صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

شاهنامه فردوسی دروغ و افسانه نیست امروزه ایرانیان در جهانی می‌زیند که اولویت آن تجارت و گردآوری ثروت بی‌حدوحصر است ثروتی که عموماً مستضعفان جهان هرگز از آن بهره‌ای نخواهند داشت هرچند به‌ظاهر شعار دموکراسی و حقوق بشر و مردم‌سالاری از بوق‌های استعماری و دستگاه سخن‌پراکنی غول‌های اقتصادی جهان بلند است اما اندیشه گلوبالیستی یا همان جهانی اندیشیدن شان تنها منحصر به تجاوز به مرزهای فرهنگی و ارزشی ملت‌های مستضعف است و نه حوزه‌های خیرخواهانه ادعایی‌شان.

آری فرایند جهانی‌شدن، ثبات و همگونی و یکپارچگی را بر هم زده و جامعه را به فضایی نفوذپذیر و پاره‌پاره تبدیل کرده این فرایند در تلاش است یک جامعه جهانی یکدست و بی‌ریشه را پی افکند که شهروندان آن تنها مصرف‌کنندگانی دائمی باشند و نه بیش، اینجاست که ما ایرانیان باید به هوش باشیم و در دام شعارهای فریبنده‌شان گرفتار نشویم، درعین‌حال که نباید از قافله دانش و فن‌آوری جهانی عقب بمانیم باید به‌درستی از مرزهای فرهنگی و ارزش‌های دیرین خود نیز پاسداری کنیم زیرا بخش عمده این پیشینه فرهنگی مرزهای زمان را  درنوردیده و گویی برای همیشه تاریخ چراغ راه ایرانیان است و شاهنامه از منظر بسیاری از ایران پژوهان برجسته‌ترین بخش این گنجینه فرهنگی است و این برجستگی به دلیل ویژگی شاهنامه است که به‌عنوان یک پل گذشته باستانی ایران را به زمان کنونی پیوند زده است.

 

شاهنامه حماسه است یا تاریخ ؟

در این‌که شاهنامه یک متن حماسی منظوم و بی‌مانند است شکی نیست اما این‌که فقط شاهنامه را روایت داستان‌های حماسی بدانیم بی‌انصافی در حق شاهنامه است. شاهنامه اثری است که دوست و دشمن زبان به تحسین آن گشوده‌اند.

"تئودور نولدكه" خاورشناس آلمانی، در كتاب حماسه‌ی ملی ایران می‌گوید:  «شاهنامه‌ی فردوسی كتابی است كه هیچ ملتی همانند آن را ندارد». "برتلس" ایران‌شناس روس می‌گوید : «فردوسی یكی از نایاب‌ترین گوهرها را به ادبیات جهانی افزود» و "ابن اثیر" تاریخ‌نویس عرب از شاهنامه‌ی فردوسی با نام "قرآن عجم" نام می‌برد.

بدون شک فردوسی یک شاعر بزرگ بوده که از تاریخ ایران باستان آگاهی خوبی داشته و با آمیزش این دو یعنی مهارت در سخنوری و مهارت در شناخت تاریخ ایران باستان، اثری بی‌بدیل که به‌منزله پل فرهنگی بین پیشینیان و نسل حاضر آفریده است. اما برای آن‌که جنبه تاریخی این اثر فرهنگی ایرانیان را به نیکی دریابیم باید در عناوین جداگانه و مبسوط تر به این مهم بپردازیم . 

 

بنیاد نهادن شاهنامه 

فردوسی بزرگ در دل شاهنامه به‌تفصیل و با ذکر جزئیات مراحل نگارش آن را گزارش کرده که در اینجا ارائه می‌گردد. نخست آن‌که فردوسی بن‌مایه اصلی شاهنامه را نامه خسروان معرفی می‌کند و مراد از نامه خسروان همان تاریخ و سرگذشت زمامداری شاهان است یعنی هر پادشاهی، تاریخ ایران را به دست موبدان نگارش و حفظ می‌کرده و در زبان پهلوی به این نامه‌ها ( خوتای نامک ) گفته می‌شد.

یکی نامه بد از گه باستان                                                       فراوان بدو اندرون داستان

پراکنده در دست هر موبدی                                                    از او بهره ای نزد هر بخردی

 گویا در زمان خسرو اول ساسانی این خوتای نامک ها یک‌بار جمع‌آوری و به خط پهلوی باز نگاری شده است. و با یورش اعراب و بیم درخطر قرار گرفتن نسخ پهلوی ایرانیان با تیزهوشی برگردان‌هایی به زبان عربی از خوتای نامک را نگاشته‌اند تا سرانجام این اثر تاریخ ایران باستان تحت عنوان شاهنامه منثور به دستور محمد پورعبدالرزاق، سپه‌سالار خراسان گردآوری شد که فردوسی در آغاز شاهنامه از او به نیكی یاد می‌كند...

یكی پهلوان بود دهقان نژاد                                                          دلیر و بزرگ و خردمند و راد

پژوهنده‌ی روزگار نخست                                                           گذشته سخن‌ها همه بازجست

زهر كشوری موبدی سالخورد                                                        بیاورد این نامه را گرد كرد

 سال آغاز سرایش شاهنامه نیز در تاریكی‌های تاریخ زندگی فردوسی ناپیداست. ولی آنچه كه می‌تواند از میان ابیات شاهنامه دریافت این است كه پس از گردآوری شاهنامه‌ی منثور به دستور محمدپور عبدالرزاق مردم در واكنش به فضای سیاسی آن روزگار ، میل زیادی به خواندن آن نشان می‌دادند...

جهان دل نهاده بدین داستان                                                              همه بخردان نیز و هم راستان

تا این‌كه شاعری از دیار فردوسی به نام دقیقی نظم شاهنامه‌ی منثور را آغاز می‌کند...

جوانی بیامد گشاده‌زبان                                                               سخن گفتن خوب و روشن‌روان

به نظم آرم این نامه را گفت من                                                    ازو شـادمـان شـد دل انـجمن

ولی شادمانی مردم دیری نمی‌پاید، دقیقی  به دست غلام خود ناکام كشته می‌شود...

برفت او و این نامه ناگفته ماند                                                 چنان بخت بیدار او خفته ماند

و این بار درفش او در دستان خداوند سخن پارسی جای می‌گیرد. فردوسی در جستجوی شاهنامه‌ی منثور ناامید از سرای شاعر جان‌باخته بازمی‌گردد و باوجود خطر بسیار در پی یافتن آن رخت سفر می‌بندد تا...

كه این نامه را دست پیش آورم                                                ز دفتر به گفتار خویش آورم

بپرسیدم از هرکسی بیشمار                                                      بترسیدم از گـردش روزگار

سفر فردوسی نتیجه‌ای ندارد تا اینكه امیرك منصور كه آفریننده‌ی كاخ بلند ادبیات پارسی ازو این‌گونه یاد می‌كند...

به شهرم یكی مهربان دوست بود                                                 تو گفتی كه با من به یک‌پوست بود

مرا گفت خوب آمد این رای تو                                                   به نیکی گراید همی پای تو

نبشته من این نامه پهلوی                                                        به‌پیش تو آرم مگر نغنوی

... روزی كه در میان روزهای این سرزمین، بس فرخنده است شاهنامه‌ی منثور را برای شاعر هدیه می‌برد...

چو آورد این نامه نزدیك من                                                      برافروخت این جان تاریك من

به‌این‌ترتیب مشخص شد که بن‌مایه اصلی فردوسی در نگارش شاهنامه خوتای نامک بوده که خود گزارشی از تاریخ خسروان در اعماق تاریخ پر فراز و نشیب ایران است .

 

آیا شاهنامه از منظر تاریخی عاری از خلل است؟

پر واضح است که شاهنامه نیز به‌مانند هر روایت تاریخی دیگر به درجاتی از سوگیری و تحریف و تفسیر به نفع نگارندگان، که هر یک موبدی در دستگاه خسروی بوده مبتلاست اما این اندک ناراستی‌ها در برابر آن دریای بی‌کران امانت‌داری در گزارش حقایق، گویی خود را نشان نمی‌دهد زیرا شاهنامه سراسر جانب‌داری از پادشاهان نیست. نکوهش جمشید که خود را خدای خواند و ستایش اغریرث که با جوانمردی 12000 اسیر ایرانی را از بند رهانید و به جرم همین نافرمانی به دست برادرش افراسیاب کشته شد تنها دو نمونه از این رعایت امانت در نکوهش بدی و ستایش جوانمردی است.

شاید بزرگ‌ترین ایرادی که بتوان به شاهنامه گرفت سکوت شاهنامه در مورد پرافتخارترین دودمان شاهنشاهی ایرانی یعنی اشکانیان است البته این ایراد متوجه شخص حکیم توس نیست چنانکه خود فردوسی به این موضوع اذعان دارد که به دلیل اوضاع نابه سامان کشور امکان پژوهش بیشتر و گردآوری بن‌مایه کامل‌تر نبوده است: 

زمانه سراسر پر از جنگ بود                                               به جویندگان بر، جهان تنگ بود

فردوسی در شهنامه این‌گونه از اشکانیان یادکرده است:

پس از روزگار سکندر جهان                                               چه گوید، که را بود تخت مهان

چنین گفت داننده دهقان چاچ                                          کزآن پس کسی را نبد تخت عاج 

بزرگان که از تخم آرش بدند                                             دلیر و سبک سار و سرکش بدند

به گیتی به هر گوشه‌ای بر یکی                                          گرفته زهر کشوری اندکی

چو بر تختشان شاد بنشاندند                                              ملوک طوایف همی خواندند

نخست اشک بود از نژاد قباد                                               دگر گردشاپور خسرونژاد

زیک دست گودرز اشکانیان                                                چو بیژن که بود از نژاد کیان

چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان                                         نگوید جهاندار تاریخشان

کزیشان جز از نام نشنیده‌ام                                               نه در نامه خسروان دیده‌ام

اما این خیلی عجیب است که در شهنامه از پرافتخارترین دودمان پادشاهان ایرانی نامی نیست!! 

مشخص است منبع نگارش شاهنامه اثری است که توسط موبدان ساسانی گردآوری و باز نگاری شده است و  به‌مانند روز روشن است که چرا نامی از اشکانیان در آن نیست . ساسانیان، اشکانیان را دشمن می‌دانستند و اعتقاد داشتند که آنان دین بهی را کوچک می‌شمارند بنابراین کوشیده‌اند اشکانیان را کوچک و بی‌اهمیت و دوره پانصدساله زمامداری ایشان را سراسر هرج‌ومرج جلوه دهند ولی ناگزیر برخی قهرمانی‌های ایشان نظیر داستان‌های گیو ، گودرز ، فرود ، میلاد زنگه شاوران و حتی رستم دستان را بدون دقت در منشأ ذکر کرده‌اند اما گاه زمان داستان را قرن‌ها عقب‌تر و به روزگار کیانیان نسبت داده‌اند .

شاهنامه فردوسی دروغ و افسانه نیست

شواهد میدانی که اثبات می‌کند شاهنامه افسانه نیست

شواهدی که در ادامه خواهد آمد تنها قطره‌ای از دریای شواهد برجای‌مانده در ایران فرهنگی است که توسط نگارنده برملا خواهد گشت و چه‌بسا هریک از هم‌وطنان در پهنه ایران فرهنگی رازی از رازهای این اثر تاریخی را در شهر و دیار خود بازشناخته باشد.

1 – روستای تینه : روستای پدری فریدون که همان زادگاه آبتین،فرانک و فریدون محسوب می‌گردد و هم‌اینک در اطراف لاریجان آمل برجای است.

2 – تخت فریدون : آخرین توقفگاه کوه‌نوردان در صعود از دماوند و زمینی بسیار مرتفع که ضحاک تصور نمی‌کرده در چنین ارتفاعی کودک با شیر گاو برمایه در حال پرورش است.

3 – ضحاک چال : که یک چاه در دل یک غار آهکی است و هم‌اینک در روستای کرف در اطراف لاریجان آمل قرار دارد.

4 – همان‌گونه که فردوسی فرمود اشکانیان از تخم آرش بدند یعنی مازندرانی بودند هم‌اینک روستای آب اسک که زادگاه اشک یکم است در حوالی آمل برجای است و در شاهنامه بارها از مازندران به‌ویژه از آمل ، گرگسار ( گرگان ) ، خوار ( گرمسار ) سخن به میان آمده است.

 5 – فردوسی در داستان قیام کاوه و فریدون از ارمائیل خالی گر( آشپز ) نفوذی  به دربار ضحاک و نقش او در رهایی جوانان که تخمه کردان کنونی از آنان است، نام می‌برد ( کنون کرد از آن تخم دارد نژاد ). بامطالعه تطبیقی دیگر کتب تاریخی مشخص می‌شود که ارمائیل به‌عنوان نخستین مسمغان و حکمران محلی این سلسله پیشدادی در دماوند درفش کاویانی و دیهیم شاهی را از فریدون دریافت کرده و تا سال 143 هجری برجای بوده‌اند و هم‌اینک دژ فرماندهی آنان با نام استوناوند در شمال شرقی دشت مشا برجای‌مانده است.

6 - کهن‌ترین نشانه حضور انسان در استان تهران،  بر اساس کاوش هیات باستان‌شناسی میراث استان تهران در قلعه «حاج عسگر» کیلان به اثبات رسیده است.  بر مبنای این کاوش‌ها طی یک گمانه آزمایشی در محوطه‌ای به مساحت 25 مترمربع و به عمق 40 سانتیمتر یک جسد با ابزار جنگ یا شکار کشف شد که با تست نیمه‌عمر کربن 12 عمر جسد 14000 سال تخمین زده شد موضوع زمانی مهیج‌تر می‌شود که بدانیم کیلان و یا کهیلان نام نبیره افراسیاب است که در همین مکان و به دست یک اسپهبد محلی کشته‌شده است.

7 – پیش از انقلاب و در دهه 40 دو تن با لباس افسران نظامی همراه یک باستان‌شناس اروپایی در مسیر جاده نظامی آبسرد – ایوانکی و در ناحیه‌ای موسوم به دره ناهی اقدام به کاوش می‌نمایند وقتی با اعتراض مالکین اراضی مواجه می‌شوند نامه‌ای را نشان می‌دهند که حاکی از مأموریت اکتشاف دخمه یکی از پسران ویسه تورانی بوده است البته این سپهبد قطعاً نمی‌توانسته پیران باشد چراکه در شاهنامه محل کشته شدن وی گنابد و در جنگ 12 رخ ذکر گردیده است اما ویسه پسر دیگری داشته که پس از گرفتار شدن نوذرشاه در گرگان و عقب‌نشینی کارن به نواحی غربی در تعقیب و جنگ‌وگریز با کارن کشته می‌شود. بعید نیست این مکان محل دفن وی باشد.

8 – در فریدن اصفهان در مکانی به نام مشهد آهنگران آرامگاهی است با دو مزار که یکی مربوط به کاوه و دیگری مربوط به کارن فرزند وی می‌باشد همچنین در مازندران هم‌اینک یک کوه مرتفع به کوه کارن مشهور است که نشانه ارادت مردم مازندران به این سپهبد پیشدادی است.

 

سخن پایانی

هم‌وطن گرامی حال که دانستی شاهنامه افسانه نبوده بلکه گزارشی تاریخی از زمامداری خسروان در قالب بیان حماسه‌هاست و شواهد میدانی بی‌شماری در تأیید درستی آن برجای‌مانده اگر فرصت مطالعه و بهره‌گیری از گنجینه ارزنده فرهنگی آن را نداری دست‌کم در مقام زبان، پاسدار و مدافع ارزش‌های شاهنامه باش مبادا فرزندانمان را طوری تربیت کنیم که شاهنامه را دروغ و فسانه بپندارند!

شاهنامه فردوسی دروغ و افسانه نیست

شاهنامه فردوسی دروغ و افسانه نیست

( ضحاک چال )

شاهنامه فردوسی دروغ و افسانه نیست

( تخت فریدون )

شاهنامه فردوسی دروغ و افسانه نیست

( استوناوند )

شاهنامه فردوسی دروغ و افسانه نیست

( کهیلان )

شاهنامه فردوسی دروغ و افسانه نیست

( آب اسک )

بن مایه : شاهنامه فردوسی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شاهنامه فردوسی دروغ و افسانه نیست

منتشرشده در پژوهش

لزوم آموزش زبان پهلوی در آموزش و پرورش ایران  خط و زبان از دیرباز از مهمترین ابزار پیام رسانی و هدایت و هماهنگی گروه ها و جوامع انسانی بوده است. اهمیت زبان در نزد بشر به قدری بالاست که در گونه ای از بخش بندی های تبارشناسی از تبار زبانی سخن به میان آمده.  در کشور عزیزمان ایران نیز از تغییرات خط و زبان در رودبار گذر زمان در ادوار مختلف، زبان صیقل ها خورده و هر بار دچار سادگی ها و بی پیرایه گی ها یی گشته اما به زعم اکثر زبانشناسان همه زبانهای ایران فرهنگی از یک ریشه و یک خانواده اند این موضوع زمانی بیش از پیش حائز اهمیت خواهد بود که معلوم گردد بخش اعظم این گنجینه فرهنگی هنوز برجامانده و در دسترس است اما آیا به راستی دستور و گنجینه واژگان بکر زبان های ایرانی هنوز هم در دسترس است؟

از دوران دبستان چنین به ما گفته اند که در عهد باستان ایرانیان به زبانهایی سخن می رانده اند که نام خط عمومی نگارش آنها (دبیره پهلوی) بوده و اینک جزو زبان های مرده دنیاست و کسی به آن زبانها دیگر سخن نمی گوید. وقتی می پرسیدیم که آیا متون پهلوی در دسترس و قابل فهم است گفته می شد که به جز چند جلد کتاب چیزی برجای نیست و یادگیری زبان پهلوی بسیار دشوار است گویا هیچ ارتباطی با زبان فارسی دری ندارد. اما این اظهارات هیچ کدام دقیق نیست زیرا تعداد کتب موجود به زبان پهلوی خیلی بیش از این هاست و دبیره پهلوی دارای 14 حرف بوده که بسیار شبیه به حروف فارسی هستند و بهمین دلیل و این که بسیاری از واژگان باستان با اندکی سادگی در تلفظ هنوز در زبان فارسی موجود است زبان پهلوی بسیار برای مردم ما قابل فهم نیز هست. 

پهلوی یعنی چه ؟

در بیان وجه تسمیه زبان پهلوی گزارشات متعددی در کتب تاریخی و اطلس شناسی باستان وجود دارد اما گزارشی که از منظر نگارنده بیشتر مورد پذیرش است اینجا عینا نقل خواهد شد.

نخستین باری که در شاهنامه از « پَهْلَو» یاد می‌شود در زمان «منوچهر» است یعنی زمانی که از نظر تاریخی معادل است با زمان پس از مهاجرت آریائیان و سه گروه شدن آنان :

بفرمود پس٬ تا منوچهر شاه                     ز«پهلو» به هامون گذارد سپاه

و چون در این شعر٬ « پَهْلَو» در مقابل «هامون» و دشت آمده٬ معلوم می‌شود که «پهلو» در اصل به معنی کوه و کوهستان بوده٬ و این معنی چندین بار دیگر نیز در شاهنامه تکرار شده است:

بفرمود٬ تا قارن رزم جوی                      ز«پهلو» به دشت اندر آورد روی مردم عراق بیشتر به فهلویات تمایل داشتند تا عربی و دری .

یا:

یکی لشکر آمد ز«پهلو» بدشت                     که از گرد اسبان٬ هوا تیره گشت

یا:

بفرمود٬ تا جمله بیرون شدند                     ز«پهلو» سوی دشت و هامون شدند

با این اشارات٬ شکی نمی‌ماند که «پهلو» در اصل به معنی کوهستان بوده است . 

 

آیا زبان پهلوی زبان یک ایالت ایران بوده؟

گرچه برخی صاحب نظران از ایالتی به نام پهله که یک سر آن در جنوب گرگان و سر دیگر آن در تیسپون ( عراق کنونی ) است نام برده اند اما چون معنای عام پهله کوهستان است این گونه به نظر می رسد که آریایی ها تا پیش از 6000 سال قبل هنوز به دشت ها سرازیر نشده بودند ( احتمالا به دلیل خطراتی که متوجه شان بوده ).

بنابراین زبان پهلوی منتسب به همه آریایی تباران است و این موضوع از شاهنامه نیز قابل برداشت است چنانکه : افزون بر زبان پهلوی یا «پهلوانی»٬ از کیش پهلوی٬ جامۀ پهلوی٬ سرود پهلوی٬ جوشن پهلوی٬و خط پهلوی در شاهنامه فراوان نام برده شده است. 

 

سرنوشت زبان پهلوی

همان گونه که می دانیم زبان فارسی دری مقارن با ورود اعراب به ایران از خراسان و مشخصا سمرقند، بخارا و بلخ آغاز و رفته رفته در نیمه شمالی ایران گسترش یافت البته همزمان، زبان پهلوی نیز در کنار آن وجود داشته است. از گزارشات مشخص است که دست کم تا 250 هجری قمری تمامی عراق کنونی و خوزستان هنوز به زبان پهلوی سخن می راندند شاید جالب باشد که بدانید مردم عراق بیشتر به فهلویات تمایل داشتند تا عربی و دری .

در زمینه دلایل کمرنگ شدن تدریجی زبان پهلوی به ویژه در شرق ایران فرضیاتی مطرح است که چند مورد را ذکر می کنیم اما  هنوز برای نگارنده دلیل اصلی به حاشیه رفتن زبان پهلوی اشکانی مشخص نیست. اما فرضیات :

فرضیه اول : با توجه به خویشاوندی و نزدیکی زیادی که بین زبان پهلوی و فارسی دری وجود داشت با توجه به حضور سامانیان بخارا در نیمه شمالی ایران کنونی و عملکرد خوب و محبوبیت آنان نزد ایرانیان مردم ایران ترجیح دادند زبان پهلوی به نفع زبان دری سامانی که بعدها به فارسی دری مشهور شد کنار برود اما بسیاری از واژگان پهلوی در گویش های محلی این مناطق هنوز برجای مانده است.

فرضیه دوم : برخی ایرانیان مانند صالح بن عبدالرحمن که به دلیل تخصصشان در دستگاه اموی به کار دیوانی مشغول بودند برای خودشیرینی در یک اقدام نسنجیده پیشنهاد کردند زبان دیوانی از پهلوی به عربی تغییر یابد . 

فرضیه سوم : اقدامات جنون آمیز گزارش شده از حجاج ابن یوسف سقفی در عراق و خوارزم می تواند یکی از دلایل اصلی به حاشیه راندن زبان پهلوی باشد.

لزوم آموزش زبان پهلوی در آموزش و پرورش ایران

لزوم آموزش زبان پهلوی در آموزش و پرورش ایران

جایگاه زبان پهلوی در ادبیات پارسی

برجسته ترین شعرای زبان فارسی دری هنگامی که می خواهند زبان پهلوی را توصیف کنند گویی آن را زیباترین زبان دنیا می شناسند بگونه ای که همواره با عباراتی چون نغمه بلبل و نوای دلنشین هزار و بمانند اینها از آن زبان کهن یاد کرده اند به چند نمونه زیر توجه نمایید:

نخست از فردوسی : 

نگه کن سحرگاه٬تا بشنوی                     ز بلبل٬ سخن گفتن پهلوی

از خیام:

روزی‌است‌ خوش‌و‌هوا‌‌ نه ‌گرم‌است‌ و نه ‌سرد                     ابر از رخ گلزارهمی شوید گرد
بلبل بزبان پهلوی با گل زرد                                         فریاد همی زند که: می‌باید خورد

از حافظ:

بلبل بشاخ سرو٬ به گلبانگ پهلوی                     می‌خواند؛ دوش درس مقامات معنوی

 

آیا احیای زبان پهلوی توجیه منطقی دارد؟

از منظر زبان شناسی زبانی که مردم دیگر به آن سخن نگویند مرده محسوب می گردد اما آیا واقعا زبان پهلوی این چنین است ؟

خیر . واقعیت این است که واژه های پهلوی هنوز در تمامی استانهای کشور و در لابه لای محاورات روزانه مردم محلی حضور دارند و دست کم در بلوچستان و استانهای کرد نشین و طبق گزارشات تأیید نشده در منطقه ابیانه از توابع کاشان هنوز مردم به زبان پهلوی تکلم می کنند اما اهمیت اصلی زبان پهلوی در گنجینه بکر و انبوه واژگان آن است که می تواند به عنوان پشتوانه مستحکم زبان رسمی کشور یعنی فارسی دری محسوب شود بنابراین در احیای زبان پهلوی حتما منطق درستی مبتنی بر مصالح ملی نهفته است .

 

آیا امکان آموزش و یادگیری زبان پهلوی وجود دارد؟

مسلما اولین سوالی که در ذهن علاقه مندان ایجاد می شود این است که از کجا آغاز کنیم ؟ آیا به راستی منبع آموزشی مناسبی وجود دارد ؟ پاسخ مثبت است خوشبختانه کارهای ارزشمندی در این حوزه انجام شده که دو مورد آن را در زیر برای علاقه مندان ذکر می کنیم :

1 – خود آموز جامع زبان پهلوی اشکانی و ساسانی با عنوان ( نامه پهلوانی ) که گزارشی ارزشمند از دکتر فریدون جنیدی است و در این آدرس قابل دریافت است : 

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/4/4e/NPrg.pdf

2 – فرهنگ جامع واژگان فارسی به پهلوی که گزارشی ارزشمند از دکتر بهرام فره وشی است و در آدرس زیر قابل دریافت است :

http://www.parsianjoman.org/wp-content/uploads/2016/06/Persian-Pahlavi-Dictionary.pdf 

با در دست داشتن این دو اثر ارزشمند به آسانی زبان پهلوی را فراخواهید گرفت و معنای این عبارت دکتر جنیدی را بهتر در خواهیدیافت که :

برای‌ ایرانیان، آموزش پهلوی آسانترین و شادی ‌‌بخش‌‌ترین ‌کارها است همانگونه ‌که ‌برای ‌یک ‌کودک ،غنودن در آغوش مادر.

 

سخن پایانی 

از آنجا که زبان پهلوی خویشاوند نزدیک زبان فارسی و به عبارتی مادر زبان فارسی محسوب می‌شود آموزش زبان پهلوی و احیای واژگان آن در بین توده مردم می‌تواند زبان فارسی دری این عامل انسجام و وحدت ملی ایرانیان را برای همیشه بیمه کند ؛ از این‌رو نگارنده به مسئولین محترم به‌ ویژه در آموزش‌ و پرورش ، شورای عالی آن  و کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس پیشنهاد می‌کند گنجاندن واحد درسی آموزش زبان پهلوی را به‌عنوان یک درس انتخابی در پایه‌های متوسطه اول و دوم در دستور کار قرار دهند و از این طریق زبان فارسی و فرهنگ و ارزش‌های اصیل ایرانی را برای همیشه بیمه نمایند .

بن مایه : کتاب نامه پهلوانی دکتر فریدون جنیدی .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

لزوم آموزش زبان پهلوی در آموزش و پرورش ایران

منتشرشده در یادداشت
شنبه, 30 آذر 1398 07:44

از شبی یلدا کنم بحثی دلا

شعر معلم برای شب یلدا

با لبی خندان، اناری ، سینه ای
دور از دورانِ سردی ، کینه ای

ضبط ، اموالی به یَد ، زالو کسان
چون شرابی ، خونِ ما در شیشه ای

شیشه جامی را ببینی پر ز خون
در گلو آشام ، خونی ، لخته ای

با امیدی خوفناکی روبه رو
در اسارت ، هشت پایی مانده ای

با چه تدبیری ز تقدیری رها
در گرو ، دستانِ خاطی ، بنده ای

دستِ خاطی ، بندگانی کج مدار
کج مداری شد مِتد بِه پیشه ای

مفت ، حرفی را کنم یادی دلا
مفت ، گنجشکی ، نمایان دیده ای

یادِ شیرینی اناری شد بخیر
پای کرسی ، هندوانی ، جلوه ای

از شبی یلدا کنم بحثی دلا
حال ، رؤیت ، یادمانی بوده ای

انتها تاریکِ شب را یادها
یادِ ایامی کنم گر دوره ای

کیسه خالی ، آن فقیری را نگاه
دستِ ظالم ، بنده شد سرکیسه ای

والیا روشندلی را اختیار
دور از خلقی به خلوت گوشه ای

شعر معلم برای شب یلدا


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر معلم برای شب یلدا

منتشرشده در یادداشت
جمعه, 24 آبان 1398 10:59

رها از هر توهّم آرزویی

شعر رها از هر توهّم آرزویی

صبوری پیشه کن ، ای فرد دانا
فرو خشمت به کظم الغیض هر جا

میان جمع اجتماعی ،نظم آرا
تبسّم کن که شادی با تو مانا

به فرداها نیندیشی جز امروز
به امروزت توکّل کن ،نه فردا

رها از هر توهّم آرزویی
ز گردابی حوادث دور جانا

کنی یادی ز نوحی ناخدایی
ز طوفانی رها ،با جامه تقوا

برون از این زمینی خاک آلود
چه آدم ، در گرفتاری ،خدایا

چه باید گفت دنیا گر چه شیرین
بلا حادث ، ز جانب ،جیفه دنیا

رها از خود شوی والی بدانی
سکوتی ،اختیاری گر به نجوا


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر رها از هر توهّم آرزویی

منتشرشده در یادداشت

شعر معلم و یاد ایام

در کودکی خواندیم اناری فهم حالا
دارد ، نداردهایِ دارا ، گاه سارا

تصمیم کبری را تداعی کرد در ذهن
تصمیم بکری کرد باید با تقلّا

هر چند روباهی پنیری قالبی زاغ
در اجتماعی شد نمایان فهم غوغا

یادی کنم از آسیابان ، نانوایی
فهمی کنم حالا عزیزی روز خود را

یادی کنم امروز از ایام دیرین
از کودکی یادی کنم محبوب جانا

یادی ز فرهادی کنم با کنجکاوی
از آن شبی یادی کنم ماهی هویدا

یادی ز بارانی کنم ، آن مرد آمد
با اسب آمد گر سواری مرد دانا

از یادها یادی کنم ، شد یادگاری
رازی چه پنهان حرف آخر با معمّا

شد چیستان گویی برایم والیا گو
دارد ، نداردهایِ سارا ، گاه دارا


ارسال مطلب برای صدای معلم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">

شعر معلم و یاد ایام

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 13 آبان 1398 15:46

نکته ای برای تأمل همه ما ! ( 12 )

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی
دوشنبه, 13 آبان 1398 15:41

نکته ای برای تأمل همه ما ! ( 11 )

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی
یکشنبه, 12 آبان 1398 09:04

نکته ای برای تأمل همه ما ! ( 10 )

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور