گروه موسوم به طالبان در تاریخ نابه سامان سیاسی چهار دههی اخیر افغانستان ظهور و تولد یافته است. این گروه در ابتدأ با شعاع کوچک ساحوی در جنوب قندهار سر از خاک سیاه، همانند قارچ سیاه بیرون شد. اواخر سال 1994م مدارس دینی پاکستان طفلک نامیمونی را به دنیای سیاست افغانستان تحویل داد. مدارس دینی در کشور همسایه افغانستان همواره چنین آبستن های داشته و علل این زاد و ولد های ناشایست در تاریخ سیاسی – اجتماعی این سرزمین ریشه های ژرف فرهنگی و ایدئولوژیکی دور و درازی دارد.
جزم اندیشی های دینی- مذهبی، قشری نگری های فقهی که در این مدارس در درازای تاریخ تدریس شده/ می شود؛ پدیده های را به جامعه بشری عطیه می کند که افراطیت و خونریزی در میان انسان ها سرلوحه کاریِ شان بوده است.
گروه کوچک طالبان، افزون بر بستر تنگ مذهبی شان در بستر یک رنگی قومی و با دیدگاه شدیداً نشنلیستی در عرصه سیاست در افغانستان بروز یافت. این گروه با چنین بنیاد های شناخته شده هیولایی دیگری بود که بر پیکر نیم جان ملت افغانستان وحشیانه حمله ور گردید. بعد از ظهور شان، به سرعت در میان هم تباران قومی شان رسوخ یافتند و با شعار خیلی افسون کنندهی که برای جامعه سنتی و روستایی افغانستان گیرایی و جذبه خلق نموده بود بخشی عمده ی جنوب و شرق افغانستان را بدون جنگ و درگیری های مسلحانه تصاحب نمودند.
حکومت اسلامی آن وقت در کابل نیز از نفاق و افتراق های مختلف و کشندهی رنج می برد و جنگ های داخلی سبب رنجش و تباهی مردم افغانستان نیز شده بود. اوضاع نابه سامان و هرج و مرج های سیاسی به تمام معنا در آن روزگار افغانستان حاکم بود.
گروه طالبان با مخفی قرار دادن اهداف شوم شان بعد از مناطق جنوب و شرق افغانستان به سایر مناطق این کشور با زور و جنگ های خونین مسلط شدند. در جریان تسلط شان قسمتی از اهداف شان را با قتل عام های مردم، سوختاندن تاکستان ها، بسته نمودن تمامی مکتب های دخترانه و از بین بردن تمامی نشانه های تمدنی و تاریخی این سرزمین، نشان داد که در افغانستان به دنبال چه هستند. با این حال در ظرف پنج سال، طالبان توانستند نود درصد از خاک و جغرافیای افغانستان را تحت کنترول سیاسی خود درآورد.
در زایش گروه طالبان عوامل های متعدد دخیل است؛ که از آن جمله به چند عامل آن اشارهی کوتاه خواهد شد.
اول: شرایط رقابتی میان قدرت های بزرگ جهانی در منطقه به خصوص رقابت میان ایالات متحده امریکا و روسیه آن روز. همچنان رقابت میان امریکا و بعضی کشورهای اسلامی در منطقه. همین طور رقابت هژمونیکی قدرت و رهبری دنیای اسلام میان عربستان سعودی و کشور ایران. اینها همه فکتور های خارجی بودند که در زایش این پدیدهی سیاه سیاسی کمک اساسی نمود.
دوم: دیدگاه کاملن جزم گرایانه مذهبی – دینی عامل دیگری بود که توانست چنین پیکرهی متنفر و ضد مدنیت بشر را خلق نماید. سلفی گری و نگاه کاملن منحط به شرایط های زندگی انسان ها، از مدارس دینی کشور پاکستان، اغلبن برای کسانی درس و تلقین گردید که از فقر جانسوز در ساختار اجتماعی شان می سوختند. برای این قماش آدم ها کافیست اندیشهی آتشین جهان دیگر و نعمات آن جهانی را القأ نماید که دقیقا چنین کردند/ می کنند. مغز شویی هایی که در نهایت به زایل شدن عقلانیت، انسانیت و باختن شرف انسانی منتهی می شود در ذهن و کلهی بی مغز چنین افراد نهادینه می گردد.
راه رسیدن به جنت را در کشتار و جاری نمودن سیلاب خون در افغانستان دیوانه وار می جویند. پشت این نوع سیاست گروهی از مردمان هستند که از بی چارگی و بی شعوری این انسان نماها سؤ استفاده می کنند و به مقاصد سیاسی و اقتصادی شان می رسند. آنان کسانی اند که امروز نیز در بهترین کشورهای دنیا همراه با خانوادهی شان مشغول عیش و عشرت های شبانه روزی شان هستند. این مسأله پوشیده نیست، کاش این لشکر جهل یکبار با چشمان باز رهبران امروزی خود را می دیدند و آنگاه مکتب می سوختاندند، شفاخانه ها را انفجار می داند، مردم را قتل عام می کردند، به کورس های آموزشی حملات وحشیانه تروریستی می نمودند، مساجد را منفجر می کردند، به مراسم های تشیع جنازه مسلمانان حمله می کردند، به دانشگاه های کشور انتحاری روان می نمودند و ...
عامل سوم در شکل گیری گروه تروریستی طالبان؛ توهم از دست دادن و از دست رفتن قدرت سیاسی سنت شده در این فغان آباد می باشد. بعد از شکست دولت دموکراتیک به رهبری نجیب، مجاهدین روی کار آمدند و بعد از چند قرن، در رأس حکومت و قدرت در افغانستان شخصی غیر از تبار گروه طالبان قرار داشت. این امر برای طالبان توهمی مرگبار و تباه کنندهی را ایجاد نمود و در پی این شدن که قدرت تاریخی و هژمونیک سیاسی تبار شان را دوباره برگردانند. از همین لحاظ است که در ابتدأ و در بنیاد شکل گیری طالبان بستر یک رنگی قومی و تباری به صورت آشکارا قابل ملاحظه است. در این شکی نیست که گروه طالبان داعیه پشتونستان سازی تمام افغانستان را دارد.
عامل چهارم: خالی نمودن عقده های تاریخی حکومتگران پاکستانی برسر افغانستان؛ حاکمان پاکستان در پی این بودند که مزدوران جان بر کفی پیدا نمایند که این کار بدون هزینه در اختیار شان قرار گرفته بود. برای دولت مردان پاکستان این فرصت کاملن مهیا شده بود که توسط گروه طالبان بتواند انتقام تاریخی خود را از کشور افغانستان بگیرد. به درستی به این کار موفق گردید و گروه تروریستی طالبان مزدوران حلقه به گوش حاکمان و سیاست گران پاکستانی قرار گرفته اند.
ولادیمیر کوشف مقالهی تحقیقی دارد تحت عنوان طالبان پدیده تاریخی؟ این نویسنده از زوایایی متعدد این گروه را بررسی می کند و در قسمت شکل گیری آن با عوامل ذکر شده در این مقاله قرب مفهومی و تحلیلی مناسبی دارد.
گروه طالبان گروه تروریستی و جزم گرایان مذهبی، افراطیت طلبان دینی، ضد ترقی و توسعه و در تضاد با مدنیت بشر و همچنان دشمنی با هرکسی که نظر مخالف با آنان داشته باشد دارد.
گروه طالبان در بعد اجتماعی در افغانستان به کرات ثابت نموده است که قومی می اندیشند و فاشیستی عمل می کنند.
گروه طالبان در بعد سیاسی حکومت توتالیتریسم و ملیتاریسم خونخوار را قبول دارد هرگز به قانون و تعامل با مردم و در نظر گرفتن اراده مردم نزد شان مطرح نبوده/ نیست.
گروه طالبان به افغانستان تعلق خاطر ندارد و هیچ نوع دلسوزی به خاک و مردم این کشور نداشته/ ندارد. مزدور گونه گوش به فرمان باداران خارجی شان هستند و در تخریب آبادی و زیربنای افغانستان نقش کلیدی داشته و دارد.
گروه طالبان ثابت نموده است که دشمن تمدن های بشری و دستآورد های مدنی و تاریخی این سرزمین است؛ زیرا آنان را از خود نمی داند و با آن سنخیتی نمی تواند تعریف نماید، لذا همواره در تلاش از بین بردن تمامی نشانه ها و افتخارات تاریخی و تمدنی این خطه بوده و است.
گروه طالبان با دیدگاه تنگ سیاسی و ایدئولوگ، هرکز به ارزش های انسانی و حقوق بشری احترام نداشته و نمی کند. این امر دیگر نیاز به اثبات ندارد، زیرا در دوران حاکمیت شان به تمام معنا آن را در عمل کرد های واضح شان ثابت ساخت.
گروه طالبان با کشور های منطقه که در تضاد ایدئولوژیک قرار دارد هرگز سازش و تعامل سیاسی برد- برد نمی تواند همچنان که در دوران حاکمیت شان این را به صورت عملی به اثبات رساند.
گروه تروریستی طالبان در پی فرصت لانه سازی و تحکیم جغرافیایی در افغانستان است، هرگاه چنین مجالی برایش میسر گردد به تمامی داشته های انسانی در هر گوشهی جهان حمله خواهد کرد. طالبان شاید به صاحبان و بادرانش که مرگ و زندگی سیاسی شان به دست آنان است حمله نکند، به خاطری که همان رسم مزدوری هم ایجاب این کار را نمی کند. بدون تردید طالبان گروه آدم کش، بی رحم و ضد مدنیت و ترقی و نظم نوین بشر است. با تأسف آسیب اصلی چنین جهالت و بربریت متوجه مردم افغانستان بوده و است.
***
صدای معلم :
« ویدئویی که در زیر مشاهده می کنید صحنه بازداشت یک کمدین سرشناس اهل قندهار به دست طالبان را نشان میدهد.
کاربری نوشته : وقتی خاشه از سوی طالب سیلی میخورد مظلومیت عجیبی در سیمایش نقش بسته میکند؛ مظلومیتی که روح و روان انسان را میخراشد.
در این رویداد که ۳۱ تیر رخ داده، نیروهای وابسته به طالبان، نظرمحمد مشهور به خاشهزوان را در یکی از روستاهای قندهار دستگیر کرده و پس از توهین و سیلی زدن به او، تیربارانش میکنند.
در فیلم منتشر شده از دستگیری این کمدین، یکی از افراد مسلح از او میپرسد که کجا او را گرفتهاند و خاشه در جوابش میگوید «روز عید در خانهام». در این زمان او میخواهد چیزی بگوید که یکی از افراد مسلح با سیلی به صورتش میزند و میگوید :
«خفه شو».
این کمدین قندهاری، به خاطر گفتن جوکها، لطیفهها و متنهای طنز که ویدیوهایش در فضای مجازی هواداران زیادی داشت، مشهور بود. در چند سال گذشته، نظرمحمد که طبعی گرم و سرخوشانه و زبان و بازی طنازی داشت، به چهره دوستداشتنی شبکههای اجتماعی تبدیل شده بود.
چندی پیش احمد نادری نماینده تهران در صفحه توییتر خود نوشت: « طالبان یکی از جنبش های اصیل منطقه و با زمینه قوم پشتون است. حضور در سفارت جمهوری اسلامی ایران در دوحه را بایستی به فال نیک گرفت. همکاری با آنان می تواند به گسترش ثبات در جامعه افغانستان و جلوگیری از نفوذ گروه هایی همچون داعش منجر شود. نباید در دام بازنمایی های اشتباه رسانه های آمریکایی از آنان بیفتیم.»
گروه رسانه/
وزارت معارف اعلام کرده است که مکاتب تمام مناطق سردسیر و گرمسیر به خاطر گرفتن امتحان وسط سال بازگشایی میشود. این وزارت تاکید کرده است که در اخذ امتحان فاصله اجتماعی به طور جدی مراعات خواهد شد.
اشاره:
فرهنگ آموزش فنلاند در عصر حاضر توجه بسیاری از مربیان تربیتی و معلمان جهان را به خود جلب کرده است. شاید بتوان گفت نظام های آموزشی به جهت موفقیت آموزش و یادگیری در مدارس فنلاند علاقه مند به یادگیری شیوه ها و روش های تربیتی این کشور بوده و هستند.
در این جستار چهل نکته تقدیم آموزشگران و مدرسان می شود.
1- با انگیزه ترین ، توانمندترین و قوی ترین دانشجویان برای رشته های معلمی گزینش می شوند. از بین متقاضیان شغل معلمی در دوره ابتدایی 10 درصد، دوره های متوسطه 10 تا 50 درصد (بسته به رشته تدریس) و معلمان هنرستانی 30 درصد متقاضیان انتخاب می شوند.
2- شروع آموزش ابتدایی در فنلاند از هفت سالگی است (دیرتر از سایر کشورها) و کودکان در شش سالگی به پیش دبستانی می روند و دوره آموزش عمومی (پایه) شامل دوره 6 ساله ابتدایی و دوره 3 ساله متوسطه اول است که تا 16 سالگی طول می کشد.
3- تحصیل در تمام سطوح از خردسالی تا دانشگاه در فنلاند رایگان است. در پیش دبستانی و دبستان کتاب های درسی، ملزومات مدرسه، غذای روزانه و حمل و نقل (برای دانش آموزانی که محل زندگی آنها دور از مدرسه است) رایگان است.
4- در فنلاند هیچ معلم خصوصی یا آموزشگاه آزاد وجود ندارد. همچنین هیچ نوع کتاب کمک آموزشی و ... وجود ندارد و کتاب درسی یکسان برای همه وجود ندارد و کتاب های درسی با نظر مدرسه و معلم از بین کتاب های مختلفی که بر اساس سرفصل های نظام آموزشی این کشور توسط موسسات چاپ شده است انتخاب می شود. در برنامه های درسی مدارس تاکید زیادی بر آموزش موسیقی، ورزش و هنر است و از تلفیق موسیقی با آموزش سایر دروس بهره می برند.
5- میانگین دانش آموزان در کلاس های پیش دبستانی کمتر از 15 ، دبستان 20 دانش آموز و متوسطه اول 17 دانش آموز است.
6- مدارس خصوصی در فنلاند 3 درصد از دانش آموزان این کشور را پوشش می دهند که هزینه تحصیل این دانش آموزان مانند مدارس دولتی توسط دولت پرداخت می شود.
7- در فنلاند هیچ گونه مدرسه ای مانند مدارس تیزهوشان، نمونه و ... که بر اساس امتیازات خاص یا با استفاده از آزمون دانش آموز انتخاب نمایند، وجود ندارد. همچنین در نظام آموزشی فنلاند هیچ گونه رقابت و رتبه بندی وجود ندارد و اصل بر همکاری و عدالت آموزشی است.
8- با وجودی که نظام آموزشی فنلاند موفق ترین نظام آموزشی دنیاست در المپیاد ریاضی دنیا که از 1965 تاکنون در آن شرکت داشته است تنها یک مدال طلا و ایران که از سال 1985 حضور دارد 45 طلا کسب کرده است و جالب تر این که 77 درصد این مدال آوران ایرانی، ایران را ترک کرده اند.
9- سرانه هر دانش آموز در فنلاند در پیش دبستانی 5855 یورو، در دوره عمومی ابتدایی 9016 یورو، متوسطه دوم 7697 یورو و هنرستان 10446 یورو است.
10- تضمین کیفیت آموزشی به جای کنترل و نظارت بر اساس هدایت و پشتیبانی است. در فنلاند بازرسی مدارس از اوایل دهه 1990 لغو شده است و ارزیابی مدارس و معلمان از نوع خودارزیابی است.
11- ثبت نام دانش آموزان به صورت منطقه ای و در همان مدرسه نزدیک محل سکونت انجام می شود و قبل از شروع سال تحصیلی با دعوت نامه ای که از طرف شهرداری برای والدین دانش آموز ارسال می شود، مدرسه محل تحصیل آن معین می شود.
12- معلمان در دوره ابتدایی به مدت 6 سال و در دوره 3 ساله متوسطه اول در درس های تخصصی به مدت 3 سال همراه دانش آموز هستند.
13- یکی از نقاط قوت مدارس وجود گروه پشتیبان ( Pupil welfare team ) در هر مدرسه است که شامل مدیر، متخصص آموزش، پرستار، روان شناس، مشاور آموزشی، مددکار اجتماعی و ... است.
14- هر مدرسه ای دارای پزشک و پرستار خود است. پرستار کودکان را در مدرسه معاینه می کند و فقط در روزهای مشخصی از هفته در مدرسه حضور دارد.
15- در درمانگاه آموزشگاه ها، خدمات سلامت روانی برای دانش آموزان برنامه ریزی می شود. خدمات دندانپزشکی عمومی برای افراد زیر 18 سال رایگان است و با ارسال نامه به خانه از کودکان برای مراجعه به دندانپزشکی دعوت می شود. دندان های کودکان به طور مرتب مورد معاینه قرار می گیرند.
16- سال تحصیلی 190 روزه است اما جدول زمانی آن بر اساس تصمیمات منطقه ای است. حداقل تعداد درس در هفته بسته به پایه تحصیلی از 19 تا 30 ساعت است. هر کلاس درس 45 دقیقه است.
17- با وجود این که فنلاند یکی از سردترین کشورهای دنیاست و در بعضی نقاط شمالی فنلاند که پوشیده از برف فراوان است دما به بیست تا سی درجه زیر صفر می رسد اما هیچ گاه مدارس به این علت تعطیل نمی شوند.
18- با توجه به این که دانش آموزان به صورت منطقه ای در مدارس ثبت نام می شوند، دانش آموزان حتی در دوره ابتدایی با دوچرخه یا پیاده به مدرسه می روند. برای دانش آموزانی که در فاصله بیش از 5 کیلومتری مدرسه هستند سرویس حمل و نقل رایگان در نظر گرفته می شود. والدین در مدارس ابتدایی تعیین می کنند که برای دانش آموز خودشان چه مذهب و چه زبانی در کنار زبان های دیگر آموزش داده شود. برای افرادی که نمی خواهند آموزش مذهبی ارائه شود، درس اخلاق در نظر گرفته می شود.
19- با توجه به این که مدارس زیر نظر شهرداری ها هستند از نظر امکانات، تجهیزات و سالن ورزشی مجهز هستند و دانش آموزان در رشته های مختلف ورزشی می توانند فعالیت کنند. شاید دلیل اصلی این که سرانه مدال فنلاند نسبت به جمعیت در تمام تاریخ المپیک در جهان اول است، وجود همین امکانات و اهمیت دادن به ورزش دانش آموزان در مدرسه باشد. فنلاند با کسب 303 مدال در تاریخ المپیک تابستانی رتبه اول و ایران با کسب 68 مدال در رتبه 86 دنیا قرار دارند.
20- آموزش های نیازهای ویژه به دانش آموزان خاص به طور کلی همراه با جریان اصلی آموزش ارائه می شود.
21- گردش های هفتگی دانش آموزان از برنامه های مدارس است و معلمان فنلاندی در هفته تقریبا دو بار دانش آموزان را بیرون می برند. بیشتر اوقات هم از حمل و نقل عمومی استفاده می کنند. در هلسینکی استفاده دانش آموزان در ساعت مدرسه از خدمات حمل و نقل عمومی رایگان است.
22- هدف اصلی برنامه درسی فنلاند این است که دانش آموز به عنوان یک انسان و به عنوان یک شهروند رشد کند و تاکید بر چگونه یاد گرفتن آنان است به جای این که چه چیزهایی یاد بگیرند. شادی و نشاط یک اصل مهم در مدارس فنلاندی است و معلمان تلاش می کنند که محیط شادی را برای دانش آموزان در مدرسه فراهم کنند. بر این اساس در رتبه بندی شادترین کشورها، فنلاند رتبه نخست را به خود اختصاص داده است در حالی که رتبه ایران 106 است.
23- دانش آموزان فنلاندی هر روز غذای دلخواهشان را در مدرسه انتخاب و میل می کنند. آنها مستقل بودن را از همان سال های ابتدایی تمرین می کنند. در ناهار خوری بچه ها اجازه دارند که خودشان غذا بگیرند. در سالن غذاخوری خدمه ای وجود ندارد. بیش از 50 درصد غذای دانش آموزان ارگانیک بوده و تلاش می شود این درصد بالاتر رود. وعده غذای دانش آموزان شامل غذای گوشتی، شیر، نان تازه، سبزی ها و ... است. طرح تغذیه رایگان دانش آموزان از سال 1948 تاکنون در مدارس فنلاندی اجرا می شود. بر این اساس هیچ گونه سوء تغذیه ای در بین کودکان آنها مشاهده نمی شود.
24- در بعضی از مدارس فنلاند این امکان وجود دارد که دانش آموزان با کاشت محصولات کشاورزی در زمین اطراف مدرسه در تهیه غذای خود در مدرسه مشارکت کنند.
25- در فنلاند ، زمان بازی بخش بسیار مهم فرایند یادگیری است. ساعت تفریح زیاد است و حتی در زمستان بچه ها را تشویق می کنند که بیرون از کلاس در فضای آزاد بازی کنند. بر اساس خط مشی بسیاری از مدارس فنلاندی ، دانش آموزان ابتدایی باید به فضای باز بروند مگر آن که هوا سردتر از منفی 15 درجه سانتی گراد (5 درجه فارنهایت) باشد.
26- حیاط مدارس ابتدایی به انواع وسایل ورزشی و بازی همچون وسایل پارک ها مجهز است. معماری مدارس فنلاند شامل فضای باز، مکان های اجتماع، کتابخانه در دسترس، کلاس های بزرگ با پنجره های بزرگ، مدارس بدون دیوار و ... است. مدارس و دانشگاه ها فاقد دیوار و حصار هستند و دانش آموزان به راحتی با فضای بیرون مدرسه حتی اگر مدرسه کنار جنگل باشد در ارتباط هستند و رفت و آمد می کنند.
27- 100 درصد مدارس از نظر تجهیزات الکترونیکی مانند رایانه و تبلت مجهز هستند و دانش آموزان دوره متوسطه می توانند تبلت یا موبایل خود را به مدرسه بیاورند.
28- مدارس بدون یونیفرم یکسان هستند و دانش آموزان در پوشیدن لباس آزادند.
29- دانش آموزان فنلاندی بیش از دانش آموزان دیگر کشورها زمان استراحت و بازی دارند. نتایج چنین روشی خودکارآمدی، کاهش استرس، یادگیری اجتماعی و ... است. در برنامه های درسی مدارس تاکید زیادی بر آموزش موسیقی، ورزش و هنر است و از تلفیق موسیقی با آموزش سایر دروس بهره می برند.
30- اهمیت موسیقی در برنامه درسی مدارس، به حدی است که مثلا در کلاس پنجم تعداد ساعت درس ریاضی و درس موسیقی یکسان و هر دو سه ساعت در هفته است.
31- آنچه فنلاند را متمایز از دیگر کشورها می کند تمرکز بر آموزش غیر رسمی است. در یادگیری غیر رسمی ، مربی از موقعیت های موجود با طراحی از پیش تعیین شده حداکثر بهره را می برد. نظام فنلاندی به دنبال کم کردن شکاف و فاصله بین آموزش رسمی و غیر رسمی است و معلمان این کار را با ارتباط با مراکز علوم، مراکز طبیعت، موزه ها، کتابخانه ها و رسانه ها و بردن دانش آموزان به این فضاها صورت می دهند.
32- بر اساس برنامه ای در هلسینکی کل شهر به عنوان یک محیط یادگیری بزرگ در نظر گرفته شده است و یادگیری فقط به کلاس و مدرسه معطوف نمی شود و دانش آموزان و معلمان می توانند با استفاده از وسایل نقلیه عمومی به صورت رایگان در سطح این شهر مسافرت کنند و در یک محیط قابل اطمینان از پدیده های واقعی کسب اطلاعات کنند.
33- در نظام آموزشی فنلاند جایی برای رتبه بندی دانش آموزان و معلمان و تعیین شاگرد اول و دوم و ... معلم نمونه ، برگزیده و ... نیست. بر این اساس در و دیوار مدرسه هم از عکس و بنر دانش آموزان خالی است.
34- دانش آموزان فنلاند با میانگین زیر نیم ساعت تکلیف در شب، کمترین مقدار تکلیف در جهان را دارند. دانش آموزان فنلاندی معمولا نه معلم خصوصی دارند نه آموزش بیرون از مدرسه.
35- هیچ آزمون یا امتحان ملی برای دانش آموزان در دوره 9 ساله آموزش عمومی وجود ندارد و حتی نتایج ارزیابی ها و آزمون های بین المللی و ... در اختیار دانش آموزان و مدارس قرار نمی گیرد. در عوض، معلمان مسئولیت ارزیابی در موضوعات مربوطه خود را بر اساس اهداف نوشته شده در برنامه درسی انجام می دهند. مدارس هیچ نوع رتبه بندی ندارند و مقایسه ای بین آنها صورت نمی گیرد.
36- تنها آزمون ملی با عنوان آزمون پذیرش ملی ( National Matriculation Exam ) در پایان دوره متوسطه دوم برگزار می شود. این آزمون دو بار در سال در بهار و پاییز در همه مدارس متوسطه دوم فنلاند برگزار می شود. این آزمون به صورت کامپیوتری برگزار می شود و داوطلبان باید همه آزمون های منتخب را در سه دوره متوالی بگذرانند. یعنی در طول 18 ماه؛ ولی می توان آنها را در طی یک دوره نیز گذراند.
37- تشکیل کلاس برای آموزش مسائل دینی اقلیت ها به شرط وجود سه دانش آموز با گرفتن معلم مخصوص آن و پرداخت هزینه از سوی آموزش و پرورش صورت می گیرد.
38- والدین در مدارس ابتدایی تعیین می کنند که برای دانش آموز خودشان چه مذهب و چه زبانی در کنار زبان های دیگر آموزش داده شود. برای افرادی که نمی خواهند آموزش مذهبی ارائه شود، درس اخلاق در نظر گرفته می شود.
39- آموزش برنامه نویسی (کدنویسی) به دانش آموزان ابتدایی از برنامه هایی است که در مدارس فنلاند اجرا می شود. محیط برنامه نویسی که به صورت ویژوال طراحی شده، ابزاری را فراهم آورده که دانش آموزان با علاقه تمام و با تمام تمرکز، درگیر حل مسئله با استفاده از برنامه نویسی می شوند.
40- در مدارس فنلاندی ، آموزش زبان با بیش از 50 زبان برای افراد مهاجر با زبان مادری غیر فنلاندی تدریس می شود. همچنین آموزش مذهبی با بیش از 13 مذهب متفاوت فراهم شده است. از این میان 92 درصد دانش آموزان ابتدایی آموزش دین لوترانیسم (شاخه ای از مسیحیت) ، 3 درصد در دیگر مذهب ها و 5 درصد تنها آموزش اخلاق را می گذرانند.
منبع:
رضوی خسفی سید حسین (1399)، مدرسه خوب هر روز از نو باید ساخته شود، انتشارات تیک
( مجله پیوند / دوره 42 / شماره 8 / پیاپی 480 / بهمن 1399
گروه رسانه/
روزنامه 8 صبح افغانستان نوشت : ( این جا )
« برای اولین بار کمیسیون مستقل حقوق بشر تأیید کرد که طالبان در مناطق تحت کنترل خود در ولایتهای تخار، کندز، فاریاب و بدخشان بر زنان محدودیت اعمال کرده است. گزارشهای غیررسمی در روزهای گذشته از اعمال محدودیت طالبان بر زنان و مردان در ساحاتی که این گروه تازه در ولایتهای مزبور تصرف کرده، نشر شده بود، اما هیچ نهاد رسمی تاکنون آن را تأیید نکرده بود.
کمیسیون مستقل حقوق بشر روز چهارشنبه، بیستوسوم سرطان، گزارش خود را زیر نام «تشدید منازعات مسلحانه و افزایش رویدادهای نقض حقوق بشر» نشر کرد. طبق این گزارش، یافتههای کمیسیون مستقل حقوق بشر نشان میدهد که گروه طالبان پس از گرفتن کنترل ولسوالیها در شماری از ولایتهای کشور از جمله فاریاب، کندز، بدخشان و تخار به اِعمال محدودیتهای مخالف موازین حقوق بشر و قوانین نافذه کشور اقدام کرده است.
این محدودیتها براساس گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر، شامل ممنوعیت بیرون شدن زنان از خانه بدون حجاب و محرم شرعی، مسدود کردن مکاتب دخترانه و مکاتب مختلط، ممنوعیت ارایه خدمات صحی به زنان بدون محرم، ممنوعیت استفاده از تلویزیون، مجبور کردن آموزگاران و دانشآموزان مکاتب به استفاده از لنگی و نتراشیدن ریش از مهمترین محدودیتهایی است که سبب نگرانیهای جدی برای شهروندان شده است.
یک باشنده ولسوالی شیرینتگاب ولایت فاریاب، در گفتوگو با ناظران، کمیسیون مستقل حقوق بشر گفته است: «پس از اینکه ولسوالی شیرینتگاب کاملاً به دست طالبان سقوط کرد، اعضای این گروه برای زنان یکسلسله محدودیتهایی را وضع نموده و به تمام داکتران، رانندهگان ریکشا و دکانداران هشدار دادهاند که در صورت همکاری با زنان بدون محرم شرعی، مجازات خواهند شد.»
کمیسیون مستقل حقوق بشر همچنان گزارش داده است که طالبان در ولسوالیهای کشم، بهارک، جرم، ارگو، خاش، شغنان و اشکاشم با نشر نامههای متعددی به زنان اعلام کردهاند که بدون محرم شرعی اجازه رفتن به بیرون از خانه را ندارند. جوانان باید ریش بگذارند و در نمازهای جماعت حاضر شوند.
طبق گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر، این گروه به مساجد نامه فرستاده و از آنها خواسته است، خانوادههایی که دو یا سه فرزند دارند، یکی از آنها را شامل صفوف طالبان کنند و نیز مردم مکلفاند عشر و زکات خود را در اسرع وقت در اختیار این گروه قرار دهند.
در گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر آمده است: «در پی تشدید خشونتها در کشور، وضعیت حقوق بشر در جریان ۱۵ روز نخست ماه سرطان با چالشها و نگرانیهای جدیتری مواجه شده است. بربنیاد یافتههای کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، دسترسی شهروندان به حقوق و آزادیهای اساسیشان در شماری از ولایتها محدودتر شده است. چنانکه بیجاشدهگی گسترده مردم در نقاط مختلف کشور، دسترسی محدود به خدمات صحی و افزایش میزان فقر و مشکلات اقتصادی از مهمترین مواردیاند که حاکی از بدتر شدن وضعیت حقوق بشر میباشد.»
گروه طالبان تاکنون به گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر واکنش نشان نداده است. این گروه اما صدور اعلامیهها و اعمال محدودیت بر زنان را در قلمرو خود قبلاً تکذیب کرده بود.
تلفات ۱۵ روزه جنگ
گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر ۱۵ روز نخست ماه جاری سرطان را دربر میگیرد. گسترش جنگ در این مدت سبب کشته شدن ۱۹۱ تن و زخمی شدن یک هزار و ۵۹ تن دیگر شده است. کمیسیون مستقل حقوق بشر گفته است که حقوق بشردوستانه بینالمللی و قواعد حاکم بر منازعات مسلحانه، کشتن و مجروح کردن افراد غیرنظامی را بهشدت ممنوع کرده است. طبق این قواعد هیچیک از طرفهای درگیر منازعه مجاز به اِعمال روشها و اقداماتی نیستند که منجر به آسیب رساندن به غیرنظامیان شود.
کمیسیون مستقل حقوق بشر گفته است که با وجود این قواعد، از یکم تا پانزدهم ماه سرطان، ۱۴۸ مرد، ۱۴ زن و ۲۹ کودک کشته و ۵۴۸ مرد، ۱۱۷ زن و ۳۹۴ کودک زخمی شدهاند.
این نهاد گفته است که تشدید خشونتها و گسترش دامنه جنگ در نقاط متفاوت افغانستان، بهویژه در دو ماه اخیر، به زندهگی شهروندان کشور در عرصههای متفاوت آسیبهای جدی و زیانباری زده است. یافتههای کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان نشان میدهد که به دلیل عدم التزام طرفهای درگیر منازعه به موازین حقوق بشر دوستانه بینالمللی، میزان تلفات ملکی، بیجاشدهگی شهروندان و به این ترتیب، آثار خشونت در ولایات متفاوت افزایش چشمگیری داشته است.
از جانب دیگر، کمیسیون مستقل حقوق بشر گزارش داده است که افزایش قیمت مواد غذایی و محدود شدن دسترسی شهروندان به خدمات صحی در نتیجه مسدود شدن شاهراههای عمومی، تخریب تأسیسات عامالمنفعه، اعمال محدودیت بر آزادیهای اساسی شهروندان و بهویژه محدود شدن دسترسی زنان به خدمات آموزشی و صحی از دیگر پیامدهای جنگ جاری در کشور است که نگرانیهای جدی را برای مردم ایجاد کرده است.
ارتکاب جنایات جنگی
کمیسیون مستقل حقوق بشر دریافته است که طرفهای درگیر منازعه پیوسته و به صورت متداوم مرتکب نقض حقوق بشر دوستانه بینالمللی و قواعد حاکم بر منازعات مسلحانه شدهاند. این نهاد گفته است، درحالیکه رعایت اصل محدودیت، اصل ضرورت نظامی و تناسب، اصل تفکیک و اصل رفتار انسانی و عدم تبعیض بهموجب حقوق بشر دوستانه بینالمللی، مهمترین مکلفیت طرفهای درگیر منازعه است. کمیسیون مستقل حقوق بشر افزوده است که این اصول و دیگر قواعد حقوق بشردوستانه بینالمللی توسط گروه طالبان و نیروهای امنیتی، نقض شده است.
طالبان مردم را کوچ اجباری دادهاند
کمیسیون مستقل حقوق بشر تأیید کرده است که طالبان از یکم تا چهارم ماه سرطان، ۴۰۰ خانواده بدخشانی را از منطقه باغ شرکت ولایت کندز کوچ اجباری داده و سپس خانههای آنان را به آتش کشیده و اموال و داراییشان را به غارت بردهاند.
یک باشنده این منطقه، به کمیسیون مستقل حقوق بشر گفته است: «طالبان به جرم قومیت و بدخشانی بودن خانه و کاشانه ما را آتش زدند و سه نفر را پس از لتوکوب زیادْ تیرباران کردند. طالبان بقیه افراد را با توهین و تحقیر و شکنجه، کوچ اجباری دادند و دار و ندار ما را چپاول کردند، حیوانات ما را از بین بردند و خانههایمان را به آتش کشیدند.»
یک باشنده دیگر منطقه باغ شرکت کندز نیز گفته است که طالبان در چاه آب آشامیدنی بمبدستی انداختهاند تا کسی از آن استفاده نتواند. او افزوده است: «جرم ما فقط حمایت از نیروهای امنیتی و دادن آب و نان در حالت جنگ و محاصره برای آنها بود. در منطقه باغشرکت نهتنها تاجیکان بدخشانی، بلکه پشتونها و اوزبیکها نیز بودند و آنها نیز به نیروهای امنیتی آب و غذا داده بودند، اما طالبان صرفاً افراد وابسته به گروه قومی تاجیک را به قتل رساندند و با تحقیر و توهین و ترس و ارعاب مجبور به کوچیدنشان کردند.»
یکی دیگر از مواردی که توسط کمیسیون مستقل حقوق بشر گزارش داده شده است، تخریب تأسیسات عامه و ملکیتهای مردم در جریان جنگ است. یک بیجاشده روستای سرتگاب ولسوالی پاتوی ولایت دایکندی به ناظران کمیسیون گفته است: «طالبان سرتگاب را سقوط داده و تحت تصرف خویش درآوردند و خانههای مسکونی و مزارع را به آتش کشیدند. آنها تعداد ۱۳ قلعه مسکونی را منفجر نموده و خرمنهای ما را آتش زدند و اموال دکانهای ما را غارت کردند، مردم دیگر امیدی به بازگشت به منطقهشان ندارند و از دولت خواهان همکاری هستند.»
تخریب سایت انترنتی سلام در ولایت هرات از سوی طالبان و غارت تجهیزات آن، از دیگر مواردی است که کمیسیون مستقل حقوق بشر آن را ثبت کرده است. یک عضو برجسته یک شرکت دولتی در صحبت با ناظران این کمیسیون گفته است که طالبان در دوازدهم ماه سرطان، تجهیزات انترنتی این سایت از جمله ۲۴ هزار باطری آن را غارت کردهاند. ایستگاه راهآهن روزنک در هرات و تجهیزات آن نیز به گفته کمیسیون مستقل حقوق بشر از سوی طالبان غارت شده است.
یافتههای کمیسیون مستقل حقوق بشر همچنان نشان میدهد که در نیمه اول ماه سرطان، ۷۸ هزار و ۹۱۱ خانواده در نتیجه جنگ آواره شدهاند.
کمیسیون مستقل حقوق بشر با نشر این گزارش گفته است که تداوم جنگ و خشونت در کشور بر ابعاد مختلف وضعیت حقوق بشر سایه افکنده و به این ترتیب، چالشها و نگرانیهای جدی را به بار آورده است. طبق این گزارش، میزان دسترسی شهروندان به حقوق و آزادیهای اساسیشان از جمله حق رفتوآمد و انتخاب آزادانه مسکن، حق دسترسی به خدمات صحی، حق کار، حق آموزش و پرورش و حق برخورداری از سطح مناسب زندهگی در طی ۱۵ روز نخست ماه سرطان، محدودتر شده است.
در پایان این نهاد از طرفهای جنگ خواسته است که حقوق بشر دوستانه بینالمللی و ارزشهای حقوق بشرسی را رعایت کنند و به مناسبت عیدقربانی آتشبس سراسری را اعلام و خشونتها را متوقف کنند.
سازمان ملل متحد نیز با نشر اعلامیهای نسبت به وضعیت نقض گسترده حقوق بشر در کشور ابراز نگرانی کرده است.
پایان پیام/
چندین دهه است که شعار میدهیم به صلح نیاز داریم و صلح ضرورت جامعه است. با توجه به این اصل مهم، انتظار میرود که سیستمهای آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی افغانستان، پیوسته این ادعا را حمایت کنند. یعنی محتوا تولید کنند و افراد جامعه را برای رسیدن به صلح آماده کنند. پرسش اساسی این نوشته این است که چقدر نظامهای آموزشی ما در راستای صلحسازی عمل کردهاند؟ آیا آنها در طول دو دهه گذشته توانستهاند، محتواهای صلحآمیز، مطابق با نیاز جامعه تولید کنند؟
سازمان ملل متحد بهعنوان روشی پیشگیرانه، دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ را دهه بینالمللی فرهنگ صلح و عدم خشونت نامگذاری کرد. در همین راستا یونسکو، ارزش ترویج فرهنگ صلح را چنین معرفی میکند :
«آموزش فرهنگ صلح منجر به پرورش و ترویج اعتقادات و اقداماتی خواهد شد که مردم هر کشور باید متناسب با ساختارهای خاص فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود به آن عمل کنند. عامل اصلی تحکیم این فرهنگ در جامعه تبدیل رقابتهای خشونتآمیز به همکاریهای مبتنی بر ارزشها و اهداف مشترک است.»
با وجود آنکه در طول تقریبا دو دهه گذشته نظام آموزشی ما یکی از نهادهایی بوده که بیشترین بودجه را داشته، اما در عین زمان یک از آلودهترین و فاسدترین نهادهای ما نیز بوده است. افشای صدها مکتب خیالی در زمان وزارت آقای فاروق وردک و فساد گسترده در این نهاد، نشاندهنده وضعیت اسفبار مدیریت بنیادیترین نظام ما در عرصه آموزش است. سرنوشت فاروق وردک و مکاتب خیالیاش هیچ گاه مشخص نشد. این در حالی است که به باور یونیسف، «حدود ۳.۷ میلیون کودک فاقد دسترسی به آموزش هستند که ۶۰ درصد آنها را دختران تشکیل میدهند.».
در بخش تحصیلات عالی نیز وضعیت بهتری وجود ندارد. واقعیت این است که وضعیت تولید محتوا و بروندادهای دانشگاهها در افغانستان فاجعهبار است. کیفیت پایین مواد و محتواهای درسی، بهروز نبودن و ناکارآمدی محتواهای تولیدشده، متدهای تدریس فرسوده، چپترمحوری، فضاهای آموزشی نامناسب و فاقد استاندرد و در نهایت فساد در نظامهای آموزش و پرورش و آموزش عالی موجب شده که در طول دو دهه گذشته، افغانستان تنها بهلحاظ کمیت در عرصه آموزشی رشد کند. بزرگترین مشکل این است که محتواهای تولیدشده با واقعیات جامعه در عرصههای مختلف اجتماعی و اقتصادی همخوانی و مطابقت ندارد. به این معنی که سیستمهای آموزشی ما هر کدام مسیر خودشان را میروند.
سیستم آموزش عالی افغانستان در طول دو دهه گذشته که فرصت نفسکشیدن و قدبرافراشتن پیدا کرد در زمینه صلحسازی در جامعه توجه چندانی نشان نداده است. استادان و دانشکده شرعیات ما با محتوای ثقافت اسلامی بیش از آنکه مدارا، همدیگرپذیری و صلح را آموزش دهند، افراطگرایی و خشونت را محور آموزش قرار دادهاند. این موضوع را میشود از رشد افراطگرایی در میان دانشجویان دانشگاههای افغانستان، بهخصوص دو دانشگاه کابل و ننگرهار به خوبی مشاهده کرد. دانشجویان معترض در سال ۲۰۱۵ در ننگرهار، پرچم داعش و طالب را برافراشتند. هرچند عمل آنان مورد نکوهش قرار گرفت اما بیانگر واقعیت تلخ ناکارآمدی آموزش عالی در افغانستان بود. آموزش صلح، معطوف به پرورش است. پرورش جنبههایی از شخصیت و وجود فرد که در آن ارزشها و نگرشهای افراد جامعه موجب تغییر رفتار میشوند.
یک موضوع اساسی که فرایند صلحسازی را همه روزه در افغانستان به چالش میکشد، زمینههای اجتماعی تولید خشونت است. این زمینهها در قالب فرهنگ، زبان، روابط اجتماعی و امر روزمره، پیوسته مفهوم صلح را تهدید میکنند. نقطهای که دقیقا سیستم آموزشی ما باید وارد میشد و مسئولیت اجتماعی خود را ایفا میکرد. متأسفانه، نظامهای آموزشی ما بیشترین تمرکزشان بر امر آموزش بوده است. یعنی تلاششان این بوده که شاگردان و دانشجویان را مورد آماج اطلاعات و مفاهیم مختلف قرار دهند. گاهی این اطلاعات و مفاهیم در تضاد با یکدیگر بوده، طوری که عاجز از ایجاد یک ساخت معنادار بوده است. اینکه این اطلاعات و مفاهیم چقدر مطابق با نیازهای جامعه و دانشجویان بوده و در زندگی واقعی آنان کاربرد داشته، بحثی است جداگانه که خارج از موضوع این نوشته است.
در این بمباران اطلاعات و مفاهیم آنچه که نظامهای آموزشی ما از آن غفلت کردند، توجه به امر پرورش افراد بوده است. مهارتهای زندگی، همدیگرپذیری، احترامگذاشتن، رعایت اصل احترام به قانون، مسئولیتپذیری، صلحخواهی و موارد بسیاری را میتوان برشمرد که معطوف به امر پرورش میشوند و جایشان در درون محتواهای نظامهای آموزشی ما خالی است. بلایی که سیستمهای آموزشی ما بر سر دانشجو و دانشآموز آورد، این بود که خلاقیت و تخیل آنان را از بین برد.
ما پس از دو دهه سرمایهگذاری با نسلی روبهروییم که فاقد اندیشه، تحلیل و تفکر انتقادی است. نسلی که بیگمان باید بزرگترین سرمایه و منابع ما میبود اکنون فاقد عاملیت و تفکر در بسیاری از حوزههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.
حقیقت این است که نظام آموزش و پرورش و تحصیلات عالی افغانستان چنین از قافله صلحسازی بسیار عقب است. به این معنی که برونداد این دو نهاد اگر برخلاف جریان صلحخواهی نباشد آن را تقویت نمیکند. حقیقت این است که نظام آموزش و پرورش و تحصیلات عالی افغانستان از تشخیص نیازهای جامعه و دانشجویان عاجز است. دانش تولیدشده در نظامهای آموزشی ما کاربردی نیست و مهمتر از همه اینکه از تولید محتواهای پرورشی همچون صلحسازی غافل بوده است. برونداد این دو نهاد اگر بر خلاف ادعای صلحخواهی جامعه نباشد آن را تقویت نمیکند.
در روند صلح کلمبیا، نهادهای مختلفی از جمله دانشگاه ملی کلمبیا، نقش اساسی را برای بهوجودآوردن گفتمان صلح داشتند. دانشگاه ملی کلمبیا نمونه موفق از نهادی است که در خدمت صلح یک جامعه، تلاشهای نتیجهبخشی انجام داده است. این دانشگاه، با درک واقعیتهای اجتماعی، سیاسی و نیازهای جامعه به صلح، بستری را برای روایت دردها و زخمهای جنگ گشود. برنامههای مختلفی را در این راستا ترتیب داد. صدای قربانیان جنگ را به صورت گسترده بازتاب داد. به طوری که در روند صلح کلمبیا، حقوق قربانیان جنگ، محور گفتوگوهای صلح این کشور واقع شد.
زمانی که ارزشهای جامعه از طریق نهادهای آموزشی آن نهادینه نشوند و نهادهای آموزشی کارکردی باژگونه یابند، چگونه میتوان انتظار داشت که ما به صلح دست یابیم؟
درست است که آموزش کیمیا، فیزیک، هندسه اهمیت دارد و نظامهای آموزشی باید به آن توجه کنند، اما برنامههای درسی صلحمحور نیز نیاز جامعه ماست. ما نیاز داشتیم در یک جامعه متکثر، چندقومی و پساجنگ یاد بگیریم چطور به باورهای یکدیگر احترام بگذاریم. ما نیاز داشتیم بدانیم صلح، امنیت و مدارا چیست و چگونه در جامعه تحقق مییابد. ما نیاز به درک وسیعی از حقوق بشر و احترام به دیگری داشتیم. ما نیاز داشتیم پایههای دموکراسی نوپایمان روزبهروز در مکاتب و دانشگاهها توسط سیستمهای آموزشیمان تقویت میشد. اگر ما آن چنان که ادعا کرده بودیم که صلح ضرورت جامعه است، طی دو دهه گذشته باید برای آن برنامهریزی میکردیم. اگر چنین کرده بودیم، امروز دانشگاهها و مکاتبمان هر کدام پرچمدار مبارزه با خشونت و افراطگرایی بودند. اما بزرگترین دانشگاه ما در قلب شهر کابل مورد حمله تروریستی قرار میگیرد درحالیکه این باور وجود دارد که برخی دانشجویان و استادان این دانشگاه در زمینهسازی و تحقق این حمله نقش داشتهاند.
صلح مفهومی است که دربرگیرنده معانی مختلفی است و راههای رسیدن به آن هم بسیار متنوع و در مواردی پیچیده است. صلح نبود جنگ نیست، بلكه مقصود از آن، رسیدن به نوعی هماهنگی در تمامی سطوح فعالیتها و تلاشهای انسان میباشد. صلح مفهومی فراتر از احساس آرامش یا فقدان خشونت و یا حتا رفع برخی نیازهای اساسی دارد و میتوان آن را وجود عدالت، عشق، برابری و یگانگی در تمام وجوه زندگی معنا کرد. بود یا نبودِ این مؤلفهها و ویژگیها در ارتباطات فردی، در جوامع بشری و در قوانین حکومتی و نیز در بسیاری جاهای دیگر دیده میشود.
بنابراین لازم است که صلح نه بهعنوان یک مفهوم وسیع، بلکه بهعنوان یک واقعیت ملموس آموخته شود و برای آموزش و ترویج آن از همهی منابع و امکانات استفاده شود. مکاتب و دانشگاهها میتوانند مسائلی مانند تنوع فرهنگهای انسانی، جمعیت، تخریب اکوسیستم و آلودگی، نژادپرستی، جنگ، تروریسم، روابط جهانی و جز اینها را برگزینند و برای افزایش آگاهی محصلان و دانشجویان دربارهی آنها به بحث و گفتوگو بپردازند.
آموزش صلح، معطوف به پرورش است. پرورش جنبههایی از شخصیت و وجود فرد که در آن ارزشها و نگرشهای افراد جامعه موجب تغییر رفتار میشوند. در این نوع از آموزش افراد یاد میگیرند که چطور از خشونت پرهیز کنند، چگونه از ارزشهای صلحآمیز پاسداری کنند. چگونه به حقوق بشر، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی احترام بگذارند و در نهایت در آموزش صلح، افراد چگونگی همزیستی مسالمتآمیز را در کنار یکدیگر تجربه میکنند. از برآیند چنین آموزشی، فرهنگ مبتنی بر صلح و صلحخواهی تولید میشود.
گروه رسانه/
تابلوی بزرگی از چهره افغانستان در مقر سازمان ملل متحد نصب شد .
این تابلو در جریان یک ماه توسط نقاشان دختر و پسر نهاد هنر سالار در کابل ترسیم شده است.
گروه رسانه/
نتیجه یک پژوهش دانشگاهی ثابت میکند که پدر و مادرها چقدر میتوانند با منش خود، فراتر از تصورات مرسوم مثل کمک به تکالیف مدرسه، بر انگیزه، آمادگی و اشتیاق یادگیری فرزندان خود موثر باشند.
تیمی متشکل از پژوهشگران دانشگاه فنی مونیخ در ارزیابی نتایج ۱۸ تحقیق کلان و ۱۷۰۰ مطالعه منفرد دیگر به این جمعبست رسیده که منش و رویکرد والدین به مسائل آموزشی، تاثیری بس مهم بر عملکرد و انگیزه فرزندان دارد.
وقتی پدرها و مادرها در خانه با بچهها درباره انتظارات آنها از تحصیل، مدرک، شغل مورد علاقه یا اهمیت آموزش در زندگی شخصی یا اجتماعی صحبت میکنند، تاثیری شگرف در ذهن فرزندان میگذارند که به مراتب از صحبت در باره مدرسه یا کمک به انجام تکالیف آنها سازندهتر است. به عبارت دیگر، بچهها خودشان به معنا و مفهوم آموزش فکر میکنند و با انگیزه یا شوقی درونی دست به انتخاب میزنند.
خانم هولتزبرگر، مدیر پروژه تحقیقاتی دانشگاه فنی مونیخ میگوید، بیش از هر چیز باید مسئله توقع از آموزش برای فرزندان روشن شود: «محیط مناسب یادگیری، رفتن به کتابخانه و مطالعه همه و همه خوب هستند اما در مقایسه باید گفت که مکالمه و تبادل نظر با بچهها در باره اهمیت یا هدف آموزش، موثرتر است.»
توصیه او این است که والدین و بچهها باید با همدیگر در باره چشماندازهای آموزش، استعدادها،علائق یا بیعلاقگی فرزندان به این و آن درس صحبت کنند. مواردی از این دست که هدف از دروس چیست، چه گزینههایی را دوست دارند، با چه مشکلاتی روبه رو هستند یا چه امکاناتی برای انتظاراتشان موجود است. هولتزبرگر میگوید باید مشوق مشارکت فعال بچهها در این عرصهها بود و پاداش یا جریمه در تحصیل، رضایت یا نارضایتی و تشویق یا تنبیه را تنها بر اساس نمره پیش نبرد.
دویچهوله
مقدمه مترجم
کالاها و خدمات چینی برای بعضی از مردم مخصوصا در جامعه ایرانی مترادف شده با جنس بنجل و کیفیت نازل. اما نمیتوان انکار کرد که چین نقشی تعیین کننده در اقتصاد و سیاست جهان ایفا میکند. این کشور با وجودی که یکی از غول های اقتصادی جهان محسوب میشود اما در دوران کرونا تلاشهایش را دوچندان کرده است تا این تهدید را به فرصت تبدیل کند و از موقعیت به وجود آمده که خود مسبب آن است حداکثر استفاده را بکند و از آن به عنوان سکویی برای جهش و رشد بیشتر اقتصادی و کسب رتبه اول اقتصاد جهان و بهتر کردن وجه بین المللی خود سود ببرد. بیراه نیست اگر گفته شود پیشرفت های عظیم و حسادت برانگیز چین از قبل تعامل با غرب که به عنوان خاستگاه و بستر علم و تکنولوژی در قرون اخیر ظهور یافته با پشتوانه اتخاذ سیاست های مدبرانه و عاقلانه رهبران آن و به کارگیری مدیریت علمی و نیروی انسانی آموزش دیده و متخصص کلید خورده است.
چین هیچ وقت خود را بی نیاز از علم و تکنولوژی غرب احساس نکرده و به هر قیمتی حتی با کوتاه آمدن و امتیاز دادن روابط خود با غرب را حفظ کرده است. هرچه باشد نام کشور چین با ویروس کرونا و شهر ووهان گره خورده است. از طرفی این کشور با مشکلاتی مانند حقوق بشر، وضعیت اویغورها در استان سینکیانگ، دموکراسی و مساله هنگگنگ، سرقت و جاسوسی تکنولوژیکی، علمی و صنعتی از غرب دست و پنجه نرم می کند. همچنین موضوع دیگر منشا آزمایشگاهی یا انسانی ویروس کروناست که غرب مخصوصا ایالات متحده اصرار به شفافیت و همکاری چین در زمینه روشن شدن موضوع دارد. اما دولت چین ناخن خشکتر از آن است که به محققان و پژوهشگران غرب اجازه دسترسی آزاد به مناطق مشکوک و بررسی و واکاوی بیشتر مساله را بدهد.
دیپلماسی واکسن که چین با بروز بیماری کرونا و در رقابت با قدرتهای اقتصادی غرب مانند آمریکا دنبال میکند موفق شده است میلیون ها دوز واکسن کرونا را به کشورهای در حال توسعه و فقیر صادر کند. اما به نظر میرسد این استراتژی در مسیر موفقیت خود به موانعی برخورد کرده است و ممکن است نتایج منفی برای این کشور به بار آورد. خلاصه داستان این است که واکسنهای ساخت شرکتهای چینی انتظارات را برآورد نکرده و نتایج عملی را که مدنظر بوده به دست نداده است. به سخن دیگر ، این واکسن ها آن چنان که باید تاثیرگذار نبوده و صدای مشتریها را درآورده است.
آن چه در پی میآید برگردان دو مقاله در خصوص کارایی و تاثیرگذاری واکسنهای ساخت چین است. مقاله اول با عنوان «شکست واکسن کووید چین» که به نوعی خلاصه فشرده ای از مقاله دوم است از وب سایت خبری اکسیوس (Axios) انتخاب شده که معروف است عادت دارد مقالات و اخبار کوتاه (کمتر از 300 کلمه-حدودا نصف صفحه) را درج کند. اما مقاله دوم با نام «نتیجه اعتماد به واکسن چینی: شیوع موج کرونا» که یک مقاله مفصل است از روزنامه نیویورکتایمز انتخاب شده که به کارایی و وضعیت کیفی واکسن های چینی در چند کشور میپردازد. اگر زمان کافی برای خواندن ترجمه هر دو مقاله را ندارید پیشنهاد می شود به مقاله اول اکتفا کنید.
شکست واکسن کووید چین
پایگاه خبری اکسیوس، 2 تیر 1400
شرح عکس: تزریق یک دوز از واکسن کووید-19 به یک شهروند چینی در مجتمع ورزشی مونگها در ماکائو واقع در جنوب چین.
تعدادی از کشورها که با جدیت و اشتیاق مردم خود را با واکسنهای کووید چین واکسینه کردند حالا با موج وحشتناک جدیدی از شیوع کرونا روبه رو هستند.
چرا این مساله این قدر مهم است؟ پکن برای بستن قراردادهای تجاری و افرایش نفوذ و قدرت خود دیپلماسی واکسن را در کشورهای در حال توسعه در اولویت قرار داده است. درز و نشر این اخبار دیپلماسی واکس چین را تضعیف می کند.
گزارش نیویورک تایمز (مقاله بعدی) میگوید که 50 تا 68 درصد جمعیت در کشورهای سیشل، شیلی، بحرین و مغولستان به طور کامل واکسینه شده اند. این درصد از ایالات متحده هم پیشی گرفته است.
در مقام مقایسه ، اسرائیل از فایزر استفاده کرده و 4.95 (چهار و نودوپنج صدم) مورد در یک میلیون نفر ابتلا به بیماری داشته است. این در حالی است که در مقابل این میزان، سیشل 716 مورد ابتلا به کرونا برای یک میلیون نفر جمعیت داشته است.
نکته اصلی: چین دهها میلیون دوز واکسن به کشورها صادر کرده است.
اما اگر مردم این کشورها دوزهای واکسن چینی را نخواهند ایالات متحده می تواند کنترل و فرمان واکسن در جهان را در دست گیرد.
***
نتیجه اعتماد به واکسن چینی: شیوع مجدد موج کرونا
سویی-لی وی، نیویورک تایمز، 1 تیر 1400
مترجم: علیرضا طالبزاده
در حال حاضر بیش از 90 کشور جهان از دوزهای واکسن وارد شده از چین استفاده می کنند. کارشناسان میگویند که گسترش ابتلا به این بیماری و آلودگی های اخیر در این کشورها باید به عنوان زنگ خطری برای تلاشهای جامعه جهانی در مبارزه با این بیماری محسوب شود.
شرح عکس: تشییع جنازه در کودوس، اندونزی، ماه می (اردیبهشت). علیرغم میزان بالای واکسیناسون با واکسنهای ساخت چین بسیاری از کشورها موج جدید شیوع کرونا را تجربه میکنند.
مغولستان به مردمش قول تابستانی عاری از کووید داده بود. بحرین وعده بازگشت به وضعیت عادی زندگی داده بود. کشور جزیرهای کوچک سیشل در نظر داشت که رونقی به اقتصاد خود بدهد.
همه این سه کشور حداقل به قسمی تخم مرغ های اعتماد خود را در سبد واکسن های ساخت چین که به آسانی در دسترس بود قرار دادند. این باعث می شد که آنها بتوانند برنامه بلندپروازانه واکسیناسیون خود را در زمانی که بیشتر کشورهای جهان به واکسن دسترسی نداشتند به پیش ببرند.
اما به جای رهایی از ویروس کرونا همه این سه کشور در حال حاضر با موج گسترده کرونا دست و پنجه نرم میکنند.
چین کمپین دیپلماسی واکسن خود را با این وعده که تزریق دوزهای واکسن چینی در جلوگیری از ابتلا به موارد شدید کووید-19 بی خطر و موثر است شروع کرد. در آن زمان به موفقیت واکسن های ساخت چین و دیگر واکسنها در جلوگیری از انتشار و انتقال بیماری اطمینان کمتری بود و به دیده تردی به تاثیر واکسن ها مینگریستند .
حالا نمونه هایی از چند کشور نشان می دهند که واکسن های چینی ممکن است در جلوگیری از شیوع ویروس مخصوصا گونه های جدید آن موثر نباشد. تجارب این کشورها حقیقت تلخی را در قبال جهان بعد از همهگیری در جلوی چشم ما قرار می دهد: میزان بهبودی ممکن است بستگی به این داشته باشد که دولتها از کدام نوع واکسن به مردم خود تزریق کردهاند.
طبق یک پروژه ردیابی دادهها که موسسه «جهان در آمار» (Our World in Data) انجام داده 50 تا 68 درصد جمعیت کشورهای سیشل، چین، بحرین و مغولستان به طور کامل واکسینه شدهاند. این رقم بیشتر از درصد واکسیناسیون در ایالات متحده است. بر اساس دادههای نیویورک تایمز هر چهار کشور در رتبه بندی در میان 10 کشوری هستند که بدترین و شدیدترین شیوع کرونا تا هفته گذشته را دارند. و اینکه همه این چهار کشور در حال حاضر از دوزهای واکسنی استفاده می کنند که توسط دو شرکت چینی سازنده واکسن بنامهای ساینوفارم (Sinopharm) و ساینوواک بیوتک (Sinovac Biotech) ساخته میشود.
جین دانگیان، یک ویروسشناس در دانشگاه هنگکنگ می گوید: «اگر واکسنهای چینی به حد کافی با کیفیت باشند نباید این الگو را مشاهده کنیم. چینیها مسئول هستند که این نقایص را جبران کنند.»
شرح عکس: واکسیناسیون در جزیره چیلویی، شیلی. در شیلی، سیشل، بحرین و مغولستان 50 تا 68 درصد جمعیت به طور کامل واکسینه شده اند.
دانشمندان به درستی نمیدانند که چرا بعضی کشورها با میزان واکسیناسیون نسبتا بالا از شیوع بیماری رنج میبرند. ظهور انواع جدید ویروس، کنترل های اجتماعی که به سرعت شل و کمتر میشود و رفتارهای بدون احتیاط بعد از تنها تزریق دوز اول از دو دوز احتمالاتی هستند که برای علت این گسترش مطرح می شوند.
در ایالات متحده تقریبا 45 درصد از جمعیت به طور کامل واکسینه شدهاند. برای بیشتر آنها دوزهایی را تزریق کردهاند که ساخت دو شرکت فایزر بیونتک (Pfizer-BioNTech) و مادرنا (Moderna) هستند. موارد ابتلا به بیماری در عرض شش ماه تا 94 درصد کمتر شده است.
اسرائیل دوزهای واکسن خود را از فایزر تهیه کرده است و بعد از سیشل رتبه دوم از نظر بالاترین میزان واکسیناسیون در جهان را داراست. در حال حاضر تعداد روزانه موارد جدید کووید-19 تایید شده در اسرائیل 4.95 (چهار و نود و پنج صدم) در یک میلیون است.
در سیشل که عمدتا از واکسن سینوفارم استفاده کرده این رقم به بیش از 716 مورد در هر میلیون میرسد .
اختلافات و ناهمگونی ها از این دست میتواند جهانی را به وجود آورد که در آن براساس این همهگیری سه نوع کشور میتوان یافت: کشورهای ثروتمند که از منابع خود برای تهیه دوزهای واکسن فایزر-بیونتک و مادرنا استفاده کردند، کشورهای فقیرتر که هنوز با ایمن کردن و واکسینه کردن بیشتر شهروندانشان فاصله زیادی دارند و گروه بعدی کشورهایی هستند که به طور کامل واکسینه شده اند اما تنها تا حدودی از ایمنی برخوردار هستند.
چین و بیش از 90 کشور جهان که دوزهای واکسن چینی را دریافت کرده اند ممکن است در گروه سوم قرار گیرند که شاید با قرنطینه های دوره ای، تست ها و محدودیت ها در زندگی روزانه برای ماه ها و سال های آتی دست و پنجه نرم كنند. و از آنجایی که شهروندان بیشتری کیفیت و تاثیرگذاری دوزهای واکسن چینی را زیر سوال می برند متقاعد کردن افراد واکسینه نشده برای ایستادن در صف واکسیناسیون نیز ممکن است سختتر باشد.
اوتگنجارگال باتار یک ماه بعد از زدن دوز دوم واکسن ساینوفارم مریض و تست کرونایش مثبت اعلام شد. او که یک کارگر معدن 31 ساله است 9 روز را در بیمارستانی در اولانباتار، مرکز مغولستان گذراند. اوتگنجارگال گفت که به موثر بودن واکسنی را که تزریق کرده شک دارد و آن را زیر سوال می برد. او همچنین گفت: «مردم متقاعد شده بودند که اگر ما واکسینه شویم تابستانی بدون کووید را سپری خواهیم کرد. اما حالا معلوم شده است که این واقعیت ندارد.»
شرح عکس: عابرین با ماسک بر صورت در اولان باتار، مغولستان
پکن دیپلماسی واکسن خود را به عنوان فرصتی می دید که از طریق این همهگیری می توانست نفوذ و قدرت خود را در جهان افزایش داده و بیشتر به عنوان قدرت جهانی تاثیرگذار ظهور کند.
شی جینپینگ، رهبر چین قول داد که واکسن چینی را که میتواند به آسانی ذخیره و حمل شود به میلیون ها نفر در سراسر جهان رسانده شود. او این کار را یک امر عامالمنفعه (خیر) جهانی نامید.
مغولستان که در این کار ذینفع بود از این فرصت استفاده کرد و میلیونها دوز واکسن ساینوفارم چینی را به دست آورد. این کشور کوچک به سرعت یک برنامه واکسیناسیون شروع و محدودیت ها را کمتر کرد. حالا این کشور 52 درصد از جمعیتش را واکسینه کرده است. اما روز یکشنبه رکورد 2400 مورد ابتلای جدید را ثبت کرد. رقمی که چهار برابر ماه قبل است.
وزارت خارجه چین در بیانیه ای گفت که این کشور ارتباطی بین شیوع اخیر کرونا و واکسن های چینی نمیبیند. در این بیانیه از قول سازمان بهداشت جهانی نقل شده است که میزان و تعداد واکسیناسیون در کشورهای موردنظر به سطح مطلوب جهت جلوگیری از گسترش و شیوع بیماری نرسیده است و این کشورها نیاز بود که محدودیت را همچنان حفظ می کردند.
وزارت خارجه چین گفت: «گزارش های مرتبط و دادهها نیز نشان می دهند که بسیاری از کشورها که از واکسن های ساخت چین استفاده می کنند اظهار کرده اند که واکسن های چینی بی خطر و قابل اعتماد هستند و نقش موثری در تلاش های پیشگیرانه آنها برای مبارزه با همه گیری بازی کرده است.» چین تاکید کرد که واکسن هایش به جای انتقال بیماری آن را هدف قرار می دهد.
هیچ واکسنی به طور کامل از سرایت و انتقال بیماری جلوگیری نمیکند و مردم هنوز میتوانند بعد از واکسینه شدن دچار بیماری شوند. اما میزان کارایی نسبتا پایین دوزهای چینی به عنوان یکی از علل احتمالی شیوع اخیر بیماری شناخته می شود.
میزان تاثیرگذاری واکسن های فایزر-بیونتک و مادرنا 90 درصد است. نوع دیگر واکسن ها که شامل آسترازنکا (َAstraZeneca) و جانسون اند جانسون (Johnson & Johnson) است تقریبا برابر با 70 درصد کارایی دارند. واکسن ساینوفارم که توسط موسسه محصولات بیولوژیکی پکن تولید شد میزانی برابر با 78.1 (هفتادوهشت و یک دهم) درصد کارایی دارد. واکسن ساینوواک میزان تاثیرگذاریاش 51 درصد است.
شرکت های چینی دادههای کلینیکی زیادی برای نشان دادن چگونگی عملکرد واکسن هایشان در پیشگیری از سرایت و انتقال بیرون ندادهاند. روز دوشنبه شائو ایمینگ که یک اپیدمیولوژیست در مرکز پیشگیری و کنترل بیماری چین است گفت که چین برای رسیدن به ایمنی دسته جمعی (گله ای) نیاز داشت که 80 تا 85 درصد جمعیتش را واکسینه کند. او رقم رسمی قبلی را که 70 درصد اعلام شده بود اصلاح کرد.
یافته های مهم در سرایت و شیوع بیماری نیز در دسترس قرار نگرفته است، اگرچه پژوهشی در شیلی نشان داد که تاثیر این واکسن در پیشگیری از سرایت بیماری در میان افراد واکسینه شده کمتر از فایزر-بیونتک و مادرنا بود.
وقتی با یک نماینده ساینوفارم برای توضیح تماس گرفته شد گوشی را گذاشت. همچنین ساینوواک به تقاضای ما برای توضیح جواب نداد.
ویلیام شافنر (William Schaffner) مدیر پزشکی بنیاد ملی بیماری های واگیردار در دانشگاه واندربیلت گفت: «میزان کارایی دوزهای چینی تا آن حد میتواند پایین باشد که در مواردی باعث انتقال بیماری شده و همچنین بیماری را در تعداد قابل توجهی از جمعیت که در حد بالایی واکسینه شده اند ایجاد کند. با این وجود این واکسن تا حد زیادی مردم ار از رفتن به بیمارستان بی نیاز می کند.»
برخلاف افزایش ناگهانی موارد ابتلا، مقامات دولتی در سیشل و مغولستان از ساینوفارم دفاع کردهاند. آنها می گویند که این واکسن در پیشگیری از موارد حاد و شدید بیماری موثر است.
باتبایار اوچیربات مدیر پژوهشی گروه مشاوره علمی برای موارد اورژانسی در وزارت بهداشت مغولستان گفت که مغولستان در استفاده از واکسن های چینی تصمیم درستی اتخاذ کرده است، بیشتر به خاطر اینکه این واکسن به پایین نگه داشتن میران مرگ و میر در کشور کمک شایانی کرده است. طبق گفته وزارت بهداشت مغولستان دادهها در مغولستان نشان داد که واکسن ساینوفارم در واقع ایمنتر از دوزهایی است که به وسیله آسترازنکا و اسپوتنیک که یک واکسن روسی است تولید شده است.
آقای باتبایار گفت که علت افزایش ناگهانی موارد ابتلا در مغولستان این است که این کشور خیلی سریع بازگشایی شد و بیشتر مردم فکر می کردند که با تنها زدن یک دوز واکسن از بیماری در امان هستند.
او گفت: «فکر کنم شما بگویید که مغولستان در برگزاری جشن عجله کرد. توصیه ام این است که جشنها و مراسم باید بعد از واکسیناسیون کامل برگزار شود. این درسی بود که ما یاد گرفتیم. اعتماد و اطمینان زیادی داشتیم.»
بعضی از دانشمندان و مقامات دولتی اطمینان کمتری داشتند.
نیکلای پتروفسکی استاد دانشکده پزشکی و بهداشت عمومی در دانشگاه فلایندرز در استرالیا گفت که با همه این اسناد و مدارک منطقی است که فرض را بر این بگذاریم که واکسن ساینوفارم کمترین تاثیر را در کنترل و محدود کردن انتقال بیماری دارد. او گفت که یک خطر بزرگ در استفاده از واکسن چینی این است که افراد واکسینه شده ممکن است عوارض بسیار کم یا اصلا عوارض نداشته باشند اما با این وجود بیماری را به دیگران منتقل کنند.
این استاد دانشگاه گفت: «من فکر میکنم این پیچیدگی را بیشتر تصمیم گیرندگان نادیده گرفته اند.»
طبق گفته تیم کاهش خطرات انجمن پزشکی اندونزی، در اندونزی، جایی که گونه جدیدی از بیماری در حال انتشار است علیرغم واکسیناسیون کامل، بیش از 350 پزشک، کارمند بهداشت و پرستار مبتلا به کووید-19 شدند. در فاصله بین بهمن (فوریه) و 17 خرداد، 62 پزشک در این کشور جان خود را از دست دادند. انجمن پزشکی اندونزی گفت که ده نفر از این پزشکان از واکسن ساخت چین استفاده کرده بودند.
این تعداد کافی بود تا باعث شود که کنث مک (Kenneth Mak) مدیر خدمات پزشکی سنگاپور استفاده از واکس ساینوواک را زیر سوال ببرد. آقای مک روز جمعه در یک کنفرانس خبری گفت: «این مشکلی نیست که مربوط به فایزر باشد. این دقیقا مشکلی است که به واکسن ساینوواک مربوط می شود.»
بحرین و امارات عربی منحده جزو اولین کشورهایی بودند که حتی مدتها قبل از آنکه مراحل آخر دادههای آزمایشات کلینیکی واکسن ساینوواک بیرون داده شود تزریق آن را تایید کردند. از آن زمان گزارشهای زیادی از افراد واکسینه شده در هر دو کشور که مبتلا به بیماری شدهاند داده شده است.
دفتر رسانهای دولت بحرین در یک بیانیه گفت که برنامه واکسیناسیون پادشاهی بحرین تا الان موفقیت آمیز و موثر بوده است.
با این وجود ماه گذشته مقامات دولتی بحرین و امارات اعلام کردند که دوز نوبت سوم تقویت کننده را تزریق خواهند کرد. گزینهها اینها هستند: فایزر یا ساینوفارم بیشتر.
منابع :
https://www.nytimes.com/2021/06/22/business/economy/china-vaccines-covid-outbreak.html
https://www.axios.com/china-covid-vaccine-fail-spread-d2a4e465-ef82-4225-9cc0-4fc9b57f8501.html
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بار دیگر در کانادا صدها جسد در نزدیکی یک مدرسه شبانهروزی سابق که برای آموزش کودکان بومی استفاده میشد، کشف شده است.
گفته میشود اجساد کشفشده متعلق به کودکان است. محل دفن این اجساد در استان ساسکاچوان و در محوطه مدرسه شبانهروزی ماریوال ایندین در منطقه کووسس قرار دارد که در سال ۱۹۹۷ تعطیل شد. این گورهای بدون هویت مربوط به سال ۱۸۸۵ میلادی میشوند.
در پایان ماه مه گذشته نیز اجساد ۲۱۵ کودک بومی در استان بریتیش کلمبیا، در محل یک مدرسه شبانهروزی کاتولیک سابق کشف شد و مردم کانادا را شوکه کرد. کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل خواستار توضیح جامع از پیشینه آن شدند.
از قرن نوزدهم تا ۱۹۷۰، بیش از ۱۵۰ هزار کودک بومی در کانادا در چنین مدارس شبانهروزی تحصیل کردند. بسیاری از آنها در این مدارس مورد بدرفتاری یا سوء استفاده جنسی قرار گرفتند.
دولت کانادا در سال ۲۰۰۸ رسماً دراینباره عذرخواهی کرد.
رادیو زمانه
پایان پیام/
در تفاوت فرهنگی کشور خود با بسیاری از کشورهای دیگر، فقط به این نکته اشاره می کنم که چرا در کشور ما هیچ کالایی با دلایلی موجه و قانونی، ممنوع نیست؟ این عدم محدودیت یا ممنوعیت نشانه آزادی عمل بیش از حد ما ایرانیان است که باید بدان فخر کنیم یا به دلیل ضعف و نقص قانون نسبت به حقوق شهروندی است که باید از آن شرمسار باشیم؟ شاید هم به دلیل فقر فرهنگ عمومی است که فقیر و غنی، باسواد و بیسواد، تا حدودی به طور یکسان از آن بهره مند هستند!
چرا این همه خلاف زیست محیطی یا فرهنگی در کشور ما، هیچ نوع نیازی به سازوکار بازدارنده ای ندارد؟ شاید دلیل ممنوع نبودن هیچ کالا یا حتی رفتاری در ایران به عنوان یک ناهنجاری یا قانون شکنی، به دلیل اطمینان قانونگذاران از عدم رعایت آن توسط مردم و عدم وضع حتمی جرائم به خلاف های مردم است، چون عاطفه و رأفت مردم ایران مانع سخت گیری این چنینی است. چون مجری جوان قانون، وقتی به درس های معلمان خود در پای بندی به قوانین، جامه عمل می پوشاند توسط افراد ممتاز جامعه سیلی می خورد. چون مردم ایران در صورت وقوع خلاف، دست به دامن قسم هایی می شوند که ستون فقرات آدمی را می لرزاند. چون مردم ما صد در صد بهانه هایی برای این قانون شکنی خود دارند. مثلا فقر و نداشتن قدرت خرید، بی اطلاعی از وجود چنان قانونی، عجله داشتن، همراه داشتن مریض و بسیاری بهانه های دیگر که بیشتر ما آنها را دیده یا شنیده ایم و شاید خود به جا آورده ایم.
10 کالای ممنوعه و دلایل ممنوعیت در کشورهای مختلف !
شاید باور این که این کالاها در برخی کشورها ممنوع است، برای شما سخت باشد، اما اینها عین حقیقت است. البته گاها منطق درستی پشت برخی این ممنوعیتها وجود دارد:
1 _ کچاپ در فرانسه
در مدارس فرانسه استفاده از سس کچاپ ممنوع است. چرا که این باور را دارند که کچاپ مانع می شود که کودکان طعم واقعی غذا را بچشند و باعث می شود به نوعی سلیقه غذایی آنها کور شود و رشد نکند.
2 _ بازیهای کامپیوتری در کره جنوبی
البته این کالا به صورت عام و کلی ممنوع نیست، بلکه محدودیت دارد. یعنی این قانون تنها برای کودکان زیر ۱۶ سال و پس از نیمه شب ممنوع است. بنا بر قانون کره جنوبی ، کودکان زیر ۱۶ سال اگر پس از نیمه شب مشغول گیمهای کامپیوتری باشند، مجرم هستند و توسط قانون محکوم می شوند. قانون به این صورت اجرا می شود که در این کشور برای ورود به سرورهای بازی، باید با شماره شناسنامه وارد شوند و پس از نیمه شب هر کاربر زیر سن قانونی از سرور اخراج می شود.
3 _ کیسه پلاستیکی در بنگلادش
امروزه معمولا تمام کالاهای خریداری شده در سرتاسر جهان در کیسههای پلاستیکی حمل می شوند. این مورد در بنگلادش هم معمول بود. تا این که مشکلات زیادی به بار آورد. بنگلادش کشوری است که خیلی به حمل و نقل روی رودخانه وابسته است، پلاستیکهای مصرف شده در این کشور به خوبی بازیابی نمی شد به همین علت عموما در طبیعت رها بود. همین موضوع حمل و نقل را در این کشور سخت کرده بود. بدتر این که بعدها همین کیسههای پلاستیکی راه آب را سد کردند و سیل رخ داد و دو سوم کشور به زیر آب فرو رفت. پس از این که این اتفاق برای دومین بار در این کشور رخ داد، این کالا در این کشور ممنوع شد و متخلفان شاید تا یک سال به زندان محکوم شوند.
4 _ دمپایی در جزیره کاپری ایتالیا
کاپری یک جزیره زیبا و توریستی در ایتالیا است که همه ساله جمعیت زیادی از توریستها را میزبانی می کند. اما توریست زیاد، فواید و ضررهای خود را دارد و مردم شهر از یکی از این ضررها خسته شده بودند. از سرو صدای زیاد. منظور از سرو صدا، صدای ماشین یا بلند بلند حرف زدن و موارد دیگر نیست. بلکه صدای تالاپ تالاپهای برخورد کف دمپایی به زمین بود. به همین علت این کالا در این شهر ممنوع شد و افراد متخلف محکوم به پرداخت جریمه می شوند. چرا احساس نیاز به قانون در جامعه ما خیلی کم رنگ است؟
5 _ شلوار جین در کره شمالی
کشورهای غربی از جمله آمریکا در کره شمالی کشور محبوبی نیست و این کشور به شدت در حال مبارزه با غرب گرایی در فرهنگ خود است. از بارزترین نمادهای فرهنگ کشور آمریکا می توان به همبرگر، موسیقی پاپ و شلوار جین اشاره کرد. به همین علت برای جلوگیری از غرب گرایی، دولت کره شمالی داشتن شلوار جین را در این کشور ممنوع اعلام کرد.
6 _ تناسخ بدون مجوز در تبت
البته تناسخ، یک شی محسوب نمی شود، اما این مورد خاص آنقدر عجیب بود که اصرار داشتیم در این مقاله به آن اشاره کنیم. این قانون توسط دولت چین گذاشته شده است که راهبان بودایی بدون مجوز دولت چین، حق تناسخ ندارند! برخی باور دارند که این قانون به این علت گذاشته شد که دولت چین بتواند فردی با نفوذ دالای لاما (قدیسی که پس از مرگ روح او در بدن تازهای حلول می کند) را تحت نظر و کنترل خود داشته باشد. گویا که حکم فرد خطاکار، ۱۰۰ سال زندان بدون عفو است. به نوعی از زمانی که روح در بدن فرد حلول می کند، تا زمانی که از بدن او خارج می شود، باید در زندان بماند.
7 _ بطریهای کوچک آب در ماساچوست
خرید و فروش بطریهای آب کوچک تر از یک لیتر در ماساچوست ممنوع است و مبلغ جریمه آن از ۵۰ دلار شروع می شود. دولت علت این قانون گذاری را این طور اعلام کرده است که ساخت و حمل و نقل این بطریها بسیار هزینه بَر است و به راحتی در محیط زیست انباشته شده و به آن ضرر می رساند.
8 _ رُورُوک کودکان در کانادا
در اوایل هزاره دوم، برخی پژوهشگران به روروک کودکان ایراد گرفتند که باعث عقب ماندگی ذهنی در کودکان می شود و در مواردی خاص می تواند به آنها صدمه فیزیکی برساند. این موارد به خوبی روی دولت کانادا تأثیر گذاشت و باعث ممنوعیت کامل این کالا در کل کشور شد. به همین علت، خرید و فروش این کالا در کشور کانادا جریمه نقدی و ۶ ماه حبس به دنبال دارد.
9 _ دستگیره درب در کانادا
البته این مورد، شرایط خاصی دارد. اول این که ممنوعیت تنها در استفاده از دستگیره دربهای قدیمی است. دوم این که تنها در ساخت و سازیهای جدید باید اِعمال شود. علت این قانون جدید، مدرن سازی ساختمانها و سادگی در استفاده دستگیرههای جدید بوده است.
10 – آدامس در سنگاپور
واردات، فروش، مصرف و خرید آدامس در سنگاپور ممنوع است. متخلفان توسط قانون کشور محکوم به پرداخت جریمه یا حبس می شوند. شاید این قانون خارج از منطق و انصاف به نظر برسد، اما در قدیم، تقریبا هر نقطهای از سنگاپور توسط آدامسهای جویده شده آلوده شده بود. این موضوع به حدی بحرانی شده بود که دربهای مترو، به علت همین مشکل، گاها باز نمی شد.
حال به محیط پیرامون خود دقیق شوید، اعم از محل زندگی یا کارتان. هر کجای شهر و منطقه خود که برای انجام کاری حضور می یابید و یا هر روز از آنجا رد می شوید و بعد مواردی که به نظر شما غیرعادی هستند را فهرست بندی کرده و مشخص کنید که ما به ممنوعیت چه نوع کالاهایی برای حل و فصل مشکلات بی شمار ناشی از موجودیت آنها نیازمندیم؟
مثلا کنار بیشتر خیابان های ما جوی وجود دارد که به دلیل ریخته شدن زباله در آن توسط رهگذران یا کسبه، مانع جریان آب در آن شده و بویی آزار دهنده آن محل و منطقه را اشباع می سازد. چرا نباید قانونی در ممانعت این جریان و یا در پیشگیری از آن وجود داشته باشد؟ آن هم در شرایطی که شهرداری ها به دنبال کوچک ترین بهانه برای کسب درآمد بیشتر هستند. چرا چنین قانونی وضع نمی شود و یا اگر چنین قانونی وجود دارد چرا اجرا نمی شود؟ که برخی از دلایل آن را در پیشگفتار، ذکر کردم.
بهتر است به این واقعیت تلخ نیز اشاره کنم که میزان تعهد اخلاقی و فرهنگی برخی از ما در قبال قوانینی که در بیشتر کشورها نیز مرسوم است، قابل قبول نیست چه رسد به وضع قوانین برای مسایلی که محدودیت یا ممنوعیت آنها برای مان مضحک و خنده دار است. به جز تابلوی توقف مطلقا ممنوع که پارک و ایستادن در جلو و چند متر طرفین تابلو قدغن است، و بیشتر افراد با تأکید مطلقا از آن تبعیت می کنند، به اجرای کدام قوانین دیگر علیرغم این که دارای جریمه و مجازات نیز هست، پای بندیم؟ مانند دیگر تابلوهای راهنمایی و رانندگی، یا تابلوی مشهور در محوطه دانشگاه ها که بر روی آن نوشته شده است: از روی چمن عبور نکنید! به قول یکی از اساتید، اگر دانشجویان از روی چمن رد نمی شدند که چنین تابلویی نصب نمی شد. احتکار، گرانفروشی ، یا شکار غیرمجاز که تا حد به قتل رساندن محیط بان علیرغم وجود قانون، قادریم آن را انجام دهیم و موارد بسیار دیگر.
بی تفاوتی بیشتر مردم ایران نسبت به هر بند و جزء زندگی و محیط اجتماعی ، آن چنان با تاروپود شان عجین شده است که متوجه نیستند که مثلا آدامس، دمپایی، کیسه پلاستیکی یا خوردن سُس کچاپ توسط کودکان، می تواند سرمنشأ مشکلات روحی، روانی، اقتصادی و اجتماعی و بهداشتی گردد! مشکلاتی که همانند یک درد مزمن، ما وجود آنها را عادی تلقی می کنیم و اِعمال قانون و یا جریمه نسبت به آنها را، آخرین و غیرضروری ترین موارد می شماریم.
اگر من یا شما دارای روانی سالم نیستیم به دلیل انباشت اثرات و نتایج همین موارد کوچک و جزئی است که در نظر ما بی اهمیت هستند. ظاهرا دغدغه کسب درآمد با تعریفی درست و نادرست از آن، برای ما بسیار با اهمیت تر از تلف کردن وقت برای چنین مسایلی است.
چرا ما در معنابخشی درست و خوشایند به شکل و ماهیت زندگی خود، بی اراده و بی اعتنائیم؟ چرا ما لایق شرایط مطلوب زندگی در خور ارزش والای انسانی، نیستیم؟ این همه دَمخوری ما با درد و رنج، غم، مشکل و معضل، انتخاب خود ما هست یا تحمیلی است از سوی روابط و قوانین اجتماعی؟ یا بهتر است بپرسم چرا احساس نیاز به قانون در جامعه ما خیلی کم رنگ است؟
چرا باور نداریم که با وجود قانون، آسایش و امنیت مردم یک جامعه به نحو احسنت، تأمین می گردد؟ فقط تا توان دارید کودکان خود را با رفتارهای معقول انسانی و قانون، بیشتر آشنا کنید و در برابر آنها الگوی نادرستی از کنش ها نشان ندهید، شاید بدین طریق امر فرهنگ سازی تحقق یابد.
منبع: مجله اینترنتی ایرابرود، دنیای اقتصاد، 5 خرداد 1400.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید