همیشه همه دنبال مکانی بودند که همه را در کنار هم جمع کنند اما پیدا نمی کردند تا اینکه اربعین رونق گرفت .
اربعین نوشتنی نیست بلکه رفتنی است.اربعین بانگ بیدار شوید است.اربعین درک حجم امانت ولایت است. اربعین یعنی پایان آب پایان مسیر نیست. اربعین پیاده کردن یک تئوری است.
توزیع و نشر شبهات جهت دار با انگیزه های مختلف بیش از پیش رو به گسترش است و پاسخ گویی مستدل به آنها یک وظیفه می باشد، هر شبهه ای پاسخی دارد و هرچه که یک شبهه کهنه شود شک ها را بیشتر می کند ،پس نباید گذاشت که شبهات بی پاسخ بمانند چون ممکن است که شک ها را کهنه کند.
مثلاً در این روزها شبهه وارد می کنند و می گویند که در روایت معروف و مشهور امام حسن عسکری(ع) که می فرماید:
( عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ : صَلَاةُ الْإِحْدَى والْخَمْسِينَ ، وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ ، وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ ، وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ ، وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ).
نشانههاي مؤمن پنج چيز است:
اوّل: نماز پنجاه و يك ركعت (واجب و نافله در طول شبانه روز).
دوّم: زيارة اربعين.
سوّم: انگشتر در دست راست نمودن.
چهارم: پيشاني بر خاك گذاردن.
پنجم: بلند گفتن بسم الله الرّحمن الرّحيم در نمازهاي جهريّه .
خلاصه شبهه این است که در این حدیث شریف منظور از دو کلمه (زِيَارَةُ الْأَرْبَعِين) در فقره دوم، رفتن به زیارت حضرت سيّد الشّهداء (ع) نیست بلکه مراد زیارت چهل تن از دوستان و عیادت از آنهاست چون اسمی از امام حسین (ع)در روایت نیست.
خلاصه پاسخ این است که می توانیم با انواع روش های علمی و استدلالی پاسخ دهیم که آنها عبارتند از: جواب عقلی ،قرآنی ، روایی ، منطقی، بلاغی، نقضی، نحوی، اصولی، فقهی، عرفانی، تاریخی،انتقادی وحلی که به دو صورت است یا تفصیلی و یا اجمالی و در اینجا به صورت دوم که کوتاه تر است جواب هایی ارائه می گردد:
جواب عقلی:
اولاً: درباره یک مسئله که همه به آن آگاه هستند عقل می گوید که ورود به جزئیات نباید بشود به این دلیل که العاقل یکفی الاشاره.
ثانیاً: در اینجا هیچ گونه منع عقیله موجود نیست.
ثالثاً: مطابق قاعده مورد اتفاق عقلی، عدل و انصاف و مقتضای آن (زِيَارَةُ الْأَرْبَعِين) یعنی زیارت امام حسین (ع)و نه زیارت چهل تن از دوستان
جواب قرآنی :
اگر قرار باشد که به زیارت دوستان برویم و بر فرض محال هم قبول کنیم ، بهترین دوستان ما اهل بیت(ع) هستند و آنها بر دیگران اولویت دارند که خدا از زبان پیامبر می فرماید که : (قُلْ لا اَسئَلکم عَلَیه اَجراً اِلا المَوَدَّهَ فِى الْقُربى)؛بگو: من هیچ گونه اجر و پاداشى از شما بر این دعوت درخواست نمى کنم جز دوست داشتن نزدیکانم.وحال که زیارت اربعین یکی از نشانه های دوست داشتن و اثبات زبانی و عملی و اظهار محبت است لذا به زیارت در اربعین باید رفت.
جواب روایی:
در حدیث معروف و مشهور از امام صادق (ع) موجود است که می فرمایند همه مخلوقات خداوند بر امام حسین(ع) چهل روز گریه کردند و از آنجا که انسان از مخلوقات دیگر جدا نیست که:(إِنَّ السَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَ إِنَّ الشَّمْسَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالْكُسُوفِ وَالْحُمْرَةِ وَ إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَانْتَثَرَتْ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَيْنِ (ع)…ما نیز مانند دیگر مخلوقات خدواند به اربعین که یک عدد و مفهوم مقدس هست نیز مرتبط هستیم.
جواب منطقی :
صغری:به زیارت دوستان رفتن امری حسن است که زیارت اشخاص دانی است.
کبری:به زیارت امام حسین(ع)رفتن امری احسن است که زیارت شخص عالی است.
نتیجه:از بدیهیات است که زیارت شخص احسن که عالی می باشد افضل و مقدم بر زیارت اشخاص حسن است که دانی هستند.
جواب بلاغی :
در روایت شریف فوق علامت های اختصاصی شیعیان با ایمان بیان شده است که همه معنوی هستند نه مادی یعنی اینکه عیادت دوستان که از طرف شما بیان می شود یک مسئله مادی است که در ادیان و دیگر فرقه ها و حتی غیر مسلمانان و آتئیست ها هم می توان دید اما زیارت اربعین حرکتی معنوی و مختص به شیعیان است البته اشکالی هم ندارد که دیگران به زیارت در اربعین بروند.
جواب نقضی :
نخست باید گفت : اگر شما بی دلیل محکم می گویید که مراد زیارت چهل مومن است دیگران هم می توانند این کار را انجام دهند و بگویند اصلاً منظور خواندن چهل بار زیارت عاشورا است یا اینکه زیارت یک دوست چهل بار پی در پی است یا اینکه زیارت اهل قبور در روز چهلم وفات است اما واضح است که منظور و مراد زیارت اربعین امام حسین (ع)است.
دوم می توان گفت: چرا زیارت و عیادت از مومنان را در چهل نفر حصر می کنید در حالی که در هیچ یک از منابع و متون دینی وارد نشده است و چنین نیست و شما از کجا و با استناد به کدام متن و سیره این را می گویید؟!
و سوم اینکه : یک سوال واضح پیش می آید که مگر تصریح شده است یا که اسمی از زیارت چهل دوست و عیادت از آنها در این حدیث شریف موجود است که شما این را می گویید که به عیادت چهل تن برویم؟!
جواب نحوی:
آنها که مقداری علم نحو و ادبیات عربی می دانند متوجه می شوند که الف و لام در کلمه (الْأَرْبَعِين) زینتی و زائده نیست که بتوان آن را پوشاند و نادیده گرفت و یا حذف کرد بلکه این الف و لام تاکیدی و عهدی است که باید دیده شود و چون میان شیعیان معهود بوده و هست که به زیارت اربعین مشرف شود تا از آثار دینی و دنیوی و اخروی آن بهره مند گردند که اسرار در آن نهفته شده است.
جواب اصولی:
با مراجعه به علم اصول متوجه می شویم که ظواهر کلام و از وضع لفظ (زِيَارَةُ الْأَرْبَعِين)تبادر فهمیده می شود، یعنی وقتی کسی این دو کلمه را می شنود ذهن او سبقت به عیادت چهل تن از دوستان خود نمی کند بلکه در اثر شنیدن این لفظ خاص ذهن شنونده ارتکاز و رهنمایی به زیارت امام حسین (ع) می کند.
جواب فقهی :
اجماع علمایی همچون علامه حلی و سید ابن طاووس و علامه مجلسی و شیخ مفید و شیخ قمی و شیخ بهایی و ملا محسن فیض کاشانی وابو ریحان بیرونی در آثار الباقیه عن القرون الخالیه و دیگران فقهای شیعه در کتب فقهی و اختصاص بابی به نام فضل زیاره الحسین فی الاربعین و العشرین من الصفر خود بر زیارت اربعین امام حسین(ع) تاکید فراوان داشتند و درباره این روایت و کلمه (الْأَرْبَعِين )هیچ کدام اسمی از زیارت و عیادت دوستان مومن هیچ نفرموده اند ومویدی هم که برای زیارت و پیاده رفتن به کربلا در این ایام هست که آن سیره و منش و رفتار خود علما است که همواره خودشان می رفتند و دیگران را به آن ترغیب می کردند پس ما از دری وارد می شویم که بزرگان از آن وارد شده اند.
جواب عرفانی:
به زیارت کسانی نمی رویم که آنها اولین اولویت ما هستند و ما آخرین اولویت آنها هستیم وچون فراق امام حسین(ع) برای ما ترس آور است اما در این روز ها فراق دیگران ما را باکی نیست پس به زیارت امام حسین (ع)می رویم.
اگرچه زیارت امام حسین(ع)سخت تر از زیارت های دیگر است و هزینه هایی و خطرهایی دارد اما چشم زیبا بین جز عشق نمی بیند و چشم عاشق جز زیبایی نمی بیند و پیاده رفتن در ایام اربعین یک ریاضت شرعی برای تقویت روح است و قلب قسی در برگشت از این سفر سلیم می شود.
جواب تاریخی:
اگر به صورت دقیق دوران زندگانی ائمه(ع) مخصوصاً امام حسن عسکری (ع)را مطالعه نماییم به این پی می بریم که دوران خفقان بود و همواره غاصبان جایگاه آن حضرات نمی گذاشتند که مردم به زیارت امام حسین (ع) بروند و اگر اهل بیت(ع)به صورت علنی شیعیان را به این مهم راهنمایی می کردند بیش از پیش مورد آزار قرار می گرفتند و هم کشته می شدند لذا از باب تقیه نام حضرت امام حسین(ع) در این روایت شریف فوق بیان نشده است.
جواب انتقادی:
چگونه در آمریکا و هنگ کنک و روسیه و فرانسه و لندن و دیگر کشور ها و شهرهای بزرگ و کوچک غیر اسلامی اگر اجتماعی چند هزار نفری برای یک نفر صورت بگیرد این همه رسانه ها به آن می پردازند اما این اجتماع میلیونی که پیر و جوان و زن و مرد و بچه که به اربعین می آیند که بزرگترین اجتماع بشری تشکیل دهند را بایکوت می کنند و هر ساله شبهات جدیدی را وارد می کنند تا که به خیال خود آن را کم رنگ کنند؟!
جواب حلی:
واما پاسخ حلی داده نمی شود به این دلیل روشن که برای همه دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) این یک مسئله کاملاً حل شده و فطری است و بجای آن چند کار انجام می دهیم :
اول اینکه: باید خدا را شکر کنیم که اجازه قدم گذاشتن در این مسیر را به ما داد است.
دوم اینکه: از او بخواهیم که همواره این مسیر باز باشد تا که تمرین استقامت کنیم و در این مسیر استمرار داشته باشیم تا روزی که تمدن اسلامی شکل بگیرد.
و سومین کار اینکه :درک کنیم که در این مسیر سراغ آن چه که او دوست ندارد نرویم بنابراین باید لبی شاکر و قدمی محکم و فکری استوار و قلبی مطمئن و اخلاص در خدمت داشته باشیم که دوام در این عمل را خداوند متعال به ما عنایت نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سلام آقای وزیر!
اخیرا خبر می رسد که تصمیم گرفته اید لطف بزرگی در حق ما معلمان بکنید و ساعات کاری ما را در ازای فوق العاده چندرغاز ویژه ای افزایش دهید!
آقای وزیر!
من معلم؛ هیچ افزایش فوق العاده ویژه ای از شما نمی خواهم فقط از شما می خواهم همه آنچه از حق من در سالیان دور و نزدیک سلب شده است را به من برگردانید. فقط این را بدانید آقای وزیر که اگر این بدعتی که شما بنا نهادید تثبیت شود(که به احتمال قوی در صورت اجرا ماندگار خواهد شد)؛ شما با این کار بزرگترین همه آن ظلمهایی که شمردم را در حق معلم خواهید کرد و نامتان و کارتان با قلمی سیاه در میان دفتر بی عدالتی ها و ستم هایی که در حق معلمان شده است؛ نگاشته خواهد شد
من هیچ تشکل صنفی ندارم چون این حق را از من سلب کرده اند.
هیچ اضافه کاری که حق مسلم سایر کارکنان دولت است را ندارم زیرا این حق را از من سلب کرده اند.
بیمه ی کارآمدی که سایر کارکنان دولت از آن بهره مندند را ندارم زیرا این حق را از من سلب کرده اند.
حق مرخصی یک ماه در سال، عیدانه ویژه، پاداش، کارانه و هزاران حق ویژه که حق مسلم بقیه کارکنان دولت است را ندارم زیرا این حقوق و ده ها حق دیگراز من دریغ شده است.
و از همه مهمتر شان و اعتباری که شایسته جایگاه و مقام معلم است را ندارم؛ زیرا این حق سالهاست که همه روزه از من سلب می شود.
آقای وزیر!
بگذارید داستانی روزمره از زبان مشترک همه معلمان، برایتان تعریف کنم؛
اخیر با اقوام که اکثرا کارمند دولت و یا بخش خصوصی هستند در جایی جمع بودیم، همه از فیشهای حقوقی و درآمد سالانه و برنامه هایشان برای آینده فرزندانشان می گفتند. متاسفانه باید بگویم با وجود اینکه من و همسرم به لحاظ سابقه و تحصیلات از همه بالاتر بودیم ولیکن مجموع درآمد دو نفرمان که معلم هستیم گاه کمتر از نصف درآمد کارمندان سازمانهای دیگر با سابقه و تحصیلات کمتر بود.
آقای وزیر!
من و همسرم شرممان شد که از حقوق مان و برنامه مان برای آینده فرزندانمان بگوییم و به نوعی طفره رفتیم؛ چون واقعا پشتوانه و برنامه ای برای آینده نداریم. البته این شرم برای ما تازگی نداشت، ما همه جا این شرم را تجربه می کنیم؛ وقتی خرید می کنیم؛ وقتی مهمانی می دهیم؛ وقتی نمی توانیم نیازهای فرزندانمان را برآورده کنیم؛ وقتی نمی توانیم اقساط خانه و ماشین را تامین کنیم؛ وقتی می بینیم همکارانمان راننده سرویس مدرسه شده اند و یا بوفه مدرسه را اداره می کنند یا در آژانس کار می کنند و...وقتی می بینیم دانش آموزان مان در فقر و ناامیدی غوطه ورند و توان نجاتشان را نداریم؛ وقتی روزانه بارها مجبور می شویم دروغها و تضادهای کتب درسی را به خورد دانش آموزان بدهیم و از چشمهایشان تمام سوالات بی پاسخ را بخوانیم ... این شرم جزئی لاینفک از زندگی ما شده است.
آقای وزیر!
سرتان را درد نیاورم !
می دانم مسئولیت تان سنگین است و فرصت شنیدن داستان های پیش و پا افتاده ما معلمان را ندارید؛ ما معلمانی که در پیروزی انقلاب در صف اول بودیم؛ در زمان جنگ در صف اول بودیم و دو ساعت تدریس اضافه را برعهده گرفتیم تا از دولت حمایت کنیم (و با وجودی که سالهاست جنگ تمام شده هنوز آن دوساعت بر دوشمان است)؛ ما که در زمان انتخابات همواره در صف اولیم (و بماند که به دلیل همین حمایت ها که از دولت کردیم چه شماتت ها که از جانب کارمندان سایر سازمانها و مردم نمی شنویم...).
آقای وزیر!
گفته می شود که معلم کم کار می کند ( نیمه وقت و یا پاره وقت است ) برای همین دستمزدش پایین است!
خواهش می کنم سری به سایر ادارات دولتی بزنید و مقایسه کنید حجم کارمفید و سختی کارشان را با کار نفسگیر معلمان...
بد نیست بدانید که در چند سال اخیر در استان مان به لطف مسئولین با اجرای طرح پنجاه دقیقه ای عملا هفت ساعت حضورمان در مدرسه شش ساعت محاسبه می شود و...
و در نهایت آقای وزیر!
گویا شما از حقوق پایمال شده معلمان باخبر شده اید و تصمیم گرفته اید به عنوان مدیر و مسئول این بزرگترین و مهمترین وزارتخانه دولت، افزایشی در فوق العاده ویژه، به معلمان اختصاص دهید تا هم مشکلات معلم و آموزش و پرورش را حل کنید! و هم مشکلات بقیه کارکنان دولت که همیشه از کم کاری معلمان گله مندند و نالان از حجم زیاد و سختی فراوان کارشان در مقابل کار سخیف معلمان!
البته گاه شنیده می شود که دولت برای جبران کمبود نیروی انسانی چنین طرحی ریخته و معلمان به خاطر نیاز مالی مجبورند به آن تن بدهند؛ ولی مسلما شما این ادعا را نمی پسندید و فرموده اید که برای گسترش سفره معلم! این طرح را ارائه داده اید. ( این جا ) قضاوتش را می گذاریم به دوش زمان و عاقلان زمان!
فقط این را بدانید آقای وزیر که اگر این بدعتی که شما بنا نهادید تثبیت شود(که به احتمال قوی در صورت اجرا ماندگار خواهد شد)؛ شما با این کار بزرگترین همه آن ظلمهایی که شمردم را در حق معلم خواهید کرد و نامتان و کارتان با قلمی سیاه در میان دفتر بی عدالتی ها و ستم هایی که در حق معلمان شده است؛ نگاشته خواهد شد.
امیدوارم این بدی را در حق خودتان روا ندانید!
ما که دیگر از عدالت دولتمردان ناامید شده ایم پناه می بریم به عدالت الهی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با هم نیم نگاهی بیفکنیم به درد دیرینه دانش آموزان نشسته در ردیف آخر کلاس که از گذشتۀ دور و برگرفته از سالن سینما یا تئاتر و اُپرا به لُژنشین معروفند. البته در چنین محافلی اصولا مهمانان ویژه و یا برجسته در این جایگاه قرار می گیرند اما در کلاس درس استفاده از این واژه به همراهی کلماتی نازیبا چون تنبل و.... معنای واقعی واژه را مخدوش نموده و همسنگ مفاهیمی نازیبا ساخته است . لذا حداقل برخی از دانش آموزان از کاربرد چندین بار آن توسط معلم و یا مدیر و معاون و..... در کلاس درس ناخشنودند. هر چند در برخی از کلاسها برای به دور ماندن از این برچسب ، دانش آموزان یک ردیف جلوتر می نشینند و به ته کلاس نمی چسبند اما باز ردیف آخرند .
دو نکته :
1 ) هر کلاسی سه تا شش ردیف صندلی به اندازه وسعت کلاس و تعداد دانش آموزان دارد که نهایتا باید تک تک دانش آموزان بر روی یکی از آنها بنشینند.
2 ) امروزه همانند گذشته دور نیست که معاون مدرسه به هر کلاسی سر بزند و دانش آموزان را به ردیف کند تا بر اساس قد ، آنها را در ردیف های مختلف بنشاند. که یادش به خیر برخی به عمد قد خود را کوچک می کردند که ردیف آخر ننشینند . در دوره متوسطه چنین است. بعدها اگر کسی قدش مزاحم ردیف های بعدی باشد به معلم می گوید حداقل در کلاس درس خودش و یا با گزارش به معاون می خواهد تا جایش عوض شود. یعنی قد بلند بودن و ناچارا در ردیف آخر نشستن آنان، در بیشتر موارد ناخواسته است.
اما نکته حساس و مهم برخورد معلمان و معاونان و دبیر پرورشی و مشاور و گاه حتی مدیر یا سخنران مهمان در کلاس با این دانش آموزان است.تحقیر، اهانت ، تمسخر از جمله رفتارهایی است که برخی با چنین دانش آموزان می نمایند.
گاه واقعا دانش آموزانی درس خوان و مؤدب نیز به دلیل بلندی قد در ردیف آخر کلاس می نشینند اما گفته های ما شامل همۀ آنان می گردد. وجود دانش آموز در چنین شرایطی در هر دو وضعیت با تربیت عالی یا ضعیف ، منقبض شده و پر از خشم و نفرت می گردد .
گاه برخی مقصر یا بی گناه از خود دفاع ناجور هم می کنند که این هم عکس العمل معلم یا .... را تأیید می کند، اما ما نباید شرایط را به این حد غیرقابل کنترل برسانیم. تحقیر، اهانت و تمسخر برای هیچ دانش آموزی خوشایند و قابل تحمل نیست و چنین رفتارهایی ناخوشایند ، فقط بر دانش آموزان ردیف آخر اطلاق نمی گردد بلکه بر روح و روان تمامی دانش آموزان یک کلاس اثرات سوء و تخریبی می گذارد.
می توان با برخوردی ملایم ، به اهمیت سکوت و آرامش در کلاس درس اشاره کرد و همه را به همکاری و حس مسئولیت پذیری در این خصوص دعوت کرد. هر چند می دانم که همکاران مرد ایراد خواهند گرفت دانش آموزان مدارس پسرانه چنین است و چنان ....
اما مدیریت کلاس از مهمترین وظایف یک معلم است ، چگونگی و ماهیت کلاس داری از خلاقیت و هنر معلم محسوب می شود. نقل است دکتر غلامحسن صدیقی بنیانگذار جامعهشناسی در ایران که به پدر جامعه شناسی ایران نیز مشهورند وقتی وارد کلاس می شدند اصلا کلامی نمی گفتند و با سکوت و نگاه نافذخود آن قدر می ایستادند تا دانشجویان خود، شرمنده و ساکت می شدند و سپس ایشان شروع به تدریس می کردند. شاید بگوئید دانشگاه و مدرسه متفاوت است اما نیک می دانیم که شیطنت یا شلوغی از خاصیت کلاس و صندلی است ، لابد کلاس های ضمن خدمت و امتحاناتی که همگی داده ایم را فراموش نکرده ایم ! ما هم با وجود معلم بودن در این مواقع شلوغی کرده ایم آن هم در تمامی ردیف ها و نه فقط در ردیف آخر کلاس.
با برچسب هایی چون تنبل ، بی تربیت ، لُژنشین و..... موجب تثبیت شلوغی و گستاخی و پُررویی چنین دانش آموزان می شویم و آنان یک عمر از ماجراهایی که متحمل شده اند یا آنها را خلق کرده اند ، سخن خواهند گفت اما هیچ کدام از این رفتارها در راستای اهداف تعلیم و تربیت پنهان یا آشکار ما اولیای مدارس خصوصا معلمان نیست .
بیائید دقت کنیم که در ضمیر ناخودآگاه یا شخصیت فردی و اجتماعی چنین دانش آموزانی چه چیزهایی اعم از مخرب و یا سازنده ترسیم می سازیم و آنان را چگونه تحویل جامعه می دهیم ! خیلی از برچسب ها به سادگی پاک نمی شوند، نیک می دانید که روی کالاها هم چنین است ، برچسب برخی از کالاهای جدید ابتیاع شده به راحتی و برخی به سختی کَنده می شود.
معلم باید دانش آموزان خود را دوست بدارد تا آنان را جای فرزند خود گذاشته و با تمامی وجود به آنها محبت کند همان انتظاری که او هم از دانش آموزانش دارد ، چون تعامل اجتماعی معلم و دانش آموز از نوع چهره به چهره و رودرروی و صمیمی است لذا انتظارات نیز متقابل و مشابه است.
بیائید فقط قدری حواسمان جمع باشد و غافل از احوال خویشتن نباشیم. مجموع دانش آموزان کلاس امانات دستان ما هستند پس امانتداران متعهدی باشیم.
بیائید فقط قدری در این خصوص بی هیچ تعصب یا پیشداوری بیندیشیم. دانش آموز ردیف اول و آخر تفاوتی با یکدیگر ندارند ، نوع رفتار ما با آنان به واکنش و جنب و جوش دانش آموزان جهت و معنا می دهد. از محبت ، خارها گل شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
علی الهیار ترکمن معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی آموزش و پرورش درباره اجرای طرح معلم تمام وقت و بررسی نقاط ضعف و قوت آن اظهار کرد: در شرایط فعلی هر برنامهای که در آموزش و پرورش تهیه میشود؛ واکنشهای منفی درفضای مجازی به دنبال دارد بر همین اساس برای طرح معلم تمام وقت هم این موضوع صدق میکند و آن را طرحی انحرافی عنوان کردهاند.
وی ادامه داد: سوال من اینجاست که چرا باید وزیری که از مجلس بالاترین رأی اعتماد را گرفته است طرح انحرافی را تهیه کند و در ۲ شورای توسعه مدیریت و حقوق و دستمزد آن را مطرح کند که نمایندگان تمام دستگاههای اجرایی در این شوراها حضور دارند.
الهیار ترکمن اظهار کرد: اکنون شرایط به گونهای است که کارشناس معمولی در فضای مجازی انحرافی بودن این طرح را تشخیص میدهد در حالی که نمایندگان دستگاههای اجرایی که شاکله دولت را تشکیل میدهند چنین نگاهی ندارند.
مسموم کردن جامعه فرهنگیان به نفع هیچ کس نیست
معاون توسعه، مدیریت و پشتیبانی آموزش و پرورش با اشاره به اینکه مسموم کردن جامعه فرهنگیان به نفع هیچ کس نیست، تصریح کرد: همه دغدغه ما باید به سمت معلم باشد تا بتوانیم در کنار مهیا کردن شرایط مناسب تدریس آرامش فکری را برای آنها تأمین کنیم اگر ادعای مدافع معلم بودن را داریم، نباید ذهن او را مغشوش کنیم.
وی با تأکید بر اینکه طرح معلم تمام وقت کاملا اختیاری و داوطلبانه است درباره تغییر در میزان دریافتی معلم گفت: در طرح اولیه ۲۵ درصد حق شغل و شاغل برای معلم تمام وقت در نظر گرفته شده بود، اما بعد از آن در شورای توسعه و مدیریت این موضوع را به ۱۸ درصد فوقالعاده ویژه تبدیل کردیم که میزان دریافتی بر اساس این طرح جدید بیش از طرح قبلی خواهد بود.
الهیار ترکمن بیان کرد: فوق العاده ویژه مبلغ بیشتر و امتیاز بالاتری را برای معلم در پی خواهد داشت و جدولی در حال تهیه است که در همین روزها و اوایل آبان ماه به استانها ابلاغ میشود؛ هر فرهنگی میتواند با مراجعه به این جدول از میزان دریافتی خود براساس فوقالعاده ویژه مطلع شود که این جدول پیوست بخشنامه معلم تمام وقت ارسال خواهد شد. ( باشگاه خبرنگاران جوان )
پایان پیام/
وَ دو))
این کلماتِ کال و ناکامی که تو به چشم خود می چینی؛ چیزی که من درسر می پزم و به دست می کارم؛ نیست! و آنهایی که من نمی نویسم و نمی خواهم و نمی توانم که بنویسم؛ درست، همانی ست که تو باید بخوانی و نمی خوانی! اینک اما، پاره ای از این همه ای را که من از خود، نمی توانم بنویسم؛ تو بخواه تا بخوانی
که تنها، خواستن توست که توانستن است:
اشکهایِ شکسته، بغضهایِ جاری، شکایتهای خوش بَر و رو، دردِ دلهای نگفته، لبخندهایِ نشکفته، سکوتهایِ شنیده، مهربانی هایِ پوشیده و محافظه کار، زخم هایِ باز، لبهای پینه بسته، رازهای ِ رو شده، خیالهایِ خامْسوخته، عقده هایِ منتظر...
اینها گوشه ای از سخنانی اند که من نمی توانم بنویسم تا تو بخواهی بازبخوانی اش.
هم آنچنان که تو با نگرانی هایِ بی آغازت، مهربانی هایِ نکرده ات، انتظار ِ ازدست گریخته ات، سرسپردگی ِ بلاتکلیفت، وفاداری ِ وارونه و دلهره دارت، عشق بازی های ِ مشروطت، خودخواهی هایِ ناخودآگاهت،...
تو با اینها ، وجودی آنچنان غریب ازخود برساخته ای که رازت را به سرّ آفرینش، گره می زند و کیش و اندیشه ی مرا مات می کند.
آفرینش که آفریده شد؛ نه آغاز و انجامش معلوم شد، نه دست و دیده و دانشی به آن راه بُرد، نه به رستاخیز ِ یکباره ای ختم شد! تو هم مثل او یا او مثل تو:عجیب/ناپیدا/ معلق/بلاتکلیف/مشغله برانگیز و محتوم...به قلبم قول داده بودم و ... قرار نبود تا بنویسم!
آخر چقدر نوشته! چقدر نانوشته! چقدر نوشتیم! و چه هاکه هنوز تا همچنان ها نتوانیم نوشت...در میان ِ نوشتن، به این گمان ِ گُنگ افتادم که گویا آرام گرفتم. همین که حالم را بازمی نگرم؛ بازمی گِریم!
آرامش ِ توُتهی ام از دست رفت و دوباره رنجپاره ای، دردمندانه به دورم پیچید. و هزارباره دریافتم این کشفِ کهنه را که نوشته و نوشتن، در اینجایی که منم؛ حتا تسکین ِموقتی هم نیست.
من اگر درمیان آن همه متن، درد را کمتر احساس می کردم این نه به آن خاطر بود که دردی درمان می شد بلکه غم از قلبم به قلم، تغییرِ حالت می داد و تبدیلِ موقعیت می یافت.
از این عضوم به آن عضو می کوچید و می پَراکَند! از مغزم به انگشتانم، از خاطرم به چشمانم، از دلم به پوستم، از اینجا به آنجا و ازآنگاه به اینگاه...همین!
به خود می خندم و خودم را و نوشتن را رها می کنم!
جز آنچه هستم؛ نمی توانم باشم [و نمی خوهم]. من "عاشقم": دردمند و خیالپرداز، شیفته و آشفته، صبور و شکور، خسته و امیدوار، آگاه و رنجور،... و تو"معشوقی": دور دست ترین دوستِ دست یافتنیِ من! شیطنت خیزترینِ غمِ شکوهمندم...شبیه ترین معنی به رنج ها و شادی های بی سر و تهم!
[اما]راستش را بگو
دوباره دور از من چه کرده ای
که دلم این نزدیکی ها نیست!؟
مرا نزدیکتر کن از آنچه هستی_نه از آنچه هستم_...
که من پیش و پشت تو ،هیچ هم نمی توانم بود ؛ اگر نخواهی! ویران ویران از هم می پَراکنم ؛ اگر پُر و آکنده ام نکنی. این روزها تا آفتاب ِ کدام آسمان ِ دوری بالا رفته ای که از من برمی تابی و اندک پرتوی هم نمی تابی؟! تیک تاکِ ناکوکِ قلبِ مرا مگر نمی شنوی که بی تو نوای مرگ می نوازد و مُرده مرده می تپد.مَفصل ِ استخوانهایم را از "خستگی" ساخته اند.تاروپودِ پوستم را از "پارگی و پوسیدگی" بافته اند.
آنگاه تمامت ِ نابه اندامم را با وصله پینه های ِ "آتش و خاک"، به هم پیوند زدند. این است پای و پی ِ آفرینشِ موجودی به نامِ "من" که تو به تماشایش دمی بازنمی ایستی تا بنشینی و کمی غمی بنشانی تامگر دوباره بازایستم .
قصر ِ گِل اندودِ دیگران، با آن سایه بامِ سنگی ِ دیوارش هرلحظه درحال ِ آوار، بر من ِ افتاده است!
"تو" اگر باشی؛ "عشقت_عشقم"، شوکران ِ شبهایمان را سُقراط گونه سَر می کشد. و هیچ گزند و آسیبی هم نصیب نمی بریم.چه آسیبی! وقتی که تاریخِ زندگی ِ تنِ تو با یاد و نامِ جانِ من، تکرار می شود.
و این همان "عمرِ مکرر"بُردن است.در همین روزهایِ حاضر و غایب، دعایی که بهانه ی دست ِ دور و دامنِ نزدیکِ تو و من است؛ چنین بر لبهای ِشبآویخته ام روان است که:
( ای خدای ِ خودآیینِ من! حلولِ آینه را در کالبد ِتاریک و حُفره ناکِ چشمهایی که پیش ازاین نبوده اند؛ "مبارکبادی" بگو!
"شاباشی" پیشکش کن! "گشایش" را مژدگانی بده!
و بر بالینِ اخته یِ رَحِم هایِ غُربت بار، "نوزایی ِ بلندِ مادرانه ات" را بیار و ببار!
قابِل بدان و قابله یِ مان باش...
خوشا خشمی که تو بر من می گیری! حبّذا فخر، که از کنارِ من بی تفاوت نمی گذری! همین بس است مرا صحبتِ صغیر و کبیر که گاه کیسه ای می بُری و کاسه ام می شکنی و بامن ، نه چنانی که با خلق جهانی!...
با اینهمه، ای راز پررورنده ی نازنینم! درحق من لبت این حکم که می فرماید، سخت خوب است ؛ ولیکن قَدَری بهتر از این! ناصحم گفت که (جز "غم" چه هنر دارد "عشق"؟!)
برو! ای خواجه ی ِ عاقل! هنری، بهتر از این؟!"کلکِ حافظ"، شکرین میوه نباتی ست؛ بچین!
که در این باغ نبین .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تشکل ها/
هنوز 24 ساعت از انتشار گزارش صدای معلم با عنوان :
" صدای معلم گزارش می دهد : آیا واقعا زور وزیر آموزش و پرورش به مافیای کنکور نمی رسد ؟!
مبارزه با مافیای کنکور و آموزش با طعم سفرهای تفریحی و... ؟! " ( این جا ) نمی گذرد که سیدمحمد بطحایی در نشست امروز خود با کانون تربیت اسلامی دوباره شعار مبارزه با مافیای کنکور و آزمون و... می دهد .
در بخشی از گزارش صدای معلم آمده است :
" « سیدمحمد بطحایی » در 11 تیرماه سال جاری توافق نامه ای را با اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان در زمینه کنکور منعقد می کند .
جالب است که اتحادیه های انجمن های اسلامی دانش آموزان قراردادی را نیز با موسسه " مرات " در این زمینه منعقد کرده است .
بنا بر اظهار نظر صریح وزیر آموزش و پرورش ، این وزارتخانه از این موسسات 5 درصد بایت فعالیت هایشان در مدارس اخذ می کند .
یکشنبه 29 مهر 97 مدیرکل آموزش پرورش شهر تهران به اتفاق کلیه روسای مناطق و مشاورین به میزبانی یکی از موسسات معروف کنکور سفر یک روزه تهران تا کاشان را اجرا نمودند.
« صدای معلم » در این زمینه از مسعود ثقفی رئیس روابط عمومی شهر تهران توضیح خواست اما ایشان در مورد این موضوع اظهار بی اطلاعی می کند .
یکی از مسئولان واحد بازرگانی موسسه گاج به صدای معلم می گوید که این موسسه میزان مدیران آموزش و پرورش در هفته گلاب گیری کاشان در اردیبهشت ماه سال جاری بوده است .... "
هنوز وزارت آموزش و پرورش و به ویژه مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به این خبر واکنشی نشان نداده است .
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش انتظار دارد تا مطابق گفته های امروز خود با معلمان و جامعه آموزش و پرورش صادق بوده و اقدام جدی برای مبارزه با تزویر و دورویی در ستاد وزارت آموزش و پرورش را در دستور کار خویش قرار دهد .
آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش و آقای الهیار ترکمن معاون متوسطه به توصیه سازمان برنامه ،در صدد اجرای طرحی به نام " معلم تمام وقت" هستند. در فاز اول این طرح ساعت کار معلمان به 30 و در فاز دوم به 36 ساعت افزایش می یابد. این طرح قبل از هرچیز حاوی یک پیش فرض غلط است و آن اینکه گویا در حال حاضر که معلمان 24 تا 25 ساعت در هفته کار می کنند " تمام وقت " نیستند و کار معلمی کاری "نیمه وقت "یا "پاره وقت" است.
آقای بطحایی و الهیار از کارشناسان پژوهشگاه سوال کنند که چرا ساعت تدریس معلم در هفته 24 ساعت تعیین شده است؟
حتی اگر از جنبه رفاهی نگاه کنیم افزایش حقوق معلم به اصطلاح تمام وقت هر مبلغ و هر درصدی باشد بعد از دو سه سال در فیش حقوقی مستهلک می شود، اما 30 ساعت یا 36 ساعت تدریس هفتگی به عنوان ساعات کار گردن معلم می افتد و کم کم برای همه اجباری می شود.
در حال حاضر طبق قانون دبیر با 24 ساعت و معلم ابتدایی با 25 ساعت معلم "تمام وقت" محسوب می شوند. پس عنوان معلم تمام وقت با 30 یا 36 ساعت کار در هفته عنوانی جعلی است که می خواهند آن را جا بیاندازند. ظاهرا معیار جدید برای تعیین ساعت کار معلم ، معیار کارمندی یعنی 40 ساعت در هفته است. آقای بطحایی و الهیار در حال جا انداختن این بحث هستند که معلمی در حال حاضر شغلی نیمه وقت است و اگر معلمان خواهان حقوق برابر با کارمندان هستند باید نهایتا 36 ساعت در هفته کار کنند.
مبنای این بحث غلط است چون کار آموزشی و کار کارمندی از یک جنس نیستند. البته اگر وزارتخانه شرایطی فراهم کند که معلمان برای کارهای مطالعاتی و پژوهشی و ارتباط با اولیا و دانش آموزان 36 ساعت در مدرسه حضور داشته باشند قابل قبول است به شرط آنکه ساعت حضور معلم در کلاس تغییر نکند و شرایط مناسبی برای این حضور در حد یک صندلی و میز و کمد فراهم شود.
تبدیل معلم به ماشین تدریس و ضبط صوت آموزشی با بحث کیفیت بخشی آموزش تناقض دارد و به زیان دانش آموزان است.
طرح معلم تمام وقت که در سازمان مدیریت پرورده شده ، طرحی برای صرفه جویی در هزینه ها و جبران کمبود دبیر در حال و آینده است. اما مدیران آموزش و پرورش ناصادقانه آن را به عنوان طرح رفاهی برای معلمان معرفی می کنند.
حتی اگر از جنبه رفاهی نگاه کنیم افزایش حقوق معلم به اصطلاح تمام وقت هر مبلغ و هر درصدی باشد بعد از دو سه سال در فیش حقوقی مستهلک می شود، اما 30 ساعت یا 36 ساعت تدریس هفتگی به عنوان ساعات کار گردن معلم می افتد و کم کم برای همه اجباری می شود.
این طرح با تمام شعارهای وزیر در مورد مدرسه با نشاط و آموزش مهارتهای زندگی به جای تدریس خشک و خالی و.... و حقوق آموزشی دانش آموز هم در تناقض است.
مبنای این طرح فریب معلم و کاهش کیفیت آموزش است. هر معلمی که وارد این طرح شود به طور ضمنی پذیرفته است که معلم با 24 ساعت کار در هفته معلم "نیمه وقت" است و این حرف که معلمان چون کمتر از کارمندان کار می کنند پس حقوقشان هم باید کمتر باشد را تایید می کند.
با قبول این استدلال حقوق معلمان زمانی با کارمندان برابر می شود که 7 روز هفته و روزی 6 ساعت کارکنند!
کانال تلگرامی