«معلمان تعیینکننده نبرد نهایی هستند . جمهوری اسلامی انشای قدرت و استقلال میکند تا فرزندان ما خودشان را کوچک نبینند.
فرمانده کل سپاه پاسداران گفت: جمهوری اسلامی انشای قدرت و استقلال میکند تا فرزندان ما خودشان فکر کنند و بسازند و خودشان را کوچک نبینند و همه اینها به دلیل داشتن رهبری بزرگ است که ملت را بدین سان بزرگ و مفتخر کرده است.
محیطهای مدارس باید برای هر دانشآموز قطب نمای اخلاقی داشته باشد تا اجازه ندهد آنان از مسیر درست خارج شوند، میتوانیم با یک دلسوزی ساده تمامی اضطرابهای دانشآموز را تخلیه کنیم. اگر ارزشهای مدرسه با خانواده تفاوت داشته باشد نوجوان دچار تنش میشود و شورش میکند » .
اینها بخشی از سخنرانی سرلشکر سلامی در جمع مدیران سراسر کشور تحت عنوان « همایش سراسری جهاد تبیین و آگاه سازی ویژه افسران سپاه پیشرفت کشور » در بستر شاد در روز پنج شنبه ۲۱ مهرماه است.
این سخنان کلی و البته درستی هستند که بر زبان بالاترین مقام نظامی کشور ساری و جاری شده است .
واقعیت آن است که معلم منفعل و ترسو دانش آموز ترسوتر از خود تربیت کرده و طبیعتا محصول تربیتی معلم ناراضی دانش آموز ناراضی و پرخاشگر خواهد بود. گره های ذهنی دانش آموزان با افراد با سبک آمرانه باز نمی شود، باید معلم و مدرس بتواند ارتباط برقرار کند، مهمترین عنصر برقراری ارتباط تفاهم و همدلی است
سردار عزیز
نمی دانم چقدر در جریان اوضاع و احوال معیشتی و منزلتی جامعه فرهنگیان هستید ؟
اجازه دهید یک مثال عینی از خود بیاورم :
راقم با ۳۲ سال سابقه، با یک تریلی یال و کوپال سوابق مدیریتی و مدارک دانشگاهی امسال حقوقم به زحمت به مرز یازده میلیون مماس شده و دریافتی ام پس از کسورات نصف این مبلغ است ؛ البته من یکی از بالاترین دریافتی های آموزش و پرورش را دارم.
از بعد منزلتی نیز وضعیت منِ معلم اظهر من الشمس بوده و ذکر این مصیبت مکرر زیره به کرمان بردن است.
معلمان ذاتا انسانهای سر به راه و مدافع اسلام، انقلاب و حافظان کیان ملک و ملت اند و با تمام بی مهری ها (سقوط ازاد معیشتی و هبوط منزلتی) هنوز هم با اقتدار در صدر گروههای مرجع قرار دارند.
سردار عزیز
دهه هشتاد سر معلمان را با لایحه کذائی نظام هماهنگ پرداختها گرم کردند و نهایتا با استثنا شدن از ما بهتران سرِ معلم در نظام هماهنگ پرداخت بی کلاه ماند.از ابتدای دهه نود تاکنون ما را با کلاف سر درگم رتبه بندی معلمان بازی داده اند و امروز وزیر گفته اند که به خاطر حجم بالای کار اجرای نیم بند رتبه بندی (چیزی که قرار بود حداقل ۸۰ درصد حقوق اساتید همتراز باشد و در نهایت هیاهو برای هیچ گردید) به ماههای بعد احاله می شود.
به عنوان یک کنشگر صنفی حوزه آموزش و پرورش برای بهبود اوضاع دستگاه تعلیم و تربیت از وزیر و وکیل ناامید هستم. ورود شما به مسئله آموزش و پرورش را مغتنم و مبارک تلقی کرده و از شما درخواست می کنم در مسئله دستگاه تعلیم و تربیت بین ما و دولت در موارد زیر حکمیت نمایید :
- آموزش و پرورش اولویت فراموش شده دولتها
- جایگاه عدالت آموزشی در مدارس
- به روز رسانی مستمر آموزش و پرورش
- کاستن سایه امنیتی از سیمای آموزش و پرورش و دانشگاهها
- نسبت آموزش و پرورش و حقوق شهروندی
- زمان اجرایی شدن لایحه رتبه بندی معلمان(حداقل ۸۰ درصد همترازی اساتید دانشگاه) و....
سخن آخر
« گره های ذهنی دانش آموزان با افراد با سبک آمرانه باز نمی شود، باید معلم و مدرس بتواند ارتباط برقرار کند، مهمترین عنصر برقراری ارتباط تفاهم و همدلی است ؛ بنابراین، گفت و گو به معنی پذیرفتن فضای صمیمانه با مهارت گوش دادن به سخنان دانش آموزان معترض به عنوان اولین گام در ابن باره است » .
با شناختی که از قاطبه معلمان شریف دارم با قاطعیت اعلام می کنم اگر حرکتی ملموس از سوی دولت در جهت بهبود اوضاع عمومی آموزش و پرورش در موارد مذکور صورت گیرد قطعا معلمان مسئولیت پذیر و عاشق پیشه با دلسوزی و همیت مضاعف با جامعه ناراضی دانش آموزی وارد مذاکره و تعامل سازنده شده و آبی از سر مهر بر آتش اعتراضات و اغتشاشات جاری خواهند پاشید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در آذرماه سال ۹۹ تعداد ۲۰۸ تن از نمایندگان مجلس یازدهم طرحی را تقدیم هیات رئیسه مجلس نمودند مبنی بر اینکه طبق ماده ۳۰ قانون برنامه ششم توسعه، هر گونه افزایش حقوق که برای حقوق بگیران شاغل کشوری و لشکری دولت عملیاتی و اجرایی میشود، معادل ۹۰ درصد ناخالص آن برای بازنشستگان نیز محاسبه و پرداخت گردد.
این اقدام موجی از مسرت و امیدواری در بازنشستگان ایجاد کرد.
دولت دوازدهم نیز در تاریخ ۶ تیرماه ۱۴۰۰ لایحهای به منظور قانونمند کردن همسازی حقوق بازنشستگان به مجلس تقدیم نمود. بعداً خبر آمد که تعداد ۱۰۶ تن از نمایندگان مجلس برای اولویت بخشی به اعلام وصول و رسیدگی به طرح ۲۰۸ نماینده، نامهای به هیات رئیسه تقدیم کردند. هیات رئیسه محترم مجلس اما هیچ یک از این طرح و لایحه و نامه را به رسمیت نشناخت و دولت سیزدهم نیز بعد از استقرار، لایحه تقدیمی دولتِ قبل را پس گرفت.
رئیس محترم جمهور جناب رئیسی قول داد که لایحهای عادلانه و همه شمول، که بساط تبعیض و بی عدالتی را بر چیند تهیه، و در مسیر تصویب و اجرا قرار دهد. بعد از ۱۳ ماه از استقرار دولت جدید، بالاخره لایحه دولت آماده شد و به ایستگاه مجلس رسید.
زمانی که طرح ۲۰۸ نماینده در کشوی میز هیات رئیسه خاک میخورد غالب بازنشستگان مات و متعجب؛ مگر میشود ۷۰ درصد نمایندگان مجلس قادر به طرح یک موضوع در مجلس نباشند؟ و به نوعی نسبت به صداقت نمایندگان دچار تردید شدند.
اکنون لایحه پیشنهادی دولتِ جدید در دستور کار مجلس است و قید دوفوریت آن نیز تصویب شده اما لایحه پیشنهادی نه نسبتی با عدالت دارد و نه نسبتی با تورم افسار گسیخته.
قابل توجه اکثریت قاطع نمایندگان مجلس؛ برگه امتحان مقابل شماست. همگان میدانند که صحن مجلس در قبضه نمایندگان است و بازنشستگان کشوری و لشکری امیدوارند عیار صداقت نمایندگان را بازبین باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دانش آموزی در مدرسه دچار حادثه می شود .
چه کسی مسئول است ؟
دانش آموزی در کلاس مورد تنبیه بدنی معلمی قرار می گیرد و یا در محیط خارج از کلاس مورد تنبیه فیزیکی قرار می گیرد .
در هر دو مورد بالا ، مسئول مستقیم مسائل و عوارض پیش آمده برای آن دانش آموز ، « مدرسه » و مسئولان و ارکان آن هستند .
بسیاری از اوقات مشاهده کرده ام که در این موارد مسئولان مدرسه سعی کرده اند با توجیهات مختلف از زیر بار « مسئولیت » شان شانه خالی کنند .
معلمی که دانش آموز را تنبیه کرده با این که می داند عملش «غیر قانونی » و مهم تر از همه « انسانی » و « اخلاقی » نیست در توجیه « مسئولیت ناپذیری اش " چنین عنوان می کند که اگر در این گونه موارد حاضر به « عقب نشینی » شود دیگر قادر به ادامه کلاس و مدیریت آن نخواهد بود و بچه ها رویشان بیشتر شده و مطالبات دیگری را مطرح خواهند کرد .
در بیش از سه دهه تجارب حرفه ی « معلمی » بسیار کم و به ندرت شاهد « عذرخواهی » عوامل مدرسه بابت چنین مواردی و مشابه آن بوده ام .
معلمان و کادر مدرسه احساس می کنند اگر کمی به دانش آموزان « رو » دهند دیگر نمی توانند آنان را جمع و جور و به قول « خودشان » مدیریت کنند .
و اما در سوی دیگر ، همین معلمان و معاونین و مدیران بعضا سعی کرده و می کنند تا « نهادهای دانش آموزی » مانند « شورای دانش آموزی » را که می تواند تبلوری از مفاهیم دموکراسی ، تفکر انتقادی و گفت و شنود باشد را به انحای مختلف ، « بی اثر » کرده و « صندوق رای » را لوث و بی خاصیت کنند .
وزارت آموزش و پرورش هم نهادهای متصف به « دانش آموز » را عملا دولت ساخته ، فرمایشی و نمایشی ساخته است . هنگامی که خشم و نفرت جامعه و کلیت آن را قبضه کند دیگر کسی حوصله تحلیل و تعقل در روندها و فرآیندها را نخواهند داشت و « بردار » نیروها به سمت و سوی نامعلوم و تاریکی خواهد چرخید .
آن ها انتظار دارند که این نهادها حرف های آنان را پژواک کنند و ساز مخالف نزنند .
« مهسا امینی » حدود یک ماه پیش توسط « گشت ارشاد » پلیس بازداشت و برای آن چیزی که « خودشان » آن را « ارشاد » می خوانند به مقر مربوطه منتقل شد .
پس از مدتی هم جنازه این « دختر ایرانی » تحویل خانواده شد .
اخبار و گزارش ها نشان می دهند با وجود این همه اعتراض در سراسر کشور هنوز « حاکمیت » مسئولیت آن چه بر سر مهسا امینی آمده است را نپذیرفته و با توجیهات مختلف سعی کرده از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کند .
آیا اساسا این رویه مطابق « عقلانیت » است ؟
چرا افراد در جامعه ما در سطوح و لایه های مختلف روش و عادت « حل مساله » را یاد نگرفته اند و همواره با عملکردشان سعی می کنند « یک مساله » را به « یک بحران » و یا « ابر بحران » تبدیل کنند ؟ حاکمیت هم که همواره از ادبیات ثابت و کلیشه ای و قالبی مانند « فقدان بصیرت » و « سوء استفاده ی دشمن » و... استفاده می کند باید که صداقت خود را در « پاسخ گویی در برابر عملکرد » به جامعه اثبات کند و دست از سنت های غلط گذشته بردارد .
چرا « لجبازی » به جای « تعریف مساله » که مهم ترین و شاخص ترین عادت « دوره کودکی » است رویه غالب و تعیین کننده در رفتار و منش « ایرانی » است ؟
برخی مقامات و مسئولان نظام جمهوری اسلامی به سیاقی که گفته شد بر این باورند که اگر در این موارد به فرض « کوتاه » آمده و مثلا امتیازی بدهند موجب پر روتر شدن معترضان شده و آنان مطالبات دیگری مطرح و پی گیری خواهند کرد .
شاید این نتیجه گیری منطقی و طبیعی باشد اما پرسش « من » به عنوان یک « معلم » از حکومتگران آن است که چرا و به چه دلیل از طریق « شیوه حکمرانی غلط » جامعه را به این جا و به « درجه جوش و با انفجار » رسانده اند ؟ و حاضر به اقرار به اشتباه و عذرخواهی و نشان دادن « صداقت » برای گشودن دریچه بسته ی « اعتماد » نیستند ؟
چرا به جای ساده کردن مساله عادت کرده ایم که آن را تا می توانیم « پیچیده » و « لاینحل » نشان دهیم ؟
دقیقا همین انتقاد و ایراد در سوی مقابل به « جامعه » و به ویژه گروه ها و نهادهایی مانند دانشگاه ، استاد ، دانشجو ، معلم ، هنرمند ، سلبریتی ، ورزشکار و... وارد است که چرا و با توسل به مطالبه گری آگاهانه ، مستمر و کنش گری موثر و کم هزینه حاکمیت و دولت را وادار به تمکین در برابر مطالبات خود و در سطح « پایین تر » نکرده اند که اکنون و بعضا خواهان کنار رفتن کل سیستم می شوند ؟
این یک معادله دو سویه است .
چه تضمینی وجود دارد پس از زوال یک سیستم در اثر مولفه ها و گره های کور فرهنگی و اجتماعی ، دوباره همان سیستم قبلی در شکل و شمایلی دیگر توسط ارکان اجتماع باز تولید نشود ؟
اصطلاحی هم این روزها مد شده به نام : « وسط باز » .
فضا طوری رقم خورده است که یا باید در طرف « حاکمیت » بایستی و یا در سوی « متنفران از حکومت » .
در واقع ،؛ در این میان « حد وسطی » ترسیم و یا تعریف نمی شود .
این دقیقا همان روایت کهنه و البته ماندگار و نهادینه شده ی « صفر وصد » دیدن قضایا و یا « سیاه و سفید » دیدن مسائل است .
هنگامی که خشم و نفرت جامعه و کلیت آن را قبضه کند دیگر کسی حوصله تحلیل و تعقل در روندها و فرآیندها را نخواهند داشت و « بردار » نیروها به سمت و سوی نامعلوم و تاریکی خواهد چرخید .
البته که « شفافیت » و رعایت آن هم از سوی افراد جامعه و هم حکومتگران کنش خوب و موجه و قابل دفاعی است اما نخست باید مرز آن با افراط و خشونت روشن شود .
جامعه ی ایران و در مقیاس کوچک تر آن « معلمان » به ویژگی هایی مانند » محافظه کاری » ، « تظاهر » ، « دو رویی و چند پهلو بودن » ، « تضاد میان گفتار و کردار » و نظایر این ها شناخته می شوند . مستندات تاریخی هم چنین وضعیتی را تایید می کنند . چرا به جای ساده کردن مساله عادت کرده ایم که آن را تا می توانیم « پیچیده » و « لاینحل » نشان دهیم ؟
شواهدی که نشان دهند این گونه صفات در ایرانی ها ریشه کن شده و رنسانس فرهنگی رخ داده نیز مشاهده نمی شوند .
از نظر من ، افراد و جریاناتی که دیگران را متهم به « وسط بازی » می کنند نخست باید تعریف خود را از « شفافیت و صداقت » ارائه کنند .
حاکمیت هم که همواره از ادبیات ثابت و کلیشه ای و قالبی مانند « فقدان بصیرت » و « سوء استفاده ی دشمن » و... استفاده می کند باید که صداقت خود را در « پاسخ گویی در برابر عملکرد » به جامعه اثبات کند و دست از سنت های غلط گذشته بردارد .
وقتی جامعه مسئولیت پذیری و صداقت حاکمان را در عمل مشاهده کند دیگر نیازی به این همه هزینه های بی مورد و لشگر کشی های خیابانی برای آن که اثبات کند « من بیشتر هستم و دارم » نخواهد داشت .
گروه رسانه/
آن چه در زیر می آید ؛ سخنان دکتر مقصود فراستخواه استاد برنامه ریزی توسعه ، آموزش عالی است که با موضوع « هفت ضلع تفکّر انتقادی » در انجمن جامعه شناسی ایران در اردیبهشت 1401 ایراد گردیده است .
بخش سوم را می خوانید .
در تمام سالهای تدریسام در مدارس دولتی، با دختران افغان، عاشقانه زیستهام. در همان نخستین روز هر سالی، پرسیدهام چه کسانی افغانستانیاند و خواستهام که با آن دهان مهجور گفتوگوها، چون دلوی که از ته زخم بالا میآید، حرفی بزنند؛ هر چه باشد.
آنها اکثراً خجالتیاند؛ با گونههای سرخ، لفظ خاله، معلم و خانم را جابهجا میگویند و پس از مدتی که صمیمیتی درگرفت، در کلمهی عزیز خاله میمانند.
از هفتهی دوم و سوم مدرسه، شروع میکنند به نامهنوشتن، به درستکردن کاردستیای مثلاً دوختن دکمهها بر نمدی، دوختن دوستتدارمی بر تکهپارچهای.
در کلاس، ترانههای افغانستانی میگذارم و اولین گلهایی که باز میشوند، چشم آنهاست. در جمع بغلشان کنید تا معنای بیدریغی در بخشیدن حس زنده بودن را خوب بفهمید. به مادرانشان در جمعی بگویید: چه دختری/پسری تربیت کردی! تا تمامیت قدرشناسی و معرفتی که یک انسان میتواند نثارتان کند را چون سبدی از بهشت هدیه بگیرید.
چند بار از مرگ تو مرده باشم ستارهجانم؛ چندبار لبخند درخشانات را دوره کنم تا بشود نوشت یک لکهی درشت سیاه روی جگرم نشسته، درست بهاندازهی غیاب خورشیدی که میتوانستی در چشمات داشتهباشی و شاید امکان داشت روزی بغل تاریکام را روشن کنی؟!
دختر ۱۷سالهام، نامات چراغ باشد برای منِ معلم که هروقت خواهرانات را بوسیدم، یادم بماند بهاندازهی ستارهای، سهمی از آسمان بلندت دارم. آتش قلبم بماند برای هر کلاسی که خواهران تو را از غار تنهایی بیرون میکشد و عشق و اعتماد را در میانه میگیراند.
لبخند پهناور و دشتیات سلاح آبائیام باشد از پس زخم سال یک، برای روزها بیخستگی دویدن و شبهای بیسرشکستگی تا چیزی که به چنگ آید زندگی باشد و آیندهی نو زاد، تا لبخندهای شما بتواند پهن شود در چشمانداز و مناظر امیدواری را دمدست کند برای هر پنجره و در و چشمی.
ضربههای سرت صدا شود در گوش زمان تا فراموش نکنیم؛ جانکندن رؤیاهای نوجوانی تو، دقیقهی آخر ندارد. مدام باید برگشت به دم آخر، به احتضار خونی که نمیخواست بمیرد، به معاشقهای طولانی میان قلب و نفس بر بالهای فرشتهی مرگ.
کمک کن فراموش نکنیم تو سهسال بعد بیستساله میشوی و درحالیکه دستهایت را زیر چانه گذاشتهای، هنوز داری به زندگی نگاه میکنی...
کانال صور ما
19 ام مهرماه کله سحر به جای مدرسه در انبار کتاب ناحیه چادر زده ام . یک ساعت و اندی است صف کتابم . نوبت که به ما رسید آسمان تپید و اینترنت قطع شد ! زنگ مراجعان و منتظران مهر و امضا مدرسه مجبورم می کند از خیر صف و کتاب گذشته و زنبیل برای ظهر پهن کنم.
ساعت 5/ 1 دوباره به گاز خود را به صف کتاب می رسانم ؛ بالای ده نفر قبل از من نوبت گرفته اند . بالاخره حوالی ساعت چهار موفق به دریافت سی دست کتاب جا مانده ها می شوم تا کتابها را از انبار تحویل و در مدرسه تفکیک کنیم ، ناهار و شامم یکی می شود.
این تقریبا برنامه دو ماهه شهریور و مهر مدیران در مدارس کشور در درگیری با مقوله ثبت، تحویل و توزیع کتاب به دانش آموزان ماست.
یکی از خصوصیات سال های اخیر این است که تقریبا روزی یافت نمیشود که مدیریت و کارکنان مدارس از سوی خانوادهها متهم به سهل انگاری، بی کفایتی و قصور در توزیع کتب درسی دانش آموزان نشده و مورد عتاب و خطاب رسانه ها، مسئولین بالادستی و جامعه قرار نگیرند.
جالبترین بخش ماجرا آنست که به دلیل ارسال قطره ای کتابهای درسی به مراکز توزیع مجبور باشی روزانه با اجاره وانت و اسیر کردن یکی دو نفر به مراکز توزیع کتب سرک بکشی و بعد از ساعتها علافی در صفوف طولانی، چند ده کتاب دریافت کنی تا مبادا از قافله پخش عقب بمانی!
ثبت الکترونیکی کتاب و باقی ماجرا
چند سالیست بار توزیع کتب درسی مدارس از مسیر ثبت در سامانه کتب امکان پذیر گردیده است. بدین ترتیب که قبولین خردادماه در مراجعه به ثبت نام برای پایه بالاتر موظف به ثبت الکترونیکی کتاب با کد ملی دانش آموز (ثبت انحصاری) مواجه شدند.
آموزش و پرورش در ادامه تحقق دولت الکترونیکی ، ثبت برخی از کتب دانش آموزان را به دو صورت ثبت گروهی توسط مدارس مربوطه و همچنین ثبت شخصی تکلیف نمود.
لذا عملا ثبت کتب دانش اموزان لزوماً از مسیر ثبت در سامانه کتب (گروهی یا انفرادی) انجام پذیر است.
مزایا و معایب ثبت الکترونیکی کتاب
دریافت کتب مدارس از مسیر سامانه الکترونیکی داری مزایا و معایب جدی است:
از مزایای احتمالی واگذاری الکترونیکی کتاب می توان به حداقل رسیدن اسراف کتاب و همچنین درگیر و وادار کردن خانواده ها به کسب سواد لازم برای دریافت الکترونیکی کتاب اشاره نمود.
از مهمترین مشکلات پخش الکترونیکی کتاب می توان به جدی نگرفتن ثبت در سامانه کتب و عادت داشتن خانواده به دریافت سنتی کتابها اشاره نمود. بسیاری از خانواده ها به دلیل فقدان آشنایی لازم و نتیجتا عدم ثبت به هنگام در سامانه کتب، هم خود و هم مسئولین مدارس را دچار دردسری تمام نشدنی کردهاند.
کتابهایی که مهر ندارند
هر ساله مسئولین آموزش و پرورش اوایل تابستان خبر از واگذاری کتب دانش آموزان در نخستین روزهای شهریور میدهند ولی در صحنه عمل امسال در پایان هفته سوم مهرماه هنوز بخشی از کتابهایی که حتی به موقع ثبت سفارش شده اند، به استانها و به تبع آن به دست دانش آموز نرسیده و تاسف آورتر آن که کجایی و چرایی داستان را کسی پاسخ گو نیست.
مشکلات ثبت و دریافت کتاب برای قبولین شهریور و پس از آن دوچندان شده است.
مشکلات عمومی پخش کتاب در کشور
اساسنامه شرکت تعاونی توزیع کنندگان کتاب، کتاب را به پنج دسته تقسیم کرده است: پرفروش، کند فروش، غیرقابل فروش، ارزشمند ولی بد فروش و تولید فکر جدید.
نتیجه منطقی این تقسیم بندی، فروش بالای کتاب های نوع اول، بازگشت سرمایه اگرچه طولانی مدت کتاب های نوع دوم، فروش بد نوع سوم و فروش سخت ولی قابل تامل نوع چهارم و پنجم است. کتاب های کند فروش اگر چه دیر به فروش می رسند اما ناشر، کتابفروش و موزع درباره آنها ذهنیت منفی ندارند. اما کتابهای غیرقابل فروش به خاطر نداشتن بار فرهنگی و تکنیکی و فقدان استانداردهای لازم بیشترین مشکل را در روند فروش به خود اختصاص داده اند.
حال سوال اینجاست که مشکل پخش و توزیع کتب درسی در کدام یک از پنج دسته مذکور میگنجد؟
به نظر می رسد اساسا مشکل توزیع کتب درسی آموزش و پرورش متفاوت از مشکلات عمومی پخش و توزیع کتب غیر درسی است.
عمده مشکلات شاید در دو گروه بزرگ زیر قابل تفکیک باشد:
الف_ فقدان فرهنگسازی لازم بین خانوارهای ایرانی:
هنوز هم بخش قابل توجهی از مردم اعتقاد و اعتماد چندانی به دولت الکترونیک و لوازمات و اقتضائات آن ندارند. شایسته بود آموزش و پرورش با تهیه تیزرها و برنامههای تلویزیونی از اردیبهشت ماه، خانواده ها را با مقوله ثبت الکترونیکی کتاب درگیر کرده و آموزش های لازم را عرضه مینمود.
ب_ نارسایی و مشکلات جدی مدیریتی در پروسه تولید، تکثیر و پخش کتاب:
این بخش نیز مشکلات خاص خود همچون ناهماهنگی بین بخشی را داراست. با اینکه نسخ الکترونیکی کتب قابلیت دانلود دارند، ولی مخاطبان پیر و جوان آموزش و پرورش همچنان به نسخ کاغذی چشم دوختهاند.
حرف آخر:
آموزش و پرورش از اردیبهشت ماه بر طبل ثبت کتب کوبیده و با جذب میلیاردها تومان پول مردم نهایتا در پایان مهرماه نیز پاسخ گوی پروسه معیوب ثبت و توزیع کتب دانش آموزان نبوده و عملا مدیران مظلوم خود را در سیبل حملات افکار عمومی و جامعه هدف قرار می دهد.
سوال بی جواب اینست که چرا برای پخش کتاب از نهادهای مرتبط و تخصصی چون پست و بخش خصوصی استفاده نمی شود؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
ماده ۱۴۳ از آیین نامه جدید اجرایی مدارس (مصوب ۱۴۰۰) مصوب چهل و یکمین (۴۱) جلسه کمیسیون معین شورای عالی آموزش و پرورش به تاریخ 10 / 5 / 1400 اذعان می دارد :
« حداکثر ۲ ساعت از ساعات موظف هفتگی معلمان به مطالعه، پژوهش، بازآموزی، به روزآوری دانش تخصصی و مهارت های حرفه ای، تبادل اطلاعات و تجارب با دیگران، تعامل با دانش آموزان و اولیای آنان و انجام سایر فعالیت های مرتبط با تعلیم و تربیت در مدرسه، اختصاص دارد. مدیر مدرسه می تواند با توجه به شرایط مدرسه، این فرصت را برای کارکنان مدرسه فراهم آورد » . آیا اصلا و اساسا بودن و یا نبودن چنین نهادهای نظارتی تاثیری در بهبود و سلامت دستگاه ها اداری و دولتی دارد ؟
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که برای سال تحصیلی جدید واقعا و در عمل چه تمهیدات و برنامه هایی را برای اجرای این ماده قانونی تدارک دیده است ؟
در برنامه های یوسف نوری هنگام ارائه به مجلس شورای اسلامی در بخش « راهبرد » چنین آمده است :
« ارتقای توانمندی و انگیزه نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش به ویژه معلمان به عنوان نیروی فکری و فرهنگی جامعه » .
مطابق ماده یک از قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش یکی از وظایف مهم این شورا « نظارت بر حسن اجرای مصوبات » است .
پرسش « صدای معلم » از شورای عالی آموزش و پرورش و دبیر کل آن است که آیا نظارتی بر مصوبات خود در حوزه اجرا و عملیات دارد و یا آن فقط قانون تصویب می کند بدون آن که تضمین اجرایی داشته باشد ؟
و آیا چنین وضعیتی تا کی باید ادامه داشته باشد ؟
مجلسی که خود را « انقلابی » می نامد - هر چند پس از گذشت بیش از دو سال از تشکیل آن هنوز مفهوم ، کاربرد و فایده چنین صفات و واژه هایی حداقل برای معلمان مشخص و شفاف نیست - چه نظارتی را بر وزارت آموزش و پرورش و عملکرد وزیر آن حداقل برای برنامه ها و حرف هایی که در مجلس زده است اعمال می کند ؟
آیا اصلا و اساسا بودن و یا نبودن چنین نهادهای نظارتی تاثیری در بهبود و سلامت دستگاه ها اداری و دولتی دارد ؟
بدون تردید ، ریشه عمده ی نارضایتی های جامعه به ناکارآمدی و ضعف در بخش نظارت بر اجرای قوانین باز می گردد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید