گروه اخبار/
وزیر آموزش و پرورش اخیرا اعلام کرده است نسخه نهایی لایحه رتبه بندی معلمان به هیات دولت ارسال شده است . با این حال متن کامل این نسخه در اختیار افکار عمومی جهت نقد و بررسی قرار نگرفته است .
حاجی بابایی در گفت و گوی خود با خبرگزاری خانه ملت در حالی 4 رتبه را برای معلمان برشمرده است که معاون دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش در جدیدترین اظهار نظر آن را به 5 رتبه تقسیم کرده است .
همچنین شیوه رتبه بندی و نیز میزان افزایش حقوق معلمان ناشی از رتبه بندی با آن چه « عابدینی » گفته است تفاوت های قابل ملاحظه ای دارد .
« مدیر صدای معلم » در گفت و گو با روزنامه همشهری نظر خود را در مورد این لایحه بیان کرده است . ( این جا )
گروه رسانه/
چندی پیش یادداشتی با عنوان :
" نخست این که نهادهای تربیت رسمی مانند مدرسه و دانشگاه و نهادهای غیر رسمی مانند خانواده از تربیت ما غافل بوده اند. دوم روش های تربیتی ما تلقینی، مزورانه و اشتباه بوده است "
بدون شک ما ایرانی ها به خوبی تربیت نشده ایم! به قلم دکتر مصطفی قادری؛ پژوهشگر تعلیم و تربیت - دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی " در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا )
« مینو امامی » نقدی بر این یادداشت نگاشته است .
«نظام رتبهبندی معلمان» از آن طرحهایی است که اواسط دهه 80 در آموزش و پرورش، دولت و مجلس عنوان شد، اما همچنان به سر منزل مقصود نرسیده و در پیچ و خم سلیقه وزیران، کمبود اعتبار و بودجه، نبود زیرساخت و... ابتر مانده است؛ طرح پر کش و قوسی که حتی صدای نمایندگان مجلس را هم در آورد و نزدیک بود هفته گذشته پای وزیر آموزش و پرورش را به میز استیضاح مجلس بکشاند. اما حالا به گفته وزیر آموزش و پرورش نسخه نهایی آن به دولت رفته که درصورت تصویب برای بررسیهای نهایی و تأمین اعتبار به مجلس برود؛ «بعد از تصویب این لایحه در دولت، تأیید آن در مجلس و تأمین منابع اعتباریاش، آن را در آموزش و پرورش اجرا خواهیم کرد.»
آن طور که مسئولان فعلی آموزش و پرورش میگویند طرح فعلی که در شورایعالی این وزارتخانه تدوین و تصویب شده با طرح قبلی که در دوره حاجیبابایی و فانی طراحی شده، تفاوت دارد و در قالب جدیدی ارائه شده است. سالهاست که این موضوع در آموزش و پرورش مطرح میشود اما بهدلیل عدم تأمین منابع مالی، نبود زیرساختها و از همه مهمتر نبود اراده و انگیزه لازم در دولت و آموزش و پرورش اجرایی نمیشود
احمد عابدینی، معاون دبیرکل شورایعالی آموزش و پرورش که یکی از طراحان نظام رتبهبندی معلمان است، درباره جزئیات آن گفت: «برای این طرح مطالعات تطبیقی از 40 کشور دنیا انجام شده و سازوکار اجرای طرح در کشورهای مختلف، تدوین ملاکها، شاخصها، نظام مالی و پاداش مورد توجه قرار گرفته است؛ همچنین تجربیات پیشین خودمان را هم مرور کردیم و برای اعتباربخشی از صاحبنظران در سراسر کشور نظرخواهی شد.»
جزئیات آخرین طرح نظام رتبهبندی معلمان
عابدینی در توضیح شاخصهای جدید رتبهبندی معلمان گفت: برای تعیین شاخصها 400 ملاک اولیه مورد توجه قرار گرفت و در نهایت 12ملاک اصلی برای رتبهبندی معلمان درنظر گرفتیم و عمدتا تأکید بر این بود که صلاحیتهای کسبشدنی را مورد توجه قرار دهیم. وی با بیان اینکه شاخصها بهگونهای در نظر گرفته شدهاند که افراد امکان دستیابی به آن را داشته باشند نه اینکه ویژگیهای شخصیتی آنها را مورد توجه قرار دهیم، اظهار داشت: علاوه بر شاخصهای درنظر گرفته شده، آزمونی سراسری برای سنجش صلاحیتهای علمی و حرفهای در نظر گرفته شده است.
معاون دبیرکل شورایعالی آموزش و پرورش، نگارش مقاله، خلاقیت و نوآوری در روش تدریس را نیز در نظام جدید رتبهبندی حائز اهمیت دانست و گفت: در طرح رتبهبندی معلمان، افراد در ۵ رتبه طبقهبندی میشوند و این موضوع هر ۵ سال یکبار اتفاق میافتد و ترفیع از یک رتبه به رتبه بالاتر صرفا در همین بازه زمانی میسر است؛ البته در شرایط خاص استثنائاتی ممکن است قائل شویم.
از معلم پایه تا معلم راهبر
عابدینی به تشریح رتبهها و عناوین طرح اشاره کرد: رتبه 5 با نام «معلم پایه»، رتبه 4 «معلم مربی»، رتبه 3 «معلم حرفهای»، رتبه 2«معلم سرآمد» و رتبه یک «معلم راهبر» است. معاون دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش ادامه داد: معلمان پس از دستیابی به هر کدام از این رتبهها، ضریبی برای افزایش حقوق را کسب میکنند که برای این منظور 2 مدل پیشنهاد دادهایم؛ مدل اول با تأثیر ضریب افزایش حقوق در اعدادی مشخص برای هر رتبه است و مدل دیگر اعمال ضرایب نیم تا 3درصدی در حق شغل و شاغل برای هر رتبه است. یکی از نکات مورد ابهام طرح نظام رتبهبندی معلمان، اعتبار و بودجه آن است؛ موضوعی که باعث شد فاز نخست طرح رتبهبندی معلمان که در سال 1394اجرا شد با مشکل مواجه شود. عابدینی این دغدغه را مهم توصیف کرد و گفت: یکی از دلایل اینکه اصرار داشتیم این طرح به دولت و پس از آن به مجلس برود، موضوع اعتبارات است، چرا که آموزش و پرورش خود نمیتواند ردیف اعتباری برای خودش تأمین کند.
نظر معلمان درباره طرح رتبهبندی جدیدشان
اما معلمان بهعنوان کسانی که ذینفع این طرح هستند هم نظرات خاص و متفاوتی در اینباره دارند. برخی از آنها معتقدند که در درجه اول آماده نبودن زیرساختها از یک سو و جمعیت بالای معلمان از سوی دیگر مانع از اجرای دقیق و بهینه این طرح میشود.
علی پورسلیمان، معلم و فعال رسانه ای که بیش از 20 سال سابقه کار در آموزش و پرورش دارد، درباره طرح جدید رتبهبندی معلمان گفت: سالهاست که این موضوع در آموزش و پرورش مطرح میشود اما بهدلیل عدم تأمین منابع مالی، نبود زیرساختها و از همه مهمتر نبود اراده و انگیزه لازم در دولت و آموزش و پرورش اجرایی نمیشود. مرجعی در آموزش و پرورش نمیتواند این موارد را ارزیابی و بررسی کند !
نگاه معلمان به این طرح فقط پولی است
او به سونامی بازنشسته شدن بیش از 400 هزار معلم طی 7 سال آینده اشاره کرد و افزود: این سونامی از امسال آغاز شده است و هر سال افزایش پیدا میکند. از طرفی سازمان امور استخدامی ردیف جدیدی را به آموزش و پرورش اختصاص نمیدهد و دانشگاه فرهنگیان هم که توانایی جایگزینی این نیروها را ندارد؛ بنابراین مسئولان وزارتخانه میخواهند با نظام رتبهبندی معلمان، زمان بخرند و بازنشسته شدن معلمان را به تعویق بیندازند.
این فعال رسانه ای تصریح کرد: از طرفی متأسفانه برخی از معلمان ما نگاهشان به طرح رتبهبندی فقط افزایش حقوق و مزایاست و هیچ تلاشی برای ارتقای علمی و صلاحیت تجربی خود نمیکنند و بدتر اینکه مرجعی در آموزش و پرورش نمیتواند این موارد را ارزیابی و بررسی کند ؛ آیا قرار است کارگزینی با این میزان از محدودیتهای اداری این صلاحیتها را بررسی کند یا گروههای آموزشی در مناطق که مدیران آن را روسای آموزش و پرورش بر حسب سلیقه و رابطه انتخاب میکنند؟
پورسلیمان با بیان اینکه هماکنون عملکردها در فرمهای ارزشیابی درست بررسی نمیشود، افزود: سقف امتیاز این فرم 120 است که بدون هیچ مشکلی به اغلب معلمان داده میشود و اصلا نظارتی بر آن صورت نمیگیرد.
لازمه ارائه قوانین تنبیهی در نظام رتبهبندی معلمان با ساختار اداری فعلی موفقیت طرح با مشکل مواجه خواهد شد و باید چارت اداری منظمی برای نظام رتبهبندی معلمان طراحی شود
«سعادت علییاری»، محقق و پژوهشگری است که نزدیک به 2 سال روی طرح رتبهبندی معلمان مطالعه کرده است. او میگوید که ایده طرح رتبهبندی معلمان درست و به جا بوده چرا که نباید معلمان را مانند سایر خدمات کشوری دید اما نسخه اولیه آن بارها و بارها عوض شده و از این جهت آسیبزاست. او با بیان اینکه در پژوهشهای خود با چهرههای با تجربه و قدیمی آموزش و پرورش گفتوگو کردهام، افزود: طبق اظهارنظر این افراد باید معیارها خیلی جزئی باشد و تا حد ممکن دخالت سلیقههای شخصی کاهش پیدا کند؛ همچنین شفافسازی در ارائه رتبهها از نکات مهم این طرح است که به مشارکت بیشتر معلمان کمک خواهد کرد، همچنین آنها معتقدند که با ساختار اداری فعلی موفقیت طرح با مشکل مواجه خواهد شد و باید چارت اداری منظمی برای نظام رتبهبندی معلمان طراحی شود.
علی یاری با بیان اینکه یکی از نکات مهم در اجرای این طرح بار مالی و اعتباری آن است، گفت: نظام رتبهبندی معلمان توقعات فراوانی را ایجاد میکند و باید آثار این رتبهبندی در آینده شغلی و معیشتی معلمان مشهود باشد. از اینرو بار سنگین مالی خواهد داشت و باید منابع به درستی تأمین شود. او تأکید کرد: از همه مهمتر اگر این طرح، تشویقی است و به بهبود شرایط معلمان کمک میکند ؛ از سوی دیگر باید نقش تنبیهی خود را نیز درست ایفا کند؛ بدین معنا که اگر معلمی امتیازهای لازم را کسب نکرد یا موارد خارج از چهارچوب قوانین نظام معلمی همچون موارد اخلاقی، تدریس و... داشت، دست آموزش و پرورش برای اخراج آن باز باشد؛ چرا که هماکنون این موضوع در آموزش و پرورش رخ نمیدهد و معلمی که خلافی را مرتکب شده به منطقه یا مدرسه دیگری منتقل میشود.
تاریخچه طرح رتبهبندی معلمان
زمزمههای سر و سامان دادن به حقوق صنفی معلمان نخستین بار در دوره علیرضا علی احمدی، وزیر آموزش و پرورش دولت نهم شنیده شد. علی احمدی با این نقد که چرا پزشکان، مهندسان، وکلا، استادان دانشگاه با جمعیت خیلی کمتر دارای تشکیلات و نظامهای صنفی قرص و محکم هستند، اما معلمان با این جمعیت و پتانسیل هیچ پشتوانه قدرتمند و اساسی ندارند، طرح نظام صنفی معلمان را داد و پیشنهادهای اولیه آن را نیز در شورایعالی آموزش و پرورش مطرح کرد اما عمر کوتاه وزارت او مانع از پیگیریهای بعدی شد.
در دوره حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر آموزش و پرورش دولت دهم بار دیگر این موضوع مطرح شد اما به «نظام رتبهبندی معلمان» تغییر نام داد و قرار شد سازوکارهای جدیدی برای آن تعریف شود. او گفته بود: ملاکهای تربیتی، فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و اجرایی چهار ملاک تعیینکننده نظام رتبهبندی و جذب معلمان است که براساس امتیازات حاصله از آن معلمان به رتبههای مربی معلم، استادیار معلم، دانشیار معلم و استادمعلم دست مییابند. عمر وزارت حاجیبابایی نیز همانند علی احمدی برای اجرای این طرح کفاف نداد و تمام مسئولیت آن بر عهده علیاصغر فانی قرار گرفت.
در دوره فانی نیز تغییرات ملموسی طبق سلیقه او روی طرح اصلی صورت گرفت. او 12مهرماه سال 1394درباره جزئیات جدید نظام رتبهبندی معلمان گفته بود: «افزایش حقوق، آخرین صفحه نظام رتبهبندی است و در اصل، معلمان براساس شایستگیها و توانمندیهای خود ارتقای رتبه پیدا میکنند و متناسب با ارتقای رتبه از نظام پرداختهای خاص بهرهمند میشوند.»
طبق طرح فانی همه آموزگاران، دبیران، هنرآموزان، مربیان، مدیران و معاونین به جز افرادی که سابقه آنها کمتر از 6سال است، تحت پوشش طرح قرار میگرفتند. فانی در نیمه ابتدایی سال 94 فاز اول اجرایی طرح رتبهبندی معلمان را اجرا کرد که طبق آن تنها به حقوق معلمان بالای 6سال سابقه کار بین 120 تا 529 هزار تومان افزوده شد اما باز هم عمر کوتاه وزرای آموزش و پرورش نیز نظام رتبه بندی معلمان را ناتمام گذاشت. این طرح یکی از زیرشاخههای سند تحول بنیادین است و در برنامه ششم توسعه نیز بر لزوم اجرای آن تأکید شده که به وزارت دانش آشتیانی و سپس سیدمحمد بطحایی رسید و او نیز فعلا نتوانسته سازوکار اجرایی آن را تا به امروز فراهم آورد.
باید منتظر ماند و دید که بالاخره نظام رتبهبندی معلمان چه زمانی و در وزارت چهکسی عملی خواهد شد؟
طی روز های اخیر مطلبی در رسانه های کشوری، صنفی و محلی در حال انتشار است با عنوان وام ۲۰میلیون تومانی برای فرهنگیان !
در ابتدای امر بازهم ما فرهنگیان با خود می گوییم ممکن است حقیقت داشته باشد! بعد که توضیحات آقای گودرز کریمی فر ، مدیرکل تعاون و پشتیبانی را می خوانیم می بینم نه ! ، خبری از وام ۲۰ میلیونی قرض الحسنه نیست ، بلکه نوعی از وام است که ۱۰ میلیون تومان به بانک تحویل می دهید و سپس آنها ۲۰ میلیون تومان به شما وام می دهند اما ۱۰ میلیون تومان شما در رهن بانک می ماند !
در واقع بانک فقط به شما ۱۰ میلیون وام می دهد ولی قسط ۲۰ میلیون تومان را از شما می گیرد و در نهایت با جمع شدن اقساطی که خودتان پرداخت کرده اید ، ۱۰ میلیون تومان بعد از ۳ سال به شما پرداخت می شود .حال طی ۳ سال ارزش ۱۰ میلیون تومان چقدر کم می شود بماند .
این طرح حدود ۳ سال است که در شعب بانک ها در دور افتاده ترین شهر های کشور نیز در حال اجرا بوده و سقف آن نیز در برخی شعبات تا ۳۰ میلیون تومان بوده (سقف این وام ۲۰ میلیون تومان برای فرهنگیان مطرح شده) و دربرگیرنده ی کارمندان مختلف بوده است و دستگاه های دیگر همین وام را نیز دارند و این مصاحبه ها و سخنان مدیرکل محترم تعاون وزارت آموزش وپرورش متاسفانه شائبه ی تبلیغات صرف را به ذهن متبادر می کند .
چرا باید یک طرح نسبتا معمولی بانکی که عملا وام ۱۰ میلیون تومانیست، تحت عنوان وام ۲۰ میلیون تومانی قرض الحسنه برای فرهنگیان مطرح می شود ؟
چرا دستگاه های دیگر وام های چندین برابر این مبلغ و با بازپرداخت بسیار طولانی تر خود برای کارکنان شان را این گونه جار نمی زنند ؟
تعاون فرهنگیان سالهاست که هیچ طرح مناسبی برای فرهنگیان در حوزه های مسکن ، خانواده ، رفاه ، سلامت و ... نداشته است و فرهنگیان کم توقع نیز حرفی نداشته اند ، اما این حجم از تبلیغات آن هم برای چیزی که عملا امتیازی حساب نمی شود توهین به شعور فرهنگیان گرانقدر است .
در شرایط فعلی اقتصاد کشور و وضعیت معیشت معلمان ، فرهنگیان انتظار طرح های مثبت و مشکل گشا دارند ،ولی هیچ اقدامی مشاهده نمی کنند لذا اخلاق حکم می کند اگر در بحث تعاون آنان اتفاق مثبتی رخ نمی دهد حداقل نمک به زخم آنها نپاشند ، و هر طرح کوچک و بزرگی را ده بار از طریق رسانه های مختلف اعلام نکنند .
آیا تا به حال دیده ایم مسئولین یک دستگاه به غیر از آموزش و پرورش، طرح های رفاهی آن چنانی شان را این گونه در بوق و کرنا کنند ؟ در مورد طرح وام ۵۰ میلیون تومانی مسکن فرهنگیان! (با ۵۰ میلیون تومان خودرو نیز نمی شود خرید دیگر ...) هم متاسفانه شاهد اعلام صدباره ی خبر آن در رسانه های مختلف بودیم ، که سبب ایجاد تصور اشتباه در ذهن جامعه و حتی مسئولین در مورد سطح رفاهیات فرهنگیان شد .
ای کاش اداره کل تعاون وزارت آموزش و پرورش سعی در ارائه ی طرح هایی در جهت به دست آوردن رضایت فرهنگیان کند تا ایجاد موج های تبلیغاتی که متاسفانه می بینیم در پشت این تبلیغات سنگین هیچ عایدی خاصی برای معلمان وجود ندارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در جوامع انسانی طبقات نقش مهمی ایفا می کنند و همه مسایل بشر را تحت شعاع خود قرار می دهند.در این میان طبقه متوسط نقش انکار ناپذیری در تحولات سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی دارد.طبقات مختلف در جوامع انسانی همگی تحت تاثیر آموزش و پرورش قرار داشته و سطح تحصیلات افراد در طبقات مختلف در تعیین جایگاه افراد تاثیرگذار بوده است.
در نوشتار زیر سعی می شود به این سوال پاسخ داده شود که آموزش و پرورش ایران تا چه اندازه در طبقه متوسط کشور نقش دارد ؟
به طور کلی اصطلاح طبقه متوسط را اولین بار فردی روحانی بنام "توماس گیسبورن" در سال 1875 به کار برد.در تعریف طبقه متوسط اختلاف نظرهای گوناگونی وجود دارد.
مارکسیست ها معتقدند که کلمه ای به نام طبقه متوسط اعم از سنتی و جدید وجود ندارد بلکه فقط بخشی بینابینی است که به نام طبقه متوسط شناسایی می شوند.در نتیجه ناامنی شغلی و کاهش مهارت نیروی کارگر و با گسترش ادارات و مکانیزه شدن توسط وجود کامپیوترها و رباتها دستخوش کارگری شدن جایگاه بینابینی خود خواهند شد.(1)
در جهان سرمایه داری هم دیدگاهی توسط برادران اریزیچ (Ehrenreich) ارایه شد که معتقد بودند طبقه مشخصی به نام مدیران حرفه ای و تحصیل کرده وجود دارد که ملاک و اساس آن مالکیت بر درجه دانشگاهی است.اینان روابط و فرهنگ خاص خود را دارا هستند و نوع جدیدی از سیاست را ایجاد می کنند که ساختار سیاسی پیش بینی شده قبلی یعنی طبقه کارگر و سرمایه دار را برهم می زنند. طبقه متوسط اکنون از نظر اقتصادی در حد طبقات پایین قرار دارد و از نظر قدرت بیرون از حکومت سیاسی است.اما منزلت اجتماعی آنان به طور نسبی حفظ شده است و همین منزلت اجتماعی آنان موتور محرکه فکری آنان است
"مارتین لیپست" محور تفکر خود را درباره طبقه متوسط جدید "روشنفکر بودن" قرار می دهد. او روشنفکر را این گونه تعریف می کند: کسانی روشنفکر تلقی می شوند که خالق یا تولید کننده و به کاربرنده فرهنگ باشند.
وی توضیح می دهد که منظور وی از فرهنگ نیروهای رمزی و تلویحی شامل هنرها ، علوم و مذاهب است.(2)
جلال آل احمد هم طبقه متوسط جدید را با تمرکز بر ایران از آن روشنفکران می داند.کسانی که یا کار فکری می کنند و یا در خدمت طبقه محروم جامعه هستند و به مسئولیت زمانه آگاه می باشند(3)بر همین مبنا برخی طبقه متوسط جدید را طبقه روشنفکران می دانند.
قرار داشتن جایگاه طبقه متوسط در حد فاصل طبقه بالا (سرمایه دار) و طبقه پایین (کارگر) مورد اتفاق اکثریت صاحبنظران است.
برخی حتی مهمترین ویژگی مشترک گروههای دربرگیرنده این طبقه را قرار نداشتن در هیچ یک از دو طبقه بالا و پایین معرفی می نمایند. میانگین بالای تحصیلات ،محوریت سرمایه فرهنگی ،محوریت اقشار حرفه ای باعث می شود تا طبقه متوسط در میان سایر طبقات محور کنترل نبض افکار عمومی گردد.
طبقه متوسط در ایران،طبقه ای منسجم نیست و تباین میان گروههای تشکیل دهنده آن به وضوح نمایان است.این طبقه از نهاد واسط و میانجی و بانفوذ "روحانیت" برخوردار بوده است.این نهاد از بطن طبقه متوسط برخاسته اما نهاد پیشتاز برای طبقه کارگر و اقشار فقیر جامعه و حتی قشر سرمایه دار سنتی نیز بوده است.به نظر می رسد جایگاه این نهاد در برخی از اقشار طبقه سنتی خصوصا قشر حرفه ای ها رو به کاهش است.(4)
کسانی روشنفکر تلقی می شوند که خالق یا تولید کننده و به کاربرنده فرهنگ باشند.
برخی ها نیز معتقدند که طبقه متوسط در ایران را می توان به طبقه متوسط سنتی و طبقه متوسط جدید تقسیم کرد.طبقه متوسط سنتی نتیجه تحولات اقتصادی و سیاسی در دوران گذشته است و بیشتر در مالکیت ،ارث و دستیابی به عناصر قدرت سیاسی در یک روند طولانی ریشه دارد و نتیجه آن ایجاد طبقه ای ثروتمند و مرفه تر از بقیه جامعه گردید که تبلور آن را می توان در اقشاری مانند بازاریان ،شاهزادگان و برخی مالکان دید.
اما طبقه متوسط جدید را می توان نتیجه مدرنیزاسیون در ایران دانست.مدرنیزاسیونی که از زمان رضاشاه آغاز و تاکنون نیز ادامه دارد و نتیجه آن را می توان گسترش شهرنشینی ، گسترش ارتباطات ، تقویت و گسترش دولت ، دیوانسالاری و ارتش دانست.(5)
در واقع طبقه متوسط جدید در ایران را می توان محصول عوامل و شاخصهای زیر دانست:
جمعیت شهرنشین – میزان باسوادی – سطح تحصیلات عالی – رشد و گسترش بوروکراسی دولتی – شیوه و سبک زندگی.
اما نقش آموزش و پرورش در این میان کجاست؟
با وجود اختلاف نظرهایی که در میان متفکران علوم اجتماعی درباره تعریف طبقه متوسط به چشم می خورد،همه آنها در یک نکته پیرامون طبقه متوسط مشترک هستند و آن هم سطح سواد و به تبع آن سطح تحصیلات عالی.
به عبارت دیگر نکته قابل توجه در سوا نمودن طبقه متوسط از دیگر طبقات جامعه میزان سواد افراد می باشد.اگر چه سواد نیز در این برهه زمانی فقط نمی تواند خواندن و نوشتن باشد.بنابراین وقتی سواد به عنوان یکی از عوامل تشخیص طبقات از یکدیگر باشد نقش آموزش و پرورش به خودی خود برجسته می شود.
به بیان دیگر می توان گفت که آموزش و پرورش در ایجاد طبقه متوسط و سوا نمودن آن از دیگر طبقات نقش موثری ایفا می کند.
نکته مهمی که در اینجا میتوان به آن اشاره داشت این است که طبقه متوسط بیش از آنکه متکی به قدرت و ثروت باشد ،بیشتر متکی به منزلت و حثیت اجتماعی است.یعنی طبقه متوسط جدید با رشد آموزش علم ،سواد و آگاهی توانسته با دستیابی به تولیدات فکری ،منزلت اجتماعی مهمی را به وجود آورد.
طبقه متوسط اکنون از نظر اقتصادی در حد طبقات پایین قرار دارد و از نظر قدرت بیرون از حکومت سیاسی است.اما منزلت اجتماعی آنان به طور نسبی حفظ شده است و همین منزلت اجتماعی آنان موتور محرکه فکری آنان است.
منابع:
1. ابراهیمی ، پریچهر 1374 ،رابطه نوسازی با قشربندی اجتماعی در ایران.رساله دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
2. ابراهیمی،پریچهر 1392 طبقه متوسط در جوامع غربی و ایران.فصلنامه علوم اجتماعی شماره35
3.آل احمد ،جلال 1340 غرب زدگی ،تهران،نشر قلم
4. عبداله خانی ، علی 1390 ،طراحی الگوی ارزیابی و کارکرد طبقه متوسط در امنیت و جنگ نرم ، نشریه راهبردفرهنگ ، شماره 16
5. فوزی ، یحیی و رمضانی ،ملیحه 1388 طبقه متوسط جدید و تاثیرات آن در نحولات سیاسی بعد از انقلاب اسلامی در ایران.فصلنامه علمی و پژوهشی انقلاب اسلامی ،شماره 17
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
قابل توجه پدران ، مادران و معلمین و حتی پدر بزرگ و مادر بزرگان بزرگوار :
مقدمه
ابتدا برای رسیدن به برداشتی نزدیک تر بهتر است به تعریفی از دو مفهوم مورد بررسی یعنی کودک و خلاقیت بپردازیم :
"در سال ۱۹۸۹ میلادی نمایندگان کشورهای جهان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، پیمان حقوق کودک را تأیید و امضا نمودند و متعهد شدند تا برای تصویب و اجرای آن در کشورهای خود تلاش نمایند. این عهدنامه که به نام "کنوانسیون حقوق کودک" معروف است، یک مقدمه و ۵۴ ماده دارد و همه دولتها و مردم جهان را به ساختن دنیایی بهتر برای کودکان تشویق می کند. در تاریخ اول اسفند ۱۳۷۲ مجلس شورای اسلامی ملحق شدن جمهوری اسلامی به این کنوانسیون را تصویب کرده است.
تعریف کودک در اعلامیه جهانی حقوق کودک
اعلامیه جهانی حقوق کودک ، در ماده یک خود کودک را کسی میداند که کمتر از هیجده سال تمام دارد، مگر آن که قوانین داخلی کشوری ، سن دیگری را مشخص کرده باشد مانند قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران ، که پسران کمتر از ۱۵ سال و دختران کمتر از ۹ سال را کودک می شناسد. " (1)
دیدگاه علوم مختلف برای تعریف کودک
مطالعۀ روانشناسان بر چگونگی و روند رشد و تغییرات ذهنی و جسمی کودکان و شکل گیری منش و شخصیت و واکنش های هیجانی و عادات و رفتارهای آنان متمرکز است. آن ها سعی می کنند که دلایل بعضی از رفتارهای غیر عادی بزرگسالان را در رابطه با دوران کودکی شان بیابند. نظریه های روانکاوانه بسازند و از طریق آن رفتارهای کودکان را تفسیر نمایند.
جامعه شناسان ، کودکان را به عنوان عضوی از یک جامعه ی مشخص مورد مطالعه قرار داده ، سعی می کنند چگونگی زندگی ، آموزش و شرکت آن ها را در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی آن جامعه مورد بررسی قرار دهند. از نظر آن ها کودک، حاصل انتظاراتی است که جامعه از آن ها دارد.
از نظر اقتصاددانان ، کودکان عوامل غیرمولّد جامعه هستند و برای این که در آینده تبدیل به نیروهای مولّد و مالیات دهنده شوند باید از هم اکنون برای آن ها سرمایه گذاری شود. از نظر آن ها یک کودک، زحمت امروز و راحت فردا ، مصرف کنندۀ امروز و تولید کنندۀ فرداست.
از دیدگاه سیاستمداران، معلمان و مربیان اکثراً ابزارها و وسایل نظام های اجتماعی هستند. آن ها می باید آن چنان عمل و کار کنند که کودکان از دومین مرحله بلوغ عقلی یعنی مرحله اطاعت از قانون پا را فراتر نگذارند. آن ها نباید اجازه دهنده که کودکان به مرحله قضاوت فردی و زیر سئوال بردن نظام ارزشی جامعه برسند. کودکان باید به همشهری های خوبی مبدّل شوند که قوانین و مقررات وضع شده را قبول کرده ، از آن اطاعت کنند، درست یا غلط، آن ها می باید مطابق آن قوانین عمل کنند. ( نگاه سیاسی به کودک جای تأمل دارد دقت فرمائید. !) .
تنها تعداد انگشت شماری هستند که مرزهای این محدودیت ها را در هم شکسته، در کودک ، بشریت و یا تلاش برای تکامل جامعه و امید به پیروزی بر جهل و بی عدالتی را جست و جو می کنند که این افراد شامل هنرمندان، نویسندگان، تصویرنگاران، نقاشان و مجسه سازان می شود. آنها تنها افرادی هستند که تا اندازه ای به وجود واقعی و شرطی نشده کودکان نزدیکترند و سعی در کشف هر چه بیشتر آن دارند. آنها از طریق مراجعه به ضمیر ناخودآگاه و قلب خود و زنده کردن خاطرات و احساسات درونی و رؤیاها و آرزوها، تلاش می کنند تصورات خود را آزاد کنند و با چشم کودکی خویش ، کودکان را کشف نمایند.
آنها بر این باور هستند که کودک فقط کودک است. یک انسان کوچک ، با ضمیری پاک و آماده برای آموزش دیدن ، کسی که باید با روح و جسم خود در میان مردم زندگی کند، کسی که احتیاجات روحی و جسمی خاصی دارد، با حواسی برای حس کردن و آزمایش جهان اطراف خود، با قلبی پر از محبت و نیازمند به محبت، با احساساتی مستعد برای پروراندن آرمان های انسانی، با استعدادی ذاتی برای تشخیص خوب و بد و دارای قدرت پیشرفت و تکامل فردی.” (2)
تعریف خلاقیت (Creativity) :
خلاقیت نوعی عملکرد دانش ، کنجکاوی ، تخیّل و ارزیابی است. هر چه اساس دانشتان قویتر باشد، هر چه کنجکاوتر باشید، ایدهها و الگوهای بیشتری خواهید داشت که منجر به ایجاد محصولات و خدمات خلاقانه، جدید و نوآورانه میشود. اما تنها داشتن دانش برای تشکیل الگوهای جدید کافی نیست. اجزا و بخشها باید به نحوی متفاوت با یکدیگر ترکیب شوند. سپس ایدههای پراکنده و مختلف باید ارزیابی شوند و به ایدههایی کاربردی بدل شوند. به بیان دیگر، یک فرآیند اتفاق میافتد. اما واقعا این ایدهها از کجا می آیند؟ (3)
برداشت نادرست از مفهوم خلاقیت در آموزش و پرورش
مسئولان نظام آموزشی جهت سنجش ارزشیابی همکاران فقط مفهوم خلاقیت را از مرکز دنیای ساده و ارزشمند آن برداشته و در فرم خود قرار داده اند و تعریفی برای آن در شفافیت انتظارات و توقعات خود نیاورده اند و برخورد غیرکارشناسانه با این مفهوم و دنیای شگفت انگیز آن ، باعث سوءتعبیر و برداشت معلمان و مدیران و کارکنان اداری گردیده است. با دو مثال سادۀ زیر ببینیم منظور از خلاقیت چیست ؟
مثال اول : الاغ و چاه
در روستایی از بد حادثه الاغی به درون چاهی متروک سقوط میکند. عمق چاه زیاد بود و دسترسی به الاغ سخت. اهالی دور هم جمع شدند تا چارهای بیندیشند. هر یک راه حلی دادند.
یکی گفت: چند نفر برویم داخل چاه و الاغ را بلند کنیم و به بیرون از چاه هدایتش کنیم.
دیگری گفت: میتوانیم دور کمر الاغ طنابی ببندیم و آن را بالا بکشیم.
سومی گفت: اطراف چاه را بکنیم و یک سطح شیب دار درست کنیم تا الاغ از طریق آن بیرون بیاید (یک نظر نسبتا متفاوت و خلاقانه ) !
ولی چاه بسیار عمیق بود و الاغ بسیار سنگین و بنابراین هیچ کدام از ایدهها عملی نبود. روستائیان وقتی دیدند به هیچ طریقی نمیتوانند الاغ را از چاه بیرون بیاورند، علیرغم میل شان، تصمیم گرفتند الاغ را زنده به گور کنند تا زودتر بمیرد و بیشتر از این زجر نکشد. هر یک بیلی آوردند و با ناراحتی شروع کردند به پر کردن چاه. اما وقتی خاک ها روی الاغ می ریخت، او خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا میآمد سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستائیان هر چه بیشتر خاک ریختند، الاغ بالاتر آمد و بالاخره در برابر چشمان حیرت زده روستائیان الاغ بدون مشکل خاصی از چاه بیرون آمد!
مثال دوم : ناسا و مشکل خودکار
گفته میشود وقتی ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکل کوچکی روبه رو شد. آنها دریافتند که خودکارهای موجود، در فضا کار نمی کنند یعنی به دلیل عدم وجود جاذبه در فضا جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی سطح کاغذ نمی ریزد.
ناسا برای حل این مشکل با شرکت مشاورین اندرسون قرارداد بست. تحقیقات بیش از یک دهه طول کشید، 12 میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه می نوشت، زیر آب کار می کرد، روی هر سطحی حتی کریستال نیز می نوشت و از دمای زیر صفر تا 300 درجه سانتیگراد بالای صفر کار می کرد.
روسها نیز در هنگان اعزام فضانوردان به فضا با چنین مشکلی روبه رو شدند ولی آنها راه حل ساده تری داشتند: آنها از مداد استفاده کردند! (به همین سادگی)
در واقع در دو کشور آمریکا و شوروی سابق از دو دیدگاه و روش مختلف برای حل این مساله استفاده کردند:
در آمریکا تمرکز روی راه حل (نوشتن در فضا با خودکار) بود. میخواستند خودکاری اختراع کنند که در شرایط بدون جاذبه بنویسد. ولی در شوروی تمرکز اصلی روی مشکل (نوشتن در فضا) بود و مهم نبود که این وسیله از جنس خودکار باشد، مداد باشد و یا حتی زغال باشد. مهم رفع مشکل و رسیدن به هدف، یعنی نوشتن در فضا بود.(4)
در دو مثال فوق دیدیم که خلاقیت ساده تر از آن است که فکر می کنیم. فقط باید باور داشته باشیم که همه ما این توانایی خدادادی را داریم و با کمی تفکر و تغییر نگرش در برخورد با مسائل می توانیم به راحتی ایده هایی بکر و راه حل هایی منحصر به فرد برای مسائل و مشکلات پیدا کینم.
ادامه دارد
1) کودک کیست و حقوقش چیست ؟ از غزاله خرم نیا .
2) مجموعه کتاب و کودک - کودک کیست ؟ از فاطمه معدنی .
3) کد مطلب : 2883 - 10 مرداد 1394. پایگاه جامع اطلاع رسانی کارآفرینان .
4) سایت معلم خلاق عنوان : " خلاقیت به زبان ساده."
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اگر فرض کنیم آمریکا همه تحریم های ایران را برای کشورهائی مثل چین، ژاپن و کره جنوبی اعمال کند، آیا پیامدهای تحریم در آن کشورها، با آن چه که در حال حاضر ایران با آن رو به روست، یکی است؟
بدون تردید پاسخ این سئوال منفی است، چون زیر ساخت های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی این کشورها به گونه ای است که می توانند به سادگی از آن عبور کنند و لطمه چندانی به اقتصاد آنها وارد نشود؛ ضمن اینکه چون آمریکا به محصولات این کشورها نیاز دارد، از تحریم آنها نه تنها سود نمی برد بلکه زیان هم می بیند.
این سه کشور در وهله اول ضمن داشتن نظام های آموزشی، فنی و اقتصادی قوی، از مهم ترین عامل توسعه علم و فناوری یعنی نیروی انسانی ماهر، متخصص، خلاق، کار آفرین و منسجم برخوردارند که با استفاده از صلاحیت های علمی و حرفه ای این پتانسیل فنا ناپذیر می توانند در شرایط بحرانی به گونه ای عمل کنند که از تحریم ها نه تنها زیان نبینند، بلکه سود هم نصیب شان شود. زیرا انبوه نیروی انسانی کارآمد در این سه کشور که محصول نظام تعلیم و تربیت کارآمد آنها است، موتور محرکه ای است که می تواند خیلی زود بسیاری از آنچه را که از آمریکا و کشورهای هم پیمان او وارد می کنند، خود تولید نمایند و در دوران پسا تحریم نیازهای وارداتی را به حد اقل ممکن برسانند. تاریخ تحولات این کشورها نشان داده که آنها چنین قدرتی دارند.
اما آیا نظام تعلیم و تربیت در کشور ما توانسته است چنین افرادی را به جامعه تحویل دهد؟
بدون تردید پاسخ این سئوال خیر است. ساده اندیشی است که تصور کنیم گروه اقلیت دانشمندان و کار آفرینان مؤثر در سطح ملی که استعداد ذاتی و سخت کوشی فردی، آنان را به جائی رسانده، صلاحیت های عمومی، علمی و حرفه ای خود را از طریق نظام تعلیم و تربیت رسمی کشور کسب کرده اند.
نظام تعلیم و تربیت تست – محور متکی به دانش سطحی حفظ کردنی ما در 40 سال گذشته نتوانسته است نیروی انسانی ماهر، متخصص، خلاق و کار آفرین در حد مورد نیاز سرزمین ما را تربیت کند. برای همین است که وقتی رئیس جمهور می خواهد یک وزیر انتخاب کند، یا وزیری می خواهد معاون انتخاب کند کاندیداهای مورد نظر از انگشتان دست تجاوز نمی کنند و غالبا همین تعداد در کابینه های مختلف جای خود را به یکدیگر می دهند.
در مسئولیت های بعدی تا رده کارشناسی در هر سه قوه با کمبود افراد شایسته مواجه اند و وقتی اداره بخش اعظم امور بر عهده شایستگان قرار نگیرد، نباید انتظار توسعه علم و فناوری داشته باشیم.
هرچند کمبود نیروی انسانی شایسته برای احراز مشاغل گوناگون به عوامل متعددی بستگی دارد، اما با توجه به این که در این یادداشت به نقش تعلیم و تربیت و مانع بزرگ آن می پردازیم؛ نگارنده بر این باور است که نظام تعلیم و تربیت کشور در کالبد خود توده بسیار بزرگ سرطانی وخیمی دارد که اگر با عمل جراحی آن را خارج نکنیم؛ هیچ امیدی به بهبودی آن نیست. این غده سرطانی سئوالات چهار گزینه در کنکور سراسری است که مانع رشد و تعالی همه جانبه جوانان ما شده است. وزارت علوم از سال 1399 به مدت 10 سال کنکور سراسری برای سنجش پیشرفت تحصیلی داوطلبان را با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد از دروس سه پایه تحصیلی دوره دوم متوسطه (به ویژه دروس مهارتی و آزمایشگاهی) با ضریب تأثیر 85 درصد برگزار کند و با استفاده از سئوالات چند گزینه ای و کوته جواب با ضریب 15 درصد سنجش هوش و استعداد تحصیلی داوطلبان و غربال نمرات مشابه آنان در آزمون های پیشرفت تحصیلی را به عهده گیرد
در حالی که «اگر» در چهل سال گذشته معیار سنجش و پذیرش دانشجو در کشور ما به روال 77 سالقبل از پیدایش کنکور و با محوریت آزمون های تشریحی ادامه می یافت؛ با توجه به این که سئوالات تشریحی انواع سطوح یادگیری شامل: ادراکی، کاربردی، تحلیلی، ارزشیابی، خلاقیت و نوآوری را در بر می گیرد؛ امروز با انبوه فارغ التحصیلان ناکارآمد مدرسه و دانشگاه مواجه نبودیم.
در بررسی نظرات بسیاری از دانشمندان روان شناسی و علوم تربیتی (نظیر: بنجامین بلوم، ژان پیاژه، لو ویگوتسکی، هوارد گاردنر، ریچارد شیولسون و ...؛ دکتر غلامحسین شکوهی ، دکتر علی محمد کاردان، دکتر سید امین قانعی راد، دکتر علیرضا کیامنش، دکتر علی رجالی، دکتر محمدرضا شجاعی، دکتر و ... می توان دریافت که سئوالات چهار گزینه ای کنکور به دانش سطحی حفظ کردنی و ترفند های تست زنی اتکاء دارد و به سبب ارزش علمی نازل آن در یادگیری، به عکس سئوالات تشریحی، به ذهن فعال و خلاق نیاز ندارد. انباره حافظه و مهارت تست زنی برای پاسخ به سئوالات چهار گزینه ای کنکور کافیست. به همین سبب ما از طریق کنکور با سئوالات چهار گزینه ای نه می توانیم پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان را بسنجیم، نه دانش علمی- ادراکی و نه مفاهیم تحلیلی - کاربردی و نه ارزشیابی، مهارت های فنی و حرفه ای، خلاقیت و نوآوری را .
مطالعات متعدد تطبیقی نشان داده است، کشورهای توسعه یافته، دارای نظام های آموزشی پیشرفته هستند. همچنین، هر کشوری که نظام تعلیم و تربیت پویا و توسعه یافته دارد، آن کشور از ابعاد علم و فناوری توسعه یافته است. پیشرفت های چشم گیر کشورهائی مثل آمریکا، روسیه، آلمان، فرانسه، چین و ژاپن و در مراحل بعدی اکثر کشورهای اسکاندیناوی، کره جنوبی، سنگاپور و مالزی در علم و فناوری، مرهون نظام تعلیم و تربیت کارآمد آن هاست.
گزارش تحقیق جامع و تطبیقی انجام شده در مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی (سند شماره 7624، تاریخ دیماه 1384) که بیش از 60 کشور از 5 قاره جهان را در بر می گیرد و قابل تعمیم به کل کشورهای جهان است، همچنین گزارش های تحقیقی متعدد دیگر نشان داده است که به جز کشورهای: آذربایجان، افغانستان، برزیل، بنگلادش، غنا، موزامبیک، عراق، چین و مالت، کشورهای جهان سابقه تحصیلی را محور اصلی سنجش و پذیرش دانشجو قرار داده اند و اگر علاوه بر سابقه تحصیلی از آزمون های ورودی استفاده می کنند، در این آزمون ها غالبا از سئوالات تشریحی بهره می گیرند و کنکور به سبک ایران در هیچ جای دنیا سابقه ندارد.
ممکن است این نظر اغراق آمیز جلوه کند و نگارنده به نگاه تک عاملی به مسائل اساسی متهم شود؛ با این حال به جرأت می توان گفت: اگر وزارت علوم در چهل سال گذشته به روال 77 سال قبل از پیدایش کنکور، از سئوالات تشریحی برای سنجش آموزش و پذیرش دانشجو استفاده می کرد و یا سابقه تحصیلی دانش آموزان را محور قرار می داد و از کنکور با سئوالات تستی با ضریب تأثیر کم (10 تا 15 درصد) تنها برای سنجش هوش و استعداد تحصیلی داوطلبان و غربال کردن نمرات سابقه تحصیلی آنها بهره می جست؛ امروز جمهوری اسلامی ایران صد ها و هزاراندانشمند و بزرگانی نظیر: پروفسور حسابی، پروفسور هشترودی، پروفسور سمیعی، پروفسور نادری، پروفسور مولانا، پروفسور شهیدی، استاد فرشچیان، میرزا خانی، نصر، گنجعلی، شمسی پور، زلفی گل، کردستانی، فرید بُد، نوروزی، ریاحی، دهقان، زمانی، دمیری گنجی، اورنگ قائدی و نخبگانی همچون شریعتی، مطهری، طالقانی، بهشتی، خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، حسن زاده آملی، جوادی آملی و ... در اختیار داشت و کشورما را در زمره پیشرفته ترین کشورهای جهان قرار می گرفت.
بدون تردید فراوانی افراد نخبه و فرهیخته، سبب می شود هرم مدیریتی و تصمیم گیری سطح کلان کشور ارتقاء یابد و ضمن این که مانع اتخاذ تصمیمات غلط می شود؛ زمینه حفظ منافع عمومی و رشد و تعالی همه جانبه کشور را فراهم خواهد ساخت.
علت این که اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان آزمون های چند گزینه ای (تستی) را سال هاست از نظام آموزشی خود حذف کرده اند به خاطر نقش تخریبی این نوع سئوالات در فعالیت های ذهنی، تحلیلی، خلاق، نو آور و کار آفرین است.
بدیهی است مقابله و عبور از تحریم های اقتصادی و توسعه علم و فناوری راه حل های سیاسی، علمی و اقتصادی متعددی دارد؛ که لازم است از آن راه حل ها در شرایط بحرانی کنونی استفاده شود؛ اما اگر قرار است به آینده کشور هم بیندیشیم و انتظار نداریم این روند تأسف بار سیل مهاجرت انبوه تحصیل کرده های مان (که میلیاردها برای آنها هزینه شده)به مقصد کشورهای گوناگون ادامه پیدا کند، باید نظام تعلیم و تربیت کشور را هرچه زودتر از سندرم خطرناکی که 40 سال است گریبان گیر آن است نجات دهیم .
بر اساس یافته های علمی – پژوهشی متعدد و با انواع استدلال علمی، عقلی و تجربی می توان ادعا کرد: اولین گام؛ نجات تعلیم و تربیت کشور از سندروم «کنکور» است و بس. بدیهی است تا زمانی که بالاترین مقامات و تصمیم گیران کشورمان قادر نباشند با مافیای کنکور (با سئوالات چهار گزینه ای) مقابله کنند و هر سال برای تصمیم گیری مرعوب هیاهوی اعضای این مافیا شوند و کنکور به سبک کنونی (سئوالات چهار گزینه ای) به ناکارآمد ساختن نظام تعلیم و تربیت کشور ادامه دهد، نمی توانیم نیروی انسانی مورد نیاز برای توسعه همه جانبه آینده کشور را به درستی تربیت کنیم؛ لذا در وهله اول، کمبود نیروی انسانی کارآمد، متعهد، امین، وطن دوست و اجتماعی مهم ترین عامل باز دارنده هر تحول کیفی سازنده در کشور خواهد بود.
به عنوان کسی که بیش از 17 سال است در زمینه سنجش و پذیرش دانشجو و آسیب شناسی کنکور در ایران، تحقیق می کند و خسارت ها، آسیب ها و ناهنجاری های تأسف بار ناشی از سئوالات چهار گزینه ای را بر ارکان و اجزاء نظام جمهوری اسلامی ایران دیده و لمس و منتشر کرده است؛ آمادگی دارد دست اعضای شورای سنجش و پذیرش دانشجو را ببوسد، اگر تصمیم بگیرند با حذف سئوالات چهار گزینه ای کنکور نظام تعلیم و تربیت و سایر نظام های کشور را از این مصیبت بزرگ نجات دهند.
گزارش های تحقیقی متعدد دیگر نشان داده است که به جز کشورهای: آذربایجان، افغانستان، برزیل، بنگلادش، غنا، موزامبیک، عراق، چین و مالت، کشورهای جهان سابقه تحصیلی را محور اصلی سنجش و پذیرش دانشجو قرار داده اند و اگر علاوه بر سابقه تحصیلی از آزمون های ورودی استفاده می کنند، در این آزمون ها غالبا از سئوالات تشریحی بهره می گیرند و کنکور به سبک ایران در هیچ جای دنیا سابقه ندارد لذا با توجه به این که در روز 17 شهریور جلسه شورا تشکیل می شود؛ پیشنهاد می کنم: اعضای محترم ابتدا برای سال 1399 یکی از روش های«الف یا ب» را به شرح زیر انتخاب و نتیجه را اعلام نمایندو با استفاده از پیشنهاد بند «ج» در سال 1398 ضریب تأثیر کنکور را به 40 درصد کاهش و ضریب تأثیر نمرات امتحانات نهائی پایه دوازدهم را به 60 درصد افزایش دهند:
الف- وزارت علوم از سال 1399 به مدت 10 سال کنکور سراسری برای سنجش پیشرفت تحصیلی داوطلبان را با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد از دروس سه پایه تحصیلی دوره دوم متوسطه (به ویژه دروس مهارتی و آزمایشگاهی) با ضریب تأثیر 85 درصد برگزار کند و با استفاده از سئوالات چند گزینه ای و کوته جواب با ضریب 15 درصد سنجش هوش و استعداد تحصیلی داوطلبان و غربال نمرات مشابه آنان در آزمون های پیشرفت تحصیلی را به عهده گیرد .
وزارت آموزش و پرورش امتحانات نهائی حد نصابی را به روال گذشته با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد برای ارزشیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در پایه دوازدهم واعطای دیپلم به فارغ التحصیلان برگزار نماید. نمرات کسب شده دانش آموزان در دوره متوسطه تأثیری در پذیرش داوطلبان ورود به دانشگاه ها نخواهد داشت.
ب- وزارت آموزش و پرورش از سال 1399 به مدت 10 سال امتحانات نهائی داوطلبان را به روال گذشته با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد (به ویژه در دروس مهارتی و آزمایشگاهی) برای سنجش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در پایه دوازدهم واعطای دیپلم دوره متوسطه برگزار خواهد کرد و این امتحانات با ضریب85 درصد در پذیرش دانشجو نقش خواهد داشت. در این مدت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با استفاده از سئوالات چند گزینه ای و کوته پاسخ برای سنجش هوش و استعداد تحصیلی و غربال کردن نمرات امتحانات نهائی داوطلبان برگزار می کند که نتیجه این آزمون به میزان 15 درصد در پذیرش آنان مؤثر است.
ج- در سال 1398 کنکور سراسری با استفاده از سئوالات چهار گزینه ای استاندارد از سه پایه تحصیلی با ضریب تأثیر 40 درصد و امتحانات نهائی داوطلبان در سال آخر دوره دوم متوسطه با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد با ضریب تأثیر 60 درصد برگزار شود و امکان ترمیم معدل نمرات امتحانات نهائی داوطلبان به آسانی فراهم شود.
اعضای شورای سنجش و پذیرش دانشجو به خوبی واقفند که جو سازی ها درباره: «استاندارد نبودن سئوالات تشریحی، لو رفتن سئوالات، تقلب و تفاوت ها در تصحیح اوراق امتحانی توسط معلمان شریف» فراتر از واقعیت است؛ با این حال برای کاهش حد اکثری همه معایبِ محور قرار گرفتن سئوالات تشریحی راه کار وجود دارد که این راهکارها بارها در یادداشت های مختلف منتشر شده است. ضمن آن که دست آورد های حذف سئوالات چهار گزینه ای (تستی) به اندازه ای بزرگ و با ارزش است که معایب سئوالات تشریحی را می پوشاند.
نتیجه:
استفاده از سئوالات تشریحی در همه آزمون های ورودی سبب خواهد شد آموزشگاه های کنکور از رویکرد تخریبی تست- محوری و ارتزاق انگلی و حرام (با توجه به وعده های دروغین به مخاطبان خود) به رویکرد سازنده سئوالات تشریحی در سطوح گوناگون یادگیری، توسعه علم و فناوری و ارتزاق حلال روی آورند؛ درب آزمایشگاه های فیزیک و شیمی و زیست شناسی در دبیرستان ها به سبب تأثیر در پذیرش دانشگاه ها، باز خواهد شد؛ آموزش حداقل یک مهارت فنی و حرفه ای به دانش آموزان دبیرستان های نظری (با توجه به تأثیر آن در ورود به رشته های دانشگاهی نظیر)ابعاد گسترده را در بر خواهد گرفت و حد اقل 2000 آموزشگاه جدید برای ارائه آموزش مهارت های تکمیلی در 150مهارت فنی و حرفه ای که حد اقل 2 نفر در هر مهارت اشتغال خواهند داشت در سراسر کشور توسط مردم راه اندازی خواهد شد که حاصل ضرب این سه عدد نشان می دهد 600.000 شغل جدید در بخش خصوصی ایجاد خواهد شد.
علاوه بر این، اگر ارزیابی مهارت ها و صدور گواهینامه مهارت (با قید نمره مهارت بر اساس نمرات سایر دروس) به عهده مراکز غیر دولتی آموزش فنی و حرفه ای وزارت کار و هنرستان های فنی و حرفه ای آموزش و پرورش واگذار شود؛ نظام آموزش فنی و حرفه ای بخش غیر دولتی کشور می تواند از این طریق حد اقل 50 هزار نفر را در 50.000 شغل جدید جذب نماید؛ چرا که نمرات کسب شده در مهارت های فنی و حرفه ای و آزمایشگاهی برای ورود به رشته های نظیر در دانشگاه ها منظور خواهد شد.
عملیاتی شدن این پیشنهاد، سبب اصلاح کیفی نظام سنجش و پذیرش دانشجو، حذف مافیای کنکور و نظام تعلیم و تربیت تست – محور، اصلاح برنامه های آموزش و پرورش و آموزشگاه های کنکور و توسعه علم و فناوری و زمینه ساز تربیت نیروی انسانی متعهد، اخلاقی، کارآمد، خلاق و کارآفرین خواهد شد؛ که وجود نیروی انسانی با این ویژگی ها، اقتصاد پویا، سالمو مقاوم را در آینده رقم خواهد زد.
در این صورت هیچ تحریمی نمی تواند در کشور ما مؤثر واقع شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم - گروه گزارش/
یکشنبه 4 شهریور نمایشگاه دستاوردها و عملکرد یکساله وزارت آموزش و پرورش در دولت دوازدهم با حضور خبرنگاران ، وزیر آموزش و پرورش و مسئولان ستادی و اداری در دبیرستان ماندگار البرز برگزار گردید .
در ابتدای این مراسم « سید محمد بطحایی » به دفاع از عملکرد یک ساله خود به عنوان " وزیر آموزش و پرورش " پرداخت .
در این نمایشگاه معاونت ها و دوایر ستادی هر یک جداگانه به ارائه کارنامه و عملکرد خود پرداختند .
در بخش های پیشین گفت و گوی دانش آموزان البرزی و صدای معلم در مورد عملکرد وزیر آموزش و پرورش ، پرسش و پاسخ با معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش ، پرسش و پاسخ با رئیس آموزش و پرورش استثنایی و متن کامل سخنان وزیر آموزش و پرورش منتشر گردید .
در این قسمت بخش آخر پرسش و پاسخ « صدای معلم » و « حسین خنیفر » تقدیم شما می گردد .
صدای معلم :
ابتدا لازم می دانم از شما به خاطر " وقت شناسی " تان تشکر کنم .
خنیفر :
خبرنگاران بیایند . ماهی یک بار خوب است ؟ فصلی خوب است ؟ ما نمی ترسیم .
جملات و دیالوگ بالا در 30 بهمن 1396 در استودیو الفبای وزارت آموزش و پرورش بیان شده اند .
شما تاکنون 147 روز سرپرست و حدود 4 ماه رئیس بوده اید و این نخستین نشست رسانه رسمی است که برگزار شده است و امیدوارم که به سخنانی که گفته اید پای بند و متعهد باشید.
1- در جاهاى مختلف صحبت از تربيت "معلم فاخر" كرده ايد، براى تربيت معلم فاخر بايد دانشگاه فاخر داشت، آيا دانشگاه فرهنگيان يك دانشگاه فاخر است؟ (از لحاظ هيأت علمى شايسته، رونق تحقيقات تربيتى، برنامه هاى درسى تخصصى، مجلات علمى-پژوهشى و تخصصى فعال، كتابخانه هاي مجهز و مدارس آماده همكارى و...)
به عنوان مثال، آيا در دوره تصدى چهارساله شما مى توان انتظار داشت با ده هزار استاد حق التدريسى كه هيچ احساس تعلق سازمانى ندارند و نسبت به اعضاى ثابت سازمان حقوق كمتر و ناعادلانه ترى (گاه با تأخير يك ساله يا بيشتر) دريافت مى كنند، دهها هزار معلم فاخر براى آموزش و پرورش تربيت كرد؟
2-همگان از مأموريت تربيت معلم تراز جمهورى اسلامى صحبت مى كنند و گويا از مأموريت جمهورى اسلامى (بر اساس قانون اساسى) براى تأمين تربيت باكيفيت براى فرزندان ملت غافل شده اند. آيا دانشگاه فرهنگيان مأموريتى براى تأمين تربيت تراز معلم دارد؟
3- یکی از موضوعات مهم در دانشگاه فرهنگیان این است که سالانه افرادی که از طریق آزمون استخدامی وزارت آموزش و پرورش استخدام می شوند را به دانشگاه فرهنگیان می دهند که یک دوره یکساله کسب مهارت های معلمی را طی کنند ولی دانشگاه برنامه و محتوای قابل قبولی برای این دوره ندارد و صرفا با دادن یه پروژه های صوری و یه آزمون سر و ته این دوره رو هم می آورد !
4- یکی دیگر از مواردی که دانشجویان به خصوص تشکل های سیاسی دانشگاه فرهنگیان نسبت به آن معترض هستند دخالت نهاد در همه بخش های فعالیت های دانشگاهی و دانشجویی است به طوری که یک دانشگاه در دل دانشگاه تشکیل داده است .
برای اصلاح این وضعیت چه برنامه ای دارید ؟
آقای خنیفر !
بنده 29 سال معلم هستم و سر کلاس می روم .
فقط خواهش من این است که مثل خیلی از معلمان ما " قصه " تعریف نکنید !
در موضوع و کادر صحبت کنید و حاشیه هم نروید .
بسیار ممنونم .
خنیفر :
معلمی فاخر است که بی نیاز باشد و بتواند کتابش را بخرد. بتواند به شبکه های مختلف وصل بشود ، مقالات خارجی بنویسد حتی کنفرانس های بین المللی برود.
من به یونان رفته بودم و مقاله بدهم. چند ژاپنی بودند فکر کردم استاد دانشگاهند دیدم نصف تیم شان معلم بودند و آمده بودند برای سایکولوژی و اجوکیشسن مقاله بدهند. چقدر خوب است. سال 2008 نصف اینها معلم بودند.
من کم تر می بینم .
اول مشکل زبان است و دوم مشکل مایه است. پس من نمی توانم ادعا بکنم حتما معلم فاخر را رقم بزنیم ، سعی می کنیم . اساتید فاخر هم همین طور. وقتی شش سال جذب استاد کم داشتیم ما داریم یک جا چهارصد می گیریم. چهارصد از بین بهترین های دانشگاه.
آقای ساعی هستند .
گاهی شده است در رشته شیمی پنج متقاضی بوده و این قدر بالا پایین کردیم و امتیاز علمی ،مقالاتش، وضعیت روحی و روانی اش حتی شیک پوشی اش همه اینها را در نظر گرفتیم .
سعی مان این است که فرمودید ده هزار رقم پایین تر از این است. بین سه تا چهار پنج هزار است که غیر موظف دارند با ما کار می کنند. هیات علمی ما هفتصد هشتصد نفر است . سه تا پنج هزار سال های مختلف با ما همکاری داشتند. نیازمان به هیات علمی 1000 نفر است البته هر چقدر به من استاد بدهند کم است چرا ؟ چون کلاس ها را باید بیست نفره کنند نه پنجاه چهل نفر.
تربیت معلمی که سی و یا چها نفره باشد کلاس را نمی شود خوب اداره کرد. باید بیست نفره کرد. بگویید ده هزار نفر در اخبار چون این به ما کمک می کند می گوییم ده هزار نفر ردیف بدهید. بهترین ها را از دانشگاه بمکیم و بیاوریم و کلاس هایمان را استاندارد کنیم.
بله !
در مجلات ضعف داریم.کاملا درست است. فقط یکی از مجلاتمان را توانستیم علمی - پژوهشی کنیم. گفتم به استان ها که هر چند استاد جمع بشوند و بتوانند یک مجله علمی ترویجی سه شماره را راه بیاندازند من می روم به وزارت علوم و مجوز علمی پژوهشی می گیرم.
من ادعا می کنم در هر استان و پردیس ها پردیس یک مجله علمی پژوهشی داشته باشند. ولیس همت می خواهد . اساتید ما همت کنند مقالات را جمع کنند و 3 شماره ترویجی چاپ کنند چون وزارت علوم وقتی زیر بار مقالات علمی پژوهشی می رود که سه شماره ترویجی چاپ کرده باشید بدون توقف یعنی سه فصل و ممکن است فصل چهارم را بدهند یا ندهند. شرایطش همین است. مقاله مدیر مسئولی باید در این سه مجله یکی باشد. مقاله تکراری از یک و یا دو نویسنده نباشد. مقاله حتما باید میدانی باشد. یک نظری در هر شماره باشد. هیات علمی باید هیات تحریریه آن باشد. چند تا استاد و چند تا دانشیار باشند. ارتباط رشته ای داشته باشد. چون الآن مجله علمی پژوهشی زیر نظرم است از فرهنگ سازمانی دانشگاه تهران و نزدیک هفت هشت سال است که اداره می کنم و همیشه امتیاز ما هشتاد و هشت تا نود است و اغلب مجلات هفتاد به پایین است. من در مجله خودم سالی یک بار مقاله چاپ می کنم و سعی می کنم اسمم در ردیف چهارم باشد . اسم دانشجو را اول قرار می دهم و اسم خودم را در آخر قرار می دهم.
شما بپرسید من در دانشگاه تهران جزء افرادی هستم که اول اسم دانشجو را می گذارم و خودم را آخر می گذارم .
این باعث می شود مجله بماند و هم وزارت علوم قبول کند.
بنابراین من وارث سیستم قبل هستم.
در موضوع بحث دخالت نهادها ، تحریف شده است. من نمی توانم چیزی بگویم در مقابا چیزی که شورای عالی انقلاب فرهنگی می گوید و یک شبه جلوی آن بایستم.
اگر نهاد یا جایگاه در دانشگاه های مختلف وجود داشته باشد ...نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان تابع برنامه کل نهادهای دانشگاه های دیگر است. مگر این که مورد خاصی باشد. تا الآن ندیدم موازی کاری بکند. در چه زمینه ای ؟
صدای معلم :
در زمینه عزل و نصب مدیران ؟
وظایف این نهاد در قانون مشخص شده است و عصاره آن جلوگیری از بروز و تذکر در مورد فساد و انحراف است اما دخالت در زمینه عزل و نصب ها وظیفه قانونی این نهاد نیست !
اگر خواستید مصادیق را عرض می کنم .
خنیفر :
مثلا قم را مثال می زنم. اصلا نهاد خبر نداشتند که ما نهاد را عوض کردیم. یزد ؛ خانم ناظمیان خبر نداشتند .می توانید بپرسید . اصلا در مورد بوشهر شما بپرسید . مسئول نهاد مشهد بود و اصلا خبر نداشت که من نهاد را عوض کردم. معاون فرهنگی را که عوض کردم اصلا نهاد خبر نداشت. آقای صفرزاده به علت بیماری رفتند آقای محمدیان آمدند. من حکم زدم. معارفه کردم .نهاد اینجا نبود. شاید بعضی جاها نظر بدهد یا حراست ؛ بله من در مورد مدیری بعضی چیزها را نمی دانستم. بعد گفتند اینها مکتوب است و نمی خواهیم آبروی کسی را ببریم. گفتند باید تحمل کنند. به قول یکی از دوستان می گفت به هر صحبتی اعتنا می کنیم ولی اعتماد نمی کنیم. اعتنا می کنیم احترام مخاطب است اعتماد نمی کنیم باید سند باشد. می خواهم بگویم آقای ایکس یا خانم ایگرگ این مشکل را دارد. کسی که ادعا می کند باید بینه بدهد. همین خانم پزنده مرکز کنارمان. نهاد نه نظر داشت نه دخالت کرد. روزی که ما امضا کردیم و مصاحبه کردیم نهاد نظر نداد.
در مورد دوره یک ساله مهارت های معلمی فرمودید بله تا الآن این گونه بوده از دوره ای که ما 17 هزار نفر می گیریم باید یک سال باشد. ممکن است آن یک سال هم نقص داشته باشد. من ادعا نمی کنم
دو ماهه و سه ماهه و گزارش های صوری و امتحانان الکی جلویش را بگیریم و همه چیز درست بشود . من اگر خودم این اختیار و امکانات را داشتم دو سال می گذاشتم اگر دکتری هم باشد بخواهد بیاید معلم فیزیک یا شیمی یا تاریخ یا دوره های تخصصی باشد باید دو سال باشد نه فقط دوره های آموزشی. مثلا فنون تدریس پایه پیشرفته ، ارزشیابی پایه پیشرفته ، کارورزی کامل یک ساله باید ببیند. ولی بعضی وقت ها فرس است ؛ چه کار باید کرد. سعی مان این بوده است .
از ماموریت تربیت معلم برای تربیت معلم با کیفیت و آن مطالبه ملی... همه اش حق است .
ما نتوانستیم .
راحت بگویم نتوانستیم و شاید هم نتوانیم .
مطالبه ملی تک تک خانواده ها را در نظر بگیریم ما نتوانستیم پاسخ گو باشیم .
با این نظام تعلیم و تربیت . باید آن را خیلی قوی کنیم .
تلاش می کنیم .
من هم یک مدتی آمدم ؛ تلاشم را می کنم .
یک فرقی هست . یک ذره داریم مطالعات آینده پژوهی داریم انجام می دهیم .
مثلا ادعا کردم با وضعیت موجود که سالی 10 تا 15 هزار دانشجو می گیرم تا سال 1404 تعداد 2080 هیات علمی دقیق می خواهم .
به رشته ، به استان ؛ یک ذره مطالعات آینده پژوهی و الا شاید خیلی از موارد را نتوانیم انجام دهیم .
مطالبه ای که فرمودید به جا و حق است .
مطالبه ملی است و می ترسم روزی که این مساله تبدیل به مشکل شود .
در روان شناسی و مشاوره داریم .
مشکل ، معضل و معضل می شود بیماری .
آن وقت می شود " مطالبه تهدیدی " .
ان شاء الله به آن جا نرسد .
چه من و چه همکاران ما و چه عزیزانی که بیرون و از وزارتخانه به ما کمک می کنند به روزی برسیم که حداکثر این مطالبه ملی را بتوانیم پاسخ بدهیم .
این که بگویم 100 درصد ؛ این یک شعار توخالی است .
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
پایان گزارش/