قبل از مطالعه مطالب زیر ، تقاضا دارم هرگونه "عصبیت های فرهنگی یا مذهبی" خویش را به کناری نهید و فقط خالصانه بخوانید.
زندگی اجتماعی از ترکیب دو جنس زن و مرد در طول تاریخ بشر، تحولات و دگرگونی های عمیق و گسترده ای داشته است. دوره ی "زن سالاری یا زن تباری" که دلیل قدرت زنان را در دو چیز می یافتند:
1 - گرد آوری دانه ها و میوه ها و سبزی جات بر عهده زنان بود و اولین کشاورزی از دانه هایی که از دامن زنان بر زمین ریخته می شد آغاز گردید و همین موجب باور برتری زنان توسط مردان گردید. البته زنان با همراهی مردان شکار نیز می کردند.
2 - مورد دیگر زائیدن توسط زنان بود که مردان قدرت ماورائی به زنان قائل شدند و از نقش خویش برای امر زایش بی خبر بودند.
این دو نکته موجب گردید که قدرت سیاسی و اجتماعی زنان برای مدیریت و سازماندهی قبیله افزونتر گردد.در پی تکامل بشر و آگاهی مردان از توانائیهای خویش، دوره "پدرسالاری یا پدرتباری" آغاز گردید.
دوره پدرسالاری در جوامع عقب مانده یا عقب نگه داشته شده یا توسعه نیافته ، حتی تا به امروز نیز در جوامع بسته، دوام و بقا دارد که شکل خانواده گسترده با همراهی سه چهار خانواده در یک خانه را تداوم می بخشید. ( سریال به یاد ماندنی پدر سالار) این دوره در کشورهای پیشرفته هم زمان با دادن حق رأی و آزادی بیان به زنان متوقف و تبدیل به خانواده هسته ای گردید. در این دوره آزادی و برابری به طور یکسان برای هر دو جنس مطالبه می گردید. هر چند که در برخی از کشورها ابتدا مقاومت هایی صورت گرفت که زد و خورد و برخورد آراء موجب تفرقه یا دو دستگی گردید ، اما همانند همه رویدادهای جدید، نهایتا به قبول "حقوق برابر" تسلیم شدند.
غرض از این گریز ، متوجه ساختن اذهان عامه به طبیعی بودن همراهی و همدلی دو جنس است و اما سخن اصلی آن که :
با تفکیک دو جنس در جامعه بعد از انقلاب اسلامی به طور اتوماتیک وار در هر نوع اجتماع رسمی یا غیر رسمی ، گروه زنان و مردان به دو دسته متفاوت تبدیل گردیدند و همه جا از هم جدا شدند. مفهوم حجاب زنان نیز که اگر برای پا به سن گذاشتگان آشکار بود برای نسل تازه متولد شده پدیده ای غیر ملموس بود و طرح یک جانبه وقار برای جنس زن و عدم ضرورت آن برای مردان ، تبعیض تفکر نسبت به حجاب را پدید آورد. مقاومت از سوی عده ای برای پذیرش حجاب و برخوردهای تند ما در دستگیری آنانی که پوشش شان عطر و بوی عفاف و وقار نمی داد، باعث تندی مزاج و خشم آنانی گردید که حیثیت یا آبروی اجتماعی یا نجابت خانوادگی شان به خطر افتاده بود.
ما با فشارهای "اجبار و کنترل اجتماعی" دختران و پسرانی را که در معابر عمومی دست در دستان یکدیگر داشتند به کوچه و پس کوچه ها و نهایتا به خانه ها هدایت کردیم، سند گفتار رشد بیماری ایدز در جامعه ما از طریق روابط جنسی غیرشرعی و غیر عرفی است.
ما برای ارزش یا هنجاری به نام حجاب ، به جای شفقت و امر به معروف حکیمانه ،دست به فشار و تنبیه و پافشاری زدیم و همین لجاجت نوجوانان و جوانان را شدت بخشید تا جائی که عناد و نافرمانی را رویه خویش ساختند. داشتن حجاب و کم و کیف و حتی نیت برای داشتن حجاب ، ارزش و رعایت آن را هنجار می نمائیم.
ما باید همانند امام حسن و حسین "ع" به طور غیر مستقیم وضوی صحیح می گرفتیم تا پیرمرد بینوا را متوجه اشتباه خود برای وضو می کردیم.
ما باید با عمل به نیکی ، چنان جذابیت و معنویتی برای حجاب بوجود می آوردیم که نوجوانان در عمیق ترین سن معصومیت خویش ، طریق درستی را با اختیار خویش برمی گزید نه همانند آن مسلمان که یهودی را هر روز به نماز در مسجد می برد تا جائی که یهودی به خشم آمد و گفت: این چه دینی است که آدمی را از کار و زندگی باز می دارد. من این دین را نخواستم و از مسلمان شدن انصراف داد.
ما کوتاه ترین راه را برای درونی کردن ارزش حجاب انتخاب کردیم یعنی فشار و اجبار اجتماعی. آخر طرق دیگر نیاز به خردورزی و برنامه ریزی و سرمایه گذاری و نوشته های متعدد در کتب درسی و غیر درسی در بلند مدت داشت.
ما کم هزینه ترین و ضربتی ترین روش را برای همه گیری حجاب برگزیدیم.
ما حتی آمدیم و حضور دبیران مرد را از دبیرستانها حذف نمودیم . ظاهرا امنیت جنسی تضمین شد اما مسئولین محترم این روند برای عادی سازی همراهی دو جنس جهت حضور در جامعه و برعهده گیری نقش ها بود.
درست است که دانش آموزان احساساتی علیرغم اطلاع از متأهل بودن دبیران ، حس کردند که عاشق شده اند اما در هر کلاس یا مدرسه چند نفر چنین حسی یافتند؟ عشق افسارگسیخته دانش آموز 14 ساله فقط یک خیال بود و بس. آن هم برای رشد اجتماعی و جنسی اش لازم بود. شما که به دلیل کمبود نیرو در دانشگاهها این روند را نتوانستید پی ریزی کنید از بحرانهای عشق و عاشقی دانشجویان اطلاع دارید؟ یادتان هست عقدهای اجباری دختران و پسران دستگیرشده ؟
یکی از اشتباهات بزرگ ، همین حذف مردان از آموزش دختران بود. چیزی که باعث عادی سازی روند رشد می شد تبدیل به شعله ور ساختن سئوالات بی جواب دوران بلوغ در بعد بلوغ یعنی دوران دانشجوئی گردید.
از طرف دیگر کمبود دبیر شما را واداشت تا هر رهگذر را برای تدریس جهت جبران ساعات آموزشی مدارس بپذیرید که بحرانهای آموزشی را تداوم بخشید. بهترین شرایط تدریس و آموزش اگر به خاطر بیاورید با حضور مردان در دبیرستانها و اضافه تدریس دروس باقیمانده توسط دبیران زن و مرد همان مدارس بود . ما این دژ استوار را نیز همانند دیوار برلین در جدائی آلمان غربی و شرقی در هم کوبیدیم.
ما چرا به اصل طبیعی خلقت پروردگار اعتماد نمی کنیم. همراهی ارزشمند و خردمندانه و عادی زن و مرد برای زندگی اجتماعی. عدول ما از این امر ، پیامدهای جبران ناپذیری چون افزایش بیماران پدوفیلیا را به جامعه تحمیل می نماید.
مسئولین محترم بعد 38 سال از آغاز انقلاب زمان آن نرسیده است که به عادی سازی روابط اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی زنان و مردان ،و همراهی عقلانی آنان ایمان آوریم و در سیاست های خود تجدید نظر کنیم؟
حجاب زنان به حدی در یک جامعه اسلامی مهم است که جزء فروع دین تلقی می شود اما ما لابد فراموش کرده ایم که هیچ قانونی صددرصد با فشار اجتماعی قابل ترویج نیست. مگر همه کمربند ایمنی می بندند؟ مگر همه از پل عابر پیاده عبور می کنند؟ مگر همه نماز می خوانند و همه روزه می گیرند؟ مگر همه تقوی دارند؟ مگر همه به حقوق شهروندی حرمت می نهند؟ پس این همه آشوب و بلوای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی برای چیست؟ این همه فساد اقتصادی یا رشوه و اختلاس چیست؟ ما قبلا مفهوم اختلاس را نمی دانستیم و امروز یاد گرفتیم. یا ما تجاوز به کودک را نداشتیم و امروز یاد گرفتیم و......
به قول امیل دورکیم ، حدی از جرم و جنایت در هر جامعه ای طبیعی است اما در نظر شما این پدیده در کشور ما در حد نرمال باقی مانده است؟ تجاوز به کودک یعنی چه؟ ترسیم ذهنی آن نیز به اندازه ء کافی قبیح و شنیع است تا چه رسد به خود عمل. کودکان سرزمین ما با کدامین گناه ، قبل از آشنایی با الفبای زندگی، محکوم به تحمیل زشتی و پلیدی زندگی بزرگسالانی شدند که انتظار دستگیری از آنان را داشتند.
ما جنس زن را با اجبار پوشش، برای مردان تبدیل به عنصری ساختیم که هر زمان نیاز به طلب و کشف آن احساس می شد خصوصا توسط نوجوانان و جوانان. و چون ما عادت پاسخگوئی به سئوالات دوران بلوغ و رشد جسمانی فرزندانمان را نداریم آنها را در این بحران تنهای تنها گذاشتیم و این زنگ خطر بزرگی برای آنان بود.
شاید راهنمایی والدین ، کودکان را از انحرافات جنسی به دور نگه می داشت. از یک طرف بی نصیبی همراهی دو جنس و از طرف دیگر فشار برای رسیدن به اهداف نظام سیاسی و اجتماعی ، این زمانها تعداد بیماران پدوفیلیا یا متجاوزین جنسی کودکان، را افزایش می دهد. بحرانی که خرد جمعی را می طلبد.
باید از روانشناسان و جامعه شناسان برای کنترل و درمان این بیماری یاری خواست. باید همانند مخفی بودن بیماران ایدز که نیاز به شناسائی یا خود اعلامی دارد آنان را در محیط کار و محلات شناسایی و روان درمانی کرد. یا با رواج فرهنگ خود اعلامی آنان را تشویق به معالجه نمود. باید برای جلوگیری از اپیدمی شدن معضل ، رسانه های جمعی به رسالت خود عمل نمایند. با پنهان کاری یا مستتر ساختن این معضل شوم و قبیح ، فقط به رواج آن مساعدت می شود. در یک جامعه همه افراد دارای روح و روان سالم و عقل با درایت نیستند و متأسفانه با عدم همراهی طبیعی دو جنس آفریده کردکار ما حساسیت های جنسی یا بیماریهای جنسی را افزودیم.
کسی منکر ضرورت حجاب نیست اما طرح مسأله یا ترویج آن باید برای نوجوانان و جوانان و حتی کودکان "شیدائی اجتماعی یا معنوی" داشته باشد.
بیایید تا در تنظیم روابط زنان و مردان این جامعه بازنگری قانون مدار و سرشت مداری داشته باشیم. کنترل شدید اجتماعی با ابزار اجبار و تحمیل ، همیشه نتایج مطلوبی از خود باقی نمی گذارد. هیچ کدام از کودکان و نوجوانان کشورمان در تحت آسیب قرار گرفتن جنسی ، مقصر نبوده اند. آدم بالغ نیست که سنگسارش کنیم.
مسئولیت این تجاوزات و قتل های بعد آن بر دوش کدام قوه یا وزارتخانه یا مراجع قانونگذاری است؟
فریاد کمک کمک کودک سه سالهء مورد آزار جنسی را با کدام زبان بفهمیم؟ زبان دل یا زبان قانون یا زبان مذهب یا زبان خانواده یا زبان آموزش و....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اما کو گوش شنوا و چشم بینا در برنامه ریزان و...
س ک س شده یه معضل که برخی مشکلاتش را نمیخواهند ببینند و اگر سندی مثل 2030 مطرح شد به دلایلی مثل این معضل جنسی نیز ردش کردیم و...
مسله رابطه دختر و پسر ومسایل جنسی و نامحرم و...از نظر اسلام چگونه حل میشود؟
دکتر شریعتی پیامی برای همه جوانان دارد و آن تکرار بی نهایت کلمه " بخوان و بخوان و بخوان و بخوان و......
فقط آگاهی از طریق رسانه های جمعی و همین سایت های گوناگون که در تنویر افکار عمومی تلاش می نمایند. خرد جمعی و عزم عمومی با بوجود آوردن تشکل های اجتماعی می تواند اثر گذار باشد. متأسفانه ما قرن 21 هم نتوانستیم نقش تشکل های مدنی را بپذیریم. گوئی از خرد جمعی واهمه داریم!!!!!
نوشته فوق فقط از منظر یا دیدگاهی خاص به مسأله نگریسته است. این معضل از هر دری قابل بررسی است. عده ای از خوانندگان محترم راضی به وجود چنین مطالبی در سایت صدای معلم نیستند و اینجانب نیز مخالفم. اما خدای نکرده فرزند هر خانواده ای می تواند تحت چنین حوادث مرگبار چِندش آوری قرار بگیرد لذا مطالعه چنین مطالبی را به حساب هوشیاری و آگاهی از دردهای تلخ جامعه بدانید. با سپاس از همراهی تان
باز یک حرکت مثبت شمرده می شود. فهم سریال نسازی اعدام.
آموزش در دوره ابتدایی به گفته تمامی کارشناسان و خود حضرتعالی از مهمترین دوران دانش آموزی است که متاسفانه کمترین توجه به آن از سوی مسولین و معلمین و ... صورت می گیرد آموزش خلاصه شده در حد چهار فرمول ریاضی و پنج مساله علوم و پرورشی هم تکمیل ده برگ فرم و تمام. بچه با این روند آموزشی هم درس یاد گرفت و هم مهارتهای زندگی را. آیا چنین چیزی امکان دارد؟
دانش آموز ما در دوره ابتدایی باید با اصول اساسی زندگی آشنا بشود تا فردا قدرت تشخیص داشته باشد نه اینکه وقتی به دبیرستان رسید آموزش نکات دوره ابتدایی مجدد آموزش داده شود.
دخترم وقتی اتفاقات دبستانش را بازگو می کرد واقعا جوابی برای او نداشتم سوال پرسیدن در مدرسه ممنوع؛گفتن اتفاقاتی که در مدرسه می افتد برای والدین ممنوع؛. چرا؟؟ عناصر اصلی آموزش و پرورش معلمین و دانش آموزان هستند که همیشه غفلت در مورد دانش آموزان هستند که اغلب دانش آموزان کمتر مورد توجه قرار می گیرند.
اگر آموزش در مقطع ابتدایی درست انجام شد می شود امیدوار بود که از این قبیل حوادث در آینده کاهش قابل توجهی پیدا خواهد کرد اما تا زمانی که معلم یا معلمینی هستند که توان پاسخگویی به سوالات مختلف دانش آموزان ابتدایی را ندارند و آنان را دچار سردرگمی های فراوان می کنند راه به جایی نمی بریم.
شاید باورتان نشود معلم بیست و چند سال سابقه دختر ده ساله را به خاطر سوال زیاد پرسیدن در دفتر دبستان محاکمه کرده و ناظم دبستان او را گریان به منزل فرستاده اند.
نیاز به طراحی سیستم جدید آموزشی در دوره. ابتدایی است. نگاه و محتوا نیاز به تغییر و تحول دارد. با تشکر
تاریخ انتشار: یکشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۳۴
دسته: مجلس
سیده فاطمه ذوالقدر نماینده مردم تهران به همراه ۱۰ نماینده دیگر در تذکر مشترک به سید علیرضا آوایی وزیر دادگستری بر لزوم توجه جدی به معضلات اجتماعی به ویژه معضل کودک آزاری با توجه به فوت کودک ۲ ساله رشتی تاکید کردند.