گروه اخبار/ دستیار رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی ساز و کار اجرایی کردن منشور حقوق شهروندی را خط مشی دولت دوازدهم دانست و گفت: یکی از موضوعات مهم برای تحقق این کار، همکاری سه قوه است.
گروه اخبار/
عصر دیروز در مراسمی با حضور وزیر آموزش و پرورش از خدمات « حسین فرزانه » معاون سابق توسعه مديريت و پشتيباني وزارت آموزش و پرورش تجلیل شد و «علی الهیار ترکمن » جایگزین ایشان گردید .
« الهیار ترکمن » پیش از این رئیس امور آموزش و پرورش عمومی و فنی و حرفه ای در سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور بود .
پایان پیام /
وقتی اعتقاد آموزش و پرورش بر این محور نهاده شده است که با حداقل حداقل امکانات می توان قشر قانع، متواضع و بی ادعای فرهنگیان را با اسکان تابستانی ، راضی ساخت ، دیگر چه حاجت به خانه معلم.
خانه قاضی یا خانه کارمندان آب و برق و گاز و نفت و....نشانگر دارندگی و برازندگی آنهاست. ما فرهنگیان چه داریم که برازنده ی داشتن مأوایی برای سفرهای خودمان و اهل و عیالمان باشد؟
آنقدر مظلوم و آنقدر متواضع هستیم که اگر حقوق هم ندهند در خدمت هستیم ، مگر مطالبات را تا یک دهه ثبت و ضبط نکرده اند؟
کدام حق و حقوق ؟ مگر همکاران ما خودشان با رفتن به اسکانهای تابستانی مدارس ، خفت و خواری را نپذیرفته اند؟ مگر انسان ،لاجرم باید به هر نوع خواری تن در دهد؟
اهانت را من به آنان نمی کنم ، بلکه اهانت را مجموعه این سفر رفتگان به ما کرده اند. اگر وا می ایستاده ایم و طلب حق خود یعنی ، اسکان در مراکز خانه معلم شهرهای گوناگون را می کرده ایم، امروز دیگر اندک داشته هایمان را نیز از دستانمان نمی ربائیدند و خانه معلم کرمانشاه را به مدرسه شبانه روزی تبدیل نمی کردند، امروز کرمانشاه، فردا تبریز و پس فردا جرأت دارند خانه معلم تهران را (که بنده توفیق اسکان طی مأموریتی را داشته ام ،هم بزرگ است و هم در خور شأن معلمین)، تغییر کاربری دهند. (حتما آقای نجفی شهردار تهران که زمانی وزیر آموزش و پرورش بوده اند تغییر کاربری را به وزیر آموزش و پرورش جدید پیشنهاد داده اند. )(حال شوخی یا جدی).
البته در عکس های مربوط به گزارش شما ، ظاهر ساختمان از داخل آن زیباتر است که خدا را شکر ما نرفته ایم که خرابش کرده باشیم و این هم یکی از بیماری های ما ایرانیان است که کشورهای خارجی از این پُز غیرمنطقی ما در شگفت اند. از چه چیز نیستند.
یقین دارم که می خوانند اما سیاست مدیریتی شان اجازه پاسخگویی نمی دهد جناب آقای پور سلیمان ؛ شما نگران از دست رفتن کدام حق معلمین هستید؟ مگر قبلا ما اجازه اسکان در مراکز خانه معلم های شهرهای گوناگون را داشتیم؟ که یا کارمندان مأموریت رفته از آنها استفاده می کردند و یا سمینارهای بین استانی در آنها برگزار می شد. ما که از اول نه سر پیاز و نه ته پیاز و در نتیجه نه خود پیاز هم نبوده ایم.
چه زمانی به ما با دیده ی حرمت و منزلت نگریستند که این بار دومش باشد؟ حداقل ما استفاده نمی کنیم ، ثوابش به حساب همه ی ما فرهنگیان . بگذارید محلی برای آسایش دانش آموزان بینوایی باشد که مأوایی راحت برای خود ندارند.
جناب آقای پورسلیمان!
مگر دکتر شریعتی نمی گفت: آنانی که زیاد می دانند یا می فهمند ، درد و رنج زیادی هم متحمل می شوند؟ شما این سوز خود را به همان حساب بگذارید، و گرنه تا عزم همه معلمین برای اعتراض به مسأله، یعنی تبدیل بی سرو صدای خانه های معلم به مدارس شبانه روزی یا روزانه وجود نداشته باشد ، امروز آغاز و فردا بی سرو صدا با کودتایی موفقیت آمیز تسخیر می کنند.
من و شما به نظرات همکاران محترم ، با احساس مسئولیت و احترام ، پاسخ می دهیم، در طی 34 روز که بنده با سایت شما همکاری می نمایم کدام مسئول ، پاسخی به غمنامه ها و ضَجه ها ی ما داده اند؟
یقین دارم که می خوانند اما سیاست مدیریتی شان اجازه پاسخگویی نمی دهد. برای حفظ آرامش و امنیت جامعه فرهنگی. مایی که 30 سال به پیروی از حضرت فاطمه ی زهرا"س" به کرات پاسخ سئوال واحد فرزندان این مرز وبوم را با صبوری هر چه تمام به جهت یادگیری آنان داده ایم ،لیاقت یک پاسخگویی محترمانه از سوی مسئولین وزارتخانه را نداریم ؟! (اخیرا فقط شاهد دو پاسخگویی بودیم)
ما معلمینی که با تارو پود این جامعه عجین هستیم و سازندگان احساسات و عواطف و ادراکات فرزندان این مرز و بُومیم ، مایی که آنقدر مقدس و امین هستیم که شماها فرزندانتان را 9 ماه به امانت در پیشمان می گذارید، مایی که همه شما را عبد و بنده خود ساخته ایم ، مایی که شمع سوزان و فروزان محفل آموزشی کشوریم ، لایق چیستیم؟
بی مهری و بی توجهی شما ناپدری ها و نامادری ها (یعنی مسئولین) ما را به کجای این جهان هستی سوق خواهد داد؟ شمایی که وقتی فرزندتان از اطاعتتان بیرون می رود عاق اش می کنید ما شما را چه کنیم؟
آری !
جناب آقای پورسلیمان
اینجا ایران است ، حال کرمانشاه یا قزوین یا شیراز یا .... اینجا ایران است و حق معلم ، بیشتر از این نیست. اینجا ایران است و ما قربانیان شغلمان هستیم. آموزش دهندگان فرهنگ از امکانات فرهنگی بی نصیب اند. اینجا ایران است. ما فرهنگی ها همانند سوزنیم که همه را می آرائیم و خودمان عاری از هر امکانی به لولیدن ادامه می دهیم.
اینجا ایران است....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« خانه های معلم » و « مراکز اسکان فرهنگیان » در سراسر کشور گسترده اند.
« صدای معلم » بنا بر وظیفه رسانه ای خویش تاکنون گزارش های مختلفی را در این مورد تهیه کرده است . (کرمانشاه- رضوانشهر - سرعین - بانه - مرند و.... )
علی رغم جمعیت میلیونی فرهنگیان ( شاغلین و بازنشستگان ) متاسفانه گزارش هایی که در مورد وضعیت و امکانات این مراکز رفاهی در دست است بسیار اندک و ناچیز است .
تجارب نشان می دهند که انتشار این گزارش ها در بهبود کیفیت این مراکز در راستای " نظارت عمومی " تاثیر قابل ملاحظه ای دارند .
« صدای معلم » از همه معلمان به عنوان " شهروند - خبرنگار » دعوت می کند تا مطالب ، مشاهدات و عکس های خود را برای این رسانه ارسال کنند .
این بار گزارشی از " مرکز رفاهی آموزشی فرهنگیان گلستان " تقدیم شما می گردد .
***
تا گفته می شود خانه معلم و یا مراکز اسکان فرهنگیان نخستین چیزی که معمولا در اذهان نقش بسته می شود تصویری منفی و غیرقابل تحمل است .
برخوردهای بد و غیرفرهنگی ، پاسخ های خشک و اداری ، بی محلی و حتی پرخاشگری نسبت به مراجعان ( معلمان ) ، کثیف بودن پتوها ، بالش ها ، مستهلک بودن وسائلی مانند یخچال ، تلویزیون و کولر ، فقدان سایر امکانات رفاهی مناسب و... ویژگی های اکثر این گونه مراکز است .
اما به نظر می رسد که " خانه معلم واقع در استان گلستان ( بلوار ناهار خوران ) " متفاوت تر از آن چه دیده ایم و یا تصور می کنیم باشد .
برخورد نسبتا خوب و قابل قبول پذیرش ، تمیز بودن و شیک بودن هتل و محوطه ، وجود اکواریوم های زیبا با ماهیانی که جلب توجه می کنند ، تعبیه کتابخانه در لابی و در راهروها ، کیفیت غذای خوب با قیمتی مناسب ، وجود دفتر انتقادات و پیشنهادات ، در دسترس بودن مدیر خانه معلم از ویژگی های مهم و قابل ذکر در مرکز رفاهی آموزشی فرهنگیان و یا خانه معلم گلستان هستند .
برعکس آن چه در گزارش خانه معلم کرمانشاه آمد ( این جا ) ؛ سرو صبحانه به صورت سلف سرویس می باشد و سهمیه ای نیست که توهین به معلمان محسوب شود .
در اتاق های هتل ، کولر گازی تعبیه شده است و بر عکس خانه معلم کرمانشاه کلید روشن و خاموش در دست مراجعان است !
بر عکس بسیاری از خانه های معلم این جا در بسیاری از اوقات ظرفیت تکمیل نیست .
اما در کنار این ویژگی های خوب نکات قابل تذکری هم هستند .
با این که بازدید از این خانه معلم در هفته معلم امسال بود و فرهنگیان بسیاری از این استان برای صرف غذا و انجام مراسم به آن جا می آمدند اما هیچ بنری برای تبریک روز معلم تدارک دیده نشده بود .
حتی بنر خوش آمدگویی برای معلمان هم در مدخل ورودی گذاشته نشده است .
ضلع شمالی خانه معلم گلستان مشرف بر عکس ضلع مقابل مشرف به دیوار است و این موجب افسردگی ساکنان این قسمت می شود .
حمام اتاق ها فاقد رختکن و یا محلی برای خشک کردن لباس هاست .
اما پرسش این جاست که با وجود این امکانات چرا تعرفه ها و یا بهای خدمات از خانه معلم کرمانشاه پایین تر است ؟
به نظر می رسد که وزارت آموزش و پرورش می تواند با نظارت بیشتر و تشویق خانه های معلم نمونه زمینه را برای رضایت بیشتر معلمانی که به این گونه مراکز مراجعه می کنند را فراهم نماید .
پایان گزارش/
گروه اخبار/
« محمود بهشتی لنگرودی » فعال صنفی معلمان و سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران، ظهر امروز همراه ماموران ابتدا به دادستانی و سپس به زندان اوین اعزام شد .
محمود بهشتی لنگرودی دارای محکومیت 5 ساله از سوی دادگاه انقلاب است.
پیش از این نیز اسماعیل عبدی از اعضای دیگر کانون صنفی معلمان نیز با اتمام زمان مرخضی به زندان اوین بازگشت .
پایان پیام/
گروه اخبار/ راننده اتوبوس دانشآموزان هرمزگانی حتی اسامی مسافرین خود را نداشت ؛ صورت وضعیت برای 32 تفر بود، حاضران در اتوبوس 44 نفر!
تابستان به پایان رسید اما وعده های سر خرمن آقای دکتر فیض برای بهبود وضعیت مجلس دانش آموزی و برگزاری جلسات آن به پایان رسید در حالی که هیچ کدام محقق نشد/ هنوز برخی استان ها موفق به دیدار با مدیر کل نشده اند و در انزوای کامل قرار دارند و حتی زمانی که امضا برای برگزاری نشست جمع می شود شورای برنامه ریزی آن را بدون هیچ واهمه ای آن را رد می کند/ مجلس دانش آموزی در آموزش و پرورش تنها به عنوان یک سربار تلقی می شود/ هر روز بیشتر نقش مجلس دانش آموزی و اهداف آن در آموزش و پرورش به خصوص در سطح استان ها نادیده گرفته می شود/ بعد از حادثه تلخ واژگونی اتوبوس دانش آموزان هرمزگانی تنها سعی آموزش و پرورش این بود که مسئله را پاک کند و طور دیگر جلوه دهد نه این که این حادثه را به صورت ریشه ای حل بنماید و حتی برخوردی که با خبرنگار منتشر کننده اخبار مربوط به این حادثه صورت گرفت نشان داد وضعیت امور پرورشی در اوضاع نابه سامانی قرار دارد/ آقای بطحایی باید دقت کنند دیگر دانش آموزان آگاه هستند و نقش آن ها نه تنها در ایجاد این آگاهی در والدین خود بلکه در خود جامعه مدنی نیز غیر قابل انکار می باشد و این وظیفه ایشان می باشد که به مطالبات نمایندگان این قشر 13 میلیونی جامه عمل بپوشانند/ صرف هزینه در مجلس دانش آموزی اتلاف هزینه نیست بلکه سرمایه گذاری برای آینده است
نظر نوشته شده زیر بر اختصاص 33 میلیارد تومان به آموزش و پرورش توسط شهردار تهران ، مرا واداشت تا مطالب این یادداشت را بنویسم.
عین نوشته های این همکار جوان در زیر آورده شده است (96/6/16) :
" تو را جان امام حسین تو را به خون شهدا متن من را بخوانید....6 ساله تو مدرسه غیردولتی با ماهی 600 تومان مشغول به کار هستم چند ماهی با بیمه کار می کنم...28 سالمه مجردم می ترسم زن بگیرم سال بعد بگویند نیا سر کار . خانواده ای ده نفره هستیم. پدر و مادرم هر دو خدمتکارند و زیر خط فقر زندگی می کنیم...معلم آزاد حساب می شوم. استخدام نخواستیم ولی تو را به قران اندازه بقیه معلمین استخدامی حقوق بدهند یا حداقل قرارداد 5 ساله ببندند...خیلی وضع مان خراب است کلی درس خواندیم شدیم این .پدرم بیمار مادرم بیمار خرج خونه نداریم ، گیر کردیم . منم معلم آزاد با ماهی 600 چه کار می توانم بکنم ...دستهای مادرم از بس پینه زده مردانه شده نان خوردن نداریم .......تو را به خون شهدای حرم تو را به جان امام زمان فکری به حال ما معلم های آزاد غیردولتی بکنید تو را به دست بریده ابوالفضل"
قبل از انقلاب در روستاها ، معلمان سپاهی دانش و سپاهی ترویج بود که زنان و مردان یا بهتر است بگویم دختران و پسران جوان، به عنوان یک دوره آموزشی - عملی مشغول به تدریس می شدند و تجاربی کسب می کردند که بعد دو - سه سال به مراکز شهرهای محل زندگی خود منتقل شده و می شدند معلمان دوره ابتدایی آموزش و پرورش. برای دوره ی راهنمایی و متوسطه نیز از فارغ التحصیلان مراکز تربیت معلم و دانشگاهها در رشته ی دبیری استفاده می کردند. هم معلم استخدام شده مشخص بود و هم مدارس از آموزش یکسانی برخوردار بودند.
و بعد از انقلاب،( همچنان که در یادداشت "پیچیدگی های لاینحل آموزش و پرورش کشور ما از کجا آغاز شد؟" در 11 شهریور نوشته ام ،) همه ی شتاب زدگی آموزش و پرورش بعد رشد سریع جمعیت در دهه اول انقلاب آغاز شد، که علاقه مندان می توانند مطالعه نمایند.
رشد سریع جمعیت ، به تعداد بیشتر کلاس ، مدرسه ،معلم و دبیر و..... نیاز داشت و بودجه محدود آموزش و پرورش از یک سو ، و عدم برنامه ریزی و مدیریت بحران انسانی با افزایش خود از سوی دیگر ، آموزش و پرورش را برای دهه بعد وادار ساخت تا هم چندگانگی آموزشی به وجود آورد که هر سه اتاقی که خالی بود تبدیل به مدارس غیر انتفاعی شد و آشپزخانه هم کلاس درس شد ( غیردولتی امروز ، چون همه آن را عین انتفاعی قلمداد
می کردند تغییر نام یافت ، اما ماهیت همان است.)
کی در مقابل مجلس قد عَلم خواهید کرد و خواهید گفت :با این بودجه که 96 درصدش را فقط به کارکنان آموزش و پرورش حقوق و مزایا می دهم، نمی توانم این وزارتخانه را اداره نمایم و به این بزرگترین و عمومی ترین وزارتخانه تا بودجه ی معقول و منطقی ای ، اختصاص نداده اید ،من نیستم ! و هم معلمین نیز چندگانه شدند :
1) سرباز معلمین: پسران جوانی که از مشقات سربازی فرار کرده و در روستاها به جای خدمت سربازی ، مشغول به تدریس شدند. پسران 20 - 22 سال که هنوز به بلوغ عقلی دختران نرسیده بودند. اما این فرار برای آنها فایده ای نداشت چون باز غربت بود و تنهایی و مشقت و فقط یک نعمت اضافی داشتند و آن ماجراهای عاطفی این سرباز معلم با دختران روستایی یا دانش آموزانش که باید به عنوان یک واقعیت بپذیریم و انکار نکنیم چون آنگاه صورت مسأله باقی می ماند.
2) آموزشیاران نهضت سواد آموزی : دختران و پسران جوانی که پس از گذراندن دوره های آموزشی یک ماهه از 7 دیماه 1358 به بعد مشغول فعالیت در شهرها و روستاها برای جذب جمعیت بیسواد شدند.
3) حق التدریس ها: که نامشان بر روی شان است ؛ در قبال فعالیت آموزشی در مدارس نسبت به ساعات تدریس ، حقی را به عنوان حقوق دریافت می کنند که هر آن ، احتمال کنار گذاشته شدنشان وجود دارد و از کمترین امکانات رفاهی یا اصلا از هیچ امکانی برخوردار نیستند مانند : بیمه درمانی و امنیت و اطمینان شغلی و.....
4) ظاهرا علاوه بر این موارد ، خلاقیتی هم صورت گرفته و معلمینی به عنوان "معلم آزاد "مشغول به تدریس هستند.
این خلاقیت ها به تناسب زمان و کمبودهای آموزش و پرورش ، صورت گرفته است.(نیاز مادر اختراع است ).
همه شرایط ایاب و ذهاب ، بیماری های ناشی از فعالیت که ساده ترین آن یک سرما خوردگی ویروسی است، امیدواری متزلزل که هر آن احتمال کنار گذاشته شدن هست ، دادن مختصر دستمزد با انگیختگی نیازمندی او و ایجاد حس حقارت ، عدم پاسخگویی به نیازهای خود فرد و خانواده ی او ، عدم پاسخگویی به رؤیاها و آرزوهای جوانان و....
که بعد هم می گویید سن ازدواج افزایش یافته و کاهش نرخ رشد جمعیت را به عنوان یک بحران در آینده با سالخوردگی جمعیت مطرح می نمایید ؛ با کدامین امیدواری و امکانات ازدواج نمایند؟
حال با تحمل همه نومیدی ها و مشقت ها ، او با تأیید مراجع ذی الصلاح، مشغول به فعالیت در امر آموزش و پرورش است. فراموش نکنیم که ما موش های آزمایشگاهی را به دست آنان نسپرده ایم ، ما فرزندان این مرز و بوم را یعنی آینده سازان کشور را به آنان امانت داده ایم. اگر مسیر چنین ارزشمندی را برای جوانان آینده ساز کشورمان ترسیم نموده ایم ، پس چرا وقتی نوبت به حق و حقوق و اطمینان برای رسمی شدن این جوانان می رسد ، آموزش و پرورش تعهد و رسالت خود را فراموش می نماید؟
آیا جذب معلم با یک آزمون استخدامی و مصاحبه که انشاا....از سلامتی کامل برخوردار است ، مقرون به صرفه است یا جذب جوانان معلمی که با نام های گوناگون در سراسر کشور مشغول به خدمت هستند و کسب تجربه نموده اند؟
مجلس محترم ؛ استفاده از معلمینی که 2 تا گاه 10 سال با خود این عناوین شکسته و بسته را به عنوان معلم یدک می کشند ارزان تمام می شود یا جذب کسانی که یک 5 سالی فقط باید کسب تجربه کنند؟
وزیر آموزش و پرورش و کمسیون تحقیقات و آموزش مجلس ؛ تحقیقات شما را چه کسانی انجام می دهند که کُره ای به این بزرگی به نام "عدم استخدام با تجربه ها" را نمی بینند؟!
آیا بهتر نبود طبق اصول مدیریت علمی و صحه ی عقل ، همین افراد را جذب آموزش و پرورش می نمودید و آنها را رسمی می کردید؟ حساب دو دو تا کردید و باز در ظاهر به نفع بودجه آموزش و پرورش، اما در واقع به ضرر ساختار آن عمل نمودید و سپس از آنانی که علاقه مند یا ناچار به شرکت در آزمون بوده اند به عنوان جایگزین سرباز معلم ها و آموزشیاران نهضت سوادآموزی و حق التدریس و معلم آزاد استفاده می کردید؟
اگر به آنان اعتماد ندارید چرا سرنوشت فرزندان پدران و مادران سرزمین مان را به دست آنان سپرده اید؟
هیچ می دانید برای کسب تجربه این قبولین آزمون استخدامی ، باید 5 سالی را نیز به هدر دهیم؟ مگر کودکان مناطق محروم یا غیر کشور ما موش های آزمایشگاهی هستند که چنین بی رحمانه با آنها معامله می کنید؟
شما چرا کوتاهترین راه برای پویایی آموزش و پرورش را قربانی ندارم های وزارتخانه می نمایید؟
شما وزیر محترم !
کی در مقابل مجلس قد عَلم خواهید کرد و خواهید گفت :با این بودجه که 96 درصدش را فقط به کارکنان آموزش و پرورش حقوق و مزایا می دهم، نمی توانم این وزارتخانه را اداره نمایم و به این بزرگترین و عمومی ترین وزارتخانه تا بودجه ی معقول و منطقی ای ، اختصاص نداده اید ،من نیستم !
کدام وزیر گفت و جواب نگرفت ؟
شما باید مقاومت کنید !
شوخی نیست وزارت آموزش و پرورش تحکیم بخش زیربنای کشور است.
شوخی نیست که ما این همه از شغل خود می گوییم ، اساس کشور بر روی ما نهاده شده است اما با این مدیریت شکسته و بسته ما هیچ گاه از دور مسلسل و باطل خارج نخواهیم شد و باز خلاقیت برای ایجاد معلمینی تازه نام!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید