شاید فیل مثنوی بهترین تعبیر برای زوایای نگرش ما به موضع جنجالی اخیر باشد. کلیپ غیرقانونی ، ساسی مانکن ، جنتلمن و..... هر عنوانی که دوست دارید بر آن بگذارید مشکل اصلی ما مرگ و یا شاید قتل مفهوم " معنا " ست. وقتی معنا در محتوای پیام رنگ ببازد ، سطحی نگری ، لودگی ، ابتذال ، همانند ستاره ای درخشان ، حداقل در بین جوانان و به موازات آن مابین کودکان و نوجوانان با تقلید و الگوجویی ، می درخشد و یک انتخاب ممتاز شمرده می شود.
ما اصل را گم کرده ایم و فروعات و تظاهرات نمایشی رفتار در سایۀ غفلت مان آن چنان ، قوت گرفته است که در آموزش و پرورش کشور نیز رخنه کرده است و این بار در بین کودکانی که از شنیدن و خواندن آن ، فقط نیت شادی و رقص را می شناسند. آنان کارشناس موسیقی نیستند. آنان مفهوم ابتذال را درک نمی کنند. آنان هنوز در حد من و شما موجود سیاسی نیستند. آنان از یکنواختی بی روح حاکم در مدرسۀ خود بیزار گشته و دنبال یک بهانه و جرقه اند. آنان از تظاهرات مذهب خسته اند چون در تاروپود درونی شان آثار عمیق معنویت مذهب رسوخ نیافته است ، چون روش آموزش آن معتدل و صحیح نبوده است. آنان جلوۀ عملکرد 40 سالۀ نظام آموزشی - سیاسی هستند که تمامی ساز و کار لازم و شایستۀ نظام آموزشی در آن نادیده گرفته شده است. البته سطحی نگری واقعیت تلخی است که با نابودی معنا در یک جامعه ، قادر است به بزرگسالان نیز تسرّی یابد و او به عنوان یک پدر و یا مادر و یا حتی یک معلم ، عمق را رها و حباب کم ارزش را اصل می شمارد که نتیجۀ عملی آن بی هویتی فردی و اجتماعی است.
طبق نظر نوشته شدۀ یک هموطن بر زیر یادداشت : جنجال " جنتلمن " در نظام آموزشی متصلب ما و بحران مدیریت و مدیران ناکارآمد ! ، در همین سایت ، در مذمت معلمان ، چنین آمده است :
ناشناس 1398/02/21 - 15:20
" الان داشتم در اینستا واکنش ساسی مانکن رو درخصوص پخش این آهنگ توسط فرهنگیان در مدارس نگاه می کردم . بنده خدا خودشم هنگ کرده گفته این آهنگ مناسب مدارس اونم ابتدایی نیست . خود طرف چی میگه و معلم های جامعه چی دارن میگه . مردم و مسئولا هم شما رو خوب شناختن "
اما هموطن ارجمندی که شما هم به معلمان نیش زده اید :
واکنش سریع غیرمترقبه را ما معلمان نشان نداده ایم ، بلکه از ما بهتران واکنش دلخواسته را به نمایش گذاشته اند. در ضمن ما ملتی هستیم که سه چهار ماه با فردی آشنا می شویم اما آخرین چیزی که از او می پرسیم نام و نام خانوادگی اش است ، برخلاف فرنگ که ابتدا سلام داده و سپس دست می دهند و بلافاصله خود را معرفی می کنند. منظورم این است که پیام شفاهی تا پخش می شود اصالت واقعی خود را از دست می دهد و ما در این جامعه به همراهی خیلی از ضعف ها ، ضعف اطلاع رسانی دقیق و متقن را داریم و برای همین در ابتدا به حکایت فیل مثنوی اشاره کردم ، چون هر کسی از ظن خود ، همراه این موضوع گردید. امیدوارم با واکنش خود نسبت به موضوع ، از یک بی هویت ، قهرمان و ستاره نسازیم تا تعداد الگوجو بیشتر گردد.
در این بین امیدوارم کسی جایگاه واقعی هنر و موسیقی و نشاط و شادی و هیجان زندگی را در رفتار این کودکان با خطای این ماجرا ، ترکیب و تلفیق ننماید که آنچه در این بین آسیب می بیند فرهنگ و هویت ایرانی است. مبادا اصل را فدای فرع ناخواسته و ناموزون نمائیم. در ضمن به نظرم ، ایراد بر انتخاب کنندگان واژگان نیز وارد است. وقتی نام چنین گروه موسیقی را زیرزمینی بگذارید ، هر کم سن و سالی کنجکاو شده و پیگیر می گردد. فراموش نکنیم یک کودک دبستانی از موسیقی فقط حال و هوای جنبش و تحرک آن را درک می کند و حتی مفهوم کلمات موجود در آن را نمی فهمد. او نه به تناسب موسیقی با سن خود می اندیشد و نه نوع موسیقی را می شناسد ، چون درسی به این نام ندارد. معصوم ترین چیز در این بین کودکانی است که هر نوع برخورد تند و شتابان امروز ما ، او را از دامن مهر و عطوفت مدرسه فراری می دهد و شاید فردا خود او ، یکی از همان به اصطلاح هنرمندان زیرزمینی باشد.
جناب آقای قرائتی و مرتضی نجفی قدسی ،
ما چون معلمیم پس سعی می کنیم که تعصب کورکورانه نداشته باشیم . در هر شغلی ، افراد خوب و بد با معیارهای تخصصی نه امیال من و شما ، وجود دارند که دلسوز و با وجدانند و یا برعکس ، حتی در بین روحانیون . اگر واقعا این آهنگ توسط یک معلم یا اولیای مدرسه برای دانش آموزان پخش شده است ، به نظرم ، ایشان در حد یک کودک قدرت تمیز و تشخیص سره از ناسره ندارند و تدریس چنین فردی مخاطره آمیز هم هست. همۀ ما معلمان قدیس و خارق العاده نیستیم مثل تمامی افراد در سایر مشاغل . اما این نه دلیلی بر قبول تصور تربیت معلم توسط حوزه می شود و نه حکمی برای مقبولیت گفتۀ مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی می گردد که می گویند : " امروز آموزش و پرورش رها شده است ؛ در دوران ما آموزش و پرورش متأسفانه فاقد معلمان دلسوزی است که باید حضور داشته باشند ."
امروز به جای بازنگری و بازاندیشی به کارنامۀ سیاست های تبلیغ و ترویج ظواهر مذهب در درون نظام آموزشی ، عده ای بر ضعیف بودن معلمان اشاره می نمایند و قصد دارند تا برای غلظت بخشی بیشتر این عرصه و تکمیل رسالت ایدئولوژیک زدگی نظام آموزشی ، پای سمبل دین را به مدارس بکشند.
تا زمانی که اشخاصی از بین مافیای آزمون و کنکور به دامان مراجع برای نجات جان مثله شدۀ بی هویت گشتۀ کنکور متوسل نشده بودند و یا چند روحانی برای مسندنشینی معاونت وزیر آموزش و پرورش انتخاب نشده بودند ، از سوی آنان رایزنی در آموزش و پرورش ، تا حد فعالیت دبیران پرورشی و نماز جماعت در مدارس بود ، اما آرام آرام ، نداهایی با بهانه قرار دادن ماجرای این کلیپ ( که درد دائمی فضای مجازی ماست و تا حال برای مقابله با آن تمهیداتی در حد بازدارندگی صورت نگرفته و یا اقدام انجام شده کافی و مؤثر نبوده است ) به گوش می رسد که رسما در کانون آن معلمان مورد مؤاخذه قرار گرفته اند . از جمله مؤاخذه کنندگان می توان به دو نمونه زیر اشاره کرد، نداهایی که لرزه بر اندام هر معلم می اندازد ، لرزه ای از تأسف برای ارزش و تلقی جامعه روحانیت و مدیر دارالقرآن نسبت به خودشان :
حجت الاسلام محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز کشور" : حوزه علمیه باید معلم تربیت کند ."
و مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی : " امروز آموزش و پرورش رها شده است ؛ در دوران ما آموزش و پرورش متاسفانه فاقد معلمان دلسوزی است که باید حضور داشته باشند ."
وقتی وزارتخانه ای ولی نعمتی مستقل و قدرتمند نداشته باشد ، طبیعی است که عده ای خارج از آن نیت ورود و حضور در آن را بیابند. واقعیت آن که اگر ما معلمان نیز وزیری مجرب و متخصص و کاردان چون برخی وزارتخانه ها داشتیم ، چنین نگرش های احساساتی و نشدنی هم جوانه نمی زد. نمی توانم درک کنم که چرا روحانیت به وقت تجاوزات جنسی فردی و جمعی در مدارس بر روی همان کودکان و یا ازدواج دخترکان 8 – 11 ساله با مردان 40 – 80 ساله ، سکوت اختیار کرده اند و حال با همخوانی دخترکان به بلوغ نرسیده و یا رسیده اما حتما در یک مدرسۀ دخترانه ، این چنین نگران دین و کم کاری معلمان گردیده اند؟
آقای قرائتی ،
نباید فراموش کنیم که حوزه نمی تواند ، معلم تربیت کند چون تخصص آن را ندارد ، و اگر قرار بر این است که معنای جهانی معلم در این کشور با قدرت روحانیت ، تغییر معنا بیابد ، پس باید چند کار قبل تحقق آن انجام بگیرد:
* یا باید علوم پایه و محض و تمامی رشته ها و تخصص های لازم برای تدریس در مدارس ، خمیرمایۀ دروس حوزوی شود،
* یا باید کتب درسی و به تبع آن نظام آموزشی در کل تغییر بیابد و همگی عطر و بوی حوزه و مذهب و دین بیابد ، که شاخص های جهانی سواد و آموزش چنین اجازه ای نمی دهد و خود جامعه هم پاسخگوی چنین تحول ایستایی نیست.
* و یا باید دروس حوزوی تعطیل و دروس دانشگاه و تربیت معلم در حوزه ها ، جایگزین گردد که در این صورت ما جایگاه و کارکرد روحانی جماعت را در جامعه از دست خواهیم داد.
* و یا همانند دو سه سال اول انقلاب ، از روحانیون برای درس دین و زندگی بهره بریم که بحث دیگری است.
اما صغری و کبری شما برای نتیجه گیری جهت نیل به هدف مورد نظرتان ، منطقا صحیح نیست. از قرن هیجدهم تا امروز ، در جهان علوم هر روز بیشتر از دیروز علمی تر و تخصصی تر گردیده و حیطۀ آن برای افراد عام ، محدود و محدودتر شده است. یعنی در یک کلام ، حوزه نمی تواند معلم تربیت کند چون رسالت آن را ندارد.
آقای قرائتی ،
تربیت معلم توسط حوزه ، همانند حکم برقراری نماز جماعت در سراسر مدارس کشور نیست که بانی آن شما به تنهایی باشید. دانشگاه فرهنگیان که جایگزین مراکز تربیت معلم قدیم گردیده است با هزار و یک ادعا از عهدۀ انجام این کار عاجز مانده است ، حوزه که یک حیطۀ کاملا دینی و مذهبی است ، چگونه چنین رسالتی را به جا خواهد آورد؟!
جناب آقای قرائتی و مرتضی نجفی قدسی ،
در تعجبم شما که این همه دلسوز نظام آموزشی هستید ، چرا تا حال در برابر طومار بی انتهای ناله های معلمان طی چهل سال ، ساکت مانده اید و هیچ حمایت و همدلی با آنان انجام نداده اید؟!
اما امروز پس از یک بی اعتنایی بلند مدت نسبت به جامعۀ فرهنگیان ، الطاف نظری و شخصی خویش را معطوف آنان ساخته و انگشت اتهام به سوی معلمان گرفته اید ؟!
داد زدیم ، تجمع کردیم ، تحصن کردیم و...... نه وزیر دید و نه مجلس و نه ..... و امروز شما به بهانۀ یک همخوانی و هم رقصی سی چهل دانش آموز دختر در مدرسه ای دخترانه ، احساس خطر نموده و حکم تربیت معلم از بین روحانیت می دهید ؟! نباید نادانی و خطای جاهلیت یک عده ای محدود را به پای کل معلمان کشور بنویسید و تر و خشک را با هم بسوزانید.
در این بین تنها یک جملۀ جناب قدوسی ، صد درصد صحیح است و آن رها شدگی آموزش و پرورش است ، اما من معلم یا جامعۀ فرهنگیان ، موجبات این رهاشدگی را فراهم نکرده ایم و برعکس ما خود از عناصر اصلی رهاشدگی هستیم . شما دو بزرگوار ، به جای مخاطب قرار دادن وزیر آموزش و پرورش و اِعمال فشار بر نمایندگان مجلس در جهت تعقیب استیضاح وزیر که ادعای آن از مرز سه بار گذشته است ، گلوگاه قربانیان وزارتخانه را چسبیده اید و همین عامل اشتباه نتیجه گیری تان از یک خطاست.
اگر قرار است مردان دین هم در این جامعه عدالت نگرش و بینش نداشته باشند ، پس ما دلخوش کدام جلوۀ زندگی باشیم ؟!
امروز کدام قشر و گروه و تحصیل کردۀ بی حد و حصر این مملکت و یا سازمان و انجمنی ، قرار است به ریشه یابی این حرکت نامتوازن اخلاقی بپردازد ؟ آن کودک در این وادی اسلامی ، کدام عناصر و واجبات را گم کرده است که بی هویتی و بی معنایی مطلق او را در دام نادانی اش محصور ساخته است ؟ آن کودک فرصت یادگیری چه چیزهایی را از دست داده است که این چنین در گرداب ابتذال ، به دنبال شادی ثانیه ها ، ماهیت گناهکار یافته است ؟
شما را به خدا در گذاشتن مسئولیت بر دوش من معلم آنچنان دست و دل بازید که قطره اشک گوشۀ چشم دانش آموز فقیر یتیم را هم از موجودیت من می بینید اما در دادن ارزش و بهای واقعی برای من معلم در این گریزگاه ، اولین سنگ را به جرم بی کفایتی به سوی من ، خود شما پرتاب می کنید. پس این دبیران پرورشی در این چهار دهه ، به پرورش کدام واقعیت و یا حقیت در درون و بین کودکان پرداخته اند؟! چرا نمی خواهید قبول کنید که جداسازی پرورش از آموزش اشتباه بزرگ نظام سیاسی در نظام آموزشی بوده است ؟
مسببین اصلی بحران های اخلاقی - رفتاری در مدارس کشور من معلم نیستم کارکرد ناقص و ابتر دبیران پرورشی کم تأثیر سوء بر این مهم نگذاشته اند.
بیایید به سهم برخی از عوامل در غفلت نابخشودنی امروز مدارس ، گوشۀ چشمی بیندازیم :
* بی کفایت ترین افراد وزیر آموزش و پرورش می شوند. آخرین رأی و کمترین رأی به او اختصاص دارد . ( هر چند که وزیر فعلی بیشترین رأی را آورد اما پاسخگوی شایسته ای به انتظارات نبوده اند. )
* پرورش را از آموزش جدا کردید ، یکی روح بود و دیگری کالبد. روح را سرگردان و جسم را سرگشته ساختید.
* آموزش را همانند سلسلۀ ساسانی ، طبقاتی ساختید و اقشار ممتاز افسار ادارۀ مدارس را با ثروت خود به دست گرفتند و رعایا و کفشدوزان و کارگران و کشاورزان تفالۀ نظام آموزشی در مدارس دولتی شدند.
* 18 نوع مدرسه ، برای اولیا ، دانش آموزان ، مدیران ، معلمان و.... شد وسیلۀ آزمون کرامات اخلاقی . سالم ماندن در هیاهوی انتخاب و ترجیح یکی بر دیگری ، جنگ زرگری بود و ضایع کنندۀ فرهنگ .
* گفتید : دین از سیاست جدا نیست و بر پیکر سکولاریسم ، شمشیر جهاد زدید ، اما نگفته بودید که سیاست بر آموزش و پرورش سیطرۀ مطلق خواهد داشت و لطافت و ظرافت تعلیم و تربیت را از بین خواهد برد.
* باید بپذیریم که خطای دیدگاهی آشکاری در بین خاص و عام در این جامعه رواج دارد یعنی باور این که سرآغاز تعلیم و تربیت از مدرسه است. تا حدی که رویۀ سیاست مداران و مدیران نیز همین باور گردیده است و برای همین در قضاوت ها اشتباه می نمایید. اولین نهاد اجتماعی که 7 سال زیربنای شخصیت ، هویت ، ماهیت اندیشه و خیال و باور کودک را پرورش می دهد خانواده است نه مدرسه. در این کشور تا خطایی در مدارس بزرگنمایی می شود – که البته بر اساس میل و رغبت و سلیقه این مهم انجام می گیرد – فوری یقۀ معلم را می گیرند که در تربیت کودک کوتاهی نموده است. با زندانی کردن دو معلم و یا باز خرید کردن ایشان و یا سه تا شش ماه حکم تعلیق او و یا مدیر و معاون مدرسه ، فقط وجدان خود را راضی می سازید و خشم افکار عمومی را خاموش می نمائید ، و گرنه درد بجای خود باقی است و حتی به مرور زمان شدت هم می یابد و یا همه گیر می شود.
ما ایرانی ها به خوردن و خوراندن مُسکن شدیدا معتادیم حتی در درمان دردهای اجتماعی . لابد تخته پاک کن لای در را بیشتر معلمان با مدارسی که ما داریم ، تجربه کرده اند، به جای درمان و چاره اندیشی ، تکه پاک کنی به اندازۀ کف دستمان را ظاهرا به طور موقتی و از سر ناچاری اما طی یک سال تحصیلی ، درمان می شماریم . تربیت ابتدا در کانون خانواده و در دامن مادر و آغوش پدر ، به کودک آموزش داده می شود و سپس او را برای تعلیم نادانسته ها سر سفرۀ صبر و خرد و دانایی معلم می نشانند تا به تکامل سنی رسد.
من معلم مسبب تمامی کاستی های شخصیتی والدین و کودکان جامعه نیستم ، بروید یقۀ ماهواره و فضای مجازی و بی هویتی برنامه های تلویزیون و دوری گزینی پدران و مادران را از دین و اخلاق را بچسبید ، همۀ آنان قبل من معلم تخریب اخلاقی – رفتاری لازم را انجام داده اند . لابد از نظریۀ افراطی و اما صحیح فروید روانکاو آلمانی مطلع اید : به من نوزادی بدهید تا از او جانی بالفطره بسازم . همان فرمایش مولا متقیان حضرت علی"ع" :
" مغز و قلب کودک همانند زمین بایری است که هر چه در آن بکاری ، همان حاصل دهد . "
شما می توانید به او تعهد و بزرگواری و گذشت و فداکاری و عشق به موجودات زنده و همنوع را یاد دهید و یا او را به حال خود رها سازید تا همانند علف هرز رشد یابد.
* نمی دانم از معنای واقعی زیر خط فقر قرار گرفتن معلمان ، افراد در موقعیت های گوناگون و با سطح سواد متفاوت و حتی در مقایسه با میزان درآمد خود ، چگونه تعابیری دارند ، مثلا برداشت روحانیت از این دردنامه چیست ؟! و متأسفم که هیچ مسئولی در این مملکت نمی تواند درک کند که این زیر خط فقری معلم فقط در نخوردن و نپوشیدن و نداشتن مأوا برای او خلاصه و معنا نمی شود و واقعیت اسفبار آن ماهیت و هویت فرهنگ ، نظام آموزشی و سرنوشت امروز و فردای کودکان این جامعه را نیز شامل می شود. فقر آموزش یعنی فقر دانایی یک جامعه. اگر اقتصاد یک کشور در جهت تأمین و ایجاد و برآوردسازی نیازهای نظام آموزشی ، عمل ننماید ، آن کشور هرگز نظام آموزشی پویا و توسعه یافته ای نخواهد داشت. و تلخ تر این که چنین عاقبتی دامن وخامت اقتصاد را هم می گیرد. چون نظام آموزشی از نظام اقتصادی اثر می پذیرد و اثر می گذارد یک تعاملی تنگاتنگ که به طور مستقیم و غیر مستقیم انجام می شود.
* لابد شما دو بزرگوار، جناب آقای قرائتی و مرتضی نجفی قدسی ، از سقف بودجۀ مراکز مذهبی کشور و در مقایسه با آن آموزش و پرورش مطلعید ؟! سهم شما برای تبلیغ از سهم من برای آموزش خیلی خیلی بیشتر است. شما شاهرگ جامعه و من مویرگم . یک مویرگی که با بریدگی فقط موجب کبودی زیرجلدی می شود و اما با بریده شدن شاهرگ ، مرگ حادث می شود. یک مقایسه ای مختصر و مفید برای درک واقعیت . حال قضاوت کنید که آموزش و پرورش فاقد معلمان دلسوز است! آنچه که سوز یا همان انگیزه ایجاد می کند فقط خدمت معنوی و فی سبیل ا.. نیست ، چون خود این خدمت از سوی شما میلیاردها بودجه مصرف می کند.
اما من معلم به دلیل زیادی خوانده شدن از سوی سطحی اندیشان جامعه ، بدون هر نوع توان و یا نفع مادی ، قدرت معنوی خود را نیز عنقریب از دست می دهم . یک بار برای همیشه ، همۀ ما قبول کنیم که در هر جامعه ای به نسبت تناسب جمعیت کل کشور ، به دلیل فزونی جمعیت دانش آموز زیر 19 سال در مدارس و تأمین معلم برای مدارس آنها ، پرجمعیت ترین وزارتخانه آموزش و پرورش است . تعداد آنها زیاد هست اما آنان زیادی نیستند چون خوشبختانه فقیر و ثروتمند ، ضعیف و قدرتمند ، کارگر و وزیر و..... همه به وجود او محتاجند.
مگر فرمایش امام جعفر صادق " ع" نیست : " نزدیک است که فقر به کفر بینجامد " . امروز همان روز است. فقر نسبی در این جامعه رخت برکنده و فقر مطلق مستولی شده است. طبقه متوسط در سه سطح خود یعنی متوسط به بالا ، متوسط ، و متوسط به پائین ، در این جامعه محو گردیده است و چهرۀ فقر همانند آزمون رور شاخ و یا تست فرافکن لکه های جوهر بر روی سطح کشور پخش گردیده است.
* نمی توانم درک کنم که چرا روحانیت به وقت تجاوزات جنسی فردی و جمعی در مدارس بر روی همان کودکان و یا ازدواج دخترکان 8 – 11 ساله با مردان 40 – 80 ساله ، سکوت اختیار کرده اند و حال با همخوانی دخترکان به بلوغ نرسیده و یا رسیده اما حتما در یک مدرسۀ دخترانه ، این چنین نگران دین و کم کاری معلمان گردیده اند؟
شما که بیشتر از خیلی از ما معلمان فلسفه و منطق خوانده اید ، قدری صُغری کُبری کردن داده ها و سنجش منطقی نتایج آن بد نیست . از خود بپرسید در متن یک جامعۀ اسلامی چرا این همه ابتذال موج می زند ؟ آیا شکستن تمامی کاستی ها فقط بر سر معلمان ، از عدل و داد و انصاف دین است یا روحانیت ؟! شما تقصیر ندارید ، وقتی جمعی صاحب و حامی و مدافعی توانمند خردمند قدرتمند نداشته باشد ، شما حق دارید که بر این دیوار نازک بی اعتبار بتازید و بکوبید و یقۀ تنها میراث گهوارۀ دانش را بگیرید.
* از زمان فردوسی در دو دورۀ سامانیان و غزنویان تا امروز ، و ازسال 1313 هجری خورشیدی به بعد که شعر معروف او بر سر در وزارت آموزش و پرورش حک شده است ، ما ایرانیان نتوانسته ایم جمله و یا شعری دیگر جایگزین بیت زیر کنیم : وقتی وزارتخانه ای ولی نعمتی مستقل و قدرتمند نداشته باشد ، طبیعی است که عده ای خارج از آن نیت ورود و حضور در آن را بیابند
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
خود این یعنی بی هویتی و بی معنایی . مهم نیست که ما به فردوسی و حافظ افتخار کنیم ، آنچه که اهمیت دارد این است که در طی این همه سال ، چند فردوسی و حافظ خلق شده است ؟ فراموش نکنید که جامعه و خانواده در این بی نصیبی تولد چهره ای جدید ، سهم و اثرش بیشتر از معلمی است که حداقل در این چهار دهه شیر بی یال و دُم گردیده است.
باور کنید آموزش و پرورش فقط در معلم ، خلاصه نمی شود . فضای کلاسی درس از لحاظ استاندارهای معقول برای ظرفیت آموزشی ، محتوای کتب درسی و تعداد و حیطۀ آنها ، مؤلفین کتب درسی ، تکنولوژی آموزشی ، مراکز تربیت معلم ، نحوۀ انتخاب مدیران مدارس و مدیران کل استانها ، شایستگی و یا عدم لیاقت نمایندگان مجلس استانها ، وزیری که در مسند می نشیند ، خردجمعی اولیای دانش آموزان ، رسانه ها و....
همگی در کمیت و کیفیت آموزش کشور دخلیند. به جای محکوم کردن معلمان ، گوشه های متزلزل آموزش و فرهنگ را با وجدان و انصاف خود بگیرید که تمامی کشورهای پیشرفته از ناحیۀ این دو پیشرفت کرده اند. فراموش نکنید که نابودی این دو به مرگ اخلاقیات منجر می شود و اخلاقیات فقط در دین خلاصه نمی شود.
ظاهرا عده ای به دنبال کوچک ترین جرقۀ خطا و لرزش در مدارس هستند تا ادارۀ آن را برعهده بگیرند. اما یادمان باشد که این جرقه ها گاه باعث آتش سوزی شده و هر نوع احتمال پایبندی و دل سپاری به ارزش ها و هنجار ها را برای دانش آموزان ، به خاکستر تبدیل می سازد.
آنچه را که شما مردان دین و یا انتظامی و..... به دلیل کارشناس مسایل آموزش و پرورش نبودن ، خطرات جدّی برای امور ایدئولوژیک و امنیت جامعه می خوانید ، یک نیاز الهی برای بهانۀ زیستن است. یعنی سرور و شادی . مگر انبیا خود نی نمی نواختند ؟ موسیقی نیاز درونی هر انسانی است حتی برای متعالی شدن . منتهی انتظار تشخیص سره از ناسره از کودکی که به سن تمیز و بلوغ نرسیده است ، انتظاری خارج از ظرف است.
می توان همانند تمامی کشورها ، با گذاشتن درس موسیقی در مدارس ، هم غذای روح آنان را تأمین کرد و هم نجابت و اصالت موسیقی را به آنها آموزش داد. همۀ ناگواری های جامعۀ ما در سایۀ عدم آموزش است. کودکی که صوت و نت واره ها و نشانه ها و واژه های سرعت و لحن اجرا و گونه های موسیقی و اصطلاحات آهنگ سازی را فرا بگیرد ، خود مهارت انتخاب موسیقی اصیل و پرمغز و معنا را درخواهد یافت. و گرنه با نام های جذابی چون کلیپ زیرزمینی ، حس کنجکاوی او تحریک گردیده و به راحتی با سیر در فضای مجازی ، بدان دسترسی خواهد یافت. بجای تهدید و ارعاب کودکان و حس مجرم بودن را در آنها تقویت کردن که حس گنهکاری را هم تحریک می کند ، به آنان علم موسیقی را بیاموزید تا به نشاط و شادی دست یازند و از تأثیر مثبت آن در پیشرفت درسی بهره برند و هم روح و روانی سالم داشته باشند.
عوامل درون و برون سازمانی نظام آموزشی به هنگام هر نوع رخدادی در مدارس ، به اشتباه نخست دنبال مجرم و یا مجرمین می گردند و سپس با اعلام مجازات آنان ، انتظار فراموش شدن موضوع را دارند،اما در چنین شرایطی به دلیل عدم بررسی علل و ریشه های رفتار ناخوشایند ، نه دانش آموزان و اولیای آنها و نه اولیای مدارس ، برای تضمین عدم تکرار آن رفتار ، بیمه نمی شوند. چون ما بجای بررسی و جستجوی راهکار ، مسأله و یا معضل را پنهان می سازیم ، اما دیری نمی گذرد که جرقه هایی از تکرار همان رفتار در مدرسه و شهری دیگر ، از زیر خاکستر مدفون شده ، بیرون می جهد.
ما فقر استفاده از دانش کارشناسان کشور را ابتدا باید بپذیریم و سپس برای حل این بحران عمیق ، برنامه ریزی نمائیم. در کشورهای گوناگون ، از توان اساتید علوم مختلفی چون جامعه شناسی و روانشناسی و علوم تربیتی و.......، فقط برای تدریس در دانشگاه ها استفاده نمی کنند، بلکه از مهارت و دانش و تجربۀ آنان در تمامی سازمانها و مؤسسات تولیدی ، توزیعی ، تعاونی و خدماتی و آموزشی کشور ، استفاده می نمایند و برای همین دائما حرکت رو به جلو و فزاینده ای در هر بُعد زندگی دارند. پیشرفت آنان به دلیل استفادۀ بهینه از دانش کارشناسان است و عقب ماندگی و درجازدن ما نیز به دلیل نادیده گرفتن آنان است.
همکاران بزرگوار ، هوشیاری و بیداری من و شما یعنی مقدس شمردن حریم صنفی . واکنش ما به تبعیت از شعور متعالی مان باید نسبت به هر موضوع حساسی در مدارس ، توأم با درایت و دقت نظر باشد و وحدت و همدلی ما یعنی تداوم ارزشمندی و منزلت ما.
جا دارد از سوز و احساس همکاران بزرگواری که نگران مرگ حتمی شادی در مدارس بودند و دست به قلم شدند تقدیر و تشکر نمایم و دور از انصاف است در این بین از مدیر محترم سایت صدای معلم ، در انعکاس مناسب واکنش های انجام شده نسبت به جامعۀ فرهنگیان و دانش آموزان ، قدردانی ننمایم.
سپاس و سپاس.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
معیشتی خود هست که رسالت خود
را فراموش کرده است، طبیعی است
که میدان برای طمعکاران بماند.
زندگی فردی هم چنین خصلتی دارد. وقتی به یک بعد آن بیشتر توجه کنید از ابعاد دیگر غفلت
می ورزید. ما معلمان باید بهتر از دیگران دید و بینش چندوجهی داشته باشیم تا از در قالب قرار گرفتن پرهیز نماییم. انقباض تفکر و عمل
نتیجه اش دگماتیسم است و متأسفانه خرد و هوشیاری قربانی می شود. وخامت اوضاع معیشت بخشی از تنگناهای نظام آموزشی ماست ، اما همه ی آن خیر. تشکر
همکار محترم دبیرم، سپاسگزارم.
هستند. نظر وفکر آنان برای ....
چون سمی است که مانع رسیدن
اونهابه منافع دنیوی می شودو
متاسفانه خودکارشناسان هم این
راپذیرفته و تسلیمند
کارشناسان و اهل فن هم همانند خیلی از نعمات الهی برای خیر و برکت بندگان خداست. سهل انگاری در این حیطه به ضرر ملت و دولت است.
هر پدیده ای در جامعه، نسخه ی امنیتی و یا تنبیهی
ندارد. اهل فن باید جوانب کلی هر پدیده را بررسی نمایند. مثلا بنده اهل فن نیستم ، اما چون
جامعه شناسی خوانده ام ، به این واقعه علیرغم عدم تأیید محتوا، کاملا عادی می نگرم.
به طور طبیعی انسان از هر چیزی که بازداشته شود با لجاجت و کنجکاوی بدان میل پیدا می کند.
برای من ریشه های عمل و نتایج برخورد مهم است نه رفتار.
در نام گذاری های خود در فضای مجازی چون زیرزمینی، باید هوای کودکان و نوجوانان را هم داشته باشیم ، چون آنها هم بدان دسترسی سهلی دارند. تشکر
شده است ؟
با این اوضاع قراره به کجا برسیم؟
ما امروز تاوان غفلت های دیروز والدین و مسئولان را می پردازیم. این فقط یک زنگ خطر بود و خوشبختانه اتفاق ناگوارتری نیفتاده است. باید برای مخاطرات بعدی هوشیار، بیدار و مسلح شویم.تشکر
می کند مگر آموزش وپرورش ماچنین نیست؟
کدام بخش درنظام آموزشی تاحال برجسته و اثر گذار بوده است؟
چهل سال ، شوخی نیست چهار دهه از عمر هر یک از ماست. به طور تقریبی یعنی یک دوم زندگی یک فرد. غفلت پدیده ای چهل ساله نیست و گر نه تاوان سنگینی باید پرداخت.
منتظر شرایط بدترتر بنشینیم. طبیعی است سقفی که چکه می کند اگر تعمیر نشود ، بر سر آدمی نازل می شود. تشکر
بچه هاهم یادنمی گیرند.اخلاق واصول آن توسط همین مدعیان دین سست شده وبینواکودکان
بلاتکلیف رهایند. دبیران پرورشی نیزهم پیمان
همان مدعیان دین هستندوکاری درخشان تراز آنها
انجام نمی دهند.
نظام سیاسی باید بیشتر از این بر روی خانواده ها سرمایه گذاری نماید. این سرمایه گذاری فقط بعد مذهبی و اعتقادی نیست، ما معنا و هویت ایرانی و فرهنگ خودی را از دست داده ایم.
ما خودباوری و اعتماد به خود و غیر را از دست داده ایم و........ تشکر
حیف ات می آید موضوع رارهاکنی، پس دوباره
می خوانی، این بارنکات ریز وعمیق وواقعی زیادی
ازآن بدست می آوری.
سهم خانواده را کسی نمی بیند، ازنعمت کارشناسان
استفاده نمیشود،نقشه هایی برای به دست آوردن آ.پ توسط روحانیت در خیال است، فرهنگیان بدون وزیرند، و........ همه واقعیت دارد.
خانم امامی دست مریزاد
اگر محتوا غنی باشد و بیانگر واقعیت ، جذابیت
لازم برای خواندن را خواهد داشت. برخی قادرند رمان هزار صفحه ای را در یک روز مطالعه کنند.
به توانایی های خود کم لطفی نکنید.تشکر
و با عرض پوزش ، سطر اول واژه ی 'موضوع "
صحیح می باشد. تشکر
همکار محترم در نظر بالا هم اشاره کردم، فردی که مطالعه می کند به محتوا می اندیشد نه همانند دانش آموز به حجم مشق!!
شرمنده موضوع ایجاب کرد که بیشتر نوشته شود و در دو بخش ، اثربخشی خود را از دست می داد.
بزرگ ترین حسن سایت صدای معلم ، واداشتن افراد به مطالعه است ، کسانی که در غیر آن مطالعه ندارند.
نیک می دانید که امر تعلیم و تربیت و مصیبت نظام آموزشی ما بیشتر از این دردنامه دارد. باز چشم سعی می کنم زیاد ننویسم ، هر چند که به حساسیت و نوع موضوع بستگی دارد. از همراهی تان سپاس.
می خورم!! چگونه اجازه دادیم ما را
به این وضعیت گرفتارسازند؟
شرایط بجای بهبود واصلاح، رفته
رفته وخیم تر هم می شود؟
از کارشناسان و متخصصان سخن
گفتید، آنان باید بهای سنگینی برای
سکوت خود به نسلهای آینده بپردازند!!
باورکنیم دراین کشورنمک گندیده است!!!
همه ی ما در حد یک هموطن ، در جای خود و بجای خود مقصریم. باید اندیشید رسالت امروز ما چیست ؟! نالیدن و مظلومیت که نتیجه ای نداشت. تأسف خوردن صرف هم ثمری نداشت پس باید بیشتر بیندیشیم. تشکر
خدمات ارزندۀ آموزش دهندگان را با چنین قضاوتی
لطمه می زنید. تشکر
برخی از ما بدجوری شمشیرکش ارزش ها و هنجارهای لازم برای روابط اجتماعی شده ایم
و بدون آن که متوجه باشیم تر و خشک را با هم
می سوزانیم. بهتر است همه ی ما مراقب گفته ها و نوشته های خود باشیم. تشکر
امید که هر کس چون شما قابلیت های فردی خود را بشناسد و انجام امور را برحسب توانایی های واقعی خود بپذیرد. یعنی شایسته سالاری. تشکر
چشم
مسئولیتی
امید این ماه بهانه ای برای نوبینی و نواندیشی
همه ی ما شود.
ما در جامعۀ خود به تعامل استاد - دانشجویی ، حتی در مقام معلمی، بسیار نیازمندیم. متأسفانه اساتید محترمی که مطالب شان مستقیم و یا غیرمستقیم از طریق کانالها و دیگر سایت ها در این سایت استفاده می شود با خوانندگان تعامل ندارند و برای همین در ارتباط یک سویه نمی توان به تولید دانش و یا نظر و باور جدید رسید، لذا فرهنگ بارور نمی شود و ایستایی در جامعۀ ما بیش از حد تحمل و انتظار وجود دارد .
ما به تعامل افکار و دیدگاه یکدیگر شدیدا نیازمندیم.
گفتگو در شرایط مصاحبه یک طرفه در جامعه ما نتایج مطلوبی ندارد و بیشتر حالت سخنرانی دارد. تشکر
اول آن که هدف یادداشت از اهل فن ، من و شمای معلم هستیم در برابر گفته ی آقای قرائتی که بیان کرده اند حوزه باید معلم تربیت کند و یا آقای قدوسی که معلمان را دلسوز نمی شناسند.
دوم ، در متن بالا بنده به کارشناسان خارج از نظام آموزشی اشاره کرده ام. به اساتید محترم
دانشگاه ها و کسانی که دکترین رشته های
گوناگون را دارند. تشکر
جناب آقای دکتر حسینی،
زکات علم نشر آن است. در جایی نوشته نشده است
زکات علم آدرس دادن دانش از نوع امام محمد غزالی است. حضور این گونه ی شما در سایت برای ما خوانندگان نظرات ذیل یادداشت ها، خسته
کننده ، آزاردهنده و غیرقابل استفاده است. اگر بجای ذکر اسامی گوناگون برای خودتان و اشاره به
آدرس دستمایه ی علمی تان ، پارگراف هایی را با عزت نام خود مرقوم نمایید ، به عنوان یک کارشناس بیشتر مفید فایده می گردید. عاجزانه از شما کمافی السابق تقاضا دارم ، آدرس ندهید و به بحث و گفتگوی مفید بنشینید. هدف ما در این سایت فقط عرض اندام کردن نیست ، بلکه تعامل و گفتگو و نقد و بحث مفید برای ارتقای سطح دانش و آگاهی است. لطفا با ما همسو شوید تا بیشتر از
معلومات تان بهره بریم. سپاس و عزت زیاد.
همکار محترم ، بنده در کل خطاب به آقای دکتر
نوشته ام. لطفا آدرس ندهید ، مفاهیم و مطالب
را به اشتراک بگذارید، حال شما و یا خود ایشان.
تشکر
جالب آن که در کشور هلند تأثیر موسیقی کلاسیک موزارت بر ای افزایش میزان شیر دهی گاو و در کشور ترکیه بر روی مرغ ، برای افزایش تعداد تخم مرغ ، به طور تجربی ، اجرا می شود.
تأثیر موسیقی بر روی میزان یادگیری دانش آموزان
و حتی دانشجویان نیز بررسی و اثبات شده است.
پس نعمت و رحمت الهی را حیف نسازیم. اگر برنامه ریزی ما اصولی باشد ، کودکان مسیر درست را خیلی کمتر گم می کنند. معصومیت کودکان را
پاسداری دلسوز باشیم.
وقتی که مدیر بیست و هشت سال سابقه به خاطر 4500 تومان از بیست و چهار بچه کلاس دوم ابتدایی اثر انگشت می گیرد و کار پلیسی می کند به نظر شما نیاز نیست با این مدیر از سوی مسئولین برخوردی صورت بگیرد.
حتما جواب خانم امامی تشویق این مدیر است.
همکار محترم ، با قضاوت خود ثابت نمودید که با
قلم و فکر بنده آشنا نیستید.
دخالت شاخ و دم ندارد، توسط هر فرد و نهاد و سازمان و شخصیت و مقام و.... می تواند اِعمال
گردد. آنچه که شما اشاره نمودید جهل و بیسوادی
یک مدیر ناتوان در مدیریت است نه دخالت. ، ولی کارش کمتر از پلیس بازی دیگران نیست. امنیت و آرامش در مدارس در حد و اندازه ی خانواده ها و حتی بیشتر از آن برای کودکان لازم و ضروری است.
و هم معلم خوب داریم و هم.... شامل تمامی اولیای مدرسه می شود، فرق نمی کند.
وظیفه ی شمای همکار شاغل هم انعکاس چنین موارد است، بنده شش سال است بازنشسته ام و از آنچه که در مدارس می گذرد بی اطلاعم.
شما می توانستید بحای قضاوت نسبت به بنده و سایر همکاران ، پیشنهاد نوشتن یادداشتی برای چنین موضوعی می دادید، من از خدایم هست همکاران برایم سوژه های جاری و ساری را معرفی نمایند. اتهام زنی در این سایت و یا بهتر است بگویم قضاوت ضدارزشی در مورد نوع تفکر و باور
همکاران صدای معلم ، رویه ای معمول و عادی گردیده است.
همکار بزرگوار ، هر نوع زشتی و پلیدی و پلشتی برای محیط آموزش نازیباست ، حال از سوی وزیر باشد یا وکیل ، مدیر کل باشد یا مدیر مدرسه، معلم باشد یا سرایدار و........
محیط مدرسه قداست اش از معلم هم بیشتر است، اگر اشتباه نکنم وصیت ثقة الاسلام بود که مزار مرا
دانش آموزان ، صوتی دلپذیر برای من تا روز قیامت باشد.
کسی حق ندارد امنیت و آرامش مدرسه را به هم زند.
همکار محترم ، می دانید در کلاس همیشه توجه دانش آموزان را به چه چیز جلب می کردم، باز بودن در مدارس و قداست امنیت در عدم نگاه و یا نیّت چپ احدی نسبت به تعرض و جسارت نسبت به مجموعه ی آن اعم از اموال و جان و .......
امروز این دیوار اعتماد شکسته شده است و اگر دقت کنید در مدارس بعد آغاز کلاس ، بسته است، چرا؟ زمان تحصیل و اشتغال ما در باز می ماند و اتفاقی نمی افتاد.چشم اگر توانستم راجع به دریافتی های مدیران برای انجام وظایف خود و یا تأمین سرانه ی مدارس، ولو مطلبی کوتاه
می نویسم. بنده بجای تشویق چنین مدیری، نه تنها توبیخ نمی خواهم ، بلکه اخراج می طلبم چون ایشان اصلا و ابدا دو دانش لازم برای مدیریت مدرسه یعنی روانشناسی و جامعه شناسی را بلد نیستند.لطف نمایید موضوعات مدنظرتان را مرقوم نمایید تا بزرگنمایی و برجسته سازیم.
تقاضا دارم بدون شناخت ، هرگز قضاوت ننمایید ، قدری تلخ است. تشکر و سپاس برای دلسوزی تان.
دین از سیاست جدا نیست. قبول .به شرط آن که سیاست از دین پیروی کند وتابع آن باشد.
اتفاقی که در کشور ما رخ داده این که همه چیز ازجمله دین وتعلیم وتربیت را قربانی سیاست کرده ایم. از دیگر سوی توجه نداریم که خداوند هستی در پذیرش اصل دین هیچ اکراه واجباری قرار نداده وبه پیامبرش اجازه نداده که با مخالفان حتی سخن تند بگوید.
حتماً یک عده از پیامبر خدا برحق ومقربترند.
البته بنده نظر خود را عرض نکرده ام ، اعتقاد نظام را عرض کرده ام. عالم سیاست بر سه رأس زر و زور و تزویر تشکیل شده است که دین و مذهب می بایست از آن عاری باشد. شدت تأثیر سیاست
تحت الشعاع قرار دادن هر پدیده و حقیقت است. لذا مرزی زیاد متقن و سالم نیست. تشکر
جناب آقای پورسلیمان،
هر چند از هم اندیشی و تبادل افکار با خوانندگان
بزرگوار بسیار خرسندم ، اما خداوکیلی برای تقبل
زحمت مطالعه و درج آنها توسط حضرتعالی، چون همیشه رنجورم. لذا از خدمات و زحمات شما مدیر محترم ، بی نهایت سپاسگزارم.
با آرزوی سلامتی روزافزون.
خانم امامی
از محبت شما سپاسگزارم .
مسئولیتی است که پذیرفته ایم و باید آن را انجام دهیم .
پایدار باشید .
عده ای از همکاران ، غرض از حضور روح موسیقی در مدارس ، به اغراضی چون رقص و ..... اشاره
می نمایند.
همکاران محترم ،
هر چند رقص خود نیز هنر است اما حداقل مدارس ما محل آموزش آن نیست. با مخلوط کردن برخی از مفاهیم و یا کم ارزش کردن اهمیت شادی، بحثی را که نیازمند نظرات و بررسی های کارشناسان توانمند است ، با نظرات شتاب زده و یا هیجانی خود، خدشه دار نسازیم. بدون مطالعه در مورد مفهوم شادی، قضاوت های شلاق کش هر یک از ما
می تواند بدان آسیب زند. شاید اساتید بزرگوار همکار سایت ، شادی را یک بار برای ما و یا
گروه های سنی ، تعریفی جامع و مانع بنمایند ، بتوانیم به توافق معنی رسیم.
موسیقی ، فقط رقص نیست و شادی فقط این دو نیست. تشکر
تعلیم و تربیت به معنای هنر اخلاقی سازی انسانهاست.
یکی از مشکلات اساسی نظریه پردازان و تصمیم گیرندگان در عرصه تعلیم و تربیت، عدم آگاهی از وضعیت جاری مدارس است.
بنده متوجه هستم که قضاوت من در مورد شما درست نیست این نکته را از این باب مطرح نمودم که حداقل یک درصد هم احتمال بدهیم که این مشکلات وجود دارد نه صرف اینکه از واقعیت های عنصر اصلی آموزش و پرورش دور باشیم.
حقیر برای حضرتعالی و تمامی کسانی که از عمق وجود برای دانش آموزان زحمت می کشند تا آنان در درس و زندگی موفق باشند احترام زیادی قائل هستم.
احتمالی که شما یک درصد ذکر نمودید ، یقین
خیلی بیشتر است. مطمئن باشید بنده چون
پژوهشگری علوم اجتماعی خوانده ام ، مطالعات
و تحقیقات را همیشه بدون استثنا با احتمال ۹۵
درصد انجام می دادیم . یعنی ۵ درصد دلایل مربوط به عوامل مداخله گر دیگر و خارج از کنترل ما بود.
شما فقط به یک مورد اشاره کردید که تجربه
نموده اید ، اما خیلی شرایط دیگر هم برای بررسی و دقت نظر ، لازم هست. تشکر
تمرکز یابید. نمی توان تمام مشکلات آموزش و پرورش را در هر موضوعی ، مربوط و یا نامربوط، مدام تکرار کرد. همچنان که در بالا نیز عرض کردم ، موضوع مورد نظر خود را پیشنهاد بدهید اما لطفا
متنی را که مطالعه می نمایید به تناسب موضوع انتظار داشته باشید. تشکر
بنده دبیری ساده بیش نیستم. با اجازه حریم
بزرگوارانی که استاد نام می گیرند را پاس بداریم
تا دانش و خرد و جایگاه اساتید دانش ورز در جامعه ، ارج و حرمت خود را حفظ کند.
از لطف شما همکار همراه سپاسگزارم.
عنوان مقاله (تعلیم و تربیت را به اهل فن واگذارید)هست.
خانم امامی عزیز،تعلیم و تربیت حدود ۴۰ سال هست دست من و شما و همه عزیزانی است که ذیل مقاله نظر داده اند...
بهتر است به جای اینکه دیگران را مقصر بدانیم در عملکرد خودمان تاءمل کنیم...
من منکر تاثیر سیاست های بیرون نیستم اما مشکل از خودمان هست...کمی بیشتر تامل کنیم...
آیا شما مطمئن هستید آموزش و پرورش دقیقا دست و من شماست ؟!! آن هم 40 سال ؟ ممکن است لطف نمایید حدود اختیارات تدریس منطبق با ذوق و علاقه و استعداد و خلاقیت شخصی خویش را با ذکر رشته تحصیلی ذکر نمایید؟ من معلم توسط دانش آموز برای گفتگوی بسیار ساده که اگر مایل هم باشید مثال می زنم به حراست هدایت می شدم. شما از کدام اختیار سخن می گوئید؟ ما با ابزارهایی چون اجرای موقتی رتبه بندی معلمان و یا سیستم غیراصولی ارزشیابی معلمان ، مگر درجه بندی نشده ایم ؟ مگر شما همکارِ دفتر پرکن با درج نمرات مستمر جهت جلب رضایت متصدی آموزشی مربوطه نداشته اید؟ مگر شما با زور مدیر مجبور به دادن نمرۀ مرزی قبولی نبوده اید ؟ و........
اما باز علیرغم همۀ این اوصاف ، او موظف است کشتی پر آب شده را به ساحل اعتلای آموزشی برساند و مطمئن باشید آنان با حداقل امکانات تا حال این مهم را عملی ساخته اند.
ما اگر در حوزه خاص علمی نظر می دهیم،باید یک پیش زمینه مطالعاتی داشته باشیم،بالاخص در حوزه دین که از حساسیت خاصی برخوردار است:(شرع مقدس در مورد موسیقی چه می گوید؟در مورد رقص چه می گوید؟و...)
و یا در حوزه تعلیم و تربیت:سهم خانواده و محیط و مدرسه،در فرایند تربیت فرد چقدر هست؟
و یا در حوزه مطالعات اجتماعی(که تخصص شماست):در یک سازمان(جامعه) مشخص،بیشترین تاثیر بر تحولات سازمان از کجاست؟
و یا در دیگر حوزه ها...
من در متن مقاله شما یک حس بدبینی نسبت به گروه خاصی از معلمان عزیز دیدم،که امیدوارم من اشتباه کرده باشم...
جناب آقای عبدا..... ، همکار محترم ،
یقین داشته باشید کلماتی که تبدیل به جملات و متن می شود با ایمان و احترام نگاشته می شود. شاید آنچه که نوشته می شود برخاسته از نظر و باور و اعتقاد شخصی باشد، اما حُسن نوشتن همین است که فرد جسارت به مشارکت گذاشتن نظرات خود را دارد. گفتگو و تفکر و نقد نتیجۀ همین تبادل فکر است.
تشکر