انسانها بدون کسب مهارت ، قادر به انجام فعالیت های گوناگون نیستند. برای کسب توانایی های لازم جهت انجام برخی از مشاغل باید تحصیلات مربوط به آن را پشت سر گذاشت و یا به طور شکسته و بسته در دوره یا دوره های آموزشی مختلف ، کسب مهارت نمود.
افراد چگونه شاغل می شوند یا مهارت کسب می کنند؟
برخی از افراد شغل امروز خود را با شاگردی در پیش پدر یا پدربزرگ خود فرا گرفته و بدون نیاز به تحصیلات رسمی ، با گذشت زمان ماهر گردیده اند. این روش هنوز در شهرهای کوچک و مناطق روستایی وجود دارد.
برخی از افراد از کودکی با خواهش و تمنای پدر، پیش صنعتگر محله با شاگردی آغاز به کار و به استادکاری رسیده اند.
برخی از افراد استعداد و توانایی تحصیل جهت انتخاب شغل و کسب مهارت را نداشته اند یا با برچسب های معلمین و سایرین ، در زُمره دانش آموزان ضعیف مجبور به ترک تحصیل گردیده اند اما در صنعتی خاص ، فعالیت مفید نظام اقتصادی دارند همانند صنایع دستی یا مسگری و آهنگری و..... یا در زمرۀ مشاغل کاذب چون سیگار فروشی در چهار راهها و دستفروشی و .....
برخی با فوت پدر ، مجبور به اشتغال زود هنگام در سنین غیر قانونی فعالیت اقتصادی یعنی زیر 15 سال گردیده و هیچ گاه از حق و حقوق لازم از جمله بیمه یا دستمزد مناسب برخوردار نبوده اند.
برخی بنا به عوامل اجتماعی چون اعتیاد یا خشنونت و طلاق والدین ، مجبور به ترک تحصیل و اشتغال زودهنگام و قربانی استثمار جهل و فقر آنان قرار گرفته اند.
برخی هم در صحت و سلامتی و در کنار خانواده ایثارگر خود با تأمین کمترین یا بیشترین امکانات آموزشی و رفاهی ، روند تحصیلی مناسب جهت کسب مهارت و دانش لازم برای شغل مورد نظر را داشته اند.
شاید از خود بپرسیم کسب علم بهتر است یا کسب مهارت ؟
دیدگاه افراد مختلف قطع به یقین و به طور طبیعی ، متفاوت خواهد بود. به نظر شما فردی که تا سطوح بالا دانش نظری کسب کرده است اما توانایی و مهارت انجام هیچ فعلی را ندارد برتر است یا فردی که از کودکی بدون تحصیلات رسمی و دانشگاهی مشغول به انجام حرفه ای با کسب مهارت لازم بوده است ، برتر است؟
نظام آموزشی کشور ما برای کودکان و نوجوانان کشور به جز در سطح محدود مدارس فنی و حرفه ای و کار و دانش ، هیچ نوع مهارت انجام کاری را آموزش نمی دهد و حتی زمینه های اولیه آن را نیز فراهم نمی کند.
در واقع شالودۀ نظام آموزش و پرورش و حتی دانشگاه در کشور ما بر دو اصل نهاده شده است :
اول ) کسب دانش یا طی مراحل تحصیلات عمومی و دانشگاهی.
دوم ) کسب مهارت حین فعالیت اقتصادی بعد از سالها اشتغال.
روندی درست در تقابل جهت انتخابی کشورهای پیشرفته ، که نتیجه پُر واضح می باشد.آنان روز به روز با تربیت نیروهای فنی و ماهر بیشتر، از ما پیشی می جویند و ما با مستمسک قرار دادن روش آزمون و خطا ، سالیان متمادی است که جهت کسب مهارت یا تجربه سه عنصر حیاتی علم اقتصاد را از دست می دهیم یعنی : زمان ، انرژی و سرمایه .
نکته دیگر که ما در کشور خود شاهد آن هستیم بیکاری پنهان نیروهای فعال جامعه می باشد. یعنی یک فرد دارای شغل و درآمد هست اما چون در حیطه دانش یا تخصص فراگرفتۀ خود عمل نمی نماید به او بیکار پنهان می گوییم یعنی عدم تطابق بین تخصص و شغل افراد. چنین افرادی نیز در یک نظام اقتصادی ، بهره وری لازم را ندارند.
مثلا فردی در رشته مهندسی اصلاح نباتات و زراعت تحصیل نموده است و امروز او در دفتر هواپیمایی کار می کند. یا فوق لیسانس ادبیات هست و بوتیک دارد و....
بیکاری پنهان یا عدم تطابق تخصص و مهارت یا تحصیلات فرد با شغل فعلی او ، در آموزش و پرورش نیز ، به فراوانی وجود دارد. لیسانس یا فوق لیسانس ادبیات فارسی یا انگلیسی است و اجتماعی و تاریخ و جغرافیا تدریس می کند. یا تاریخ خوانده است و عربی تدریس می کند. جسارت تدریس غیر رشته ای ، برخی از دبیران و معلمان را به آچار فرانسه یا حلّال مشکلات یا گیر آموزشی مدارس تبدیل نموده است که این امر هم اهانت آشکار به ساحت برخی از رشته هاست و هم به دانش آموزان که بدین طریق نسبت به آنها حق کُشی صورت می گیرد. خود معلم بیشتر از مدیر مدرسه یا اداره مقصر است چون نهایتا قبول کننده این جسارت خود معلم است بی هیچ پافشاری و استقامت در عدم پذیرش.
هدر رفت سرمایه ملی در کشور ما در این حیطه ، رقمی بسیار بالا و غیر قابل تصور است. اگر هر متخصص در جایگاه واقعی خود قرار گیرد و به دلیل بیکاری به مشاغل کاذب روی نیاورد یا دنبال شغل ناچاری نرود ، کلی رونق اقتصادی و افزایش بازده بهره وری را شاهد خواهیم بود.
لذا یکی از معضلات شاید پنهان ناکارآمدی اقتصاد کشور ما که تا حدودی خیلی از جمعیت شاغل را شامل می گردد عدم وجود ارتباط منطقی بین تخصص افراد با شغل آنان است. به نظر می رسد در جامعه ما کسب مهارت شاگردان پیش استادکاران با فرا گرفتن مهارت انجام کاری ، موفق تر از مابقی افراد می باشند.
ما بهترین شرایط زمان و ظرفیت و پتانسیل یادگیری مهارت انجام کار را از کودکان و نوجوانان و جوانان خود ، حدود 25 سال به تأخیر می اندازیم و این اگر زیان اقتصادی نیست پس چیست؟
نتنها حق هر فرد که حق هر نظام اقتصادی است که افراد در آن بر اساس صلاحیت ها و قابلیت های احراز شده در شغل متناسب با تحصیلات ، تخصص و مهارت خود مشغول به کار باشند. این صلاحیت ها و قابلیت ها در سایه توانایی و علاقه و استعداد ذاتی یا پرورش یافته افراد به وجود می آید. قرار گرفتن هر فرد در جایگاه منحصر به فرد خود یعنی عدالت اشتغال ، عدالت اجتماعی و پویایی و باروری فزایندۀ اقتصاد.
پس ما به بررسی دو اصل مهم پرداختیم که در جامعه ما خیلی کم رنگ تعقیب می گردد :
اول ، کسب مهارت توأم با تحصیل
دوم ، تطابق تخصص با شغل فرد
و نتیجه گرفتیم که :
نظام آموزشی ما در مدارس و دانشگاه ها ،
نظام اجتماعی ما با چینش شاغلین درجایگاه های مقرر،
نظام اقتصادی ما با به کار گیری نیروی انسانی تربیت شده در چنان ساختاری،
به هدر رفت سرمایه های طبیعی و غیرطبیعی جامعه یاری می رساند. یا به عبارتی دیگر ما توزیع عادلانه اشتغال در جامعه را نداریم هر چند حق شهروندی و طبیعی هر فرد است که در بطن جامعۀ قرار گرفته شده امکان انجام فعالیت مناسب برای کسب درآمد و چرخش حیات فعالیت اقتصادی را داشته باشد. پس بین تخصص برخی از افراد با مشاغلی که در آن مشغول به فعالیت هستند تفاوت معنی داری وجود دارد.
پایگاه اکتسابی یا محقق (Achived status): پایگاهی که نتیجه تلاش فردی است. در برخی از نظامها مواضع بر حسب آنچه که شخص میتواند انجام بدهد، تعیین میشود.** منتهی مراتب در کشور ما به دلیل عدم جایگزینی صحیح تخصص ها ، انتخاب شغل افراد زیاد بر اساس نیاز جامعه یا در خور استعداد و توانایی و لیاقت و تلاش فرد نیست و اصولا تحمیلی از شرایط جامعه است.
راستی شما در جایگاه عادلانه ای نسبت به سطح تحصیلات و دانش و مهارت و تلاش و تخصص شغلی خود قرار گرفته اید ؟ !! یا شغل امروز شما با هر یک از این موارد ،همخوانی ندارد؟
مقصر خود شمائید یا جامعه یا نظام آموزشی یا نظام اقتصادی ؟!
** سایت پژوهه – پژوهشکده باقرالعلوم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها :
مجید شاهی- یزد /
روز پنج شنبه شانزدهم فروردین ماه ساعت 9 صبح تعدادی از معلمان خرید خدمات آموزشی (بستهی حمایتی دولت) در مقابل استانداری یزد تجمع کردند .
یکی از این معلمان به « صدای معلم » گفت : " متأسفانه هیچ کدام از وعده های بیمه ای و حقوقی مسئولین در قبال این قشر از همکاران فرهنگی محقق نشده است. حقوقی که به ما می دهند حتی هزینه یک وعده غذا هم نمی شود .
این معلم یزدی تاکید کرد که بیمه نداریم و در سال تحصیلی جاری هیچ حقوقی هم به ما پرداخت نشده است .
انتظار ما از مسئولان رسیدگی به وضعیت ما بر اساس موارد و موازین قانونی است .
پایان گزارش/
شاید بتوان گفت که قانون اساسی هر کشور نمادی از نحوه نگاه آن کشور به آموزش و پرورش است.هر گاه نگاه به آموزش و پرورش دارای جایگاه والایی در نحوه تربیت شهروندان و مشارکت آنها در سیاستهای کلان کشوری باشد،این نوع نگاه معمولا در قانون اساسی آن کشور دیده خواهد شد.کشورهایی که به این نوع نگاه اهمیت والایی داده اند معمولا در قانون اساسی خود یا فصل جداگانه ای را به مقوله آموزش و پرورش اختصاص داده اند و در ذیل آن فصل،به جزيیات نحوه اداره کشور بر اساس تربیت شهروندان و چگونگی مشارکت آموزش و پرورش در سیاستهای کلان کشوری پرداخته اند و یا در لابه لای اصول مختلف به اهمیت آموزش و پرورش بهای زیادی داده اند.
با توجه با این فرضیه این متن در پی پاسخ به این سوال است که آیا آموزش و پرورش در ایران در سیاست های کلان کشوری نقشی دارد؟
به عبارت دیگر می توان سوال را به این نحو مطرح کرد که آیا سیاستهای کلان کشور از نحوه تربیت شهروندان که به وسیله آموزش و پرورش انجام می گیرد، تاثیر می پذیرد؟
در پاسخ به این سوال فعلا نگاهی به وضعیت و جایگاه آموزش و پرورش در قانون اساسی می کنیم و در قسمتهای بعدی سعی خواهد شد تا در قوانین دیگر ایران،این جایگاه تبیین شود تا بتوان در پایان به سوال فوق پاسخی یافت.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فصل جداگانه ای در باب آموزش و پرورش ندارد.شاید یکی از عواملی که باعث افت آموزش و پرورش در ایران شده همین نکته است.
اگر آموزش و پرورش مثل سیاست خارجی یا شورای عالی امنیت ملی فصل جداگانه ای در قانون اساسی داشت،دیگر به چنین فلاکتی دچار نبود.اما علیرغم این ضعف، قانون اساسی ایران در سه اصل به صورت مستقیم به امر آموزش و پرورش می پردازد که در زیر به آن اشاره می شود:
اصل 3 : دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم همه امکانات خود را برای امور زیر به کاربرد که در بندهای مختلف به آن می پردازد ؛ از جمله در بند سه اعلام می دارد که دولت باید آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان را برای همه مردم و در تمام سطوح ارایه دهد.
اصل 30: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و و سایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.
اصل 43: برای تامین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محرومیت و برآورد کردن نیازهای انسان در حال رشد،با حفظ آزادگی او،اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار می گردد:
1) تامین نیازهای اساسی از جمله مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه.
به غیر از این سه اصل،اصلی که به طور مستقیم به آموزش و پرورش اختصاص داده شود، دیده نمی شود.
در میان این سه اصول هم فقط اصل سی ام به صورت اختصاصی تر به نقش آموزش و پرورش اشاره می کند که در عمل نیز کاملا نقض می شود.
اگر چه دولت خود را موظف می داند که تا پایان دوره متوسطه خدمات رایگان ارایه دهد اما در این زمانه ثبت نام دانش آموزی در مدارس دولتی بدون اخذ هزینه ثبت نام تقریبا غیر ممکن است.
اصل 43 نیز به صورتهای مختلف نقض می شود.علیرغم اینکه قانون اساسی مثل اصل سی ام شعارهای بزرگی در زمینه تامین استقلال همه جانبه برای افراد ارایه می دهد،پس از گذشت 40 سال به حداقل های این اصل نیز توجهی نمی شود.
بنابراین با توجه به نقض اصول 3 ،30 و43 و یا اجرای ناقص آنها ؛ آیا می توان دورنمایی برای تاثیر آموزش و پرورش در سیاست های کلان کشوری یافت؟
آیا می توان گفت که دولتی مثل دولت تدبیر و امید در اجرای قانون اساسی به صورت های مختلف اصول مندرج در آن را نقض می کند،می تواند از آن تاثیر بپذیرد ؟
قضاوت برای این سوالات با خوانندگان است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سریال پایتخت را همان گونه در سال های گذشته نقد نموده ام (پایتخت هجو و بی مزگی ) برآن نظر استوارم که شدت لودگی و طنزسطحی در سال های بعد عیان ترشده است کما اینکه ؛ تبلیغ بسترهای نامتجانس توریستی کشور بیگانه ، آوردن خانم سربرهنه فارسی زبان بزرگ شده در ایران و منشی مدیر کانال های زنجیره ای آن ور آبی به بهانه مجاز بودن آن هم با سرپوش اقلیت دینی ، تبلیغ ازدواج در سنین کم سالی برای دختران ایرانی ، پپه و پخمه انگاری مردم زحمت کش با فرهنگ ، اصیل ، ریشه دار و ناب اقوام بومی محلی ایران در صدا و سیما از جمله استفاده و همخوانی کلمه نقی ، تناظر و تشابه آن با دستمایه های شیطنت ابزاری ضد دینی دگرباشان ، تبلیغ نماد های مستجهن عرق خوری و دیالوگ هایی نظیر آنقدر خورده مست کرده از زبان بازیگران زن سریال ، ترغیب دروغ و درویی در کل سریال و عدم نشانه هایی از رد و مردود نمودن این خصیصه غیراخلاقی ، استفاده ضعیف و پر از اشتباه در تکنیکال تصویرو فیلم سازی و جلوه های ویژه و...
از همه این فاکتورهای قابل بحث و نقد بگذریم اصلی ترین موضوع در این مقال قسمتی است که نقی و همراهانش به روستایی غارت شده از داعش با انبوهی از جنازه افتاده در خانه ها می رسند که متاسفانه شعارهای نوشته شده با اسپری سیاه بر درو دیوارهای کاه گلی (الله ، آیا با این حجم تبلیغات ضد دینی و بدون پاسخ در ذهن دانش آموزان و تایید ناخواسته و غیر عمد خانواده ها پای تلویزیون با خنده های ممتد جایی برای کار و نمازخوان کردن بچه ها برای معلم و آموزش و پرورش باقی مانده است ؟محمد رسول ا... ، لااله الاالله ) نگاه بیننده را جلب می کند و مهم تر از آن دیالوگ هایی که بازیگران در مواجهه با صحنه ها رد و بدل می نمایند و به بیننده این طور القا می شود که غارت ، قتل و چپاول از آن کسانی است که ایده های اسلامی داشته و مسلمانند و شعارشان چنان است که دردرو دیوار روستای غارت شده حکایت می کند؛ حتی در مقابل ، زیرکانه هویت قربانیان که چه مرام ، مسلک و دینی داشته اند سخن و نشانه ای برملا نمی شود .
ذهن بیننده به خصوص بچه ها و نوآموزان در یک سریال طنز که هزاران دانش آموز پای آن نشسته اند که تحلیل فلسفی و محتوایی از ماجرا نداشته چنین حک می شود که مسبب فاجعه ، داعش اسمی و متاسفانه به تصویر همان مسلمانان هستند و کودکان ، نوجوانان ، جوانان و حتی بینندگان غیر اسلامی و ناآشنا به مبانی حقیقی ادیان تا ابد خطر از ناحیه مسلمانان و اسلام هراسی را از این فیلم برداشت خواهند کرد و به نظر می رسد چنین دریافت و اثری منفی و خشن ، فاجعه آفرین و رعب آور را نه پدر و مادر ، نه معلم و نه هیچ فرآیند تربیتی نمی تواند از ذهن و ضمیر و روان بچه ها پاک کند.
سوال اساسی این است آیا سازندگان سریال عمدا و زیرکانه به این روش مبادرت کرده اند ؟
آیا صدا و سیما از اهداف برنامه سازی فاخر و تقویت فرهنگ و مبانی هویتی دور شده و به ندانم کاری و اعوجاج افتاده است ؟
آیا نااهلان و زرپرستان بی هویت و اسپانسرهای منفعت طلب صدا و سیما را دور زده اند؟
باید بدانیم نشانه های اساسی ضربه به فرهنگ ناب محلی و بومی در گستره بوم زیست طبرستان قدیم ( از گنبد و مازندران تا گیلان ) بوسیله سریال بی پایه پایتخت پس از چند سال هویدا شده است و اکنون با پخش پایتخت نود و هفت ، در آینده نزدیک بدآموزی و بدتربیتی در برداشت منفی از چهره دین را شاهد خواهیم بود که تربیت یافته گان از دانشگاه عمومی صدا و سیمای جمهوری اسلامی از خود بروز خواهند داد.
بی شماری از معلمان معتقدند سریال پولکی و بی محتوای پایتخت با مجوز رسمی پس از سال ها از هجو فرهنگ عبور کرده و گستاخی را به سلاخی ادیان رسانده است ...
اکنون مهمترین سوالی که از آیت الله جنتی در مقام رئیس مجلس خبرگان می شود پرسید که فرمود : " دانش آموزان نماز نمی خوانند و این نشان دهنده کم کاری آموزش و پرورش است " معظم له پاسخ دهد آیا با این حجم تبلیغات ضد دینی و بدون پاسخ در ذهن دانش آموزان و تایید ناخواسته و غیر عمد خانواده ها پای تلویزیون با خنده های ممتد جایی برای کار و نمازخوان کردن بچه ها برای معلم و آموزش و پرورش باقی مانده است ؟
زدودن اثر بد تربیتی خبط و خطای رسانه وطنی ، کار معلمان و مسولان تربیتی آموزش و پرورش را دوصد چندان سخت و بعضا ناممکن کرده است که حتی دست مایه تمسخر اقوام به دیگراقوام و در دراز مدت به گسست و بی اعتمادی مردم و تجزیه یکپارچگی فرهنگ ها از هم منجرخواهد شد و در نتیجه این فاجعه تربیتی با هیچ آب زمزمی پاک و خنثی نخواهد شد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رسالت اصلی وزارت آموزش و پرورش تعلیم و تعلم است . این وزارتخانه جهت ضمن خدمت که هدف از آن ارتقاء سطح دانش کارمندان و همکاران هست برنامه های زیادی دارد اما از ادامه تحصیل همکار ممانعت به عمل می آورد و نه تنها در امر تعلیم همراهی نمی کند بلکه دائما سنگ اندازی و مانع تراشی می کنند .
متاسفانه نه تنها حمایت نمی کنند بلکه تخریب هم می کنند !
هیچ هزینه ای هم برای معلم پرداخت نمی کنند و حتی مامور به تحصیل نمی کنند و معلم وظایف تدریس و... خود را انجام و در کنار آن به سختی ادامه تحصیل می دهد و با بد اخلاقی تمام عیار از وی درخواست تعهد دارند و جهت ادامه تحصیل در مقطع بالاتر طلب تعهد محضری و یا پرداخت هزینه دارند.
چرا این تعارض و دوگانگی در این سیستم مشاهده می شود ؟
دبیر کار موظفی خود را انجام می دهد. درس وی به سختی به اتمام می رسد و در پایان کار متاسفانه باز با این شرایط سخت مانع تراشی می کنند .
متاسفم که چنین قانون هایی داریم و تاسف این که رسالت اصلی این سیستم فراموش و دوگانگی در ذهن شکل می گیرد ؛ از طرفی سیستم شعار ارتقاء علمی می دهد و از طرف دیگر معلمی که در دانشگاه دولتی مقطع روزانه پذیرش می شود را به سختی تحت فشار اداری قرار می دهند !
جای سوال است و پاسخ همه ی این ابهام بی جواب است و همین بس که مقالات، مدارک علمی و تالیف جایگاهی ندارد که مهر تایید این مقوله در سیستم حقوقی است که مدارک علمی به شکل دقیق و آشکارا اعتبارسنجی و امتیاز دهی نشده است.
جالب است بخشنامه ای صادر شد که غیر مستقیم ادامه تحصیل را مانع و بعد از اخذ به صراحت اشاره کرده اند که یک بار بیشتر مدرک معلمان اعمال نمی شود .
این مفاد و قوانین با آموزه های اسلامی که اشاره داشت : " علم را بیاموزید ولو در چین " تعارض دارد .
در این مورد باید مسولان مرتبط، شخص وزیر و برنامه ریزان مرتبط پاسخگو باشند.
جایگاه علم و مدارک علمی در سیستم حقوقی و اداری وزارت آموزش و پرورش کجاست؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
خلاصه قسمت اول و دوم
روزنامه دنياي اقتصاد ( شماره 4253 يکشنبه مورخ 8 بهمن 96) ، در ويژه نامه ي نکوداشت 50 سالگي بورس ، با 10 ياد داشت ، مقاله ، گفتگو و ... نيم قرن فعاليت بازار سرمايه را بررسي کرده است .
در ادامه خلاصه اي از اين ويژه نامه ي ارزشمند را دريک گفت و گوي مجازي در دو بخش تقديم خوانندگان فهيم مي گردد .
بخش اول نگاهي به چهار دوران تاريخي ( قبل از انقلاب ، بعد از انقلاب تا پايان جنگ ،بعد از جنگ تا پايان دهه ي 70 خورشيدي و دو دهه اخير )
بخش دوم نگاهي محتوايي به بورس
قابل ذکر است که علاوه بر ، ده منبع ِ فوق الذکر ، منابع ديگر مورد استفاده از شماره 10 به بعد ، رديف گرفته اند .
بخش اول نگاهي به چهار دوران تاريخي ( قبل از انقلاب ، بعد از انقلاب تا پايان جنگ ، بعد از جنگ تا پايان دهه ي 70 خورشيدي و دو دهه اخير )
قسمت اول
الف- بورس قبل از وقوع انقلاب اسلامي ايران
ب- بورس بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران تا پايان جنگ تحميلي
قسمت دوم
ج- بورس بعد از جنگ تا پايان دهه ي 70 خورشيدي
د- بورس در دو دهه اخير ( تا معرفي فرا بورس )
قسمت سوم
د بورس در دو دهه اخير ( از معرفي فرا بورس تا پايان دو دهه اخير )
سئوال کننده :
مختصري از فرا بورس بيان کنيد .
نکته ديگري که بورس تهران را از ساير بورسها متمايز ميکند اين است که تنها بورس تکمحصولي در دنيا، بورس تهران است و تنها سهام مورد استفاده، سهام با نام است پاسخ دهنده : ( 8 )
" فرابورس ايران نيز با توجه به شروع به کار خود در سال 87، توانسته است تا 10 سال از اين نيم قرن را در فعاليت بازار سرمايه شريک باشد. طي اين مدت تحولات و توسعههاي چشمگيري در اين بازار به ثبت رسيده و ابزارها و نوآوريهاي جديد و همچنين ابزارهاي نوين مالي به اين بازار ورود پيدا کرده است. به اين ترتيب نبايد نقش اين بازار را در ورود تکنولوژيهاي جديد ناديده گرفت. " ( 8 )
" به هر ترتيب از يکسو با توجه به پشتوانه بالا و پتانسيلهاي مناسب کنوني و از سوي ديگر با برخورداري از قدمت تاريخي، آيندهاي بسيار روشن، پر رونق و همراه با توسعه روزافزون در انتظار بازار سرمايه ايران است. " ( 8 )
سئوال کننده :
خلاصه روند ايجاد بورس در ايران را چگونه مي توان ترسيم نمود ؟
پاسخ دهنده :
در ويژه نامه نکوداشت 50 سالگي بورس روزنامه دنياي اقتصاد شماره 4253 يکشنبه مورخ 8 بهمن 96 اينفوگراف ذيل آمده است که پاسخ بسيار خوبي به پرسش شما مي باشد : (2 )
سوال کننده :
چالش هاي بورس ايران کدامند ؟ (در مقايسه با ديگر بورس ها )
پاسخ دهنده ( 2 ) ، ( 5 ) ، ( 9 ) و ( 15 )
الف :
سهامداران خرد ، همچنان نميتوانند سهام بالايي در دست داشته باشند، چراکه هنوز بخش عمدهاي از سهام شرکتها در دست سهامدار عمده است. نظارت و جلوگيري از دستکاري قيمت سهام نيز به دليل سختي بيش از حد در برخي موارد امکانپذير نيست. ( 2 )
ب :
" در سال 52 بانک مرکزي معاملات سلف دلار را تصويب کرده بود. اين تصميم به دنبال حمايت از فعالان اقتصادي در برابر نوسانات نرخ ارز اتخاذ شد." ( 5 ) ...پس از گذشت بيش از40 سال از آن زمان هنوز نوسانات نرخ ارز يک چالش براي بورس مي باشد . "بخش قابل توجهي از رشد شاخص بورس تهران به واسطه تورم بوده است
ج :
" با وجود تلاش براي حرکت در مسير توسعه هر چه بيشتر بورس و استفاده از اين ابزار در راستاي رونق اقتصادي کشور همچنان در 50سالگي بورس قوانين دست و پا گير مشاهده ميشوند که اثر منفي آنها در معاملات کاملا مشهود است. موارد بسياري در اين خصوص از سوي فعالان و کارشناسان بازار مطرح ميشود که يکي از سادهترين آنها ميتواند محدوديت دامنه نوسان قيمتي باشد. گرچه عزم به رفع محدوديتها در تصميمات مديران بورسي مشاهده ميشود اما اين روند همچنان کند است." ( 5 )
د :
"در سالهاي نخست افتتاح بورس حجم قابل توجهي اوراق تامين مالي دولتي منتشر شد. اين موضوع تا جايي پيش رفت که ارزش معاملات اين اوراق در سال 56از سهام پيشي گرفت. با اين حال در سالهاي بعد بعضا قوانين دستوپا گير سرعت توسعه بازار بدهي را کند کرد . " ( 5 )
ه :
در حال حاضر کشورهايي همچون سوئد، دانمارک، کرهجنوبي، هلند، فنلاند، کانادا، استراليا و انگليس بيت کوين را به رسميت شناختهاند و برخي از معاملههاي خود را با استفاده از اين ارز پيش ميبرند. ... در شرايط کنوني اما زيرساختهاي قانوني بيت کوين در ايران وجود ندارد و ضريب ريسک بالايي دارد؛ اما اگر جمعبنديهاي کلي نظام اقتصادي به سمت قانوني شمردن اين ارز مجازي پيش برود، از ظرفيتهاي آن استفاده خواهيم کرد. ( 9 )
و :
عربستان و مالزي ( با ارزش ِ بازار ِ بيش از 4 برابر ايران ) در مقام ِ اول ، ترکيه ِبا ارزش ِ بازار بيش از 2 برابر ايران در مقام دوم قرار دارد ، ارزش ِ بازارِ دبي نيز از ايران کمي بيشتر است "يکي از مهمترين شرايط ايجاد قراردادهاي فيوچرز و قراردادهاي بلندمدت در هر بورسي، در دسترس بودن يک بازار نقد قوي است، بازيگران نيز نقشي اساسي دارند. مستلزم اين دو، شرايط سختگيرانه در خارج از بورس براي انجام معاملات است. اين تفاوت اقتصاد ايران با اقتصاد کشورهاي توسعهيافته است. در کشورهاي پيشرفته، اقتصاد از چنان درجه شفافيتي برخوردار است که ديگر نيازي به بازخواستهايي درخصوص نحوه و قيمت خريد و فروش و پرداخت يا عدم پرداخت ماليات وجود ندارد. ناخودآگاه با توجه به معافيتهايي که براي بورسها گذاشته شده است، همگان تشويق به حضور در اين بازارها ميشوند. در بورس کالاي ايران معافيت10درصدي قرار گرفته است، اما نفع فضاي مبهم معاملاتي خارج از بورس آنقدر زياد است که بسياري ترجيح ميدهند در بازارهاي غيرمتشکل به فعاليت بپردازند. بر اين اساس بهنظر ميرسد اصلاح زيرساختها، پيشنياز اصلي تشکيل اين بازارها است. " ( 9 )
ز :
"بهرغم انقلاب ارتباطاتي که موجب دسترسي منابع مربوطه کشوري به آمار و ارقام شده، ولي مسوولان اين مساله را در نظر نميگيرند و به آمار و ارقام در بورسهاي جهان توجهي ندارند." (15 )
ح :
" در ساير بورسها علاوه بر صدها نوع اوراق بهادار، سهام بي نام، ممتاز و انواع و اقسام اوراق قرضه دولتي و غيردولتي مورد دادوستد قرار ميگيرد بنابراين ميتوان به راحتي مشاهده کرد که آنچه در ايران داريم، شبيه دنيا نيست در حالي که زماني، حجم اوراق خزانه و اوراق دولتي 45 درصد حجم معاملات بورس را تشکيل ميداد." (15 )
ط :
" شايد در جهان تنها نمونهاي باشد که در آن تعداد زيادي شرکتهاي دولتي وجود دارد که اين شرکتها نقش کليدي در تغييرات شاخص بورس و حجم معاملات ايفا ميکنند، در حالي که اين شرکتها اصولا خود را موظف به ارائه گزارشهاي شفاف ندانسته و متاسفانه سازمان بورس هم نظارتي در اين راستا نداشته است. نمونه اين عدم تعهد به ارائه گزارشهاي شفاف، در صنايع بزرگ فولادسازي مشاهده ميشود که اين صنايع عملا گزارشهايي را در اختيار بورس قرار ميدهند که با برنامهها و مصوبههاي آنها، فاصله زيادي دارد و اين عدم شفافيت در ارائه گزارشها در مورد پالايشگاهها و خودروسازيها هم صادق بوده و بنابراين، بورس تهران در عمل هيچ کنترلي روي80 درصد ارزش جاري بازار سهام ندارد. " ( 15 )
ي :
" نکتهاي که اين مساله را جديتر ميکند، اين است که به دليل ارائه نشدن اطلاعات مناسب، سرمايهگذاران بزرگ به سوي اطلاعات ميداني (اطلاعاتي که خودشان به دست ميآورند) هدايت ميشوند و به اين دليل مشاهده ميشود عدهاي از اطلاعات دروني شرکتها به صورت غيررسمي استفاده ميکنند و اين مقدمه ايجاد يک مشکل حاد است زيرا در اين ميان برخي که اطلاعات کافي دارند به سودهاي کلان دست مييابند در حالي که سهامداران خرد از اين قضيه متضرر شده و گاهي تمام سرمايه خود را از دست ميدهند." ( 15 )
ک :
"در حاليکه بورس تهران پنجاهمين سالگرد خود را پشت سر ميگذارد، عمر بورس ديگرکشورهاي منطقه به کمتر از 30 سال محدود ميشود. با اين حال در مقايسه با اين تاريخچه، سرعت پيشرفت بورس تهران اندک به نظر ميرسد. قوانين دست و پا گير در دهه دوم بورس سدي در مسير توسعه اين بازار شد. اين موضوع در سالهاي بعد نيز ادامه يافت و به جاي ايجاد انگيزه به سرمايهگذاري در سهام بنگاههاي توليدي و تزريق مستقيم نقدينگي به توليد، اين بازار کاملا از اولويتهاي سرمايهگذاري عموم خارج شد و به تدريج «سرمايهگذاري در سهام» در ميان عموم جامعه به واژهاي نامفهوم تبديل شد"( 5 )
ل :
"نکته ديگري که بورس تهران را از ساير بورسها متمايز ميکند اين است که تنها بورس تکمحصولي در دنيا، بورس تهران است و تنها سهام مورد استفاده، سهام با نام است در حالي که در ساير بورسها صدها نوع سهام مورد دادوستد قرار ميگيرد که هر کدام براي مورد خاصي ايجاد ميشود؛ مثلا مقامات بورس نيويورک، اوراق بهادار جديدي را براي ايجاد تحرک در بازار مسکن (به نام ريتس) طراحي کردند و اين اوراق براي مدتي توانست بازار مسکن را رونق بخشد، در حالي که با توجه به رکود در بخش مسکن در ايران عملا در بورس تهران براي تحرک در اين بازار اتفاقي نميافتد و حتي بورس کالا هم متاثر از اين رکود است چراکه معامله خاصي در اين بازار روي ميلگرد و شمش انجام نميشود." ( 15 )
م :
بورس تهران از نظر ارزش بازار در منطقه بعد از بورسهاي عربستان، ترکيه و حتي دبي قرار ميگيرد. بر اساس اطلاعات فدراسيون جهاني بورس (WFE) ارزش بازار سهام عربستان(تداول) در پايان سال 2017 به بيش از 450 ميليارد دلار رسيد. ارزش بازار سهام ترکيه (بورس استانبول) بيش از 227ميليارد دلار بود. در اين ميان ارزش بورس تهران در پايان دسامبر 2017 معادل 106 ميليارد دلار بوده است (با در نظر گرفتن نرخ ارز مبادلهاي). درخصوص اختلاف ارزش دلاري بورسهاي منطقه بايد به اين موضوع توجه کرد که کشورهاي منطقه به خصوص کشورهاي عربي نسبت برابري ارز ملي خود با دلار را براي سالها ثابت نگه داشتهاند و اين موضوع را بهعنوان بخشي از سياست کلان اقتصادي کشورشان در دستور کار قرار دادهاند. اين در حالي است که نرخ دلار در اقتصاد کشورمان روند نيمهشناور داشته و طي سالهاي اخير همواره ارزش ريال در برابر دلار مسير نزولي را دنبال کرده است. ( 5 )
جدول مقايسه بورس تهران با چند کشور در پايان سال 2017
اگر بورس نيورک با بيش از 200 برابر ارزش بازار بورس تهران را ، از جدول فوق حذف کنيم ، نمودار ستوني مقايسه ارزش ِ بازار ( ميليون دلار ) بقيه کشور هاي جدول فوق ، چنين مي باشد .
نمودار ستوني مقايسه ارزش ِ بازار ( ميليون دلار ) چند کشور
همان طور که ملاحظه مي کنيد ؛ عربستان و مالزي ( با ارزش ِ بازار ِ بيش از 4 برابر ايران ) در مقام ِ اول ، ترکيه ِبا ارزش ِ بازار بيش از 2 برابر ايران در مقام دوم قرار دارد ، ارزش ِ بازارِ دبي نيز از ايران کمي بيشتر است . در حالي که فقط مصر با کمتر از نصف ِ ارزش بازار ايران داري بورسي ضعيفتر از ايران مي باشد . جاي بسي تأسف است که ايران با 50 سال قدمت در بورس ، در منطقه ، مقام دوم از آخر را کسب کرده است.
سئوال کننده :
دما سنج کنترل ِ سيطره بخش دولتي و نيمهدولتي بر فضاي اقتصاد يک کشور چيست ؟
پاسخ دهنده ( 5 )
" نسبت ارزش بازار سهام يک کشور به کل توليد ناخالص داخلي از معيارهاي ديگري است که در بازارهاي سهام جهان مورد توجه است. افزايش اين نسبت به بالاي 100 درصد بهعنوان نشانهاي از سبقت گرفتن قيمت سهام از واقعيتهاي اقتصادي خبر ميدهد (در صورتي که انتظارات آتي از رشد اقتصادي برآورده نشود، اين سطوح بالا ميتواند نشانهاي از حباب در بازار سهام باشد. ) ( 5 )
"براي کشورهاي با ساختار عمدتا دولتي اين نسبت در سطوح بسيار کمتري از 100 درصد قرار دارد. شايد اين موضوع را بتوان بهعنوان سيگنالي از سيطره بخش دولتي و نيمهدولتي بر فضاي اقتصاد يک کشور و عدم تمايل براي استفاده از ابزارهاي تامين مالي بورس عنوان کرد. اين نسبت براي اقتصاد کشورمان حدود 25 درصد است. البته اين رقم براي ديگر کشورهاي منطقه نيز در همين حدود است. پايين بودن اين نسبت شايد نشانهاي از اين موضوع باشد که همچنان اقتصاد از ظرفيتهاي بورس استفاده نکرده است. اين عدد براي اقتصاد آمريکا بر اساس اطلاعات بانک جهاني در پايان سال 2016 معادل150درصد بوده است." ( 5 )
سئوال کننده :
در نمودار ذيل ( روند اسمي شاخص هاي بورس ( هم مقياس ) مشاهده مي شود که از سال 1391 ( سال ِ2012ميلادي ) جايگاه ايران نه تنها از کشور هاي منطقه بالاتر است بلکه از بورس نيويورک هم بالاتر است . درصورتي که شما در اقدامي پوپوليستي از مقايسه عدد 25 ايران و 150آمريکا ( نسبت ارزش بازار سهام يک کشور به کل توليد ناخالص داخلي) اقتصاد ايران را ضعيف تر از اقتصاد آمريکا تلقي نموده ايد .
پاسخ دهنده :
مبارزه با پوپوليست ها بسيار دشوار است ! زيرا آنان با رسم ِ نقش مار با مردم سخن مي گويند ولي شما تلاش مي کنيد آگاهي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي در مردم ايجاد کنيد .
سئوال کننده :
شما با طفره رفتن از پاسخ به سئوال ، اقدامي پوپوليستي انجام مي دهيد !
پاسخ دهنده :
در نمودار بالا ، برتري روند اسمي شاخص هاي بورس ايران نسبت به آمريکا و ديگر کشور ها نه تنها نشان خوبي نيست ! بلکه گواهي از جهش افسار گسيخته تورم و کاهش قدرت پول ملي مي دهد !
سئوال کننده :
لطفأ بيشتر توضيح دهيد .
پاسخ دهنده : ( 5 )
" يکي از ملاکهاي ديگري که در نگاه فعالان بازار احتمالا بيشترين اهميت را دارا است، رويه بازدهي بورس در بلندمدت است. بورس تهران در يک دهه اخير روند پرنوساني را تجربه کرده است. شاخص کل بورس تهران از سال 2011تا پايان سال 2017 بازدهي حدود 407 درصدي را به ثبت رسانده است و البته در اين مسير تهران نوسانات شديدي را تجربه کرده است. در حاليکه با جهش افسارگسيخته نرخ تورم و تداوم رشد دلار در برابر ريال بورس تهران در سال 92 رشدهاي قابل توجهي را به ثبت رساند اما در ادامه شاهد تخليه حباب قيمتي سهام و رکود دوساله بورس بوديم. اين رکود سرانجام با محرک برجام در هم شکست و بار ديگر بورس تهران اوج گرفت. عملکرد بورس تهران در مقايسه با ديگر بازارها بسيار چشمگير است. از نظر بازدهي اسمي، بورس عربستان بازدهي کمتر از 10 درصدي، بورس ترکيه بازدهي بيش از 110 درصد و بازدهي بورس نيويورک در مدت مشابه حدود 61درصد بوده است." ( 5 )
"بخش قابل توجهي از رشد شاخص بورس تهران به واسطه تورم بوده است. تورمهاي افسارگسيخته در سالهاي91 و 92 ضربه سنگيني به اقتصاد کشور وارد کرد. شدت اثر اين موضوع تا حدي بالا بود که در دولت بعد نيز تنها هدف اقتصادي مهار تورم افسارگسيخته قرار داده شد. به اين ترتيب تورم حدود 40 درصدي در سالهاي بعد به کمتر از 10درصد رسيد. با تعديل ميزان بازدهي با تورم ارقام متفاوتي به دست ميآيد. محاسبه بازدهي سهام از سال 2008 تا پايان سال 2017 حاکي از اين است که با حذف اثر تورم از بازدهي بازارهاي سهام تنها بورس نيويورک با بازدهي مثبت همراه است. بورس تهران افت نزديک به 50 درصدي را در اين مدت تجربه کرده است." ( 5 )
سئوال کننده :
اگر روند اسمي شاخص ها ي بورس را با توجه به تورم تعديل کنيم ؛ به چه نتيجه اي مي رسيم ؟
پاسخ دهنده : ( 5 )
به نمودار زير مي رسيم که متأسفانه برعکس نمودار قبلي ، بورس نيويورک و ترکيه برتر مي باشند و بورس ايران مقاوم دوم از انتهاي جدول را پس از مصر ، احراز نموده است .
بايد بدانيم که ترکيه چه راهي را رفته است ؟ ما هم براي جبران عقب ماندگي خود ، همان راه ِ حل را باسرعت بيشتر دنبال کنيم .
گفت و گو ادامه دارد .
منابع :
همانطور که بارها عرض کرده ام، مدیریت و برنامه ریزی معاونت آموزش و پژوهش سازمان حفاظت محیط زیست در دوره جدید بر اساس اصل سنگریزه ها بوده است. اما منظور از این اصل چیست؟
بر اساس این اصل که نام آن را از مثل ایرانی "سنگ بزرگ علامت نزدن است" اقتباس کرده ام، تمرکز بر اهداف ایده آل، بهینه و عالی که می توانند همه ذینفعان و ذیمدخلان را خشنود کنند (سنگ بزرگ)، فرصت های پیشرفت های کوچک (سنگریزه ها) را از بین می برد.
باور پایه این اصل این است که سنگریزه ها در کنار هم، ارزش سنگ بزرگ و صخره پیدا می کنند و این باور می تواند اعضای مجموعه را به بلند کردن سنگریزه ها به جای سنگ بزرگ تشویق کند.
جابه جا کردن سنگریزه ها و رسیدن به اهداف کوچک و دست یافتنی سه ویژگی مهم دارد:
1- تقویت خودباوری، ایجاد امید و بالا نگه داشتن سطح انرژی و ممنتم (عزم حرکت)در حالیکه نزدن سنگ بزرگ می تواند به یأس، ناامیدی و انفعال منجر شود، جابه جایی سنگریزه ها و به عبارتی موفقیت های کوچک، با ایجاد خودباوری، می تواند میزان امید به دستیابی به اهداف بعدی و بزرگتر را بالا ببرد و با بالا نگه داشتن سطح انرژی مجموعه، عزم پیشرفت آن را تقویت نماید.
2- تقویت روحیه کار گروهی و ظرفیت هم افزایی مجموعه ای که موفقیت های متعدد در کنار هم به دست می آورد به تدریج یاد می گیرد که چگونه فعالیت های خود را هم راستا کند تا بتواند با کمترین هزینه، انرژی و زحمت، بهترین خروجی را به دست آورد. توزیع لذت و افتخارات ناشی از موفقیت های کوچک در بین اعضای مجموعه نیز می تواند تمایل به همکاری را در مجموعه افزایش دهد. مجموعه ای که یاد می گیرد غنائم و افتخارات ناشی از جابه جایی سنگریزه ها را عادلانه تقسیم کند، می تواند به هم افزایی و همکاری برای جابه جایی سنگریزه های بزرگتر امیدوار باشد.
3- بهبود کیفیت هدف گذاری و برنامه ریزیموفقیت در جابه جایی سنگریزه ها به اعضای گروه دید بهتری را از توانایی و میزان موفقیت آنها در رسیدن به اهداف قبلی ارائه می دهد. رفته رفته اعضای مجموعه با شناخت بهتر از ظرفیت های خود، هدف گذاری و برنامه ریزی را با کیفیتی بهتر انجام می دهند و یاد می گیرند که به جای هدف گذاری برای حل یک شبه همه مشکلات بزرگ، آنچه را بخواهند که توانایی انجام آن را در مدت زمان معقول داشته باشند.
متأسفانه، در اثر سالها بی دقتی و عدم توجه به اهمیت محیط زیست در تدوین برنامه های توسعه ای کشور، با مجموعه متعددی از مشکلات محیط زیستی مواجهیم. ورشکستگی آبی، آلودگی هوا، گرد و غبار، بیابانزایی و فرسایش زمین، خشکیدن تالابها، تخریب جنگلها، کاهش تنوع زیستی، فرونشست زمین و فروچاله ها، انباشت و آلودگی های ناشی از پسماندها و ... از جمله مشکلات جدی محیط زیست کشور در حال حاضر می باشند که حل آنها به توجه ملی، عزم و اراده جدی، همکاری فرابخشی، منابع کافی مالی و مشارکت همگانی نیاز دارد. این مشکلات که در طی سالها شکل گرفته اند، در مدت زمان کوتاه قابل حل نیستند.
سنگ بزرگ محیط زیست ایران، اصلاح و دگرگونی ساختار حکمرانی محیط زیست و دستیابی به موارد فوق الذکر می باشد که در زمان کوتاه غیر ممکن به نظر می رسد.
حال سوال اینجاست که ایا در این شرایط که مردم به طور جدی از معضلات محیط زیستی رنج می برند، جابه جایی سنگریزه ها توجیهی دارد و دردی از درد مردم دوا خواهد کرد یا خیر؟
به اعتقاد بنده، سنگریزه هایی نظیر تلاش برای بی زباله و کم زباله شدن محیط زندگی، مصرف کمتر آب به هنگام حمام کردن و مسواک زدن، دوچرخه سواری و پیاده روی به جای استفاده از خودروی شخصی و اقداماتی از این دست در بدترین (کمترین) حالت می توانند سرعت و شدت تخریب محیط زیست و میزان خسارات ناشی از این تخریب را کاهش دهند.اما در واقع این سنگریزه ها در کنار هم می توانند ارزشی بیشتر از یک سرعت گیر داشته باشند و نیرو و ظرفیت بازوان ما برای جابه جایی سنگ بزرگ را افزایش دهند. با این اوصاف، هدف گذاری برای جابه جایی سنگریزه ها نه تنها کاملا منطقی بلکه بسیار ضروری است. در غیر این صورت در حسرت زدن سنگ بزرگ، تنها نظاره گر وخامت بیشتر حال محیط زیست ایران خواهیم بود.
در اینجا نکته ظریفی قابل توجه است و آن اینکه شناسایی و جابه جایی سنگریزه های کوچک فقط مختص مردم نیست. دولتی که هوشمند است نیز با شناسایی محدودیت های خود به این باور می رسد که در مدت محدود نمی تواند همه مشکلات کشور را حل کند. بنابراین به جای وعده های رنگارنگ و غیر واقعی برای حل همه مشکلات کشور در کوتاه مدت، با شناسایی، اولویت بندی و اعلام اهداف سنگریزه ای، مسیر توسعه پایدار کشور بر پایه اهداف و برنامه های منطقی و واقع بینانه را هموار می نماید. در این شرایط می توان به تقویت روحیه کار گروهی در بر گیرنده دولت و مردمی توانا، مصمم، هدفمند و واقع گرا امید داشت.
وبلاگ کاوه مدنی
گروه اخبار/ سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه سال ۹۷ مجلس، توضیحاتی پیرامون میزان افزایش حقوق کارکنان در سال جاری ارائه کرد.