اگر بگوییم میزان پیشرفت و توسعه و کامیابی هر کشوری در عرصهی ملی و بینالمللی در گرو عملکرد نظام آموزشی آن کشور است، اغراق نکردهایم. چرا که تربیت شهروندان کاردان و کامیاب و موفق و توسعه یافتهای که سرنوشت کشور را رقم میزنند، بر عهدهی نظام آموزشیست.
عملکرد نظام آموزشی یک کشور ضمن اینکه تمام شئونات زندگی و کیفیت زیست اجتماعی و فردی مردم را در سطح سرزمین ملی تحت تأثیر قرار میدهد، میتواند معیاری برای ارزیابی جایگاه یک ملت در میان سایر ملل جهان نیز باشد.
اگر زندگیهایمان با حسادت، بخل، غیبت، کبر، خودخواهی، تبهکاری، تساهل، ناسپاسی، تنبلی، حیله، تبانی، کمفروشی، چاپلوسی، فحش، تهمت، کورفهمی، یأس، غفلت، بیمبالاتی، شرارت، بدگمانی، زیرکی، خدعه، تقلب، جهل، سرقت، آز، نامردی، هوسبازی، خیانت، خشم، بدعهدی، تنفر، ناشکیبی، کینه،... ننگین و زهرآگین شده، اگر خطوط تولید و شبکههای توزیع و نهادهای خدماتیمان آلوده به رانت و فساد و کمفروشی و دزدی و بی عدالتیاند، اگر زندانهایمان بزرگ و لبریز از محکوم و مجرماند، اگر ارقام اختلاسها نجومی شده، اگر سیستم مدیریتمان دچار آفت مصلحت و منفعت باندی و خوشاوندیست، اگر بیکاری و نومیدی بیداد میکند، اگر مترقیترین اصول و نمودهای مدنیت و انسانیت به وسیلهی صاحبان زر و زور به سخره گرفته میشود، اگر تزویر همه جا حکم میراند، اگر نخبهها فرار را بر قرار ترجیح میدهند، اگر گذرنامه ایران در ردیف ضعیفترین پاسپورتهای جهان قرار گرفته، اگر بیگانگان از ابرقدرتهای آن سوی جهان تا همسایگان ضعیف دیوار به دیوارمان رفتار باجخواهانه با ما دارند،... اگر یک مملکت این همه عارضه و بیماری را یکجا دارد، علت را باید در اختلالات نظام آموزشی جست. برای درمان دردهای پرشمار جامعه، نباید به بیراهه رفت؛ اگر نظام آموزشی درست شود همه چیز درست خواهد شد.
"موفقیت یک نظام آموزشی برابر با تربیت نسلی موفق است که نه تنها نسلهای آینده را خواهد ساخت، بلکه موفقیت آموزشی آن، دستاوردهای جهانی دارد و میتواند به توسعه کشور در مرزهای بینالمللی خدمت کند" (شهین مردانی، 1396).
به همین دلیل "ارزیابی نظامهای آموزشی در کشورهای مختلف یکی از مهمترین دغدغههای مسئولین هر کشور است" (همان).
در همین راستا انجمن بینالمللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی طی سه دههی گذشته با برگزاری سلسله آزمونهای بینالمللی به نامهای تیمز و پرلز، به پایش و رصد فعالیتهای آموزشی در کشورهای مختلف پرداخته است.
آزمون تیمز هر چهار سال یک بار، در سالهای 1995، 1999، 2003، 2007، 2011، 2015 و 2019 به منظور ارزیابی میزان پیشرفت آموزش علوم تجربی و ریاضی در دانشآموزان پایهی چهارم و هشتم و مطالعهی بین المللی پرلز به فاصله هر پنج سال یک بار در سالهای 2001 ، 2006 ، 2011 و 2016 برای ارزیابی پیشرفت سواد خواندن در بین دانشآموزان پایهی چهارم ابتدایی چند نظام آموزشی جهان از جمله ایران برگزار شده است.
جایگاه ایران در پرلز 2001 از میان 35 کشور شرکت کننده در رتبه 32، در پرلز 2006 از میان 45 نظام آموزشی جهان در رتبه 40، در پرلز 2011 از میان 45 نظام آموزشی جهان در رتبه 38 و در پرلز 2016 از میان 50 کشور شرکت کننده در رتبه 45، قرار گرفته است.
روند نتایج ایران در آزمونهای تیمز نیز دقیقاً مشابه نتایج آزمونهای پرلز بوده است. عملکرد دانشآموزان ایرانی در همهی هفت آزمون تیمز که تاکنون برگزار شده، از دانشآموزان بسیاری از کشورهای شرکت کننده ضعیفتر بوده و رتبهی قابل قبولی برای کشورمان کسب نکردهاند.
دانشآموزان ایرانی در هیچیک از آزمونهای پرلز و تیمز نتوانستهاند به نقطه معیار متوسط جهانی و نمره میانگین جهانی (500) دست یابند و همواره از همتایان خود در سایر کشورها عقب بودهاند. نام ایران در همهی این آزمونها در دو-سه دههی اخیر همواره در ردیفهای انتهایی جداول رتبهبندی قرار گرفته است.
نتایج مطالعات تیمز و پرلز برای کشورهای شرکت کننده چنان مهم است که آن را به معنای کارنامهی نظام آموزشی تلقی کرده و رتبه دانشآموزان را معیار و ملاکی برای سنجش عملکرد رهبران آموزشی میدانند و بر مبنای همین باور، به بازنگری در روشها و محتوی و سیاستهای آموزشی خود میپردازند و به هر قیمتی به جبران اشتباهات خود همت میگمارند. حتی در کشوری مانند نروژ، عملکرد ضعیف دانشآموزان، منجر به عزل وزیر آموزش و پرورش این کشور میشود. اما عجیب است که در ایران، بعد از این همه رکود پیدرپی در طی سه دههی گذشته، هیچ اقدام اساسی برای ترمیم کاستیها و جبران ناراستیها انجام نگرفته و هیچ مقام مسئولی مورد موأخذه قرار نگرفته است!
حالا آنچه را که انجمن بینالمللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی با برگزاری آزمونهای تیمز و پرلز و با رجوع به نمونههای آماری در طول سه دههی اخیر کشف و در اختیار مقامات مسئول قرار داده، همهی معلمان و اولیای دانشآموزان در بدنهی جامعهی آماری در سطح وسیعی به چشم میبینند.
ما اینک با نمودهای ملموستری از رکود و سقوط در عملکرد دانشآموزان و سِیر قهقرای نظام آموزشی مواجهیم؛ مشاهدات عینی و تجارب مستقیم معلمان، حکایت از این دارد که در چند سال اخیر به ویژه در دوران شیوع کووید ۱۹ ، وضعیت نظام آموزشی ما بدتر شده است.
اغلب دانشآموزان دچار ضعف مهارت نوشتاری شدهاند و نمیتوانند منظور و مقصود خود را در قالب چند جملهی نوشتاری درست بیان کنند؛ شبکهی آموزشی شاد این ضعف عمومی را در سطح گستردهای به نمایش گذاشته است. علت اینکه اغلب دانشآموزان برای ارسال پیغام به معلمان خود از میان دو روش نوشتاری و گفتاری، دومی را انتخاب میکنند و برای مشارکت در بحث و اعلام نظر و پرسیدن سوال و ارائهی جواب و یا برای بیان هر مطلبی، صدا (voice) میفرستند، این است که اغلب آنها قادر به نوشتن نیستند. معدود دانشآموزانی هم که برای تبادل پیغام با معلمانشان از گزینهی "نوشتن" استفاده میکنند، نوشتهیشان پر از اغلاط املایی و اشتباهات نگارشیست. لذا جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که اغلب دانشآموزان، شکل صحیح کلمات را نمیدانند. دامنهی لغاتشان بسیار محدود است و نمیتوانند از ذخیرهگاه ذهن و مخزن اندوختههای زبانی خود واژه پیدا کنند و مقصود خود را بنویسند. مفهوم واژهها را نمیدانند و از کاربرد آنها در جملاتشان مطمئن نیستند. فن نگارش بلد نیستند و از چیدن اجزای جمله در کنار هم عاجزند. این ضعفها را آزمونهای حضوری نوبت اول سالتحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ به روشنی نشان میدهند .
"ابوالفضل" که دانشآموز پایهی هشتم هست، نتوانسته است نام خود را روی برگهی امتحانی درست بنویسد. نام خانوادگی یک دانشآموز دیگر بر روی برگهی امتحانیاش چنان ناخوانا و نامفهوم است که حتی با حدس و گمان نیز نمیتوان آن را شبیهسازی کرد و صاحب برگه را شناخت! با تطبیق شمارهی برگه با لیست کلاسی معلوم میشود که نام خانوادگی آن بزرگوار "فاطمی" است. او نیز دانشآموز پایهی هشتم است.
یک دانشآموز پایه هشتمی دیگر در جلسهی امتحانی انشاء، فقط یک خط انشاء نوشته و میگوید: "آقا اجازه؟ تمام کردم". وقتی تشویقش میکنم چند خط دیگر بنویسد، قبول میکند و به سوی نیمکت خود برمیگردد و مشغول میشود اما چند دقیقه بعد در حالی برگهاش را تحویل میدهد که فقط یک خط دیگر به انشایش اضافه کرده است. من که تا آن زمان انشای یک خطی و دو خطی ندیده بودم، از این همه "درماندگی در نوشتن" متحیر میشوم.
در میان برگههای آزمونهای مختلف ، برگههای کاملاً سفید و نسبتاً سفید بسیار زیاد است و معلوم است که صاحبانشان حرفی برای نوشتن نداشتهاند و حتی چنان بی خیال و بیتفاوت بودهاند که سعی نکردهاند پاسخ شانسی برای سوالات بنویسند و یا اصلاً چنان دچار فقر واژگانی بودهاند که نتوانستهاند شانس خود را بیازمایند. در میان برگههای امتحانی، دستخطهای به شدت ناخوانا وجود دارند که به سختی میتوان خواند. اغلب دانشآموزان در نحوهی اتصال حروف و کلمهسازی مشکل دارند. بسیاری از آنها هیچ فاصلهای بین کلمات لحاظ نمیکنند. غلط املایی حتی در مورد کلمات بسیار ساده و پرکاربرد غوغا میکند. جمله بندیها افتضاح هستند و اکثر عناصر جملات سر جای خود نیستند و ابتدا و انتهای جملات با هم نمیخوانند. در بسیاری از موارد با در نظر گرفتن ناتوانیهای نگارشی دانشآموزان میتوان استنباط مثبت خود را جای جملات گسسته آنان گذاشت و با فرضِ تقریب به درست، به پاسخهای نیمه-نصفهی و واژگان علمی بدون ارتباط با ساختار جمله، نمره داد. در میان برگههای امتحانی پایهی هفتم برگهای هست که جای جواب هیچ سوالی در آن خالی نیست اما چنان بدخط نوشته شده که هیچ واژهای را نمیشود خواند. از ابتدا تا انتهای آن برگهی امتحانی دنبال واژهی آشنا میگردم تا شاید بتوانم با واژگان کتاب و یا حتی کلمات به کار برده شده در خود سوالات تطبیق دهم و به اطلاعات علمیاش نمره دهم اما نمیشود که نمیشود!
جلسهی آزمون مطالعات اجتماعی پایهی نهم اما علاوه بر بازتاب مسائل پیش گفته، پیام ویژهای نیز دارد؛ به جز تعدادی انگشت شمار، بقیه، حرمتی به جلسهی آزمون قائل نیستند. بذله گویی میکنند و قاه قاه میخندند. گستاخانه حرف میزنند و به تذکرات مراقب اعتنا نمیکنند و برگهی یکدیگر را دید میزنند. با این حال بسیاری از آنها چنان دستخالی و کم بضاعتاند که کسی از کسی نمیتواند واژهای بستاند! یکی از آنها میگوید: "من به این درسها نیاز ندارم و فقط برای گرفتن مدرک به مدرسه میآیم تا بتوانم جواز کارگاه مکانیکی بگیرم".
او ناخودآگاه دریافته است که نظام آموزشی کشور به بیراهه میرود. معنای سخن او این است که مسیری که نظام آموزشی پیش پایش گذاشته، او را به جایی نمیرساند و او از این مسیر نامطمئن بیزار و ترسان است. وی در نهایت، برگهی کاملاً سفید را بیهیچ دغدغهای به مراقب میدهد و جلسهی آزمون را ترک میکند.
اینها تنها چند نمونهی کوچک از صدها عارضهای هستند که این نظام آموزشی بیمار برای ما به ارمغان آورده است. مشاهدات عینی و تجارب مستقیم معلمان، حکایت از این دارد که در چند سال اخیر به ویژه در دوران شیوع کووید ۱۹ ، وضعیت نظام آموزشی ما بدتر شده است.
البته آنچه در این سیر قهقرا ملحوظ و مورد ارزیابی بوده و هست، از حیطهی پایینترین سطح آموزش و یادگیری یعنی حیطهی نظری و سطح دانش، فراتر نیست و اگر جنبههای مهارتی و حیطهی عاطفی یادگیری و سطوح بالای تربیتی مطرح شود، واقعاً نمیتوان کارکردی برای نظام آموزشی قائل شد.
اینجا سوالی مطرح میشود که پاسخش واقعاً غمانگیز است؛ کودکان و نوجوانانی که صبر و حوصله و شکیبایی لازم برای اندک مطالعهای جهت آماده شدن برای آزمون کلاسی ندارند و در جلسات امتحانی به دزدیدن واژه و جمله از این و آن روی میآورند، آیا میتوانند در بزرگسالی نان از عمل خویش خورند و به ارزشهای انسانی و آموزههای اخلاقی پایبند باشند؟
اینکه چرا نظام آموزشی ما این چنین دچار سیر قهقرا شده، پاسخ روشن است و علل این قهقرای دامنهدار بارها و بارها از زبان و قلم تحلیلگران آموزشی و حتی مقامات ارشد وزارتی به کرات شنیده و دیده شده است. اما اینکه چرا عزم جدی برای درمان اختلالات نظام آموزشی و باز گرداندن حیثیت از دست رفتهی آن وجود ندارد، رازیست نانموده و معماییست ناگشوده.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اینچنین شیری خدا کی آفرید...
همه ما داستان مربوط به این بیت را می دانیم. در چند سال اخیر هر سال بخشی از سیستم آموزشی حذف و کسر شد:
۱-حذف روزهای پنجشنبه
۲-کاهش حجم کتاب های درسی
۳-حذف نمره از دوره ابتدایی
۴-پودمانی کردن دروس به خصوص دروس فنی و حرفه ای و حذف آزمون های نهایی
۵-حذف مردودی حتی برای کسانی که در تمام دروس ، اصطلاحا تجدید شده اند!
۶- تیر خلاص با شاهکار کرونا و افتادن اختیار آموزش و پرورش و مقدرات معلمان و دانش آموزان به دست وزارت بهداشت و تعطیلی دو ساله مدارس! و حذف آموزش حضوری
۷- امکان دستیابی به صندلی های طلایی دانشگاه!
با استفاده از پول و کلاس های به اصطلاح تضمینی
۸-آمدن گوشی های هوشمند و بلعیدن وقت و مغز و انرژی بچه ها
و...با این حساب، طبیعی است که دانش آموز من و شما، اسم خودش را هم نمی تواند بنویسید!!
به نکات جالب توجهی اشاره فرمودید.
فضاهای آموزشی فقر زده و تهی از امکانات، چیدمان نامناسب و انعطاف ناپذیر اجزای تشکیل دهندهی کلاسهای درسی، ایجاد تنگنای مالی برای معلمان و تضعیف پیوستهی آنان، ترویج آموزش به سبک مدارس دونوبته و تقلیل زمان آموزش به حد اقل ممکن در مدارس و گرفتن فرصت تکرار و تمرین در فضای آموزشی از دانشآموزان و... را نیز حذفیات فوق اضافه کرد.
درود