گروه گزارش/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های تهران خبر از برگزاری « نشست صمیمانه » با مجمع نمایندگان معلم استان تهران و چنین می نویسد : ( این جا )
« نشست صمیمانه مسئولین آموزش و پرورش با نمایندگان مردم شهرستان های استان تهران در مجلس شورای اسلامی در سالن جلسات سردار سلیمانی اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران برگزار شد. در این نشست صمیمانه نمایندگان مجلس شورای اسلامی با مدیرکل شهرستانهای استان تهران که به مناسبت گرامیداشت ایام بزرگداشت مقام معلم برگزار شد، نمایندگان با بیان نکات و نقطه نظرات خود بر تعامل بیشتر نظام تعلیم و تربیت با مجمع نمایندگان استان تاکید کردند. »
در صحبت هایی که برخی از نمایندگان ایراد کرده و در این پرتال منتشر شده است روی واژه « تعامل » تاکید بسیار شده است . آیا برگزاری همین نشست های صمیمانه با نمایندگان مجلس برای ارتقای سطح آموزش و میزان مطالبه گری و تقویت جایگاه « تفکر انتقادی » کفایت می کند ؟
« رسولی نژاد در ادامه از تعاملی که بین نمایندگان محترم استان و مدیر کل آموزش و پرورش استان وجود دارد ابراز خرسندی کرد و بر افزایش سطح آن تاکید داشت » .
« یزدی خواه در ادامه با اشاره به اینکه باید درخواست ها و ظرفیت نمایندگان ویژه مورد بررسی قرار گیرد از تعاملی که بین آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران و مجمع نمایندگان وجود دارد تشکر کرد. »
فرهاد بشیری نماینده مردم پاکدشت در این نشست می گوید : « در انتخاب افراد باید تدین انقلابی گری و روحیه جهادی اولویت داشته باشد ، همچنین باید از به کارگیری افراد شبهه دار یا مخالف جریان انقلابی اجتناب شود چرا که افراد نالایق ممکن است با تصمیمات خطای خود ضربه نظام تعلیم و تربیت بزنند. »
حسین حق وردی نماینده مردم شهریار شهر قدس و ملارد می گوید : « تعامل با نمایندگان مجلس به دلیل اشراف بیشتری که نسبت به شهرهای خود دارند باعث می شود تحلیل جامع تری در جهت رفع مشکلات داشته باشیم » .
البته حسین نوشآبادی نماینده مردم شریف ورامین، پیشوا و قرچک گفته است : « همان گونه که نمایندگان نباید در امور جاری نظام تعلیم و تربیت دخالت داشته باشند ولی باید به وظیفه نظارتی خود هم به خوبی عمل کنند. »
« صدای معلم » در گزارش های متعدد و اخباری که تاکنون منتشر کرده است بارها از دخالت نمایندگان مجلس شورای اسلامی در عزل و نصب مدیران آموزش و پرورش انتقاد کرده است . هنوز در این جامعه مرز میان « تعامل » و « دخالت » شفاف سازی نشده و بین آن چه در تریبون های رسمی بیان می شود و آن چه در عمل و واقعیت مشاهده می گردد تفاوت معنادار و زیادی وجود دارد .
فراتر از این نشست اما پرسشی که مطرح می شود آن است که چرا مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران همچون « محمد صیدلو » مدیر کل پیشین این استان ، از ایده « تریبون سکوت » برای شنیدن صداهای مختلف استقبال نمی کند هر چند در زمان مدیر کلی آقای صیدلو تریبونی که برای مجموعه عوامل اداری و مدیریتی تدارک دیده شد اکثرا یک سری مسائل و موضوعات کلیشه ای ، دست چندم و فاقد اهمیت مطرح گردید و تا جایی که می دانیم هیچ گاه این تریبون برای شنیدن « صدای معلمان » فراهم نشد .
شنبه بیست و سوم مرداد 1400 ، صیدلو در نشستی که به مناسبت « روز خبرنگار » با رسانه ها برگزار کرد چنین گفت : ( این جا )
« زاویه ای که خبرنگار در آن جا می ایستد و به رویدادها می نگرد باعث می شود که به جامعه " تحلیل " هم بدهد .
رسانه و خبرنگار می تواند دنیای امروز را قشنگ تر کند .
برای من به عنوان " مسئول " مهم بود که رسانه ها چه بازخوردی از عملکرد ما ارائه می کنند .
حواسمان بود که رسانه ها در مورد ما چه می گویند . آن چه که رسانه ها می گویند در کارکرد ما موثر بوده است » .
پرسش « صدای معلم » از مدیر کل فعلی آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران این است که او چه نگاه و تحلیلی در مورد رسانه و کارکردش دارد ؟
آیا برگزاری همین نشست های صمیمانه با نمایندگان مجلس برای ارتقای سطح آموزش و میزان مطالبه گری و تقویت جایگاه « تفکر انتقادی » کفایت می کند ؟
مسعود بهرامی به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران چه طرح و ایده ای برای تعدیل « نارضایتی فراگیر معلمان » در حوزه اختیارات خویش دارد ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ماموریت و اولویت اصلی هر دو دانشگاه راهبردی وابسته به وزارت آموزش وپرورش یعنی فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی ، تامین و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز آن وزارتخانه با توجه به هشت عنوان شغلی درج شده در ذیل طبقه بندی مشاغل معلمان منطبق با آخرین استانداردهای مورد انتظار بخش آموزش است.
در خبرها آمده بود سرپرست جدید دانشگاه فرهنگیان برای تامین و تربیت هنر آموز مورد نیاز آموزش و پرورش با چشم پوشی از دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، دست به دامن دانشگاه فنی و حرفهای شده قرار است در قالب یک تفاهمنامه همکاری مبادرت به جذب و پذیرش دانشجویان بورسیه از دانشگاه فنی و حرفهای نماید.
هرچند این اقدام به عنوان دغدغه آغازین سرپرست جدید دانشگاه فرهنگیان برای تربیت و به کارگیری 40 هزار دبیر فنی در هنرستان های وابسته به آموزش و پرورش، در مقام خود در خور تحسین و ستایش است اما سوال اینجا است که دانشگاه مأموریت گرایی با نام و قدمت تربیت دبیر فنی شهید رجایی که چرایی و چگونگی تاسیس یا قوام و دوام آن از همان ابتدا بر این انگاره استوار شده است تا به داد هنرستان های آموزش و پرورش برسد چرا امروز خود را به خواب و بی خیالی زده است؟!
باید از وزیر آموزش و پرورش دولت رییسی پرسید که دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی حیاط خلوت چه کسانی است که رییس کنونی آن به رغم داشتن مدال انتصاب دولت روحانی بر سینه ، با گذشت 9 سال از زمان انتصابش، همچنان از مصونیت دائمی برخودار بوده ، بر اسب مراد می تازد و گوشش بدهکار آموزش و پرورش نیست؟!
- حضور وزیر آموزش و پرورش در جمع دانشجویان دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - 28 فروردین 1401 ) این جا - پرسش صدای معلم : اگر واقعا دانشجو معلمان چنین مقامی و مرتبه ای دارند ؛ آیا بهتر نبود به جای اشارات تلگرافی به مطالبات دانشجو معلمان ، حداقل مانند دوران وزارت محمد بطحایی این نشست جدی تر برگزار می شد و جلسه پرسش و پاسخ با تشکل های دانشجویی این دانشگاه انجام می شد و خبرنگاران هم حضور می داشتند ؟ ( این جا ) و ( این جا )
در این نان به هم قرض دادن ها و سبیل یکدیگر چرب کردن ها ، نان داغ مدرس شدن یا قبای گشاد هیات علمی بر تن کردن نصیب چه حضراتی شده است که به رغم بارها اصرار و ابرام مجلس برای تحقیق و تفحص از عملکرد این دانشگاه ، فلان آقا ، پا در میانی کرده ، برایش پرچم هواداری و لابی گری برافراشته ، تک تک نمایندگان را توصیه به صمت و سکوت می کند ؟!
باید دید این دانشگاه بر حسب کلمه قصار وزیر وقت دولت روحانی, به پارکینگ اتراق چه کسانی مبدل شده است که به جای پرداختن به رسالت اصلی خویش ؛ دنبال راه اندازی و توسعه دپارتمان های علوم تربیتی، دوره های دکتری و قس علی هذاست تا از زیر بار سنگین مسوولیت خویش گریخته ، به نام آموزش و پرورش بیچاره، اما به کام از ما بهتران اداره شود؟!
سزاوار آن بود که جناب نوری قبل یا همزمان با جابه جایی رییس دانشگاه فرهنگیان ، در انتخاب و انتصاب سرپرست جدید دانشگاه شهید رجایی تعجیل نموده ، ماموریت اصلی آن را به رییس جدید یادآور شده ، عاجلا، آب رفته از جوی را به مسیر و مصب خود بازگرداند.
گویا ، پای یکی از دوستان مشترک جناب نوری و رئیس فعلی دانشگاه در میان است که فعلا برای جناب رییس حاشیه امنی فراهم ساخته ، مانع از کوچ ۹ ساله عظمتی از این دانشگاه شده است !
خدا را شکر اگر از محل این دانشگاه تا به حال آبی برای هنرستان ها یا تامین و تربیت دبیر فنی مورد انتظار آموزش و پرورش گرم نشده است اما تا دلتان بخواهد این دانشگاه توانسته است پس از دانشگاه امام صادق ،در همین دولت با دور هم جمع کردن همکلاسی های سابق و لاحق ، تمامی آنها را بر کرسی صدارت، استانداری یا معاونت های ستادی وزارت آموزش و پرورش بنشاند!
خدا را چه دیدید شاید وزیر آینده آموزش و پرورش نیز به زودی از همین دانشگاه انتخاب شود !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
دوشنبه دوم خرداد یادداشتی با عنوان « نگرش تحلیلی انتقادی به سرود سلام فرمانده » به قلم « سید حسن الحسینی » در صدای معلم منتشر گردید .
« ولی الله توکلی » نقدی بر آن نگاشته است .
این یادداشت در راستای نهادینه ساختن « تفکر انتقادی » و » فرهنگ گفت و گو » در صدای معلم منتشر می گردد .
گروه گزارش/
مدارس تهران به دستور استانداری تهران دوباره تعطیل شدند .
در این رابطه ، عابد ملکی معاون استاندار تهران با اشاره به وضعیت هوای تهران اظهار داشت: « با توجه به ورود توده گرد و غبار از غرب کشور و پیش بینی سازمان هواشناسی مبنی بر قرار گرفتن وضعیت هوای تهران در شرایط ناسالم تمامی مدارس استان فردا سه شنبه سوم خرداد ماه در همه مقاطع تعطیل می باشد.
وی تاکید کرد: با توجه به ایام امتحانات دانش آموزان؛ برنامه جایگزین امتحانات توسط آموزش و پرورش متعاقبا اعلام می شود. »
اعلام تعطیلی مدارس به خاطر آلودگی در روزهای اخیر هم اتفاق افتاده و این پرسش جدی را مطرح می سازد که آیا این همه اعلام تعطیلی مدارس پس از آن تعطیلی 25 ماهه به علت « کرونا » امری منطقی و عقلانی است ؟
به نظر می رسد دلایل دیگری فراتر از « آلودگی هوا » در تعطیلی واحدهای آموزشی تعیین کننده هستند که این امر نیاز به توضیح و شفاف سازی مسئولان تصمیم گیر دارد .
پرسش و درخواست اکید « صدای معلم » از مسئولان تصمیم گیر آن است که در این مورد شفاف سازی صورت گرفته و در مورد آینده نظام آموزشی پاسخ گو باشند .
آمارها نشان می دهند که « زمان رسمی آموزش » در ایران از اغلب کشورها پایین تر بوده و این مساله پیامدها و عوارض جبران ناپذیری را بر نظام آموزشی ایران تحمیل کرده و خواهد کرد . اما چرا « وزارت آموزش و پرورش » به عنوان « متولی رسمی آموزش و تربیت » در این موارد نقش منفعلانه ای داشته و استقلالی از خود ندارد ؟
و اما سوی دیگر این انتقاد علاوه بر مسئولان رسمی ، متوجه معلمان ، دانش آموزان و اولیای آنان است که به نظر می رسد حتا از این اعلام تعطیلی ها راضی به نظر می رسند و اعتراضی ندارند و این هشداری است که باید همه در مورد پیامدهای آن تامل های جدی داشته باشند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
«سلام فرمانده» نام سرودی است که به ابتکار یکی از مداحان به نام آقای ابوذر روحی از لنگرود گیلان و مسئول قرار گاه فرهنگی «هیات منتظران» تدوین شده است. این سرود با تبلیغات و استقبال خاص یک جناح فکری روبه رو شده و توسط نهادهایی به سرعت در مدارس و فضاهای عمومی مثل برج میلاد، استادیوم آزادی در تهران و دیگر اماکن عمومی؛ به اجرا در می آید!! برای این منظور در سطح وسیعی برای حفظ سرود و تمرینات جدی برای اجرا، توسط برخی از مدارس و دانش آموزان تلاش می شود!
من با بزرگ داشتن منطقی بزرگان و تعظیم در برابر آن ها مشکلی ندارم، این می تواند تا حدودی سازنده باشد. اما ملاحظاتی در مورد «سرود موزیکال سلام فرمانده»:
ما به لحاظ اخلاقی مجاز نیستیم از احساسات پاک کودکان و یا از مجموعه معنوی ارزشمند دینی ، برای تعلیمات آخرالزمانی، جهادی و برای خوانشی افراطی از مذهب بهره برداری سیاسی کنیم. در شرایط قطبی شده تعلیم و تربیت و دانش آموزان مدارس؛ به نفع نو خواهی، چنین رفتارهایی واکنش های خوشایندی نخواهد داشت .
انقیاد طلبی عادت شده و خود آموخته، همانند نظام تربیتی جوچه در کره شمالی و نازیسم اروپائی، در شرایطی که مردمان ما به شکل تاریخی با سپهسالار پروری خو کرده اند و حاصل آن جز استبداد سیاسی و انحصار فرهنگی و توسعه نایافتگی چیزی نبوده است؛ شایسته نیست چنین رویکردهایی در مجامع عمومی و یا در مدارس آموزش و پرورش رسمی کشور تبلیغ و ترویج شوند.
ما اخلاقا مجاز نیستیم ، مطالب سست بنیاد و غیر مفید را به نام دین و مذهب برای کودکان بزرگ کنیم. وقتی بعد از مدتی کودک ما رشد پیدا کرد و تحقیق کرد و دید قدسیت و روایت گفتارها و مکان هایی اسناد معتبری ندارد! یا وقتی دانش آموز دانست که در دنیای امروز ، جهاد دائمی مورد تاکید سرود، راه نجات نیست! و اتکاء به قدرت نرم منشاء واقعی اقتدار ملی است؛ در آن صورت البته تردید و سرخوردگی عمیقی از همه آموزه ها پیدا می کند و نسبت به حقانیت دین و روایی این رفتارها در سیستم تربیتی آموزش و پرورش کاملا مقاوم و ناباور می شود.
ای کاش این دسته از خلاقیت ها و نوآوری ها در جهت کاهش مرارت مردمان این سرزمین و در جهت امید آفرینی و تشویق به کار و تلاش و برای ایجاد انگیزه های بزرگ برای حرکت عمومی به سمت توسعه پایدار به کار گرفته می شد. ای کاش این دسته از خلاقیت ها و نوآوری ها در جهت خلق نشاط و اخلاق و استواری پایداری صلح در دنیا و ایران می بود و نه تاکید موکد بر تداوم روند جاری!
به راستی چرا به جای تاکید بر امور انتزاعی بر واقعیت ها و عینیت زندگی مردم ورود پیدا نمی کنیم؟ چرا از فقر و فاقه گفته نمی شود؟ چرا از بی عدالتی ها و از جا ماندگان از تحصیل ، از جاماندگان از شرافت و از محروم شدگان از آزادی و توسعه خبری نیست؟ یقینا برای ارباب فریب، خواب زدگی مخاطبین می تواند بزرگترین بشارت باشد. اما.... هرگز چنین مباد!
استفاده ابزاری از امام زمان و انتظار به نفع هیچ کس نیست و با معیارهای پایه دینی و اخلاقی مغایرت دارد. در خصوص تاکیدات فراوان صدا و سیما و برخی از مداحان از جمله سرود سلام فرمانده، مضمون سخن آن بزرگ مرد وارسته آیت الله العظمی بروجردی را تکرار می کنم که در پیامی به کسانی که زیاد از امام زمان سخن می گفتند! فرموده بود: "دست از این کارها و حرف ها بردارید و بگذارید این بقچه سر بسته بماند"! به نظر می رسد آنچه جریان دارد و برخی از نهادهای فرهنگی دانسته یا نادانسته بدان سو روانند، همان خط انشقاق و افتراق با استفاده از ظرفیت های دین حنیف از یک سو و خط خرافه پراکنی و مخدوش سازی پیام های اصیل دین از دیگر سو می باشد.
آخرین نکته آن که، در شرایط قطبی شده تعلیم و تربیت و دانش آموزان مدارس؛ به نفع نو خواهی، چنین رفتارهایی واکنش های خوشایندی نخواهد داشت و این تقابل به نفع دین باوران و جریان انقلاب تمام نمی شود. شاهد مثال پیدایش آنی چندین سروده هم وزن به مخالفت صریح در فضای مجازی است. امید است فرهیختگان عرصه فرهنگ و دین ، اساتید و بزرگان تعلیم و تربیت و عقلای جریان سیاسی؛ مانع از میدانداری جهل مجسم در حوزه فرهنگ بشوند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تصور همگانی از مدیریت علمی این است که فرد عالم نه در انتخاب بلکه در خاتمه دادن دقت نظر داشته باشد . از این منظر ؛
اعتقاد عموم براین بوده و هست که استانداری که عنوانی چون استاد دانشگاه را یدک می کشد ابتدا به این بیندیشد که اگر می خواهد روند موجود مدیریتی را با روش بهینه ای جانشین سازد قبل از آن که دنبال مدیر جدیدی برود باید بگوید و یا بیابد که مدیر فعلی چه معایب و کاستی های نگرشی و شخصیتی دارد و یا با استانداردهای مدیریتی در سازمان مورد نظر چقدر فاصله دارد تا از این مجرا به انتخابی دست زند که در آن فرد و یا مدیر جدید از نظر مقایسه ای یک سر و گردن از مدیر قبلی و از نظر ارزیابی بسیار متعالی تر از مدیر قبلی باشد نه اینکه به قول جناب دکتر محمدحسین شریفی- مدیر سابق آموزش و پرورش شهرستان ابهر- که در آیین تکریم خود گفت :
« در انتخاب ها دنبال کسانی می روند که در ستادها فعال بوده اند و بعد از انتخابات با گرفتن قابلمه ای در دست دنبال سهم خود از پیروزی می دوند . »
جناب استاندار
با چه منطقی مدیر قبلی آموزش و پرورش ابهر در پیشگاه شما به عنوان والی استان زنجان ، مطلوب و قابل اتکا تشخیص داده نشد و حکم بر تغییر یافت ؟
این را از آن جهت می پرسم که هیچ تفاوت جایگاهی بین مدیر جدید با ایشان قابل مشاهده نیست و هر دو از عزیزان و سرآمدان شهرستان هستند .
بله. در سرآمدی ایشان شکی نیست اما تغییر با چشمان بسته و یا به ضرب سلیقه ، اداره آموزش و پرورش را در شهرستان زمین گیر کرده است و به شدت هر چه تمام تر بر شالوده رفتار سازمانی آن صدمه وارد کرده است . این را من می گویم که سالیانی است که به عنوان رئیس هئیت مدیره مجمع خیرین مدرسه ساز در خدمت شهرستان هستم.
جناب استاندار
امروز جامعه ما از دو منظر به شدت زیر فشار است: با چه منطقی مدیر قبلی آموزش و پرورش ابهر در پیشگاه شما به عنوان والی استان زنجان ، مطلوب و قابل اتکا تشخیص داده نشد و حکم بر تغییر یافت ؟
اول از این جهت که سطح دانسته های علمی به شدت کاهش نشان می دهد و این امر با کاهش اشتیاق جوانان به ادامه تحصیل یک تهدید جدی محسوب می شود که باید با حساسیت خاصی بدان پرداخته شود .
و دوم التهابات جامعه معلمان به دلیل خواست های صنفی که متاسفانه گویا دست هایی در کار هستند که می کوشند تا تحرکات این مجموعه را با افزودن به تبدیل چالش ها به تنش ها به سوی سیاسی و امنیتی شدن هدایت کنند؛ در این موقعیت تغییرات یک سویه نگرانه و سلیقه ای که متاسفانه نماینده ابهر به شدت اسیر آن شده است می تواند به عنوان عاملی تسریع کننده در موضوع تبدیل چالش ها به تنش ها نمود یابد و افراد را با کندن از مجموعه های منتقد و رقیب حزبی به مجموعه های مخالف و خدای ناکرده برانداز تبدیل کند همان گونه که مدیر سابق در گزارش از عملکرد خود با دقت بدان اشاره کرد و گفت که :
« من با همراهی و همسویی با معلمان معترض تلاش کردم که از جریان یابی اهدافی کانون هایی که می کوشند تا از معلم معترض ، برانداز و مخالف ایجاد کنند به کاهش احتمال امنیتی شدن فضا در شهرستان کمک نمایم.
ای کاش که در منطق شما و نماینده محترم شهرستان های ابهر و خرمدره و سلطانیه، هم این الگو عینیت بیابد و خدای ناکرده کار بدان جا منتهی نشود که محض انتصاب اقوام و اعوان نماینده موجب شود که افراد زیادی از علاقه مندان و وفاداران به بهینه سازی سیستم به منفعلان و خدای ناکرده مخالفان همراهی بدل شوند .
در نهایت آن که اقدام به تغییر و جابه جایی با همه اعتقادی که به توانمندی های مدیر جدید آموزش و پرورش شهرستان ابهر دارم منطقی و علمی به نظر نمی رسد ؛ امید که در انتخاب مدیران، جایگاه قوه مجریه ، با قوه مقننه مشخص باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سمانه یکی از هزاران دانشآموزی است که در چنگالِ «صنعتِ موفقیت» و روابط اقتصادی و هنجارینِ آن گرفتار شده. میگوید چهارمین سالی است که خانوادهاش او را وادار کردهاند پشتِ کنکور بماند تا «موفقیت»ی کسب کند و در رشتهای که به گمان آنها مطلوب است قبول شود. او را از مهمانی، تفریح، روابط دوستانه و به طور کلی از هر چیزی غیر از درس خواندن محروم کردهاند. برایش پسته و آجیل و انواع خوراکی و میانوعده تهیه میکنند تا فقط بهتر درس بخواند. اما تلقی خودِ او از همه اینها نه فراهم کردنِ امکانات و پشتیبانی، بلکه زندانی شدن است. اجازه ندادهاند در رشته مورد علاقهاش ثبت نام کند و به اجبار او را به رشته علوم تجربی بردهاند که پزشک شود. اما او استعداد و علاقه پزشک شدن را در خود نمیبیند و بیشتر به هنر تمایل دارد.
سمانه و امثالِ او قبل از هر چیز، گرفتارِ ساز و کارها و مجموعه باورها و الگوهایی هنجارین هستند که میتوان آنها را «صنعتِ موفقیت» نامید. یعنی گفتمانی که در جامعه رقابتیشده امروزی در ظاهر میخواهد باور به توانِ فوقالعاده فردی را در افراد تقویت کند و راهحلهایی ذهنی و مهارتهایی فردی را برای رسیدن به آنچه که «موفقیت» مینامند در اختیارشان قرار دهد.
این گفتمان امروزه به یک صنعتِ بازاری تبدیل شده است. از سخنرانان و روانشناسان انگیزشی تا مشاورانِ خصوصی تحصیلی و لیدرهای شرکتهای هرمی همگی در چنین صنعتی فعالیت میکنند. آن را میتوان «صنعت» تلقی کرد به این دلیل که کارکردِ حقیقی آن در جامعه نه کمکِ واقعی به افراد برای «موفق» شدن، بلکه کسبِ درآمد برای آنهایی است که راه حلهای خیالی موفقیت را به طبقه پایین جامعه میفروشند.
صنعت موفقیت علاوه بر کارکرد مالیاش برای کارگزاران آن، همزمان یک ساز و کار برای کنترل اجتماعی و سرکوب است. این گفتمان با تقویتِ این باور که مسئولیت همه شکستها و موفقیتها در جامعه تنها بر عهده «فرد» است، ساختارهای تبعیض و نابرابری را مشروع و بدیهی جلوه میدهد. با تقویت و گسترش چنین باورهایی، پرسش از ساختار اجتماعی و نگاه انتقادی به بنیانهای نابرابری و تبعیض در جامعه خود به خود منتفی میشود و به جای آن «فرد» در کانون توجه قرار میگیرد.
گفتمان «موفقیت» امروزه در جامعه ایران، بیشتر از هر جای دیگری به طور ویژهای بر نظام آموزشی و کنکور حاکم است، آن هم در فضایی که دسترسی به امکانات مادی و فکری آموزشی به شدت وابسته به پول و جایگاه است.
اما این گفتمان به صورت خود به خودی بر فضای کنکور و آموزش حاکم نشده و بی دلیل هم تداوم نیافته است. بدون شک پای منافعی مادی در میان است که چنین ایدهای را به هر ترتیب و به هر قیمتی زنده نگه میدارد. بنگاههای آموزشی خصوصی رنگارنگ مهمترین عاملِ حفظِ فضای رقابتی نابرابر آموزشی در کنکور هستند. این بنگاهها از حالت یک مرکز مشاوره ساده تحصیلی خارج شدهاند و به یک بلوکِ قدرت در نظام آموزشی و تصمیمگیریهای آن تبدیل شدهاند. آنها قواعد و معیارهای موفقیت را تعریف کرده و جا انداختهاند. آنچه را که از منظر خودشان «مثبتاندیشی» است تبلیغ میکنند و آنهایی را که از جامعه و نظام پاداشدهی و شیوه کارِ آن انتقاد میکنند، «بدبین» و «منفی» میدانند. در عوض بر تلاشهای گاه فوقبشری فرد تأکید میکنند. مطابق آمار، ۴۰ درصد از بیکاران کل کشور را دانشآموختگان دانشگاهی تشکیل دادهاند. تبلیغات پر سر و صدا و متنوع مؤسسههای کنکور در حدی است که حتی مانع از دیدنِ عریانِ واقعیت عینی آموزشی شدهاند.
نمایندههای صنعت موفقیت در فضای آموزشی، انتظاراتی را ایجاد کردهاند که موجب به انقیاد درآمدن بسیاری از نوجوانان شده است. گفتمان موفقیت در آموزش به پشتوانه بنگاههای فروشِ موفقیت تحصیلی، هیچگاه خود را درگیر این موضوع نمیکند که چگونه ممکن است میلیونها داوطلب کنکور همگی در رشتهها و دانشگاههایی پذیرش شوند که ظرفیتی بسیار محدود دارند؟
کارگزاران صنعت موفقیت اکنون تا جایی پیش رفتهاند که بیشتر خانوادهها را متقاعد کردهاند که فرزاندانشان را به زور هم که شده در رشتههایی ثبت نام کنند که به «پیشرفت» آنها کمک کند. از منظر آنها رشتههایی همچون هنر و علوم انسانی، بیهودهاند، چرا که کمتر پیش میآید با چارچوبهای صنعتِ موفقیت سازگار باشند. همین هم باعث شده هر ساله بیشترین تعداد داوطلبان کنکور متعلق به گروه آزمایشی علوم تجربی باشد. گویا همه میخواهند پزشک و متخصص شوند و پول پارو کنند!
برآورد شده که گردشِ مالی مؤسسههای آموزشی خصوصی کنکور، همچون گاج و قلمچی در سالهای گذشته حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان در سال بوده است. این رقم، گردشِ مالی مؤسسات کنکور در سال ۹۹ بوده است. در حالی که در همان سال کل بودجه آموزش و پرورش کشور ۵۶ هزار میلیارد تومان بوده است. گردش مالی صنعتِ کنکور، با حساب کردن دیگر مؤسسههای غیرمجاز و انواع فعالیتهای آنها همچون نشرِ کتاب، برگزاری آزمون، مشاوره و غیره، حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومان در سال است. حدود ۶ هزار مؤسسه آموزشی کنکوری در کشور به طور رسمی فعالاند که برخی از آنها با درآمد حاصل از این کار دست به فعالیتهای دیگری همچون ساخت و ساز و سوداگری مالی و ملکی زدهاند.
در سطحِ تصمیمگیریها هم قدرتشان را طوری تثبیت کردهاند که سالها است مانع حذف کنکور در نظام آموزشی شدهاند. قطعا آنها نمایندهها و لابیهای خاص خود را در مرکزهای قانونگذاری و مدیریت کلان آموزش دارند.
به طور خلاصه کاری که این مؤسسهها انجام میدهند، فروشِ رؤیای موفقیت و خوشبختی به خانوادههایی است که برای فرزندانشان رؤیابافی کردهاند، آن هم بدون نگاه واقعبینانه به وضعیتی که امروزه هم در دانشگاهها و هم در بازار کار دانشآموختگان وجود دارد.
مطابق آمار، ۴۰ درصد از بیکاران کل کشور را دانشآموختگان دانشگاهی تشکیل دادهاند. تبلیغات پر سر و صدا و متنوع مؤسسههای کنکور در حدی است که حتی مانع از دیدنِ عریانِ واقعیت عینی آموزشی شدهاند.
همگان را طوری اقناع کردهاند که گمان کنند فرزند آنها نخبه است، با دیگران فرق میکند، برای پزشکی و شغلهای رده بالا ساخته شده و باید او را به هر ترتیب بالا کشید. بسیارند دانشآموزانی که نوجوانیشان را زیر شدیدترین کنترلها و فشارها بیهوده از کف دادند و با وجود قبولی در کنکور و دانشگاه رفتن هم خبری از آن آینده درخشان و رؤیایی نبود.
محبوبیتِ رؤیای موفقیت از راه تحصیل به شکلی متناقض، محصولِ دورانی است که چنین موفقیتی بیشتر از هر زمان دیگری کمیاب و تقریبا نایاب شده است.
( این یادداشت با اندکی تغییرات منتشر می شود )
گروه گزارش/
( مراد مالمیر - مدیر پیشین آموزش و پرورش ناحیه 4 کرج )
استعفای « مراد مالمیر » مدیر آموزش و پرورش ناحیه 4 کرج که در اعتراض به سیلی خوردن ناظم یک مدرسه ابتدایی صورت گرفت برای نخستین بار در « صدای معلم » منتشر گردید . ( این جا )
در این باره ، « صدای معلم » گفت و گویی را با این مدیر مستعفی در مورد علت این واقعه و شفاف سازی آن انجام داد . ( این جا ) با وجود استقبال از این حرکت تحسین برانگیز که با استقبال قاطبه فرهنگیان رو به رو گردید اما در فاصله کم تر از 24 ساعت از انتشار این مصاحبه ، « علی حجر گشت » مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز با استعفای آقای مالمیر موافقت کرد .
( علی حجر گشت - مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز )
در گزارشی که به تاریخ 7 بهمن 1400 در صدای معلم منتشر گردید ؛ ( این جا ) حجرگشت مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز ضمن رد هر گونه شکاف میان صف و ستاد چنین گفت : « از احساسات برادرانه همکاران نسبت به خادم خود ممنونم قطعا هیچ تقابلی بین ما نبوده و ما در کنار همیم.
وی با اشاره به تحصیلات دانش سرا و تربیت معلم خود گفت: در واقع بدون احتساب تحصیلاتم در این دو مرکز، ۲۹ سال سابقه معلمی داشته و الباقی مربوط به تحصیل در این مراکز است. بومی استانم و همه چیز در موردم شفاف و شیشه ای است.
قطعا بهترین نفر از بین ۲۵ هزار فرهنگی شاغل استان برای مدیر کلی آموزش و پرورش نیستم ولی سعی می کنم با اخلاق مداری ،شایسته سالاری، خلوص نیت و تعهد کاری در پایان دوره مدیریت شرمنده همکاران نباشم. »
حجر گشت در این نشست گفته بود : « مطالبات همکاران را بی لکنت از مجاری قانونی و در جلسات با مسئولین مرتبط جار خواهم زد » .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید