در پی درگذشت ناگهانی خشایار الوند نویسندۀ برنامههای طنز تلویزیونی در ۵۱ سالگی این روزها شاهد مطالب متعدد و متنوعی دربارۀ او یا به این بهانه هستیم.
از انتقاد کیومرث پوراحمد به خاطر دیر رسیدن آمبولانس تا حرف همیشگی یاد هنرمندان پس از مرگ و نه در حیات آنان و البته دریغهایی به سبب از دست دادنهای زودهنگام در کنار تسلیت به برادرش – سیروس الوند - مضامین مکرر در مطبوعات و تارنماها و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است.
در این بین وقتی بازنشر گفتوگوی «تاریخ ایرانی» با مرحوم الوند در هفت سال قبل را مرور کردم به نکتۀ جالبی برخوردم.
در این مصاحبه وقتی از او دربارۀ انطباق برخی از متنهای «قهوۀ تلخ» با واقعیتهای تاریخی سؤال میشود پاسخ قابل تأملی میدهد و میگوید: «متولیان فرهنگی دورههای مختلف نگاه خودشان را در نقل تاریخ اعمال کردهاند و کافی است شما بروید کتاب تاریخ سوم راهنمایی سالهای ۵۶-۶۶-۷۶-۸۶ را با هم مقایسه کنید. در آنها روایتهای کاملا متضادی میبینید.»
البته حالا دورۀ راهنمایی نداریم و به جای آن میگویند متوسطۀ اول (هفتم و هشتم و نهم). سال ۵۶ هم روشن است چرا. چون مربوط به پیش از انقلاب است و جالب این که گروه اصلی نویسندگان کتاب تاریخ سوم راهنمایی پیش از پیروزی انقلاب اصرار داشتند نام آنان از نویسندگان بخشهای مربوط به تاریخ پهلوی که کاملا سفارشی بود تفکیک شود و در قضاوت دربارۀ کتاب تاریخ سوم راهنمایی پیش از انقلاب این نکته باید لحاظ شود.
مقایسۀ سالهای بعد و اشارات خشایار الوند اما جالب است. مثلا سالها در کتابهای درسی تصویر حضور شهید رجایی به عنوان نخستوزیر در مهر ۵۹ در مجمع عمومی سازمان ملل در کنار بهزاد نبوی با اورکت مشکی چاپ میشد و بعد از ۸۸ بهزاد نبوی را حذف کردند.
یا در ۴۰ سال گذشته دکتر مصدق جزر و مد داشته چون گاهی بوده و گاهی حذف شده و البته همواره در کنار آیتالله کاشانی.
مصاحبۀ خشایار الوند را که خواندم رفتم سراغ کتاب مطالعات اجتماعی نهم دبیرستان که بخشی از آن تاریخ است و انصافا تا تاریخ معاصر را به نسبت درست روایت و منتقل کرده است.
کتاب درسی تاریخ البته غیرواقعی نیست اما همۀ واقعیت را دربر نمیگیرد و جدای جهتگیریها نکته قابل توجه آن اصرار بر نام نیاوردن از شخصیتهای مشهور و مؤثر در صدر انقلاب و جمهوری اسلامی است.
در حالی که چنین حساسیتی را در بخشهای قبلی تاریخ نمیبینیم. مثلا به جای اشاره به نام مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت انقلاب اسلامی و انتصاب او در فاصلۀ ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ یا تصویر او تنها دو بار گفته شده «تعیین هیأت دولت» و هیچ نامی از نخستوزیر دولت موقت در میان نیست. در حالی که دانشآموزان نهم دبیرستان متولد ۱۳۸۲ یا ۱۳۸۳ هستند و ۱۰ سال بعد از درگذشت بازرگان به دنیا آمدهاند.
دربارۀ وقایع سال ۱۳۵۸ نیز به مجلس خبرگان قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس شورای اسلامی اشاره شده اما گذرا عبور کردهاند و اینجا هم نه نامی از اولین و تنها رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی است (آیتالله منتظری) نه نام اولین رئیسجمهوری ایران (ابوالحسن بنیصدر) آمده و نه نام اولین رئیس مجلس شورای اسلامی (آیتالله هاشمی رفسنجانی) و این مورد اخیر البته شگفتانگیزتر است.
اگر غرض این است که دانشآموز دبیرستانی هاشمی رفسنجانی را نشناسد پس چگونه یک بزرگراه در تهران به نام اوست و چرا باید دانشآموز دبیرستانی اولین رئیس مجلس شورای اسلامی را که ۹ سال بر پارلمان ریاست کرده و بعدتر هشت سال رئیسجمهوری بوده و در تلویزیون رسمی از او با عنوان «سردار سازندگی» و با فعل جمع یاد میشده نشناسد و حتی تصویر او در زمرۀ روحانیون مبارز پیش از انقلاب هم نیاید؟
مثلا دقت کردهاند و در پرانتز و بعد از کلمۀ منافقین آوردهاند «گروه مجاهدین خلق» چون نامشان و نه مرامشان این است ولی دربارۀ اسامی دیگر خسّت به خرج دادهاند.
همین نوع مواجهه با تاریخ سبب میشود پخش فیلمهای تاریخی از برخی تلویزیونهای خارجی جذاب جلوه کند. تلویزیون ایران دغدغه حذف تصویر دکتر یزدی و قطبزاده از دو سوی امام را دارد و کتاب تاریخ مدرسه دوست دارد بچهها فکر کنند اولین رئیسجمهور ایران اسم نداشته و لابد بعدتر دوست دارند بچهها فکر کنند پنجمین رئیسجمهور ایران هم عکس نداشته و در این فضا و در میانۀ تبدیل آرشیو آنالوگ به دیجیتالی فیلمهای تاریخی ناگهان سر از کانالهای ماهوارهای درمیآورد و اتفاق جالب این میشود که تلویزیون هم به خود میآید و فیلمهای آرشیوی را پخش میکند.
شاید وقت آن رسیده باشد که کتابهای درسی را هم از آنالوگ به دیجیتال تبدیل کنند تا در خلال آن تاریخ معاصر برای همه نام ذکر کند!
با این اوصاف حق با خشایار الوند است که دربارۀ آن مقطع زمانی که قهوۀ تلخ روایت میکند کتابهای تاریخ درسی با فاصلۀ ۱۰ سال را پیش چشم شما میگذارد و اگر سال ۵۶ را به نظام آموزشوپرورش شاهنشاهی نسبت دهیم تغییرات مکرر سالهای ۶۶ و ۷۶ و ۸۶ را نمیدانیم چگونه توضیح دهیم؟
هر چند که نام نبردن از برخی چهرههای تاریخی قابل تحملتر از آن است که مخالف مشروطه را در زمرۀ رهبران مشروطه معرفی کنیم.
گروه تشکل ها/
سازمان معلمان ایران از تشکل های فرهنگیان نسبت به اعتراض صنفی معلمان واکنش نشان داده است .
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است .
"به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا ، "محمدباقر نوبخت" رئیس سازمان برنامه ریزی و بودجه در حاشیه چهارهمین همایش گردهمایی مدیران و رؤسای راهور ناجا ، افزود: در اسفند ، حقوق و یارانه های مردم زودتر پرداخت می شود.
نوبخت گفت: هر ساله نرخ تورم کاهش و شاهد رشد اقتصادی بودیم اما سال گذشته یک اتفاق نامبارک افتاد و آن تحریم اقتصادی و آغاز جنگ غیر انسانی اقتصادی از سوی آمریکا بود و از اردیبهشت امسال آمریکا از برجام خارج شد و تحریم های غیر عرف بین المللی نسبت به ایران آغاز شد. رئیس سازمان برنامه ریزی و بودجه گفت : برای تأمین میوه مورد نیاز مردم در نوروز 98 تأمین دو قلم میوه سیب و پرتقال انجام شده است و برای تسریع در پرداخت حقوق همکاران اداری تلاش می کنیم. وی ادامه داد: این دوره سخت را پشت سرمی گذاریم و نسبت به تأمین نیاز مردم و توسعه کشور گام بر می داریم . " (1)
نکاتی که در این خبر قابل تأمل است :
1- خبر پرداخت زودهنگام حقوق و یارانۀ اسفند ماه مردم و یا عدم نگرانی از تهیۀ سیب و پرتقال شب عید ، چرا در حاشیه چهارهمین همایش گردهمایی مدیران و رؤسای راهور ناجا، مطرح می شود؟! شاید برای حفظ آسودگی و اطمینان خاطر رؤسای راهور ، برای حضور بی امان در جاده ها جهت تضمین امنیت سفرهای نوروزی ! آیا خبر با جایگاه خبری نباید تناسب محتوایی ، داشته باشد ؟
2 - بسیار متأسف و شرمسارم که تنها درد و مصیبت و بدبختی دَم عید مردم را فقط نگرانی از احتمال تأمین و یا عدم تأمین میوۀ مورد نیاز شب عید ، آن هم فقط سیب و پرتقال می دانید ! هر چند اگر متوجه بودید که چاره ای برای کنترل بازار می کردید ، فروشندگان کالاهای داخلی و خارجی ، کورس انفجاری تقاضا برای اجناسی را پدید آورده اند که بهای آنها تا سه برابر افزایش یافته است و مردم ، همان مردم نگران از اوضاع اقتصادی - سیاسی کشور ، با وجود سرسام آور بودن قیمت ها ، باز تقاضا برای تمامی کالاها ، خصوصا خودرو ، در حد جنون دارند . شاید تنها ملتی که با وجود افزایش قیمت کالا ، باز تقاضای صعودی برای تمامی کالاها را دارند ، ما هستیم ! البته عمده دلیل آن عدم وجود آگاهی لازم از چگونگی طرز برخورد با چنین بحران هاست ، هر چند مردم مقصر اصلی معرفی می شوند ، اما همه نوع بحران را تجربه کرده ایم و این یکی ، حال و هوای وحشتناک و مهار نشدنی دارد. مردم ، نگران وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی کشور هستند. آنان از نحوۀ رابطه ها و معادله ها و ترازپرداخت ها و.... بی اطلاعند و برای شان مهم هم نیست ، آنان نگران بی نصیبی خود هستند ، چون در قبال تلاش و فعالیت خود ،حق بهره مندی دارند. آنان می ترسند آزادی و اختیار ابتیاع هر نوع کالایی را از دست بدهند.
بدبختی این مردم فقط دسترسی به سیب و پرتقال منجمد شده ای که در لطافت هوای بهاری ، آب میوه ای تلخ و آماده خواهد بود و به دو
روز نرسیده خواهد گندید ، نیست. عدم مدیریت بحران توسط شما ، وزیر اقتصاد و دارایی و و رئیس بانک مرکزی عمده مصیبت ماست. بلاتکلیفی ملت در بازاری است که خِرد بخر و نخر ، چرا بخر و نخر در آن حاکمیت ندارد و شما و همکاران اقتصادی تان به جای مدیریت این بحران معتقدید که : " هر ساله نرخ تورم کاهش یافته و شاهد رشد اقتصادی بودیم اما سال گذشته یک اتفاق نامبارک افتاد و آن تحریم اقتصادی و آغاز جنگ غیر انسانی اقتصادی از سوی آمریکا بود و از اردیبهشت امسال آمریکا از برجام خارج شد و تحریم های غیر عرف بین المللی نسبت به ایران آغاز شد."
3 - ما چهل سال است که انواع گوناگون تورم را تجربه کرده ایم و شما به جای شناسایی و حل و فصل علل و دلایل واقعی این بحران ها ، معتقدید که هر ساله تورم کنترل شده و رشد اقتصادی داشته ایم ! اما ما ملت چرا نتایج آن را تجربه نمی کردیم و یا نمی کنیم؟ مثلا ما معلمان چرا همیشه هشت مان در گِرو نه مان بوده است ؟ یعنی تنها دغدغه و مقولۀ مهم اندیشۀ ملت ، تهیۀ سیب و پرتقال شب عید است و مشکلات آنان چون فقر و تنگدستی و گرسنگی و بی مأوایی و بی هویتی و بی فرهنگی و.... به بهانۀ شب عید به شادی و خنده و تبسم موقتی و گذرا، تبدیل می شود و نهایت ، یک سال دیگر تمام می گردد؟ یک سالی که تبدیل به چهل سال گشته است اما درمانی برای تورم در کشور نیافته است ! کدام کشور دیگری در جهان همانند ایران از ثبات اقتصادی محروم هست و با عرضه و تقاضا در تناقض شدید با قیمت ، دست پنجه نرم می کند؟ در کدام کشور جهان چهل سال تورم رکودی ، تورم خزنده و یا تورم تقاضایی در حد انفجار برای مردم ، تداوم داشته است ؟ مگر تورم ، مرحله ای گذرا از یک بحران اقتصادی نیست ؟ پس چرا در کشور ما این بحران ، هر سال شدیدتر از قبل می گردد و هرگز به پایان نمی رسد؟ شما فقط به ماجرای سال گذشته اشاره نموده اید و یا دلایل بحران در امسال ، در حالی که این بحران سرسام آور ، هر سال با ما زیرِ خط فقری ها ، همراه بوده است. واقعا شما مسئولان فقط دل نگران میوۀ شب عید مردم هستید که مبادا لنگ بمانند و یا برای این معضل ، دست به اعتراض زنند؟ !
4 - راهبرد های مدیریتی حضرتعالی و دیگر مردان اقتصادی کشور برای کنترل بحران اقتصادی سال 97 ، چه ترفندهایی بوده است ؟
در کشور ترکیه برای مدیریت بحران اقتصادی ناشی از افزایش جهانی دلار و سکه که هم زمان با ما درگیر بودند ، تمهیداتی اندیشیده شد و تا جایی که به خاطر دارم : واحدهای تولیدی را تشویق به تخفیف در قیمت کالاها جهت افزایش قدرت خرید مردم ، کردند . اخیرا ، در دو شهر بزرگ استانبول و آنکارا ، مراکز فروش بلاواسطۀ دلال ها ، کالا های پرمصرف روزانه چون میوه و سبزی را به وجود آوردند تا سایر واحدها و مراکز فروش ، از ترس از دست دادن مشتری ، مجبور به کاهش قیمت این کالاها گردند. یا وقتی مردم ما به دلیل عدم مدیریت بحران در شرایط نامتعادل اقتصادی یعنی افزایش قیمت دلار ، در صف های بی انتها مشغول خرید دلار 14 هزار تومانی و شاید بیشتر ، بودند ، دولت ترکیه از مردم خواست تا ارزهای گوناگون را که سرمایۀ آنها شمرده می شود به بانک ها تحویل دهند و در مقابل ، پول ملی خود را دریافت کنند تا از ارزش پول ملی خود حمایت کنند و از افزایش بحران اقتصادی ، جلوگیری نمایند و یا مردم برای حمایت و جلوگیری از کاهش ارزش پول ملی ، دلارهای خود را که سرمایه شان بود ، آتش زدند!
الان در کشور ما به طور جنون آمیزی قیمت خودرو سیر صعودی غیرمنطقی از لحاظ معیارهای اقتصادی دارد و متأسفانه مردم برای خرید آن سر و دست می شکنند ، اما باز مردم نگران و بلاتکلیف اند. مردم ناآگاهند . آنان تصور می کنند که بعد عید قیمت ها از این نیز بیشتر افزایش خواهد یافت ، آنان درگیر جنگ روانی افزایش قیمت ها هستند و برای همین ، منطقی برای تقاضای خود ندارند . اما کدام مسئول توانست تضمینی به مردم دهد که نگران فردا نباشید ؟ شما مسئولان همیشه این ملت را در شرایط نامساعد اقتصادی تنهای تنها ، بدون دانش اقتصادی رها می سازید اما طبق معمول ، انتخابات نزدیک است و باز مردم مهم خواهند شد.
کاش به جای استفاده صِرف از شعور سیاسی مردم ، به دانش اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و رسانه ای آنان نیز می افزودید تا در بحران ها ، حداقل خانوادۀ خود را مدیریت می کردند تا به تبع آن کل جامعه به مسیر درستی هدایت می شد. به ما رفتارهای مناسب اقتصادی را در شرایط گوناگون آموزش دهید تا مردم و دولت و کشور ، به طور واقعی بیمه شود. با ما شفاف سخن بگویید. مردم قدرت درک مسایل اقتصادی را دارند اما اعتماد به شما را خیر.
5 - شما شاید حقوق اسفند ماه را زود بپردازید و رضایت ظاهر بینان را جلب نمائید ، اما حقوق فروردین همیشه دیر پرداخت می شود و فاصلۀ بی پولی برای اقشاری که پس انداز و قدرت خرید ندارند ،بسیار زیاد می گردد. هیچ نگران نیستید که این کارمند بینوا در این گرانی وانفسا ، عرض یک هفته با نیازها و هوس های دَم عیدی ، حقوق خود را هزینه خواهد کرد، پس 37 روز خود را تا دریافت حقوق فروردین ماه چگونه سپری خواهد ساخت ؟! چرا ما از دوراندیشی غافلیم و درایت تفکر برای فرداها را نداریم ؟ اکنون زدگی تا کی ؟ 20 اسفند حقوق کارمندان پرداخت می گردد و طغیان قیمت ها ، آن را در عرض مدت زمان اندکی ، می بلعد و باز کارمند می ماند و مجموعۀ ناتوانی هایش. ما قدرت پس انداز اصلا نداریم و دریافتی ما بلافاصله هزینه می شود. آنان اجارۀ منزل را بپردازند ، اقساط به تعویق افتادۀ وام های متعدد را پاس کنند، خرید کنند و یا...
6- ما کی این دوران سخت را پشت سر خواهیم گذاشت و یا بهتر است بگویم ما کی دانش پشت سر گذاشتن ، سختی ها را فرا خواهیم گرفت ؟ شما کی برای تأمین نیاز مردم و توسعۀ کشور ، گام برخواهید داشت؟ فراموش نکنیم که کشورها را فقط بحران های طبیعی چون سیل و زلزله و سونامی به فلاکت نمی نشاند ، بحران های اقتصادی چون ارتباط مستقیم با نیازهای مردم دارد ، تخریب های جبران ناپذیری در استقلال و پایداری کشورها بوجود می آورد. در حد نابودی یک کشور .
ظاهرا تنها دغدغۀ این ملت و دولت در هر سال ، تقسیم بودجه در مجلس است . هزینه کرد بودجۀ یک سال در یک یا دو فصل و باز درگیری دولت و ملت با بحران کسری بودجه و باز دغدغۀ سیب و پرتقال شب عید ! خوش به سعادت ما ایرانی ها که تنها سنت نوروزمان خوردن سیب و پرتقال منجمد شده است و نیازی به خوردن نارنگی و موز و خیار و.... نداریم یا بی خیال آجیل باشیم و یا بی خیال لباس نوی کودکانی که تنها سالی یک بار می توانند یک انتخاب برای خرید پوشاک داشته باشند یا کیف و یا شلوار و یا کفش و یا بلوز و یا مانتو و....
7 - ما نگران فقر مطلق هستیم ، فقر نسبی امروز خیلی کم رنگ گردیده است و مردم با تلاش بی امان خود در تولید کالاها و خدمات ، نازل ترین بهره را می برند. قاعدۀ هرم روز به روز عریض تر و رأس آن طویل تر می گردد . کالاهای اساسی با افزایش قیمت ها ، دست نیافتنی شده اند و اقشار گوناگونی که زیر خط فقرند ، ناتوان تر و فقیرتر از دیروز در حال از دست دادن زندگی خود هستند. از پرداخت یارانه مسرور نباشید که عامل خیلی از فلاکت ها همان نقدی کردن سوبسید و یا یارانه ای است که بر کالاهای اساسی قبلا غیرنقدی پرداخته می شد. مردم کم درآمد ، به جای تلاش و کوشش و سهیم شدن در افزایش تولیدات کشور ، با عجز و ناتوانی در انتظار آخر هر ماه می نشینند تا توان تأمین نیازهای خود را با اندک وجهی به دست آورند. اما شما نمی خواهید اعتراف کنید که بدترین مسیر برای این هدف ، همین وابستگی به تنبلی و اندک درآمد است. تا زمانی که شما مسئولان از تولید دانش دانشگاه های سراسر کشور بی نصیب می مانید و از بهره مندی آن خود را بی نیاز می شمارید ، درد همین است و درمان آن سیب و پرتقال شب عید است !
جناب آقای نوبخت
ما انتظار حصول راهبردهای زیربنایی بر اساس محور تولید و تلاش و کوشش داریم نه تبعیت از ساختار بیمار اقتصادی که هر لحظه احتمال ریزش و متلاشی شدن آن ، دور از باور نیست. به من ایرانی ماهیگیری یاد دهید تا نیاز یک عمر خود و ملتم را تأمین کنم نه سیب و پرتقال شب عید را .
1) کد خبر: 818836 - تاریخ خبر:1397/12/11 .حقوق اسفند زودتر پرداخت میشود/ سیب و پرتقال شب عید تأمین شد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پس ار برگزاری انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش ، سازمان معلمان ایران از تشکل های فرهنگیان گفته است که در برخی از مناطق تهران در مورد انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش تحلفاتی روی داده است .
سایت سازمان معلمان ایران می نویسد :
" محمدتقی سبزواری عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران و مسئول انتخابات این سازمان ضمن تقدیر و تشکر از برگزارکنندگان انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش گفت : سال گذشته حفره های امنیتی در سایتی که برای اخذ ازاء در نظر گرفته شده بود، وجود داشت ولی امسال این ایراد برطرف شده و از این بابت تخلفی گزارش نشده است ولی گزارشاتی از تخلف افراد ذی نفوذ وجود دارد که انتظار بررسی و برخورد می رود.
وی در ادامه اظهار داشت : تخلف بعضی از مناطق آموزش و پرورش شهر تهران محرز و در بعضی از مناطق اداری کشور گزارشاتی مبنی بر اعمال نفوذ مدیران وجود دارد که تعدادی از این پرونده ها در ادارات کل و وزارتخانه در دست بررسی است.
عضو سازمان معلمان ایران در گفت و گو با سخن معلم به بیان بعضی تخلفات پرداخت. بنا گزارشات واصله، در منطقه ۱۷ نفر سوم لیست منتخبین با حضور در اتاق رئیس اداره، اقدام به جمع آوری رأی بدون هماهنگی و کسب رضایت اولیه از رأی دهندگان می کند. تعدادی از پرسنل این اداره، نسبت به این موضوع معترض شده و پس از ورود بازرسی به قضیه، پرونده ای تشکیل و به ادارهکل و وزارتخانه ارسال می شود.
همچنین در منطقه ۱۸، یک هفته قبل از برگزاری انتخابات، رئیس اداره با دعوت از یکی از مدیران کل وزارتخانه، جلسه ای با حضور پرسنل اداره تشکیل داده و به تبلیغ لیست مورد نظر می پردازد. این تخلف آشکار رئیس منطقه ۱۸ نیز گزارش شده و در بازرسی وزارتخانه تحت بازرسی است.
در حین انتخابات نیز گزارشی مبنی بر تخلف یک مدیر مدرسه در منطقه ۸ تهران واصل شد که بلافاصله به مسئول ستاد راهبردی انتخابات گزارش شد. از مدیرکل آموزش و پرورش تهران انتظار می رود که نسبت به این پرونده ها عکس العمل لازم را بخرج دهد.
در ناحیه ۳ اهواز، معاون ابتدائی با استفاده از امکان اطلاع رسانی در سطح ناحیه به تبلیغ یک لیست می پردازد که دو نفر از لیست مذکور جزو منتخبین استان خوزستان می باشند. گزارش این تخلف نیز به حراست و بازرسی ارسال شده است.
محمدتقی سبزواری در پایان با اظهار تأسف از تخلفات صورت گرفته گفت: وزیر دولت دوازدهم از نظر بودجه نتوانسته نیازهای حداقلی آموزش و پرورش را برخلاف وعده ای که به هنگام کسب رأی اعتماد داده بود، عمل کند. از وزیر محترم انتظار می رود که شخصاً به پرونده این تخلفات ورود کرده و کام حضور شیرین کاندیداهای با انگیزه را با بی تفاوتی نسبت به این موضوع تلخ نکنند .
امروز عبدالرضا فولادوند در خبری که در پرتال اداره کل آموزش و پرورش تهران منتشر شده است به این اخبار واکنش نشان داده است :
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران گفته است : پس از انتشار مطالبی پیرامون برخی تخلفات احتمالی در برگزاری انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش تهران، بررسی همه جانبه ای را آغاز نموده ایم و در صورتی که نتایج بررسی ها منجر به شناسایی تخلف محرزی باشد؛ برخورد قاطع صورت خواهد گرفت.
فولادوند در پایان اعلام نمود از کلیه حقوق فرهنگیان فرهیخته در این زمینه با تمام توان دفاع خواهیم کرد
از زمانی که موضوع انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش مطرح گردید ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان :
" فرصت سوزی بس است ! "
تشکل های فرهنگیان به ویژه مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و سازمان معلمان ایران قبل از ارائه لیست برای انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش در مورد لیست های پیشین شفاف سازی کنند !
نوشت :
" در این میان دو تشکل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و سازمان معلمان ایران اقدام به ارائه لیست انتخاباتی کرده اند .
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در انتخابات شورایاری های تهران و در اسفند 1393 با ارائه لیستی مشتمل به 1817 نفر حمایت خود را از آنان اعلام کرد . ( این جا )
در انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش برای تعیین 3 نفر این تشکل به همراه سازمان معلمان ایران به ارائه فهرست انتخاباتی برای تعیین 3 نفر پرداخته اند .
پس از گذشت حدود 4 سال مجمع فرهنگیان ایران اسلامی هیچ گونه گزارش کاری در مورد عملکرد لیست مورد تایید و حمایت خود به افکار عمومی ارائه نکرده است .
این که فرضا گفته شود به جای بقال ، بنگاهی و سایر اقشار معلمان باشند بهتر است ؛ به نظر می رسد سخنی علمی ، دقیق و کارشناسی نباشد چار که افراد کاربلد ، کارشناس و دلسوز در همه گروه ها و اقشار وجود دارند .
تشکل های 9 گانه فرهنگیان شامل سازمان معلمان ایران ، فعالان صنفی معلمان ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ،انجمن اسلامی معلمان ایران ، شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان ، شاخه فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه ، شاخه فرهنگیان حزب اتحاد ملت ، منتخبان فرهنگیان بازنشسته و شاخه فرهنگیان حزب کارگزاران ایران اسلامی در نشستی ضمن امضای میثاق نامه با برخی از کاندیداهای نمایندگی مجلس دهم که بعدا به مجلس راه یافتند حمایت قاطع خویش را از آنان اعلام کردند . ( این جا ) و ( این جا )
مفاد میثاق نامه معلمی به شرح زیر است :
1- تعمیق و توسعه مشارکت معلمان به جهت تامین منزلت آن ها از طریق حمایت از تشکل های معلمی و تشکیل نظام صنفی به منظور نقش آفرینی عینی در اداره امور مدارس ، مناطق ، ادارات کل و حوزه ستادی آموزش و پرورش
2- تلاش برای اصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری و افزودن فصل جداگانه ای به منظور همسان سازی نظام حقوق و دستمزد معلمان از جمله با هیات علمی ، دانشگاه ها و ارتقاء معیشت و منزلت اجتماعی – حرفه ای معلمی
3- تلاش به منظور اصلاح نظام پرداخت حقوق و مزایای بازنشستگان آموزش و پرورش به گونه ای که هر گونه افزایش حقوق و مزایای شاغلین در مورد بازنشستگان هم سطح نیز اعمال گردد .
با این که به پایان کار مجلس دهم نزدیک می شویم اما آن تشکل های 9 گانه نیز هیچ گزارش کاری در مورد عملکرد و کارنامه نمایندگان مجلس برای تنویر افکار عمومی منتشر نکرده اند .
این در حالی است که « صدای معلم » پس از گذشت 6 ماه در گزارشی با عنوان :
" 6 ماه از امضای " میثاق نامه معلمی " گذشت ... 9 پرسش از تشکل های معلمان ! فرصت سوزی تا کی ؟! " ( این جا )
ضمن یادآوری موضوع و میثاق نامه موارد زیر را جهت پاسخ گویی این تشکل ها مطرح کرد که متاسفانه به آن پاسخی داده نشد .
این پرسش ها عبارت بودند از :
از زماني که به عنوان بخشي از حاکميت در ائتلاف اسفند 94 ، موفق به کسب چند کرسي نمايندگي در مجلس شديد ؛ به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين چه برنامه يا چه برنامه هايي به نمايندگان منتخب خود ارائه نموده ايد ؟
1) چند نشست کارشناسي با کدام مسئولين داشته ايد؟
2) بر سر چه موضوعاتي با چه مسئولي چانه زني کرده ايد ؟
3) چالش هاي چانه زني شما با مسئولين ، چه بوده است؟
4) تنگناهاي مسئولين چه بوده است ؟
5) راهکارها و پيشنهادات مسئولين چه بوده است؟
6) راهکارها و پيشنهادات شما چه بوده است ؟
و...
« صدای معلم » در جهت تنویر افکار عمومی و عمل به مفاد " منشور حقوق شهروندی » از همه این تشکل ها به ویژه مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و سازمان معلمان ایران که برای انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش اقدام به ارائه فهرست انتخاباتی کرده اند می خواهد در این موارد پاسخ گو بوده و در مورد عملکرد خویش شفاف سازی کنند .
پایان گزارش /
با اعلام نتایج انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش و قرار گرفتن در جمع منتخبین استان خراسان رضوی در گیر احساسی دوگانه و تناقض آلود شده ام!
از یک سو در روزگار بی اعتمادی فزاینده فردی و نهادی در کشور از اعتماد ارزشمند همکاران گرامی نسبت به خودم خرسند و مفتخرم و از سوی دیگر دل نگران بی تفاوتی گسترش یافته در جامعه هستم.
اینکه چگونه می توانیم با کسب کمتر از ده درصد آرای فرهنگیان کشور خود را در جایگاه نمایندگی آنها احساس نماییم؟!
مدت هاست که مشفقان و مصلحان جامعه هشدار می دهند که بی اعتنایی به رای و نظر مردم که از پس هر انتخابات متجلی می شود می تواند موجب گسترش احساس بی قدرتی سیاسی از انجام تغییرات معنادار در کشور شود.
متاسفانه بی توجهی به این خواست موجب افزایش بی تفاوتی و نوعی قهر انتخاباتی شده است. مشارکت سیاسی - صنفی نسبت وثیقی با میزان سرمایه اجتماعی دارد و می تواند موجبات رونق یا رکود سایر سرمایه های مالی و انسانی را فراهم آورد
درست است که تمهیدات الکترونیکی صورت گرفته در سایت سینا از جلب مشارکت موثر فرهنگیان ناتوان بود ولی نباید با فرافکنی دچار خودفریبی شویم.
واقعیت این است که مقبولیت و کارآمدی انتخابات بعد از رویدادهای دی ماه ۹۶ با چالش های عمده ای مواجه شده است. مشکلات اقتصادی جاری و احساس تعلیق سیاسی به دنبال بن بست های ساختاری رایج هم در افزایش ناامیدی ها موثر بوده اند.
امیدوارم مشارکت بسیار پایین فرهنگیان در انتخابات شورای عالی نه تنها همه ما را به تامل وادارد بلکه در تلنگر زدن هشدار آمیز به تصمیم گیران واقعی کشور موثر باشد.
مشارکت سیاسی - صنفی نسبت وثیقی با میزان سرمایه اجتماعی دارد و می تواند موجبات رونق یا رکود سایر سرمایه های مالی و انسانی را فراهم آورد.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که در فقدان مشارکت داوطلبانه، نه می توان به نفت برای توسعه ایران امید بست و نه به نفوذ منطقه ای دلخوش بود.
مشارکت پایین فرهنگیان در این انتخابات از این منظر هم می تواند هشدار آمیز باشد که با کنار رفتن نخبگان و فرهیختگان از فرایندهای تصمیم سازی شاهد ظهور نوعی کم مایه گی در عرصه عمومی خواهیم بود. پهنه ای که می تواند به عرصه ترکتازی لمپن ها و پوپولیست ها تبدیل شود.
روشنفکرانی که بیش از پیش حاشیه نشین می شوند و عرصه را به سلبریتی ها واگذار می کنند. پرواضح است که با تداوم چنین روندی تنها باید عقب افتادگی هرچه بیشتر کشور از کورس رقابت در مسیر توسعه یافتگی را انتظار کشید.
در میانه تذکارها و هشدارها تنها امیدوار به این می مانیم که شاید این فریادها گوشی برای شنیده شدن بیابند و راهی برای برون رفت بجویند!
کانال مهران صولتی
شاید بشود اسمشان را «کتابهای یک بار مصرف» گذاشت. سالانه میلیونها جلد از این نوع کتابها در کشور چاپ و روانه بازار میشود و به همان نسبت هم هر سال گونی گونی بیرون ریخته و در کیسه های زباله جلوی در گذاشته میشود یا به عنوان کاغذ باطله به جمع کنندههای ضایعات و دورهگردها داده میشود. این نوع کتابها از سنخ کتاب های گلستان سعدی یا دیوان شهریار نیست، کتاب منبع دانشگاهی هم نیست، رمان خالد حسینی یا آخرین اثر اورهان پاموک هم نیست که در قفسه کتابخانه قرار دهیم تا نسل های جدید و قدیم بخوانند یا بین اعضای فامیل و دوستان دست به دست شوند و همه از آن استفاده کنند. فلسفه وجودی این کتابها، کتاب های درسی آموزش و پرورش و پدیدهای به نام آزمون سراسری کنکور و سایر آزمونهاست، به عبارتی بدون این آزمونها این نوع کتابها از رونق اولیه میافتند. با نامهای کتابهای آموزشی یا کمک آموزشی، کتابهای کمک درسی، کتابهای مکمل، کتابهای کنکور، تقویتی، راهنما، تکمیلی یا حلالمسایل و ... شناخته می شوند. با چشم پوشی از اثرات مخرب زیست محیطی آنها تنها یک یا چند بار خوانده و کنار گذاشته و یا دور انداخته می شوند و دیگر به درد کسی نمی خورد.
میتوان ادعا کرد که هیچ خانواده ایرانی را نمی توان یافت که از این نوع کتابها مخصوصا با تغییراتی که هر سال روی کتابهای درسی اعمال میشود در خانه نداشته باشند. همه از پیر و جوان استفاده از این نوع کتاب ها را در دوران تحصیل تجربه کرده و به خوبی به یاد می آورند. هر دانش آموزی بار اضافی این نوع کتابها با وزنهای کیلویی را بر دوش خود احساس میکند و هر روز تعدادی از آنها را به مدرسه می برد و به خانه برمیگرداند. تاریخ کتاب راهنماسازی با تاریخ آموزش و پرورش مخصوصا بعد از انقلاب کم و بیش برابری می کند. از آن زمان که کتاب هاب درسی منتشر شدند کتاب های کمک درسی هم پا به عرصه وجود گذاشتند. اما در سالهای اخیر انتشار این نوع کتاب ها رشدی تصاعدی و دیوانه وار داشته است.
با شمارگان بسیار بالا در رنگها و اندازه های متنوع و با تصاویر و اشکال رو و پشت جلدهای عاریتی از اینترنت و عنوان ها و جملات قصار جورواجور و عجیب و غریب و ادعاهای آن چنانی با قیمت های گزاف و سرسام آور که حالا دیگر هر کسی وسعش نمیرسد که آنها را ابتیاع کند چاپ و بیرون می آیند. کتاب هایی که رویشان کنترل و فیلتری نیست اگر چه همه مجوز وزارت ارشاد را بر روی خود حمل میکنند.
تقریبا در بیشتر کتابفروشیها میتوان آنها را یافت، اصلا بدون وجود آنها کتابفروشی رونقی ندارد و بی وجود آنها نفس کشیدن برایشان دشوار است، مخصوصا کتابفروشیهای شهرهای کوچک در قبضه این نوع کتاب ها هستند. این کتابها در اندک زمانی نوشته و ساخته می شوند. به محض اینکه یک کتاب درسی منتشر میشود ناشران بلافاصله دست به کار میشوند و رقابتی شدید بین این نوع ناشران در می گیرد و در کوتاه ترین زمان دهها کتاب کمک درسی و راهنما برای آن ساخته و به بازار عرضه می شود. حتی در مواردی ناشران قبل از ورود، توزیع و تکثیر کتابهای درسی و قبل از اینکه کتابهای درسی توسط وزارتخانه بیرون بیاید و به دست دانش آموز برسد کمک درسی و مکمل آن را به بازار عرضه میکنند (ایسنا، 4 شهریور 97).
بعد نوبت به دانشآموزان و پشت کنکوریها میرسد: در کتابفروشی ها ازدحام می کنند و با کیسههای پلاستیکی و نایلکس های طرح دار و با شمایل مبارک انتشاراتیها خارج میشوند. سازندگان این نوع کتاب ها آدمها، دفاتر، عوامل، شبکه، مبلغان و کانکشنهای خود را در داخل آموزش و پرورش و سایر موسسات آموزشی دولتی و خصوصی در سطح کشور دارند. آنها موفق شدهاند با ارسال و اهدای کتاب های رایگان و نمونه و به دست آوردن بانک اطلاعاتی و آدرس و شماره پرسنلی، معلمان و مدیران را هم وارد این بازی و نمایش کمدی یا تراژیک کنند و آنها را نیز مانند دانش آموزان به این نوع کتابها معتاد کنند و به خدمت خود بگیرند به طوری که گروهی از معلمان هم بازیچه دست آنها شده و به تبلیغاتچیهای بیمزد و منت کتاب های آنها در کلاسهای درس تبدیل شدهاند.
سعی وافر میکنم که از به کار بردن عنوان «مافیا» برایشان اجتناب کنم. روزی نیست که آگهیها و تبلیغات این نوع کتابها و ناشران و موسسات آنها را از تلویزیون و رادیو نشنوید. تبلیغات بیوقفه آنها کاری کرده که بعضی دانش آموزان این کتاب ها را در حد کتابهای مقدس بدانند. تجارت پرسودی است؛ پای میلیاردها پول در میان است و خیلی ها از آن سود میبرند و نوعی اشتغالزایی هم محسوب می شود به طوری که از یکی از موسسان و ناشران این نوع کتاب ها به عنوان کارآفرین برتر سال ۹۷ در جشنواره تجلیل و تکریم کارآفرینان و مدیران اشتغالزای کشور با حضور عده ای از مقامات عالی رتبه کشور تقدیر شد.
اما با توجه گستردگی و تنوع بالای این نوع کتابها در فرم و محتوا سوال اساسی این است که این کتاب ها بالاخره تاثیرات مخرب بر یادگیری دانش آموزران دارند و تنها مهارت های تست زنی دانش آموز را تقویت می کنند یا سازنده و تسهیل کننده یادگیری هستند و یا اصلا تاثیری آن چنانی بر عملکرد دانش آموزان و پیشرفت و ترویج علم در جامعه ندارند. آیا این کتاب ها خلا بین معلم و کتاب درسی را پر می کنند یا خود معلم باید خود این خلا را پر کند؟ این نوع کتابها را از نوع کتاب های غیرعلمی و شبه علمی قلمداد باید کرد یا علمی؟ آیا باعث تعمیق یادگیری و تمرین بشتر می شوند یا به گفته وزیر آموزش و پرورش تمام زحمات معلمان را بر باد میدهد؟ آیا این کتاب ها با اصول علمی و توسط متخصصان مربوطه نوشته می شود یا تنها برای اهداف مالی و کسب درآمد ساخته و تولید میشوند؟ آیا این کتاب ها مزاحمت معلم و تدریس او در کلاس درس است؟ آیا تحقیقات، تحلیلها و بررسیهای بی طرفانه و بدون سوگیری خاصی برای میزان تاثیرگذاری و نقش آنها در نطام آموزش و پروش انجام گرفته است؟ آیا شیرازه امور از دست آموزش و پرورش خارج شده و ناشران و موسسات خصوصی کنترل آموزش و پرورش را به دست گرفته، سیطره خود را هر روز گسترش داده و آن چه میخواهند به آموزش و پرورش دیکته می کنند؟
اگر قرار بر نوشتن کتاب های راهنما و کمک درسی باشد آیا خود مولفان کتاب هاب درسی شایسته تر و متخصص تر از هر کس دیگری برای نوشتن این نوع کتابها و مکملها نیستند؟
به نظر می رسد داستان پیچیده تر از این حرفها باشد و قضاوت در این باره هنوز زود است. هر چه که باشد وزیر آمورش و پرورش مخالفت خود را با استفاده از این نوع کتاب ها در مدارس اعلام و آنها را ممنوع کرده است. اقدامی که حتی با تحقیق و مطالعه و بررسی یا بدون آن شاید ضروری به نظر می رسید چرا که انتشار افسارگسیحته این نوع کتابها مخصوصا در سال ها اخیر آموزش و پرروش و والدین را با مشکلات زیادی مواجه کرده است و هنوز آموزش و پرورش به طور شفاف و قاطع تکلیف خود را با این کتاب ها و سازندگان آنها مشخص نکرده است.
بطحایی با وجودی که به خوبی میداند درافتادن با ناشران کتابهای کمک درسی و صدا و سیما و موسسات خصوصی کاری جسارت آمیز و مخاطره آمیز است اما عزم خود را جزم کرده تا با غول های انتشاراتی تولیدکننده کتاب های کمک درسی و موسسات کنکوری که بیشترشان به منابع قدرت متصل هستند دست و پنجه نرم کند و آنها را از میدان به در یا فعالیت آنها را محدود کند. المانیتور نشریه آنلاین که رویدادهای خاورمیانه را پوشش می دهد معتقد است که تا اینحا بطحایی بازی را برده است.
به هرحال اگر اقدامات و اعمال اخیر وزیر و تیم کاری اش را خوشبینانه و با نیت خیر و نه شوآف، ادامه بقا، جنگ زرگری و گرد و خاک به پا کردن تلقی کنیم، به این اقدامات و اقدامات مشابه باید به عنوان کارهای اساسی بنگریم. اگر چه مشکلات و نقص ها و آسیبهای زیاد و ریشه داری از قدیمالایام و زمان حاضر در آموزش و پرورش وجود داشته و دارد اما وزیر هوشمندانه دست روی جایی گذاشته که هر دو جناح روی آن توافق دارد. و شاید گروهی به دیده تردید به آن بنگرند مخصوصا با انتصاب های جدید وزیر آموزش و پرورش (به عنوان مثال ریاست سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و معاونت حقوقی و پارلمانی آموزش و پرورش). از طرفی تفاسیر شخصی و متفاوت از سند تحول را هم باید به آن بیافزاییم.
اما گفت و گوی رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی با خبرگزاری ایسنا (30 بهمن 1397) را شاید بتوان نوعی تناقض با اقدامات اخیر وزیر تلقی کرد. حجت الاسلام علی ذوعلم در این گفت و گو با تاکید بر اینکه تنها کتابهای درسی نباید مرجع آموزش باشند گفت: «باید به مکملها و شرکای کتاب درسی اهمیت بیشتری بدهیم. در حال حاضر علاوه بر مجلات رشد، ناشران نیز کتب استاندارد خوبی تالیف و ترجمه میکنند که اگر در راستای اسناد تحولی باشد باید به آن بها بدهیم.»
اگر چه رییس سازمان پژوهش به عنوان مثال از مجلات رشد و کتب انتشارات مدرسه نام برده اما به نظر منظور ایشان از «مکملها و شرکای کتاب درسی» اشاره به کتاب های کمک درسی و مکمل باشد و تایید کار ناشران کمک درسی باشد، در حالی که بطحایی در نمایشگاه دستاوردها و عملکرد یک ساله وزارت آموزش و پرورش در دبیرستان البرز (4 شهریور 97) بر این نکته تاکید کرد که تنها کتاب معتبر در مدرسه، کتاب رسمی درسی است و به کتاب دیگری نیاز نیست. چند ماه بعد وزیر در نامهای به رهبر حرف قبلی خود را اندکی تعدیل کرد و گفت: «از وزارت ارشاد و برادرم جناب دکتر صالحی خواستهام تا صدور مجوز برای کتب کمک درسی را منوط به تایید کارشناسان آموزش و پرورش نماید.»
البته وزیر باید به این نکته توجه کافی داشته باشد که بدون قدرتمند کردن معلمان (Empowering Teachers) قادر نخواهد بود برنامه های خود را پیش ببرد. پرواضح است که بدون کمک گرفتن از معلمان و استفاده از نظرات و نیروی آنها اجرای هر برنامه آمورشی ره به جایی نخواهد برد. همان طور که یک مدیر آموزشی کره جنوبی گفت: «کیفیت یک نظام آموزشی (آموزش و پروش) هیچ وقت نمی تواند از کیفیت معلمان آن پیشی بگیرد!»
از طرفی از نگاه عدالت آموزشی باید حق را به جانب وزیر داد چرا که آزمونهای ورودی مانند کنکور، سمپاد و مدارس خاص رقابتی است نه حدنصابی. به زبان دیگر برای رشتههای درخواستی دانشگاهها ظرفیت ثابتی وجود دارد و داوطلبان بر اساس حدنصاب نمره کسب شده در آزمون در دانشگاه پذیرفته نمی شوند بلکه بر اساس رتبه بندی و رنکینگ و رقابت با رقیبان وارد دانشگاه میشوند. به مانند امتحان تافل یا آیلتس نیست که شما نمره حدنصاب تعیین شده را باید کسب کنید تا به مرحله بعدی بروید بلکه ظرفیت یک دانشگاه پرطرفدار به فرض مثال اگر 100 نفر باشد برای ورود به این دانشگاه به علت محدودیت تعداد پذیرش، شما باید در رقابت با هزاران نفر شرکت کننده جزو رتبه یک تا 100 باشید چه میانگین نمره تان 10 درصد باشد چه 90 درصد. برای روشن شدن تفاوت بین رقابت و حدنصاب می توانیم از امتحان علایم (کتبی) رانندگی کمک بگیریم: برای قبول شدن در آزمون رانندگی باید حدنصاب نمره مثلا حداقل 80 درصد سوالات را جواب دهید تا در آزمون نمره قبولی بگیرید. اگر 5000 نفر هم شرکت کنند و حد نصاب را به دست آوردند از مرحله آزمون علایم (کتبی) قبول می شوند. به این صورت نیست که ما محدودیت و کمبود ظرفیت پذیرش داشته باشیم و فقط 100 یا 200 نفر اول فهرست رتبه بندی را مانند ده آهنگ اول پرفروش لیست موسیقی پاپ گزینش کنیم. با این توضیح میرسیم به بحث عدالت آموزشی و ارتباط آن با کتاب های کمک آموزشی.
فرض کنید در شهری برای آزمون تیزهوشان ظرفیت ثابتی به تعداد 120 نفر جا داریم. برای انتخاب این 120 نفر از بین 9000 شرکت کننده چارهای به جز برگزاری آزمون نداریم. اگر فرض کنیم که همه 9000 نفر صدرصد سوالات را جواب دهند ما جا برای 9000 نفر نداریم که البته در عمل این غیرممکن است. حالا برای اینکه ما جزو این 120 نفر باشیم سعی می کنیم به نوعی دوپینگ کنیم:
مهارت های تست زنی را یاد می گیریم، برای خرید کتابهای کمک درسی هزینه می کنیم، در کلاس های تقویتی و تست زنی شرکت میکنیم و ... به نوعی این آزمون را از حال نرمال و طبیعی خود خارج و آن را دستکاری و لوث می کنیم و حالت تصنعی به آن می دهیم که این با عدالت آموزشی در تضاد است. وب سایت میانهروی خبرآنلاین در آبان نوشت که ناشران کتاب های آموزشی برای پخش یک برنامه خاص در ارتباط با کنکور در تلویزیون پنج هزار میلیارد تومان (119 میلیون دلار) پرداخت کردهاند
به سخن دیگر در مقایسه با دانش آموزانی که در مناطق روستایی و دورافتاده درس می خوانند، آنهایی که وضع مالی خوبی دارند و به امکانات و منابع بیشتری دسترسی دارند هر چند استعداد و ضریب هوشی پایینی هم داشته باشند این آزمون ها را پشت سر می گذارند که این با عدالت آموزشی سازگار نیست. اگر داستان بر اساس حدنصاب پیش برود میتوان ادعا کرد که این کتابها شاید مهارت های علمی و تحصیلی دانش آموزان را تقویت می کنند اما بحث بر سر رقابت بی رحمانهای است که در جریان است.
در داستان کنکور هم وضعیت به صورت رقابتی است. برای 5000 صندلی پزشکی که رقم ثابتی است رقابتی وحشتناک درمی گیرد و در این میان ناشران، مدرسان و مشاوران کنکور و عوامل و افراد دیگر از قبل این رقابت و بازی مبالع هنگفتی به جیب می زنند در حالی که ظرفیت صندلیهای ما ثابت است و ما هر کاری بکنیم این ظرفیت تغییر نخواهد کرد بلکه ممکن است تعداد قبولی ها از شهری به شهری دیگر تغییر کند اما در جمع کل تغییری حاصل نمیشود. اما سوال اساسی این است که آیا این کتابها رشد علمی کشور را هم ارتقا میدهند یا تنها بر اساس منافع مادی و برای جابه جا کردن تعداد برندگان این ماراتن از شهری به شهری دیگر یا از استانی به استانی دیگر بنا شده است. البته با توجه به توزیع نابرابر امکانات در استان ها و شهرها در گزینش کنکور کشور به مناطق چندگانه تقسیم شده تا عدالت آموزشی رعایت شده باشد. این تقسیم بندی مناطق بر اساس امکانات آموزشی با عدالت آموزشی همخوانی دارد اما برقراری سهمیه هایی مانند شاهد، ایثارگر و ... که معیارهای نامربوطی برای پذیرش در دانشگاه را در نظر می گیرد باید از پیکره کنکور پاک شود.
با توجه به امکانات موجود مدارس دولتی که گذشته از معدود مدارس خاص و لوکس بیشتر مدارس دولتی قوطی کبریتیهایی هستند که نه جذابیتهای بصری دارند و نه جذابیت های محتوایی، نه از امکانات ورزشی استاندارد برخوردارند و نه رستورانی دارند، نه سرویس های بهداشتی درست و حسابی دارند، نه یک کتابخانه معمولی میتوانی در آنها بیابی، نه تجهیزات آزمایشگاهی و وسایل کمک آموزشی به روز دارند و نه محلی برای فعالیتهای فوق برنامه و هنری. مهم تر از همه کادر و پرسنل غیرحرفه ای را هم به این لیست اضافه کنیم که هنوز در استفاده از تکنولوژی آموزشی در مراحل ابتدایی به سر می برند.
به هر حال با در نظر گرفتن سند تحول و تفاسیر متفاوت از آن وضعیت آموزش و پرورش به کلاف درهم پیچیدهای میماند که شاید معجزهگر و مسیح دیگری باید بیاید و وضعیت آن را سروسامان دهد. اما با تمام اینها قدمی هر چند کوچک در سیستمی معیوب خود قدم بزرگی محسوب میشود. و فراموش نکنیم که وضعیت حاضر در یک روز یا یک ماه حادث نشده بلکه نتیجه سالها برنامهریزیهای شتاب زده، بدون مطالعه، سلیقهای و جانبدارانه بوده است. مضافا به تجربه ثابت شده است که کپیکاری یا الگوبرداری سطحی از برنامههای ممالک دیگر هم تحت عنوان بومیسازی و اجرای آنها مخصوصا بدون نیروی ماهر و حرفهای نتایج درخشانی به بار نیاورده است.
این نکته هم قابل ذکر است که با تغییر دولتها، سرنوشت برنامههای اجرایی هم به گونهای دیگر رقم میخورد و در مسیر دیگر میافتد. مردم با تحسین یا تقبیح برنامههای وزیر و با یادآوری برنامههای دولتهای قبلی که بیشترشان بدون مطالعه و خام اجرا شده و با اتلاف هزینهها همراه بوده از راه های جایگزین صحبت می کنند: اگر آزمون مدارس تیزهوشان یا سایر آزمون ها را حذف کنیم چه جایگزینی برای آن پیشنهاد شده است؟
با حذف کنکور چه برنامه منسجمی برای گزینش دانشجو بهتر از روش قبلی ارائه شده است؟ اینها سوالاتی هستند که برای تنویر افکار عمومی مخصوصا والدین نگران باید به آنها جواب داده شود. فراموش نکنیم که ارزیابی و آزمون و امتحان جزیی جدایی ناپذیر و مهم از آموزش است و این دو به مانند بالهای یک پرنده عمل می کنند. برای دستچین کردن و گزینش و ارزشیابی عملکرد دانش آموز چاره ای جز آزمون و امتحانات نهایی و کشوری نیست. کشورهایی مانند ترکیه و کره جنوبی هم آزمونهایی مانند کنکور ما یا امتحانات نهایی دارند. اما اگر راه های جایگزین، خام و بدون مطالعه و پشتوانه علمی باشد آن وقت نتبجه عکس خواهد داد و به مانند بعضی برنامههای آموزش و پرورش در سال های اخیر که خام و با مطالعه اندک اجرا شده است به مانع برخورد خواهد کرد.
در خاتمه این مقدمه طولانی نگارنده معتقد است اقدامات زیر هم باید در وزرات آموزش و پرورش مدنظر قرار بگیرد. وزیر باید به این نکته توجه کافی داشته باشد که بدون قدرتمند کردن معلمان (Empowering Teachers) قادر نخواهد بود برنامه های خود را پیش ببرد
1- قدرتمند کردن معلمان از جنبههای کاری، اجتماعی، اقتصادی، حرفه ای و علمی؛
2- ایجاد فضای باز و شایسته سالار در آموزش و پرورش و تقویت استقلال وزارت آموزش و پرورش؛
3- خارج کردن آموزش و پرورش از پول-محوری و محدود ساختن شهریه بازی در مدارس بویژه مدارس خاص؛
4- چابک و اسپورتی کردن آموزش و پرورش و حذف دوایر و ستادهای زائد که فلسفه وجودی آنها ضعیف شده یا از بین رفته است؛
5- سیاستزدایی آموزش و پرورش که مانند سم مهلکی سالهاست در وجود آن لانه گزیده و ایجاد فضای علمی و پژوهش محور؛
6- محدود و یا قطع کردن دخالت و نفوذ نهادهای دیگر و عوامل آنها؛
7- تلاش برای حذف سهمیههای کنکور و سهمیههای گزینش معلمان، و استخدام آنها بر اساس توانایی های حرفه ای و شخصی نه بر اساس معیارهای نامرتبط .
محدود کردن فعالیت ناشران کتابهای کمک درسی توسط وزیر آموزش و پرورش و بحث حذف مشق شب و تکالیف منزل دانشآموزان از برنامه درسی مدارس مخصوصا مقطع ابتدایی و ممنوع کردن استفاده از کتابهای کمک درسی و واکنش وزیر آموزش و پرورش به انتقادات در این زمینه مورد توجه نشریه آنلاین المانیتور قرار گرفت. روحالله فقیهی از المانیتور در مقالهای با عنوان «ضرب شست وزیر آموزش و پرورش به غولهای نشر کتابهای کمکدرسی» (عنوان این مطلب از این مقاله قرض گرفته شده است) نگاهی دارد به این موضوع.
برگردان این مقاله را در زیر می خوانید:
********************************************************
محمد بطحایی، وزیر جنجالی آموزش و پرورش ایران آخر سر میتواند ادعا کند که در جلب حمایت دو جناح برای مبارزه علیه ناشران کتاب های آموزشی (کمک درسی) به موفقیت هایی دست یافته است. این معلم سابق که حالا 55 سال دارد موفق شده است که استفاده از کتابهای کمک آموزشی را در مدارس قدغن کند. او معتقد است که کتاب های کمک آموزشی مخل برنامه درسی مدارس بوده و در آنها وقفه ایجاد می کند. فروش این نوع کتابها یکی از منابع اصلی درآمد ناشران کتاب های آموزشی خصوصی است.
بطحایی همچنین در 12 دی 1397 از حذف بخشی از کنکور که رقابتی ترین امتحان ورودی دانشگاه های ایران است خبر داد. این اقدام ضربه دیگری است بر پیکره ناشرانی که از راه تهیه و تولید آزمون برای این امتحان تستی (چهار گزینهای) میلیاردها تومان به جیب می زنند. هر سال میلیونها نفر از فارغالتحصیلان دبیرستانها بعد از آمادگی فشرده و سخت در این آزمون بزرگ شرکت می کنند.
مخالفت بطحایی با تکلیف منزل و مشق شب در مدارس اقدام و ضربه دیگری بر ناشران است. در مقاطع ابتدایی و دبیرستان بیشتر تکالیف، به جای استفاده از کتاب های درسی رسمی از کتاب های کمک آموزشی تعیین و یا به کمک این نوع کتابها حل میشود. ممنوع کردن تکالیف منزل و مشق شب توسط بطحایی در شهریور 1397 به این معنی است که دیگر نیازی به این نوع کتابها نخواهد بود. به این ترتیب بطحایی ناشران خصوصی این کتابها را از بخش دیگری از درآمدهای خود محروم میکند.
جالب است که شدیدترین واکنش به ممنوع کردن تکالیف خانه نه از طرف ناشران کتابهای کمک آموزشی بلکه از جانب آیت العظمی جعفر سبحانی بوده است. در اوایل آذر رسانه های محلی گفتههای آیتالله سبحانی را نقل قول کردند: «حذف تکلیف دانش آموزان کار درستی نیست و نباید دانش آموز بعد از مدرسه رها شود، بلکه باید مغز و فکر او با انجام تکلیف مشغول شود.»
سبحانی پا را از این هم بیشتر گذاشت و گفت که این شیوه و حذف تکلیف خلاف قرآن، حدیث و سیره بزرگان و علما می باشد. او از وزیر آموزش و پرورش خواست به این مساله رسیدگی نماید و این نظر در مدارس برگردد و همانند سابق از دانش آموز تکلیف خواسته شود.
اظهارات شدیداللحن آیتالله سبحانی بلافاصله توجه رسانه هایی را که متوجه اختلاف نظر بین بطحایی و سبحانی شده بودند جلب کرد. گزارش رسانه ها فاش کرد که سبحانی در جلسه ای با اعضای انجمن فرهنگی ناشران آموزشی از بطحایی انتقاد کرده بود.
با این وجود حمایت آیتالله سبحانی نتیجه معکوس داد. محمدتقی رهبر از روحانیون بلندپایه در 24 آذر 97 به وبسایت اصلاحطلب «انتخاب» گفت: «برای اثبات لزوم تکلیف شبانه، نمی شود به قرآن استناد کرد و به آن ارتباطی ندارد، چون قرآن تکالیف شبانهاش همان نماز مغرب و عشاست و لذا نمی توانیم از قرآن سند بیاوریم و برای دانش آموزان و دانشجویان تکلیف معین کنیم.»
در شبکه های اجتماعی کاربران ایرانی برای ابراز نظرات خود هشتگی با عنوان تکلیف مدرسه (#تکلیف) را ایجاد کردند. فعال رسانهای علی اکرمی در 22 آذر صریحا توییت کرد که مدیران موسسات گاج و قلمچی و ... به دیدار مراجع می روند و از ایشان فتوا می گیرند که حذف مشق شب خلاف قرآن و سنت و سیره است.
گاج و قلمچی دو موسسه خصوصی پرقدرت در ایران هستند که محصولات و خدمات آموزشی متنوعی را ارائه می دهند: از کتابهای کمک درسی گرفته تا آزمون هایی که هر دوهفته یک بار برگزار می کنند و تدریس خصوصی برای آنهایی که برای دست آوردن صندلی دانشگاه رقابت می کنند.
از زمانی که بطحایی در سال 1396 سکان وزارت آموزش و پرورش را به دست گرفت نقش این دو موسسه توسط بطحایی زیرسوال رفته و تاثیرگذاری محصولات و خدمات آنها به چالش کشیده شده است. بطحایی در یک کنفرانس مطبوعاتی در 4 شهریور 1397 گفت: «کتابهای کمک آموزشی به ویژه در دوره ابتدایی که زحمات برنامه ریزان درسی را کاملا به فنا داده است نیز حذف شد. کتب کمکی که امروز ترویج پیدا کرده باید از تمام مدارس خارج و این کار از مقطع ابتدایی باید شروع شود. تنها کتاب معتبر، کتاب درسی رسمی است و به کتاب دیگری نیاز نداریم.»
در اواخر دی بطحایی یادداشتی را درباره کنکور در حساب توییتر خود با هشتگ #خداحافظ_کنکور پست کرد: «امروز چهارشنبه ساعت ۶:۳۰ صبح جلسه تعیین تکلیف نهایی کنکور سال آینده برگزار شد. ورود به ۸۵درصد ظرفیت دانشگاهها نیازی به شرکت در کنکور و تحمل اضطرابهای طاقت فرسا ندارد و صرفا سوابق تحصیلی ملاک عمل است.»
هنوز باید منتطر ماند و دید که آیا این اقدام می تواند به حذف کامل این آزمون سراسری بیانجامد و اینکه سیستم جدید چگونه خواهد بود. احمد حجفروش پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت در خبرآنلاین مورخه 29 دی 1397 نوشت که صندلی های خالی که 85 درصد را تشکیل می دهد برای رشته ها و دانشگاه های کم طرفداری است که قبلا اعلام شده است که این به این معنی است که دانش آموزانی که به دنبال پذیرش در دانشگاهای خوب و سطح بالا هستند هنور باید کنکور بدهند.
بطحایی مافیای کنکور و آزمونها را در پشت مقاومت در برابر تمام اقداماتش میداند، چرا که با حذف کنکور و تکالیف خانه، هم معلمان و هم دانش آموزان کمتر ار کتاب های کمک درسی استفاده خواهند کرد و ناشران متضرر خواهند شد.
کتاب های کمک درسی بازاری پررونق و بزرگ در ایران دارد. بر اساس گزارش خبرگزاری فارس و خانه کتاب که یک سازمان غیرانتفاعی است که آمار تفصیلی از کتاب های چاپ شده در ایران را منتشر می کند، از مجموع 6961 عنوان کتاب که در مهر 97 منتشر شده کتاب های کمک درسی با 1701 عنوان پیشتاز است. به علاوه روزنامه خراسان گزارش داد که امسال بیشتر از 200 میلیون جلد کتاب درسی به چاپ رسیده و بیشتر از 22 میلیون جلد کتاب کمک درسی چاپ شده است.
بر طبق اظهارات فرهاد رهبر رییس سابق دانشگاه آزاد اسلامی کنکور ۸ هزار میلیارد تومان (یک و نه دهم میلیارد دلار) گردش مالی دارد و به همین دلیل برخی اجازه نمیدهند کنکور حذف شود.
با این وجود به نظر می رسد که مبارزه وزیر آموزش و پرورش تا اینجا موفقیتآمیز بوده است چرا که ناشران هم خودشان این موضوع را تایید کرده اند. در آبان 97 انتشارات گاج 500 نفر از پرسنل خود را بیکار و اعلام کرد که اگر کسب و کار انتشاراتی کساد شود تعداد بیشتری به زودی تعدیل می شود.
ایستادگی در برابر ناشران کتاب های کمک درسی از طرف هر دو جناح بوده است. روزنامه اصولگرای جوان در 24 آذر 1397 نوشت: «این "مافیای مخرب" با مراجع استفاده ابزاری کردند باید به این مهم توجه شود که دیدار مدیران اینگونه مؤسسات که تمامی جامعه از خاص و عام نوع عملکرد آنها را مافیایی و سودجویانه میدانند، میتواند با هدف کسب مشروعیت از جایگاه رفیع مرجعیت باشد.»
عرصه مبارزه دیگر برای وزیر آموزش و پرورش آگهیها و برنامههای تبلیغاتی ناشران در شبکههای تلویزیون است. منتقدان میگویند تلویزیون خانواده های ایرانی را وادار می کند که گول آگهی های تیلیعاتی این ناشران را بخورند و باور کنند که اگر کتاب های کمک درسی و مواد آموزشی پیشنهاد شده در تلویزیون را استفاده نکنند تحصیل فرزندانشان به مخاطره می افتد. غلامرضا کاتب عضو اصولگرای مجلس از گرمسار و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس 15 مرداد 1397 فاش کرد که یکی از موسسات آموزشی طی قرادادی برای پخش آگهی و تبلیغات در دوره یک ماهه پخش مسابقات جام جهانی مبلغی برابر 32 میلیارد تومان (7600000 دلار) به سازمان صداوسیما پرداخت کرده است.
وب سایت میانهروی خبرآنلاین در آبان نوشت که ناشران کتاب های آموزشی برای پخش یک برنامه خاص در ارتباط با کنکور در تلویزیون پنج هزار میلیارد تومان (119 میلیون دلار) پرداخت کردهاند.
در 11 دی 1397 بطحایی اظهار داشت که نامه ای به رهبر معظم درباره حجم گسترده تبلیغات موسسات آموزشی در صدا و سیما نوشته و جواب مثبت دریافت کرده است. متعاقبا ایشان هم پینوشتی را مرقوم فرمودند و به بخشهای مختلف دستور دادند. در اولین گام و با همکاری سازمان صداوسیما پخش اینگونه تبلیغات 50 درصد کاهش پیدا کرده که این یک قدم بسیار موثر است.
این طور به نظر می رسد که بطحایی تا اینجای کار با حذف بخشی از کنکور و ممنوع کردن تکالبف منزل جنگ بر علیه ناشران کتاب هاب درسی را برده است. در قبال این، ناشران ممکن است به لابی گیری متوسل شوند و تعدادی از نمایندگان را متقاعد کنند که بر علیه وزیر آموزش و پرورش دست به اقداماتی بزنند که حتی اگر در این راه موفق شوند، نمیتوانند او را از تصمیمی که اتخاذ کرده منصرف کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بیزینسی در کشور شکل گرفته که سود یک عده از محل زیان دیگری پرداخت می شود .
بیزینس های گلدکوئیستی بر همین اساس استوارند در گلدکوئیست ، سود یک عده از محل زیان دیگری پرداخت می شود .
بانکها ، سودی که به سپرده گذار پرداخت می کنند از محل زیان وام گیرنده است .
شرکتهای بیمه ای در بخش ثالث و بیمه تکمیل درمان ، زیان می دهند اما در بقیه امور بیمه ای مثل بیمه عمر سود می کنند ، شرکتهای بیمه ای زیان بخش درمان و ثالث را از محل بیمه عمر و بقیه امور بیمه ای پرداخت می کنند .
هشتاد درصد سودی که در بخش بورس توزیع می شود از محل سود شرکتها نیست از محل زیان عده ای سهامدار است ، سفته باران ، شرکتها را باد می کنند و به مردم بی اطلاع می فروشند و صف خرید درست می کنتد و بعد از چند ماه و آب کردن سهام بنجل ، سهام سقوط می کند و بعد می روند سراغ باد کردن یک سهم دیگر .
در وضع موجود متوسط فروش کسبه ۴٠ درصد سال ٩۶ است لذا اجاره املاک تجاری باید حداقل نصف شود اما این انفاق نیفتاده است ، سود مالک املاک تجاری از محل زیان مستاجر املاک تجاری پرداخت می شود .
با این نرخ موجود ارز ، در ۶٠ درصد موارد دیگر کاسبی نمی شود کرد . در ٢٠ درصد موارد هم کاسبی از محل زیان دیگران است . یک گروه ٢٠ درصدی هم دارند پول پارو می کنند.
مردم هم با عصبانیت ، افزایش نرخ ارز را تماشا می کنند ؛ بیزینسی که مبتنی است بر اینکه « پول ، پول بیاورد » یک بیزینس گلدکوئیستی است که عاقبت ندارد .
اگر نرخ ارز با همین فرمان جلو برود ، دیر یا زود ، بیزینسی که مبتنی بر این است که پول ، پول بیاورد قربانی می شود .
هشتاد درصد کسانس که با پول ، پول در می آورند ، هشتاد درصد دارایی خود را از دست می دهند ، دیر یا زود .اینهایی که با پول ، پول درمی آورند ، صلیب خویش می کشند . سفته بازان در دامی که خود پهن کرده اند گرفتار می شوند.
بزرگترین طعمه بعدی ، سفته بازان خودشان هستند .
در ادبیات سنتی ، آرایشگر ها در بیکاری سر خود می تراشند . عده ای که اکنون از محل زیان دیگری ، سود می کنند ، دیر یا زود ، رابطه معکوس می شود و سود دیگران از محل زیان آنها تامین می شود.
بیزینس هایی می ماند که سود کاسب از محل سود دیگری نامین می شود ، به سراغ بیزینس های برد برد بروید .
سفته بازان ، خشم مردم از افزایش نرخ ارز را ندیده نگیرند .
سفته باران و در رأس آن ، ده بانک بی مسئولیت ، که این بازی سود سپرده را راه انداخته اند و اقتصاد مملکت را به مسخره گرفته اند و نه تنها اقتصاد بلکه زندگی ٩٠ درصد مردم را به مسخره گرفته اند ، برنده نخواهند بود .
جوجه ها را آخر پاییز می شمارند .
گروه آموزگاران اندیشمند