صحبت های آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش در جلسه مطبوعاتی روز یکشنبه 15 اردیبهشت در باره سند 2030 ( منتشر شده در فارس و ایلنا)، هر چند آمیخته به پاره ای کلیشه های سیاسی و نمایشی بود، اما نکات درخشان و واقع گرایانه ای داشت که شایسته تقدیر است.
بطحایی گفت :"مبادا برای اینکه اَنگ سند ۲۰۳۰ بخورد، خودمان را در حوزه تعلیم و تربیت منزوی کنیم." وی اضافه کرد: "خیلی از مطالب سند ۲۰۳۰ به صورت متعالیتر در سندهای خودمان داریم... گفتنیها را گفتنیتر از ۲۰۳۰ در سندهای خودمان داریم." ترجمه صریح تر حرفهای وزیر این است :
1- از سند 2030 به عنوان برچسب سیاسی استفاده می شود. خود بطحایی احتمالا از ترس انگ خوردن، حرفهای سیاسی را قاطی حرفهای کارشناسی خود می کند که نتیجه اش تناقض در گفتار است
2- ارتباطمان را با یونسکو و یونیسف نمی توانیم قطع کنیم.
3- مفاهیم آموزش و پرورش در همه جای دنیا کم و بیش مشترک است.
وزیر اعتراف می کند که بین سند 2030 و اسناد داخلی مثل سند تحول بنیادین ، تفاوت "ماهوی و کیفی" وجود ندارد. فرق 2030 با اسناد داخلی در این است که 2030 "متعالی" و سند تحول "متعالی تر" است. سند 2030 مطالب "گفتنی" دارد اما مطالب سندهای داخلی "گفتنی تر" است. اینها تفاوت کیفی و ماهوی نیستند به عبارتی فرق بین سند 2030 و اسناد داخلی فرق بین " خوب " و خوب تر" است. وزیر مثال هم می زند. دو مثال مهم وزیر ، یکی بحث آموزش " مهارت های زندگی " و دیگری " بحث " عدالت آموزشی " صرف نظر از جنسیت (دختر و پسر بودن) است. که اتقاقا چالشی ترین بخش سند 2030 و دستاویز حمله مخالفان اصولگرا به سند 2030 است( روزنامه اصولگرای جوان 16 اردیبهشت ).
بطحایی می گوید : "گسترش مهارتهای زندگی یکی از سیاستهای اصلی سند تحول بنیادین است؛ آیا چون این موضوع در سند ۲۰۳۰ اشاره شده است، حالا باید آن را کنار بگذاریم؟ اگر محتوا چندان اهمیت ندارد شکل سند چگونه هویت اسلامی ما را تغییر می دهد؟
اگر صحبت از عدالت آموزشی میکنیم، درست است که در سند ۲۰۳۰ به آن اشاره شده است اما عدالت آموزشی یکی از ارزشهای تعلیم و تربیت اسلامی است."
بطحایی افزود: "بین دختران و پسران در دستیابی به عدالت آموزشی نباید تفاوتی وجود داشته باشد و اگر کسی این حرف را زد، باید منتسب به سند ۲۰۳۰ کنیم؟ سند ۲۰۳۰ کیلویی چند است؟ ما خیلی جلوتر از سند ۲۰۳۰ این حرفها را زدیم... اگر یک جاهایی اشتراک مفهوم بین اسناد بالادستی مثل سند تحول با سند ۲۰۳۰ هست، نمیتوانیم اصل اصولی خود را کنار بگذاریم. "
دستور کار 2030 برای توسعه پایدار، مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد، 17 هدف اصلی و 169 هدف فرعی به هم پیوسته دارد. اهداف کلی سند شامل عناوینی مانند، پایان دادن به فقر ، آموزش با کیفیت ، بهداشت برای همه، مدیریت منابع آب، جلوگیری از تخریب محیط زیست ، ایجاد مسکن امن و... است. در حوزه آموزش اهدافی مانند دسترسی به آموزش پیش دبستانی، دسترسی به آموزش فنی و حرفه ای، سواد آموزی همگانی ،ریشه کنی نابرابری جنسیتی، فراهم کردن امکانات آموزشی برای معلولان، تضمین دسترسی همه به آموزش عالی ، دستیابی همه دختران و پسران به آموزش و پروش رایگان و کیفی در دوره دبستان و دبیرستان و... تعیین شده است که قرار است تا سال 2030 در همه کشورها تحقق یابد.
اگر سند را از روی "متن" و نه بر اساس تفسر و تحلیل های سیاسی نگاه کنیم، حرفهای سند همان حرف هایی است که در اسناد توسعه کشور از سند چشم انداز تا برنامه های 5 ساله اول تا ششم و اسناد بالادستی آموزش و پرورش آمده است.
حرف بطحایی درست است عنوان "سند 2030 به عنوان یک انگ درآمده" و اینکه : "ما خیلی جلوتر از سند 2030 این حرفها را زدیم." اما خود بطحایی احتمالا از ترس انگ خوردن، حرفهای سیاسی را قاطی حرفهای کارشناسی خود می کند که نتیجه اش تناقض در گفتار است. بطحایی در مصاحبه ها وقتی یک گزاره قطعی بیان می کند بلافاصله با گفتن (البته ) و افزودن چند تبصره مخالف (دیسکلایمر ) از خودش سلب مسئولیت می کند. نتیجه این که جمع جبری حرفهایش معمولا معادل صفر و خنثی است.
بطحایی می گوید: "حساسیت روی سند ۲۰۳۰ تنها به دلیل محتوای سند ۲۰۳۰ نیست بلکه به خاطر این است که هدف اصلی این اسناد، تغییر هویت اسلامی ما هست."
اگر محتوا چندان اهمیت ندارد شکل سند چگونه هویت اسلامی ما را تغییر می دهد؟ حرف های پَرت دیگری هم می زند، نمونه اش نظریه پردازی در باره منشا اسلامی تئوری های تعلیم و تربیت قرن 19 اروپا . خیلی خوب است که وزیر یا معاون او آقای کمره یی که به گفته بطحایی جژء هیات سه نفره تنبیه اداری مجریان سند 2030 است ، با صدور بخشنامه ای وزارتی تکلیف مدیران در سطوح مختلف را روشن کنند و دقیق و مستند بگویند کدامیک از اهداف اصلی و فرعی سند 2030 با اسناد داخلی آموزش و پرورش مغایر است و کدام فعل یا ترک فعل در ارتباط با سند 2030 تخلف اداری محسوب می شود؟
نظرات بینندگان
من خودم در رساله دکترایم به این مطلب پرداختم که همین روشهای تدریسی که بر یادگیری گروهی تاکید دارند و بشدت در غرب رایج هستند و غربی ها در این توهم هستند که نظریه پردازانی همچون دیویی و پیاژه و ویگاتسکی بنیانگذاران این روش ها هستند از روش های تدریس اندیشمندان ایرانی همچون ابن سینا نشات می گیرند. اما همانطور که در یکی از مقالاتم تشریح کرده ام متاسفانه بنظر میرسد....با فراگیر شدن این روشها در کلاسهای معلمان در مدارس و دانشگاه ها بشدت مخالف است چرا که معتقد است این روشها نهایتا به دموکراسی می انجامند که به مصلحت نظام نیست!. برای همین هم من و روش تدریسم را که بر مبنای آیه شریف "وامرهم شورا بینهم" و برای مصلحت و حفظ اسلام در عصر حاضر طراحی کردم دفن کردند.
بیشتر بنویس