وقتی مدارس برزیل سال گذشته در پی بحران همه گیری کرونا تعطیل شدند، ساختار آموزشی آن کشور آمادگی رویارویی با چالش هایی را نداشت که کووید-۱۹ ایجاد کرده بود. از آن زمان مشکلات بسیاری در پی آن ایجاد شد که سی و پنج میلیون دانش آموز باید در منزل و دور از محیط مدرسه آموزش می دیدند.
در کشوری که به اندازه یک قاره است، نابرابری و تفاوت های منطقه ای از مواردی است که سبب می شود که مشکل آموزش تنها در باز یا تعطیل بودن مدارس خلاصه نشود. در چنین جامعه ای، آموزش از منظری پیچیده و با در نظرگرفتن وجوه گوناگون اثرگذاری آن بر جامعه و مردم آن بررسی می شود.
Lição de Casa که یک طرح گزارشگری تعاملی و تحقیقی در برزیل است، هدف خود را بررسی وجوه و جوانب گوناگون موضوع آموزش در شرایط بحران کرونا در برزیل تعیین کرده است. پانزده خبرنگار از ده منطقه کشور بخشی از کوشش را برای بررسی اثرگذاری کووید-۱۹ بر آموزش در برزیل را به عهده گرفته اند.
Lição de Casa که در سپتامبر سال گذشته فعال شد، می کوشد تا به طبیعت چند بعدی بحران آموزش در برزیل بپردازد.
Lais Martins که خبرنگاری اهل سائو پائولوست که با این نهاد خبری همکاری می کند، می گوید با آن که چالش های دانش آموزان در سنین گوناگون با یکدیگر متفاوت است، نوع پوشش خبری که از آنها می شود، یکسان است و این نهاد خبری می کوشد که این وضع را تغییر دهد.
این طرح خبرنگاری به دست Joana Suarez پایه گذاری شده که به ضرورت گزارشگری اثرگذار و دقیق در عرصه آموزش می پردازد. وی می گوید معتقد است که بحران آموزش به اندازه بحران تندرستی و بهداشت-- در این مورد، همه گیری کرونا-- اهمیت دارد، و در نتیجه ابعاد و جوانب گوناگون آن باید دقیق تر و موشکافانه تر مورد بررسی قرار گیرد.
نخستین گزارش های این وبسایت به تجربه های کودکان دبستانی مدارس دولتی ده استان مختلف برزیل اختصاص داشت.
این مجموعه بر ارزش افزودن به کیفیت آموزشی ساختار آموزش برزیل تاکید داشت و مناطق گوناگون کشور را از این نظر با یکدیگر مقایسه کرد.
موضوع یکی از این گزارش ها دختری پنج ساله به نام لورا بود که در منطقه جنوبی ریوگرانده زندگی می کرد، جایی که در منزل به خوراک کافی دسترسی نداشت. گزارشی دیگر به بررسی کیفیت زندگی دانش آموزان در آمازون پرداخت و به عدم دسترسی دانش آموزان این منطقه به اینترنت.
کوشش نویسندگان این گزارش ها آن بود که در خصوص امکانات دانش آموزان در نقاط گوناگون برزیل آگاهی رسانی کنند و به صدماتی اشاره کنند که به دنبال نبود اینترنت در شرایط تعطیلی مدارس به سبب شیوع کرونا متوجه دانش آموزان می شود.
این طرح در برزیل به شیوه چند رسانه ای و با همراهی پادکست و داستان گویی همراه شده است تا قادر به جلب توجه بیشتر و جذب شمار بیشتری مخاطب باشد.
اما این نوع فعالیت ها به استمرار منابع مالی نیازمندند. طرح های تعاملی به فراخوان مالی و وام بلاعوض نیاز دارند، و این طرح نیز از این قاعده مستثنی نبود. بنیانگذاران این طرح می گویند که مشکل آن است که اغلب مردم حاضر نیستند برای دریافت خبر و گزارش هزینه کنند یا حق آبونمان بپردازند.
اعطای یک وام بلاعوض به این طرح اطمینان خاطری برای بنیانگذاران و فعالان آن بود از این که نوع فعالیتی که انجام می دهند اهمیت دارد و اثرگذار و کارآمد است.
این وام بلاعوض از سوی انجمن خبرنگاران برزیل به این نهاد نوپای خبری داده شد.
سوارز و گروه او از گوگل درایو استفاده می کنند تا فعالیت های خود را با هم به اشتراک بگذارند و از این راه و همچنین از طریق واتس اپ با هم در تماس و تعامل باشند.
آنها به تازگی از ترلو نیز استفاده می کنند تا به سامان دادن به کارها و گزارش هایشان بپردازند و کارشان را در وقت مناسب ارائه دهند.
خانم سوارز که به اهمیت و ضرورت شفافیت و ارتباط مداوم بین خبرنگاران تحریریه اشاره می کند، می گوید وقتی وی و گروهش این کار را شروع کردند، انتظار داشتند که فعالیتشان احتمالا موقتی باشد اما اکنون به این نتیجه رسیده اند که تا زمانی که نابرابری و تبعیض و مشکلات آموزشی در کشور وجود دارد، آنها هم مطالبی برای آگاهی رسانی و انعکاس دارند و به تهیه گزارش ادامه خواهند داد.
نتایج یک نظرسنجی که به تازگی در آمریکا انجام گرفته است نشان میدهد افراد این کشور خواهان ارائه زودتر آموزش جنسی در مدارس هستند، در همان حال که بخش قابل توجهی از آنان همچنان درک دقیق و واضحی از مفهوم رضایت شریک جنسی نداشتهاند.
طبق این نظرسنجی که توسطه موسسه بریتانیایی OnePoll انجام شده است، تنها ۵۵ درصد از شرکتکنندگان رضایت را «توافق صریح، شفاهی و تایید شده بین افراد برای انجام فعالیت جنسی» دانستهاند. این در حالی است که از هر پنج پاسخ دهنده یك نفر تصور میكرده است كه رضایت فقط «تایید کلامی» است و حدود ۱۵ درصد از شرکتکنندگان نیز هر نوع اظهار تمایل فیزیکی از شریک را به معنی رضایت کامل به برقراری رابطه جنسی تفسیر کردهاند.
نتایج مطالعه جدید نشان میدهد که بسیاری از افراد از شکاف آموزش جنسی و عواقب آن آگاه هستند و حدود هفتاد درصد گفتهاند که کلاسهای آموزش جنسی باید در سراسر کشور اجباری شود و به همه دانشآموزان مفاهیم یکسان در این زمینه آموزش داده شود.
از هر دو نفر یک نفر نیز گفتهاند که بنا بر تجربه شخصیشان، اگر آموزش جنسی بهتری در سن پایین فرا میگرفتند تجربه جنسی بهتری میداشتند.
در گزارش نهایی نظرسنجی آمده است که اکثریت بر این اعتقادند که آموزش جنسی باید زودتر از دوره راهنمایی شروع شود و مفهوم رضایت در رابطه باید از دوره پیشدبستانی به کودکان آموزش داده شود. برای مثال خردسالان باید بدانند که مرزهای حریم شخصیشان کجاست و چرا و چگونه باید حریم بدن دیگران را محترم بشمارند.
میزان آگاهی والدین از دیگر محورهای سوالات این نظرسنجی بوده است. طبق نتایج، ۴۴ درصد از والدین اعتراف کردهاند که به دلیل کمبود منابع آموزشی احساس میکنند توانایی کافی برای گفت و گو با فرزندان خود در زمینه رابطه جنسی را ندارند.
۵۷ درصد از پدر و مادران نیز فکر میکنند که محتوای آموزشی در زمینه جنسی باید به نحوی گسترده باشد که کودکان دگرباش جنسی را نیز شامل شود.
وزارت آموزش و پرورش افغانستان برای منع دختران بیش از ۱۲ سال برای اجرای ترانه گام دیگری در راستای طالبانیزه کردن نظام آموزشی کشور خوانده شده و واکنشهای گستردهای فعالان اجتماعی را برانگیخته است.
مقامهای وزارت معارف به تمام مدارس دولتی و خصوصی دستور داده است که بعد از این هیچ دختر بیش از ۱۲ سال نمیتواند برای مخاطبان مرد ترانه بخواند. ترانهخوانی بخش مهم نظام آموزشی افغانستان است که در مراسم میهنی و مناسبتی اجرا میشود.
نجیبه آرین، سخنگوی وزارت معارف دلیل این تصمیم را مشغولیت آموزشی دختران دوره متوسطه خوانده است. اما منتقدان میگویند این اقدام حرکت دیگری در راستای ترویج تبعیض جنسیتی و بستن فضای آموزشی برای دختران است.
در تازهترین مورد، کمیسیون حقوق بشر افغانستان، به ممنوعیت ترانههای دخترانه در مدارس اعتراض کرده و گفته است «حق آموزش، آزادی بیان و دسترسی به مهارتهای هنری از حقوق اولیه و اساسی همه کودکان بدون تبعیض مبتنی بر سن و جنس است.»
به گفته معتبرترین نهاد حقوق بشری کشور، ایجاد هر نوع محدودیت بر حقوق و آزادیهای کودکان خلاف اصول عمومی حقوق بشر، کنوانسیون حقوق کودک و قوانین ملی افغانستان به ویژه قانون اساسی و قانون حمایت از حقوق کودک است.
این نهاد تاکید کرده است که انتظار میرود تصمیمهای وزارت معارف در راستای ترویج تبعیض جنسیتی نباشد.
پیش از این نیز وزارت آموزش و پرورش ، یونیفرم محافظهکارانه و سنتی و بردن کلاسهای درسی به مساجد را پیشنهاد داده بود که در پی اعتراض فعالان اجتماعی و مداخله ریاست جمهوری رد شد.
وزارت معارف افغانستان اعلام کرده بود که این وزارتخانه «ساختار خود را تغییر داده است تا اسلام جایگاه محوری در سیستم تعلیم و تربیت داشته باشد.»
وزارت معارف در بیانیهای که در صفحه فیسبوک خود منتشر کرد، آورده بود: «قبلا تعلیمات عمومی مسئولیت تمام آموزشهای ابتدایی و ثانوی را بر عهده داشت ولی تعلیمات اسلامی تنها برعهده مدیریت مدارس بود. این تفکیک، جایگاه اسلام را در حاشیه قرار داده بود.»
بسیاری در آن زمان این اقدام را در جهت طالبانیزه کردن نظام آموزشی کشور دانستند اما این طرح هیچ وقت عملی نشد.
بیش از ۹ میلیون کودک و از جمله سه و نیم میلیون دختر در این کشور در کنار جمعیت بزرگ جوانان به مدرسه میروند و تحت پوشش نظام آموزشی دولتی هستند.
با این حال، داوود ناجی، مشاور در شورای امنیت ملی کشور، هر نوع تفکیک که بر مبنای جنسیت باشد را غیرقانونی خوانده و میگوید که دلیل آن این است که اصل برابری زن و مرد در قانون اساسی کشور مسجل شده است.
مریم سما، نماینده مجلس نیز این دستور را غیرعملی میداند: «این تصمیم مسخره، افراطی و غیر قانونی است. به زودی رد و حذف خواهد شد.»
چشمها همه به ارگ ریاست جمهوری کشور دوخته شده است که تاکنون به دستور وزارت معارف واکنشی نداشته است.
بزرگداشتی است که هر ساله در روز ۸ مارس برگزار می شود و نقطه کانونی در جنبش حقوق زنان است. هر چند به عنوان یک رویداد سیاسی سوسیالیستی در میان احزاب سوسیالیست امریکا، آلمان و اروپای شرقی آغاز شد اما امروز تقریبا رنگ و بوی سیاسی اش را از دست داده و تبدیل به مناسبتی برای مردان شده تا عشق خود را به زنان نشان دهند. با این حال در مناطقی دیگر، اصل سیاسی و زمینه حقوق بشری که توسط سازمان ملل تعیین شده ، با قدرت اجرا می شود و آگاهی سیاسی و اجتماعی امیدوارکننده ای از مبارزات زنان در سراسر جهان به شمار می آید.
انتخاب روز هشتم مارس به عنوان روز زن به خاطر مبارزه زنان کارگر فابریک نساجی کتان در سال ۱۸۵۷ در شهر نیویورک بر می گردد. شرایط کاری سخت و غیر انسانی با دستمزد کم کارگران زن، آنان را به مبارزه علیه بی عدالتی واداشت.
هر چند قبل از آن چهره هایی همچون لوکرشیا مات در سال ۱۸۴۰ ایده اصلاح موقعیت زنان در جامعه را هنگامی تدوین کرد که از کنوانسیون هانی ضد برده داری باز داشته شدند، همین امر سبب شد که به همراه جین هانت اولین متینگ حقوق زنان را تشکیل داد. ایشان در نگارش اعلامیه برابری زن و مرد در سال ۱۸۴۸ مشارکت داشتند.
۸ مارس نماد مبارزه زنان علیه بی عدالتی و فشار علیه زنان در خاطره ها باقی است.
نخستین روز جهانی زن در ایالات متحده در ۲۸ فوریه ۱۹۰۹ برپا شد. حزب سوسیالیست امریکا این روز را به افتخار و تجلیل از اعتصاب کارگران نساجی نیویورک، که در آن علیه شرایط کاری خود اعتراض کرده بودند، برگزید. متعاقب آن در سال ۱۹۱۰ در اروپا دومین کنفرانس سوسیالیستی زنان تشکیل و با پیشنهاد خانم کلارک ژاکلین روز هشتم مارس به عنوان روز زن و همبستگی به خاطر دفاع از حقوق زنان و مبارزه در مقابل تبعیض های گوناگون علیه زنان برگزیده شد.
قطعنامه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ نخستین توافق نامه ای بود که اصل برابری زن و مرد را تصریح کرد. با شکل گیری مباحث حقوق بشری و میثاق حقوقی مدنی و اجتماعی ملل متحد در سال ۱۹۶۶ که منجر به کنوانسیون های گردید در همین راستای سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۷ این روز را به عنوان روز حقوق جهانی زن و صلح بین المللی به رسمیت شناخت و سپس در سال ۱۹۸۱، کنوانسیون امحای کلیه اشکال تبعیض علیه زنان به تصویب ملل متحد رسید.
محرومیت و فشار کاری و حقوق بسیار کم زنان، هر چند مبانی اولیه اعتراصات زنان بود اما آرام آرام دیگر مباحث همچون :
- تبعیض
- تسهیلات ویژه در ایام زایمان
- حق رای زنان
- تجاوز و خشونت جنسی
- تمامیت بدنی و خودمختاری حق آموزش
- حقوق مالکیت
- حق شرکت در ارتش
- حق مشارکت در قراردادهای قانونی
- و در نهایت حقوق سرپرستی، ازدواج و مذهب مطرح شد.
در راه مبارزه حقوق زنان بایستی از قهرمانانی همچون خانم لوکرشیا مات، امیلین پاتک هرست، آلیس پین، کریستابل پنک هرست، انی کنی و ... نام برد.
کانال دکتر خدیجه گلین مقدم
گروه اخبار/
اتحادیه کتابفروشان و اتحادیه ملی ناشران فرانسه با ایجاد کارزاری با عنوان : «آقای رئیسجمهور! بیایید فرهنگ را با بازگشایی کتابفروشیها انتخاب کنیم» خواهان فعالیت کتابفروشیها در مواقع بحران و اعمال محدویتهای منع رفت و آمد شدند و این کارزار در نهایت با صدها هزار نفر حامی به موفقیت دست یافت .
گروه رسانه/
یورونیوز نوشت : ( این جا )
یونیسف با استقرار ۱۶۸ نیمکت خالی مدرسه مقابل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک به بازماندن ۱۶۸ میلیون کودک از تحصیل در دوره همه گیری کرونا اشاره کرد و هشدار داد.
هر یک از این نیمکتهای خالی نشان دهنده یک میلیون کودک است که در یک سال اخیر مدارس آنها به خاطر همه گیری بیماری کووید-۱۹ در جهان تعطیل شده است.
یونیسف همچنین به تبعات طولانی مدت تعطیلی مدارس اشاره کرد و گفت که تعطیلی کامل مدارس باید آخرین راه حل باشد و بازگشایی ایمن مدارس در اولویت است. »
پیش از این « صدای معلم » در گزارشی در این مورد نوشت : ( این جا )
« صندوق کودکان سازمان ملل با انتشار دادههای حاکی از ۳۸ درصد افزایش شمار دانشآموزان محروم از تحصیل حضوری، هشدار داد که تعطیلی مدرسهها به بهانه شیوع ویروس کرونا، غیرلازم است و به ویژه در جوامع آسیبپذیر، به دانشآموزان آسیب میرساند.
در ماه نوامبر ۹۰ میلیون دانشآموز به شمار دانشآموزان مدارسی که در اثر شیوع ویروس کرونا، آموزش حضوری را تعطیل کردند، اضافه شد. آمار صندوق کودکان سازمان ملل نشان میدهد که شمار دانشآموزان محروم از تحصیل حضوری در جهان به ۳۲۰ میلیون افزایش یافت در حالی که در ماه پیش از آن، کاهش پیدا کرده بود.
گزارش یونیسف نشان میدهد که در آغاز ماه نوامبر در سراسر جهان، از هر پنج دانشآموز، یک دانشآموز با تعطیلیی مدرسه روبه رو بود.
تعطیلی مدرسه، دانشآموزان در جوامع آسیبپذیر را نه تنها از ادامه تحصیل، بلکه از ایمنی، غذا و نظام حمایتی، محروم میکند. دانشآموزانی به حاشیهرانده شده، معمولا بعد از تعطیلی مدرسه، ترک تحصیل میکنند.
کارشناسان یونسکو عقیده دارند که بسیاری از مدارس بدون دلیل موجه کلاسها را تعطیل میکنند، و اقدامات لازم برای ایمنساختن مدارس در برابر شیوع کووید-۱۹ انجام نمیگیرد.
یک تحقیق جهانی اخیرا نشان داد که در ۱۹۱ کشور، ارتباطی میان آمار ابتلا به کووید-۱۹ و تعطیلی مدارس وجود ندارد. از همان ابتدا به نظر می رسید وزارت آموزش و پرورش برنامه مشخص و مدونی برای مدیریت بحران ندارد و سعی می کرد به عناوین مختلف و حتی با مشابه سازی وضعیت خود با سایر جوامع و کشورهای جهان تحت عنوان " غافلگیری " و سایر عناوین ، ناکارآمدی ، فقدان برنامه و آماده سازی خود را توجیه نماید .
یونیسف با اشاره به اندک بودن دادهها درباره نقش شاگردان مدارس در اشاعه ویروس کرونا، از دولتهای جهان خواسته به بازگشایی مدارس اولویت بخشند.
یونیسف هم زمان با شروع سال تحصیلی جدید نیز در بسیاری از کشورها، از دولتها خواسته بود « بازگشایی امن» مدارس را برای مقابله با بیماری کرونا در دستور کار خود قرار دهند.
این نهاد بینالمللی در ادامه با اشاره به کشورها یا مناطقی که امکان بازگشایی مدرسهها را ندارد، بر لزوم اتخاذ سیاستهایی که دسترسی همه به ویژه محرومان به آموزش از راه دور را فراهم کند، تأکید کرده بود .
همزمان با انتشار این گزارش هنریتا فور، مدیر اجرایی یونیسف بر لزوم فراهم کردن امکانات آموزشی لازم برای همه کودکان در سراسر جهان تأکید کرده و گفته بود که امروز موضوع دسترسی به خدمات آموزشی برای همه کودکان یک «فوریت جهانی» است.
این مقام سازمان ملل متحد همچنین نسبت به عواقب بیتوجهی به آموزش یک و نیم میلیارد کودک در سراسر جهان هشدار داد. »
« صدای معلم » در آخرین گزارش با عنوان : « تعطیلی مدارس در ایران یک ساله شد ؟! » ( این جا ) نوشت :
« از سوم اسفند 1398 و به دنبال اعلام رسمی شیوع کرونا در ایران ، مدارس تعطیل شدند .
از همان ابتدا به نظر می رسید وزارت آموزش و پرورش برنامه مشخص و مدونی برای مدیریت بحران ندارد و سعی می کرد به عناوین مختلف و حتی با مشابه سازی وضعیت خود با سایر جوامع و کشورهای جهان تحت عنوان " غافلگیری " و سایر عناوین ، ناکارآمدی ، فقدان برنامه و آماده سازی خود را توجیه نماید .
این رسانه در ادامه تاکید کرده است :
« اکنون به یک سالگی تعطیلی مدارس بر اثر کرونا می رسیم ؛ تحلیل و مرور اقدامات و عملکرد وزارت آموزش و پرورش نشان می دهد که مدرسه محوری و طرح هایی مانند " بوم " یک سری شعارهای سطحی و بی پایه بوده است .
وزارت آموزش و پرورش پس از یک تعطیلی 6 ماه و در آستانه بازگشایی مدارس در آغاز سال تحصیلی جدید دستور العملی برای بازگشایی مدارس به صورت شتاب زده تدوین و برای اجرا به مدارس ابلاغ کرد اما این بازگشایی با وجود گفته مسئولان مبنی بر استقبال بیش از 50 درصدی خانواده ها و دانش آموزان حتی به یک ماه هم نرسید و اعلام وزارت آموزش و پرورش مبنی بر اختیاری بودن حضور دانش آموزان در مدرسه که قرینه ای برای آن در هیچ نظام آموزشی جهان متصور نیست ؛ آموزش را از اساس لوث و بی معنا کرد . کدام نهاد و مرجع باید در مورد ترک تحصیل بیش از سیصد هزار دانش آموز در مقاطع مختلف تحصیلی پاسخ گو باشد ؟
تجربه برگزاری آزمون های داخلی در نیم سال پایانی سال تحصیلی گذشته که برای نخستین بار پدیده " تقلب مجازی " گسترده را در سپهر آموزشی ایران به صورت جدی مطرح ساخت این آموزه و پیام را به صورت غیرمستقیم به خانواده ها منتقل کرد که خیلی نگران تعطیلی مدارس نباشند .
« صدای معلم » بارها پرسش ها و انتقادات جدی و صریحی را بر اعتبار این گونه آزمون ها وارد ساخته است اما وزارت آموزش و پرورش هر بار سعی در توجیه این مساله نموده است .
اعلام نتايج اوليه مطالعه بين المللي تيمز 2019 در علوم و رياضي پايه هاي چهارم و هشتم و عملکرد بسیار ضعیف دانش آموزان ایرانی در این آزمون ها اگر چه در ظاهر می تواند ارتباط سیستماتیکی با دوران کرونا نداشته باشد اما به وضوح نشان داد که سیستم آموزشی ایران به سرعت بر مدار بی سوادی و کم سوادی در حال حرکت است و البته نتایج و عوارض تعطیلی بی رویه مدارس بعدها به صورت مضاعف و حتی غیر قابل جبران خود را به نظام آموزشی و جامعه تحمیل خواهد کرد . ( این جا )
پیش تر ، « صدای معلم » در گزارشی یافته های یک موسسه تحقیقاتی در استرالیا را مننتشر کرد . ( این جا )
« بنا بر ارزیابیها و برآوردهای موسسه تحقیقاتی لووی در استرالیا، کشور نیوزیلند بهترین مدیریت را در مقابله با بحران کرونا داشته است
بعد از نیوزیلند کشورهای دیگری از همان حوزه شرق آسیا و اقیانوس آرام در راس جدول قرار گرفتهاند. ویتنام دوم است و تایوان و تایلند به ترتیب سوم و چهارم .
ایران در میان 98 کشور جهان ، رتبه 95 را کسب کرده است .
نکته قابل تامل آن است که کشورهای نامبرده با وجود مجهز بودن به زیر ساخت های آموزش مجازی استاندارد و پیشرفته ، آموزش در آن به صورت حضوری برگزار شده و مدارس تعطیل نشده اند .
اکنون که به یک سالگی تعطیلی مدارس در ایران می رسیم ، برون داد و برآیند سیاست ها و برنامه های مسئولان در وزارت آموزش و پرورش ، وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا و مجلس شورای اسلامی افزایش دانش آموزان بازمانده از تحصیل به 30 درصد بوده است . ( این جا )
صدای معلم همواره این پرسش ها را مطرح و بر توجه جدی و عملی بر آن اصرار نموده است :
« کدام نهاد و مرجع باید در مورد ترک تحصیل بیش از سیصد هزار دانش آموز در مقاطع مختلف تحصیلی پاسخ گو باشد ؟
عوارض و پیامدهای روانی ناشی تعطیلی مدارس بر عهده کیست ؟
آیا برای این مسئولان مسائلی مانند افسردگی ، خودکشی ، کودکان کار ، کودک همسری و... مطرح نیستند و وجدان آن ها را تحریک نمی کند ؟
این روزمرگی و هدر رفت منابع تا کی باید استمرار یابد ؟ »
اخبار حاکی است در آخرین سفر وزیر آموزش و پرورش به استان گیلان و در سخنانی که در جمع " معلمان منتخب " داشته است ؛ حاجی میرزایی اشاره ای به این مسائل و وضعیت بازگشایی مدارس نداشته است .( این جا )
پایان گزارش/
( ویدئو را مشاهده فرمایید )
برای اینکه آینده یک جامعه را از اکنون تصور کنیم، کافیست دغدغههای معلمانِ آن جامعه را بررسی کنیم و بدانیم که آنان در زمان آموزش دانشآموزان، چه دغدغههایی دارند.
شوربختانه به دلیل بیعدالتیها و تبعیضهای اعمال شده در سالهای اخیر، معلمانِ ایران دغدغه آموزش را فراموش کرده و دغدغه مهمتری دارند:
معیشت!
اگر فرض کنیم، همه ۵۷ هزار میلیارد تومان اعتبارات وزارت آموزشوپرورش، برای پرداخت حقوق معلمان تخصیص یابد و تعداد معلمان را نیز ۸۰۰ هزار نفر فرض کنیم، حقوق ماهانه معلمان بهطور میانگین حدود شش میلیون تومان خواهد بود که بسیار پائینتر از خط فقرِ اعلام شده قرار دارد.
اگر بدانیم، کمتر معلمی در کشورهای پیشرفته، دغدغه معیشت دارد، شاید دلیل تفاوت دغدغههای معلمان را بهتر متوجه شویم.
برای مقایسه یک شاخص در دو منطقه متفاوت، میتوان پارامترهای زیادی را در نظر گرفت، بهترین مقایسه از دیدگاه ریاضیات و آمار، مقایسه شاخصهای بدون واحد است.
برای تولیدِ شاخصهای بدون واحد در دو جامعه متفاوت، بهترین راهحل تولید شاخصهای نسبی است که از تقسیم دو پارامتر همواحد بهدست میآید.
برای مقایسه سطح معیشت معلمان ایران با معلمانِ کشورهای متوسط در اروپا، چهار پارامتر زیر را در بین این دو جامعه بررسی کردهایم:
۱. تهیه مواد مصرفی و ارزاق عمومی
۲. تفریح، سفر و هتلینگ
۳. لوازم و وسایل اصلی مورد نیاز زندگی
۴. امنیت شغلی و درمان
از این سه گروه به ترتیب، خرید گوشت، اقامت در هتل، خرید خودرو و حقوق بازنشستگی را در این دو جامعه، با هم مقایسه میکنیم.
قدرت خرید مایحتاج خوراکی و ملزومات مصرفی در زندگی، میتواند مهمترین معیار در این مقایسه باشد، با حداقل حقوق ۴ میلیون تومانیِ معلمان در ایران، میتوان حدود ۳۰ کیلوگرم گوشت گوسفندی خرید در حالی که با حداقل حقوق ۳۰۰۰ یورویی معلمان در اروپا، قادرند بیش از ۱۰۰۰ کیلوگرم گوشت خریداری نمایند.
پس با این شاخص، حقوق یک معلم ایرانی، سه درصدِ حقوق یک معلم اروپایی است.
مقایسه دوم:
یک معلم ایرانی با حداقل حقوق، میتواند چهار شب در هتلی متوسط در اروپا اقامت کند و یک معلم اروپایی، میتواند ۲۱۰ روز در بهترین هتلهای ایران اقامت داشته باشد.
با این شاخص، حقوق یک معلم ایرانی، حدود دو درصدِ حقوق یک معلم هم تراز خود در اروپاست.
مقایسه سوم:
یک معلم ایرانی برای خرید ارزانترین خودرو تولید داخل، باید ۳۰ ماه تمام حقوق خود را یکجا پرداخت کند، اما معلم اروپایی با حقوق یک ماه، هر خودروی اروپایی را میتواند خریداری کند.
با سومین معیار، حقوق معلمان در ایران حدود سه درصد حقوق معلمان در اروپاست.
آخرین معیار، حقوق بازنشستگی است و با توجه به اینکه در زمان بازنشستگی، حقوق یک معلم ایرانی، تقریبا بیست درصد کاهش مییابد، کاملا روشن است که این قشر که از سرمایههای معنوی کشور هستند، تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی قرار دارند و اصولاً بههیچ عنوان قابل مقایسه با معلمان بازنشسته در اروپا نیست. تمامی خدمات درمانی برای معلمان بازنشسته در اروپا، کاملا رایگان است در حالیکه مهمترین مشکل معلمانِ ایران در زمان بازنشستگی، درمان است.
دلیل این اختلافات چیست؟
این شیوه آموزش و پرورش، نه تنها ما را به دروازه های تمدن و توسعه نخواهند رساند و دانشآموزان را برای زندگی اخلاقمدارانه بر پایه دین آماده نمیکند، ما را در برزخ بیاخلاقی و بیتدبیری رها کردهاست که نتیجه آن جامعه به دور از هر نوع قیدوبندی است و در چنین جامعهای نیاز به هیچ دشمنی نیست چرا که مردم مانند گرگ یکدیگر را خواهند درید و هیچ ترحمی در رفتارهایشان مشاهده نخواهد شد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
در یادداشت اخیر خود " از دانش سراهای مقدماتی و عالی تا مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان ؟! ( بخش پایانی ) " - این جا - به جایگاه و اهمیت و سطح مدرک تحصیلی در ایران و جهان ، پرداختم . بیشتر شخصیت های سیاسی در سراسر جهان سواد آکادمیک در مقطع لیسانس داشتند و احتمالا سیاسیون این ممالک چنین می اندیشند که دانش سطوح عالی تر مختص دانشمندان و عالمان علوم مختلف هست . وجود چنین باوری ، امروز اروپا را با مشکل جدیدی مواجه ساخته است که برای حل و فصل آن با ارائه راهکارهایی ، تلاش جدیدی را آغاز کرده است . آنان می پرسند که چرا تعداد زنان دانشمند و اندیشمند در جامعه اروپایی کمتر از مردان هست و برای همین طرح های جدیدی جهت راغب کردن زنان به ادامه تحصیل برنامه ریزی شده است که در ادامه بحث به توضیح هر یک می پردازم .
دیدگاه علم جامعه شناسی
علم جامعه شناسی بر این باور است که هیچ پدیده ای ثابت و لایتغیر نیست و سیر تکاملی یک پدیده فراز و فرودهایی دارد که دو متغیر زمان و مکان ، بر آن ها تأثیری عمیق می گذارد . نمونه آن نکته تعجب برانگیز ی است که بر اساس آن نابرابری جنسی در آموزش عالی را به عنوان دشواری جدید در اروپا ، مطرح می سازد .
تفاوت نقش نابرابری جنسی در تحصیل زنان اروپایی با کشورهای در حال توسعه
در قرون گذشته این مشکلِ بیشترِ کشورهای عقب مانده ، عقب نگه داشته شده و در حال توسعه بوده و در برخی از آنها هنوز نیز جریان دارد . علت ذکر هر سه طبقه بندی از کشورها ، همسانی هویتی آنهاست ، چون در عمل کمتر تفاوتی با یکدیگر دارند اما وجوه مشترک بسیاری دارند .
بیشتر آنان از واقعیت هایی همچون بی ارادگی ، تنبلی ، سطحی اندیشی و بی مسئولیتی رنج می برند .
تفاوتی آشکار مابین نابرابری جنسی در آموزش مابین این دو گروه از کشورها وجود دارد . در کشورهای جهان سوم ، بیشتر در تعقیب سیاست های مردسالارانه و حاکمیت اتوریته مردان با اعتقاد به اصلی ترین وظیفه زن یعنی بچه داری ، همسرداری و خانه داری بوده است ؛ اعتقادات فرهنگی - مذهبی ، ترویج خرافات ، عمومیت جهل و بیسوادی و حاکمیت استبداد در نظام های سیاسی این جوامع ، از دیگر عوامل بیسوادی زنان و یا مانع ادامه تحصیل آنان بوده است .
اما مشکل امروز اروپا ، بیسوادی زنان نیست . بلکه آنان نگران عدم رغبت زنان برای ادامه تحصیلات عالی تر هستند . تعداد کرسی های استادی در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهشی ، برای زنان انگشت شمار گشته است و آنان نگران این مهم هستند .
و ما با وجود نداشتن محدودیتی برای ادامه تحصیل زنان در دانشگاه ها و حتی با برتری تعداد دانشجویان دختر نسبت به پسر در بیش از دو دهه که معایب خاص خود را دارد ، در تعقیب باورهای مردسالارانه و مذهبی ، به موضوع مدیریت ارشد زنان ، با تردید و احتیاط عمل برخورد می کنیم ، نوعی حرکت دست به عصا که شهامت ریسک کردن و یا قبول واقعیت توانایی زنان در امر مدیریت را انکار می کند . ظاهر خوشایند اما با نتایج نامطلوب برخی از سیاست ها ، تا کی در کشور ما تداوم خواهد داشت ؟
البته با این تفاوت ، که اروپائیان وام دار پست مدیریتی برای زنان نیستند ، آنان از جا ماندن زنان در عرصه های علمی نگرانند . اروپائیان نمی خواهند با جا ماندن زنان ، فرصت جذب نیمی از جمعیتی کشور خود را در گسترش علم و فناوری از دست بدهند. مشکل جدّی این است که اغلب مردم معتقدند داشتن یک شغلِ علمی موفقیت آمیز با تشکیل خانواده و بزرگ کردن کودکان ناسازگار است . زنان جوان واقف از حجم کاری پژوهشگران ، از این که مجبور به انتخاب بین زندگی خصوصی و حرفه خود شوند ، واهمه دارند .
طرح هایی برای واداشتن زنان اروپایی به ادامه تحصیل
اکثریت دانشمندان در اروپا مرد هستند و زنان در این عرصه حضور بسیار کمرنگی دارند. دو طرح اروپایی ، یکی در دانمارک موسوم به “توییست” و دیگری در مجارستان موسوم به “جنسیت “ سعی در تغییر قالب های اجتماعی و تشویق دختران جوان به پیگیری تحصیلات شان در عرصه گوناگون علوم را دارند .
طرح “ توییست” در دانمارک
تحقیقات نشان می دهند که دختران مانند پسران به رشته های علمی علاقه داشته و مستعدند. در هر حال ، حرفه پژوهشگر برای دختران ، انتخابی نادر است . کلیشه های جنسی ، اعتماد به نفس دختران را تضعیف می کند و آنها را از زمینه های تحت سلطه مردان بیرون می راند .
شینا لورسن ، هماهنگ کننده طرح “ توییست” می گوید : " اغلب نظرهایی می شنویم مانند این که مشکل چیست؟ زنان نیز می توانند دانشمند شوند؟! فکر می کنم مردم بر این باورند ولی موقعیت ، مخصوصا در دانمارک این گونه است که هر چه در سلسله مراتب بالاتر می روید ، زنان کمتری می بینید و این برای هر دو جنس شرم آور است.”
هدف یکی از طرح های اتحادیه اروپا ، مقابله با کلیشه های اجتماعی است که موجب نابرابری جنسی می شود. در اروپا دانشمندان مرد مخصوصا در رشته های ریاضی و مهندسی به وضوح غالب هستند. عرصه علوم اروپا در غیبت زنان ، استعدادهای بالقوه بسیاری را از دست می دهد .
در یک نمایشگاه تعاملی در دانمارک ، مجموعه ای از مصاحبه های ویدیویی دانشمندان زن اروپایی مانند آنژا اندرسون ، متخصص فیزیک نجومی به نمایش گذاشته شده است . آنژا اندرسون ، استادیار فیزیک نجومی در مؤسسه نیلز بوهر می گوید : “در این نمایشگاه هدف ، ارائه الگو برای دختران جوان است و نشان دادن این که زن دانشمند چگونه است تا خود را از ایده های کلیشه ای مانند این باور که زن دانشمند وجود ندارد یا زن دانشمند باید یک تیپ بخصوصی باشد ، رها کند . این بهترین بخش این طرح است . چون از کشورهای مختلف اروپایی زنانی می بینید که با هم خیلی فرق دارند ، در رشته های مختلف علمی هستند و به علم علاقه فراوانی دارند.”
یکی از راه های آشکار ساختن کلیشه های جنسیتی ، به چالش کشیدن آنها است . برگزار کنندگان نمایشگاه یک عروسک مجازی موسوم به “ توییستی” طراحی کرده اند که از راه دور کنترل می شود . “ توییستی” با بازدید کنندگان صحبت می کند و در باره نقش زنان در جامعه پرسش های اخلاقی سخت مطرح می کند.
این عروسک مجازی می گوید : “ من یک رایانه زنده هستم . یعنی یک نفر به من یاد داده چه سؤالی بپرسم .”
سارا کلوزن ، بازیگر عروسک توضیح می دهد : “ راه بسیار خوبی برای صحبت با مردم است ، چون متوجه نمی شوند که یک شخص واقعی صحبت می کند . آنها نقاب هایی را که جلوی اشخاص دیگر بر چهره دارند ، بر می دارند و عقیده واقعی خود را بیان می کنند.”
توییستی ، عروسک مجازی ادامه می دهد : “ اکثریت آنها معتقدند که زنان قادر به تفکر منطقی نیستند و فکر می کنند که زنان باید در خانه بمانند.”
طرح “جنسیت” در بوداپست مجارستان
در حالی که طرح “ توییست” آگاهی مردم را در مورد موانع موجود در راه زنان علاقه مند به علم ، بالا می برد ، ابتکار اروپایی دیگری دختران دبیرستانی را تشویق به پیگیری آموزش علم و دانش می کند.
دانشگاه اوبودا یکی از مراکز علمی پیشروی مجارستان در حوزه انفورماتیک و مهندسی است . این مرکز کمبود دانشجوی دختر دارد . طرح موسوم به “جنسیت” با دعوت دانش آموزان دبیرستان به مراکز علمی و تحقیقاتی ، سعی در رفع پیش فرض ها در مورد دختران دارد.
دورا گرو ، هماهنگ کننده طرح “جنسیت” می گوید : “ نشان دادن این که کار این دانشگاه ها چیست ، آموزش چگونه است و چه می توانند بیاموزند بسیار مهم است . همچنین باید آنها را قانع کرد که با پسران برابرند و باید تلاش کنند که وارد این مراکز شوند .”
در طول تاریخ ، نقش های مهم در مهندسی کامپیوتر را زنان ایفا کرده اند. مانند آدا لاولیس ، اولین برنامه نویس یا گریس هاپر ، توسعه دهنده اولین رایانه الکترونیک . کوتر لازلو ، استاد مهندسی کامپیوتر در دانشگاه اوبودا می گوید : “ این زمینه ای است عالی برای زنان ، چون آن ها جهان را متفاوت از مردان می بینند. مرد غالبا تنها بر یک نکته متمرکز می شود ، و زن معمولا مجموعه ای از نکته ها را مورد توجه قرار می دهد.”
آناماریا مهندس کامپیوتر دانشگاه اوبودا و ده سال است که دوره های آموزشی برای افراد کم شنوا ، برگزار می کند. به نظر او دلیلی وجود ندارد که زنان همچنان در رشته های علمی حضور کم داشته باشند. او می گوید : “من مهندسی کامپیوتر را انتخاب کردم چون این عرصه دانش ، به همه و همچنین به افرادی که ضعف شنوایی دارند ، فرصت های نامحدودی اعطا می کند . همه در این عرصه می توانند پیشرفت کنند و من معتقدم که زنان به خوبی مردان می توانند عمل کنند . ما به اقدامات مؤثر بیشتری احتیاج داریم تا این امر تحقق یابد.”
دست اندرکاران طرح “ توییست” در دانمارک با تدارک یک کنفرانس ملی در باره برابری جنسیتی در عرصه علمی ، یک رشته مناظره در دبیرستان ها برگزار می کنند.
در یک آزمایشگاه در بوداپست بر روی سیستمی کار می شود که در آن از حس گرهای بی سیم برای تحت نظر داشتن افراد مُسن استفاده می شود. در عرصه بهداشت و درمان رایانه ای و پزشکی از راه دور می توان از استعداد زنان بهره برد و برای زنان تحصیل کرده ای که شجاعت لازم برای ورود به این عرصه را دارند ، فرصت های شغلی فراهم کرد.
ویکتوریا آلکساندرا بژرگارد ، گرداننده مناظره در طرح “ توییست” می گوید : “ فکر می کنم گوش دادن به آنچه جوانان می گویند مهم است . اگر من اینجا می ایستادم و فقط صحبت می کردم ، تاثیر دیگری داشت . باید آنها را وارد بحث کنیم و به نظرهای شان توجه کنیم . یازده درصد استادهای اروپایی در رشته های علمی زن هستند . آیا شما فکر می کنید این یک اشکال باشد؟ ”
نظر چند تن از دانش آموزان دختر و پسر
دانش آموز دختر : “ این نکته ها در مدرسه توضیح داده نمی شود ، فکر می کنم خیلی سخت است ، چون این دختران به سوی ناشناخته ها می روند و هیچگونه اطلاعی درباره آینده خود و نحوه تحصیلی شان و حرفه علمی شان ندارند.”
دانش آموز پسر : “ صد درصد استادهای ما خوبند ، مهم نیست مردند یا زن .”
دانش آموز دختر : “ فکر می کنم جامعه ، ما را در دو دسته قرار داده است . این که دختران با احساس شان و پسران با منطق شان فکر می کنند.”
دانش آموز پسر : “ما باید قبول کنیم که زنان و مردان متفاوتند.”
جدّی ترین مشکل چیست ؟
مشکل جدّی این است که اغلب مردم معتقدند داشتن یک شغلِ علمی موفقیت آمیز با تشکیل خانواده و بزرگ کردن کودکان ناسازگار است . زنان جوان واقف از حجم کاری پژوهشگران ، از این که مجبور به انتخاب بین زندگی خصوصی و حرفه خود شوند ، واهمه دارند .
تور بنک هانسن ، آموزگار علوم سیاسی می گوید : “ اگر می خواهید زنان مانند مردان دانشمند خوب شوند ، باید جامعه کلا تغییر کند . ولی نمی دانم چه باید کرد. خیلی سخت است.”
سخن آخر
در حالی که متخصصان سراسر اروپا توصیه های خود را برای تصمیم گیرندگان آماده می کنند ، به نظر می رسد که یک نکته برای آن ها روشن است و آن این که علم و جامعه باید با هم برای از میان برداشتن موانع جنسی تلاش کنند .
تفاوت شاخص های گوناگون اجتماعی - فرهنگی در ساختار جمعیتی کشورها و قاره های مختلف ، امری طبیعی است ، مهم آن است که سیاست گذران و برنامه ریزان یک جامعه ، قبل از فوت وقت و با تیزبینی دلسوزانه ، نتایج آماری حیطه های گوناگون را بررسی و برای کنترل ، هدایت و بازسازی آن به موقع وارد عمل شوند. مثلا یکی از مشکلات عمده ما در این خصوص پیشی گرفتن آمار قبولین دختر از پسر در تمامی دانشگاه ها و مناطق است . این امر یک پدیده ای دو دهه ای اما جریانی غیرطبیعی است و باید در این خصوص چاره اندیشی شود.
منبع :
1) برگرفته از Euronews . جهان آینده ؛ چرا زنان در عرصه های علمی کمتر می درخشند؟ به روز شده در : ۰۷/۰۳/۲۰۱۲ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
سالن غذاخوری مدرسهای در فرانسه - کپی رایت AFP
دولت فرانسه، شهردار لیون از حزب سبزها را متهم کرد که به قصابها توهین کرده است و با حذف گوشت از فهرست غذای مدارس به سلامتی کودکان در این شهر لطمه میزند.
گرگوری دوسه، شهردار لیون از این تصمیم دفاع کرد و گفت که ایده منوی بدون گوشت برای اطمینان از دسترسی به خدمات سریع در وقت ناهار دانشآموزان برای رعایت بهتر فاصلهگذاری اجتماعی است.
این تصمیم طبق گفته شهردار لیون موقت است و برای سادهسازی ناهار دانشآموزان در این شرایط اتخاذ شده است.
لیون به پایتخت آشپزی فرانسه با غذاهای مبتنی بر گوشت شهرت دارد و به این دلیل ایده غذای بدون گوشت در مدارس این شهر، حساسیتهای زیادی را ایجاد کرده است.
بیایید از قرار دادن ایدئولوژی داخل بشقاب کودکان دست بکشیم
ژولین دونورماندی، وزیر کشاورزی فرانسه در توییتی نوشت: «بیایید از قرار دادن ایدئولوژی داخل بشقاب کودکان دست بکشیم.»
وی تاکید کرد: «بیایید آنچه را که برای یک رشد مناسب نیاز است به آنها بدهیم. گوشت بخشی از آن است.» وی درخواست کرده است که رئیس منطقه این تصمیم را نادیده بگیرد.
جرالد دارمنن، وزیر کشور فرانسه نیز در واکنش به این موضوع آن را «یک توهین غیرقابل قبول برای کشاورزان و قصابان» فرانسوی توصیف کرد.
وی افزود: «ما میتوانیم مشاهد کنیم که سیاست اخلاقی سبزها، طبقات پایین جامعه را حذف میکند. بسیاری از کودکان اغلب فقط میتوانند در غذاخوری مدرسه گوشت مصرف کنند.»
آقای دوسه در توییتر در واکنش به این اعتراضها گفت که این اقدام «تنها بهدلیل بحران بهداشتی فعلی اتخاذ شده است.» وی تصریح کرد که شهردار پیشین لیون نیز در نخستین موج همهگیری کرونا دقیقا همین تصمیم را گرفته بود.
وی تاکید کرد منوی غذایی شامل ماهی و تخم مرغ است که برای تمامی کودکان غذایی سالم است.
این تصمیم همچنین باعث شد تا روز دوشنبه دهها کشاورز مقابل شهرداری لیون تجمع و اعتراض خود را اعلام کنند.
از سوی دیگر اولیویه وران، وزیر بهداشت فرانسه که به لیون سفر کرده بود، گفت: «در خانوادهها با وضع مالی ضعیف، مصرف گوشت و ماهی میتواند گران باشد بنابراین وقتی فرزندانشان به مدرسه میروند، فرصتی برای کودک ایجاد میشود که از پروتئین حیوانی تغذیه کند که در رژیم غذایی او نقش مهمی دارد.»
ابتدا برای ورود به متن و جهت آشنایی مختصر با طرز تفکر دو اندیشمند عرصه تعلیم و تربیت ، یعنی " ژان ژاک روسو " و " ماریا مونتسوری " مختصری از زندگی نامه هر دو را برای تان تقدیم می کنم . لازم به ذکر است که در این یادداشت ، کمتر به نظریات مونتسوری پرداخته ام ، چون در یادداشت قبلی خود با عنوان " مقایسه دو مکتب پیش دبستانی : مونتسوری (Montessori) و والدورف (Waldorf) " توضیحات لازم را داده ام . ( این جا ) هدف اصلی من در این نوشتار ، برجسته کردن سرّ مشترک و مکنون زندگی این دو شخص است .
مختصری از زندگی ژان ژاک روسو ( Jean-Jacques Rousseau )
ژان ژاک روسو ، نویسنده ، نظریهپرداز سیاسی و از جمله برجستهترین نمایندگان فلسفه روشنگری سده هجدهم به شمار میرود .
( ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲ - دوم جولای ۱۷۷۸ میلادی ) روسو متولد ژنو بود . او را در جهان ، بنیانگذار تفکر مدرنیته و دوران مدرنیسم و از متفکرین پلورالیست بر میشمارند. او تفکر سیاسی و اخلاقی را به مسیرهای جدیدی سوق داد و با انتشار اثری به نام " امیل " روی سبک زندگی مردم نیز تأثیر عمیقی گذاشت .
روسو مادر خود را در هنگام تولد از دست داد ، او در این خصوص میگفت : پدرم خود را وقف من کرده بود اما هرگز نگذاشت فراموش کنم که من موجب مرگ مادرم شده ام . پدر روسو ساعت ساز بود و همواره روسو را به مطالعه کردن تشویق میکرد. این مطالعات در پرورش روحی روسو تأثیر زیادی گذاشت . با این همه او از سالهای نوجوانی خود راضی نبود و به همین دلیل در ۱۶ سالگی زادگاه خود را ترک کرد و مدتها در شهرهای گوناگون فرانسه به شغلهای گوناگونی مانند معلمی سرخانه ، منشیگری و دفترداری پرداخت . روسو در این سالها تلاش میکرد تا وارد محافل مرفه پاریس شود و هم زمان در حلقههای ادبی این شهر برای خود اعتباری کسب کند . وی فعالیتهایی در زمینه طنزپردازی ، شاعری و آهنگسازی اُپرا داشت که هیچ یک برای او آوازهای در پی نداشت . در ۳۳ سالگی ، زندگی شخصی روسو دست خوش تحولی عمده شد . او با خدمتکاری در یک مسافرخانه که بی سواد بود به نام ترزه آشنا شد و بقیه عمر خویش را با او گذراند . ترزه پنج فرزند به دنیا آورد اما روسو همه آنها را به پرورشگاه دولتی سپرد. در جایی گفته است : بعدها دریافتم که این کارم درست نبوده است .
مختصری از زندگی ماریا مونتسوری ( Maria Montessori )
مبدع روش آموزشی مونتسوری یک پزشک زن ایتالیایی به نام " ماریا مونتسوری" است. ماریا در ایتالیای کاتولیک که حتی طلاق را بر اساس قوانین کلیسا به رسمیت نمیشناخت بدون ازدواج ، صاحب فرزندی پسر از دوست خود شد و ناچار فرزند وی ماریو ، در دهکدهای دور از خانواده نگهداری شد . ماریا در جوانی هوادار تفکرات " ژان ژاک روسو " فرانسوی بود. روش آموزشی مونتسوری پس از برخورداری از شهرت نسبی ، هوادارانی صاحب رتبه و شهیر یافت. از جمله " زیگموند فروید " که به علت تأکید جدّی در روش مونتسوری بر " تجربهگرایی " از حامیان و مشوّق وی به شمار میرفت .
زندگی حرفهای او دارای دو بخش است. وی تا پیش از 30 سالگی از معدود زنانی بود که در اروپا موفق شد در رشته پزشکی تحصیل کند . به واسطه علاقه به کودکان ، آموزش گروهی از بچههای عقبمانده ذهنی را در یکی از محلات فقیرنشین ایتالیا برعهده گرفت . تنها نکته مثبت روش مونتسوری در همین مدرسه یک کلاسه محقر ، ابداع شد. وی مجموعهای از وسایل و ابزار کمک آموزشی را برای آموزش مفاهیم ابتدایی ریاضیات و مهارتهای زندگی ابداع کرد تا بدین وسیله همگرایی کودکان را در قالب آموزشهای مبتنی بر " تجربه گرایی " و بازیهای فردی جلب کند. مونتسوری دخالت در امر تربیت کودکان را امری در تضاد با آزادی ذاتی وی میدانست و به همین جهت با روش تربیتی دینی ، شامل " بشارت و انذار " مخالفت جدّی میورزید.
چرا این دو اندیشمند فرزندان شان را در خانه و خانواده خود بزرگ نکرده اند ؟
نکته ای ظریف و مشترک مابین این دو اندیشمند در لایه پنهان زندگی شان نهفته است و بیشتر هدفم طرح و بررسی آن است و نقدی بر تصمیم غلط دو اندیشمند تعلیم و تربیت با برون سپاری فرزندان خود از کانون خانواده دارم ، هر دو معتقد بودند دخالت در امر تربیت کودکان امری در تضاد با آزادی ذاتی اوست .
سئوالی که به ذهن می رسد این که علت عمل مشترک مونتسوری با روسو ، تأثیر پذیری فکری او در دوران جوانی از روسو بوده است ؟ یا تولد نوزادی بدون ازدواج ، برای یک زن با خانواده ای کاتولیک و با تعصبات شدید مذهبی ، چاره ای جز این باقی نمی گذاشت ؟
روسو در مسئله تربیت کودک دارای تزهای عجیب و شخصی مبتنی بر تجربه گرایی محض بود ، به شکلی که هر پنج فرزند خود را پس از تولد به یتیم خانههای آن دوران فرانسه سپرد که از وضعیت فاجعه باری برخوردار بودند!
روسو که بر پنج فرزند خود پدری نکرده است ، چگونه توانسته علیرغم قرار گرفتن در مسیر طبیعی زندگی و ازدواج به عنوان وجه مشترک رفتار با دیگر همنوعان ، ذهن خود را صفر گرداند و در کتاب امیل خود به خلق ماجرای کودکی خیالی بپردازد و مسئولیت تربیت او را بر عهده بگیرد و از این طریق سعی کند تا شیوه صحیح تربیت کودک را به همگان نشان دهد ؟ او به تربیت خیالی و ذهنی یک کودک به نام امیل می پردازد اما از تربیت عملی فرزندان خود عاجز است !
شاید برداشت عده ای چنین باشد که او با این کار ، در عین آن که سعی کرده تا از لذایذ طبیعی زندگی یعنی ازدواج و فرزندآوری بی بهره نماند ، اما با ایثار و محرومیت خود از همراهی فرزندان و ابراز عشق و محبت نسبت به آنان ، انرژی و وقت خود را برای واگویی سلیقه ای تربیت امیل بدون دخالت هر نوع متغیر دخالت کننده توسط محیط ، انسان و زمان ، بپردازد . پس آیا وظیفه همه پدران و مادران در تربیت عملی فرزندان خود ، با وجود متغیرهای دخالت گر و اثرگذار در محیط طبیعی و اجتماعی ، بسیار دشوار نیست ؟ و اثر پذیری کودکان از تمامی شرایط پیرامون خود ، امری حتمی و اجتناب ناپذیر نیست ؟ او چرا بر روی این عوامل و شرایط کنترل و هدایت آنها بر روی فرزندان خود ، واکاوی انجام نداده است ؟
هر چند همه ما فیلسوف و اندیشمند نیستیم و به خلق اثری بزرگ به نام " امیل " توفیق نیافته ایم اما به نظرم روسو کار بسیار بزرگی در فلسفه تعلیم و تربیت انجام نداده است . کار او زمانی ستودنی بود که به نگهداری و تربیت هر پنج فرزند خویش در آغوش گرم و پر مهر خانواده اهتمام می ورزید و بدون ترس از تداخل شرایط ، سپس به خلق خیالی موجودی جهت تربیت سلیقه ای و مدنظر در ذهن خود می پرداخت . بدین طریق او به نیکی در یک مقایسه پژوهشی - تجربی ، تحت تأثیر متغیرهای دخالت گر در تربیت کودکان ، نتایج این دو بررسی را تا سنی خاص برای کودکان بیان می داشت . یعنی حداقل وظیفه خطیر پدری را بجا می آورد و مورد نکوهش قرار نمی گرفت . نمی توان در هیچ برهه ای از زمان و توسط هیچ انسان عادی و یا صاحب تفکر ، انتظار داشت که کودکان خود را به پرورشگاه بسپارند و آنگاه به خلق خیالی موجودی برای تربیت یک انسان کامل و تمام عیار بنشینند.
برای ازدواج روسو در سن ۳۳ سالگی با خدمتکاری بی سواد چند نکته می توان ذکر کرد :
روسو با یک زن بیسواد ازدواج کرد ، او از هوش چندانی برخوردار نبود و روسو نمیگذاشت که این زن در سالنهای پاریس که محفل زنان و مردان روشنفکر بود ، همراه او حضور پیدا کند. تفکری که برخی از مردان جامعه ما نیز بدان معتقدند . آنان چنین می اندیشند که زن اگر بیسواد باشد به افاضه فضل نمی پردازد و تأثیر او در تمامی مسایل خانوادگی کم اثر و ابتر می ماند . یا برخی بعدها به دلیل همین جهل و بیسوادی همسر ، حق تحقیر او را دارند و با اهانت به او آتش خشم خود را فروکش می سازند . اما فراموش می کنند که دلیل این حقارت ها ، حاصل انتخاب خود آنهاست . از نظر چنین افرادی ، زن موجودی است که حق فعالیت اجتماعی ندارد و جای او در منزل برای بچه داری و انجام کارهایی است که موجب آسایش خانواده شود .
این سئوال قابل طرح است که آیا روسو گزینه هایی مناسب برای ازدواج خود نداشته است و یا او نیز چنین می اندیشیده است که ازدواج با فردی بیسواد بیشتر مایه آرامش و آسایش خواهد بود، تا حدی که علیرغم حضور دائم خود در محافل روشنفکران و یا در جمع افراد مرفه جامعه، چشم بر خدمتگزار بودن همسرش نیز بسته است ؟
سئوال دیگر نادیده گرفته شدن حق مادری نسبت به پنج کودک خانواده هست ، آیا او با سپردن کودکان به پرورشگاه موافق بوده است و یا با زورگویی روسو ، به این کار تسلیم شده است ؟ نادیده گرفتن مطلق نقش مادر در تربیت کودک ، خطای دیگر روسو است .
ولتر در نامهٔ تندی که با نام دیگری امضا کرده بود و ارسال آن به جمع روشنفکران ، عمل روسو را در سپردن فرزندان خود به پرورشگاه و سپس نوشتن کتابی در مورد تربیت کودکان با نام امیل را مورد طعن و سرزنش قرار داد . روسو به این انتقاد در کتاب اعترافات خود که پس از مرگش چاپ شد پاسخ داد ، در واقع این نامه بهانه و انگیزه نوشتن کتاب اعترافات توسط روسو بود. روسو ، هر زمان ولتر را دشمن خود می دانست .
هر چند روسو بعدها دریافت که سپردن کودکان به پرورشگاه ، کار درستی نبوده است ، اما آیا این عذری موجه برای بخشش خطای اوست ؟ آیا ما باید روسو را به عنوان یک مغز متفکر فلسفی در خلق ذهنی امیل و نحوه تربیت خیالی او ، تحسین کنیم ؟ یا او را برای بزرگ ترین خطای زندگی خود سرزنش کنیم ؟ آیا او لیاقت و کفایت لازم برای کسب چنین افتخاری را داراست ؟
در طول تاریخ ، متفکران زیادی از مجموع آرا و افکار روسو متأثر شده اند اما چرا آنان برون سپاری کودکان روسو را نادیده گرفته اند ؟ و به جز ولتر ، کسی دیگری متوجه آن نشده است ؟
تعداد کسانی که از او متأثر شده اند و یا وقایع برجسته تاریخی که بر اساس تفکر روسو تحقق یافته است ، واقعا شگفت انگیز است :
کانت ، انقلاب آمریکا ، ربسپیر ، لوئی آنتوان دو سن ژوستفیشته، مکتب رمانتیسیسم ، انقلاب کبیر فرانسه ، دیوید هیوم ، آدام اسمیت ، مری ولستونکرافت ، هگل ، پیر ژوزف پرودون ، گوته ، شیلر ، توماس پین ، اگوست کنت ، سیمون بولیوار ، کارل مارکس ، فریدریش انگلس ، فریدریش نیچه ، چارلز داروین ، زیگموند فروید ، ژاک دریدا ، مارکی دو ساد ، امیل دورکیم ، کلود لوی استروس ، ماریا مونتسوری ، تولستوی ، جان دیویی ، مادام دو استائل ، آرتور شوپنهاور ، جان رالز.
بخشی از دیدگاه روسو در اثر مهم خود " قرارداد اجتماعی "
او فصل نخست اثر برجسته خود یعنی "قرارداد اجتماعی " را با این عبارت مشهور آغاز می کند که دغدغه روسو را به خوبی نشان می دهد : " انسان آزاد آفریده شده است ، اما همه جا در بردگی به سر می برد. بعضی ها خود را صاحب اختیار دیگران می دانند حال آن که خود از آن ها برده ترند. این تغییر چگونه صورت گرفته است ، نمی دانم . چه چیزی می تواند این امر را مشروع جلوه دهد؟ او در سراسر کتاب با فیلسوفان پیش از خود همچون افلاطون ، ارسطو ، ماکیاولی ، هابس ، گروسیوس ، مونتسکیو و... رو در رو می شود و گاه سخت به آن ها می تازد. کتاب قرارداد اجتماعی با وجود این که کتاب کوچکی است اما مورد توجه همه فیلسوفان سیاسی بعدی قرار گرفت و بسیار اثرگذار بود و همچنان نیز موافقان و مخالفان زیادی دارد. به همین دلیل از زمان انتشارش تاکنون ، واکنش های زیادی را برانگیخت. به عنوان نمونه کانت ، شیفته اندیشه های اخلاقی روسو بود. لُرد اکتن اندیشمند انگلیسی سده نوزدهم بر این باور بود که روسو با قلم خود تأثیری بیش از ارسطو یا سیسیرون یا آگوستین قدیس یا توماس آکویناس قدیس یا هر انسان دیگری که پا به عرصه هستی نهاده است ، گذاشت . در مقابل ، مادام دو استال بانوی فاضل و نامدار فرانسوی با نگاهی کاملاً منفی گفته است : " روسو هیچ چیز تازه ای نگفت اما همه چیز را به آتش کشید. " همچنین آیزایا برلین ، روسو را یکی از افرادی می داند که به آزادی بشریت خیانت کرده اند.
بخشی از دیدگاه روسو در کتاب " امیل "
ژان ژاک روسو را بنیانگذار علم تعلیم و تربیت میدانند . کتاب امیل ، ماجرای کودکی خیالی است که روسو خود مسئولیت تربیت وی را به عهده گرفته است و در واقع از این طریق سعی در نشان دادن شیوه صحیح تربیتی دارد . اهمیت این کتاب تا جایی است که گفته میشود نسل اول بعد از انقلاب فرانسه تحت تأثیر این نوع تربیت قرار گرفته است و اصلاحات آموزشی فرانسه به این کتاب باز میگردد. این کتاب در پنج بخش و متناسب با دورههای مختلف زندگی انسان تنظیم شده است و به شرح زندگی و رشد امیل به همراه مربی اش که خود روسو است ، میپردازد.
بخش اول :
این بخش از کتاب به طور کلی به دوران آغاز طفولیت و مراقبتهای مورد نیاز نوزاد در این دوران پرداخته است . روسو کتاب را این گونه آغاز میکند که " هر چه از یَد خالق عالم جل شانه بیرون میآید از عیب و نقص مبرّی است ، ولی به محض این که به دست اولاد آدم رسید فاسد میشود". با این که روسو به طبیعت و روند طبیعی جهان اهمیت زیادی میدهد و معتقد است بهترین نوع تربیت همان است که طبیعت آن را شکل میدهد ، با این حال معتقد است که در وضعیت کنونی ، اگر آدمیان فرزندان خود را تربیت نکنند ، اوضاع و احوال ما بدتر از این که هست خواهد شد ، زیرا نوع بشر یا باید طبق قوانین طبیعت بزرگ شود یا مطابق قوانین جامعههای متمدن تربیت یابد . روسو از آن جهت بر تربیت از دوران کودکی تأکید میکند که معتقد است باید تمام چیزی را که هنگام کودکی نداریم و در بزرگسالی به آن احتیاج پیدا میکنیم ، در این دوران یاد بگیریم .
بخش دوم :
عنوان این بخش “ تربیت اخلاقی کودک ” است . روسو در این بخش بیشتر تلاش میکند تا وجوه اخلاقی امیل را تقویت کند و راههایی را که برای این امر از آنها استفاده میکند نیز بیان و توجیه میکند. در این قسمت از کتاب ، روسو بیشتر بر مسایل اخلاقی مانند دروغ و غیره تأکید و بیان میکند که چون کودک قدرت تحلیل قوی ندارد به همین جهت ممکن است هدف اصلی از بیان یک داستان تخیّلی را که شخصیتهای اصلی آن حیوانات هستند ، درک نکند و از خلال آن با مسألهای مثل دروغگویی آشنا شود. به همین دلیل روسو افسانهها ، اساطیر و داستان را مناسب کودکان نمیداند .
بخش سوم :
روسو در این قسمت به سومین مرحله طفولیت که سنین بین ۱۲ تا ۱۵ سالگی است ، میپردازد . معتقد است که در این سن نیروی کودک بسیار زیاد میشود و مازاد این نیرو باید صرف آموختن شود . اما باید توجه داشت که در ابتدا ، مربی باید چیزهایی را که میخواهد به کودک بیاموزد ، انتخاب کند و نباید هر آنچه را که وجود دارد به او تعلیم دهد ، بلکه باید مواردی را که مطمئن است مفید فایده هستند به او بیاموزد ، در غیر این صورت وقت و نیروی کودک را تباه خواهد کرد.
بخش چهارم :
این متفکر برجسته در قسمت چهارم کتاب امیل به “دوران شباب” می پردازد. در این بخش وی سعی دارد به تربیت دینی امیل در این دوره بپردازد . روسو ۱۵ سالگی را سنی می داند که امیل متوجه میشود دارای روح است و ۱۸ سالگی را سنی میداند که امیل توانایی آشنایی با امور دینی را دارد .
بخش پنجم :
در آخرین بخش از این کتاب ، امیل که به مردی بالغ تبدیل شده است به دنبال دختری که لایق همسری او باشد ، میگردد . روسو در کتاب امیل ، چهار بخش از کتاب را به نحوه پرورش پسر میپردازد و در آخرین بخش که به دنبال دختری برای این پسر است ، مجبور به شرح توضیحاتی درباره دختران نیز میشود.
نحوه تربیت نوجوانان از نظر روسو
این متفکر نامدار در کتاب امیل ، لزوم محدود کردن ذهنیات نوجوانان به حسیّات را توجیه می کند ، از آن جایی که هدف اصلی شکل دادن به موجودی عقل گرا است ، تربیت به وسیله پیش بینی نتایج به دست آمدنی از ایجاد اثرات افراطی اجتناب خواهد کرد. از اثرات خطرناک و غیر طبیعی بر اخلاق که به صورت رفتاری غیر فعال و ریاکارانه در نظر گرفته می شود ، در مجموع باید اجتناب کرد . تا نوجوان عادت کند که از روش تحمل کردن و منفعت جویی استفاده کند.
در تربیتی که روسو از آن دفاع می کند باید پیشرفت طبیعی نوجوان را مورد توجه قرار داد . تعلیم صحیح عبارت است از تشخیص انگیزه هایی که به صورت طبیعی ایجاد می شوند. به منظور آن که تأثیر تربیتی نوجوان مثبت باشد ، باید به مبانی تعلیمی مرتبط با اِعمال قدرت قانونی پرداخت ، همچنین برای شکل دادن فردی با اشتیاق به آزادی ، باید ویژگی و ارزش نوجوانی را شناخت و از مقایسه با فرد بالغ اجتناب کرد. ایده روسو آن است که تربیت نوجوان باید بر اساس تلقین ارزش های اخلاقی ، اِعمال قدرت یا توقعات جامعه باشد ، اگر هدف تربیت ، شکل دادن شخص است ، نباید هدف و روش را با هم اشتباه گرفت تا نتیجه غیر طبیعی به دست نیاید . باید با افکار و احساسات نوجوان کنار آمد تا از تبدیل او به شخصی آشوبگر و حسابگر اجتناب کرد ، طبق نظر روسو ، تربیت نوجوان قبل از سن بلوغ نباید بر پایه اجبار ، اطاعت و بی توجهی به اصول اجتماعی باشد . روسو بر این عقیده است که استدلال کردن با نوجوان کاری بیهوده و تضاد آفرین است.
روسو معتقد بود که کودک تحت تأثیر طبیعت ، به طور خودانگیز قابلیت ها و قوای تمیز خود را از طریق تماس با اشیاء کامل خواهد کرد بدون آن که به آموزش بزرگسالان نیاز داشته باشد . بنابراین ، اگر طبیعت را راهنمای خود قرار دهیم ، قادر خواهیم بود کودک را با ذهنی مستقل به نوجوانی برسانیم . آنگاه زمانی که جوان به اجتماع وارد شود ، خواهد توانست به طور مؤثری با آن کنار بیاید. روسو چگونگی وقوع چنین فرایندی را در داستان تخیّلی امیل بیان کرده است. روسو اساساً باور دارد که خود امیل می تواند بسیاری از مطالب را از رهنمودهای درونزاد طبیعت بیاموزد . مثلاً امیل در نوباوگی به کشف جهان از طریق حواس خود اشتیاقی شدید دارد ، بنا بر این روسو همه اشیای مُضرّ را از خانه پاکسازی می کند و به امیل فرصت کشف محیط را می دهد . اگر امیل بخواهد چیزی را بررسی کند روسو آن را در اختیارش قرار می دهد. امیل به هیچ وجه به راهنمایی بزرگسالان نیاز ندارد . در عین حال روسو به امیل اجازه نمی دهد تا نظرش را بر او تحمیل کند. فقط زمانی چیزی را برای امیل مهیّا می کند که امیل تمایلی ذاتی به داشتن آن شیء داشته باشد. اما هرگز به امیل اجازه نمی دهد که مربی خود را به انجام هوس های خود وادار کند . امیل راه رفتن و سخن گفتن را نیز خود فرا خواهد گرفت . روسو هرگز شاگردش را به کاری وادار یا رفتارهای او را اصلاح نمی کند. چنین اعمالی موجب ترس و اضطراب کودکان می شود.
روسو نخستین رسالت تربیت در کودکی را عشقورزی به این دوران میداند. وی میخواهد به کودکان اجازه داده شود تا آنها لذت زندگی و بودن را درک کنند و از آن برخوردار شوند. به عقیده روسو ، آموزش حقیقی بدون در نظر گرفتن مفهوم اساسی " میل و انگیزه " ، نمیتواند وجود داشته باشد. مهمترین اصل نظریه روسو این است که " کودک خود را از وابستگی به اندیشۀ دیگران آزاد سازد و اجازه ندهد که دیگران به جای او بیاندیشند " و این خود گواه اهمیتی است که او برای مفهوم آزادی قائل است.
در نظریۀ روسو ، تربیت طبیعی به مثابه ، سنگِ بسترِ توسعه در نظر گرفته میشود. چرا که در بستر تربیتِ صحیح است که استعدادها و ظرفیتهای افراد شکوفا میشود ، علایق و عواطف بارور میشوند و هر فرد بر اساس اقتضائات سِرشت خویش ، سرنوشت خویش را مییابد و میسازد . روسو باور دارد اگر طبیعت ، راهنمای کودکان قرار گیرد آنها با ذهنی مستقل و زندگی آزموده به نوجوانی و بزرگسالی خواهند رسید و اجتماعی که قوانین آن شهروندان را نیالوده باشد ، میتواند در مسیر صلح و تکامل قرار گیرد.
قرار دادن مبنای طبیعت برای تعلیم و تربیت کودکان ، معیاری است که تاکنون نیز در سیستم آموزشی اروپا ، آمریکا و کانادا ، اساس آموزش قرار گرفته است و برای همین جسارت و میل به عمل گرایی در بین کودکان آنان بسیار بیشتر از ماست که با حبس کردن کودکان در کلاس های بتنی و آهنی ، هر نوع ارتباط او را با طبیعت ، قیچی می سازیم . همین شاخص مهم تربیتی نتایج تربیتی آنان را برجسته و ما را مکدّر ساخته است .
هر یک از شما خوانندگان محترم ، با سطح تحصیلات گوناگون و مهمتر از آن به عنوان یک معلم ، در مورد عمل غیرانسانی این دو متفکر تعلیم و تربیت چگونه می اندیشید؟ رسالت تربیت فرزند در نخستین نهاد اجتماعی بسیار خطیر و با اهمیت است و نباید هیچ انگیزه فردی و یا اجتماعی ، توجیه گر غیر این مهم باشد .
یک توضیح حسّاس
لازم به یادآوری است که تفکرات منتسوری در منبع مورد استفاده برای نگارش این یادداشت ، با تفکرات " فراماسونری و تئوسوفیسم " مرتبط دانسته شده است که به دلیل عدم ارتباط موضوعی ، مورد استفاده قرار نگرفته است و علاقه مندان می توانند جهت کسب آگاهی بیشتر بدان و یا دیگر منابع مرتبط مراجعه نمایند . نقش بهائیان به عنوان مهمترین فرقه حامی ترویج روش آموزشی مونتسوری در ایران نیز موضوعی مهم و غیر قابل چشم پوشی است . علیرغم اعتقاد به چنین بینشی در مورد مونتسوری در جامعه ما ، در سال 1393 مجموعه تلویزیونی زندگی ماریا مونتسوری با حذف بخش تاریک حیات وی و مواردی سانسوری همچون زندگی بی قید و ضد خانوادگی خانم مونتسوری در جامعه کاتولیک و به شدت مذهبی ایتالیا در دوره پیش از جنگ جهانی دوم ، از شبکه آموزش صدا و سیما پخش شده است ! با معرّفی تصویر زنی صبور ، دانشمند و فداکار و با سیمایی شبیه به " فرشته مهربان " که کلیشه ثابت صحنههای ناب این سریال است .
هر چند مثال دوم ربطی مستقیم به موضوع این نوشتار ندارد اما جهت روشنگری و بیان تأسف برای حس ناچاری برنامه ریزان صدا و سیما بدان اشاره می کنم :
و این هنر مثال زدنی ما در رسانه هاست که به طور شگفت انگیزی از یک واقعیت مشخص ، یک تصویر متناسب با جامعه و یا اهداف برنامه ریزان رسانه ای ، به خورد مردم می دهیم . چون نمونه دیگر این گنجشک قناری شده را در سریال " سال های دور از خانه " یا اوشین تولید سال 1983 که در سال 1365 در تلویزیون ایران پخش می شد ، مشاهده کرده ایم . مونتسوری دخالت در امر تربیت کودکان را امری در تضاد با آزادی ذاتی وی میدانست و به همین جهت با روش تربیتی دینی ، شامل " بشارت و انذار " مخالفت جدّی میورزید.
در این سریال از یک زن بدکاره در محله ای بدنام ، ما تصویر زنی با پشتکار و اراده ای قابل تحسین به نمایش گذاشته بودیم که خود ژاپنی ها شگفت زده شده بودند! با تغییرات محتوایی این سریال ، مردم ایران که از واقعیت اوشین بیاطلاع بودند به شدت شیفته فضائل اخلاقی اوشین شدند . این سریال تأثیر فرهنگی زیادی در جامعه آن روز ایران بر جای گذاشت . به عنوان مثال فروشگاههای لباسهای دست دوم ، نام " تاناکورا " را از نام فامیل اوشین تانوکورا که در سریال ، صاحب و گرداننده فروشگاههای زنجیرهای تاناکورا بود ، وام گرفتند. در آن دوران من دانشجو بودم و بحث شیرین یک روز بعد پخش سریال ، در اتوبوس و محافل گوناگون توسط اشخاص ، گویای اثرگذاری شدید و جذابیت فیلم در بین اقشار گوناگون بود . حتی لباس سنتی آنان کیمونو نیز در بازار ما موجود بود . حساب فیلم های این چنینی که در رسانه ملی ما تغییر ماهیت داده اند ، برای ما نامشخص است .
1 ) خبرگزاری جمهوری اسلامی . ژان ژاک روسو ؛ فیلسوفی تأثیرگذار در امر تعلیم و تربیت . کد خبر : 83835359 . ۸ تیر ۱۳۹۹ .
2 ) روزنامه کیهان . مونتسوری بدون سانسور ! . کد خبر : ۲۶۵۹۳ . ۲۱ مهر ۱۳۹۳ .
3 ) ویکی پدیا .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید