سال ۱۳۷۶ که سیدمحمد خاتمی با حرفهای تازه و متفاوت آمد، من یک دانشآموز بودم. با اینکه چندان چیزی از پیچیدگیهای سیاست نمیدانستم اما چون کتابخوان و اهل فکر بودم، این تفاوت و تازگی را به خوبی حس میکردم و از همان سال شروع کردم به خواندن چیزهایی غیر از کتاب و تلاش برای سر درآوردن از سیاست.
سال ۱۳۷۹ وارد تربیت معلم شدم و با ذهنیتی که از خاتمی، حرفها و اندیشههایش داشتم، حرفهایی زدم و رفتارهایی کردم که برایم دردسر و هزینه تراشید. آنجا فهمیدم که از اندیشه و حرف در راس هرم تا عمل در قاعده هرم فاصله بسیار است. همچنین فهمیدم آموزش و پرورش بسیار عقبتر از قافله دولت و جامعه است.
در سال ۱۳۸۲ وارد دانشگاه خوارزمی شدم و کوشیدم ناکامی تحمیل شده بر من در تربیت معلم را جبران کنم. سرمان همچنان پر از عصیان بود و سودای تغییر.
شبانهروز در تکاپو بودیم از انتشار نشریه تا برگزاری انواع و اقسام برنامههای پیشرو و گاهاً رادیکال. اگرچه انتظار تغییرات جدی و عمیق به این زودیها، انتظاری از سر خامی جوانی بود اما انصافاً حتی در صورت مخالفت با کارها و برنامههایمان، حداقل دست و پایمان را نبستند، تهدید، بیحرمتی و صدایمان را به زور در دهان خفه نکردند.
اگرچه دوران سیاه واقعی از سال ۱۳۸۴ و ظهور لافزن کاپشنپوش آغاز شد اما استقرار واقعی خفقان تا سال ۱۳۸۵ طول کشید. در اسفند ۱۳۸۵ با دلی شکسته و روحی پریشان از دانشگاه خوارزمی خارج شدم و روزهای سیاه از پی هم سیاهتر و سیاهتر شد. روزگارمان به هم ریخت. خفقان نهتنها روح بلکه جسمهامان را نیز بیمار کرد. سالها قرص امپرازول همه جا همراهم بود برای تسکین درد بیپایان معده که سوغات فشارهای عصبی بود. زبانمان لال شد. اندیشههای بلندپروازانهمان در کاسه کوچک سر ماند و ماند و پوسید و حاصلش شد سردردهای لعنتی تحملناپذیر. افتضاح اقتصادی کمرها را شکست و...
اکنون میانسال مردانی هستیم با دلهایی شکسته و زودرنج، ریشی که خیلی زودتر از موعد سفید شده و دیگر امید و ناامیدی به یک نقطه رسیدهاند. در تمامی این سالهای سیاه تنها پناهگاهمان عشق بوده و کتاب. پناه بردن به خانه بوده، اندیشیدن، خواندن و نوشتن....
در تمامی این سالها که ۲۳ سال از آخرین رای دادنم میگذرد، هیچ حسی حتی برای خواندن خبرهای تغییر دولتها نداشتهام و هیچ کابینهای را نشناختهام. اما این روزها خودم هم نمیدانم چرا اندکی حس دیگری یافتهام.
دکتر پزشکیان واقعاً آنچه را که از ما گرفتند و ۲۳ سال خانهنشین مان کردند، به ما پس خواهد داد؟ نمیدانم. با خود در جنگ و ستیزم.
چند روز که در تهران بودم، ناخودآگاه به ستاد مرکزی رفتم. دوستان زیادی آنجا بودند. دیدارها تازه شد. گویی آنها هم با شک و تردید و دقیقاً مثل من با تناقض خاصی به ستاد آمده بودند. آیا این حس کاذب است یا واقعی؟ بعید میدانم با این همه تجربه، دلهای سرد شده و ریشهای سفید شده، فریب حس کاذب را بخوریم. حتماً چیزی در پزشکیان هست که ما را حداقل به یک گپ و چایی در دولتش دعوت میکند.
احساس میکنم همراهی با پزشکیان آخرین قماریاست که در میدان سیاست ایران میزنیم. اگر گرفت بازی ادامه مییابد و این جراح قلب، احیای قلبهای شکسته و یخزدهی ما را آغاز میکند و اگر نگرفت بازی برای ما تا همیشه پایان خواهد یافت.
بازی با پزشکیان آخرین قمار ما در میدان سیاست ایران است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
ساختمان « تشریفات » واقع در منطقه ی سعادت آباد تهران روز جمعه 25 خرداد میزبان نشست انتخاباتی « مسعود پزشکیان » کاندیدای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران با فرهنگیان بود .
بر خلاف نام غلط انداز و فریب دهنده این ساختمان اما تدارکات و پشتیبانی جلسه بسیار ضعیف بود .
هوای داخل سالن که در واقع پارکینگ بود بسیار گرم بود و این وضعیت موجب کلافگی بسیاری از حاضران شده بود .
در ابتدا انتظار می رفت « محمد بطحایی » به عنوان رئیس ستاد فرهنگیان مسعود پزشکیان به معلمان و جمع حاضر خوش آمد گفته و حداقل مقدمه ای را بیان کند اما وی که در دوران وزارت خویش توسط حسن روحانی کنار گذاشته شد ترجیح داد تا این « مهم » را به « عبدالرضا فولاوند » مدیر کل پیشین آموزش و پرورش شهرستان های تهران و شهر تهران و قائم مقام ستاد فرهنگیان بسپارد .
از زمانی که حکم ریاست ستاد فرهنگیان برای محمد بطحایی زده شد تعداد قابل توجهی به این تصمیم اعتراض کردند .
« صدای معلم » هم در همین زمینه به انتشار چند گزارش و یادداشت پرداخت . ( این جا )
به نظر می رسد این انتقادها تاکنون بر تصمیمات گردانندگان مرکزی در ستاد انتخابات تاثیری نداشته است .
این معلمان و کنش گران بر این باورند که افرادی چون بطحایی امتحان پس داده اند و نمی توانند اعتماد معلمان را به خود جلب کنند .
فولادوند با وجود سوابق و پیشینه ی ستادی خود سعی کرد تا خود را در نقش یک « کنش گر صنفی مدنی آموزش و پرورش و حتی اپوزیسیون وضعیت موجود » نشان دهد اما این ژست های تبلیغاتی و حتی نمایشی حداقل مطلوب همکارانی نبود که او را می شناختند و با وی کار کرده بودند .
فولادوند در بخشی از سخنان خویش با شور و حرارت چنین گفت : در فضای تقریبا سرد و بی تفاوت جامعه که خیلی هم عجیب نیست شاید این نشست با حضور قابل توجه معلمان و اسقبال آنان کمی دور از انتظار بود ضمن آن که در بانوان و جوان ها حضورشان ملموس بود .
« جای معلمین زندانی در این جلسه خالیه .
( تشویق و کف حاضران )
اونها در راستای احقاق حقوق صنفیشون حرف زدند . ایثارگرند . سالیان سال برای نظام زحمت کشیدند . اما چون به پرداخت ها اعتراض دارند انگ سیاسی ، انگ امنیتی می خورند.
به تبهکاران در تعطیلات عید مرخصی میدن ؛ به معلم زندانی مرخصی نمی دن » .
مشابه همین سخنان را هم هم تشکلی وی در انجمن اسلامی معلمان ایران یعنی « داود محمدی » در هنگام دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در نشست با تشکل های فرهنگیان و معلمان بیان کرده بود .
شاهدان و ناظران گواهی می کنند که فولادوند و بسیاری از کسانی که در دوران حسن روحانی در وزارت آموزش و پرورش پست گرفتند دیده نشده که در جلسات و نشست های رسمی در زمان تصدی مسئولیت خود به چنین مواردی حتی اشاره ای داشته باشند .
در آن هوای بسیار گرم سالن و ازدحام فراوان ، برخی افراد و تشکل های به صف شده بودند تا برای حاضران سخنرانی کنند و صلاحیت پزشکیان را برای رای دادن تایید کنند اما برخی افراد با اعتراض به این موضوع خواهان ایراد سخن توسط پزشکیان شدند .
همین مساله موجب شد تا فرج کمیجانی دبیر کل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی از تصمیم خود برای سخنرانی منصرف شود .
آذری معلمی از منطقه ی 9 تهران به « صدای معلم » گفت : این مراسم را انجمن اسلامی معلمان اداره می کند.
من به صداقت و مسئولیت پذیری آقای پزشکیان باور دارم اما ایشان باید حواسش به دور و بر خودش باشد .
این آدم هایی که برای سخنرانی به صف شده اند بیش تر از آن که به فکر آموزش و پرورش و مصالح آن باشند دنبال گرفتن پست و مقام برای خودشان هستند .
« طاهره نقی ئی » دبیر کل سازمان معلمان ایران گفت : در ابتدا به عنوان یک معلم پای تخته خودکاری تقدیم می کنم به جناب آقای پزشکیان که قدر آموزش را من در متن های صحبت شان می فهمم .
سلامت ، آموزش و امنیت . آقای پزشکیان شما نزدیک افراد به معلمان هستید . ما یک رویا برای آینده داریم و شما را همراه می بینیم . تا پایان با شما می مانیم . چه انتخاب شوید و چه انتخاب نشوید . این مسیر را که دانایان و شایستگان حذف می شوند را با همت ملت ان شاء الله تصحیح خواهیم کرد .
در آینده عزیزانی شایسته بر مسندها خواهند نشست و از شایستگان جناب آقای پزشکیان عزیز که من به عنوان دبیر کل سازمان معلمان ایران در یک همکاری جبهه ای با 30 حزب دیگر موفق شدیم در یک برنامه فشرده به کاندیدایی برسیم که اعلام شد اگر شورای نگهبان رد کند اعلام می کنیم گزینه نداریم و خوشبختانه اینک رو به روی ماست .
به حرف هایتان وفادار بمانید .
ما شما را جمله جمله تعقیب خواهیم کرد .
به یاد معلمان زندانی که پی گیر مطالباتی بودند که نه از نوع مطالبات شخصی بلکه پی گیر امور اجتماعی ما هستند .
به احترام نسل زد که زبان شان را دیر می فهمیم و باید با آن ها ارتباط برقرار کنیم .
جناب دکتر !
به احترام همه آن هایی که « عقلانی » به آینده نگاه می کنند و برنامه ریزی می کنند باید با هم صمیمانه پیمان ببندیم که تا نقطه پایان همراه هم باشیم و همدیگر را حمایت کنیم .
بیانیه ی سازمان معلمان ایران در حمایت از مسعود پزشکیان توسط علی تفکری در نشست قرائت گردید .
در دقایق پایانی این نشست ، مسعود پزشکیان چنین گفت :
« خداوکیلی شرمنده ام .
اساتیدی را می بینم . روحانیت را دارم می بینم . نماینده را می بینم . زن و برادری و خواهری که این جوری معذب هست ... من کسی نیستم . من یکی از شماها هستم .
من آن چه را که در ذهنم برای مملکتم و برای ایران وبرای خاکی که در آن زندگی می کنم و به دنبال آن هستم ؛ عزت ، سربلندی ، انصاف و عدالت ، حق و رفاه و امنیت و همه ی آن چیزی که زیبایی است .
برای من واقعا شرم آور است که دیگران از ما جلوتر می افتند .
شرم آور هست که آن ها راحت زندگی می کنند و بعد بعضی از آدم های ما سرشان داخل سطل های زباله باشد .
تصور این که چنین آدم هایی در جامعه ما زندگی می کنند خواب و راحتی را بر دیدگان آدم واقعا حرام می کند .
نه دنبال پست هستم . نه دنبال قدرت هستم .
آمده ام تا شما و همه کسانی که به فکر ایران هستند راهی را پیدا کنیم تا از این بحرانی که ما را گرفتارش کرده بتوانیم خارج شویم .
ما می توانیم خارج شویم .
ما قادریم بحران را حل کنیم به شرطی که به کسانی که شایسته هستند ، توان مند هستند و در اقصی نقاط این مملکت زندگی می کنند اجازه ی شکوفایی بدهیم . اجازه ی خودنمایی بدهیم .
تصور نکنیم کسانی که در تهران نشسته اند فقط آن ها می فهمند .
فقط آن ها بلدند . فقط آن ها عاقلند . تازه آن هایی که در تهران نشسته اند فقط یک عده خیال می کنند می فهمند و بقیه نمی فهمند !
این وضعیتی که ما در آن گرفتار هستیم جز با مشارکت شما ، جز با حضور در صحنه و جز با تلاش امکان پذیر نیست .
ما باید گفت و گو کردن با هم را یاد بگیریم . باید بیاییم .
من که نمی توانم به همه شما برسم . هر ایرانی یک ستاد . هر جا که هستید .
اگر من نتوانستم شما را ببینم . وقت نشد و یا اگر خدای ناکرده احساس کردید بی احترامی شده شما را به خدا مرا ببخشید .
من قصد چنین کاری را با کسی ندارم . « ما حق نداریم حق کسی را ضایع کنیم » .
من از این که در خیابان های مملکت به یک زن و دختر ایرانی بی احترامی کنند به پیر و پیغمبر شرمنده ام .
به پیر و پیغمبر شرمنده ام !
انسان کرامت دارد نه مسلمان .
كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ یعنی همه انسان ها کرامت دارند .
برخورد ما با انسان ها باید بر اساس کرامت باشد نه این که وقتی آدم برخی برخوردها را نگاه می کند شرم می کند که نگاه کند !
شرم می کند از این که توجیه کند .
که توجیه پذیر نیست !
ما می توانیم .
با منطق ، با دست به دست هم دادن این مسیر را طی کنیم . مملکت مان را آباد کنیم .
معلمان عزیز !
من الان هیچ قولی نمی دهم .
اما یک قول به شما می دهم . اگر روزی و روزگاری قدرتی و اختیاری پیدا کردم ... این معلم است که آینده ی مملکت ما را درست می کند نه کس دیگری .
این معلم است که تصویر آینده کشور ماست .
این ها هستند که بچه های ما را تربیت می کنند .
این ها هستند که نسل آینده را شکل می دهند .
این ها هستند که فردای کشور را با آزادی ، استقلال ، با غیرت و مردانگی تصویرش را رسم می کنند و یا این که یک عده آدم های ... ( چه می دانم ) بی خودی ، آدم هایی که هویت ندارند.
شما می توانید این هویت را به نسل خودتان و به بچه های خودتان برگردانید .
ما وظیفه داریم برای این که این معلمان بتوانند امنیت ، معیشت و عزت شان حفظ شود برای آن ها تلاش کنیم .
و این را خواهیم کرد .
اما با هم ، با کمک همدیگر و دست در دست همدیگر می توانیم مشکلات را حل کنیم .
نمایندگان عزیزی که این جا هستند و ایستاده و نشسته اند ؛ خدا وکیلی شرمنده ام .
از حضور شما در این جا و این که خاضعانه تشریف دارید واقعا نمی دانم چه بگویم ؟
به هر حال ، بزرگ مایید .
من به شما قول می دهم هر مقداری که از دستم بر بیاید و به کمک همه شما عزیزان برای ایران ، برای مملکت مان در جای جای این آب و خاک ... خوزستان ، بلوچستان و ... همه ایران ؛ همه ایران و برای ایران .
من تنهایی کسی نیستم .
ولی قطره با قطره همراه شود دریایی می شود .
جلوی این دریا هیچ کس نمی تواند بایستد .
( در این هنگام زنی در نشست شروع به صحبت و سوال می کند )
ما باید گفت و گو کردن با هم را یاد بگیریم .
با دعوا کردن مملکت مشکل پیدا می کند .
ما باید گفت و گو کردن با همسایگان را یاد بگیریم .
ما باید گفت و گو کردن با دنیا را یاد بگیریم .
ما حق نداریم با کسی دعوا کنیم .
ما حق نداریم حق کسی را ضایع کنیم » .
در فضای تقریبا سرد و بی تفاوت جامعه که خیلی هم عجیب نیست شاید این نشست با حضور قابل توجه معلمان و اسقبال آنان کمی دور از انتظار بود ضمن آن که در نشست ، بانوان و جوان ها حضورشان ملموس بود .
در حاشیه این نشست ، محمدرضا شهریاری از فعالان تشکل های فرهنگیان به « صدای معلم » گفت :
وقتی دیدم در این همایش افرادی چون فولادوند ، کمره ای ، بطحایی ، پاپایی ، مصلحی و... غیره هستند و اعضای اصلی و تصمیم گیر ستاد را تشکیل داده اند ، در رای دادن خود به آقای پزشکیان مردد شدم .
این ها مدیران پیشین در دولت های قبل بودند و وجهه ای در میان معلمان ندارند » .
با توجه به تاکید اکید مسعود پزشکیان بر موضوع مهم توجه به « شایستگان و توامندان » در این نشست و سایر نشست ها شاید بهتر باشد که این « مهم » ابتدا از ستاد فرهنگیان ایشان آغاز شود .
با آن که این نشست با حضور غالب فرهنگیان تشکیل شده بود اما مشاهده این حجم از زباله در زیر صندلی ها در پایان مراسم قابل تامل و البته تاسف است .
قشری فرهنگی که قرار است « فرهنگ ساز » جامعه باشند .
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
گزارشگر : علی پورسلیمان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
روز 8 تیر 1403 انتخابات زود هنگام ریاست جمهوری برگزار می شود . از میان شش کاندیدایی که از طرف شورای نگهبان واجد شرایط قانونی شناخته شده اند یک نفر نامزد جبهه اصلاحات است . بر این اساس پنج نامزد اصولگرا را باید حامی وضع موجود آموزش و پرورش برشمرد که خواهان اجرای کامل سند تحول بنیادین آموزش و پرورش خواهند بود و بر ایدئولوژیک تر شدن آموزش و پرورش تاکید دارند .
انتظار می رود که دکتر پزشکیان به عنوان تنها نامزد اصلاح طلب نگاه متفاوتی به آموزش و پرورش داشته باشد .
با اعلام نامزدهای ریاست جمهوری ، ستادهای هر نامزد شکل می گیرد . در جمع ستاد نامزدها به ویژه در بخش آموزش و پرورش بیشتر نیروهایی به کار گرفته می شوند که می خواهند بعد از انتخابات سمت هایی را در انتخابات بر عهده گیرند . این که فعالان عرصه آموزش و پرورش بخواهند مسئولیت هایی را بر عهده گیرند نادرست نیست ولی اینکه با تغییر دولت ها تغییر در رویکردهای آموزش و پرورش به وجود نیاید اعتماد جامعه را نابود می کند .
بخش عمده ای از دلسردی موجود در بدنه آموزش و پرورش نسبت به انتخابات به عدم تغییر پس از انتخابات بر می گردد . مردم به قصد تغییر دادن رای می دهند و اگر با رای دادن تغییری در سیاست ها ایجاد نشود دلسردی به وجود می آورد . تحول با تغییر مدیران و بدون تغییر نگرش ها به وجود نمی آید .
شرایط امروز آموزش و پرورش بحرانی است .
تعداد بالای ترک تحصیل و بازماندگان از تحصیل نشانه بارز بحران مشروعیت و عدالت در آموزش و پرورش است . کیفیت آموزشی با مشکلات عدیده ای رو به رو است . محتوای آموزشی و کتب درسی با نیازهای نسل جدید هم خوانی چندانی ندارد . معیشت معلمان با مشکل روبه رو است و رتبه بندی با همه هزینه های مادی و معنوی که برای آن پرداخت شد نتوانست شکاف میان وضعیت موجود و مطلوب معیشت معلمان را پر کند .
نهاد مدرسه نیز از معضلات اساسی رنج می برد و و مدرسه که باید قلب تپنده و محور تعلیم و تربیت باشد به یک دایره اداری تنزل پیدا کرده است . مدارس دولتی بودجه ای ندارند و خانواده ها مجبورند مبالغی را برای کمک به مدرسه پرداخت کنند .
موارد فوق بخش هایی از معضلات آموزش و پرورش را نشان می دهند.
وزارت آموزش و پرورش بیش از اینکه به حل معضلات اساسی نهاد تعلیم و تربیت بپردازد در پی اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است . سندی که 13 سال از تصویب آن می گذرد ولی هنوز از اتاق های جلسات اداری خارج نشده است و با مناسبات اجتماعی و فرهنگی موجود فاصله فراوان دارد . محتوای سند آموزش و پرورش نظام مطلوب آموزش و پرورش رسمی کشور را نشان می دهد .
در دولت های یازدهم و دوازدهم وزارت آموزش و پرورش در ظاهر در اختیار مدیران غیر اصولگرا بود ولی مدیران اصلاح طلب نیز همسو با اصولگرایان ، سند تحول را به عنوان کعبه آمال خود معرفی می کردند و حرفی متفاوت نمی زدند . این مدیران حتی درصدد واضح تر کردن کلمات مبهم سند تحول گامی برنداشتند تا تغییر رویکردی به وجود آید .
به نظر می رسد بسیاری از مدیران گذشته و فعلی آموزش و پرورش سند تحول را مطالعه نکرده اند و تسلطی بر آن ندارند . گسست بین سند تحول بنیادین و شرایط موجود جامعه و تحولات نسل جدید نیز چندان مورد توجه مدیران نیست .
سیاست گذاران آموزش و پرورش گمان می کنند با تغییر شرایط گزینش یا طرح هایی مثل طرح امین می توان نظام آموزش و پرورش را در جهت اهداف ایدئولوژیک سامان خواهند داد .
موارد فوق نمایی مختصر از وضعیت بحرانی آموزش و پرورش را نشان می دهد. اگر دولتی متفاوت با دولت فعلی در انتخابات ریاست جمهوری بر سرکار آید و بتواند 4 تغییر رویکرد ذیل را در نظر بگیرد تحولاتی در عرصه آموزش و پرورش هر چند اندک انجام می گیرد:
1- مدرسه یک نهاد اجتماعی است :
این تصور که بتوان نهاد مدرسه را تبدیل به محلی همچون پادگان یا یک دایره اداری کرد با کارکرد رسالت و مدرسه در تضاد است . مدرسه یک نهاد اجتماعی است که کارکرد آن با دایره اداری تفاوت دارد . در حال حاضر شعار مدرسه محوری سرداده می شود ولی کمترین اختیار از مدارس گرفته شده است . در برخی موارد حتی مدارس اجازه برنامه ریزی برنامه امتحانات را هم ندارند . ساختار اداری آموزش و پرورش اجازه نفس کشیدن را به مدرسه نمی دهد و عموم تصمیمات باید بر عهده ساختارهای اداری باشد .
2- دانش آموز شهروند است :
نگرش رسمی به دانش آموز در برنامه های آموزش و پرورش به منزله یک موجود اطاعت پذیر است که باید به آن شکل داد و حق تصمیم گیری و انتخاب ندارد . دانش آموزان موظفند همان طوری باشند که آموزه های رسمی می خواهند ؛ در حالی که آموزه های فوق با فضای جامعه و مناسبات اجتماعی و فرهنگی نسل جدید تفاوت های اساسی دارد . اینکه حقوق دانش آموز به رسمیت شناخته شود و جایگاه یک شهروند برای او در نظر گرفته شود بخش مهمی از اشکالات موجود در برنامه های رسمی و محتواهای آموزشی را رفع می کند .
3- معلم مبلّغ نیست :
نگاه به معلم به عنوان فردی که باید مبلّغ سیاست های رسمی باشد و حق هیچ گونه اندیشه و تفکر مستقل ندارد غلط است . این گزاره در طول سال های گذشته تشدید شده است و گمان می رود که با انجام گزینش می توانند معلمانی مطلوب استخدام کنند و محصولات آموزش و پرورش را تغییر دهند . رسالت معلمی آموزش و تربیت است و این با مبلّغ بودن تفاوت های ماهوی دارد .
تربیت بدون آزادی و انتخاب بی معنا می شود .
معلمی که خود فکر و اندیشه مستقل نداشته باشد نمی تواند اندیشیدن را به دانش آموزان بیاموزد . تحولات عرصه تکنولوژی و ارتباطات جایگاه معلمی را تغییر داده است . معلم دیگر نمی تواند دانای کل باشد. امروز با جهانی از اطلاعات و مهارت رو به روییم که مرجعیت معلم را به عنوان دانای کل به تسهیل گر تغییر داده است.
4- آموزش یک حق است :
در حال حاضر شکاف طبقاتی در آموزش و پرورش بیداد می کند . نتایج کنکور نشان می دهد که بخش عمده کسانی که رتبه های بالای کنکور را کسب می کنند دانش آموزان مدارس غیر دولتی خاص و مدارس تیز هوشان و نمونه دولتی هستند . تعداد بالای ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل وضعیت افسار گسیخته بی عدالتی آموزشی را نشان می دهد . ساختار اداری آموزش و پرورش اجازه نفس کشیدن را به مدرسه نمی دهد و عموم تصمیمات باید بر عهده ساختارهای اداری باشد .
مجموع موارد فوق معلول نگرش کالایی به آموزش است در حالی که براساس قانون اساسی دولت موظف به تامین آموزش و پرورش به عنوان یک حق است . این نگرش باعث می شود که آموزش و پرورش به آموزش به عنوان یک حق باور نداشته باشد و مسئولیتی در قبال توسعه عدالت آموزشی احساس ننماید . همین رویکرد به آموزش و پرورش موجب شده است که مدارس غیر دولتی به حال خود رها شوند و برخلاف قانون مجبور باشند بودجه خود را از کمک های مردمی تامین کنند . ادامه این نگرش موجب خسران های مهمی در عرصه اجتماعی می شود .
موارد مذکور را می توان به عنوان مهم ترین نیازهای تحول در آموزش و پرورش دانست .
در حال حاضر نگرش به مدرسه ، معلم ، دانش آموز و آموزش مبتنی بر نگرشی ایدئولوژیک است که توسعه کشور و حقوق ملت را به رسمیت نمی شناسد . این نگرش یک سویه و از بالا به پایین است .
تحول در آموزش و پرورش بدون تغییر نگرش های غلط موجود امکان پذیر نیست .
تحول با تغییر مدیران و بدون تغییر نگرش ها به وجود نمی آید .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در دنیا هیچ کاری سختتر از صداقت و صمیمیت نیست، هیچ کاری هم آسانتر از تملق و چاپلوسی.
در صداقت و صمیمیت، حتی اگر یک درصد دروغ و تزویر باشد، فوری نغمهی ناسازش بلند میشود و کار را به رسوایی میکشاند. برعکس، اگر همهی حرفها تا نقطهی آخرش دروغ و تزویر باشد، مثلِ نغمهی گوشنواز به دل مینشیند و لذت میبخشد.
چاپلوسی، هرچقدر هم که نتراشیده و زننده باشد، دستِکم نیمی از آن همیشه به نظر حقیقت میآید. ربطی هم به موقعیت اجتماعی آدمها و این طبقه و آن طبقه ندارد، همه را دربرمیگیرد. حتی یک راهبه را هم میشود با تملق از راه به در کرد. آدمهای معمول که جای خود دارند.
داستایوفسکی
کتاب: جنایت و مکافات
***
« روند انتخابات و نیز رفتارشناسی احزاب و گروه های سیاسی در 45 سال اخیر نشان می دهد که همیشه الفبای ریل گذاری توسعه با « توسعه سیاسی » بوده است و خبری از « توسعه ی فرهنگی » نبوده است .
وقتی وقایع و اتفاقات زمان شاه در پیش از انقلاب را زیر ذره بین و رصد قرار می دهیم به یک نتیجه می رسیم که توسعه ی اقتصادی بدون توسعه فرهنگی منجر به مسائلی شد که پیش آمد و اکنون در این وضعیت به سر می بریم .
گفته می شود انقلاب سال 57 هم از جنس انقلاب فرهنگی بوده است .
در حال حاضر به نظر می رسد کشور اساسا از ریل توسعه و حتی برنامه های تعریف شده ای که حاکمیت برای خود تعریف و تایید کرده عقب افتاده و خارج شده است .
آیا « جبهه ی اصلاحات » و یا جریان اصلاحات در جمهوری اسلامی برنامه و یا اولویتی برای ریل گذاری واقعی و غیر شعاری در توسعه ی فرهنگی و یا انسانی دارد ؟
با توجه به این که در 4 دهه ی گذشته نیز معمولا ضعیف ترین و صریح تر بگوییم ؛ بی عرضه ترین فرد برای تصدی وزارت آموزش و پرورش تعیین شده است .
چیزی که تاکنون دیده ایم و تشکل هایی هم شما اشاره کردید ؛ افکار عمومی معلمان تا جایی که من رصد می کنم این را می گویند که یک انتخاباتی برگزار می شود و همین که پیروز شدند بلافاصله پست ها و مناصبی را بین خودشان تقسیم می کنند و همه چیز تمام می شود ! پرسش مهم و استراتژیک در این گونه موارد آن است که آیا این کار گروه و نیز افرادی که مسئولیت هایی را در شاخه ها و کمیته های مختلف بر عهده گرفته اند ؛ حامل و حاوی « سرمایه اجتماعی » لازم و کافی هستند که جامعه ی هدف به آنان اعتماد کنند و « کنش مورد انتظار » را تحقق بخشند ؟
در واقع آن توسعه ی انسانی و یا فرهنگی که به معنای واقعی باشد کاملا به حاشیه می رود .
در واقع ؛ تغییر دولت و مناسبات قدرت در حوزه دولت و آموزش و پرورش به تغییر آدم ها و چینش پست ها و تقسیم مناصب محدود و مقید می شود .
هیچ گونه رفرم و یا تحول و یا به عبارت بهتر هیچ رنسانسی در حوزه فرهنگ و آموزش رویت نمی شود .
مخاطب من در این جا و در این نشست ؛ « قدرت » مستقر است و شما هم در ساز و کاری می خواهید در بخشی از قدرت سهیم شوید و طرح پرسش صدای معلم ناظر بر این وضعیت می باشد » .
این ها بخشی از پرسش هایی هستند که من به عنوان مدیر صدای معلم شنبه 19 خرداد و پیش از اعلام کاندیداهای ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان در نشست خبری جبهه اصلاحات مطرح کردم . ( این جا )
اما از پاسخ های ارائه شده در نشست قانع نشدم .
جالب و قابل تامل است که این خبر توسط خانم نرگس ملک زاده در گروه تلگرامی خبرنگاران حوزه ی آموزش و پرورش اطلاع رسانی شد و فقط من در آن نشست حضور پیدا کردم و تنها رسانه ای هم که در حوزه آموزش و پرورش پرسش مطرح کرد رسانه « صدای معلم » بود .
در این جا باید با صراحت تاکید کنم در میان شش کاندیدای موجود تنها کسی که می توان به «صداقت » او باور داشت ؛ بدون تردید « مسعود پزشکیان » است .
کارنامه و پیشینه ی او قابل دفاع است ضمن آن که فرد باسواد و مجربی است که دارای قدرت بیان قابل قبول و منطق اقناع می باشد .
سه شنبه 22 خرداد علی عبدالعلی زاده رئیس ستاد انتخاباتی مسعود پزشکیان ، محمد بطحایی وزیر پیشین آموزش و پرورش را به عنوان رئیس کارگروه فرهنگیان اعلام کرد .
عبدالعلیزاده همچنین درباره ساز و کار انتخاب رئیس کارگروه فرهنگیان گفت: در کارگروه فرهنگیان به صورت کاملاً مردم سالارانه، درون جامعه فرهنگی کشور بر اساس ساختار سازمانی که تشکلهای داخلی این قشر دارند، رای گیری کردند و یک نفر را به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی خود رسیدند و جناب آقای محمد بطحایی را انتخاب کردند و من نیز با افتخار حکم فعالیت ایشان را صادر کردم .
به عنوان فردی که نزدیک به سه دهه کار رسانه ای کرده و و نیمی از این زمان را هم در فعالیت های حزبی و تشکیلاتی گذرانده ام واقعا متوجه عبارات و کلمات به کار برده شده توسط آقای عبدالعلی زاده نشدم .
آن کار گروه فرهنگیان با چه ساز و کاری انتخاب شده اند ؟
موازین و معیارهای دموکراتیک برای رای گیری چه بوده اند ؟
منظور از تشکل های داخلی کدام ها هستند و آیا این تشکل ها چند درصد از جامعه فرهنگیان کشور را نمایندگی می کنند ؟
آیا به جز آقای بطحایی افراد دیگری هم مطرح بوده اند ؟
پرسش مهم و استراتژیک در این گونه موارد آن است که آیا این کار گروه و نیز افرادی که مسئولیت هایی را در شاخه ها و کمیته های مختلف بر عهده گرفته اند ؛ حامل و حاوی « سرمایه اجتماعی » لازم و کافی هستند که جامعه ی هدف به آنان اعتماد کنند و « کنش مورد انتظار » را تحقق بخشند ؟
به عبارت دیگر ؛ آیا جامعه ی معلمان کشور به ویژه « بخش کنش گر » آن از عملکرد محمد بطحایی در کسوت وزیر آموزش و پرورش رضایت دارند که اکنون بخواهند دوباره به او اعتماد کرده و برای او تبلیغ کنند ؟
به عنوان مثال ؛ آقای بطحایی در مورد عملکرد خویش در مورد شکایت از برخی معلمان توسط مدیران منصوبش و نیز شکایت علیه صدای معلم در زمان وزارت ایشان چه پاسخی دارند ؟ ( در این مورد و سایر موارد گزارش ها ، یادداشت ها و مطالب مبسوط و مستندی وجود دارند که در زمان وزارت ایشان پاسخی نگرفتند ).
در خبری که منتشر شده ؛ « اعضای شورای سیاست گذاری ستاد فرهنگیان مسعود پزشکیان » معرفی شده اند . ( 1 )
ترکیب غالب متشکل این شورا را ستادی های پیشین تشکیل می دهند که در سمت ها و پست های مختلف وزارتخانه کار کرده اند .
قصد ورود موردی به این اسامی و عملکرد آنان را ندارم اما با قاطعیت و صراحت می توانم بگویم که این افراد کسانی نیستند که بخواهند « افتخار اعتماد » جامعه مخاطب و یا هدف را به خود جلب و جذب کنند .
تا دیر نشده است ؛ « عقل و منطق » ایجاب می کند که تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران امر در این مساله تدبیری اندیشیده و با در نظر گرفتن فضا و رویکرد کلی جامعه و این که انتخابات در این مقیاس با انتخابات شورای معلمان در مدرسه و یا تعیین شورای معاونین وزارتخانه تفاوت ماهوی دارد فرمان کشتی به حرکت در آمده را به ناخدایی آگاه و یک رهبر آموزشی بسپارند که این جا و این سرمایه اجتماعی است که حرف اول و آخر را می زند .
( 1 )
اعضای شورای سیاست گذاری ستادفرهنگیان دکتر پزشکیان :
1- علی اصغر فانی رئیس شورا و رئیس ستاد
2- محسن حاجی میرزایی
3- سیدمحمد بطحایی
4- سیدجواد حسینی
5- علیرضاکمره ای
6- علیمحمد مصلحی
7- عبدالرضا فولادوند
8- سالار قاسمی
9- فرج کمیجانی
10- حمیدرضا کفاش
11- عبدالرسول عمادی
12- سعید آگاه
13- صفر اسلامی
14- طاهره نقی ئی
15- مرضیه گرد
16- فاطمه مهاجرانی
17 رضا زینی وندمقدم ( دبیر اجرایی شورا )
مسئولین و اعضای کمیته های ستاد فرهنگیان دکتر پزشکیان:
1- کمیته هماهنگی امور استان ها:
تشکلهای فرهنگی؛ انجمن اسلامی معلمان ایران ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی، سازمان معلمان ایران و آقایان سیدجوادحسینی علیرضا کمره ای، علیمحمد مصلحی، عبدالرضافولادوند، سالارقاسمی، حمیدرضاکفاش
و جعفر پاشایی .
2- کمیته رسانه و تبلیغات:
رسول پاپایی و نمایندگان رسانه ای تشکلهای فرهنگی و جمعی از فرهنگیان جوان رسانه ای و خوش فکر
3- کمیته تحلیل، تدوین و تولید محتوا:
عبدالرسول عمادی، میرضا شفیع پور
4-کمیته دانشگاه فرهنگیان:
غلامرضاکریمی و عباسپور
5- کمیته پشتیبانی و مالی:
قاسم پوستین دوز و حسن مظفری
6- کمیته همایشها و مراسمات:
محمدداوری با عضویت نمایندگان تشکلهای معلمان و احزاب
7- کمیته بازنشستگان:
آقای پویان رئیس کانون بازنشستگان فرهنگیان
***
دقایقی کوتاه از سخنرانی ویلیام فاکنر ؛ رمان نویس آمریکایی و برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات :
گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش در بخش اسلاید خود بیانیه ای را با عنوان « بیانیه شماره یک شورای هماهنگی تشکلهای فرهنگیان با موضوع انتخابات » منتشر کرده است . ( این جا )
در این بیانیه چنین آمده است :
« بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا
آری، با اطمینان میتوان گفت رئیس جمهور محبوب حضرت آیت الله مظلوم شهید رئیسی، مشمول این آیه شریفه قرآن کریم در سوره مبارکه احزاب است. بدون تردید ؛ غلبه « فرهنگ امنیتی » بر « امنیت فرهنگی » در دولت سیزدهم یک واقعیت بوده و می باشد و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کرده و یا آن را کم رنگ کند .
رئیس جمهور پرتلاش و خستگی ناپذیر که در راه پیشرفت مادی و معنوی به مردم بزرگ ایران سر از پا نمیشناخت، بر سر عهد خود ایستاد و جان خویش را فدای ملت کرد. آن شهید بزرگ شخصیتی عالم، عامل، مخلص، خدوم و پرتلاش بود که خود را وقف محرومان و امت اسلامی نموده بود. شهید رئیسی علم و عمل را در صحنه عمل درآمیخته و هماهنگ با منویات ولی امر مسلمین جهان، مجاهدت مخلصانه نمود. او در این زمانه یک بار دیگر مشی و مرام خدمتگزاری شهید رجایی و مظلومیت شهید بهشتی را در اذهان عمومی زنده کرد و مردم چه زیبا در وصف او گفتند: «رئیسی همچون رجایی، بهشتی شد.»
او که خود یک معلم وارسته و آراسته به فضائل اخلاقی بود در همه ابعاد و برای همه اقشار جامعه از جمله معلمان و فرهنگیان اسطوره شد .
خدمات او در حوزه تعلیم و تربیت در تاریخ ثبت شد. او بود که مردانه و استوار برای ارتقاء نظام آموزشی کشور قانون ۱۱ سال معطل مانده رتبهبندی معلمان را علی رغم فشارها و تنگناهای مالی که دولت با آن دست و پنجه نرم میکرد به تصویب رساند و عملیاتی نمود. او رئیس جمهوری بود که پس از سالها شخصاً در جلسات شورای عالی آموزش و پرورش شرکت کرد و به معلمان این پیام را مخابره نمود که من برای معلمی و معلمان ارزش قائل هستم. با کمک او بود که جایگاه آموزش و پرورش در برنامه هفتم توسعه ارتقا یافت با حمایت او بود که سند تحول بنیادین که به قول مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در دولت گذشته در کمدها و کشوهای مدیران خاک میخورد را بیرون آورد و عملیاتی نمود. با اراده او بود که نقشه راه سند تحول بنیادین در هفتههای آخر عمر شریفش در محضر مقام معظم رهبری توسط وزیر خدوم آموزش و پرورش جناب آقای دکتر صحرایی رونمایی و رسانهای شد.
ما اعضای تشکلهای فرهنگیان، همسو با همه معلمان ایران اسلامی قدرشناس تلاشهای بیمنت و خالصانه رئیس جمهور شهیدمان هستیم و برای او برترین رتبههای بهشتی را آرزومندیم.
اما جهاد مخلصانه او ادامه دارد معلمان شریف در کنار سایر آحاد جامعه با حضور پرشور در انتخابات پیش رو ضمن خلق حماسهای دیگر، همچون حماسه بدرقه شهدای خدمت،در پای صندوقهای رای، پرچم شهید رئیسی را به مدیر انقلابی و با لیاقت دیگری خواهند سپرد تا با تلاش همه جانبه راه خدمت به محرومان ادامه داشته باشد .
حتما مطالبه قاطبه فرهنگیان از رئیس جمهور آینده تداوم راه رئیس جمهور شهید و بلکه تعالی آن مسیر در ارتقا همه جانبه آموزش و پرورش است نگاهی که آموزش و پرورش را اولویت اصلی خود بداند ،برای ارتقا منزلت و معیشت معلم برنامه داشته باشد و به منویات و دغدغه های مقام معظم رهبری در آموزش و پرورش جامه عمل بپوشاند دغدغه هایی چون اجرای کامل سند تحول بنیادین ، افزایش جاذبه معلمی، تحول و تقویت معاونت پرورشی ، ایجاد ثبات مدیریتی، تقویت مدارس دولتی ، مهارت آموزی در مدارس و امیدآفرینی در نسل جدید.
معلمان و فرهنگیان به عنوان مراجع امین اجتماعی، نقش بیبدیلی برای به میدان آوردن مردم و ارتقاء شور و شعور انتخاباتی دارند که میبایست در این موقعیت حساس این ماموریت مهم خود را به خوبی به انجام برسانند تا یک بار دیگر دل ولی خدا و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی را خرسند کرده و پرچم امام خمینی را در سراسر کشور برافراشته نگه دارند.
نامزدهای محترم انتخابات ریاست جمهوری روش و منش اخلاقی شهید خدمت، دکتر رئیسی را در جریان تبلیغات و مناظره های انتخابات الگو قرار داده تا کام مردم تلخ نگردد و نیز حامیان نامزدها از بداخلاقی و تخریب سایر رقبا خودداری نمایند و صرفا به معرفی و تبیین برنامه های نامزد مورد نظر خود بپردازند » .
نخستین پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم آن است که این « شورای هماهنگی تشکلهای فرهنگیان » به صورت دقیق و شفاف متشکل از کدام تشکل ها بوده و آیا این تشکل و شورای هماهنگی مربوطه از وزارت کشور مجوز فعالیت دارند ؟
آیا تشکل های منتقد و یا مخالف هم می توانند نظرات و یا دیدگاه های خود را به همین سیاق در پرتال وزارت آموزش و پرورش منعکس کنند و یا محتوای آن را نقد کنند ؟
بدون تردید ، از دست دادن بالاترین مقام اجرایی کشور به همراه چند نفر دیگر بر این سیاق قطعا موجب تاسف و تاثر است . این که رئیس جمهور یک کشور و چند نفر دیگر سوار بر وسیله ای شوند که حدود نیم قرن از عمر آن گذشته و سایر پرسش هایی که مجال طرح آن ها در این گزارش نیست .
اما این مساله و نحوه درگذشت این افراد موجب نمی شود که نقد و یا نظری در مورد عملکرد دولت سیزدهم در 3 سال گذشته صورت نگیرد و بر روی همه چیز هاله تقدیس و تقدس کشیده شود .
آیا عملکرد دولت سیزدهم مورد قبول و پذیرش چند درصد جامعه ی ایران بوده است ؟
آیا در حوزه آموزش و پرورش و مسائل مرتبط با آن چند درصد معلمان و سایر ارکان تعلیم و تربیت از عملکرد مسئولان و مقامات مستقر رضایت دارند ؟
در این بیانیه گفته شده است :
« معلمان شریف در کنار سایر آحاد جامعه با حضور پرشور در انتخابات پیش رو ضمن خلق حماسهای دیگر، همچون حماسه بدرقه شهدای خدمت،در پای صندوقهای رای، پرچم شهید رئیسی را به مدیر انقلابی و با لیاقت دیگری خواهند سپرد تا با تلاش همه جانبه راه خدمت به محرومان ادامه داشته باشد » .
آیا این نوع ادبیات و استفاده از برخی کلمات و کدها نوعی تبلیغ به نفع برای برخی کاندیداها نیست ؟
در بیانیه فوق از عبارت « مطالبه قاطبه فرهنگیان » استفاده شده و چند درخواست را مطرح کرده اند .
چگونه و با چه ساز و کاری فهمیده اند که اکثریت فرهنگیان با این محورها موافق هستند ؟
بدون تردید و همان گونه که « صدای معلم » در گزارش های پیشین خود مرتبا به آن اشاره داشته است ؛ « نارضایتی فراگیر معلمان » یک مساله انکارناپذیر بوده و به نظر می رسد در این دولت افزایش یافته است .
بدون تردید ؛ غلبه « فرهنگ امنیتی » بر « امنیت فرهنگی » در دولت سیزدهم یک واقعیت بوده و می باشد و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کرده و یا آن را کم رنگ کند .
بدون تردید ؛ نخستین مطالبه ی جدی فرهنگیان به ویژه کنش گران مدنی در حوزه آموزش از دولت چهاردهم ، بیرون فرستادن افرادی از حوزه های ستاد و مراجع و مراکز تصمیم گیر است که نقش اولی را در ترسیم وضعیت موجود ایفا کرده ، برای منتقدان پرونده سازی کرده و در این مدت در مورد عملکرد خودشان پاسخ گو نبوده اند .
مدیرانی که تنها هنرشان ، « یکدست سازی » بوده است .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز شنبه 19 خرداد نشست خبری « جبهه اصلاحات » با موضوع انتخابات ریاست جمهوری در محل این تشکل واقع در خیابان زنجان شمالی برگزار گردید .
دعوت از همه رسانه ها صورت گرفته بود و گزینشی در کار نبود .
« صدای معلم » بر اساس اصل « مطالبه گری در حوزه ی عمومی » و طرح پرسش و گفتمان سازی در حوزه آموزش در این نشست حضور یافت و پرسش هایی را مطرح کرد .
آن چه در زیر می آید ؛ پرسش و پاسخ « مدیر صدای معلم » با خانم آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات و نیز توضیحات جواد امام سخنگوی این جبهه می باشد .
صدای معلم :
از خانم آذرمنصوری و همه دوستانی که این فرصت را برای طرح پرسش و گفت و شنود فراهم کردند .
چون معلم هستم و رسانه نیز در این حوزه فعالیت می کند به صورت طبیعی پرسش های من نیز در حوزه آموزش و فرهنگ خواهد بود .
خانم آذرمنصوری
روند انتخابات و نیز رفتارشناسی احزاب و گروه های سیاسی در 45 سال اخیر نشان می دهد که همیشه الفبای ریل گذاری توسعه با « توسعه سیاسی » بوده است و خبری از « توسعه ی فرهنگی » نبوده است .
وقتی وقایع و اتفاقات زمان شاه در پیش از انقلاب را زیر ذره بین و رصد قرار می دهیم به یک نتیجه می رسیم که توسعه ی اقتصادی بدون توسعه فرهنگی منجر به مسائلی شد که پیش آمد و اکنون در این وضعیت به سر می بریم .
گفته می شود انقلاب سال 57 هم از جنس انقلاب فرهنگی بوده است .
در حال حاضر به نظر می رسد کشور اساسا از ریل توسعه و حتی برنامه های تعریف شده ای که حاکمیت برای خود تعریف و تایید کرده عقب افتاده و خارج شده است .
آیا « جبهه ی اصلاحات » و یا جریان اصلاحات در جمهوری اسلامی برنامه و یا اولویتی برای ریل گذاری واقعی و غیر شعاری در توسعه ی فرهنگی و یا انسانی دارد ؟
با توجه به این که در 4 دهه ی گذشته نیز معمولا ضعیف ترین و صریح تر بگوییم ؛ بی عرضه ترین فرد برای تصدی وزارت آموزش و پرورش تعیین شده است .
آذرمنصوری :
سوال انتخاباتی نبود !
اگر در چارچوب انتخابات باشد ...
صدای معلم :
به هر حال شما با گروهی رو به رو هستید که شامل یک میلیون فرهنگی شاغل و نیز بیش از 800 هزار بازنشسته می باشد و با خانواده هایشان طیف قابل توجهی را تشکیل می دهند که ممکن است همه معادلات را تغییر دهند !
آذرمنصوری :
بله . کاملا درست است . اساسا از شاخص های اصلی توسعه ی پایدار ، توسعه انسانی است .
توسعه انسانی اگر نباشد به کار بردن لفظ توسعه یک شوخی بیشتر نیست !
اما این که کاندیداها و یا جبهه ی اصلاحات چه برنامه ای در این خصوص دارد ما برنامه ی آماده ای در سال 1400 ذیل عنوان « جامعه ی قدرتمند ، دولت توانا » داشتیم . این برنامه ی جبهه ی اصلاحات ایران بود .
طبعا هر کاندیدایی که بخواهد به عنوان کاندیدای نهایی جبهه ی اصلاحات معرف شود این برنامه را به عنوان مبنای عملکرد خودش قرار خواهد داد .
بخش فرهنگ و توسعه ی فرهنگی هم همین هست .
اما این که جریان اصلاحات می خواهد چه کار کند و یا چه برنامه ای دارد خوشبختانه در مجمع عمومی اصلاحات ایران سه تشکل فرهنگی داریم که مسائل فرهنگیان را رصد می کنند .
در پژوهشی هم که زیر نظر آقای خاتمی در حوزه ی آموزش و پرورش و آموزش عالی انجام شد ایشان نقش فعالی را داشتند و ما این پژوهش را یکی از مبانی نوسازی گفتمانی جبهه ی اصلاحات قرار دادیم و اتفاقا توجه ویژه ای به بخش فرهنگ و توسعه فرهنگی داریم .
ما نمی توانیم بگوییم توسعه ی سیاسی بر توسعه ی فرهنگی مقدم است و یا توسعه ی فرهنگی بر توسعه ی اقتصادی مقدم هست .
ما باید این مکررا تکرار کنیم که تنها در صورت تحقق توسعه پایدار هست که ما می توانیم این اطمینان را پیدا کنیم که جامعه ی ایران رنگ رفاه و برابری و عدالت را خواهد دید و به خصوص و به خصوص در حوزه ی آموزش و پرورش که عرض کردم رکن اصلی توسعه است ما نیاز به یک تجدید نظر جدی در روش های آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت و مبانی و رویکردهایی داریم که بتواند به نسل جدید « ماهی » دهد ؛ ماهی گرفتن را بیاموزد .
این مسائل کلی هستند که در رویکرد و گفتمان نوین اصلاح طلبان مورد توجه قرار گرفته است و ما نه تنها از ظرفیت های این تشکل های صنفی که در جبهه ی اصلاحات هستند استفاده می کنیم بلکه بنا داریم در ادامه از نظرات همه صاحب نظران در این حوزه ان شاء الله استفاده کنیم .
صدای معلم :
چیزی که تاکنون دیده ایم و تشکل هایی هم شما اشاره کردید ؛ افکار عمومی معلمان تا جایی که من رصد می کنم این را می گویند که یک انتخاباتی برگزار می شود و همین که پیروز شدند بلافاصله پست ها و مناصبی را بین خودشان تقسیم می کنند و همه چیز تمام می شود !
در واقع آن توسعه ی انسانی و یا فرهنگی که به معنای واقعی باشد کاملا به حاشیه می رود .
در واقع ؛ تغییر دولت و مناسبات قدرت در حوزه دولت و آموزش و پرورش به تغییر آدم ها و چینش پست ها و تقسیم مناصب محدود و مقید می شود .
هیچ گونه رفرم و یا تحول و یا به عبارت بهتر هیچ رنسانسی در حوزه فرهنگ و آموزش رویت نمی شود .
مخاطب من در این جا و در این نشست ؛ « قدرت » مستقر است و شما هم در ساز و کاری می خواهید در بخشی از قدرت سهیم شوید و طرح پرسش صدای معلم ناظر بر این وضعیت می باشد .
آذرمنصوری :
نقد شما کاملا صحیح و درست است .
جواد امام :
وقتی می گوییم توسعه ؛ منظور از آن توسعه ی متوازن است . ما نمی توانیم از توسعه صحبت کنیم و توسعه ی فرهنگی و انسانی را در نظر نگیریم .
نمی توانیم از توسعه صحبت کنیم اما بخش های دیگر را در نظر نگیریم .
وقتی می گوییم توسعه متوازن ؛ علی القاعده هم این نکاتی که شما به بخشی از آن اشاره کردید در بر می گیرد .
پایان گزارش/
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گرچه از منظر «اخلاق مطلقگرا» (که «امانوئل کانت» مدافع آن است) دروغگفتن بهطور مطلق یک رذیلت است و هیچ شرایط و منافعی توجیهکننده دروغ نیست، از دیدگاه روانی - اجتماعی میتوانیم دروغها را به دو دسته تقسیم کنیم:
گروه اول دروغهایی هستند که ناشی از رانشگر (Driver) «دیگران را راضیکن» (Please others) هستند. از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis) هر کدام از ما در جریان تربیت «اوامر و مناهی» خاصی را از محیط دریافت میکنیم. این «امر و نهیها» در سراسر زندگی، تعیینکننده تصمیمات ما هستند.
هنگامی که خانواده، آموزش و پرورش و رسانه دستور «دیگران را راضیکن» را در پیشنویس زندگی ما نوشته باشند ما در سراسر عمر تلاش میکنیم «به هر قیمتی» دیگران را خشنود کنیم. درنتیجه، هنگامی که حدس میزنیم گفتنِ حقیقت باعث رنجشخاطر دیگران شود دروغ را جایگزین حقیقت میکنیم.
بارها پیشآمدهاست که در پاسخ سؤالات «این لباس به من میاد؟»، «این رنگ مو بهمن میاد؟»، «از غذا راضی بودین؟ نمکش خوب بود؟ خوب جاافتاده بود؟» پاسخ دادهایم: «بله، کاملاً، خیلی!» در حالیکه نه آن رنگ لباس و رنگ مو به دوستمان میآمده و نه این غذا طعم رضایت بخشی داشتهاست. خیلی اوقات خودِ سؤالکننده هم بهجای شنیدن حقیقت تلخ، توقع دارد دروغ شیرین را بشنود! انگار که او از شما میخواهد که «لطفاً بهمن دروغ بگویید، خواهش میکنم!». گرچه او در سطح خودآگاه و آشکار (Explicit) از شما تقاضای دروغ نمیکند اما در سطح ناخودآگاه و تلویحی (implicit) از شما تمنای دروغ میکند و زبان بدن (Body Language) و لحن کلام (Prosody) او پر از این التماس است: «عزیزم، مرا با دروغ شیرین نوازشکن».
کسانی که با گفتن چنین دروغهای شیرینی مخاطب خود را خشنود میکنند دچار دستورالعمل روانی «همه را خشنودکن» هستند. آنها از اینکه دیگران را برنجانند وحشت دارند. این نوع دروغگفتن نه با طراحی قبلی صورتمیگیرد و نه با قصد سوءاستفاده از مخاطب ؛ تنها تصمیمی است ناشی از آموزههای غلط تربیتی و ترس از رنجاندن دیگران.
اما در مقابل چنین دروغهایی دسته دومی از دروغ ها وجود دارند. دروغهایی که طراحی شدهاند و گوینده آنها، نه بهقصد نوازشکردن مخاطب بلکه بهمنظور فریبدادن و سوءاستفاده از او این دروغهای نظاممند را طراحی کردهاست.
در کتاب 1984، «جورج اورول» جامعهای را ترسیم میکند که در آن وزارتخانهای وجود دارد بهنام «وزارت حقیقت» که بر خلاف نامش، وظیفهاش پنهانکردن حقیقت و انتشار دروغ است، دروغهایی که باعث فریب ملت و اقتدار و ثبات حکومت شوند. چنین دروغهایی ریشه در «کیش قدرت» دارند، مذهبی که محور آن حفظ قدرت است.
جورج اورول در همان کتاب به «مرامنامه» سازمانی که دروغهای نهادینه و سازمانمند تولید میکند میپردازد: «حفظ قدرت بههر بهایی!». هنگامیکه در جامعهای نهادهای قدرت دچار چنین مذهبی شوند، گفتن حقیقت و پردهبرداری از دروغ تبدیل بهیک «عمل سیاسی» میشود و شما با «نهگفتن» به دروغهای بزرگ و «کلانروایتها» یک «اپوزیسیون» محسوب میشوید!
«هانا آرنت» فیلسوف آلمانی در مقاله «حقیقت و سیاست» مینویسد:
«هنگامیکه جامعهای به دروغگویی سازمانیافته رویآورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلی شود و به دروغگفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا نکند، صداقت بهخودیخود تبدیل به یک عمل سیاسی میشود و گوینده حقیقت حتی اگر بهدنبال کسب قدرت یا هیچ منفعتی دیگر هم نباشد یک کنشگر سیاسی محسوب میشود!»
در چنین شرایطی شما نمیتوانید از سیاست کناره بگیرید و راه خود را بروید ؛ شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید: یا به وزارت دروغ میپیوندید، یا یک مخالف سیاسی محسوب میشوید!
پینوشت:
درباره موضوع «تقریر حقیقت و تقلیل مرارت» در فصل اول کتاب «راهی به رهایی» استاد «مصطفی ملکیان» بحث مفصلی با دیدگاه «فلسفه اخلاق» آمده است. این کتاب را انتشارات نگاه معاصر منتشر کردهاست.
کتاب 1984 «جورج اورول» با ترجمه «صالح حسینی» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شدهاست. بنده نیز یادداشتی تحت عنوان: «جورج اورول، فروید و توتالیتاریسم» نوشتهام که مبتنی بر ماجرای این کتاب است.
درباره «هانا آرنت» مقالهای با عنوان «هانا آرنت - کارل یاسپرز و مسئولیت سیاسی» نوشتهام. برای مطالعه درباره آرای آرنت میتوانید کتاب «هانا آرنت» نوشته «دیوید واتسن» را با ترجمه «فاطمه ولیانی» از انتشارات هرمس بخوانید.
( کانال نویسنده )
گروه استان ها و شهرستان ها/
بر اساس خبری که در کانال صنفی معلمان ایران منتشر شده ، حکم ۶ ماه انفصال از خدمت « علی حاجی » معلم جلفایی توسط هیئت تجدید نظر عیناً تأیید و به ایشان ابلاغ شده است.
اتهام این کنش گر صنفی مطابق با بند یک از ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری مصوب 7 / 9 / 1372 مجلس شورای اسلامی عنوان گردیده است . این بند دلالت بر اعمال و رفتار خلاف شئون شغلی یا اداری دارد .
این حکم هم زمان با فصل امتحانات دانش آموزان اجرایی می شود .
علی حاجی معلم رسمی دارای 26 سال سابقه می باشد .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
یکشنبه ششم خرداد ؛ پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان خبری را در مورد برکناری زهرا سادات نوریان مدیریت هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان منتشر کرد . ( این جا )
در خبر چنین آمده است :
« به گزارش اداره اطلاع سانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان، سید امیرمحمد خرازانی، دبیر هیئت مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش طی حکمی «نصراله هاشمی سجزی» را بهعنوان سرپرست هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان منصوب کرد.
آیین معارفه سرپرست هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان با حضور سید احمد امامیه، معاون سوادآموزی و مصطفی درستکار رئیس اداره ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات برگزار شد.
در حکم هاشمی سجزی آمده است: نظر به تعهد و تجربیات ارزنده جنابعالی، بهموجب این ابلاغ با حفظ سمت بهعنوان سرپرست هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان منصوب میشوید؛ امید است با اتکا به خداوند متعال در انجام امور محوله موفق و موید باشید.
پیشازاین زهرا سادات نوریان مدیریت هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان را عهدهدار بوده است که در آیین معارفه سرپرست این مجموعه از تلاشهای وی تقدیر شد.
گفتنی است نصراله هاشمی سجزی با حفظ سمت مدیریت آموزش و پرورش شهرستان کوهپایه استان اصفهان را نیز عهدهدار است » .
در عکسی که از سوی اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان منتشر کرده زهرا سادات نوریان حضور ندارد .
پیش از این « صدای معلم » گزارش ها ، یادداشت ها و اخبار متعددی را در نقد عملکرد مدیریت هسته گزینش آموزش و پرورش استان اصفهان منتشر کرده بود .
در آخرین مورد و در تاریخ 4 اردیبهشت 1403 ، نامه ی یک معلم اصفهانی منتشر شد . ( این جا )
در این نامه چنین آمده بود :
« من دانشجوی دانشگاه فرهنگیان ورودی 98 هستم .
سال قبل هسته گزینش اصفهان من و تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان را به صورت فله ای اخراج کرد بدون اینکه نسبت به مواردی که در پرونده ی ما گفته شده تحقیق خاصی انجام شود .
نوریان مسئول گزینش ما را اخراج کرد و بماند که چقدر توهین و تحقیر از سمت این نهاد به ما روانه شد ....
همه چیز به کنار ولی آیا آبروی از دست رفته ی ما برمی گردد؟
به ما گفتند تا مهر 1403 منتظر جواب اعتراضمان نباشیم .
چطور برای اخراج کردن یک معلم حرف های چند نفر بدون سند کافی است و سریع این حکم داده می شود ولی برای برگشت به کار یک سال وقت می خواهند که تحقیق کنند ؟
آیا کسی هست که پاسخ گو باشد ؟ »
البته این تمام ماجرا نبود .
کار تا پرونده سازی و اخراج نرگس کارگری خبرنگار صدای معلم پیش رفت بدون آن که فردی و یا نهادی پاسخ گوی عملکرد چنین افرادی در دوایر مهمی مانند گزینش نیروی انسانی باشد .
« صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان ! از صداقت و پاسخ گویی چه خبر ؟ » نوشت : ( این جا )
« مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان از کدام عصر رسانه و ارتباطات ، انتقال اخبار و تعاملات سخن می گوید در حالی که هنوز « نرگس کارگری » خبرنگار صدای معلم به خاطر انتشار چند گزارش و تحلیل انتقادی در مورد عملکرد این اداره کل و سایر مسئولان ، ثبات شغلی او در حرفه ی معلمی مورد تهدید و تحدید قرار گرفته و شمشیر دموکلس در بالای سرش نگاه داشته شده تا مبادا انتقاد دیگری از این مدیران نالایق و بی کفایت نماید و روابط عمومی و سایر مسئولان هم در گوشه ای فقط « تماشاچی » ماجرا باشند و حتی راضی از این وضعیت ؟
مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان پاسخ دهد تاکنون و در مدت مسئولیت خود چند نشست رسانه ای و با حضور رسانه های مستقل برگزار کرده و در مورد عملکرد خویش پاسخ گو بوده است ؟ »
همچنین این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران با انتشار بیانیه ی اعتراضی تشکل های فرهنگیان استان اصفهان در نقد عملکرد واحد گزینش چنین آورده بود : ( این جا )
« در آستانه شروع سال تحصیلی جدید، و در حالی که فرهنگیان عزیز و گرانقدر علی القاعده باید خویش را با تجدید قوا و ایجاد آمادگی روحی و جسمی، برای آغاز مجدد فعالیت دشوار ، مهم و ظریف آموزش و پرورش آماده کنند، سر از ادارات اطلاعات، هیات های رسیدگی به تخلفات اداری، بازجویی های مکرر و بعضا توهین ، تحقیر ، تهمت، تعرضات روحی و فیزیکی و زندان در آورده اند . علاوه بر اینکه این رفتارها مسیرهای مرسوم قانونی را طی نکرده و اکثرا به سفارش نیروهای خودجوش و ارگان های نامرتبط انجام شده اغلب قواعد و اصول دادرسی هم در آن رعایت نشده است.
همچنین نحوه برخورد گزینش استان با نیروهای خرید خدمات، آزاد و دانشگاه فرهنگیان و جدید الاستخدام و پاک سازی های فله ای، یادآور بدترین نمونه های تفتیش عقاید امروز است.
واقعاً به که باید گفت و کجا باید فریاد کشید که این سوء رفتارها سزاوار و شایسته محیط های فرهنگی و آموزش و پرورش و معلمان شریف ما نیست و متاسفانه در هیچ دوره ای تا این حد ساحت تعلیم و تربیت و معلمان دچار جسارت و تجاوز و دخالت های نامربوط نشده است!
لذا ما تشکل های فرهنگیان استان اصفهان بدین وسیله مراتب اعتراض شدید خود را نسبت به تعرض به ساحت فرهنگیان و مدارس اعلام می داریم و خواهان آزادی بدون قید و شرط همکاران، مختومه شدن پرونده های آن عزیزان اعم از (اخراج، تقلیل گروه، بازنشستگی های زود هنگام و اجباری، انفصال و ...) و کوتاه شدن دست ارگان ها و سازمان ها و افراد غیر مسئول از آموزش و پرورش و تغییر رویه گزینش استان نسبت به رد صلاحیت های فله ای و خارج از ضوابط محوله هستیم.
در پایان به مدیران و متولیان آموزش و پرورش استان تاکید توصیه می کنیم هر چه زودتر نظام تعلیم و تربیت را به ریل اصلی آن بازگردانید زیرا با این کیفیت، سقوط و انحطاط و وارفتگی این سازمان در تاریخ به پای آنها نوشته خواهد شد و از خاطره وجدان های بیدار حذف نمی شود» .
« صدای معلم » ضمن استقبال از برکناری مدیر سابق گزینش این استان امیدوار است تا این تغییر در رویکردها و نگرش ها هم صورت بگیرد و شاهد جایگزینی « امنیت فرهنگی » به جای « فرهنگ امنیتی » در فرهنگ سازمانی مدرسه و آموزش و پرورش باشیم و به جای مکانیسم حذف و ارعاب شاهد گسترش فرهنگ گفت و گو و اقناع باشیم .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
سایت جماران گزارشی از نشست برخی از فرهنگیان را با سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور دوران اصلاحات را منتشر کرده است . ( این جا )
آن گونه که در تصاویر مشخص است ، بیش تر اعضای برخی تشکل های فرهنگیان مانند انجمن اسلامی معلمان ایران و سازمان معلمان ایران و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در این نشست حضور دارند .
از « رسانه ها » هم برای حضور و پوشش این نشست دعوتی به عمل نیامده است .
با وجود آن که مدعوین در ابتدای نشست حداقل به مدت یک ساعت به بیان دیدگاه های خود پرداخته اند اما در گزارش مربوط خبری از این نظرات نیست و فقط سخنان سیدمحمد خاتمی منتشر شده است .
به این لحاظ شیوه اطلاع رسانی به افکار عمومی به ویژه « حوزه عمومی » تفاوت چندانی با نهادها و ادارات رسمی ندارد .
افرادی هم که در این نشست حضور پیدا کرده اند خودشان هم دیدگاه و یا خبر مستقلی در این مورد منتشر نکرده اند .
در سخنان خاتمی چند مساله قابل تامل و اشاره می باشند .
خاتمی می گوید :
« و درود می فرستیم به روان پاک معلمان بزرگ شهیدمان آیت الله مطهری، دکتر رجائی و دکتر باهنر و نیز گرامی می داریم یاد معلمانی که در راه هدف بزرگ خود رنج ها کشیدند؛ به زندان افتادند و محرومیت ها دیدند و برای همه آرزوی سلامتی و سعادت می کنم. و هفته معلم را به همه مردم ایران، به همه معلمان و مربیان عزیز و دانشآموزان عزیز تبریک می گویم » .
تا جایی که مشخص است آقای رجایی دکتر نبوده است و این نوع گفتمان که دقیق نیست نمی تواند به لحاظ حرفه ای اعتماد مخاطبان را جلب کند .
رئیس جمهور دوران اصلاحات در جای دیگری چنین می گوید :
« نکته دوم که نکته ای جهانی و مهم است و معتقدم سرنوشت ساز نیز هست، تغییرات و تحولاتی است که در جامعه بشری پیدا شده و از جمله بروز و ظهور آن؛ مثلاً در دنیای جدیدی است که نسل های نو، به خصوص نسلهای «زد» و «آلفا»، از آن متأثرند. همیشه صحبت از انقطاع نسلی وجود داشته است، ولی اکنون آن قدر فاصله ها زیاد شده است که به نظر می رسد، زمینه هم زبانی وجود نداشته باشد. همواره تغییرات در جامعه بشری بوده است؛ جوامع، ایستا و ساکن نیستند و دائماً در حال تحولند. اما آنچه که امروز رخ داده و مسأله جدیدی را ایجاد کرده است، سرعت تحول است. یعنی زمان تغییرات از قرن ها به دهه ها رسیده است. به طوری که هر دهه از دهه های قبل تفاوت بنیادین کرده است »
در حالی که اساسا مناسبت و فلسفه ی « روز معلم » از ابتدا و پیش از انقلاب اسلامی با کشته شدن مرحوم « ابوالحسن خانعلی » رسمیت پیدا کرده و کنش گران آموزشی مستقل در نوشته های خود همواره به این مناسبت می پردازند اما در قرائت رسمی جمهوری اسلامی و مسئولان وزارت آموزش و پرورش به هیچ عنوان به این موضوع پرداخته نمی شود . ضمن آن که به دلایل این گونه سانسور و کتمان هم اشاره ای نمی شود .
بر این اساس نمی توان و نباید انتظار داشت سخنان خاتمی توسط کنش گران حوزه عمومی و منتقدان آن جدی گرفته شوند .
به نظر می رسد خاتمی و تشکل های هم سو در دیدگاه های خویش و بر اساس آن چه خودشان به صورت رسمی بیان می کنند حداقل در حوزه ی آموزش به تجدید نظر ، بازسازی و نوسازی نیاز دارند .
متن کامل سخنان سیدمحمد خاتمی به شرح زیر است :
به نام خداوند جان و خرد کز این برتر اندیشه بر نگذرد
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
خدمت همه مهمانان عزیز خیر مقدم عرض می کنم. خیلی خوشحالم در خدمت خانم ها و آقایانی هستم که دغدغه و کار آنها امر تعلیم و تربیت است؛ جامعه معلم و مربی. و در برابر این جامعه سر تعظیم فرود می آورم.
و درود می فرستیم به روان پاک معلمان بزرگ شهیدمان آیت الله مطهری، دکتر رجائی و دکتر باهنر و نیز گرامی می داریم یاد معلمانی که در راه هدف بزرگ خود رنج ها کشیدند؛ به زندان افتادند و محرومیت ها دیدند و برای همه آرزوی سلامتی و سعادت می کنم. و هفته معلم را به همه مردم ایران، به همه معلمان و مربیان عزیز و دانشآموزان عزیز تبریک می گویم.
من امروز می خواهم در خصوص دو مسأله صحبت کنم که نه تنها آموزش و پرورش، بلکه کل جوامع از جمله جامعه ما با آنها رو به روست.
یکی از عوامل اصلی که بر نهاد آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت موثر است، مسأله حکمرانی است که البته بر زندگی انسان هم تأثیر بنیادی دارد. اینکه حکمرانی یک کشور در چه موقعیتی قرار دارد را می توان از آثار و نتایج مثبت و منفی آن در همه عرصه ها مشاهده کرد.
اولین ملاکی که می توان گفت یک حکمرانی، حکمرانی بدی نیست این است که از نهادهایی که ریشه در سرشت وجودی انسان دارد و بدون آن حیات انسان رشد و تکامل پیدا نمی کند و نیازهایش برآورده نمیشود، به عنوان ابزار استفاده نکند. چرا که نهاد حکومت باید ابزاری باشد در خدمت به انسان و برای رشد و بهبود زندگی انسان.
اما متأسفانه یکی از ویژگی های حکمرانی های بد این است که ابزار سازی می کند؛ از نهاد آموزش و پرورش، نهاد اقتصاد، نهاد دین و... و آنها را از جای خودش بیرون می برد و در نتیجه این نهادها نه تنها کارآیی خود را نخواهد داشت، بلکه نتایج و کارآیی منفی به همراه دارند.
حکمرانی خوب شرایطی دارد. اینکه برآمده از رأی و نظر مردم و ابزاری برای خدمت به مردم باشد، نه ارباب مردم، نه اینکه تمام امکانات را از جمله نهادهایی که باید منشأ رشد باشند را در خدمت اهداف و خواست و سیاست های خود قرار دهد.
همچنین وظیفه و رسالت یک حکمرانی خوب تأمین خیر و مصلحت جامعه است. یعنی داشتن برنامه درست برای تأمین معیشت جامعه و اقتصاد خوب و پویا، تولید مناسب، بهره گیری (نهاد سیاست خارجی) از امکانات مادی و معنوی و فنی تمام کشورهای دنیا برای پیشبرد و پیشرفت جامعه؛ از جمله استفاده از فن آوری ها و تکنولوژیهای بروز دنیا. چرا که زندگی امروز بشر بدون فن آوری و دانش های نو پیش نخواهد رفت.
همچنین سیاست های یک حکمرانی خوب باید به نحوی تنظیم شود که بتواند با بازارهای جهانی در ارتباط باشد و کل دنیا را مدّ نظر قرار دهد و بتواند از تمام امکانات مادی، معنوی و فنی جهان برای تأمین اهداف خود که زندگی خوب برای مردمش است استفاده کند. و این نوع حکمرانی در نهایت منجر به اقتدار ملی و انسجام ملی که اساس آن رضایت و مشارکت مردم است خواهد شد.
در مقابل در یک حکمرانی بد، به جای اقتصاد پویا و تولید و سرمایه گذاری، رشد نقدینگی و تورم شکل می گیرد و روز به روز زندگی و معیشت مردم تنگ تر می شود. مردم و از جمله معلمان امروز در معیشت در مضیقه هستند. وقتی معلم دغدغه معیشت دارد چگونه میتواند رسالت انسانسازیاش را انجام دهد؟
به باور من عامل مهمی که اثر فوری بر نهاد آموزش و پرورش، نهاد تعلیم و تربیت و نیز جامعه دارد، نوع حکمرانی است. اگر جامعه خوب می خواهیم باید هم رویکرد و هم کارکرد حکومت خوب باشد.
نظام تعلیم و تربیت هم به شدت متأثر از آنجاست. تا رویکردها به سوی تأمین رضایت جامعه، تأمین مشارکت آزاد جامعه و بستر سازی برای رشد مادی و معنوی جامعه نباشد و بسترها فراهم نشود انسانها رشد پیدا نمی کنند. در تعلیم و تربیت هم مسأله ای یک طرفه نیست؛ معلم و دانش آموز باید در فرایند رشد مشارکت کنند و سازوکارهای رشد از درون جوشیده شود نه اینکه از بیرون بر متعلّم تحمیل شود.
نکته دوم که نکته ای جهانی و مهم است و معتقدم سرنوشت ساز نیز هست، تغییرات و تحولاتی است که در جامعه بشری پیدا شده و از جمله بروز و ظهور آن؛ مثلاً در دنیای جدیدی است که نسل های نو، به خصوص نسلهای «زد» و «آلفا»، از آن متأثرند. همیشه صحبت از انقطاع نسلی وجود داشته است، ولی اکنون آن قدر فاصله ها زیاد شده است که به نظر می رسد، زمینه هم زبانی وجود نداشته باشد. همواره تغییرات در جامعه بشری بوده است؛ جوامع، ایستا و ساکن نیستند و دائماً در حال تحولند. اما آنچه که امروز رخ داده و مسأله جدیدی را ایجاد کرده است، سرعت تحول است. یعنی زمان تغییرات از قرن ها به دهه ها رسیده است. به طوری که هر دهه از دهه های قبل تفاوت بنیادین کرده است.
تحول و تغییر در دوران ما سه خصوصیت دارد: سرعت، گستردگی و ژرفا. دوره ها و عصرها نام های خود را دارند. اگر بخواهیم عصر کنونی را نام گذاری کنیم از جمله می توان به تسامح آن را «عصر دیجیتال»، «دنیای مجازی» و به خصوص، «هوش مصنوعی» نام نهاد.
در این دوران مرجعیت های سنتی و معیارهای تاثیرگذار در جامعه اگر نگوئیم از بین رفته و به کلی عوض شده؛ لااقل مسلّم است که به شدت تضعیف شده است. نهاد خانواده، نهاد مدرسه، نهاد روشنفکری، نهاد روحانیت و حتی به یک معنی نهاد دین جایگاه قبلی خود را ندارند. معنی حکومت، اقتدار، امنیت و... تغییر کرده است و حتی «دولت-ملت» که در دنیای مدرن جایگاه مهمی داشت، امروز کم و بیش اعتبار خود را از دست داده است.
در اینجا نمی خواهم از بحرانی که تجدد(مدرنیته) -که روح تمدن جدید است- دارد، صحبت کنم. ولی آنچه مسلم است دوران مدرن هم ابدی نیست. اینکه دنیای پسا مدرن چه دنیائی است درست نمی دانیم، ولی بشر در حال گذار است و دنیای جدید این گذار را سریع تر کرده است. ما در چه دنیائی به سر می بریم؟ قطعاً بازگشت به دنیای پیشا تجدد ممکن نیست، ولی هرکس به تحول می اندیشد ناچار است در همه ذکر و فکرها و برنامه ریزیهایش به دنیای پسا تجدد نگاه داشته باشد. دینداران نیز باید ببینند که دین -که روح آن، قدسی است و نه برداشت های ما از آن- در دنیای پسا مدرن چه جایگاه و نقشی در زندگی بشر خواهد داشت.
نسل امروز و نسلی که دارد می آید، با دنیائی کاملاً متفاوت با ما رو به رو است. و نظام تعلیم و تربیت بیش از همه با این نسل سروکار دارد. من نمی گویم آنچه این نسل می بیند و می خواهد درست است. ارزش ها و اصول مهماند، ولی نظام ارزش ها و اصول هم قابل بررسی، تجدید نظر و بازسازی و نوسازی اند. البته نه با بخشنامه، بلکه با تفکر و توان تفکیک محتواها از شکل و اصول از برداشتها.
به هرحال آموزش و پرورش بیش از دیگران با این پدیده رو به رو است و بیش از همه باید در شناخت آن و رو به روشدن با آن فکر و برنامه داشته باشد.
نکته آخر اینکه جامعه معلمان و مربیان ما توانسته است کرامت خود را حفظ کند و نیز معقول عمل کرده است. با اینکه این بخش از بخش های مظلوم جامعه است، به ما یاد داده است که می توان به روش های دموکراتیک و قانونی اعتراض و خواست های خود را بیان کرد و حتی اگر نه کاملاً ولی در مواردی موفق بوده است هرچند هزینه تلاش خود را نیز پرداخته است.
جامعه معلمان برای جامعه مدنی هم معلمی کرده است و نشان داده است که می شود بدون آشوب و برهم زدن نظم، می توان اعتراض و ابراز وجود کرد و به طور نسبی به خواست های خود رسید.
امیدوارم موفق و موید باشید و خداوند به شما عزت، طول عمر، سعادت و سلامت عنایت کند.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید