صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

به نظر می رسد این قصه‌های عامیانه روسی القاکننده این نکته است که نسخه و دستورالعمل موفقیت، به مانند دو برادر داستان، دارا بودن هوش زیاد یا سخت کار کردن نیست، بلکه سفت در جای خود نشستن و دست رو دست گذاشتن به این امید که سحر و جادو همه کارها را برای ما راست و ریست خواهد کرد.

کودکان اوکراینی هنگام خواب به قصه‌ قهرمانانی گوش می دهند که ضعیف و کم‌بنیه اما مصمم و سخت کوش هستند، در حالی که کودکان روسی وقت خواب به داستان‌هایی گوش می‌دهند که در آنها پیروزی و موفقیت قهرمانان با سحر و جادو حاصل می‌شود.

به نظر می رسد این قصه‌های عامیانه روسی القاکننده این نکته است که نسخه و دستورالعمل موفقیت، به مانند دو برادر داستان، دارا بودن هوش زیاد یا سخت کار کردن نیست، بلکه سفت در جای خود نشستن و دست رو دست گذاشتن به این امید که سحر و جادو همه کارها را برای ما راست و ریست خواهد کرد.

( یک سرباز اوکراینی روی راه‌آهن از کنار اجساد سربازان روسی کشته شده در حاشیه شهر ارپین در اوکراین رد می‌شود. 10 اسفند1400)


در آغاز تهاجم روسیه تقریبا هیج کس در غرب انتظار نداشت که اوکراین بتواند در مقابل روسیه دوام بیاورد و احتمال هیچ نوع مقاومت جدی از طرف اوکراین در مقابل تجاوز بی‌دلیل و غیرموجه روسیه را نمی‌دادند.

مطالب و مقالات زیادی در خصوص اینکه رهبران جهان از جمله متحدین اوکراین چقدر توانایی‌های هدایت و رهبری ولودیمیر زلنسکی را دست کم می‌گرفتند به رشته تحریر درآمده است. اما ورای این محاسبات نادرست درباره تبدیل یک کمدین به شخصیتی شبیه وینستون چرچیل، ارزیابی میزان قدرت نظامی ارتش اوکراین نیز درست از آب درنیامد.

با گذشت چند هفته از جنگ به خوبی عیان شد که خیلی از مردم درباره قدرت و اراده ارتش روسیه در جنگ اغراق می‌کردند و مقاومت و توانایی ارتش اوکراین در برابر برتری بسیار بالای دشمن در ادوات و تجهیزات، تعداد و موقعیت و استقرار را دست کم می‌گرفتند. شاید تفاوت‌های فولکلور (فرهنگ عامیانه) روسی و اوکراینی به قسمی تفاوت بین عملکردهای ارتش روسیه و اوکراین را تبیین کند.

بر خلاف پیش‌بینی‌های کارشناسان چه توضیحی می‌توان برای روند اتفاقات جنگ اوکراین ارائه داد؟

ما باور داریم که یک عامل اساسی در عملکرد غیرمنتظره ارتش‌های دو کشور را می‌توان به تفاوت‌های فرهنگی بین اوکراینی‌ها و روس‌ها نسبت داد. این تفاوت‌های فرهنگی تا حدودی به واسطه افسانه‌ها و قصه‌های دوران کودکی ایجاد و در ذهن و روح رسوخ کرده و سررشته می‌شود.

یکی از ما (سوفیا موسکالنکو) متخصص روانشناسی افسانه ها و قصه هاست و دیگری (میا بلوم) درباره سوق دادن و کشش کودکان به سمت خشونت افراطی تحقیق می‌کند، اینکه چگونه و چرا کودکان به سمت خشونت کشیده می‌شوند. ما از قدرت فولکلور (فرهنگ عامه) در شکل‌دهی جهان‌بینی کودکان و دوران بزرگسالی آنها آگاه هستیم.


قهرمان ضعیف و سخت‌کوش در مقابل تفکر جادویی

قصه‌ها و داستان‌های سنتی اوکراین مانند «کوتیگوروشکو (Kotygoroshko)»، «کریریلو کوژومیاکا (Kyrylo Kozhumyaka)» و «آیواسکی تلسیک (Ivasyk Telesyk)» که زمان خواب برای بچه ها خوانده یا نقل می‌شود همه شخصیت‌های متواضع و ساده‌ای را به تصویر می کشند که با پشتکار و اراده و انگیزه قوی در برابر مشکلات عظیم می‌ایستند. در مسیر داستان ماجراها، چالش‌ها و مانع‌ها را پشت سر گذاشته و در طول داستان عزم و اراده آنها به محک آزمایش گذاشته شده و از یک شخصیت ضعیف و آسیب‌پذیر به یک شخصیت آبدیده و پیروز تبدیل می‌شوند.

به نظر می رسد این قصه‌های عامیانه روسی القاکننده این نکته است که نسخه و دستورالعمل موفقیت، به مانند دو برادر داستان، دارا بودن هوش زیاد یا سخت کار کردن نیست، بلکه سفت در جای خود نشستن و دست رو دست گذاشتن به این امید که سحر و جادو همه کارها را برای ما راست و ریست خواهد کرد.

(مجسمه ای از شخصیت قصه «کوتیگوروشکو» در شهر کیف، پایتخت اوکراین که در حال شکست اژدهای شرور است ) به نظر می رسد این قصه‌های عامیانه روسی القاکننده این نکته است که نسخه و دستورالعمل موفقیت، به مانند دو برادر داستان، دارا بودن هوش زیاد یا سخت کار کردن نیست، بلکه سفت در جای خود نشستن و دست رو دست گذاشتن به این امید که سحر و جادو همه کارها را برای ما راست و ریست خواهد کرد.

 

این قصه‌ها و افسانه‌ها یک مسیر شناخته شده درباره قهرمانی را روایت می‌کنند که بخت اندکی برای پیروزی و برد دارد. فرمولی که دهه‌هاست در کتاب‌های پرفروشی مانند «هری پاتر» و فیلم های موفق و پرفروشی مانند «جنگ‌های ستاره‌ای» استفاده می‌شود.

در داستان‌های کودکان اوکراینی که هنگام خواب برای آنها خوانده یا نقل می شود، شخصیت‌های اصلی داستان‌ها اغلب در آغاز قصه احتمال پیروزی و قهرمان شدنش بسیار کم است، اما با توسل به جسارت، هوش و ذکاوت و همت و اراده خود بر مشکلات فائق آمده و به موفقیت می‌رسند.

در نقطه مقابل داستان‌های کودکان اوکراینی، داستان‌های کودکان روسی معمولا دور یک شخصیت مرکزی بنام «ایوان دوراک (Ivan Durak)» که به او ایوان خل (Ivan the Stupid) هم می گویند می‌گردد. ایوان برادر سوم است و نسبت به برادران بزرگترش کم هوش و در سطح پایینی قرار دارد. طبق روال معمول این نوع داستان‌های روسی یکی از بردارانش باهوش و دیگری در سطح متوسطی است. در حالی که شخصیت اصلی داستان که مستقیما «خل و احمق» نامیده نمی‌شود به صورت شخصیتی به تصویر کشیده می‌شود که تنبل است و تمام روز را می‌خوابد، اما برادران بزرگترش به سختی کار می‌کنند.

به نظر می رسد این قصه‌های عامیانه روسی القاکننده این نکته است که نسخه و دستورالعمل موفقیت، به مانند دو برادر داستان، دارا بودن هوش زیاد یا سخت کار کردن نیست، بلکه سفت در جای خود نشستن و دست رو دست گذاشتن به این امید که سحر و جادو همه کارها را برای ما راست و ریست خواهد کرد.

( تصویری از قصه فولکوریک «به امر پایک (At the Pike’s Behest)» که با عنوان «املیان نادان (Emelyan the Fool)» هم شناخته می‌شود. این تصویر در سال 1913 کشیده شده است)

 

در قصه‌های روسی مانند «به امر پایک (By the Pike’s Wish)»، «شاهزاده قورباغه (Princess Frog)» و «سیوکا بورکا (Sivka Burka)» شخصیت اصلی در آخر داستان موفق می‌شود که به مراد خود برسد. او با تکیه بر فضائل و ویژگی های شخصیتی خود به پیروزی نمی‌رسد بلکه با دخالت و کمک یک نیرو یا موجود جادویی و سحرآمیز مانند یک ماهی یا یک قورباغه و یا یک اسب که تمام کارهای سخت را برای او انجام می دهند موفق می‌شود، در حالیکه این موفقیت‌ها به اسم شخصیت اصلی داستان تمام شده و اعتبارش را او کسب می‌کند.

به نظر می رسد این قصه‌های عامیانه روسی القاکننده این نکته است که نسخه و دستورالعمل موفقیت، به مانند دو برادر داستان، دارا بودن هوش زیاد یا سخت کار کردن نیست، بلکه سفت در جای خود نشستن و دست رو دست گذاشتن به این امید که سحر و جادو همه کارها را برای ما راست و ریست خواهد کرد.


مواجه با بزرگترین چالش

بیشتر آدم بزرگ‌ها در زندگی روزمره خود به قصه‌ها و داستان‌هایی که در کودکی خود شنیده‌اند فکر نمی‌کنند. اما این داستان‌هایی که در اوائل زندگی با ذره‌بین و بزرگنمایی هیجانات کودکی تجربه کرده‌ایم درک ما از جهان را شکل می‌دهد. این قصه‌ها و افسانه‌ها تمامی اعمال و واکنش‌های ما را به هنگام بروز مشکل و در مقابل بحران‌ها تعیین می‌کند.

قصه‌های جن و پری و افسانه‌ها و داستان‌ها ما را برای شناخت و تشخیص قهرمانان، آدم‌های شرور، عشق و خیانت و خیر و شر در زندگی واقعی آماده می‌کنند. زمانی که در مسیر این دوگانگی‌ها و تضادها راه می‌سپاریم این داستان‌های دوران کودکی است که راهنمای عملی زندگی ما می‌شوند و اعمال ما را هدایت می‌کنند.

شاید تفاوت‌های فولکلور (فرهنگ عامیانه) روسی و اوکراینی به قسمی تفاوت بین عملکردهای ارتش روسیه و اوکراین را تبیین کند.

سربازان ارتش روسیه هنگام مواجه با بزرگترین چالش زندگیشان موفق نشدند عملکرد خوبی از خود نشان ندهند و روحیه و انگیزه ضعیفی از خود به نمایش گذاشتند. اما برعکس اوکراینی‌ها در برابر این چالش بزرگ با عملکردی شگفت‌انگیز و غیرمنتظره‌ موفقیت بزرگی کسب کردند. آنها با عزم و اراده و جسارتی که داشتند خود را از یک قهرمان کم قوه و ضعیف به قهرمانی تبدیل کردند که شاید در برابر تمام مشکلات و سختی پیروز از میدان درآیند.
منبع :
  https://theconversation.com/how-fairy-tales-shape-fighting-spirit-ukraines-children-hear-bedtime-stories-of-underdog-heroes-while-russian-children-hear-tales-of-magical-success-179630

تحلیلی بر جنگ اوکراین و این که چگونه افسانه‌ها و قصه‌های دوران کودکی روحیه جنگاوری سربازان را شکل می‌دهند


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تحلیلی بر جنگ اوکراین و این که چگونه افسانه‌ها و قصه‌های دوران کودکی روحیه جنگاوری سربازان را شکل می‌دهند

منتشرشده در آموزش تطبیقی

گروه رسانه/

ممانعت طالبان از بازگشایی دبیرستان های دخترانه در افغانستان

طالبان تصمیم قبلی در مورد اجازه بازگشت دختران افغان به دبیرستان‌ها (دوره متوسطه و لیسه) را پس گرفته و گفته است که هنوز در مورد نوع پوشش دانش‌آموزان دختر تصمیمی گرفته نشده است.

پس از اینکه طالبان در ماه آگوست/اوت سال گذشته قدرت را در افغانستان به دست گرفت، دبیرستان‌های دخترانه پس از چند ماه محدودیت، قرار بود بازگشایی شوند و این امیدواری را ایجاد کرد که ادامه تحصیل دختران با مانعی مواجه نخواهد بود.

اطلاعیه جدید وزارت معارف افغانستان در مورد بسته ماندن مکاتب/مدارس باعث سردرگمی شده است.

یک هفته پیشتر وزارت معارف اعلام کرده بود که مدارس سراسر افغانستان برای همه دانش‌آموزان از جمله دختران در روز چهارشنبه باز می‌شوند.

وزارت معارف در اطلاعیه جدید خود گفته که به دبیرستان‌های دخترانه ابلاغ شده است که دختران دانش‌آموز بالاتر از کلاس ششم تا دستور بعدی تعطیل خواهند بود.

عدم بازگشایی دبیرستان‌های دخترانه در افغانستان واکنش‌های گسترده‌ای را به همراه داشته است.

ملاله یوسفزی، جوان ترین برنده جایزه صلح نوبل و فعال آموزش دختران که چند سال قبل از سوی اعضای طالبان در پاکستان هدف قرار گرفت و به شدت زخمی شد نوشته: "من برای امروز یک امید داشتم، اینکه دختران افغانی که پیاده به مکتب می‌روند به خانه بازگردانده نشوند."خانم یوسفزی افزوده:"اما طالبان به وعده خود عمل نکردند. آنها به دنبال بهانه‌هایی برای جلوگیری از آموزش دختران خواهند بود، زیرا از دختران تحصیل‌کرده و زنان توانمند می ترسند." ( بی بی سی)


ممانعت طالبان از بازگشایی دبیرستان های دخترانه در افغانستان

گروه رسانه/

در حالی که تجاوز روسیه به اوکراین از سه هفته گذشته اما علی رغم بسیاری از پیش بینی ها ، اوکراین در برابر اشغالگران روسی در حال مقاومت است .

آن چه مهم است این است که با وجود شرایط جنگی دهشتناک و پر از استرس اما جریان آموزش در مدارس اوکراین تعطیل نشده و مسئولان آموزش این کشور ترجیح داده اند تا فرآیند آموزش از طریق آنلاین در مدارس پی گیری شود و این می تواند نشان از اولویت داشتن جایگاه بی بدیل آموزش در کشور جنگ زده اوکراین داشته باشد که باید به تفکر و عملکرد این مسئولان آفرین گفت .

در ایران تعطیلی مدارس وارد سومین سال خود شده و هنوز اراده نافذ و برنامه مشخص و قابل سنجشی برای آموزش حضوری در مدارس مشاهده نمی شود و نوعی هرج و مرج و بی برنامگی از سوی مسئولان و در مدارس کشور در این زمینه دیده می شود .

هنوز وزارت آموزش و پرورش تکلیف خود را با اختیاری بودن حضور دانش آموزان در مدارس مشخص نکرده است .

در نشست چهره به چهره خبرنگاران با وزیر آموزش و پرورش که چندی پیش در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار شد بسیاری از رسانه ها نسبت به عملکرد وزارت آموزش و پرورش معترض بودند .

علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در این زمینه خطاب به یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش گفت : ( این جا ) « من با پیشنهاد دوستان در مورد تعیین سخن گو برای بازگشایی مدارس کاملا مخالفم . این یک جور موازی کاری است و دخالت و تضعیف جایگاه و وظایف روابط عمومی.

امیدوارم که جناب آقای وزیر اهتمام لازم را برای بازگشایی ایمن مدارس را داشته باشند. چیزی که ما در این دو سال دیدیم فقط شعار بوده و حرف .

این وضعیت اختیاری بودن حضور دانش آموزان و هرج و مرج ناشی از آن در مدارس پایان داده شود . »

در آخرین موضع کارشناسی و پژوهشی ، کارگروه مطالعات فوری پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش با صدور بیانیه ای از وضعیت بازگشایی مدارس در ایران انتقاد کرده است . ( این جا )

این کارگروه پژوهشی گفته است : « با توجه به مباحث پیشین و ابعاد بحرانی که نظام آموزشی کشور با آن روبه رو است، افت چشم گیر یادگیری و مهارت های اساسی و ترک تحصیل دانش ‏آموزان از مهم ترین پیامدهای تعطیلی آموزش حضوری مدارس برای نظام آموزشی و کشور است. پیامدهایی که به سادگی قابل جبران نخواهند بود و بسیاری از آنها در فقدان پاسخ دهی مناسب، تبدیل به افتی پایدار خواهند شد.:

همچنین تاکید می کند : « افت یادگیری و ترک تحصیل دانش ‏آموزان، مهمترین چالش‏ های پساکرونای نظام آموزشی کشور محسوب می‏ شوند که نیازمند تدوین یک برنامۀ جامع و درازمدت، تأمین منابع مالی لازم، شکل‏ گیری جوامع یادگیری حرفه ‏ای معلمان در سطح مناطق و استان ها، آگاه ‏سازی مدیران مدارس، مناطق و استان ها نسبت به اهمیت موضوع و برنامه ‏ریزی به منظور مقابله با آن، آگاه ‏سازی خانواده‏ ها و جامعه و حساسیت مضاعف و پاسخ دهی مبتنی بر شواهد علمی به این چالش اساسی و خطیر است. »

برخی مسئولان ستاد ملی مقابله با کرونا و نیز وزارت آموزش و پرورش گفته اند که پس از تعطیلات نوروز 1401 ، مدارس باید آموزش حضوری را برپا کنند .

پرسش این است در  این مدت کوتاه از باقیمانده سال تحصیلی و بر فرض جدی گرفته شدن این دستور با توجه به تعطیلات طولانی مدت نوروز  آیا بازگشایی مدارس تاثیر چندانی در وضعیت تحصیلی دانش آموزان خواهد داشت ؟

گزارش آنا رایسکایا را می خوانیم .

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

این روزها تجاوز روسیه به اوکراین در صدر اخبار رسانه ها و توجه افکار عمومی به آن است .

مطابق معمول بیشتر تحلیل ها حول « سیاست » ، « تعارض منافع » « توازن قدرت » و... چرخ می زند و کم تر کسی است که از زوایه « آموزش » و الزامات آن و به صورت ریشه ای به این مساله نگاه کند .

برخی به اصطلاح تحلیل گران ، روشنفکران و سیاست بازان با امساک و تنگ نظری در محکومیت این خشونت ها و بی توجه به « ارزش های والای انسانی » می گویند که چرا فرضا کسی مشابه این اعمال را در کشورهای غیراروپایی مانند فلسطین ، غزه و... محکوم نمی کند ؟

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

و یا چرا زمانی که بین ایران و عراق جنگ بود ، اوکراین حمله صدام و اعمال توحش آمیز او را محکوم نکرد ؟

بسیاری از معلمان و کنش گرانی که سابقا بر تحریف کتاب های درسی در موضوع پیشینه سیاه و غیر قابل دفاع روسیه در مورد ایران معترض بودند اما  به این موضوع نپرداختند . در حالی که در برخی کشورهای جهان موج اعتراضات گسترده مردمی در شکل تظاهرات خیابانی مسالمت آمیز به اقدام کشور روسیه و خشونت طلبی او بسیار قابل توجه بود اما در ایران حرکت و کنش قابل توجهی در این زمینه مشاهده نشد و غالب این موضع گیری ها و واکنش ها به « فضای مجازی » محدود بود . از این رو ، ایرانی ها را می توان قهرمانان فضای مجازی خطاب کرد !

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

( تظاهرات مردمی در پراگ در اعتراض به تجاوز روسیه به اوکراین )

مشاهده این گونه کنش ها در فضای اجتماعی و رسانه ای ایران این پرسش را به جد مطرح می کند که آیا نظام آموزشی ما تا چه حد در زمینه تعریف و تبیین مفهوم « صلح » و در راستای « صلح سازی » حرکت کرده است ؟ و آیا مفهوم صلح و الزامات آن در رفتارهای عادی مردم قابل مشاهده و لمس است ؟

روزنامه 8 صبح افغانستان در گزارشی می نویسد : ( این جا )

« در ماده ۲۶ قانون حقوق بشر، قطع‌ نامه‌های ۱۳۲۵ و ۱۶۱۲ شورای امنیت به اهمیت آموزش صلح اشاره شده است. حتا کنفرانس سارایوو در سال ۲۰۰۹ و هم‌چنین بزرگ‌ترین همایش جهانی نفی خشونت که به صلح لاهه معروف گشت، بازگشایی درب‌های صلح را از طریق آموزش و پرورش دانستند و شعار «معلمان قوی‌ترین افراد روی زمین هستند» را سرآغاز برنامه‌های خود قرار داد، بیش‌ترین توجه آن‌ها به جلوگیری از حملات نیروهای افراطی به مکاتب، ساخت مکاتب بیش‌تر و اصلاح زیرساخت‌های لازم آموزشی در کشورهای درگیر جنگ می‌باشد .

کنفرانس کارشناسان بین منطقه‌ای ( UNESCO – ICESCO)  سال ۲۰۰۷ در پاریس، دست‌یابی به صلح را تحت عنوان تفکر درباره صلح و برقراری آن به وسیله طراحی خلاقانه کتب درسی، مورد مداقه قرار دادند.

یکی از تعهدهای عمده وزیران آموزش و پرورش شرکت‌کننده در چهل‌وچهارمین اجلاس تعلیم و تربیه در ژنو ماده (۲۰۲) برداشتن گام‌ها و راه‌اندازی تربیت‌های لازم در مکاتب کشور خود در جهت گسترش آموزش برای تفاهم بین‌المللی بود. ماده (۲۰۵) آن دولت‌ها را متعهد می‌سازد تا قدم‌های ویژه‌ای برای بزرگ‌داشت مقام و موفقیت معلمان و مربیان در آموزش رسمی و غیررسمی بردارند.

اعتقاد بر این است که آموزش و پرورش رسمی یک مکانیسم مناسب و سیستمی منسجم که دارای رهبری و مدیریت سازمان یافته می‌باشد، می‌تواند زمینه‌ساز آموزش صلح شود. امروزه مکاتب و برنامه‌‌های درسی از مهم‌ترین کانون‌های ایجاد صلح و ترویج آن می‌باشند.

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

آموزش صلح که با توجه به سنت‌های تعلیم و تربیت، تئوری‌های آموزشی و انتظارات جامعه جهانی در زمینه رشد و ارتقای انسان‌ها شکل گرفته است؛ آموزشی پویا، بین‌رشته‌ای با محتوای چند فرهنگی می‌باشد. این نوع آموزش حاصل افکار و تلاش‌های مربیان پیش‌رو تعلیم و تربیت مانند: جان دیویی، پائولوفریره، جان گالتونک و سایر مربیان نامداری است که بر اساس اصول و تجاربی شکل گرفته و در طول زمان تحول یافته است.

شاخص‌های آموزش صلح از نظر مؤسسه «آموزش برای تفاهم بین‌المللی آسیا و اقیانوسیه» (IUAPCE) :

۱. احترام گذاشتن به خود و دیگران

۲. نفی خشونت

۳. یادگیری زندگی جمعی

۴. ابراز همدردی و کمک به کسانی که در شرایط دشوار قرار دارند

۵. برخورداری از هنر گوش دادن و درک دیگران

۶. حفاظت از محیط زیست

۷. برابری

۸. وحدت

پرسش بعدی آن است که آموزش و پرورش ایران تا چه میزان شاخص های آموزش صلح را سرلوحه سیاست گذاری و برنامه ریزی خویش قرار داده است ؟

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

برون داد نظام آموزشی را می توان در جامعه و در رفتارهای افراد آن به وضوح مشاهده کرد . هر چند وضعیت مذکور حاصل برآیند تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی است . در نظام آموزشی ایران به تنها مولفه ای که اشاره نمی شود و در مناسبات غایب است ، تفکر انتقادی است .

آیا نظام آموزشی ما و به تبع آن جامعه در 8 شاخص ذکر شده فوق نمره قبولی می گیرد ؟

برخی و شاید بسیاری از مسئولان در سطوح و رده های مختلف کشور تصور می کنند که با ترویج و تبلیغ فرهنگ شهادت طلبی ، ایثار و جنگ و نظایر آن می توانند شهروندانی متعهد به حفظ تمامیت ارضی کشور و دفاع از کلیت نظام جمهوری اسلامی تربیت کنند اما پرسش این است کدام عامل در کشور جنگ زده اوکراین موجب می شود که یک شهروند با دست خالی و با اعتماد به نفس خود را در برابر تانک قرار دهد ؟

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

چرا این گونه صحنه ها در افغانستان رخ نداد ؟

( ذکر این نکته لازم است که برخی افراد پیشینه نظایر این صحنه ها را به جنگ ایران و عراق می رسانند اما پاسخ این است که از آن زمان بیش از سه دهه گذشته و در حال حاضر با ابر بحرانی به نام افول سرمایه و اعتماد اجتماعی و به تبع آن همبستگی اجتماعی مواجهیم و باید با تامل و احتیاط بسیار بیشتری به آن نگریست و تفسیر کرد )

رئیس جمهور پیشین افغانستان در حالی که هنوز طالبان کیلومترها دور از پایتخت بود با توجیه جلوگیری از خونریزی پا به فرار گذاشت اما رئیس جمهور اوکراین در قامت «یک شهروند برابر » در کنار مردم خود ماند  و حتا در هیات مذاکره کننده با طرف روسی فردی از حزب مخالف خود را در آن قرار داد .

حسین علی کریمی دبیر بخش صلح روزنامه اطلاعات روز افغانستان می نویسد : ( این جا )

« چندین دهه است که شعار می‌دهیم به صلح نیاز داریم و صلح ضرورت جامعه است. با توجه به این اصل مهم، انتظار می‌رود که سیستم‌های آموزش‌ و پرورش و نظام آموزش عالی افغانستان، پیوسته این ادعا را حمایت کنند. یعنی محتوا تولید کنند و افراد جامعه را برای رسیدن به صلح آماده کنند. پرسش اساسی این نوشته این است که چقدر نظام‌های آموزشی ما در راستای صلح‌سازی عمل کرده‌اند؟ آیا آن‌ها در طول دو دهه گذشته توانسته‌اند، محتواهای صلح‌آمیز، مطابق با نیاز جامعه تولید کنند؟

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

با وجود آن‌که در طول تقریبا دو دهه گذشته نظام آموزشی ما یکی از نهادهایی بوده که بیشترین بودجه را داشته، اما در عین زمان یک از آلوده‌ترین و فاسدترین نهادهای ما نیز بوده است. افشای صدها مکتب‌ خیالی در زمان وزارت آقای فاروق وردک و فساد گسترده در این نهاد، نشان‌دهنده وضعیت اسفبار مدیریت بنیادی‌ترین نظام ما در عرصه آموزش است. سرنوشت فاروق وردک و مکاتب خیالی‌اش هیچ گاه مشخص نشد. این در حالی است که به باور یونیسف، «حدود ۳.۷ میلیون کودک فاقد دسترسی به آموزش هستند که ۶۰ درصد آن‌ها را دختران تشکیل می‌دهند.».

 در بخش تحصیلات عالی نیز وضعیت بهتری وجود ندارد. واقعیت این است که وضعیت تولید محتوا و برون‌دادهای دانشگاه‌ها در افغانستان فاجعه‌بار است. کیفیت پایین مواد و محتواهای درسی، به‌روز نبودن و ناکارآمدی محتواهای‌ تولید‌شده، متد‌های تدریس فرسوده، چپترمحوری، فضاهای آموزشی نامناسب و فاقد استاندرد و در نهایت فساد در نظام‌های آموزش و پرورش و آموزش عالی موجب شده که در طول دو دهه گذشته، افغانستان تنها به‌لحاظ کمیت در عرصه‌ آموزشی رشد کند. بزرگ‌ترین مشکل این است که محتواهای تولیدشده با واقعیات جامعه در عرصه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی هم‌خوانی و مطابقت ندارد. به این معنی که سیستم‌های آموزشی ما هر کدام مسیر خودشان را می‌روند. آموزش صلح، معطوف به پرورش است.

 سیستم آموزش عالی افغانستان در طول دو دهه گذشته که فرصت نفس‌کشیدن و قدبرافراشتن پیدا کرد در زمینه صلح‌سازی در جامعه توجه چندانی نشان نداده است. استادان و دانشکده شرعیات ما با محتوای ثقافت اسلامی بیش از آن‌که مدارا، همدیگر‌پذیری و صلح را آموزش دهند، افراط‌گرایی و خشونت را محور آموزش قرار داده‌اند. این موضوع را می‌شود از رشد افراط‌گرایی در میان دانشجویان دانشگاه‌های افغانستان، به‌خصوص دو دانشگاه کابل و ننگرهار به خوبی مشاهده کرد. دانشجویان معترض در سال ۲۰۱۵ در ننگرهار، پرچم داعش و طالب را برافراشتند. هرچند عمل آنان مورد نکوهش قرار گرفت اما بیانگر واقعیت‌ تلخ ناکارآمدی آموزش عالی در افغانستان بود .

یک موضوع اساسی که فرایند صلح‌سازی را همه روزه در افغانستان به چالش می‌کشد، زمینه‌های اجتماعی تولید خشونت است. این زمینه‌ها در قالب فرهنگ، زبان، روابط اجتماعی و امر روزمره، پیوسته مفهوم صلح را تهدید می‌کنند. نقطه‌ای که دقیقا سیستم آموزشی ما باید وارد می‌شد و مسئولیت اجتماعی خود را ایفا می‌کرد. متأسفانه، نظام‌های آموزشی ما بیشترین تمرکزشان بر امر آموزش بوده است. یعنی تلاش‌شان این بوده که شاگردان و دانشجویان را مورد آماج اطلاعات و مفاهیم مختلف قرار دهند. گاهی این اطلاعات و مفاهیم در تضاد با یکدیگر بوده، طوری که عاجز از ایجاد یک ساخت معنادار بوده‌ است. این‌که این اطلاعات و مفاهیم چقدر مطابق با نیازهای جامعه و دانشجویان بوده و در زندگی واقعی آنان کاربرد داشته، بحثی است جداگانه که خارج از موضوع این نوشته است.

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

در این بمباران اطلاعات و مفاهیم آنچه که نظام‌های آموزشی ما از آن غفلت کردند، توجه به امر پرورش افراد بوده است. مهارت‌های زندگی، همدیگر‌پذیری، احترام‌گذاشتن، رعایت اصل احترام به قانون، مسئولیت‌پذیری، صلح‌خواهی و موارد بسیاری را می‌توان برشمرد که معطوف به امر پرورش می‌شوند و جای‌شان در درون محتواهای نظام‌های آموزشی ما خالی است. بلایی که سیستم‌های آموزشی ما بر سر دانشجو و دانش‌آموز آورد، این بود که خلاقیت و تخیل آنان را از بین برد.

ما پس از دو دهه سرمایه‌گذاری با نسلی رو به‌ روییم که فاقد اندیشه، تحلیل و تفکر انتقادی است. نسلی که بی‌گمان باید بزرگ‌ترین سرمایه و منابع ما می‌بود اکنون فاقد عاملیت و تفکر در بسیاری از حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.

درست است که آموزش کیمیا، فیزیک، هندسه اهمیت دارد و نظام‌های آموزشی باید به آن توجه کنند، اما برنامه‌های درسی صلح‌محور نیز نیاز جامعه ماست. ما نیاز داشتیم در یک جامعه متکثر، چندقومی و پساجنگ یاد بگیریم چطور به باورهای یکدیگر احترام بگذاریم. ما نیاز داشتیم بدانیم صلح، امنیت و مدارا چیست و چگونه در جامعه تحقق می‌یابد. ما نیاز به درک وسیعی از حقوق بشر و احترام به دیگری داشتیم. ما نیاز داشتیم پایه‌های دموکراسی نوپای‌مان روز‌به‌روز در مکاتب و دانشگاه‌ها توسط سیستم‌های آموزشی‌مان تقویت می‌شد. اگر ما آن چنان که ادعا کرده بودیم که صلح ضرورت جامعه است، طی دو دهه گذشته باید برای آن برنامه‌ریزی می‌کردیم. اگر چنین کرده بودیم، امروز دانشگاه‌ها و مکاتب‌مان هر کدام پرچم‌دار مبارزه با خشونت و افراط‌گرایی بودند. اما بزرگ‌ترین دانشگاه ما در قلب شهر کابل مورد حمله تروریستی قرار می‌گیرد درحالی‌که این باور وجود دارد که برخی دانشجویان و استادان این دانشگاه در زمینه‌سازی و تحقق این حمله نقش داشته‌اند.

صلح مفهومی است که دربرگیرنده معانی مختلفی است و راه‌های رسیدن به آن هم بسیار متنوع و در مواردی پیچیده است. صلح نبود جنگ نیست، بلكه مقصود از آن، رسیدن به‌ نوعی هماهنگی در تمامی سطوح فعالیت‌‌ها و تلاش‌‌های انسان می‌‌باشد. صلح مفهومی فراتر از احساس آرامش یا فقدان خشونت و یا حتا رفع برخی نیازهای اساسی دارد و می‌توان آن را وجود عدالت، عشق، برابری و یگانگی در تمام وجوه زندگی معنا کرد. بود یا نبودِ این مؤلفه‌ها و ویژگی‌ها در ارتباطات فردی، در جوامع بشری و در قوانین حکومتی و نیز در بسیاری جاهای دیگر دیده می‌شود.

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

آموزش صلح، معطوف به پرورش است. پرورش جنبه‌هایی از شخصیت و وجود فرد که در آن ارزش‌ها و نگرش‌های افراد جامعه موجب تغییر رفتار می‌شوند. در این نوع از آموزش افراد یاد می‌گیرند که چطور از خشونت پرهیز کنند، چگونه از ارزش‌های صلح‌آمیز پاسداری کنند. چگونه به حقوق بشر، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی احترام بگذارند و در نهایت در آموزش صلح، افراد چگونگی همزیستی مسالمت‌آمیز را در کنار یکدیگر تجربه می‌کنند. از برآیند چنین آموزشی، فرهنگ مبتنی بر صلح و صلح‌خواهی تولید می‌شود . »

چه میزان تشابه میان نظام آموزشی ایران و افغانستان مشاهده می شود ؟

از نظر تحلیل گر مسائل افغانستان و پس از دو دهه سرمایه گذاری روی نظام آموزشی به آن جا رسیدند که فکرش را نمی کردند . ما که بیش از 4 دهه هنوز به آموزش و پرورش بی توجیهم چه عاقبت و فرجامی در انتظار « ما » خواهد بود ؟

چه رابطه ای میان تعلیم و تربیت ما و ساختار آن با تعریف و توسعه دموکراسی و ارزش های دموکراتیک مشاهده می شود ؟

وقوع صحنه های خشونت بار و بی بدیل در فضای اجتماعی ایران و گسترش آن نشانه ی چیست ؟

بارها بیان کرده ام که در نظام آموزشی ایران به تنها مولفه ای که اشاره نمی شود و در مناسبات غایب است ، تفکر انتقادی است .

و اما می خواهم به بزرگ ترین معضل و آسیب نظام آموزشی ایران اشاره کنم و آن پرورش حس « سم رقابت » در روح و روان دانش آموزان چه در نهاد خانواده و چه مدرسه و نظام آموزشی است .

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

به نظر می رسد از همدیگر جلو زدن به هر قیمتی و عرضه خود به دیگران در قامت ارزش صرف مادی و غیرانسانی به یک ارزش و هنجار در تربیت افراد و رویه معمول زندگی تبدیل شده است .

در واقع ، آیا آموزش و پرورش ما توانسته است هنر زندگی جمعی را با احترام به قانون و حقوق و ارزش های دیگران در رفتار آحاد و اقشار جامعه نهادینه کند ؟

چندی پیش ، صدای معلم تصاویری از نحوه رانندگی مردم جنگ زده اوکراین را در خیابان ها و جادها منتشر کرد که  با وجود وضعیت بحرانی کشور در کمال نظم و آرامش در حال حرکت بودند . ( این جا )

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

به نظرم ؛ مطمئن ترین و بهترین شاخص برای قضاوت در مورد فرهنگ یک کشور و حتا آینده آن ، نحوه رانندگی کردن مردم آن کشور است .

این رفتارها قطعا یک شبه به وجود نیامده و حاصل یک فرایند علمی و برنامه ریزی های درست بوده است.

واقعا ما چقدر فارغ از تب روزمرگی و التهاب سم رقابت که ریشه در تربیت و آموزش نادرست ما دارند و تهدیدی جدی و ریشه دار برای صلح به شمار می آیند ؛ قصد درس گرفتن از سرنوشت دیگران و مهم تر از همه تاریخ خودمان را داریم .

تحلیلی بر جنگ اوکراین روسیه و وضعیت آموزش صلح و تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران

منتشرشده در یادداشت

نگاهی بر وضعیت دانش آموزان ایرانی در آزمون های تیمز و پرلز و چالش های دوران کرونا  اگر بگوییم میزان پیشرفت و توسعه‌ و کامیابی هر کشوری در عرصه‌ی ملی و بین‌المللی در گرو عملکرد نظام آموزشی آن کشور است، اغراق نکرده‌ایم. چرا که تربیت شهروندان کاردان و کامیاب و موفق و توسعه یافته‌ای که سرنوشت کشور را رقم می‌زنند، بر عهده‌ی نظام‌ آموزشی‌ست.

عملکرد نظام آموزشی یک کشور ضمن اینکه تمام شئونات زندگی و کیفیت زیست اجتماعی و فردی مردم را در سطح سرزمین ملی تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد، می‌تواند معیاری برای ارزیابی جایگاه یک ملت در میان سایر ملل جهان نیز باشد.

اگر زندگی‌های‌مان با حسادت، بخل، غیبت، کبر، خودخواهی، تبهکاری، تساهل، ناسپاسی، تنبلی، حیله، تبانی، کم‌فروشی، چاپلوسی، فحش، تهمت، کورفهمی، یأس، غفلت، بی‌مبالاتی، شرارت، بدگمانی، زیرکی، خدعه، تقلب، جهل، سرقت، آز، نامردی، هوسبازی، خیانت، خشم، بدعهدی، تنفر، ناشکیبی، کینه،... ننگین و زهرآگین شده، اگر خطوط تولید و شبکه‌‌های توزیع‌ و نهادهای خدماتی‌مان آلوده به رانت و فساد و کم‌فروشی و دزدی و بی عدالتی‌اند، اگر زندان‌های‌مان بزرگ و لبریز از محکوم و مجرم‌اند، اگر ارقام اختلاس‌ها نجومی شده، اگر سیستم مدیریت‌مان دچار آفت مصلحت و منفعت باندی و خوشاوندی‌ست، اگر بیکاری و نومیدی بیداد می‌کند، اگر مترقی‌ترین اصول و نمودهای مدنیت و انسانیت به وسیله‌ی صاحبان زر و زور به سخره گرفته می‌شود، اگر تزویر همه جا حکم می‌راند، اگر نخبه‌ها فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند، اگر گذرنامه ایران در ردیف ضعیف‌ترین پاسپورت‌های جهان قرار گرفته، اگر بیگانگان از ابرقدرت‌های آن سوی جهان تا همسایگان ضعیف دیوار به دیوارمان رفتار باج‌خواهانه با ما دارند،... اگر یک مملکت این همه عارضه و بیماری را یک‌جا دارد، علت را باید در اختلالات نظام آموزشی جست. برای درمان دردهای پرشمار جامعه، نباید به بی‌راهه رفت؛ اگر نظام آموزشی درست شود همه چیز درست خواهد شد.

"موفقیت یک نظام آموزشی برابر با تربیت نسلی موفق است که نه تنها نسل‌های آینده را خواهد ساخت، بلکه موفقیت آموزشی آن، دستاوردهای جهانی دارد و می‌تواند به توسعه کشور در مرزهای بین‌المللی خدمت کند" (شهین مردانی، 1396).
به همین دلیل "ارزیابی نظام‌های آموزشی در کشورهای مختلف یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های مسئولین هر کشور است" (همان).

در همین راستا انجمن بین‌المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی طی سه دهه‌ی گذشته با برگزاری سلسله آزمون‌های بین‌المللی به نام‌های تیمز و پرلز، به پایش و رصد فعالیت‌های آموزشی در کشورهای مختلف پرداخته است.

آزمون تیمز هر چهار سال یک بار، در سالهای 1995، 1999، 2003، 2007، 2011، 2015 و 2019 به منظور ارزیابی میزان پیشرفت آموزش علوم تجربی و ریاضی در دانش‌آموزان پایه‌ی چهارم و هشتم و مطالعه‌ی بین المللی پرلز به فاصله هر پنج سال یک بار در سالهای 2001 ، 2006 ، 2011 و 2016 برای ارزیابی پیشرفت سواد خواندن در بین دانش‌آموزان پایه‌ی چهارم ابتدایی چند نظام آموزشی جهان از جمله ایران برگزار شده است.

جایگاه ایران در پرلز 2001 از میان 35 کشور شرکت کننده در رتبه 32، در پرلز 2006 از میان 45 نظام آموزشی جهان در رتبه 40، در پرلز 2011 از میان 45 نظام آموزشی جهان در رتبه 38 و در پرلز 2016 از میان 50 کشور شرکت کننده در رتبه 45، قرار گرفته است.

روند نتایج ایران در آزمون‌های تیمز نیز دقیقاً مشابه نتایج آزمون‌های پرلز بوده است. عملکرد دانش‌آموزان ایرانی در همه‌ی هفت آزمون تیمز که تاکنون برگزار شده، از دانش‌آموزان بسیاری از کشورهای شرکت کننده ضعیف‌تر بوده و رتبه‌ی قابل قبولی برای کشورمان کسب نکرده‌اند.

دانش‌آموزان ایرانی در هیچ‌یک از آزمون‌‌های پرلز و تیمز نتوانسته‌اند به نقطه معیار متوسط جهانی و نمره میانگین جهانی (500) دست یابند و همواره از همتایان خود در سایر کشورها عقب بوده‌اند. نام ایران در همه‌ی این آزمونها در دو-سه دهه‌ی اخیر همواره در ردیف‌های انتهایی جداول رتبه‌بندی قرار گرفته‌‌ است.

نگاهی بر وضعیت دانش آموزان ایرانی در آزمون های تیمز و پرلز و چالش های دوران کرونا

نتایج مطالعات تیمز و پرلز برای کشورهای شرکت کننده چنان مهم است که آن را به معنای کارنامه‌ی نظام آموزشی تلقی کرده و رتبه دانش‌آموزان را معیار و ملاکی برای سنجش عملکرد رهبران آموزشی می‌دانند و بر مبنای همین باور، به بازنگری در روش‌ها و محتوی و سیاست‌های آموزشی خود می‌پردازند و به هر قیمتی به جبران اشتباهات خود همت می‌گمارند. حتی در کشوری مانند نروژ، عملکرد ضعیف دانش‌آموزان، منجر به عزل وزیر آموزش و پرورش این کشور می‌شود. اما عجیب است که در ایران، بعد از این همه رکود پی‌‌درپی در طی سه دهه‌ی گذشته، هیچ اقدام اساسی برای ترمیم کاستی‌ها و جبران ناراستی‌ها انجام نگرفته و هیچ مقام مسئولی مورد موأخذه قرار نگرفته است!

حالا آنچه را که انجمن بین‌المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی با برگزاری آزمون‌های تیمز و پرلز و با رجوع به نمونه‌های آماری در طول سه دهه‌ی اخیر کشف و در اختیار مقامات مسئول قرار داده، همه‌ی معلمان و اولیای دانش‌آموزان در بدنه‌ی جامعه‌ی آماری‌ در سطح وسیعی به چشم می‌بینند.

نگاهی بر وضعیت دانش آموزان ایرانی در آزمون های تیمز و پرلز و چالش های دوران کرونا

ما اینک با نمودهای ملموس‌تری از رکود و سقوط در عملکرد دانش‌آموزان و سِیر قهقرای نظام آموزشی مواجهیم؛ مشاهدات عینی و تجارب مستقیم معلمان، حکایت از این دارد که در چند سال اخیر به ویژه در دوران شیوع کووید ۱۹ ، وضعیت نظام آموزشی ما بدتر شده است.

اغلب دانش‌آموزان دچار ضعف مهارت نوشتاری شده‌اند و نمی‌توانند منظور و مقصود خود را در قالب چند جمله‌ی نوشتاری درست بیان کنند؛ شبکه‌ی آموزشی شاد این ضعف عمومی را در سطح گسترده‌ای به نمایش گذاشته است. علت اینکه اغلب دانش‌آموزان برای ارسال پیغام به معلمان خود از میان دو روش نوشتاری و گفتاری، دومی را انتخاب می‌کنند و برای مشارکت در بحث و اعلام نظر و پرسیدن سوال و ارائه‌ی جواب و یا برای بیان هر مطلبی، صدا (voice) می‌فرستند، این است که اغلب آنها قادر به نوشتن نیستند. معدود دانش‌آموزانی هم که برای تبادل پیغام با معلمان‌شان از گزینه‌ی "نوشتن" استفاده می‌کنند، نوشته‌ی‌شان پر از اغلاط املایی و اشتباهات نگارشی‌ست. لذا جای هیچ تردیدی باقی نمی‌ماند که اغلب دانش‌آموزان، شکل صحیح کلمات را نمی‌دانند. دامنه‌ی لغات‌شان بسیار محدود است و نمی‌توانند از ذخیره‌گاه ذهن و مخزن اندوخته‌های زبانی خود واژه پیدا کنند و مقصود خود را بنویسند. مفهوم واژه‌ها را نمی‌دانند و از کاربرد آنها در جملات‌شان مطمئن نیستند. فن نگارش بلد نیستند و از چیدن اجزای جمله در کنار هم عاجزند. این ضعف‌ها را آزمون‌های حضوری نوبت اول سال‌تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ به روشنی نشان می‌دهند .

"ابوالفضل" که دانش‌آموز پایه‌ی هشتم هست، نتوانسته است نام خود را روی برگه‌ی امتحانی درست بنویسد. نام خانوادگی یک دانش‌آموز دیگر بر روی برگه‌ی امتحانی‌اش چنان ناخوانا و نامفهوم است که حتی با حدس و گمان نیز نمی‌توان آن را شبیه‌سازی کرد و صاحب برگه را شناخت! با تطبیق شماره‌ی برگه با لیست کلاسی معلوم می‌شود که نام خانوادگی آن بزرگوار "فاطمی" است. او نیز دانش‌آموز پایه‌ی هشتم است.

یک دانش‌آموز پایه هشتمی دیگر در جلسه‌ی امتحانی انشاء، فقط یک خط انشاء نوشته و می‌گوید: "آقا اجازه؟ تمام کردم". وقتی تشویقش می‌کنم چند خط دیگر بنویسد، قبول می‌کند و به سوی نیمکت خود برمی‌گردد و مشغول می‌شود اما چند دقیقه بعد در حالی برگه‌اش را تحویل می‌دهد که فقط یک خط دیگر به انشایش اضافه کرده است. من که تا آن زمان انشای یک خطی و دو خطی ندیده‌ بودم، از این همه "درماندگی در نوشتن" متحیر می‌شوم.

در میان برگه‌های آزمون‌های مختلف ، برگه‌های کاملاً سفید و نسبتاً سفید بسیار زیاد است و معلوم است که صاحبان‌شان حرفی برای نوشتن نداشته‌اند و حتی چنان بی خیال و بی‌تفاوت بوده‌اند که سعی نکرده‌اند پاسخ شانسی برای سوالات بنویسند و یا اصلاً چنان دچار فقر واژگانی بوده‌اند که نتوانسته‌اند شانس خود را بیازمایند. در میان برگه‌های امتحانی، دست‌خط‌های به شدت ناخوانا وجود دارند که به سختی می‌توان خواند. اغلب دانش‌آموزان در نحوه‌ی اتصال حروف و کلمه‌سازی مشکل دارند. بسیاری از آنها هیچ فاصله‌ای بین کلمات لحاظ نمی‌کنند. غلط املایی حتی در مورد کلمات بسیار ساده و پرکاربرد غوغا می‌کند. جمله بندی‌ها افتضاح هستند و اکثر عناصر جملات سر جای خود نیستند و ابتدا و انتهای جملات با هم نمی‌خوانند. در بسیاری از موارد با در نظر گرفتن ناتوانی‌های نگارشی دانش‌آموزان می‌توان استنباط مثبت خود را جای جملات گسسته آنان گذاشت و با فرضِ تقریب به درست، به پاسخ‌های نیمه-نصفه‌ی و واژگان علمی بدون ارتباط با ساختار جمله، نمره داد. در میان برگه‌های امتحانی پایه‌ی هفتم برگه‌ای هست که جای جواب هیچ سوالی در آن خالی نیست اما چنان بدخط نوشته شده که هیچ واژه‌ای را نمی‌شود خواند. از ابتدا تا انتهای آن برگه‌ی امتحانی دنبال واژه‌ی آشنا می‌گردم تا شاید بتوانم با واژگان کتاب و یا حتی کلمات به کار برده شده در خود سوالات تطبیق دهم و به اطلاعات علمی‌اش نمره دهم اما نمی‌شود که نمی‌شود!

نگاهی بر وضعیت دانش آموزان ایرانی در آزمون های تیمز و پرلز و چالش های دوران کرونا

جلسه‌ی آزمون مطالعات اجتماعی پایه‌ی نهم اما علاوه بر بازتاب مسائل پیش گفته، پیام‌ ویژه‌ای نیز دارد؛ به جز تعدادی انگشت شمار، بقیه، حرمتی به جلسه‌ی آزمون قائل نیستند. بذله گویی می‌کنند و قاه قاه می‌خندند. گستاخانه حرف می‌زنند و به تذکرات مراقب اعتنا نمی‌کنند و برگه‌ی یکدیگر را دید می‌زنند. با این حال بسیاری از آنها چنان دست‌خالی و کم‌ بضاعت‌اند که کسی از کسی نمی‌تواند واژه‌ای بستاند! یکی از آنها می‌گوید: "من به این درس‌ها نیاز ندارم و فقط برای گرفتن مدرک به مدرسه می‌آیم تا بتوانم جواز کارگاه مکانیکی بگیرم".

او ناخود‌آگاه دریافته است که نظام آموزشی کشور به بیراهه می‌رود. معنای سخن او این است که مسیری که نظام آموزشی پیش پایش گذاشته، او را به جایی نمی‌رساند و او از این مسیر نامطمئن بیزار و ترسان است. وی در نهایت، برگه‌ی کاملاً سفید را بی‌هیچ دغدغه‌ای به مراقب می‌دهد و جلسه‌ی آزمون را ترک می‌کند.

اینها تنها چند نمونه‌ی کوچک از صدها عارضه‌ای هستند که این نظام آموزشی بیمار برای ما به ارمغان آورده است. مشاهدات عینی و تجارب مستقیم معلمان، حکایت از این دارد که در چند سال اخیر به ویژه در دوران شیوع کووید ۱۹ ، وضعیت نظام آموزشی ما بدتر شده است.

البته آنچه در این سیر قهقرا ملحوظ و مورد ارزیابی بوده و هست، از حیطه‌ی پایین‌ترین سطح آموزش‌ و یادگیری یعنی حیطه‌ی نظری و سطح دانش، فراتر نیست و اگر جنبه‌‌های مهارتی و حیطه‌ی عاطفی یادگیری و سطوح بالای تربیتی مطرح شود، واقعاً نمی‌توان کارکردی برای نظام آموزشی قائل شد.

اینجا سوالی مطرح می‌شود که پاسخش واقعاً غم‌انگیز است؛ کودکان و نوجوانانی که صبر و حوصله و شکیبایی لازم برای اندک مطالعه‌ای جهت آماده شدن برای آزمون کلاسی ندارند و در جلسات امتحانی به دزدیدن واژه و جمله از این و آن روی می‌آورند، آیا می‌توانند در بزرگسالی نان از عمل خویش خورند و به ارزش‌های انسانی و آموزه‌های اخلاقی پای‌بند باشند؟

اینکه چرا نظام آموزشی ما این چنین دچار سیر قهقرا شده، پاسخ روشن است و علل این قهقرای دامنه‌دار بارها و بارها از زبان و قلم تحلیل‌گران آموزشی و حتی مقامات ارشد وزارتی به کرات شنیده و دیده شده است. اما اینکه چرا عزم جدی برای درمان اختلالات نظام آموزشی و باز گرداندن حیثیت از دست رفته‌ی آن وجود ندارد، رازی‌ست نانموده و معمایی‌ست ناگشوده.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی بر وضعیت دانش آموزان ایرانی در آزمون های تیمز و پرلز و چالش های دوران کرونا

منتشرشده در دانش آموز

گروه گزارش/

انتقاد صدای معلم از سخنان یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش در کنفرانس عمومی آیسسکو

« یوسف نوری » وزیر تازه وارد آموزش و پرورش در سفری که به قاهره برای حضور در کنفرانس عمومی آیسسکو داشته سخنانی را ایراد کرده که جای پرسش بسیار است .

ایشان گفته است :

« ما طالب پیشرفت و آبادانی زمین هستیم، اما چگونه و از چه مسیری و با تکیه بر چه بنیان‌هایی؟ ما به دنبال کدام زندگی فردی و اجتماعی هستیم؟ ما در جست و جوی پیشرفتی هستیم که در آن «توحید، معنویت، عدالت و عزت» جریان داشته باشد و تربیت از ابزار توسعه به غایت آن مبدل شود. 

معتقدیم که در پس مضامین جذاب و آمیخته با ظاهر علمی و فریبندۀ اسناد توسعه پایدار و مواضع حامیان آن، رگه‌های قوی «سکولاریسم و لیبرالیسم» به نحوی گنجانده شده است که ما را از تحقق «حیات طیبه» موعود قرآنی منحرف می‌کند. 

انتقاد صدای معلم از سخنان یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش در کنفرانس عمومی آیسسکو

اگر از این منظر به سند ۲۰۳۰ بنگریم، نمی‌توانیم آن را سندی هماهنگ با هویت اسلامی خود بدانیم. چرا باید دیگران برای ما سندی سکولار بنویسند و در آن مشخص کنند که چه دیدگاهی دربارۀ آموزش‌های جنسی و جنسیتی کلیشه است و باید از میان برود؟!

 سند ۲۰۳۰ به مواردی مانند «آموزش صلح به کودکان» پرداخته است، اما بانیان آن نه جوامع اسلامی، بلکه کشورهایی هستند که سابقۀ بمباران اتمی را در پروندۀ خود دارند و در ۲۰۰ سال اخیر، لشکرکشی و کشتارهای آن‌ها جزو کتاب‌های تاریخ فرزندان ما شده است!

پیشنهاد مشخص ما، تدوین و اجرای سند «الگوی پیشرفت فرهنگی و آموزشی اسلامی متکی بر قرآن کریم و سیره پیامبر (ص)» است. امروز نیازمند «ائتلاف توحیدی» در برابر سکولاریسم هستیم که در آن کفر و الحاد عادی‌سازی نشود و مفهوم عدالت به معنایی لیبرال و فردی تقلیل نیابد. آیسسکو می‌تواند مأموریت اصلی خود را حول این دغدغه بازیابی کند. آیا اجرای سند تحول بنیادین که در چشم انداز آن در سال 1404، ترسیم‌گر ایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن آوری در سطح منطقه با هویتی اسلامی انقلابی، الهام‌بخش جهان اسلام همراه با تعاملی سازنده و موثر در عرصه روابط بین‌المللی است ؛ موفق بوده است ؟

به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، یوسف نوری پای بندی کشورهای اسلامی به سند ۲۰۳۰ را محکوم و با تاکید بر این که جمهوری اسلامی ایران حاضر است در این مسیر هم‌قدم شود و تجربیات و ایده‌های خود را با کشورهای اسلامی به اشتراک بگذارد، گفته است: تجربۀ ما در

تدوین اسنادی ملی مانند «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران» می‌تواند یکی از زمینه‌های گفت و گو و انتقال تجربه میان کشورهای اسلامی باشد. »

پرسش شفاف و صریح « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که به طور دقیق توضیح دهد که چرا پس از گذشت یک دهه از تصویب و ابلاغ سند تحول بنیادین و به اقرار مسئولان 10 درصد و در خوش بینانه ترین حالت 30 درصد آن اجرایی شده است ؟ این در حالی است که این رسانه تاکنون و در گزارش ها و یادداشت های متعدد سند تحول بنیادین را از منظر کارشناسی مورد نقد قرار داده اما هنوز هیچ فرد و نهاد رسمی به آن ها پاسخی ارائه نکرده است .

نسبت سند تحول بنیادین با شرایط و مسائل امروز جامعه ایران چیست ؟

انتقاد صدای معلم از سخنان یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش در کنفرانس عمومی آیسسکو

فارغ از ایرادها و اشکالات اساسی و بنیادین که بر سند تحول وارد است ؛ آیا سند تجربه موفقی در نظام آموزشی ایران بوده که وزیر جدید از راه نرسیده آن را به کشورهای دیگر هم پیشنهاد می کند ؟

وزیر آموزش و پرورش بهتر است به جای تقبیح سکولاریسم و لیبرالیسم توضیح دهد که چه عواملی موجب گرایش غالب جامعه به این گونه مکاتب شده و چرا پس از گذشت بیش از چهار دهه فرمول های دیکته شده ای مانند تربیت دینی با توجه به خروجی های نظام آموزشی ایران عملا شکست خورده است ؟

مشخصات و مختصات « حیات طیبه » ای که این همه توسط مقامات رسمی در مورد آن گفته و تبلیغ می شود چیست ؟ آیا نظام آموزشی ایران در پرورش « عقلانیت » بر مدار تربیت اخلاقی موفق بوده و اگر نیست چرا به صورت جدی و صادقانه در مورد آن آسیب شناسی نمی شود ؟

آیا اجرای سند تحول بنیادین که در چشم انداز آن در سال 1404، ترسیم‌گر ایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن آوری در سطح منطقه با هویتی اسلامی انقلابی، الهام‌بخش جهان اسلام همراه با تعاملی سازنده و موثر در عرصه روابط بین‌المللی است ؛ موفق بوده است ؟

آیا وزیر آموزش و پرورش ایران فکر می کند با شعار و تبلیغات می تواند کشورهای آیسسکو را به حرف های خود ترغیب و اقناع نماید و یا آن که معیار و ملاک برای اثربخشی و کارایی ، آمارها و شاخص های معتبر بین المللی است که حرف آخر را می زنند ؟

« صدای معلم » به وزیر آموزش و پرورش پیشنهاد می کند تا نخستین نشست رسانه ای خود را سریعا برگزار کند تا حداقل بتواند در مجامع بین المللی جوگیر نشود .

انتقاد صدای معلم از سخنان یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش در کنفرانس عمومی آیسسکو

پایان گزارش/


انتقاد صدای معلم از سخنان یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش در کنفرانس عمومی آیسسکو

منتشرشده در گفت و شنود
یکشنبه, 13 آذر 1400 15:34

امروز روز جهانی داوطلب است

روز جهانی داوطلب

امروز روز جهانی داوطلب است. روز فعالیت ها و کارهای داوطلبانه. نه روز کار برای حقوق، برای مزد، برای جیره و مواجب و بازنشستگی و مزایا و حق سنوات... روز کار به امید هیچ پاداش مادی. بدون هیچ مزایای مالی.

هلند یکی از کشورهایی است که مفهوم فعالیت های داوطلبانه عمیقاً در آن به یک فرهنگ تبدیل شده است. اگر نگویم همه‌ اما می توانم بگویم بیشتر مردم از پیر و جوان کار داوطلبانه می کنند؛ حتی اگر آن کار، خریدن یک بسته نان باشد برای پیرزنی، یا یاد دادن ریاضی به یک پسرک شیطان، یا نقاشی کردن دیوار یک مدرسه، یا هل دادن صندلی چرخ دار یک پیرمرد، یا آشپزی به جای یک مادر پر مشغله، یا قصه گویی برای چند بچه سر به هوا... یا هر چیز دیگر که به فکرتان برسد یا نرسد ...

روز جهانی داوطلب

آنها برای هر کار داوطلبانه ای قرارداد می بندند، متعهد می شوند و اگر روزی نتوانند آن کار را انجام دهند باید حتما قبلش مثل یک کار واقعی مرخصی بگیرند. پایان یکسال کار داوطلبانه با یک بسته پنیر و یک شیشه مربا، یا یک دسته گل، یا با یک کارت سپاس از آنها قدردانی می شود!

آنها کار داوطلبانه می کنند نه برای ثواب و آخرت و بهشت و نذر و زکات. نه برای اینکه در دجله چیزی بیندازند و در بیابان بازش دهند و نه برای اینکه از این دست بدهند تا از آن دست پس بگیرند.

کار داوطلبانه به مثابه یک درمان، به مثابه کمک نه به دیگری که کمک به خود، کار داوطلبانه حال آدم را بهتر می کند، فرصت های تازه ایجاد می کند، امکان های جدید فراهم می کند، در معرض آدم هایی که نمی شناسی قرارت می دهد، توانایی های ‌نهانت را آشکار می کند، علاقه هایت را معنادار می کند، تجربه هایت را غنی می کند، به تو احساس ارزشمندی و مفید بودن می دهد، حواست را از غم ها و غصه هایت دور می کند و چه بسا فرصت های شغلی هم فراهم کند...

داوطلب بودن برای کارهای خوب یک قدرت است، منتظر دیگران نباش، وقتی هیچ کس برای بهتر کردن زندگی داوطلب نیست، تو داوطلب باش...

کانال عرفان نظرآهاری


روز جهانی داوطلب

منتشرشده در یادداشت

نگاهی بر مساله خشکسالی و افزایش جمعیت و مقایسه کشور ایران و ژاپن

نگاه به آمار و ارقام تولد و ازدواج ۲۰۲۰ در ژاپن باعث حیرت است:

 پایین‌ترین آمار تولد نوزاد از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون، در سال ۲۰۲۰ ثبت شده است.

(این به دلیل کرونا نبوده است چون که از سال ۲۰۱۶ گفته می‌شود که امسال پایین‌ترین آمار تولد از زمان جنگ دوم جهانی بود، ولی سال بعد مجددا آمار "کمتر" می‌شود!) آیا اقلیم ایران‌ زمین ظرفیتِ این میزان بارگذاری روی منابع طبیعی محدود و محیط زیستش را دارد؟ اساسا آیا توصیه به افزایش جمعیت و فرزندآوری در چنین اقلیمی صحیح است؟

 کل تعداد نوزادان متولد شده 840,832 بوده (که 24,407 تولد، کمتر از ۲۰۱۹ بوده. یعنی 2.8 درصد کاهش)

در سرتاسر کشور در سال گذشته فقط 525,490 ازدواج ثبت شد (آن هم در شرایطی که 193,251 طلاق هم ثبت شد). پنج سال پی در پی ازدواج روند نزولی دارد و طلاق روند صعودی.

 به دلیل کاهش نرخ ازدواج، انتظار می‌رود که نرخ تولد در سال‌های آینده هم نزولی باشد.

با وجود تمام سیستم‌های حمایتی دولت و به رغم تمام مُشوق‌هایی که دولت‌(های چند سال اخیر) ژاپن برای فرزندآوری قائل شده بودند، سال ۲۰۲۰ بدترین و پایین‌ترین آمار ازدواج/تولد نوزاد در ژاپن بود.

(چندین سال است که دولت به هرکسی که صاحب فرزند شود ۳۵۰۰ دلار [سیصدوده هزار ین] جایزه می‌دهد و علاوه بر آن ماهیانه حدود ۱۵۰ دلار کمک هزینه مهدکودک، لباس، تغذیه و ... را "تا هفت سالگیِ" کودک متقبل می‌شود)

نگاهی بر مساله خشکسالی و افزایش جمعیت و مقایسه کشور ایران و ژاپن

2 . ماجرا، دستوری نیست. «بخشنامه‌ای» نیست. ابلاغی نیست. چنین نیست که امپراطور (یا نخست‌وزیر ژاپن یا معاون نخست‌وزیر) بخواهند و بشود، ماجرا مرتبط با «واقعیت‌هایِ جامعه ژاپنی» است. چرا به تجربه دیگر جوامع انسانی احترام نمی‌گذاریم؟

3 . واقعیت های جامعه ژاپن چیست؟

- اقتصاد ژاپن (بدون هیچ منابع نفت یا گازی) بیش از پنج برابر اقتصاد ایران است.
-  اشتغال (به دلیل وجود "تولید" و کارخانه‌های قوی همچون تویوتا، پاناسونیک، هوندا و...) مشکل "نیست".
- در بهداشت و سلامت، یکی از بهترین شاخص‌های جهانی را داراست.
- در آموزش، موفق شده ساختار آموزشی متناسب با فرهنگ/ ژن/ تاریخ ژاپنی را نهادینه کند.

نگاهی بر مساله خشکسالی و افزایش جمعیت و مقایسه کشور ایران و ژاپن

ولی با وجود همه این‌ها، میل به "فرزندآوری" عمومیت ندارد‌. برعکس آنچه عمومیت دارد میل به فرزند نیاوردن است. چرا؟

چون زندگی "پیچیده" شده است. اشتغال هست، درآمد هست، امنیت و بهداشت هست ولی زندگی شاد نیست. لذا جامعه با نوعی "خودآگاهی" در اضافه کردنِ "یک نفر دیگر" به این دنیا "احتیاط" می‌کند.

4. اصفهان، خشکسالی زاینده رود و اعتراض‌ها به آن مجددا باعث شد تا بحث حکمرانی آب و اهمیت "مدیریت منابع آب" مورد توجه اذهان واقع شود. اما این فقط اصفهان نیست که مشکل دارد. دشتهای جنوب و شرق استان فارس، نخلستان‌های جهرم و بوشهر، چه خبر است؟ استانهای دیگر چطور؟

اصفهان (حسب اتفاق) این شانس را داشته که چندین سال اُستاندار آن یکی از مدیران باسابقه منابع آب کشور بوده (رسول زرگرپور)، ولی مشکل، ریشه دارتر از این حرف‌هاست.

در واقع سوال اساسی‌تر این است که :

آیا اقلیم ایران‌ زمین ظرفیتِ این میزان بارگذاری روی منابع طبیعی محدود و محیط زیستش را دارد؟ اساسا آیا توصیه به افزایش جمعیت و فرزندآوری در چنین اقلیمی صحیح است؟

نگاهی بر مساله خشکسالی و افزایش جمعیت و مقایسه کشور ایران و ژاپن

ممکن است گفته شود: بله اگر که مدیریتِ منابع آب صورت گیرد مشکلی نداریم! ولی "اگر"؟

این چه جور اگری است؟! و این چه طور نتیجه‌گیری بی‌احتیاط است؟ ژاپن در آموزش، موفق شده ساختار آموزشی متناسب با فرهنگ/ ژن/ تاریخ ژاپنی را نهادینه کند.

5. ما در بهترین "شرایط تولید" و توسعه (اقتصاد) در کشورمان، حتی تا چند دهه آینده هم به اقتصاد ژاپن نخواهیم رسید.

همچنین در اشتغال، بهداشت و آموزش.

اما فرض کنیم که با یک معجزه ناگهانی از "ابلاغیه‌ها" (ی اسحق جهانگیری و محمد مُخبر) ظرف یک دهه ژاپن شویم و هیچ مشکلی برای اشتغال و اقتصاد نداشته باشیم (فرض!)، اما آیا افزودنِ جمعیت به این فلات خشک (با زمین‌های محدودش برای آمایش سرزمین و زیست) صحیح است؟

چرا وقتی واقعیت‌ها این قدر عریان است، احتیاط نمی کنیم؟

چرا به تجربه دیگر جوامع انسانی احترام نمی‌گذاریم؟

نگاهی بر مساله خشکسالی و افزایش جمعیت و مقایسه کشور ایران و ژاپن

 آیا وقت آن نیست که باور کنیم باید برای حفظ تمدن ایرانی (همان که محسن رنانی "گوهر ایران" خطابش می‌کند) به خانواده‌های کوچک ولی با کیفیت فکر کنیم؟

مساله فقط آب نیست.‌ مساله کیفیت زندگی است. مساله سعادت مندی نسل است. (ایرادی نیست اگر کسی در حوزه شخصی‌اش گمان می‌کند امکانِ سعادتمند کردن یک خانواده بزرگ را داراست ولی) به شکل عمومی وقتی که با این میزان محدودیت آب، هوای مناسب، اشتغال پایدار، برق... (و اساسا "منابع") مواجهیم، توجه به کیفیت بخشیدن به خانواده کوچک ضروری است.

مشکلِ آب اصفهان، تلنگری است که قدری به "واقعیت"ها و "محدودیت"هایمان بیاندیشیم.

کانال ارزیابی شتادب زده

https://t.me/solseghalam


نگاهی بر مساله خشکسالی و افزایش جمعیت و مقایسه کشور ایران و ژاپن

منتشرشده در محیط زیست

گروه رسانه/

دختر ۹ ساله‌ای که رویای معلم شدن داشت به یک مرد ۵۵ ساله فروخته شد

خبرگزاری جمهور کابل نوشت :

« یک دختر 9 ساله در ولایت بادغیس که آرزوی معلم شدن را داشت به دلیل فقر خانواده و به هدف ازدواج به یک مرد 55 ساله فروخته شده است.

 این دختر پروانه ملک نام دارد به دلیل فقر و تنگ دستی از سوی خانواده اش به مردی به نام قربان در بدل 2200 دالر امریکایی فروخته شده است.

پروانه ملک به شبکه تلویزونی سی ان ان امریکایی گفته که او رویای معلم شدن در سر داشت.

بر بنیاد گزارش، قربان پس از تحویل پول، پروانه را که گریه می‌کرد و پاهای ضعیفش را در خاک می‌مالید، با خود برده است.

پروانه پیش از این معامله تلاش کرد نظر والدینش را تغییر دهد، اما التماس او تاثیری نداشت. 

پروانه گفته بود می‌‍خواهد درس بخواند و معلم شود.

عبدالمالک، پدر پروانه می‌گوید برای زنده نگهداشتن اعضای خانواده مجبور شده دخترش را بفروشد.

مرد 55 ساله نیز گفته است که پروانه را ارزان خریده زیرا پدرش بسیار فقیر بود.

گفتنی است که فروپاشی اقتصادی افغانستان در پی تسلط طالبان، مردم را بیش از پیش دچار فقر و گرسنگی کرده است.

سازمان ملل متحد بارها از احتمال بروز فاجعه انسانی در افغانستان هشدار داده و خواهان کمک های بشردوستانه شده است.

هرچند بسیاری کشورهای جهانی کمک های بشردوستانه به مردم افغانستان تعهد کرده اند؛ اما تا هنوز این کمک ها افغانستان نرسیده است.

( گزارش CNN را در این مورد و نیز وضعیت زندگی در افغانستان را پس از سلطه طالبان در این کشور مشاهده فرمایید)
پایان پیام/


دختر ۹ ساله‌ای که رویای معلم شدن داشت به یک مرد ۵۵ ساله فروخته شد

تاثیر عملکرد طالبان بر دستاوردهای مدنی جامعه افغانستان به ویژه هنر و موسیقی از زبان فریدالله ادیب آیین

طالبان بار گذشته در زمان حاکمیت‌شان در افغانستان بر موسیقی محدودیت وضع کردند و حالا هم در تلویزیون ملی افغانستان موسیقی پخش نمی‌شود شماری از رسانه‌های تصویری و صوتی نیز با چنین وضعیتی روبه‌رو هستند، اما در شماری رسانه‌های دیگر به گونه محدود نشر می‌شود.

در این رسانه‌های خصوصی برخی‌ها خود را سانسور کرده، اما مسئولان و کارمندان شماری از رسانه‌ها در برخی ولایات گفته بودند که این محدودیت از سوی مسئولان محلی بر آنان وضع شده است.  طالبان با چنین کارهای و با منع کامل نواختن و گوش دادن موسیقی بزرگترین ضربه را بر پیکر موسیقی افغانستان وارد ساختند.

هر چند ظاهراً طالبان این بار موسیقی را در محافل عروسی منع نکرده اند اما مردم و آوازخوانان خود هراس دارند و این کار را نمی‌کنند.

با وضعیت بد پیش آمده در این روزها، نگرانی‌ها نیز نسبت به همه چیز زیاده شده است. از نگرانی به خاطر از دست رفتن همه‌ای دست‌آوردهای بیست ساله گرفته تا آزادی زنان و حقوق بشر و هم‌چنین پیشرفت‌ها در زمینه موسیقی و سینما و دیگر چیزها. من در این نوشته تصمیم دارم از وضعیت موسیقی بنویسم. از موسیقی در دوران پیش از طالبان، در زمان طالبان و هم‌چنین پس از طالبان و نیز نگرانی‌های هنرمندان موسیقی به خاطر آمد آمد طالبان در روزهای پیش رو.

طالبان امارت اسلامی در انستیتو موسیقی افغانستان، آلات موسیقی را تخریب کردند

وضع موسیقی قبل از طالبان

جدای از گروه‌های محلی و خوانندگان که در محلات‌شان با سازهای محلی و مواد ابتدایی به خواندن می‌پرداختند اولین گروه موسیقی آماتور در سال‌های 1963 و 1964 در کشور تاسیس شد. به گفته‌ای منابعی که در این زمینه وجود دارد ایده ایجاد این گروه از ظاهر هویدا و عزیز آشنا از هنرمندان محبوب کشور بوده است. آقا محمد کارگر، احمد شاکر، چترام سانی، سید حبیب علوی، کبیر هویدا و یونس موسیق‌یار از دیگر کسانی بوده اند که در این گروه فعالیت داشته اند. طالبان با ایجاد کردن وزارت امر به معروف و نهی از منکر یکی از اهداف‌شان را نابود کردن موسیقی که به گفته آن‌ها از آلات شیطانی به حساب می‌آمد، برشمرده بودند .

احمد ظاهر خواننده سبک پاپ نیز یکی از پیشکسوتان موسیقی در افغانستان شناخته می‌شود. او به دلیل این‌که فرزند نخست وزیر آن زمان بوده نیز می‌توانسته در این راه پیش قدم و یکی از پرچم‌داران این راه باشد. کارهایی که احمد ظاهر در این عرصه انجام داده، توانسته است درهای بسیاری به روی جوانان علاقه مند به موسیقی بگشاید. گروه‌های مانند «باران» و «چهار برادران» بعدتر ایجاد شده که آن‌ها هم نحوی بر موسیقی و پیشرفت آن در کشور موثر بوده است.

 البته در این موج بزرگ که هنرمندان بسیاری از آن سربرآوردند، نقش رادیو تلویزیون ملی افغانستان را نمی‌توان نادیده گرفت. رادیو تلویزیون ملی یکی از بزرگترین معرف هنرمندان عرصه موسیقی در آن زمان بوده است. گروه‌های بسیاری در همین مکان تحت نظارت بزرگان موسیقی جون استاد زلاند به قله‌های بزرگی از موفقیت صعود کرده اند. استاد زلاند نیز یکی از کسانی بوده که در انقلاب بزرگ موسیقی کشور نقش بسیار مهمی داشته است.

تاثیر عملکرد طالبان بر دستاوردهای مدنی جامعه افغانستان به ویژه هنر و موسیقی از زبان فریدالله ادیب آیین

( طالبان امارت اسلامی در انستیتو موسیقی افغانستان، آلات موسیقی را تخریب کردند)


وضع موسیقی در زمان طالبان

در واقع با ورود مجاهدین و شروع جنگ‌های داخلی وضعیت موسیقی در کشور تیره و تار شد. گرچند حکومت مجاهدین عملا موسیقی را در کشور حرام و غیر قانونی اعلام نکرده بود، اما زمینه‌ای هم برای پیشرفت موسیقی و نواختن آن در رادیو تلویزیون ملی و دیگر ساحات کشور نگذاشته بود. در همین زمان بسیاری از هنرمندان موسیقی به دلیل نبودن زمینه کار در کشور، مهاجرت کردند و بخشی بزرگی از آن‌ها دیگر هیچ وقت به وطن برنگشتند. با آمدن طالبان اما وضعیت کلا فرق کرد. مبارزه با موسیقی کاملا سازمان یافته شد و برای نوازندگان و شنوندگان موسیقی جرم‌انگاری شد.

طالبان با ایجاد کردن وزارت امر به معروف و نهی از منکر یکی از اهداف‌شان را نابود کردن موسیقی که به گفته آن‌ها از آلات شیطانی به حساب می‌آمد، برشمرده بودند. دیدن تلویزیون، گوش دادن رادیو و شنیدن موسیقی از بدترین گناهانی بود که یک نفر نباید در آن زمان انجام می‌داد. وزارت امر به معروف و نهی از منکر به دلایلی در آن زمان به اندازه‌ای قدرتمند شده بود که به گفته‌ای منابع، وزیر خارجه آن زمان طالبان از ترس این وزارت در زیر زمین و پشت درهای بسته تلویزیون نگاه می‌کرد.

ملا عمر در یکی از توصیه‌های خود به تمام کارمندان ملکی و نظامی امارت، به تاریخ ۱۴۲۲/۵/۳ ابلاغ نموده بود که: «… تمام نظام ما و شما به سبب همین وزارت استوار است ؛ اگر خدا ناخواسته در کار‌های این وزارت سستی رونما گردد ما و شما هم مانند سایر حکومت‌ها فنا خواهیم شد.»

تاریخ نگاران و شاهدان می‌گویند، طالبان در آن زمان کست‌ها و ضبط صوت‌ها را در چهار راه‌ها و مکان‌های عمومی به دار می‌آویختند تا به مردم بفهمانند که موسیقی حرام است و بینندگان و شنوندگان این آله شیطانی هم به این وضعیت سردچار خواهند شد. آن‌ها باور داشتند و در تبلیغات‌شان هم مدام به این موضوع اشاره می‌کردند که روز آخرت در گوش شنوندگان موسیقی سرب مذاب ریخته خواهد شد.

تا ختم دوره طالبان دیگر هیچ موسیقی‌دان و آوازخوانی در کشور فعالیت نمی‌کرد. در رادیوها نیز موسیقی جایش را به نعت شریف داده بود که نعت‌ها هم بیشتر در توصیف پیروزی‌های طالبان و عذاب قبر و وصف پیامبر و خلفا بود.

در این مدت جمع بزرگی از خوانندگان و موسیقی‌دانان مطرح کشور مهاجر کشورهای بیرونی شدند. در طول حکومت طالبان در افغانستان، کمتر کشوری در اروپا بود که موزیسین‌های افغان در آن پناهنده نشده باشد. پراکنده شدن اهل موسیقی و نبود یک چتر بزرگ حمایتی باعث شد که اهل موسیقی افغانستان دیگر نتوانند پرشور به راه‌شان ادامه دهند. مهم‌ترین آوازخوان‌های افغانستان مثل استاد ناشناس، ظاهر هویدا، استاد مهوش، احمد ولی، جلیل احمد زلاند و رحیم مهریار هرگز نتوانستند حتا جایگاه گذشته خود را احیا کنند، چه رسد به این‌که از آن فراتر روند.

 طالبان با چنین کارهای و با منع کامل نواختن و گوش دادن موسیقی بزرگترین ضربه را بر پیکر موسیقی افغانستان وارد ساختند. ضربه‌ای که تابعدها بر پیکر موسیقی این کشور باقی ماند و هیچ کسی نتوانست جای خالی بزرگان موسیقی آن زمان را پر کند.

***

تاثیر عملکرد طالبان بر دستاوردهای مدنی جامعه افغانستان به ویژه هنر و موسیقی از زبان فریدالله ادیب آیین

بیوگرافی فریدالله ادیب آیین، هنرمند نقاش پیشکسوت افغانستان

فریدالله ادیب آیین (زاده 16 آبان 1344 در شهر باستانی هرات) اهل افغانستان سیاستمدار، منتقد، مهندس، مخترع، نوآورخلاق، کارآفرین، هنرمند نقاش، پژوهشگر، محقق و بیان گذار موزه راه لاجورد و مالک مجموعه فرهنگی و تاریخی افغانستان ساکن ایران است. ادیب آیین از نقاشان پیشگام جنبش هیجان‌نمایی، انتزاعی در هنر پسا مفهومی و نبوغ او بخصوص برای افغانستان بارز شناخته شده‌ است. وی برای نقاشی  های خود با تکنیک (کنشی، کششی، پاششی) منحصر به فرد خود را دارد. مجموعه هنری ادیب آیین آثار تابلو های نقاشی نصرالله سروری گنجنیه هنری پیام آور موضوعات (فرهنگی، ادبی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی، فلسفی) و حقایق در تمامی زوایای افغانستان در گذر تاریخ معاصر به تصویرکشیده است. ادیب آیین به خاطر داشتن مجموعه ای از آثار هنری، فرهنگی و تاریخی افغانستان اشتهار یافته مجموعه وی مورد توجه بسیاری از موزه های مهم جهان به ویژه کشور های منطقه خاورمیانه قرار گرفته است. مجموعه هنری ادیب آیین از طرف اداره کل موزه های وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ایران تحت عنوان «مجموعه راه لاجورد» موزه خصوصی ثبت گردیده است. عمده دارایی ادیب آیین را مجموعه‌ او را تشکیل می‌دهد که بالغ سیصد میلیون دلار ارزش دارد.

ادیب آیین بین دهه 60 و 70 چهار اختراع داشته است و در ۱۶ خرداد ۱۳۷۰ اختراع ماشین جوش و پرس پلاستیک به پارچه به وسیله امواج رادیویی برای اولین بار در جهان به شماره ثبت (۲۴۳۲0) را به نام خود به مدت بیست سال ثبت کرد و با اخذ گواهی اختراع از اداره ثبت شرکت ها و مالکیت صنعتی را از (ایران) دریافت کرده است فریدالله ادیب آیین در دهه هفتاد به کار آفرینی مجری و طراح سیستم های مخابراتی مبدل تلفن همراه به ثابت برای شرکت مخابرات ایران به مدت شش سال پرداخت. ادیب آیین مجری چندین پروژه نوآوری بوده است و اکنون به تحقیقات توسعه هوشمند سازی کنترل آبیاری گیاهان کشاورزی طبق استاندارد های پنمن مانتیث (ASCE) فائو پرداخته است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تاثیر عملکرد طالبان بر دستاوردهای مدنی جامعه افغانستان به ویژه هنر و موسیقی از زبان فریدالله ادیب آیین

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور