علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش، اخیراً چنین فرمودهاند: « حضور روحانیت در مدارس به رشد معنوی دانشآموزان یاری میرساند » .
او در فرازی دیگر از همین افاضات، برای nامین بار، از ضرورت توجه مدیران و معلمان به مسائل تربیتی و اقامهٔ نماز نیز سخن گفته است.
لازم است به ایشان -که علاقهمند تزریق معنویت به مدارس است- یادآوری شود که برخی از هنرستانها، هنرآموز/مربی ندارند. تقریباً هیچ مدرسهای کارگاه و آزمایشگاه ندارد. مسئولیت تدریس بسیاری از دروس در مقاطع مختلف تحصیلی به افراد غیرمتخصص سپرده میشود. برنامهٔ آموزشی و درسی همچنان تهی از محتوای مفید و پر از مطالب مخلّ و بیگانه با نیاز امروز و فردای دانشآموزان است! برخی از مدارس (و شاید هم بسیاری از آنها)، نیروی خدماتی/نظافت چی ندارند.
به راحتی قابل تصور است که؛ مدرسهای که در دو نوبت صبح و بعدازظهر، پذیرای بیش از هزار دانشآموز است، در فقدان نیروی خدماتیِ نظافت گر، چه جای چرکینی خواهد بود!
چنین مدرسهای -حتی اگر همهٔ دانشآموزانش مقید به رعایت نظافت در عالیترین درجهٔ ممکن باشند- هر روز نیاز به نظافت و گردگیری دارد.
اما کیست که نداند که دانشآموز ایرانی چه استعداد خارقالعادهای در تولید زباله و چه دستان توانمندی در ریختن و پراکندن پوسته و پسماند خوراکی و خرده کاغذ و انواعی دیگری از آشغالهای عجیب و غریب در زیر نیمکت و کف کلاس و پهنهٔ حیاط دارد؟!

جناب وزیر!
اولاً سیستمی که نزدیک به نیم قرن، خمار « تربیت » بوده و تمام ساحات و شئوناتش تحتالشعاع شعار نماز قرار داشته، نتواسته است دانشآموزی تربیت کند که برگههای دفترچههای خود را به زباله تبدیل نماید و پلاستیک و پوسته و پسماند خوراکیاش را زیر پایش نریزد و کلاس درسی و محوطهٔ مدرسه و محیط زندگیاش را با انواع زبالهها آلوده نسازد.
ثانیاً به همان میزان که دغدغهٔ نماز و راز و نیاز دانشآموزان را دارید و آن را روشنی بخش مسیر سعادت آنان میپندارید، ضرورت توجه به شأن و کرامت انسانی آنان و حفظ عزّت و حرمت فضای آموزشی را هم دریابید و نیروی خدماتی به مدارس اختصاص دهید تا اصل اخلاقی نظافت به حاشیه نرود و زندگی مدرسهای کودکان و نوجوانان در میان گرد و خاک و زباله سپری نگردد و حس زیبای تکریم شدن و ارزشمند بودن در ذهن و ضمیرشان نمیرد که این نیز، جزو فرایند تربیت و بخشی از مسیر سعادت است.

آقای وزیر!
اثر و پیامد حذف نیروی خدماتی از چارت سازمانی مدرسه، فقط انباشت زباله در کف کلاسهای درسی نیست بلکه بیحرمتی به ساحت آموزش و زندگی مدرسهای دانشآموزان و معلمان و دست کم گرفتن کرامت انسان است.

آقای وزیر!
فقدان نیروی خدماتیِ پایشگرِ پاکیزگی در یک مدرسهٔ پر جمعیت، علاوه بر تعطیلی امر نظافت و خدشه بر حرمت فضای تعلیم و تربیت و ضربه بر کرامت انسانی دانشآموز و معلم و مدیر و...، مصائب دیگری را هم رقم میزند. فراموش نکنیم که انسان و محیط اثر متقابل بر هم دارند.
حکایت زیر فقط نمونهٔ کوچکی از صدها رخداد عادی و معمولیِ متأثر از خلاء آموزهها و عناصر تربیتی در بوستان تربیت است:
زنگ تفریح است و به غیر از ۴-۵ نفر که در حال خروج از کلاساند، کسی داخل نمانده است. در خروجی کلاس با صحنهای مواجه میشوم که شوکه کننده است.
دو دانشآموز، که هر کدام در یک طرف چارچوب درب کلاس ایستادهاند، راه را بر یک دانشآموز کوچک اندام و نحیف و لاغر بستهاند. او در حالی که لقمهاش را به سینهاش میفشارد، اشک میریزد و تقلا میکند که از دست آنها خلاص شود.
یکی از دانشآموزانی که مانع خروج وی است، این جملهٔ وقیحانهٔ حرمتشکنانه را پی در پی تکرار میکند: « لیس بزن. زود باش لیس بزن » ! در حالی که سعی میکنم از دیدن آن وقاحت تب نکنم و متلاطم نشوم و خونسرد بمانم، آن دانشآموز را از تکرار آن الفاظ منع میکنم و در حالی که در تلاش برای نجات دانشآموز گریان از آن مخمصه هستم ؛ آن دو زورگو، از جایشان تکان نمیخورند و به رفتار و گفتار توهینآمیز خود ادامه میدهند! آنیکی میگوید: « این سفیر سلامت است. باید کلاس را تمیز کند »!... به این ترتیب، علت آن رفتار بیشرمانه معلوم میشود:

آن دانشآموز مظلوم، آدم مسئولیت پذیری هست که داوطلب شده به عنوان « سفیر سلامت » در طبقهٔ همکف با مسئولین مدرسه همکاری نماید. من واقعاً از شرح وظایف « سفیر سلامت » بیخبرم. ولی به احتمال نزدیک به یقین، گسترهٔ مسئولیت او در حد تبلیغ و تشویق و ترویج پاکیزگی ست. اما آن دو بیانصاف، طلبکارانه و البته؛ کاملاً قلدرمآبانه طرار وار راه را بر او بسته و یقهاش را گرفتهاند و با الفاظ ناپاک و رکیک تهدیدش میکنند که در زنگ تفریح، کلاس را نظافت کند!
در واقع، آنچه شاهدش هستیم، شیطنت کودکانه نیست بلکه رفتاری ریاکارانه و مستکبرانه و ستمکارانه و شرورانه است که در فقدان متوازن مؤلفههای تربیت و در خلاء عناصر و بنمایههای ملموس معنویت شکل گرفته است. رفتاری که در فضای کاریِ غنی و فنّی و گیرا و دلپذیر و احترامآمیز هرگز مجال ظهور و بروز پیدا نمیکند.
کلاس کثیف و خدمات ضعیف و میز و صندلی شکسته و فضای فکری بسته و محیط فقرزدهٔ ورشکستهٔ وابسته به جیب اولیاء و آموزههای انتزاعی و ناملموس و بیثمر و شیوههای آموزشی رنجآور و اوضاع کسالتبار و معلمان فاقد منزلت و اقتدار نمیتوانند مفهوم احترام متقابل را به ذهن دانشآموزان خود تداعی کنند.
این است که هر روز شاهد کشمکشهای بیدلیل میان دانشآموزان و آزادی عمل افراد وقیح بدون ترس از مؤاخذه و تنبیه! و له شدن کرامت انسانی و خودنمایی بیشرمانهی وقاحت و خلاء معنویت در بوستان تربیت هستیم که بانی آن، دولت و وزارت شعارمحور است!
آقای وزیر!
تجلّی معنویّت در عالم انسانیّت، معطوف به انجام درست و دقیق مسئولیّت است.
اگر کسی سر در لاک تعبّد فرو برَد و در خلوت عبادت خزَد و به دعا و ندبه و نیایش و الحاح و التماس و استغاثه بپردازد و نسخهٔ اعتزال و اعتکاف برای دیگران بپیچد و آن را معنویت بپندارد اما به انجام رسالت و مسئولیّت قانونی و اجتماعی خود نکوشد و از سر و ته وظایف شغلی خود بزند و یا حق و حقوقی را از دیگران سلب نماید، خودبهخود از دایرهٔ مدنیّت -که همانا محل تعریف و تحقّق و تجلّی معنویّت است- خارج میشود... و خروج از دایرهٔ مدنیّت، یعنی سقوط از سطح تشکّل انسانی به سطوح فرودست و مرتبتی ماقبل انسانیّت!

به خاطر بسپاریم:
راه دست یابی به معنویّت در مدارس، فراهم کردن محیط غنی و نظیف و احترامآمیزِ مملوّ از فعالیّت در راستای حقیقتِ تربیت است و تزریق تصنّعی معنویّت به مدرسه با استمداد از روحانیت، اگر هم مصداق « آب در کوزه و گرد جهان گشتن » نباشد، شانه خالی کردن از بار مسئولیّت است.
لطفاً رسالت و مسئولیّت خود را درست انجام دهید و عزّت و کرامت را به مدرسه برگردانید تا شاید، شاهد تجلّی معنویّت در مدارس باشیم.
تزریق تصنّعی معنویّت به مدارس، راه حلّ نیست.
لطفاً تخصیص نیروی خدماتی به مدارس فراموش نشود.
( ادامه دارد )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید








صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.