این فلسفه تربیتی که بر سیستم فکری طبیعت گرایی (ناتورالیسم) مبتنی است، حقیقت را منطقی، ثابت و تغییرناپذیر می انگارد. پایدارگرایان روی کاربرد خرد تاکید می کنند و معتقدند که محصلان باید یاد بگیرند که انگیزه ها و تکانه های اساسی خود را چگونه خردمندانه کنترل کنند. از منظر این سیستم تربیتی، مدرسه رفتن به منظور آماده شدن برای زندگی است.
مدرسه باید خواندن، نوشتن، حساب کردن، میراث فرهنگی و تاریخ کشور جهان را به دانش آموزان تدریس کند و تنها به آن چه آنان می خواهند در آن زمان یاد بگیرند، قانع نشود.
پیرامون ویژگی های عمومی آموزش- پرورش طبیعت گرا و پایدارگرایی که مشترکاتی با هم دارند می توان چنین گفت، طبیعت کودک و نوجوان اصل است و تربیت بایستی این اصالت را مبنای کارش قرار بدهد.
کودک را باید به عنوان موجودی که فعلا هست در نظر گرفت پیش از این که باید باشد. بنابراین آموزش- پرورش عمل آماده ساختن دانش آموز برای آینده نیست، بلکه او را برای زمان حال آماده می کند.
نظریه پردازان ناتورالیستی همچون آقای ژان ژاک روسو معتقدند که ما در آموزش -پرورش خود، زمان حال محقق کودک را فدای آینده ای می کنیم که هنوز تحقق نیافته است.
به باور مولف کتاب "فلسفه جدید تربیت" همین نظریه انقلابی در آموزش- پرورش دو اثر عمده داشت:
یکی این که تربیت را به صورت کودک و نوجوان محوری در آورد؛ یعنی مربیان را متوجه این نکته مهم کرد که باید در هر نوع فعالیت تربیتی، طبیعت و نیاز کودک و نوجوان را در نظر گرفت؛ دیگر این که سبب شد روان شناسان به مطالعه روان شناسی کودک و رشد و تکامل او بپردازند. گروهی نیز در مطالعه خود به جنبه بیولوژیک توجه کردند و به این ترتیب مطالعه کودک از هر لحاظ پایه آموزش- پرورش شد.
آموزش- پرورش از لحاظ فلسفه طبیعت گرایی و پایدارگرایی باید امکان رشد طبیعی را برای کودک فراهم سازد و تربیت وقتی حقیقی خواهد بود که به طبیعت و نیروها و امیال کودک فرصت دهد که به سرعت رشد و نمو کنند و از دخالت در این رشد باید خودداری کرد. به همین سبب پیروان این مکتب گاهی مدارس را به منزله سربازخانه هایی می دانند که آزادی کودک در آنها محدود می شود. درباره تربیت خانه نیز ایشان تردید دارند و بعضی از طبیعت گرایان نیز که افراطی می اندیشند معتقدند که کودک را باید دور از خانه و دخالت والدین نگاه داشت!
به عقیده پایدارگرایان و ناتورالیست ها ؛ بدترین مدارس آنهایی هستند که روش های غیر طبیعی به کار می برند، مانند تدریس کلاسی که دانش آموزان را در یک سطح می گیرد و برای آموزش آنان از یک روش استفاده می شود و همچنین از جدول هایی که کودکان را به گوش دادن به یک معلم در یک وقت وامی دارند متنفر است و بدین ترتیب منادیان و حامیان و طرفداران این مکتب نظام فعلی آموزش- پرورش را مردود می دانند.
این فیلسوفان تربیتی از هر گونه سیاست و روش تربیتی القاء و تلقین و دخالت و رفتار آمرانه بیزار بوده و صرفا نظارتی متعارف را می پذیرند. دانش آموزان بایستی به گونه ای بار بیایند که شخصا خود به جست و جو و یادگیری بپردازند. به این ترتیب یادگیری کودک یک نوع رشد و تکامل طبیعی امیال و انگیزه های اوست نه نتیجه فعالیت و کوشش ساختگی که معلم بر او تحمیل می کند.
مربیان پیرو فلسفه اصالت طبیعت و پایدارگرایی عقیده دارند که آموزش- پرورش کودک میان پنج و دوازده سالگی باید سلبی باشد؛ یعنی چیزی به او یاد داده نشود و خواندن کتابی به او تحمیل نشود، بلکه این دوره از زندگی باید به ترتیب بدن و تقویت اعضاء و حواس اختصاص یابد و هیچ تربیت اخلاقی خارج از قانون مجازات طبیعی به عمل نیاید.
فلسفه تربیتی مزبور بر پایه های روان شناختی، بنیان گذاری شده است. در اینجا باید به این افتخار "روسو" اشاره کنیم که محرک پیدایش روان شناسی جدید و به روشنی، اظهار و اثبات کرد که وقتی می خواهیم تربیت جنبه طبیعی داشته باشد باید طبیعت کودک را بشناسیم و همین نظر بود که در عقاید مربیان معروفی چون پستالوژی سوئیسی و فروبل آلمانی اثر گذاشت. از جمله روان شناسان معروف و بزرگ که به موضوع تربیت بیشتر پرداختند و از فلسفه ناتورالیستی و پایدارگرایی متاثر شدند می توان پارکر، هال، مکدوگال، تورندایک و فروید را نام برد.
مکدوگال (1871-1938) این روان شناس معروف انگلیسی، روی ارزش امیال فطری و انگیزه های رفتار، بیشتر تاکید می کند. او چگونگی نظم یافتن این استعدادها و پیدایش عواطف و این که این عواطف چگونه به صورت عاطفه صیانت نفس، اخلاق و اراده در می آیند مورد مطالعه قرار داد و یافته های او برای مربیان بسیار مفید واقع شدند.
ثورندایک (1874- 1949) روان شناس مشهور آمریکایی که قانون های یادگیری را کشف کرد و به معلم امکان داد که در تدریس مهارت های دستی و ذهنی از آنها استفاده کند، به علاوه پیشرفت بزرگی را در مطالعه کیفیت تفکر و داوری و تصور کودکان سبب شد که در تدریس بسیار موثر واقع شود. بررسی و سنجش هوش نیز واقعیت مهمی را روشن ساخت و نشان داد که معلم در کارش باید تفاوت های فردی دانش آموزان را از لحاظ هوش که بیشتر جنبه فطری دارد در نظر بگیرد.
در کتاب فلسفه جدید تربیت به نقل از کتاب آموزشگاه های فردا چنین می خوانیم:
".... اما مصلحان پرورشی وظیفه بزرگتری دارند. باید آموزشگاه را چنان ترتیب دهند که کودکان و (محصلان) مستقیما با نمونه های حقایق خارجی مصادف شوند و خود به خود به آزمایش و تحصیل اطلاعات بپردازند، از یک آزمایش به آزمایش دیگر کشیده شوند و همواره .... جویای دانش باشند. با آموزش- پرورش متداول، کودک نقشه را به جای دنیا یاد می گیرد و سایه را به جای حقیقت می آموزد. در صورتی که نه تنها به نقشه های دیگران احتیاجی ندارد بلکه باید مستعد حل و کشف حقایق شود و در راه پیشرفت کار خود نقشه بکشد و طرح بریزد .... هدف آموزش- پرورش کنونی انبار کردن اطلاعات نیست. آموزشگاه مترقی کودک را چنان می پرورد تا هنگام برخورد با مشکلات و احتیاجات گوناگون زندگانی، خود بتواند اطلاعات مربوط و مفید را تحصیل و با فهم و درک شخصی، تدبیر کار خود کند."
اگر چه از سوی محققان و اندیشمندان داخلی و خارجی انتقادات چندی بر دانشمندان و روان شناسان طبیعت گرا و یا پایدارگرا وارد شده است از جمله این که طرفداران این مکاتیب عمدتا و غالبا جز طبیعت را نمی پذیرند و واقعیت تلقی نمی کنند و از تسلط آدمی بر طبیعت گاها غفلت ورزیده و از این واقعیت و حقیقت که انسان روزبه روز بر طبیعت استیلا می یابد و به گفته یکی از بزرگان عرصه علم، همه چیز ما را بر این وا می دارد که بینش طبیعت غیر انسانی و انسان غیر طبیعی را رها کنیم، مع الوصف برخی تحولات مهم و مثبت و اثرگذاری را که فیلسوفان و روان شناسان تربیتی طبیعت گرا و پایدارگرا در عرصه تربیت و آموزش- پرورش در کل جهان ایجاد نمودند نمی توان نادیده گرفت.
پردازش به عینیت ها و واقعیت ها، ایجاد روحیه کنکاش و تلاش و تحقیق در دانش آموزان و دانشجویان و حتی محققان، رها ساختن خیال پردازی و ذهن گرایی صرف، آشتی با طبیعت و واقعیت حیاتی دانستن آن، استعداد یابی، پرروش نیروی بالقوه درونی و محصل محوری و .... از جمله جنبه های مثبت این مکتب و روان کاوان متعلق به آن و خدمات ارزنده و موثر آنان در دنیای روان شناسی و تربیت می باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.