گروه رسانه/
در سالروز فراسیدن پیروزی انقلاب اسلامی ؛ انجمن اسلامی معلمان رباط کریم بیانیه ای صادر کرد .
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است .
لطفاً بیانیه ندهید! (بدهید)
(نقدی بر کارکرد و فعالیت های انجمن اسلامی معلمان استان اصفهان)
اعتصاب معلمان در چند ماه اخیر و حضور در دفتر مدرسه به جای کلاس درس، موجب واکنش وزارت نشینان گردید و از معلمان درخواست شد، این اعتصاب ها و تجمعات خارج از جریان و زمان مدرسه صورت گرفته تا حق دانش آموزان در بهره مندی از فعالیت های آموزشی و فرهنگی، تضییع نگردد و حقوق شهروندی آنان رعایت گردد .
در پی سفر مقام علی وزارت به اصفهان در تاریخ پانزدهم بهمن 97، و در تازه ترین اظهارات، ایشان اظهار داشتند:"دشمن به دنبال ایجاد نارضایتی از نظام و مسوولان در اقشار مختلف به ویژه معلمان است، و در ادامه تصریح کرد:
" کسانی که شرایط حساس امروز کشور را درک نمی کنند باید حداقل یک سال به مرخصی اجباری بروند."
اکثر فرهنگیان کشور، این نوع ادبیات را نوعی تهدید مودبانه تعبیر کرده اند.در واقع هر روز از امنیت شغلی فرهنگیان کشور و منتقدان به وضع موجود کاسته می گردد.
یک روز با ارائه طرح "خرید خدمت خدمات آموزشی" به یک چهارم قیمت تمام شده دولتی، این پالس را به معلمان رسمی و پیمانی مخابره می کنند که :
"در صورت ادامه اعتراضات، جوانانی با مدرک کارشناسی ارشد و دکترا هستند که بخواهند با یک چهارم حقوق معلمان در مدارس مشغول به کار شوند " و روز دیگر با به کاربردن عباراتی همچون مرخصی اجباری....
پرسشی که اینجا مطرح است این است که کارکرد تشکل های صنفی شکل گرفته فرهنگیان در این وضعیت چیست؟ به جا و شایسته است مجمع نمایندگان انجمن اسلامی فرهنگیان به مرام نامه و اساس نامه موجود و ذیل آن اهداف تشکیل انجمن رجوع کرده و ضمن "بازگشت به خویشتن" با حساسیت تمام عملکرد وزارت آموزش و پرورش را در تمامی جنبه ها مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند.
"آیا انجمن اسلامی معلمان استان اصفهان، پس از اظهارات وزیر، حداقل بیانیه ای خواهد داد؟
بهتر است نقدی بر بیانیه چند ماه پیش "انجمن اسلامی معلمان استان اصفهان" داشته باشیم:
در پی تجمع فرهنگیان استان اصفهان در برابر اداره کل آموزش و پرورش اصفهان در روز پنجشنبه مورخ ششم دی ماه– با توجه به رهنمودهای وزارت در مورد اعتصابات- برای دومین هفته متوالی، و برخورد قهری صورت گرفته با این تجمع، انجمن اسلامی معلمان استان اصفهان، با انتشار بیانیه ای این اقدام را محکوم کرد.
متاسفانه در بیانیه منتشر شده ابهامات و ایهاماتی وجود دارد که می بایست به نقد آورد.
در ابتدای بیانیه، اعتراضات مدنی معلمان در دو دهه اخیر را امری معمول دانسته اند.
سئوال اینجاست ؛ نقش و جایگاه انجمن اسلامی معلمان ایران و به ویژه مجمع نمایندگان آن ، کجای این مطالبات به حق مدنی (و نه اعتراضات مدنی) تعریف می گردد؟ آیا این انجمن در مسیر اهداف اساس نامه خود قدم بر می دارد؟
در قسمت دیگر به نیروهای امنیتی و انتظامی یادآوری شده که شکستن حرمت معلم، غیر قابل جبران است.
ولی آیا فقط برخورد قهری با فرهنگیان محترم موجب شکستن حرمت معلم در چند سال اخیر شده است؟
بیمه تکمیلی فرهنگیان ؛ حذف فوق العاده سختی کار و...
اصلا آیا از ترکیب موجود شکل گرفته در وزارت آموزش و پرورش- که اکثر قریب به اتفاق آن ها معلم و فرهنگی نبوده اند- می توان انتظار پاسداشت از منزلت اجتماعی معلمان داشت؟
در قسمت دیگر این بیانیه، این چنین وانمود شده است که تجمعات صورت گرفته، در حد مطالبات استانی و محلی بوده است و استاندار و مسئولین آموزش و پرورش استان را جهت پیگیری مطالبات مأمور کرده اند.
در صورتی که تجمعات صورت گرفته، بر اساس عناوین پلاکارد ها و نوشته ها و شعارها، مطالبات عمومی فرهنگیان کل کشور است و متوجه مقام عالی وزارت و معاونین وزارتخانه می باشد، که متاسفانه در بیانیه منتشر شده بنا به برخی مصلحت اندیشی ها، از مورد خطاب قرار دادن ایشان، صرف نظر گردیده است.
در قسمت پایانی بیانیه، و با ادبیاتی پدرانه و توصیه ای با فرهنگیان و با نگاه از بالا، خود را دوشادوش آنها مفروض کرده و با تناقض گویی آشکار، یک جا سخن از شفاف نبودن هویت دعوت کنندگان دارد و در جای دیگر فرهنگیان را ابزار و آلت هیچ گروه و جمعیتی در داخل و خارج کشور نمی داند!
و در پایان با مغلطه گری خاص، فرهنگیان را از تجمعات پی در پی و حساب نشده، منع کرده است.
و جالب آنجا که در خط آخر می نگارد:
"به امید بهبود شرايط فرهنگيان ايران و بالندگي هر چه بيشتر آموزش و پرورش كشور" که خود گویای دور شدن این انجمن از اهداف اساس نامه و مرام نامه خود می باشد.
اگر تشکل های صنفی شکل گرفته فرهنگیان کارکرد مطلوب خود را در جهت اهداف ترسیم شده، به خوبی ایفا می کرد، هیچ گاه شاهد این گونه مسائل نمی شدیم.
متاسفانه مجمع نمایندگان استانی و کشوری تشکل های صنفی شکل گرفته، در چند سال اخیر و به ویژه در دولت اعتدال و امید، بیشتر از آن که متوجه اهداف و مسئولیت های اجتماعی، مدنی و فرهنگی موجود در اساسنامه تشکیل خود باشند، و از این مسیر موجبات ارتقای منزلت اجتماعی معلمان را فراهم آورده، و در جهت تحقق عدالت و رفع تبعیض های ناروا در جامعه فرهنگیان، قدم بردارند، بیشتر سمت و سوی سهم خواهی و باج خواهی پست های مدیریتی در سطح ستاد وزارت خانه و استان ها به خود گرفته اند.
به جا و شایسته است مجمع نمایندگان انجمن اسلامی فرهنگیان به مرام نامه و اساس نامه موجود و ذیل آن اهداف تشکیل انجمن رجوع کرده و ضمن "بازگشت به خویشتن" با حساسیت تمام عملکرد وزارت آموزش و پرورش را در تمامی جنبه ها مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند.
آن گاه این انجمن با انتشار بیانیه مواضع خود را نسبت به اتفاقات اخیر وزارت خانه (مانند دخالت و نقش پر رنگ نهاد ها و فراد غیر در مسائل و تصمیمات وزارت خانه و به تبع آن انتصابات صورت گرفته) و دیگر موارد مهم جاری نظیر طرح معلم تمام وقت ، بیمه تکمیلی فرهنگیان ،طرح خرید خدمات آموزشی و اخیرا مرخصی اجباری به صراحت و با جسارت و شجاعانه مشخص نماید.
در این صورت می توان به بهبود شرايط فرهنگيان ايران و بالندگي هرچه بيشتر آموزش و پرورش كشور امید داشت.
پس : لطفاً بیانیه بدهید!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به گزارش صدای معلم ، حجت الاسلام ذوعلم رییس سازمان پژوهش و تالیف کتاب های درسی در نشست خبری روز سه شنبه 16 بهمن 97 گفته :
" 3 ضلع هویت دانش آموزان ما یعنی ضلع ایرانی و تاریخی هویت ما/ ضلع اسلامی و دینی هویت ما و ضلع انقلابی و اجتماعی هویت دانش آموزان ما و هویت ایرانی و اسلامی و انقلابی دانش آموزان ما نیاز به کار بیشتر و تعمیق دارد."
ظاهرا آقای ذوعلم ، ضلع انقلابی و اجتماعی را به جای وجه مدرن و متجدد هویت ایرانی گذاشته است.
در یک نگاه واقع بینانه " اضلاع اصلی هویت فرهنگی ایران مثلثی است که عنصر ایران زرتشتی و عنصر اسلامی شیعی ، اضلاع بلندتر آن و عنصر غربی و تجدد خواهانه ضلع کوتاه تر آن است .
" اغلب ایرانی ها مسلمانند اما قبل از اینکه مسلمان شوند فرهنگ و تاریخ داشته اند و برخلاف ملت هایی مانند مصر در فرهنگ قوم غالب کاملا ذوب نشدند و عناصر اصلی فرهنگی خود از زبان تا اساطیر ایرانی را حفظ کردند. علاوه بر همه اینها ایرانی ها از سنت عبور کرده و دنبال تجدد هستند.
آقای ذوعلم خوشبختانه وجه ایرانی تاریخی هویت ما را تایید کرده اند. اما هویت ایرانی یک ضلع دیگر هم دارد که آقای ذوعلم به دلایل سیاسی نادیده گرفته است. آن ضلع دیگر ، ضلع مدرن و تجدد خواهانه فرهنگ ایرانی است.
اگر بدون دخالت سیاست ، هویت ایرانی را توضیح دهیم . سه عنصر ایرانی بودن ، مسلمان بودن و متجدد بودن را به وضوح در آن می بینیم.
غلظت این عناصر هویتی در افراد، خانواده ها و اقشارمختلف البته متفاوت است. اما وجه مدرن و تجدد خواهانه هویت ایرانی رو به رشد است. ایرانی ها عطش و استعداد شگفتی برای نوشدن و جذب جنبه های مثبت تمدن های دیگر به خصوص تمدن و فرهنگ غرب را دارند. ضمن اینکه در مجموع به هویت ملی و اسلامی خود هم پای بندند. به عبارتی می توان هم ایرانی و هم مسلمان و هم متجدد بود.
ما در خانواده گسترده خود حاملان این سه وجه از هویت ایرانی امروزی را می بینیم. در میان خانواده و دوستان خود با حجاب ، بی حجاب و شل حجاب داریم. نمازخوان و بی نماز داریم. طرفدار اسلام سیاسی و مخالف دخالت دین در سیاست را داریم. افرادی باستانگرا و طرفدار کورش و داریوش داریم. هر وقت که مقامات و کله گنده ها به این نتیجه برسند که ایران ملک مشاع همه ایرانی ها است ، پلورالیسم عقیدتی به رسمیت شناخته می شود.
ضدیت با غرب ربطی چندانی به اسلام و انقلاب بهمن 57 ندارد. ضدیت با غرب یک پدیده سیاسی است و از زمان تسخیر سفارت امریکا در سال 58 به دلیل فایده مندی آن شروع و باعث ایجا تضییقات فراوان برای اقشار مدرن فرهنگی ایران شده است. اسلامی ها شعار مرگ بر آمریکا را از چپی ها گرفتند!
اگر ملاک ما برای ضدیت ، سوابق تاریخی کشورها باشد ،پرنده روسیه که در شرق اروپا اقع شده از همه مداخله گران و استعمار گران غربی سنگین تر است.
تجربه 40 ساله نشان داده که وجه مدرن و غربگرای هویت ایرانی را نمی شود با فشار و یا نادیده گرفتن حذف کرد. ایران متعلق به همه ایرانی ها است. یک گرایش با هر توجیهی ، حق ندارد که گرایش های دیگر را حذف کند یا نادیده بگیرد. ما ایرانی هستیم / مسلمان هستیم / مدرن هستیم ... هیچ یک از این عناصر حذف شدنی نیست. ما متاسفانه گرفتار افراط و تفریط تاریخی شده ایم.
آموزگاران اندیشمند
آقای وزیر
با سلام و تحیات ما گلادیاتور و بردگان انتخاباتی نیستیم !
اگر سیری در تاریخ و تمدن بشری داشته باشید ؛ "کولوسئوم" بزرگترین تماشاخانه یا آمفی تئاتر در مرکز روم باستان را می بینیدکه برای سرگرمی و تفریح روزمره امپراطوران و اشراف زادگان ساخته شده بود تا در این بنای عظیم نبرد بین گلادیاتورها را تماشا کنند . گلادیاتورها به عنوان برده ی خوار و خفیف شمرده می شدند و اغلب مردان و زنانی بودند که در این میدان با یکدیگر می جنگیدند تا یکی کشته می شد و دیگری به مرحله بعد می رسید و.... در هر صورت فجیع ترین جنایات رخ می داد و هزاران انسان بی گناه کشته و خونشان پایمال می شد .
جناب وزیر !
ظاهرا برخی از نمایندگان محترم، وزارت آموزش و پرورش را به عنوان بزرگترین سالن آمفی تئاتر و تماشاخانه برای" تماشای مرگ الفبا و کودکان و آموزش آنان " و نیزمعلمین را گلادیاتورهایی می دانند که به جان هم انداخته اند تا بتوانند اسباب تفریح و سرگرمی خویش و نمایش قدرت و اقتدار خود را در میدان زورآزمایی انتخاباتی آتی نشان دهند !
همه شاهدیم که بدون ادله و بی جهت و به خاطر فوبیای آقایان طی مدت 3 سال گذشته" چهار مدیر کل و سرپرست را برای آموزش و پرورش لرستان بنا بر پیشنهاد و مداخله هوس خواهانه این وکلای محترم عزل و نصب نمودید" تا جائی که که آموزش و پرورش لرستان انگشت نمای کشور و حتی جهانی شد .
نگاه نمایندگان محترم لرستان به فرهنگیان این استان ظاهرا نگاهی گلادیاتوری است که باید در این تماشاخانه و آمفی تئاتر فرهنگی با یکدیگر بجنگند تا بتوانند رقیب را شکست دهند و در مرحله بعد به عنوان "بردگان انتخاباتی "وارد کارزار کاندیداتوری و عمله های جمع آوری رای انجام وظیفه کنند .
به عنوان یک معلم برخود لازم می دانم که به حضرتعالی متذکر شوم انتصاب هر 8 ماه یک مدیر کل برای مدیریت اداره کل آموزش و پرورش لرستان نه بر مبنای علم مدیریت است و نه بر اساس فلسفه تعلیم تربیت و سند چشم انداز تحول بنیادین ؛ تنها دلیلی که می تواند توجیه کننده این تصمیم تحمیلی باشد تعبد شما در برابر ایده نمایندگان لرستان که معلمان را (بردگان انتخاباتی )و آموزش و پرورش را آمفی تئاتری را برای تماشای مرگ تعلیم و تربیت می دانند در حالی که ما گلادیاتور نیستیم !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ در ادامه سلسله نشست مسئولان و مدیران وزارت آموزش و پرورش به مناسبت دهه پیروزی انقلاب اسلامی نشست خبری علیرضا کاظمی معاون پرورشی پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در باغ موزه دفاع مقدس ( سالن قصر شیرین ) با خبرنگاران برگزار گردید .
پرسش های صدای معلم و پاسخ معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش را می خوانیم .
گروه رسانه/
قرار بود " فرهنگ امنیتی " به جای مانده از دولت های نهم و دهم جای خودش را به " امنیت فرهنگی " بدهد .
فانی و دانش آشتیانی تا حد قابل قبولی در این زمینه کارنامه موفقی داشتند اما شکایت علیه معلمان منتقد و رسانه در آذربایجان شرقی ، خوزستان ، قم ، البرز و... در وزارت سیدمحمد بطحایی ، پرسش های فراوانی را ایجاد کرده است و به تدریج دارد به یک " فرهنگ سازمانی " در نظام تعلیم و تربیت تبدیل می شود .
اخیرا هم علیه رسانه « صدای معلم » شکایت شده است.
اخیرا برخی از فعالان صنفی معلمان به هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش احضار شده اند ؛ چیزی که در وزارت فانی و دانش آشتیانی سابقه نداشته است .
بطحایی چه می کند ؟
چرا وزیر آموزش و پرورش در مورد این وقایع تلخ و قابل تامل سکوت کرده است ؟
چرا کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و حداقل اعضای فراکسیون امید آن در برابر این مسائل حرفی نمی زنند ؟
تشکل هایی که نام " معلم " و " فرهنگیان " را با خود یدک می کشند قرار است در آینده چگونه از عملکرد خویش در برابر افکار عمومی دفاع کنند ؟
آیا برپایی چند نشست با بطحایی که برون داد و یا دستاورد خاصی برای جامعه معلمان نداشته است می تواند فلسفه وجودی آن ها را به اثبات برساند ؟
برگزاری نشست مخفیانه با " سعید جلیلی " بر اساس کدامین اصول و مانیفست مدنی و صنفی صورت گرفته است ؟
آیا قرار است آقای جلیلی مشکل آزادی بیان را در جامعه آموزش و پرورش حل کند ؟
« منشور حقوق شهروندی » مصوب توسط دولت تدبیر و امید تاکنون چه کاربرد و فایده ای در آموزش و پرورش و برای معلمان داشته است ؟
معاون رئیس جمهور و رییس سازمان اداری و استخدامی کشور می گوید: ( این جا )
" برخی کارگزاران، مدیران و کارکنان دولت به مفهوم حقوق شهروندی آشنا و مسلط نیستند .
آموزش حقوق شهروندی در نظام اداری به کارکنان بر اساس برنامه ای که از سوی سازمان اداری و استخدامی کشور ابلاغ شده است باید در دستور کار مدیران باشد.
مردم باید مطالبه گری کنند و مدیران ملزم به پاسخ گویی هستند ... "
اما هنوز بسیاری از مدیران آموزش و پرورش پاسخ گو نبوده و یا خود را موظف به پاسخ گویی نمی دانند .
کسی هم آن ها را به این علت بازخواست نمی کند .
تاکنون سیدمحمد بطحایی نشست های مختلفی را با عنوان گفت و گو و ترویج فرهنگ گفت و گو و نقادی با دانش آموزان و اولیاء دانش آموزان برگزار کرده است .
اگر گفت و گو خوب است و راه گشا ؛ پس چرا زیرمجموعه مدیریتی ایشان وقعی به سخنان وزیر نمی گذارند و اولین و آخرین راه و مسیر را " شکایت " در مجامع قضایی دانسته و ادامه می دهند ؟
آیا قرار است در محافل و مجامع یک چیزی گفته شود اما در عمل چیز دیگری را شاهد باشیم ؟
مجموعه ای که نمی تواند در داخل خودش گفت و گو و نقد داشته باشد و همدیگر را تحمل نمی کنند ؛ قرار است چه چیزی را به دانش آموزان و جامعه آموزش دهند ؟
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش می خواهد که با این مسائل واقع بینانه و صادقانه برخورد کرده و زمینه باروری و رشد حرفه ای معلمان را با نقادی و گفت و گو فراهم کند .
اگر بطحایی واقعا آن گونه که در نشست با مشاوران زنان در ادارات کل سراسر کشور در باشگاه فرهنگیان بیان کرد ( این جا ) "نوکر مدرسه " است و باور دارد که همه چیز روال طبیعی خود را طی کند باید در عمل آن را نشان دهد .
مجموعه ای که بخواهد دهان منتقدان را ببندد و یا جو ارعاب و تهدید را نهادینه کند پایدار و پویا نخواهد بود و فرجام خوبی نخواهد داشت .
می توانیم ساعت ها درباره ما و گذشته ، ما و حال و ما و آینده به گفت و گو بنشینیم و از آن و درآن و برای آن حرف ها بزنیم و بشنویم و در آخر نتیجه بگیریم که مراقب راست خود باشید که چپ است و مراقب جلو باشید که عقب است و بعد در گوشی به شکلی که هیچ کس برداشت بدی نکند بگوییم ترمیم کنید آنچه را که متساهلان و اهمال کاران کرده و می کنند.
اگر در این روزها به مردم بگوییم که چند دسته شوید:
دسته اول: آنها که می توانند درباره انقلاب بخوانند و بنویسند و صحبت کنند و کاری کنند به راست بروند.
دسته دوم: آنها که نمی توانند درباره انقلاب بخوانند و بنویسند و صحبت کنند و کاری کنند به چپ بروند.
دسته سوم: آنها که می توانند در باره انقلاب بخوانند اما نمی توانند بنویسند و صحبت کنند و کاری کنند به عقب بروند.
دسته چهارم: آنها که می توانند در باره انقلاب بنویسند اما نمی توانند بخوانند و صحبت کنند و کاری کنند جلو بیاییند.
یک مجموعه ای وسط می ماند که خنثی و پوک هستند.
با پوک ها و خنثی ها کاری نداریم،اصلاً شاید مرده های متحرک باشند و اما :
دسته اول : کسانی می شوند که در آینده انقلاب سهم دارند چه مرد باشند و چه زن چه پیر باشند و چه جوان و آنان مشکلات و درد ها را می بینند و برای رفع و دفع خطرات تلاش می کنند و حرکت زا هستند .
دسته دوم : هیچ سهمی در انقلاب ندارند و خود را دور می زنند نه دیگران را حتی اگر هم سابقه خوبی داشته باشند و چون مقدمات تاثیر گذاری بر خودشان و دیگران را فراهم نکردند و سکوتشان باعث صحت و سلامت است.
دسته سوم: فقط غر می زنند و عیب جویی می کنند که حکم کود پای درخت را دارند و هرچه آنچه غرها بدبو باشد بهتر است.
و دسته چهارم لازم است مراقب باشند که دیگران را خواسته یا ناخواسته ناامید نکنند.
انقلاب مراقب مردم نیست بلکه مردم مراقب انقلاب هستند یعنی اینکه قرار نیست انقلاب به مردم بگوید:
فراموش نکنید کیسه گوشت و برنج شما به ته رسید هنگام تامین غذا است بیدار شوید تا از گرسنگی به خود نپیچید و هنگام کار است و لباس همت تن کنید تا دوباره پر شود و یا اینکه انقلاب به مردم بگوید که گوشه لباس شما فلان و بهمان جای آن آلوده شد و نفری را تعیین کنید تا پاک کند البته همیشه کسانی پیدا می شوند که به ظواهر و لباس ها کاری نداشته باشند و شکم ها و کیسه ها خالی باشد یا نباشد برایشان مهم نیست وتنها به فکر خود هستند و اگر کسی آمد و آنچه در کیسه ها بود و به تن لباس ها را تحریم کرد یا دزدید و رفت هیچ باکی نیست.
همواره برایمان عجیب بود و هست که چطور کسانی همیشه در صحنه ها وقتی صدای حادثه ای و فریادی به گوش آنها می رسد همه جمع می شوند و تکاپو دارند تا کمک کنند یا لااقل به تماشا بنشینند اما وقتی فریاد حادثه های انقلاب به گوش آنها می رسد هیچ تجمعی ندارند و یا اینکه چطور بسیاری برای حادثه های غم انگیز همیشه آماده باش و گل به دست و ناله زنان و سفارت برو می شوند اما در شادی ها بی تفاوت هستند و نهایت واکنشی که نشان می دهند این است که با انگشت اشاره پشت گوش و نوک بینی خود را می خارانند و می روند والبته این احتمال هم هست که شاید کسی نبوده که دست بر کتف آنها بگذارد قبل از آنکه مسافت زیادی را طی کرده باشد و از آنها بپرسد خواهرجان ! برادر جان !کجا می روی !؟
دزدان در فلنگستان محاکمه نمی شوند ؛ همین جا آنها را بگیرید قبل از آنکه فلنگ ها را ببندند.انقلاب حامی دزدان نیست. اگر آنچه که برای آنها نبود را برداشتند و به شکلات های کوچک قانع نبودند و جیب های کوچک را بزرگ کردند ؛ دلیلش این است که:
اولاً: داشته ها به موقع خرج نشد.
ثانیاً: در چهره ها غفلت دیدند.
ثالثاً: صدای آژیر نشنیدند.
و رابعاً: سنگ راهی ندیداند تا به خود آیند واین شد که می بینید و درب خروج و پنجره ها تا که باز شد همچون پری در آسمان شدند.
در همین حوالی دزد با معرفت هم پیدا می شود ،شخصی تلفن همراه کسی را برد و هنگامی که دید صاحب آن عکس های شخصی بسیاری دارد و بیمار سرطانی است ، برای اینکه فرزندانش آن عکس های او را یادگاری نگه دارند آن موبایل را برگرداند و یا دیگر دزد با معرفتی که وقتی دید آن نویسنده و استاد،حاصل یک عمر مطالعات و نوشته ها و صحبت ها و کارهای خود را در هارد دیسکی گذاشته آن را پس داد و با کمال ناراحتی نه از سادگی باید گفت که در این رهگذر چه خوب بود اگر بازهم دزدان بامعرفتی ببینیم که وقتی دیدند شخصی و مردمی به آنچه که برده اند نیازمند هستند خودشان بیایند و پس دهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آقای محمد داوری فعال سیاسی – صنفی معلمان در توجیه اعلام نکردن خبر دیدار با جلیلی گفته است :
" وقتی ما به همراه جمعی می رویم این نظرمون را اعلام میکنیم جمع تصمیم میگیرند که جلسه علنی بشود یا نشود در مورد این جلسه اصلا نمی دانستیم که این جلسه رسانه ای خواهد شد یا نخواهد شد. فضا به گونهای بود که ما تصور می کردیم این جلسه علنی نخواهد شد . نه از طرف ما و نه از طرف آقای جلیلی بحثی در مورد رسانه ای شدن یا نشدن جلسه نبود ولی تصور غالب همه این بود که جلسه رسانه ای نمی شود اگر که اخلاقا ما مجاز می بودیم که رسانه ای کنیم یقیناً ما اولین تشکلی هستیم که از رسانه ای شدن آن استقبال می کردیم."
مدیران یک شرکت خصوصی یا مجموعه ای از موسسات خصوصی می توانند اخبار دیدارها و ملاقات ها و فعالیت های خود را اعلام کنند یا مخفی نگهدارند. اما نهادهای مدنی و احزاب سیاسی موظفند که گزارش فعالیت ها و دیدارها و ملاقات های خود با مقامات حکومتی و غیر حکومتی را به صورت شفاف با افکار عمومی در میان بگذارند.
منبع تئوریک این حرف که اعضای حاضر در جلسه در مورد اطلاع رسانی تصمیم بگیرند چیست؟ چنین تعبیر و تفسیری از اطلاع رسانی، گروه های مدنی را تا حد موسسات خصوصی انتفاعی، تنزل می دهد.
اطلاع رسانی شفاف تشکل های مدنی بحثی اخلاقی نیست بلکه یک وظیفه است. تشکل های مدنی مانند اتاق شیشه ای هستند.
به گفته یک فعال سیاسی اصلاح طلب حوزه معلمان ، ظاهرا این گونه دیدارهای اعلام نشده، یک رویه رایج بوده است. این فعال سیاسی معلمان برای دفاع از عدم اطلاع رسانی دیدار با جلیلی از دیدار مخفیانه فعالان فرهنگی با سازمان اطلاعات سپاه و پلیس امنیت، خبر داده است و با ذکر این سابقه خواسته است که دیدار با جلیلی را موجه جلوه دهد. یادداشت این فعال ، سوالات جدیدی را مطرح می کند . فعالان فرهنگی که با اطلاعات سپاه و پلیس امنیت دیدار کردند چه کسانی بودند ؟ آنها با چه عنوانی دعوت شده بودند ؟ دستور کار جلسه چه بود؟ فعالان چه گفتند و چه شنیدند؟ چرا این جلسات اطلاع رسانی نشد؟
من به خاطر ندارم که فعالان معلمی گزارشی از جلسه با نهادهای امنیتی و انتظامی منتشر کرده باشند. اگر نکرده اند این یک بدعت خطرناک است که عده ای به عنوان نماینده خودخوانده جامعه معلمان در جلسات گوناگون با نهادهای امنیتی و شخصیت های سیاسی شرکت کنند و از جانب معلمان سخن بگویند اما گزارش این جلسات را به معلمان ندهند.
در واقع حالا معلوم شده که جلسه با جلیلی یک اتفاق نبوده بلکه یک رویه بوده و قرار نبوده گزارش آن به اطلاع معلمان برسد.
ظاهرا آقای جلیلی از این قاعده تخطی کرده ! با فاش گویی این فعال (اگر اظهاراتش تکذیب نشود ) اعضای تشکل ها باید جوابگوی دیدارهای قبلی خود هم باشند.
تصور من این است که هدف فعالان فرهنگی از این دیدارها ایجاد حاشیه امن برای اعضای شان است.
در واقع آنها در این دیدارها از اقداماتی مانند برگزاری تجمعات بدون مجوز و اعتصاب و تعطیلی کلاس ها تبری می جویند و خود را به عنوان فعال مثبت و قانونمند معرفی و تلاش می کنند حفره های امنیتی خود را پر کنند.
این رفتار دو اشکال اساسی دارد :
اولا با این تفکیک تشکل های صنفی و برخی فعالان غیر حاضر در معرض اتهام و بازداشت قرار می گیرند. ثانیا این تشکل ها بدون اطلاع رسانی از این دیدارها و گزارش به معلمان ، خود را به عنوان گروهی انتفاعی برای گرفتن امتیاز برای اعضای خاص خوداز وزارتخانه و نهادهای امنیتی و شخصیت های سیاسی مطرح می کنند.
گروه آموزگاران اندیشمند
گروه رسانه/
همان گونه که در گزارش های پیبشین صدای معلم آمد ؛ سایه " تهدید " بر سر منتقدان روز به روز سنگین تر و گسترده تر می شود .
از شکایت علیه معلمان منتقد و رسانه های مستقل مانند صدای معلم تا احضار فعالان صنفی تشکل ها به هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش.
« صدای معلم » در نشست رسانه ای اصحاب رسانه به مناسبت بازگشایی مدارس در مهر ماه سال 97 حضورا نسبت به چنین روندی به سیدمحمد بطحایی هشدار داده بود .
تنها واکنش وزیر آموزش و پرورش هم سکوت بود .
« صدای معلم » اکیدا از « سیدمحمد بطحایی » به عنوان وزیر آموزش و پرورش دولت تدبیر و امید می خواهد تا به اجرای منشور حقوق شهروندی به ویژه بند " ج " آن در مورد " حق آزادی اندیشه و بیان " نظارت و پای بندی داشته باشد .
کانال اخبار فرهنگیان تحلیلی در این مورد نگاشته است .