گروه اخبار/
جمعی از معلمان مطالبه گر با ارسال نامه ای به مسعود پزشکیان رئیس جمهور ضمن ابراز نارضایتی از عملکرد و رویکرد علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش خواهان پایان دادن به اخراج فعالان صنفی توسط هیات های رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش و ایجاد و توسعه امنیت فرهنگی برای همه معلمان شدند .
متن کامل این نامه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته به شرح زیر است .
گروه تشکل ها/
سه شنبه 17 مهر 1403 ؛ نشست « شاخصهای عملکرد اصلاحطلبانه در آموزش و پرورش » با سخنرانی « مرتضی حاجی » در محل دفتر انجمن اسلامی معلمان ایران برگزار گردید .
در پایان حاجی به پرسش های حاضران پاسخ داد .
آن چه در زیر می آید ؛ بخش نخست سخنان وزیر آموزش و پرورش محمد خاتمی است .
گروه گزارش/
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران از اخراج ( بازخرید ) اسماعیل عبدی دبیر کل پیشین کانون صنفی معلمان خبر می دهد .
این تشکل در کانال خود می نویسد :
« این هیأت پیش از این نیز رسول بداقی را اخراج و حکم بازخرید و اخراج محمد حبیبی و جعفر ابراهیمی را نیز صادر کرده است » .
« علی اصغر فانی ؛ وزیر پیشین آموزش و پرورش و رئیس شورای سیاست گذاری مسعود پزشکیان » در نشست دوم فرهنگیان با مسعود پزشکیان به عنوان کاندیدای چهاردهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ( سالن حجاب ) به تاریخ سه شنبه 19 خرداد 1403 برگزار گردید چنین می گوید : ( این جا )
« فرهنگ امنیتی !
برخی از دوستان در مورد این مساله صحبت کردند . من هم در راستای صحبت های این عزیزان عرض می کنم .
گزینش ، دادگاه های تخلفات اداری و حراست ها . این ها با معلمین برخوردهای ناصوابی می کنند .
پرونده سازی برای معلمان ؛ برخورد گزینش ها با دانشجو معلمان ؛ نرم ردی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان 5 / 2 درصد برای سال ها بوده اما در این 3 سال اخیر این دو و نیم درصد به 5 / 12 درصد افزایش پیدا کرده است .
یعنی دانشجو معلم دو یا سه ترم می خواند بعد به او می گویند شما صلاحیت نداری و اخراجی !
حتی دانشجویی که فارغ التحصیل شده می گویند صلاحیت نداری و استخدام تان نمی کنیم !
فرهنگ امنیتی به جای امنیت فرهنگی !
متاسفانه فرهنگ امنیتی جای امنیت فرهنگی را گرفته است .
صدور احکام سنگین توسط دادگاه های تخلفات اداری . ضرب و شتم معلمان در این دو سه سال اخیر صورت گرفته و معلمین زیادی مجروح شده اند و کارشان به بیمارستان کشیده شده است .
مسعود پزشکیان هم در پاسخ چنین می گوید : ( این جا )
« شما مطالبه گرید. مطالبه گری یعنی آدمی بیاید و شما پشت او بایستید و بتواند مطالبات شما را پیگیری کند.
مطالبه گر باشید ولی کسی را نداشته باشید که بتواند حرف شما را در بالا بزند آن وقت با شما با باتوم و زندان برخورد می شود!
من می توانم این وعده را به شما بدهم که اجازه ندهم نیروهای امنیتی و یا حراستی در مدارس بتوانند از آن رفتارهایی کنند که الان انجام می دهند. اگر شما بیایید می توانید این صحنه را تغییر بدهید. البته می توانید ادعا کنید ولی در کف خیابان هم می شود این ادعا را کرد بعد ممکن است آن رفتارهای ناشایست پیش بیاید. نتیجه و آینده کشور با مشکل مواجه خواهد شد.
با هم اگر دست به دست هم بدهیم ؛ اگر با هم باشیم ؛ اگر این وعده هایی که می دهیم وعده های دروغین نباشد ... یک عمر وعده می دهیم و این وضعیت را به وجود آوردیم !
اگر بخواهیم اینها را درست کنیم حتما باید به صحنه بیایید و دیگران را هم به صحنه بکشانید .
به ما کمک کنید.
من می توانم اینها را برای شما فراهم کنم و این را قول می دهم » .
و اکنون پرسش صریح « صدای معلم » از آقای پزشکیان آن است که آیا از آن چه در آموزش و پرورش می گذرد خبر دارید ؟
آن حرف ها و قول ها کجا رفت ؟
تعدادی از معلمان به شما اعتماد کردند و بر اساس همین سخنان به شما رای دادند و دیگران را هم تا حد امکان به مشارکت سیاسی ترغیب کردند .
آیا پاسخ اعتماد همین بود ؟
آیا پاسخ این بود :
وزیر آموزش و پرورشی برگزینید که نه تنها از گرامی داشت « روز جهانی معلم » طفره می رود اما در عوض چنین احکامی تحت وزارت ایشان برای معلمان منتقد صادر می شود ؟ و شما هم سکوت کنید ؟
مطالبه گری که می گفتید همین بود ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
رییس جمهور پزشکیان در آیین نواختن زنگ آغاز سال تحصیلی جدید ۱۴۰۴-۱۴۰۳ و در ادامه سنت حسنه طرح پرسش مهر روسای جمهور از دانش آموزان کشور که خود مصداق تحرک بخشی به فضای پرسش گری و نقادی نسل نو نسبت به مسائل پیرامون خود و فرهنگ سازی مشارکت و مسئولیت پذیری اجتماعی دانش آموزان در مساله شناسی و ایده پردازی برای حل مسائل جامعه هست، پرسش مهری متناسب با رویکرد و شعار محوری خود در انتخابات گذشته و دولت چهاردهم، حول موضوع «وفاق» با این مضمون برای دانش آموزان ایران اسلامی مطرح نمود که:
« راه وفاق در مدرسه و تاثیر آن در فردای کشور عزیزمان ایران چیست؟»
ریاست محترم جمهور به درستی پی برده اند که اولا مبدأ آموختن و درآمیختن با آداب و آموزه های زیست جمعی مسئولانه، همکارانه، آبرومندانه، کنش گرانه و خلاقانه و نیز تمرین مهارت های نرم زندگی اجتماعی و شهروندی و فراگرفتن سوادهایی کاربردی عملی، آن هم با روش ها و محتواهای متناسب با خصوصیات و ذائقه متفاوت رشدی و تربیتی نسل جدید کنونی همانا از دوران کودکی پیش از دبستان، دبستان و نهایتا تا پایان دبیرستان هست که حتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش کشور هم توسعه عدالت تربیتی مبتنی بر ساحت های شش گانه تربیتی در تربیت این نسل را نقطه عطف تحقق تحول می شناسد و ثانیا کلیدواژه «وفاق» نه صرفا مقوله شعاری بلکه پیش ران چرخش های تحولی در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اداری و مخصوصا نظام حکمرانی تربیتی برای توسعه عدالت است چرا که بدون تعدیل رویکردهای جزیره ای و تک ساحتی غیرموثر در تربیت نسل جدیدی که به نسل Z و @ شهرت یافته نمی توان به آینده تعلیم و تربیت امید بست.
چرخش های تحول آفرینی با رویکرد وفاق در مدرسه
به جرات می توان گفت که یکی از علت های اصلی و اساسی عدم اجرای صحیح سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که همواره مورد دغدغه و پرسش مقام معظم رهبری هم قرار گرفته است همانا نبودن وفاق و انسجام و باور مشترک و همکاری جدی در درون و بیرون نظام آموزش و پرورش و سایر دستگاه های اجرایی بوده است.
با این همه با وفاق واقعی و عملی در نظام تعلیم و تربیت مخصوصا در بستر مدارس به عنوان کانون تحول و نهاد فرهنگی، اجتماعی، تربیتی، آموزشی محلی می توان به تحول بنیادین امید بست چرا که؛
- وفاق، فضای توأم با رفاقت و مهرورزی و صمیمیت، جای رقابت صرف و تنگ نظری و جمع ستیزی در میان دانش آموزان مدارس را می گیرد .
- با وفاق، همکاری جمعی و همدلی و دیگرخواهی و تحمل دیگران جای خودخواهی و تک روی و حسادت و حذف و عدم تحمل دیگری را می گیرد.
- با وفاق، آشتی و اشتیاق باهم بودن و دوستی هم شاگردی ها جای قهر و انزوا و تنفر و طرد را می گیرد.
- با وفاق، کمک به ارتقای دوستان و همنوعان هم شاگردی و همکلاسی جای زیرآب زنی و خودموفق پنداری و خودبرتربینی و نگاه از بالا به پایین را می گیرد.
- با وفاق، نگاه رنگی زیبا به تفاوت های فردی و شخصیتی و سلایق متنوع، جای نگاه خطی و تک ساحتی و یکسان پنداری و مقایسه همگانی را می گیرد.
- با وفاق تمرین پرسش گری، گفت و گو و نقادی و سعه صدر و تاب آوری در برخوردها جای زورمداری، خشونت فیزیکی و کلامی و آستانه تحمل اندک را می گیرد.
- با وفاق، جایگاه علم نافع، زنده و کاربردی در برنامه درسی جای مطالب پرحجم و متعدد و فشرده زمان بر و غیرنافع مواد درسی را می گیرد.
- با وفاق، باور به جایگاه و اهمیت هوش و استعدادهای چندگانه و جایگاه هوش عاطفی و هیجانی و اجتماعی EQ جای انحصار صرف IQ را می گیرد.
- با وفاق، خلاقیت و هنر و قصه و بازی با محتوای جذاب دیجیتالی و هوش مصنوعی برای یادگیری آسان در آمیخته می شود.
- با وفاق، همزیستی و هم آموزی همه فراگیران از هر طبقه اجتماعی و اقتصادی و ضریب هوشی جای غربالگری و تبعیض بین دانش آموزان را می گیرد .
- با وفاق، ارزشیابی و قضاوت نسبت به عملکرد رفتاری و یادگیری دانش آموز جای قضاوت کلی و تخریب و تحقیر و زیر سوال بردن کلیت شخصیت وجودی فرد را می گیرد.
- با وفاق، جایگاه اخلاق در روابط و رفتارها، ایثار و نیکوکاری و امیدواری و ترجیح منافع عامه بر منافع شخصی جای بی تفاوتی و ناامیدی و منفعت جویی صرف را می گیرد.
- با وفاق، سواد و دانایی برای تاثیرگذاری و ارزش آفرینی و ایجاد تغییرمثبت در خود و دیگران جای انباشت محفوظات برای شب امتحان و تست زنی صرف را می گیرد.
- با وفاق، معلمان چندساحتی با انگیزه و بروز دارای منزلت و معیشت مطلوب جای کارمندان آموزشی بی انگیزه را می گیرد.
- با وفاق، احساس مسئولیت و مشارکت و گفت و گو و هم سویی و هم افزایی همه شرکا و ذینفعان با مدرسه جای صرفا مشارکت مالی و پولی و تقابل و واگرایی خانه و مدرسه را می گیرد.
- با وفاق آموزش و پرورش اولویت بالای کشور با سهم متناسب از بودجه و GDP و با هم افزایی همه دستگاه های اجرایی و مدیریتی کشور اعتلا می یابد.
- با وفاق، عدالت تربیتی و نصیب آموزشی برابر جای نابرابری آموزشی و بسیاری از ناترازی های موجود در زیرنظام های شش گانه سند تحول را می گیرد.
- با وفاق، جایگاه خروجی نظام آموزشی کشورمان در رویدادها و المپیادهای علمی و آزمون های ملی و بین المللی همچون تیمز و پرلز و شاخص های جهانی توسعه آموزشی و انسانی همچون HDI بهبود می یابد.
- با وفاق، تصمیمات و سیاست های معقول و منطقی و آینده نگرانه متناسب با ترجیحات و تقاضاهای ذینفعان و خصوصبات نسل نو جای تصمیمات خلق الساعه و هیجانی و مختل کننده را می گیرد.
- با وفاق، بازنگری و ارتقای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مطابق فصل هشتم/بخش سوم و اجرای بهینه مفاد سند در مقیاس عملیاتی مدرسه جای تاخیر چندین ساله و ابهامات اجرایی و مشکلات مبتلابه را می گیرد.
- با وفاق، ایجاد سازوکارهای سنجش و ارزیابی کمی و کیفی خروجی و میزان تحقق اهداف و ماموریت های نظام تعلیم و تربیت جای عدم امکان ارزشیابی و بازخوردسنجی و ابهام و عدم اطلاع از میزان و نحوه تحقق ماموریت ها را می گیرد.
علی ایحال به شرطی که مقوله «وفاق» نه در قول و شعار و صرفا خیز دست یابی به مناصب و فرصت های مدیریتی، بلکه در فعل و عمل با اجماع، توافق، انسجام و همگرایی و تقریب ذهن و باور همه مدیران و متولیان به عنوان یک رویکرد و گفتمان عمومی و ملی و فرهنگ همکاری مشترک جاری شود برآیندهای مطلوبی برای به بار نشستن همه این چرخش های تحول ساز در عرصه حکمرانی نظام آموزشی و مدارس خواهد داشت.
*ارتباط با نگارنده در فضای مجازی Dr_kamyar_gh_frd @
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
انتخابات اخیر ریاست جمهوری و انتخاب دکتر مسعود پزشکیان به عنوان چهاردهمین رئیس جمهور ایران موجب شعف و شادی قاطبه مردم و فرهنگیان گردید .
انتظار میرود پیرو تذکرات فرهنگیان گرانقدر، دلسوزان اهل قلم، عقلای قوم و رسانههای آزاد اندیش مختلف کشور، رئیسجمهور و وزیر آموزش و پرورش مراقب فرصتطلبان و مواظب مجاهدین شنبه باشند.
راستش این روزها ناخودآگاه یاد شیرینکاریهای انجمن اسلامی معلمان استان البرز خاصه هسته مرکزی کرج افتادم که در زمان معارفه آقای خسرو ساکی به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز، یک باره چون گلوله آتش قد علم کردند و با فشار حداکثری بر مدیر کل وقت، سهم خواهی کرده و بدون خون و خونریزی اکثر پست های حساس مدیریتی نواحی، مناطق و اداره کل را بین اعضای انجمن اسلامی چونان گوشت قربانی توزیع کردند.
جالب تر آن که پس از آن که انجمن اسلامی به مطاع خویش رسید این تشکل صنفی سیاسی مجددا در خواب زمستانی فرو رفته و هیچ گونه فعالیتی صنفی نداشت.
تا اینکه تایم جابه جایی و رفتن خسرو ساکی استارت خورده و آمدن سالار قاسمی مدانی قطعی شد. این بار نیز بر حسب وظیفه مجدد موتور خاموش و شیر خفته انجمن اسلامی معلمان استان برای قبضه پستها خیز جسورانهای برداشت تا حَسب وظیفه ذاتی خویش با جلسات متعدد مجددا آرایش تهاجمی گرفتند و با فشار حداکثری مجددا سهم خواهی کرده و سالار قاسمی که در آن برهه کاندید مجلس شورای اسلامی در شهر قزوین بودند را مجاب کردند که در انتصابات استانی، مناطق و نواحی سهم اعضای انجمن اسلامی محفوظ باشد.
جناب سالار خان قاسمی از طرفی چون کاندیدای مجلس در شهر قزوین بود و دوست نداشت در حوزه انتخابیه اش تخریب شده و آسیب ببیند، به ناچار تن به خواسته های فرصتطلبانه این انجمن مطالبهگر در حوزه پست و رانت داد.
چه بسا که مدیر کل وقت به خاطر پیروزی در انتخابات قزوین دانش آموزان و استان را رها کرد و به همگان باج داد تا پیروز انتخابات حوزه انتخابیه اش گردد،که نشد.
با دریافت پست ها توسط حضرات مجددا انجمن به خواب زمستانی رفت و خصوصا در سه سال دولت سیزدهم هیچ اقدامی ننمود و حتی یک موضع گیری و بیانیه هم بابت مسائل و مصائب دستگاه تحت فشار حراستی تعلیم و تربیت صادر نکرد در حالی که طی این مدت خیلی از معلمان در اعتراضات مدنی و صنفی کتک خورده و با انفصال، توبیخ و زندان و بازنشستگی اجباری مواجه شدند. از طرفی بعضی از مدارس با موج مسمومیت مواجه گشته و برخی از دانش آموزان تا اواسط سال تحصیلی گذشته معلم نداشتند .
متاسفانه حتی از همکار انجمنی، دکتر طاهر اصغر پور که در زندان به سر می بردند، هیچ دفاعی نکردند؟!
خلاصه از سنگ ناله و فریاد برخاست ولی از مطالبهگران پست انجمن اسلامی حتی نجوایی هم بلند نشد که نشد.
پدرخواندههای آموزش و پرورش همچنین نسبت به همسان سازی و معیشت معلمان هیچ اقدامی نکردند ولی شامه قوی حضرات ساکن در مرکز استان با آغاز انتخابات ریاست جمهوری مجدد به کار افتاده و نتیجتا با مشاهده احتمال پیروزی مسعود خان پا به عرصه وجود گذاشتند و با مصادره کمیته فرهنگیان پس از پیروزی اقدام به تشکیل جلسات مخفیانه و محفلی کردند اخیرا نیز طی نشستی اقدام به معرفی گزینه هایی برای مدیر کلی آموزش و پرورش استان البرز نمودهاندکه در گذشته بسیار نزدیک در این استان آزموده شده اند.
اینجانب به عنوان عضو فعال انجمن اسلامی استان برخود واجب دانستم محتوی جلسه و انتخاب فرصتطلبانه پدرخواندههای این تشکیلات را به گوش رئیس جمهور ،وزیر آموزش و پرورش و آحاد فرهنگیان استان البرز برسانم.
انتظار میرفت که رئیس انجمن اسلامی که در کانادا به سر می برد یا اعضای مرکزی انجمن بابت انتخاب مدیر کل به جای جلسات محفلی، فراخوان داده و اقدام به نظرسنجی از همکاران کلیت استان مینمودند نه اینکه در انتخاب مدیر کل صرفا از نورچشمیهای مسئلهدار مرکز استان مخفیانه و محفلی انتخاب نمایند.
حال سوال بر زمین مانده از رئیس و شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان استان البرز اینست که :
آیا در بین ۲۵ هزار معلم فرهیخته استان فقط آقایان فرزاد شعبانی، فرزین خرسندی و حسین رحمانیان واجدین شرایط مدیر کلی البرز هستند؟!
چرا این قدر فرصتطلبانه به خود اجازه میدهید و خود را لایق و برتر از دیگران می دانید؟!
چرا به اندیشه و نظرات جامعه متکثر و متنوع فرهنگیان شاغل و بازنشسته احترام قایل نیستید؟!
چرا به جامعه زنان فرهیخته فرهنگی استان که الحق و انصاف بسیار پرتوان و ساعی هستند هیچ توجه نشده؟!
و دهها چرای دیگر....؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تشکل ها/
به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید ؛ انجمن اسلامی معلمان شهرستان های تهران بیانیه ای صادر کرد .
متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته به شرح زیر است .
گروه گزارش/
نخستین نشست خبری «مسعود پزشکیان» رئیس جمهور ایران با حضور رسانههای داخلی و خارجی دوشنبه (۲۶ شهریور) در محل سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی برگزار شد .
سایت جماران در این رابطه چنین می نویسد : ( این جا )
« در این نشست در چارچوب شعار دولت ، تحقق وفاق ملی؛ فرصت پرسش گری در اختیار رسانه ها از سلایق مختلف قرار گرفت.
هم از لحاظ کیفی و هم کمی تفاوت هایی نسبت به قبل در نظر بوده و حضور بیش از ۳۰۰ خبرنگار از ۲۰۰ رسانه داخلی و خارجی بی سابقه بوده و تعداد سؤالات نیز تفاوت چشم گیری دارد. در این دوره پایگاه های خبری و روزنامه و مجلات نیز علاوه بر خبرگزاری ها و شبکههای تلویزیونی حضور دارند از تعدادی از رسانه های محلی و شهرستانی هم دعوت شده اند. تعداد متقاضیان چند برابر افراد حاضر بود اما امکان دعوت از همه میسر نبود.
تلاش شده هیچ صدایی از جامعه رسانه ای در این نشست بدون نماینده نباشد » .
« من اگر الآن به اینجا رسیدم و این رفتار را پیدا کردم معلمانم بودند که این گونه مرا تربیت کردند و تاثیر معلم در زندگی من بود. چیزی که در این 45 سال در نگاه غالب به آموزش و پرورش و معلمان ساری و جاری بوده آن است که این دستگاه ماشین و یا سازمان رایی بیش نیست و البته سکوت غالب بدنه آموزش و پرورش و رسانه های شاغل در آن این وضعت را استمرار بخشیده و تثبیت نموده است .
من هنوز یادم نمی رود که در کلاس اول و دوم معلمم با من چگونه برخورد می کرد و چگونه ذهنیت مرا تغییر می داد که چگونه باید بود ، چگونه باید زیست ، چگونه باید حرف زد و چگونه باید رفتار کرد. همان اثر است که الآن من را تا اینجا که آمده ام به همین شکل نگه داشته است. دنبال پول نرفتیم ، دنبال پست نرفتیم ، سعی کردیم به مردم مان خدمت کنیم. الآن اگر هستیم دلمان می خواهد مملکت مان آینده ای پر از برکت ، شکوفایی و خلاقیت در آن شکل بگیرد.
این قول را به شما می دهم من تصورم بلکه باور و یقینم این است اگر قرار است این مملکت درست شود بدون این که در مدرسه ای خلاقیت، نقادی، کارهای تیمی و مشارکت وجود نداشته باشد فردای مملکت درست شدنی نیست.
می خواهیم مملکت درست شود باید مدرسه های ما درست شوند .
اگر قرار است مدرسه درست شود حاکمیت باید مدرسه را ببیند هم تجهیزاتش را هم معلم را و این که معلم غیر از شغل معلمی دغدغه دیگری نداشته باشد .
من این قول را به شما می دهم اگر روزی روزگاری به قدرت رسیدیم اولین و مهم ترین اولویت ما رسیدگی به وضعیت مدارسی باشد که از نظر کادر از نظر تجهیزات از نظر فضا وضعیت نامناسبی دارند .... » .
این ها حرف هایی بودند که مسعود پزشکیان در نشست دوم خود با فرهنگیان در سالن حجاب در دوران رقابت های انتخاباتی بیان کرد . ( این جا )
پرسش « صدای معلم » از آقای رئیس جمهور آن است که واقعا این حرف ها را از روی باور و اعتقاد زده و یا آن که مانند « قبلی ها » حالت نمایشی و تبلیغاتی داشته و برای جلب نظر معلمان به عنوان بزرگ ترین و موثرترین پایگاه رای در جامعه صورت گرفته است ؟
این نشست چند روز پیش از آغاز سال تحصیلی برگزار شده است در حالی که از هیچ رسانه ی معلمی دعوتی به عمل نیامده است .
این که در این نشست حتی رسانه ای به آموزش و پرورش و مسائل آن نمی پردازد نشان دهنده آن است که تعلیم و تربیت نه مساله حاکمیت است .نه مساله آقای پزشکیان و نه رسانه ها و نه مساله جامعه .
چیزی که در این 45 سال در نگاه غالب به آموزش و پرورش و معلمان ساری و جاری بوده آن است که این دستگاه ماشین و یا سازمان رایی بیش نیست و البته سکوت غالب بدنه آموزش و پرورش و رسانه های شاغل در آن این وضعیت را استمرار بخشیده و تثبیت نموده است .
اولویت و توجه به آموزش به عنوان « محور توسعه پایدار » آن نیست که به فرض در نخستین روز بازگشایی مدارس رئیس جمهور در یکی از مدارس حاضر شود و حرف هایی بزند که نزدیک به نیم قرن است که تکرار می شود و گره ای از مسائل و بحران ها نگشوده است و یا این مراسم در « روز معلم » تکرار شود .... .
ایران زمانی در ریل توسعه و پیشرفت قرار خواهد گرفت که توجه به توسعه انسانی و آموزش در صدر برنامه ریزی ها و اولویت ها قرار گیرد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
«پیشنهاد می کنم با قدم رنجه نمودن به دیار سیاست زدگان ،نماز میت بر جنازه آموزش و پرورش لرستان را در فصل خزان شخصا بخوانید»
اگر مهم ترین اولویت شما نماز است ؛ اولویت ما در آموزش و پرورش لرستان نماز میت (عربی: صلاة الجنازة) است.
جناب آقای وزیر!
مدتهاست ناامید و مایوس از احیای ساختار فروپاشیده ی نهاد آموزش و پرورش هستیم؛ نهادی که هر کشتی بانی سکان آن را به دست گرفت به غرق شدن مسافرانش کمک کرد تا به نجات آنان!
کاش میشد باور کنم که در پی آموزش ارزش ها و هنجارهای دینی و معنوی ، اصول انسانی ، اخلاقی و تربیت روحی و جسمی شاگردان (انسان بودن ) فرزندان ایران هستید؛ اما هرگز نمی توانم بپذیرم این حقیقت را و لذا باید گفت که :
اولویت اول شما نماز دستوری (نماز بخشنامه ای ) دل و جان دانش آموزان را صیقل نمی دهد و آنان را به حیات طیبه نمی رساند.
باید به این درک و فهم عمیق رسید که برای تربیت دینی فرزندان کافیست حس فطری پرستش خداوند را در درون آنان بیدار کرد نه اینکه داد سخن بیهوده زنیم . کودکان و خردشان خود جلوه ای از سیمای خداوند هستند، کافیست که ما نیروی خرد و خدایی آنان را تباه نسازیم ؛ آنان خود خداگونه خواهند ماند.
و اما در لرستان باید به سمع و نظرتان برسانم که :
اولویت اول ما نماز میت (صلاة الجنازة) بر پیکره ی این نهاد مُرده است . سالهاست فریاد می زنیم که نهاد سیاست و نهاد تعلیم و تربیت در هم تنیده اند اما نباید فرهنگ و آموزش قربانی سیاست زدگی کاسبان و منفعت طلبان شود .
روح آموزش و رغبت و انگیزه به تحصیل به پایین ترین سطح ممکن رسیده است .
رشد ۵۵ تا ۶۰ درصدی ثبت نام دانش آموزان در مدارس ابتدایی غیرانتفاعی (با کیفیت پایین) در مناطق محرومی چون کوهدشت و دیگر مناطق نشان از بی اعتمادی مطلق مردم به آموزش و پرورش دولتی را می دهد .
وجود مدارس حاشیه ای رها شده و چندگانه در تقسیم بندی های آموزشی ، نابرابری و بی عدالتی آموزشی را به تصویر می کشد .
ناتوانی فراگیران در رقابت کنکور و سطح پایین نمرات امتحانات نهایی و عمدتا توزیع نمرات فله ای داخلی همه سخن از وجود [جزیره ی مرگ آموزشی لرستان ] در دل ساختار وزارت آموزش و پرورش می دهد .
این تنها مواردی جزیی از حجم انبوه آوارهای آموزشی و بوی تعفن ناکارآمدی این نهاد در جزیره ی ما است .
سالهاست که می نگاریم ....
از دلایل علمی و متغیرهای اثرگذار بر این فروپاشی و استیصال و درماندگی این نهاد؛ سالهاست فریاد می زنیم که نهاد سیاست و نهاد تعلیم و تربیت در هم تنیده اند اما نباید فرهنگ و آموزش قربانی سیاست زدگی کاسبان و منفعت طلبان شود؛ البته که گوش شنوایی نبوده و نیست و نخواهد بود.
با صراحت میگویم :
در تمامی دهه ها و سال های گذشته نمایندگان ادوار مسببین اصلی وضعیت امروز و مرگ نهاد آموزش و پرورش لرستان بوده اند و امروز نیز همین آقایان که اتفاقا در ادوار مختلف نقش وکیل الدوله ها را داشته از مسببان وضعیت امروز آن نیز به شمار می آیند. بیش از این فرزندان محروم لرستان را در دستور کار معامله و معاوضه در قالب بده بستان های توزیع قدرت بین خود و وکلا قرار ندهید.
نه مردم توان و رمقی برای پی گیری سرنوشت تحصیلی فرزندانشان دارند و نه ما گلویی و رمقی برای فریاد زدن!
تنها خواسته ی ما این است که در پروژه ی مهر و در آغاز خزان تحصیلی سال جدید حضرتعالی خود قدم رنجه فرمائید و نماز میت آموزش و پرورش ما را بخوانید البته این بار بدون حضور نمایندگان در صف اول شاید در کوچ برزخی رنگ آرامش را ببینیم !
کلام پایانی با وزیر محترم ؛
حال که قصد سیاست زدایی از آموزش و پرورش را دارید متوجه باشید که سفیران معرفی شده به وزارت جهت تصدی مدیریت دستگاه پهن پیکر آموزش و پرورش لرستان بیش از آن که مقبول معلمان و جامعه ی فرهنگیان باشند ، بردگان فکری نمایندگان هستند که قبل از ارسال رزومه احتمالی بر سر مسایل تعلیم و تربیت ،معاملات خویش را در محافل پنهانی به ثبت رسانده اند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تا آخر پاییز که معمولاً لایحهی بودجهی سال آینده به مجلس ارائه میشود، چند ماهی باقی مانده است. شایسته است دولت آقای دکتر پزشکیان در امر بودجهنویسی، در مبالغ بودجهای که تاکنون به سازمانها و نهادها و ارگانها و مراکز مذهبی و به اصطلاح فرهنگی تخصیص داده شده است، تجدیدنظری اساسی و عمیق صورت دهد.
بسیاری از این مؤسسات علیرغم بودجهی هنگفتی که از بیتالمال مردم دریافت میکنند، بازده و عملکرد قابل توجهی ندارند.
برخی از این سازمانها از این قرارند:
صداوسیما، حوزههای علمیه و سازمانهای زیرمجموعهی آن همچون تبلیغات اسلامی حوزه، شورای عالی حوزههای علمیه، مرکز خدمات حوزهی علمیه.
و همچنین مرکز کمک به معیشت روحانیون، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ستاد حمایت از خانواده، مجمع جهانی تقریب مذاهب، بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس، سازمان تبلیغات اسلامی، مؤسسه آموزشی امام خمینی، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، حرم امام خمینی، مؤسسه مصباح یزدی، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، آستان مقدس حضرت امام، سازمان اوقاف، ستاد مرکزی راهیان نور، قرارگاه قریب بقیةالله، جامعةالمصطفی العالمیه، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و... .
عجیب است که برای این مؤسسات، ردیف بودجهای بسیار کلان تعریف میشود و سالانه هزاران میلیارد تومان از خزانهی ملت به حساب این ارگانهای حکومتی واریز میگردد، بدون آن که درنتیجهی عملکرد آنها، جایگاه دین و اخلاق و ادب نزد مردم رفیعتر شده باشد و فرهنگ زندگی پاک و درستکارانه در جامعه گسترش یافته باشد و یا این سازمانها نقشی در فسادزدایی و اخلاقیترکردن رفتار در جامعه ایفا نموده باشند.
به عنوان یک مدافع دین پیشنهاد میشود که دولت آقای دکتر پزشکیان در یک اقدام ملی طی یک رفراندوم از مردم بپرسد که آیا آنان موافق پرداخت بودجه از بیتالمال به چنین سازمانهایی هستند یا خیر. چون مردم حق دارند تعیین کنند حق آنها صرف چه اموری میشود.
چنانچه مردم از این کار راضی نباشند، در یک برنامهی ۴ سالهی گام به گام، بودجهی بسیاری از این ارگانها را به مرور کاهش داده تا پس از ۴ سال این بودجهریزی به صفر برسد.
شایسته است که ارگانهای دینی و مذهبی، خود تدابیری برای تأمین بودجهی مورد نیاز خود اندیشه و اتخاذ کنند، آن چنان که از وابستگی مالی به دولت رهایی یابند. پرداخت مبالغ هنگفتی از بیتالمال به چنین ارگانهایی بدون رضایت مردم مصداق دزدی و بنابراین حرام است.
در سفر به مراکز مذهبی مثلاً هنگام پیادهروی اربعین، هر کس مخارج سفر خود را خود میباید پرداخت کند و لزومی ندارد مردمی که در بحران ناترازی دستمزدها قرار دارند، هزینهی سفر دیگران را بپردازند.
بر کار و عملکرد سازمانهایی همچون صداوسیما نیز ضرورت است نظارتی دقیق صورت گیرد تا معلوم شود بودجهی چنین سازمانهایی به چه صورت میباید تعدیل یابد.
ائمهی جمعه نیز باید توجیه گردند که در اسلام بابت ادای فریضهی نماز نمیتوان پول دریافت نمود و اصولأ اقامهی نماز و پیش نمازی شغل نیست که بابت آن بتوان پولی دریافت کرد.
از سوی دیگر؛ سازمانهایی نیز وجود دارند که علیرغم دریافت بودجهی هنگفت، هماکنون از پرداخت مالیات معاف هستند.
برخی از آنها از این قرارند:
بنیاد شهید، کمیته امداد، سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، بنیاد مسکن، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، مرکز حوزههای علمیه، مؤسسه پژوهشی انقلاب، جامعةالمصطفی، آستان قدس رضوی.
پیشنهاد دوم این است ؛ همهی این ارگانهایی که از دولت بودجه دریافت میکنند را میباید ملزم به پرداخت مالیات نمود و بر صحت کار آنان نظارت راستین اعمال کرد و برخی از آنها مانند بنیاد مسکن و بنیاد مستضعفان و... که وجودشان با برخی وزارتخانهها موازی میباشند و با آنها تداخل عملکردی دارند نیز حذف شوند.
اصلاح ساختار سیاسی و سازمانی یکی از مؤلفههای اجرای عدالت است که رأیدهندگان به آقای دکتر پزشکیان سخت منتظر حرکت دولت در مسیر آناند.
( کانال نویسنده )
سرکار خانم شهیدی
سلام علیکم
من یکی از میلیون ها زن میهن دوست ایرانی و یکی از صدها هزار مادر ایرانی هستم که دست بر قضا معلم و دغدغه مند توسعه پایدار وطن هم هستند.
ما معلمان زن سال های سال است که بر در بزرگان ملک و میهن می کوبیم تا بلکه دری از درهای قدرت را به روی مان باز کنند.
ما معلمان زن سال های سال است در کنار سایر خواهران مان با صدای بلند حق مشارکت مان در مدیریت های کلان کشوری که دوستش می داریم را با صدای بلند مطالبه می کنیم آن هم نه این دلیل که حق مان است و باید داده شود بلکه از آن جایی که ما معلمان زنی که از منظر مادرانگی به توسعه پایدار ایران عزیز می نگریم و در قالب گفتمان مادرانه کنش گری می کنیم ؛ بر این باوریم که روزهای آباد و آزاد و سبز وطن با ندیدن مسایل زنان و نشنیدن صدای آنها و فهم نکردن کنش گری همدلانه و مصلحانه آنها محقق نخواهد شد.
امروز ، بعد از پیروزی کمپین برای ایران و برآمدن دولت مسعود آقای دکتر پزشکیان و راه یافتن دو زن متخصص و توانمند به کابینه ایشان، ما زنان احساس می کنیم که صدایمان شنیده شده است.
هر چند ما زنان معلم انتطار داشتیم وزیر وزراتخانه ما هم از میان صدها زن معلم توانمند برگزیده می شد ولی وقتی شنیدیم یکی از ما یعنی خانم فاطمه مهاجرانی به عنوان سخنگوی دولت برگزیده شده، امیدوار شدیم که هر چند که صدای بی صدایان آموزش و پرورش در وزارتخانه خودمان شنیده نشد ولی در دولت چهاردهم شنیده شد.
خانم شهیدی عزیز!
دو توییت جدا از هم ولی پشت سر هم شما درباره کابینه و شرایط ورود به آن بر ما سخت گران آمده است.
خانم مهاجرانی، یکی از معلمان و مدیران سالم و توانمند و متعهد در آموزش و پرورش بود. البته مانند هر مدیر دیگری سبک و منش مدیریتش بری از نقد و نظر نیست ولی آنچه که توئیت شما به جامعه انتقال می دهد از جنس دیگری است.
شما علاوه بر آن که از منطر شخصی و اخلاقی و شرعی حقی از یک زن مسلمان ضایع کردید بلکه در سطحی کلان تر با زیر سوال بردن غیرمسوولانه انتصاب ایشان و مایه آبروریزی قلمداد کردن این انتصاب برای دولت، این موفقیت بزرگ جامعه زنان ایران را هم به شائبه های ناموجه آلوده کردید.
این توئیت غیرمسوولانه شما زبان طعن زنندگان به جامعه زنان را دراز کرد و بهانه داد به دست شان.
خانم شهیدی عزیز!
مایه افسوس فراوان است که باب رویه ی نامیمون کوبیدن مدیران و سیاستمدران زن با توسل به حربه هایی از این دست به واسطه شما به عنوان یک فعال سیاسی زن هزینه داده، باز شود.
افکار عمومی، نخبگان سیاسی و اجتماعی و به طور کل سپهر سیاسی اجتماعی ایران عزیز باید با شکستن سقف شیشه ای کنار بیایند .
میهن دوستی ایجاب می کند که ایرانیان همه با هم و در کنارهم با برای آموختن الزامات حضور و مشارکت شکوه مند زنان در مدیریت های خرد و کلان ممارست کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید