انتقاد بنده نیز به آقای زرافشان به عنوان سمبل و یا نمونه ای از ده ها مدیری خواهد بود که چند دهه در دایره بسته مدیران در حال چرخشند و تاکنون فردی از مقامات و یا مسئولان عملکرد این مدیران را مورد نقد و یا پرسش جدی قرار نداده است/ انتقاد از زرافشان به معنای تایید عملکرد و یا تاریخچه مدیرانی مانند ایشان و همکارانشان نخواهد بود/ تعداد قابل توجهی از بدنه آموزش و پرورش حتی نام این مدیران را هم نمی شناسند چه برسد به عملکرد آنان/ این که چه کسی وزیر می شود مهم است چون در کشور فرد گرای ما که سیستم تعریف نشده است تقریبا همه چیز توسط فرد و فعالیت های وی مشخص و تعیین می شود/ وقتی صحبت از " مردمی کردن آموزش و پرورش " می کنم یکی از عواض و نتایج آن می تواند همین نکته باشد که چرا جامعه و یا مسئولان نسبت به برخی وزارتخانه ها حساسیت دارند اما آموزش و پرورش را مساله خود نمی دانند/ همیشه بر این باور بوده و هستم که روسای یک قوم حاصل و جمع جبری توانایی ها ، باورها و نگرش های آن جامعه هستند .اگر چه این موضوع در نگاه نخست امری بدیهی می نماید اما در آخر به " فرافکنی " ختم می شود/ اگر در طول 4 دهه وزرای آموزش و پرورش ما ضعیف و یا ناکارآمد بوده اند متهم شماره اول ما " معلمان " هستیم/ چرا باید وزیر شدن در وزارتخانه ای که پیچیدگی های فراوان دارد و افراد توان مند و نخبه حاضر به قبول مسئولیت در آن نیستند در عوض برخی دیگر که اکثرا در رده " مدیران میانی " هستند برای مطرح شدن صف بکشند/ این موضوع می تواند نشانه این باشد که قد و دیوار آموزش و پرورش بسی کوتاه شده است که هر کسی به خود اجازه می دهد از روی آن بپرد/ ذکر سوابق و پیشینه افراد در صورتی می تواند برای یک فرد افتخار آمیز و یا موجب قوت و تحسین باشد که سیستم ناکارآمد و یا فشل نباشد/ در حالی که تقریبا همه کارشناسان و اهل فن برای ناکارآمدی سیستم آموزشی تاکید می کنند ریز کردن سوابق یک فرد در چنین نظامی آیا می تواند نشانه شایستگی فرد برای احراز مقامات بالاتر باشد / ضعف تیم آقای زرافشان در بحث هدایت تحصیلی و فقدان برنامه ریزی موجب شد تا افرادی مانند سحرخیز ، حاجی بایایی و.. که خود موجد این وضعیت بودند با حالتی " طلبکار " وارد میدان شوند/ حال پرسش اصلی این است فردی که در مقام معاونت یک وزارتخانه با آن همه کارشناس قادر به طراحی و اجرای یک نظام جامع هدایت تحصیلی نیست چگونه می تواند از عهده اداره یک وزارتخانه برآید/ همواره بر این نکته بسیار مهم و استراتژیک تاکید داشته ام که یکی از معیارهای مهم برای ارزیابی عملکرد یک مدیر می تواند معیارهایی مانند " پاسخ گویی " و " مسئولیت پذیری " باشد/ از شگفتی های این وزارتخانه آن است که مدیری مانند علی زرافشان در یک گروه کوچک تلگرامی با مخاطبانی محدود وقت می گذارد و به پرسش های آنان پاسخ می دهد اما من باب مثال در 4 سال گذشته معاونت آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش حتی یک جوابیه برای صدای معلم ارسال نکرده است/ حکیم زاده : گفتند که متولی رسمی 2030 در آموزش و پرورش آموزش متوسطه است/ فردی که در کارنامه و عملکرد خویش در این بخش کاملا منفعلانه و پرسش برانگیز برخورد کرده است ؛ چگونه نامش از اتاق فکر آقای روحانی سردرآورده است/ زمانی که فردی در حد و قامت آقای فانی حتی موفق به پایان دوره وزارتش نمی شود و با فشار آقای روحانی مجبور به " استعفا " می شود دیگر تکلیف افرادی چون زرافشان و... معلوم است/ آیا در صورت تصدی مدیران امتحان پس داده ای چون زرافشان ها این پرسش و دغدغه جدی مطرح است که آیا دولت آقای روحانی فرصت جبران و ترمیم سرمایه اجتماعی به غارت رفته را خواهد داشت/ به عنوان مدیر صدای معلم اعلام می کنم که بسیاری از فرهنگیان و معلمان خواهان تحول بنیادین در چرخش دایره بسته مدیران فعلی هستند/ تحمیل یک مدیر امتحان پس داده بدون اقناع افکارعمومی اوضاع را به بن بست خواهد کشاند و نتیجه منطقی آن سرخوردگی و ناامیدی افکار عمومی و واگذاری امور در آینده به رادیکال گراها خواهد شد ؛ چرخه ای که بارها اتفاق افتاده است/ روش " شعارهای حداکثری و کنش حداقلی " دیگر در آینده و کارزارهای انتخاباتی کارساز و موثر نخواهد بود....
جناب روحانی مجاب گشت تا این وزیر تحمیلی به خویش را با جناب فخرالدین دانش آشتیانی جایگزین گرداند/ نیک به یاد دارم در همایش پیش از رای اعتماد مجلس که در سالن دبیرستان شریعتی تهران با همراهی دکتر نجفی و جناب حاجی و تعدادی از نمایندگان مجلس برگزار شد جناب نجفی و تمام حضار حمایت جانانه ای از ایشان انجام دادند و پیشنهاد جناب دانش که بایست آموزش و پرورش به دغدغه ملی تبدیل شود ، مورد تشویق حضار و جامعه فرهنگی قرار گرفت/ آیا این معاونین وزیر و دیگر گزینه های پیشنهادی ، راهکار و برنامه های مشخص و جدیدی جهت برون رفت از این وضعیت ارایه داده اند که قبلا در حوزه کاری خویش انجام نداده باشند/ واقعا به حال آموزش و پرورشی که منافع عمومی آن به جهت قدرت طلبی افراد به محاق رفته و از گفتمان مطالبات و در اولویت گذاشتن آموزش و پرورش به چنین گزینه های ضعیفی که حتی در حوزه کاری معاونت خویش نیز موفق نبوده اند ، رسیده باید گریست و متوجه شد که چرا مثل همیشه آموزش و پرورش ضمن تمام شعارهای انتخاباتی که جناب دکتر نجفی و سایر بزرگواران در ستاد فرهنگیان امسال دکتر روحانی دادند، در اولویت نظام نبوده و نیست/ باشد که با هوشیاری بیشتر به یک گفتمان در طرح و پیگیری مطالبات بپردازیم...
گروه استان ها و شهرستان ها/ جمعی ازفعالان تشکل های دانشجویی دانشگاه فرهنگیان در نامه ای که به خطاب به سرپرست این دانشگاه نوشته و برای صدای معلم ارسال کرده اند خواهان توجه به مطالبات قانونی و نیز احترام به فضای " آزادی بیان " در این دانشگاه گردیده اند .
متن کامل این نامه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
خوشبختانه افزایش نرخ سواد و سطح آگاهی و شعور جمعی و حضور زنان در تمامی عرصه ها ، ذهنیت های ماقبل مدرن ، مبنی بر صغارت و نقص عقلی و فکری و محجوریت زنان را زایل کرده و دیگر جدال موافقان و مخالفان نه در ضرورت رای و فهم زنان که در میزان و کیفیت حضورشان در مناصب اجرایی و قضایی و تقنینی و تصمیم گیری های کلان است/ این منتقدین هیچ گاه پاسخ نمی دهند که اگر این گونه است که می فرمایند پس می باید با مدیریت مردانه که تاکنون داشته ایم ، اکنون نباید بحران ، اختلاس و انحطاط و درماندگی و درجازدگی می داشتیم و کشور در آستانه تحول و جهش عظیمی واقع می شد ، ولی شوربختانه واقعیت ها این گونه نیست و جابه جایی مکرر مردان در مناصب گوناگون جز انتقال نامدیریتی از مردی به مردی دیگر نبوده است/ مدیریت جنسیت بردار نیست و نیمی از جامعه ی ایران حقوق خود را مطالبه می کند/ اگر در فرهنگ دینی ، فاطمه (س) می تواند منتقد و معترض قدرت حاکم و مطالبه گر حقوق خود باشد و زینب (س) می تواند پوینده ی راه امام حسین و نهضت کربلا باشد و یا در دوره ی حاکمیت ساسانیان مدیریت سیاسی امپراتوری ایران را در دست گیرد ، پس اکنون به طریق اولی می تواند همچون مریم میرزاخانی نابغه ی علمی جهان باشد ، در سیاست و فرهنگ و اقتصاد صاحب نظر باشد و مهر باطل بر ناتوانی مدیریت زنان بزند/ زنان ایرانی را نمی توان با جملات انشاپسند زیبا و خوش آب و رنگ و وعده های بی سرانجام اقناع کرد ، آنان حضور زنان کشورهای جنگ زده و منحطی چون افغانستان و عراق را در کنار خود می بینند و با مقایسه ای ساده به فاصله ی وحشتناک شکاف جنسیتی در کشور خود بیش از پیش پی می برند...
گروه استان و شهرستان ها/ چندی پیش « عباس گودرزی » نمایندهٔ دورهٔ دهم از حوزهٔ انتخابیهٔ بروجرد در استان لرستان نامه ای را خطاب به وزیر آموزش و پرورش نگارش نمود . ( 1 )
« جمعی از فرهنگیان بروجرد » در نامه ای که خطاب به وزیر آموزش و پرورش نوشته و برای صدای معلم ارسال کرده اند اقدام به ارائه برخی توضیحات نموده اند .
متن کامل این نامه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
دوست دارم فضای روحی و روانی یک غم از هزاران غم یک فرهنگی را برای مسئولان ترسیم کنم تا لحظاتی خود را در قالب یک معلم احساس کنند و آنگاه در خلوت خود لختی بیندیشند/ فارغ از اینکه به دلیل همین معین نبودن زمان پرداخت دستمزد معلم ، او هیچ گاه نمی تواند برای این حقوق حق التدیس خود برنامه ریزی کند و اصولا نه می تواند بابت آن به کسی قولی دهد یا حتی چکی امضا کند/ تنها در پایان اردیبهشت ماه چندروز قبل از روز انتخابات " دوماه" از حق التدریس سال تحصیلی 95- 96 پرداخت شد . خرداد آمد و سال تحصیلی به پایان رسید از مزد همکاران خبری نشد . اعتراضات همکاران باعث شد جناب نوبخت در مصاحبه ای بفرمایند که : فرهنگیان با عدم تصحیح اوراق امتحانی [ که حق الزحمه آن عزیزان نیز سوگ مندانه پرداخت نشده است ] گروکشی می کنند/ اینها همه در حالیست که فرهنگیان علی رغم این مشقات و رنج و آلام بی پایان ، در انتخابات ریاست جمهوری که پشت سرگذاشتیم بیشترین همکاری ،همدلی ، همراهی ، ازخودگذشتگی و همسویی با دولت دکتر روحانی را داشتند و در پیروزی آقای روحانی ، اگر نگوییم بیشترین سهم ، لااقل سهمی تعیین کننده داشتند و همگان نیز بدان معترف هستند/ هیچ سودی بابت عدم پرداخت به موقع حقوق او تعلق نگرفته بلکه با وجود تورم و کاهش ارزش پول دریافتی و کسر مالیات از او به شدت مورد تنبیه هم قرار می گیرد/ آیا در چنین شرایطی می توان از انگیزه ی معلمان و کیفیت تدریس و روش های نوین تدریس برای معلم سخنی گفت/ درد جانکاه فرهنگیان و تحقیر سیستماتیک و مداوم آنان با برنامه دادن و سخنرانی و انشا خوانی این وزیر یا آن کاندیدا ی وزارت حل نمی شود
حساسیت به موضوع آموزش و پرورش و کارکردهای آن البته نباید فقط معطوف به انتخاب وزیر آموزش و پرورش باشد/ این نگاه الزاماتی دارد که باید به آن نیز متعهد و وفادار بود/ زمانی که سخن از حاکمیتی بودن آموزش و پرورش می کنیم آیا واقعا جایگاه و ارزش این نهاد مانند سایر نهادهای حاکمیتی مانند قوه قضائیه ، سازمان صدا و سیما و... است/ در ماده 9 این قانون ، " آموزش و پرورش " در رسته امور اجتماعی، فرهنگی و خدماتی طبقه بندی می شود/ اگر قرار است که واقعا آموزش و پرورش مطابق قول مسئولان جایگاه حاکمیتی داشته باشد پس قاعدتا نباید این نهاد مهم همیشه درگیر مشکلات بودجه و پرداخت مطالبات و معیشت معلمان باشد/ پس از گذشت یک دهه از اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری هنوز ظرفیت های مهم این قانون مانند ماده 68 و یا ماده 125 برای معلمان به صورت کامل اجرایی نشده است/ هنوز معلمان مانند سایر کارمندان دولت مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری از پرداخت هایی مانند کمک های رفاهی مستقیم و غیرمستقیم محرومند/ نمی شود سخن از حاکمیتی بودن آموزش و پرورش راند و نسبت به این که چه کسی وزیر آموزش و پرورش می شود حساسیت داشت اما فرضا بیش از یک سوم مدارس کشور مخروبه باشند ، دانش آموزان در مدارس کپری و یا کانکسی و... با کم ترین امکانات تحصیل کنند ، آموزش و پرورش همیشه کسری بودجه داشته و تقریبا همه بودجه آن صرف حقوق پرسنل شود و اعتباری برای کیفیت بخشی نداشته باشد ، حق التدریس معلمان تا ماه ها پرداخت نشود ، برخی معلمان خرید خدمات ماهانه فقط سیصد هزار تومان حقوق بگیرند در حالی که حتی بیمه هم ندارند ، اکثریت معلمان زیر خط فقر بوده و حتی یک بیمه تکمیلی کارآمد نداشته باشند ، در مدارس مشاور و یا مربی بهداشت نداشته باشیم و صدها مسائل ریز و درشت دیگر .../ اقتصاد آموزش و پرورش تابعی از اقتصاد کلان جامعه است/ اگر قرار است سهم بودجه آموزش و پرورش از بودجه ناخالص ملی از یک درصد به 6 و یا 7 درصد و یا سهم آن از بودجه عمومی بیست درصد شود باید اقتصاد کلان بهبود یابد/ بزرگ نمایی اشتباهات ، سیاه نمایی و بی ثبات نشان دادن وضعیت جامعه برای آن که نشان داده شود فرضا مردم اشتباه کرده اند سود و یا منفعتی برای کشور و پیشرفت آن ندارد و تنها نتیجه آن کاهش و یا نابودی " سرمایه اجتماعی " خواهد بود و مصداق عینی " بر سر شاخه نشستن و بن بریدن " خواهد بود/ اگر دولت ( حاکمیت ) توان ، منابع و یا امکانات کافی برای اجرای اصول قانون اساسی را ندارد می تواند و باید از " مردم " کمک بگیرد/ آموزش و پرورش یک مساله ملی است و منطقا " نگاه ملی " بر آن ساری و جاری باشد