محسن سلگی در این مطلب که آن را تقدیم به استاد عبدالحسین خسروپناه کرده است، آورده است: باید اندیشیدن و پرواز را شکار کرد. آشکارگی جان گشا و جهان گشا درین است.
شکار اندیشه ها مانند ربودن و شکار پرنده است. چه بسا این ربودن و شکار به مرگ اندیشه یا دست کم فسوس و فسردگی_تحریف و انتحال- آن منجر شود. اما اندیشیدن پیکری ندارد؛ بی شمایل است و بس نامتعین که نه می توان صیدش کرد و نه در دام و اسارت نگهداشت.
به تعبیر نیچه، "پرواز را با پرواز نمی آغازند". برای پرواز ابتدا باید تکان خورد، دست و پا را به حرکت آورد و تمرین کرد. به همین طریق، اندیشیدن به منزله پرواز و به معنای خردمندانه ی آن، مستلزم آموختن اندیشه ها و دست و پازدن است .
.
اندیشیدن، سرزمینی بی مرز دارد_ سرزمین زدوده است- که نمی توان آن را صید و تصرف کرد. مقصود آن است که فرضا مجموع مورخان اندیشه، همه اندیشه ها را آرشیو کنند، اما از آرشیوکردن اندیشیدن عاجزند. ملک ملکوتی اندیشیدن را تعبیر دقیق شاعری چون دقیقی شایسته است:
اندیشیدن، سرزمینی بی مرز دارد_ سرزمین زدوده است- که نمی توان آن را صید و تصرف کرد. مقصود آن است که فرضا مجموع مورخان اندیشه، همه اندیشه ها را آرشیو کنند، اما از آرشیوکردن اندیشیدن عاجزند. ملک ملکوتی اندیشیدن را تعبیر دقیق شاعری چون دقیقی شایسته است:
که ملکت شکاری است کاو را نگیرد
عقاب پرنده نه شیر شکاری .
اندیشیدن، سرزمین و مرز ندارد و برای همین اندیشیدن، پرواز است و آموختنی، اما قابل شکار نیست؛ شکاری غیرقابل شکار است. بنابراین شکار اندیشیدن که در آغاز گفتم، جواز به امری ناممکن و اشاره به بلندپروازی اندیشیدن از یک سو و اندیشیدن به منزله پرواز از دیگرسوست.
در پایان، دقیقه ای دیگر با دقیقی:
که ملکت شکاری است کاو را نگیرد
عقاب پرنده نه شیر شکاری
نظرات بینندگان
فرهنگ بازنشسته
درود
انتشار نظرات بر اساس پروتکل رسانه ای صورت می گیرد .
یکی از مهم ترین آن ها ، مرتبط بودن با موضوع و مطلب است .
می توانید نظر خود را در حوزه آموزش در بخش " نامه های دریافتی " ثبت کنید .
پایدار باشید .