گروه اخبار /
از وقتی کلاس ششم ابتدایی به پایههای تحصیلی اضافه شده هر سال بخشی از معلمان ماجرای کسر ساعت کار را تجربه میکنند.
امسال سال استقرار پایه نهم (سوم راهنمایی سابق) و سال حذف پایه اول دبیرستان (کلاس دهم جدید) است. این اتفاق سبب شده تا معلمانی که سال قبل در این پایه تدریس میکردند، امسال فرصت تدریس را از دست داده یا با ساعت کاری اندک مشغول به کار شوند.این کسر ساعت موظف امسال البته بیشتر از سالهای قبل تبعات داشته، چون این اتفاق مصادف شده با صدور احکام رتبهبندی برای معلمان که یکی از مولفههای آن، میزان ساعت تدریس در طول هفته است.
برای این که معلمی مشمول طرح رتبهبندی شود، باید حداقل ۲۴ ساعت در هفته تدریس کند که گویا محمد بطحایی، معاون پشتیبانی وزیر ارفاقی کرده و گفته معلمان با ۲۰ ساعت تدریس در هفته نیز احکام رتبهبندی دریافت میکنند.این در حالی است که بخش زیادی از معلمان ـ به گزارش مهر و به نقل از بطحایی حدود صد هزار فرهنگی ـ کمتر از ۲۰ ساعت در هفته فرصت تدریس یافتهاند و طبیعتا از قافله رتبهبندی جا خواهند ماند.
این را هم باید اضافه کرد که آموزش و پرورش از این گروه از فرهنگیان خواسته برای جبران کسر ساعت تدریس خود به دوره ابتدایی منتقل شوند تا هم کسر ساعتشان رفع شود و هم مشمول طرح رتبهبندی شوند که گویا بخش زیادی از معلمان با این استدلال که تدریس در دوره ابتدایی کاری تخصصی است و معلم دبیرستان نمیتواند در دوره ابتدایی کار کند، از این خواسته آموزش و پرورش سرباز زدهاند.
همچنین در اظهار نظری جدید، محمد بطحایی معاون پشتیبانی آموزش و پرورش میگوید این گروه از معلمان باید برای دریافت احکام رتبهبندی خود صبر کنند؛ چون قرار است بخشنامهای صادر و در آن مشخص شود که افراد دارای کسر ساعت موظف باید به چه میزان و به چه صورت از رتبهبندی بهرهمند شوند، ولی آنچه مسجل است این که کسر ساعت با این که ناشی از استقرار نظام ۳ـ ۳ـ ۶ است و ربطی به معلمان ندارد، باعث کاهش امتیاز آنها در رتبهبندی خواهد شد.
جام جم
معلمان بازنشسته با گذشت بیش از یک سال هنوز پاداش پایان خدمت خود را نگرفته اند !
هر چند ظالمانه می دانست که برای طلب حقّ مکتوب و مسلّم و مصوّب خود مقابل این و آن گردن کج کند، اما با امیدی مبهم! غرورش را شکست و روی نیمکتی در پارک، رو سوی سازمانی که سی سال در واحدهای زیرمجموعۀ آن جان و توان فرسوده بود، نشست و واژه ها را فراخواند و تا می توانست گلچین شان کرد و از برگزیده هایشان عباراتی به هم بافت و عریضه ای کوتاه از صدها دردِ نگفته اش ساخت و با جوهر خودکار آبی رنگش بر نیم صفحه ای نگاشت؛ سفره دل با خویشتن باز و دردِ دل با مخاطبی ندیده آغاز کرد.
در حالی که حق داشت در همچون جایی ننشیند و خود را با حال عریضه نگاری نبیند و مخاطب نادیده و بیگانه ای را برای شنیدن دردِ دلش فرانخوانَد و غرور پاک خود را مجروح ندانَد! ...
ماحصل آنچه نوشت، نامه ای شد با این مضمون؛
"اینجانب ... در مورخه ۹۳/۶/۳۱ با سمت مدیریت مدرسه بازنشست شده ام. چنان چه استحضار دارید سنّ بازنشستگی، سنّ اوج مشکلات زندگی نیز هست؛ فرد به مرحله کهولت قدم نهاده و از "نا و نشاط جوانی" چیزی برایش نمانده است. مرحله بازنشستگی توأم با آغاز بحران های جسمی و روحی نیز هست؛ چشم، عینک می خواهد و گوش، سمعک. قلب و ریه کارِ خود را به اکراه انجام می دهند. کبد، بیمار گشته و کلیه ها ناکار. زانوها خم و راست نمی شوند. پاها نیازمند تکیه گاه اند و دست ها عصا می خواهند. ...
علاوه بر همه اینها، تحمیلات و تعهدات و مسوولیت های ناشی از محوریّت و مرجعیّت در میان جمعیت فرزندان و نوه ها، رو به فزونی گذاشته است؛ فرزندان به سنّ ازدواج رسیده اند و سرپناه می خواهند و تکیه گاه. هزینۀ تحصیلات شان سنگین و سرسام آور است. دانشگاه می روند؛ دانشگاه آزاد اسلامی! ...
بعضی ها در سنّ بازنشستگی علاوه بر پدر و مادر بودن به کسوت پدربزرگی و مادربزرگی نیز نایل شده اند؛ داماد و عروس و نوه دارند و تعاملات در اوج گستردگی ست و آنان در جایگاه ارشد خاندان. در این میان آنچه دست گیرد و گره گشاید، پول است! همان دسترنجی که یک بازنشسته حق دارد بر اساس قانون، پس از سه دهه خدمت و در واپسین روزگار عمر خود از آن برخوردار گردد. اما در این رابطه چند نکته قابل بیان است که جملگی مایۀ تأسف است و آن اینکه :
اولاً) پاداش پایان خدمت فرهنگیان در مقایسه با پاداش پایان خدمت سایر کارمندان دولت کم و گاه بسیار کم است و در مواردی حتی به یک سوم و یک چهارم آنها هم نمیرسد.
ثانیاً) همین مبلغ اندک و تبعیض آمیز چنان با تأخیر به دست فرهنگیان بازنشسته می رسد که عملاً ارزش خود را از دست می دهد به طوری که با وجود گذشت یک سال از زمان بازنشستگی اینجانب و همکارانم هنوز این مبلغ ناچیز را به ما نداده اند. ..."
بازنشسته به برخی از مشکلات مالی و نیاز مبرم خود به آن پول نیز اشاره کرد بعد از تکمیل نامه اش (دردنامه اش) به قصد ملاقات با مخاطب ندیده اش (رییس سازمان) داخل ساختمان رفت و سراغ رییس را گرفت اما او نبود.سراغ معاونت رفت و آنجا نیز در را بسته دید.
دقایقی روی نیمکت به انتظار نشست تا اینکه کلید از پشتِ در، روی قفل چرخید و در باز شد و او داخل رفت و از مسوول دفتر محترم تقاضای اجازه ملاقات با معاون محترم را کرد اما آقای معاون نبود. (هفته دولت بود و.همه کار و دغدغه مهمترین داشتند !) با راهنمایی مسوول دفتر مهربان نامه اش در دبیرخانه ثبت شد. ده روز گذشت و هفته دولت نیز سپری شد. او برای پیگیری درخواست خود دوباره به دفتر آقای معاون مراجعه کرد. این بار نیز او را در آنجا ندید اما مسوول دفتر مهربان گفت که نامه اش به "بودجه" ارجاع شده و او را فرستاد به "بودجه"!!!
اینجای ماجرا برایش جالب و خوشایند بود. پیش خودش گفت؛ چه خوب! یک مقام بالادست کار او را به کارشناسان کار به دست سپرده است آن هم "بودجه"!!
رفت "بودجه" . اما وقتی در مقابل میزِ کارشناسانِ کاربه دستِ بودجه قرار گرفت و درخواست خود را پیگیری کرد، چهار جفت چشم، سر تا پایش را دانشمندانه پاییدند!
انگار از حضور بازنشسته در اتاق شان ناراحت شده بودند !
یکی از آنها نگاهی چون نگاهِ عاقل اندر سفیه به وی انداخت و پرسید؛ "کِی بازنشست شدی؟" بازنشسته جواب داد؛ "آخر شهریورماه ۹۳". کارشناس با لحنی گزنده پرسید؛ "نیمه اول یا نیمه دوم؟"
بازنشسته گفت؛ "آخر شهریور ۹۳". کارشناس با لبخند کجکی گفت؛ " اگر پول بدهند پرداخت می شود " !!
بازنشسته که وعده و وعید آقای وزیر را مبنی بر پرداخت مطالبات فرهنگیان مکرر خوانده و شنیده بود، گفت؛ "وزیر محترم اخیراً چندین بار چنین گفته است!" کارشناس با لحنی نه چندان محترمانه گفت؛ "كن که نگفته ام! پس باید بروید ... ! سپس از پشت میز بیرون آمد و گفت؛ "با من بیا" و بازنشسته را به طرف اتاقِ "حسابداری بازنشستگان" راهنمایی کرد.
در اتاق هیچ کس نبود. بازنشسته جلوی در اتاق حسابداری بازنشستگان به انتظار نشست و پس از دقایقی یکی از کارشناسان تشریف آورد و پشت میز خود مستقر شد. او نیز داخل شد و در مقابل میز او قرار گرفت و چون نامه اش دستش نبود علت حضور خود در آن اتاق را به طور شفاهی بیان کرد. کارشناس حسابداری بازنشستگان بعد از شنیدن صحبت های بازنشسته، حرف های حساب زیادی زد.
او گفت :
" همه می دانند میانگین دریافتی فرهنگیان از میانگین دریافتی سایر کارمندان کم است، همه می دانند پاداش پایان خدمت فرهنگیان در مقایسه با پاداش پایان خدمت سایر کارمندان بسیار کم است .
همه می دانند سایر کارمندان دولت پاداش پایان خدمت خود را بلافاصله بعد از بازنشستگی یک جا می گیرند اما فرهنگیان باید ماهه ا انتظار بکشند ولي کسی برای از بین بردن این تبعیض ها کاری نمی کند و یا نمی تواند کاری بکند."
او در ادامه افزود؛ " این اتاق و چند اتاق دیگر پر از اسناد مالی و دیون پرداخت نشده از ده - دوازده سال پیش تاکنون است به طوری که خودِ من هم از سال ۱۳۸۲ مبلغ دویست هزار تومان بابت کمک هزینۀ ازدواج فرزند از این سازمان طلب دارم و اگر امروز چنین مبلغی را به من بدهند به چه درد من می خورد!؟ بعد از ۱۲ سال!"
وی گفت؛ "حتی اگر شما به دیوان عدالت اداری هم شکایت کنید و مسیر طولانی شکایت خود را با موفقیت طی کنید و رأی دیوان را به نفع خود بگیرید، قانونی وجود دارد که با استناد به آن، کارشناس این سازمان می تواند به مدت ۱۸ ماه رأی دیوان را با این استدلال که پول ندارم، مسکوت نگهدارد !"
بازنشسته عبارت معروف "حق گرفتنی است" را به خاطر آورد. اما از خود پرسید؛ حقّ مکتوب و مسلّم و مصوّب خود را از چه کسی باید طلب کند و برای گرفتن آن در کدامین پیچِ و خم این سیستم دیوان سالاری سنگین گردن کج کند!؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مسئلهی دیگری که معلمان بادید مثبتی به آن نگاه نمیکنند، تغییراتی است که به دنبال افزایش ناگهانی و روزافزون تعداد دانشآموزانی که وارد مدرسه میشدند رخ داده است. بهعبارت دیگر امروزه معلمان علاوه بر وظیفهی تدریس، کارهای دیگری را نیز در محیط مدرسه باید عهدهدار شوند. برای مثال برخی مواقع باید وظیفهی برقراری نظم را بر عهده بگیرند، دعواهای دانش آموزان را حلوفصل کنند، به دانش آموزان مشکلدار شخصا کمک کنند و در فعالیتهای فوقبرنامهای که برای دانش آموزان توسط هر مدرسه به منصهی اجرا درمیآید شرکت کنند و یا درنهایت با سایر معلمان جلسات دائمی داشته باشند.
این مسئله در شرایطی است که بالاتر به این مهم اشارهشده که زمانی که معلمان در مدرسه حضور دارند اما در کلاس درس نه اهمیت بسیاری دارد. ایشان باید در انتخاب فعالیتهای خود برای گذراندن این ساعتها آزادی عمل حداقل نسبی داشته باشند. با این حال شرایط به گونه ای نیست که همه ی معلمان به این وضعیت شغلی خود اعتراض داشته باشند، برخی همین ویژگیهای را یکی از علتهایی میدانند که در نظرشان معلمی زیباترین حرفهی دنیاست.
ایشان معتقدند همین گوناگونی وظایف و مسئولیتها سبب میشود حرفهی ایشان شیرینی خاصی داشته باشد.[1] برای مثال اگر کشور فرانسه را مد نظر قرار دهیم، معلمان به فعالیتهای مختص کار کردن بادانش آموزان ضعیف در دوران دبیرستان (TPE) و فعالیتهای کشف استعداد در دوران راهنمایی اشاره میکنند. مسئلهی جالب توجه اما این است که در حال حاضر تعداد معلمانی که از شغل خود رضایت دارند بسیار کم است.
در آخرین نظرسنجی صورت گرفته توسط سروریس ارزیابی وزارت آموزشوپرورش فرانسه، تنها ۷ درصد معلمان اعلام کردند از شغل شان بسیار راضی هستند و حرفهی معلمی همان چیزی است که از اول در نظر داشتند. در میان معلمان، معلمان فلسفه و ریاضی بیشترین نارضایتی را از حرفهی خود دارند.
از دههی ۷۰ میلادی به بعد، به دنبال رشد کشورها و نیز پیشرفتهای سریع علمی شکلگرفته، نیاز به نیروی کار تحصیلکرده و متخصص افزایش پیدا کرد. همین امر نیز سبب گشت رشته های جدیدی برای تدریس در مدارس آماده شود، به خصوص در کشورهای غربی. جریان اصلی تحول در مدارس فرانسه با روی کار آمدن ژک لان آغاز شد. در دورهی او بود که مراکز تربیت مدرس[2] به طور رسمی و جدی کار خود را آغاز کردند. هدف احداث این مدارس تربیتی معلمانی مجرب برای انتقال مطالب و دانشهای جدید به دانش آموزان به بهترین و کامل ترین شکل ممکن بود. امروزه اما بهخوبی مشاهده میشود تعلیماتی که میتوانست خیلی خوب معلمان جوان را برای تدریس در مدارس قرن بیست و یکم آماده کند آن طور که باید موفق به این کار نشده و بسیاری از دانش آموزان به معلمان نسل جدید با دیدی دست بالا نگاه نمیکنند.
«خیلی کم پیش می آید معلمان ما با علوم انسانی، اجتماعی و یا فلسفه آشنایی داشته باشند. ایشان تنها با باورهای شخصی خود سر کلاس می آیند بدون آنکه از این علوم کوچکترین اطلاعی داشته باشند.»
تحقیقی در سال ۱۹۹۴ صورت گرفت که نتایج آن هنوز هم کاملا اعتبار خود را حفظ کرده است. فرانسوآز کلر، محقق فرانسوی، در آن سال در مورد تصویر ذهنیای که اولین گروهی که وارد مراکز تربیت مدرس میشدند نسبت به کار آیندهی خود داشتند تحقیق کرد.[3] ۷۰ درصد ایشان معتقد بودند وظیفهی اصلی یک معلم انتقال دانش به دانشآموز در چارچوب روابط و ضوابط دانش آموز-معلمی است.
ایشان معتقد بودند یکی از ویژگیهای اصلی حرفهی معلمی نظم و دیسیپلین و توانایی برقراری آن است؛ اما در حوزهی آموزش نظرسنجیها نشان می داد شرکتکنندگان تصویر ذهنی دقیقی نسبت به آنچه که قرار است در آینده به دانش آموزان خود ارائه بدهند ندارند.
جالب اینجاست که هنوز هم بسیاری از معلمان، چه در نظامهای آموزشی قوی و چه در نظامهای آموزشی ضعیف، بر این باور استوارند که بهترین شیوه ی انتقال مطلب به دانشآموز شیوه ی معلم به عنوان متکلم وحده است.
روشی آموزشی که مطابق آن معلم تمام طول کلاس را صحبت میکند و دانش آموزان تنها به سان گوش دهندگان و نویسندگان عمل میکنند.
در سال ۲۰۰۳ مطابق نظرسنجیای که از معلمان دورهی راهنمایی صورت گرفته نشان می دهد بخش قابل توجه ایشان هنوز هم معتقدند دانش بالای معلم، متکم وحده بودن سر کلاس و واضح و شفاف صحبت کردن در یادگیری دانش آموزان نقش اصلی را در ایفا میکند.
این مسئله در شرایطی است که این نوع آموزش دیگر در جریان مدرن قرن بیست و یکم هیچ جایی ندارد. خیلی وقت است که زمان ایفای نقش متکلم وحده برای معلم در کلاس درس به پایان رسیده. آموزش نوین بر پایه ی شرکت دادن دانش آموزان در تدریس و نیز انجام فعالیتهای گروهی بنا میشود. تمرینهای آموزشی زمانی در کلاس درس به حداکثر میزان تاثیر خود میرسند که به صورت گروهی صورت بگیرند. در این میان هر گروه می تواند تکالیف گروه دیگر را تصحیح کند و معلم فقط نقش ناظر را ایفا کرده و در صورت بروز مشکل درسی دخالت کند.
دیدی که مطابق آن معلم باید در کلاس درس متکم وحده باشد تا اواسط قرن بیستم قابل توجیه بود؛ یعنی تا زمانی که تنها فرزندان خانوادههای طبقهی مرفه و تحصیلکرده اجازهی تحصیل در دوران راهنمایی را پیدا میکردند.
امروزه اما این دید که مطابق آن سطح زندگی معلم و دانشآموز در مدارس باید یکی باشد و معلمان و دانش آموزان متعلق به یک قشر جامعه باشند از میان رفته است. یکی از علل اصلی ناامیدی معلمان جوان در جوامع امروزی این است که با ورود به کلاس درس و اولین روز تدریس، متوجه میشوند شغل شان تفاوت بسیاری با آن تصویری دارد که ایشان در ذهن خود پرورانده بودند.
باید به این امر توجه داشت که معلمانی که بیش از همه از شیوه ی تدریس به صورت متکلم وحده بهره میبرند همیشه با بیشترین مشکل در کلاس درس مواجه میشوند.
معلمان جوان تصور میکردند در برابر مخاطبانی قرار خواهند گرفت که هیچ چیز نمیدانند. با ورود به کلاس درس اما ایشان متوجه میشوند در برابر دانشآموزانی قرارگرفتهاند که فرهنگ و تاریخ اجتماعی و خانوادگی دارند.
معلمان به این امر پی میبرند که زین پس همان قدر که وظیفهی آموزش را بر عهدهدارند، وظیفهی سنگین تعلیم نیز بر دوش شان قرار میگیرد. گسترش دانشهای روان شناسی شناختی و شخصیتی سبب شکلگیری تغییرات گستردهای در پیکرهی نظامهای آموزشی شده است. این تغییرات نیز وظیفهی معلمان را پیچیدهتر کرده است. اگر قبلا معلم سر کلاس می رفت و به همه به یک صورت درس می داد، زین پس باید به یادگیری تکتک دانشآموزانش توجه کند و به ایشان به صورت فرد فرد توجه نشان دهد.
این مقوله دقیقا از همان فردگراییای به دست می آید که پیشتر از آن صحبت شد. معلم دیگر این توانایی را ندارد که دانش در اختیار خود را آرام آرام در ذهن دانش آموزان بنشاند. او باید به هر دانشآموز کمک کند تا ذهن خود را گسترش دهد، باید هر روز شیوه های تدریس جدیدی را آماده کند تا به نیازهای همه ی دانشآموزانش پاسخ بگوید و در نهایت باید از روی سکوی جلوی کلاس پایین بیاید، کنار دانش آموزان برود و به تکتک ایشان در مسیر آموزشی یاری برساند.
انسان شناسی و فرهنگ
[1] l'enquête d’E. Davidenkoff et B. Perucca, La République des enseignants, Jacob-Duvernet, 2003.
[2] IUFM:Institut Universitaire de Formation des Maîtres
[3] F. Clerc, « Les futurs enseignants du second degré et leur formation », Spirale, citée dans V. Lang, op. cit.
ایمیل مترجم:این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
سید محمد بطحایی معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزیر آموزش و پرورش، در پاسخ به این پرسش که « شرایط تبدیل وضعیت نیروهای قرارداد کار معین به پیمانی در آموزش و پرورش چگونه است؟ »، اظهار داشت: تبدیل وضعیت بر اساس قانون، مستلزم مجوز است یعنی سازمان مدیریت و برنامهریزی باید به تعداد افراد به آموزش و پرورش اجازه دهد تا نیروهای قراردادی به پیمانی تبدیل شوند.
وی افزود: این مجوز هنوز صادر نشده است و چیزی حدود ۱۲ هزار نفر در آموزش و پرورش نیروی قراردادی وجود دارد که چندین مرتبه با سازمان مدیریت و برنامه ریزی مکاتباتی داشتهایم اما برنامهای برای تبدیل وضعیت هنوز وجود ندارد.
بطحایی در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه «از زمان پیمانی شدن افراد تا رسمی آزمایشی چند سال طول میکشد؟»، خاطرنشان کرد: این موضوع هم مستلزم یک شرایطی است و نیاز به مجوز سازمان مدیریت و برنامه ریزی دارد که معمولاً تبدیل وضعیت پیمانی به رسمی آزمایشی، شرایط سادهتری دارد.
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: مدت زمان پیمانی بودن نیروها در آموزش و پرورش، پنج سال است که البته زمان، یکی از شرایط تبدیل وضعیت به رسمی آزمایشی است اما شروط دیگری مانند رضایت شغلی و گزینش هم وجود دارد.
فارس
شعار امسال روز جهانی معلم از سوی سازمان یونسکو چنین اعلام شده است :
" میدان دادن به معلمان ، ساختن جوامع پایدار "
Empowering teachers , building sustainable societies
حال می توان چند پرسش را در این زمینه مطرح کرد :
نقش معلم به عنوان رکن مهم تعلیم و تربیت در نظام آموزشی ما چگونه تعریف و تبیین می شود ؟
معلمان تا چه حد در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها در " چرخه آموزش " نقش ایفا می کنند ؟
چندی پیش دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش چنین اعلام کرده بود ( این جا ) :
" حضور معلمان و مديران در سياست گذاريها و تصميمگيريهاي آموزش و پرورش خيلي پررنگ است. "
او در پاسخ به این پرسش که از چه طریقی این حضور محقق می شود چنین پاسخ داده بود :
" مثلا گروههاي آموزشي داريم كه متشكل از معلمان است. اين تشكلها و گروههاي آموزشي در فرآيند تصميمگيري حضور دارند و ديدگاه، نظرات و نقدشان به سيستم منتقل ميشود. نمايندگان معلمان در انواع و اقسام تشكلها، جلسات و برنامههاي ما از شورايعالي آموزش و پرورش گرفته تا ساير بخشها حضور دارند نه به عنوان تشكل سياسي و صنفي بلكه به عنوان فرد يا جمعي از گروه معلمان. "
واقعیت این است که علی رغم چنین سخنانی ، معلمان در فرآیند تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها نقش و حضور چندانی ندارند .
برای اثبات این مدعا می توان از شورای عالی آموزش و پرورش شروع نمود .
شورای عالی آموزش و پرورش مهم ترین و راهبردی ترین بخش در اداره امور آموزش و پرورش بوده و به نوعی « اتاق فکر » به حساب می آید .
این شورا یک مرجع سیاست گذار است و بسیاری از آیین نامه و دستور العمل ها در آن به تصویب می رسد .
حال پرسش این است که ازمیان اعضای اصلی و وابسته این شورا چند نفر به عنوان " معلم " در آن حضور دارند ؟
در این جا منطور از معلم ، مشخصا « نقش حرفه ای » آن است یعنی کسی که تمام وقت سر کلاس می رود و در کلاس های با تراکم حداقل 35 نفر تدریس می کند .
آقای نوید در بخشی از سخنان خود به گروه های آموزشی اشاره کرده است .
فرآیند انتخاب ( انتصاب ) اعضای گروه های آموزشی در نظام متمرکز ما از منطقه و یا ناحیه تا سطوح بالای مدیریتی چگونه است ؟ ( در مورد مکانیسم تعیین اعضای گروه های آموزشی در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت )
این گروه های آموزشی با همه مشکلاتی که دارند از چه میزان اختیارات و مسئولیت ها حتی در زمینه اهداف مصوب برخوردارند ؟
البته در مورد « نماینده معلمان » هم وضعیت بهتری وجود ندارد و حوزه کار و اختیار این نماینده اکثرا در حوزه مدرسه و در حد انجام تشریفات اداری مانند امضای اسناد مدرسه و یا شرکت در جلسات تعریف می شود و نمایندگان معلمان حتی در سطوح بالا قدرت تصمیم گیری و اختیار ندارند و در نهایت نقش " مشورتی " را ایفا می کنند .
اگر قرار است مطابق توصیه یونسکو به یک توسعه و جامعه پایدار برسیم باید نقش معلمان را جدی و راهبردی در نظر بگیریم .
این تعریف نقش ابتدا باید در هرم و ساختار وزارت آموزش و پرورش تعریف و سپس به خارج از این دستگاه تسری یابد .
نیمروز هیجدهم ذی الحجه؛ سال دهم هجرت است و پیامبر اسلام از آخرین سفر حج خود باز می گشت. گروه انبوهی که تعدادشان تا یک صد و بیست هزار نفر ذکر شده است او را بدرقه می کردند تا اینکه به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند. ناگهان پیک وحی بر رسول الله نازل شده و از جانب خدا پیام آورد که :
" ای رسول خدا آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد ."
پیامبر دستور توقف داد و پس از سپاس خدای عظیم فرمود:
ای مردم ! من به زودی از میان شما رخت بر می بندم.
آن گاه ادامه دادند: چه کسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است !
همه یک سخن گفتند: خدا و پیامبر داناترند.
رسول گرامی (ص) فرمودند: من دو گوهر گرانبها را در میان شما می گذارم. یکی کتاب خداست و دیگری اهل بیتم. آن گاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد که همگان او را در کنار رسول خدا دیدند و شناختند.
سپس فرمودند:خداوند مولای من و من مولای مومنانم هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم .
ای مردم !
هر کس من مولا و رهبر اویم اینک علی مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تکرار کرد.
پیامبر گرامی سپس ادامه داد:
پروردگارا؛ دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار گردان.
خدایا علی را محور قرار ده.
سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند.
هنوز اجتماع به حال خود باقی بود که دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد را نواخت که امروز دین تان را برایتان کامل نمودم و نعمت خدا را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم و بدین سان علی (ع) از جانب خدا برای جانشینی پیامبر برگزیده شد .
ولایت امیر مومنان علی (ع) مظهر جمال و جلال خداوند است. آیینه خدادنماست. معرفی حاکم عدل و قاضی بر حق آیت تکمیل دین و اتمام نعمت حق است.
آری !
غدیر یک تفکر است و نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت حکایت دارد .
غدیر درخشان نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه داران امامت است .
غدیر زیباترین و شریف ترین و بزرگ ترین عید مسلمانان است و این عید بر تمام مسلمانان مبارک باد.
همه ی افراد قبول دارند که بعضی اوقات زندگی بسیار دشوار می شود و از در و دیوار مشکلات زندگی هجوم می آورند. اغلب روزهایمان را با اضطراب سپری می کنیم . همین امر سبب افسردگی شده و به ناراحتی های قلبی منجر خواهد شد .
اما نگران نباشید با راهکارهای مفید و ساده می توان شاد و از زندگی خود لذت ببرید به مشکلات بخندید .
خنده دو قسم است : خنده ای است که خدا آن را دوست دارد و خنده ای است که خدا آن را دشمن دارد. اما خنده ای که خدا آن را دوست دارد ، آن است که مرد به روی برادر خویش از شوق دیدار وی لبخند زند اما خنده ای که خدای والا آن را دشمن دارد آن است که مرد سخن خشن و ناروا گوید که بخندند و سبب آن هفتاد پاییز در جهنم سرنگون رود .
چون خنده بر هر درد بی درمانی دواست به ویژه نقص ها . مشکلات کوچک و ناتوانی های جزئی خود را خیلی بزرگ نکن ؛ البته این کار ساده ای نیست ولی با کمترین تمرین و مثبت اندیشیدن می توان از زندگی لذت کافی برد .
اما چرا بازنشستگان کمتر می خندند ؛ آیا پاسخ آن را می دانید ؟
ما انسان ها فقط به نداشته های خود فکر می کنیم در صورتی که به نیمه پر لیوان نمی اندیشیم . تقریبا محال است که هنگام خندیدن عصبانی ، مضطرب و افسرده شویم .
من هم مانند شما بازنشستگان فرهنگی در هزار توی مشکلات زندگی دست در گریبان هستم اما " میم " مشکلات را برمی دارم به شکلات شیرینی در زندگی تبدیل می کنم نعمت سلامتی ، فرزندان صالح و سالم ، داشتن همسری مهربان مرا به زندگی امیدوار می کند. خنده نه تنها حس شادمانی و نشاط به شما می بخشد بلکه فواید دیگری را هم در پی دارد . استرس و سایر اشکال ناراحتی مثل اضطراب و ترس را کاهش می دهد ، رضایت بیشتری را در وجود ما ایجاد می کند ، باعث تقویت سیستم ایمنی بدن ما می شود ، فشار خون را کاهش می دهد ، اکسیژن رسانی در خون را سرعت می بخشد ، عضلات مان را شل می کند اما چرا این حق طبیعی و فطرت خدا دادی را از ما گرفته اند و ما باید به گرفتاری ها بیندیشیم ؟
خنده تحمل درد را در ما افزایش می دهد ، در نهایت این نتایج انرژی بیشتری برای خنده به ما می دهد .حسن رضایت و خوشحالی را در ما تشدید می کند .
کسانی که کمتر می خندند و اغلب غمگین هستند مشکلات و سختی های زندگی را تراژدی ای دردناک و بسیار بزرگ می بینند . نفس عمیقی بکشید و دیگر به گرفتاری های شغلی و زندگی خود فکر نکنید ، چون شادی هدف است .افکار منفی و آزار دهنده را از خود دور سازید. حس مثبت اندیشی را به افراد خانواده بیاموزیم چون شادمانی نیازمند تمرکز و تلاش است .
در هنگام گرفتاری سر به آستان معبود بسائید . او را صدا کنید و راه برون رفت از مشکلات را از او بخواهید .مطمئن باشید گشایشی ایجاد می شود . اگر در باورخود مدام احساس گناه داشته باشیم یامنفی بافی کنیم ، در نهایت ناامید می شویم .
حالا که کسی به فکر ما نیست و از وعده تا عمل فاصله زیادی است ، خنده بهترین داروی شفا بخش و در عین حال بهترین وسیله ارتباط با افراد جامعه است .
اما بازنشستگان فرهنگی این روزها به دلیل آب و هوا ، ترافیک و آلودگی صوتی ،گرانی و تغییرات دائمی قیمت ها و اخبار ناخوشایندی که گهگاه به گوش می رسد ، گرفتاری های زندگی ، تورم ، درآمد اندک هزینه های سرسام آور و فقر و بیماری و تبعیض در پرداخت حقوق و مزایا و عدم حس ارزشمندی و نارضایتی ازشغل خود و بی توجهی و ناسپاسی مسئولین و مدیران ارشد کشور نسبت به وضع معیشتی خود نمی دانند بخندند یا تاسف بخورند .
قضاوت با شماست !
با این که می دانیم شادی و خنده این همه فواید دارد ، آنها غمگین و افسرده اند .مدت هاست که طعم شیرین خنده بر لبانشان خشکیده و صورت آن ها چروکیده و خنده جای خود را به اندوه داده ولی همه نسبت به این قشر آسیب پذیر بی تفاوت هستند و گوش شنوا ندارند .
حقایقی تلخ ، زندگی زیر خط فقر در صورتی که همه باید قدرشناس این پیش کسوتان عرصه علم و دانش باشیم ، اما به راستی خندیدن جلیقه ضد گلوله و بهترین داروهاست ؛ حتی خنده خاصیت ضد عفونی کننده دارد .
اگر قصد دارید به موفقیت و خوشبختی برسید ، بهترین نسخه منحصر به فرد را برای خودتان تجویز کنید. چون خداوند شما را خاص خودتان خلق کرده است . زندگی با لبخند و شادی لذت بخش است ،عشق به خدا و هر چیز نیکو همه ی جنبه های زندگی ما را در خود حل می کند ، دریاها را می شکافد ، کوه ها را جابه جا می کند ، معجزه شگفت انگیز ایجاد می کند .
بر ترس های درون مان غلبه کنیم ، نگذاریم هرمسئله کوچکی روح و جسم ما را آزرده کند .
هرکجا عشق آید و ساکن شود هر چه ناممکن بود ممکن شود .
پس لب را هنر خنده بیاموز و به امید خدا دل به دریا بزن. لطف ویژه او را طلب کن آن موقع است که از پس هر مشکلی بر می آیی .
عشق زمانی از درون شما به بیرون سرایت می کند که اندیشه ها و احساس های شما در باره ی خودتان مثبت باشد ؛ پس سفارش می کنم بخندید و شادمانی کنید تا شاید افزایش حقوق حاصل از طرح رتبه بندی شاغلین همراه با پاداش آخر خدمت تان را دریافت کنید .
آرزو می کنم قفل های زندگی تان گشوده شود ، به قدرت و ثروت و خوشبختی روز افزون دست یابید . همواره خداوند منان نعمت سلامتی را افزون به همه ی شما عطا فرماید . طعم توانگری و موفقیت را بچشید . شاد باشید و بخندید .
حتما کسی که ما را آفریده به فکر ما هم هست ، اگر چه انسان های روی زمین از یاد ما غافل شوند ، خداوند راه خروج از بن بست های زندگی را بر ماهموار کند و ما را به بهشت برین رهنمون سازد.
ان شاءالله
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اصفهان