در دنیا هیچ کاری سختتر از صداقت و صمیمیت نیست، هیچ کاری هم آسانتر از تملق و چاپلوسی.
در صداقت و صمیمیت، حتی اگر یک درصد دروغ و تزویر باشد، فوری نغمهی ناسازش بلند میشود و کار را به رسوایی میکشاند. برعکس، اگر همهی حرفها تا نقطهی آخرش دروغ و تزویر باشد، مثلِ نغمهی گوشنواز به دل مینشیند و لذت میبخشد.
چاپلوسی، هرچقدر هم که نتراشیده و زننده باشد، دستِکم نیمی از آن همیشه به نظر حقیقت میآید. ربطی هم به موقعیت اجتماعی آدمها و این طبقه و آن طبقه ندارد، همه را دربرمیگیرد. حتی یک راهبه را هم میشود با تملق از راه به در کرد. آدمهای معمول که جای خود دارند.
داستایوفسکی
کتاب: جنایت و مکافات
***
« روند انتخابات و نیز رفتارشناسی احزاب و گروه های سیاسی در 45 سال اخیر نشان می دهد که همیشه الفبای ریل گذاری توسعه با « توسعه سیاسی » بوده است و خبری از « توسعه ی فرهنگی » نبوده است .
وقتی وقایع و اتفاقات زمان شاه در پیش از انقلاب را زیر ذره بین و رصد قرار می دهیم به یک نتیجه می رسیم که توسعه ی اقتصادی بدون توسعه فرهنگی منجر به مسائلی شد که پیش آمد و اکنون در این وضعیت به سر می بریم .
گفته می شود انقلاب سال 57 هم از جنس انقلاب فرهنگی بوده است .
در حال حاضر به نظر می رسد کشور اساسا از ریل توسعه و حتی برنامه های تعریف شده ای که حاکمیت برای خود تعریف و تایید کرده عقب افتاده و خارج شده است .
آیا « جبهه ی اصلاحات » و یا جریان اصلاحات در جمهوری اسلامی برنامه و یا اولویتی برای ریل گذاری واقعی و غیر شعاری در توسعه ی فرهنگی و یا انسانی دارد ؟
با توجه به این که در 4 دهه ی گذشته نیز معمولا ضعیف ترین و صریح تر بگوییم ؛ بی عرضه ترین فرد برای تصدی وزارت آموزش و پرورش تعیین شده است .
چیزی که تاکنون دیده ایم و تشکل هایی هم شما اشاره کردید ؛ افکار عمومی معلمان تا جایی که من رصد می کنم این را می گویند که یک انتخاباتی برگزار می شود و همین که پیروز شدند بلافاصله پست ها و مناصبی را بین خودشان تقسیم می کنند و همه چیز تمام می شود ! پرسش مهم و استراتژیک در این گونه موارد آن است که آیا این کار گروه و نیز افرادی که مسئولیت هایی را در شاخه ها و کمیته های مختلف بر عهده گرفته اند ؛ حامل و حاوی « سرمایه اجتماعی » لازم و کافی هستند که جامعه ی هدف به آنان اعتماد کنند و « کنش مورد انتظار » را تحقق بخشند ؟
در واقع آن توسعه ی انسانی و یا فرهنگی که به معنای واقعی باشد کاملا به حاشیه می رود .
در واقع ؛ تغییر دولت و مناسبات قدرت در حوزه دولت و آموزش و پرورش به تغییر آدم ها و چینش پست ها و تقسیم مناصب محدود و مقید می شود .
هیچ گونه رفرم و یا تحول و یا به عبارت بهتر هیچ رنسانسی در حوزه فرهنگ و آموزش رویت نمی شود .
مخاطب من در این جا و در این نشست ؛ « قدرت » مستقر است و شما هم در ساز و کاری می خواهید در بخشی از قدرت سهیم شوید و طرح پرسش صدای معلم ناظر بر این وضعیت می باشد » .
این ها بخشی از پرسش هایی هستند که من به عنوان مدیر صدای معلم شنبه 19 خرداد و پیش از اعلام کاندیداهای ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان در نشست خبری جبهه اصلاحات مطرح کردم . ( این جا )
اما از پاسخ های ارائه شده در نشست قانع نشدم .
جالب و قابل تامل است که این خبر توسط خانم نرگس ملک زاده در گروه تلگرامی خبرنگاران حوزه ی آموزش و پرورش اطلاع رسانی شد و فقط من در آن نشست حضور پیدا کردم و تنها رسانه ای هم که در حوزه آموزش و پرورش پرسش مطرح کرد رسانه « صدای معلم » بود .
در این جا باید با صراحت تاکید کنم در میان شش کاندیدای موجود تنها کسی که می توان به «صداقت » او باور داشت ؛ بدون تردید « مسعود پزشکیان » است .
کارنامه و پیشینه ی او قابل دفاع است ضمن آن که فرد باسواد و مجربی است که دارای قدرت بیان قابل قبول و منطق اقناع می باشد .
سه شنبه 22 خرداد علی عبدالعلی زاده رئیس ستاد انتخاباتی مسعود پزشکیان ، محمد بطحایی وزیر پیشین آموزش و پرورش را به عنوان رئیس کارگروه فرهنگیان اعلام کرد .
عبدالعلیزاده همچنین درباره ساز و کار انتخاب رئیس کارگروه فرهنگیان گفت: در کارگروه فرهنگیان به صورت کاملاً مردم سالارانه، درون جامعه فرهنگی کشور بر اساس ساختار سازمانی که تشکلهای داخلی این قشر دارند، رای گیری کردند و یک نفر را به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی خود رسیدند و جناب آقای محمد بطحایی را انتخاب کردند و من نیز با افتخار حکم فعالیت ایشان را صادر کردم .
به عنوان فردی که نزدیک به سه دهه کار رسانه ای کرده و و نیمی از این زمان را هم در فعالیت های حزبی و تشکیلاتی گذرانده ام واقعا متوجه عبارات و کلمات به کار برده شده توسط آقای عبدالعلی زاده نشدم .
آن کار گروه فرهنگیان با چه ساز و کاری انتخاب شده اند ؟
موازین و معیارهای دموکراتیک برای رای گیری چه بوده اند ؟
منظور از تشکل های داخلی کدام ها هستند و آیا این تشکل ها چند درصد از جامعه فرهنگیان کشور را نمایندگی می کنند ؟
آیا به جز آقای بطحایی افراد دیگری هم مطرح بوده اند ؟
پرسش مهم و استراتژیک در این گونه موارد آن است که آیا این کار گروه و نیز افرادی که مسئولیت هایی را در شاخه ها و کمیته های مختلف بر عهده گرفته اند ؛ حامل و حاوی « سرمایه اجتماعی » لازم و کافی هستند که جامعه ی هدف به آنان اعتماد کنند و « کنش مورد انتظار » را تحقق بخشند ؟
به عبارت دیگر ؛ آیا جامعه ی معلمان کشور به ویژه « بخش کنش گر » آن از عملکرد محمد بطحایی در کسوت وزیر آموزش و پرورش رضایت دارند که اکنون بخواهند دوباره به او اعتماد کرده و برای او تبلیغ کنند ؟
به عنوان مثال ؛ آقای بطحایی در مورد عملکرد خویش در مورد شکایت از برخی معلمان توسط مدیران منصوبش و نیز شکایت علیه صدای معلم در زمان وزارت ایشان چه پاسخی دارند ؟ ( در این مورد و سایر موارد گزارش ها ، یادداشت ها و مطالب مبسوط و مستندی وجود دارند که در زمان وزارت ایشان پاسخی نگرفتند ).
در خبری که منتشر شده ؛ « اعضای شورای سیاست گذاری ستاد فرهنگیان مسعود پزشکیان » معرفی شده اند . ( 1 )
ترکیب غالب متشکل این شورا را ستادی های پیشین تشکیل می دهند که در سمت ها و پست های مختلف وزارتخانه کار کرده اند .
قصد ورود موردی به این اسامی و عملکرد آنان را ندارم اما با قاطعیت و صراحت می توانم بگویم که این افراد کسانی نیستند که بخواهند « افتخار اعتماد » جامعه مخاطب و یا هدف را به خود جلب و جذب کنند .
تا دیر نشده است ؛ « عقل و منطق » ایجاب می کند که تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران امر در این مساله تدبیری اندیشیده و با در نظر گرفتن فضا و رویکرد کلی جامعه و این که انتخابات در این مقیاس با انتخابات شورای معلمان در مدرسه و یا تعیین شورای معاونین وزارتخانه تفاوت ماهوی دارد فرمان کشتی به حرکت در آمده را به ناخدایی آگاه و یک رهبر آموزشی بسپارند که این جا و این سرمایه اجتماعی است که حرف اول و آخر را می زند .
( 1 )
اعضای شورای سیاست گذاری ستادفرهنگیان دکتر پزشکیان :
1- علی اصغر فانی رئیس شورا و رئیس ستاد
2- محسن حاجی میرزایی
3- سیدمحمد بطحایی
4- سیدجواد حسینی
5- علیرضاکمره ای
6- علیمحمد مصلحی
7- عبدالرضا فولادوند
8- سالار قاسمی
9- فرج کمیجانی
10- حمیدرضا کفاش
11- عبدالرسول عمادی
12- سعید آگاه
13- صفر اسلامی
14- طاهره نقی ئی
15- مرضیه گرد
16- فاطمه مهاجرانی
17 رضا زینی وندمقدم ( دبیر اجرایی شورا )
مسئولین و اعضای کمیته های ستاد فرهنگیان دکتر پزشکیان:
1- کمیته هماهنگی امور استان ها:
تشکلهای فرهنگی؛ انجمن اسلامی معلمان ایران ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی، سازمان معلمان ایران و آقایان سیدجوادحسینی علیرضا کمره ای، علیمحمد مصلحی، عبدالرضافولادوند، سالارقاسمی، حمیدرضاکفاش
و جعفر پاشایی .
2- کمیته رسانه و تبلیغات:
رسول پاپایی و نمایندگان رسانه ای تشکلهای فرهنگی و جمعی از فرهنگیان جوان رسانه ای و خوش فکر
3- کمیته تحلیل، تدوین و تولید محتوا:
عبدالرسول عمادی، میرضا شفیع پور
4-کمیته دانشگاه فرهنگیان:
غلامرضاکریمی و عباسپور
5- کمیته پشتیبانی و مالی:
قاسم پوستین دوز و حسن مظفری
6- کمیته همایشها و مراسمات:
محمدداوری با عضویت نمایندگان تشکلهای معلمان و احزاب
7- کمیته بازنشستگان:
آقای پویان رئیس کانون بازنشستگان فرهنگیان
***
دقایقی کوتاه از سخنرانی ویلیام فاکنر ؛ رمان نویس آمریکایی و برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات :
گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش در بخش اسلاید خود بیانیه ای را با عنوان « بیانیه شماره یک شورای هماهنگی تشکلهای فرهنگیان با موضوع انتخابات » منتشر کرده است . ( این جا )
در این بیانیه چنین آمده است :
« بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا
آری، با اطمینان میتوان گفت رئیس جمهور محبوب حضرت آیت الله مظلوم شهید رئیسی، مشمول این آیه شریفه قرآن کریم در سوره مبارکه احزاب است. بدون تردید ؛ غلبه « فرهنگ امنیتی » بر « امنیت فرهنگی » در دولت سیزدهم یک واقعیت بوده و می باشد و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کرده و یا آن را کم رنگ کند .
رئیس جمهور پرتلاش و خستگی ناپذیر که در راه پیشرفت مادی و معنوی به مردم بزرگ ایران سر از پا نمیشناخت، بر سر عهد خود ایستاد و جان خویش را فدای ملت کرد. آن شهید بزرگ شخصیتی عالم، عامل، مخلص، خدوم و پرتلاش بود که خود را وقف محرومان و امت اسلامی نموده بود. شهید رئیسی علم و عمل را در صحنه عمل درآمیخته و هماهنگ با منویات ولی امر مسلمین جهان، مجاهدت مخلصانه نمود. او در این زمانه یک بار دیگر مشی و مرام خدمتگزاری شهید رجایی و مظلومیت شهید بهشتی را در اذهان عمومی زنده کرد و مردم چه زیبا در وصف او گفتند: «رئیسی همچون رجایی، بهشتی شد.»
او که خود یک معلم وارسته و آراسته به فضائل اخلاقی بود در همه ابعاد و برای همه اقشار جامعه از جمله معلمان و فرهنگیان اسطوره شد .
خدمات او در حوزه تعلیم و تربیت در تاریخ ثبت شد. او بود که مردانه و استوار برای ارتقاء نظام آموزشی کشور قانون ۱۱ سال معطل مانده رتبهبندی معلمان را علی رغم فشارها و تنگناهای مالی که دولت با آن دست و پنجه نرم میکرد به تصویب رساند و عملیاتی نمود. او رئیس جمهوری بود که پس از سالها شخصاً در جلسات شورای عالی آموزش و پرورش شرکت کرد و به معلمان این پیام را مخابره نمود که من برای معلمی و معلمان ارزش قائل هستم. با کمک او بود که جایگاه آموزش و پرورش در برنامه هفتم توسعه ارتقا یافت با حمایت او بود که سند تحول بنیادین که به قول مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در دولت گذشته در کمدها و کشوهای مدیران خاک میخورد را بیرون آورد و عملیاتی نمود. با اراده او بود که نقشه راه سند تحول بنیادین در هفتههای آخر عمر شریفش در محضر مقام معظم رهبری توسط وزیر خدوم آموزش و پرورش جناب آقای دکتر صحرایی رونمایی و رسانهای شد.
ما اعضای تشکلهای فرهنگیان، همسو با همه معلمان ایران اسلامی قدرشناس تلاشهای بیمنت و خالصانه رئیس جمهور شهیدمان هستیم و برای او برترین رتبههای بهشتی را آرزومندیم.
اما جهاد مخلصانه او ادامه دارد معلمان شریف در کنار سایر آحاد جامعه با حضور پرشور در انتخابات پیش رو ضمن خلق حماسهای دیگر، همچون حماسه بدرقه شهدای خدمت،در پای صندوقهای رای، پرچم شهید رئیسی را به مدیر انقلابی و با لیاقت دیگری خواهند سپرد تا با تلاش همه جانبه راه خدمت به محرومان ادامه داشته باشد .
حتما مطالبه قاطبه فرهنگیان از رئیس جمهور آینده تداوم راه رئیس جمهور شهید و بلکه تعالی آن مسیر در ارتقا همه جانبه آموزش و پرورش است نگاهی که آموزش و پرورش را اولویت اصلی خود بداند ،برای ارتقا منزلت و معیشت معلم برنامه داشته باشد و به منویات و دغدغه های مقام معظم رهبری در آموزش و پرورش جامه عمل بپوشاند دغدغه هایی چون اجرای کامل سند تحول بنیادین ، افزایش جاذبه معلمی، تحول و تقویت معاونت پرورشی ، ایجاد ثبات مدیریتی، تقویت مدارس دولتی ، مهارت آموزی در مدارس و امیدآفرینی در نسل جدید.
معلمان و فرهنگیان به عنوان مراجع امین اجتماعی، نقش بیبدیلی برای به میدان آوردن مردم و ارتقاء شور و شعور انتخاباتی دارند که میبایست در این موقعیت حساس این ماموریت مهم خود را به خوبی به انجام برسانند تا یک بار دیگر دل ولی خدا و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی را خرسند کرده و پرچم امام خمینی را در سراسر کشور برافراشته نگه دارند.
نامزدهای محترم انتخابات ریاست جمهوری روش و منش اخلاقی شهید خدمت، دکتر رئیسی را در جریان تبلیغات و مناظره های انتخابات الگو قرار داده تا کام مردم تلخ نگردد و نیز حامیان نامزدها از بداخلاقی و تخریب سایر رقبا خودداری نمایند و صرفا به معرفی و تبیین برنامه های نامزد مورد نظر خود بپردازند » .
نخستین پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم آن است که این « شورای هماهنگی تشکلهای فرهنگیان » به صورت دقیق و شفاف متشکل از کدام تشکل ها بوده و آیا این تشکل و شورای هماهنگی مربوطه از وزارت کشور مجوز فعالیت دارند ؟
آیا تشکل های منتقد و یا مخالف هم می توانند نظرات و یا دیدگاه های خود را به همین سیاق در پرتال وزارت آموزش و پرورش منعکس کنند و یا محتوای آن را نقد کنند ؟
بدون تردید ، از دست دادن بالاترین مقام اجرایی کشور به همراه چند نفر دیگر بر این سیاق قطعا موجب تاسف و تاثر است . این که رئیس جمهور یک کشور و چند نفر دیگر سوار بر وسیله ای شوند که حدود نیم قرن از عمر آن گذشته و سایر پرسش هایی که مجال طرح آن ها در این گزارش نیست .
اما این مساله و نحوه درگذشت این افراد موجب نمی شود که نقد و یا نظری در مورد عملکرد دولت سیزدهم در 3 سال گذشته صورت نگیرد و بر روی همه چیز هاله تقدیس و تقدس کشیده شود .
آیا عملکرد دولت سیزدهم مورد قبول و پذیرش چند درصد جامعه ی ایران بوده است ؟
آیا در حوزه آموزش و پرورش و مسائل مرتبط با آن چند درصد معلمان و سایر ارکان تعلیم و تربیت از عملکرد مسئولان و مقامات مستقر رضایت دارند ؟
در این بیانیه گفته شده است :
« معلمان شریف در کنار سایر آحاد جامعه با حضور پرشور در انتخابات پیش رو ضمن خلق حماسهای دیگر، همچون حماسه بدرقه شهدای خدمت،در پای صندوقهای رای، پرچم شهید رئیسی را به مدیر انقلابی و با لیاقت دیگری خواهند سپرد تا با تلاش همه جانبه راه خدمت به محرومان ادامه داشته باشد » .
آیا این نوع ادبیات و استفاده از برخی کلمات و کدها نوعی تبلیغ به نفع برای برخی کاندیداها نیست ؟
در بیانیه فوق از عبارت « مطالبه قاطبه فرهنگیان » استفاده شده و چند درخواست را مطرح کرده اند .
چگونه و با چه ساز و کاری فهمیده اند که اکثریت فرهنگیان با این محورها موافق هستند ؟
بدون تردید و همان گونه که « صدای معلم » در گزارش های پیشین خود مرتبا به آن اشاره داشته است ؛ « نارضایتی فراگیر معلمان » یک مساله انکارناپذیر بوده و به نظر می رسد در این دولت افزایش یافته است .
بدون تردید ؛ غلبه « فرهنگ امنیتی » بر « امنیت فرهنگی » در دولت سیزدهم یک واقعیت بوده و می باشد و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کرده و یا آن را کم رنگ کند .
بدون تردید ؛ نخستین مطالبه ی جدی فرهنگیان به ویژه کنش گران مدنی در حوزه آموزش از دولت چهاردهم ، بیرون فرستادن افرادی از حوزه های ستاد و مراجع و مراکز تصمیم گیر است که نقش اولی را در ترسیم وضعیت موجود ایفا کرده ، برای منتقدان پرونده سازی کرده و در این مدت در مورد عملکرد خودشان پاسخ گو نبوده اند .
مدیرانی که تنها هنرشان ، « یکدست سازی » بوده است .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز شنبه 19 خرداد نشست خبری « جبهه اصلاحات » با موضوع انتخابات ریاست جمهوری در محل این تشکل واقع در خیابان زنجان شمالی برگزار گردید .
دعوت از همه رسانه ها صورت گرفته بود و گزینشی در کار نبود .
« صدای معلم » بر اساس اصل « مطالبه گری در حوزه ی عمومی » و طرح پرسش و گفتمان سازی در حوزه آموزش در این نشست حضور یافت و پرسش هایی را مطرح کرد .
آن چه در زیر می آید ؛ پرسش و پاسخ « مدیر صدای معلم » با خانم آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات و نیز توضیحات جواد امام سخنگوی این جبهه می باشد .
صدای معلم :
از خانم آذرمنصوری و همه دوستانی که این فرصت را برای طرح پرسش و گفت و شنود فراهم کردند .
چون معلم هستم و رسانه نیز در این حوزه فعالیت می کند به صورت طبیعی پرسش های من نیز در حوزه آموزش و فرهنگ خواهد بود .
خانم آذرمنصوری
روند انتخابات و نیز رفتارشناسی احزاب و گروه های سیاسی در 45 سال اخیر نشان می دهد که همیشه الفبای ریل گذاری توسعه با « توسعه سیاسی » بوده است و خبری از « توسعه ی فرهنگی » نبوده است .
وقتی وقایع و اتفاقات زمان شاه در پیش از انقلاب را زیر ذره بین و رصد قرار می دهیم به یک نتیجه می رسیم که توسعه ی اقتصادی بدون توسعه فرهنگی منجر به مسائلی شد که پیش آمد و اکنون در این وضعیت به سر می بریم .
گفته می شود انقلاب سال 57 هم از جنس انقلاب فرهنگی بوده است .
در حال حاضر به نظر می رسد کشور اساسا از ریل توسعه و حتی برنامه های تعریف شده ای که حاکمیت برای خود تعریف و تایید کرده عقب افتاده و خارج شده است .
آیا « جبهه ی اصلاحات » و یا جریان اصلاحات در جمهوری اسلامی برنامه و یا اولویتی برای ریل گذاری واقعی و غیر شعاری در توسعه ی فرهنگی و یا انسانی دارد ؟
با توجه به این که در 4 دهه ی گذشته نیز معمولا ضعیف ترین و صریح تر بگوییم ؛ بی عرضه ترین فرد برای تصدی وزارت آموزش و پرورش تعیین شده است .
آذرمنصوری :
سوال انتخاباتی نبود !
اگر در چارچوب انتخابات باشد ...
صدای معلم :
به هر حال شما با گروهی رو به رو هستید که شامل یک میلیون فرهنگی شاغل و نیز بیش از 800 هزار بازنشسته می باشد و با خانواده هایشان طیف قابل توجهی را تشکیل می دهند که ممکن است همه معادلات را تغییر دهند !
آذرمنصوری :
بله . کاملا درست است . اساسا از شاخص های اصلی توسعه ی پایدار ، توسعه انسانی است .
توسعه انسانی اگر نباشد به کار بردن لفظ توسعه یک شوخی بیشتر نیست !
اما این که کاندیداها و یا جبهه ی اصلاحات چه برنامه ای در این خصوص دارد ما برنامه ی آماده ای در سال 1400 ذیل عنوان « جامعه ی قدرتمند ، دولت توانا » داشتیم . این برنامه ی جبهه ی اصلاحات ایران بود .
طبعا هر کاندیدایی که بخواهد به عنوان کاندیدای نهایی جبهه ی اصلاحات معرف شود این برنامه را به عنوان مبنای عملکرد خودش قرار خواهد داد .
بخش فرهنگ و توسعه ی فرهنگی هم همین هست .
اما این که جریان اصلاحات می خواهد چه کار کند و یا چه برنامه ای دارد خوشبختانه در مجمع عمومی اصلاحات ایران سه تشکل فرهنگی داریم که مسائل فرهنگیان را رصد می کنند .
در پژوهشی هم که زیر نظر آقای خاتمی در حوزه ی آموزش و پرورش و آموزش عالی انجام شد ایشان نقش فعالی را داشتند و ما این پژوهش را یکی از مبانی نوسازی گفتمانی جبهه ی اصلاحات قرار دادیم و اتفاقا توجه ویژه ای به بخش فرهنگ و توسعه فرهنگی داریم .
ما نمی توانیم بگوییم توسعه ی سیاسی بر توسعه ی فرهنگی مقدم است و یا توسعه ی فرهنگی بر توسعه ی اقتصادی مقدم هست .
ما باید این مکررا تکرار کنیم که تنها در صورت تحقق توسعه پایدار هست که ما می توانیم این اطمینان را پیدا کنیم که جامعه ی ایران رنگ رفاه و برابری و عدالت را خواهد دید و به خصوص و به خصوص در حوزه ی آموزش و پرورش که عرض کردم رکن اصلی توسعه است ما نیاز به یک تجدید نظر جدی در روش های آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت و مبانی و رویکردهایی داریم که بتواند به نسل جدید « ماهی » دهد ؛ ماهی گرفتن را بیاموزد .
این مسائل کلی هستند که در رویکرد و گفتمان نوین اصلاح طلبان مورد توجه قرار گرفته است و ما نه تنها از ظرفیت های این تشکل های صنفی که در جبهه ی اصلاحات هستند استفاده می کنیم بلکه بنا داریم در ادامه از نظرات همه صاحب نظران در این حوزه ان شاء الله استفاده کنیم .
صدای معلم :
چیزی که تاکنون دیده ایم و تشکل هایی هم شما اشاره کردید ؛ افکار عمومی معلمان تا جایی که من رصد می کنم این را می گویند که یک انتخاباتی برگزار می شود و همین که پیروز شدند بلافاصله پست ها و مناصبی را بین خودشان تقسیم می کنند و همه چیز تمام می شود !
در واقع آن توسعه ی انسانی و یا فرهنگی که به معنای واقعی باشد کاملا به حاشیه می رود .
در واقع ؛ تغییر دولت و مناسبات قدرت در حوزه دولت و آموزش و پرورش به تغییر آدم ها و چینش پست ها و تقسیم مناصب محدود و مقید می شود .
هیچ گونه رفرم و یا تحول و یا به عبارت بهتر هیچ رنسانسی در حوزه فرهنگ و آموزش رویت نمی شود .
مخاطب من در این جا و در این نشست ؛ « قدرت » مستقر است و شما هم در ساز و کاری می خواهید در بخشی از قدرت سهیم شوید و طرح پرسش صدای معلم ناظر بر این وضعیت می باشد .
آذرمنصوری :
نقد شما کاملا صحیح و درست است .
جواد امام :
وقتی می گوییم توسعه ؛ منظور از آن توسعه ی متوازن است . ما نمی توانیم از توسعه صحبت کنیم و توسعه ی فرهنگی و انسانی را در نظر نگیریم .
نمی توانیم از توسعه صحبت کنیم اما بخش های دیگر را در نظر نگیریم .
وقتی می گوییم توسعه متوازن ؛ علی القاعده هم این نکاتی که شما به بخشی از آن اشاره کردید در بر می گیرد .
پایان گزارش/
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گرچه از منظر «اخلاق مطلقگرا» (که «امانوئل کانت» مدافع آن است) دروغگفتن بهطور مطلق یک رذیلت است و هیچ شرایط و منافعی توجیهکننده دروغ نیست، از دیدگاه روانی - اجتماعی میتوانیم دروغها را به دو دسته تقسیم کنیم:
گروه اول دروغهایی هستند که ناشی از رانشگر (Driver) «دیگران را راضیکن» (Please others) هستند. از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis) هر کدام از ما در جریان تربیت «اوامر و مناهی» خاصی را از محیط دریافت میکنیم. این «امر و نهیها» در سراسر زندگی، تعیینکننده تصمیمات ما هستند.
هنگامی که خانواده، آموزش و پرورش و رسانه دستور «دیگران را راضیکن» را در پیشنویس زندگی ما نوشته باشند ما در سراسر عمر تلاش میکنیم «به هر قیمتی» دیگران را خشنود کنیم. درنتیجه، هنگامی که حدس میزنیم گفتنِ حقیقت باعث رنجشخاطر دیگران شود دروغ را جایگزین حقیقت میکنیم.
بارها پیشآمدهاست که در پاسخ سؤالات «این لباس به من میاد؟»، «این رنگ مو بهمن میاد؟»، «از غذا راضی بودین؟ نمکش خوب بود؟ خوب جاافتاده بود؟» پاسخ دادهایم: «بله، کاملاً، خیلی!» در حالیکه نه آن رنگ لباس و رنگ مو به دوستمان میآمده و نه این غذا طعم رضایت بخشی داشتهاست. خیلی اوقات خودِ سؤالکننده هم بهجای شنیدن حقیقت تلخ، توقع دارد دروغ شیرین را بشنود! انگار که او از شما میخواهد که «لطفاً بهمن دروغ بگویید، خواهش میکنم!». گرچه او در سطح خودآگاه و آشکار (Explicit) از شما تقاضای دروغ نمیکند اما در سطح ناخودآگاه و تلویحی (implicit) از شما تمنای دروغ میکند و زبان بدن (Body Language) و لحن کلام (Prosody) او پر از این التماس است: «عزیزم، مرا با دروغ شیرین نوازشکن».
کسانی که با گفتن چنین دروغهای شیرینی مخاطب خود را خشنود میکنند دچار دستورالعمل روانی «همه را خشنودکن» هستند. آنها از اینکه دیگران را برنجانند وحشت دارند. این نوع دروغگفتن نه با طراحی قبلی صورتمیگیرد و نه با قصد سوءاستفاده از مخاطب ؛ تنها تصمیمی است ناشی از آموزههای غلط تربیتی و ترس از رنجاندن دیگران.
اما در مقابل چنین دروغهایی دسته دومی از دروغ ها وجود دارند. دروغهایی که طراحی شدهاند و گوینده آنها، نه بهقصد نوازشکردن مخاطب بلکه بهمنظور فریبدادن و سوءاستفاده از او این دروغهای نظاممند را طراحی کردهاست.
در کتاب 1984، «جورج اورول» جامعهای را ترسیم میکند که در آن وزارتخانهای وجود دارد بهنام «وزارت حقیقت» که بر خلاف نامش، وظیفهاش پنهانکردن حقیقت و انتشار دروغ است، دروغهایی که باعث فریب ملت و اقتدار و ثبات حکومت شوند. چنین دروغهایی ریشه در «کیش قدرت» دارند، مذهبی که محور آن حفظ قدرت است.
جورج اورول در همان کتاب به «مرامنامه» سازمانی که دروغهای نهادینه و سازمانمند تولید میکند میپردازد: «حفظ قدرت بههر بهایی!». هنگامیکه در جامعهای نهادهای قدرت دچار چنین مذهبی شوند، گفتن حقیقت و پردهبرداری از دروغ تبدیل بهیک «عمل سیاسی» میشود و شما با «نهگفتن» به دروغهای بزرگ و «کلانروایتها» یک «اپوزیسیون» محسوب میشوید!
«هانا آرنت» فیلسوف آلمانی در مقاله «حقیقت و سیاست» مینویسد:
«هنگامیکه جامعهای به دروغگویی سازمانیافته رویآورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلی شود و به دروغگفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا نکند، صداقت بهخودیخود تبدیل به یک عمل سیاسی میشود و گوینده حقیقت حتی اگر بهدنبال کسب قدرت یا هیچ منفعتی دیگر هم نباشد یک کنشگر سیاسی محسوب میشود!»
در چنین شرایطی شما نمیتوانید از سیاست کناره بگیرید و راه خود را بروید ؛ شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید: یا به وزارت دروغ میپیوندید، یا یک مخالف سیاسی محسوب میشوید!
پینوشت:
درباره موضوع «تقریر حقیقت و تقلیل مرارت» در فصل اول کتاب «راهی به رهایی» استاد «مصطفی ملکیان» بحث مفصلی با دیدگاه «فلسفه اخلاق» آمده است. این کتاب را انتشارات نگاه معاصر منتشر کردهاست.
کتاب 1984 «جورج اورول» با ترجمه «صالح حسینی» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شدهاست. بنده نیز یادداشتی تحت عنوان: «جورج اورول، فروید و توتالیتاریسم» نوشتهام که مبتنی بر ماجرای این کتاب است.
درباره «هانا آرنت» مقالهای با عنوان «هانا آرنت - کارل یاسپرز و مسئولیت سیاسی» نوشتهام. برای مطالعه درباره آرای آرنت میتوانید کتاب «هانا آرنت» نوشته «دیوید واتسن» را با ترجمه «فاطمه ولیانی» از انتشارات هرمس بخوانید.
( کانال نویسنده )
گروه استان ها و شهرستان ها/
بر اساس خبری که در کانال صنفی معلمان ایران منتشر شده ، حکم ۶ ماه انفصال از خدمت « علی حاجی » معلم جلفایی توسط هیئت تجدید نظر عیناً تأیید و به ایشان ابلاغ شده است.
اتهام این کنش گر صنفی مطابق با بند یک از ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری مصوب 7 / 9 / 1372 مجلس شورای اسلامی عنوان گردیده است . این بند دلالت بر اعمال و رفتار خلاف شئون شغلی یا اداری دارد .
این حکم هم زمان با فصل امتحانات دانش آموزان اجرایی می شود .
علی حاجی معلم رسمی دارای 26 سال سابقه می باشد .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
یکشنبه ششم خرداد ؛ پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان خبری را در مورد برکناری زهرا سادات نوریان مدیریت هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان منتشر کرد . ( این جا )
در خبر چنین آمده است :
« به گزارش اداره اطلاع سانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان، سید امیرمحمد خرازانی، دبیر هیئت مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش طی حکمی «نصراله هاشمی سجزی» را بهعنوان سرپرست هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان منصوب کرد.
آیین معارفه سرپرست هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان با حضور سید احمد امامیه، معاون سوادآموزی و مصطفی درستکار رئیس اداره ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات برگزار شد.
در حکم هاشمی سجزی آمده است: نظر به تعهد و تجربیات ارزنده جنابعالی، بهموجب این ابلاغ با حفظ سمت بهعنوان سرپرست هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان منصوب میشوید؛ امید است با اتکا به خداوند متعال در انجام امور محوله موفق و موید باشید.
پیشازاین زهرا سادات نوریان مدیریت هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان را عهدهدار بوده است که در آیین معارفه سرپرست این مجموعه از تلاشهای وی تقدیر شد.
گفتنی است نصراله هاشمی سجزی با حفظ سمت مدیریت آموزش و پرورش شهرستان کوهپایه استان اصفهان را نیز عهدهدار است » .
در عکسی که از سوی اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان منتشر کرده زهرا سادات نوریان حضور ندارد .
پیش از این « صدای معلم » گزارش ها ، یادداشت ها و اخبار متعددی را در نقد عملکرد مدیریت هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان منتشر کرده بود .
در آخرین مورد و در تاریخ 4 اردیبهشت 1403 ، نامه ی یک معلم اصفهانی منتشر شد . ( این جا )
در این نامه چنین آمده بود :
« من دانشجوی دانشگاه فرهنگیان ورودی 98 هستم .
سال قبل هسته گزینش اصفهان من و تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان را به صورت فله ای اخراج کرد بدون اینکه نسبت به مواردی که در پرونده ی ما گفته شده تحقیق خاصی انجام شود .
نوریان مسئول گزینش ما را اخراج کرد و بماند که چقدر توهین و تحقیر از سمت این نهاد به ما روانه شد ....
همه چیز به کنار ولی آیا آبروی از دست رفته ی ما برمی گردد؟
به ما گفتند تا مهر 1403 منتظر جواب اعتراضمان نباشیم .
چطور برای اخراج کردن یک معلم حرف های چند نفر بدون سند کافی است و سریع این حکم داده می شود ولی برای برگشت به کار یک سال وقت می خواهند که تحقیق کنند ؟
آیا کسی هست که پاسخ گو باشد ؟ »
البته این تمام ماجرا نبود .
کار تا پرونده سازی و اخراج نرگس کارگری خبرنگار صدای معلم پیش رفت بدون آن که فردی و یا نهادی پاسخ گوی عملکرد چنین افرادی در دوایر مهمی مانند گزینش نیروی انسانی باشد .
« صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان ! از صداقت و پاسخ گویی چه خبر ؟ » نوشت : ( این جا )
« مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان از کدام عصر رسانه و ارتباطات ، انتقال اخبار و تعاملات سخن می گوید در حالی که هنوز « نرگس کارگری » خبرنگار صدای معلم به خاطر انتشار چند گزارش و تحلیل انتقادی در مورد عملکرد این اداره کل و سایر مسئولان ، ثبات شغلی او در حرفه ی معلمی مورد تهدید و تحدید قرار گرفته و شمشیر دموکلس در بالای سرش نگاه داشته شده تا مبادا انتقاد دیگری از این مدیران نالایق و بی کفایت نماید و روابط عمومی و سایر مسئولان هم در گوشه ای فقط « تماشاچی » ماجرا باشند و حتی راضی از این وضعیت ؟
مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان پاسخ دهد تاکنون و در مدت مسئولیت خود چند نشست رسانه ای و با حضور رسانه های مستقل برگزار کرده و در مورد عملکرد خویش پاسخ گو بوده است ؟ »
همچنین این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران با انتشار بیانیه ی اعتراضی تشکل های فرهنگیان استان اصفهان در نقد عملکرد واحد گزینش چنین آورده بود : ( این جا )
« در آستانه شروع سال تحصیلی جدید، و در حالی که فرهنگیان عزیز و گرانقدر علی القاعده باید خویش را با تجدید قوا و ایجاد آمادگی روحی و جسمی، برای آغاز مجدد فعالیت دشوار ، مهم و ظریف آموزش و پرورش آماده کنند، سر از ادارات اطلاعات، هیات های رسیدگی به تخلفات اداری، بازجویی های مکرر و بعضا توهین ، تحقیر ، تهمت، تعرضات روحی و فیزیکی و زندان در آورده اند . علاوه بر اینکه این رفتارها مسیرهای مرسوم قانونی را طی نکرده و اکثرا به سفارش نیروهای خودجوش و ارگان های نامرتبط انجام شده اغلب قواعد و اصول دادرسی هم در آن رعایت نشده است.
همچنین نحوه برخورد گزینش استان با نیروهای خرید خدمات، آزاد و دانشگاه فرهنگیان و جدید الاستخدام و پاک سازی های فله ای، یادآور بدترین نمونه های تفتیش عقاید امروز است.
واقعاً به که باید گفت و کجا باید فریاد کشید که این سوء رفتارها سزاوار و شایسته محیط های فرهنگی و آموزش و پرورش و معلمان شریف ما نیست و متاسفانه در هیچ دوره ای تا این حد ساحت تعلیم و تربیت و معلمان دچار جسارت و تجاوز و دخالت های نامربوط نشده است!
لذا ما تشکل های فرهنگیان استان اصفهان بدین وسیله مراتب اعتراض شدید خود را نسبت به تعرض به ساحت فرهنگیان و مدارس اعلام می داریم و خواهان آزادی بدون قید و شرط همکاران، مختومه شدن پرونده های آن عزیزان اعم از (اخراج، تقلیل گروه، بازنشستگی های زود هنگام و اجباری، انفصال و ...) و کوتاه شدن دست ارگان ها و سازمان ها و افراد غیر مسئول از آموزش و پرورش و تغییر رویه گزینش استان نسبت به رد صلاحیت های فله ای و خارج از ضوابط محوله هستیم.
در پایان به مدیران و متولیان آموزش و پرورش استان تاکید توصیه می کنیم هر چه زودتر نظام تعلیم و تربیت را به ریل اصلی آن بازگردانید زیرا با این کیفیت، سقوط و انحطاط و وارفتگی این سازمان در تاریخ به پای آنها نوشته خواهد شد و از خاطره وجدان های بیدار حذف نمی شود» .
« صدای معلم » ضمن استقبال از برکناری مدیر سابق گزینش این استان امیدوار است تا این تغییر در رویکردها و نگرش ها هم صورت بگیرد و شاهد جایگزینی « امنیت فرهنگی » به جای « فرهنگ امنیتی » در فرهنگ سازمانی مدرسه و آموزش و پرورش باشیم و به جای مکانیسم حذف و ارعاب شاهد گسترش فرهنگ گفت و گو و اقناع باشیم .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
سایت جماران گزارشی از نشست برخی از فرهنگیان را با سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور دوران اصلاحات را منتشر کرده است . ( این جا )
آن گونه که در تصاویر مشخص است ، بیش تر اعضای برخی تشکل های فرهنگیان مانند انجمن اسلامی معلمان ایران و سازمان معلمان ایران و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در این نشست حضور دارند .
از « رسانه ها » هم برای حضور و پوشش این نشست دعوتی به عمل نیامده است .
با وجود آن که مدعوین در ابتدای نشست حداقل به مدت یک ساعت به بیان دیدگاه های خود پرداخته اند اما در گزارش مربوط خبری از این نظرات نیست و فقط سخنان سیدمحمد خاتمی منتشر شده است .
به این لحاظ شیوه اطلاع رسانی به افکار عمومی به ویژه « حوزه عمومی » تفاوت چندانی با نهادها و ادارات رسمی ندارد .
افرادی هم که در این نشست حضور پیدا کرده اند خودشان هم دیدگاه و یا خبر مستقلی در این مورد منتشر نکرده اند .
در سخنان خاتمی چند مساله قابل تامل و اشاره می باشند .
خاتمی می گوید :
« و درود می فرستیم به روان پاک معلمان بزرگ شهیدمان آیت الله مطهری، دکتر رجائی و دکتر باهنر و نیز گرامی می داریم یاد معلمانی که در راه هدف بزرگ خود رنج ها کشیدند؛ به زندان افتادند و محرومیت ها دیدند و برای همه آرزوی سلامتی و سعادت می کنم. و هفته معلم را به همه مردم ایران، به همه معلمان و مربیان عزیز و دانشآموزان عزیز تبریک می گویم » .
تا جایی که مشخص است آقای رجایی دکتر نبوده است و این نوع گفتمان که دقیق نیست نمی تواند به لحاظ حرفه ای اعتماد مخاطبان را جلب کند .
رئیس جمهور دوران اصلاحات در جای دیگری چنین می گوید :
« نکته دوم که نکته ای جهانی و مهم است و معتقدم سرنوشت ساز نیز هست، تغییرات و تحولاتی است که در جامعه بشری پیدا شده و از جمله بروز و ظهور آن؛ مثلاً در دنیای جدیدی است که نسل های نو، به خصوص نسلهای «زد» و «آلفا»، از آن متأثرند. همیشه صحبت از انقطاع نسلی وجود داشته است، ولی اکنون آن قدر فاصله ها زیاد شده است که به نظر می رسد، زمینه هم زبانی وجود نداشته باشد. همواره تغییرات در جامعه بشری بوده است؛ جوامع، ایستا و ساکن نیستند و دائماً در حال تحولند. اما آنچه که امروز رخ داده و مسأله جدیدی را ایجاد کرده است، سرعت تحول است. یعنی زمان تغییرات از قرن ها به دهه ها رسیده است. به طوری که هر دهه از دهه های قبل تفاوت بنیادین کرده است »
در حالی که اساسا مناسبت و فلسفه ی « روز معلم » از ابتدا و پیش از انقلاب اسلامی با کشته شدن مرحوم « ابوالحسن خانعلی » رسمیت پیدا کرده و کنش گران آموزشی مستقل در نوشته های خود همواره به این مناسبت می پردازند اما در قرائت رسمی جمهوری اسلامی و مسئولان وزارت آموزش و پرورش به هیچ عنوان به این موضوع پرداخته نمی شود . ضمن آن که به دلایل این گونه سانسور و کتمان هم اشاره ای نمی شود .
بر این اساس نمی توان و نباید انتظار داشت سخنان خاتمی توسط کنش گران حوزه عمومی و منتقدان آن جدی گرفته شوند .
به نظر می رسد خاتمی و تشکل های هم سو در دیدگاه های خویش و بر اساس آن چه خودشان به صورت رسمی بیان می کنند حداقل در حوزه ی آموزش به تجدید نظر ، بازسازی و نوسازی نیاز دارند .
متن کامل سخنان سیدمحمد خاتمی به شرح زیر است :
به نام خداوند جان و خرد کز این برتر اندیشه بر نگذرد
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
خدمت همه مهمانان عزیز خیر مقدم عرض می کنم. خیلی خوشحالم در خدمت خانم ها و آقایانی هستم که دغدغه و کار آنها امر تعلیم و تربیت است؛ جامعه معلم و مربی. و در برابر این جامعه سر تعظیم فرود می آورم.
و درود می فرستیم به روان پاک معلمان بزرگ شهیدمان آیت الله مطهری، دکتر رجائی و دکتر باهنر و نیز گرامی می داریم یاد معلمانی که در راه هدف بزرگ خود رنج ها کشیدند؛ به زندان افتادند و محرومیت ها دیدند و برای همه آرزوی سلامتی و سعادت می کنم. و هفته معلم را به همه مردم ایران، به همه معلمان و مربیان عزیز و دانشآموزان عزیز تبریک می گویم.
من امروز می خواهم در خصوص دو مسأله صحبت کنم که نه تنها آموزش و پرورش، بلکه کل جوامع از جمله جامعه ما با آنها رو به روست.
یکی از عوامل اصلی که بر نهاد آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت موثر است، مسأله حکمرانی است که البته بر زندگی انسان هم تأثیر بنیادی دارد. اینکه حکمرانی یک کشور در چه موقعیتی قرار دارد را می توان از آثار و نتایج مثبت و منفی آن در همه عرصه ها مشاهده کرد.
اولین ملاکی که می توان گفت یک حکمرانی، حکمرانی بدی نیست این است که از نهادهایی که ریشه در سرشت وجودی انسان دارد و بدون آن حیات انسان رشد و تکامل پیدا نمی کند و نیازهایش برآورده نمیشود، به عنوان ابزار استفاده نکند. چرا که نهاد حکومت باید ابزاری باشد در خدمت به انسان و برای رشد و بهبود زندگی انسان.
اما متأسفانه یکی از ویژگی های حکمرانی های بد این است که ابزار سازی می کند؛ از نهاد آموزش و پرورش، نهاد اقتصاد، نهاد دین و... و آنها را از جای خودش بیرون می برد و در نتیجه این نهادها نه تنها کارآیی خود را نخواهد داشت، بلکه نتایج و کارآیی منفی به همراه دارند.
حکمرانی خوب شرایطی دارد. اینکه برآمده از رأی و نظر مردم و ابزاری برای خدمت به مردم باشد، نه ارباب مردم، نه اینکه تمام امکانات را از جمله نهادهایی که باید منشأ رشد باشند را در خدمت اهداف و خواست و سیاست های خود قرار دهد.
همچنین وظیفه و رسالت یک حکمرانی خوب تأمین خیر و مصلحت جامعه است. یعنی داشتن برنامه درست برای تأمین معیشت جامعه و اقتصاد خوب و پویا، تولید مناسب، بهره گیری (نهاد سیاست خارجی) از امکانات مادی و معنوی و فنی تمام کشورهای دنیا برای پیشبرد و پیشرفت جامعه؛ از جمله استفاده از فن آوری ها و تکنولوژیهای بروز دنیا. چرا که زندگی امروز بشر بدون فن آوری و دانش های نو پیش نخواهد رفت.
همچنین سیاست های یک حکمرانی خوب باید به نحوی تنظیم شود که بتواند با بازارهای جهانی در ارتباط باشد و کل دنیا را مدّ نظر قرار دهد و بتواند از تمام امکانات مادی، معنوی و فنی جهان برای تأمین اهداف خود که زندگی خوب برای مردمش است استفاده کند. و این نوع حکمرانی در نهایت منجر به اقتدار ملی و انسجام ملی که اساس آن رضایت و مشارکت مردم است خواهد شد.
در مقابل در یک حکمرانی بد، به جای اقتصاد پویا و تولید و سرمایه گذاری، رشد نقدینگی و تورم شکل می گیرد و روز به روز زندگی و معیشت مردم تنگ تر می شود. مردم و از جمله معلمان امروز در معیشت در مضیقه هستند. وقتی معلم دغدغه معیشت دارد چگونه میتواند رسالت انسانسازیاش را انجام دهد؟
به باور من عامل مهمی که اثر فوری بر نهاد آموزش و پرورش، نهاد تعلیم و تربیت و نیز جامعه دارد، نوع حکمرانی است. اگر جامعه خوب می خواهیم باید هم رویکرد و هم کارکرد حکومت خوب باشد.
نظام تعلیم و تربیت هم به شدت متأثر از آنجاست. تا رویکردها به سوی تأمین رضایت جامعه، تأمین مشارکت آزاد جامعه و بستر سازی برای رشد مادی و معنوی جامعه نباشد و بسترها فراهم نشود انسانها رشد پیدا نمی کنند. در تعلیم و تربیت هم مسأله ای یک طرفه نیست؛ معلم و دانش آموز باید در فرایند رشد مشارکت کنند و سازوکارهای رشد از درون جوشیده شود نه اینکه از بیرون بر متعلّم تحمیل شود.
نکته دوم که نکته ای جهانی و مهم است و معتقدم سرنوشت ساز نیز هست، تغییرات و تحولاتی است که در جامعه بشری پیدا شده و از جمله بروز و ظهور آن؛ مثلاً در دنیای جدیدی است که نسل های نو، به خصوص نسلهای «زد» و «آلفا»، از آن متأثرند. همیشه صحبت از انقطاع نسلی وجود داشته است، ولی اکنون آن قدر فاصله ها زیاد شده است که به نظر می رسد، زمینه هم زبانی وجود نداشته باشد. همواره تغییرات در جامعه بشری بوده است؛ جوامع، ایستا و ساکن نیستند و دائماً در حال تحولند. اما آنچه که امروز رخ داده و مسأله جدیدی را ایجاد کرده است، سرعت تحول است. یعنی زمان تغییرات از قرن ها به دهه ها رسیده است. به طوری که هر دهه از دهه های قبل تفاوت بنیادین کرده است.
تحول و تغییر در دوران ما سه خصوصیت دارد: سرعت، گستردگی و ژرفا. دوره ها و عصرها نام های خود را دارند. اگر بخواهیم عصر کنونی را نام گذاری کنیم از جمله می توان به تسامح آن را «عصر دیجیتال»، «دنیای مجازی» و به خصوص، «هوش مصنوعی» نام نهاد.
در این دوران مرجعیت های سنتی و معیارهای تاثیرگذار در جامعه اگر نگوئیم از بین رفته و به کلی عوض شده؛ لااقل مسلّم است که به شدت تضعیف شده است. نهاد خانواده، نهاد مدرسه، نهاد روشنفکری، نهاد روحانیت و حتی به یک معنی نهاد دین جایگاه قبلی خود را ندارند. معنی حکومت، اقتدار، امنیت و... تغییر کرده است و حتی «دولت-ملت» که در دنیای مدرن جایگاه مهمی داشت، امروز کم و بیش اعتبار خود را از دست داده است.
در اینجا نمی خواهم از بحرانی که تجدد(مدرنیته) -که روح تمدن جدید است- دارد، صحبت کنم. ولی آنچه مسلم است دوران مدرن هم ابدی نیست. اینکه دنیای پسا مدرن چه دنیائی است درست نمی دانیم، ولی بشر در حال گذار است و دنیای جدید این گذار را سریع تر کرده است. ما در چه دنیائی به سر می بریم؟ قطعاً بازگشت به دنیای پیشا تجدد ممکن نیست، ولی هرکس به تحول می اندیشد ناچار است در همه ذکر و فکرها و برنامه ریزیهایش به دنیای پسا تجدد نگاه داشته باشد. دینداران نیز باید ببینند که دین -که روح آن، قدسی است و نه برداشت های ما از آن- در دنیای پسا مدرن چه جایگاه و نقشی در زندگی بشر خواهد داشت.
نسل امروز و نسلی که دارد می آید، با دنیائی کاملاً متفاوت با ما رو به رو است. و نظام تعلیم و تربیت بیش از همه با این نسل سروکار دارد. من نمی گویم آنچه این نسل می بیند و می خواهد درست است. ارزش ها و اصول مهماند، ولی نظام ارزش ها و اصول هم قابل بررسی، تجدید نظر و بازسازی و نوسازی اند. البته نه با بخشنامه، بلکه با تفکر و توان تفکیک محتواها از شکل و اصول از برداشتها.
به هرحال آموزش و پرورش بیش از دیگران با این پدیده رو به رو است و بیش از همه باید در شناخت آن و رو به روشدن با آن فکر و برنامه داشته باشد.
نکته آخر اینکه جامعه معلمان و مربیان ما توانسته است کرامت خود را حفظ کند و نیز معقول عمل کرده است. با اینکه این بخش از بخش های مظلوم جامعه است، به ما یاد داده است که می توان به روش های دموکراتیک و قانونی اعتراض و خواست های خود را بیان کرد و حتی اگر نه کاملاً ولی در مواردی موفق بوده است هرچند هزینه تلاش خود را نیز پرداخته است.
جامعه معلمان برای جامعه مدنی هم معلمی کرده است و نشان داده است که می شود بدون آشوب و برهم زدن نظم، می توان اعتراض و ابراز وجود کرد و به طور نسبی به خواست های خود رسید.
امیدوارم موفق و موید باشید و خداوند به شما عزت، طول عمر، سعادت و سلامت عنایت کند.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
یادداشت زیر توسط یکی از فرهنگیان استان گلستان برای « صدای معلم » ارسال گردیده است .
گروه گزارش/
سه شنبه 18 اردیبهشت و به گفته برخی رسانه ها ، حجتالاسلام والمسلمین محسنی اژهای رئیس قوه قضائیه با جمعی فرهنگیان و معلمان نمونه سراسر کشور نشستی برگزار کرده است .
نگاهی به محتوای اخبار و گزارش های منتشر شده نشان می دهد که همگی یک متن واحد را منتشر کرده اند .
از حضور « رسانه ها » در این نشست خبری نیست هر چند اگر هم قرار بود دعوتی از « رکن چهارم دموکراسی » صورت بگیرد شامل « رسانه های مستقل و منتقد » نمی شد .
رئیس دستگاه قضا با اشاره به عرصههای گسترده و فراخِ تعامل و همکاری میان نهاد قضا و نهاد آموزش و پرورش در کشور می گوید : ( این جا )
مشارکت فعالانه معلمان و فرهنگیان در راستای افزایش سطح دانش حقوقی و قضایی دانشآموزان و والدین آنها، یکی از عرصههای تعامل و همکاری میان نهاد قضا و نهاد آموزش و پرورش است؛ شما معلمان و فرهنگیان میتوانید دانشآموزان را با حقوق و تکالیف اجتماعی و شهروندی شان آشنا کنید تا از این طریق از وقوع تخلف و جرم پیش گیری به عمل آید . اگر هدف قوه قضائیه را در نهایت « اجرای عدالت » در جامعه در نظر بگیریم ؛ آیا این روند با مفهوم و روح « عدالت » تناسب و سازگاری دارد ؟
البته خودِ شما معلمان و فرهنگیان باید در مقام آموزشِ حقوق و قضا به دانشآموزان، نسبت به حیطههای قانونی عنایت و اِشراف داشته باشید... »
احتمالا آقای اژه ای خبر ندارد که در محتوای کتاب های درسی خبری از آموزش مسائل حقوقی و یا آموزش مهارت های شهروندی نیست .
چند درصد از محتوای آموزش ضمن خدمت معلمان به این موضوعات اختصاص دارد ؟ و یا اساسا این گونه موضوعات در نظام آموزشی برای معلمان و دانش آموزان مهم بوده و یا جذابیت دارد ؟
اژه ای می گوید :
« حضور قضات و حقوق دانان در مدارس، با هدف ارتقای آگاهیهای حقوقی و قضایی دانشآموزان و معلمان و تجویز و ترویج راهکارهای پیشگیری از وقوع جرم در میان قشر گسترده مرتبط با نهاد مدرسه، اعم از دانشآموزان، اولیای آنها، معلمان، فرهنگیان و خانوادههایشان، اقدامی اثرگذار است؛ همچنین حضور دانشآموزان و معلمان در محاکم قضایی و یا جلسات هیئت عمومی دیوان عالی و یا دیوان عدالت اداری در چارچوب ضوابط، امری بلاملانع و نافذ و مفید است » .
واقعا چه « برنامه » ی منسجم و مستمری برای آموزش های میدانی در مدارس توسط قوه قضائیه و وزارت آموزش و پرورش توسط قضات و حقوق دانان پیش بینی شده است ؟
حضور دانش آموزان و معلمان در چنان محاکمی تا چه حد قابلیت اجرایی داشته و قرار است چه هدفی از این گونه حرف ها عاید نظام آموزشی شود ؟
آیا قوه قضائیه به دنبال احیا و جلب اعتماد عمومی به نظام قضایی است تا معلمان در این میان « نقش واسط » داشته باشند ؟
البته به دیدگاه ها و نظرات معلمان به صورت خیلی خلاصه و فست فودی پرداخته شده است .
رئوس مطالب مطرح شده در این نشست توسط « معلمان نمونه » به شرح زیر است :
* لزوم استفاده از ظرفیت قضاتِ معلم در زمینه آموزش مسائل حقوقی و کیفری آیا « معلم نمونه » که بر حسب قاعده باید با تحولات نظام های آموزشی جهان آشنایی داشته باشد به این گونه مسائل واقف است و یا چشم بسته سخن می گوید و قرائت ایدئولوژیک از مناسبات انسانی و آموزشی را بوق و کرنا می کند ؟
* درخواست ممنوعيت ورود ضابطین به مدارس برای برخورد با معلمان
* مشكل والدين زنداني به دليل جرايم غيرعمد حل شود
* با پديده «معلم بلاگري» برخورد شود
* امكان بازديد دانشآموزان از دادگاهها و فرايندهاي دادرسي فراهم شود
در این نشست ، «مهدلو» نماینده یکی از تشکلهای فرهنگیان هم حضور داشته و از اجرای طرح نور توسط فراجا قدردانی کرده و خواهان پشتیبانی قوه قضاییه از اجرای این طرح و استمرار این روند شده است .
پرسش « صدای معلم » آن است که اگر قرار بوده دعوتی از تشکل ها به عمل آید چرا فقط از یک نوع دیدگاه خاص صورت گرفته و سلایق و دیدگاه های مخالف حضور نداشته اند ؟
اگر هدف قوه قضائیه را در نهایت « اجرای عدالت » در جامعه در نظر بگیریم ؛ آیا این روند با مفهوم و روح « عدالت » تناسب و سازگاری دارد ؟
آیا رئیس عدلیه به این امر اشراف دارد ؟
در جریان شکایت « مهدی بهرامی اقدم » علیه مدیر صدای معلم که بیش از 3 سال به طول انجامید و در واقع رسانه ی صدای معلم جور کم کاری و سهل انگاری و تعارف مسئولان وزارت آموزش و پرورش را کشید مشخص شد که قوه قضائیه آن طور که باید و شاید در اجرای «عدالت و قانون » کارایی و اثربخشی ندارد .
«بشیرنژاد» از معلمان نمونه شهرستانهای استان تهران با اشاره به ابعاد منفی گسترده پدیده «معلم بلاگری» در فضای مجازی، خواستار اتخاذ سازوکارهایی از سوی قوه قضاییه برای مقابله با این پدیده و صیانت از حریم خصوصی دانشآموزان می شود .
پیش تر ؛ « صدای معلم » در گزارش ها و یادداشت های به این موضوع پرداخت و این که وبلاگ نویسی معلمان و نه « معلم بلاگری » می تواند برای نظام آموزشی و پویایی و خروج از روزمرگی آن مزیت هایی هم داشته باشد . ( این جا )
آیا « معلم نمونه » که بر حسب قاعده باید با تحولات نظام های آموزشی جهان آشنایی داشته باشد به این گونه مسائل واقف است و یا چشم بسته سخن می گوید و قرائت ایدئولوژیک از مناسبات انسانی و آموزشی را بوق و کرنا می کند ؟
البته در این نشست ؛ «کربلایی» نماینده ی دیگری از تشکلهای فرهنگیان و نه از « معلمان نمونه » به مساله مهمی اشاره می کند که در واقع هویت ، کیفیت وآینده نظام آموزشی به آن بستگی دارد و کم تر کسی و یا نهادی آن را جدی می گیرد .
ایشان تعطیلیهای پیاپی مدارس طی سالیان اخیر به واسطه شیوع بیماری کرونا یا مواردی نظیر آلودگی هوا را دارای مضرات بسیار زیاد عنوان می کند .
( به جهت مهم بودن این مساله ؛ « صدای معلم » ضمن قدردانی از این کنش گر در گزارش آینده به آن خواهد پرداخت ).
از دیدگاه « صدای معلم » مهم ترین موضوعی که در این نشست به آن پرداخته نشد و یا به تعارف گذشته و به حوزه عمومی نشر پیدا نکرده همانا غلبه « فرهنگ امنیتی » بر « امنیت فرهنگی » از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم بوده است .
به نظر می رسد این موضوع مهم و آزادی بیان معلم دغدغه معلمان نمونه نبوده است .
پایان گزارش /
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نام گذاری روز 12 اردیبهشت به عنوان « روز معلم » استعاره ای از وضعیت این شغل است . وقتی در میانه اعتراضات معلمان در روز 12 اردیبهشت 1340 مرحوم دکتر خانعلی به شهادت رسید ؛ این روز به عنوان « روز معلم » تعیین گردید .
با شهادت استاد مطهری در شب 12 اردیبهشت 1358 روز معلم برای پس از انقلاب اسلامی ایران نیز تثبیت شد . نام گذاری یک روز به نام یک قشر به دلیل اعتراضی که به وضعیت خود داشته اند و باقی ماندن این نارضایتی تاکنون نشانه بارز تنشی است که حول این شغل را گرفته است .
برای بیان چرایی تنش فوق دیدگاه های مختلفی ارائه می شود :
عده ای به مسائل معیشتی به عنوان اصلی ترین عامل می نگرند . سیاست های رسمی با تکریم معلم از کنار این تنش می گذرند . فعالان صنفی و سیاسی معلم نیز از ظن خود به شغل معلمی می نگرند و مسائل آن را توصیف می کنند ولی با این وجود توصیف تنش معلمی از منظر معیشتی و مانند اینها لایه ای از مسئله را نشان می دهد .
معلمی امری جدا از آموزش و پرورش و فرهنگ نیست . معیشت و نارضایتی های معیشتی معلمان را هم نمی توان جدا از نوع رویکرد به آموزش و پرورش و فرهنگ دانست .
اگر فرهنگ را « نظام واره ای از باورها و مفروضات اساسی ، ارزش ها ، آداب و الگوهای رفتاری ریشه دار و دیرپا ، نمادها و مصنوعات که ادراکات ، رفتارها و مناسبات جامعه را جهت و شکل می دهد و هویت آن را می سازد بدانیم ؛ در این صورت آموزش و پرورش مهم ترین نهادی است که مسئولیت حفظ فرهنگ و انتقال آن به نسل های جدید را بر عهده دارد . از سوی دیگر سیاست نیز به عنوان یک عامل مهم اداره کشورها نقش بی بدیلی در آموزش و پرورش و کارکرد معلمی دارد . سیاست همواره نیازمند دو یا چند بازیگر است که به عنوان فعالیتی دسته جمعی و اجتماعی در درون واحد های اجتماعی خاصی چون قبیله ، شهر ، دولت – شهر دولت ملی و کشور به فعالیت و تعامل مشغولند . (بشیریه ، حسین ، جامعه شناسی سیاسی ، تهران ،1389 ، چ هجدهم ، نشر نی . 1389،صص29 و 30) .
آموزش و پرورش عرصه ای است که بین فرهنگ و سیاست قرار می گیرد و باید از یک سو باورها و مفروضات اساسی و ارزش ها و آداب و رسوم و رفتارها و مناسبات جامعه را به نسل های بعدی منتقل نماید و از سوی دیگر خود به عنوان یک نهاد سیاسی عرصه ای برای جدال میان بازیگرانی است که می کوشند ایده های خود از طریق این نهاد پایدار سازند . زمانی که رویکرد به فرهنگ بر مبنای یکسان انگاری باشد و حضور بازیگران مختلف در عرصه سیاست مسدود گردد تنشی پدید می آید که بر معلمی تاثیر می گذارد .
کارکرد دو گانه آموزش و پرورش موجب می شود که معلمی به عرصه ای میان فرهنگ و سیاست تبدیل گردد. عرصه ای که هم مسئول پاسداشت ارزش ها و هنجارهاست و هم مسئول انتقال آن به نسل های آینده .
معلمی هم مجری سیاست های رسمی است و هم با نسل جدید جامعه در تماس مستقیم است . مناسبات جدید فرهنگی و اجتماعی از درون مدرسه خود را نشان می دهند و از همین روست که مدرسه نمایی از فرهنگی جدید را نشان می دهد که در حال زاده شدن و پروریدن است . فرهنگی که به زودی جامعه را در بر خواهد گرفت.
معلم در میان نهاد سیاسی و فرهنگ اولین نظاره گر این زایش فرهنگ جدید است .
در صورتی که بخشی از بازیگران سیاست و نهاد های رسمی بخواهند تکثر موجود در جامعه را به رسمیت نشاسند و فرهنگ را یکسان سازند، مهم ترین ابزار برای آن ها آموزش و پرورش است . در این صورت آموزش و پرورش نهادی برای تولید همفکر در نظر گرفته می شود و معلم نیز باید چنین مسئولیتی را بر عهده گیرد .
گزینش نیروی انسانی در آموزش و پرورش و سخت تر شدن آن در سال های اخیر نمونه بارز پررنگ تر شدن نگاه فوق است . نگاهی که گمان می کند با به کارگیری طلاب حوزه های علمیه در مدرسه ، دینی تر کردن محتوای آموزشی و سخت تر کردن گزینش عرصه فرهنگ را در دست خواهد گرفت .
مقاومت دانش آموزان در برابر این سیاست ها به تنش آلود شدن معلمی انجامیده است .
معلمی در طول یک قرن گذشته در بیشتر موارد به دلیل ناهماهنگی بین سیاست و فرهنگ این تنش را تجربه کرده است . در شرایط فعلی نیز رویکرد ایدئولوژیک سنت گرای سیاست به عرصه فرهنگ و آموزش و پرورش و جامعه متحول شده خواهان پذیرش تکثر مهم ترین عامل شکل گیری تنش در سطح مدرسه است .
نگاه ایدئولوژیک رسمی معلم را در جایگاه تربیت کننده همفکر می داند . در این فضا مدرسه نهادی پرتنش است و معلمی به عنوان یک شغل در میانه فرهنگ و سیاست با استهلاک روبه رو می شود .
روز معلم بیش از آنکه روز تبریک به معلم باشد روزی است برای یادآوری اینکه عرصه معلمی با معضلات اساسی به سر می برد. معضلی که به دلیل تلاش برای یکسان کردن فرهنگ از سوی سیاست شکل گرفته است .
نگاه شهروند محور به مسئله فرهنگ و پذیرش تکثر آن اولین گامی است که باید برداشته شود . جایگاه معلم در آموزش و پرورش شهروند محور و توسعه گرا با آموزش و پرورش به عنوان نهاد تولید همفکر تفاوت اساسی دارد.
نوسازی جایگاه معلمی با توجه به تغییر در مناسبات فرهنگی و اجتماعی امری است که نیازمند فهم مجدد فرهنگ از منظر سیاست است .
تا زمانی که نهاد سیاست تکثر در عرصه فرهنگ و کارکرد شهروند محور آموزش و پرورش را نپذیرد معلمی همچنان یک مسئله خواهد ماند . به این ترتیب نه تحولی در عرصه معیشت رخ می دهد و نه منزلت معلم ارتقا می یابد .
روز معلم دراین صورت در حد شعار های فعلی باقی می ماند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید