید رسیدن به یک جامعه سالم و دموکراتیک است باید و باید که به رسمیت شناخته شود .
آیا وزیر آموزش و پرورش مطمئن هستند که در بیش از دو سال تعطیلی مدارس کسی معترض تصمیمات و مصوبات غیرکارشناسی و غیرعلمی وزارت آموزش و پرورش در مورد تعطیلی مدارس نشد ؟
آیا یوسف نوری هشدارها و گزارش های متعدد « صدای معلم » در مورد عواقب و آثار زیان بار تعطیلی مدارس بر اثر کرونا را در 26 ماه مذکور مطالعه کرده و به آن آگاه است ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش در جریان توصیه ها و بیانیه های کار گروه فوری پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در مورد نتایج تعطیلی مدارس بوده است ؟
ممکن است آقای نوری بگوید من آن زمان وزیر آموزش و پرورش نبودم اما به هر صورت وزارت آموزش و پرورش در این مورد و همه مسئول است و نمی تواند از خود سلب مسئولیت نماید و وزیر آموزش و پرورش می باید که مسئولانه و منصفانه سخن بگوید .
بهتر است وزیر آموزش و پرورش در این مورد توپ را در زمین دیگران نینداخته و در این مورد با صداقت سخن بگوید و رفتار کند .
مسئول مستقیم و تصمیم گیرنده اصلی در مورد تعطیلی مدارس و استمرار آن خود « دولت » و به عبارتی « حاکمیت » بود و « صدای معلم » بارها از عملکرد « ستاد ملی مقابله با کرونا » در مورد لوث شدن آموزش انتقاد کرد .
این هشدارها به کرات حتا در نشست های رسانه ای وزارت آموزش و پرورش و فقط توسط رسانه ی مستقل « صدای معلم » بیان گردید اما هیچ فرد و نهادی این « صدا » را نشنید .
وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولان نظام جمهوری اسلامی که تا این حد نگران تبلیغات و هجمه های دشمن هستند لطفا توضیح دهند که چه اقداماتی را فارغ از شعار و تبلیغات برای بیان مسالمت آمیز و قانونی مطالبات معلمان و سایر گروه های اجتماعی و شنیدن « صدای » آنان انجام داده اند ؟
آیا با امنیتی کردن فرهنگ ، « امنیت » برقرار می شود ؟
شخص وزیر آموزش و پرورش برای حل و یا تعدیل « نارضایتی فراگیر معلمان » که اشکال بیرونی آن به وضوح در مناسبت های مختلف هویداست چه کرده است ؟
آیا با احاله دادن همه مسائل و مشکلات به بیرون از مرزها و « کار دشمن دانستن » اعتماد جامعه به مقامات و مدیران نظام ترمیم می شود ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
« جمعی از استادان علوم تربیتی و روانشناسی » در خصوص رخدادهای جاری کشور بیانیه ای صادر کردند .
در این بیانیه آمده است :
« آنچه بر مهسا امینی گذشت، اکنون به نقطه عطفی در جامعه ما تبدیل شده است؛ نقطه عطفی که باید در آن به تأمل نشست و دربارۀ راه و رسمی که تاکنون برای دگرگونی فرهنگی و دینی جامعه به کار گرفته شده، به دیده انتقاد نگریست.
تحلیل بیرونی رخدادهای جاری از منظر ترفندهای دشمن، یکی از زاویه های دید است و به جای خود ضروری، اما نمی توان و نباید آن را به منظر مسلط و واحد برای درک این رخدادها تبدیل کرد و همه معترضان را با عنوان اغتشاشگر از پیش راند » .
در پایان ؛ نویسندگان این بیانیه چنین آورده اند :
«همت و شجاعت ایجاد تغییر و دگرگونی در سیاستها و شیوه ها، مطلوب فوری جامعه ماست.
در این راستا، آزادی فوری دانشجویان بازداشتی می تواند طلیعه این تغییر باشد »
متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته به شرح زیر است .
گروه گزارش/
به نظر می رسد شعار دادن و حرف های بی پشتوانه زدن در میان مدیران و مقامات آموزش و پرورش در دولت سیزدهم به یک روند و فرهنگ رایج و غالب تبدیل شده و گوشی برای شنیدن واقعیات و به تبع آن تغییر بنیادین در سیاست ها و برنامه ریزی ها مشاهده نمی شود .
در این رابطه ، پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« با معلمان كارآمد؛ دانش آموزانی در تراز انقلاب اسلامی تربيت خواهد شد .
رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی در بازدید از مدارس غیردولتی جزیره کیش بر ويژگی های علمی، اخلاقی و عقیدتی معلم كارآمد تاكيد كرد.
احمد محمود زاده در دیدار دانش آموزان و معلمان در جزیره کیش با اشاره به توان و ظرفیت معلمان، بیان كرد: امروز همه ما باید با نگاه به اجرای سند تحول بنیادین و تعلیم و تربیت تمام ساحتی در جهت تعلیم و تربیت دانش آموزان تلاش کنیم و به دنبال آن باشیم که انسانی در تراز انقلاب اسلامی و حیات طیبه تربیت کنیم و قطعا این هدف با زمينه سازي از توان و بهره گیری از دانش معلمان خوب و دارای برجستگیهای علمی، اخلاقی و عقیدتی ميسر خواهد شد و این بسترسازی تربیتی در تمام مدارس کشور باید با بهره گیری از ظرفیتهای ذینفعان آموزش و پرورش صورت پذیرد .
وي تصريح كرد: اعتقاد داریم همه مردم باید در آموزش و پرورش نقش آفرینی کنند تا با استفاده از ایدههای مختلف و متنوع مردم، حیات طیبه را محقق کنیم .
نخستین پرسش « صدای معلم » از رئیس سازمان مدارس و مراکزغیر دولتی آن است که فرآیند و مکانیسم تولید و تربیت « معلم کارآمد » در نظام آموزشی ایران چگونه است ؟
آیا این مسئولان تصور می کنند « معلم کارآمد » از همین فرآیند معیوب و ناکارآمد « رتبه بندی معلمان » بیرون می آید ؟
آیا ایشان و سایر همکاران وی به بحران « نارضایتی فراگیر معلمان » اعتقادی دارند ؟
كارگروه مطالعات فوری پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در بیانیه ای اعلام کرد : ( این جا )
« نظام آموزش و پرورش ايران با نزديك به یک میلیون معلم و 14 میلیون دانشآموز، جمعيت بخش عمدهاي از جمعيت كشور را تشكيل ميدهند.عنصر اصلی نظام آموزش و پرورش « معلم » است و هیچ عاملی بهاندازه معلمان با انگيزه، متعهد و توانمند در تحقق غايتهاي تربيتي مؤثر نيست. آیا وزارت آموزش و پرورش اعتقاد و یا باوری به استقلال نهاد « انجمن اولیا و مربیان » به عنوان یک نهاد غیردولتی دارد ؟
بنابراين، رضايت شغلي معلمان بسيار مهم است و اين مهم نبايد از طرف سياسگذاران و مديران ارشد نظام آموزشي مورد غفلت واقع شود. زيرا، معلم ناراضی و بیانگیزه هرگز نمیتواند کیفیت آموزش را تضمین کند. با وجود اين، در سالهای اخیر فضاي نارضایتی بر جامعه معلمان کشور حاكم شده است و نشانههاي اين نارضايتي فراگير در تجمعات اعتراضي آنها در سال تحصيلي گذشته آشكار شده است و بيم آن ميرود كه اين نارضايتي به اختلال عمده در كاركرد نظام آموزش و پرورش منجر شود. صرف نظر از موجه بودن اعتراضها و تجمعات اخير معلمان، اين تحركات تا مويرگهاي بدنه آموزش و پرورش نفوذ كرده است. »
در پایان این نامه ی هشدار آمیز چنین آورده شده است :
« طرح اين مسأله را نبايد در حد اظهار ناراحتي از وضع معاش معلمان تلقي كرد بلكه طرح مسأله به مثابه هشدار جدي و فرياد نالهاي است براي آينده نظام آموزش و پرورش ايران.
مسأله اصلي اين است كه آيا نظام آموزشي با معلمان ناراضي ميتواند به مأموريت خود ادامه داده و رسالت خود را انجام دهد؟ »
رئیس سازمان مدارس و مراکزغیر دولتی به صورت دقیق و مستند توضیح دهد که مردم چگونه باید در آموزش و پرورش نقش آفرینی کنند ؟
وقتی نظام آموزشی با کارکردها و رویکردهای معیوب ، غیرعلمی و ایدئولوژیک خود حداقل در چهار دهه گذشته ، « بنیان خانواده » را تخریب کرده و در همه شئون آن دخالت می کند و قائل به هیچ دیالوگی و پذیرفتن قرائت « دیگری » میان « تعلیم و تربیت رسمی » و « تعلیم و تربیت غیررسمی » نیست ؛ فرآیند مشارکت واقعی و اثربخش چگونه حاصل خواهد شد ؟
آیا شعار دادن دیگر بس نیست ؟
به عنوان نمونه ؛
آیا وزارت آموزش و پرورش اعتقاد و یا باوری به استقلال نهاد « انجمن اولیا و مربیان » به عنوان یک نهاد غیردولتی دارد ؟ ( این جا )
اگر واقعا این مقامات به خیر و منفعت عمومی ایرانیان پای بندی سیستماتیک دارند و دروغ نمی گویند ؛ اجازه دهند تا نهادهای مدنی و فرهنگی فارغ از دخالت دیگران و افراد غیرمتخصص و نابلد ، مسیر بلوغ و تکامل خود را در جهت « خیر عمومی » طی کنند . ( این جا )
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وقتی مشکلات روی هم انباشته می شوند، بعضی به واژه و مفهوم دموکراسی متوسل می شوند و تحقق آن را به عنوان راه حل مطرح می کنند. البته اگر نروژ، سوئد، دانمارک و آلمان نمونه های دموکراتیک تلقی شوند، این قضاوت منطقی است. اما آیا افراد می دانند دموکراتیک شدن چه فرآیندها، اصول و تمرین های سختی در بر دارد؟ این افراد چقدر متون و ادبیات دموکراسی را خوانده اند و بر آنها مسلط هستند؟ تا چه میزان با تاریخ این کشورها با دقت و جزئیات آشنایی دارند؟ دست یابی به توافق، تفاهم، هماهنگی، اجماع، قاعده مندی، سیستم داشتن و قابل پیش بینی بودن بسیار کار دشواری است.
اگر خروج از قرون وسطی و تحولات جدی دوره رنسانس را حدود 1500 میلادی در نظر بگیریم، چه میزان متون و ادبیات در این 520 سال برای تحقق، تکامل و اصلاح دموکراسی تولید شده است؟ هزاران فیلسوف، اقتصاددان، جامعه شناس، عالم علم سیاست، روان شناس و دانشمند علوم در کنار هم و با اصلاح اندیشه های یکدیگر، متون نوشته اند و اثر گذاشته اند تا آن که امروز، وزیر دانمارکی به عنوان یک قرارداد اجتماعی و بدون آنکه هزینه ای بر بودجه عمومی کشور تحمیل کند، با دوچرخه به محل کار خود می رود. متون امروزی هابرماسِ آلمانی، صورتِ آخِر چندین قرن نوشته و فکر از ژان بُدن (1596-1530) تا ماکس وبر (1920-1864) است.
در نهایت، دموکراسی نتیجۀ همکاری کسانی است که فکر می کنند، حال این فکر کردن برای فلسفه باشد یا کارآفرینی؛ برای قانون پذیری باشد یا تولید ثروت؛ برای افزایش امنیت ملّی باشد یا حفاظت از محیط زیست؛ برای ارتقای کارآمدی در آموزشِ دبستانی باشد یا ارتقای ایمنی خودرو؛ برای اصلاح نظام بانکداری باشد یا تشویق شهروندان برای عبور از خطوط عابر پیاده. این حسِ اجتماعی و جزیی از جمع بودن و کار مثبت برای جمع کردن، مبنای روانی و فلسفی دموکراسی است. جمعی تصمیم گرفتن، با اکثریت تصمیم گرفتن، به فکر منافع و مصلحت عامه بودن و جلوگیری حقوقی از انحصار و عدم شفافیت، نتیجه ی چند قرن کار فکری است. هرچند کتابخانه ها و دانشگاه هایی که قرنهاست به وجود آمده اند بنیان این زحمات فکری است ولی شخص علاقه مند نیز می تواند ماه ها در موزه های لندن، برلین، پاریس، فلورانس، وین، مادرید، ونیز، استکهلم و رم، وقت کیفی بگذارد تا تاریخِ اندیشه و سیرِ انباشتی و تکاملی هزاران نفر را مشاهده کند.
به نظر می رسد حدود 5000 کتاب در پنج قرن اخیر به صورت تکمیل کننده یکدیگر در فلسفه، اقتصاد، سیاست، علم و جامعه شناسی نوشته شده است تا اینکه خانم مرکل صدر اعظم آلمان قبول کند هر تصمیم او باید با افکار عمومی در آلمان هماهنگ باشد و او خودش باید، خرید منزلش را انجام دهد.
دموکراسی قرص مُسکّن نیست، بلکه باور است: باوری که در اعماق وجودی انسانها ریشه دوانده است.
دموکراسی صرفاً میزگرد، سخنرانی و راهپیمایی نیست بلکه باورهای ناخودآگاهِ نخبگان سیاسی و فکری یک جامعه است که طی سال ها و در یک نظام آموزشی مشترک، آنها را درونی (Internalize) کرده اند.
اگر مجموعه ی حاکمیت یک کشور، متون مشترکی نخوانده باشند، به باورهای مشترک نیز دست نخواهند یافت. سرنوشتِ ملت ها در گروی افکاِر اکثریتِ آنها است.
دلیل اصلی اینکه اروپا و آمریکا به راحتی به توافق دست می یابند، متون مشترک فلسفی و اقتصادی است که خوانده اند. طبیعی است وقتی نخبگان یک کشور از رشته های مختلف با ادبیات متنوع دور هم جمع شوند نمی توانند به اشتراک نظر برسند و هر فرد، کار خود را انجام می دهد و برآیند این کارها، حداقل ناهماهنگی و حداکثر هرج و مرج خواهد بود. در شرایطی دو یا چند نفر می توانند هماهنگ باشند، قابل پیش بینی باشند و باهم کارها را پیش ببرند که از یک فرهنگ استنباطی مشترک برخوردار باشند.
آیا فردی می تواند ادعا کند که دموکراسی را می شناسد ولی کتاب قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو را (نه خودش) بلکه سر کلاس و با استاد نخوانده است؟
ادبیات مربوط به دموکراسی را باید ده ها بار خواند و بحث کرد تا به تدریج متوجه شد. ناهماهنگی و ناکارآمدی ریشه در ازهم گسیختگی فکری دارد. وقتی ده ها مدیر و تصمیم گیرنده با ده ها سابقۀ فکری و مطالعاتی و گرفتن مدرک در حین کار دور هم جمع شوند، هر یک نوعی استنباط شخصی از مفاهیم حکمرانی و مدیریت خواهند داشت و نتیجه کار آنها نمی تواند مبتنی بر دقت، کارآمدی و انباشت پیشرفت ها باشد. اگر مجموعۀ نخبگان سیاسی یک کشور ادبیات و متون مشترک فلسفی و اقتصادی و سیاسی نخوانده باشند، نمی توان در انتظارِ برآیندِ کارآمدِ عملکردِ آنها نشست.
دموکراسی را دست کم گرفته ایم؛ کما اینکه در دوره قاجار نیز، نویسندگانی تصور می کردند با چند کتاب و گردهمایی می توانند حکومت قانون بنا کنند.
کلید دموکراسی در نوع ارتباطی است که میان افراد فکری، نوآور، باهوش و توانا وجود دارد. کافی است خاطرات علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران در دهۀ 1340 را بخوانید تا ببینید سیستم و جامعه با افراد توانا چه نوع رفتارِ بدی می کند.
دست یابی به توافق، تفاهم، هماهنگی، اجماع، قاعده مندی، سیستم داشتن و قابل پیش بینی بودن بسیار کار دشواری است. خاورمیانه راه طولانی دارد تا از دایرۀ اطاعت به فضاهای مشترک فکری، استنباطی و کارکردی برسد.
یک دلیل اینکه وزیر خارجه کانادا فرصت می کند با تک تک بازماندگان سانحۀ هوایی ملاقات حضوری کند به این خاطر است که سیاست خارجی کانادا یک سیستم است و مرتب کار می کند و وزیر خارجه فرصت دارد تا این کار را انجام دهد. اگر سیاست خارجی کانادا به دلیل ناهماهنگی ها، سوء استنباط ها، خودخواهی ها و انحصارها، هر نیم روز یک بحران داشت، چنین اهتمامی صورت نمیپذیرفت. توافق فکریِ جمعی است که باعث می شود مسئولین اجرایی در اروپا ساعت پنج عصر به بعد به زندگی خصوصی خود بپردازند تا آنکه تا ساعت دوازده شب در جلسات باشند.
اگر جایی به دنبال دموکراسی می گردیم، مکان آن در مدارهای نخبگان فکری و سیاسی یک کشور است که چه نوع تعاملی با یکدیگر دارند و اصولاً با فکر و اندیشه چگونه برخورد می کنند: تبعی یا تکاملی؟
کلید دموکراسی در نوع ارتباطی است که میان افراد فکری، نوآور، باهوش و توانا وجود دارد. چینی ها به تدریج از حالت تبعی به تکاملی حرکت کرده اند، هرچند راه طولانی در پیش دارند. اگر دایرۀ نخبگان سیاسی یک کشور چنین انتقالی را در جهان امروز و با پیچیدگی های تصمیم گیری امروز، تجربه نکنند، مرتب اشتباه خواهند کرد و اشتباهات بر روی هم انباشته خواهند شد. لیبی، عراق، ونزوئلا و کره شمالی نمونه هایی از این وضعیت هستند. با انباشته شدن اشتباهات و خطاهای محاسباتی به دلیل فقدان ساختار الیت (Elite) در یک کشور، یا خارجی در نهایت مسلط می شود و یا به زنگ زدگی (Corrosion) نظام مدیریتی می انجامد.
در دموکراسی ها هم، اشتباه می شود، ولی اشتباهِ جمع است که بسیار راحت تر اصلاح می شود و تکرار نمی شود. اگر پهلوی دوم در رابطه با دموکراسی، متونی را خوانده بود و درونی کرده بود، به شهروندان کشور خود نمی گفت که اگر فردی راه او را نمی پسندد می تواند گذرنامه خود را مجانی گرفته و از کشور مهاجرت کند.
بیش از 500 سال هزاران نفر زحمت کشیده اند تا مانع از این ویژگی ها شوند: خود بزرگ پنداری، خود درست پنداری، خود برتر پنداری. همچنین ساختاری ساخته اند تا این ویژگی ها عمومی شوند: مشورت کردن، یادگیری، هماهنگی، باهم تصمیم گرفتن، سیستم ساختن، قابل اتکا بودن، به افراد توانا میدان دادن، احترام به تفاوت های فکری، به رسمیت شناختن تفاوت های فکری.
فهم دموکراسی و عمل دموکراتیک بسیار کار مشکلی است. از کسانی که حداقل 500 کتاب از نویسندگان پنج قرن اخیر نخوانده اند، به زبان های خارجی مسلط نیستند، دانشگاه نرفته اند و استاد ندیده اند و تمرین تفاهم و تعامل نکرده اند، طبعاً نباید انتظار دموکراتیک بودن را داشت. این مفاهیم، معانی عمیق تاریخی دارند. وضع ما طبیعی است. تا زمانی که متون نخوانیم، به توافق و اجماع نرسیم، با هم تصمیم نگیریم، برای افراد توانا جا باز نکنیم و به اندیشه های گوناگون احترام نگذاریم، همچنان در سعی و خطاها، بقا خواهیم داشت.
سرنوشتِ ملت ها در گروی افکاِر اکثریتِ آنها است.
دموکراسی سال ها تمرین می خواهد.