
جرم همیشگی ما معلمان زیاد بودنمان است. مسئولین ابتدا از این زیاد بودن برای به تعویق انداختن حق و حقوق آنان به بهانه نبودن بودجه لازم جهت پرداخت به موقع ، سود استفاده می بردند ، اما بعدها این مورد تبدیل به بازاریابی منفعت جویانه ای برای صندوق ذخیره فرهنگیان ، فروشگاه های بزرگ با تله های تخفیف 5 درصدی ویژه فرهنگیان ، بیمه آتش سوزی و..... گردید.
اگر سازمان یا واحد تجاری در حال اوج گرفتن باشد برای بازاریابی به سراغ همین زیادی ها می آید ، یا اگر کالاهای همان فروشگاه در عرصه رقابت به دنبال مشتری بیشتری باشد باز به سراغ همین زیادی ها می آیند ، چندین شرکت بزرگ با دام صندوق ذخیره فرهنگیان به نام آنها اما طبق همیشه به کام خواص ، دمار از روزگار اندوخته روز مبادای معلمان در آورد.
و امروز وزیر دلسوز ، داعیه ای مهربانتر از خود معلم گردیده و به زور قصد بیمه کردن منازل آنان را از احتمال نزدیک یک به میلیون آتش سوزی دارد. برای جذاب کردن این تله سه قسط 9 هزار تومانی را ادارات کل آموزش و پرورش استانها پرداخت می نمایند و 108 هزار تومان را هم خود معلمان. راستی اگر این همه بخشنده اید به جای سخاوت کله گنجشگی خود بهتر نیست مطالبات بر حق معلمان را بپردازید ؟ این اسراف از سوی شما برای چیست ؟ مبادا ماهی کوچکی به عنوان طعمه برای شکار ماهی بزرگ نباشد ؟
نکته بعدی پرداخت 100 میلیون خسارت برای ساختمان و 35 میلیون خسارت برای اشیای منزل است ! یعنی بین مناطق مختلفی که منازل در آن قرار دارند و یا نوع اشیای منزل ، تفاوت معناداری وجود ندارد؟ تا جایی که عقل قد می دهد قرارداد بیمه باید بر اساس شناسایی قیمت اشیای منزل و منطقه آن ارزشگذاری شود نه درهم ! و جالب این که بیمه آتش سوزی در کشورهای پیشرفته برای ثروتمندان انعقاد می گردد نه شاغلین زیر خط فقر !

من معلم امروز نه به شما و نه به هیچ مسئول دیگری که بر حال من اشک تمساح می ریزند اعتماد ندارم . شما مسئولان در آن طرف در این چهل سال یاد گرفتید که مرا در این طرف فراموش نمائید، نبینید ، نشنوید. اما هر گاه نیاز به جبران ضرر و زیانی بود زیاد بودن من معلم بهترین طعمه بوده است نکته بعدی گذاشتن نام با مسمای معلم برای هر سرپوشی است که احتمالا قصد به دام انداختن این زیادی پرسنل را دارید. برای صندوق ذخیره فرهنگیان بانک سرمایه با شعار برای فرهنگیان و برای بیمه آتش سوزی بیمه معلم . هدف جلب اعتماد مشتری است . هدف احساس امنیت معلم در خانه خود است ، یعنی القای این معنی که بیمه معلم به معلم خیانت نمی کند !
نکته بعدی که اهمیت قانونی دارد ،عقد کتبی قرارداد است که بیمه گر موظف است بیمه گذار را تفهیم و در صورت توافق طرفین به امضای آن مبادرت نماید. در حالی که وزیر محترم قبل از عید اجبار این نوع بیمه را اعلام فرموده و ظاهرا آرام آرام شروع به اقدام نموده اند. نه از قراردادی خبر است و نه از توافقی . و چه خردمندانه که ابتدا از مناطق محروم کشور حرکت را آغاز نموده اند ( استان هرمزگان ) و یقین انتظار مخالفت یا مقاومت از سوی معلمان مناطق محروم ندارند و گرنه چرا در تهران بزرگ یا هراستان کلان دیگر، امر بیمه گری را آغاز ننموده اید ؟ اول می خواهید نبض کار را در دستانتان بگیرید و بعد به تدریج اوضاع را عادی نمائید.
جناب وزیر ،
این بار این قافله زیادی قرار است جُورِ چه کسانی را بکشد ؟ نکند به طور ضمنی با این شگرد خلاقانه ، خود معلم قرار است تاوان اختلاس صندوق ذخیره فرهنگیان را بپردازد؟ نکند نشستید و گفتید حق بیمه هم همانند مهریه است کی داده و کی گرفته ! اما مراقب باشید که اصلی به نام عندالمطالبه بودن مهریه ، چندین هزار مرد بینوا را راهی زندان کرد و آبرو ببرد و زنان را هم شیر ژیان حقه بازی و دغل نمود . آنانی که چند دقیقه بعد از عقد دائم ، مطالبه مهریه کردند و داماد بی خبر از تله و سرمست از شادی و هیجان روز ازدواج ، راهی زندان شد.
جناب وزیر ،
شاید صد هزار تومان ارزش این همه گفتار نامهربانانه را نداشته باشد ، اما می دانید ما معلمان زیادی این دولت و دولت های قبلی و بعدی ، دلمان برای چه چیز می سوزد ؟ برای معامله ای که همانند افراد بیسواد یا مجنون و سفیه ( با پوزش از همکاران محترم ) با من معلم کشور می نمائید ، جگر ما آتش می گیرد !

جناب وزیر ،
1 – چند درصد از معلمان ، صاحب خانه اند ؟!خیلی ها آه ندارند تا با ناله اش سودا کنند. بدون عقد بیمه نامه تصور نمی کنم همکاری مایل به بیمه آتش سوزی منزل خود نماید. قانونی برای بیمه اجباری نه در این کشور و نه در هیچ یک از عقب مانده ترین کشورهای جهان هم وجود ندارد
2 _ اشیای منزل من معلم به نظر شما چند می ارزد که بخواهم آن را بیمه آتش سوزی کنم ؟ آیا ارزیابی صورت گرفته است ؟
3 – شعور زندگی ندارم که نتوانم تشخیص دهم چه چیز به نفع من و چه چیز به ضرر من است ؟
4 – ناقص العقلم و نیاز به قیّم دارم؟ چرا باید توسط غیر خودم هدایت و کنترل شوم ؟
5 – دریافتی حقوق یک معلم شاغل یا بازنشسته به اندازه کافی در سایه کسورات خواسته و ناخواسته خود اما در هر دو شرایط ، تحمیلی از سوی شما به دلیل نامناسب بودن اوضاع معیشت اش ، وصله داراست ، بیمه اجباری آتش سوزی چه صیغه ای است ؟!
6 – مهم تر از همه توهین و اعترافی آشکار است به شعور و درایت و پایگاه شغلی من معلم که توانمندی یا قابلیت هزینه کرد دریافتی خودم را ندارم . ولی نعمتی چون شما که در جای جای نظام آموزشی مرا به وادی فراموشی می سپارید حال چگونه می شود پا در جایی می گذارید که نفع آن برای من معلم نیست ؟
7 – اگر قرار باشد من معلم این جامعه مدعی خرد و خردورزی باشم اما با تحمیل ارادۀ آن وزارتخانه بدون عقد هر نوع قرارداد کتبی ، عضو صندوق ذخیره فرهنگیان گردم یا بیمه گذار آتش سوزی شوم وای به حال بیسواد جامعه. بیمه گذار حتما باید فرم پیشنهاد بیمه نامه را پر و امضاء نماید تا بعدها در پرداخت خسارت احتمالی ، حق اعتراضی نداشته باشد. در قرارداد بیمه باید همه چیز به صورت مکتوب بین طرفین رد و بدل شود. بدون امضاء ، تعهدی برای قبول خطر از سوی بیمه گر وجود ندارد.
8 – در بیمه نامه باید نام بیمه گذار ، بیمه گر ، تاریخ صدور بیمه ، موضوع معامله ، مبلغ حق بیمه ، موضوع مورد بیمه ، تاریخ انعقاد قرارداد و نفع بیمه ای مشخص شده باشد. اما چرا من معلم حق رؤیت بیمه نامه را ندارم ؟!
جناب وزیر ،
من معلم امروز نه به شما و نه به هیچ مسئول دیگری که بر حال من اشک تمساح می ریزند اعتماد ندارم . شما مسئولان در آن طرف در این چهل سال یاد گرفتید که مرا در این طرف فراموش نمائید، نبینید ، نشنوید. اما هر گاه نیاز به جبران ضرر و زیانی بود زیاد بودن من معلم بهترین طعمه بوده است. نجیب ، سر به زیر ، متواضع ، محافظه کار و.... خصلت هایی مناسبی برای در دام انداختن قشر زیادی است !
یک کلام ختم کلام ،
بدون عقد بیمه نامه تصور نمی کنم همکاری مایل به بیمه آتش سوزی منزل خود نماید. قانونی برای بیمه اجباری نه در این کشور و نه در هیچ یک از عقب مانده ترین کشورهای جهان هم وجود ندارد.
ما معلمان مایل به عضویت در بیمه آتش سوزی نیستیم . هر معلمی چنین قصدی داشته باشد به عنوان یک آدم عاقل و بالغ خودش می تواند شخصا اقدام نماید. فعلا ما معلمان قصد بیمه نمودن احکام جدید حقوق خود را داریم که از روز معلم سال 96 تا 97 ، بیش از بیست بار توسط ده مسئول مربوط و نامربوط ، تغییر میزان داد و آخرش هم هیچ کدام نشد.
( از همکار بزرگوارم از شهرستان خمیر استان هرمزگان برای اطلاعاتی که دادند ، سپاسگزارم. )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ در پی مرگ یک معلم در سرقت مسلحانه خودرو در استان سیستان و بلوچستان، مدیر کل آموزش و پرورش این استان پیام تسلیتی صادر کرد.

در عصر کنونی داشتن مدرسه و تحصیلات یکی از نشانه ها و شاهراههای دست یافتن به توسعه یافتگی است. شناسنامه هم به عنوان مدرک هویت ملی هر شخصی برای تثبیت و دفاع از بدیهی ترین حقوق شهروندی اش محسوب می گردد. متأسفانه برخی از آن ها صرفاً به ماشین امضا و تلفن گویای تبدیل شدند که خود را تنها پاسخ گوی مقامات بالا، نهادها و اداره های هم طراز می دانند
اپیزود اول
اوایل مهرماه 96 پس از تعطیلی مدرسه به همراه یکی از همکارانم گشتی گذرا به چند روستای لب مرزی محل خدمتمان داشتیم. مناظر زیبای طبیعی، چشم اندازها روح نواز، درختان گردوی پر پشت و انبوه و... خستگی ناشی از جاده های باریک ،پر پیچ وخم و پر از سراشیبی و سربالایی را از تن رهگذران به در می کرد و به سفر در دنیای خیالات و رؤیاهای سیر ناپذیر دعوت می نمود.
راستی اگر این موهبت خدادای در یک کشور توسعه یافته یا اصلاً نقطه دیگری از سرزمین ایران قرار داشت مردمانش دارای چه سطحی از امکانات، رفاه،اشتغال و... می شدند؟ این پرسش کلیدی ذهن هوشیار و وجدان بیدار هر تازه واردی را به خود مشغول می نماید.
به هرحال بگذریم، به روستای« ساوان تازه» واقع در نقطه صفر مرزی شهرستان سردشت رسیدیم. روستای به نسبت پر جمعیت و بافت ساختمان ها که اکثراً به شکل معماری جدید و شهرنشینی شبیه بودند تا سبک روستایی سنتی.
طبق گفته ساکنان چیزی حدود 30 و چند سالی از عمر تشکیل روستا که حاصل جمع شدن و مهاجرت چند روستای دیگر است نمی گذرد.

در انتهای روستا ساختمان کاهگلی و قدیمی که دارای پرچم و تابلو و تقریباً لب جاده بود، میخ کوبم نمود. با نزدیک شدن به آن متوجه شدم که این ساختمان دبیرستان دوره متوسطه دوم احسان ساوان جدید است. با همکارم وارد ساختمان شدیم مدیر دبیرستان هنوز حضور داشت ولی دانش آموزان نبودند.کل مساحت ساختمان اتاق و هال مانندی که به دو کلاس تبدیل کرده بودند و پستوی هم که به اصطلاح اتاق مدیر،محل استراحت دبیران، آبدرخانه، اتاق مشاور و.... بود. در مورد پیگیری موضوع از مراجع ذی صلاح پرسیدم. بعضی از این افراد روندهای پر پیچ و خم اداری، علافی ها چند ساله و جواب های سربالا را دلایل به نتیجه نرسیدن ذکر نمودند
سقف ساختمان چوبی و داری ارتفاع بسیارکم (به طور که در روز روشن بدون لامپ دید واضحی نخواهی داشت)، بام ساختمان کاهگلی، سوخت ساختمان بخاری نفتی ، سرویس بهداشتی یک باب و فاقد حیاط- حیاط که هیچی اصلاً زمین مسطحی هم نداشت که بخواهی صفی،مراسم صبحگاهی، ورزشی و... در آن برپا کنید- بود. در یک کلام یکی از قدیم ترین و بدقواره ترین ساختمان های روستا می توان محسوب نمود.
جالب است یادآوری شود در قرن بیست و یکم و عصر حاکمیت رسانه ها قرار داریم ،سر و کارمان با نظام آموزشی است که ادعای هوشمند سازی کلاس های درس، خداحافظی با بخاری های نفتی ، مدارس کپری و کاهگلی، ایمن سازی ساختمان های آموزشی،توانمد سازی آینده سازان، طرح تحول بنیادین، چشم انداز بیست ساله، به روز سازی دانش معلمان و... دارد.
اینکه با کدامین آزمایشگاه، کتابخانه، سالن امتحانات، اتاق سمع و بصری، مشاوره تخصصی،کلاس کنکوری و معلم تخصصی و... که حقوقی مسلم و طبیعی هستند. دانش آموزان این نوع مدارس باید با فارغ التحصیلان مجتمع ها و مدارس مجهز به به روز ترین امکانات و با شهریه چندین میلیونی و دارای برند و آوازه رقابت کنند و به عبارتی با غول بی شاخ و دُم رقابت کنکوری سرشاخ شوند، قضاوت را در این مورد به شعورمخاطبان و مسؤولان با وجدان وا می گذاریم.
نگارنده به عنوان یک معلم به جای مسؤولان به اصطلاح پرکاری که متأسفانه برخی از آن ها صرفاً به ماشین امضا و تلفن گویای تبدیل شدند که خود را تنها پاسخ گوی مقامات بالا، نهادها و اداره های هم طراز می دانند و گاهاً شرکت مداوم شان در مراسم های مرتبط و نامرتبط همچنین حضور فیزیکی مستمر در جلسات به نشانه فعال بودن، متعهد و وفادار بودن تلقی می شود، خلاصه در آن روز با تمام وجودم در مقابل این دانش آموزان دل پاک و ساده ای که چشم امیدشان به دهان و کردار ما دوخته شده است، احساس شرمندگی نمودم. لازم به یادآوری است که روستای مذکور دارای 2000 متر زمین اهدایی جهت احداث مدرسه می باشد و چشم به راه همّت مسؤولان و خیّران صادق و دلسوز است.

اپیزود دوم
به همراه دو تن از همکاران خردادماه 97 برای بار دوم گذرمان به همان منطقه ای که قبلاً توصیفش کردیم افتاد. این بار هم متأسفانه با مصیبتی دیگری نهفته در لایه های زیر پوستی این منطقه روبه رو شدیم. به هنگام دیدار با خانواده «خال مینه» این پیرمرد هفتاد ساله متوجه شدیم که ایشان هنوز فاقد شناسنامه می باشند. از پسرشان که به ظاهرکلاس دوم بود پرسیدم مدرسه و درس خواندن را دوست دارد؟ پاسخ داد آموزگار مدرسه را دوست دارم ولی چون شناسنامه ندارم به من کارنامه نمی دهند. این پاسخ دردناکش کنجکاوم نمود تا پرس و جو نمایم که چند نفر دیگر در این روستا و منطقه فاقد شناسنامه و مدارک هویتی هستند؟ به طور تقریبی مطلع شدیم که در این روستا و منطقه حدود بیش از پنجاه نفر شناسنامه ندارند.
«پور همین» شیر زن هفتاد و چند ساله می گوید؛ ما سه تا خواهر بودیم هیچ کدام شناسنامه نگرفتیم ، تنها به برادرمان شناسنامه دادند.
ایشان که چند مریضی دارد ولی متأسفانه فاقد هرگونه مدرک هویت قانونی از جمله دفترچه خدمات درمانی می باشد.
«پور خدیجه» شیر زن دیگری است که ایشان هم شناسنامه ندارد. وی به دلیل نداشتن شناسنامه حتّی نتواسته از حقوق قانونی پسرش که شهید شدند بهره مند گردد.
«آمنه» خاتون دیگری ست که ایشان هم از درد دیسک کمر ،آسم و... می نالد و شناسنامه و دفترچه خدمات درمانی ندارند و زیر بار هزینه های سنگین درمانی کمر همّت مرد خانواده خم گشته است. اگر بخواهیم افراد دیگری به این مجموعه اضافه نمائیم، لیست بلند بالای خواهد شد.
روستای مذکور دارای 2000 متر زمین اهدایی جهت احداث مدرسه می باشد و چشم به راه همّت مسؤولان و خیّران صادق و دلسوز است شاید باورش سخت باشد که چندین جوان این منطقه نتواستند به دلیل نداشتن شناسنامه حتّی یک کلاس درس هم بخوانند و یا اگر کسانی هم موفق شدند چند کلاسی را به صورت فوق العاده به مدرسه بروند فاقد هر گونه مدرک تحصیلی هستند.
از جمله مشکلاتی که اشخاص فاقد شناسنامه با آن ها روبه رو هستند موارد زیر را می توان بر شمرد؛ راه ندادن بچه هایشان به مدارس به دلیل نداشتن شناسنامه این مصیبت با نسل های بعدی هم همراه گشته است، فاقد هر گونه دفترچه خدمات درمانی و حمایتی می باشند، اکثر این خانواده که از قشر آسیب پذیر،ضعیف و کم درآمد جامعه هستند به دلیل نداشتن مدارک هویتی ، نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد ، بهزیستی و... نمی توانند آن ها را تحت پوشش خود قرار دهند،تمام هزینه های درمانی شان در صورت بیماری آزاد حساب خواهد شد، از یارانه و هر نوع سبد حمایتی کاملاً محروم هستند، هیچ نوع معامله ای به صورت رسمی نمی توانند انجام بدهند گاهاً از حقوق ارثی خود هم به دلیل نداشتن مدرک اثبات کننده محروم می گردند.
ذکرتمام پیامدهای این مصیبت باور نکردنی و امّا واقعی خارج از توان این نوشتار است و آنچه اشاره گردید تنها مشتی از خروار بود.
در مورد پیگیری موضوع از مراجع ذی صلاح پرسیدم. بعضی از این افراد روندهای پر پیچ و خم اداری، علافی ها چند ساله و جواب های سربالا را دلایل به نتیجه نرسیدن ذکر نمودند و برخی هم حتّی نداشتن هزینه های امور جاری تشکیل پرونده از جمله رفت و آمدهای بی شمار، انواع آزمایش های ژنتیکی،نداشتن سرپرست کاربلد و پیگیر و... را به عنوان دلیل عقب ماندگی کارشان برشمردند.
نکته قابل تأمل به ویژه برای مسؤولان ذی ربط این جاست در دنیای کنونی اگر کسی به کشوری غیر از کشور خود پناهنده شود. بعد از مدتی سکونت در آن کشورمقصد می تواند دارای مدارک هویتی و شهروندی جدیدگردد. بچه هایش به ویژه می توانند به راحتی ادامه تحصیل دهند و از تمام مزایای شهروندی بهرمند گردند.
واقعاً جای بسی تأسف و درد مندی است که چیزی قریب به چهار دهه از عمر تأسیس نظام جدید درکشور ما می گذرد. هنوز میلیون ها نفر از شهروندان این دیار طبق اعلام های رسمی به ویژه در مناطق مرزی مانند سیستان و بلوچستان،کوردستان ، غرب کشور و... در حسرت کسب ابتدایی ترین مدرک هویتی خود وامانده اند. باور کردنی و قابل پذیریش نیست، در کشوری که زاده شده ای و در دامنش بزرگ گشته ای، سرو روی، ریش و گیسوانت سفید برف نمایی امّا برای اثبات تابعیتت در بلاتکلیفی سرگردان بمانید.
مسؤولان دلسوز قوای سه گانه، سایر نهادها و ارگان!
دفاع از حقوق شهروندی و تلاش جهت تثبیتش نیاز به داد و فریاد، طومار نوشتن و اعلامیه ندارد. سرسوزنی وجدان بیدار خود را اگر هنوز نمی از آن باقی است بخارانید.
سری برگردانید ! کوچه اثبات این ادعا همین نزدیکی ست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/ چندی پیش یادداشتی از « مزبان حبیبی » با عنوان " باز هم حکایت کهنه دخالت نمایندگان مجلس در عزل و نصب های آموزش و پرورش : این بار استان فارس ؟! " ( این جا ) منتشر شد .
« محمد تقی سبزواری » از فرهنگیان این استان نقدی بر این یادداشت نگاشته است .


بی شرمی و شیادی:
شب عید، آقای مهران مدیری مهمان خندوانه بود.
مثل همیشه تمام تلاشش را کرد تا خودش را خیلی موجه، مودب و شاخص معرفی کند. در مهارت او برای خنداندن مردم شبهه ای نیست. سعی کرد یکی به نعل و یکی به میخ را بکوبد. همه چیز را زیر سوال می برُد تا وانمود کند که با گروه های منتقد و معترض نیز همراه و خیلی روشنفکر و به روز است. اما کما فی السابق ، یک شارلاتان بازی ویژه ای نیز به نمایش گذاشت که طی آن ،درون خودش را مثل خیلی از برنامه هایش به نمایش گذاشت و آن داستان نوجوانی و تمسخر و تعذیب معلمانش بود.
وقتی رامبد جوان از او خواست تا خاطره ای از نوجوانی اش بگوید با شعف وافر، از بین صدها خاطره، با کمال بی ادبی گفت: ترقه را زیر معلم می گذاشتم و آتش می زدم و او در کریدر جیغ زنان فرار می کرد و.... . در حالی که به صندلی تکیه زده بود و با تبختر حرف می زد !
تاکید می کرد که معلمم را مرحوم کردم و.... مشترکا با رامبد جوان می خندیدند. جمعیت حاضر نیز اغلب متحیرانه می خندیدند.

شاید نمی دانستند که بر شان معلم خدشه وارد می کنند. او پیشتر نیز چنین سخنان تحقیر آمیزی را در باره معلم گفته بود.
حال او برای این دلقک بازی های خود چقدر پول می گیرد نمی دانم!
کاش شنیده بود که فخر بشریت ( ع) در دعا فرموده بودند که : خدایا اول چیزی که از من می ستانی، جانم باشد! ( نه شرافتم را ، نه عزتم را و نه... )
وقتی این شان یک هنرمندی است که با درآمد میلیاردی در سیمای ملی از تمسخر یکی از شریفترین صنف جامعه با وقاحت تمام حرف میزند و لذت می برد، دیگران در باره این قشر زحمت کش هرچه بگویند حق دارند.
امشب برای اهل شرف، عید نبود. مسلماََ شیادی فقط از بازوان ستبر برنمی خیزد، از زبان بی حیا و بی افسار نیز بیشتر بر می آید.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
شب عید فطر ۹۷
کانال مهر آب
( کلیپ را ببنید )

چرا شوریده حالی ای خردمند
چو بلبل کم سخن گشتی غمین چند
دلا گل راز بلبل را بداند
که با گل همنشین جایی بماند
چه شب هایی کند خلوت به کنجی
گذر ایام تا جلوت حضوری
فنا در گل چنان بلبل دلارام
که فارغ از جهان دنیای ناکام
نباید راز خود را فاش جانا
که در سر عشق باشد عشق برنا
مرا با مرغ سیمرغی نه کاری
که کافی عشق گل ما را خماری
به هر حالی کنم رویت گُلی را
حلاوت بخش پیرامون گِلی را
گلی زیبا به زیبایی زبانزد
زوال عقلی در او رویت نشد رد
به دور از جلوتی با گل که خلوت
چو خلوت با گلی دوری ز جلوت
که با هر نوبهاری تازه گل ها
به رویش لحظه ای زیبای زیبا
به نرگس چشم سیما مست زیبا
چو ماهی سیمگون زرینه جانا
نظر افتاد دیدم جویباری
گلی زیبا به رویش در کناری
چه بویی در فضا پخشی خدایا
که از زلفی چو مُشکی عنبر آسا
که هر کس رویتی مفتون جمالش
به ادراکی توان درکی کمالش
که هر چند چشم را کردیم درویش
چو رویت لحظه ای افکار گشت ریش
چنان حیران به حیرانی چو مجنون
بیابانگرد چون فرهاد در خون
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

2 .محدوديتهاي تربيت پستمدرن:
از مهمترین محدودیت های تربیتی پست مدرنیسم می توان به مورادزیر اشاره نمود:
ـ پستمدرن انباشته از ديدگاههايي است كه نه تنها منسجم و همسو نيستند، بلكه در مواردي يكديگر را نيز نفي ميكنند و همين امر پستمدرنيسم را نه قابل دفاع ميكند و نه قابل نقد.
ـ مفهوم نقد مستلزم كاربرد درست عقل است و نقد بدون فرقگذاري ميان درست و غلط، عادلانه و ناعادلانه، قدرت و جنسيت، ممكن نيست؛ درحاليكه پستمدرنيستها چنين تمايزاتي را قبول ندارند. پرسش اين است كه: آيا بدون اين مفاهيم و بدون اين فرقگذاريها، چيزي از مفهوم نقد ميماند؟
ـ معلم آن چيزي كه در كلاس ميگويد، بهاندازه چيزي است كه دانشآموز ميگويد. در چنين مدرسهاي نقادي از همه عناصر درون و بيرون مدرسه ديده ميشود و مدرسه به سازماني بدل ميشود بدون ساخت، بدون مرز، بدون ردهبندي قدرت، بدون اصل قطعي، بدون برنامه درازمدت، كه كاملاً درهمپيچيده است.
ـ فروپاشي اخلاق سنتي، خشونت، دزدي و سوءاستفاده جنسي كه انسان هر روز شاهد آن است، شاخصهايي از تأثيرات اجتماعي چنين تغيير فلسفي هستند. جوانان پيشاپيش بدون آنكه آموزش و تعليم و تربيت پستمدرن به اجرا درآيد، پيامد سهمگين آن را دريافت كردهاند.
ـ با توجه به اصول معرفتشناختي پستمدرن كه حاكي از نبود جنسيت مطلق، نبود اصول و روشهاي قطعي براي شناخت و نسبيگرايي است، نظام تربيت آنها نميتواند الگويي از انسان ايدهآل را ارائه دهد كه بر اساس آن افراد ديگر تربيت شوند.
ـ گشودن درهاي انتقادي به روي عناصر مدرسه، به تضادها و كشمكشهاي بينفردي و بينگروهي در سطوح مختلف منجر خواهد شد. زمان در نظر گرفته شده براي دورههاي تحصيلي و برنامة مدرسه، اجازة درگيري طولاني را نخواهد داد. اين شكل از تعليم و تربيت انتقادي، حداقل در مدارس كنوني اجراشدني نيست.

ـ از موارد قابل توجه پستمدرن، گفتمان است كه گاه آن را ابزار اصلي يادگيري ميدانند. براي حفظ شرايط گفتمان، مربيان بايد به توانايي دانشآموزان خود براي قدرداني از اهميت رابطة دوسوية برابري، مسئوليت و خودفرماني، معتقد و مطمئن باشند. به نظر ميرسد در وضعيت كنوني، فاصلة بسيار تا رسيدن به اين مرحله وجود دارد.
ـ پستمدرنيستها معتقدند معلم نبايد ارزشها و واقعيتها را به دانشآموزان تحميل كند. از ديدگاه آنان هيچ هنجار جهانشمول اخلاقي وجود ندارد و حقايق و ارزشها را بايد در درون گفتمان يافت.
ـپستمدرنيسم در نقد مدرن، راه افراط را به سودخودميپيمايد.مثلاً همة روابط كلاسي در مدرسه مدرن بر پايه اجبار نيست. خطر اندیشه ی پست مدرنیسم نسبت به ارزش ها و آموزه های اسلامی به مراتب بیشتر از اندیشه های عصر مدرن است؛ زیرا پست مدرنیسم با مبناگرایی در تضاد است
ـ انتقاد ديگر به ديدگاه تربيتي پستمدرنيسم، تأكيد قاطع و صريح پستمدرنيستها بر تفاوتها و اختلافها در زمينة تعليم و تربيت و آموزش است كه كمي غيرتأملي و متعصبانه به نظر ميآيد؛ چراكه تشابهها نيز همچون تفاوتها، از برتري و فوايدي برخوردارند كه ميتوانند بيانكنندة نكات تازه و جديد باشند.
ـ در تعليم و تربيت پستمدرن نميتوان اصول روشن و دقيقي براي تربيت انسان در نظر گرفت و فرايند تعليم و تربيت را بر پاية آن بنا كرد. نظام تربيتي آنها نميتواند الگويي از انسان ايدهآل ارائه دهد تا ساير افراد بر اساس آن تربيت شوند، در عين حال، نمي توان اصول روشن و دقيقي براي تربيت انسان در نظر گرفت و فرايند تعليم و تربيت را بر پايه آن بنا كرد.
ـ پستمدرنيستها ابزار اصلي را يادگيري ميدانند؛ ولي توجه نميكنند كه براي گفتوگو، سطح تقريباً يكسان و برابري از اطلاعات و دانش پيشيني مورد نياز است. درحاليكه واقعيتهاي كنوني نشاندهندة نابرابريهاي شديد در سطوح گوناگون است و بهويژه نبود ساختار منظم يادگيري كه مورد توجه پستمدرنهاست، به اين مشكل دامن ميزند(فرمهيني فراهاني، 1383،ص 253-259).
ـ انتقاد ديگر از تعليم و تربيت پستمدرن اين است كه پستمدرنيستها، عمدتاً فراروايتها را بهمنزلة اموري غيرمعتبر و غيرجهاني (غيرعمومي) رد ميكنند. پرسش اين است كه دراينصورت، چطور ميتوان در فرايندي رهاييبخش كه مورد نظر پستمدرنيستهاست و نياز به استانداردهاي معين و اهداف ويژه دارد، درگير شد.
نفي فراروايتها، يكي ديگر از مضامين اصلي پستمدرنيسم است كه به نوبة خود پيامدهاي مثبت و منفي دارد. پيامد مثبت فراروايتها، كاستن از تأكيد افراطي انديشمندان بر كمال مطلق و قطعيت فراروايتهايي نظير علم و عقل بشري و درنتيجه، برخورد واقعبينانهتر و منطقيتر با پديدههاي علمي و اجتماعي است. پيامد منفي نفي فراروايتها، رد هرگونه نظريهپردازي در مسائل اجتماعي، اخلاقي، سياسي، يا روانشناختي و نيز رد هر ديدگاه متافيزيكي يا معرفتشناختي است. بهعبارتديگر، با نفي فراروايتها، ديگر قادر نخواهيم بود هيچ طرح كلاني از فراگيري دنياي اجتماعي و طبيعي ارائه دهيم»(کرکا ، 1997،ص 549)
زيرا پستمدرنيستها طرح هرگونه نظريه و قانون كلي و عام در هر زمينه را وضع نوعي فراروايت ميدانند؛ حال آنكه اصولاً بدون طرح قواعد كلي و نظريههاي معين، امكان ورود به مباحث و مجادلات علمي، فلسفي، اجتماعي و اقتصادي نخواهد بود و عملاً امكان هرگونه ابراز عقيده از انديشمندان سلب خواهد شد؛ افزون بر اينكه پستمدرنها ميگويند هيچ فراروايت يا اصل مطلقي وجود ندارد.
پرسش اين است كه آيا خود اين مدعا مطلق است يا خير؟ اگر هيچ اصل يقيني در كار نيست، پس اول بنايي كه متزلزل ميشود و از هم ميپاشد، بناي خود اصول انديشههاي پستمدرنيستي است كه اينان با جزم و يقين از آن دفاع ميكنند. بهعبارتي، اينان دچار خودخنثيسازي و خودشكني و يا نقض خود ميشوند(بهشتی، 1385،ص 99).
ـ از ديگر انتقادهاي وارد به تعليم و تربيت پست مدرنيستي مربوط به بحث ساختشكني است. يكي از آثار موج ساخت شكني، متزلزل كردن ساختارهاي عيني و مفهومي است كه در تربيت نقش اساسي دارند. تربيت جدّي، با حدود و مرزها سروكار دارد. اگر مرزي وجود نداشته باشد، آدمي ميتواند به هركاري مبادرت كند و دراينصورت سخن گفتن از تربيت (به ويژه تربيت ديني و اخلاقي) ميسر نيست. (فرمهینی فراهانی،ص 259).

در تربيت ديني تلاش بر آن است كه انسان را از مرحلة دانستن به مرحلة بودن سوق دهد و خير اعلي را بهمنزلة ارزش فراسوي امور علمي و فني قرار دهد. نيكذاتي، مسئوليت و تعهد انسان در برابر مجموعة ارزشهاي نخستيني است كه خداوند به بشر عطا نموده است. همين ارزشهاست كه كيفيت تربيت آدمي را بيان ميكند. درحاليكه عقل در محدودة قيد و بندها و مقولههاي متنوع ذهني است، ايمان، پذيرش محتواي وحي الهي است. اگرچه عقل، استدلالهاي عميق هستيشناسانه ارائه ميدهد، ايمان و شهود انساني است كه مسير هدايت و جهشي وراي عقل بهسوي پيشرفت وجودي از خلال تجربة حقيقت واحد از ميان حقايق دارد. «ايمان در نگاه وحي، يعني اصلاح درون و عمل صالح، يعني اصلاح برون. نكته مهم آن است كه به انسان وعده داده شده كه اگر به اصلاح خود بپردازد و درونش را اصلاح كند، خداوند اصلاح برونش را تضمين خواهد كرد»(حاجی میرعرب، 1383،ص 4).
اين نگرش با اميدواري به نجات انسان از طريق اهداف غايي تربيتديني، كه همان تسهيل سير صعودي و استكمالي آدمي (دستيابي به قرب الهي) است، ميسور است. ويژگيهاي اهداف غايي چون: همسازي با فطرت، جامعيت و دربرگيرندگي تمام ارزشهاي انساني، برانگيزندگي و محدود نبودن است(عرفی،1376، ص30).
تربيتديني فراتر از «ايسمها» و دين انساني (انسان ـ محور)، ميتواند روان خداخواه، خداجوي و خداپرست آدمي را بر اساس فطرت آدمي و وحدتگراي وي بهسوي معبود بيهمتا هدايت كند. در سير اين هدايت تربيت ديني، فرايند شكفتن و پرورش ماهيت فطري انسان در رابطه با خويشتن، طبيعت و جامعه است؛ ارتباطي كه سرانجام با مبدأ هستي پيوند ميخورد و بدينسان است كه انسان معنايي عميق و راستين مييابد و دين وحياني، خدامحور و خدابنياد، هادي و راهنماي انسان ميشود. در چنين نگاهي و در چنين جهاني، جهان، نه تنها مبدأ داشته، بلكه داراي غايت نيز هست و هر تغيير و حركتي، غايت را دنبال ميكند و انسان، چون تكّهاي رهاشده در بينهايت تصور نميشود كه اطمينان عمل از وي سلب شود، بلكه وي در فرايند غايتمداري و غايتمندي تأثيرگذار است. او در پناه نيرويي بس برتر (خداوند) آرامش مييابد؛ خداوندي كه وي را نيز قادر به عمل ميكند و انسان ميتواند عامليت خويش را در عالم هستي به منصة ظهور رساند.
پست مدرنيسم و اسلام
در مورد ارتباط بين اسلام و پست مدرنيسم، آنچه روشن مى باشد، اين است كه در اسلام برخى از مفاهيم از جايگاه بسيار قطعى، مسلم و مقدسى برخوردارند، به نحوى كه هيچ گونه ترديدى در مورد پذيرش اصول و آموزه هاى آن نيست. در حالى كه پست مدرنيسم به انكار هرگونه مفهوم قطعى و مقدس می پردازد. از سویی دیگر نسبی گرایی و نگاه انتقاد آمیزانه ای که پست مدرنیسم نسبت به اعتقادات و باورهای پذیرفته شده دارد، با مفاهیم ثابت و مسلمی که در اسلام هست، تضاد دارد(نوذری، 1379،ص 413).
اسلام به عنوان دینی که بر محور توحید استوار است و خودش را به عنوان دین حق و البته به عنوان تنهاترین دین حق معرفی می کند و نجات، رستگاری، مغفرت و هدایت را تنها در آموزه های خودش می بیند، قهراً با اندیشه ای که مخالف هرنوع وحدت و ساختار واحد است، راه نجات و رستگاری را انحصاری نمی داند و با هرگونه اصالت و محوریت واحد در ستیز است، مخالف و در تقابل است و دیگر هیچ گونه راه جمع باقی نمی ماند. وقتی که ایده پست مدرن با وحدت مخالف است و راه نجات را نه یک راه که هزاران راه می بیند، مخالف هرگونه راست کیشی است و هرگونه پیشگویی از آینده را مردود می شمارد، چگونه می تواند با اسلام که یکی از مهمترین اصولش معاد است و ریشه در آینده دارد، قابل جمع باشد. تفکری که می گوید حقیقتی در کار نیست هرگز نمی تواند با اسلام سازگار باشد و به هیچ وجه نمی توان گفت نظریه ای که هیچ حجیتی را قبول ندارد، با دین برابر شود(سجادی، 1385، ص 124).
بنابراین به طور خلاصه می توان گفت: با اندكى تأمل در اين ويژگى ها، آنها را مغاير با تعاليم اسلام و همه اديان توحيدى و الهى مى يابيم. همه اديان درصدد تبيين حقايق جهان و حقيقت غايي آن و راهنمايى بشر به سوى آن هستند، و براى اين منظور به تبيين اصول و تعاليمى مى پردازند كه ثابت و غيرقابل ترديد مى باشد.
از نظر انديشه دينى، به ويژه دين مبين اسلام، نمى توان همه امور را نسبى و قراردادى پنداشت. اديان مختلف، همواره به تبيين جهان بينى الهى براى آدمى مى پردازند و این مطلب با ویژگی نفى فراروايتها سازگار نیست. نسبیت انگارى و انكار هنجارهاى ارزشمند نيز مسأله اى است كه هرگز مورد پذيرش دين اسلام و ساير اديان نيست. همچنين پلوراليسم و روح كثرتگرايي شديدى كه بر پست مدرنيسم حاكم است، مورد نقد و بررسى اديان توحيدى و به ویژه اسلام است. از سویی دیگر، اندیشه پستمدرنیسم، دارای تناقضی درونی بوده و مبانی ارائه شده توسط این گروه (پلورالیسم، نفی حقیقت و...) به رد نظريهشان کمک مینماید؛ زیرا این سخن که هیچ حقیقت ثابتی در جهان وجود ندارد شامل دیدگاه آنها نیز می شود. بنابراین اندیشه پست مدرنیسم نیز دارای حقیقتی نیست و نمی توان آن را پذیرفت.
به هر حال در وضعیت کلی و از منظر جامعه شناختی از آنجایی که تفکر پست مدرن مجال ظهور و بروز دین را در حوزه اجتماعی فراهم می کند نباید ما را از این نکته مهم غافل کند که چنین ظهوری در چنین رویکردی منفعلانه خواهد بود. در تفکر پست مدرنیستی «دین هست چون که هست» و هیچ دلیل دیگری برای بودن دین وجود ندارد. و دین باید به همین «بودگی» خودش قناعت کند و از ادعای جهانشمول بودن خود دست بردارد. و این مصداق «یک منفعت و صد ضرر» است(رحمانی، 1384).
در ارتباط با نسبت و وضعیت پست مدرنیسم با دین و به خصوص اسـلام و اندیشه های اسلامی، سه نظریه، وجود دارد:
1.نظریه ای که پست مدرنیسم را به منزله مرگ خدایان، نابودی دین و ارزش ها می بیند.
2. نظریه ای که این مکتب را بازگشت به ایمان و الزامات دینی می داند.
3. نظریه ای که پست مدرنیسم را بیانگر امکان بازسازی ایدههای مذهبی فراموش شده، تلقی می نماید.
بنابر نظریه غالبی که وجود دارد، پست مدرنیسم در واقع نوعی واکنش در برابر اومانیسم عصر مدرن است. اومانیسم مذهب و ارزش ها را از زندگی انسان طرد می کند؛ اما در اندیشة پست مدرن بازگشت به ارزشها و معنویت، نمود پیدا می کند. البته این یک روی سکه پست مدرنیسم است؛ اما روی دیگر این سکه این است که پست مدرنیسم جوهرستیز و نسبی گراست.
بنابراین، می توان به این مطلب اشاره نمود که، با وجود برخی اشتراک ها و توافق ها میان اندیشه های اسلام و تفکر پست مدرنیسم؛ همچون تأکید بر محدودیت فهم انسانی، تأکید بر مفاهیمی چون احساس و گرایش ها و امور قلبی (با مبانی و اهداف متفاوت) و نیز گذشته از توافق هایی که بر سر نقد مدرنیته وجود دارد و گذشته از پاره ای نظریات پست مدرنیستی که احیانا به عنوان روش، قابل اعتنا هستند و مسائلی از این قبیل، در عین حال نباید از نظر دور داشت که عناصری چون نسبی گرایی مرز ناپذیر و افراطی و تکثرگرایی رادیکال و نیز قداست زدایی پست مدرنیستی، نمی تواند با دینی چون اسلام که مدعی در برداشتن حقیقت جهانی و کاملترین نسخه های نجات بخشی است، کنار بیایند(عبدالرسول بیات، 1381، ص136).
بنابراین، می توان گفت، هرچند که اندیشة پسامدرنیسم از جهاتی با اندیشة اسلامی اشتراکاتی دارد؛ اما بر اساس مبانی ثابت و روایت های کلانی که در دین اسلام وجود دارد تفاوت شان اساسی و جوهری است.
محمد تقی مصباح یزدی از اندیشمندانی است که تفاوت های مهم و اساسی اندیشة پست مدرنیستی و اسلامی را به خوبی تبیین نموده و یکی از عمده ترین تفاوت فرهنگ الهی و فرهنگ حاکم در غرب را در مبنای معرفتی آن دو می داند. ایشان می فرماید:«یکی از تفاوت های اساسی فرهنگ الهی و فرهنگ حاکم در غرب این است که در فرهنگ اسلامی دستیابی به معرفت یقینی امکان دارد؛ ولی در فرهنگ غربی امکان ندارد و تمام تحقیقات علمی را به شک ارجاع می دهند و می گویند که حداکثر فقط می توان یکی از احتمالات را بر دیگری ترجیح داد؛ و اما حق مطلق دور از دسترس عقل و علم انسان قرار دارد.»( مصباح یزدی، 1383، ص116)
نتیجه نهایی
بر اساس آنچه بیان شد پست مدرنیسم یک جریان و جنبش فکری- انتقادی است که در واکنش به بحران ها و ناکامی های دوران مدرن شکل گرفته است. اندیشه های متفکران این نحله فکری به دلیل این که پیچیده و مبهم سخن گفته اند، در معرض تفاسیر مختلف و متناقض قرار گرفته اند.
به صورت کلی در جوامع اسلامی دو نوع نگرش نسبت به پست مدرنیسم شکل گرفته است: نگاهی که دوران پست مدرن را عصر پذیرش فرهنگ های متنوع و بازگشت به ارزش ها و ایمان تلقی نموده اند. نگاهی که آن را دورة ویرانگری، نسبیت و متزلزل شدن باورها دانسته اند. در مجموع آنچه این نوشتار به آن دست یافته است این است که، نمی توان به پسامدرنیسم به دلیل جوهرستیـزی، خردستیـزی و تضـادشان با مبناگرایی و روایت های کلی، نگاه مثبت داشت و آن را عصر بازگشت به ارزش ها و ایمان تلقی نمود. در حقیقت، پسامدرنیسم نمی تواند با ادیان توحیدی و به ویژه دین اسلام، که دارای مبانی ثابت و روایت های کلان است، سازگاری و همسویی داشته باشد.
بنابراین با توجه به ویژگیهای پستمدرنیسم متوجه میشویم که تحقق تربیت اخلاقی پستمدرن ممکن است در جامعه اسلامی به نفی منابع مقتدر و به نفی روند الگوگرایی، به نفی مبانی متافیزیک ارزششناختی و معرفتشناختی حاکم بر تربیت اخلاقی منجر شود، در صورتیکه در تربیت اسلامی به مبانی متافیزیکی، مبانی ارزششناسی و تئوریهای پیشین معتقد میباشیم و تربیت اخلاقی از منظر اسلام، تربیتی مبتنی بر الگوهاست.
پس می توان به این مطلب اذعان نمود که، خطر اندیشه ی پست مدرنیسم نسبت به ارزش ها و آموزه های اسلامی به مراتب بیشتر از اندیشه های عصر مدرن است؛ زیرا پست مدرنیسم با مبناگرایی در تضاد است.
منابع:
1.آشوری، داریوش.(1377). ما و مدرنیت، تهران: طلوع آزادی،ص205.
2.آهنچيان، محمدرضا.(1382). آموزش و پرورش در شرايط پستمدرن، تهران: نشر طهوري،صص 23و53.
3.احمد، اکبر.(1380).پستمدرنیسم و اسلام، ترجمه ی فرهاد فرهمندفر، تهران: ثالث، با همکاری مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها،ص37.
4.بهشتي، سعيد.(1385).تبيين و نقد پستمدرنيسم در فلسفة تعليم و تربيت معاصر، مجموعه مقالات علوم تربيتي، تهران: سمت،صص 99و94.
5.بیات، عبدالرسول و دیگران.(1386).فرهنگ واژهها، قم: مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، چاپ سوم،صص143-145.
6.حیم، سلیمان.(1382).فرهنگ حیم،ویراستار فاطمه آذرمهر، تهران: فرهنگ معاصر،486.
7.خطیبی کوشکی، محمد.(1384).بررسی تطبیقی جامعه اسلامی و جامعه مدنی، قم: زمزم هدایت، چاپ اول،ص95.
8.ربانی گلپایگانی، علی.(1378).تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، تهران: دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول،صص20و36.
9.رهنمايي، سيداحمد.(1384).غرب شناسی، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ هفتم،صص201،196و199.
10.زرشناس، شهريار.(1383). مباني نظري غرب مدرن، تهران: كتاب صبح، چاپ دوم،صص103-104.
11.سبحانی، جعفر.(1383).مدخل مسائل جدید در علم کلام، قم: مؤسسهی امام صادق(ع)، چاپ دوم، جلد دوم،ص321.
12.سجادی، سیدجواد.(1385).مدرنیسم و پستمدرنیسم در اسلام، تعارض یا سازگاری، فصلنامه تخصصی علوم اسلامی، پیش شماره دوم،ص124.
13.شریعتی، علی.(1373). روش شناخت اسلام، تهران: چاپ قلم،صص228-229.
14.صادقی، محمدرضا.(1371). پایههای اجتماعی اخلاق، تهران: نشر اشاره، چاپ اول،ص56.
15.صادقی، هادی.(1378).پلورالیسم: دین، حقیقت، کثرت، چاپ اول، تهران: مؤسسه طه،ص55.
16.صانع پور، مریم.(1388). فلسفه اخلاق و دین، تهران: آفتاب توسعه، چاپ دوم،صص124و126.
17.عبادي، رحيم.(1379). تربيت اسلامي، به كوشش محمدعلي حاجيدهآبادي و عليرضا صادقزاده قمصري، قم: عابد، چاپ اول،ص15.
18.عرفي، عليرضا.(1376). درآمدي بر تعليم و تربيت اسلامي: اهداف تربيت از ديدگاه اسلام، تهران: سمت،ص30.
19.عضدانلو، حمید.(1388). آشنایی با مفاهیم اساسی جامعهشناسی، تهران: نی، چاپ سوم،ص493.
20.فرمهينيفراهاني، محسن.(1383). پستمدرنيسم و تعليم و تربيت، تهران: آييژ، چاپ اول،صص218،213،168،76،75،74،34،18،17.
21. قدردان قراملکی، محمدحسن.(1378).کندوکاوی در سویههای پلورالیزم، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول،ص21.
22.کهون، لارنس.(1381).متن هایی برگزیده از مدرنیسم تا پست مدرنیسم،ویراستار: عبدالکریم رشیدیان. تهران: نی،صص2،3،15،61،142،253،259،346،396،502.
23.گل محمدي، احمد.(1381). نگاهي به مفهوم و نظريههاي جهاني شدن، فصلنامه مطالعات ملي، سال سوم، ش11،صص85و116.
24.لاتوش، سرژ.(1381). غربيسازي جهاني، ترجمهی اميررضايي، تهران: قصيده،ص48.
25.مصباح یزدی، محمدتقی.(1380).پرسشها و پاسخها، قم: مؤسسه امام خمینی(ره)، چاپ هفتم، جلد چهارم،ص62.
26.مطهري، مرتضي.(1375). ختم نبوت، تهران: صدرا، چاپ دهم،صص14،15،16،17،18،20،22.
27..............(1375). مجموعه آثار، ج2، تهران: صدرا، چاپ ششم،صص155-156،357-358.
28..............(1376). عدل الهي، تهران: صدرا، چاپ يازدهم،250،251،253.
29.مک لنان، گرگور.(1381).پلورالیسم، ترجمهی جهانگیر معینی، تهران: آشیان، چاپ اول،ص47.
30.مهرداد، هرمز.(1380).مقدمهای بر نظریات و مفاهیم ارتباط جمعی، تهران: فاران، چاپ اول،صص65،92.
31. نوذري، حسينعلي.(1379).پستمدرنیته و پستمدرنیسم: تعاریف، نظریهها و کاربستها، تهران: نقش جهان،ص407.
32...........................(1379).صورت بندى مدرنيته و پست مدرنيته، تهران: نقش جهان،صص413و247.
33.واعظی، احمد.(1381).جامعه دینی جامعه مدنی، تهران: دانش و اندیشه معاصر، چاپ چهارم،ص60.
منابع انگلیسی
34.Kerka, S.,(1997), Postmodernism and Adult Education, Http: Ilorders. Comlmembers sp. CfmAn=ED 404549.
35.Weinstocks, Daniel. M, (1998). Moral pluralism, In Routledge Encyclopedia Of Philosophy, Vol 6, p: 529.
Clarifying the notion of postmodernism and pluralism in its challenges to the moral and religious education
F. Hassani
Abstract
More than a decade of post-modernism thinking has influenced the teachings of Education. The idea of the different aspects and areas covered, the various aspects of people's lives are put under control. Pluralism, diversity, according to deconstruction and identity politics, thinking and even language may be aware of the basic concepts of epistemology postmodernism. One of the important aspects in the study of postmodernism, pluralism or religious pluralism that most of the aspects of religious education is taken into consideration. This study aimed at explaining general pluralism in postmodernism and its challenges in religious education and four partial goal has been to find answers to five questions research first to find challenges in post-modernism for religious education, as well as of pluralism, with its different types In post-modernism and pluralism in the Islamic sense, the challenges of post-modern pluralism in religious education and the criticisms of postmodern pluralism in religious education to their experiences.
Keywords
Postmodernism, pluralism, religious education
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید