ایدئولوژیک شدن سنت *
ایدئولوژی چیست؟
نخستین نکته ای که می توان گفت این است که ایدئولوژی ها در جهان کنونی همان نقشی را دارند که اسطوره در جهان باستان؛ از سویی روح یا ذهن جمعی گروهی را از تصور جامعه ای بسته می آکنند و ارضا می کنند و از سوی دیگر مدعی اند که علمی و بنابراین منطبق بر تجربه و واقعیت اند.
هر ایدئولوژی دارای بار عاطفی بزرگی است که آن را با شور و خلسه ( pathos ) خویشاوند می کند و همچنین دستگاهی منطقی - عقلانی دارد که به آن ظاهری علمی و فلسفی می دهد؛ با این حال، ایدئولوژی نه علم است، نه فلسفه و نه دین.
در واقع علم دستگاهی است دقیق، بی طرف و مبتنی بر تجربه ؛ در برابر ایدئولوژی بر دگم بنا شده است و برایش اهمیتی ندارد که پیش فرض ها و مقدماتش دارای دقت تجربی اند یا نه، چرا که اینها را به عنوان حقیقت هایی از پیش( یل ما تقدم = apriori ) می پذیرد. به عبارت دیگر ایدئولوژی در پی آن نیست که آنچه را اعلام می کند به آزمون و وارسی بگذارد. در این زمینه ژان لاپی یر می گوید « اهل علم به ویژه به تجربه هایی توجه نشان می دهند که می تواند نادرستی فرض های شان را نشان دهد، حال آن که ایدئولوژی اصلا نمی خواهد بداند که چیزی هم هست که بتواند نشان دهنده نادرستی دگم هایش باشد » .
ایدئولوژی فلسفه هم نیست، زیرا هر فلسفه راستینی در واقع پرسشی است درباره مسائل اساسی هستی و شرایط وجود آدمی. پرسش هایی که فیلسوفان پیش می نهند و پاسخ هایی که به دست می آورند، روند دیالکتیکی سیر فلسفه را می سوزاند، چه این روند عینیت پذیری تدریجی روح یا ذهن در تاریخ باشد و چه استتار آن. اما ایدئولوژی نظام مسدود و از درون بسته ای است که « هسته مرکزی اش را چند نیمه حقیقت تشکیل می دهند که به عنوان حقیقت هایی دارای ارزش و اعتبار کلی و مطلق شناسانده می شوند، آن هم با وجود همه دلیل هایی که می توانند عکس اش را ثابت کنند » .
ایدئولوژی اندیشه ای دیالکتیکی هم نیست، چرا که از نفی و سلب ( negation ) می هراسد و در محدوه منطق درونی ایده های از پیش ساخته خود و استنتاج های برآمده از آن زندانی است.
« هانا آرنت » می گوید: « ایدئولوژی دقیقا همانی است که نامش نشان می دهد: منطق ایده ها ... ایدئولوژی به تسلسل وقایع چنان می پردازد که گویی این تسلسل تابع همان قانونمندی ای است که ارائه و عرضه داشت ایده آن » .
آرنت در جای دیگری می گوید: « اصل موضوعی مورد پذیرش ایدئولوژی ها این است که،در بحثی که با حرکت از مقدمه صورت گیرد، تنها یک ایده برای توضیح همه چیز کافی است، زیرا سیر منسجم استنتاج منطقی، خود در بر دارنده همه چیز است » . برای نمونه اگر ایده اصلی این باشد که تنها آن نژادی باید زنده بماند که برتر است چرا که طبیعتا لایق تر است، یا این که تنها آن طبقه ای باید پیروز باشد که دارای رسالت تاریخی است و یا تنها آن چیزهایی حقیقت دارند که در متون مقدس آمده اند، در آن صورت بر اساس منطق تنزل گرای ایدئولوژی ها می توان نتیجه گرفت که در مورد دوم نخست، « نژادهای نالایق » و « پست » باید از میان برداشته شوند؛ در مورد دوم « طبقات منحط » نابود گردند؛ و در سومین مورد، صفحه روزگار از وجود کافران پاک شود. اگر چه دستگاه منطقی ایدئولوژی عقلانی است، اما مقدماتی که بر آنها بنا شده ناعقلانی اند و نه تنها « ایده های بدیهی و واضحی » نیستند، بلکه از تعصب ( 1 ) سرچشمه می گیرند؛ به عبارت دیگر ، هر چند ایدئولوژی از منطق دوتایی ( 2 ) پیروی می کند، اما نیروی محرک آن ناشی از منطق رؤیاست؛ به این معنا که اگر چه ایدئولوژی در جنبه بیرونی خود پیرو اصل طرد شق سوم است، اما نیروی محرک درونی اش را مقولات جادویی می سازند؛ هم از اینجاست شباهت ایدئولوژی به اسطوره که بعد به آن خواهیم پرداخت. به این ترتیب، در ایدئولوژی شاهد روی هم قرار گرفتگی دو نوع اندیشه هستیم که هر یک قالب خویش را تغییر می دهد و با دیگری انطباق می یابد.
سرانجام ایدئولوژی دین هم نیست، زیرا استعلا و هرگونه وحی و الهام را نفی می کند. ایدئولوژی را به نوعی می توان « فرزند حرام زاده دوران روشنگری » نامید.
در نتیجه، ایدئولوژی نه می تواند نفوذ خویش را در قلمرو جهانی که سنت هایش تقدس یافته باشند بگستراند و نه در جهانی که فلسفه بر آن حاکم است. ایدئولوژی هنگامی وارد میدان می شود که این دو جهان به بن بست رسیده باشند؛ یعنی هنگامی که نفی، منتفی شود و فلسفه از کانون نیروبخش زندگی اجتماعی کنار گذاشته شود و هنگامی که نیروی دین سستی گیرد.
موفقیت ایدئولوژی زاده برآوردن دو نیاز اساسی و حیاتی انسان است؛ نیاز به اعتقاد داشتن، و نیاز به توضیح و توجیه این اعتقاد.
* برگرفته از ( Quest-ce quune revolution religieuse ? ( Paris , 1982
( 1 ) Fanatisme در اصطلاح دینی گرایشی است که خود را ملهم از وحی خدا و بنابراین تنها گرایش بر حق می داند .
( 2 ) در منطق دوتایی ( logique binaire ) یک گزاره یا راست است و یا دروغ ، و هر شق سومی مطرود است
صفحات 35 تا 38
تایپ : زهرا قاسم پور دیزجی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.