در بازی فوتبال بین تیم های ایران و آمریکا در جام جهانی ۲۰۲۲ ، تیم ایران شکست خورد و در پایان بازی بازیکنان ایران برای عدم موفقیت شان گریه می کردند !
بازیکنان آمریکا را می بینیم که در این لحظات حساس که می توانستند شادی و پایکوبی کنند چون حریف خود را ناراحت می بینند به دل داری آنها آمدند .
( بازیکنان تیم ایران و آمریکا )
این عکس ها پیام دارند :
نتیجه آموزش و تربیت انسان بعد از ۲۰ سال در این صحنه ها دیده می شود که آیا آموزش و پرورش و خانواده و جامعه توانسته اند نقش خود را به درستی ایفا کنند یا نه ؟
وقتی دانش آموز کلاس اول ابتدایی در اولین ساعت ورود به مدرسه قبل از رفتن سَر کلاس و در مراسم صبحگاهی حاضر می شود به او یاد می دهیم که با مُشت های گِره کرده و با قدرت هر چه تمام تر شعار مرگ بر .....بدهد و بر دَهن یاوه گویان بزند ! در حقیقت بچه ای که آمده درس انسان دوستی و ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی بیاموزد و الفبای درسی و الفبای زندگی را یاد بگیرد در همان اولین لحظه او را انسانی انتقام جو و عصبی و خشن بار می آوریم و در طول مدت ۱۲ سال آموزش رسمی این رویه ادامه پیدا می کند و هر روز صبح در مدرسه قبل از شروع کلاس در مراسم آغازین مُشت های خود را گِره می زنیم و با قدرت هر چه تمام تر از روزهای قبل شعار مرگ بر ..... سَر می دهیم !
در تلویزیون و جامعه هم این شیوه شعار دادن تقویت می شود !
نتیجه این می شود که جوان ۲۰ ساله ایرانی ؛ جوانی است انتقام جو و خشن و عصبی که اینها را در سطح جامعه و خانواده و جامعه می توان دید !
( نحوه ی برخورد بازیکن ایرانی با بازیکن ولزی در جام جهانی فوتبال پس از گل زدن به تیم کشور ولز و برد ایران )
در خانواده برخورد خشن با اعضا و بی احترامی به بزرگترها و در بیرون از خانه ، رانندگی های وحشیانه و انتقام جویانه بدون توجه به قانون ! و آمار قتل و جنایت و بزهکاری ها هم این موضوع را تصدیق می کند !
نمی خواهم شرح روان شناسانه بدهم و نصیحت بکنم اما باید که شیوه های تربیتی و آموزشی در آموزش و پرورش اصلاح شوند و خانواده و جامعه و رسانه های ارتباطی هم سو با آن شیوه به جلو بروند .
در مقابل تیم حریف را می بینیم که جوان ۲۰ ساله فردی است صلح طلب و فداکار و ایثارگر که آموخته مرگ هیچ کس را نباید خواست و به هم نوع خود کمک و مهربانی باید کرد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
سه شنبه 22 شهریور وزیر فرهنگ سوریه دیداری با وزیر آموزش و پرورش ایران داشت و متعاقب این نشست « صدای معلم » گزارشی را با عنوان « وزیر فرهنگ سوریه به چه می اندیشد ... وزیر آموزش و پرورش ما در چه فکری است ؟! » را منتشر کرد . ( این جا )
دوشنبه 23 آبان ، یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش ایران نشستی را با خانم گابریلا خمینز وزیر علوم و معاون رئیسجمهور ونزوئلا در امور علم، تکنولوژی، آموزش و بهداشت و هیات همراه برگزار کرد .
مطابق آن چه پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر کرده است ( این جا ) گابریلا خيمنس در این نشست چنین عنوان می کند :
« پدر معنوی ما، سیمون بولیوار همواره تأکید داشت که اخلاق و معرفت مهمترین نکات و موضوعات بشری است. وي۲۰۰ سال قبل این نکته را متذكر شد که اگر کشوری بخواهد پيشرفت كند، باید اخلاق، شناخت و معرفت را در سرلوحه كار خود قرار دهد. در آمارهایی که منتشر شد آمده است که هزاران معلم از ۵۵۰ هزار معلمی که در ونزوئلا مشغول به کار هستند دیگر از ماه سپتامبر که مدارس مجددا آغاز به کار کرد، در کلاسهای درس خود حاضر نشدند، چرا که حقوق ماهانه ۸ دلاریشان کفاف زندگیشان را نمیداد.
هوگو چاوز رهبر فقید ما روح انقلابی را در کشور ما جاری ساخت و تعداد مدارس ونزوئلا را به ۲ برابر افزایش داد .
وزیر علوم و فن آوری ونزوئلا اضافه کرد: ۲۶ هزار مدرسه و ۲۰۰ دانشگاه داریم که میزبان ۸ میلیون دانشآموز و ۲،۵ میلیون دانشجو هستند.۶۰ درصد از دانشآموزان و دانشجویان ونزوئلایی را دختران تشکیل میدهند. همچنین ۷۰ درصد از استادان و معلمان ما خانم هستند.
وی بابیان اینکه مدارس ونزوئلا یک دوره انتقالی و تحولی را سپری کردهاند، گفت: توانستهایم ۹۸ درصد از جامعه هدف نظام آموزشیمان را تحت پوشش قرار دهیم.
( معلمان در حال کمک به دانش آموزی هستند که بر اثر گرسنگی غش کرده است - منبع : نیویورک تایمز )
گابریلا خيمنس با اشاره به اقدام و تصمیم ماندگار رهبر فقید ونزوئلا گفت: ۱۵ سال قبل با ایده فرمانده هوگو چاوز طرحی آغاز شد که براساس آن هر دانشآموز یک لپتاپ رایگان از نظام آموزشی کشور تحویل میگیرد که بیش از ۳۰ هزار کتاب آموزشی و درسی بهصورت الکترونیک در این لپتاپها قرار دارد. همچنین ۵ میلیون دانشجو لپتاپ خود را به رایگان تحویل گرفتهاند .
( صحنه ای از یک کلاس در یک مدرسه راهنمایی در کشور ونزوئلا - منبع : نیویورک تایمز )
وزیر علوم و فن آوری ونزوئلا در بخش دیگری از سخنان خود گفت: مدارسی برای استعدادهای درخشان ورزشی ایجاد کردیم و همچنین مدارسی برای پرورش استعداد موسیقی دانشآموزان علاقهمند داریم. تا جایی که امروز یکمیلیون نفر از جمعیت ۸ میلیونی دانشآموزانمان مسلط به یکی از ابزار موسیقی هستند و این امکان حتی برای خانوادههای فقیر هم فراهم است . »
یوسف نوری هم در این نشست چنین می گوید :
« مهمترین کاری که در نظام تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران انجامگرفته است، تدوین سند تحول بنیادین آموزش وپرورش است. همچنین شبکه آموزشی دانش آموزان، شاد را داریم که شبکه یادگیری برخطی است که در جهان بینظیر است. این شبکه از ابتدای ویروس کرونا طراحی و مورد بهرهبرداری قرار گرفت و اکنون نیز در مواقعی که مدارس با تعطیلی مواجه میشوند، از این شبکه بهعنوان شبکه پشتیبان استفاده میشود . » سیاستهای پوپولیستی چاوز در هر حال روی بالا بردن کمیت ثبتنام دانشآموزان در این مدرسه استوار بوده است.
این که « این مهم ترین کار جمهوری اسلامی ایران در حوزه آموزش و پرورش به گفته وزیر آن تدوین سندی است که پس از گذشت بیش از 10 سال فقط 30 درصد آن در حال خوش بینانه اجرایی شده و البته نقدهای جدی بر این سند متناقض و متعارض از سوی کارشناسان آموزشی وارد شده بماند اما نخستین پرسش « صدای معلم » از آقای یوسف نوری آن است که با توجه به مشابهت های فراوان میان دو اقتصاد ایران و ونزوئلا و این که ونزوئلا سالها دچار بحران اقتصادی و ابرتورم بوده است اما چگونه می شود که دانش آموزان و دانشجویان ونزوئلایی لپ تاپ رایگان از دولت دریافت می کنند اما در ایران که به گفته ی وزیر آموزش و پرورش آن شاهکارش راه اندازی « شبکه شاد » بوده است معلمان و دانش آموزان ایرانی از این موهبت محروم بوده و اکثرا با موبایل های شخصی شان به « آموزش نیم بند » در دوران کرونا و تعطیلی 25 ماهه پرداختند ؟
هر چند با حضوری شدن مدارس ، دوباره دوران ممنوعیت به همراه داشتن موبایل در مدارس توسط دانش آموزان بازگشته و بر خلاف آن چه وزیر آموزش و پرورش ایران ادعا می کند « شاد » جایگاهی در برنامه های آموزشی مدارس ندارد .
وزیر آموزش در سوریه و ونزوئلا که هر دو در عداد کشورهای جهان سوم طبقه بندی می شوند هر دو « زن » هستند . کاش هم وزیر آموزش سوریه و هم وزیر علوم و معاون رئیسجمهور ونزوئلا از وزیر آموزش و پرورش ایران می پرسیدند که چرا در این 44 سال پس از انقلاب اسلامی حتا یک زن بر کرسی وزارت آموزش و پرورش تکیه نزده است ؟
« دنیای اقتصاد » در آذر ماه 1398 در مقاله ای با عنوان « فروپاشی سیستم آموزشی در ونزوئلا » به برخی واقعیت ها اشاره کرده است که خواندن آن به ویژه برای مقامات و مسئولانی که فرصت مطالعه و تفکر در حوزه ی آموزش و چالش های آن را ندارند خالی از لطف نخواهد بود. ( این جا ) (1 )
بدون تردید اگر در این نشست که ظاهرا فقط برخی رسانه های دولتی و مورد وثوق حاکمیت حضور دارند اگر رسانه های « مستقل و منتقد » می بودند می شد از بالاترین مقام آموزشی در ونزوئلا پرسش هایی را مطرح کرد و واقعیت های نظام آموزشی ایران هم شفاف تر و واقعی تر مطرح می شدند .
توصیه « صدای معلم » به یوسف نوری آن است که در کنار این گونه نشست ها ، دیداری هم با وزرای آموزش سایر کشورها که در حوزه ی آموزش و تربیت « حرفی برای گفتن دارند » نیز داشته باشد بلکه تکانی به این نظام آموزشی از رده خارج ما وارد شده و در مسیر اصلاحات آموزشی واقعی قرار گیرد .
( 1 )
« بحران شش ساله ونزوئلا در حال تخریب سیستم مدارس این کشور است. این در حالی است که این کشور ثروتمند که روی میلیونها بشکه نفت خوابیده است، زمانی موتور محرک اقتصادی منطقه به حساب میآمد. این مدارس پیشتر مهمترین تامینکننده دانشجو برای بهترین دانشگاههای این کشور بودند و حتی برخی از این دانشآموزان راهی دانشگاههای آمریکایی میشدند. گرسنگی در حال حاضر فقط یکی از مشکلات موجود در ونزوئلا است. میلیونها ونزوئلایی در این اواخر از این کشور کوچ کردهاند و باعث کاهش عددی دانشآموزان و معلمان شدهاند. بسیاری از مربیان و معلمانی هم که باقی ماندهاند از این حرفه بیرون رفتهاند، چرا که دریافتیشان در برابر ابرتورم این کشور به قدری بیارزش است که حاضر به ماندن در شغل خود نشدند.
در برخی از مدارس تنها ۱۰۰ دانشآموز در مدارس حضور پیدا میکنند، این در حالی است که زمانی تعداد دانشآموزان به هزار نفر میرسید. کارشناسان و معلمان میگویند، فروپاشی سیستم آموزش و پرورش در ونزوئلا نه تنها یک نسل را محکوم به فقر میکند، بلکه این کشور را به دهها سال عقبتر خواهد برد.
لوییس براوو، یک محقق آموزشی در دانشگاه مرکزی ونزوئلا در کاراکاس به نیویورک تایمز گفت: «یک نسل ممکن است بهطور کامل عقب بیفتد. امروزه آموزش و پرورش اجازه نمیدهد دانشآموزان افراد مفیدی برای جامعه باشند . »
از سال ۲۰۱۴، دولت انتشار آمار دانشآموزان را متوقف کرد. اما بازدید از مدارس و گفتوگو با دهها معلم و پدر و مادر نشان میدهد که حضور دانشآموزان در مدارس این کشور با کاهش شدیدی روبهرو شده است. بسیاری از دانشآموزان و معلمان در این کشور غنی از سوءتغذیه رنج میبرند و تقریبا از هر دو گروه تعداد زیادی از افراد در کلاسها حضور پیدا نمیکنند، چرا که یا در کنار خیابان زندگی میکنند یا از کشور خارج شدهاند. این وضعیت یک شرمساری بزرگ برای دولت سوسیالیست خودخواندهای است که از مدتها پیش در مورد ظرفیتهای اجتماعیاش صحبت میکرد.
اوضاع ونزوئلا با کشورهایی که از مدل آنها تقلید میکند، یعنی کوبا و روسیه بسیار متفاوت است. کوبا حتی در بدترین شرایط اقتصادی خود، بهویژه در دهه ۱۹۹۰ نظام آموزش و پرورش خود را حفظ کرد و از فروپاشی نجات داد. دانشآموزان از سال ۲۰۱۳، درست اندک زمانی پس از اینکه نیکلاس مادورو قدرت را در دست گرفت، شروع به ترک تحصیل کردند.
سقوط بهای صادرات اصلی این کشور، یعنی نفت خام به همراه تلاشهای بیموقع مادورو برای کنترل ارز و قیمت، اقتصاد این کشور را به رکودی کشاند که در تاریخ این کشور بیسابقه است.برخی از کودکان ونزوئلایی در خانه ماندند، برای اینکه دیگر آن مدارس وعدههای غذایی خود را حذف کرده بودند یا اینکه والدین آنها نمیتوانستند پول رفت و آمد یا یونیفرم مدارس کودکانشان را تامین کنند.
همچنین بنا بر آمارهایی که سازمان ملل منتشر کرده است از سال ۲۰۱۵ به این سو، ۴ میلیون نفر از این کشور مهاجرت کردهاند .
در آمارهایی که منتشر شد آمده است که هزاران معلم از ۵۵۰ هزار معلمی که در ونزوئلا مشغول به کار هستند دیگر از ماه سپتامبر که مدارس مجددا آغاز به کار کرد، در کلاسهای درس خود حاضر نشدند، چرا که حقوق ماهانه ۸ دلاریشان کفاف زندگیشان را نمیداد. به همین منظور آنها راهی کسب و کار دیگری شدند و قصد دارند بخت و اقبال خود را با پیدا کردن معادن طلا بیازمایند .
آلکساندر کسترو، رئیس اتحادیه محلی معلمان در ایالت زولیا که به تازگیها بسیار بر سر زبانها افتاده است، میگوید: «۶۰ درصد از ۶۵ هزار معلم در سالهای اخیر از رفتن به مدارس خودداری کردهاند».
او میافزاید: «آنها (معلمان) به ما میگویند که ترجیح میدهند ناخن لاک بزنند تا اینکه برای کمتر از ۱۰ دلار در ماه کار کنند». معلمانی هم که در شغل خود باقی ماندهاند مجبورند آموزش چند موضوع مختلف درسی را بر عهده بگیرند یا در چند مدرسه حضور پیدا کنند. البته از مدارسی که بازدید به عمل آمد، بیشتر مدارس ساعت کار خود را کاهش دادهاند یا اینکه در هفته یک یا دوبار درهای مدرسه را بازمیکنند. در یکی از روستاهای ونزوئلا در دشتهای مرکزی این کشور در ماه اکتبر از ۱۵۰ کودکی که ثبتنام کردهاند، تنها چهار کودک در مدرسه حاضر میشوند. چهار دانشآموز از پایههای مختلف در یک کلاس حضور پیدا میکنند و از الفبا تا درس جبر در آن کلاس آموزش داده میشود. بقیه کودکان نیز به اقوام خود پیوستهاند تا در کار ماهیگیری و کسب روزی به خانواده خود کمک کنند.
در ماراکایبو، دومین شهر بزرگ این کشور، اخیرا مدارس دچار نقص فنی شدهاند و برخی از آنها با خاموشیهای طولانی روبهرو هستند. معلمان از دانشآموزانی که هنوز تصمیم نگرفتهاند به خاطر کمبود غذا به مدارس بیایند، میخواهند که بدون یونیفرم هم که شده به مدارس بیایند. این در حالی است که بزرگترین مدرسه این شهر حتی سرویسهای بهداشتی اش کار نمیکند. این مدرسه برای ۳ هزار نفر طراحی شده اما تنها ۱۰۰ نفر از دانشآموزان در کلاسها حضور پیدا میکنند.
آمارها نشان میدهد در سانتا باربارا در بیرون از شهر کاراکاس، نیمی از معلمان حاضر نشدهاند پس از تعطیلات تابستانی به محل کار خود بازگردند. در ریکو چیکو، در خارج از شهر کاراکاس بیشتر اتاقهای مدارس خالی از حضور معلم و دانشآموز است. یکی از معلمان میگوید، دانشآموزانی هم که باقی ماندهاند، پیش از اینکه درس را شروع کنند، ابتدا سوال میکنند، آیا غذایی وجود دارد یا نه؟
هوگو چاوز، الهامبخش مادورو، گسترش آموزش و پرورش عمومی را یکی از بزرگترین اهداف کارزار سوسیالیستیاش در قرن بیست و یک اعلام کرده بود. برای دههها تا سال ۲۰۱۳ به دلیل وجود غذا و برخی امکانات رفاهی دیگر در این مدارس، میزان ثبتنام پیشرفتهایی داشت اما پس از آن میزان ثبتنام در مدارس این کشور افت قابل توجهی کرد.
سیاستهای پوپولیستی چاوز در هر حال روی بالا بردن کمیت ثبتنام دانشآموزان در این مدرسه استوار بوده است.در بوکا دیاوخیره، خاندان کاروتو وقتی فهمیدند که کافهتریای مدرسه تعطیل است، دیگر ۹ فرزند خود را به مدرسه نفرستادند. خورخه لوییس، ۳۶ ساله که بیکار بوده و پدر دو فرزند هم است، میگوید: «من نمیتوانم کودکان خود را گرسنه به سر کلاس بفرستم.» در این خاندان، یوکسی کاروتو، خواهر ۱۷ ساله خورخه آخرین نفر از این خاندان است که ترک تحصیل کرد. او سعی کرد که دوران تحصیلات عمومی خود را تمام کند و مجددا در کلاسهای درس حاضر شد اما اینبار مشکل از جای دیگر بود و این معلمانش بودند که در کلاس در س حاضر نشدند. او حالا وظیفهاش نگهداری از کودک یک سالهاش است. او میگوید: «من دوست دارم ریاضیات و خواندن را سریعا یاد بگیرم تا اگر فردا فرزندم بزرگ شد و اشکالی در درس داشت، بتوانم به او کمک کنم. اما در حال حاضر مهمترین مشکل ما غذا است که به اندازه کافی در دسترس نیست»
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این روزها که صحبت از نسل زد و «لزوم شناخت» این نسل بیان می شود، بد نیست نگاهی کنیم به نسل زد (https://t.me/solseghalam/2014) آمریکایی و ژاپنی.
نسل زد آمریکایی که در مجاورت سیلیکن ولی، در معرض مستقیم تولیدات اپل و همراه با رگبار محصولات هالیوود رشد کرده. نسلی که دیروز به دبیرستان هُوم استِد (https://t.me/solseghalam/1346) (دبیرستان استیو جابز) رفته و امروز چند قدم آن طرف تر، به دانشگاه کل تِک می رود. دانشگاهی که سریالBig Bang Theory در آنجا ضبط شد و شخصیت «شلدون» در آنجا خلق شد. چند سالی است که چندین ساعت در روز با این نسل کار میکنم و چند نکته مهم در مورد سبک زندگی آن ها:
1- نسل زد آمریکایی و ورزش (جیم و جدیت)
ورزش یک مولفه اساسی در زندگیِ نسل زد است. رفتن به ورزشگاه/جیم بخش لاینفک از زندگی اینهاست. حضور در ورزشگاه همراه با جدیت است و چنین نیست که جیمِ دانشگاه محل گفت و گو با حرفها و فحشهای زیرشکمی باشد. وقتِ ورزش، فقط ورزش.
هنگام جیم می بینی که چنان به ورزش مشغولند که تو گویی اکنون این، مهمترین کارِ دنیاست.
2- نسل زد و مساله مشروب/سیگار
در تمام این چندسال حتی یکبار هم ندیده ام که یکی از دانشجویانم سیگار بکشد. این درحالی است که در تمام سالهایی که ژاپن بودم دانشجوی ژاپنی هر دو ساعت یکبار، باید برای سیگار کشیدن از آزمایشگاه به طبقه اول (جایی که محل قانونی تنباکو مشخص شده) می رفت.
خاطرم هست یکبار برای بازدید از کارخانه سازه های فولادی Kawada Industries به یاماگوچی رفته بودیم. کارخانه ای که مدعی است نیمی از آسمان خراشهای توکیو محصول سازه های فولادی اوست. شام را میهمان مدیرعامل بودیم. همه چیز رسمی و منظم. ساعتی پس از شام پسرها مست کرده بودند و تا نیمه شب مقابل مهمانسرای کارخانه به عربده کشی گذراندند. چیزی که (در یک بازدید علمی) در فضایِ جدیِ جوان آمریکایی رخ نمی دهد. جوان آمریکایی زود می آموزد که «خودش» تکلیفِ خودش را با سیگار و الکل مشخص کند. این چرخه تقابل را یک چیز متوقف می کند: «طعم زندگی»
3- حضور در طبیعت
بخشی از اوقات نسل زد آمریکایی در طبیعت می گذرد. همان گونه که جیم، بخش لاینفک زندگی اوست، حضور در طبیعت هم (https://t.me/solseghalam/702) چنین است. یا کوه، یا جنگل، یا دریاچه، یا دریا… اثر طبیعت، اثرِ خنثی سازی استرس است. امری که (شاید) نبودش در ژاپن یکی از دلایل رونق سیگار و الکل و… است.
بدیهی است که اینها به معنی آن نیست که هیچ جوان آمریکایی مطلقا به سمت سیگار و الکل و… نمیرود. بلکه بحث در اینجاست که در یک نگاه کلی، نسل زد در آمریکا «سالم تر» از پیش بینیِ ما زندگی می کند. زیستِ متوازن تری نسبت به نسل زد ژاپنی دارد.
4- درس خواندن
نسل زدِ آمریکایی درسخوان نیست ولی در درس خواندن جدی است. به چه معنی؟ اگر مبنای مقایسه را بگذاریم دانشجوی ژاپنی یا حتی دانشجویِ دانشگاههای برتر پکن، دانشجوی آمریکایی واقعا «آنقدر» درسخوان نیست ولی در «امر دانشجویی»، بی مبالات نیست. نمره و کوئیز و تکالیف را شدیدا جدی میگیرد.
5- نسل زد و حکمرانی
در ژاپن یک امپراطور وجود دارد و آن کورپوریشنها هستند. نظم پادگانیِ شرکتهای بین المللی، به قدری خشن و صلب است که دو راه بیشتر موجود نیست. یا کار کردن در کورپوریشن (با آن استاندارهای دشوار) یا اینکه خودکشی (https://t.me/solseghalam/1099).
در سمت دیگر پاسفیک، نسل زد آمریکایی (به رغم آن قصه جیم، ورزش و جدیت) به شدت منقاد، به شدت پیگیرِ صحبتهایی که در کلاس می شود، و شدیدا رام است. کوچکترین صحبت استاد در کلاس را جدی می گیرند. ساعات رفع اشکال (که به دفتر استاد می آیند) حتی در تُنِ صدا، مراعات میکنند. چون در آمریکا یک حاکم وجود دارد، و آن حاکم دلار است. این نسل از کودکی آموخته که زندگی «امر گرانی»ست و جایِ ریسک/خراب کردن با الکل و… ندارد. اگر مبلغی دلار را برای شهریه و هزینه منزل/خوابگاه و… داده باید نهایتِ توجه را داشته باشند که آن درس را نیفتند و همچنین از امروز باید رصد کنند سال آینده به چه شرکتی برای مصاحبه شغلی بروند و…
تحلیل و تامل
نسل زد امروز آمریکایی، یا ژاپنی را کسی «ارشاد» نمیکند بلکه این نسل (با وجود مظاهر تکنولوژی) می کوشد که خودش را به زیرکی در قالبِ تنگِ «نظم پیشِ روی» جا کند.
نَه نسل زد ژاپنی و نه نسل زد آمریکایی هیچ یک، دلِ خوشی از نظم آهنینی که پدران در آن زیسته اند، ندارند. اما نَه پدران مجبورند که به خاطر فرزندان «هویت خویش» را عوض کنند، و نه اینکه فرزندان می خواهند انتقامِ از «ساختار صلب پدران» بگیرند. چرخۀ تقابلی نسلها در یک جا و یک نقطه متوقف می شود. و آن نقطه «توسعه به نفع زندگی» است.
حداقل ها اگر باشد، هر نسلی اصالت را به «زندگی» می دهد و نه اعتراض به نسل قبل. مساله ی تفاوت نسلها، همیشه بوده و بعد از این (به خاطر تکنولوژی) بیشتر خواهد بود. ولی این چرخه تقابل را یک چیز متوقف می کند: «طعم زندگی».
کانال ارزیابی شتاب زده
گروه رسانه/
وزارت معارف (آموزش و پرورش) طالبان اعلام کرد که یک نهاد در ترکیه، پنج مدرسه دینی در افغانستان می سازد. این مدارس دینی در شرایطی ساخته می شوند که در حال حاضر در برخی از ولایت های این کشور، مکاتب ساختمان ندارند و بیش از یک سال است که طالبان به دانش آموزان دختر بالاتر از کلاس ششم اجازه ادامه تحصیل را نمی دهند.
گروه رسانه/
شماری از کشورهای جهان در بیانیهای مشترک با تأکید بر نقش آموزش دختران در شکوفایی اقتصادی آینده افغانستان، از دولت موقت طالبان خواستند تا هرچه زودتر مدرسههای دخترانه بالاتر از کلاس ششم را بازگشایی کند.
آمریکا، بریتانیا، استرالیا، بلژیک، کانادا، فرانسه، آلمان، یونان، مجارستان، ایرلند، ایتالیا، لیتوانی، نروژ، لهستان، اسلوونی، سوئد، ترکیه، قطر، بنگلادش، چاد، اندونزی، ژاپن، لبنان، سریلانکا، سنتوینسنتوگرنادینها، ترکمنستان و امارات عربی متحده، ۲۷ کشوری هستند که از طالبان خواستهاند که تصمیمشان مبنی بر ممنوعیت آموزش دختران را لغو کند.
این ۲۷ کشور در بیانیه خود تأکید کردهاند که طالبان باید به حق آموزش همه شهروندان افغانستان احترام بگذارد و به تعهد خود برای بازگشایی مدرسهها به روی همه دانشآموزان پایبند باشد.
آنها در بیانیه خود تصریح کردهاند که ایجاد محدودیت تحصیلی برای دختران، خواست اکثریت مردم افغانستان نیست. این کشورها همچنین در بیانیه خود اعلام کردهاند که اقدام طالبان در ایجاد محدودیت تحصیلی برای دختران، افغانستان را به تنها کشوری در جهان تبدیل کرده که آموزش دختران در مقطع متوسطه ممنوع است.
بیانیه این ۲۷ کشور در حالی منتشر شده که اعتراضهای مسالمتآمیز بسیاری از زنان و دانشآموزان دختر افغان به بسته ماندن مدرسههای دخترانه با واکنش خشونتآمیز نیروهای دولت موقت طالبان مواجه شده است.
در این بیانیه همچنین آمده است که محرومیت زنان از آموزش مانع از مشارکت آنها در رشد و شکوفایی اقتصادی آینده افغانستان میشود.
این کشورها در بیانیه خود اعلام کردهاند که منع زنان افغان از کار کردن در بخشهای دولتی و عمومی باعث میشود که تولید ناخالص داخلی افغانستان در کوتاه مدت ۶۰۰ میلیون دلار کاهش یابد.
۲۷ کشور که خود را «دوست زنان افغانستان» نامیدهاند در بیانیه خود نسبت به «کاهش روزافزون احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی زنان و دختران در افغانستان» ابراز نگرانی کردهاند.
این گروه از کشورها در ادامه از هیات معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان، «یوناما» خواستند تا تا با نظارت دقیق بر وضعیت زنان در افغانستان به گزارشدهی خود در این مورد ادامه دهد.
دولت موقت طالبان اگرچه همواره وعده بازگشایی دبیرستانهای دخترانه در افغانستان را داده اما این وعده تاکنون اجرایی نشده است.
پایان پیام/
گروه اخبار/
شاهدان عینی در روستایی در مرکز میانمار میگویند نظامیان پس از بازداشت و کشتن یک معلم دبیرستان، جسد بدون سر او را در مدرسه مقابل دیدگان مردم به نمایش گذاشتهاند.
جسد این معلم ۴۶ ساله روز یکشنبه ۱۶ اکتبر در روستای «توآنگ مینت» در منطقه «ماگوی» در حالی که سر از بدنش جدا شده بود مقابل درب مدرسه رها شد و نظامیان مدرسه را نیز که از سال گذشته تعطیل بود آتش زدند.
کشتن «سائو تون موئه» آخرین نمونه از فجایع و سوءاستفادههایی است که از زمان سرنگون شدن دولت قبلی میانمار به نظامیان در قدرت نسبت داده میشود. دولت نظامی و رسانههای دولتی تاکنون به این خبر واکنشی نشان ندادهاند.
نظامیان در قدرت از زمان سرنگون کردن دولت منتخب آنگسان سوچی دهها هزار نفر را بازداشت کردهاند و مسئول مرگ دستکم ۲۳۰۰ غیرنظامی شناخته میشوند.
ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا با تاکید بر اینکه واشنگتن از گزارشها درباره اقدام رژیم نظامی برمه در کشتن و مثلهکردن جسد یک معلم مدرسه «شوکه» شده است در یک پیام توئیتری نوشت: «خشونت وحشیانه رژیم از جمله علیه معلمان نیازمند پاسخی قوی از سوی جامعه جهانی است.»
در ماه سپتامبر نیز در جریان حمله هلیکوپتری به مدرسهای در صومعه بودائیان در شمال میانمار دستکم ۷ دانشآموز کشته شدند. حملهای که دولت نظامی این کشور دخالت در آن را تکذیب کرد.
طبق شواهد و مستندات کمیسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد از زمان روی کار آمدن نظامیان کودتاچی در فوریه ۲۰۲۱ حداقل ۲۶۰ مورد حمله به مدارس و کادرآموزشی میانمار ثبت شده است.
سرکوب شدید اعتراضهای مسالمتآمیز مردم موجب شکل گیری مقاومت مسلحانه و آغاز «جنگ داخلی » در برخی مناطق شده است.
ارتش میانمار در مناطق حومه ، سیاست سوزاندن روستاها و بیرون راندن اجباری روستانشینان از آبادیهایشان را دنبال کردهاند، اقدامی که طبق تحلیل کارشناسان سازمان ملل متحد امکان دسترسی مردم حتی به کمکهای بشردوستانه را تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر قرار داده است.
گروه رسانه /
موسسه پژوهشی کودکان دنیا نوشت :
معمولا سازمان یونسکو، هر سال به مناسبت « روز جهانی معلم » پیام های خنثی و بی فایده ای می دهد. پیام هایی که بیشتر شبیه انشاهای مدارس است: شغل معلمی مهم است ، خیلی اهمیت دارد و باید به آن توجه کرد!
اما امسال پیام یونسکو کمی با سال های قبل فرق دارد.
سازمان یونسکو در پیام روز جهانی معلم به دولت ها هشدار می دهد که هر سال جوانان کمتری به سوی معلمی گرایش پیدا می کنند . معلمی در بسیاری از کشورها دیگر شغل مطلوبی نیست و دانشکده های تربیت معلم هر سال خالی تر می شود. شغل معلمی در خطر است.
این بحرانی است که بسیاری از دولت ها باید برای آن فکر کنند.
حتی در بسیاری از کشورها ، معلمی تبدیل به شغل پر خطر شده و معلمان از سوی نهادهای رسمی مورد تهدید ، آزار و توبیخ قرار می گیرند.
با چنین رویکردی ، طبیعی است که نسل جوان و کارآمد، دیگر گرایشی به کار معلمی نداشته باشد. اگر قرار باشد تهدید شوند ، درآمدی نداشته باشند و موارد احترام نیز نباشند، چرا این شغل را انتخاب کنند؟
این خطر در بسیاری از کشورها وجود دارد : کسانی که توان کار پیدا کردن در جامعه را ندارند، جذب شغل معلمی می شوند. به این ترتیب افرادی فاقد خلاقیت ، فاقد جسارت و مهارت های بالنده، آموزش نسل نو را به عهده می گیرند.
این مسیر ، تهدیدی برای روند آموزش در بسیاری از کشورهاست.
و آیا به نظر شما این مشکل، آموزش و پرورش ایران را نیز تهدید می کند؟
گروه گزارش/
پايگاه اطلاع رساني رياست جمهوري از حضور ابراهیم رئیسی در اجلاس تحول آموزش سازمان ملل که با همکاری یونسکو برگزار شده است خبر داده است : ( این جا )
رئیسی به موضوعاتی که اشاره کرده و در بخشی از سخنان خود چنین می گوید :
« همکاران عزیز
سوال ما این است: آیا آموزش و اساسا انسان باید در خدمت توسعهی پایدار باشد یا توسعهی پایدار در خدمت انسان؟ محور تحولات آموزشی اگر به رشد و تعالی انسان منجر نشود، نتیجهای جز استضعاف انسانیت در پی نخواهد داشت .
آنچه انتظار میرود این است که نهادهای بینالمللی با احترام به حق حاکمیت فرهنگی و تربیتی کشورها، از آنان در مقابل تهاجم فرهنگی محافظت کنند. ما معتقدیم که تحول در آموزش بدون توجه به «خانواده، عدالت و معنویت» میسر نخواهد بود .
باید بر ارزشهای اخلاقی همچون بزرگداشت خانواده، احترام به محیط زیست، عدالت، رد خشونت و افراطیگری، فراهمسازی فضای مجازی ایمن و اخلاقی و سالم و مفید به عنوان اولویتهای دگرگونی و تحولِ تعلیم و تربیت تمرکز کنیم .
جمهوری اسلامی ایران بر این اساس، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش خود را با ابتناء به فلسفه تربیتِ ایرانی- اسلامی و بدون اتکا به رویکردهای تک بعدیِ سکولارِ موجود در سند ۲۰۳۰ تدوین کرده است. وقتی همه چیز در این نظام آموزشی به « کنکور » ختم می شود ؛ رئیس جمهور از کدام پژوهش، و خلاقیت و مهارتآموزی می گوید ؟
از منظر کیفیت نیز در نظام آموزشی جدید ایران، چرخش از نظام حافظهمحور به نظام متکی بر پژوهش، خلاقیت، مهارتآموزی و تعهد به تربیت و ارزشهای فرهنگی و دینی را هدف گذاری نموده است .
جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد تا در عین پای بندی به سیاستهای اصولی خود، وارد گفت و گوی تعاملی در چارچوب نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر ارزشهای والای انسانی شود ... »
نخستین پرسش « صدای معلم » از ابراهیم رئیسی آن است که به صورت دقیق و مستند توضیح دهد کجای سند تحول بنیادین از سند 2030 متعالی تر و کاربردی تر است ؟
سندی می تواند خوب و قابل دفاع باشد که در درجه ی نخست قابل اجرا باشد .
سندی که پس از گذشت ده سال از ابلاغ آن و به اعتراف خود مسئولان در خوش بینانه ترین حالت تنها 30 درصد آن اجرایی شده است چگونه می تواند قابل دفاع باشد نسبت به سندی که کاربردی بوده و به جای شعار دادن و کلی گویی ، برای مسائل مبتلا به جوامع راه حل ارائه می کند .
فرض کنیم که حق با آقای رئیس جمهور است و سند تحول بنیادین یگانه نسخه شفابخش و راه حل مسائل و چالش های نظام آموزشی ایران است .
پرسش « صدای معلم » از آقای رئیس جمهور آن است که چند درصد از معلمان ناراضی که هنوز در مشکل معیشت و تامین نیازهای اولیه مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مانده اند به این سند و محتوای آن پای بند بوده و خود را متعهد به اجرای آن می دانند ؟
چند درصد از معلمان در تدوین و نهایی کردن سند تحول بنیادین که محل اجرای آن « مدرسه » است نقشی داشته اند که آنان خود را ملزم و متعهد به اجرای آن بدانند ؟ این ها هنوز یک عذرخواهی ساده را نمی دانند ؛ پس کدام « اخلاق و انسانیت » را در جامعه می خواهند رشد و نمو بخشند ؟
بسیاری بر این باورند که عملکرد جمهوری اسلامی در این چهار دهه به تنهایی در رشد و تسریع روند رشد سکولاریسم نقش مهمی ایفا کرده است .
در این مورد و در نشست تخصصی دکتر « جمیله علم الهدی » عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی با عنوان « نقش آموزه های فلسفه صدرایی در فرآیند تربیت و یادگیری » که در محل سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی پنجم تیر ماه 1398 در پاسخ به پرسش های صدای معلم چنین اظهار می دارد : ( این جا )
« اتفاقا می خواهم بگویم مشکل شما از آن طرف است. تربیت دینی هنوز نتوانسته تحقق پیدا بکند. ما در گوشه و کنارهایی آورده ایم. ما حجاب را آورده ایم ولی فلسفه اش را نیاورده ایم. فلسفه تعلیم و تربیت ما هنوز دینی نشده است. مثلا عمل ما در یک نقطه دینی شده است. یک فعلمان را در نقطه ای آمده ایم دینی کرده ایم. این چیزی که هست آن موزاییکی است که پدید آمده است . موزائیکی از فلسفه سکولار با رفتارهای دینی. این موزائیک، موزائیک ناسازگاری است. اگر شما شکست خورده می دانید من تربیت دینی در ایران را شکست خورده نمی دانم. چون واقعا یک اتفاق نیفتاده است. ناهمگن است .خیلی از مدارسی داریم که بسیار موفقند. خیلی از جریان های تعلیم و تربیت دینی داریم که خارج از مدرسه بسیار موفقند.
رئیس دولت سیزدهم می گوید :
« باید بر ارزشهای اخلاقی همچون بزرگداشت خانواده، احترام به محیط زیست، عدالت، رد خشونت و افراطیگری، فراهمسازی فضای مجازی ایمن و اخلاقی و سالم و مفید به عنوان اولویتهای دگرگونی و تحولِ تعلیم و تربیت تمرکز کنیم . »
پرسش « صدای معلم » از آقای رئیسی آن است که این حرف ها را در مورد کدام کشور می گوید ؟ پرسش « صدای معلم » از آقای رئیس جمهور آن است که چند درصد از معلمان ناراضی که هنوز در مشکل معیشت و تامین نیازهای اولیه مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مانده اند به این سند و محتوای آن پای بند بوده و خود را متعهد به اجرای آن می دانند ؟
آیا این ارزش های اخلاقی که ایشان در مقام رئیس جمهور یک کشور به دیگران توصیه می کند واقعا در ایران تعریف شده اند چه برسد به آن که بخواهند عملیاتی شوند ؟
ماجرای تلخ جان سپردن « مهسا امینی » که موجب خشم عمومی بخش مهم و گسترده ای از جامعه ایران شده است از کجا نشات گرفته است ؟
آیا پلیسی که نام خود را « امنیت اخلاقی » گذشته از روش های خشونت پرهیز و اقناعی بهره می برد و یا آن که خود این ها و با عملکردشان مروج خشونت عریان در جامعه بوده و آن را تسری می بخشند ؟
اگر برخی زنان برای آموزش اخلاقی به این گونه مراکز برده می شوند پس تکلیف آن نظام آموزشی گل و بلبلی که آقای رئیس جمهور در یک اجلاس بین المللی آن را متصف به ویژگی ها و صفانی مانند پژوهش، خلاقیت، مهارتآموزی و تعهد به تربیت و ارزشهای فرهنگی و دینی می کند چه می شود ؟
این ها هنوز یک عذرخواهی ساده را نمی دانند ؛ پس کدام « اخلاق و انسانیت » را در جامعه می خواهند رشد و نمو بخشند ؟
واقعا احترام به محیط زیست در کجای نظام آموزشی ما تعریف و درونی شده است در حالی که همگان و در یک نمونه آشکار ، آخرین تیر خلاص را بر پیکر نحیف و زار دریاچه ارومیه می بینند و حرف جدی و عملی از سوی این دولت دیده و شنیده نمی شود ؟
وقتی همه چیز در این نظام آموزشی به « کنکور » ختم می شود ؛ رئیس جمهور از کدام پژوهش، و خلاقیت و مهارتآموزی می گوید ؟
وقتی هنوز رسانه های منتقد و مستقل مانند « صدای معلم » حتا در درون این وزارتخانه تحمل و بر تابیده نمی شوند ، رئیس دولت سیزدهم از کدام گفت و گو و تعامل سخن می راند ؟
شاید بهتر باشد به جای تبلیغات و نمایش در مجامع بین المللی و ارائه حرف های خلاف واقع که نه پشتوانه ی کارشناسی و علمی دارند و نه وجدان عمومی و افکار عمومی جامعه – داخل و خارج – آن ها را نمی پذیرند فقط اندکی با دیگران و دلسوزان « صداقت » داشته باشیم .
بدون تردید ؛
صداقت ، اعتماد می آورد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
سه شنبه 22 شهریور وزیر فرهنگ سوریه دیداری با وزیر آموزش و پرورش ایران داشته و به نکاتی اشاره کرده است .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« وزیر فرهنگ سوریه در دیدار با وزیر آموزش و پرورش اظهار كرد: وزارت فرهنگ سوريه تعهد به تربيت نسلی فرهيخته، بافرهنگ و وطن دوست دارد.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، صبح امروز لبانه مشوّح در دیدار با وزیر آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران که در ساختمان شهید رجایی وزارت آموزش و پرورش برگزار شد، اظهار کرد: ملت سوریه هیچگاه حمایت رهبری، نیروهای نظامی و مردم ایران را از ملت سوریه در سختترین شرایط فراموش نخواهد کرد. جنگ سوریه تنها علیه داعش و افراطگراها نبود، بلکه علیه تمام مستبدانه عالم بود که مزدورانی در سوریه را اجیر کرده بودند.
وزير فرهنگ سوريه ادامه داد: تربیت نسلهای کودک و نوجوان برای آینده تمامی کشورها لازم است و یکی از بزرگترین کارهایی که در تمام کشورها انجام میشود، سرمایهگذاری در آموزش و پرورش است.
آقای نوری و شورای معاونین اش به چه چیزی تعهد دارند ؟ وی در تشریح فعالیتهای وزارت آموزش سوریه اظهار کرد: وزارت آموزش سوریه بیشترین بودجه را بعد از وزارت دفاع به خود اختصاص میدهد و آموزش در سوریه برای همه مردم بهصورت رایگان است و این آموزشها تا پایه نهم برای همه کودکان و نوجوانان اجباری است.
وزیر فرهنگ جمهوری عربی سوریه با اشاره به مشکلاتی که جنگ با داعش برای این کشور به وجود آورد، اظهار کرد: در دوره جنگ فشارها بر وزارت آموزش افزایش یافته است که بخشی از این فشارها به دلیل خارج شدن بخشهای وسیعی از کشور از کنترل دولت بود و اين موضوع باعث شد تا پوشش تحصیلی کاهش یابد و کسانی که در این مناطق تسلط یافتند، تروریستهایی هستند که هیچگونه ملیگرایی و وطندوستی ندارند و به هیچ قانونی پای بند نیستند ... »
خانم لبانه مشوّح عنوان می کند : « وزارت آموزش سوریه بیشترین بودجه را بعد از وزارت دفاع به خود اختصاص میدهد و آموزش در سوریه برای همه مردم بهصورت رایگان است و این آموزشها تا پایه نهم برای همه کودکان و نوجوانان اجباری است . » شاید اگر مانند جوامع توسعه یافته این گونه نشست ها با حضور رسانه ها به ویژه رسانه های مستقل ، منتقد و حرفه ای انجام می شد ؛ ضمن شفاف سازی وضعیت موجود ، نتایج این گونه جلسات نتیجه و ثمری برای نظام آموزشی ایران داشت .
پرسش « صدای معلم » از یوسف نوری آن است که آموزش و پرورش ایران در بحث تخصیص بودجه و اعتبارات در چه رتبه و ردیفی قرار دارد ؟ و برنامه وزیر آموزش و پرورش ایران از زمانی که به این مقام رسیده برای در اولویت قرار دادن موضوع « آموزش » چه بوده است ؟
چرا با وجود تاکید قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر آموزش رایگان در همه سطوح دهه هاست که این « موضوع مهم » به حاشیه رفته و با « دور زدن قانون » به انحای مختلف آموزش ها پولی و مقوله آموزش « کالایی » شده است ؟
( دانش آموزان منطقه لولکدان - استان محروم سیستان و بلوچستان )
کاش وزیر آموزش و پرورش ایران از « وزیر فرهنگ » سوریه می پرسید که آیا در آن کشور هم این همه « تنوع مدارس » و « مدارس مختلف » وجود دارد ؟ در حالی که همه چیز به « کنکور » ختم می شود .
اگر در سوریه « فقدان پوشش تحصیلی فراگیر » به خاطر وضعیت جنگی و تعرض و فشار تروریست ها است پس در ایران به خاطر چیست ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش ایران به جای شعار دادن ، فکر و برنامه ای برای آن دسته از دانش آموزانی که به دلایل مختلف از چرخه تحصیل خارج شده اند دارد ؟
آن گونه که وزیر فرهنگ سوریه گفته و تاکید می کند وزارت فرهنگ سوريه تعهد به تربيت نسلی فرهيخته، بافرهنگ و وطن دوست دارد .
آقای نوری و شورای معاونین اش به چه چیزی تعهد دارند ؟
آیا وزیر فرهنگ سوریه که هدف و برنامه وزارتخانه اش را بر تربيت نسلی فرهيخته، بافرهنگ و وطندوست قرار داده خبر دارد که همتایش در ایران به جای برنامه ریزی و اهتمام برای تربیت نسلی مسئول ، قانون مند و دوستدار و متعهد به محیط زیست و آینده ایران هم و غمش تربیت مداح و به قول خودش بچه هیاتی است و با جامعه مداحان کشور ، تفاهم نامه امضا می کند ؟
( دانش آموزان در سوریه )
آیا در کشور جنگ زده سوریه که زیر ساخت هایش در جنگ تقریبا از بین رفته است ، این گونه هدف گذاری و برنامه ریزی می کند ؟
وزارتخانه ی مادر و مولدی که به جای تربیت انسان های متفکر و متعهد به آینده ی کشور با محوریت پرورش « تفکر انتقادی » که غایت نظام های آموزشی توسعه یافته است دغدغه اش در ساحت « تربیت اخلاقی » تربیت روضه خوان و مداح است آیا می تواند در سال 1404 و بر اساس سند تحول بنیادین اش ترسیم گر ایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن آوری در سطح منطقه باشد ؟
شاید اگر مانند جوامع توسعه یافته این گونه نشست ها با حضور رسانه ها به ویژه رسانه های مستقل ، منتقد و حرفه ای انجام می شد ؛ ضمن شفاف سازی وضعیت موجود ، نتایج این گونه جلسات نتیجه و ثمری برای نظام آموزشی ایران داشت .
پایان گزارش/
***
( کلیپی از هم خوانی معلم سوریه ای با دانش آموزانش در « دوران کرونا و جنگ » در کلاس درس و زمانی که مدارس ایران به مدت 25 ماه تعطیل بودند ! ) :
* « در برخی مناطق " تروریست ها " از رفتن دانش آموزان به مدارس ممانعت می کنند و این بزرگ ترین چالشی است که وزارت آموزش و پرورش سوریه با آن مواجه است " بازگشایی مدارس در سوریه با شور و هیجان دانش آموزان ! صدای معلم گزارش می کند ( این جا )
* « در برابر آن آموزگار سوریه ای که در میانه بحران کرونا و بناهای مخروبه و خیابان های در آتش و دود و در اضطراب حمله تروریست ها ... اما در کلاس می ایستد و با دانش آموزان ترانه " عشق ، صلح و آزادی " را می خواند و چراغ " امید به آینده " را روشن نگاه می دارد ؛ سر تعظیم فرود می آورم "
خودکشی دست جمعی برای گرفتن جان مدرسه ؟! » ( این جا )
(ترجمه شعری که این دانشآموزان به همراه معلم خود می خوانند به این شرح است که :
من انسانی هستم که احساس دارم. همیشه پنج حس را دارم. با بینی گل ها رو بو میکشم. با دست چهره پدر بزرگ رو لمس میکنم، با چشم ها تلویزیون میبینم. با گوش هایم صدای ترانه گنجشک ها را میشنوم زمانی که به دورم میچرخند، و با زبانم شیرینی را میچشم و با آن تنم قوی میشود )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. آب، این مایع حیات زا و حیات آفرین، مظهر پاکی و سرسبزی و زیبایی است که حیات در آن آغازیده است و با وجودِ آن، استمرار دارد. در اکثر مناطق جهان، دسترسی به آب شیرین، چونان آب خوردن است. ولی متأسفانه در منطقه خاورمیانه که مهدِ تمدنهای بشری است، به مسئلهای پیچیده و بغرنج تبدیل شده است و آب، حکم طلا را دارد. شاید بالاتر از طلا. حکم، زندگی را دارد.
متأسفانه، در سنوات اخیر تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی که همراه با کمبارشی و کاهش شدید نزولات آسمانی بوده است، در کنار عواملی دیگری همچون افزایش جمعیت و سوءمدیریت مصرف، کمبود آب و شاید بیآبی بیشتر رخ نمایانده است. هجوم مداوم ریزگردها و خشکی تالابها و دریاچهها، پیشقراولان این لشکر شوم (خشکسالی و کمآبی) هستند که حیات را در خاورمیانه تهدید مینماید. بعد از شومیِ نفت که از قرن گذشته دامن گیر ملل مظلوم منطقة خاورمیانه شده است و جز جنگ و بدبختی و کشتار به همراه نداشته است ؛ اکنون، امپریالیسم بر طبل جنگِ آب میکوبد و هر روز صدای آن را نزدیک تر مینوازد. تا شنوندگان و دولتمردان درخودمانده و بیکفایت منطقه چه تعبیر و تفسیر کنند! با صیاد همراه باشند. یا به همراهِ همدیگر و در کنار هم این مسئلة حیاتی را عامل صلح و برادری و توسعه نمایند و حق همسایگی را پاس بدارند.
بنابراین به نظر میرسد وضعیت متفاوت منابع نفت و آب در کشورهای منطقة خاورمیانه، در کنار اختلافات قومی و مذهبی و دسیسههای دول اروپایی و آمریکا، باعث تشدید اختلافات سیاسی و جنگ و خونریزی شده است. با وجود اینکه، اکثریت مردم منطقه خاورمیانه مسلمان هستند و بیشتر آنها از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی یا عربی برخوردار هستند؛ بنابراین، کشورهای منطقه باید یک تصمیم حیاتی بگیرند تا فاصله بین میزان تقاضا و عرضه منابع آب را کاهش دهند و علاوه بر اتخاذ سیاستها و اقداماتِ مطلوب در جهت کاهش هدررفت آب و مصرف بهینه، در عرصه خارجی نیز به سمت همکاری و همیاری برای حفظ محیطزیست بروند.
در این نوشتار، به تبیین پارادایم صلح آب به جای جنگ آب میپردازم و امیدوارم دشواریِ حلِ مسئله آب در خاورمیانه، باعث همبستگی بیشتر بین ملتها و دولتهای منطقه و برقراری تجارت و رونق اقتصادی شود. نه، باعث جنگ اقتصادی و سیاسی و یا جنگ نظامی.
جنگهای آبی و منابع آب در خاورمیانه
خاوَرِمیانه یک منطقه جغرافیایی در غرب آسیا و ناحیه آفرو_اوراسیا است که از تنگه بابالمندب در جنوب غربی تا تنگه داردانل در شمال غربی و از شرق تا رشتهکوههای هیمالیا و بندر کراچی امتداد دارد. بر اساس گزارش میدل ایست، جمعیت خاورمیانه در سال 2022 در حدود نیم میلیارد نفر است که کشورهای مصر، ایران و ترکیه پرجمعیتترین آنها هستند.
خاورمیانه دارای تاریخی بسیار کهن و غنی است. این منطقه از نخستین سکونت گاههای بشر است. بسیاری از باورها و آیینهای جهان از این منطقه برخاستهاند. نخستین یافتههای آدمی در این منطقه بوده است. خاورمیانه، محل نخستین برخورد انسان هوشمند و انسان نئاندرتال بعد از خروج از آفریقا بوده است. نخستین قانون جهان، نیز در این منطقه نوشته شده است.
خاورمیانه منطقهای بسیار مهم و استراتژیک از نظر جغرافیایی و منابع انرژی است. در حدود 60 درصد از منابع نفت و 50 درصد منابع گاز جهان در این منطقه قرار دارد. بر اساس گزارشهای اپک (OPEC)، سهم کشورهای خاورمیانه از صادرات نفتِ جهان در حدود 25 میلیون بشکه (50 درصد) در روز است. با توجه به میانگین قیمت هر بشکه نفت در سال 2021 که 77 دلار بوده است، درآمد تقریبی حاصل از فروش این مادة بهظاهر ارزشمند در سال گذشتة میلادی در حدود 700 میلیارد دلار بوده است. اگر، فقط درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز را در منطقه خاورمیانه در یکصد سال اخیر محاسبه کنیم و شرایط اقتصادی و سطح زندگی مردمان مظلوم این منطقه را با کشورهای بدون نفت و گاز مقایسه نماییم، انگشت حیرت به دهان مانده و چهبسا از فرط غصه، دق نماییم!
خاورمیانه از هنگام کشف و استخراج نفت، کانون توجه و زورآزمائی قدرتهای جهانی بوده است. کودتاهای نظامیِ مداوم و جنگ و درگیریهای خونین در خاورمیانه، بهخاطر نفت و گاز است. ولی، به نام دموکراسی و سلاحهای هستهای و کشتارجمعی! زمانی بریتانیا خود را مالک و صاحبِ خاورمیانه میدانست و اکنون خاورمیانه، عروس هزار داماد است و البته عمو سام حرفِ آخر را میزند و اکنون جنگ آب:
اکثر مناطق خاورمیانه دارای اقلیمی گرم و خشک هستند. اما، وجود چند رود بزرگ و مهم از جمله رودهای نیل، دجله، فرات و کارون به کشاورزی و آبادانی و تمدن سازی در این منطقه کمک کردهاند. از حدود سه دهه ی قبل، پارادایمِ جنگ آب در خاورمیانه مطرح شده است. با جست و جوی کلیدواژه های "جنگ آب" در اینترنت، به نوشته های زیادی دسترسی خواهیم داشت. بنابراین به نظر می رسد، عمده ی نویسندگان و پژوهشگران در حوزه آب، یگانه راه موجود در حل مسئله کم آبی را جنگ و درگیری اقتصادی و نظامی در منطقه می دانند. همان قانون جنگل! در نقطه مقابل، با جست و جوی کلید واژه های "صلحِ آب یا صلح آبی" نوشته های به مراتب کمتری به فارسی یافت می شوند. البته، تعداد نسبی نوشته ها و کتب انگلیسی در هر دو زمینه بیشتر می باشند. در سال های اخیر دو کارگروه سازگاری با کم آبی و خانه آب ایران فعالیت های آموزشی و پژوهشی را در این زمینه شروع کرده اند. ولی، به نظر می رسد اکثر کشورهای منطقه به صورت چراغ خاموش در حال افزایش میزان استفاده خود از منابع آبی مشترک هستند. بدون توجه به اثرات زیست محیطی و فاجعه هایی که برای همسایگان به بار می آورند. فعالیت های سد سازی ترکیه در این زمینه بسیار وسیع و مخرب برای کشورهای منطقه است. غافل از این که در صورت وقوع بحران در کشورهای همسایه، آنها نیز از گزندِ آسیب مصون نیستند.
درحالی که، اغلب تصور میشود مسائل مربوط به آب، بایستی باعث تفرقه و منشأ احتمالی جنگ و درگیری منطقهای باشد. ولی، دیدگاه متفاوت دیگری نیز مبتنی بر صلح و ثبات منطقهای و انساندوستی وجود دارد که کمتر مورد توجه پژوهشگران و سیاستمداران قرار گرفته است. آب همانطور که به طبیعت، زندگی میبخشد؛ میتواند ملتها را به هم پیوند دهد؛ بنابراین، تخصیص و تقسیم عادلانه آب میتواند بهعنوان کاتالیزور (کنش یار یا آسان گر) صلح و ثبات منطقهای و بینالمللی مطرح شود. آب میتواند کاتالیزگری برای همکاری، تعاملات صلحآمیز، ثبات منطقهای و پایداری زیستمحیطی در سیاره زمین باشد. در صورتی که، حق حیات و استفاده از آب را هر انسانی، برای طبیعت و انسانهای دیگر قائل باشد. خاورمیانه، محل نخستین برخورد انسان هوشمند و انسان نئاندرتال بعد از خروج از آفریقا بوده است. نخستین قانون جهان، نیز در این منطقه نوشته شده است.
اصطلاح «جنگهای آبی» به درگیری بر سر حقوق بهرهبرداری اقتصادی از آب - چه از طریق حمایت از ماهیگیری یا استفاده از منابع زیر دریا یا دسترسی به آب شیرین برای شرب، صنعتی و کشاورزی - میدانند. جنگهای آبی اصطلاحی است که برای تشخیص مشکلاتی که مردم، در مورد منابع آب با آن مواجه هستند، استفاده میشود. علاوه بر این، درگیریهایی را که کشورها، دولتها یا گروهها در مورد کمبود آب دارند، توصیف میکند. جنگ آب، بهعنوان یک مفهوم، ممکن است با ساختار متعارفِ جنگ همخوانی نداشته باشد. بهویژه برای کسانی که جنگ را با نبردِ تانکها، هواپیماهای جنگی و حملة زیردریاییها شبیهسازی میکنند. بااینحال، ارتشها لزوماً مجبور نیستند برای تصرف یا دفاع از منابع آبی به نبرد بروند. جنگهای آبی - به معنای سیاسی، دیپلماتیک یا اقتصادی - در حال حاضر بین همسایگان در بسیاری از نقاط جهان در جریان است. این شرایط، چرخههای اتهامات تلخ را دامن میزند، چالشهای آبی را تشدید میکند و بیاعتمادی بین دولتها و ملتها را تقویت میکند؛ بنابراین، مانع همکاری و یکپارچگی گستردهتر منطقهای میشود. در صورت ادامه روند جاری، بیم آن میرود که جنگهای آبی، به درگیریهای مسلحانه تبدیل شود یا تولید غذا و انرژی را محدودتر کند.
با توجه به وضعیت بغرنج منابع آب در اکثر کشورهای خاورمیانه، تضادهای سیاسی و کشمکش قدرتهای منطقهای، در کنار سیاستهای امپریالیستیِ قدرتهای جهانی که "اختلاف بینداز و حکومت کن" این مسئله روزبهروز حادتر شده است. مسئلهای که در برخی کشورهای همسایه نیز وجود دارد. آیا وقت آن نرسیده است که این مسئله مهم و حیاتی را با انگشت تدبیر و مصلحتاندیشی حل کنیم؟ تصویر زیر وضعیت منابع آب شیرین در خاورمیانه را نشان میدهد.
طرح مسئلة کمآبی در خاورمیانه
در منطقه خاورمیانه دو مایع استراتژیک و حیاتی وجود دارند: نفت و آب. ولی، یک واقعیت نگرانکننده این است که قیمت خردهفروشی آبِ بطری در حال حاضر بالاتر از قیمتِ بینالمللی نفت خام است. اما برخلاف نفت، آب هیچ جایگزینی ندارد. خاورمیانه، سهم عمدهای از منابع انرژی، بهویژه نفت و گاز، جهان را در قلب خود جای داده است. با وجود اینکه بیش از یک صدسال از کشف نفت در خاورمیانه میگذرد، ولی اکثر کشورهای منطقه هنوز در فقر و بدبختی دستوپا میزنند. بررسی شاخصهای توسعه نشان میدهد که هیچ یک از کشورهای خاورمیانه در میان کشورهای توسعهیافته جای نمیگیرند. هرچند توسعه و توسعهیافتگی به عوامل بسیاری بستگی دارد. ولی منابع مالی حاصل از فروش نفت در یک صدسال گذشته میتوانست به روند توسعهیافتگی کشورهای خاورمیانه سرعت ببخشد.
به نظر میرسد، دولتهای ناکارآمد و وابسته، جنگهای طولانی منطقهای و اختلافات عمیق سیاسی بین کشورهای منطقه که ناشی از سیاستهای قدرتهای جهانی (سیاستهای استعماری نوین) برای تاراج ثروتهای خدادادی منطقه است، روند توسعهیافتگی را فلج نموده است.
نفت در بیش از صدسال گذشته عامل بدبختی و عقبماندگی و جنگ و برادرکشی در برخی مناطق خاورمیانه بوده است و البته بخش مهمی از موتور توسعه اقتصادی دول اروپایی و امریکا با سود حاصل از استخراج و فروش نفت خاورمیانه تأمین شده است. بر اساس آمار منتشر شده، سود انگلستان از استخراج و فروش نفت ایران تا زمان ملی شدن صنعت نفت در دولت ملی دکتر محمد مصدق، بالغ بر میلیاردها پوند بوده است. کارتلهای بزرگ نفتی هنوز هم در حال مکیدنِ خون خاورمیانه هستند!
وضعیت منابع آبی منطقه خاورمیانه به شکلی متفاوت از منابع انرژی است. اگر به نقشه منطقه نگاه کنیم کشورهایی از قبیل ترکیه، افغانستان و پاکستان از منابع نسبتاً گسترده آب شیرین برخوردار هستند. ترکیه (هرچند دوست دارد اروپائی باشد)، به مدد مناطق کوهستانی پربارش و رودهای خروشان تعداد زیادی سد بنا کرده است و البته هدف آنها ذخیره آب برای روز مبادا نیست! بلکه، فشار سیاسی بر ایران و سوریه و عراق است. شاید به طمع نفت و گاز ارزان! آیا، چنین حقی دارند؟
بررسی «دنیای اقتصاد» نشان میدهد، ترکیه دستکم ۱۰ پروژه مختلف آبی را در دست اجرا دارد تا بهموجب آنها مسیر ورود آب به پایین دست را مسدود کند. به جز گاپ و پروژههای آناتولی مرکزی، ... پروژههای دیگری نیز باهدف برتری هیدروپلیتیکی بر کشورهای پاییندست و تبدیلشدن به هیدروهژمون منطقه آنها را اجرایی کرده یا در دست اجرا دارد. حتی افغانستان در سالهای اخیر، سعیِ تمام نموده است که شرقِ ایران را بخشکاند. در حالی که چندین میلیون افغانستانی در ایران زندگی میکنند. ایران و کشورهای همسایه آن حوضه های آبریز فرامرزی مشترک بسیاری دارند، مانند: حوضه آبریز رودخانه فرامرزی ارس (بین ایران، ترکیه، ارمنستان و آذربایجان)، اترک (بین ایران و ترکمنستان)، اروند (شطالعرب، بین ایران و عراق)، هیرمند و هریرود (بین ایران و افغانستان) و سایر رودخانه های مرزی مشترک.
کشور ما نیز از کمبود آب و بیآبی به لبه بحران رسیده است. حال و روز دریاچههای ارومیه و هامون و خشکی رودخانه ها و ریزگردهای دائمی مبین این بحران هستند. محیطزیست و کشاورزی عراق و سوریه نیز از خشکسالی و فشرده شدن گلوی دجله و فرات در ترکیه با بحران جدی مواجه شده است. کشورهای اردن و مصر نیز مشکل جدی در تأمین آب دارند. سایر کشورهای عربی نیز حال و روز خوشی ندارند. ولی به مدد پول نفت و شیرینسازی آب روزگار میگذرانند. کوتاه سخن اینکه، کشورهای نفتخیز خاورمیانه، با بحران جدی آب مواجه شدهاند و برخی از کشورهای منطقه که منابع آبی گسترده دارند، نیاز روزافزونی به سوختهای فسیلی، بهویژه نفت، دارند.
با وجود قوانین بین المللی در زمینه رودخانه های مرزی و منابع آبی مشترک بین کشورها، آیا می توان در زمان بحران آبی، کشورِ همسایه را از حق طبیعی خود محروم کرد؟ آیا ترکیه یا افغانستان می توانند ادعا کنند که نزولات جوی و رودخانه هایی که در این کشورها جاریست، فقط متعلق به آنهاست؟ زمانی که اشرف غنی هنوز رئیس دولت افغانستان بود، خطاب به ایران می گفت: نفت بدهید، تا آب بدهیم. گویا، این درخواستی جدی از جانب افغانستان و شاید ترکیه است. شاید زمان بازنگری در قوانین بین المللی و منطقه ای آب است. و شاید زمان تهاتر نفت با آب!
یک راه حل پیشنهادی برای حل مسئلة کمآبی در خاورمیانه
معمولاً مسائل سیاسی را با روشهای سیاسی حل مینمایند که خود علمی پیچیده و گسترده است. گاهی، مسائل بزرگ نیز با روشهای بسیار ساده حل میشوند. ولی، مسئله آب، به قول دکتر فاضلی، مسئلهای میان بخشی و بسیار پیچیدهتر است. البته من نه سیاستمدارم و نه متخصص امور آب. ولی، درباره اهمیت آب و مشکلات ناشی از کمبود آب و بیآبی مثل خیلی از ایرانیان بسیار حساس شدهام؛ لذا، بعد از طرح ایده اولیه در اینترنت جست و جو کردم. برخی از پژوهشگران درباره اهمیت آب و نقش آن در ایجاد صلح و ثبات مطالبی نگاشتهاند. اینجانب نیز پیشنهاد خود را مطرح میکنم. امیدوارم، متخصصان و سیاستمداران با بررسی جوانب امر، اقدامات عملی در این مسئله مهم داشته باشند و خاورمیانه را از جنگهایی که بدخواهان به دنبالش هستند، را دور نگه دارند. از قدیم گفتهاند: "آب بر آتش پاشیدن"؛ لذا، امیدوارم آب باعث خاموشی آتش جنگ و خونریزی در منطقه حساس خاورمیانه شود. ولی، تأخیر در این موضوع باعث عمیقتر شدن اختلافات و رسیدن به "نقطة بدون بازگشت" میشود.
از گذشتههای دور، ایران و ایرانی با صلح و سازش و مهربانی و دوستی همزاد بوده و هست. یونانیها، ایرانیان را مروج "صلح پارسی" میدانستند. شاید ذکر پارادایم "گفت و گوی تمدنهای جناب آقای خاتمی" در مقابل پارادایم "جنگ یا برخورد تمدنهای هانتینگتون" که پایة نظری سیاستهای امپریالیستی امریکا و اذناب آن است، خالی از لطف نباشد. پارادایمی که طرح آن در دهة ۷۰ شمسی بسیار مورد توجه جهان و جهانیان قرار گرفت و به خلع سلاحِ فرهنگیِ امپریالیستهای استثمارگر منجر شد؛ بنابراین به نظر میرسد با در نظر گرفتن جمیع جوانب مسئله، بهتر است که سیاستمداران و رهبران منطقه نشستهای فوری درباره مسئله آب و خشکسالی برگزار کنند. هدف نهائی در این نشست "مبادله آب در برابر نفت یا گاز" باشد. با وجود مخالفت متخصصین آب، با انتقال بینبخشی آب، ولی به نظر میرسد شبکه وسیع و یکپارچه آب و نفت در منطقه همه ملل منطقه را متحد و یکپارچه نماید. چگونگی این تجارت با در نظر گرفتن راهحلهای موجود و قوانین بینالمللی، مسیرهای دیپلماتیک و انگیزة بیشتری برای صاحبان این دو مایع استراتژیک فراهم میکند. این راهحل چند نتیجه مهم دارد:
شاید بیشترین سود این طرح نصیب ایران و ترکیه شود. درحالیکه کشور ما با مشکل جدی آب روبهرو است، و امکان صادرات نفت و گاز نیز بهخاطر تحریمهای ظالمانه نداریم. میتوانیم با این سیاست برد_برد، تجارت خود را با دولتهای منطقه و حتی اروپا گستردهتر نماییم و البته از منابع آب پایدار استفاده کنیم. از طرف دیگر ترکیه نیز که بهصورت خدادادی از منابع بسیار فراوان آب شیرین برخوردار است، از طریق صادرات آن، به منابع مناسب انرژی دسترسی داشته باشد.
نتیجه عملی چنین طرحی، صلح و ثبات و توسعه پایدار در منطقه خاورمیانه است.
امیدوارم اندیشمندان و پژوهشگران ضمن نقد راهحل ارائه شده، اهتمام جدی به تبیین راهحلهای بیشتر برای مسئله آب و محیطزیست منطقه داشته باشند. مشکل آب و محیطزیست منطقه با راهحلهای منطقهای حل خواهد شد. انشا الله.
Email: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید