آموزش و پرورش یکی از نهادهای اساسی جامعهپذیری و جایگاهی برای ارتقای رشد علمی است؛ آنچه انتظار میرود، تلاش همهجانبه برای رسیدن به این امر مهم است. برای بررسی عملکردی این نهاد باید از جوانب متعددی به آن نگریست. اولین نکته مورد بررسی، بحثهای مربوط به آموزش است که نیاز به تلاشی همهگیر دارد.
این امر از محتوای درسی تا برنامهها و تفکرات آموزشی را شامل میشود و بیتوجهی به آن، پیامدی چون بهحاشیهرفتن آموزش را بههمراه دارد. آینده شغلی دانشآموزی که سالهای زیادی از عمر خود را در محیط آموزشی میگذراند، در گرو برنامهریزیهای فرادستان است که همتی همهجانبه را میطلبد. به آموزش باید نگاه خردمندانهتری کرد و تغییری جدی در آن بهوجود آورد.
جامعهپذیری دانشآموز نکته دیگری است که باید دربارهاش تأملی منطقی کرد. دانشآموز اوقات زیادی از عمر خود را در این نهاد سپری میکند. این نهاد باید بتواند از او شهروندی مطلوب بسازد؛ شهروندی آگاه که به حقوق حقه خویش واقف باشد. طبعا تحقق این اهداف مهم، به برنامهریزی جدی همه فرادستان از بالا تا پایین نیازمند است. برنامههای کلی و جامع این امر با بهرهگیری از اندیشههای صاحبان فکر در امر تعلیم و تربیت تدوین میشود و اجرای درست آن با برنامهریزیها و خلاقیتهای مدیران مناطق مختلف براساس فضای موجود در آنجا امکانپذیر خواهد بود.
مدیر آموزشوپرورش نیروی خلاقی است که برنامهریزیهای درست و همهجانبه او میتواند هرگونه شائبهای را از بین ببرد. توجه جدی به قابلیتها بدون درنظرگرفتن حاشیهها اولین نکته موفقیت محسوب میشود. طبعا کسانی میتوانند موفقتر باشند که کمتر به هر دری میزنند تا همچنان روی صندلی چرخان بمانند.
آموزشوپرورش نیازمند تحولی جدی است؛ تحولی که منتج به ارتقای آموزشی و پرورشی در این نهاد مهم شود. محیط اداری نباید عاری از تفکرات آموزشی که صفت مشخصه این نهاد مهم است، باشد. باید قابلیتها را در همه گروهها جستوجو کرد. باید به آنهایی توجه کرد که بینش آموزشی بیشتری دارند و خدایناکرده تملق و... آنها را به این سو نکشانده است.
باید اندیشید که چرا ترکتحصیلها اتفاق میافتد؟
چرا همچنان باید دانشآموز بازمانده از تحصیل داشت؟ چرا با وجود این نهاد مهم باز هم باید شاهد بروز ناهنجاریهای اجتماعی بود؟ و... .
بیشک توجه به اینها نیازمند آسیبشناسی جدی است. بیگمان رفع این مشکلات فقط در قالب مکتوبات بخشنامهای امکانپذیر نیست. باید همه آنهایی که در هر جایگاهی اعم از اداری یا آموزشی قرار دارند به وظایف خویش واقف بوده و بهدرستی به انجام آن بپردازند.
نکته قابلتأمل دیگری که همواره به آن بیتوجهی میشود این است که چرا عدهای به هر دری میزنند تا وارد محیط اداری شوند یا اگر در محیط اداری هستند تلاش میکنند تا همچنان در آنجا بمانند و گاه به هیچ قیمتی حاضر به خروج از آن نیستند.
محیط اداری تافتهای جدابافته نیست که فقط به آن، توجهی خاص شود و تلاش شود تا عدهای خاص در آنجا ورود پیدا کنند، اگرچه باید قبول کرد که به سهم خود باید از توجه بالایی برخوردار باشد. محیط اداری باید جایگاهی برای برنامهریزیهای آموزشی باشد که آنهم نیازمند وسعت دید و اندیشه است.
آنچه انتظار میرود، ایجاد یک محیط خلاق و با برنامه از همه گروههای مختلف است که مبتنیبر حقوق شهروندی آنها باشد. کادر اداری آموزشوپرورش باید خلاقانی باشند که دغدغه آموزشی دارند، جز به آموزش نمیاندیشند و تمام هدفشان این است که بتوانند در راه پیشبرد اهداف آموزشی مؤثر باشند.
مخلص کلام اینکه مدیران باید آگاهانهتر به مسائل نظر افکنند، جز به تفکر آموزشی نیندیشند، مراقب آنانی باشند که جز تملق هیچ ندارند، مجموعه خویش را با درایت انتخاب و تلاش کنند تا آموزشوپرورش را به سمت تحولی جدی و بنیادین پیش ببرند.
روزنامه شرق
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /

پیرو اطلاعیه قبلی سازمان معلمان ایران ( این جا ) در مورد برگزاری مجمع عمومی و نیز انتخابات شورای مرکزی به اطلاع می رساند :
مجمع عمومی سازمان معلمان ایران به منظور بررسی و تصویب اساسنامه و مرامنامه جدید و نیز تعیین اعضای شورای مرکزی و ارکان سازمان در روز سه شنبه 24 / 9 / 1394 از ساعت 30 / 15 الی 18 در باشگاه فرهنگیان واقع در خیابان کارگر جنوبی ، میدان حر ، خیابان کمالی ،خیابان کاشان ، روبه روی درمانگاه ولی عصر ( عج ) برگزار می گردد .
حضور اعضای محترم مزید امتنان خواهد بود .
( با توجه به پیشنهاد برخی از فرهنگیان و معلمان جهت برگزاری مجمع در یک مکان بزرگ تر و نیز سهولت دسترسی بیشتر ، خبر روزنامه اعتماد مورخ یکشنبه 15 / 9 / 94 تصحیح می گردد . )
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
مطابق با این مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، تمامی دارندگان مدرک معادل ضمن خدمت فرهنگیان که طی سال های 1377 تا 1381 به دوره های مذکور راه یافته اند، حسب مورد از تسهیلات مصوبه شماره 77633/2 مورخ 28 مردادماه سال 1392 شورای گسترش آموزش عالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، برای ادامه تحصیل در مقاطع رسمی تحصیلی بالاتر برخوردار می شوند.
ایرنا
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
جنجالها بر سر ممنوعیت ثبتنام رشته علوم انسانی در مدارس دولتی همچنان ادامه دارد. دو روز پیش مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران اعلام کرد: «از سال آینده ثبتنام در رشته ادبیات و علوم انسانی را در مدارس دولتی عادی نخواهیم داشت و دانشآموزان متقاضی رشته علوم انسانی باید در دبیرستانهای «فرهنگ» ثبتنام کنند.»
با اعلام این خبر موجی از واکنشها از سوی خانوادهها، معلمان و کارشناسان تعلیم و تربیت به راه افتاد. خانوادهها نگران شدند و پرسیدند آیا این « مدارس فرهنگ » جوابگوی آنها خواهد بود و آیا در کلان شهری مثل تهران مدارس فرهنگ به اندازه کافی وجود دارد؟
معلمان گمانه زنی کردند که مسئولان آموزش و پرورش میخواهند رشته علوم انسانی را محدود کنند و کارشناسان تعلیم و تربیت هم این سؤال جدی را پیش کشیدند که آیا این مدارس فرهنگ، پیرو همان مدرسه «فرهنگ» به مدیریت خانواده حداد عادل هستند یا خیر؟
گرچه فریدالدین حداد عادل این موضوع را تکذیب کرد و به «ایران» گفت: «ما هم مثل شما خبر را خواندهایم و اصلاً نمیدانیم چرا آموزش و پرورش این اسم را برای مدارس علوم انسانیاش انتخاب کرده است. ما هیچ گونه همکاری با مدارس دولتی نداریم و مدیریت این مدارس فرهنگ برعهده پدرم نیست.»
با این حال این سؤال هم پیش آمد که آیا پس از تهران، در سراسر کشور دانشآموزان برای ورود به رشته علوم انسانی با شرایط ویژهای مواجه خواهند شد؟
خبرنگار «ایران» این موضوع را از مسئولان آموزش و پرورش پیگیری کرد. برخی از آنها حاضر به گفتوگو نشدند و اعلام کردند که موضوع باید از سوی مدیرکل آموزش شهر تهران پیگیری شود و برخی دیگر هم این موضوع را تکذیب کردند و اعلام کردند که اصلاً معلوم نیست بر چه اساسی این تصمیم گرفته شده است.
«مهدی نوید ادهم»، دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش در این باره گفت: « اصلاً موضوع حذف علوم انسانی در شورای عالی آموزش و پرورش مطرح نبوده است. ما نمیدانیم بر چه اساسی آقایان اظهار نظر کردهاند. اساساً حذف علوم انسانی را در مدارس دولتی غیر ممکن میدانیم.»
ادهم گفت: «بر اساس سند تحول بنیادین کارشناسان تعلیم و تربیت مطرح کردند که رشتههای تحصیلی دبیرستان را سر و سامانی دهند. این موضوع در حد حرف باقی مانده و اصلاً کار کارشناسی روی آن انجام نگرفته است. حذف رشته علوم انسانی در مدارس دولتی با عدالت آموزشی همخوانی ندارد.
ما اصلاً نمیخواهیم که رشته علوم انسانی را محدود کنیم. با اصل و اساس این موضوع مخالفم و به صورت جدی این موضوع را تکذیب میکنم.»
او میگوید: «به عنوان کارشناس تعلیم و تربیت میگویم که آموزش و پرورش باید رشته علوم انسانی را تقویت کند نه اینکه بخواهد برای دانشآموزان و علاقهمندان این رشته محدودیت به وجود آورد.»
نوید ادهم میگوید: «طبق اصل 30 قانون اساسی دولت وظیفه دارد که زمینههای تحصیلات مقدماتی تمام مردم را به صورت رایگان فراهم کند. ما هم نمیخواهیم هزینهای به خانوادهها تحمیل کنیم. هر تصمیمی که از سوی مسئولان مطرح میشود باید در شورای عالی آموزش و پرورش به تصویب برسد. هنوز درباره رشته علوم انسانی بحثی در این شورا نشده است.»
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

متاسفانه در یکی از وبسایت ها با مطلبی روبه رو شدم که به نقل از رییس اداره تکنولوژی و گروه های آموزشی ابتدایی کرمان ، جناب حسینی آورده شده است :
" متاسفانه معلمان ما مقیاس کمی را برداشته و مقیاس کیفی را جایگزین آن کرده اند "
به زبان ساده تر یعنی اینکه معلمین عزیز ما ارزشیابی مقیاس کمی یعنی درج نمره در کارنامه دانش آموزان را حذف کرده و به جای آن از کارنامه توصیفی استفاده می کنند یعنی برخلاف نظام ارزشیابی گذشته که نمره در کارنامه دانش آموزان درج می شدٰ، حال در کارنامه توصیفی از مقیاس کیفی خیلی خوب خوب ، متوسط و ضعیف استفاده می شود !
این گونه ؛ در پایان سال کارنامه ای به دانش آموز ارائه می گردد که دارای سه صفحه است که وضعیت دانش آموز در آن شرح داده شده و در یکی از این صفحه ها با مقیاس خیلی خوب و... وضعیت نهایی اعلام می گردد.
با توجه به توضیحات فوق الذکر و اظهار بیان جناب حسینی عزیز پیرامون موضوع مطروحه و اینکه این اشتباه را به گردن معلمین می اندازند و اظهار نموده اند که متاسفانه معلمین ما مقیاس کمی را برداشته و مقیاس کیفی را جایگزین آن کرده اند!
بنده به عنوان یک فرهنگی واقعا" متاسفم که ایشان در این زمینه اشتباه مسئولان ذی ربط در مقطع ابتدایی را به گردن معلمان زحمتکش ابتدایی انداخته اند
در صورتی که مقصر اصلی افرادی هستند که سال هاست تلاش داشته و دارند نظام آموزشی کشور را با آزمایش و خطا تغییر دهند و تغییر ارزشیابی هم خواست مسولین ذی ربط بود نه همه معلمان !
متاسفانه در طول دوران وزارت جناب آقای حاجی بابایی بزرگترین ظلم به نظام آموزشی کشور شد، طوری که اغلب مشکلات نظام آموزشی موجود به دلیل روی کار آوردن افراد بی تجربه ای بود که فقط پست ها را اشغال کرده بودند!
برای اجرای هر طرح جدیدی هم به جای نظر خواهی و نظر سنجی از معلمان، آقایان از بالا تصمیم می گرفتند ؛ سپس با دعوت مدیران واحدهای آموزشی از آنها می خواستند تا طرح های مورد نظرشان را به معلمان منتقل و اجرایی کنند .
مدیران واحدهای آموزش هم با جلساتی از معلمان واحد های خود درخواست می کردند تا آنها هم در جلسات مختلف از جمله جلسات طرح های فراگیر اولیا را ترغیب به همکاری طرح های جدید نمایند!
نمونه هایی از این طرح ها :
* طرح ارزشییابی کیفی به توصیفی (حذف نمره و جایگزینی خیلی خوب...در کارنامه دانش آموزان )
* طرح جابربن حیان
* طرح نظام قدیمی ! ( پایه ششم یا همان طرح 6 3 3 )
و....
طوری که وقتی جناب حاجی بابایی رفتند با روی کار آمدن آقای فانی ایشان فرمودند حاجی بابایی سنگی را در چاهی انداختند که....!
برادران و خواهران گرامی !
اولیا و دانش آموزان عزیز !
حقیر در صدد نفع همه این طرح ها و یا فواید آنها نبوده و نیستم !
ولی اغلب طرح ها در این ده سال گذشته متاسفانه تیشه به ریشه علم و نظام آموزشی کشور زده شد و همچنان همه سردر گم هستیم ...

آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ششمین سال خدمتم بود.بعد از چند سال خدمت در روستاها برای اولین بار قرار بود در سطح شهر تدریس کنم.در کنار ساعات کاری که داشتم ابلاغ شش ساعت ریاضی سال اول دبیرستان (پایه دهم کنونی) را به عنوان اضافه تدریس به دستم دادند و روانه یکی از دبیرستان های سطح شهرم کردند که چندان خوشنام نبود و همه از اکثریت بچه های ناهنجارش شاکی بودند.
خلاصه اینکه بنده بدون اطلاع از این موضوع با اشتیاق به دبیرستان مربوطه مراجعه کردم و ابلاغ را تسلیم مدیر مدرسه نمودم.القصه جناب مدیر پسر همسایه روبه رویمان بود که حدود ده سالی از بنده بزرگ تر بود . آدم محترم ، دلسوز و متینی بود.
من را که دید خیلی تحویلم گرفت و در کنار خود نشاند و پذیرایی نمود. تا اینجای قصه اوضاع عادی بود ، تا اینکه علت آمدنم را جویا شد. من نیز ابلاغ را تسلیمش نمودم.به محض دیدن ابلاغ فورا گفت ابلاغ را در جیبت بگذار و به اداره برگرد و بگو که این اضافه تدریس را نمی خواهی !
علت را جویا شدم.
فرمود: راستش را بخواهی ما هفت تا کلاس سال اول داریم و از هر کلاس چهار پنج نفر [به قول خودش ] نخاله را جمع آوری و فیلتر کرده و هشتمین کلاس را تشکیل داده ایم و این دانش آموزان به تنها چیزی که فکر نمی کنند درس و کتاب و مدرسه است ، چه برسد به درس سنگینی چون ریاضی و حال چون همسایه بودیم و هستیم و دوستت دارم ، اجازه نمی دهم به چنین کلاسی بروی و خود را درگیر چنین جوی کنی.
اما بنده با احترام کامل به دلسوزی ایشان اصرار به رفتن به کلاس و قبول کردن ابلاغم نمودم که دست آخر نیز پذیرفتند.این اصرار بنده دلیلش مادی و برای حق الزحمه اضافه تدریس در آن مدرسه نبود ، چون به راحتی می توانستم با شش ساعت دیگر در مدرسه ای دیگر عوضش کنم ؛ بلکه بیشتر به خاطر شوق و اشتیاق تدریس در دبیرستان ، آن هم در سطح شهر، و اینکه زیاد برایم دانش آموز نخاله و غیر نخاله فرقی نداشت بود.
با وجود تازه کار بودنم اعتماد به نفس عجیبی داشتم.مع الوصف اقدام به جفت و جور کردن برنامه نمودیم، که ایشان عمدا شش ساعتم را در سه روز قرار دادند ( بعدها فهمیدم که ایشان برای اینکه بنده منصرف شوم این کار را انجام داده بودند )
دو روز بعد برای اولین بار وارد کلاس مربوطه شدم.
در اولین جلسه به رسم عادت و روال سال های گذشته که حتی تا الان نیز ادامه دارد و خواهد داشت، هیچ کتابی را باز نکرده و تدریس ننمودم ، بلکه بعد از معرفی خود ، فقط برای بچه ها از روش کار ، و قوانین کلاس، خواسته ها و اصول رفتاری خودم و... صحبت کردم.بچه های بامرام و باحالی بودند.از قیافه هایشان شیطنت و منش لات گونه می بارید. به هر صورت ، جلسه اول به خوبی و خوشی تمام شد.
جلسه دوم که زنگ اول و اول صبح بود وارد کلاس شدم و بعد از سلام و احوال پرسی از جایم بلند شدم و گچ را در دست گرفتم تا شروع به درس دادن نمایم. هنوز اولین کلمه را بر روی تخته ننوشته بودم که از ته کلاس یکی از بچه ها با صدای بلند گفت: " آقا معلم برای کی داری درس میدی؟ باشکم گشنه که آدم ریاضی جالیش نمیشه." هنوز رویم به تخته بود و مشغول نوشتن بودم و در عین حال پرسیدم : صبحانه نخوردی؟ هم او و هم بقیه دانش آموزان همگی با صدای بلند گفتند: نههههه خییییر !
گچ را جلوی تخته گذاشتم و رویم را به کلاس کردم.دستم را تکاندم و کنار میزم رفتم.از جیبم یک پنجاه تومانی بیرون آوردم و روی میز گذاشتم.بعد رو به بچه ها گفتم : حرفتان منطقی است و حرف حساب جواب ندارد. پس هر کس که صبحانه نخورده است یک پنجاه تومانی بیاورد و روی این پول بگذارد.در عرض یک چشم بر هم زدن همه دانش آموزان نفری پنجاه تومان روی میز گذاشتند . سپس دوتا از بچه ها را برای خریدن سنگک و پنیر و کره به بیرون از کلاس فرستادم . ده دقیقه نگذشت که برگشتند و به همراه بچه ها صبحانه مختصری در کلاس خوردیم. از جمع کردن پول ، و آوردن سنگک و مخلفات صبحانه تا خوردن آن کلا نیم ساعت از کلاسم مصرف شد.بعد از آن و در ساعت باقیمانده تدریس اولین درس ریاضی را شروع کردم.
از آن روز به بعد به صورت برنامه ای منظم و تا پایان سال ، نیم ساعت از آن جلسه ای که اول صبح بود را به خوردن صبحانه با بچه ها در کلاس مصرف می نمودم.چون شیفت مان چرخشی بود دو هفته یک بار به این برنامه می پرداختیم و چون در هفته سه جلسه با این کلاس بودم (دو جلسه اصلی و یک جلسه جبرانی )
از هر شش جلسه، یک جلسه آن ( آن هم نیم ساعتش ) صرف این کار می شد.
این کار باعث شده بود که دانش آموزان به شدت علاقه مند به کلاس ریاضی شده و برای کلاس ریاضی و مخصوصا آمدن آن جلسه ای که در آن صبحانه می خوردند بیقراری می کردند و کار تا جایی پیش رفته بود که حتی بچه هایی که در آن زنگ ورزش داشتند و ساعت بیکاری داشتند نیز به جمع مان اضافه شده بودند.بعضی جلسات تعداد دانش آموزان کلاسم که در اصل حدود سی نفر بودند تا مرز پنجاه نفر هم می رفت.
شرط برهم نخوردن صبحانه هم توجه به درس و کسب نمره های خوب در آزمون هایی بود که به صورت دو هفته یک بار از آنها می گرفتم و افرادی که نمره کم می گرفتند را از همراهی کردن در صرف صبجانه به نشانه تنبیه حذف می کردم و با دانش آموزانی که نمره بالای 12 می گرفتند ماهی یک بار در حیاط مدرسه فوتبال بازی می کردم.
گاهی معلمان دیگر و حتی معاون و یک بار مدیر مدرسه نیز در این فوتبال ما را همراهی می کردند.
خلاصه اینکه ؛ فضایی درست شده بود که خودم نیز برای رفتن به این کلاس بیقراری می کردم.
یک ماه اول سال هم که گذشت، یکی از دبیران ریاضی آن دبیرستان استعفا داد و به استخدام آموزش عالی در آمد و جناب مدیر 12 ساعت تدریسش را به اصرار به بنده محول نمود.
و در همه کلاس هایی که در آن دبیرستان داشتم همین برنامه را پیاده کرده و تعداد دانش آموزان همه کلاس هایم همیشه از مرز 40 نفر تجاوز می کرد و هیچ کس هم جرات نداشت که کوچکترین کم توجهی در کلاس نماید ، چون تنبیهش محروم شدن از مراسم صبحانه و فوتبال و کلاس بود.
آن سال با بهترین آمار و درصد قبولی به پایان رسید و هیچ وقت تکرار نشد و فقط خاطره ای از آن برایم باقی ماند.
البته اکنون خیلی از آنها کاره ای شده اند.
یکی شان استاد دانشگاه در رشته کامپیوتر و یکی دیگر استاد دانشگاه در رشته ریاضی شده. یکی کارمند بانک و یکی دیگر معاون کلانتری شده و قس علیهذا...
و همگی وقتی به من می رسند فقط از آن سال یاد می کنند...
و من این درس را از آن دانش آموزان نخاله یاد گرفتم که :
راه حل ایجاد انگیزه و شکوفایی استعداد دانش آموزان چیزهایی فراتر از روابط و ضوابط خشک کلاس و مدرسه است.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /

دانشجویان دانشگاه شهید رجایی در اعتراض به پیدا شدن سرنگ در غذا جلو سلف سرویس و حوزه ریاست تجمع کردند که مسئول کمیته انضباطی با اعمال زور اقدام به جمع آوری تلفن های همراه دانشجویان کرد.
دانشجویان پیرو اتفاق شب گذشته و پیدا شدن سرنگ در غذا خوابگاه ظهر امروز جلو سلف سرویس تجمع کردند که مسئول کمیته انضباطی با اعمال زور تلفن های همراه دانشجویان را گرفت و آن ها را به دفتر کمیته انضباطی برد.
پس از این ماجرا اعتراض ها گسترش پیدا کرد و دانشجویان در جلو دفتر ریاست تجمع کردند که با حضور ریس دانشگاه در سالن آمفی تئآتر ابتدا دانشجویان معترض صحبت کردند سپس رئیس دانشگاه به خاطر برخورد بد با دانشجویان عذرخواهی کرد و قول پیگیری موضوع را داد.
حال پرسش این است :
دانشجویان دبیری تا چه زمانی باید برای کوچک ترین اعتراضی با امنیتی ترین دیدگاه ها و یا عکس العمل ها مواجه شوند ؟
منتظر پاسخ هستیم .
پایان پیام /
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گویا هشت سال زمان لازم بود تا مسئولان وزارت آموزش و پرورش، مساله اعتیاد بین دانشآموزان را بپذیرند و این علیاصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش بود که پس از سالها انکار دانشآموزان معتاد، این مساله را بهطور علنی اعلام کرد.
براساس آماری که ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام کرده بود، یک درصد از دانشآموزان معتاد هستند و این آمار با توجه به تعداد دانشآموزان، عددی حدود 130هزار دانشآموز معتاد را در کشور نشان میدهد.
همین آمار دلیلی شد که وزیر آموزش و پرورش عنوان کند: «دانشآموز معتاد در مدارس هست، اما تعدادشان خیلی کمتر از چیزی است که از منابع غیررسمی اعلام میشود.»
همچنین علیرضا جزینی، قائممقام دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز پیش از این گفته بود: «شیوع پدیده اعتیاد میان دانشآموزان بسیار نگرانکننده است و توقع ما در حوزه آموزش و پرورش بیش از این است، زیرا مدیران و معلمان مدارس در موضوع آگاهسازی حرف اول را میزنند.»
اسفندیار چهاربند، مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران در مورد آمار دانشآموزان معتاد اظهار کرد: «اعتیاد، جامعه را تهدید میکند و محدود به محیط مدرسه نیست. ضمن اینکه رویکرد در آموزش و پرورش، رویکرد پیشگیری است و خانواده، دانشآموز و مربیان را تحت آموزش قرار میدهیم.»
او در نشست خبری دیروزش که قرار بود با محوریت «آسیبهای اجتماعی و کودکان کار» باشد بیشتر به مسائل آموزشی و رشتههای تحصیلی پرداخت و درباره کودکان معتادی که ناچار به ترک تحصیل میشوند، گفت: «هیچیک از مراجع قانونی تاکنون گزارش رسمیای را از اعتیاد دانشآموزان ارائه ندادهاند و گزارش رسمی تاییدشده در این باره وجود ندارد؛ آماری از سوی نهادها اعلام میشود که از نظر آموزش و پرورش رسمیت ندارد. از طرفی آموزش و پرورش با نگاه خوشبینانه و ساده به این پدیده نگاه نمیکند و اگر مواردی از اعتیاد دانشآموزان مشاهده شود، به واحدهای مشاوره ارجاع خواهد شد.»
مخدر صنعتی، مصرف را راحت کرده است
جعفر ابراهیمی، آموزگار و فعال صنفی در مورد وضعیت دانشآموزان معتاد معتقد است: «از گذشته تا امروز دانشآموز معتاد وجود داشتهاند و انکار دانشآموز معتاد نمیتواند مشکل آنان را حل کند، زیرا حقیقتی است که در جامعه وجود دارد.» او با بیان اینکه من بهعنوان معلمی که در منطقه آسیبدیده تدریس میکند بارها سرنوشت دانشآموزان معتاد را دیدهام، افزود: «در گذشته مصرف مواد مخدر به دلیل اینکه سنتی بود، سختتر و کمتر بود؛ اما امروزه با وجود مواد روانگردان و صنعتی، تعداد دانشآموزان معتاد بیشتر از گذشته شده است، بهخصوص در مناطق آسیبپذیر که بیشتر دانشآموزان با خانواده معتاد زندگی میکنند، این موضوع بیشتر دیده میشود.»
ابراهیمی بر این باور است که چاپ پوستر و نصب آن تنها تبلیغاتی است که به محیطزیست آسیب میزند و هیچ کمکی به پیشگیری از مصرف مخدر و درمان اعتیاد دانشآموزان نمیکند. او معتقد است مسئولان آموزش و پرورش باید فکر اساسیتری برای پیشگیری و آموزش در این زمینه بکنند. او تاکید کرد: «در مناطق محروم، خانوادهها دانشآموزان را به مدرسه میفرستند تا ساعتی را در محلی امن باشند.
حالا تصور کنید دانشآموز که برای دور ماندن از محیط بیرون به مدرسه میآید، با فضایی که هیچ جذابیتی ندارد مواجه میشود. همین موضوع باعث میشود برخی از آنها از مدرسه زده شوند.»
ابراهیمی با بیان اینکه پشت درهای مدرسه بهویژه در مناطق آسیبپذیر، مواد مخدر و هزار و یک خطر در انتظار دانشآموزان است، معتقد است: «زمانی که نه سرانه فضای آموزشی و نه سرانه ورزشی مناسبی برای دانشآموزان در مدرسه وجود نداشته باشد، هر لحظه ممکن است به سمت خطرهایی که پشت در مدرسه وجود دارد، کشیده شوند.»
او در مورد سرنوشت و نحوه برخورد با دانشآموزان معتاد اظهار کرد: «پارسال دانشآموزی که به دلیل مصرف و شرارت برای مدتی به کانون اصلاح و تربیت رفته بود، زمانی که آزاد شده بود مدیر مدرسه به هیچ عنوان قبول نکرد که این دانشآموز را ثبتنام کند و چنانچه من اطلاع دارم وضعیت الان این دانشآموز اصلا مناسب نیست؛ اما معتقدم این شیوه در مواجهه با دانشآموزان آسیبدیده شیوهای است که آنها را بیشتر دچار آسیب میکند.»
روزنامه فرهیختگان
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
اندر حکایت پاسخ های حکیمانه وزیر به معلمان
حکایت کرده اند که فانی ، آن وزیر دولت روحانی ، آن معدن رازهای نهانی ، آن ساکن وزارتخانه از دوران جوانی ، در جمع معلّمان نزول اجلال فرموده ، و پاسخگوی سؤالات آنان بوده ، یکی او را پرسید: ای وزیر گُل و ای دانای کُل ، حقوقم کم است و کمرم زیر بار مشکلات خم ، از شما تقاضای درمان دارم و مرهم .
وزیر دستی بر ریش خویش کشید و گفت:معلّمی شغل انبیاست و پاداش آن با خداست . پول ، چرک کف دست است و آرزوی انسان های پست .به جای این همه شکایت ، صبر داشته باش و قناعت ، خود به خود مشکلت حل خواهد شد .
دیگری او را پرسید : ای وزیر با کفایت و ای دکتر با درایت !
سبب چیست که حقّ الزّحمه مان را دیر دهند و در حدّ بخور و نمیر فی المثل مزد مهر و آبان را در ماه تیر دهند مگر نه آن که مزد کارگر قبل از خشک شدن عرقش باید پرداخت شود ؟
وزیر بادی به غبغب انداخت و گفت : اوّلأ ، آن حدیث مربوط به کارگر است و باربر و نه معلّم ، ثانیأ شما که برنداشته اید سنگین تر از گچ و مداد و ورق ، کِی بدن هایتان نموده است عرق که بخواهیم سر موعد حقوق تان را بدهیم .
دیگری او را پرسید : ای وزیر لایق و ای داننده ی دقایق ، سبب چیست که جدیدا مزدمان را درصدی می دهند و با هزار نکبت و بدی ؟
ایشان اندکی مکث کردند و گفتند : معلّمان قلب هایشان ضعیف است و بدن هایشان بیمار و نحیف ، ترسیم اگر مطالبات شان را یک جا و کامل بدهیم و با رغبت و از ته دل، با دیدن آن همه پول ، قلب هایشان از شدّت شعف و شادمانی از حرکت باز ماند و غزل خداحافظی را بخواند .
دیگری او را پرسید : ایّها الوزیر! چرا با آن که در روز دهم اسفند عدّه ی بی شماری از معلّمان تجمّع سکوت کردند و توپ را به درون زمین شما شوت، خم به ابروی تان ننشست و قلب مبارک تان نشکست ؟
ایشان پس از اندکی تأمّل فرمودند : از قدیم گفته شده است در حدیث و روایت ، که سکوت هست نشانه ی رضایت ، ما را گمان بر آن شد که شما خواسته اید با زبان بی زبانی ، اظهار رضایت کنید و شادمانی .
دیگری او را پرسید : ای وزیر فرهیخته که تمام ذرّات وجودت با وزارت درآمیخته ، سی و شش سال است که در وزارتخانه ای ، حاصل کار تو نیست به جز ویرانه ای ، سبب چیست ؟ ایشان فرمودند : نام من فانی است به معنای نابود کننده و فنا کننده ، من مناسب نامم ، به وظیفه ام عمل کردم و خود را انگشت نما و ضرب المثل کردم ، دیگر از من چه توقّعی دارید ؟
دیگری او را پرسید : ای وزیر دانا و ای مدیر توانا ، سبب چیست که هر گاه معلّمان ، تحصّن و تجمّع و اعتراض می کنند بلافاصله حقوق دیگر کارمندان افزوده گردد و بیشتر از آنچه بوده گردد، فی المثل بعد از تجمّع اعتراضی سنه ی 1385 طرفة العینی حقوق برادران سپاهی اضاف شد و خبرش تا کوه قاف و ایضا در اسفند سنه ی 1393 پس از تجمّع عظیم اعتراض معلّمان فی الفور حقوق بانکیان افزون شد و چهره هاشان شادمان و گلگون ؟
وزیر در بحر تفکّر فرو رفت و پس از مکثی طولانی گفت : این از الطاف خدا به شماست که شما را بانی کار خیر قرار داده و وسیله ای برای رفع مشکلات غیر، پس خدا ی را شکر کنید .
دیگری او را پرسید : ای دریای علم و ای مظهر صبر و حلم ، وقتی در بلاد دیگر مسئولی نتواند از پس مشکلات اداره ی متبوعش برآید کنار می رود تا کسی از او بهتر آید ، ناتوانی اش را مایه ی ننگ و عار می داند و خود را مستوجب خودکشی و دار، سبب چیست که در ایران این گونه نیست ؟
وزیر اندکی اخم کرد و گفت : عمل آن ها سوسول بازی و قرتی بازی است ؛ ما که مثل آن ها ضعیف نیستیم . در ایران ما هر مسئولی تا زمانی که نفس می کشد از پست و مقام خویش پا پس نمی کشد . ما بیدی نیستیم که از باد اعتراض ها بلرزیم و از تجمّع سکوت بترسیم .
دیگری او را پرسید : ای ولیّ نعمت و ای عاشق خدمت ، سبب چیست که مطالبات و معوّقات ما را در بوق و کرنا می کنید و ما را مضحکه ی پیر و برنا ؟ برای پرداختش تاریخ و قرار مدار می گذارید امّا دروغ از آب در آمده و همه را سر کار می گذارید.
وزیر اندکی روی ترش کرد و گفت : دیدیم مملکت حساب و کتاب ندارد و معلّم محلّی از اعراب ، اگر به شما وعده و وعید دادیم و قول پرداخت شب عید دادیم ، خواستیم شما را دعوت به آرامش کنیم و خشم شما را فروکش ، امّا به شما قول شرف می دهم که طلب تان سوخت و سوز دارد ولی دیر و زود ندارد خاطرتان جمع باشد .
حاضران از آن همه حاضر جوابی و پاسخ های درست و حسابی ، انگشت حیرت به دندان گزیده ، خدای را به داشتن چنین وزیری سپاس کرده و عمر دراز بر وزارت او از خدای التماس کرده ...!
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /

حجتالاسلام سیدمهدی موسوینژاد نماینده مردم دشتستان در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، گفت: طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش امروز به حجتالاسلام سیدمحمدحسن ابوترابیفرد نائبرئیس مجلس شورای اسلامی تحویل داده شد.
وی افزود: این استیضاح که به امضای 40 نفر از نمایندگان رسیده به دلیل عدم عمل به تعهدات در قبال فرهنگیان و بخشهای آموزشی و همچنین ترک تحصیل تعدادی از دانشآموزان تهیه شده است.
انتهای پیام/
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .