احتمالا در جریان حادثه روستای گرماش که فرو ریختن دیوار مدرسه آن منجر به فوت دانش آموز کلاس دوم ابتدایی به نام دنیا ویسی شد، قرار گرفته باشید؛ چراکه حتی اگر از پیامدهای این رویداد غم انگیز در رسانه ها آگاه نباشید، حداقل از بازداشت دو تن از همکاران تان در پی این حادثه مطلع شده اید.
لذا از واگویی آن در اینجا خودداری کرده و به مسائل دیگری می پردازم، که کمتر در رسانه ها مطرح شده است. مطمئنم هیچ دادگاهی شما را حتی به عنوان متهم احضار نخواهد کرد
جناب مدیر کل !
دیوار مدرسه ای که بر سر دنیای ما فرو ریخت، کمتر از چهل سال پیش، پس از سرنگونی رژیم قبلی و پیش از استقرار کامل نظام فعلی در کردستان، در سال 1358 با همکاری مردم روستا و معلمان آن و با دستان خالی و بدون بودجه دولتی بازسازی و بنیان نهاده شد؛ مدرسه ای که ظاهرا طی سالیان اخیر، بارها وضعیت وخیم، رو به فروپاشی و مستلزم مرمت آن به اطلاع اداره تحت نظر جنابعالی رسید، اما در هزار پستوی پاس دادن های اداری ماند تا جان یک کودک بهای بوروکراسی تنبل و ناکارآمدتان شود و در نهایت شما و هم قطاران پیش از شما نتوانند، آجری بر آن افزوده و یا حداقل مرمت و مقاوم سازی کنید تا در نهایت به فاجعه ای این چنین ختم شد.
در اینجا شما و همه آنهایی که از موضوع اطلاع داشتید و اقدامی صورت ندادید، متهمید.
ای کاش !
اداره ای به نام آموزش و پرورش و نوسازی مدارس و پیمانکاران و ردیف بودجه و بخش نامه و نظر کارشناسان و... وجود نداشت تا معلمانی دیگر به همت خود اهالی دست به بازسازی این بنا می زدند و صدای کودکانه دنیا هنوز هم در گرماش گرمابخش کانون خانواده اش بود.
جناب قربانی
تصور نمی کنم که انکار کنید ناکارآمدی و پیامدهای منفی آن، از جمله ایجاد تبعیض سیستماتیک در توزیع منابع دولتی و عدم دسترسی مناطق کم برخوردار و فاقد حافظ منافع در سیستم اداری سبب چنان تبعیض نهادینه شده ای در دامن جامعه افکنده است، که برگرداندن وضعیت فعلی به روال سابق، همتی بسیار می طلبد که سراغش را فقط از مردمی از جنس بنیادگذاران مدرسه گرماش باید طلبید. این وضعیت را پیشتر در مطبوعات محلی و شبکه های اجتماعی مستند و با آمار و ارقام ارائه نموده ام؛ اما اگر همچنان بر طبل انکار می کوبید و همانند دفعات پیشین، مجموعه تحت امرتان با زبان حراست و تهدید سعی در لاپوشانی قضایا دارد، می توانید به راننده تان امر کنید، مسیرش را برای یکبار به مناطق حاشیه شهر سنندج به عنوان یک مرکز استان کج کند تا شاید فقدان مدرسه، مدارس کانکسی و ساختمان هایی که فقط در اداره شما ممکن است عنوان مدرسه بیابد، چشمتان را بر واقعیت بگشاید و فجایع جدیدی از جنس گرماش ببینید که فقط زمان آن فرا نرسیده است. کار انجمن صنفی فقط زندان رفتن نیست، می تواند نفع همگانی نیز داشته باشد
هرچند مطمئنم رییس محترم اداره فرهنگ استان برای این وضعیت خم به ابرو نخواهد آورد و به راحتی این قصور و فجایع رویداده و حوادث ناگوار بالقوه را با ناکارآمدی عمومی نهادهای دولتی و سیاستهای کلی و بالادستی و موضوع بودجه و عدم همکاری و... توجیه و فرافکنی کند و به مدیریت و صندلیش کمافی سابق بچسبد.
اما فراموش نکنید که رویداد تلخ اخیر، بخش تاریک دیگری نیز دارد، که مشخصا در حوزه اقدامات و نحوه واکنش شخص جنابعالی به آن بر می گردد.
ای کاش ! اداره ای به نام آموزش و پرورش و نوسازی مدارس و پیمانکاران و ردیف بودجه و بخش نامه و نظر کارشناسان و... وجود نداشت تا معلمانی دیگر به همت خود اهالی دست به بازسازی این بنا می زدند و صدای کودکانه دنیا هنوز هم در گرماش گرمابخش کانون خانواده اش بود نیک آگاهید، که در اولین ساعات و روزهای پس از حادثه گرماش، شایعه تجاوز به کودک خردسال تمامی شبکه های اجتماعی را فرا گرفت و حتی دامن تنها معلم زحمتکش و البته بخت برگشته این مدرسه را نیز گرفت، که به تنهایی تدریس تمامی شش پایه ابتدایی را بر عهده داشته و همزمان نقش مدیر و ناظم را نیز داراست. اما شما به عنوان رییس یک دستگاه بزرگ و پرطمطراق آموزش و پرورش استان، با تعداد کثیری از کارشناسان روابط عمومی و حراست و حقوقی و... نخواستید و یا نتوانستید اقدامی صورت دهید و چنان منفعلانه کردید، تا این شایعه دامن معلمان را که حداقل طی سالیان اخیر افشای فساد اقتصادی و اخلاقی شخصیتهای حقیقی و حقوقی سلامت و منزه مانده بود، بی گناه لکه دار سازد.
شاید این شایعات همانند دست غیبی به کمک شما آمد، تا اصل قضیه و مسئله بنیادین تبعیض، ناعدالتی، کمبود فضای آموزشی، و حتی ناتوانی در مرمت یک مدرسه در حال فرو ریختن، که وضعیتش پیشتر به اطلاع شما رسیده بود، تحت الشعاع خبر تجاوز قرار گرفته و شما از پاسخ گویی برهید.
اگر حذف آموزش رایگان و پولی کردن مدارس و ورود مدرسه به جهان پول و سرمایه به تنهایی نتوانسته بود، این وضعیت را رقم زند، این رویداد ناگوار و شایعات پس آن، ضربه کاری بر پیکره نهاد آموزش و شان و کرامت معلمی وارد ساخت، که سالیان مدید، بر پیکره آموزش و پرورش و همه معلمان سنگینی خواهد کرد و انفعال و ناکارآمدی شما و مجموعه تحت امرتان در این زمینه مسئول هستید.
مطمئنم هیچ دادگاهی شما را حتی به عنوان متهم احضار نخواهد کرد، اما تاریخ شاهد خواهد بود که عملکرد شما چگونه خانواده دنیا ویسی، مردم گرماش و معلم آن را با بغضی فروخورده و ابدی از غم از دست دادن عزیز از یکسو و داغ شایعاتی که هیچ گاه نتوانستند مهار کنند، مواجه کرد. شاهد خواهد بود، که چگونه کودکی جان باخت و جان کودکان بسیار دیگری نیز در خطر بالقوه قرار گرفت و نه شما و نه هیچ کس دیگری نه پاسخگو بود و نه حتی نیازی به معذرت خواهی دید؛ استعفا پیشکش.
در پایان سخنم، برای شما و همه خوانندگان این نامه تکرار می کنم، که اگر معلمان این مملکت نیز، همانند اقشار قدرتمند تاجر و وکیل و پزشک و...، سازمان، اتحادیه و سندیکایی برای خود داشتند و سیستم امنیتی و قضایی آنها را نیز تحمل می کرد، مطئننا نه تنها احتمال روی دادن فاجعه اخیر بسیار کمرنگ می شد، بلکه با اعتمادی که جامعه بدان داشت، خود تبدیل به منبع خبری موثق می شد و مانع از فراگیر شدن چنین شایعاتی می شد.
کار انجمن صنفی فقط زندان رفتن نیست، می تواند نفع همگانی نیز داشته باشد. همچنین اگر حراست آموزش و پرورش به وظیفه ذاتی خود که دفاع از حیثیت معلمان است، عمل می کرد و همزمان مورد وثوق جامعه و معلمان بود، این رویداد ناگوار به شایعه فراگیر تجاوز و بدنام شدن ختم نمی شد. کار حراست فقط بازخواست معلمان نیست، می تواند کارهای دیگری هم بکند. شاید اگر کارمندان آن در دایره ای بسته، انتخاب نمی شدند و به دیگرانی از جنس معلم همشهری اجازه ورود می دادند، واکنش شان در قبال این قضیه جسورانه تر و از نوع دیگری بود.
در نهایت، من به جای شما به گرماش رفتم و با اهالی آنجا هم صحبت شدم، حسرت و عصبانیت شان را از قضیه و پیامدهای آن شنیدم و البته معذرت خواستم؛ هرچند " آب ار به جوی باز آید، ماهی مرده را چه سود کند".
پی نوشت:
عکس هایی که ضمیمه شده است، از مدرسه گرماش و محل فرو ریختن دیواری است که به گفته اهالی روستا و کودکان به دلیل داشتن سوراخی بزرگ ناشی از ریزش قبلی در آن، به محل آمد و رفت کودکان تبدیل شده بود. جایی که دنیا به هنگام بازی با کودکان دیگر و به دنبال توپ از سوراخ رد شده و در برگشت، مقابل چشمان همه آنها زیر آوارهای یکی از همه دیوارهای در حال ریزش مدرسه، مدفون شد. همه این کودکان معصوم نیز به دلیل دیدن این فاجعه غم انگیز، برای برگشت به روال عادی زندگی نیاز به مراقبتهای ویژه دارند. از همه روانشناسان شاغل در آموزش و پرورش و دیگرانی که توانایی دارند، تقاضا می کنم به کمک آنها بشتابند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
هم زمان با تحصن ( اعتصاب ) معلمان در روزهای 22 و 23 مهر ماه تعدادی از گروه های تلگرامی با اعضای قابل توجه شکل گرفتند .
نام یکی از این گروه ها ، " ابر گروه چالش معلمان سراسر ایران " می باشد .
در معرفی این گروه چنین آمده است :
" این گروه برای تبادل نظر همکاران در مسائل صنفی ایجاد شده لطفا از هر گونه بحث های سیاسی و اعتقادی و بحث های تفرقه افکنانه پرهیز کنید "
نکته جالب توجه آن است که دسترسی برخی از اعضا به این گروه و از جمله " مدیر صدای معلم " توسط ادمین های گروه بسته شده است .
پایان پیام/
گروه اخبار/
خبر تغییر مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش نخستین بار در صدای معلم درج گردید . ( این جا )
خبر انتصاب سرپرست مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش در پرتال رسمی این وزارتخانه درج نشده است .
در گردهمایی مشترک اعضای شورای معاونان و مدیران کل آموزش و پرورش استانهای کشور که در حال برگزاری است عکسی از « رضوانی » علی رغم انتشار تصاویر سایر مدیران شرکت کننده مشاهده نمی شود .
در سخنانی که سرپرست مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش ایراد نموده است سخن از " خشونت " به میان آمده است .
« صدای معلم » از آقای رضوانی می خواهد تا مصادیق و موارد خشونت به ویژه در تحصن ( اعتصاب ) اخیر معلمان را در مدارس شفاف سازی نماید .
همچنین بر خلاف تبلیغات وزیر آموزش و پرورش در مورد مبارزه با مافیای کنکور و مافیای آموزشی که سرانجام به این گزاره ختم شد :
" زورمان به مافیای کنکور در دوره متوسطه نمیرسد " ( این جا )
صدای معلم امیدوار است تا مرکز حراست این وزارتخانه در این زمینه به وظایف نظارتی و سازمانی خویش به طور کامل عمل نماید .
کتابها و مراجع موسوم به «کمکآموزشی» در یکی دو دهه اخیر وصله زمختی بودهاند بر قبای مندرس آموزش و پرورش ما. نسخههای بدون مُهری که نه درمان که فقط زخم را عمیقتر کردهاند. اینها (که در این یادداشت «مراجع» نامیده میشوند) البته در مواردی محدود یاریگر معدودی از دانشآموزان بوده و هستند؛ از جمله دانشآموزانی که در سطح بالایی از کنکور رقابت میکنند یا دانشآموزان باظرفیتی که در یک منطقه یا مدرسه کمظرفیت گرفتار شدهاند. رسانهای که به خاطر انحصاری و فراگیر بودنش هم که شده باید متعهدانهترین و موجهترین خدمات را به شهروندانش ارائه دهد، متاسفانه خود آتشبیار معرکهای است که در آن بهترین ظرفیتها و استعدادهای کشور یکی پس از دیگری به باد حراج میرود
معایب اما عدیدهاند و با شمول بیشتر:
۱- اولویت یافتن قاطع آموزش بر پرورش:
اتفاق نظر صاحبنظران بر تقدم پرورش است بر آموزش (همان طور که در کلاما... نیز همیشه تزکیه مقدم بر تعلیم است) و این مراجع بهصورت محض «آموزش» را هدف گرفتهاند. اتفاقا بیشتر آسیبهای واردشده بر پیکر جامعه ما در سالهای اخیر از فقر تعهد بوده تا تخصص.
۲- اولویت یافتن نمرهگیری بر یادگیری!
مراجعی با نام کلی «شب امتحان» به وضوح بر این اولویت تاکید دارند؛ در حالیکه هیچ سندی مبنی بر اینکه ارتقاء جامعه یا حتی زندگی شخصی لزوما «در گرو کسب نمره بالاست» وجود ندارد.
۳- اولویت یافتن تستزنی بر همه موارد بالا!
این دیگر از مواردیاست که همزمان هم باید به آن خندید، هم گریست. اینکه تقریبا بهترین ۱۰ سال زندگی یک انسان به جای ور رفتن با مهارتهای اساسی زندگی مانند خودآگاهی، همدلی، خلاقیت، حل مساله، تصمیمگیری و ... صَرف یافتن تکنیکهای دستیابی فوقسریع به گزینه درست تعدادی تست میشود و تمام! گرچه نقطه شروع این ماجرا، اصل یا نحوه برگزاری کنکور است؛ اما درشتترین ماهیها نصیب همین مراجعی میشود که به شکلی ناجوانمردانه بر پیکره نحیف نظام آموزشی چنبره زندهاند.و اما داستان رسانه ملی ...
در کشور ما بر خلاف اکثر کشورهای جهان، رسانهای به نام «صدا و سیما» در قامت قدرتمندترین رسانه رسمی کشور تولید و پخش محتوای فرهنگی کشور را آن هم بهصورت انحصاری در اختیار دارد. این رسانه، هرچند در حد «خالی نماندن عریضه» یکی دو برنامه چالشی کوتاهمدت مرتبط با مسائل آموزش و پرورش دارد (که در همینجا هم سپاسگزاری میشود)، اما سهم عریضی از بهترین ساعتهای پخش و در پرمخاطبترین شبکههای رادیو و تلویزیون، یا تبلیغ این مراجع است یا پخش عین خدمات(!) آنها. تبلیغاتی که به لطف خلاقیت واحدهای تخصصی تیزرسازی رسانه، روز بروز خلاقانهتر و جذابتر میشود.
قسمت باورنکردنی ماجرا اما آنجاست که اخیرا صدا و سیما این نمایش سوزناک را به صحنه شبکه «پویا و نهال» آورده است!
به نظر میآید درآمد هنگفت کسبشده از قِبل اینگونه تبلیغات تا امروز آنقدر سیرکننده نبوده که رسانه تصمیم گرفته با «نیازسازی مغزی» برای نسل جدید درآمدزایی را از گروههای سنی پایین شروع کند.
سوال این است:
آیا یک کودک ایرانی حق دارد محتوایی سالم و سبک در حد دغدغهها و نیازهای کودکانهاش (و نه بیشتر) از رسانه موسوم به «ملی» دریافتکند یا نه؟!
رسانهای که به خاطر انحصاری و فراگیر بودنش هم که شده باید متعهدانهترین و موجهترین خدمات را به شهروندانش ارائه دهد، متاسفانه خود آتشبیار معرکهای است که در آن بهترین ظرفیتها و استعدادهای کشور یکی پس از دیگری به باد حراج میرود و در صورت تداوم این روند، نسل آینده از یک موجود «کمخاصیت» به یک موجود «تقریبا بیخاصیت» تنزل خواهد یافت. مضحکه ماجرا اما آنجا که همین رسانه در برنامههایی دیگر، «غیرمسئولانه» به نقد نیروی مدیریتی کشور میپردازد!
در پایان، با توجه به رویکردهای شایسته وزیر آموزش و پرورش در این حوزه، در گام اول اعلام موضع سریع و صریح و در گام دوم تلاش موثر در جهت حل یا تخفیف معضل مورد انتظار است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
«منشور حقوق شهروندی» برنامه و خط مشی ئی است که رئیسجمهور که در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران بر پشتیبانی از حق، گسترش عدالت و حمایت از آزادی و کرامت انسانی افراد و حقوق ملت در قانون اساسی به خداوند سوگند یادکرده است؛ و بهموجب اصول ۱۱۳ و ۱۲۱، مسئولیت اجرا و پاسداری از قانون اساسی را بر عهده دارد برای رعایت و پیشبرد حقوق اساسی ملت ایران اعلام نموده است و شامل مجموعهای از حقوق شهروندی است که یا در منابع نظام حقوقی ایران شناسایی شدهاند و یا دولت برای شناسایی، ایجاد، تحقق و اجرای آنها از طریق اصلاح و توسعه نظام حقوقی و تدوین و پیگیری تصویب لوایح قانونی یا هرگونه تدبیر یا اقدام قانونی لازم تلاش جدی و فراگیر خود را معمول خواهد داشت.
تسهیل در تحقق حقوق شهروندی از یک سو به آگاهی شهروندان و از سوی دیگر به بسترسازی دولت نیاز دارد،علاوه بر این برای تحقق بهتر این هدف در هر حوزه ای همکاری و مشارکت مردم و به خصوص سازمانهای مردمنهاد و تشکل های مدنی و رسانه های تخصصی آن حوزه جهت مطالبه گری و ایجاد شفافیت ضروری است و به عبارت دیگر و به قول حضرت مولانا: "تا نگرید طفل کی نوشد لبن"... و اگر این حقوق در هر حوزه ای مطالبه نشود، تحقق آن نیز یا به تعویق می افتد یا به طور کلی به فراموشی سپرده می شود، ضمن تقدیر از رسانه ی مطالبه گر و شفاف صدای معلم که تاکنون گام های ازرشمندی به خصوص در حوزه آموزش و پرورش در جهت ارتقای آگاهی جامعه فرهنگیان سراسر کشور در زمینه ی حقوق شهروندی برداشته است و جناب آقای پورسلیمان/ مدیر محترم گروه صدای معلم که با مطلب قابل توجه و قابل تأمل تحت عنوان "منشور حقوق شهروندی ؛ آموزش و پرورش و لزوم بازخوانی نقش مدرسه" چراغ اول در این حوزه را روشن نموده اند، نگارنده نیز به سهم خود به عنوان یک عضو کوچک این خانواده بزرگ سعی در مشارکت در فرآیند مطالبه گری در این زمینه دارد، مطابق بند 4 از بخش "سازوکار اجرا و نظارت بر حسن اجرای حقوق شهروندی" وزارت خانههای آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فنآوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای آشنایی هرچه بیشتر دانش آموزان و دانشجویان با آموزههای حقوق شهروندی، ترتیبات لازم را اتخاذ مینمایند. توجه به سازوکار اجرایی شدن منشور حقوق شهروندی و ممانعت از ایجاد محیط نامساعد و رشد رذایل اخلاقی در ادارات و بخش ستادی آموزش و پرورش امری ضروری است
اما نکته قابل تأمل اینجاست که نهادی که قرار است در راه آشنایی هرچه بیشتر دانش آموزان و دانشجویان دانشگاه های تربیت معلم نقش موثر ایفا کند،خود چه میزان پایبند مراعات حقوق شهروندی در حوزه ی مرتبط با خود اعم از دانش آموزان، اولیاء و جامعه ی فرهنگیان است؟!
از آنجا که فرآیند انجام امور در سیستم آموزش و پرورش سالهای متمادیست که از بالا به پایین و بخش نامه ایست! هر تحولی در این زمینه با تصمیم متولیان ستادی شکل می گیرد و فارغ از صحیح یا عدم صحیح بودن این فرآیند که خود جای بررسی و آسیب شناسی مفصل دارد، نکته ی دیگر صلاحیت بخش ستادی جهت اجرای منشور حقوق شهروندی است . واکاوی و آسیب شناسی موانع موجود بر سر راه تحقق برخی از مواد حقوق شهروندی در بخش ستادی و اداری آموزش وپرورش که قاعدتاً تصمیم ساز و تصمیم گیران این حوزه هستند،با هدف آگاهی بخشی و اشراف بر وضعیت موجود ضروری است. از آنجا که واکاوی کامل همه ی بندهای مدنطر نگارنده در این مقال نمی گنجد، به صورت سلسله نوشتارهایی در ارتباط با حقوق شهروندی در آموزش وپرورش عرضه می گردد :
*دروغ یکی از آفت های تحقق حقوق شهروندی در ادارات!
الف- حق حیات، سلامت و کیفیت زندگی
مطابق ماده ۶- حقوق شهروندی شهروندان حق دارند از محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی و دینی و تعالی معنوی برخوردار شوند. دولت همه امکانات خود را برای تأمین شرایط لازم جهت بهرهمندی از این حق به کار میگیرد و با مفاسد اخلاقی از جمله دروغ، ریا، تملق، نابردباری، بیتفاوتی، تنفر، بیاعتمادی، افراطگری و نفاق در جامعه مبارزه میکند.
بر اساس بند 6 منشور حقوق شهروندی برخورداری از محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی و دینی وتعالی معنوی حق شهروندان است و آموزش و پرورش به عنوان نهاد فرهنگ ساز در این زمینه نقش مهمی در تربیت دانش آموزان دارد .
در این بند دولت مکلف به به کارگیری همه ی امکانات خود برای مبارزه بامفاسد اخلاقی از جمله "دروغ" شده است؛ در ميان گناهان زبان همچون تهمت، غيبت، دشنام و ناسزا و مانند آنها، دروغ بزرگ ترين گناه شمرده مي شود؛ زيرا کليد بسياري از گناهان ديگ رو سایر مفاسد اخلاقی است. از همين رو، رسول خدا(ص) در خطبه اش فرموده است: و من اعظم خطايا اللسان الکذب؛ از بزرگ ترين گناهان زبان، دروغگويي است. (بحار الانوار ج 21 ص 211(
دروغ ادعای باطلی است که گوینده، عمداً آن را به عنوان حقیقت بیان میکند. دروغگویی معمولاً به منظور کلاهبرداری یا فریب یا جلوگیری از وضعیتی که برای دروغگو نامطلوب است، رخ میدهد. دروغ میتواند باعث بیاعتمادی شود.
دروغ از گناهان کبیره در اسلام محسوب میگردد. در روایتی از معصوم گناهان بزرگی چون دزدی و زنا ذکر شده که ممکن است مؤمن در حالتی دچار آن گردد (و توبه کند)، اما دروغ گویی با مسلمانی قابل جمع نیست . در آثار مکتوب کهن فارسی از اهورامزدا خواسته میشود که «ما را از دروج ( دروغ ) دور بدار».
بنابراین اخلاق ایرانی از آغاز با این پدیده در مبارزه بوده است چندان که آن را به «دیو دروغ» تشبیه کردهاند. برای مثال در کلیله و دمنه، همچنین در قابوسنامه، کیمیای سعادت و اخلاق ناصری بر این موضوع بسیار تأکید شده است.
علی رغم مذمومیت این پدیده از جهات مختلف متأسفانه یکی ازرایج ترین مفاسد در برخی از سیستم های اداری "دروغ"است ؛ به عنوان مثال در ارائه آمارهای غیرواقعی و کاذب در برخی از سیستم های اداری و ملزم شدن کارشناسان یک اداره از سوی رئیس به تهیه و تدوین خلق الساعه نمودارها و آمارهایی که بیشترین کاربردشان سرپوش گذاشتن بر ضعف های موجود و صیانت از جایگاه مسوول آن اداره و مطلوب جلوه دادن اموری است که در عمل با وضعیت موجود جامعه هدف، فاصله ی بسیاری دارد .
به عنوان مثال در حوزه ی آموزش خانواده ها،آمارها بسیار مطلوب و تحسین برانگیز است اما در عمل وضعیت موجود و رشد روز افزون طلاق و اعتیاد و خشونت و...کاملاً نشانگر خلاء مشهود در این زمینه است و یا آمارهای مختلفی که همگی مبنی بر بهبود امور در ابعاد کمی و کیفی است اما باواقعیت موجود تناقض آشکاری دارد ! و گاهی در این فرآیند اگر کارشناسی هم بر اساس عقاید و باورهای خودکوچکترین انتقاد و اعتراضی هم به داشته باشد و یا در تهیه و تدوین آمارهای کذب مشارکت نکند،برخلاف فضائل اخلاقی انگ "کم کاری و کار نکردن وحاشیه ساز بودن "به وی زده می شود و آماج غیبت و تهمت و بی اعتمادی قرارخواهد گرفت و سیستم سعی بر حذف این وصله ی ناجور از بخش ستادی می کند و این سوال اینجا پیش می آید :
مرجع صلاحیت دار بررسی تضییع حقوق شهروندی در ادارات آموزش و پرورش کجاست؟!
و از کجا می شود مطمئن شد که به قول پروین اعتصامی:" والی خود در خانه خمار نیست"؟!یکی دیگر از مصادیق دروغ در برخی ادارات،اطلاق نمودن عناوینی دروغ همچون دکتر و...بدون اخذ درجه ی دکتری است که اپیدمی شده است و گاهی در یک اداره مشتمل بر رئیس اداره وکارشناسان همه بدون اینکه مدرک دکتری اخذ نموده باشند، همگی دکتر اطلاق می شوند.
و مصادیق دیگری را نیز می توان برشمرد که در این مقال نمی گنجد .
بیش فعالی و کمبود توجه یک فرد مسوول در سیستم اداری یکی از دلایل اقدام به دروغ از سوی برخی افراد در سیستم اداری است و از سوی دیگر ،لایه ی درونی شخصیت کسی که دروغ می گوید و نیاز به جمع آوری تمجید و تحسین است .کمبود اعتماد به نفس در آن شخص و احساس خود کم بینی است . افرادی که با تضییع حقوق شهروندی به انحاء مختلف اقدام به ارائه آمار دروغ می کنند و یا از عناوین کاذب برای خود استفاده می کنند یا با نسبت دادن اتهامات دروغ وکاذب به دیگران به خصوص منتقدین خود و ترویج آن،اقدام به تخریب می کنند،محتاج هستند که دیگران از آنها تعریف کنند و مورد تحسین قرار بگیرند اما حاضر نیستند برای رسیدن به این جایگاه تلاش کنند.
بدون هیچ تلاشی دوست دارند مورد تمجید قرار بگیرند و محبوب شوند. افرادی که دارای اعتماد به نفس پایین هستند و از کفایت کافی برخوردار نیستند، با دروغ گویی به طور موقت می توانند اعتماد به نفس پیدا کنند و احساس بی کفایتی نداشته باشند و به طور موقت خلاء های خود را برطرف سازند.
یکی دیگر از دلایل دروغ گویی این اشخاص احاطه داشتن و کنترل همه چیز است در حالی که به طور معمول دارای این قدرت نیستند که زیرمجموعه خود را وادار به انجام کاری کنند، از ابزار دروغ استفاده می کنند و خود این دروغ گویی منجر به بی اعتمادی همکاران به وی و حتی سیستمی که مسوولیتی را به وی محول نموده هم می شود ؛ به عنوان مثال رئیس اداره ای که برای احاطه بر همکاران زیرمجموعه ی خود، برگزاری جلسه ای بدون حضور خود را متصور نیست و یا جابه جایی میز اداری یک کارشناس زیرمجموعه ی خود را برنمی تابد و ترجیح می دهد که صفحه ی نمایش رایانه مورد استفاده ی کارشناس در معرض دید وی باشد، در واقع تمایل به احاطه داشتن همه چیز در پیرامون خود دارد و از دلایل کذب جهت توجیه این اقدام خود استفاده می کند!!
توجه به سازوکار اجرایی شدن منشور حقوق شهروندی و ممانعت از ایجاد محیط نامساعد و رشد رذایل اخلاقی در ادارات و بخش ستادی آموزش و پرورش امری ضروری است و اینکه تدبیر دولت جهت ساماندهی امکانات خود را برای تأمین شرایط لازم جهت بهرهمندی از این حق چیست؟! و چگونه مفاسد اخلاقی ازجمله دروغ، غیبت، تهمت،تجسس، ریا، تملق، نابردباری، بیتفاوتی، تنفر، بیاعتمادی، افراطگری و نفاق باید در جامعه و به صورت ویژه در بخش ستادی و اجرایی نهاد فرهنگ ساز آموزش و پرورش ریشه کن شود؟!
اعضای سازمان های مردم نهاد یا سمن ها نیز که نقش بسیار مهمی به عنوان واسطه بین افراد جامعه و قوای حاکم ایفا می کنند. و سازمان های غیردولتی از مهمترین و موثرترین نهادهای جامعه مدنی به شمار می آیند و می توانند در ارتباط با حقوق شهروندی تاثیر به سزایی در حمایت از حقوق شهروندان در حوزه های مختلف از جمله نظارت بر رعایت حقوق شهروندی در آموزش و پرورش و شفاف سازی در این زمینه و همچنین آشنایی گروه هدف با حقوق خود، و نهادینه ساختن این موضوع که دانش آموزان،اولیاء و جامعه ی فرهنگیان به عنوان گروه هدف آموزش و پرورش در حوزه های مختلف مشارکت داشته و در برابر حقوقی که دارند، مسئولیت هایی را نیز در راستای اداره بهتر امور و ایجاد نظم باید بر عهده داشته باشند، دارند. شناخت این حقوق و تکالیف نقش مؤثری در ارتقاء شهروندی و ایجاد محیطی بر اساس نظم و عدالت و قانونمداری و ممانعت از رشد رذایل اخلاقی خواهد داشت.
نگارنده مصمم است در نوشتارهای بعدی به بندهای دیگری از منشور حقوق شهروندی در آموزش وپرورش در حد بضاعت بپردازد و از سایر همکاران صاحب نظر نیز درخواست می شود که به موضوع چگونگی تحقق واجرایی شدن حقوق شهروندی در آموزش و پرورش بیشتر بپردازیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تشکل ها/
طرح " معلم تمام وقت " برای نخستین بار توسط علی الهیار ترکمن مطرح شد . ( این جا )
این طرح به تصویب شورای توسعه مدیریت رسیده است .
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش بر خلاف گفت و گوی قبلی که میزان افزایش را 25 درصد به فوق العاده ویژه اعلام کرده بود در آخرین اظهار نظر به 18 درصد کاهش داده است و مهم تر این که هیچ گونه سخنی از میزان افزایش ساعت موظفی معلمان نکرده است .
پس از آن ؛ وزیر آموزش و پرورش میزان ساعت موظفی را 36 ساعت اعلام کرده بود . ( این جا )
به نظر می رسد مرحله اول این طرح افزایش ساعت کار به 30 ساعت و مرحله دوم افزایش ساعت کار به 36 ساعت است.فاز اول طرح در متوسطه اجرا می شود، زیرا در ابتدایی که هر پایه یک معلم دارد و ساعت کار مدارس 25 ساعت در هفته است اجرای این طرح عملی نیست. ( این جا )
الهیار ترکمن در گفت و گو با فارس این اقدام را " اصلاحی و نوآورانه " تلقی کرده که با کملطفی منتقدین مواجه میشود .
یکشنبه 15 مهر ماه مدیر صدای معلم گفت و گویی را با " رادیو فرهنگ " انجام داد .قرار بود در این گفت و گو « علی پورسلیمان » مدیر صدای معلم به عنوان مخالف طرح " معلم تمام وقت " و « علی الهیار ترکمن » معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش به عنوان موافق شرکت کنند .متاسفانه الهیار ترکمن در این گفت و گو حاضر نشد . ( این جا )
مدیر صدای معلم بیان کرده بود :
" انتظار این است که مسئولانی که طرح هایی را عنوان می کنند باید بیایند و قاعدتا و منطقا از طرح های خودشان دفاع بکنند و ادله لازم و استدلال کافی برای طرح های خودشان ارائه بکنند. اگر واقعا توان استدلال و اقنای افکار عمومی را ندارند نیازی نیست که با این طرح ها وقت معلمان را بگیرند و افکار عمومی را مشغول بکنند و حتی حاضر نباشند در یک گفت و گوی رادیویی ساده و مستقیم حضور پیدا بکنند و به پرسش ها و دغدغه های معلمان که الآن یک بحث جدی در مدارس است پاسخگو باشند. " .
« صدای معلم» بر خلاف نظر این مقام آموزش و پرورش طرح معلم تمام وقت را در تضاد با کیفیت بخشی آموزش و صرفا طرحی برای مدیریت سونامی بازنشستگی می داند .
امروز سه شنبه تشکل های فرهنگیان نشستی را با « یارمحمدحسین بر » مدیرکل امور اداری وزارت آموزش و پرورش برگزار کردند .
گزارش را بخوانید .
سردیس دکترعلی شریعتی در دانشگاه فرهنگیان شهر ساری به علت داشتن کراوات به دستور مقامات مافوق مورد دستکاری قرار می گیرد تا کراوات او حذف شود .
این تراژدی سالهاست که بر سر تاریخ ، فرهنگ ، اخلاق ، و سنت ایرانی ، دینی و معنوی ما آمده است تا تاریخ و فرهنگ و اخلاق را آن طور که مورد پسند ماست بدوزیم و ببافیم و به تن مردمی با تمدن چند هزارساله کنیم .
حاصل این تحمیل الگوی زیست در این چهار دهه ، نه بسط اخلاق و صداقت و تربیت انسان هایی صاحب کرامت و وجدان اخلاقی ، که تربیت افرادی دروغگو ، متظاهر ، فریبکار ، منافق ، همراه با شخصیت دوگانه و چند چهره ، و غیر قابل اعتماد و اتکا می باشد .
قشری گری ، ظاهرگرایی ، دخالت در شخصی ترین امور زندگی مردم و توسل به زور و استبداد برای تحمیل باورهای خود به دیگران چنین سرنوشت غمباری را برای تمدن کهن ایرانی رقم زده است .
کشوری که مدعی آن هست که پیامبر اسلام برای " انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق " ظهور کرده است و جامعه ای که سودای صدور چنین تمدنی به جهان را به عنوان الگو دارد ، این گونه دست به تحریف تاریخ ، و تکثیر نفاق و تباهی اخلاق می زند . در جامعه ای که دروغ و نفاق به شکلی نهادینه به دانشجویان و دانش آموزان آموزش داده شود ، و اخلاق لگدکوب و شرافت و صداقت نه باعث تحسین و ارزش که پلکان قدرت و ثروت و شهرت شود ، دیگر نه به گذشته ی خود می تواند تکیه کند ، نه به آینده ی خود امیدی خواهد داشت
دانشگاه فرهنگیان این گونه آموزگارانی ! را تربیت خواهد کرد تا به آموزش نسلی بپردازد که سرلوحه ی آن باید اخلاق و صداقت ، راستی و درستی باشد . تباهی یک تمدن از تباهی اخلاقی و تخریب شخصیتی آن آغاز می شود و سیاست گذاران و تصمیم گیران نظام آموزشی و فرهنگی باید پاسخ بدهند که چند دهه تحریف تاریخ و ورود به حوزه ی خصوصی زیست مردم و دستبرد به گذشته و اندوخته های ایرانیان چه دستاوردی برای ایران داشته است ؟!
اولین گام ساختن یک جامعه ی سالم ، نرمال و سازگار با خود و همنوعان خود و طبیعت ، توصیف و پذیرش واقعیت وجودی آن جامعه ، فارغ از هر گونه داوری و ارزش گذاری است .
اینکه کوروش یا داریوش ، شاه عباس یا نادرشاه ، رضاشاه یا مصدق ، بازرگان یا شریعتی ، خادم بوده اند یا خائن ، صادق بوده اند یا ناصادق ، از جهاتی و ابعادی منشاء خدمت بوده اند و یا از ابعاد و جهات دیگری باعث خسران و زیان ، و یا هر ارزش گذاری و داوری دیگری مستلزم آن است که ما نخست روایت صادقانه ، شفاف و بی کم و کاست از سیرت و صورت آنان ارائه نماییم و بدون دخل و تصرف در واقعیت روی داده و موجود ، آنان را همان گونه که بوده اند به مخاطبانمان بنمایانیم تا بتوانیم داوری درست و یا نزدیک به حقیقت و عادلانه ای داشته باشیم .
اگر دل در آبادی و توسعه ی میهنمان داریم ، اگر به میراث پرافتخار ملی و دینی و معنوی خود وفاداریم و اگر نگران آینده ی این کشور و تمدن و ملت کهن ایران زمین هستیم ، برای یک بار هم شده دست یاری به سوی کارشناسان و اساتید حوزه ی روان شناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ، و مورخان و فرهنگ شناسان ، دراز کنیم و از دانش و تخصص و تجربه ی آن عالمان در ممانعت از فروپاشی همبستگی ملی ، باورهای اعتقادی و شرافت های اخلاقی بهره گیریم که فردا بسیار دیر است .
در جامعه ای که دروغ و نفاق به شکلی نهادینه به دانشجویان و دانش آموزان آموزش داده شود ، و اخلاق لگدکوب و شرافت و صداقت نه باعث تحسین و ارزش که پلکان قدرت و ثروت و شهرت شود ، دیگر نه به گذشته ی خود می تواند تکیه کند ، نه به آینده ی خود امیدی خواهد داشت .
آنان به روزمرگی ، فرصت طلبی ، بیرون کشیدن گلیم خود با توسل به هر حیله و نیرنگ و پلشتی روی خواهند آورد و اینجاست که سقوط و انحطاط و شکست یک ملت رقم خواهد خورد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
اعمال تغییر ساختار نظام آموزشی پس از گذشت سال ها هنوز تاثیرات خود را به صورت کامل نشان نداده است .
تغییر ساختار تاثیر خود را بر تغییر کتاب های درسی هم گذاشته است .
آیا واقعا آن تغییر الزامی و اجتناب ناپذیر بود ؟
کتاب های درسی توسط چه کسانی و با چه الگوهای فکری تنظیم و نهایی می شوند و سهم مهارت های زندگی و اصول کار گروهی در محتوای این کتاب ها چیست ؟
و پرسش های بسیاری که هنوز مجال پاسخ گویی نیافته اند .
« محمود مهر محمدی » سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در گفت و گو با « صدای معلم » به برخی از این پرسش ها پاسخ داده است .