یکی از مهمترین کارکردهای رسانهها در عصر مدرن، کمک به ایجاد و تقویت همبستگی اجتماعی است.
طبق نظریههای کارکردگرایانه، رسانهها با تحلیل و تفسیر اطلاعات، به درک عمومی از اخبار و رویدادها کمک میکنند و این درک مشترک، پشتوانهای برای هنجارهای اجتماعی از جمله همبستگی اجتماعی هستند. رسانهها همچنین میتوانند با ترغیب مردم به «مشارکت اجتماعی»، همه گروههای اجتماعی را در فرایند و روند پیشرفت، به «مشارکت اجتماعی» ترغیب کنند.
این مشارکت، از هر دو نوع ایجابی و سلبی میتواند ظهور یابد. فیالواقع، چنانچه در جامعه به مشارکت برای انجام فعلی نیاز باشد، رسانهها میتوانند با تحلیل درست و منطقی دادهها، جامعه را به همبستگی و مشارکت برای انجام آن فعل متقاعد کنند و چنانچه قرار باشد از انجام فعلی پیشگیری شود، باز رسانهها میتوانند همان نقش را با تحلیل دادهها ایفا کنند.
تصور کنید در جامعهای بیتوجهی به مصرف شیر، شیوع بیماریهای موذی و پیشروندهای مانند پوکی استخوان را دامن زده است و همزمان، افزایش مصرف دخانیات بیماریهای پرهزینه و صعبی را به جامعه تحمیل کرده است. طبیعی است رسانهها باید از یک سو، برای گسترش مصرف یک کالا مردم را ترغیب و به مشارکت متقاعد کنند و از دیگر سو، برای کاهش مصرف کالای دیگر، همان مشارکت را به وجود آورند. این فرآیند هم از مجرای تحلیل و تفسیر انجام میشود و هم به وسیله انتخاب و بزرگنمایی اخبار مربوطه، حال چنانچه، محققان یک دانشگاه معتبر و برجسته، طی پژوهشی عمیق و دقیق، دریابند که مصرف شیر، در عین حال، ممکن است میزان شیوع یک بیماری نادر را افزایش دهد و نیز دانشمندان یک دانشگاه بزرگ و معتبر، طی پژوهشی دریافته باشند که مصرف سیگار در مواردی به افزایش حافظه کمک میکند، در این میان رسانه چه وظیفهای دارد؟
در اینجا، علیالاطلاق، دو دیدگاه را میتوان مطرح کرد:
اول: انتشار اخبار بدون سانسور، وظیفه رسانه است و مردم حق دارند از همه چیز باخبر شوند. مردم حق انتخاب دارند و صاحب تحلیل و درکاند. خبرها را میخوانند و خودشان تصمیم میگیرند که شیر بنوشند یا ننوشند. سیگار بکشند یا نکشند. ما قیم مردم نیستیم. اینکه به مردم بگوییم چه کار کنند و چه کار نکنند، توهین به عقل مردم است.
دوم: رسانه، به خودی خود، معنا ندارد. وقتی میگوییم رسانه، منظور کسانی هستند که در رسانهها تصمیم میگیرند که چه نوع اخبار و تحلیلها و گزارشها و عکسها و فیلمهایی منتشر کنند و چه چیزهایی منتشر نکنند. آن «تصمیمگران» هم صاحب عقل و درایتند و طبیعتاً صاحبعقل بودن آنها با صاحب عقل بودن خوانندگان یا بینندگان رسانهشان، هیچ تضاد و تباینی ندارد.
چنانچه سردبیر خبر یک شبکه تلویزیونی یا سردبیر روزنامهای در صفحه اول تیتر بزند «سیگار به افزایش حافظه کمک میکند» آیا صرفاً اطلاعرسانی بهمنظور تنویر افکار عمومی است؟ آیا سردبیر هیچ مسئولیت اجتماعی در برابر خبر ندارد؟ آیا با این توجیه که مردم عقل دارند، سردبیر یا روزنامهنگار یا مدیر پخش باید عقل و درک و مسئولیت خود را به کلی نادیده بگیرد؟
حال اگر مسئولی، هر چند رده بالا، بر اثر بیسلیقگی، غفلت یا بیدرایتی، در لابهلای سخنان خود گفت که مثلاً ممکن است قحطی بیاید، یا قیمت ارز چند برابر شود، یا اقتصاد کشور فرو بپاشد و به سرنوشت ونزوئلا دچار شویم… آیا روزنامهنگار میتواند ـ بدون هیچ احساس مسئولیت اجتماعی و صرفاً با توجیه اینکه یک مسئول دولتی یا نماینده مجلس این سخن را گفته، این جمله را از لابهلای حرفها بیرون کشد و آب و تاب و لعاب دهد و برجسته کند و بر پیشانی صفحه نخست بچسباند؟!
فقط در یک صورت پاسخ پرسش فوق مثبت است؛ آن رسانه دشمن کشور و مردم خود باشد.
بدون تردید، در هیچ جای عالم، رسانهای که عرق ملی و احساس تعلق به قلمرو سرزمینی خود داشته باشد، مرتکب چنین خطایی نمیشود. اساساً در عالم روزنامهنگاری اصطلاح «دروازهبانی خبر» به همین موضوع مربوط است. این اصطلاح برای روزنامهنگاری ایران خلق نشده بلکه مفهومی غربی است. روزنامهنگار، به مثابه یک دروازهبان حرفهای باید دروازهبانی کند تا گل نخورد، چه رسد به اینکه گل به خودی بزند.
التهابی که در بازار خرید کالاهای اساسی در کشور به وجود آمد و منجر به رفتارهای نگرانکننده از سوی برخی مردم برای خرید مایحتاج عمومی به میزان چند برابر نیاز شد، حاصل عملکرد چهار نهاد است:
اول: ضعف عملکرد دولت در مدیریت بازار
دوم: ضعف عملکرد دولت در ارتباط عمیق با مردم، به وجود آوردن حس اعتماد و اطلاع رسانی دقیق و آرامش بخش به جامعه.
سوم: قوت عملکرد رسانههای خارجی در ملتهب نشان دادن بازار و اقتصاد
چهارم: ضعف یا غفلت یا جهتگیری سیاسی در عملکرد برخی رسانههای داخلی در ملتهب نشان دادن بازار و اقتصاد.
با هزار تأسف، برخی رسانههای داخلی در این بزنگاه برای تضعیف، تخریب و بیکفایت نشان دادن دولت ـ که یک کنش صد در صد سیاسی است ـ منافع ملی را پنبه کردند در برابر تاراج باد…
این رسانهها، کارکرد اصلی خود را در ایجاد همبستگی و مشارکت اجتماعی از دست دادهاند و کژکارکرد شدهاند…
روزنامه اطلاعات
نفر دوم کنکور سراسری، رشته معلمی را برای کمک به رشد سواد و کمک به اهالی روستا و منطقهاش انتخاب کرده است.
« صدای معلم » ورود آقای رئیسی را به جامعه معلمان ایران تبریک گفته و امیدوار است این حرکت ایشان الگوی همه به ویژه مسئولان و مقاماتی که در وصف معلم سخن می گویند و در محافل و مجالس خود را معلم می نامند قرار گیرد .
گروه استان ها و شهرستان ها/
تاکنون چندین نامه از مشکلات و مسائل آموزش و پرورش بندر خمیر در « صدای معلم » منتشر گردیده است .
متاسفانه تاکنون پاسخی از مدیریت این منطقه به مطالبات فرهنگیان داده نشده است .
در حالی که پاسخ گوئی شرط لازم و کافی برای یک مدیریت موفق و موثر و مورد تاکید مسئولان وزارت آموزش و پرورش است اما مشخص نیست مسئولان این اداره به ویژه « روابط عمومی » به چه کاری مشغولند .
« صدای معلم » آمادگی خود را برای دریافت پاسخ مسئولان اعلام می کند .
قصد دارم ابتدا تفاوت این سه گروه را بررسی کنیم و سپس به پیامدهای تربیت این سه گروه در جامعه بپردازیم:
* بی سواد جهان را مانند یک برکه می بیند دَورانی و قابل پیش بینی. کم سواد جهان را مانند یک استخر می بیند که آب آن را می توان کثیف کرد و دور ریخت. با سواد جهان را مانند یک اقیانوس می بیند بی کران و پیچیده.
* بی سواد در مورد مسایل روز و جهان نظری ندارد و ساکت می ماند و اغلب می گوید نمی دانم.
بی سواد در مورد تمام مسایل این جهان و آن جهان ایده و نظر دارد و همیشه می گوید می دانم. و با سواد فقط در برخی زمینه هایی که با تخصص او هماهنگ است ایده دارد و اغلب می گوید اطلاع کافی ندارم.
* بی سواد و با سواد هر دو با تردید و شک سخن می گویند و ابراز عقیده می کنند. اولی به دلیل فقدان اطلاعات و دومی به دلیل احترام به حقیقت. ولی کم سواد با یقین تمام سخن می گوید و عقایدش را ابراز می کند.
* بی سواد کم تر اهل کلک و زرنگ بازی است، چون می ترسد دستش رو بشود. کم سواد اهل کلک و زرنگ بازی است چون در کوتاه مدت نتیجه می گیرد و دستش رو نمی شود و گاهی سود می برد. با سواد می تواند کلک بزند و سود ببرد اما دوراندیش است و می داند زرنگی و کلاه برداری در بلند مدت برای او و دیگران خوب نیست.
* بی سواد با محیط زیست احساس وابستگی می کند و به اندازه ی نیاز از آن بهره می برد. کم سواد محیط زیست را می بلعد و ویران می کند. با سواد طبیعت را حفظ می کند.
* بی سواد آرامش درونی دارد چون آرزوهای کمی دارد. کم سواد آرامش درونی ندارد چون آرزوهای دور و درازی دارد. و با سواد آرزوهای زیادی دارد ولی می داند همه ی آرزوها نباید برآورده شوند و فقط در پی برآوردن برخی از آنهاست.
* بی سواد پیروی و تقلید می کند. کم سواد بسته به موقعیت زمانی پیروی می کند و گاهی پیروی نمی کند. با سواد پیروی و تقلید نمی کند.
* بی سواد افاده و ادعایی ندارد. کم سواد پر افاده و پر ادعاست. با سواد بی افاده و کم ادعاست.
* بی سواد بیشتر کار می کند. با سواد بیشتر فکر می کند. کم سواد نه کار می کند و نه فکر می کند.
* بی سواد برای مناصب رسمی کاندید نمی شود. کم سواد تقریبا تمام عمر در صف منصب و مقام به سر می برد. با سواد در پی منصب و مقام نیست. منصب و مقام به سوی او می رود. حداقل اگر برخی از گزاره های فوق را بپذیریم و اوضاع دور و بر خود را نیک بنگریم، متوجه می شویم که کدام آدم ها: بی سواد، کم سواد یا با سواد برای جامعه منفعت بیشتری دارند و ما تا کنون درگیر تربیت چه آدم هایی بوده ایم؟
چگونه جامعه ی ما می تواند از برزخ تربیت آدم های کم سواد رها شود؟
اگر به نیم قرن قبل برگردیم سعی می کنیم چه آدم هایی را تربیت کنیم؟!
کانال نوفهم گرایی در مطالعات برنامه درسی
در دو بخش قبلی به یاد آوردیم که خلاقیت پدیده ای ساده ، مفید و تأثیر گذار در فرآیند زندگی ماست. خلاقیت مراحل انجام کارها را به حداقل مصرف زمان و انرژی می رساند و لذت یافتن و پیدا کردن بهترین روش برای انجام هر نوع فعالیتی را ممکن می سازد. حال به بررسی چند عامل دیگر کُشندۀ دنیای خلاقیت در بخش پایانی می پردازم. علاقه مندان می تواند با مراجعه به منبع اصلی مابقی عوامل را مطالعه نمایند.
بررسی برخی دیگر از عوامل کُشندۀ خلاقیت کودکان :
16) آموزش های تکراری : تازگی یا نو و بدیع بودن هر نوع عملی ، به کسب تجارب جدیدی منجر می شود لذا کودک در برخورد با موقعیت های جدید و تجربه نشده امکان به کارگیری مهارت ها و توانایی های درونی خود را برای ایجاد هماهنگی یا سازگاری بیشتر با آن به دست می آورد. آموزش های تکراری ، به نظرم بیشترین اثر کُشندگی خلاقیت را دارند. کودکان با آموزش های تکراری ذهن و روح شان خسته و حتی فعالیت مغزی آنان قفل می گردد. حتی اگر این آموزش بر اساس علاقه و استعداد و میل باطنی خود کودک در جهت انتخاب فردی هم صورت بگیرد باز کانون نگرش و بینش او را محدود می سازد و اگر علیرغم میل خود او باشد باعث ایجاد نفرت و بیزاری از آن می گردد. در هر دو حال احتمال نوجویی و یا تفکر برای خلاقیت از سوی کودک از بین می رود.
17) طبیعت نرفتن : محیط زندگی کودک فقط خانه و مدرسه یا مسیر بین آن دو نیست. کودک می بایست با محیط زیست یا طبیعت و نوع برخورد انسانی با آن در جهت حفظ و نگهداری آن و حتی احترام به طبیعت را یاد بگیرد. آنانی که به حریم جنگل ها و محیط زیست و یا حیوانات موجود در آن تعدی و تجاوز می کنند و شکار غیر مجاز دارند یا با اهمال کاری خود جنگل را به آتش می کشانند همان کودکانی هستند که با ضرورت وجود و بقای محیط زیست یا طبیعت آشنا نشده اند . ( کشته شدن 4 تن از جنگل بانان اخیر مریوان در پنجم شهریور 97 مصداقی ناگوار بر این گفتار است ) و یا ممنوعیت قانونی نظام آموزشی بر عدم ترک کلاس درس برای تدریس و ماجرای توبیخ معلمی که در محیط خارج از کلاس به تدریس جغرافیا مشغول بوده است. در حالی که بهترین روش یادگیری حداقل برای دو درس جغرافیای عمومی و زیست شناسی گیاهی یا جانوری همان طبیعت است که منجر به یادگیری عمیق تر توأم با هیجان و خلاقیت بیشتر در بین کودکان می گردد. اساس خلاقیت خطا و آزمایش و تجربه کردن موقعیت های جدید است. دور نگه داشتن کودکان از طبیعت آنان را از این نعمت محروم و بی نصیب می سازد. کودکان را می بایست با انس به طبیعت رشد داد تا حافظان شایسته ای برای دوام حیات آن باشند.
18) کشتن چراهای کودک : سن رشد عقلی کودکان سرآغازی برای چراهای اوست. همزمانی شروع صحبت کردن کودک با این چراها غوغایی است که فقط پدر ان و مادران از آن باخبرند. آنقدر سئوال می پرسد که حد و اندازه ندارد فقط کاش والدین حتی اگر حوصله یا توان پاسخگوئی به این سئوالات را ندارند یا صدای آنان را حین طرح این پرسش ها ضبط کنند و یا آنها را یادداشت نمایند. حقیقتا دنیای سِحر انگیزی دارد. اگر والدین خصوصا مادران و یا معلمین نتوانند و یا نخواهند به این چراها پاسخ دهند کودک پلۀ اول برای برای رسیدن به پلۀ دوم دانایی را پا نخواهد گذاشت، لذا چنین کودکانی همانند علف هرزی می مانند که رشد نکرده باید هرس شوند. یعنی عدم تجربۀ شرایط جدید و عدم رشد خلاقیت در او. بدون تعارف بسیاری از این چراها دشوارند اما کودکان چون حافظه بلند مدت ندارند ما نمی توانیم پاسخگوئی را به بعد مطالعه یا مشاوره گیری خود موکول کنیم . لذا اگر مقدور باشد حداقل با مراجعه سریع به کتب موجود در منزل و یا کوتاه ترین طریق با مراجعه به دنیای اینترنت و فضای مجازی هم سئوال او را پاسخ دهیم و هم فرهنگ رفرانس دادن را به او آموزش دهیم. بدین طریق توان کنجکاوی و خلاقیت او را نیز صیقل می بخشیم.
19) کتاب نخواندن : داستان تلخ بیگانگی ما ایرانی ها از کتاب نخواندن به فرزندانمان نیز منتقل می شود. با کمال احترام به علاقه مندان مطالعۀ روزمره ، والدین بسیاری هستند که حتی یک کتاب نیز در منزل برای مطالعه خود ندارند و یا هیچ کتابی را برای کودک خود نمی خرند. دنیای کتاب یعنی گشایش دریچه ای به سوی انسان برای دانستن بیشتر یا پاسخ دهی به سئوالات ذهنی و یا افزایش تعداد سئوالات برای بیشتر دانستن. زمانی که برای کودک مدرسه رُوی خود کتاب نمی خوانیم او با این دنیا بیگانه می ماند و عادت مثبت مطالعه در او ایجاد نمی شود. زندگی کردن فقط بر اساس گفته های محدود شفاهی افراد خانواده یا تأثیر پذیرفته از رادیو و تلویزیون ، برای کودک کافی نیست. او به آشنایی با دنیای تجربه های ندیده و نشنیده نیز نیازمند است. اگر والدین بتوانند در طی هفته حداقل یک بار هنگام بیرون رفتن با همراهی خود او کتابی متناسب سن او تهیه نمایند و سپس در منزل برای او بخوانند یا اگر مدرسه می رود خودش به تنهایی یا به همراهی در زمان مطالعۀ والدین ، کتاب بخواند عادت مطالعه کردن نیز در او ایجاد می شود. یا می توان با کتب کودکان همسن و سال همسایه یا فامیل معاوضه نمود تا مجبور به خرید بیشتر و صرف هزینه نگردند. هر چند که برخی با دانلود کردن کتابی در کامپیوتر امکان مطالعه را برای کودکان خود فراهم می آورند تا کمترین مبلغ را هزینه کنند اما ایراد این روش آنست که :
الف - او با کتاب آشنا نمی شود و عادت به مطالعه به عنوان یک رفتار خوشایند برای پر کردن اوقات فراغت را به دست نمی آورد.
ب - آشنایی با فضای مجازی برای او زود است و می تواند تبدیل به عادت بد گردد.
ج - لطمات استفاده از وسایلی چون کامپیوتر ، موبایل و تبلت بر سلامتی جسمی او تأثیر سوئی می گذارد. د - قدرت انتخاب یا اختیار کودک در برگزیدن موضوع کتاب از کف او بیرون می رود. در دنیای مجازی این کار آماده و به سرعت برای او فراهم می شود لذا قدرت تفکر از کودک سلب می شود. بهتر است والدین با مطالعه خودشان بدون هر نوع زور و اجبار ، کودکان را به سوی کتاب و مطالعه جذب نمایند.
معلمان نیز با معرفی یک کتاب متناسب سن کودکان در آخر زنگ ، می توانند آنان را به این کار تشویق نمایند منتهی دقت نمائید که تمرکز کودک در آخر زنگ کمتر می گردد لذا با ابتکار خویش فضای شاد و هیجان انگیزی برای این کار بوجود آورید. طرح عنوان کتاب در اول زنگ موجب حواس پرتی او می شود و دقت لازم برای یادگیری نخواهد داشت.
و یا آموزش و پرورش می تواند زنگ جست و جو در کتابخانۀ مدرسه ( اگر داشته باشند ) را برای کودکان پیش دبستانی و یا ابتدائی در نظر بگیرد تا آشنایی با دنیای کتاب برای آنها آسان شود و یا ساعت مطالعه کتاب دلخواه را برای کودکان در نظر بگیرد تا ذوق و شوقی برای این زنگ در آنان ایجاد شود و حتی در این ساعت از آنان بخواهیم تا خلاصه کتاب خوانده شده را برای دوستانشان تعریف نمایند تا همه از تجربه کتاب خوانی یکدیگر استفاده کنند . بدین طریق خلاقیت ذهنی آنان رشد می نماید و فن بیان یا گفتار را نیز فرا می گیرند و فن سکوت هنگام گفتار دیگران را تجربه می کنند یعنی یادگیری همان فرهنگ گفت و گو . سنت نیکوی کتابخوانی را نسل به نسل منتقل سازیم تا روزنه های دانایی روشنایی خود را از دست ندهد. کودکان ترویج دهندگان این خردمندی اند.
20 - تکالیف زیاد منزل : در سیستم آموزشی ما معنای تکالیف منزل ، عبارتست از ادامه یادگیری های دروس کلاسی یا تمرین بیشتر برای یادگیری و یا توانمندسازی کودکان برای انجام کارهای خارج از حد توان خود و یا سیستم آدم سازی ! که متأسفانه اگر معلم هم در این خصوص منطقی برخورد کند و تکالیف متعارف به کودکان بدهد ،برخی از والدین خصوصا مادران وارد عمل شده و برای کودک خود تکالیف زیاد و حتی سختی را با نیت پیشی جستن از مابقی همکلاسان تعیین می سازند که می تواند حال و آینده کودک را بر باد بدهد.
یک کودک به تناسب سن و قوای فیزیکی خود، از توانایی های محدودی برخوردار است. نیک می دانید که نوزاد انسانی طولانی ترین مدت نگه داری و مراقبت را نسبت به سایر موجودات نیازمند است. پس تصور این که او با پشت سرگذاشتن 7 یا 9 سال از عمر خود به قول معروف یک مرد شده است تعارفی بیش نیست. کودک برای انجام حجم زیاد تکلیف نه توان لازم را دارد و نه میل کافی را. زیاد بودن تکالیف منزل نه تنها باعث یادگیری کودک نمی شود بلکه باعث بیزاری و نفرت او از کلاس و درس و گاه حتی معلم می گردد. او به خلاف هایی چون مجبور کردن والدین یا خواهر و برادر خود برای انجام تکلیف و یا تقلب در نوشتن و یا شتاب در نوشتن که دقت و درستی آن را به مخاطره می اندازد روی می آورد. او مجالی برای بازی و استراحت نمی یابد و هر روز خسته تر و رنجورتر از دیروز در مدرسه حاضر می شود که قدر مسلم لذت آموزش و یادگیری و خلاقیت در آموزش ، قربانی می شود. اگر به خاطر داشته باشید برای وجود همۀ این دلایل منفی ، آمریکایی ها و یقین دیگر کشورهای برتر آموزشی ، تکالیفی برای کودک در منزل نگه نمی داشتند.
21 - تأکید بیش از حد به نمره : این تأکید هم از سوی معلمان هست و هم والدین که کودک در وسط یک منگنه با دو بازوی فشار، آسیب های جدی روحی و روانی می بیند. دروغگویی یا پنهان کاری از ساده ترین لطمات این تأکید یا فشار هست. ما باید تابعیت محض و کورکورانه خود را از داده های نظام آموزشی پاک و محو سازیم. هر دو نقش وظیفه دارند گوشزد کنند که هدف یادگیری است ، نمره خوب گرفتن را هیجان یا روزنه تلاش خود کودک قرار دهید تا از آموزش برای نیل به موفقیت لذت ببرد نه این که شکنجه شود. آزاد گذاشتن کودک در این جریان منجر به یادگیری بیشتر و احتمال شکوفایی خلاقیت در حین تحصیل می گردد. او یاد می گیرد که هدف نمره نیست یادگیری است لذا تمامی حواس خود را نسبت به این مسأله متمرکز می سازد. خلاقیت و شکوفایی استعداد با آزاد گذاشتن او در انجام کارهایش ممکن می گردد نه با اِعمال فشار یا تحمیل نظر ما.
22 - نادیده گرفتن هیجانات : کودکان هیجانات خود را نمی توانند کنترل کنند. خیلی از هیجانات آنان نسبت به واکنش های محیطی و یا اجتماعی ، تجربه اول شمرده می شود و اگر ما نسبت به آنها بی تفاوت و یا تحدید کننده باشیم ، می توانیم سلامتی روحی - روانی کودک را به خطر بیندازیم. به طور مثال گفته می شود که کودکی که تازه سخن می گوید با گوش ندادن یا بی اعتنایی و تمسخر ما می تواند به لکنت زبان مبتلا شود. پس به او فرصت اِبراز وجود بدهیم. بروز هیجاناتی مثل خشم و ترس ، عشق و محبت ، تنفر ، امیدواری و ناامیدی ، نگرانی و اضطراب،احساس حقارت ، غرور ، غم و اندوه ، شادی ، تعجب ، شرم ، پشیمانی ، دلسوزی و ... موجب همبستگی بیشتر ما با دیگران می شود و یا موجب تولید بیشتر و یا هدر رفت انرژی و زمان می گردد. ما باید به کودکان خود مهارت کنترل هیجانات را آموزش دهیم که در این خصوص نیاز به مطالعه داریم.
23 - تک فرزند بودن و شاغل بودن مادران : از یک سو واقعیت های اجتماعی - اقتصادی خانواده ها را به تک فرزند داشتن ترغیب می نماید و از سوی دیگر توقعات و انتظارات کودک امروز با دیروز تفاوت های ماهوی پیدا کرده و نگه داری آنان هم دشوارتر و هم پرهزینه تر شده است . کودکان دیروز ساده و کودکان امروز در تطابق با تکنولوژی و سرعت تغییرات علمی ، پیچیده ترند. لذا از پس آنان آمدن واقعا سخت است. اما تک فرزند بودن یعنی تنهایی کودک. یعنی افزایش عدم درک و احساس واقعی او توسط والدین. اصولا والدین خود را در سن کودکی قرار نمی دهند و انتظارات و توقعات آنان مطابق با سن خودشان است که با نیازها یا دنیای کودکان در تناقض است. لذا او همبازی ندارد ، هم کلام ندارد ، کسی دیگر برای فوران و یا خاموش کردن هیجانات خود ندارد. تک فرزندی یعنی آتش زیر خاکستر. بنا به مقتضای سن همه پتانسیل ها فراهم هست اما جرقه ای برای شعله ور ساختن آتش نیست. در این شرایط امکان خلق تفکر و یا طرحی نو برای کودک محدود می گردد چون مجالی برای خودنمایی نمی یابد. در این میان شاغل بودن مادر نیز فاکتوری فزاینده برای تنهایی و خاموشی هیجانات مفید کودکان است. هنگامی که مادر و یا پدر به منزل می آیند او خسته و کلافه هست و می خواهد بخوابد لذا فرصت برقراری ارتباط او با والدین به کمترین مدت تقلیل می یابد. حال این کودک مهد کودک رو باشد یا مدرسه رو، هیچ فرقی نمی کند او سرزنده و پرانرژی نیست.
مواردی که منجر به از بین رفتن خلاقیت می شوند در منبع مورد نظر 130 عامل است که به بررسی فقط 26 مورد ( گاه ترکیبی ) پرداخته ام . امید که علاقه مندان با مراجعه به منبع اصلی این موارد را مطالعه و مد نظر داشته باشند. امید باغبانانی شایسته برای کودکان خود و سرزمین مان باشیم.
1) کودکان طلایی - 130 روش برای کشتن خلاقیت در کودکان ، 6 شهریور 1397 .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
درود بر مهر.
سلام بر پاییز، فصلی که با تمام زیبایی های رنگارنگ و نسیم روح نوازش، خزان آرزوها نامش نهاده اند.
ماه دوستی، آشتی، همدلی، همراهی، عشق و همدمی.
ماه خورشید، آسمان آبی، آرامش درختان تناور، موسیقی برگ های پاییزی و نوای خوش پرندگان عاشق.
روزهای دل انگیز فصل زرد،گام زدن بر سنگفرش پوشیده از برگ و رنگ.
بوی درس، مشق، قلم، تخته، کتاب و دفتر.
زمزمه سرود جاودان "ای ایران"
پیمان "دست در دست هم دهیم به مهر، میهن خویش را کنیم آباد"
صف های مرتب، نگاه ها ی مشتاق، گوش به زنگ آغاز کلاس.
جامه نو، پاپوش های خوشرنگ، لبخندهایی از سر شوق.
ماه علم، دانش آموز و معلم.
هیجان برنامه هفتگی، زنگ ورزش و جا گرفتن در نیمکت تنگ.
روزهای شاد و پر امید دانش آموز و خستگی و افسردگی معلم.خسته از چه؟
از تبعیض، درد جانکاه معیشت، وعده های دروغین فرادستان و ناسپاسی جامعه.
پای تخته مشق مهر می نگارد اما روانش آشفته بازار رنج هایی است که پاییز از پشت پاییز، توانش را می فرساید و به گرداب هولناک بیماری می غلتاند .
چشم همه به گفتار و کردار اوست.از تیغ تیز نگاه ایمن نیست.انگشت نمای خاص و عامی است که دنبال مقصر می گردد تا همه کاسه و کوزه آسیب های فزاینده اجتماعی و کم کاری مقامات را سر او بشکند و در این وانفسای مرگ اخلاق چه دیواری کوتاه تر از معلم؟!
محکوم به آموزش دروس بی محتوا و بی اعتنا به نیازهای روز دانش آموز در جامعه است.ده ها نهاد، ابزار،گروه و رسانه روح و روان دانش آموز را تسخیر و قالب و کالبدی پیچیده به فضای آموزشی تحویل داده است اما هم چنان نقش مرجعیت معلم پررنگ تر دیده می شود.
در عرصه علم آموزی، اخلاق، متانت، نجابت،صبر و فنون کلاسداری حق خطا ندارد.
همه این حق را برای خود قائل اند که در برابر هر فاجعه اخلاقی،او را به صلابه بکشند.الگوی جامعه اش می خوانند اما مگر نه این که واگذاری چنین نقش سترگی،پیش نیازهایی چون: بهبود وضعیت معیشتی و ارتقای منزلت و کرامت اجتماعی و جبران جفاهای ناروای در حق او می خواهد؟
به پاییزی دیگر خوش آمد گفته ایم.در این زنجیره مهرها،دولتمردان پرادعا، برای پاسداشت اعتبار و شان واقعی معلمان، رفع نابرابری و بهبود وضعیت حقوقی و معیشتی معلمان،چه دستاورد قابل اعتنایی در کارنامه دارند؟
کدام یک از وعده های خود را محقق کرده اند؟
آیا اولیا، قدردان زحمات طاقت فرسای "پدران معنوی جامعه"هستند؟
دولت برای رفع مشکلات معیشتی بازنشستگان که جوانی و نشاط خود را فدای تعلیم و تربیت نسل امروزی کرده اند چه اقدام موثری انجام داده است؟ چرا توقعات و انتطارات، در سیستم بسته آموزش و پرورش همواره یک طرفه است؟
فرهنگیان فرهیخته ؛ به رغم همه ناملایمات، شور و اشتیاق دانش آموزان طالب علم را فدای مطالبات صنفی نخواهند کرد اما تقویت اراده و انگیزه معلم و فرآیند ارتقای کیفیت تحصیلی،فقط در سایه حل مشکلات و معضلات تلنبار شده حوزه آموزش و پرورش میسر است.
مهر شورانگیز در میان همهمه مستانه دانش آموزان ، بار دیگر به کلاس درس پا گذارده. شاید این مهر نوپا، نقطه پایان نابه سامانی ها و نامرادی های عرصه تعلیم و تربیت باشد.
شاید پاییز امسال، بهار تحقق وعده های مسئولین کشور شود و شاید جامعه ایرانی، مهر جدید را سرآغاز سپاس بی پیرایه از تلاش معلمان فداکار قرار دهد. با این امید به خش خش برگ ها و رنگارنگی طبیعت پاییزی، چشم دل سپرده و در موسم خزان، لحظات پرالتهاب انتظار را سپری خواهم کرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
احساس نیاز دانشآموزان عطش ناشران کتاب های کمکآموزشی را بیشتر کرده است. ناشرانی که سودهای میلیاردی به جیب میزنند و در مقابل موجب هجوم خانوادهها با تبلیغات فراوان برای خرید میشوند. آنچنان که اگر ناشران بخواهند در طول سال چند صد جلد از کتاب های کمک آموزشی را بفروشند؛ آن میزان در هفته اول و دوم مهر که هنوز کتاب های اصلی توسط معلمان آموزش داده نشده، خریداری میشوند و در این میان هزینههایی به دوش خانوادهها گذاشته میشود. از سوی دیگر، افرادی که درست تصمیم نمیگیرند، معلمان هستند، چرا که گاهی از کتاب ها کمک آموزشی استفاده میکنند و معتقدند که این کتاب ها چیزهایی دارند که آنها بلد نیستند و باید حتما مورد استفاده قرار گیرند.
طی چند سال اخیر کتاب های درسی به قدری پیچیده شدهاند که گاهی ناشران در کنار کتاب های درسی به انتشار کتاب های کمک آموزشی برای فهم بهتر مطالب میپردازند. گرچه دستهای پشت پرده در حوزه کتاب های کمک آموزشی تجارتی را رقم زده است، اما همیشه این گونه نیست که کتاب های کمک آموزشی به ضرر نظام آموزش تمام شود. ]
در واقع میتوان گفت که کتاب های کمک آموزشی همیشه تهدید نیستند و در مواردی فرصت هم به حساب میآیند و نکات خوبی دارند. بنابراین باید از دید مثبت هم نگاشته شوند. این در حالی است که هر سال شاهد هستیم دانشآموزان پس از قبولی در کنکور کتاب های کمک درسی را به کتابخانه مدارس میسپارند و بقیه را دور میریزند. از این رو باید نظارتها را در این حوزه بیشتر کنیم، چراکه انتشار بیوقفه کتاب های کمک درسی آن هم قبل از توزیع کتاب های اصلی در میان دانشآموزان ضربهزننده است و باید دست مافیا را از بازار آموزشی کوتاه کرد.
تبلیغات بیرویه کتاب های کمک آموزشی
عضو کمیسیون آموزش مجلس درباره تجارت بزرگ در حوزه کتاب های کمکآموزشی در گفتوگو با خبرنگار «آرمان» میگوید: این روزها شاهد افزایش چشمگیر تجارت آموزشی هستیم. این در حالی است که هنوز کتاب های درسی توزیع نشده ورود گسترده کتاب های کمک آموزشی و تبلیغات گسترده پیرامون آن وضعیت نگرانکنندهای دارد.
فاطمه سعیدی میافزاید: سوالی که مطرح میشود و لازم است به ویژه از سوی وزارت آموزش و پرورش به آن پاسخ داده شود این است که آیا موسسات آموزشی از محتوای کتاب های برای پایهها اطلاع دارند که پیش از توزیع اقدام به چاپ کتابهای کمک آموزشی کردهاند؟ در حالی که هم مجلس و هم دولت خواستار کنترل تبلیغات بیرویه هستند، اما صدا و سیما با رویکرد کسب درآمد بیشترین حجم آگهی بازرگانی خود را به این موسسات اختصاص میدهد.
او بیان میکند: صدا و سیما کمترین اهمیتی به وجه مخرب این آگهیها نمیدهد. عضو کمیسیون آموزش مجلس بیان میکند: تنها راهی که داریم مراجعه به هیات نظارت بر صدا و سیما است. به موازات آن تلاش خواهیم کرد از طریق ابزارهای قانونی که مجلس در اختیار دارد، جلوی این روند را بگیریم.
سعیدی میگوید: با توجه به همراهی دولت و مجلس در این زمینه امیدواریم بتوانیم اقدامی انجام دهیم که بازار مکاره این تجارت را کنترل کنیم.
رشد صدور مجوز ناشران ممنوع!
«وقتی کتاب های کمک آموزشی در کنار کتاب های درسی یا حتی زودتر از کتاب درسی بیرون میآیند؛ به این دلیل است که ناشران و انتشارات بزرگ با مسئولان تالیف کتاب درسی در ارتباط هستند. به گونهای که هنوز معلمان و دانشآموزان کتاب درسی را ندیدهاند، اما اصل کتاب درسی در دست ناشران است یا حداقل ناشران پیدیاف کتاب را از باندهایی دریافت میکنند که از روی آن کتاب های کمک آموزشی را مینویسند.»
این اظهارنظرات فروغ تیموریان، سرگروه جامعهشناسی اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران به «آرمان» است. او با ذکر مثالی میافزاید: کتاب های اصلی 20 شهریور در گیشههای توزیع قرار میگیرند و بلافاصله کتاب های کمک آموزشی ظرف 10 - 20 روز نوشته و با سرعت و عجله وارد بازار میشوند که پر از غلط هستند. آنچنان که بسیاری از این کتابها اصلا قابل استناد نیستند و تغذیه کافی برای معلمان و دانشآموزان ندارند.
بنابراین کاملا جنبه تجاری و سودآوری ناشر مدنظر است. تیموریان توضیح میدهد: طبیعتا باید جلوی تجارت کتاب های کمکآموزشی گرفته شود. آنچنان که باید نسخه اصلی کتاب در اختیار ناشران قرار نگیرد. او عنوان میکند: سال گذشته تعدادی از کتاب های کمکآموزشی سریع تالیف شدند، اما وقتی پیدیاف نهایی کتاب درسی بعد از وقفه 20 روزه تا یک ماه روی سایت دفتر تالیف و سایت چاپ و توزیع قرار گرفت، تازه ناشران با یک شوک مواجه شدند. آنها کتاب را براساس نسخه اولیه کتاب تالیف کردند و باید حدود 70، 50 یا 30 درصد کتاب مطابق با نسخه جدید عوض میشد. از این رو سریع کتابها را تغییر دادند و کتابی به بازار آمد که وقتی به آن نگاه میکردید یک قسمتهایی حذف شده بود.
او ادامه میدهد: اگر جلوی این کار توسط مسئولانی که در خط تالیف کتاب هستند یا سازمان تالیف و کتاب های درسی گرفته شود و اجازه داده نشود تحت هر شرایطی نسخههای کتاب ها به دست ناشران برسد، میتوان از بهوجود آمدن کتاب های کمک درسی جلوگیری کرد. تیموریان بیان میکند: متاسفانه کتاب های جدید به قدری مطالب از هم گسیخته، گنگ و نامفهوم دارند و طی دو-سه سال اخیر به حدی شتابزده، غیرکارشناسی و سریع چاپ شدند که واقعا تمام اصول یادگیری در آنها درج نشده و گاهی کتاب های کمک درسی میتوانند به معلمان کمک کنند.
او با ذکر مثالی میافزاید: معلمی رشته فیزیک خوانده و به او گفته میشود برو جامعهشناسی درس بده یا اکنون کتاب های جدید تفکر و سواد رسانهای، انسان و محیطزیست و... آمده و تدریس آن را به معلمان غیرمرتبط واگذار میکنند. طبیعتا معلمی که رشتهاش مرتبط نیست؛ از کتاب های کمک آموزشی استفاده میکند و از این کتاب های سوال و تمرین برمیدارد.
سرگروه جامعهشناسی اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران اظهار میکند: این در حالی است که کتاب های کمک آموزشی گران هستند و دانشآموزان باید بابت آن زیاد هزینه کنند. برای مثال دانشآموزان سال دوازدهم هزینه زیادی بابت آمدن به مدرسه و کلاسهای کنکور میدهند. آنگاه هر استادی کتاب کمک آموزشی خود را معرفی میکند و یکدفعه دانشآموزان با هزینههای بسیار مواجه میشوند.
تیموریان اضافه میکند: این در حالی است که گاهی معلمان وقت نکرده و کتاب های کمک آموزشی دست نخورده خمیر میشوند و در این میان با کلی ضایعات کاغذ مواجه میشویم، چون این کتابها گاهی از مهر خریداری میشوند و اگر هر یک از این کتابها صد مساله داشته باشند؛ به 20 تا 30 درصد آنها جواب داده میشوند و در نهایت سفید میمانند و دور ریخته میشوند. سرگروه جامعهشناسی اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران توضیح میدهد: باید یک همراهی باشد که مردم و معلمان احساس کنند که کتاب های کمکآموزشی نمیتواند کمک چندانی کند. از سوی دیگر، نباید این قدر مجوز انتشار کتاب های کمک آموزشی داده شود که ناشران با انواع و اقسام تبلیغات مردم را به سمت خود بکشانند.
مافیای کتاب های کمکدرسی با خلا آموزشی
سیستم نادرست آموزشی این مساله را در ذهن معلمان و دانشآموزان ایجاد میکند که کتاب های کمک آموزشی برای طرح سوال یا حل تمرین خوب هستند. اینجاست که ناشران بلافاصله با مولفان ارتباط برقرار میکنند و قبل از اینکه کتاب اصلی بیرون بیاید؛ زودتر یا موازی با آن کتاب های کمک درسی را منتشر میکنند. اشکال بعدی این است که کتاب های درسی کافی و جامع نیستند. از این رو معلمان و دانش آموزان به کتاب های کمک آموزشی نیاز پیدا میکنند. به دلیل همین است که ناشران به فکر ایجاد کتاب های کمک آموزشی میافتند. در واقع خلا کتاب های درسی باعث ایجاد مافیا و تجارت کتاب های کمک درسی شده است. آنچنان که چندی پیش علیرضا سلیمی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در واکنش به انتشار کتاب های کمک آموزشی پایه دوازدهم در حالی که هنوز کتاب های درسی این پایه توزیع نشدهاست، به ایلنا گفت: افرادی که از چاپ کتاب های پایه دوازدهم و چند و چون آن مطلع شدند، علمغیب که ندارند و رجالالغیب هم نیستند، قطعا ارتباطگیری میکنند. این ارتباط هم با افرادی است که در بخش کتاب های درسی اشتغال دارند، یعنی ممکن است افرادی که در بخش تدوین کتاب های درسی فعالیت میکنند، منافعی داشته باشند، در هر صورت وزارتخانه باید شفافسازی کند.
مولفان کتاب های درسی، نویسندگان کتاب های کمکآموزشی هستند
یک کارشناس آموزشی در این باره به «آرمان» میگوید: تجارت در حوزه کتاب های کمک آموزشی چیز جدیدی نیست. حداقل دو سه دههای است که ما با این مساله رو به رو هستیم. مهدی بهلولی میافزاید: بنده حتی میخواهم این نکته را اضافه کنم که برخی نویسندگان کتاب های درسی کتاب های کمک آموزشی را نیز مینویسند. حال سوال اینجاست که چگونه هنوز کتاب درسی به ویرایش نهایی نرسیده کتاب کمک درسی منتشر میشود؟ در حالی که تعدادی از معلمان باید نظر بدهند تا نسخه نهایی بیرون بیاید.
به نظر بنده آموزش و پرورش در این زمینه سهلانگاری میکند، یعنی آموزش و پرورش حداقل میتواند برای مولفان کتاب های درسی محدودیتهایی را ایجاد کند که با موسسات کتاب های کمک آموزشی همکاری مستقیم نداشته باشند یا حداقل بفهمند که کتاب های کمک آموزشی از کجا درز پیدا میکند.
این کارشناس آموزشی اظهار میکند: در واقع آموزش و پرورش سیاستگذاری نمیکند، بلکه برخی سیاستهای آموزشی از بیرون به آن تحمیل میشوند و آموزش را به این سمت و سو میکشانند. این در حالی است که تاکید بر فضای آموزش کمی به زیان آموزش و دانشآموزان است، اما چنین روندی همچنان ادامه دارد و ما تغییری در آن نمیبینیم.
روزنامه آرمان
جناب وزیر به شهرستان ساحلی خوش آمدید، در جراید و شبکه های مجازی نیز آمده بود که شعارهای زیبایی در دفاع از معلم توسط سخنرانان ایراد شد.
این را نیز می دانم کل آموزش و پرورش منطقه محروم کجور نیز بسیج شده بودند که در همایش و سخنرانی شما شرکت کنند.
دست مریزاد و خسته نباشید خدمت این عزیزان!
اما قبل از این که به سواحل زیبای نوشهر برسید شایسته بود بعد از مرزن آباد به منطقه ی کجور سر می زدید منطقه ای که زیردستان شما در استان کاملا آن را به فراموشی سپرده اند و متولیان آموزش و پرورش به واسطه پشت گرمی از استانی نشینان یکه تاز هستند.
وزیر محترم !
ای کاش به درد دل دانش آموزانی گوش می کردید که ترک تحصیل کرده اند، دانش آموزانی که بالاجبار در رشته ای ادامه تحصیل می دهند که هیچ رغبتی به تحصیل در آن ندارند !
میزان رضایتمندی همکاران خود از مسئولین آموزش و پرورش را می پرسیدید شاید با این عمل کمی از غرور کاذب بعضی ها کم می کردید.
وزیر محترم !
منطقه کجور دارای چندین مجتمع شبانه روزی بوده که گاها دانش آموزان با غذاهای حداقلی شب را به صبح می رسانند و اعتراض ما نیز تاکنون جایی نداشته چرا که مسئولین استانی این نهاد پنبه ای را در گوش خود چپانده اند که کمتر صدایی را نمی شنوند !
نگذارید دوباره بگویم که همکاران شما ماهیانه از سرمایه حداقلی آموزش و پرورش مبلغ قابل توجهی بابت کرایه رفت و برگشت ( مسیر ۷۰ کیلومتری ) پرداخت می کنند که در شهرهای برخوردار سکونت داشته باشند، این که زیر دستان شما هنوز به خود نیامده اند که مدیران پروازی را حذف و بومی گزینی داشته باشند خود جای بحث فراوانی دارد.
ای کاش درد دانش آموزان کجوری را از دهان آنان می شنیدید این که چه مسافت هایی را باید طی کنند تا بتوانند به محل تحصیل خود برسند در حالی که برای ایاب و ذهاب آنان هیچ تدبیری اندیشیده نشده در حالی که از قشر زیر خط فقر جامعه هستند ولی پرسنل اداره از سرویس آن چنانی استفاده می کنند !
انتظار می رود مسئولین شهرستان وضعیت دانش آموزان را خدمت شما ارائه داده باشند .
نیک می دانم مسئولین اداره، منطقه کجور را نزد شما مدینه فاضله قلمداد کرده اند که همه چیز بر وفق مراد دانش آموز است ولی دریغ از مرادی !
از دردهای ما بازنشستگان حرفی نمی زنم که همه را می دانید و برای درمان آن اقدامی نکرده اید و اینجا نیز شما پنبه در گوش خود فرو کرده اید .
فقط یادآور می شوم قولی که برای هیجده شهریور دادید عملی نشد شاید وقتی دیگر بتوانید وعده تان را برای بازنشسته های ۹۶ عملی کنید .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید