چندین دهه است که شعار میدهیم به صلح نیاز داریم و صلح ضرورت جامعه است. با توجه به این اصل مهم، انتظار میرود که سیستمهای آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی افغانستان، پیوسته این ادعا را حمایت کنند. یعنی محتوا تولید کنند و افراد جامعه را برای رسیدن به صلح آماده کنند. پرسش اساسی این نوشته این است که چقدر نظامهای آموزشی ما در راستای صلحسازی عمل کردهاند؟ آیا آنها در طول دو دهه گذشته توانستهاند، محتواهای صلحآمیز، مطابق با نیاز جامعه تولید کنند؟
سازمان ملل متحد بهعنوان روشی پیشگیرانه، دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ را دهه بینالمللی فرهنگ صلح و عدم خشونت نامگذاری کرد. در همین راستا یونسکو، ارزش ترویج فرهنگ صلح را چنین معرفی میکند :
«آموزش فرهنگ صلح منجر به پرورش و ترویج اعتقادات و اقداماتی خواهد شد که مردم هر کشور باید متناسب با ساختارهای خاص فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود به آن عمل کنند. عامل اصلی تحکیم این فرهنگ در جامعه تبدیل رقابتهای خشونتآمیز به همکاریهای مبتنی بر ارزشها و اهداف مشترک است.»
با وجود آنکه در طول تقریبا دو دهه گذشته نظام آموزشی ما یکی از نهادهایی بوده که بیشترین بودجه را داشته، اما در عین زمان یک از آلودهترین و فاسدترین نهادهای ما نیز بوده است. افشای صدها مکتب خیالی در زمان وزارت آقای فاروق وردک و فساد گسترده در این نهاد، نشاندهنده وضعیت اسفبار مدیریت بنیادیترین نظام ما در عرصه آموزش است. سرنوشت فاروق وردک و مکاتب خیالیاش هیچ گاه مشخص نشد. این در حالی است که به باور یونیسف، «حدود ۳.۷ میلیون کودک فاقد دسترسی به آموزش هستند که ۶۰ درصد آنها را دختران تشکیل میدهند.».
در بخش تحصیلات عالی نیز وضعیت بهتری وجود ندارد. واقعیت این است که وضعیت تولید محتوا و بروندادهای دانشگاهها در افغانستان فاجعهبار است. کیفیت پایین مواد و محتواهای درسی، بهروز نبودن و ناکارآمدی محتواهای تولیدشده، متدهای تدریس فرسوده، چپترمحوری، فضاهای آموزشی نامناسب و فاقد استاندرد و در نهایت فساد در نظامهای آموزش و پرورش و آموزش عالی موجب شده که در طول دو دهه گذشته، افغانستان تنها بهلحاظ کمیت در عرصه آموزشی رشد کند. بزرگترین مشکل این است که محتواهای تولیدشده با واقعیات جامعه در عرصههای مختلف اجتماعی و اقتصادی همخوانی و مطابقت ندارد. به این معنی که سیستمهای آموزشی ما هر کدام مسیر خودشان را میروند.
سیستم آموزش عالی افغانستان در طول دو دهه گذشته که فرصت نفسکشیدن و قدبرافراشتن پیدا کرد در زمینه صلحسازی در جامعه توجه چندانی نشان نداده است. استادان و دانشکده شرعیات ما با محتوای ثقافت اسلامی بیش از آنکه مدارا، همدیگرپذیری و صلح را آموزش دهند، افراطگرایی و خشونت را محور آموزش قرار دادهاند. این موضوع را میشود از رشد افراطگرایی در میان دانشجویان دانشگاههای افغانستان، بهخصوص دو دانشگاه کابل و ننگرهار به خوبی مشاهده کرد. دانشجویان معترض در سال ۲۰۱۵ در ننگرهار، پرچم داعش و طالب را برافراشتند. هرچند عمل آنان مورد نکوهش قرار گرفت اما بیانگر واقعیت تلخ ناکارآمدی آموزش عالی در افغانستان بود. آموزش صلح، معطوف به پرورش است. پرورش جنبههایی از شخصیت و وجود فرد که در آن ارزشها و نگرشهای افراد جامعه موجب تغییر رفتار میشوند.
یک موضوع اساسی که فرایند صلحسازی را همه روزه در افغانستان به چالش میکشد، زمینههای اجتماعی تولید خشونت است. این زمینهها در قالب فرهنگ، زبان، روابط اجتماعی و امر روزمره، پیوسته مفهوم صلح را تهدید میکنند. نقطهای که دقیقا سیستم آموزشی ما باید وارد میشد و مسئولیت اجتماعی خود را ایفا میکرد. متأسفانه، نظامهای آموزشی ما بیشترین تمرکزشان بر امر آموزش بوده است. یعنی تلاششان این بوده که شاگردان و دانشجویان را مورد آماج اطلاعات و مفاهیم مختلف قرار دهند. گاهی این اطلاعات و مفاهیم در تضاد با یکدیگر بوده، طوری که عاجز از ایجاد یک ساخت معنادار بوده است. اینکه این اطلاعات و مفاهیم چقدر مطابق با نیازهای جامعه و دانشجویان بوده و در زندگی واقعی آنان کاربرد داشته، بحثی است جداگانه که خارج از موضوع این نوشته است.
در این بمباران اطلاعات و مفاهیم آنچه که نظامهای آموزشی ما از آن غفلت کردند، توجه به امر پرورش افراد بوده است. مهارتهای زندگی، همدیگرپذیری، احترامگذاشتن، رعایت اصل احترام به قانون، مسئولیتپذیری، صلحخواهی و موارد بسیاری را میتوان برشمرد که معطوف به امر پرورش میشوند و جایشان در درون محتواهای نظامهای آموزشی ما خالی است. بلایی که سیستمهای آموزشی ما بر سر دانشجو و دانشآموز آورد، این بود که خلاقیت و تخیل آنان را از بین برد.
ما پس از دو دهه سرمایهگذاری با نسلی روبهروییم که فاقد اندیشه، تحلیل و تفکر انتقادی است. نسلی که بیگمان باید بزرگترین سرمایه و منابع ما میبود اکنون فاقد عاملیت و تفکر در بسیاری از حوزههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.
حقیقت این است که نظام آموزش و پرورش و تحصیلات عالی افغانستان چنین از قافله صلحسازی بسیار عقب است. به این معنی که برونداد این دو نهاد اگر برخلاف جریان صلحخواهی نباشد آن را تقویت نمیکند. حقیقت این است که نظام آموزش و پرورش و تحصیلات عالی افغانستان از تشخیص نیازهای جامعه و دانشجویان عاجز است. دانش تولیدشده در نظامهای آموزشی ما کاربردی نیست و مهمتر از همه اینکه از تولید محتواهای پرورشی همچون صلحسازی غافل بوده است. برونداد این دو نهاد اگر بر خلاف ادعای صلحخواهی جامعه نباشد آن را تقویت نمیکند.
در روند صلح کلمبیا، نهادهای مختلفی از جمله دانشگاه ملی کلمبیا، نقش اساسی را برای بهوجودآوردن گفتمان صلح داشتند. دانشگاه ملی کلمبیا نمونه موفق از نهادی است که در خدمت صلح یک جامعه، تلاشهای نتیجهبخشی انجام داده است. این دانشگاه، با درک واقعیتهای اجتماعی، سیاسی و نیازهای جامعه به صلح، بستری را برای روایت دردها و زخمهای جنگ گشود. برنامههای مختلفی را در این راستا ترتیب داد. صدای قربانیان جنگ را به صورت گسترده بازتاب داد. به طوری که در روند صلح کلمبیا، حقوق قربانیان جنگ، محور گفتوگوهای صلح این کشور واقع شد.
زمانی که ارزشهای جامعه از طریق نهادهای آموزشی آن نهادینه نشوند و نهادهای آموزشی کارکردی باژگونه یابند، چگونه میتوان انتظار داشت که ما به صلح دست یابیم؟
درست است که آموزش کیمیا، فیزیک، هندسه اهمیت دارد و نظامهای آموزشی باید به آن توجه کنند، اما برنامههای درسی صلحمحور نیز نیاز جامعه ماست. ما نیاز داشتیم در یک جامعه متکثر، چندقومی و پساجنگ یاد بگیریم چطور به باورهای یکدیگر احترام بگذاریم. ما نیاز داشتیم بدانیم صلح، امنیت و مدارا چیست و چگونه در جامعه تحقق مییابد. ما نیاز به درک وسیعی از حقوق بشر و احترام به دیگری داشتیم. ما نیاز داشتیم پایههای دموکراسی نوپایمان روزبهروز در مکاتب و دانشگاهها توسط سیستمهای آموزشیمان تقویت میشد. اگر ما آن چنان که ادعا کرده بودیم که صلح ضرورت جامعه است، طی دو دهه گذشته باید برای آن برنامهریزی میکردیم. اگر چنین کرده بودیم، امروز دانشگاهها و مکاتبمان هر کدام پرچمدار مبارزه با خشونت و افراطگرایی بودند. اما بزرگترین دانشگاه ما در قلب شهر کابل مورد حمله تروریستی قرار میگیرد درحالیکه این باور وجود دارد که برخی دانشجویان و استادان این دانشگاه در زمینهسازی و تحقق این حمله نقش داشتهاند.
صلح مفهومی است که دربرگیرنده معانی مختلفی است و راههای رسیدن به آن هم بسیار متنوع و در مواردی پیچیده است. صلح نبود جنگ نیست، بلكه مقصود از آن، رسیدن به نوعی هماهنگی در تمامی سطوح فعالیتها و تلاشهای انسان میباشد. صلح مفهومی فراتر از احساس آرامش یا فقدان خشونت و یا حتا رفع برخی نیازهای اساسی دارد و میتوان آن را وجود عدالت، عشق، برابری و یگانگی در تمام وجوه زندگی معنا کرد. بود یا نبودِ این مؤلفهها و ویژگیها در ارتباطات فردی، در جوامع بشری و در قوانین حکومتی و نیز در بسیاری جاهای دیگر دیده میشود.
بنابراین لازم است که صلح نه بهعنوان یک مفهوم وسیع، بلکه بهعنوان یک واقعیت ملموس آموخته شود و برای آموزش و ترویج آن از همهی منابع و امکانات استفاده شود. مکاتب و دانشگاهها میتوانند مسائلی مانند تنوع فرهنگهای انسانی، جمعیت، تخریب اکوسیستم و آلودگی، نژادپرستی، جنگ، تروریسم، روابط جهانی و جز اینها را برگزینند و برای افزایش آگاهی محصلان و دانشجویان دربارهی آنها به بحث و گفتوگو بپردازند.
آموزش صلح، معطوف به پرورش است. پرورش جنبههایی از شخصیت و وجود فرد که در آن ارزشها و نگرشهای افراد جامعه موجب تغییر رفتار میشوند. در این نوع از آموزش افراد یاد میگیرند که چطور از خشونت پرهیز کنند، چگونه از ارزشهای صلحآمیز پاسداری کنند. چگونه به حقوق بشر، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی احترام بگذارند و در نهایت در آموزش صلح، افراد چگونگی همزیستی مسالمتآمیز را در کنار یکدیگر تجربه میکنند. از برآیند چنین آموزشی، فرهنگ مبتنی بر صلح و صلحخواهی تولید میشود.
گروه رسانه/
تابلوی بزرگی از چهره افغانستان در مقر سازمان ملل متحد نصب شد .
این تابلو در جریان یک ماه توسط نقاشان دختر و پسر نهاد هنر سالار در کابل ترسیم شده است.
گروه رسانه/
نتیجه یک پژوهش دانشگاهی ثابت میکند که پدر و مادرها چقدر میتوانند با منش خود، فراتر از تصورات مرسوم مثل کمک به تکالیف مدرسه، بر انگیزه، آمادگی و اشتیاق یادگیری فرزندان خود موثر باشند.
تیمی متشکل از پژوهشگران دانشگاه فنی مونیخ در ارزیابی نتایج ۱۸ تحقیق کلان و ۱۷۰۰ مطالعه منفرد دیگر به این جمعبست رسیده که منش و رویکرد والدین به مسائل آموزشی، تاثیری بس مهم بر عملکرد و انگیزه فرزندان دارد.
وقتی پدرها و مادرها در خانه با بچهها درباره انتظارات آنها از تحصیل، مدرک، شغل مورد علاقه یا اهمیت آموزش در زندگی شخصی یا اجتماعی صحبت میکنند، تاثیری شگرف در ذهن فرزندان میگذارند که به مراتب از صحبت در باره مدرسه یا کمک به انجام تکالیف آنها سازندهتر است. به عبارت دیگر، بچهها خودشان به معنا و مفهوم آموزش فکر میکنند و با انگیزه یا شوقی درونی دست به انتخاب میزنند.
خانم هولتزبرگر، مدیر پروژه تحقیقاتی دانشگاه فنی مونیخ میگوید، بیش از هر چیز باید مسئله توقع از آموزش برای فرزندان روشن شود: «محیط مناسب یادگیری، رفتن به کتابخانه و مطالعه همه و همه خوب هستند اما در مقایسه باید گفت که مکالمه و تبادل نظر با بچهها در باره اهمیت یا هدف آموزش، موثرتر است.»
توصیه او این است که والدین و بچهها باید با همدیگر در باره چشماندازهای آموزش، استعدادها،علائق یا بیعلاقگی فرزندان به این و آن درس صحبت کنند. مواردی از این دست که هدف از دروس چیست، چه گزینههایی را دوست دارند، با چه مشکلاتی روبه رو هستند یا چه امکاناتی برای انتظاراتشان موجود است. هولتزبرگر میگوید باید مشوق مشارکت فعال بچهها در این عرصهها بود و پاداش یا جریمه در تحصیل، رضایت یا نارضایتی و تشویق یا تنبیه را تنها بر اساس نمره پیش نبرد.
دویچهوله
مقدمه مترجم
کالاها و خدمات چینی برای بعضی از مردم مخصوصا در جامعه ایرانی مترادف شده با جنس بنجل و کیفیت نازل. اما نمیتوان انکار کرد که چین نقشی تعیین کننده در اقتصاد و سیاست جهان ایفا میکند. این کشور با وجودی که یکی از غول های اقتصادی جهان محسوب میشود اما در دوران کرونا تلاشهایش را دوچندان کرده است تا این تهدید را به فرصت تبدیل کند و از موقعیت به وجود آمده که خود مسبب آن است حداکثر استفاده را بکند و از آن به عنوان سکویی برای جهش و رشد بیشتر اقتصادی و کسب رتبه اول اقتصاد جهان و بهتر کردن وجه بین المللی خود سود ببرد. بیراه نیست اگر گفته شود پیشرفت های عظیم و حسادت برانگیز چین از قبل تعامل با غرب که به عنوان خاستگاه و بستر علم و تکنولوژی در قرون اخیر ظهور یافته با پشتوانه اتخاذ سیاست های مدبرانه و عاقلانه رهبران آن و به کارگیری مدیریت علمی و نیروی انسانی آموزش دیده و متخصص کلید خورده است.
چین هیچ وقت خود را بی نیاز از علم و تکنولوژی غرب احساس نکرده و به هر قیمتی حتی با کوتاه آمدن و امتیاز دادن روابط خود با غرب را حفظ کرده است. هرچه باشد نام کشور چین با ویروس کرونا و شهر ووهان گره خورده است. از طرفی این کشور با مشکلاتی مانند حقوق بشر، وضعیت اویغورها در استان سینکیانگ، دموکراسی و مساله هنگگنگ، سرقت و جاسوسی تکنولوژیکی، علمی و صنعتی از غرب دست و پنجه نرم می کند. همچنین موضوع دیگر منشا آزمایشگاهی یا انسانی ویروس کروناست که غرب مخصوصا ایالات متحده اصرار به شفافیت و همکاری چین در زمینه روشن شدن موضوع دارد. اما دولت چین ناخن خشکتر از آن است که به محققان و پژوهشگران غرب اجازه دسترسی آزاد به مناطق مشکوک و بررسی و واکاوی بیشتر مساله را بدهد.
دیپلماسی واکسن که چین با بروز بیماری کرونا و در رقابت با قدرتهای اقتصادی غرب مانند آمریکا دنبال میکند موفق شده است میلیون ها دوز واکسن کرونا را به کشورهای در حال توسعه و فقیر صادر کند. اما به نظر میرسد این استراتژی در مسیر موفقیت خود به موانعی برخورد کرده است و ممکن است نتایج منفی برای این کشور به بار آورد. خلاصه داستان این است که واکسنهای ساخت شرکتهای چینی انتظارات را برآورد نکرده و نتایج عملی را که مدنظر بوده به دست نداده است. به سخن دیگر ، این واکسن ها آن چنان که باید تاثیرگذار نبوده و صدای مشتریها را درآورده است.
آن چه در پی میآید برگردان دو مقاله در خصوص کارایی و تاثیرگذاری واکسنهای ساخت چین است. مقاله اول با عنوان «شکست واکسن کووید چین» که به نوعی خلاصه فشرده ای از مقاله دوم است از وب سایت خبری اکسیوس (Axios) انتخاب شده که معروف است عادت دارد مقالات و اخبار کوتاه (کمتر از 300 کلمه-حدودا نصف صفحه) را درج کند. اما مقاله دوم با نام «نتیجه اعتماد به واکسن چینی: شیوع موج کرونا» که یک مقاله مفصل است از روزنامه نیویورکتایمز انتخاب شده که به کارایی و وضعیت کیفی واکسن های چینی در چند کشور میپردازد. اگر زمان کافی برای خواندن ترجمه هر دو مقاله را ندارید پیشنهاد می شود به مقاله اول اکتفا کنید.
شکست واکسن کووید چین
پایگاه خبری اکسیوس، 2 تیر 1400
شرح عکس: تزریق یک دوز از واکسن کووید-19 به یک شهروند چینی در مجتمع ورزشی مونگها در ماکائو واقع در جنوب چین.
تعدادی از کشورها که با جدیت و اشتیاق مردم خود را با واکسنهای کووید چین واکسینه کردند حالا با موج وحشتناک جدیدی از شیوع کرونا روبه رو هستند.
چرا این مساله این قدر مهم است؟ پکن برای بستن قراردادهای تجاری و افرایش نفوذ و قدرت خود دیپلماسی واکسن را در کشورهای در حال توسعه در اولویت قرار داده است. درز و نشر این اخبار دیپلماسی واکس چین را تضعیف می کند.
گزارش نیویورک تایمز (مقاله بعدی) میگوید که 50 تا 68 درصد جمعیت در کشورهای سیشل، شیلی، بحرین و مغولستان به طور کامل واکسینه شده اند. این درصد از ایالات متحده هم پیشی گرفته است.
در مقام مقایسه ، اسرائیل از فایزر استفاده کرده و 4.95 (چهار و نودوپنج صدم) مورد در یک میلیون نفر ابتلا به بیماری داشته است. این در حالی است که در مقابل این میزان، سیشل 716 مورد ابتلا به کرونا برای یک میلیون نفر جمعیت داشته است.
نکته اصلی: چین دهها میلیون دوز واکسن به کشورها صادر کرده است.
اما اگر مردم این کشورها دوزهای واکسن چینی را نخواهند ایالات متحده می تواند کنترل و فرمان واکسن در جهان را در دست گیرد.
***
نتیجه اعتماد به واکسن چینی: شیوع مجدد موج کرونا
سویی-لی وی، نیویورک تایمز، 1 تیر 1400
مترجم: علیرضا طالبزاده
در حال حاضر بیش از 90 کشور جهان از دوزهای واکسن وارد شده از چین استفاده می کنند. کارشناسان میگویند که گسترش ابتلا به این بیماری و آلودگی های اخیر در این کشورها باید به عنوان زنگ خطری برای تلاشهای جامعه جهانی در مبارزه با این بیماری محسوب شود.
شرح عکس: تشییع جنازه در کودوس، اندونزی، ماه می (اردیبهشت). علیرغم میزان بالای واکسیناسون با واکسنهای ساخت چین بسیاری از کشورها موج جدید شیوع کرونا را تجربه میکنند.
مغولستان به مردمش قول تابستانی عاری از کووید داده بود. بحرین وعده بازگشت به وضعیت عادی زندگی داده بود. کشور جزیرهای کوچک سیشل در نظر داشت که رونقی به اقتصاد خود بدهد.
همه این سه کشور حداقل به قسمی تخم مرغ های اعتماد خود را در سبد واکسن های ساخت چین که به آسانی در دسترس بود قرار دادند. این باعث می شد که آنها بتوانند برنامه بلندپروازانه واکسیناسیون خود را در زمانی که بیشتر کشورهای جهان به واکسن دسترسی نداشتند به پیش ببرند.
اما به جای رهایی از ویروس کرونا همه این سه کشور در حال حاضر با موج گسترده کرونا دست و پنجه نرم میکنند.
چین کمپین دیپلماسی واکسن خود را با این وعده که تزریق دوزهای واکسن چینی در جلوگیری از ابتلا به موارد شدید کووید-19 بی خطر و موثر است شروع کرد. در آن زمان به موفقیت واکسن های ساخت چین و دیگر واکسنها در جلوگیری از انتشار و انتقال بیماری اطمینان کمتری بود و به دیده تردی به تاثیر واکسن ها مینگریستند .
حالا نمونه هایی از چند کشور نشان می دهند که واکسن های چینی ممکن است در جلوگیری از شیوع ویروس مخصوصا گونه های جدید آن موثر نباشد. تجارب این کشورها حقیقت تلخی را در قبال جهان بعد از همهگیری در جلوی چشم ما قرار می دهد: میزان بهبودی ممکن است بستگی به این داشته باشد که دولتها از کدام نوع واکسن به مردم خود تزریق کردهاند.
طبق یک پروژه ردیابی دادهها که موسسه «جهان در آمار» (Our World in Data) انجام داده 50 تا 68 درصد جمعیت کشورهای سیشل، چین، بحرین و مغولستان به طور کامل واکسینه شدهاند. این رقم بیشتر از درصد واکسیناسیون در ایالات متحده است. بر اساس دادههای نیویورک تایمز هر چهار کشور در رتبه بندی در میان 10 کشوری هستند که بدترین و شدیدترین شیوع کرونا تا هفته گذشته را دارند. و اینکه همه این چهار کشور در حال حاضر از دوزهای واکسنی استفاده می کنند که توسط دو شرکت چینی سازنده واکسن بنامهای ساینوفارم (Sinopharm) و ساینوواک بیوتک (Sinovac Biotech) ساخته میشود.
جین دانگیان، یک ویروسشناس در دانشگاه هنگکنگ می گوید: «اگر واکسنهای چینی به حد کافی با کیفیت باشند نباید این الگو را مشاهده کنیم. چینیها مسئول هستند که این نقایص را جبران کنند.»
شرح عکس: واکسیناسیون در جزیره چیلویی، شیلی. در شیلی، سیشل، بحرین و مغولستان 50 تا 68 درصد جمعیت به طور کامل واکسینه شده اند.
دانشمندان به درستی نمیدانند که چرا بعضی کشورها با میزان واکسیناسیون نسبتا بالا از شیوع بیماری رنج میبرند. ظهور انواع جدید ویروس، کنترل های اجتماعی که به سرعت شل و کمتر میشود و رفتارهای بدون احتیاط بعد از تنها تزریق دوز اول از دو دوز احتمالاتی هستند که برای علت این گسترش مطرح می شوند.
در ایالات متحده تقریبا 45 درصد از جمعیت به طور کامل واکسینه شدهاند. برای بیشتر آنها دوزهایی را تزریق کردهاند که ساخت دو شرکت فایزر بیونتک (Pfizer-BioNTech) و مادرنا (Moderna) هستند. موارد ابتلا به بیماری در عرض شش ماه تا 94 درصد کمتر شده است.
اسرائیل دوزهای واکسن خود را از فایزر تهیه کرده است و بعد از سیشل رتبه دوم از نظر بالاترین میزان واکسیناسیون در جهان را داراست. در حال حاضر تعداد روزانه موارد جدید کووید-19 تایید شده در اسرائیل 4.95 (چهار و نود و پنج صدم) در یک میلیون است.
در سیشل که عمدتا از واکسن سینوفارم استفاده کرده این رقم به بیش از 716 مورد در هر میلیون میرسد .
اختلافات و ناهمگونی ها از این دست میتواند جهانی را به وجود آورد که در آن براساس این همهگیری سه نوع کشور میتوان یافت: کشورهای ثروتمند که از منابع خود برای تهیه دوزهای واکسن فایزر-بیونتک و مادرنا استفاده کردند، کشورهای فقیرتر که هنوز با ایمن کردن و واکسینه کردن بیشتر شهروندانشان فاصله زیادی دارند و گروه بعدی کشورهایی هستند که به طور کامل واکسینه شده اند اما تنها تا حدودی از ایمنی برخوردار هستند.
چین و بیش از 90 کشور جهان که دوزهای واکسن چینی را دریافت کرده اند ممکن است در گروه سوم قرار گیرند که شاید با قرنطینه های دوره ای، تست ها و محدودیت ها در زندگی روزانه برای ماه ها و سال های آتی دست و پنجه نرم كنند. و از آنجایی که شهروندان بیشتری کیفیت و تاثیرگذاری دوزهای واکسن چینی را زیر سوال می برند متقاعد کردن افراد واکسینه نشده برای ایستادن در صف واکسیناسیون نیز ممکن است سختتر باشد.
اوتگنجارگال باتار یک ماه بعد از زدن دوز دوم واکسن ساینوفارم مریض و تست کرونایش مثبت اعلام شد. او که یک کارگر معدن 31 ساله است 9 روز را در بیمارستانی در اولانباتار، مرکز مغولستان گذراند. اوتگنجارگال گفت که به موثر بودن واکسنی را که تزریق کرده شک دارد و آن را زیر سوال می برد. او همچنین گفت: «مردم متقاعد شده بودند که اگر ما واکسینه شویم تابستانی بدون کووید را سپری خواهیم کرد. اما حالا معلوم شده است که این واقعیت ندارد.»
شرح عکس: عابرین با ماسک بر صورت در اولان باتار، مغولستان
پکن دیپلماسی واکسن خود را به عنوان فرصتی می دید که از طریق این همهگیری می توانست نفوذ و قدرت خود را در جهان افزایش داده و بیشتر به عنوان قدرت جهانی تاثیرگذار ظهور کند.
شی جینپینگ، رهبر چین قول داد که واکسن چینی را که میتواند به آسانی ذخیره و حمل شود به میلیون ها نفر در سراسر جهان رسانده شود. او این کار را یک امر عامالمنفعه (خیر) جهانی نامید.
مغولستان که در این کار ذینفع بود از این فرصت استفاده کرد و میلیونها دوز واکسن ساینوفارم چینی را به دست آورد. این کشور کوچک به سرعت یک برنامه واکسیناسیون شروع و محدودیت ها را کمتر کرد. حالا این کشور 52 درصد از جمعیتش را واکسینه کرده است. اما روز یکشنبه رکورد 2400 مورد ابتلای جدید را ثبت کرد. رقمی که چهار برابر ماه قبل است.
وزارت خارجه چین در بیانیه ای گفت که این کشور ارتباطی بین شیوع اخیر کرونا و واکسن های چینی نمیبیند. در این بیانیه از قول سازمان بهداشت جهانی نقل شده است که میزان و تعداد واکسیناسیون در کشورهای موردنظر به سطح مطلوب جهت جلوگیری از گسترش و شیوع بیماری نرسیده است و این کشورها نیاز بود که محدودیت را همچنان حفظ می کردند.
وزارت خارجه چین گفت: «گزارش های مرتبط و دادهها نیز نشان می دهند که بسیاری از کشورها که از واکسن های ساخت چین استفاده می کنند اظهار کرده اند که واکسن های چینی بی خطر و قابل اعتماد هستند و نقش موثری در تلاش های پیشگیرانه آنها برای مبارزه با همه گیری بازی کرده است.» چین تاکید کرد که واکسن هایش به جای انتقال بیماری آن را هدف قرار می دهد.
هیچ واکسنی به طور کامل از سرایت و انتقال بیماری جلوگیری نمیکند و مردم هنوز میتوانند بعد از واکسینه شدن دچار بیماری شوند. اما میزان کارایی نسبتا پایین دوزهای چینی به عنوان یکی از علل احتمالی شیوع اخیر بیماری شناخته می شود.
میزان تاثیرگذاری واکسن های فایزر-بیونتک و مادرنا 90 درصد است. نوع دیگر واکسن ها که شامل آسترازنکا (َAstraZeneca) و جانسون اند جانسون (Johnson & Johnson) است تقریبا برابر با 70 درصد کارایی دارند. واکسن ساینوفارم که توسط موسسه محصولات بیولوژیکی پکن تولید شد میزانی برابر با 78.1 (هفتادوهشت و یک دهم) درصد کارایی دارد. واکسن ساینوواک میزان تاثیرگذاریاش 51 درصد است.
شرکت های چینی دادههای کلینیکی زیادی برای نشان دادن چگونگی عملکرد واکسن هایشان در پیشگیری از سرایت و انتقال بیرون ندادهاند. روز دوشنبه شائو ایمینگ که یک اپیدمیولوژیست در مرکز پیشگیری و کنترل بیماری چین است گفت که چین برای رسیدن به ایمنی دسته جمعی (گله ای) نیاز داشت که 80 تا 85 درصد جمعیتش را واکسینه کند. او رقم رسمی قبلی را که 70 درصد اعلام شده بود اصلاح کرد.
یافته های مهم در سرایت و شیوع بیماری نیز در دسترس قرار نگرفته است، اگرچه پژوهشی در شیلی نشان داد که تاثیر این واکسن در پیشگیری از سرایت بیماری در میان افراد واکسینه شده کمتر از فایزر-بیونتک و مادرنا بود.
وقتی با یک نماینده ساینوفارم برای توضیح تماس گرفته شد گوشی را گذاشت. همچنین ساینوواک به تقاضای ما برای توضیح جواب نداد.
ویلیام شافنر (William Schaffner) مدیر پزشکی بنیاد ملی بیماری های واگیردار در دانشگاه واندربیلت گفت: «میزان کارایی دوزهای چینی تا آن حد میتواند پایین باشد که در مواردی باعث انتقال بیماری شده و همچنین بیماری را در تعداد قابل توجهی از جمعیت که در حد بالایی واکسینه شده اند ایجاد کند. با این وجود این واکسن تا حد زیادی مردم ار از رفتن به بیمارستان بی نیاز می کند.»
برخلاف افزایش ناگهانی موارد ابتلا، مقامات دولتی در سیشل و مغولستان از ساینوفارم دفاع کردهاند. آنها می گویند که این واکسن در پیشگیری از موارد حاد و شدید بیماری موثر است.
باتبایار اوچیربات مدیر پژوهشی گروه مشاوره علمی برای موارد اورژانسی در وزارت بهداشت مغولستان گفت که مغولستان در استفاده از واکسن های چینی تصمیم درستی اتخاذ کرده است، بیشتر به خاطر اینکه این واکسن به پایین نگه داشتن میران مرگ و میر در کشور کمک شایانی کرده است. طبق گفته وزارت بهداشت مغولستان دادهها در مغولستان نشان داد که واکسن ساینوفارم در واقع ایمنتر از دوزهایی است که به وسیله آسترازنکا و اسپوتنیک که یک واکسن روسی است تولید شده است.
آقای باتبایار گفت که علت افزایش ناگهانی موارد ابتلا در مغولستان این است که این کشور خیلی سریع بازگشایی شد و بیشتر مردم فکر می کردند که با تنها زدن یک دوز واکسن از بیماری در امان هستند.
او گفت: «فکر کنم شما بگویید که مغولستان در برگزاری جشن عجله کرد. توصیه ام این است که جشنها و مراسم باید بعد از واکسیناسیون کامل برگزار شود. این درسی بود که ما یاد گرفتیم. اعتماد و اطمینان زیادی داشتیم.»
بعضی از دانشمندان و مقامات دولتی اطمینان کمتری داشتند.
نیکلای پتروفسکی استاد دانشکده پزشکی و بهداشت عمومی در دانشگاه فلایندرز در استرالیا گفت که با همه این اسناد و مدارک منطقی است که فرض را بر این بگذاریم که واکسن ساینوفارم کمترین تاثیر را در کنترل و محدود کردن انتقال بیماری دارد. او گفت که یک خطر بزرگ در استفاده از واکسن چینی این است که افراد واکسینه شده ممکن است عوارض بسیار کم یا اصلا عوارض نداشته باشند اما با این وجود بیماری را به دیگران منتقل کنند.
این استاد دانشگاه گفت: «من فکر میکنم این پیچیدگی را بیشتر تصمیم گیرندگان نادیده گرفته اند.»
طبق گفته تیم کاهش خطرات انجمن پزشکی اندونزی، در اندونزی، جایی که گونه جدیدی از بیماری در حال انتشار است علیرغم واکسیناسیون کامل، بیش از 350 پزشک، کارمند بهداشت و پرستار مبتلا به کووید-19 شدند. در فاصله بین بهمن (فوریه) و 17 خرداد، 62 پزشک در این کشور جان خود را از دست دادند. انجمن پزشکی اندونزی گفت که ده نفر از این پزشکان از واکسن ساخت چین استفاده کرده بودند.
این تعداد کافی بود تا باعث شود که کنث مک (Kenneth Mak) مدیر خدمات پزشکی سنگاپور استفاده از واکس ساینوواک را زیر سوال ببرد. آقای مک روز جمعه در یک کنفرانس خبری گفت: «این مشکلی نیست که مربوط به فایزر باشد. این دقیقا مشکلی است که به واکسن ساینوواک مربوط می شود.»
بحرین و امارات عربی منحده جزو اولین کشورهایی بودند که حتی مدتها قبل از آنکه مراحل آخر دادههای آزمایشات کلینیکی واکسن ساینوواک بیرون داده شود تزریق آن را تایید کردند. از آن زمان گزارشهای زیادی از افراد واکسینه شده در هر دو کشور که مبتلا به بیماری شدهاند داده شده است.
دفتر رسانهای دولت بحرین در یک بیانیه گفت که برنامه واکسیناسیون پادشاهی بحرین تا الان موفقیت آمیز و موثر بوده است.
با این وجود ماه گذشته مقامات دولتی بحرین و امارات اعلام کردند که دوز نوبت سوم تقویت کننده را تزریق خواهند کرد. گزینهها اینها هستند: فایزر یا ساینوفارم بیشتر.
منابع :
https://www.nytimes.com/2021/06/22/business/economy/china-vaccines-covid-outbreak.html
https://www.axios.com/china-covid-vaccine-fail-spread-d2a4e465-ef82-4225-9cc0-4fc9b57f8501.html
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بار دیگر در کانادا صدها جسد در نزدیکی یک مدرسه شبانهروزی سابق که برای آموزش کودکان بومی استفاده میشد، کشف شده است.
گفته میشود اجساد کشفشده متعلق به کودکان است. محل دفن این اجساد در استان ساسکاچوان و در محوطه مدرسه شبانهروزی ماریوال ایندین در منطقه کووسس قرار دارد که در سال ۱۹۹۷ تعطیل شد. این گورهای بدون هویت مربوط به سال ۱۸۸۵ میلادی میشوند.
در پایان ماه مه گذشته نیز اجساد ۲۱۵ کودک بومی در استان بریتیش کلمبیا، در محل یک مدرسه شبانهروزی کاتولیک سابق کشف شد و مردم کانادا را شوکه کرد. کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل خواستار توضیح جامع از پیشینه آن شدند.
از قرن نوزدهم تا ۱۹۷۰، بیش از ۱۵۰ هزار کودک بومی در کانادا در چنین مدارس شبانهروزی تحصیل کردند. بسیاری از آنها در این مدارس مورد بدرفتاری یا سوء استفاده جنسی قرار گرفتند.
دولت کانادا در سال ۲۰۰۸ رسماً دراینباره عذرخواهی کرد.
رادیو زمانه
پایان پیام/
در تفاوت فرهنگی کشور خود با بسیاری از کشورهای دیگر، فقط به این نکته اشاره می کنم که چرا در کشور ما هیچ کالایی با دلایلی موجه و قانونی، ممنوع نیست؟ این عدم محدودیت یا ممنوعیت نشانه آزادی عمل بیش از حد ما ایرانیان است که باید بدان فخر کنیم یا به دلیل ضعف و نقص قانون نسبت به حقوق شهروندی است که باید از آن شرمسار باشیم؟ شاید هم به دلیل فقر فرهنگ عمومی است که فقیر و غنی، باسواد و بیسواد، تا حدودی به طور یکسان از آن بهره مند هستند!
چرا این همه خلاف زیست محیطی یا فرهنگی در کشور ما، هیچ نوع نیازی به سازوکار بازدارنده ای ندارد؟ شاید دلیل ممنوع نبودن هیچ کالا یا حتی رفتاری در ایران به عنوان یک ناهنجاری یا قانون شکنی، به دلیل اطمینان قانونگذاران از عدم رعایت آن توسط مردم و عدم وضع حتمی جرائم به خلاف های مردم است، چون عاطفه و رأفت مردم ایران مانع سخت گیری این چنینی است. چون مجری جوان قانون، وقتی به درس های معلمان خود در پای بندی به قوانین، جامه عمل می پوشاند توسط افراد ممتاز جامعه سیلی می خورد. چون مردم ایران در صورت وقوع خلاف، دست به دامن قسم هایی می شوند که ستون فقرات آدمی را می لرزاند. چون مردم ما صد در صد بهانه هایی برای این قانون شکنی خود دارند. مثلا فقر و نداشتن قدرت خرید، بی اطلاعی از وجود چنان قانونی، عجله داشتن، همراه داشتن مریض و بسیاری بهانه های دیگر که بیشتر ما آنها را دیده یا شنیده ایم و شاید خود به جا آورده ایم.
10 کالای ممنوعه و دلایل ممنوعیت در کشورهای مختلف !
شاید باور این که این کالاها در برخی کشورها ممنوع است، برای شما سخت باشد، اما اینها عین حقیقت است. البته گاها منطق درستی پشت برخی این ممنوعیتها وجود دارد:
1 _ کچاپ در فرانسه
در مدارس فرانسه استفاده از سس کچاپ ممنوع است. چرا که این باور را دارند که کچاپ مانع می شود که کودکان طعم واقعی غذا را بچشند و باعث می شود به نوعی سلیقه غذایی آنها کور شود و رشد نکند.
2 _ بازیهای کامپیوتری در کره جنوبی
البته این کالا به صورت عام و کلی ممنوع نیست، بلکه محدودیت دارد. یعنی این قانون تنها برای کودکان زیر ۱۶ سال و پس از نیمه شب ممنوع است. بنا بر قانون کره جنوبی ، کودکان زیر ۱۶ سال اگر پس از نیمه شب مشغول گیمهای کامپیوتری باشند، مجرم هستند و توسط قانون محکوم می شوند. قانون به این صورت اجرا می شود که در این کشور برای ورود به سرورهای بازی، باید با شماره شناسنامه وارد شوند و پس از نیمه شب هر کاربر زیر سن قانونی از سرور اخراج می شود.
3 _ کیسه پلاستیکی در بنگلادش
امروزه معمولا تمام کالاهای خریداری شده در سرتاسر جهان در کیسههای پلاستیکی حمل می شوند. این مورد در بنگلادش هم معمول بود. تا این که مشکلات زیادی به بار آورد. بنگلادش کشوری است که خیلی به حمل و نقل روی رودخانه وابسته است، پلاستیکهای مصرف شده در این کشور به خوبی بازیابی نمی شد به همین علت عموما در طبیعت رها بود. همین موضوع حمل و نقل را در این کشور سخت کرده بود. بدتر این که بعدها همین کیسههای پلاستیکی راه آب را سد کردند و سیل رخ داد و دو سوم کشور به زیر آب فرو رفت. پس از این که این اتفاق برای دومین بار در این کشور رخ داد، این کالا در این کشور ممنوع شد و متخلفان شاید تا یک سال به زندان محکوم شوند.
4 _ دمپایی در جزیره کاپری ایتالیا
کاپری یک جزیره زیبا و توریستی در ایتالیا است که همه ساله جمعیت زیادی از توریستها را میزبانی می کند. اما توریست زیاد، فواید و ضررهای خود را دارد و مردم شهر از یکی از این ضررها خسته شده بودند. از سرو صدای زیاد. منظور از سرو صدا، صدای ماشین یا بلند بلند حرف زدن و موارد دیگر نیست. بلکه صدای تالاپ تالاپهای برخورد کف دمپایی به زمین بود. به همین علت این کالا در این شهر ممنوع شد و افراد متخلف محکوم به پرداخت جریمه می شوند. چرا احساس نیاز به قانون در جامعه ما خیلی کم رنگ است؟
5 _ شلوار جین در کره شمالی
کشورهای غربی از جمله آمریکا در کره شمالی کشور محبوبی نیست و این کشور به شدت در حال مبارزه با غرب گرایی در فرهنگ خود است. از بارزترین نمادهای فرهنگ کشور آمریکا می توان به همبرگر، موسیقی پاپ و شلوار جین اشاره کرد. به همین علت برای جلوگیری از غرب گرایی، دولت کره شمالی داشتن شلوار جین را در این کشور ممنوع اعلام کرد.
6 _ تناسخ بدون مجوز در تبت
البته تناسخ، یک شی محسوب نمی شود، اما این مورد خاص آنقدر عجیب بود که اصرار داشتیم در این مقاله به آن اشاره کنیم. این قانون توسط دولت چین گذاشته شده است که راهبان بودایی بدون مجوز دولت چین، حق تناسخ ندارند! برخی باور دارند که این قانون به این علت گذاشته شد که دولت چین بتواند فردی با نفوذ دالای لاما (قدیسی که پس از مرگ روح او در بدن تازهای حلول می کند) را تحت نظر و کنترل خود داشته باشد. گویا که حکم فرد خطاکار، ۱۰۰ سال زندان بدون عفو است. به نوعی از زمانی که روح در بدن فرد حلول می کند، تا زمانی که از بدن او خارج می شود، باید در زندان بماند.
7 _ بطریهای کوچک آب در ماساچوست
خرید و فروش بطریهای آب کوچک تر از یک لیتر در ماساچوست ممنوع است و مبلغ جریمه آن از ۵۰ دلار شروع می شود. دولت علت این قانون گذاری را این طور اعلام کرده است که ساخت و حمل و نقل این بطریها بسیار هزینه بَر است و به راحتی در محیط زیست انباشته شده و به آن ضرر می رساند.
8 _ رُورُوک کودکان در کانادا
در اوایل هزاره دوم، برخی پژوهشگران به روروک کودکان ایراد گرفتند که باعث عقب ماندگی ذهنی در کودکان می شود و در مواردی خاص می تواند به آنها صدمه فیزیکی برساند. این موارد به خوبی روی دولت کانادا تأثیر گذاشت و باعث ممنوعیت کامل این کالا در کل کشور شد. به همین علت، خرید و فروش این کالا در کشور کانادا جریمه نقدی و ۶ ماه حبس به دنبال دارد.
9 _ دستگیره درب در کانادا
البته این مورد، شرایط خاصی دارد. اول این که ممنوعیت تنها در استفاده از دستگیره دربهای قدیمی است. دوم این که تنها در ساخت و سازیهای جدید باید اِعمال شود. علت این قانون جدید، مدرن سازی ساختمانها و سادگی در استفاده دستگیرههای جدید بوده است.
10 – آدامس در سنگاپور
واردات، فروش، مصرف و خرید آدامس در سنگاپور ممنوع است. متخلفان توسط قانون کشور محکوم به پرداخت جریمه یا حبس می شوند. شاید این قانون خارج از منطق و انصاف به نظر برسد، اما در قدیم، تقریبا هر نقطهای از سنگاپور توسط آدامسهای جویده شده آلوده شده بود. این موضوع به حدی بحرانی شده بود که دربهای مترو، به علت همین مشکل، گاها باز نمی شد.
حال به محیط پیرامون خود دقیق شوید، اعم از محل زندگی یا کارتان. هر کجای شهر و منطقه خود که برای انجام کاری حضور می یابید و یا هر روز از آنجا رد می شوید و بعد مواردی که به نظر شما غیرعادی هستند را فهرست بندی کرده و مشخص کنید که ما به ممنوعیت چه نوع کالاهایی برای حل و فصل مشکلات بی شمار ناشی از موجودیت آنها نیازمندیم؟
مثلا کنار بیشتر خیابان های ما جوی وجود دارد که به دلیل ریخته شدن زباله در آن توسط رهگذران یا کسبه، مانع جریان آب در آن شده و بویی آزار دهنده آن محل و منطقه را اشباع می سازد. چرا نباید قانونی در ممانعت این جریان و یا در پیشگیری از آن وجود داشته باشد؟ آن هم در شرایطی که شهرداری ها به دنبال کوچک ترین بهانه برای کسب درآمد بیشتر هستند. چرا چنین قانونی وضع نمی شود و یا اگر چنین قانونی وجود دارد چرا اجرا نمی شود؟ که برخی از دلایل آن را در پیشگفتار، ذکر کردم.
بهتر است به این واقعیت تلخ نیز اشاره کنم که میزان تعهد اخلاقی و فرهنگی برخی از ما در قبال قوانینی که در بیشتر کشورها نیز مرسوم است، قابل قبول نیست چه رسد به وضع قوانین برای مسایلی که محدودیت یا ممنوعیت آنها برای مان مضحک و خنده دار است. به جز تابلوی توقف مطلقا ممنوع که پارک و ایستادن در جلو و چند متر طرفین تابلو قدغن است، و بیشتر افراد با تأکید مطلقا از آن تبعیت می کنند، به اجرای کدام قوانین دیگر علیرغم این که دارای جریمه و مجازات نیز هست، پای بندیم؟ مانند دیگر تابلوهای راهنمایی و رانندگی، یا تابلوی مشهور در محوطه دانشگاه ها که بر روی آن نوشته شده است: از روی چمن عبور نکنید! به قول یکی از اساتید، اگر دانشجویان از روی چمن رد نمی شدند که چنین تابلویی نصب نمی شد. احتکار، گرانفروشی ، یا شکار غیرمجاز که تا حد به قتل رساندن محیط بان علیرغم وجود قانون، قادریم آن را انجام دهیم و موارد بسیار دیگر.
بی تفاوتی بیشتر مردم ایران نسبت به هر بند و جزء زندگی و محیط اجتماعی ، آن چنان با تاروپود شان عجین شده است که متوجه نیستند که مثلا آدامس، دمپایی، کیسه پلاستیکی یا خوردن سُس کچاپ توسط کودکان، می تواند سرمنشأ مشکلات روحی، روانی، اقتصادی و اجتماعی و بهداشتی گردد! مشکلاتی که همانند یک درد مزمن، ما وجود آنها را عادی تلقی می کنیم و اِعمال قانون و یا جریمه نسبت به آنها را، آخرین و غیرضروری ترین موارد می شماریم.
اگر من یا شما دارای روانی سالم نیستیم به دلیل انباشت اثرات و نتایج همین موارد کوچک و جزئی است که در نظر ما بی اهمیت هستند. ظاهرا دغدغه کسب درآمد با تعریفی درست و نادرست از آن، برای ما بسیار با اهمیت تر از تلف کردن وقت برای چنین مسایلی است.
چرا ما در معنابخشی درست و خوشایند به شکل و ماهیت زندگی خود، بی اراده و بی اعتنائیم؟ چرا ما لایق شرایط مطلوب زندگی در خور ارزش والای انسانی، نیستیم؟ این همه دَمخوری ما با درد و رنج، غم، مشکل و معضل، انتخاب خود ما هست یا تحمیلی است از سوی روابط و قوانین اجتماعی؟ یا بهتر است بپرسم چرا احساس نیاز به قانون در جامعه ما خیلی کم رنگ است؟
چرا باور نداریم که با وجود قانون، آسایش و امنیت مردم یک جامعه به نحو احسنت، تأمین می گردد؟ فقط تا توان دارید کودکان خود را با رفتارهای معقول انسانی و قانون، بیشتر آشنا کنید و در برابر آنها الگوی نادرستی از کنش ها نشان ندهید، شاید بدین طریق امر فرهنگ سازی تحقق یابد.
منبع: مجله اینترنتی ایرابرود، دنیای اقتصاد، 5 خرداد 1400.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
( گزارش منتشره میگوید از هر ده دختر ۹ دختر هدف آزار زبانی جنسیتی قرار میگیرد )
نهاد ناظر بر مدارس انگلستان در گزارشی هشدار داده که تعرض جنسی در میان دانش آموزان مدارس در حال عادی شدن است.
افستد، در گزارش مفصلی گفته است دانش آموزان اهمیت گزارش کردن موارد تعرض و آزار جنسی را نمیدانند و بسیاری از معلمان هم مقیاس این مشکلات را دست کم میگیرند.
در این گزارش آمده برخی دختران ممکن است در یک شبانه روز ۱۱ پیام از پسرانی بگیرند که خواهان عکسهای لخت و برهنه از آنها هستند.
این دختران گفتهاند که اگر این پسران را در شبکههای اجتماعی مسدود کنند، "این افراد اکانتهای جدیدی میسازند" تا به کار خود ادامه دهند.
این گزارش میگوید از هر ده دختر ۹ دختر هدف آزار زبانی جنسیتی قرار میگیرد و ویدیوها و عکسهای در حالت برهنه برای آنها ارسال میشود.
در این گزارش آمده دختران به آنها گفتهاند پسران در درخواستشان برای عکسهای برهنه مصر هستند و جواب نه را نمیپذیرند.
در یک مدرسه، دخترانی که بازرسان افستد با آنها صحبت کردند گزارش دادند که در یک شبانه روز حداکثر ۱۰ یا ۱۱ پسر با برخی از دختران تماس میگیرند و از آنها تصاویر برهنه یا نیمه برهنه میخواهند.
گروههای فعال حقوق زنان خواهان آن هستند تا کارکنان مدارس برای تغییر این فرهنگ در مدارس، آموزشهای خاص ببینند.
حدود ۶۴ درصد دخترانی که با آنها حرف زده شده، گفتند "زیاد" یا "گاهی" لمس ناخواسته را تجربه کردهاند. از هر ۱۰ نفر ۸ نفر هم تحت فشار قرار گرفتهاند تا تصاویر جنسی خود را به اشتراک بگذارند.
این دانش آموزان گفتند خشونت جنسی معمولا در فضاهای بدون نظارت، مانند مهمانیها یا پارکها، و در خارج از فضای مدرسه رخ میدهند.
( "بسیاری از کودکان و جوانان، به ویژه دختران، احساس می کنند باید پذیرای آزار و اذیت جنسی باشند" )
دانش آموزان چند مدرسه گفتند رفتارهای آزاردهنده جنسی در مهمانیها بدون حضور بزرگسالان اتفاق میافتد و مشروبات الکلی و مواد مخدر اغلب در این امر دخیل هستند.
بیشتر دانش آموزان احساس میکردند آموزشی که در مدرسه دیدهاند به آنها اطلاعات و مشاوره لازم برای برخورد با مسایلی از این دست را نمیدهد.
دختران به خصوص از این مساله شکایت داشتند که آموزش واضحی درباره رفتارهای قابل قبول و غیرقابل قبول وجود ندارد.
بسیاری از معلمان هم گفتند که در زمینه موضوعاتی مانند رضایت، روابط سالم و به اشتراک گذاشتن تصاویر جنسی دانش کافی ندارند.
بازرسان افستد از مدیران مدارس و کالجها خواستهاند به نوعی "فرهنگ سازی کنند" که انواع آزار و اذیت جنسی، شناخته شده و مورد توجه قرار گیرد.
آنها گفتند گنجاندن موضوعات دشواری مانند رضایت، و به اشتراک گذاشتن تصاویر برهنه باید برای جوانترها مد نظر قرار گیرد.
آماندا اسپیلمن، بازرس ارشد افستد گفت او از یافتههای تحقیق انجام شده در این باره "شوکه شده" است.
او به بیبیسی گفت: "این نگران کننده است که بسیاری از کودکان و جوانان، به ویژه دختران، احساس می کنند باید پذیرای آزار و اذیت جنسی باشند."
"اعم از این که چنین اتفاقی در مدرسه یا بیرون آن اتفاق بیفتد، آنها احساس میکنند ارزش گزارش کردن را ندارد."
"این یک مسئله فرهنگی است - این در مورد عادی شدن نگرشها و رفتارهاست - و مدارس و کالجها به تنهایی نمیتوانند آن را حل کنند."
ائتلاف "به خشونت علیه زنان پایان دهید" از دولت خواسته تا این گزارش را جدی بگیرد و هیاتی را برای رسیدگی به آن مامور کند.
گروه رسانه/
طبق آخرین اطلاعات منتشر شده توسط دفتر فرآیندهای انتخابات ملی، در دور دوم انتخابات، جایی که 2 نامزدی که بیشترین رای را در دور اول که روز11 آوریل برگزار شده بود، کسب کردند، به رقابت می پردازند، نامزد چپ گرای انتخابات حزب آزاد پرو كاستيلو، 8 ميليون و 804 هزار و 439 رأي و 50.19 درصد آرا را به دست آورد.
بر اساس نتایج نامشخص پرو، جایی که 100 درصد آرا شمارش شده است ، کیکو فوجیموری نامزد جناح راست حزب قدرت محبوب با 8 میلیون و 735 هزار و 472 رأی با 49.80 درصد در مکان دوم قرار دارد.
در حالی که هنوز نتایج رسمی در کشوری که شمارش آرا تکمیل شده است مشخص نیست، هواداران کاستیلو با اعلام پیروزی جشن ها را آغاز کردند.
از طرف دیگر ، فوجیموری اعلام کرد که آنها با این استدلال که در انتخابات تقلب صورت گرفته است، تقریباً به 200 هزار رای در 86 صندوق اعتراض خواهند کرد.
در بیانیه ای که در طول روز ارائه شد، کاستیلو تأکید کرد که آنها منتظر اعلام نتایج رسمی با آرامش و مسالمت آمیز خواهند بود و از هواداران خود خواست که موجب تحریک نگردند.
نامزدی که در انتخابات پیروز شود ، روز28 جولای، در 200 سالگی استقلال پرو، دولت جدید را به دست خواهد گرفت و برای دوره های 2021-2026 فعالیت خواهد کرد. » ( 1 )
« خانم کیکو فوجیموری که ۴۶ سال دارد، دختر رئیس جمهور پیشین این کشور آلبرتو فوجیموری (با اصالتی ژاپنی) است. آلبرتو فوجیموری که از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۰۰ میلادی رئیسجمهور پرو بود، بعدها در سال ۲۰۰۷ و سپس ۲۰۰۹ میلادی به اتهام سوءاستفاده از قدرت و نقض حقوق بشر محاکمه و به ۲۵ سال زندان محکوم شد. او در نهایت در سال ۲۰۱۷ میلادی با دستور پدرو پابلو کوچینسکی، رئیسجمهور وقت پرو بخشیده و از زندان آزاد شد.
خانم کیکو فوجیموری وعده ثبات اقتصادی و تقویت بازار آزاد را داده و رقیب او، پدرو کاستیلوی ۵۱ ساله نیز که یک معلم دبستان و از رهبران اتحادیههای طرفدار روستائیان است، با وعدههایی همچون مقابله با سرمایه داری و تغییر سیستم مالیات گیری از شرکتهای چندملیتی همچنین بازنویسی قانون اساسی به میدان آمده است.
بسیاری از مردم پرو پس از سپری کردن دو دهه پر فراز و نشیب که در جریان آن پنج رئیس جمهور به دلیل فساد تحت بازجویی یا پیگرد قانونی قرار گرفتند، بیاعتمادی عمیقی به سیاستمداران دارند. » ( 2 )
« در حالی که شهروندان شهرنشین و با درآمد بالا از کیکو فوجیموری نامزد ژاپنی الاصل این کشور حمایت می کنند، رای دهندگان فقیر و روستایی چشم به پیروزی «پدرو کاستیو» به عنوان یک سیاستمدار چپگرا و تازه کار دوخته اند. » ( 3 )
منابع :
( 1 ) TRT
( 2 ) یورونیوز
( 3 ) ایرنا
داستان تلخ بازنشستگان در ایران
به دلیل پائین بودن سن بازنشستگی در ایران، فرد شاغل و صندوق های بازنشستگی، قابلیت افزایش پس انداز و سرمایه خود را ندارند. نداشتن قدرت پس انداز و خرید توسط یک فرد بازنشسته تا مهر سال 99 که همسان سازی حقوق بازنشستگان با شاغلین انجام نشده بود، برای بازنشستگان بسیار بیشتر محسوس بود. ( قبلا طی یادداشتی در همین سایت تحت عنوان " سن بازنشستگی در ایران و استانداردهای جهانی " به مقایسه سن بازنشستگی در کشورهای مختلف جهان، پرداخته ام.)
از سویی به دلیلی جوانی جمعیت و پرشمار بودن جوانان بیکار، سعی در بازنشست کردن افراد شاغل در سنین پائین تر را داریم. از سویی دیگر شرایط نامساعد کاری، باعث فرسودگی و تحلیل قوای فرد شاغل می گردد. مشکلات افسارگسیخته اقتصادی و تضاد طبقاتی شدید و کاهش قدرت خرید، نیز بیشترین دغدغه یک فرد را برای زمان استراحت در کنار خانواده به تهیه و تأمین مایحتاج اساسی زندگی، تبدیل ساخته است. مثلا اگر مردم ژاپن را با خود در یک نگاه، مقایسه کنیم آنان به سخت کوشی و تلاش بیشتر شهره اند اما سن بازنشستگی در آنجا از 65 به 75 سالگی افزایش یافته است چون طول عمر بیشتر گردیده است. ( مردان 80 و زنان 87 سال) ؛ در ایران علیرغم این که طول عمر از مرز 70 سالگی گذشته است ( مردان 75 و زنان 77 سالگی ) و به اندازه مردم ژاپن سخت کوش نیستند اما فرسایش روحی - جسمی حین انجام خدمت بسیار زیاد است.
طول عمر زنان در تمامی گروه های سنی و حتی در دوران جنین، بیشتر از مردان است. شاید کنجکاو باشید تا دلایل این تفاوت را بدانید، 7 مورد مهم از 14 دلیل، عبارتند از:
* " مردان فعالیت فیزیکی سخت تری دارند.
* کاهش عمر مردان به علت تفاوت در کروموزوم است.
* عملکرد قلب مردان و زنان متفاوت است.
* سیستم ایمنی آقایان زودتر از خانم ها پیر می شود.
* مردان بیشتر از زنان سیگار می کشند.
* خانم ها روابط اجتماعی قوی تری دارند.
* خانم ها کمتر رفتارهای خطرناک انجام می دهند. " (1)
استهلاک روحی - جسمی فرد شاغل تا دوران بازنشستگی، ناشی از شرایط نامساعد کار و نبود روحیه سالم انسانی و نشاط آمیز در محیط کار و جامعه است. یعنی عاری بودن هر دو از هر نوع فاکتور فزاینده روحیه و انرژی، خستگی روزها را طی مدت خدمت، در وجود آدمی حبس می نماید و پس از بازنشستگی در سنین پائین، حوصله، توان و انرژی فعالیت دیگر و حتی زندگی کردن از افراد سلب می شود.
در جامعه ما، پس از بازنشستگی افراد مابین سنین 50 تا 60 سالگی در سازمان های مختلف، انتظار انجام کار جدید و دیگری از سوی خانواده و شاید حتی جامعه، به فرد بازنشسته تحمیل می شود، چون درآمد او برای امرار معاش در حد نرمال، معقول نیست. چرا نباید اجازه دهیم تا او این 20 - 10 سال از مابقی توان فعالیت خود را در همان شغلی که تجربه و مهارت بسیار کسب کرده است، فعالیت نماید؟ این مهم، یکی از دلایل ضعف توانمندی اقتصاد ایران است که به سادگی از کنار آن عبور می کند. یعنی فعالیت دو دهه ای افرادی که در کشور ما گاه حتی زیر 50 سالگی، بازنشست می شوند، سرمایه چندلایه ای از ارزش کاری است که ما آن را مفت از دست می دهیم، در حالی که این تجارب و مهارت می تواند بر کیفیت تولید و خدمات، اثری سازنده و احیاگر داشته باشد.
اشتغال جمعیت بیکار، دغدغه دولت است که می باید به طور متوازن در بخش های گوناگون از توان و انرژی آنان استفاده نماید و در واقع با عدم استفاده از نیروی جوان، خود دولت و صدالبته جامعه ضرر می بیند. کاهش سطح اشتغال و تولید که از مهم ترین ویژگی های کشورهای عقب مانده است، ناشی از همین ضعف دولت است. منتهی تاوان آن را شاغلین با برچسب پیری زودرس تحمیلی ناشی از بازنشستگی زودتر از موعد واقعی، می پردازند. چون در کشور ما تعبیر بازنشستگی مساوی است با پایان زندگی و روزشمار مابقی عمر در تنهایی و ناتوانی!
رضایت بیشتر شاغلین به بازنشستگی هر چه سریع تر در کشور ما، معضلی است که ناشی از شرایط نامساعد فعالیت اقتصادی و اجتماعی است. در یک کلام اگر بخواهیم به مقایسه جامعه ای همانند هلند و دانمارک با ایران خود بنشینیم بدون هر نوع خودخوارانگاری، باید بگوئیم که ارزش انسان در این جوامع بسیار رفیع و متعالی است و برعکس انسان ارزان ترین کالا در کشور ماست. به دور از هر نوع برداشت دینی و مذهبی نسبت به ارزش انسان، باید واقع بین بود و حقیقت را اعتراف کرد. وقتی بیشترین و حتی تنهاترین دغدغه یک انسان تهیه روغن، گوشت قرمز و مرغ و تخم مرغ و دیگر کالاهاست ؛ در واقع او و توانایی ها و روحیات انسانی او بی ارزش شمرده می شود و محلی از اِعراب ندارد. نیاز به خوردن و تلاش برای تأمین آن، فصل مشترک انسان و حیوان است و نگه داشتن توان و باور یک فرد در همین حد، اسائه ادب به ذات انسانی است.
محاسبه هزینهها و تلاش برای تضمین متناسب بودن حقوق با هزینهها در کشور ما نزدیک به صفر است و برای همین فرد بازنشسته از رفاه نسبی فاصله بیشتری دارد و او زیاد راغب به ادامه زندگی نیست. در ایران یک فرد شاغل برای ایجاد توازن در زندگی خود، باید ترجیح دهد که همسرش نیز حتما شاغل باشد تا بدین طریق با به علاوه کردن درآمد دو فرد، شاید بتوان به درآمد متوسط یک نفر نزدیک شد. یعنی بیشترین دلیل میل به اشتغال همسر، در این نکته نهفته است تا برخاسته از نگاه فرهنگی و انسانی.
صندوق بازنشستگی در تأمین منابع مالی با مشکلات جدّی مواجه است و سعی بر آن است که سهم بودجه عمومی دولت در آن کاهش یابد. کسر از حقوق فرد شاغل یکی از منابع مالی اصلی صندوق است، در دیگر کشورها بانک مرکزی و بازارهای مالی در تأمین این منابع دخیلند و برای همین توانمند و بهترین هستند.
" ایران نیازمند سامانه اطلاعاتی جامع سالمندان است. بر اساس آمار ارائه شده از سوی دبیرخانه شورای ملی سالمندان و طبق آمار برآوردی مرکز آمار ایران، از جمعیت ۸۳ میلیون نفری کشور حدود ۱۰/۱۷ درصد سالمند هستند، یعنی معادل ۸ میلیون و ۳۳۰ هزار نفر سالمند در کشور وجود دارد. وضع نامطلوب " امنیت درآمدی سالمندان " نشان می دهد که تنها ۴۵ درصد از سالمندان مستمری میگیرند و نرخ فقر سالمندان ۲ برابر غیرسالمندان است. ایران در حوزه امنیت درآمدی در رتبه ۶۵ قرار دارد.
رتبه ایران در خصوص " وضعیت بهزیستن و حال خوب سالمندان " در بین ۹۷ کشور ۶۴ است، وضعیت ایران از کشورهای روسیه، یونان، مراکش، ترکیه، هند و پاکستان بهتر است. کشورهای سوئیس، نروژ و آلمان به ترتیب رتبههای اول، دوم و سوم را به خود اختصاص داده اند.
در حوزه مناسبسازی محیط نیز رتبه ۴۹ را کسب کردهایم. حدود دو میلیون و ۶۰۰ نفر از سالمندان نیازمند مراقبتهای یک ساعت تا ۲۴ ساعته هستند که مشکل اصلی و جدّی خانوادهها، عدم دسترسی به مراقبین آموزش دیده است.
براساس آمارها ۱۵ درصد از سالمندان تنها زندگی میکنند، تنهایی و انزوای سالمندان مسئله بسیار مهمی است که باید سازمانها و وزارتخانههای حوزه اجتماعی به این موضوع توجه داشته باشند. انسانها یک سوم از عمرشان را در دوره بازنشستگی سپری میکنند و برای رهایی از تنهایی و انزوا باید برنامهای داشته باشند." (2)
به طور مثال باید گفت در نظام بازنشستگی نیوزیلند، میزان درآمد بر حقوق بازنشستگی بیتأثیر است و همین موضوع باعث میشود افراد بدون نگرانی از تأثیر حجم دارایی و درآمدشان بر حقوق بازنشستگی، به کار و پسانداز ادامه دهند، در حالی که دغدغه اصلی و فشار مضاعف زندگی ما در نبود همین نکته مهم است.
از سوی دیگر سازمان ها و ادارات گوناگون، به طور متفاوت نسبت به روز بازنشستگی یک فرد که صدالبته برای او خاص و حزن آور است، برخورد می کنند. بی مهری، بی اعتنایی و کوه یخی عوامل همکار یا اداری در آموزش و پرورش، حقیقتا در چنین روزی یأس آور و تلخ است. شاید خاطره خوش شما همکار ارجمند، استثنا باشد اما غالبا بسیار دردناک است. یعنی یک روز خاص با نادیده گرفته شدن، تمام خاطرات سی سال خدمت را تحت تأثیر منفی خود قرار می دهد.
اگر به عنوان یک فاکتور مقایسه ای می خواهید تفاوت سالخوردگی در ایران را با دیگر کشورها باور کنید فقط کافی است که شما نیز همانند من سری به گالری عکس های سالخوردگان بزنید، تفاوت سرزندگی و نشاط با اثر مشقت و دشواری زندگی را در عکس ها مشاهده خواهید کرد! مقایسه تندیس زوج سالخورده در همدان و لندن، تعجب و تحلیل کاربران را برانگیخته است، این همه واقعیت تفاوت هاست.
صندوق بازنشستگی ایران
" پس از تصویب قانون استخدام کشوری در تاریخ 31 خرداد 1345 به موجب ماده 70 قانون مزبور ، اداره کل بازنشستگی با کلیه دارایی و موجودی صندوق بازنشستگی و اسناد و اوراق و بودجه و تعهدات خود از وزارت دارایی جدا و تابع سازمان امور اداری و استخدامی کشور گردید و براساس اصلاحیه ماده مذکور از اول سال 1354 خورشیدی، صندوق بازنشستگی کشوری به صورت مؤسسهای مستقل وابسته به سازمان امور اداری و استخدامی کشور تشکیل گردید. با ادغام سازمانهای امور اداری و استخدامی کشور و برنامه و بودجه در تاریخ 11 اسفند 1378 و تشکیل سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، صندوق بازنشستگی کشوری نیز یکی از مؤسسات تابعه این سازمان شد. با تصویب قانون نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی در تاریخ 21 اردیبهشت 1383 و به موجب تبصره 2 ماده 17 این قانون، صندوق بازنشستگی کشوری از سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور منتزع و تابع وزارت رفاه و تأمین اجتماعی گردید و توسط سازمان بازنشستگی کشوری اداره میگردد. صندوق بازنشستگی کشوری پس از سازمان تأمین اجتماعی، دومین صندوق بازنشستگی و بیمه ای ایران است که تا ابتدای سال 1399 بیش از یک میلیون و 471 هزار نفر بازنشسته و وظیفه بگیر دولت را زیر پوشش خود قرار داده است. در یک کلام اگر بخواهیم به مقایسه جامعه ای همانند هلند و دانمارک با ایران خود بنشینیم بدون هر نوع خودخوارانگاری، باید بگوئیم که ارزش انسان در این جوامع بسیار رفیع و متعالی است و برعکس انسان ارزان ترین کالا در کشور ماست.
این صندوق علاوه بر رسیدگی به امور بازنشستگان کشوری در حوزه حقوق و دستمزد، در زمینه های دیگر از جمله پرداخت وام ضروری، احداث و فعال کردن خانه های امید بازنشستگان، برگزاری جشنواره های ورزشی استانی و ملی برای بازنشستگان، بیمه تکمیلی درمان، بیمه عمر، ارائه تسهیلات سفرهای سیاحتی و زیارتی، وام ازدواج فرزندان، پورتال پایش، تسهیلات خرید کالا (طرح یاری) ، ارائه تخفیف از فروشگاه های مختلف به بازنشستگان، استفاده از خدمات پزشکی و آزمایشگاهی در محل با استفاده از وبسایت آزمایش آنلاین، تقدیر از بازنشستگان نمونه در سالروز 25 ذی الحجه یا روز خانواده و تکریم بازنشستگان و دیگر موارد، به ارائه خدمت به بازنشستگان می پردازد." (3)
به عنوان یک فرد بازنشسته بر خود لازم می دانم تا از خدمات شایسته مدیر عامل فعلی صندوق بازنشستگی کشوری جناب دکتر اکبر افتخاری، تقدیر و تشکر نمایم. ایشان با پویایی بسیار و به دور از سیاسی کاری و تبلیغات جهت دار و غیر مربوط و غیرلازم، متواضعانه خدمات شایسته ای برای بازنشستگان انجام داده اند که کم سابقه است. اگر رضایت همگان جلب نشده است باید دلیل را در ضعف ساختار اداری و اوضاع نامساعد اقتصادی جامعه جست و جو کرد.
بهترین نظام بازنشستگی در کدام کشورها است؟
" ردهبندی شاخص جهانی بازنشستگی که هر سال توسط مؤسسه ردهبندی منابع انسانی " مِرسِر " در ملبورن منتشر میشود، نشان میدهد که پنج کشور هلند، دانمارک، استرالیا، فنلاند و سوئد دارای بهترین نظام بازنشستگی در جهان هستند.
به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل صندوق بازنشستگی کشوری به نقل از یورونیوز، بر پایه گزارش سال ۲۰۱۹ مؤسسه مِرسِر، کشورهای هلند و دانمارک تنها کشورهایی هستند که با کسب شاخص بالای ۸۰ در دسته نخست بهترین نظام بازنشستگی قرار گرفتهاند.
در محاسبه این شاخص سه معیار عمده بررسی میشود؛ نخست «تکافوی نظام بازنشستگی» توسط عواملی همچون میزان رشد داراییها، طراحی کارآمد، سطح حمایت مالیاتی از آن و عواید سالانه آن ارزیابی میشود. سپس «ثبات نظام بازنشستگی» بر پایه بررسی میزان پوشش آن، بدهی دولتها و رشد اقتصادی کشور امتیازدهی میشود. در نهایت هم «یکپارچگی این نظام» بر اساس ارتباط کارآیی مقررات، شیوه حفاظت از منابع و میزان هزینههای عملیاتی آن سنجیده میشود.
افزون بر استرالیا، فنلاند و سوئد سه کشور کانادا، آلمان و شیلی نیز در دسته دوم کشورهایی قرار گرفتهاند که در سال ۲۰۱۹ بهترین نظام بازنشستگی را دارند.
همچنین گزارش مؤسسه مِرسِر نشان میدهد که بریتانیا، هنگ کنگ، آمریکا، مالزی و فرانسه نیز در سال جاری در صدر دسته سوم کشورهای دارای بهترین نظام بازنشستگی جای گرفتهاند. این گزارش، هند و چین و ژاپن را نیز در دسته چهارم قرار داده است." (4)
وضعیت بازنشستگان در برخی از کشورهای جهان
" بر اساس گزارش سال 2020 شاخص جهانی بازنشستگی " مؤسسه مرسر" امنیت مالی در دوران بازنشستگی هم برای جوامع و هم برای افراد بسیار حیاتی است، به ویژه در دورانی که بیشتر کشورها در جهان با چالشهای اجتماعی، اقتصادی و مالی جمعیت کهنسال دست به گریبانند. همهگیری کرونا هم به این چالشها دامن زده و نظامهای بازنشستگی را با مشکلاتی مواجه ساخته است.
در این گزارش کشورهای هلند و دانمارک به عنوان دارندگان برترین نظامهای بازنشستگی در جهان انتخاب شدهاند. استرالیا، فنلاند، سوئد، سنگاپور، نروژ، کانادا و نیوزیلند به ترتیب رتبههای بعدی بهترین نظامهای بازنشستگی جهان را در سال 2020 به دست آوردهاند. هلند و دانمارک، موفقیت خود را مدیون مقاومت در برابر بحرانهای اقتصادی ناشی از همهگیری کرونا و مخالفت با بهرهبرداری افراد از ذخائر دوران بازنشستگی در دوران سختی قرنطینه و رکود کسب و کار بودهاند. اما این نخستین سالی است که نظامهای اقتصادی نوین با عوارض یک همهگیری مرگبار مواجه شدهاند و عملکرد نظامهای بازنشستگی به ویژه در کشورهای اروپایی پیش از این همهگیری، نیز موفق و قدرتمند بوده است."
هلند؛ کشور محبوب بازنشستهها با معتبرترین نظام بازنشستگی
" این کشور معمولا به صورت مداوم به عنوان یکی از بهترین کشورهای جهان در حوزه بازنشستگی شناخته میشود. نظام بازنشستگی در هلند به لطف گوناگونی منابع تأمین مالی بازنشستگان، دقت بالا در محاسبه هزینهها و تلاش برای تضمین متناسب بودن حقوق با هزینهها همواره در رتبههای بالای جهانی قرار گرفته است. همچنین 2 نهاد قدرتمند بانک مرکزی هلند و مرکز نظارت بر بازارهای مالی هلند بر روند تعیین و پرداخت مستمریها نظارت دارند.
این کشور همچنین در مقایسه با بسیاری از کشورها در برابر موضوع سالخوردگی جمعیت، آمادگی بالایی دارد و برای تأمین مالی بازنشستگی مدلهای گوناگونی را به کار میبندد و سیاست اشتراک ریسک را همواره مدنظر قرار میدهد. حدود 18.8درصد از جمعیت هلند را افراد 65 سال و بالاتر تشکیل میدهند. برای تحقق هر نوع حرکتی، نیازمند الگو هستیم . باید از شرایط مطلوب جهانی مطّلع باشیم تا بتوانیم قدم های بهتر و بیشتری برداریم و گر نه اوضاع همین خواهد بود که هست.
نظام بازنشستگی در هلند از سه ستون اصلی تشکیل شده است:
1 ) بازنشستگی دولتی با نرخ ثابت
2 ) بازنشستگی شغلی
3 ) پسانداز فردی
کارفرمایان در این کشور هیچ نوع تعهد قانونی برای ارائه طرحهای بازنشستگی ندارند اما توافق نامههای روابط صنعتی باعث شده تا در این کشور 91 درصد از کارکنان، تحت پوشش نظام بازنشستگی قرار داشته باشند. سن بازنشستگی در این کشور در سالهای 2020 و 2021 در حدود 66 سال ( به اضافه 4 ماه ) است. نرخ فقر سالمندی در این کشور حدود 3.1 درصد است. اجباری شدن ایجاد صندوقهای بازنشستگی توسط دولت هلند باعث شده تا برای تمامی بازنشستگان طرحهای بازنشستگی پایدار، متناسب و خوبی در دسترس باشد. حداکثر دریافتی بازنشستگان در این کشور متناسب با درصد حقوقی که در دوران اشتغال پسانداز کردهاند از 700 یورو تا هزار یورو در نوسان است.( قیمت یورو در روز نگارش این متن یعنی 6 خرداد ۲۸,۴۲۲ تومان بوده است، یعنی حقوق تقریبی یک فرد بازنشسته هلندی، مابین 20 تا 28 میلیون تومان است ) .
سادگی بازنشستگی در نیوزیلند
این کشور هم از نظام بازنشستگی برخوردار است که بر سه ستون استوار است:
1 ) حقوق بازنشستگی غیرمشارکتی دولتی
2 ) طرح صندوق بازنشستگی شغلی و طرح " کیویسیور "
3 ) صندوقهای بازنشستگی خصوصی
در نیوزیلند، پرداخت به صندوقهای بازنشستگی اجباری نیست و از آنجا که تقریبا تمامی سالمندان از حقوق بازنشستگی برخوردارند، نیاز به دور زدن سیستم برای حداکثری ساختن مستمری بازنشستگی در این کشور وجود ندارد. در نظام بازنشستگی نیوزیلند، میزان درآمد بر حقوق بازنشستگی بیتأثیر است و همین موضوع باعث میشود افراد بدون نگرانی از تأثیر حجم دارایی و درآمدشان بر حقوق بازنشستگی، به کار و پسانداز ادامه دهند.
بیشتر کارکنان در نیوزیلند در سن 65 سالگی اجازه برداشت از صندوق بازنشستگی را به دست میآورند، اما در واقع افراد اجازه دارند پس از این سن هم به کار کردن ادامه دهند. به بیانی دیگر بازنشستگی در این کشور سن مشخصی ندارد و مبتنی بر تصمیم شخصی است. نرخ مجاز برداشت از صندوقهای بازنشستگی در این کشور بر اساس گروهبندیهایی است که مبتنی بر وضعیت تجرد و تأهل و نوع پوشش بازنشستگی تعیین شده است. اما به صورت سالانه افراد در گروههای مختلف مجازند 17.4 هزار تا 34.9 هزار دلار از صندوق بازنشستگی خود برداشت کنند.
بازنشستگی در استرالیا
در استرالیا میزان حقوق بازنشستگی با افزایش پسانداز و دارایی افراد کاهش پیدا میکند. مشارکت در صندوقهای بازنشستگی هم در این کشور اجباری نیست و افراد میتوانند برای میزان درصدی از حقوقشان که در این صندوقها ذخیره میشود، تصمیمگیری کرده و یا حتی برای مدتی پسانداز را متوقف کنند. نرخ فقر سالمندی این کشور 15.8 درصد برای سالمندان 75سال به بالا و 10.2درصد برای سالمندان 66 تا 75 ساله است.
نروژ و صندوق بازنشستگی یک تریلیارد دلاریاش
نروژ یکی از کشورهای جهان با پایینترین نرخ فقر است و نرخ فقر سالمندان هم در این کشور حدود 4.3 درصد برآورد شده است. سن بازنشستگی رسمی در این کشور 67 سال است و حقوق مستمری در آن مشابه بسیاری از دیگر کشورهای اروپایی از پرداختهای دوران اشتغال تأمین میشود. کارکنان در دوران اشتغال خود حداکثر 50 درصد از درآمد خود را به عنوان بیمه بازنشستگی پرداخت میکنند. حق بیمه در این کشور تابعی از افزایش دستمزد است و همین موضوع باعث میشود صندوقهای بازنشستگی در این کشور توانایی مالی لازم برای پرداخت مستمری به بازنشستگان را داشته باشند. با آغاز دوران بازنشستگی، 67 درصد از درآمد به عنوان مستمری به افراد پرداخت میشود. بخشی دیگر از درآمد صندوق بازنشستگی نروژ از محل سرمایهگذاریهایی است که با دارایی یک تریلیارد دلاری خود در بازارهای جهانی انجام میدهد. تنها در سال 2020 این صندوق بالغ بر 44 میلیارد دلار درآمدزایی کرده است. متوسط حقوق ماهانه بازنشستگی در این کشور متناسب با تقسیمبندیهای موقعیتی که در میان بازنشستگان برای دریافت حقوق وجود دارد، از 99 هزار کرون تا حدود 200 هزار کرون در نوسان است." (5)
یاد و خاطر بازنشستگان را محترم شماریم
بسیاری از ما چنین مقایسه هایی را دور از استدلال منطقی می دانیم و با خنده، بهت و یا استهزا بدان می نگریم. اما اگر قرار باشد تا ابد خود را در سطح درون گروهی قیاس کنیم و فقط به تفاوت درآمد و وضعیت زندگی خود با فرد دیگری از همین رسته شغلی بپردازیم، هرگز شاهد تغییرات مثبت و سازنده ای نخواهیم بود. برای تحقق هر نوع حرکتی، نیازمند الگو هستیم . باید از شرایط مطلوب جهانی مطّلع باشیم تا بتوانیم قدم های بهتر و بیشتری برداریم و گر نه اوضاع همین خواهد بود که هست.
در ضمن برخی از شاغلان نسبت به بازنشستگان، نگاه پس زنی دارند، آنان فراموش می کنند که فردا نوبت آنهاست. یعنی هر نوع تلاش و مطالبه امروز برای بهبود اوضاع مالی و زندگی سالمندان یا بازنشستگان، تضمین نقطه عطفی برای فردای همه آنهاست. پیری و سالخوردگی، بیماری نیست، فصلی از زندگی یک فرد است که همانند درخت پربار، سر به زیر فکنده است. باور کنید علیرغم تلخی هایی که گفته شد و یا از یاد رفت، افزایش سن پدیده ای وحشتناک نیست.
خبر خوش برای بازنشستگان امسال
شانزدهم اسفند سال1399، بودجه پاداش پایان خدمت 1400 در صحن علنی مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. براساس ردیف 7 بند (الف) قانون بودجه، پاداش پایان خدمت موضوع قانون پرداخت پاداش پایان خدمت و بخشی از هزینههای ضروری به کارکنان با اصلاحات و الحاقات بعدی، پاداش پایان خدمت کارکنان مشمول ماده (107) قانون مدیریت خدمات کشوری با احتساب فوق العاده بند (10) ماده 68 قانون مذکور به مقامات، رؤسا، مدیران و کارکنان کلیه دستگاههای اجرایی موضوع ماده (29) قانون برنامه ششم توسعه و همچنین وزارت اطلاعات، نیروهای مسلح و سازمان انرژی اتمی حداکثر معادل هفت برابر حداقل حقوق و مزایای شاغلین موضوع جز (2) این بند، در ازای هر سال خدمت حداکثر تا سی سال و تا سقف چهار میلیارد و هفتصد و بیست میلیون (4.720.000.000) ریال خواهد بود.
در واقع مشمولین قانون مدیریت خدمات کشوری که در سال جاری بازنشست شوند، تا سقف 472 میلیون تومان پاداش پایان خدمت خواهند گرفت." (6)
متن را با داستان تلخی آغاز و با خبر خوشی به پایان رساندم. نیّت خیر هر همکاری بدرقه راه دیگر همکاران است و تصور می کنم برای بهره مندی بازنشستگان امسال، باید بسیار خوشحال بود. اما نباید ضعف آموزش و پرورش را در وضع قوانین عادلانه و یکسان، نادیده گرفت. آموزش و پرورش طی این 4 دهه، ابتدا گروه های مختلفی از شاغلین سنوات متفاوت را از حقوق قانونی، محروم نگه داشته و سپس با وصله قوانین دیگری همچون همسان سازی حقوق با شاغلین، به جبران خسارت یک عمر ضایع شده، دست زده است. چرا آموزش و پرورش قادر نیست قانونی بالسویه و ثابت یا با تغییراتی بسیار کم که کمترین تبعیض و تفاوت را موجب شود، وضع نماید؟
منابع:
1 ) نمناک، زنان بیشتر از مردان عمر می کنند چون .....، کد مطلب : 21687 .
2 ) ایسنا، ساز کوک تنهایی و ردپای فقر در زندگی سالمندان، کد خبر: 99071007845 ، 11 مهر 1399.
3 ) ویکی پدیا، دانشنامه آزاد، صندوق بازنشستگی کشوری.
4 ) صندوق بازنشستگی کشوری، کد خبر: 7598 ، 8 آبان 1398.
5 ) همشهری آنلاین، وضعیت بازنشستگان در برخی از کشورهای جهان، کد خبر 603202 ، 3 خرداد 1400 .
6 ) پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، «پاداش پایان خدمت» نصیب کدام بازنشستگان میشود؟ کد خبر :1065581،
2 خرداد 1400.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید