گروه گزارش/
در حالی که تشکل های فرهنگیان برنامه مشخصی برای گرامی داشت « روز جهانی معلم » نداشته و وزارت آموزش و پرورش دولت مسعود پزشکیان حتی از صدور یک پیام برای این روز جهانی استنکاف ورزید اما « رضا قاسم پور کنش گر آموزشی و خبرنگار صدای معلم » در استان البرز با هماهنگی « حسین موسوی یکتا » مدیر موزه ی خصوصی تمبر یکتای کرج نشستی را به این منظور در این مجموعه تدارک دیدند .
این نشست یکشنبه 15 مهر در محل این موزه تاریخی برگزار گردید و تعدادی از فرهنگیان شاغل و بازنشسته با حضور در این نشست به بیان دیدگاه های خود پرداختند .
در پایان علی پورسلیمان مدیر صدای معلم به عنوان سخنران به بیان دیدگاه های خود به مناسبت روز جهانی معلم پرداخت .
در این نشست سه ساعته رضاقاسمپور در سخنان آغازین ضمن تبریک و تسلیت مناسبتها افزود:
در کنار ۱۲ اردیبهشت روز ملی معلم در کل دنیا ۵ اکتبر روز جهانی معلم نیز گرامیداشته میشود.
این دو مناسبت فرصتی برای مرور چالشهای دستگاه تعلیم و تربیت است .
قاسمپور با یادآوری مطالبات صنفی فرهنگیان تصریح کرد :
مطالبات فرهنگیان در دو شاخه اصلی منزلت و معیشت قابل تقسیم بوده و فعالان صنفی فرهنگی مصمم هستند مطالبات به حق خود را از مجاری قانونی پیگیری نمایند .
در ادامه حاضرین در نشست ضمن بحث و بررسی آخرین وضعیت معلمان در دولت پزشکیان نقطهنظرات خود را در خصوص چالشهای پیش روی آموزش و پرورش در موارد زیر به اشتراک گذاشتند :
- اوضاع نابه سامان معیشتی
- بیمههای ناکارآمد فرهنگیان
- وعدههای بر زمین مانده از نظام هماهنگ پرداختها
- طرح رتبهبندی یا حقهبندی
- فرهنگ امنیتی مستولی بر امنیت فرهنگی در دولت سیزدهم
- برخورد با فعالان صنفی معلمان
نبود تشکلهای واقعی فرهنگیان مدیریتهای ناکارآمد مستقر در استان و... »
« ذکریا مهرور » از معلمان باسابقه البرز در این نشست گفت :
« من 84 سال معلمی کردم . 30 سال آموزشی بودم . 30 سال هم در آموزشگاه ها بودم . 21 سال در غیرانتفاعی ملاصدار . 20 سال هم در غیرانتفاعی های دیگر به علاوه ضمن خدمت و دانشگاه آزاد ....
روزی که معلم شدم همین دغدغه هایی که عزیزان اشاره کردند من هم داشتم و الان هم همچنان مطرح هستند .
با توجه به جو و نگرشی که در ایران هست چه در میان دولت مردان و چه در میان مردم ( به نظرم ؛ مشکل بیشتر خود مردم هستند ) چون دولت مردان هم از جانب همین مردم می آیند و با خودشان مشکلات را به بالا می برند .
با توجه به این جو ، گمان نمی کنم صد سال و یا حتی دویست سال آینده هم این معضلات حل شوند .
با این معضلات ساخته ایم !
اما با توجه به شرایط کنونی چگونه می توانیم یک گام جلو برویم ؟
اول که خودم معلم شدم مانند سایر معلمان روی محفوظات بچه ها کار می کردم .
دیدم این روش آنان را تبدیل به کیسه و یا صندوق می کند و فایده ای ندارد .
من که با این روش آموزش دیدم ؛ چه شدم ؟
به این ها متد دادم .
در واقع ؛ زندگی را به جای این که « تفسیر » بدهیم ، « تغییر » بدهیم .
یاد بدهیم چگونه زندگی را تغییر دهیم .
مشکلی که ما در آموزش و پرورش داریم این است که نمی دانیم دانش آموزی تربیت کنیم که بتواند زندگی را تغییر دهد .
اگر این تغییر حاصل نشود ؛ چند صد سال آینده هم همین خواهد بود .
تصمیم گرفتم در این مسیر ، « خودم » هم تغییر کنم . نباید که فقط « دانش آموز » تغییر کند .
یک معلم باید هم بخواند ؛ هم بنویسد و هم پژوهش کند .
به خواندن و نوشتن روی آوردم . مقاله های متعدد در روزنامه ها و مجلات نوشتم . کتاب نوشتم .
البته در کنار آن کشاورزی و باغبانی هم می کنم .
افتخار من این است که می توانم شخم بزنم و از درختان نگهداری کنم .
اعتقاد من است که باید ابتدا « تغییر » را در « خودمان » ایجاد کنیم . بعد به دانش آموز یاد بدهیم که خودش را تغییر دهد .
بعد تغییر را در محیط پیرامون و جامعه اش شروع کند .
یکی از راهکارهای تغییر هم « مطالعه » است .
ما فقر فلسفه داریم . فقر تاریخ داریم .
مردم ما تاریخ نمی خوانند و تاریخ را نمی دانند » .
در بخشی از این نشست ؛ موسوی مدیر موزه به تاریخچه موزه و نیز افتخارات این مجموعه از سوی مجامع معتبر علمی بین المللی پرداخت .
موسوی تاکید کرد که تاکنون از سوی هیچ فرد و یا نهاد دولتی مورد حمایت قرار نگرفته است .
تاکید ایشان بیش تر روی حمایت معنوی بود .
در پایان ؛ « علی پورسلیمان ؛ مدیر صدای معلم » به بیان دیدگاه ها و مواضع خود پرداخت .
پورسلیمان گفت :
« بسیار موجب شادمانی است که امروز در خدمت شما هستم برای دیدار با شما و نیز یادآوری برخی نکات در ارتباط با روز جهانی معلم .
« یونسکو با همکاری سازمان جهانی کار در سال ۱۹۶۶، روز پنجم اکتبر، برابر با ۱۳ مهرماه را روز جهانی معلم اعلام کرد.
بسیاری از کشورها با پذیرش این روز به اهمیت آموزش و تدریس و نقش معلمان بهای بیشتر دادند و بودجه و امکانات بسیاری را صرف گسترش سیستم آموزشی کشور خود و ارتقاء شرایط کار و دانش معلمان کردند .
در بيست و پنجمين اجلاس كنفرانس عمومي يونسكو با شركت نمايندگان بيش از يك صد كشور عضو (كه محمد نجفي وزير وقت آموزش و پرورش ايران و هيات همراه نيز حضور داشتند و مصوبات را امضا كردند)؛
روز پنجم اكتبر به نام روز جهاني معلم علام شد .
اين تصميم و توافق جهاني عملا از سال 1994 با پيام مدیر كل يونسكو به رسميت شناخته شد و به اجرا درآمد كه هر ساله پيام تازه اي ناظر به اوضاع جهاني به همين منظور صادر مي شود .
ستاد بزرگداشت مقام معلم در وزارت آموزش و پرورش دولت اصلاحات به مديران مناطق و مدارس كشور توصيه كرد تا روز پنجم اكتبر ( برابر با سيزدهم مهرماه) با برپايي مراسم و جشن هايي براي تقدير از معلمان «روز جهاني معلم» را گرامي بدارند .
با وجود آن بیش از دو دهه از این واقعه می گذرد هنوز « روز جهانی معلم » جایی در تقویم رسمی وزارت آموزش و پرورش باز نکرده است .
پس از دولت خاتمی ؛ در 8 سال دوران احمدی نژاد هیچ گاه به این مناسبت پرداخته نشد .
در دولت روحانی هم وضعیت با ثباتی حاکم نبود .
فانی و حاجی میرزایی برای این مناسبت پیام دادند اما بطحایی هیچ گونه اشاره به آن نکرد .
جمعه 13 مهرماه 1397 « سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش با حضور به عنوان سخنران پیش از خطبههای نمازجمعه تهران به بیان مشکلات و مسائل آموزش و پرورش پرداخت .
با وجود آن که روز جهانی معلم بود و ایران یکی از اعضای یونسکو بوده و رسمیت این روز را سال ها قبل پذیرفته است اما وزیر آموزش و پرورش حتی اشاره ای به این روز هم نکرد .
بطحایی سال تحصیلی جدید را تبریک گفت . .
هفته نیروی انتظامی را هم تبریک گفت اما در مورد روز جهانی معلم سکوت کرد .
مشابه همین وضعیت در سال نخست دولت پزشکیان هم رخ داد .
علیرضا کاظمی نه تبریکی ارسال کرد و نه پیامی در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر شد .
در عوض ؛ برای هفته ی نیروی انتظامی پیام داد .
پرسش من این است که آیا نیروی انتظامی به معلمان و علایق و مناسبت حرفه ای آنان نزدیک تر است یا نیروی انتظامی ؟
چرا یک وزیر پیام می دهد و در دولت خاتمی مراسم گرفته می شود اما در دولت دیگر سکوت می کنند و رد می شوند ؟
این همه تفاوت سلیقه و نگرش از کجا می آید ؟
آقای کاظمی پیش از رای اعتماد مجلس در گفت و گو با روزنامه آرمان امروز بیان کرده بود که صدای همه معلمان خواهد بود .
پس چه شد ؟
در پرتال « کمیسیون ملی یونسکو ایران » آخرین اخبار به شرح زیر هستند :
دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران منصوب شد
پیام تسلیت معاون وزیر و دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو- ایران بهمناسبت شهادت سید و سرور مقاومت؛ سیدحسن نصرالله
در بخش « اهداف » این کمیسیون چنین ذکر شده است :
رسالت اصلی کمیسیون ملی در کشور، تعیین خلأها، تمرکز نیروها بر حوزههای اولویتدار و بحرانزای ملی و جهانی و اجتناب از تلاشهای حاشیهای است. کانون اصلی فعالیتها، مطالعه و بررسی اندیشهها و تبادل اطلاعات و توسعه توان و ظرفیت کشور در زمینه آموزش، علوم، فرهنگ و ارتباطات با توجه به معیارهای بینالمللی است.
راهبرد اصلی در هدایت اقدامها موارد زیر است:
تقویت ارتباط بین تحقیقات و سیاستگذاریها، شناسایی و تعیین خط مشیهای موفق، توسعه ظرفیتهای نهادی و انسانی کشور و حساسکردن دولت و جامعه نسبت به موضوعهای مهم و روزآمد جهانی.
« معیارهای بینالمللی » دقیقا چه هستند ؟
آیا پرداختن به این مناسبت و سایر موضوعات تطبیقی در دایره ی « موضوعهای مهم و روزآمد جهانی » نمی گنجند ؟
در واقع متولی یونسکو در ایران خودش در این سکوت کرده و حرف و پیامی به مناسبت روز جهانی معلم ندارد .»
مشروح این نشست در « صدای معلم » منتشر خواهد گردید .
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش دولت مسعود پزشکیان در مورد « روز جهانی معلم » ( 13 مهر ) سکوت کرد اما در عوض برای هفته نیروی انتظامی پیام تبریکی منتشر کرده است . ( این جا )
کاظمی در بخشی چنین می نویسد :
« این جانب ضمن گرامی داشت یاد و خاطره شهدای پر افتخار و والامقام خانواده بزرگ فرماندهی نیروی انتظامی و پاسداشت دلاوریها، مجاهدتها و رادمردیهای این عزیزان، فرا رسیدن «هفته نیروی انتظامی» را که امسال با شعار «پلیس هوشمند، مردم قانون مدار» نام گذاری شده است، به تمامی فرماندهان، مدیران و کارکنان خدوم فراجا تبریک و تهنیت میگویم و از تلاشها و مساعی ارزشمند این عزیزان در برقراری نظم، امنیت و تحکیم حقوق شهروندی، تقدیر و تشکر نموده و سلامت، سربلندی و توفیق روزافزون ایشان را در سایه سار حضرت ولی عصر(عج) از پیشگاه ایزد منان مسألت مینمایم» .
این که کاظمی برای روز جهانی معلم سکوت می کند در حالی که پیش از رای اعتماد مجلس گفته بود صدای همه ی معلمان خواهد بود جای بسی پرسش و تعجب است اما چه خوب بود که وزیر آموزش و پرورش به مناسبت هفته نیروی انتظامی پرسش می کرد که آیا نیروی انتظامی به عنوان مثال به وظایف مصرح خود مندرج در « قانون هوای پاک » ( 1 ) عمل می کند ؟
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی برای خود شعار «پلیس هوشمند، مردم قانون مدار» را برگزیده است .
آیا انتظار داشتن پیدایی مردم قانون مدار و این که آنان عامل به « قانون » باشند زمانی که عنصر پاسخ گویی و مسئولیت پذیری در مورد ضابطان « قانون و نظم » مورد ابهام تردید است ؛ بیش از یک شوخی می تواند تلقی شود ؟
( 1 ) مواردی مانند :
ماده 6 : « ... راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی موظف است درصورتی که دارنده وسایلنقلیه موضوع این ماده با اتمام دوره معافیت یا انقضای اعتبار گواهی معاینه فنی از مراجعه به مراکز مجاز معاینه فنی و دریافت گواهی معاینه فنی خودداری نماید، ضمن متوقف نمودن خودرو، در ازای هر روز تردد بدون گواهی مذکور، نسبت به صدور قبض جریمه مطابق با قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی جهت دارنده خودرو اقدام نماید.
« ماده۲۹ـ ایجاد هرگونه آلودگی صوتی توسط منابع ثابت و متحرک، ممنوع میباشد. در مورد منابع ثابت، مرتکب به جزای نقدی درجه هفت موضوع ماده(۱۹) قانون مجازات اسلامی محکوم میشود » .
ماده۳۱ـ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و یگان حفاظت سازمان مکلفند بهعنوان ضابط دادگستری، در موارد وقوع جرائم مشهود مذکور در این قانون رأساً یا در صورت اعلام سازمان یا با اطلاع از وقوع جرائم غیرمشهود مندرج در این قانون با نظر دادستان شهرستان ذیربط اقدام لازم را در چهارچوب قوانین و مقررات با واحدهای آلودهکننده یا اشخاص حقیقی یا حقوقی مربوط بهعمل آورند.... »
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« حسین صادقی » رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در یک گروه تلگرامی می نویسد :
« اولین روز معارفه سری به استودیو الفبا و استودیو نگاه زدم.
با مخروبه ای مواجه شدم سرشار از کتاب، بنر، کاغذ و پوسترهای جمع آوری شده حوزه های مختلف! پرسش مهمی که می توان و باید به آن پرداخت آن است که چرا سیاست ها و برنامه ریزی ها تا این حد بی ثبات بوده و تابع سلایق و تمایلات افراد اجرا می شوند بی آن که در مورد نتایج و عواقب تصمیمات خود به جایی پاسخ گو باشند و تاوان عملکرد خود را پس دهند ؟
گو این که اصلاً هيچ گاه استوديويي وجود نداشته است !
ظاهراً آخرين چراغ آن را حدود سه سال پيش خود روشن كرده بودم! تعطيل و بلا استفاده!
بغض خود را فرو خوردم افسوس كه چه كرده ايم با اين همه سرمايه و برنامه !!!
همان روز از همكارانم خواستم كه اين فضا را سامان دهند و الحمدولله امروز بخش اعظمي از آن اتفاق افتاد .
اگر خدا ياريمان كند به همت كورسويي از همكاران دغدغه مندمان در چند روز آينده اولين برنامه خود را ضبط و منتشر خواهيم كرد » .
« استودیو الفبا در آذر ماه 1396 به ابتکار « مرتضی نظری " رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی ایجاد گردید .
« صدای معلم » در گزارشی نوشت : ( این جا )
" تلاش تیم جدید مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در موضوع تعامل با رسانه و افکار عمومی قابل تامل و البته شایسته تقدیر است .
طراحی فضایی به نام " استوديو الفبا " با ویژگی های تعریف شده می تواند گامی در جهت نهادینه کردن « فرهنگ گفت و گو » و « تفکر انتقادی » در حوزه آموزش باشد .
« صدای معلم » ضمن استقبال از این اقدام امیدوار است که این فضا مطابق با اهداف تعریف شده در فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش و در جهت " پاسخ گویی و مسئولیت پذیری » مدیران تثبیت و نهادینه گردد . "
« صدای معلم » فقط یک بار برای حضور در این استودیو دعوت شد و آن هم نشست با سرپرست دانشگاه فرهنگیان حسین خنیفر بود که گزارش کامل آن در صدای معلم منتشر شد .
برخی خبرنگاران تقریبا به صورت " ثابت " در نشست های استودیو الفبا حضور پیدا می کردند .
با این حال و زمانی که دولت سیزدهم روی کار آمد همان خبرنگاران پای ثابت کوچک ترین انتقاد و یا اعتراضی به تعطیلی استودیو الفبا نکرده و سکوت پیشه کردند .
« صدای معلم » در چند گزارش خود به این اقدام وزارت آموزش و پرورش در دولت ابراهیم رئیسی انتقاد کرد و خواهان توضیح و ارائه پاسخ برای تعطیلی آن گردید . ( این جا ) - ( این جا ) - ( این جا ) - ( این جا )
« صدای معلم » در گزارش خود به تاریخ 28 آبان 1401 با عنوان : « وقتی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش مدرسه را با پادگان اشتباهی می گیرد ؟! نوشت :
« پرسش « صدای معلم » از رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش آن است که در یک سال گذشته شکاف و یا به عبارتی گسل میان « اداره » و « مدرسه » به چه وضعیتی درآمده است ؟
آیا به واسطه عملکرد روابط عمومی ، اعتماد معلمان و دانش آموزان به وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی آموزش به چه صورتی درآمده است ؟ چرا در آموزش و پرورش « حوزه ی عمومی » تاثیرگذار و پایدار نیست ؟ و نمی تواند تاثیری بر این روند داشته باشد ؟
آیا روابط عمومی وزارتخانه حداقل تعریفی از « حکمرانی خوب » ارائه کرده است و آیا واقعا برنامه ای در این حوزه دارد ؟
آیا ایشان به عنوان مسئول در حوزه روابط عمومی به انتظارات ذی نفعان توجهی داشته که حرف از « اقناع » می زند ؟
آیا فضای غالب در محیط تعلیم و تربیت کنونی در دوره دولت سیزدهم به « فرهنگ امنیتی » متمایل است و یا آن که پرسش گری و مطالبه گری معلمان به رسمیت شناخته می شود و برای آن پاسخی از سوی مقامات ارائه می گردد ؟
آیا انتظارات و مطالبات منطقی این ذی نفعان انعکاسی در سیاست های وزارتخانه داشته است که رئیس روابط عمومی انتظار « همراهی » همه ی ارکان را دارد ؟
آیا مانند دوره های پیشین ،؛ استودیوی الفبایی برقرار است و از کارشناسان و صاحب نظران تعلیم و تربیت که قرائت دیگری بعضا متفاوت با حاکمیت دارند برای گفت و شنود دعوت می شوند و یا آن که پشت تعابیر مبهم و چند لایه ای مانند « جهاد تبیین » چشم خود را به روی « واقعیات » و « قدرت واقعیات » بسته اید ؟ »
پرسش مهمی که می توان و باید به آن پرداخت آن است که چرا سیاست ها و برنامه ریزی ها تا این حد بی ثبات بوده و تابع سلایق و تمایلات افراد اجرا می شوند بی آن که در مورد نتایج و عواقب تصمیمات خود به جایی پاسخ گو باشند و تاوان عملکرد خود را پس دهند ؟
یک فرد و یا گروه ایده ی موفقی را پایه ریزی و اجرا می کند .
نفر بعدی چون آن را متعلق به دولت قبل می داند بدون ارائه هیچ گونه توضیح و یا دلیلی آن را تعطیل می کند .
چه کسانی و کدام جریان ها و با چه انگیزه ای می خواهند سیستم را با انسداد مواجه کنند و اعتماد عمومی را با بحران رو به رو کنند ؟
چرا با این افراد و جریان ها برخورد قانونی نمی شود و کماکان در سیستم ابقاء می شوند ؟
چرا در آموزش و پرورش « حوزه ی عمومی » تاثیرگذار و پایدار نیست ؟ و نمی تواند تاثیری بر این روند داشته باشد ؟
واقعا ریشه و مشکل کجاست .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
همه آنچه ذیلا می نویسم عین واقعیاتی است که چند روز پیش ( 27 / 6 / 1403) در سفر کوتاه رفت و برگشت یک روزه از کرج به تهران و بالعکس با آنها رو به رو شدم .
باور کنید در این نوشته هیچ مطلب اغراق آمیزی که در جهت جذابیت متن و جلب نظر خوانندگان باشد وجود ندارد و هر آنچه را که می خوانید واقعیاتی ست که من به اتفاق همسرم در این سفر یک روزه با هم تجربه کردیم ؛ تجربه ی آزار دهنده ای که ممکن است در زندگی روزمره برای هر کدام از ما در جاهای مختلف با درجات متفاوت اتفاق بیفتد.
ماجرا از آنجا شروع شد که من و همسرم می بایست برای مراجعه به پزشک متخصصی که از یک ماه قبل نوبت ویزیت داشتیم به تهران می رفتیم. به خاطر ترافیک سنگین اواخر شهریور و در نبود محل پارک در خیابان ولیعصر (محل مطب) تصمیم گرفتیم به جای خودروی شخصی از تاکسی های اینترنتی استفاده کنیم .
مقدمات کار فراهم شد و حدود ساعت 10صبح با یک دستگاه خودرو 206 (اسنپ ) از درب منزل به سمت تهران حرکت کردیم.
در همان ابتدای سوار شدن متوجه شدیم که کمربندهای ایمنی خودرو به علت نداشتن قفل کمربند یا پنهان کردن آنها زیر تشک صندلی عقب عملا غیر قابل استفاده است ضمن اینکه تسمه های کمربند عقب کلا پاره و قطع شده بود. من و همسرم به خاطر ضیق وقت نگاهی به هم انداختیم و به روی راننده نیاوردیم و خودرو حرکت کرد. در فاصله چند دقیقه ای که به خیابان مطهری کرج رسیدیم همچنان که سرمان به صحبت گرم بود؛ خودروی حامل ما ناگهان با خودرو جلویی تصادف کرد و همسرم به خاطر نداشتن و نبستن کمربند ایمنی به شدت به صندلی راننده برخورد و درد شدیدی از ناحیه بینی و گردن احساس کرد.
تصادف جدی بود و هر دو خودرو آسیب دیدند و ما با همان وضع آشفته مجبور به تعویض تاکسی اینترنتی شدیم لذا در حالی که همسرم از درد احساس ناراحتی می کرد ازخودرو پیاده و بعد از کمی معطلی دوباره با یک سرویس تاکسی اینترنتی دیگر (پژو پارس) به مسیر ادامه دادیم . این خودرو هم مشکل کمربند داشت اما چون وقت نبود و داشت دیر می شد و ممکن بود به پزشک نرسیم اینجا هم با شک و تردید و صرفا با توکل بر خدا سوار خودرو شدیم .
بعد از حرکت خودرو مشکل دیگری هم مزید شد که مربوط به صدای بلند و غیر طبیعی اگزوز آن بود . صدا آن قدر زیاد بود که ارتعاشات آن را در داخل کابین همچون مته های دندان پزشکی در مغزمان احساس می کردیم.
همسرم که برای کاهش درد ضربه ناشی از تصادف مسکن خورده بود تا بلکه بتواند چرتی بزند و کمی آرام شود. در اثر این صدا اصلا نتوانست استراحت کند .
چاره ای نبود ؛ باید تحمل می کردیم !
چون باید راس ساعت 12 به مطب می رسیدیم.
از جهت نصیحت به راننده گفتم : آقای محترم از ما که گذشت اما محض استحضار تا زمانی که خودروی شما در خدمت سرویس اسنپ می باشد بخشی از خودروهای عمومی محسوب می شود و چه بهتر که شما در اولین فرصت هم نقص کمربندهای ایمنی را مرتفع و هم صدای غیر طبیعی اگزوز خودروی تان را برطرف کنید تا مسافرهای بعدی احساس راحتی و ایمنی بیشتری داشته باشند.
ایشان با خنده گفت پسرم جوان است .شما که جوان ها را می شناسید ؛ او عمدا با صرف هزینه انبار اگزوز خودرو را حذف کرده تا در موقع رانندگی با گاز دادن و درآوردن صدای اگزوز عشق و حال کند.
من تازه متوجه شدم که این صدا نه تنها از نظر ایشان نقص محسوب نمی شود بلکه جزء به اصطلاح آپشن های خودروی ایشان است.
من و همسرم باز هم نگاهی به هم انداختیم و با فکر اینکه زودتر به مطب برسیم سکوت کردیم.
این هم گذشت و ما با حدود نیم ساعت تاخیر ساعت 12.30 به مطب رسیدیم .
آنجا همه ی چند ردیف صندلی های مطب مثل سالن سینما پر بود و چند نفری هم در راهروی راه پله ایستاده بودند. ما با اطمینان از اینکه از یک ماه قبل بین مریض وقت رزرو کرده ایم منتظر ماندیم ؛ اما هر وقت به خانم منشی یادآوری کردیم که پس کی نوبت ما می شود؟ جواب « فعلا مانده » می دادند.
ساعت کم کم به 2 و بعد 3 و بعد 4 رسید اما نوبت نمی شد که در این خستگی و کلافگی انتظار ، گرسنگی و تشنگی و افت فشار هم غالب و بر مشکات روحی روانی سفر ما افزود ؛ ناچارا این وضع را هم تحمل کردیم تا خلاصه بعداز 4.5 ساعت انتظار حدود ساعت 5 نوبت مان شد و به محض ویزیت ؛ مثل زندانی های رها شده از زندان ، خسته و کوفته و گرسنه و تشنه از مطب بیرون آمدیم.
از آن جایی که در آن ساعت روز روزغذاخوری ها و رستوران های سنتی فعالیتی ندارند؛ مجبور شدیم وارد اولین «فست فود» ی شویم که در میدان ونک به چشممان خورد. شلوغی سالن فست فود باعث اعتماد ما به کیفیت غذای آنجا شد اما «خود غلط بود آنچه ما می پنداشتیم»!!
در صفحه مانیتور روی دیوار سالن ؛ منوی بلند بالایی از انواع و اقسام غذاهای فست فودی با نام های های غریبِ ترکیبی با پسوند و پیشوند های ناآشنا احتمالا ایتالیایی و اسپانیولی و شاید هم من درآوردی!! و البته با قیمت های آن چنانی خودنمایی می کرد. در منو ؛تنها نام های همبرگر و پیتزا برایمان آشنا تر بود. به خاطر خستگی و عجله ای که داشتیم سفارش همبرگر دادیم.
بعد از چند دقیقه دو عدد ساندویچ همبرگر در بسته بندی بسیار شیک و چشم نواز تحویل گرفتیم. اما جایتان خالی ... بعد از اولین لقمه متوجه شدیم که محتویات این ساندویچ همه چیز می تواند باشد به جز آنچه ما از مواد و مزه همبرگرهای قدیم در خاطرمان بود!
خلاصه به ضرب سس و نوشابه چند لقمه ای به زور بلعیده و از آنجا هم بیرون زدیم...
در راه برگشت که به علت ترافیک شدید مجبور بودیم مسیر تهران و کرج را با یک ساعت و سی دقیقه و پرداخت هزینه اسنپ 516000 تومان طی کنیم و در نهایت با تنی کوفته و اعصابی داغان بعد از سفری 8 ساعته به خانه رسیدیم.
در خانه همچنان که رسید پرداختی های آن روز با دستگاه های پوز را مرور می کردم چشمم به فاکتور فست فود افتاد که بابت دو عدد همبرگر و یک نوشابه حدود 389000 هزار تومان از ما گرفته بودند و جالب اینکه 10 درصداز این مبلغ مالیات بر ارزش افزوده بود.
با خودم فکر می کردم که چه این همبرگر و آن تاکسی های اینترنتی (!) و چه سایر کالا و خدماتی از این دست هیچ کدام شان مولود فرهنگ ما نبوده و وارداتی هستند. ما به عنوان وارد کننده نه تنها ابتکاری که باعث بهتر شدن این کالاها و خدمات باشد را به کار نبرده ایم بلکه با سهل انگاری از کیفیت و ارزش واقعی آنها نیز زده و آنها را به نوعی بومی کرده ایم ؛ به عبارت دیگر نوع خدمت تاکسی های اینترنتی ما و معطلی 4.5 ساعته در مطب و کیفیت آن همبرگر بی کیفیت و .... با کارکرد موارد مشابه خارجی این نوع خدمات فاصله بسیار دارد و مالیات با عنوان ارزش افزوده ای که مصرف کننده ایرانی بابت این کالاها و خدمات می پردازد در واقع گاهی می تواند مالیات بر ارزش های مفقوده باشد نه افزوده! (1)
دوستی با ذوقی از مالیات بر ارزش افزوده با عنوان مالیات بر ارزش مفقوده یاد می کند . عنوان این نوشته را از ایشان وام گرفته ام (2) .در خیلی از کشورها که دارای سیستم حمل و نقل عمومی مناسب شامل مترو و تراموا و اتوبوس رانی منظم هستند؛ تاکسی کلا خدمتی لوکس محسوب می شود.
با اضافه شدن تاکسی های اینترنتی این خدمت لوکس تر و البته گران تر می باشد و در اینجا فقط گرانی اش لحاظ می شود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
5 اکتبر مصادف با 13 مهر « روز جهانی معلم » است .
این روز در بیش از 100 کشور جهان جشن گرفته می شود .
یونسکو هر ساله شعار و یا جمله ای کوتاه را در مورد نقش کلیدی و راهبردی معلمان در نظر می گیرد و شعار سال 2024 این چنین است :
" ارزش گذاری به صدای معلمان "
علی رغم عضویت ایران در سازمان جهانی یونسکو و پذیرش رسمیت و گرامی داشت این روز از سوی مسئولان و وزیر آموزش و پرورش وقت هنوز برگزاری و یا گرامی داشت این روز تابع سلیقه افراد و شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ماست .
پس از وزارت محمدعلی نجفی در زمان وزارت مرتضی حاجی بود که این روز رسما از سوی وزارت آموزش و پرورش اعلام و معلمان نسبت به آن مطلع و توجیه شدند .
در دولت روحانی ؛ علی اصغر فانی و محسن حاجی میرزایی ضمن تبریک این روز ، پیامی را نیز منتشر کردند اما سیدمحمد بطحایی حرفی از روز جهانی معلم به میان نیاورد . ( این جا )
« جمعه 13 مهرماه 1397 « سیدمحمد بطحایی » وزیر آموزش و پرورش با حضور به عنوان سخنران پیش از خطبههای نمازجمعه تهران به بیان مشکلات و مسائل آموزش و پرورش پرداخت .
با وجود آن که روز جهانی معلم بود و ایران یکی از اعضای یونسکو بوده و رسمیت این روز را سال ها قبل پذیرفته است اما وزیر آموزش و پرورش حتی اشاره ای به این روز هم نکرد . گذشتن از چنین فرصت هایی و سکوت در برابر اهمیت این روز گشایش چندانی را در وضعیت کنونی و نیز وضعیت معلمان ایجاد نخواهد کرد .
بطحایی سال تحصیلی جدید را تبریک گفت .
هفته نیروی انتظامی را هم تبریک گفت اما در مورد روز جهانی معلم سکوت کرد » .
وزرای آموزش و پرورش دولت های نهم و دهم و سیزدهم اساسا با چنین ادبیاتی بیگانه بوده و باوری به این گونه مفاهیم و آموزه ها نداشتند .
انتظار می رفت در دولت مسعود پزشکیان ؛ نخستین وزیر آموزش و پرورش آن اشاره ای به این مناسبت داشته و دیدگاه خود را به ویژه برای فرهنگیانی که در این دوره از انتخابات شرکت نکردند و یا با بیم و تردید در آن مشارکت کردند بیان کند اما چنین نشد .
در این رابطه ؛ اخیرا جمعی از معلمان تحت عنوان « گروه پرسش گران و کنش گران » به مناسبت آغاز سال تحصیلی و روز جهانی معلم از علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش دولت چهاردهم درخواست برگزاری نشستی را داشته و از او خواستند در یک ملاقات چهره به چهره برخی از مسائل و دغدغه هایی را که فکر و ذهن جامعه ی فرهنگیان را به خود مشغول داشته با آن مقام مطرح نمایند اما پاسخی به آن داده نشد . ( این جا )
علیرضا کاظمی پیش تر در گفتوگوی اختصاصی با روزنامه «آرمان امروز» اعلام کرده بود که به عنوان نماینده یک میلیون فرهنگی، صدای معلمان خواهد بود . ( این جا )
جامعه و به ویژه مسئولان و سیاست گذاران باید به این گزاره برسند که زیستن در دنیای امروز از نوع مسالمت آمیز آن نیازمند یک « زبان مشترک » است و توجه به چنین روزهایی و تقسیم آن با دیگران منجر به شکل گیری " حس مشترک " برای ساختن جامعه ای سالم و عاری از خشونت و ستیز خواهد بود .
ارزش های جهانی نه به لحاظ فلسفی و نه از جهت کارکردی در عرض ارزش های درونی و سنت ها قرار نمی گیرند و تلفیق منطقی آن دو موجب توسعه بیشتر و متوازن جامعه خواهد گردید .
روز جهانی معلم فرصتی منحصر به فرد برای همه به ویژه مسئولان وزارت آموزش و پرورش و معلمان است که توجه جامعه و افکار عمومی را به نقش کلیدی آموزش در توسعه پایدار و ساختن یک جامعه سالم جلب شود .
گذشتن از چنین فرصت هایی و سکوت در برابر اهمیت این روز گشایش چندانی را در وضعیت کنونی و نیز وضعیت معلمان ایجاد نخواهد کرد .
روز جهانی معلم روزی است برای همبستگی معلمان در سراسر جهان و فرصتی است که آن ها داشته های خود را به روز کنند و با در نظر گرفتن فرصت ها و تهدیدها ، نظام آموزشی جامعه خود را به سوی بهره وری هر چه بیشتر سوق دهند .
اگر قرار است که ایران بر اساس همان اسناد و چشم اندازهای ترسیم شده از کشورهای هم تراز خویش عقب نیفتد و این فاصله زیاد و زیادتر نشود چاره ای جز پیاده کردن توصیه های یونسکو و بهره گیری از تجارب کشورهای توسعه یافته را ندارد .
مسئولان و جامعه باید به این باور و اعتقاد برسند که موتور توسعه و پیشرفت جامعه از مجرای آموزش و پرورش می گذرد و کلید طلایی این موفقیت در دستان « معلم » و میدان دادن به او و ارزش گذاری کار اوست.
هیچ راه میان بری هم غیر از این وجود ندارد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
یکشنبه ۸ مهرماه همایش « پیشگیری و مداخله در خودکشی » به همت استانداری و آموزش و پرورش استان البرز در باشگاه میلاد با حضور مشاورین، معاونین پرورشی و مدیران نواحی ۴ گانه کرج برگزار گردید.
در ابتدا کاظمینی مدیرکل امور اجتماعی استانداری البرز ضمن خوشامد به حاضرین و تبیین چرایی و چیستی همایش افزود: اگر خود را به علم روز تسلیح نکرده و از ابزارهای مناسب پیشگیری و کنترل خودکشی استفاده نکنیم خودکشی از هیچکس دور نخواهد بود.
با اینکه البرز جز ده استان اول در خودکشی نیست ولی از سال ۹۷ در خودکشی رشد سریعی داشته و متاسفانه سنین خودکشی رو به کاهش بوده است. کار در حوزه آسیبهای اجتماعی سخت و پیچیده است. برش استانی پیشگیری از خودکشی تهیه و تعیین وظایف دستگاههای مرتبط صورت گرفته است. ما حتی باید برای بیمارستانهای استان، تختروان داشته باشیم.
در ادامه سردار فتحالهی معاون پرورشی اداره کل آموزش و پرورش استان البرز با بیان چند جمله کوتاه در خصوص موضوع همایش، بلافاصله وارد مبحث حوادث تلخ غزه و لبنان شده و با بیانات بیربط به موضوع همایش بخش مهمی از وقت جلسه را به هدر داد.
دکتر حمید پیروی، روان شناس و نایبرئیس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران به عنوان سخنران جلسه ضمن تشکر از برگزاری همایش خودکشی برای همکاران آموزش و پرورش افزود: در دو سال اخیر آمار خودکشی در ایران روند افزایشی داشته است در حالی که آمار جهانی خودکشی به طور کلی در حال کاهش است. در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال قبل از آن، آمار خودکشی با افزایش ۱۱ درصدی مواجه بوده است.
پیروی همچنین به عدم پیگیری کامل اقدامکنندگان به خودکشی اشاره و تصریح کرد: سالانه ۱۴۰ هزار مورد اقدام به خودکشی در کشور ثبت میشود اما وزارت بهداشت فقط ۴۰ هزار نفر از این افراد را تحت پیگیری قرار میدهد.به این معنا که ۱۰۰ هزار نفر پس از اقدام به خودکشی بدون دریافت حمایتهای روانی و درمانی رها میشوند.
نایب رئیس جمعیت پیشگیری از خودکشی ضمن تشریح آخرین وضعیت خودکشی در کشور افزود: «تغییر روایت در خودکشی و گفت و گو درباره خودکشی» شعار ۳ سالانه انجمن بینالمللی پیشگیری از خودکشی مورد تأئید سازمان بهداشت جهانی است.
ماه سپتامبر ماه آگاهی از خودکشی بوده و امیدواریم این آگاهی در سطح جامعه گسترش یابد. برای آنکه بتوان درباره پدیده خودکشی و پیشگیری از آن صحبت کرد باید زبان علمی حرف زدن درباره خودکشی را یاد بگیریم.
این موضوع ایجاب میکند بیشتر درباره خودکشی صحبت و برنامه های علمی و مداخلات مدون اجرا شود. در عرصه قرار دادن اطلاعات صحیح و مناسب در اختیار عموم ؛ رسانهها نقش مهمی را در کنترل خودکشی ایفا میکنند.
مبحث «واکسیناسیون روانی» و اهمیت آموزش مهارتهای زندگی به افراد بهویژه در خانوادهها مهم است. استفاده از ابزارهایی مانند موسیقی، ورزش و حرکات موزون بهعنوان فعالیتهای مثبت میتواند به نوعی مانند واکسیناسیون روانی عمل کرده و افراد را در برابر خطرات روانی مقاومتر کند.
در شبظلمانیام ماه نشانم بده
بهزعم روانشناسان نقش فشارهای اقتصادی، بیکاری و مشکلات معیشتی در افزایش آمار خودکشی غیرقابل انکار است. وضعیت اقتصادی نامناسب و نبود چشمانداز روشن برای آینده، افراد را به سمت اقدام به خودکشی سوق میدهد.
همچنین ضعف در سیستمهای حمایتی اجتماعی و عدم دسترسی به خدمات روان درمانی مناسب از دیگر عوامل افزایش خودکشی است.
وجود مدارس طبقاتی و فشار روانی اولیا و مربیان به دانشآموزان برای کسب حد نصاب نمرات و معدل بیشتر، فشار بر دانشآموز برای کسب رتبههای جشنوارههایی چون خوارزمی و همچنین قبولی در رشتههای خاصی چون گروه پزشکی، از عوامل اصلی بروز استرسهای شایع میباشد.
سخن پایانی ؛
خودكشي مسئلهاي غير قابل درک نيست و بيدليل و بدون علت و هشدار رخ نميدهد. دانشآموزان مستعد خودكشي به قدر كافي به اطرافيان علايم هشدار دهنده نشان ميدهند.
در كار پيشگيري از خودكشي، معلمان و ساير كاركنان مدارس نقش استراتژيك و مهم دارند كه اصول آن به قرار زير است :
- شناسايي دانش آموزان با اختلالات شخصيتي و ارائه حمايت روان شناختي به آنان
- تقويت رابطه با دانشآموزان از طريق حرف زدن با آنان و تلاش براي درك و كمک به آنان
- تسكين ناراحتيهاي روان پزشكي
- تقويت مهارتهاي تشخيص و شناسايي علائم اوليه خودكشي اعم از كلامي و غيركلامي
- مراقبت و كمك به كودكاني كه مهارت هاي تحصيلي كمتري دارند
- جدي گرفتن فرار از مدرسه
- انگزدايي از بيماري هاي روان پزشكي و كمك به ترك سوء مصرف الكل و مواد
- ارجاع دانشآموزان با اختلالات روانی به مراجع ذیصلاح
- محدود كردن دسترسي دانش آموزان به ابزارهای خودكشي.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
میزگرد آموزشی و علمی « بررسی راهکارهای ارتقاء کیفیت و تقویت مدارس دولتی» به میزبانی دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش سه شنبه 27 شهریور برگزار گردید .
در این نشست علی زرافشان ، علیرضا کمره ای ، بهنام بهراد ، مهدی نوید ادهم و رضوان حکیم زاده به بیان دیدگاه های خود در این زمینه پرداختند .
در این نشست حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش گفت : « تیمز و پرلز » دو سه حرف خیلی روشن می زند. می گوید من مقایسه کردم بچه هایی که نمرات بالاتری می گیرند نسبت به آنهایی که کمتر می گیرند چه چیزهایی در محیط مدارس شان فرق می کند. چه چیزهایی در معلمان شان فرق می کند یا در خانواده شان فرق می کند. شرایط خانواده دست ما نیست البته ما می توانیم روی خانواده ها کار کنیم .
تیمز و پرلز گوید اگر بچه ها پیش دبستانی را در مدرسه گذرانده باشند به طور معناداری در کلاس چهارم و هشتم به نتایج بهتری رسیده اند و پیزا هم همین را نشان می دهد پس راه نرویم .
بعد می گوید اگر این بچه ها خصوصا در مناطق محروم که محیط خانواده بستر آماده ای نیست را گذرانده باشند وقتی اینها به خط شروع در کلاس اول می رسند آمادگی ورود به مدرسه از جهت شناختی ، اجتماعی و عاطفی در وضعیت خوبی است و نتایج ما این را نشان داده است.
ما آمدیم یک سیاست گذاشتیم . رفتیم و گشتیم و دیدیم پوشش پیش دبستانی هفتاد و دو درصدی رسیده به چهل درصد !
که من جدیدا مسئولیت این سازمان ( سازمان ملی تربیت کودک ) را بر عهده گرفتم.
چرا چنین سیاستی اتخاذ شد ؟
چرا نگاه مان این طور شد ؟
چرا نگاه مان غیردولتی شد ؟
چه کسی به پیش دبستانی نیاز داشت ؟
کجا دنبال عدالت بودیم؟
کجا می خواستیم کیفیت یادگیری ابتدایی را افزایش دهیم ؟
این همه داده داشتیم که هر چقدر در مناطق محروم دو زمانه پیش دبستانی را با حمایت دولت ترویج کرده بودیم « نرخ تکرار پایه » پایین آمده بود.
آقای دکتر بهراد می گوید روی مهارت های سواد پایه تمرکز کنیم؛ من هزار بار حرف شما را تایید می کنم.
کسی که مهارت های سواد را نداشته باشد بقیه چیزها برایش فانتزی است! مثل نیازهای مزلو است. مثل این است که شما امنیت نداشته باشید ، گرسنه و تشنه باشید بگوییم اگر این راه هم اشتباه بود خیلی خوب است نه واقعا این حکم این را دارد برای ما.
« علی پورسلیمان مدیر صدای معلم » در بخش پرسش و پاسخ خطاب به حاضران و به ویژه دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش چنین مطرح کرد :
قبلا هم گفته و پیشنهاد دادم که در حال حاضر و در عمل ، « شورای عالی آموزش و پرورش که نهاد مهم سیاست گذاری ، قانون گذاری و مهم تر از همه نظارت بر اجرای مصوبات است به نهادی بی خاصیت تبدیل شده و کسی و یا نهادی آن را جدی نمی گیرد .
در واقع بیرون از این ساختمان ؛ معلمان شورای عالی آموزش و پرورش را نمی شناسند .
شورای عالی باید در فعالیت خود تجدید نظر کند و خودش را جدی بگیرد .
در گام نخست و در پرتال خود بخشی را اضافه کند و میزان عملکرد واقعی واحدها و نهادهای مختلف را در ارتباط با اجرای مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش مورد ارزیابی قرار دهد .
به طور دقیق و شفاف اعلام کند چه کسی و کدام بخش مصوبات را اجرا می کند و با اجرا نمی کند و یا ناقص انجام می دهد .
بخش پایانی سخنان و دیدگاه های رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش را می خوانید .