امروز روز جهانی داوطلب است. روز فعالیت ها و کارهای داوطلبانه. نه روز کار برای حقوق، برای مزد، برای جیره و مواجب و بازنشستگی و مزایا و حق سنوات... روز کار به امید هیچ پاداش مادی. بدون هیچ مزایای مالی.
هلند یکی از کشورهایی است که مفهوم فعالیت های داوطلبانه عمیقاً در آن به یک فرهنگ تبدیل شده است. اگر نگویم همه اما می توانم بگویم بیشتر مردم از پیر و جوان کار داوطلبانه می کنند؛ حتی اگر آن کار، خریدن یک بسته نان باشد برای پیرزنی، یا یاد دادن ریاضی به یک پسرک شیطان، یا نقاشی کردن دیوار یک مدرسه، یا هل دادن صندلی چرخ دار یک پیرمرد، یا آشپزی به جای یک مادر پر مشغله، یا قصه گویی برای چند بچه سر به هوا... یا هر چیز دیگر که به فکرتان برسد یا نرسد ...
آنها برای هر کار داوطلبانه ای قرارداد می بندند، متعهد می شوند و اگر روزی نتوانند آن کار را انجام دهند باید حتما قبلش مثل یک کار واقعی مرخصی بگیرند. پایان یکسال کار داوطلبانه با یک بسته پنیر و یک شیشه مربا، یا یک دسته گل، یا با یک کارت سپاس از آنها قدردانی می شود!
آنها کار داوطلبانه می کنند نه برای ثواب و آخرت و بهشت و نذر و زکات. نه برای اینکه در دجله چیزی بیندازند و در بیابان بازش دهند و نه برای اینکه از این دست بدهند تا از آن دست پس بگیرند.
کار داوطلبانه به مثابه یک درمان، به مثابه کمک نه به دیگری که کمک به خود، کار داوطلبانه حال آدم را بهتر می کند، فرصت های تازه ایجاد می کند، امکان های جدید فراهم می کند، در معرض آدم هایی که نمی شناسی قرارت می دهد، توانایی های نهانت را آشکار می کند، علاقه هایت را معنادار می کند، تجربه هایت را غنی می کند، به تو احساس ارزشمندی و مفید بودن می دهد، حواست را از غم ها و غصه هایت دور می کند و چه بسا فرصت های شغلی هم فراهم کند...
داوطلب بودن برای کارهای خوب یک قدرت است، منتظر دیگران نباش، وقتی هیچ کس برای بهتر کردن زندگی داوطلب نیست، تو داوطلب باش...
کانال عرفان نظرآهاری
نگاه به آمار و ارقام تولد و ازدواج ۲۰۲۰ در ژاپن باعث حیرت است:
پایینترین آمار تولد نوزاد از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون، در سال ۲۰۲۰ ثبت شده است.
(این به دلیل کرونا نبوده است چون که از سال ۲۰۱۶ گفته میشود که امسال پایینترین آمار تولد از زمان جنگ دوم جهانی بود، ولی سال بعد مجددا آمار "کمتر" میشود!) آیا اقلیم ایران زمین ظرفیتِ این میزان بارگذاری روی منابع طبیعی محدود و محیط زیستش را دارد؟ اساسا آیا توصیه به افزایش جمعیت و فرزندآوری در چنین اقلیمی صحیح است؟
کل تعداد نوزادان متولد شده 840,832 بوده (که 24,407 تولد، کمتر از ۲۰۱۹ بوده. یعنی 2.8 درصد کاهش)
در سرتاسر کشور در سال گذشته فقط 525,490 ازدواج ثبت شد (آن هم در شرایطی که 193,251 طلاق هم ثبت شد). پنج سال پی در پی ازدواج روند نزولی دارد و طلاق روند صعودی.
به دلیل کاهش نرخ ازدواج، انتظار میرود که نرخ تولد در سالهای آینده هم نزولی باشد.
با وجود تمام سیستمهای حمایتی دولت و به رغم تمام مُشوقهایی که دولت(های چند سال اخیر) ژاپن برای فرزندآوری قائل شده بودند، سال ۲۰۲۰ بدترین و پایینترین آمار ازدواج/تولد نوزاد در ژاپن بود.
(چندین سال است که دولت به هرکسی که صاحب فرزند شود ۳۵۰۰ دلار [سیصدوده هزار ین] جایزه میدهد و علاوه بر آن ماهیانه حدود ۱۵۰ دلار کمک هزینه مهدکودک، لباس، تغذیه و ... را "تا هفت سالگیِ" کودک متقبل میشود)
2 . ماجرا، دستوری نیست. «بخشنامهای» نیست. ابلاغی نیست. چنین نیست که امپراطور (یا نخستوزیر ژاپن یا معاون نخستوزیر) بخواهند و بشود، ماجرا مرتبط با «واقعیتهایِ جامعه ژاپنی» است. چرا به تجربه دیگر جوامع انسانی احترام نمیگذاریم؟
3 . واقعیت های جامعه ژاپن چیست؟
- اقتصاد ژاپن (بدون هیچ منابع نفت یا گازی) بیش از پنج برابر اقتصاد ایران است.
- اشتغال (به دلیل وجود "تولید" و کارخانههای قوی همچون تویوتا، پاناسونیک، هوندا و...) مشکل "نیست".
- در بهداشت و سلامت، یکی از بهترین شاخصهای جهانی را داراست.
- در آموزش، موفق شده ساختار آموزشی متناسب با فرهنگ/ ژن/ تاریخ ژاپنی را نهادینه کند.
ولی با وجود همه اینها، میل به "فرزندآوری" عمومیت ندارد. برعکس آنچه عمومیت دارد میل به فرزند نیاوردن است. چرا؟
چون زندگی "پیچیده" شده است. اشتغال هست، درآمد هست، امنیت و بهداشت هست ولی زندگی شاد نیست. لذا جامعه با نوعی "خودآگاهی" در اضافه کردنِ "یک نفر دیگر" به این دنیا "احتیاط" میکند.
4. اصفهان، خشکسالی زاینده رود و اعتراضها به آن مجددا باعث شد تا بحث حکمرانی آب و اهمیت "مدیریت منابع آب" مورد توجه اذهان واقع شود. اما این فقط اصفهان نیست که مشکل دارد. دشتهای جنوب و شرق استان فارس، نخلستانهای جهرم و بوشهر، چه خبر است؟ استانهای دیگر چطور؟
اصفهان (حسب اتفاق) این شانس را داشته که چندین سال اُستاندار آن یکی از مدیران باسابقه منابع آب کشور بوده (رسول زرگرپور)، ولی مشکل، ریشه دارتر از این حرفهاست.
در واقع سوال اساسیتر این است که :
آیا اقلیم ایران زمین ظرفیتِ این میزان بارگذاری روی منابع طبیعی محدود و محیط زیستش را دارد؟ اساسا آیا توصیه به افزایش جمعیت و فرزندآوری در چنین اقلیمی صحیح است؟
ممکن است گفته شود: بله اگر که مدیریتِ منابع آب صورت گیرد مشکلی نداریم! ولی "اگر"؟
این چه جور اگری است؟! و این چه طور نتیجهگیری بیاحتیاط است؟ ژاپن در آموزش، موفق شده ساختار آموزشی متناسب با فرهنگ/ ژن/ تاریخ ژاپنی را نهادینه کند.
5. ما در بهترین "شرایط تولید" و توسعه (اقتصاد) در کشورمان، حتی تا چند دهه آینده هم به اقتصاد ژاپن نخواهیم رسید.
همچنین در اشتغال، بهداشت و آموزش.
اما فرض کنیم که با یک معجزه ناگهانی از "ابلاغیهها" (ی اسحق جهانگیری و محمد مُخبر) ظرف یک دهه ژاپن شویم و هیچ مشکلی برای اشتغال و اقتصاد نداشته باشیم (فرض!)، اما آیا افزودنِ جمعیت به این فلات خشک (با زمینهای محدودش برای آمایش سرزمین و زیست) صحیح است؟
چرا وقتی واقعیتها این قدر عریان است، احتیاط نمی کنیم؟
چرا به تجربه دیگر جوامع انسانی احترام نمیگذاریم؟
آیا وقت آن نیست که باور کنیم باید برای حفظ تمدن ایرانی (همان که محسن رنانی "گوهر ایران" خطابش میکند) به خانوادههای کوچک ولی با کیفیت فکر کنیم؟
مساله فقط آب نیست. مساله کیفیت زندگی است. مساله سعادت مندی نسل است. (ایرادی نیست اگر کسی در حوزه شخصیاش گمان میکند امکانِ سعادتمند کردن یک خانواده بزرگ را داراست ولی) به شکل عمومی وقتی که با این میزان محدودیت آب، هوای مناسب، اشتغال پایدار، برق... (و اساسا "منابع") مواجهیم، توجه به کیفیت بخشیدن به خانواده کوچک ضروری است.
مشکلِ آب اصفهان، تلنگری است که قدری به "واقعیت"ها و "محدودیت"هایمان بیاندیشیم.
کانال ارزیابی شتادب زده
گروه رسانه/
خبرگزاری جمهور کابل نوشت :
« یک دختر 9 ساله در ولایت بادغیس که آرزوی معلم شدن را داشت به دلیل فقر خانواده و به هدف ازدواج به یک مرد 55 ساله فروخته شده است.
این دختر پروانه ملک نام دارد به دلیل فقر و تنگ دستی از سوی خانواده اش به مردی به نام قربان در بدل 2200 دالر امریکایی فروخته شده است.
پروانه ملک به شبکه تلویزونی سی ان ان امریکایی گفته که او رویای معلم شدن در سر داشت.
بر بنیاد گزارش، قربان پس از تحویل پول، پروانه را که گریه میکرد و پاهای ضعیفش را در خاک میمالید، با خود برده است.
پروانه پیش از این معامله تلاش کرد نظر والدینش را تغییر دهد، اما التماس او تاثیری نداشت.
پروانه گفته بود میخواهد درس بخواند و معلم شود.
عبدالمالک، پدر پروانه میگوید برای زنده نگهداشتن اعضای خانواده مجبور شده دخترش را بفروشد.
مرد 55 ساله نیز گفته است که پروانه را ارزان خریده زیرا پدرش بسیار فقیر بود.
گفتنی است که فروپاشی اقتصادی افغانستان در پی تسلط طالبان، مردم را بیش از پیش دچار فقر و گرسنگی کرده است.
سازمان ملل متحد بارها از احتمال بروز فاجعه انسانی در افغانستان هشدار داده و خواهان کمک های بشردوستانه شده است.
هرچند بسیاری کشورهای جهانی کمک های بشردوستانه به مردم افغانستان تعهد کرده اند؛ اما تا هنوز این کمک ها افغانستان نرسیده است.
( گزارش CNN را در این مورد و نیز وضعیت زندگی در افغانستان را پس از سلطه طالبان در این کشور مشاهده فرمایید)
پایان پیام/
طالبان بار گذشته در زمان حاکمیتشان در افغانستان بر موسیقی محدودیت وضع کردند و حالا هم در تلویزیون ملی افغانستان موسیقی پخش نمیشود شماری از رسانههای تصویری و صوتی نیز با چنین وضعیتی روبهرو هستند، اما در شماری رسانههای دیگر به گونه محدود نشر میشود.
در این رسانههای خصوصی برخیها خود را سانسور کرده، اما مسئولان و کارمندان شماری از رسانهها در برخی ولایات گفته بودند که این محدودیت از سوی مسئولان محلی بر آنان وضع شده است. طالبان با چنین کارهای و با منع کامل نواختن و گوش دادن موسیقی بزرگترین ضربه را بر پیکر موسیقی افغانستان وارد ساختند.
هر چند ظاهراً طالبان این بار موسیقی را در محافل عروسی منع نکرده اند اما مردم و آوازخوانان خود هراس دارند و این کار را نمیکنند.
با وضعیت بد پیش آمده در این روزها، نگرانیها نیز نسبت به همه چیز زیاده شده است. از نگرانی به خاطر از دست رفتن همهای دستآوردهای بیست ساله گرفته تا آزادی زنان و حقوق بشر و همچنین پیشرفتها در زمینه موسیقی و سینما و دیگر چیزها. من در این نوشته تصمیم دارم از وضعیت موسیقی بنویسم. از موسیقی در دوران پیش از طالبان، در زمان طالبان و همچنین پس از طالبان و نیز نگرانیهای هنرمندان موسیقی به خاطر آمد آمد طالبان در روزهای پیش رو.
وضع موسیقی قبل از طالبان
جدای از گروههای محلی و خوانندگان که در محلاتشان با سازهای محلی و مواد ابتدایی به خواندن میپرداختند اولین گروه موسیقی آماتور در سالهای 1963 و 1964 در کشور تاسیس شد. به گفتهای منابعی که در این زمینه وجود دارد ایده ایجاد این گروه از ظاهر هویدا و عزیز آشنا از هنرمندان محبوب کشور بوده است. آقا محمد کارگر، احمد شاکر، چترام سانی، سید حبیب علوی، کبیر هویدا و یونس موسیقیار از دیگر کسانی بوده اند که در این گروه فعالیت داشته اند. طالبان با ایجاد کردن وزارت امر به معروف و نهی از منکر یکی از اهدافشان را نابود کردن موسیقی که به گفته آنها از آلات شیطانی به حساب میآمد، برشمرده بودند .
احمد ظاهر خواننده سبک پاپ نیز یکی از پیشکسوتان موسیقی در افغانستان شناخته میشود. او به دلیل اینکه فرزند نخست وزیر آن زمان بوده نیز میتوانسته در این راه پیش قدم و یکی از پرچمداران این راه باشد. کارهایی که احمد ظاهر در این عرصه انجام داده، توانسته است درهای بسیاری به روی جوانان علاقه مند به موسیقی بگشاید. گروههای مانند «باران» و «چهار برادران» بعدتر ایجاد شده که آنها هم نحوی بر موسیقی و پیشرفت آن در کشور موثر بوده است.
البته در این موج بزرگ که هنرمندان بسیاری از آن سربرآوردند، نقش رادیو تلویزیون ملی افغانستان را نمیتوان نادیده گرفت. رادیو تلویزیون ملی یکی از بزرگترین معرف هنرمندان عرصه موسیقی در آن زمان بوده است. گروههای بسیاری در همین مکان تحت نظارت بزرگان موسیقی جون استاد زلاند به قلههای بزرگی از موفقیت صعود کرده اند. استاد زلاند نیز یکی از کسانی بوده که در انقلاب بزرگ موسیقی کشور نقش بسیار مهمی داشته است.
( طالبان امارت اسلامی در انستیتو موسیقی افغانستان، آلات موسیقی را تخریب کردند)
وضع موسیقی در زمان طالبان
در واقع با ورود مجاهدین و شروع جنگهای داخلی وضعیت موسیقی در کشور تیره و تار شد. گرچند حکومت مجاهدین عملا موسیقی را در کشور حرام و غیر قانونی اعلام نکرده بود، اما زمینهای هم برای پیشرفت موسیقی و نواختن آن در رادیو تلویزیون ملی و دیگر ساحات کشور نگذاشته بود. در همین زمان بسیاری از هنرمندان موسیقی به دلیل نبودن زمینه کار در کشور، مهاجرت کردند و بخشی بزرگی از آنها دیگر هیچ وقت به وطن برنگشتند. با آمدن طالبان اما وضعیت کلا فرق کرد. مبارزه با موسیقی کاملا سازمان یافته شد و برای نوازندگان و شنوندگان موسیقی جرمانگاری شد.
طالبان با ایجاد کردن وزارت امر به معروف و نهی از منکر یکی از اهدافشان را نابود کردن موسیقی که به گفته آنها از آلات شیطانی به حساب میآمد، برشمرده بودند. دیدن تلویزیون، گوش دادن رادیو و شنیدن موسیقی از بدترین گناهانی بود که یک نفر نباید در آن زمان انجام میداد. وزارت امر به معروف و نهی از منکر به دلایلی در آن زمان به اندازهای قدرتمند شده بود که به گفتهای منابع، وزیر خارجه آن زمان طالبان از ترس این وزارت در زیر زمین و پشت درهای بسته تلویزیون نگاه میکرد.
ملا عمر در یکی از توصیههای خود به تمام کارمندان ملکی و نظامی امارت، به تاریخ ۱۴۲۲/۵/۳ ابلاغ نموده بود که: «… تمام نظام ما و شما به سبب همین وزارت استوار است ؛ اگر خدا ناخواسته در کارهای این وزارت سستی رونما گردد ما و شما هم مانند سایر حکومتها فنا خواهیم شد.»
تاریخ نگاران و شاهدان میگویند، طالبان در آن زمان کستها و ضبط صوتها را در چهار راهها و مکانهای عمومی به دار میآویختند تا به مردم بفهمانند که موسیقی حرام است و بینندگان و شنوندگان این آله شیطانی هم به این وضعیت سردچار خواهند شد. آنها باور داشتند و در تبلیغاتشان هم مدام به این موضوع اشاره میکردند که روز آخرت در گوش شنوندگان موسیقی سرب مذاب ریخته خواهد شد.
تا ختم دوره طالبان دیگر هیچ موسیقیدان و آوازخوانی در کشور فعالیت نمیکرد. در رادیوها نیز موسیقی جایش را به نعت شریف داده بود که نعتها هم بیشتر در توصیف پیروزیهای طالبان و عذاب قبر و وصف پیامبر و خلفا بود.
در این مدت جمع بزرگی از خوانندگان و موسیقیدانان مطرح کشور مهاجر کشورهای بیرونی شدند. در طول حکومت طالبان در افغانستان، کمتر کشوری در اروپا بود که موزیسینهای افغان در آن پناهنده نشده باشد. پراکنده شدن اهل موسیقی و نبود یک چتر بزرگ حمایتی باعث شد که اهل موسیقی افغانستان دیگر نتوانند پرشور به راهشان ادامه دهند. مهمترین آوازخوانهای افغانستان مثل استاد ناشناس، ظاهر هویدا، استاد مهوش، احمد ولی، جلیل احمد زلاند و رحیم مهریار هرگز نتوانستند حتا جایگاه گذشته خود را احیا کنند، چه رسد به اینکه از آن فراتر روند.
طالبان با چنین کارهای و با منع کامل نواختن و گوش دادن موسیقی بزرگترین ضربه را بر پیکر موسیقی افغانستان وارد ساختند. ضربهای که تابعدها بر پیکر موسیقی این کشور باقی ماند و هیچ کسی نتوانست جای خالی بزرگان موسیقی آن زمان را پر کند.
***
بیوگرافی فریدالله ادیب آیین، هنرمند نقاش پیشکسوت افغانستان
فریدالله ادیب آیین (زاده 16 آبان 1344 در شهر باستانی هرات) اهل افغانستان سیاستمدار، منتقد، مهندس، مخترع، نوآورخلاق، کارآفرین، هنرمند نقاش، پژوهشگر، محقق و بیان گذار موزه راه لاجورد و مالک مجموعه فرهنگی و تاریخی افغانستان ساکن ایران است. ادیب آیین از نقاشان پیشگام جنبش هیجاننمایی، انتزاعی در هنر پسا مفهومی و نبوغ او بخصوص برای افغانستان بارز شناخته شده است. وی برای نقاشی های خود با تکنیک (کنشی، کششی، پاششی) منحصر به فرد خود را دارد. مجموعه هنری ادیب آیین آثار تابلو های نقاشی نصرالله سروری گنجنیه هنری پیام آور موضوعات (فرهنگی، ادبی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی، فلسفی) و حقایق در تمامی زوایای افغانستان در گذر تاریخ معاصر به تصویرکشیده است. ادیب آیین به خاطر داشتن مجموعه ای از آثار هنری، فرهنگی و تاریخی افغانستان اشتهار یافته مجموعه وی مورد توجه بسیاری از موزه های مهم جهان به ویژه کشور های منطقه خاورمیانه قرار گرفته است. مجموعه هنری ادیب آیین از طرف اداره کل موزه های وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ایران تحت عنوان «مجموعه راه لاجورد» موزه خصوصی ثبت گردیده است. عمده دارایی ادیب آیین را مجموعه او را تشکیل میدهد که بالغ سیصد میلیون دلار ارزش دارد.
ادیب آیین بین دهه 60 و 70 چهار اختراع داشته است و در ۱۶ خرداد ۱۳۷۰ اختراع ماشین جوش و پرس پلاستیک به پارچه به وسیله امواج رادیویی برای اولین بار در جهان به شماره ثبت (۲۴۳۲0) را به نام خود به مدت بیست سال ثبت کرد و با اخذ گواهی اختراع از اداره ثبت شرکت ها و مالکیت صنعتی را از (ایران) دریافت کرده است فریدالله ادیب آیین در دهه هفتاد به کار آفرینی مجری و طراح سیستم های مخابراتی مبدل تلفن همراه به ثابت برای شرکت مخابرات ایران به مدت شش سال پرداخت. ادیب آیین مجری چندین پروژه نوآوری بوده است و اکنون به تحقیقات توسعه هوشمند سازی کنترل آبیاری گیاهان کشاورزی طبق استاندارد های پنمن مانتیث (ASCE) فائو پرداخته است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
آیا مدرسه می تواند به میدانی برای شکل گیری، تقویت و تثبیت «صلح» تبدیل گردد و آیا یک معلم به تنهایی می تواند تدریس را به ابزاری برای تحقق «صلح» تبدیل کند؟
محور و مبنای فیلم نویسندگان آزادی (freedom writers) پاسخ به همین پرسش ها است.
«ارین گرووِل» (Erin Gruwell ) معلمِ جوانی است که در اولین روز تدریس اش با گردن بندی فاخر و لباسی زیبا وارد مدرسه ای در مناطق مهاجرنشین لُس آنجلس میشود. مدرسهای که پیش از این، یکی از مدارس موفق بوده، اما بعد از اجرای قانون اجباری یکپارچه سازی، مجبور شده است دانشآموزان مهاجر و محروم را هم در کنار سایر دانشآموزان بپذیرد و اینک دانشآموزان به جای کیف و کتاب، هر روز با سلاح های گرم و سرد، در کلاس های درس حاضر می شوند. تنشهای نژادی آنقدر شدید است که مدرسه به میدانی مشابه با میدان مبارزات در کارتل های مواد مخدر تبدیل شده است.
اما هیچ یک از این صحنه ها باعث نمی شود تا «گرووِل» ناامید گردد یا از پای بایستد. گرووِل به جای این که بخواهد تسلیم جَو آموزشی مدرسه گردد یا به فرامین مدیر یا دیگر معلمان سر تعظیم فرود آورد، همۀ زندگی اش را وقف این می کند تا به درون قلبهای دانش آموزان راه یابد و بتواند بنیانهای فکری آنها را تغییر دهد.
این فیلم ابعاد و جنبه های تربیتی بسیاری دارد. بنابراین شما دعوت اید تا در کلاب سینمای معلمی ضمن نقد و تحلیل این فیلم، تجربیات مشابه خودتان را نیز با ما به اشتراک بگذارید.
تاریخ و ساعت گفت و گو: چهارشنبه ۱۲ آبان، ساعت ۲۱.
آدرس کلاب ما :
https://www.clubhouse.com/club/%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C
(لینک مشاهدۀ این فیلم در آپارات با زیرنویس فارسی :
پایان پیام/
گروه رسانه/
( امروز 21 اکتبر ) گروهی از زنان امروز در کابل به خیابان آمده و در شعارهای متعدد خواستار به رسمیت شناختن حق آموزش زنان و پرداخت حقوق کارمندان دولت شدند. بنا به گزارشها افراد طالبان با گزارشگران تظاهرات امروز فعالان مدنی زنان در کابل با خشونت برخورد کرده و مانع تهیه گزارش میشدند.
یکی از برگزار کنندگان به بیبیسی گفت که دهها تن از فعالان مدنی صبح امروز از وزارت معارف تا نزدیکی وزارت مالیه و چهارراهی عبدالحق راهپیمایی کردند. او گفت : « ما جسورانه شعار دادیم، اما گاردهای طالبان با شلاق و باتوم برقی دختران را لت و کوب کرده و گوشیهای تلفن برخی را شکستند » .
به گفته این فعال زن، افراد طالبان حتی با گزارشگران خارجی نیز با خشونت برخورد کردند.
یکی از شعارهای زنان معترض این بود که : « آموزش را سیاسی نکنید » .
پیش تر ، دویچه وله نوشت : ( این جا )
سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) از طالبان خواستار باز گشایی هرچه زودتر مکاتب به روی دختران و آغاز فعالیت آموزگاران زن در این کشور شده است. این سازمان هشدار داده است که محروم شدن دختران از آموزش پیامدهای ناگواری و جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت.
یونسکو تاکید کرده است ممنوع شدن دختران افغانستان از تحصیل نقض یکی از حقوق بنیادی آنان به شمار می رود. ادره آزوله، مدیر کل یونسکو گفته است: «آینده افغانستان به آموزش دختران و پسران در این کشور بستگی دارد.»
از سوی دیگر صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسف) هرچند از باز گشایی مکاتب برای پسران استقبال می کند، اما می گوید که نباید دختران از آموزش محروم شوند. این سازمان از محروم شدن دختران از رفتن به مکتب سخت ابراز نگرانی کرده است .
هنریتا فور، مدیر اجرایی یونیسف گفته است: «دختران را نمی توان و نباید رها کرد، بسیار مهم است که دختران بزرگسال بتوانند، تحصیل خود را بدون تاخیر بیشتر از سر بگیرند.»
فوزیه کوفی، عضو هیئت گفت و گو کننده صلح حکومت پیشین گفته است که دانش آموزان دختر باید برای بازگشایی مکاتب خود دست به کار شوند و آموزگاران زن باید در این اعتراض در کنار آنان بایستند .
بربنیاد آمار های صندوق حمایت از کودکان در حال حاضر ۴،۲ میلیون کودک واجد شرایط مکتب نتوانسته اند در مکاتب شامل شوند، که شصت درصد آنان دختران اند.
در دو دهه اخیر پیشرفت های قابل ملاحظه ای در بخش آموزش و تحصیل دختران در افغانستان صورت گرفته است. تعداد مکاتب در این کشور سه برابر شده است و شمار دانش آموزان از یک میلیون به ده میلیون افزایش یافته است که به این ترتیب شمار آموز گاران زن به ۵۸ درصد رسیده است.
افزون بر این میزان زنان با سواد از ۱۷ درصد به ۳۰ درصد رسیده است.
بربنیاد آمار یونسکو شمار دختران دانش آموز از صفر در سال ۲۰۰۱ به ۲،۵ میلیون دانش آموز در سال ۲۰۱۸ رسیده است و تنها در سال ۲۰۲۱ از هر ۱۰ دانش آموز در تعلیمات ابتدایی، ۴ دانش آموز دختر بوده اند.
علاوه بر این شمار دختران در بخش تحصیلات عالی، از حدود ۵۰۰۰ در سال ۲۰۰۱ به حدد ۹۰ هزار در سال ۲۰۱۸ افزایش یافته است.
این در حالیست که در زمان حاکمیت اول طالبان میان سالهای ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۱، زنان در افغانستان به گونه گسترده از حضور در انظار عمومی منع شده بودند. »
پایان پیام/
برای مقایسه سیستمهای آموزشی در دو کشور ژاپن و ایران، چند پارامتر را ارزیابی و بررسی میکنیم تا به یک جمعبندی مناسب در این قیاس دست یابیم.
1- فشار کار بر معلمان:
ژاپن با جمعیت ۱۲۵ میلیون نفر، ۴۵۲,۸۴۹ معلم برای ۹,۳۷۳,۲۹۵ نفر دانشآموز در دوره ابتدایی دارد یعنی هر معلم بهطور متوسط ۲۰.۷ دانشآموز دارد.
*در ایران ۲۶۵,۰۵۷ نفر معلم ابتدایی برای آموزش ۸,۲۷۸,۲۸۲ نفر دانشآموز فعالیت دارند یعنی هر معلم بهطور متوسط باید ۳۱.۶ نفر دانشآموز را آموزش دهد.
در مقطع متوسطه هم اوضاع تقریبا به همین اندازه بغرنج و شرمآور است.
2- محتوای آموزشی:
در ژاپن و در دوره ابتدایی کلاس اول ۸۵۰ ساعت و دوم ۹۱۰ ساعت، سوم ۹۸۰ ساعت و کلاسهای چهارم، پنجم و ششم هم هر کدام ۱۰۱۵ ساعت آموزش میبینند که کلاس های اول و دوم ۱۳۶ ساعت و سایر پایهها هم ۲۸۰ ساعت ریاضیات و علوم میخوانند و بقیه آموزشها هم مربوط به زبان ژاپنی، فعالیتهای زندگی، موزیک، کاردستی، خانهسازی، تربیتبدنی و آموزش اخلاق است.
در کشور ما متاسفانه بسیاری از آموزشهای دوره ابتدایی، رویکرد حفظ مطالب و دانش علوم پایه دارد و از علوم انسانی کاربردی در زندگی، چندان خبری نیست. نسبت بالای دروس ریاضی، علوم و دروس غیرکاربردی، گویای ناکارآمدی نظام آموزشی است.
پس با توجه به دو مقایسه قبل، هر معلم در ایران، تقریبا یکونیم برابر معلم همسطح خود در ژاپن تحت فشار کارِ تدریس قرار دارد.
3- مقررات و قوانین:
طی سی سال خدمت، شاهد شش بار تغییرات اساسی در سیستم آموزشی بوده و تقریبا هر ساله قوانین، مقررات و بخشنامهها تغییر کرده و هر قانونی با آمدن وزیر و مدیرکل جدید، تفسیری تازه به خود گرفت در حالیکه سالهاست، ساختار کلیِ مقررات آموزش در کشور ژاپن، تقریبا بدون تغییر حفظ شدهاست . و حتی امپراطور و نخست وزیر هم توان تغییر در مقررات را نداشته و ندارند.
ویلیام الیوت گریفین در ۱۸۷۰ اعلام کرد که دانشآموزان ژاپنی باید با فروتنی، خلاقیت، اطاعت، احترام و ادب خود، دل معلم خود را شاد کنند. خارجیهایی که در مدارس ژاپنی درس خواندهاند میگویند که این گفته گریفین هنوز در مدارس ژاپن اجرا میشود.
یعنی حدود ۱۵۰ سال است که اصول آموزش در کشوری مانند ژاپن، تغییرات اساسی نداشته است، حتی پس از ویرانی تمام زیرساختهای کشور در جنگ جهانی دوم.
پس از جنگ جهانی دوم، یک پیام آشکار از طرف مردم ژاپن به تمام دنیا ارسال شد، و آن پیام فقط یک تصویر بود: تصویرِ تشکیلِ کلاسهای درسِ دانشآموزان بر خرابههای بهجا مانده از جنگ. تصویری که اکنون و پس از هشتاد سال، معنی آن را به وضوح میتوان درک کرد.
( ژاپن - هیروشیما پس از جنگ جهانی دوم - 1945 )
4- بودجه و اعتبارات:
در لایحه بودجه ۱۴۰۰ ایران که در حال اجراست، چیزی حدود ۲.۲۱ میلیارد یورو برای وزارت آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است که البته اگر محقق شده و تخصیص داده شود در مقابل، کشور ژاپن سالانه بیش از ۲۰۰ میلیارد یورو در سیستم آموزشی کشورشان سرمایهگذاری میکند . تفاوت دیدگاه سرمایهگذاریِ ژاپنیها نسبت به حوزه آموزش در برابر نگاه تحقیرآمیز هزینهای و اضافی بودن معلمان در ایران، یکی از دلایل اختلاف سطح رفاه، اخلاق، قانونمداری و آرامش در میان دو کشور ژاپن و ایران است. اکنون نتایج این تفاوت فاحش در نگرش برنامهریزان و قانونگذاران به حوزه آموزش در دو کشور را در سرنوشت مردم مشاهده میکنیم.
5- انتخاب مدیران آموزشی:
معلمان در ژاپن برای ارتقا به پست مدیریت یا معاونت مدرسه، علاوه بر گذراندن آزمون تعیین صلاحیت حرفهای و گذراندن دوره یکساله مدیریت آموزشی در مراکز تربیت معلم، باید واجد شرایط ذیر باشند:
1- دارا بودن حداقل ۵۰ سال سن برای تصدی پست معاونت و ۵۴ سال سن برای مدیریت مدارس ابتدائی و متوسطه.
۲. دارا بودن حداقل ۲۰ سال تجربه موفق آموزشی برای مدیران و ۱۵ سال برای تصدی معاونت مدارس.
و چند شرط دیگر.
در کشور ما هم قواعد و مقرراتی برای کسب پستهای مدیریتی وجود دارند اما ناگفته مشخص است که این شرایط فقط برای کسانیاست که به لابیهای قدرت نزدیک نباشند، چون شاید فقط در ایران شخصی بدون هیچ سابقه آموزشگریِ رسمی و حتی بدون یک روز تجربه مدیریت در وزارت آموزش و پرورش، توسط رئیسجمهور برای پست وزارت به مجلس معرفی میشود.
وقتی وزیر آموزش و پرورش را با چنین شیوهای و از میان چنان افرادی انتخاب میکنیم، قطعا برای انتخابات مدیران مدارس، مدیران ادارات و مدیران کل معلوم است که چه اعمال نفوذهایی که انجام نخواهد شد.
6- فرهنگ عامه:
نگرش جامعه به تعلیم دهندگان میتواند نشانهای آشکار از آینده آنان باشد، سالهاست معلمان را قشری بیکار، غیرمفید و پرمصرف میدانیم که هزینههای زندگی و شغل آنان بر جامعه تحمیل میشود . مشمول کمکهای معیشتی بودن معلمان در ایران ، نتیجه تمام سیاستها و نگاههای تحقیرآمیز ما به نظام آموزشی کشور است. نتایج این نگرش بیمارگونه را نیز به سادگی میتوان در افول اخلاق، قانونشکنی، قانونگریزی، اختلاسهای بزرگ، ریاکاری، ظهور طبقات اجتماعی، رانتخواری وابستگان مسؤلین، نرخ بالای طلاق، ناهنجاریهای اجتماعی و ... مشاهده نمود.
اگر از شما پرسیدند که تفاوت ایران و ژاپن در چیست؟
بدون درنگ بگوئید: ما معلمان را زیادی، بیفایده و قشری مصرفی میدانیم و در ژاپن مردم به معلمان نزدیک نمیشوند تا پا بر سایه معلم هم نگذارند.
معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم
پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
طی روزهای اخیر و در حالی که سال جدید تحصیلی هم به تازگی آغاز شده، تجمعات اعتراضی معلمان در شهرهای مختلف ایران در اعتراض به عدم افزایش حقوقشان خبرساز شده است. خواسته اصلی معلمان، افزایش حقوقشان به میزان ۸۰ درصدِ حقوق اعضای هیئت علمی دانشگاهها است.
بر اساس فصل ششم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که در سال ۱۳۹۰ خورشیدی در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید، حقوق معلمان باید بر اساس سطح کیفی آنها مشخص شود، ولی این طرح تاکنون اجرا نشده و این در حالی است که وضعیت بودجه عمومی کشور هم اجازه افزایش حقوق معلمان را نمیدهد.
همزمان، دولت و مجلس وعده افزایش ۲۰ تا ۲۵ درصدی حقوق معلمان را دادهاند که بسیار پایینتر از سطح مطالبات آنها است. اما آیا وضعیت معیشتی معلمان در سایر کشورها هم مورد اعتراض این صنف است؟
نشریه معروف «بیزینساینسایدر»، در سال ۲۰۱۹ میلادی در یک بررسی به میزان حقوق و دستمزد دریافتی معلمان در کشورهای مختلف و مقایسه آن با حقوق و دستمزد معلمان در آمریکا پرداخته بود. بر اساس آمارهایی که این نشریه به آنها ارجاع داده بود، حقوقی که یک معلم آمریکایی به طور متوسط با آن آغاز به کار میکند، حدود ۳۹ هزار دلار در سال است.
حقوق یک معلم کارکشته آمریکایی با سالها تجربه حرفهای هم در زمانِ بررسی، در سطحِ نهایی ۶۷ هزار دلار در سال بوده است. از آنسو، در سال ۲۰۱۹ میلادی، درآمد یک آمریکایی متوسط حدود ۱۹٫۳ دلار در ساعت، یا سالانه حدود ۴۰ هزار دلار بوده است.
اما آیا معلمان آمریکایی در مقایسه با همکارانشان در دیگر کشورهای توسعهیافته (در اینجا کشورهای عضو OECD) حقوق خوبی میگیرند؟ هم بله و هم نه. حداقل حقوق و دستمزد سالانه یک معلمِ تازهکار و بدون تجربه در «لوکزامبورگ»، کشوری با حدود ۶۰۰ هزار نفر جمعیت در قلب اروپا، حدود ۷۰ هزار دلار است.
معلمان با تجربهتر در این کشور، سالانه تا ۱۲۴ هزار دلار هم حقوق و دستمزد میگیرند که معادل ساعتی حدود ۷۰ دلار (یا با دلار ۲۸ هزار تومانی، معادل ساعتی حدود ۲ میلیون تومان) است. (در این محاسبه، کل ساعات کاری یک معلم در طول سال حدود ۱۷۶۰ ساعت فرض شده که فرضی «دست بالا» هم به حساب میآید. از طرف دیگر، این حقوق ناخالص است و از آن مالیات کسر میشود.)
اما کشورهای دیگری هم هستند که به معلمان حقوق و دستمزد قابل توجهی پرداخت میکنند. در «سوئیس» (کشوری بسیار گران برای زندگی که بالاترین دستمزدهای سالیانه را هم به خود اختصاص داده)، بالاترین دستمزد پرداختی به معلمانِ حرفهای در مقطع ابتدایی، سالانه حدود ۸۶ هزار دلار است و به این ترتیب، معلمان باسابقه سوئیسی دومین رتبه را از این نظر به خود اختصاص دادهاند.
کشور بعدی در آسیا واقع شده است. معلمان حرفهای و باسابقه در «کرهجنوبی»، سالانه ۸۵ هزار دلار درآمد ناخالص (پیش از کسر مالیات) دارند. رتبه چهارم از آنِ «آلمان» است، جایی که معلمان باسابقه در آن سالانه تا ۷۵ هزار دلار درآمد خواهند داشت. «اتریش»، «ایرلند»، «آمریکا»، «کانادا»، «پرتغال» و «ژاپن» هم رتبههای بعدی را در فهرست بالاترین حقوق پرداختی به معلمان به خود اختصاص دادهاند.
در مقابل، در میان کشورهای توسعهیافته یا در حالی توسعهای که عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» (OECD) هستند، کمترین حقوق و دستمزد سالانه برای معلمان باسابقه، در «اسلواکی» پرداخت میشود. یک معلم باسابقه در این کشور، سالانه تنها ۲۲ هزار دلار حقوق ناخالص دارد و حقوق معلمان تازهکار میتواند حتی بسیار پایینتر از این هم باشد.
«جمهوریچک»، «لهستان»، «مجارستان»، «ترکیه»، «کاستاریکا»، «یونان»، «ایسلند»، «مکزیک» و «ایتالیا» هم در رتبههای بعدی هستند. به عنوان نمونه، حقوق و دستمزد سالانه یک معلم باسابقه در «ترکیه»، معادل حدود سالانه ۳۳ هزار دلار است. (تمام دادههای مورد اشاره در بالا برای معلمان مقطع ابتدایی است.)
اما تمام این دادههای آماری مربوط به کشورهایی هستند که از نظر سطح توسعهیافتگی، به طور کلی بالاتر از میانگین جهانی هستند. در واقع، واضح است که اگر دادههای آماریِ کشورهایی با میزان توسعهیافتگی کمتر را هم در بررسی بگنجانیم، وضعیت متفاوت میشود.
به عنوان نمونه، در سال ۲۰۱۸ میلادی، میزان حقوق و دستمزد یک معلم مقطع ابتدایی در «آفریقایجنوبی» (که تازه یکی از توسعهیافتهترین اقتصادها در قاره آفریقا است) بین ۸۰ هزار تا ۲۸۰ هزار «رند» (واحد پول آفریقایجنوبی) متغیر بوده است.
معادلسازی این میزان دستمزد با دلار آمریکا، نشان میدهد که معلمان ابتدایی در این کشور، سالانه بین ۵ هزار و ۵۰۰ دلار تا ۱۹ هزار دلار آمریکا حقوق میگیرند که از پایینترین میزانِ دریافتی معلمان در کشور «اسلواکی» (مورد اشاره در بالا) هم پایینتر است.
در «مصر»، یکی دیگر از کشورهای به نسبت توسعهیافته در آفریقا هم بالاترین میزان دریافتی معلمان باسابقه در مقطع ابتدایی، به سالانه ۲۱۰ هزار «پوند مصر» میرسد. به عبارت دیگر، یک معلم حرفهایِ مصری، سالانه حدود ۱۳ هزار و ۵۰۰ دلار حقوق میگیرد. (دادهها از سایت www.payscale.com)
اگر بالاترین دریافتیِ یک معلم ایرانی در مقطع ابتدایی در یک مدرسه غیرانتفاعی را هم ماهانه حدود ۱۰ میلیون تومان فرض کنیم (بدون در نظر گرفتن دریافتی از تدریس خصوصی و موارد مشابه)، یک معلم ایرانیِ باسابقه و پردرآمد، به طور رسمی سالانه حدود ۱۲۰ میلیون تومان، یا با دلار ۲۸ هزار تومانی، سالانه حدود ۴ هزار و ۳۰۰ دلار حقوق میگیرد. این میزان، از کمترین میزانِ دریافتی یک معلمِ مشابه در «آفریقای جنوبی» یا «مصر» هم پایینتر است.
یونسکو پنجم اکتبر را از سال ۱۹۹۴، «روز جهانی معلم» نامیده است. این نامگذاری در راستای برجسته سازی نقش معلمان و اساتید در مدارس و دانشگاهها جهت ارتقاء سطح دانش و اندیشه ی نسل، قدردانی کردن از آنان، و بررسی مشکلاتشان در سراسر دنیا اعلام شده است. با این وجود بسیاری از کشورهای جهان بزرگداشت معلم را در روزی متفاوت از این تاریخ، در تقویم ملی خویش ثبت نموده اند. در ایران روز معلم ۱۲ اردی بهشت است و مناسبت آن کشته شدن یک معلم فلسفه دکتر ابوالحسن خانعلی در روز ۱۲ اردی بهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان است.
سلام نو در ۱۲ مهر ۱۴۰۰ می نویسد: «روز جهانی معلم همه ساله در ۵ اکتبر برای گرامی داشت همه ی معلمان در سراسر جهان برگزار می شود. [این روز] یادبود سالگرد تصویب توصیه ۱۹۹۶ سازمان بینالمللی کار و یونسکو در مورد وضعیت معلمان است که معیارهایی را در مورد حقوق و مسوولیت های معلمان و استانداردهایی برای آمادگی اولیه و آموزش بیشتر آنها، استخدام، اشتغال، و شرایط تدریس و یادگیری تعیین می کند. روز جهانی معلم از سال۱۹۹۴ توسط یونسکو گرامی داشته میشود.»
کنفوسیوس فیلسوف برجسته چینی که نظریه پرداز سیاسی و معلم در چین باستان بود، به عنوان اولین معلم تاثیر گذار در تاریخ شناخته شده است؛ بر اساس گزارش یونسکو، جهان به ۶۹ میلیون معلم نیاز دارد تا بتواند تا سال ۲۰۳۰ به آموزش جهانی ابتدایی و متوسطه برسد؛ آفریقای جنوبی صحرایی است که با بیشترین کمبود معلم مواجه است؛ براساس گزارش یونسکو، کمتر از ۷۵٪ معلمان در یک سوم کشورهای جهان، فقط از حداقل استانداردهای تربیت معلم برخوردارند؛ و قابل درنگ اینکه ۶ نفر از هر ۱۰ کودک در سراسر جهان، در مجموع ۶۱۷ میلیون نفر، حداقل الزامات شایستگی در ریاضیات و خواندن را برآورده نمیکنند و این کاهش آموزش را نشان می دهد.
قطعا تعطیلات تابستانی مزیت بسیار مطلوبی برای معلمان است، اما با این وجود مسائل پیچیده ای بر معلمان در سیستم های آموزشی جهان تاثیر می گذارد. مواردی همچون آزادی های دانشگاهی، ایجاد خودمختاری برای موسسات آموزشی، و توسعه و حفظ استانداردهای تدریس حرفه ای در آموزش عالی. خوشبختانه روز جهانی معلم، امکان بحث در جلسات اساتید، سمینارها، و کنفرانس ها را نیز در سطح جهانی فراهم میکند.
اگر چه سیستم آموزشی و نقشی که معلمان در آن ایفا می کنند، راه زیادی را طی کرده است، اما هنوز راه درازی در پیش روست. به همین دلیل سازمان ملل متحد هدف توسعه ی پایدار برای آموزش را در سال ۲۰۳۰ ایجاد کرد. روز جهانی معلم سالانه یادآور این هدف و نیاز به تلاش بیشتر برای ترغیب معلمان به تحصیل است.
شریف حسن زاده در یادداشتی برای هرانا در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۰ می نویسد:
«کارترز در فرهنگ آموزش و پرورش درباره ی آموزگار می گوید: آموزگار کسی است که افزون بر شایستگی های آموزشی و توانایی های حرفه ای خود، هنر تدریس و سازندگی همه سویه ی شاگردان را در دست دارد. او پیوسته در جوش و خروش برای ساختن خود و پیدایش دگرگونی و پویایی در شاگردان است.»
بیش از ۱۰۰ کشور روز جهانی معلم را گرامی میدارند و هر یک جشن های خاص خود را برگزار میکنند. در مجموع هدف از نامگذاری چنین روزی، «قدردانی، ارزیابی، و بهبود مربیان جهان» و فراهم آوردن فرصتی برای بررسی مسائل مربوط به معلمان و فرآیند تدریس است. چرا که با وجود حضور افراد مختلف در سیستم آموزشی، همیشه این معلم است که به عنوان آموزگار دانش آموزان شناخته میشود و اوست که در تربیت و شکل گیری فرزندان جامعه نقش مهمی دارد. از سوی دیگر مشکلات فراوان معلمان سراسر دنیا و از جمله ایران، لزوم وجود چنین روزی را تایید می کند چرا که شاید این گونه توجه بیشتری به سمت معلمان جهت رفع مشکلاتشان معطوف گردد.
از دیدگاه دیوئی، هدف تعلیم و تربیت، «جامعه دموکراتیک» است و در تعریف آن میگوید: جامعه دموکراتیک، جامعهای است که از پیدایش اختلافات و تبعیضات طبقاتی، قومی و نژادی جلوگیری میکند. وی میگوید: تعلیم و تربیت عبارت است از: بازسازی و ساماندهی تجربه که بر معنیدار شدن و عمق آن میافزاید و توانایی هدایت جریان تجربه را توسعه میبخشد. دیوئی در کتاب دموکراسی و تعلیم و تربیت، چهار ویژگی تعلیم و تربیت را این گونه ذکر میکند: تعلیم و تربیت ضرورت زندگی؛ تعلیم و تربیت به مثابه ی کنش اجتماعی؛ تعلیم و تربیت به عنوان راهنمایی؛ تعلیم و تربیت زمینه ساز رشد. بنابراین معلمی به عنوان یک شغل و حرفه ی تخصصی در نظر گرفته می شود که نیازمند کسب دانش، مهارت، تجربه، و درگیری مستمر با پژوهش و نگارش از یک سو ، و بازنگری در یافته های سالیانه و جایگزینی برخی رویکردهاست. ارائه و تمرین راهکارهای نوین در مواجهه با آموزش کودکان در مدرسه با استفاده از فن آوری جدید و ایجاد روابط انسانی و جمعی با تشکیل جوامع یادگیری در درون کلاسهای درس جهت تسهیل یادگیری از وظایف معلمین در عصر حاضر است.
با گذشت یکسال و نیم از همه گیری کوید ۱۹، روز جهانی معلم ۲۰۲۱ بر حمایت هایی که معلمان برای مشارکت کامل در روند بهبود تحت عنوان «معلمان قلب بهبود آموزش و پرورش» نیاز دارند، تمرکز می کند. مجموعه ای پنج روزه از رویدادهای جهانی و منطقه ای، تاثیر همه گیری بر حرفه ی معلمی را به نمایش می گذارد، واکنش های موثر و امیدوارکننده ای را در سیاست نشان می دهد، و هدف آن ایجاد گام هایی است که باید برای اطمینان از پیشرفت کامل پرسنل آموزشی برداشت.
بدون شک همه گیری کوید ۱۹ یک چالش مهم برای معلمان بود. تمام مدارس، مهد کودک ها، و دانشگاههای دنیا باید تعطیل می شدند. این یک رویداد بزرگ جهانی با تاثیرات بیسابقه است که منجر به فشار زیادی بر معلمان شد. بسیاری مجبور بودند با روش های جایگزین جدید آموزش و مراقبت از دانش آموزان خودسازگار شوند. در خانه، والدین باید معلم می شدند و به فرزندان خود کمک می کردند تا در حین کار و بسیاری اولویت های دیگر، یاد بگیرند. در دورانی که سیستم های آموزشی غالبا کمبود بودجه، تمدید بیش از حد، یا سازمان دهی ضعیف دارند، روز جهانی معلم به همان اندازه به حفاظت از معلمان مربوط می شود و به دنبال افزایش آگاهی از حقوق آنها و فرصتهای برابر برای تحصیل همگان است.
مهمترین چالش معلمان در سرتاسر جهان مسأله ی حقوق و دستمزد آنهاست.
پژوهش های جهانی موید این مطلب است که آموزش نیروی کار بر سرعت رشد و توسعه ی اقتصادی کشورها اثرگذاری مثبت قابل توجهی دارد. با این حال اهمیت شغل و حرفه ی معلم در بسیاری از کشورها به عنوان آموزش دهندگان نیروی کار جامعه، نادیده گرفته می شود و دستمزد آنها در قیاس با سایر مشاغل به نسبت پایین است.
در میان کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه ی اقتصادی(OECD)، در لوکزامبورگ که یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است، یک معلم بی تجربه می تواند بالاترین دستمزد را در مقایسه با معلمان دیگر کشورهای عضو این سازمان دریافت کند. در ایران هم بحث دستمزد معلم ها همواره مطرح بوده است. کارشناسان مهمترین مشکلات معلمان در ایران را مسائل مالی و تامین نشدن هزینه های معیشتی آنها می دانند. از این رو اوضاع اجتماعی حرفه ی معلمی با کاهش نسبی قدرت خرید در ارتباط مستقیم است.
وبسایت Teaching Abroad بیش از ۱۰۰ منبع خارجی را مورد بررسی قرار داده تا به میزان حقوق معلمان در کشورهای مختلف جهان پیببرد. این وبسایت ارقام به دست آمده از ۱۰۰ کشور دنیا را با سرانه ی تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) آن کشورها مقایسه کرده است. اقتصاددانان از سرانه ی تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) برای تخمین مجموع میزان کالاها و خدمات تولید شده توسط اقتصاد یک کشور برای هر شخص استفاده می کنند. این رقم نماینده ی مناسبی برای مجموع هزینه های زندگی در یک کشور محسوب می شود. طبق گزارش این وبسایت که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده است، ۹۳٪ معلمان در دنیا کمتر از متوسط هزینه ی کالاها و خدمات در کشور خود حقوق میگیرند؛ یعنی حتی در کشورهایی که بالاترین حقوق را در دنیا به معلم های خود می دهند هم این قشر پرتلاش، کمتر از متوسط سهمشان از اقتصاد کشور خود، حقوق میگیرند.
مهمترین آسیب های نظام تعلیم و تربیت در ایران از دیدگاه این نگارنده که لاجرم پایگاه اجتماعی و جایگاه حرفه ای معلمان ایرانی را متزلزل می کند و لازم است با فوریت مورد بررسی و چاره جویی قرار گیرند عبارتند از :
1- مسأله ی گزینش و آموزش معلمان به طور عام و رسیدگی به سطح نازل کیفیت آموزش در دانشگاه فرهنگیان و سایر معضلات پیرامونی محیط آموزشی و فضای سنگین ایدئولوژیک حاکم بر این دانشگاه به طور خاص که مجال و فرصت تنفس اندیشه و خلاقیت را از دانشجویان دبیری سلب کرده است.
2- لزوم تشکیل سازمان نظام معلمی با نگاه و رویکرد در نظر گرفتن معلمی به عنوان یک حرفه ی تخصصی نه پرداختن به مفاهیم شعاری همچون ایثار و فداکاری! لازم و ضروریست که معلمان مرجعی ذی صلاح و کاملا حرفه ای و تخصصی جهت مداخله در گزینش حرفه ای و تخصصی معلمان و تصمیم گیری در خصوص صدور مجوز معلمی پس از فارغالتحصیلی دانش آموخته، و همچنین تصمیم گیرنده و مداخله گر در اجرا و ارائه ی آموزشهای ضمن خدمت جهت به روز رسانی و ارتقاء دانش و مهارت های علمی خویش داشته باشند. از دیدگاه دیوئی، هدف تعلیم و تربیت، «جامعه دموکراتیک» است و در تعریف آن میگوید: جامعه دموکراتیک، جامعهای است که از پیدایش اختلافات و تبعیضات طبقاتی، قومی و نژادی جلوگیری میکند.
3- اصلاح محتوای بسیاری از کتابهای درسی که مولفان و تصمیم گیرندگان در آنها نقش معلم را در اغلب موارد با مبلغ یک ایدئولوژی خاص اشتباه گرفته اند.
4- مخدوش شدن اصل بی طرفی و بی رنگی معلم در مواجهه با موضوعات درسی که گاها آشکارا به لحاظ علمی و پژوهشی غلط و نادرستند یا تحریف در واقعیتی تاریخی و تجاربی زیسته می باشند.
5- مسأله ی معیشت معلمان ( خط فقر رسمی اعلام شده توسط بانک مرکزی ۱۲ میلیون، مایه ی ننگ دولتمردان که بالاترین حقوق معلمان ۱۰ میلیون)
6- مشکل عدم اعمال مدرک دوم برای معلمان
7 - ادغام نیروهای نهضت، نیروهایی که در مراکز ضمن خدمت لیسانس و فوق لیسانس گرفته اند و هرگز در محیط دانشگاه نبوده اند، آنهایی که سالها پیش از طریق حوزه وارد آموزش و پرورش شده اند، و بخش عظیمی از فارغ التحصیلان دانشگاههای آزاد و غیر دولتی سراسر کشور که در کنار معلمان آموزش دیده برای حرفه ی معلمی در آموزش و پرورش قرار گرفته اند و تفاوت بازدهی کیفی کارشان به روشنی مشهود است.
8- یکبار و برای همیشه حل شدن و پایان دادن به مسأله ی ۴ ساعت اضافه تدریس موظف معلمان که از زمان جنگ بر معلمان ایران تحمیل شد و هنوز هم این بهره کشی ادامه دارد. مایه ی شرمساری است که آنچه در بحث جدید رتبه بندی مطرح می شود، افزایش ۶ ساعت موظف دیگر را نشان می دهد! (ماده ی ۹)
9- تبدیل وضعیت برخی نیروهای خدماتی مدارس که از طریق آموزش ضمن خدمت لیسانس و فوق لیسانس گرفتند و به کارگیری آنها در کادر اداری ادارات آموزش و پرورش، به ویژه در بخش آموزش ادارات و مسلط کردن آنها بر ارزیابی فعالیت های معلمان حرفه ای که فارغ التحصیلان توانمند دانشگاههای دولتی سراسر کشور هستند و با سوابق بالای ۲۰ سال و خلاقیت و مهارت علمی و عملی در کارشان قابل درک برای چنین کارشناسان و چنین معاونین آموزشی ای در ادارات آموزش و پرورش نمی باشند.
10- گماردن ایدئولوژیک کمابیش اکثریت مدیران مدارس از طریق روابط و زد و بندهای سیاسی محصول انتخابات ها که کمترین ربطی به شایستگی علمی و داشتن دانش و مهارت مدیریتی به روز یا دست کم سعه ی صدر و وسعت دید مدیر و توان قدرشناسی از کار شایسته، ندارد. چنین افرادی در برخی موارد بیشترین عقده و کم بینی و بدترین برخورد را با معلم حرفه ای شایسته ی بالای ۲۰ سال سابقه انجام می دهند، در کنار رفتارهای نامناسب با اولیاء و دانش آموزان و نداشتن وجهه ی مدیریتی و برنامه ریزی، و صرفا دروغ گویی، طلب نمره و توصیه به نمره سازی، و سنگ اندازی در امر تدریس و ارزشیابی معلم
11- مشکلات ناکارآمدی بیمه ی پایه و تکمیلی معلمان شاغل و بازنشسته
12- حذف ماده ی ۸ از لایحه ی قبلی مربوط به رتبه بندی که مبنی بر لحاظ کردن حقوق و مزایای متناسب با شاغلین متناظر با رتبه شان، برای بازنشستگان بود. این ماده در لایحه ی جدید کلا حذف شده است. البته متناسب سازی مد نظر بازنشستگان فرهنگی نیست و همسان سازی مطلوب است و این طلب بر مبنای قانون مدیریت خدمات کشوری است که اجرا نمی شود!
13- جمعیت ۴۰ نفری دانش آموز در کلاسهای درس دبیرستانها و گاها پنجاه نفری در برخی رشته های برخی هنرستانها. این جمعیت با وجود فضای فیزیکی کوچک کلاس در برخی مدارس که نهایتا برای ۲۵ نفر طراحی شده است چه در آموزش حضوری و چه در فضای مجازی معلمان را با مشکلات بسیاری مواجه ساخته است. این امر مصداق بهره کشی از معلم می باشد چرا که این تعداد دانش آموز باید در دو کلاس مورد آموزش و رسیدگی درسی قرار گیرند، در حالی که در یک کلاس بر سر معلم آوار می شوند.
14- صدور حکم اخراج برای پاره ای از معلمان فعال صنفی در آستانه ی روز جهانی معلم و بازداشت غیر قانونی و در زندان نگه داشتن پاره ای دیگر صرفا به دلیل شرکت در تجمع صنفی آرام و ضابطه مند که طبق قانون اساسی مجاز است و به رسمیت شناخته شده است، تنها بی اعتمادی بین جامعه ی معلمان و مسوولین مربوطه در وزارت و در دولت و در حاکمیت را دامن می زند و به ضد تبلیغات برای حاکمیت نظم و قانون اساسی که همه ی قوا باید از آن صیانت کنند، تبدیل می گردد.
چرا شرکت کنندگان در تجمعات صنفی باید تحت فشار حراست خود آموزش و پرورش قرار گیرند؟ آیا غیر از این اینست که فلسفه ی وجود حراست در هر وزارت خانه ای، حراست و صیانت از حقوق کارکنان همان مجموعه است؟ این حق هر شهروند اعم از معلم است که وقتی خواسته های قانونی اش مورد بی اعتنایی واقع شد، در چهار چوب قانون در تجمع شرکت کند و این محملی برای کمک به قانون گزار و حاکمیت جهت شفاف و بی واسطه شنیدن خواسته های شغلی و صنفی مشاغل مختلف از جمله معلمان است.
15- حل کردن مسأله ی افزایش ناچیز یا عدم افزایش در احکام معلمان با سابقه ی بالای ۲۵ سال در لایحه ی جدید رتبه بندی
16- به محاق رفتن طرح هایی همچون اقدام پژوهی، مقاله نویسی، درس پژوهی، گزارش نویسی و ... با این روند افزایش های پیش بینی شده در رتبه بندی جدید، توسط معلمان با سابقه که پتانسیل بسیار خوبی برای طراحی و اجرای این امور پژوهشی دارند.
17- صرف نظر کردن دولت از استخدام معلمان جدید با وجود کمبود نیرو و تامین نیرو با به کارگیری نیروهای بازنشسته یا از طریق افزایش ساعات موظف معلمان به ۳۰ ساعت طبق لایحه ی جدید رتبه بندی!
18- استثمار معلمان در آموزش مجازی دانش آموزان با در اختیار نگذاشتن گوشی/تبلت و سیمکارت علاوه بر تحمیل نرم افزار ضعیف شاد که گرچه طبق اذعان مسوولین در وزارت استفاده از آن اجباری نیست، برخی ادارات آموزش و پرورش و برخی مدیران مدارس دولتی بر سر نصب شاد با معلمان درگیر می شوند.
19- تحت آموزش قرار نگرفتن معلمان برای تدریس در فضای مجازی عملا بسیاری از معلمان را به فوروارد کننده ی برخی مواد آموزشی یا وویس و فیلم از خودشان تبدیل کرده است و این چیزی نیست که آموزش و پرورش بتواند به آن افتخار کند و از آن به عنوان دستاورد در دوران کرونا یاد کند.
20- کمبود و نبود مشاور و روان شناس حرفه ای در مدارس که هم از نظر تکنیک های یادگیری کمک علمی و عملی برای دانش آموز و کار معلم باشد و هم در اصلاح یا ارجاع مشکلات رفتاری دانش آموزان نقش موثری ایفا کند.
ضمن تبریک این روز به همه ی معلمان جهان و معلمان ایران در مدارس و دانشگاهها، و آرزوی بهروزی و تندرستی برای آنها، امیدوارم وزارت آموزش و پرورش، دولت، مجلس و حاکمیت در ایران دست کم پیام امسال یونسکو به مناسبت روز جهانی معلم را جدی تر بگیرند و در راستای معاهدات امضا شده در سطح بین المللی تعهد بیشتری نسبت به ارتقاء همه جانبه ی وضعیت معلمان ایران و رسیدگی به مسائل آنان که همانا مسائل آموزش در کشور است، احساس کنند چرا که «قلب بهبود آموزش» کشور در وضعیت مناسبی نمی تپد.
( روز جهانی معلم در افغانستان - سال 2020 و پیش از به قدرت رسیدن طالبان - رنگینه حمیدی وزیر آموزش و پرورش در میان معلمان - این جا را بخوانید )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
امروز پنج اکتبر ( 13 مهر ) مصادف با « روز جهانی معلم » است .
علی رغم آن که ایران رسمیت این روز را پذیرفته و مصوبات آن توسط وزیر وقت آموزش و پرورش امضا شده است اما پس از گذشت نزدیک به سه دهه هنوز مناسبتی به این روز در تقویم رسمی کشور به چشم نمی خورد و حتی وزرای آموزش و پرورش هم با این روز سلیقه ای برخورد کرده اند .
غیر از مرتضی حاجی که البته حداکثر تلاش خود را برای بزرگداشت این روز انجام داد و بخشنامه ای به همین منظور همراه با پلاکارد برای مدارس ارسال کرد و نیز فانی و بطحایی که پیامی به این مناسبت منتشر کردند فعالیت دیگری در این زمینه مشاهده و ثبت نشده است .
روز جهانی معلم نیز همچون هفته معلم در اردیبهشت ماه ، مفهوم معناداری برای فرهنگیان ایران ندارد . بگذریم از این که بسیار معلمان ایرانی روز جهانی معلم را نه می شناسند و نه انگیزه ای برای دانستن آن دارند .رفت و آمد دولت ها و وزیران هم نتوانسته است تغییری در این شرایط مزمن بدهد و جز انگیزه های فردی هیچ عامل بیرونی در تغییر شرایط دخیل نیست .
اگر در دوره ای صمد بهرنگی ( با همه ی انتقادات به او و عدم موضوعیت بخشی از نظرات و کتاب هایش در شرایط کنونی ) با 28 سال عمر ، هم کتاب می نویسد ، هم ادبیات فولکوریک را غنا می بخشد ، هم در کار ترجمه است ، هم نقد می کند و در مجامع و مجالس فکری حضور فعال و موثر دارد ؛ اینک معلمان ، نه سودای تغییر جهان [فارغ از درستی یا نادرستی آن ] و نه ایران را ، که سودای تغییر محیط زندگی و شغلی و صنفی خود را نیز ندارند و " روزمرگی " برای آنان ، هم آرمان شده است هم برنامه ی زندگی .
.... این روز در حالی فرا می رسد که نزدیک به دو سال است مدارس در ایران تعطیل هستند و آن چه « آموزش مجازی " نیز نامیده می شود به دلایل متعدد که مهم ترین آن ها فقدان زیر ساخت های لازم و کافی است نتوانسته حداقل ها و استانداردهای یادگیری را مطابق با نرم های جهانی در نظام آموزشی ایران تامین کند .
وضعیت بازگشایی مدارس علی رغم شعارهای مسئولان هنوز در بلاتکلیفی به سر می برد .
تاکنون وزارت آموزش و پرورش در مورد این مناسبت جهانی سکوت کرده و پیامی از سوی سرپرست این وزارتخانه در پرتال آن مشاهده نمی شود .
آن چه در زیر می آید ؛ پیام مشترک دبیر کل یونسکو، دبیر کل سازمان جهانی کار و دبیر اجرایی یونیسف برای روز جهانی معلم در سال 2021 می باشد .
«صدای معلم » فرارسیدن این روز را به همه معلمان حرفه ای و کنش گر شادباش و تبریک می گوید .