گروه اخبار/

« صدای معلم » درگذشت دکتر « محمد امین قانعیراد » استاد فرهیخته جامعهشناسی را به فرهنگیان ، اهالی علوم اجتماعی و خانواده وی تسلیت عرض میکند.
« صدای معلم " پیش تر گفت و گویی را با ایشان انجام داده بود . ( این جا )
پایان پیام/

بشر به دنبال جذب منافع بیشتر می تواند موجودی خودخواه باشد. او قادر است حق را ناحق نماید تا سهم اش از این جهان هر دائم در حال تزاید باشد. از روزی که مفهوم مالکیت به وجود آمده است و افراد صاحب اموال خود گردیده اند ، تجاوز به حریم امن دیگران نیز معنا یافته است. گاه به یغمای اموال او رفته است و گاه به غارت قوای جسمانی او.
اولین استثمار قوای کودکان زیر 15 سال به انقلاب صنعتی برمی گردد . مرحله اول انقلاب صنعتی در انگلستان در میانه قرن 18 آغاز شد با اختراع نخستین ماشین بخار که مهمترین نوآوری دوران بوده است. دومین مرحله نیز از اواسط قرن 19 آغاز شد و در اصل به رشد سریع راه آهن و تولید فولاد و جانشینی کشتی های بادبانی به وسیلۀ کشتی های بخار منجر شد.
در این دوره برای پرداخت دستمزد کمتر ، زنان و کودکان به طور شبانه روزی جهت افزایش تولید کارفرمایان در کارخانه های تازه احداث شده مشغول به کار شدند. چون آنان آگاهی و قوای جسمانی لازم برای اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد خود را نداشتند. بدین طریق بر ثروت کارفرمایان روز به روز افزوده می شد و تعداد زنان و کودکان زیادی زیر چرخ های بی عدالتی ، جان خود را از دست می دادند و یا معلول می گردیدند.
تمامی کسانی که دست به قلم دارند یا تمامی رسانه ها که در به پوشش درآوردن واقعیت کودکان کار کوتاهی کرده اند ، مقصرند سازمان جهانی کار یا ILO در کنگره جهانی کودکان کار سرتاسر جهان که خواستار لغو کار آنان بود در سال 2004 در شهر فلورانس ایتالیا با شرکت ٢٥ کودک کارگر نماينده از کشورهاى آفريقا ، آمريکا ، آمريکاى لاتين و آسيا و ١٤٧ کودک همراه که در مجموع از ٥٠ کشور جهان گرد آمده بودند، برگزار شد. پیام نشست اعتراض برای پایان بخشیدن به ظلم و بی عدالتی در حق همۀ کودکان جهان بود. لغو کار و بهره کشی از کودکان و از بین بردن هر نوع سوءاستفاده از آنان و همچنین حمایت و تأمین همه جانبه کودکان اعم از آموزش و بهداشت و امنیت غذایی تا سن 18 سالگی توسط دولت ها از خواسته های این نشست بود.
نکته ای که در این بین اهمیت دارد غفلت جهانیان در فاصله زمانی 1760 تا 2004 است ، چرا این همه دیر به یاد کودکان کار افتاده اند ؟ بیگاری و بهره کشی از نیروی کار کودکانی که در سنین تحصیل و بازی و سرزندگی هستند چرا 244 سال طول کشیده است تا متوجه صحنه کریه استثمار کودکان کار در قاره های مختلف گردند؟ و چرا نتیجه زا نبوده است ؟ چرا مسمتر و اثر گذار نبوده است ؟
علیرغم گذشت 14 سال از این نشست به دلیل شرایط حساس جهان از جمله جنگ و ناامنی در عراق و فلسطین و افغانستان و لبنان و یمن و در کل خاورمیانه و همچنین کشورهای جدا شده از شوروی سابق تعداد کودکان کار از مرز 400 میلیون نفر گذشته است و این امر نمایانگر بنیان سیستمی است که حیات و ماندگاری خود را در کسب سود و ارزش اضافه ، پنهان داشته است و توجهی به از دست دادن با ارزش ترین گوهر زندگی یعنی همان کودکان ندارد. منافع سرمایه داری هم کودکان کار را به وجود آورد و هم بدان نیاز دارد و هم باعث تداوم ظالمانه اهداف آنان است. از هر دو کودک در جهان ، یک نفر در زیر خط فقر زندگی می کند و این آمار یونیسف از وضعیت کودکان جهان در سال 2006 است.

در ایران نیز اوضاع چندان مساعد نیست. سیاست های اقتصادی نظیر " تعدیل ساختاری " و به تبع آن " قانون هدفمند کردن یارانه ها " و خروج کارگاه های زیر 10 نفر از شمول قانون کار ، فقدان قانون های حمایتی از مهاجرین ، شرایط رشد آمار کودکان کار را فراهم ساخته است . فقر و تنگدستی خانوارها ، افزایش آمار اعتیاد و طلاق ، بیسوادی والدین ، افزایش مهاجرت و رشد حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ ، بی برنامگی نظام آموزشی در جذب جمعیت لازم التعلیم ، اجباری و رایگان نبودن تحصیل و..... از جمله عوامل این افزایش است.
آنان گرسنه اند و سوء تغذیه دارند. بیسوادند. تعدادی خصوصا مهاجرت کرده ها شب ها در خیابانها به سر می برند. گاه بیمارند ، بهداشت فردی برای آنان که در دامان امن مادری بزرگ نشده اند و از توشه محبت بی نصیب مانده اند ، معنایی ندارد. آنها به دلیل تولد خود در پایگاه های اجتماعی دون پایه جامعه امکان رشد ندارند ، استعداد و خلاقیت و علاقه برای آنان بار ارزشی ندارد. آنان تفاله زندگی رقت بار بی عدالتی در جامعه اند. آنان هستند اما دیده نمی شوند. محکومان زندگی کرم وار جامعه عاری از عدل و دادند. سهم امروز و فردای او از این زندگی و جهان ، کشاندن بار زندگی خود و خانواده اش است با دو دستان نحیف و ناتوانش . خانوادۀ خود و خانواده ای که تشکیل خواهد داد و از همین مسیر رقت بار می گذرد. نسل به نسل او بدبختی و بی نصیبی از این زندگی را با خود حمل می سازد.
هر چند تمامی کودکان جهان را باید نجات داد و تمامی افراد آگاه باید درگیر این مهم شوند ، اما شرایط کودکان کار کشور خودمان که روز به روز در حال افزایش است آن چنان تعریفی ندارد.
من و شما برای نجات آنان چه کارهایی می توانیم انجام دهیم و وظیفه دولت مردان و مردم عادی چیست ؟ آیا سیاست پرداخت نقدی یارانه ها که آن همه مدعی از بین بردن فقر بود واقعا موفقیت آمیز بوده یا اوضاع را نامساعدتر ساخته است ؟ آیا فقط والدین خود کودک او را مجبور به انجام فعالیت اقتصادی در زیر 15 سال می نمایند یا عده ای زالو صفت نیز از توان کار کودکانه بهره کشی می نمایند؟ چرا کودکان خیابانی توسط سازمان بهزیستی ، جمع آوری و تحت پوشش در آورده نمی شود؟ آیا انجمن خیریه ای با توان مالی و ابزاری موثقی برای حمایت آنان نمی توان بوجود آورد ؟ افراد خیر چرا به سوی این هدف متعالی اما پردردسر کشیده نمی شوند؟ چرا آنان را نمی بینیم و دلمان به درد نمی آید؟
کودکان کار فقط در شهرها به سر نمی برند. آنان در مناطق روستایی و عشایری نیز از زیر 7 سالگی بر روی زمین های زراعی کار می کنند ، گوسفندان را به چرا می برند ، قالی و نمد و... می بافند ، آنان خیلی زود تبدیل به مرد و زن کارکن می گردند که بهرۀ کارشان نیز از آن خودشان نیست. آنان نان آور خانواده اند. دست های پینه بسته و رنگ چهره تیره و پوست زِبر و پیشانی پر از خطوط که با زیر آفتاب قرار گرفتن پدید آمده است ، ارزانی ما به اوست. هدایت و کنترل و اختیار زندگی کودکان کار در شهر و روستا ، از دستان خودش خارج است . دنیای اسباب بازی یا کارتون برای آنان لذتی دست نیافتنی و حسرتی مادالعمر است.

بدترین معضل آنست که موجودیت کودکان کار در بین مردم عادی شده است. من و شما به ظاهر کثیف و غیربهداشتی کودکان شهرمان ، به جوراب و آدامس و بادکنک و... فروختن او، یا در جست و جوی زباله با فرو رفتن در سطل زباله های شهر و به حضور انگل گونه او در جای جای شهرمان عادت کرده ایم .
آری ، واقعیت تلخ آن که حضور کودکان کار در جامعه ما عادی شده است و گر نه فقط در روز 22 خرداد آنان را نمی دیدیم و یا با بی تفاوتی از کنار آنها نمی گذشتیم .
همه ما اعم از والدین خود کودک کار ، والدین غیر کودک کار ، تمامی مسئولین کشور از رئیس جمهور تا وزیر و نماینده مجلس و.... ، همگی در چنین فاجعه بشری که وجدان و انصاف را قربانی ساخته است مقصریم . کارشناسان رشته های مختلف که عزم را جزم نساخته اند و در بزرگنمایی زشتی دنیای کودکان کار نکوشیده اند نیز مقصرند. تمامی کسانی که دست به قلم دارند یا تمامی رسانه ها که در به پوشش درآوردن واقعیت کودکان کار کوتاهی کرده اند ، مقصرند.
با شعار نمی توان هیچ واقعیت عادی شدۀ رو به تزاید را از بین برد. وظیفه همگی شناساندن علل و علت العلل این پدیدۀ شوم است . نباید به بهانۀ جهانی بودن این تلخ نامه ، از کنار آن بی تفاوت بگذریم.
باید چه کرد ؟
1 - مهمترین رسالت تنویر افکار عمومی و تهیه گزارشات واطلاعات مسمتر از اوضاع زندگی کودکان کار در کشور است. باید با حملۀ گاز انبری از تمامی جهات ، زشتی ها و پلشتی های این دنیای مذموم را به تصویر کشانیم تا موضوع از حالت عادی بودن خارج و به مسأله حیاتی و بحرانی تبدیل گردد. که این از وظایف رسانه های جمعی خصوصا صدا و سیما و سایت های حساس به این مهم است.
2 - ما معلمان نیز در کلاس درس با بحث در این خصوص می توانیم حساسیت های لازم را برای دانش آموزان به وجود آوریم. آنان باید از واقعیت وجود کودکان کار در جامعه مطلع گردند تا امروز احساس همدردی و فردای مسئولیت زندگی اجتماعی خود تفکر حل بحران را داشته باشند.
3 - کودکان کار بدون هر نوع پشتوانه اجتماعی – اقتصادی ، قربانیان نابخردی همه افراد جامعه هستند . پس با ترویج آگاهی و بزرگنمایی و جذب سرمایه های افراد خیر و دلسوز می توان اذهان عمومی را حساس تر ساخت.
4 – با افزایش فشار بر دولت مردان و نمایندگان مجلس در جهت حمایت همه جانبه از آنان ، تشدید قانون کار در مجازات کارفرمایانی که کودکان را بکار می گیرند را خواستار شد.
5 - از جمله کارهایی است که می توانیم انجام دهیم و فعلا مهمترین تصمیم است لغو خروج کارگاه های زیر 10 نفر از حمایت قانون کار است. تمامی واحدهای تولیدی با هر چند تعداد کارگر ، باید تحت حمایت قانون کار به فعالیت خود ادامه دهند .
6 - اجرای مستحکم قانون تحصیل رایگان و اجباری ، می تواند از افزایش فعالیت کودکان کار ممانعت به عمل آورد. بدین طریق جهل و بیسوادی که از دلایل اصلی فقر و بکارگیری کودکان برای تأمین زندگی بخور و نمیر است ، نیز رخت بر می بندد.
بیایید با دست در دستان یکدیگر نهادن ، جامعه خود را برای زندگی پُر مِهر مهیاتر سازیم. قدر مسلم نجات کودکان کار از تلاش انجمن های حمایت از حیوانات یا محیط زیست و دریاچه های در حال نیستی و...... کم اهمیت تر نیست. ابتدا بیایید بشریت را نجات دهیم یا حداقل تلاش کنیم همسو همه را برای بقای یکدیگر نجات دهیم. **
** اطلاعات متن برگرفته از سایت "جمعیت کودکان کار و خیابان " است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با بیان اینکه برخی وزارتخانهها پاداش پایان خدمت ۵۰۰، ۶۰۰ میلیون تومان دارند، گفت: پاداش پایان خدمت فرهنگیان، ۵۰، ۶۰ میلیون تومان است ولی همین مقدار هم با تأخیر پرداخت میشود.
گروه اخبار/ سرپرست امور اداری وزارت آموزش و پرورش درباره صدور احکام افزایش حقوق سال جدید فرهنگیان توضیخاتی داد.
اخیرا دکتر حسین خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان طی مصاحبه ای گفته اند به دلیل بازنشستگی حدود سیصد هزار فرهنگی طی چند سال آینده امسال ظرفیت پذیرش دانشگاه فرهنگیان چند برابر خواهد شد. همچنین دوره لیسانس دبیری سه سال خواهد بود .
به نظر می رسد تصمیمات شتاب زده برای تامین کمبود دبیر در حال اتخاذ است .دوره ی سه ساله برای تربیت دبیر !؟
همین حالا هم سطح کیفی آموزش در دانشگاه فرهنگیان نسبت به سایر دانشگاه ها پایین تر است وای به روزی که دوره لیسانس سه ساله شود ؟
(این بدین معنی است که دبیران بیست و یک ساله باید برای دانش اموزان حتی هجده ساله تدریس کنند . )
همین کارها را می کنند که شان آموزش و پرورش و معلمی پایین می آید . زمانی دوره های لیسانس ضمن خدمت درون سازمانی با حداقل کیفیت آموزشی رواج پیدا کرد و به اکثر قریب به اتفاق فرهنگیان فوق دیپلم لیسانس داده شد حالا هم ظاهرا این طوری می خواهند لیسانسیه تولید کنند.
کمبود معلم را می توان در کنار افزایش منطقی پذیرش دانشجو در دانشگاه فرهنگیان؛ همچون چند سال اخیر از طریق آزمون استخدامی از بین فارغ التحصیلان دانشگاه های معتبر تامین کرد و یک ترم هم برای آن ها دروس تربیتی و روش تدریس برگزار کرد نه اینکه با افزایش بی حساب و کتاب ظرفیت دانشگاه فرهنگیان و کاستن از طول زمان آموزش٬ کیفیت آموزشی را فدای افزایش کمیت کرد.

فراموش نکنیم آموزش دانشجو فضای استاندارد دانشگاهی لازم دارد ، هیات علمی با سواد می خواهد .
سوال اینجاست آیا همزمان با افزایش ظرفیت ده برابری پذیرش دانشجو زیر ساخت های لازم هم افزایش خواهد یافت؟!
امیدوارم مسئولین محترم با استقلال رای و بدون توجه به فشارها٬ منطقی و عالمانه تصمیم گیری کنند تا ضربه ای دیگر به پیکر نحیف آموزش و پرورش وارد نشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گاهی یک موضوع کوچک وبی اهمیت بهانه ای می شود برای ابراز دردی بزرگ !
در مجموع علاقه ای به دیدن برنامه ماه عسل ندارم و عمدتا تماشا نمی کنم که بیان دلایلش در حوصله این بحث نمی باشد .
تلویزیون روشن بود به طور اتفاقی روی شبکه سه و برنامه امشب ماه عسل هم در حال پخش، متوجه شدم که مهمان برنامه از معلمان است کنجکاو شدم برنامه را دنبال کنم کم کم برایم جالب شد .
فکر می کنید به چه چیز ؟ سکوت همکاران من در آن برنامه ....!
متعجب و متاسف و متاثر شدم .
و نکته ای دیگر که در این برنامه بسیار به چشم می آمد مجری به طرزی غریب مدام تکرار می کرد شما فرهنگیان مشکلی ندارید؟ اگر مایل هستید مطرح کنید، اما آن دو همکار با اطمینان می گفتند خیر ؛ مشکلی نیست!
باز مجری محترم فرمودند حقوقتان کافی است!؟ باز هم گفتند بله ؛ مشکلی نیست! واقعا نمی دانم چه بگویم یا چگونه احساس خود را از سخنان ان دوهمکار بیان کنم؟
همکاران محترم رویکرد تمام دولت ها در مورد آموزش و پرورش یکی بوده ومنجر به ناکارآمدی و بحران امروزه وزارت آموزش و پرورش شده است
آیا خبر این همه اعتراض و تجمع و تحصن فرهنگیان شاغل و بازنشسته به گوشتان نرسیده است ؟
شما در کجای این کشور ساکنید که بی خبرید و یا خود را به بی خبری زده اید!
چرا از تربیونی که در اختیارتان بود فریاد مظلومیت و محرومیت این قشر زحمت کش عرصه تعلیم و تربیت کشور را به گوش ملت و دولت نرساندید؟
چه چیزی سبب این سکوت و رضایت شد؟
واقعا نمی دانم....
فرهنگیان به عناوین مختلف مورد بی مهری بوده و هستند، بار انواع و اقسام مشکلات بر شانه هایشان سنگینی می کند از اوضاع بد معیشتی تا تنزل جایگاه و منزلت اجتماعی ، وزیر ناکارآمد ، کار در مدارس کپری و بدون سقف و یا کلاسهای چادری در استان های محروم و کیلومترها پیاده روی در برف گرفته تا مشاهده رنج دانش آموزان گرسنه و بدون کفش و لباس!
انگشتان قطع شده کودکان در روستاهای دورافتاده و هزاران صحنه های دردآلودمی توانست کمترین اشاره شما باشد ....یا مرگ همکار جوانم در راه مدرسه درروزهای اخیر تازه عروسی که نشکفته پرپر شد.
بهتر بود به دزدی " صندوق ذخیره فرهنگیان " اشاره ای می کردید و اینکه به نام چند کارتن خواب سرمایه وامانت فرهنگیان به تاراج رفت و آخر هم دزدان به راحتی از کشور خارج شدند و آنانی که دستگیر شدند در حال حاضر آزاد هستند!
سرمایه ازدست رفته هرگز به صندوق بازنگشت و آخر هم توسط بانک اعلام شد که مشکوک الوصول است و......
همکاران خوبم از همکاران دربندمان چرا حرفی نزدید؟ گلایه نکردید !
چه چیز باعث شد سکوت اختیار کنید؟ هرچه بود ارزان فروختید شان یک معلم را !
جایش بود از جناب ترکمن گله می کردید پاداش پایان سنوات خدمت بازنشستگان فرهنگی را که ماه هاست به تعویق انداخته اید عاقبت چه شد؟!

جناب ترکمن !
شما چرا اصرار دارید هر روز وعده ای بدهید که می دانید قادر به انجامش نیستید؟!
صحبتم بسیار ساده است ؛ نه دنبال تخریب شخص هستم و نه تخریب یک دولت که رویکرد تمام دولت ها در مورد آموزش و پرورش یکی بوده ومنجر به ناکارآمدی و بحران امروزه وزارت آموزش و پرورش شده است .
نقد و سخن بسیار هست و فرصت برای بیان آن محدود و تکرار مشکلاتی است که همه می دانند و بارها گفته شده، همکاران بزرگوار بهتر بود سکوت نمی کردید و زبان به بیان حقایق می گشودید!
رسالت یک معلم بسی فراتر از آنست که سکوت کند و چشم ببندد بر مشکلات عدیده .
کاش می گفتید ناگفته هایی را که حق بود!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وزیر محترم آموزش و پرورش
جناب آقای بطحایی
با عرض سلام و ادب
نمی دانم این نامه به دست جنابعالی می رسد یا نه، یا اگر برسد به آن توجهی می شود یا خیر؛ من نه اصغر فرهادی هستم و نه صادق زیباکلام که اگر نامه ای نوشتم تیتر اول رسانه ها شود و نه فلان سیاستمدار یا صاحب قدرت هستم که اگر کوچکترین سخنی یا متنی از من منتشر شود ده ها تحلیلگر و فعال سیاسی٬موشکافانه کلمه به کلمه آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و رسانه های موافق در مدح و ثنای آن و رسانه های مخالف در ذم و نکوهش آن گوی سبقت را از یکدیگر بربایند.
من فقط یک معلم ساده و کاملاً گمنام در شهرستانی دورافتاده در جنوب استان کرمان هستم که اگر خیلی خوش اقبال باشم سخنم و نوشته ام نهایتش مورد توجه شاگردان و دوستان و نزدیکانم قرار می گیرد؛ اما با عشق به ایران عزیز و فرزندانش این نامه سرگشاده را متتشر می کنم شاید که به دست جنابعالی و دیگرانی چون شما برسد و مورد توجه قرار بگیرد.
آقای بطحایی
آنچه که امروز در مدارس ما تربیت می شود "تست زن حرفه ای" است نه انسان، که نتیجه آن پانزده میلیون پرونده قضایی در نوبت رسیدگی و ثبت رکورد هر دقیقه یک نزاع و.. شده است در کشور ما بعضی از نهادها هستند که ماهیت و عملکرد آنها به نام و عنوان پرطمطراق آنها نمی خورد و هیچ گونه سنخیت و نسبتی بین آن دو نیست؛ مثلاً ما بانکی داریم به نام بانک رفاه کارگران ، اما اینکه این بانک محترم کدام "رفاه" را برای کدام "کارگران" ایجاد می کند خدا می داند. یا وزارت خانه ای داریم به نام "وزارت جهاد کشاورزی"، که خروجی عملکرد آن وزارت محترم به این صورت است که به عنوان مثال قیمت پیاز یک روز کیلویی ۵۰ تومان است و روزی دیگر ۵۰۰۰ تومان ٬و یا در حالی که کشور ما با خشکسالی مزمن و کمبود آب دست و پنجه نرم می کند هر کسی از هر صنفی و در هر منطقه ای و به هر مقدار و به هر روشی که دلش می خواهد هندوانه می کارد آن هم هندوانه ای که به طور متوسط برای هر کیلویش ۲۸۶ لیتر آب مصرف می شود و آخر سر با کمال افتخار آن هندوانه را با قیمتی ناچیز به کشورهای عربی صادر می کنند ، یا طبق فرمایش معاونت آن وزارت محترم در کشورمان بیش از ۳۵۰ هزار حلقه چاه آب غیرمجاز داریم اما همچنان نام آن نهاد محترم "وزارت جهاد کشاورزی" است .
سرتان را به درد نیاورم؛ یکی از نهادهای از این دست، "وزارت آموزش و پرورش" است. وزیر محترم٬ کدام پرورش؟کدام تربیت؟اصلاً کدام آموزش کاربردی؟
اگر بخواهیم نام دقیقی با توجه به ماهیت و عملکرد این وزارت انتخاب کنیم باید نام این وزارت محترم را "وزارت آموزش حفظی و غیرمفهومی و آماده سازی دانش آموزان برای کنکور" گذاشت.
آقای بطحایی
الهی ویران شود این کنکور که بهترین دوران زندگی بهترین فرزندان ايران را در در لابه لای گزینه های آزمون های آزمایشی و اصلی اش به باد داد و درآمد خانواده ها را در مؤسسات کنکوری و کلاسهای خصوصی و عمومی و آزمون های آزمایشی شان که در هر کوی و برزن هر شهر دور و نزدیکی شعبه و نمایندگی دارند به یغما داد.
شما نیک می دانید که بهترین مدارس این کشور، مدارس "استعدادهای درخشان" و "نمونه دولتی" هستند.
اما یک نگاهی به این "بهترین مدارس کشور" بیندازیم ببینیم در آنها چه می گذرد ؟
آقای بطحایی !
از صبحگاه تا عصرگاه و از ورود تا خروج دانش آموزان،"سؤالات پرتکرار"، "سؤالات خیلی سخت"،"مجموعه سؤالات طبقه بنده شده فلان مؤسسه کنکوری"، "مجموعه سؤالات آزمون های آزمایشی بهمان مؤسسه کنکوری"، "نمونه سؤالات امتحانات نهایی" و...را آموزش می دهند و آنچه که در این "بهترین مدارس" محلی از اعراب ندارد پرورش و تربيت و کار فرهنگی است. .
این وضعيت "بهترین مدارس کشور" است سایر مدارس که دیگر بماند.
سرور گرامی، می دانید مشکل از کجاست؟
مشکل از مدیران و معلمان دلسوز و سختكوش این "بهترین مدارس" و سایر مدارس نیست؛ مشکل از آن روند و نگاه غلطی است که امروز در مجموعه آن وزارت محترم حاکم است که در حالت کلی اگر بخواهند توانایی و شایستگی و بازدهی یک معلم یا مدیر را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهند کاری به این ندارند که آن معلم یا مدیر،چقدر قانون مداری و مدنیت و فرهنگ و راستگویی و ادب و ارزش های والای انسانی و اخلاقی را در دانش آموزان پرورش داده اند و نهادینه کرده اند و ناهنجاری ها و رذایل اخلاقی را کاهش داده اند و در یک کلام به "پرورش" اهمیت داده اند،بلکه به این کار دارند و اهمیت می دهند که آمار و درصد قبولی سالانه و امتحانات نهایی و رتبه های برتر کنکور دانش آموزان چگونه است و معیار سنجش توانایی و بازدهی یک معلم و مدیر چنین مواردی است و نتیجه آن شده است که در این مجموعه از آن معلم مدرسه عشایری بگیر تا تمامی معلمان و مدیران مدارس خاص و عام و ادارات آموزش و پرورش در رقابتی نفس گیر و تمام نشدنی، تمامی هم و غم و تلاششان را بر این گذاشته اند که آمار بالای قبولی و رتبه های برتر کنکور را کسب کنند و مقوله ای به نام "پرورش" همچون کودکی بی سرپرست به حال خود رها شده است.

وزیر گرانقدر
آنچه که امروز در مدارس ما تربیت می شود "تست زن حرفه ای" است نه انسان، که نتیجه آن پانزده میلیون پرونده قضایی در نوبت رسیدگی و ثبت رکورد هر دقیقه یک نزاع و.. شده است. 
آقای بطحایی ؛ به کجا داریم می رویم؟
این مملکت دیگر چه تعداد پزشک و مهندس و لیسانس و فوق لیسانس و دکترا و افراد مدرک دار می خواهد؟
ما که دیگر امروز حتی بخش زیادی از رانندگان محترم تاکسی ها و آژانس های مسافربری و...کشورمان را افراد قبول شده در امتحانات و کنکور و "مدرک تحصیلی دار" تشکیل می دهند.
وزیر محترم آموزش و پرورش
باور بفرمایید امروز مشکل جامعه ما آمار و درصد قبولی امتحانات و کنکور و... نیست که ما تمام هم و غم و تلاشمان در چنین مواردی شده است،مشکل امروز جامعه ما رواج انواع و اقسام ناهنجاری های اجتماعی و کمرنگ شدن ارزش های اخلاقی و انسانی است که ریشه بسیاری از این مسائل در عدم تربیت و پرورش صحیح در مدارس است.
شما را به خاک مقدس ایران سوگند که برای پاسداری از هر وجب آن خون هزاران زن و مرد آزاده ریخته شده است،"پرورش" را دریابید.بیایید انسان تربیت کنیم نه "تست زن".

من گمان می کنم جنابعالی و هر انسان آگاه و خردمندی با گزاره زیر با نظر من موافق باشید که:«اکثر افراد کتاب خوان بسیار باادب تر و بافرهنگ تر و باشخصیت تر از افراد کتاب نخوان هستند و در اکثر کشورهای توسعه یافته و متمدن،سرانه مطالعه و کتاب خوانی بالاست و همچنین در اکثر کشورهای عقب افتاده و غیرمتمدن،سرانه مطالعه و کتاب خوانی پایین است».
یکی از اقدامات اساسی و بنیادین که در مقوله "پرورش و تربیت" می توان انجام داد برنامه ریزی و سیاست گذاری برای آشتی دادن دانش آموزان با کتاب و تشویق آنان به مطالعه کتاب هایی متناسب با ذوق و سلیقه رده سنی آنان است که باید توسط کارشناسان موردبررسی قرار گیرد.توجه فرمایید که این فقط یک پیشنهاد معمولی توسط عضو کوچکی از جامعه میلیونی معلمان و فرهنگیان است که چنانچه اراده ای در آن وزارت محترم جهت بهبود و جدی گرفتن پرورش و تربیت و فرهنگ وجود داشته باشد سیل پیشنهادات و ایده های بسیار برتر و خردمندانه تر است که توسط معلمان و مدیران و کارشناسان خبره و آگاه روانه آن وزارت محترم می شود.
توفیق روزافزون حضرتعالی را از درگاه خداوند منان خواستارم. ایام به کام باد.
روزنامه قانون