گروه رسانه/
آیا مدرسه می تواند به میدانی برای شکل گیری، تقویت و تثبیت «صلح» تبدیل گردد و آیا یک معلم به تنهایی می تواند تدریس را به ابزاری برای تحقق «صلح» تبدیل کند؟
محور و مبنای فیلم نویسندگان آزادی (freedom writers) پاسخ به همین پرسش ها است.
«ارین گرووِل» (Erin Gruwell ) معلمِ جوانی است که در اولین روز تدریس اش با گردن بندی فاخر و لباسی زیبا وارد مدرسه ای در مناطق مهاجرنشین لُس آنجلس میشود. مدرسهای که پیش از این، یکی از مدارس موفق بوده، اما بعد از اجرای قانون اجباری یکپارچه سازی، مجبور شده است دانشآموزان مهاجر و محروم را هم در کنار سایر دانشآموزان بپذیرد و اینک دانشآموزان به جای کیف و کتاب، هر روز با سلاح های گرم و سرد، در کلاس های درس حاضر می شوند. تنشهای نژادی آنقدر شدید است که مدرسه به میدانی مشابه با میدان مبارزات در کارتل های مواد مخدر تبدیل شده است.
اما هیچ یک از این صحنه ها باعث نمی شود تا «گرووِل» ناامید گردد یا از پای بایستد. گرووِل به جای این که بخواهد تسلیم جَو آموزشی مدرسه گردد یا به فرامین مدیر یا دیگر معلمان سر تعظیم فرود آورد، همۀ زندگی اش را وقف این می کند تا به درون قلبهای دانش آموزان راه یابد و بتواند بنیانهای فکری آنها را تغییر دهد.
این فیلم ابعاد و جنبه های تربیتی بسیاری دارد. بنابراین شما دعوت اید تا در کلاب سینمای معلمی ضمن نقد و تحلیل این فیلم، تجربیات مشابه خودتان را نیز با ما به اشتراک بگذارید.
تاریخ و ساعت گفت و گو: چهارشنبه ۱۲ آبان، ساعت ۲۱.
آدرس کلاب ما :
https://www.clubhouse.com/club/%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C
(لینک مشاهدۀ این فیلم در آپارات با زیرنویس فارسی :
پایان پیام/
گروه رسانه/
( امروز 21 اکتبر ) گروهی از زنان امروز در کابل به خیابان آمده و در شعارهای متعدد خواستار به رسمیت شناختن حق آموزش زنان و پرداخت حقوق کارمندان دولت شدند. بنا به گزارشها افراد طالبان با گزارشگران تظاهرات امروز فعالان مدنی زنان در کابل با خشونت برخورد کرده و مانع تهیه گزارش میشدند.
یکی از برگزار کنندگان به بیبیسی گفت که دهها تن از فعالان مدنی صبح امروز از وزارت معارف تا نزدیکی وزارت مالیه و چهارراهی عبدالحق راهپیمایی کردند. او گفت : « ما جسورانه شعار دادیم، اما گاردهای طالبان با شلاق و باتوم برقی دختران را لت و کوب کرده و گوشیهای تلفن برخی را شکستند » .
به گفته این فعال زن، افراد طالبان حتی با گزارشگران خارجی نیز با خشونت برخورد کردند.
یکی از شعارهای زنان معترض این بود که : « آموزش را سیاسی نکنید » .
پیش تر ، دویچه وله نوشت : ( این جا )
سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) از طالبان خواستار باز گشایی هرچه زودتر مکاتب به روی دختران و آغاز فعالیت آموزگاران زن در این کشور شده است. این سازمان هشدار داده است که محروم شدن دختران از آموزش پیامدهای ناگواری و جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت.
یونسکو تاکید کرده است ممنوع شدن دختران افغانستان از تحصیل نقض یکی از حقوق بنیادی آنان به شمار می رود. ادره آزوله، مدیر کل یونسکو گفته است: «آینده افغانستان به آموزش دختران و پسران در این کشور بستگی دارد.»
از سوی دیگر صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسف) هرچند از باز گشایی مکاتب برای پسران استقبال می کند، اما می گوید که نباید دختران از آموزش محروم شوند. این سازمان از محروم شدن دختران از رفتن به مکتب سخت ابراز نگرانی کرده است .
هنریتا فور، مدیر اجرایی یونیسف گفته است: «دختران را نمی توان و نباید رها کرد، بسیار مهم است که دختران بزرگسال بتوانند، تحصیل خود را بدون تاخیر بیشتر از سر بگیرند.»
فوزیه کوفی، عضو هیئت گفت و گو کننده صلح حکومت پیشین گفته است که دانش آموزان دختر باید برای بازگشایی مکاتب خود دست به کار شوند و آموزگاران زن باید در این اعتراض در کنار آنان بایستند .
بربنیاد آمار های صندوق حمایت از کودکان در حال حاضر ۴،۲ میلیون کودک واجد شرایط مکتب نتوانسته اند در مکاتب شامل شوند، که شصت درصد آنان دختران اند.
در دو دهه اخیر پیشرفت های قابل ملاحظه ای در بخش آموزش و تحصیل دختران در افغانستان صورت گرفته است. تعداد مکاتب در این کشور سه برابر شده است و شمار دانش آموزان از یک میلیون به ده میلیون افزایش یافته است که به این ترتیب شمار آموز گاران زن به ۵۸ درصد رسیده است.
افزون بر این میزان زنان با سواد از ۱۷ درصد به ۳۰ درصد رسیده است.
بربنیاد آمار یونسکو شمار دختران دانش آموز از صفر در سال ۲۰۰۱ به ۲،۵ میلیون دانش آموز در سال ۲۰۱۸ رسیده است و تنها در سال ۲۰۲۱ از هر ۱۰ دانش آموز در تعلیمات ابتدایی، ۴ دانش آموز دختر بوده اند.
علاوه بر این شمار دختران در بخش تحصیلات عالی، از حدود ۵۰۰۰ در سال ۲۰۰۱ به حدد ۹۰ هزار در سال ۲۰۱۸ افزایش یافته است.
این در حالیست که در زمان حاکمیت اول طالبان میان سالهای ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۱، زنان در افغانستان به گونه گسترده از حضور در انظار عمومی منع شده بودند. »
پایان پیام/
برای مقایسه سیستمهای آموزشی در دو کشور ژاپن و ایران، چند پارامتر را ارزیابی و بررسی میکنیم تا به یک جمعبندی مناسب در این قیاس دست یابیم.
1- فشار کار بر معلمان:
ژاپن با جمعیت ۱۲۵ میلیون نفر، ۴۵۲,۸۴۹ معلم برای ۹,۳۷۳,۲۹۵ نفر دانشآموز در دوره ابتدایی دارد یعنی هر معلم بهطور متوسط ۲۰.۷ دانشآموز دارد.
*در ایران ۲۶۵,۰۵۷ نفر معلم ابتدایی برای آموزش ۸,۲۷۸,۲۸۲ نفر دانشآموز فعالیت دارند یعنی هر معلم بهطور متوسط باید ۳۱.۶ نفر دانشآموز را آموزش دهد.
در مقطع متوسطه هم اوضاع تقریبا به همین اندازه بغرنج و شرمآور است.
2- محتوای آموزشی:
در ژاپن و در دوره ابتدایی کلاس اول ۸۵۰ ساعت و دوم ۹۱۰ ساعت، سوم ۹۸۰ ساعت و کلاسهای چهارم، پنجم و ششم هم هر کدام ۱۰۱۵ ساعت آموزش میبینند که کلاس های اول و دوم ۱۳۶ ساعت و سایر پایهها هم ۲۸۰ ساعت ریاضیات و علوم میخوانند و بقیه آموزشها هم مربوط به زبان ژاپنی، فعالیتهای زندگی، موزیک، کاردستی، خانهسازی، تربیتبدنی و آموزش اخلاق است.
در کشور ما متاسفانه بسیاری از آموزشهای دوره ابتدایی، رویکرد حفظ مطالب و دانش علوم پایه دارد و از علوم انسانی کاربردی در زندگی، چندان خبری نیست. نسبت بالای دروس ریاضی، علوم و دروس غیرکاربردی، گویای ناکارآمدی نظام آموزشی است.
پس با توجه به دو مقایسه قبل، هر معلم در ایران، تقریبا یکونیم برابر معلم همسطح خود در ژاپن تحت فشار کارِ تدریس قرار دارد.
3- مقررات و قوانین:
طی سی سال خدمت، شاهد شش بار تغییرات اساسی در سیستم آموزشی بوده و تقریبا هر ساله قوانین، مقررات و بخشنامهها تغییر کرده و هر قانونی با آمدن وزیر و مدیرکل جدید، تفسیری تازه به خود گرفت در حالیکه سالهاست، ساختار کلیِ مقررات آموزش در کشور ژاپن، تقریبا بدون تغییر حفظ شدهاست . و حتی امپراطور و نخست وزیر هم توان تغییر در مقررات را نداشته و ندارند.
ویلیام الیوت گریفین در ۱۸۷۰ اعلام کرد که دانشآموزان ژاپنی باید با فروتنی، خلاقیت، اطاعت، احترام و ادب خود، دل معلم خود را شاد کنند. خارجیهایی که در مدارس ژاپنی درس خواندهاند میگویند که این گفته گریفین هنوز در مدارس ژاپن اجرا میشود.
یعنی حدود ۱۵۰ سال است که اصول آموزش در کشوری مانند ژاپن، تغییرات اساسی نداشته است، حتی پس از ویرانی تمام زیرساختهای کشور در جنگ جهانی دوم.
پس از جنگ جهانی دوم، یک پیام آشکار از طرف مردم ژاپن به تمام دنیا ارسال شد، و آن پیام فقط یک تصویر بود: تصویرِ تشکیلِ کلاسهای درسِ دانشآموزان بر خرابههای بهجا مانده از جنگ. تصویری که اکنون و پس از هشتاد سال، معنی آن را به وضوح میتوان درک کرد.
( ژاپن - هیروشیما پس از جنگ جهانی دوم - 1945 )
4- بودجه و اعتبارات:
در لایحه بودجه ۱۴۰۰ ایران که در حال اجراست، چیزی حدود ۲.۲۱ میلیارد یورو برای وزارت آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است که البته اگر محقق شده و تخصیص داده شود در مقابل، کشور ژاپن سالانه بیش از ۲۰۰ میلیارد یورو در سیستم آموزشی کشورشان سرمایهگذاری میکند . تفاوت دیدگاه سرمایهگذاریِ ژاپنیها نسبت به حوزه آموزش در برابر نگاه تحقیرآمیز هزینهای و اضافی بودن معلمان در ایران، یکی از دلایل اختلاف سطح رفاه، اخلاق، قانونمداری و آرامش در میان دو کشور ژاپن و ایران است. اکنون نتایج این تفاوت فاحش در نگرش برنامهریزان و قانونگذاران به حوزه آموزش در دو کشور را در سرنوشت مردم مشاهده میکنیم.
5- انتخاب مدیران آموزشی:
معلمان در ژاپن برای ارتقا به پست مدیریت یا معاونت مدرسه، علاوه بر گذراندن آزمون تعیین صلاحیت حرفهای و گذراندن دوره یکساله مدیریت آموزشی در مراکز تربیت معلم، باید واجد شرایط ذیر باشند:
1- دارا بودن حداقل ۵۰ سال سن برای تصدی پست معاونت و ۵۴ سال سن برای مدیریت مدارس ابتدائی و متوسطه.
۲. دارا بودن حداقل ۲۰ سال تجربه موفق آموزشی برای مدیران و ۱۵ سال برای تصدی معاونت مدارس.
و چند شرط دیگر.
در کشور ما هم قواعد و مقرراتی برای کسب پستهای مدیریتی وجود دارند اما ناگفته مشخص است که این شرایط فقط برای کسانیاست که به لابیهای قدرت نزدیک نباشند، چون شاید فقط در ایران شخصی بدون هیچ سابقه آموزشگریِ رسمی و حتی بدون یک روز تجربه مدیریت در وزارت آموزش و پرورش، توسط رئیسجمهور برای پست وزارت به مجلس معرفی میشود.
وقتی وزیر آموزش و پرورش را با چنین شیوهای و از میان چنان افرادی انتخاب میکنیم، قطعا برای انتخابات مدیران مدارس، مدیران ادارات و مدیران کل معلوم است که چه اعمال نفوذهایی که انجام نخواهد شد.
6- فرهنگ عامه:
نگرش جامعه به تعلیم دهندگان میتواند نشانهای آشکار از آینده آنان باشد، سالهاست معلمان را قشری بیکار، غیرمفید و پرمصرف میدانیم که هزینههای زندگی و شغل آنان بر جامعه تحمیل میشود . مشمول کمکهای معیشتی بودن معلمان در ایران ، نتیجه تمام سیاستها و نگاههای تحقیرآمیز ما به نظام آموزشی کشور است. نتایج این نگرش بیمارگونه را نیز به سادگی میتوان در افول اخلاق، قانونشکنی، قانونگریزی، اختلاسهای بزرگ، ریاکاری، ظهور طبقات اجتماعی، رانتخواری وابستگان مسؤلین، نرخ بالای طلاق، ناهنجاریهای اجتماعی و ... مشاهده نمود.
اگر از شما پرسیدند که تفاوت ایران و ژاپن در چیست؟
بدون درنگ بگوئید: ما معلمان را زیادی، بیفایده و قشری مصرفی میدانیم و در ژاپن مردم به معلمان نزدیک نمیشوند تا پا بر سایه معلم هم نگذارند.
معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم
پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
طی روزهای اخیر و در حالی که سال جدید تحصیلی هم به تازگی آغاز شده، تجمعات اعتراضی معلمان در شهرهای مختلف ایران در اعتراض به عدم افزایش حقوقشان خبرساز شده است. خواسته اصلی معلمان، افزایش حقوقشان به میزان ۸۰ درصدِ حقوق اعضای هیئت علمی دانشگاهها است.
بر اساس فصل ششم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که در سال ۱۳۹۰ خورشیدی در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید، حقوق معلمان باید بر اساس سطح کیفی آنها مشخص شود، ولی این طرح تاکنون اجرا نشده و این در حالی است که وضعیت بودجه عمومی کشور هم اجازه افزایش حقوق معلمان را نمیدهد.
همزمان، دولت و مجلس وعده افزایش ۲۰ تا ۲۵ درصدی حقوق معلمان را دادهاند که بسیار پایینتر از سطح مطالبات آنها است. اما آیا وضعیت معیشتی معلمان در سایر کشورها هم مورد اعتراض این صنف است؟
نشریه معروف «بیزینساینسایدر»، در سال ۲۰۱۹ میلادی در یک بررسی به میزان حقوق و دستمزد دریافتی معلمان در کشورهای مختلف و مقایسه آن با حقوق و دستمزد معلمان در آمریکا پرداخته بود. بر اساس آمارهایی که این نشریه به آنها ارجاع داده بود، حقوقی که یک معلم آمریکایی به طور متوسط با آن آغاز به کار میکند، حدود ۳۹ هزار دلار در سال است.
حقوق یک معلم کارکشته آمریکایی با سالها تجربه حرفهای هم در زمانِ بررسی، در سطحِ نهایی ۶۷ هزار دلار در سال بوده است. از آنسو، در سال ۲۰۱۹ میلادی، درآمد یک آمریکایی متوسط حدود ۱۹٫۳ دلار در ساعت، یا سالانه حدود ۴۰ هزار دلار بوده است.
اما آیا معلمان آمریکایی در مقایسه با همکارانشان در دیگر کشورهای توسعهیافته (در اینجا کشورهای عضو OECD) حقوق خوبی میگیرند؟ هم بله و هم نه. حداقل حقوق و دستمزد سالانه یک معلمِ تازهکار و بدون تجربه در «لوکزامبورگ»، کشوری با حدود ۶۰۰ هزار نفر جمعیت در قلب اروپا، حدود ۷۰ هزار دلار است.
معلمان با تجربهتر در این کشور، سالانه تا ۱۲۴ هزار دلار هم حقوق و دستمزد میگیرند که معادل ساعتی حدود ۷۰ دلار (یا با دلار ۲۸ هزار تومانی، معادل ساعتی حدود ۲ میلیون تومان) است. (در این محاسبه، کل ساعات کاری یک معلم در طول سال حدود ۱۷۶۰ ساعت فرض شده که فرضی «دست بالا» هم به حساب میآید. از طرف دیگر، این حقوق ناخالص است و از آن مالیات کسر میشود.)
اما کشورهای دیگری هم هستند که به معلمان حقوق و دستمزد قابل توجهی پرداخت میکنند. در «سوئیس» (کشوری بسیار گران برای زندگی که بالاترین دستمزدهای سالیانه را هم به خود اختصاص داده)، بالاترین دستمزد پرداختی به معلمانِ حرفهای در مقطع ابتدایی، سالانه حدود ۸۶ هزار دلار است و به این ترتیب، معلمان باسابقه سوئیسی دومین رتبه را از این نظر به خود اختصاص دادهاند.
کشور بعدی در آسیا واقع شده است. معلمان حرفهای و باسابقه در «کرهجنوبی»، سالانه ۸۵ هزار دلار درآمد ناخالص (پیش از کسر مالیات) دارند. رتبه چهارم از آنِ «آلمان» است، جایی که معلمان باسابقه در آن سالانه تا ۷۵ هزار دلار درآمد خواهند داشت. «اتریش»، «ایرلند»، «آمریکا»، «کانادا»، «پرتغال» و «ژاپن» هم رتبههای بعدی را در فهرست بالاترین حقوق پرداختی به معلمان به خود اختصاص دادهاند.
در مقابل، در میان کشورهای توسعهیافته یا در حالی توسعهای که عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» (OECD) هستند، کمترین حقوق و دستمزد سالانه برای معلمان باسابقه، در «اسلواکی» پرداخت میشود. یک معلم باسابقه در این کشور، سالانه تنها ۲۲ هزار دلار حقوق ناخالص دارد و حقوق معلمان تازهکار میتواند حتی بسیار پایینتر از این هم باشد.
«جمهوریچک»، «لهستان»، «مجارستان»، «ترکیه»، «کاستاریکا»، «یونان»، «ایسلند»، «مکزیک» و «ایتالیا» هم در رتبههای بعدی هستند. به عنوان نمونه، حقوق و دستمزد سالانه یک معلم باسابقه در «ترکیه»، معادل حدود سالانه ۳۳ هزار دلار است. (تمام دادههای مورد اشاره در بالا برای معلمان مقطع ابتدایی است.)
اما تمام این دادههای آماری مربوط به کشورهایی هستند که از نظر سطح توسعهیافتگی، به طور کلی بالاتر از میانگین جهانی هستند. در واقع، واضح است که اگر دادههای آماریِ کشورهایی با میزان توسعهیافتگی کمتر را هم در بررسی بگنجانیم، وضعیت متفاوت میشود.
به عنوان نمونه، در سال ۲۰۱۸ میلادی، میزان حقوق و دستمزد یک معلم مقطع ابتدایی در «آفریقایجنوبی» (که تازه یکی از توسعهیافتهترین اقتصادها در قاره آفریقا است) بین ۸۰ هزار تا ۲۸۰ هزار «رند» (واحد پول آفریقایجنوبی) متغیر بوده است.
معادلسازی این میزان دستمزد با دلار آمریکا، نشان میدهد که معلمان ابتدایی در این کشور، سالانه بین ۵ هزار و ۵۰۰ دلار تا ۱۹ هزار دلار آمریکا حقوق میگیرند که از پایینترین میزانِ دریافتی معلمان در کشور «اسلواکی» (مورد اشاره در بالا) هم پایینتر است.
در «مصر»، یکی دیگر از کشورهای به نسبت توسعهیافته در آفریقا هم بالاترین میزان دریافتی معلمان باسابقه در مقطع ابتدایی، به سالانه ۲۱۰ هزار «پوند مصر» میرسد. به عبارت دیگر، یک معلم حرفهایِ مصری، سالانه حدود ۱۳ هزار و ۵۰۰ دلار حقوق میگیرد. (دادهها از سایت www.payscale.com)
اگر بالاترین دریافتیِ یک معلم ایرانی در مقطع ابتدایی در یک مدرسه غیرانتفاعی را هم ماهانه حدود ۱۰ میلیون تومان فرض کنیم (بدون در نظر گرفتن دریافتی از تدریس خصوصی و موارد مشابه)، یک معلم ایرانیِ باسابقه و پردرآمد، به طور رسمی سالانه حدود ۱۲۰ میلیون تومان، یا با دلار ۲۸ هزار تومانی، سالانه حدود ۴ هزار و ۳۰۰ دلار حقوق میگیرد. این میزان، از کمترین میزانِ دریافتی یک معلمِ مشابه در «آفریقای جنوبی» یا «مصر» هم پایینتر است.
یونسکو پنجم اکتبر را از سال ۱۹۹۴، «روز جهانی معلم» نامیده است. این نامگذاری در راستای برجسته سازی نقش معلمان و اساتید در مدارس و دانشگاهها جهت ارتقاء سطح دانش و اندیشه ی نسل، قدردانی کردن از آنان، و بررسی مشکلاتشان در سراسر دنیا اعلام شده است. با این وجود بسیاری از کشورهای جهان بزرگداشت معلم را در روزی متفاوت از این تاریخ، در تقویم ملی خویش ثبت نموده اند. در ایران روز معلم ۱۲ اردی بهشت است و مناسبت آن کشته شدن یک معلم فلسفه دکتر ابوالحسن خانعلی در روز ۱۲ اردی بهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان است.
سلام نو در ۱۲ مهر ۱۴۰۰ می نویسد: «روز جهانی معلم همه ساله در ۵ اکتبر برای گرامی داشت همه ی معلمان در سراسر جهان برگزار می شود. [این روز] یادبود سالگرد تصویب توصیه ۱۹۹۶ سازمان بینالمللی کار و یونسکو در مورد وضعیت معلمان است که معیارهایی را در مورد حقوق و مسوولیت های معلمان و استانداردهایی برای آمادگی اولیه و آموزش بیشتر آنها، استخدام، اشتغال، و شرایط تدریس و یادگیری تعیین می کند. روز جهانی معلم از سال۱۹۹۴ توسط یونسکو گرامی داشته میشود.»
کنفوسیوس فیلسوف برجسته چینی که نظریه پرداز سیاسی و معلم در چین باستان بود، به عنوان اولین معلم تاثیر گذار در تاریخ شناخته شده است؛ بر اساس گزارش یونسکو، جهان به ۶۹ میلیون معلم نیاز دارد تا بتواند تا سال ۲۰۳۰ به آموزش جهانی ابتدایی و متوسطه برسد؛ آفریقای جنوبی صحرایی است که با بیشترین کمبود معلم مواجه است؛ براساس گزارش یونسکو، کمتر از ۷۵٪ معلمان در یک سوم کشورهای جهان، فقط از حداقل استانداردهای تربیت معلم برخوردارند؛ و قابل درنگ اینکه ۶ نفر از هر ۱۰ کودک در سراسر جهان، در مجموع ۶۱۷ میلیون نفر، حداقل الزامات شایستگی در ریاضیات و خواندن را برآورده نمیکنند و این کاهش آموزش را نشان می دهد.
قطعا تعطیلات تابستانی مزیت بسیار مطلوبی برای معلمان است، اما با این وجود مسائل پیچیده ای بر معلمان در سیستم های آموزشی جهان تاثیر می گذارد. مواردی همچون آزادی های دانشگاهی، ایجاد خودمختاری برای موسسات آموزشی، و توسعه و حفظ استانداردهای تدریس حرفه ای در آموزش عالی. خوشبختانه روز جهانی معلم، امکان بحث در جلسات اساتید، سمینارها، و کنفرانس ها را نیز در سطح جهانی فراهم میکند.
اگر چه سیستم آموزشی و نقشی که معلمان در آن ایفا می کنند، راه زیادی را طی کرده است، اما هنوز راه درازی در پیش روست. به همین دلیل سازمان ملل متحد هدف توسعه ی پایدار برای آموزش را در سال ۲۰۳۰ ایجاد کرد. روز جهانی معلم سالانه یادآور این هدف و نیاز به تلاش بیشتر برای ترغیب معلمان به تحصیل است.
شریف حسن زاده در یادداشتی برای هرانا در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۰ می نویسد:
«کارترز در فرهنگ آموزش و پرورش درباره ی آموزگار می گوید: آموزگار کسی است که افزون بر شایستگی های آموزشی و توانایی های حرفه ای خود، هنر تدریس و سازندگی همه سویه ی شاگردان را در دست دارد. او پیوسته در جوش و خروش برای ساختن خود و پیدایش دگرگونی و پویایی در شاگردان است.»
بیش از ۱۰۰ کشور روز جهانی معلم را گرامی میدارند و هر یک جشن های خاص خود را برگزار میکنند. در مجموع هدف از نامگذاری چنین روزی، «قدردانی، ارزیابی، و بهبود مربیان جهان» و فراهم آوردن فرصتی برای بررسی مسائل مربوط به معلمان و فرآیند تدریس است. چرا که با وجود حضور افراد مختلف در سیستم آموزشی، همیشه این معلم است که به عنوان آموزگار دانش آموزان شناخته میشود و اوست که در تربیت و شکل گیری فرزندان جامعه نقش مهمی دارد. از سوی دیگر مشکلات فراوان معلمان سراسر دنیا و از جمله ایران، لزوم وجود چنین روزی را تایید می کند چرا که شاید این گونه توجه بیشتری به سمت معلمان جهت رفع مشکلاتشان معطوف گردد.
از دیدگاه دیوئی، هدف تعلیم و تربیت، «جامعه دموکراتیک» است و در تعریف آن میگوید: جامعه دموکراتیک، جامعهای است که از پیدایش اختلافات و تبعیضات طبقاتی، قومی و نژادی جلوگیری میکند. وی میگوید: تعلیم و تربیت عبارت است از: بازسازی و ساماندهی تجربه که بر معنیدار شدن و عمق آن میافزاید و توانایی هدایت جریان تجربه را توسعه میبخشد. دیوئی در کتاب دموکراسی و تعلیم و تربیت، چهار ویژگی تعلیم و تربیت را این گونه ذکر میکند: تعلیم و تربیت ضرورت زندگی؛ تعلیم و تربیت به مثابه ی کنش اجتماعی؛ تعلیم و تربیت به عنوان راهنمایی؛ تعلیم و تربیت زمینه ساز رشد. بنابراین معلمی به عنوان یک شغل و حرفه ی تخصصی در نظر گرفته می شود که نیازمند کسب دانش، مهارت، تجربه، و درگیری مستمر با پژوهش و نگارش از یک سو ، و بازنگری در یافته های سالیانه و جایگزینی برخی رویکردهاست. ارائه و تمرین راهکارهای نوین در مواجهه با آموزش کودکان در مدرسه با استفاده از فن آوری جدید و ایجاد روابط انسانی و جمعی با تشکیل جوامع یادگیری در درون کلاسهای درس جهت تسهیل یادگیری از وظایف معلمین در عصر حاضر است.
با گذشت یکسال و نیم از همه گیری کوید ۱۹، روز جهانی معلم ۲۰۲۱ بر حمایت هایی که معلمان برای مشارکت کامل در روند بهبود تحت عنوان «معلمان قلب بهبود آموزش و پرورش» نیاز دارند، تمرکز می کند. مجموعه ای پنج روزه از رویدادهای جهانی و منطقه ای، تاثیر همه گیری بر حرفه ی معلمی را به نمایش می گذارد، واکنش های موثر و امیدوارکننده ای را در سیاست نشان می دهد، و هدف آن ایجاد گام هایی است که باید برای اطمینان از پیشرفت کامل پرسنل آموزشی برداشت.
بدون شک همه گیری کوید ۱۹ یک چالش مهم برای معلمان بود. تمام مدارس، مهد کودک ها، و دانشگاههای دنیا باید تعطیل می شدند. این یک رویداد بزرگ جهانی با تاثیرات بیسابقه است که منجر به فشار زیادی بر معلمان شد. بسیاری مجبور بودند با روش های جایگزین جدید آموزش و مراقبت از دانش آموزان خودسازگار شوند. در خانه، والدین باید معلم می شدند و به فرزندان خود کمک می کردند تا در حین کار و بسیاری اولویت های دیگر، یاد بگیرند. در دورانی که سیستم های آموزشی غالبا کمبود بودجه، تمدید بیش از حد، یا سازمان دهی ضعیف دارند، روز جهانی معلم به همان اندازه به حفاظت از معلمان مربوط می شود و به دنبال افزایش آگاهی از حقوق آنها و فرصتهای برابر برای تحصیل همگان است.
مهمترین چالش معلمان در سرتاسر جهان مسأله ی حقوق و دستمزد آنهاست.
پژوهش های جهانی موید این مطلب است که آموزش نیروی کار بر سرعت رشد و توسعه ی اقتصادی کشورها اثرگذاری مثبت قابل توجهی دارد. با این حال اهمیت شغل و حرفه ی معلم در بسیاری از کشورها به عنوان آموزش دهندگان نیروی کار جامعه، نادیده گرفته می شود و دستمزد آنها در قیاس با سایر مشاغل به نسبت پایین است.
در میان کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه ی اقتصادی(OECD)، در لوکزامبورگ که یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است، یک معلم بی تجربه می تواند بالاترین دستمزد را در مقایسه با معلمان دیگر کشورهای عضو این سازمان دریافت کند. در ایران هم بحث دستمزد معلم ها همواره مطرح بوده است. کارشناسان مهمترین مشکلات معلمان در ایران را مسائل مالی و تامین نشدن هزینه های معیشتی آنها می دانند. از این رو اوضاع اجتماعی حرفه ی معلمی با کاهش نسبی قدرت خرید در ارتباط مستقیم است.
وبسایت Teaching Abroad بیش از ۱۰۰ منبع خارجی را مورد بررسی قرار داده تا به میزان حقوق معلمان در کشورهای مختلف جهان پیببرد. این وبسایت ارقام به دست آمده از ۱۰۰ کشور دنیا را با سرانه ی تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) آن کشورها مقایسه کرده است. اقتصاددانان از سرانه ی تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) برای تخمین مجموع میزان کالاها و خدمات تولید شده توسط اقتصاد یک کشور برای هر شخص استفاده می کنند. این رقم نماینده ی مناسبی برای مجموع هزینه های زندگی در یک کشور محسوب می شود. طبق گزارش این وبسایت که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده است، ۹۳٪ معلمان در دنیا کمتر از متوسط هزینه ی کالاها و خدمات در کشور خود حقوق میگیرند؛ یعنی حتی در کشورهایی که بالاترین حقوق را در دنیا به معلم های خود می دهند هم این قشر پرتلاش، کمتر از متوسط سهمشان از اقتصاد کشور خود، حقوق میگیرند.
مهمترین آسیب های نظام تعلیم و تربیت در ایران از دیدگاه این نگارنده که لاجرم پایگاه اجتماعی و جایگاه حرفه ای معلمان ایرانی را متزلزل می کند و لازم است با فوریت مورد بررسی و چاره جویی قرار گیرند عبارتند از :
1- مسأله ی گزینش و آموزش معلمان به طور عام و رسیدگی به سطح نازل کیفیت آموزش در دانشگاه فرهنگیان و سایر معضلات پیرامونی محیط آموزشی و فضای سنگین ایدئولوژیک حاکم بر این دانشگاه به طور خاص که مجال و فرصت تنفس اندیشه و خلاقیت را از دانشجویان دبیری سلب کرده است.
2- لزوم تشکیل سازمان نظام معلمی با نگاه و رویکرد در نظر گرفتن معلمی به عنوان یک حرفه ی تخصصی نه پرداختن به مفاهیم شعاری همچون ایثار و فداکاری! لازم و ضروریست که معلمان مرجعی ذی صلاح و کاملا حرفه ای و تخصصی جهت مداخله در گزینش حرفه ای و تخصصی معلمان و تصمیم گیری در خصوص صدور مجوز معلمی پس از فارغالتحصیلی دانش آموخته، و همچنین تصمیم گیرنده و مداخله گر در اجرا و ارائه ی آموزشهای ضمن خدمت جهت به روز رسانی و ارتقاء دانش و مهارت های علمی خویش داشته باشند. از دیدگاه دیوئی، هدف تعلیم و تربیت، «جامعه دموکراتیک» است و در تعریف آن میگوید: جامعه دموکراتیک، جامعهای است که از پیدایش اختلافات و تبعیضات طبقاتی، قومی و نژادی جلوگیری میکند.
3- اصلاح محتوای بسیاری از کتابهای درسی که مولفان و تصمیم گیرندگان در آنها نقش معلم را در اغلب موارد با مبلغ یک ایدئولوژی خاص اشتباه گرفته اند.
4- مخدوش شدن اصل بی طرفی و بی رنگی معلم در مواجهه با موضوعات درسی که گاها آشکارا به لحاظ علمی و پژوهشی غلط و نادرستند یا تحریف در واقعیتی تاریخی و تجاربی زیسته می باشند.
5- مسأله ی معیشت معلمان ( خط فقر رسمی اعلام شده توسط بانک مرکزی ۱۲ میلیون، مایه ی ننگ دولتمردان که بالاترین حقوق معلمان ۱۰ میلیون)
6- مشکل عدم اعمال مدرک دوم برای معلمان
7 - ادغام نیروهای نهضت، نیروهایی که در مراکز ضمن خدمت لیسانس و فوق لیسانس گرفته اند و هرگز در محیط دانشگاه نبوده اند، آنهایی که سالها پیش از طریق حوزه وارد آموزش و پرورش شده اند، و بخش عظیمی از فارغ التحصیلان دانشگاههای آزاد و غیر دولتی سراسر کشور که در کنار معلمان آموزش دیده برای حرفه ی معلمی در آموزش و پرورش قرار گرفته اند و تفاوت بازدهی کیفی کارشان به روشنی مشهود است.
8- یکبار و برای همیشه حل شدن و پایان دادن به مسأله ی ۴ ساعت اضافه تدریس موظف معلمان که از زمان جنگ بر معلمان ایران تحمیل شد و هنوز هم این بهره کشی ادامه دارد. مایه ی شرمساری است که آنچه در بحث جدید رتبه بندی مطرح می شود، افزایش ۶ ساعت موظف دیگر را نشان می دهد! (ماده ی ۹)
9- تبدیل وضعیت برخی نیروهای خدماتی مدارس که از طریق آموزش ضمن خدمت لیسانس و فوق لیسانس گرفتند و به کارگیری آنها در کادر اداری ادارات آموزش و پرورش، به ویژه در بخش آموزش ادارات و مسلط کردن آنها بر ارزیابی فعالیت های معلمان حرفه ای که فارغ التحصیلان توانمند دانشگاههای دولتی سراسر کشور هستند و با سوابق بالای ۲۰ سال و خلاقیت و مهارت علمی و عملی در کارشان قابل درک برای چنین کارشناسان و چنین معاونین آموزشی ای در ادارات آموزش و پرورش نمی باشند.
10- گماردن ایدئولوژیک کمابیش اکثریت مدیران مدارس از طریق روابط و زد و بندهای سیاسی محصول انتخابات ها که کمترین ربطی به شایستگی علمی و داشتن دانش و مهارت مدیریتی به روز یا دست کم سعه ی صدر و وسعت دید مدیر و توان قدرشناسی از کار شایسته، ندارد. چنین افرادی در برخی موارد بیشترین عقده و کم بینی و بدترین برخورد را با معلم حرفه ای شایسته ی بالای ۲۰ سال سابقه انجام می دهند، در کنار رفتارهای نامناسب با اولیاء و دانش آموزان و نداشتن وجهه ی مدیریتی و برنامه ریزی، و صرفا دروغ گویی، طلب نمره و توصیه به نمره سازی، و سنگ اندازی در امر تدریس و ارزشیابی معلم
11- مشکلات ناکارآمدی بیمه ی پایه و تکمیلی معلمان شاغل و بازنشسته
12- حذف ماده ی ۸ از لایحه ی قبلی مربوط به رتبه بندی که مبنی بر لحاظ کردن حقوق و مزایای متناسب با شاغلین متناظر با رتبه شان، برای بازنشستگان بود. این ماده در لایحه ی جدید کلا حذف شده است. البته متناسب سازی مد نظر بازنشستگان فرهنگی نیست و همسان سازی مطلوب است و این طلب بر مبنای قانون مدیریت خدمات کشوری است که اجرا نمی شود!
13- جمعیت ۴۰ نفری دانش آموز در کلاسهای درس دبیرستانها و گاها پنجاه نفری در برخی رشته های برخی هنرستانها. این جمعیت با وجود فضای فیزیکی کوچک کلاس در برخی مدارس که نهایتا برای ۲۵ نفر طراحی شده است چه در آموزش حضوری و چه در فضای مجازی معلمان را با مشکلات بسیاری مواجه ساخته است. این امر مصداق بهره کشی از معلم می باشد چرا که این تعداد دانش آموز باید در دو کلاس مورد آموزش و رسیدگی درسی قرار گیرند، در حالی که در یک کلاس بر سر معلم آوار می شوند.
14- صدور حکم اخراج برای پاره ای از معلمان فعال صنفی در آستانه ی روز جهانی معلم و بازداشت غیر قانونی و در زندان نگه داشتن پاره ای دیگر صرفا به دلیل شرکت در تجمع صنفی آرام و ضابطه مند که طبق قانون اساسی مجاز است و به رسمیت شناخته شده است، تنها بی اعتمادی بین جامعه ی معلمان و مسوولین مربوطه در وزارت و در دولت و در حاکمیت را دامن می زند و به ضد تبلیغات برای حاکمیت نظم و قانون اساسی که همه ی قوا باید از آن صیانت کنند، تبدیل می گردد.
چرا شرکت کنندگان در تجمعات صنفی باید تحت فشار حراست خود آموزش و پرورش قرار گیرند؟ آیا غیر از این اینست که فلسفه ی وجود حراست در هر وزارت خانه ای، حراست و صیانت از حقوق کارکنان همان مجموعه است؟ این حق هر شهروند اعم از معلم است که وقتی خواسته های قانونی اش مورد بی اعتنایی واقع شد، در چهار چوب قانون در تجمع شرکت کند و این محملی برای کمک به قانون گزار و حاکمیت جهت شفاف و بی واسطه شنیدن خواسته های شغلی و صنفی مشاغل مختلف از جمله معلمان است.
15- حل کردن مسأله ی افزایش ناچیز یا عدم افزایش در احکام معلمان با سابقه ی بالای ۲۵ سال در لایحه ی جدید رتبه بندی
16- به محاق رفتن طرح هایی همچون اقدام پژوهی، مقاله نویسی، درس پژوهی، گزارش نویسی و ... با این روند افزایش های پیش بینی شده در رتبه بندی جدید، توسط معلمان با سابقه که پتانسیل بسیار خوبی برای طراحی و اجرای این امور پژوهشی دارند.
17- صرف نظر کردن دولت از استخدام معلمان جدید با وجود کمبود نیرو و تامین نیرو با به کارگیری نیروهای بازنشسته یا از طریق افزایش ساعات موظف معلمان به ۳۰ ساعت طبق لایحه ی جدید رتبه بندی!
18- استثمار معلمان در آموزش مجازی دانش آموزان با در اختیار نگذاشتن گوشی/تبلت و سیمکارت علاوه بر تحمیل نرم افزار ضعیف شاد که گرچه طبق اذعان مسوولین در وزارت استفاده از آن اجباری نیست، برخی ادارات آموزش و پرورش و برخی مدیران مدارس دولتی بر سر نصب شاد با معلمان درگیر می شوند.
19- تحت آموزش قرار نگرفتن معلمان برای تدریس در فضای مجازی عملا بسیاری از معلمان را به فوروارد کننده ی برخی مواد آموزشی یا وویس و فیلم از خودشان تبدیل کرده است و این چیزی نیست که آموزش و پرورش بتواند به آن افتخار کند و از آن به عنوان دستاورد در دوران کرونا یاد کند.
20- کمبود و نبود مشاور و روان شناس حرفه ای در مدارس که هم از نظر تکنیک های یادگیری کمک علمی و عملی برای دانش آموز و کار معلم باشد و هم در اصلاح یا ارجاع مشکلات رفتاری دانش آموزان نقش موثری ایفا کند.
ضمن تبریک این روز به همه ی معلمان جهان و معلمان ایران در مدارس و دانشگاهها، و آرزوی بهروزی و تندرستی برای آنها، امیدوارم وزارت آموزش و پرورش، دولت، مجلس و حاکمیت در ایران دست کم پیام امسال یونسکو به مناسبت روز جهانی معلم را جدی تر بگیرند و در راستای معاهدات امضا شده در سطح بین المللی تعهد بیشتری نسبت به ارتقاء همه جانبه ی وضعیت معلمان ایران و رسیدگی به مسائل آنان که همانا مسائل آموزش در کشور است، احساس کنند چرا که «قلب بهبود آموزش» کشور در وضعیت مناسبی نمی تپد.
( روز جهانی معلم در افغانستان - سال 2020 و پیش از به قدرت رسیدن طالبان - رنگینه حمیدی وزیر آموزش و پرورش در میان معلمان - این جا را بخوانید )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
امروز پنج اکتبر ( 13 مهر ) مصادف با « روز جهانی معلم » است .
علی رغم آن که ایران رسمیت این روز را پذیرفته و مصوبات آن توسط وزیر وقت آموزش و پرورش امضا شده است اما پس از گذشت نزدیک به سه دهه هنوز مناسبتی به این روز در تقویم رسمی کشور به چشم نمی خورد و حتی وزرای آموزش و پرورش هم با این روز سلیقه ای برخورد کرده اند .
غیر از مرتضی حاجی که البته حداکثر تلاش خود را برای بزرگداشت این روز انجام داد و بخشنامه ای به همین منظور همراه با پلاکارد برای مدارس ارسال کرد و نیز فانی و بطحایی که پیامی به این مناسبت منتشر کردند فعالیت دیگری در این زمینه مشاهده و ثبت نشده است .
روز جهانی معلم نیز همچون هفته معلم در اردیبهشت ماه ، مفهوم معناداری برای فرهنگیان ایران ندارد . بگذریم از این که بسیار معلمان ایرانی روز جهانی معلم را نه می شناسند و نه انگیزه ای برای دانستن آن دارند .رفت و آمد دولت ها و وزیران هم نتوانسته است تغییری در این شرایط مزمن بدهد و جز انگیزه های فردی هیچ عامل بیرونی در تغییر شرایط دخیل نیست .
اگر در دوره ای صمد بهرنگی ( با همه ی انتقادات به او و عدم موضوعیت بخشی از نظرات و کتاب هایش در شرایط کنونی ) با 28 سال عمر ، هم کتاب می نویسد ، هم ادبیات فولکوریک را غنا می بخشد ، هم در کار ترجمه است ، هم نقد می کند و در مجامع و مجالس فکری حضور فعال و موثر دارد ؛ اینک معلمان ، نه سودای تغییر جهان [فارغ از درستی یا نادرستی آن ] و نه ایران را ، که سودای تغییر محیط زندگی و شغلی و صنفی خود را نیز ندارند و " روزمرگی " برای آنان ، هم آرمان شده است هم برنامه ی زندگی .
.... این روز در حالی فرا می رسد که نزدیک به دو سال است مدارس در ایران تعطیل هستند و آن چه « آموزش مجازی " نیز نامیده می شود به دلایل متعدد که مهم ترین آن ها فقدان زیر ساخت های لازم و کافی است نتوانسته حداقل ها و استانداردهای یادگیری را مطابق با نرم های جهانی در نظام آموزشی ایران تامین کند .
وضعیت بازگشایی مدارس علی رغم شعارهای مسئولان هنوز در بلاتکلیفی به سر می برد .
تاکنون وزارت آموزش و پرورش در مورد این مناسبت جهانی سکوت کرده و پیامی از سوی سرپرست این وزارتخانه در پرتال آن مشاهده نمی شود .
آن چه در زیر می آید ؛ پیام مشترک دبیر کل یونسکو، دبیر کل سازمان جهانی کار و دبیر اجرایی یونیسف برای روز جهانی معلم در سال 2021 می باشد .
«صدای معلم » فرارسیدن این روز را به همه معلمان حرفه ای و کنش گر شادباش و تبریک می گوید .
شعار روز جهاني معلم2021 (13 مهرماه برابر با پنجم اكتبر) از سوي يونسكو «معلم در قلب بهبود آموزش» تعيين شده است. گزاف نيست اگر به زبان رانده شود كه در بحران شيوع كرونا، تعطيلي مدارس از جمله آسيبهاي نگرانكنندهاي بود كه به دليل در بر داشتن گروه هدف گسترده، تمامي جوامع را به پاسخ گويي مطلوب و به موقع در برابر آن ملزم كرد. در اين ميان سختيهاي آموزش مجازي – درحاليكه بسياري از كشورها آمادگي چنين رويكرد آموزشي را نداشتند- و بازگشت به مدرسه و آموزش حضوري پس از دوران عدم اطمينانها، موجب شد تا معلمان بار ديگر به عنوان موثرترين مولفه اعتمادسازي و نقشدار در جامعه معرفي شوند.
در حقيقت در دوراني كه كوويد-19 ناشناخته بود و تعاملات و مناسبات اجتماعي تحتتاثير نگرانيهاي سلامت جسمي و رواني جامعه بود، آموزش در هيچ نقطهاي از جهان نميتوانست دوباره جان بگيرد مگر با حضور و همراهي حمايت بخش معلمان.
در روزهاي آغازين تعطيلي مدارس تنها روش مورد تاييد از سوي متوليان آموزش و سلامت براي تداوم يادگيري، آموزش مجازي و از راه دور انتخاب شد. تا پيش از اين در برخي از كشورهاي توسعهيافته، آموزش آنلاين و يادگيري در بستر الكترونيك، بخشي از عملكرد دانشآموزان در خارج از محيط مدرسه را تشكيل ميداد و نقش تكميلي براي يادگيري آنان محسوب ميشد و در برخي ديگر اين آموزش به دليل كمبودهاي تجهيزاتي و عدم تامين بستر آن اصلا شكل نگرفته بود. در هر دو صورت جوامع چشم اميد به معلمان دوختند كه در بحران به وجود آمده كلاسهاي درس و فرآيند ياددهي – يادگيري را استوار و موثر ادامه دهند. با وجود آنكه آموزش مجازي دشواريهاي فراواني براي معلمان به همراه داشت و چه بسا در مواردي حتي سواد بهرهگيري و استفاده از آن براي معلمان وجود نداشت، آنان به خود توسعهاي اقدام كردند و با بهروزرساني دانش و مهارت خود در فضاي مجازي و اپليكيشنهاي آموزشي حضور پيدا كردند و فرآيند آموزش را ادامه دادند. بنابراين شعار امسال روز جهاني معلم با دقت و نكتهسنجي، معلمان را قلبِ بهبود فرآيند آموزش ميداند. معلمان اگر حامي دولتها در بحران كنوني نبودند، هيچ شكلي از آموزش امكانپذير نبود. در ادامه به منظور ايجاد سيستمهاي آموزشي قويتر، كشورها بايد از ابتكارات آموزشي كه در مرحله آموزش مجازي و از راه دور موثر بودهاند استفاده و آنها را در سيستم آموزشي رايج خود ادغام كنند.
بدون ترديد توانمندسازي معلمان، سرمايهگذاري در توسعه مهارتهاي لازم و ايجاد ظرفيت براي بهرهگيري از پتانسيل كامل آموزش از راه دور و تركيبي بسيار مهم است و به همان اندازه مهم است كه از معلمان حمايت اجتماعي و عاطفي شود، تا از سلامت آنان اطمينان حاصل و از فرسودگي شغلي جلوگيري شود. تحولات و دگرگونيهاي دنياي امروز به دليل توسعه روزافزون فرآيند آموزش و يادگيري و تاثيرات آن در زندگي بشر است.
از آنجايي كه محيط زندگي آدمي همواره در معرض تغيير و تحول است، وي براي غلبه بر اين دگرگونيها ناچار است ياد بگيرد و مهارتآموزي داشته باشد. از اين روست كه مدارس بايد براي تثبيت جريان ياددهي – يادگيري همراه تحولات روز، به اين درك برسند كه چگونه از تعهد و صلاحيتهاي معلمان براي ياددهي در همه سطوح و بهبود فرآيند آموزش بهرهبرداري و استفاده كنند.
تحقيقات نشان داده اند كه در بهكارگيري موفقيتآميز آموزش در مدارس علاوه بر بسترها و زيرساختها، نيروي انساني ياددهنده كه علم و دانش و مهارتش بهروز باشد، نيز تاثيرگذارند. با توجه به اينكه آموزش در عصرحاضر- فراتر از دوران كرونا- تاحدودي وابسته به گسترش فناوري ارتباطات و اطلاعات و در تاثير از تحولات جهاني است، ارتقاي مستمر و ابداع نوآوري در راهحلهاي آموزش اجتنابناپذير است.
معلمان ميتوانند با آموزشي كه در آن با دانشآفريني و خلاقيت دانشآموزان همراه است، بهبود كيفيت آموزش و توسعه كيفي را به ارمغان آورند.
انتظار ميرود، مسوولان امر با بازنگري در اهداف و ساختارهاي آموزشي و راهبردهايي غني براي آن و حمايت اجتماعي و اقتصادي معلمان، تمهيد تحولاتي اميدوارانهتر را فراهم نمايند و با انديشهاي دانشبنيان و كارآمد در اين مسير گام بردارند.
روزنامه اعتماد
مجله نیچر (16 شهریور 1400) در مقاله کوتاهی با عنوان «کودک و کوید: چرا سیستم ایمنی کودکان در صدر است» به ارائه شواهدی مهمی در باره میزان شیوع کوید در میان کودکان زیر 18 سال پرداخته است. داده های جمع آوری شده به وسیله مراکز پیشگیری و کنترل بیماری آمریکا (US Centers for Disease Control and Prevention ) نشان داده است که کمتر از 2 درصد کودکان زیر 18 سال به خاطر کوید 19 در بیمارستان بستری شده اند. دلیل شیوع کم شیوع کرونا در این گروه سنی به سلولهای لنفوسیت t، سیستم ایمنی قوی، منعطف و هوشمند، و واکنش التهابی آرام بدن کودک و غیره برمیگردد. در مورد ویروس دلتا هم شواهدی دال بر این که کودکان در برابر این ویروس در قیاس با گونه های ویروسی پیشین آسیب پذیر هستند، وجود ندارد.
در ادامه این گزارش آمده است تا مرداد ماه 1400 حدود 15 درصد از بیماران کرونایی در آمریکا _معادل چهارمیلیون و هشتصد هزار نفر_ از گروه سنی زیر 21 سال بوده اند (ملاپتی، 2021).
مطالعات زیادی نیز نشان داده اند که بازگشایی مراکز آموزشی منجر به افزایش ریسک شیوع کوید 19 نمی شود (گزارش نظارت[1]، 2020؛ بونل و همکاران[2]، 2020). البته، در این کشورها پروتکلهای بهداشتی و مراقبتی جدی تنظیم شده و به آنها عمل میشود.
مسئله مورد توجه نویسنده لزوم داشتن ایده برای بازگشایی مراکز پیش از دبستان در ایران _ کشورهای زیادی حتی با شیوع گسترده کوید 19 مراکز پیش از دبستان خود را تعطیل نکردند_ است که بحران پاندمی کرونا ضربه مهلکی بر پیکر نحیف آنها وارد نموده است. از آنجایی که بخش زیادی از پوشش آموزش و پرورش کودکان پیش از دبستان توسط بخش غیردولتی ارائه می شد، با ظهور پاندمی و طولانی شدن آن صدای ورشکستگی بسیاری از آنها به گوش می رسد و بالطبع احتمال ترک شغل مدیران و مربیان این مراکز هم بدیهی به نظر می رسد.
از طرفی دیگر در کشور ، کودکان زیادی در مناطق روستایی و شهری دو زبانه وجود دارند که ورود آنها به دوره ابتدایی بدون تجربه دوره پیش دبستانی منجر به افت تحصیلی شدید آنها در آینده خواهد شد. فراموش نکنیم که جامعه و همه ذینفعان تعلیم و تربیت باید بپذیرند که ویروس کرونا و سایر گونه های مشابه همیشه وجود دارند و باید زندگی کردن با آنها را آموخت.
با توجه به گسترش واکسیناسیون در کشور ، لزوم داشتن برنامه بازگشایی مراکز پیش از دبستان و تدوین راهبردی علمی و فرهنگ سازی در باره آنها بسیار ضروری به نظر می رسد.
در سطح جهانی اقدامات زیادی برای اطمینان سلامت و ایمنی کودکان در کنار حق تربیت آنها صورت گرفته است. مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها (2021) ذکر کرده است که همه کودکان، مربیان و مدیران مراکز پیش از دبستان حتی اگر واکسن دریافت کرده باشند باید با ماسک در مراکز حاضر شوند و اتخاذ راهبردهای پیشگیرانه چندلایه بسیار مهم است. از دیدگاه این مرکز برای پیشگیری از گسترش کرونا در مراکز پیش از دبستان لازم است که راهبردای زیر اتخاذ شود:
(1). ارتقاء و افزایش واکسیناسیون. (2). استفاده مداوم و درست از ماسک. (3). رعایت فاصله فیزیکی. (4). تهویه مناسب در اتاق ها. (5). رعایت آداب شستن دست و عطسه کردن. (6). ماندن در خانه به محض عارض شدن علائم کرونا و دادن تست کرونا و در نهایت ردیابی افراد در تعامل با بیمار کرونایی. (7). شستشو و ضدعفونی کردن.
نکته های بعدی این هستند که هنگام غذا خوردن کودکان در مراکز پیش از دبستان باید فاصله فیزیکی به حداکثر ممکن برسد و همین طور خوردن غذا در هوای باز توصیه شده است و غذاها باید در پاکت های ویژه بسته بندی شوند و جاهایی که احتمال لمس کردن به وسیله کودکان وجود دارد، ضدعفونی شود. برای مسواک زدن کودکان نیز با توجه به احتمال انتقال ویروس از طریق قطرات ریز آب دهان پیشنهاد می شود که وسایل بهداشتی هر کودک برچسب گذاری و در جای مشخصی قرار داده شوند. همین طور، بازی های فعال فیزیکی کودکان بهتر است در هوای آزاد با فاصله مناسب صورت گیرد و در هنگام بازی نیز ماسک کودکان بر روی صورت آنها حفظ شود (مرکز ملی ایمنی سازی و نظارت بر بیماری، 2021).
در مجموع آنچه در این برهه زمانی مهم است، فعالیت جدی سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک برای حمایت های مالی لازم از مراکز پیش از دبستانی، تدوین برنامه بازگشایی مراکز پیش دبستانی مبتنی بر دو اصل ایمنی و آموزش باکیفیت، فرهنگ سازی و اقناع والدین و جامعه برای بازگشت کودکان به مراکز پیش از دبستان است.
فراموش نکنیم که جامعه و همه ذینفعان تعلیم و تربیت باید بپذیرند که ویروس کرونا و سایر گونه های مشابه همیشه وجود دارند و باید زندگی کردن با آنها را آموخت.
منابع :
Mallapaty, S (2021). Kids and COVID: why young immune systems are still on top. Journal of nature, 597, 166-168.
National Center for Immunization and Respiratory Diseases (Aug. 25, 2021). COVID-19 Guidance for Operating Early Care and Education/Child Care Programs. Reterived from: https://www.cdc.gov/ coronavirus/2019-ncov/community/schools-childcare/child-care-guidance.html
Bonell, C.; Melendez-Torres, G.J.; Viner, R.M.; Rogers, M.B.; Whitworth, M.; Rutter, H.; Rubin, G.J.; Patton, G. (2020) An evidence-based theory of change for reducing SARS-CoV-2 transmission in reopened schools. Health Place, 64, 102398. [CrossRef]
Surveillance Report (2020). Weekly Coronavirus Disease 2019 (COVID-19); Public Health England: London, UK, 2020.
[1] Surveillance Report
[2] onell, C.; Melendez-Torres, G.J.; Viner, R.M.; Rogers, M.B.; Whitworth, M.; Rutter, H.; Rubin, G.J.; Patton, G.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
کابل ــ ۱۷ سپتامبر، روز جمعه که در افغانستان تعطیلی عمومی است، شماری با خبر خوشحالکننده و شماری دیگر با خبر تلخ و تکاندهنده روبهرو شدند. خوشحالکننده از این جهت که هنوز در میان شماری از مردم افغانستان تفکری وجود دارد که مخالف آموزش دختران و زنانند؛ درحالی که اکثریت مخالف این دیدگاه هستند.
جمعه گذشته وزارت معارف (آموزش و پرورش) طالبان از آغاز درس مکتبهای پسرانه خبر داد اما از سرنوشت آموزش میلیونها دختر که بالاتر از کلاسهای صنف ششم قرار دارند، خبری نیست.
در آگهینامه وزارت آموزش طالبان آمده است: «به اطلاع تمام مکاتب ابتدایی، لیسه (دبیرستان) و مدارس رسمی طبقه ذکور رسانیده میشود تا روند آموزشی خویش را سر از تاریخ ۲۷ سنبله/شهریور آغاز کنند. بنا بر این تمامی استادان و شاگران طبقه ذکور باید به مکاتب خویش حاضر شوند.»
اما نشر این خبر واکنش کاربران شبکههای مجازی را برانگیخته است. افغانستان نه میلیون کم و بیشتر از آن دانشآموز دارد. اما از شمار دقیق چند میلیون دانشآموز دختر که بالاتر از ششم تا دوازدهم قرار دارند مبهم است. اینکه طالبان در برابر سرنوشت این دختران چه تصمیم وچه مکانیزمی را روی دست میگیرند معلوم نیست. اما هرآنچه آشکار است این است که رویای به مدرسه رفتن چند میلیون دختر حالا نقش برآب شده است.
این کار طالبان برای بسیاری از کاربران شبکههای مجازی افغانستان شوکه کننده بود و با واکنشهای جدی روبهرو شد.
علی امیری، استاد دانشگاه و جامعهشناس که یکی از چهرههای مطرح علمی و فرهنگی افغانستان است این اقدام طالبان را هبوط در ظلمات دانسته. وی در رخنامهاش نگاشته است:
«بیشتر از نیمی از دانشآموزان ما از امروز دیگر به مکتب نمیروند. خبر شوکه کنندهای نبود و در صدر اخبار قرار نگرفت. اما سرآغاز هبوط تدریجی ما در قعر ظلمت است. تازه بادهای تغییر شروع به وزیدن کرده و لابد تغییرات بیشتری در راه است. قحط و شقا و خشونت و بیسوادی عناصری اند که آینده ما را میسازند. چه دشوار است گام برداشتن به طرف چنین آیندهای!
به تدریج در قعر ظلمات هبوط میکنیم و گم و گور میشویم. هیچ پژواکی از رنج و عذاب این سقوط تدریجی گوش کسی را نخواهد آزرد. همه چیز با کمال دقت و در کمال سکوت به فرجام خواهد رسید».
ولی شماری دیگر از کاربران این تصمیم طالبان را به دوران تاریخی جاهلیت عرب تشبیه کردهاند؛ دورهای که دختران زنده به گور میشدند. کاربری بهنام شیخ رنجبر نگاشته است: «چی فرقیست میان زنده به گور کردن و بازداشتن از تعلیم؟»
درحال که شمار دیگر این کار طالبان را خلاف آموزههای دین اسلام دانسته و حدیث از پیامبر اسلام را نگاشتهاند که گفته است: طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان فرض است.
دکتر حمیرا قادری کنشگر مدنی و یکی از نویسندگان مطرح در میان زنان افغانستان این کار طالبان را باور به شیوه جاهلیت در برابر زنان دانسته و نگاشته است: «چه فرقی بین پسر و دخترتان هست؟ برای حمایت از دخترانتان و اعتراض به این شیوه جاهلیت پسرانتان را هم به مکتب نفرستید.»
تبعیض جنسیتی طالبان در برابر زنان چیزی تازه نیست. وقتی این گروه در دهه ۹۰ میلادی در افغانستان حاکم بودند، به دختران اجازه آموزش و به زنان اجازه کار را نمیدادند. حالا هم یکی از بزرگترین نگرانیها در مورد حاکمیت آنها جلوگیری از آموزش و کار زنان به شمار میرود.
هرچند اعضای رهبری طالبان پیوسته میگویند که آنها جلو آموزش و کار زنان را نخواهند گرفت و «زنان در چارچوب شریعت اسلامی» اجازه آموزش، کار و حضور در جامعه را دارد. ولی در عمل چنین نیست. «چی فرقیست میان زنده به گور کردن و بازداشتن از تعلیم؟»
در این میان چیزی که بیشتر حالا درمیان کاربران شبکههای مجازی افغان به ویژه کنشگران سیاسی و مدنی دست به دست میشود، شعریست که پیش از این ازسوی یک مدرسه خصوصی سروده شده است وآن اینکه :
«خاک پاکم را گرفتی، درس و مشقم را نگیر».
واکنشهای تندتر از این هم است. کاربری به نام جوان شاه بهکوش، بیسرنوشت ساختن دختران ازآموزش را تفکر تحجر بر حنجرهی زنان دانسته و نگاشته است که «زن رازیست درآسمان؛ این مهم را هر پست فطرتی درک کرده نمیتواند.»
اینکه آیا طالبان به این اعتراضها پاسخ مثبت میدهند یا نه، هنوز روشن نیست. چرا که پیش از این وزیر آموزشهای عالی تحصیلات عالی طالبان آموزش مشترک دختران و پسران را در دانشگاههای خصوصی و دولتی منع کرده بود. و این کار سبب شده است نهادهای آموزشهای عالی دولتی هنوز درسهایشان آغاز نشود. زیرا نه نیروی بشری ایجاد کلاسهای جداگانه وجود دارد و نه هم جای آموزش.
دید سنتی و عرفهای حاکم در برابر زنان و تحصیل آنان در میان شماری از افغانها چیزی تازه نیست. ولی اینکه حکومت دربرابر آموزش بانوان مشکل ایجاد کند، تنها در دو دور حاکمیت طالبان اتفاق میافتد. اتفاقی که رویاهای بلندپروازانهی دختران افغان را نابود میکند.
رادیو زمانه
گروه رسانه/
جنجال کشف باقیماندۀ اجساد کودکان یک مدرسۀ وابسته به کلیسا در کانادا هنوز به پایان نرسیده، افشاگری دیگری مربوط به «کتابسوزی» در این کشور توجهها را به خود جلب کرده است.
کتابسوزی که عموماً ناشی از رفتاری ایدئولوژیک نسبت به کتاب است، گاهی هم به اسم و بهانۀ احترام به حقوق انسانها صورت میگیرد، مثل همین مورد اخیر در کانادا.
پیشینۀ طولانی کتابسوزی در جهان نشان میدهد این رفتار تحت هر شرایط و با هر توجیهی تمدنستیز است و جایی در مواجهه با کتاب، حتی «توهینآمیزترین» کتابها، ندارد، اما شگفتانگیز است که با وجود همین تجربۀ عبث طولانی، هنوز کسانی در جهان به این رفتار ادامه میدهند.
چندی پیش در ایران سوزاندن کتاب علمی پزشکی توسط یک روحانیِ مدعی طب سنتی جنجالی شده بود. در سال ۱۳۹۸ ، عباس تبریزیان، روحانیای که خود را «پدر طب اسلامی» مینامد، کتاب مرجع آموزش پزشکی هاریسون را در برابر دوربین به آتش کشید.
یا سال گذشته در برزیل، انتشار فیلمی از سوزاندن کتابهای پائولو کوئیلو، نویسندۀ سرشناس برزیلی، بهدست خوانندگانی که از مواضع سیاسی این نویسنده خشمگین شده بودند، جنجال آفرید. اما باز هم شاید عجیب به نظر برسد که در همین قرن بیستویکم کتابسوزی میتواند در یک کشور پیشرفته مثل کانادا هم رخ دهد.
چندی پیش افشا شد که در جریان یک مراسم برای ادای احترام به مردمان بومی و عذرخواهی از آنان، در یک مدرسه در کانادا در سال ۲۰۱۹، کتابهایی سوزانده شد.
ماجرا از این قرار بود که یک شورای مدارس کانادایی فرانسهزبان تصمیم گرفت قفسههای کتابخانههای خود را مرتب یا در واقع «پاک سازی» کند و در این بین تصمیم گرفته شد پنج هزار کتاب کودکان و نوجوانان، از کتابهای مصور تا رمانها و دانشنامهها، به این دلیل که پیشداوریهایی را نسبت به مردم بومی به خوانندگانشان منتقل میکنند، از این کتابخانهها حذف شوند.
کتابهایی چون «تنتن در آمریکا»، «آستریکس و سرخپوستان»، سه کتاب مصور از «لوک خوششانس» و همچنین رمانها و دانشنامههای دیگر از جمله این کتابهای حذفشده بودند.
به گزارش رادیو کانادا که این ماجرا را بهصورت عمومی فاش کرد، برخی از این کتابها در یک مراسم برای «آشتی» میان مردم کانادا در یکی از این مدارس سوزانده شد.
رادیو کانادا اعلام کرد که یک شورای مدارس انتاریو که بیست مدرسه را شامل میشود، این پنج هزار کتاب را به ترویج کلیشهها نسبت به مردمان بومی متهم کردند و برخی از آنها را سوزاندند، برخی را دور ریختند و برخی را هم دفن کردند.
این رادیو همچنین اضافه کرد که این اقدام «با اهداف آموزشی» صورت گرفته بوده و به دانشآموزان گفته شده بود که خاکستر این کتابها بهعنوان «کود» برای درختان استفاده میشود و بنابراین از پدیدهای «منفی» به چیزی «مثبت» تبدیل میشوند.
همچنین در یک ویدئو برای دانشآموزان روند «دفن خاکستر نژادپرستی، تبعیض و کلیشهها» توضیح داده شد «به این امید که ما در کشوری فراگیر بزرگ شویم که همه بتوانند در رفاه و امنیت زندگی کنند.»
قرار بود در مدرسه دیگری باز هم مراسم کتابسوزی برگزار شود، اما بهدلیل شیوع کرونا این مراسم لغو شد.
لین کوست، سخنگوی این شورای مدارس کانادا، در دفاع از این اقدامشان به رادیو کانادا گفت: «این یک اقدام آشتیجویانه با اولین مردمان» کانادا بود و «یک حرکت برای پذیرفتن دیگر جوامع حاضر در مدارس و جامعۀ ما.» پیشینۀ طولانی کتابسوزی در جهان نشان میدهد این رفتار تحت هر شرایط و با هر توجیهی تمدنستیز است و جایی در مواجهه با کتاب، حتی «توهینآمیزترین» کتابها، ندارد، اما شگفتانگیز است که با وجود همین تجربۀ عبث طولانی، هنوز کسانی در جهان به این رفتار ادامه میدهند.
او تأکید کرد که این کتابها دارای «محتوای منسوخ و نامناسب» بودند.
اما این کتابسوزی نهتنها موجب بهت و شگفتی نویسندگان و اهل کتاب در کانادا شد بلکه موجی از واکنشها را در میان سیاستمداران کانادایی از احزاب مختلف برانگیخت و همگی آن را محکوم کردند.
جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا، نیز با وجود تأکید بر اهمیت آشتی با بومیان این کشور گفت: «من هرگز با این که کتابها را بسوزانیم موافق نیستم.»
درحالیکه انتخابات کانادا نیز نزدیک است و قرار است تا چند روز دیگر برگزار شود، این ماجرا حتی وارد کارزارهای انتخاباتی هم شده است. ارین اوتول، رهبر حزب محافظهکار کانادا، وعده داد که یک دولت محافظهکار در زمینۀ «آشتی» با بومیان متعهد باشد، «اما راه آشتی شامل تخریب کانادا نیست». او در توئیتی هم تأکید کرد که سوزاندن کتابها را «بهشدت» محکوم میکند.
جاگمیت سینگ، رهبر حزب دموکرات جدید، نیز که حزبی چپگراست، اعلام کرد «روش آموزش کودکان باید تغییر کند.» «من هرگز با این که کتابها را بسوزانیم موافق نیستم.»
در پی جنجال بهوجودآمده، این شورای مدارس کانادا اعلام کرد که پاکسازی کتابخانهها را متوقف میکند. بهگفتۀ این شورا، نزدیک به دویست کتاب دیگر ارزیابی شده بودند و قرار بود آنها نیز پاک سازی شوند.
با همۀ این حواشی، جامعۀ کانادا هنوز در بهت کشف صدها گور بینامونشان در یک مدرسۀ سابق کلیسای کاتولیک برای کودکان بومی کاناداست؛ موضوعی که به نارضایتی از رفتار ظالمانۀ نهادهای قدرت در این کشور با مردمان بومی دامن زده است.
دهها هزار کودک بومی کانادا در اواخر قرن نوزدهم تا دهۀ ۱۹۹۰ به اجبار وارد این مدارس شدند و از خانواده و فرهنگ خود جدا شدند و هزاران نفر از آنان هرگز به خانههای خود بازنگشتند.
با این حال تقریباً همه بر این باورند که هدف مبارزه با نژادپرستی هر وسیلهای را توجیه نمیکند. چندی پیش هم که موج اعتراضات ضدنژادپرستی از آمریکا شروع شد و به دیگر کشورهای غربی رسید، برخی مجسمهها که یادآور تاریخ استعمار یا دوران بردهداری بود، در کشورهای غربی تخریب شد.
واضح است که تمدنهای کنونی غربی دارای صفحاتی سیاه در تاریخ خود هستند و این تاریخ سیاه گاهی در کتابها و آثار هنری هم بازتاب دارد. اما اکثر نخبگان در این جوامع به این باور رسیدهاند که راه مبارزه با افکار و شیوههای مذموم که در دورههایی فاجعهبار بودهاند، در وهلۀ اول شناخت آنهاست.
به همین دلیل است که اکنون دیگر ترسی از انتشار کتاب «نبرد من» هیتلر هم وجود ندارد، حتی در کشورهایی که هیتلر در آنها فاجعه آفرید.