گروه گزارش/
چندی است « سیدمحمد بطحایی » در مورد شیوه های نشستن و استقرار دانش آموزان و معلمان در کلاس درس مطالبق الگوی کشورهای توسعه یافته داد سخن می دهد .
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش دعوت می کند تا کمی هم در مورد نحوه حضور و سرکار رفتن مدیران آن کشورها برای خدمت رسانی به مردم توضیح داده و افکار عمومی را آگاهی بخشد .
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش و همه نیروهای ستادی و اداری دعوت می کند تا در جهت جامه عمل بخشیدن به فرمول " بهره وری " واقعی و همانند کشورهایی مانند ژاپن ، هلند و... نیز به پیروی از شهردار تهران هر روز با " دوچرخه " در محل کار خود حاضر شوند .
گروه اخبار/

«مهدی نوید ادهم» درباره ی انتقاداتی که نسبت به ارتباط دانشگاه فرهنگیان با یونسکو وجود دارد گفت: دانشگاه فرهنگیان با مراوداتی که با یونسکو داشت، اجازه گرفت یک میز آموزش تربیت معلم به نمایندگی از یونسکو را در این دانشگاه راه اندازی کند.
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش ادامه داد: پس از بررسی های مختلف از سوی یونسکو این اجازه راه اندازی یک میز به دانشگاه فرهنگیان داده شد. به نظرم یک فرصت خوب برای کشور است که با رعایت اصول و چهارچوب ها از این ظرفیت استفاده کنیم.
وی افزود: تجربیات خود را در تربیت معلم که مبتنی بر سند تحول بنیادین خواهد بود به معلم های سایر کشورها ارایه می دهیم. باید مبادله تجربه کنیم و از سایر یافته های دیگران هم استفاده کنیم.
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش تصریح کرد: انتقادهایی که می شود این بحث ها را از مسیر کارشناسی خود خارج کرده و ابهام بر انگیز شده است.
نوید ادهم با تاکید بر اینکه ما عضو یونسکو هستیم و حق عضویت می دهیم گفت: این مصوبه مجلس شورای اسلامی است که در این مرکز علمی بین المللی عضو شویم و سالانه هم حق عضویت پرداخت کنیم.
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش تاکید کرد: باید چه کار کنیم، فقط باید پول بدهیم و کاری نکنیم یا باید از ظرفیت های آن استفاده کنیم.
وی با تاکید بر اینکه مواجه فعالانه هوشمندانه استراتژیک ما باید باشد تصریح کرد: ایران نباید در یونسکو منفعل باشد و هر چه آنان بگویند گوش دهد ، باید هوشمندانه رفتار کنیم. باید بدانیم که با یک نظام سلطه رو به رو هستیم. اگر این هوشیاری باشد، نباید هراس داشته باشیم. همان میزان که آنان حرف دارند ما هم حرف داریم.
نوید ادهم با بیان اینکه طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی ایران عضو یونسکو شده است یاد آور شد: اگر مشکلی وجود دارد مجلس شورای اسلامی مصوبه دهد تا قطع همکاری کنیم و دیگر حق عضویت از بیت المال ندهیم.
۴۴ ساعت شدن معلم ها در سند تحول آمده است
دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش همچنین درباره ی تمام وقت شدن معلم ها نیز گفت: حکم تمام وقت شدن معلم ها در سند تحول بنیادین آمده بود.
نوید ادهم با بیان اینکه طبق سند تحول بنیادین معلم باید ۴۴ ساعت در هفته کار کند تصریح کرد: ۴۴ ساعت در مدرسه حضور یابد، ۲۰ تا ۲۴ ساعت در سرکلاس باشد و مابقی ساعت ها را به بحث تربیتی و پژوهشی بپردازد.
وی افزود: اگر منابع مالی تامین شود و طرح معلم تمام وقت اجرا شود، ارزشیبای توصیفی و مشارکت معلم در فوق برنامه ها معنا پیدا می کند و معلم می تواند به دانش آموزان مشاوره و خدمات زیادی را ارایه دهد.
نوید ادهم گفت: در حال حاضر با مشکل مالی رو به رو هستیم ، باید گام به گام پیش رویم و ساعت تدریس را به تدریج افزایش دهیم و به ازای آن افزایش حقوق دهیم تا معلم مجبور به شغل دوم نباشد و همه در مدارس حضور داشته باشند .
خبرگزاری شبستان

تعداد قوانین نادرست و یا ناعادلانه در آموزش و پرورش کم نیست. یکی از این موارد دریافت حقوق فرهنگیان کارشناسی و بالاتر در حد و اندازۀ دیپلم و فوق دیپلم است. این همسان سازی حقوق که تقریبا اوایل دهه 80 صورت گرفت شاید به دلیل اجرای عدالت بود و یا رساندن همگی به سطحی یکسان ، اما متأسفانه باعث از بین رفتن انگیزۀ افراد برای ادامۀ تحصیل گردید و احساس بی عدالتی در آنان تقویت شد. هر چند تحصیلات عالی اصولا برای افزایش درک و فهم اجتماعی صورت می گیرد اما اهداف ضمنی آن : چون افزایش سطح درآمد ، موقعیت شغلی ، منزلت اجتماعی ، کسب احترام و وجهۀ اجتماعی را نیز نمی توان منکر شد.
تلاش هر فرد زیباترین برش از ابعاد زندگی اوست. هر فرد مختار است با ارادۀ خود در چارچوب قوانین جامعه ، در جنبه های مثبت و مفید یا منفی و مضرّ ، هم برای خود و دیگر افراد و هم برای جامعه ، فعالیت نماید. این فعالیت حدود 7 سالگی آغاز و تا مراحلی از سن ادامه دارد. عده ای با دست یازیدن به اولین و یا کوچک ترین قلۀ رفیع تلاش ، توقف کرده و به همان اندازه فعالیت راضی می گردند ، اما برخی توان و عطش و یا هوس و حرص بیشتری برای پیمودن قله های موفقیت دارند که ادامه تحصیلات دانشگاهی تا دکتری و بالاتر یکی از مدخل های رشد و تعالی اندیشه و خرد برای آنان و جامعه است. تلاش آنان چه با اهداف فردی و چه اجتماعی ، به نفع کل افراد جامعه است و در نمایش فاکتورهای توسعه آموزش و سطح سواد در کشور و جهان ، عمل می نماید.
حتی آنانی که در اولین قلۀ تلاش زندگی خود ، تسلیم موقعیت شغلی و شرایط زندگی فعلی خود شده اند اعم از فوق دیپلم تا کارشناسی ، نیز با سختی و مشقت بی خوابی ها و محرومیت از روال عادی زندگی چون همراهی خویشاوندان در مهمانی ها ، تماشای تلویزیون ، سفر ، حتی گاه لذت غذا خوردن با اعضای خانواده و.... آشنا هستند. دانش آموزی در دبیرستان نمونه داشتم که مادرش در جلسات اولیا با معلمان از من می خواست تا دخترش را نصیحت کنم که مرتب استحمام کند، شدت رقابت و تلاش جهت نیل به هدف برتر تا این حد ما را مقهور خویش می سازد که فرد نظافت فردی را نیز قربانی افراد متعالی خویش می سازد. او تصور می کرد با استحمام کردن زمان برای رقابت را از دست می دهد. پس جامعه موظف است با توجه به تعداد قله های فتح شده توسط افراد کوشاتر و توانمندتر ، بدانها حقوق و مزایای بیشتری قائل شود.
در آیه نهم سوره الزمر آمده است :
( قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ)
ترجمه : " آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند يكسانند تنها خردمندانند كه پندپذيرند."
در اصل این آیه دو وجه ارزشمند را به زیبایی نقل می کند:
1) تفاوت دانایان و نادانان ، که باید جامعه به نسبت عادلانه ای مابین آنها ارزش گذاری کند.
2) پند پذیری خردمندان ، لابد جامعه ما خردمند کمتر دارد که گوش شنوایی برای پندپذیری نیست !
بحث تفاوت ها در علم روانشناسی یک مقولۀ تفکیک و تمیز معانی است چون تفاوت های بهرۀ هوشی ، هیجاناتی همانند ترس و خشم و .... و در علم جامعه شناسی بابی است برای تفسیر تبعیض و نابرابری و بی عدالتی در بخش های گوناگون جامعه اعم از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی. هر دو در این مَقال برای ما کاربرد دارد. نمی توان برای انسانها با درجۀ متفاوت سعی و کوشش ، حقی یکسان قائل شد، چون همین تفاوتها عامل اصلی حرکت افراد رو به جلوست و نوع و میزان انگیزه ها و انگیزش های آنان را همین تفاوتها مرزبندی می کند.
برای آنانی که در آموزش و پرورش این مراتب را طی نموده و تا درجات عالی تحصیل کرده اند ، دو ظلم و تبعیض آشکار تحمیل می گردد :
1) به آنان ظلم می شود چون همسطح افراد پایین تر از تحصیلات خود ، حقوق و مزایا دریافت می کنند.
2) به آنان ظلم می شود چون همسطح سایر شاغلان در دیگر وزارتخانه ها برای زحمات خود حقوق و مزایا دریافت نمی کنند.

حال وظیفۀ قانونگذاران است که این موضوع را مدنظر خویش قرار دهند و عدالت اجتماعی را در قبال شاغلین وزارت آموزش و پرورش با درجۀ تحصیلات بالای کارشناسی تا دکتری ، هم در درون وزارتخانه و هم در مقایسه با سایر وزارتخانه ها، به جا آورند. بهتر است هم تکلیف مطلوب و نامطلوب ، لازم و غیرلازم بودن تحصیلات بیشتر از کارشناسی در آموزش و پرورش کشور ، یک بار برای همیشه واکاوی شود و هم تفاوت دریافتی شاغلان وزارت آموزش و پرورش با هر عنوان و درجه ای اما با تحصیلات بیشتر ، عادلانه از نو تنظیم و به مورد اجرا در آید.
تضاد و تناقض برخورد و عمل مسئولان نسبت به تحصیلات عالی در آموزش و پرورش ، هم ارزش تحصیل علم را با هر نوع انگیزۀ فردی و یا اجتماعی ، از بین می برد و هم نارضایتی شغلی را افزایش می دهد.
انتظار می رود رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات و همچنین رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی ، با اولویت و اهمیت دادن به این موضوع جهت بررسی و اتخاذ تصمیم مناسب ، شوق و ذوق شاغلان با مدارک بالاتر از کارشناسی را ایجاد ، تقویت و ترمیم نمایند. آرزوها و آمال نخبگان آموزش و پرورش را بر باد ندهیم و گرنه دیری نخواهد پایید که در آن افراد با تحصیلات کارشناسی بالاتر نخواهیم داشت لذا تعلیم و تربیت لَنگ تر از امروز حرکت خواهد کرد. اگر بنای عدالت در هر سطح و جایگاهی درست نهاده نشود ، دیوار بی عدالتی و تبعیض و نارضایتی تا ثریا همچنان کج مدار خواهد بود.
به قول مولوی :
سبزوار است این جهانِ کج مدار
ما چو بُوبَکریم در وی خوار و زار
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">

گویند شخصی با کاسهای ماست در کنار دریا نشسته بود و با قاشقی ماست را به دریا میریخت. از او پرسیدند چه کار میکنی؟ گفت دارم دوغ درست میکنم. به او گفتند با این کاسه ماست که نمیشود با آب دریا دوغ درست کرد. پاسخ داد که میدانم نمیشود، اما اگر بشود چه میشود ! حالا حکایت خواب و خیالهای آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش است که در سخنرانی های خود معمولا سوار قالیچه حضرت سلیمان می شود و در میان ابرها سیر می کند. آقای بطحایی از آموزش و پرورش آرمانی سخن می گوید و کاری به کار آموزش و پرورش واقعی و مشکلات آن ندارد.
حرفهای آرمانی را باید فیلسوفان و روشنفکران و کارشناسان بیان کنند. کار مسئولان اجرایی اعم از رییس جمهور و وزیر و مدیرکل و... بیان رویا ها و آرزوها و ایده آل ها و انتقادها نیست. مسئول اجرایی با واقعیت سرو کار دارد و قاعدتا باید مطابق برنامه از نقطه A به نقطه B حرکت و قبل از حرکت امکانات لازم و کافی برای این حرکت را تهیه و زمان رسیدن به مقصد را هم پیش بینی کند.در ایران ارائه برنامه امری فرمالیته و تشریفاتی است و متاسفانه وزرا و نمایندگان مجلس به متنی که به عنوان برنامه وزیر ارائه می شود به عنوان یک سند و تعهد کاری و اجرایی نگاه نمی کنند.

یک بیماری در بین برخی از مسئولان اجرایی ایران رواج دارد که به جای انجام وظایف روتین خود ، احساس رسالت و پیامبری می کنند و حرفهایی می زنند که ربطی به وظایف قانونی و اجرایی آنها ندارد.آنها به جای انجام وظایف اجرایی ، فلسفه بافی و ایده پردازی می کنند. این حرفها را یا مشاوران رند توی دهن آنها می گذارند یا افراد متملق باعث می شوند آنها هوایی شده و از واقعیت فاصله بگیرند و یا نوعی فرار آگاهانه از واقعیت های تلخ است و گاهی هم ترکیبی از این سه و عوامل و علل دیگر است. مشکل مدارس ما دقیقا "فیزیکی" و ریزش دیوار و مرگ دانش آموز است
بطحائی پنجشنبه اول آذر 97در همایش تکریم خیرین مدرسه ساز کشور در برج سپید مشهد سخنرانی کرد. انحراف او در سخنرانی از همان جایی شروع می شود که می گوید : «فضای آموزشی در تعلیم و تربیت نوین صرفا یک ساختمان فیزیکی نیست»، بطحایی از تاثیر فضای سبز مدرسه در یادگیری صحبت می کند و حتی نوع گیاهان را هم موثر می داند و بعد وارد بحث مدارس بدون دیوار می شود و کلاس نیم دایره ای و بدون نیمکت و... او حتی از این هم فراتر رفته و در باره چیدمان تجهیزات کلاس و رنگ وسایل کمک آموزشی هم اظهار نظر می کند. این حرفها غلط نیست بلکه بی ربط است.

این حرفها را همه به مدد اینترنت و گسترش اطلاعات می دانند، اگر یک نظریه پرداز یا کارشناس این حرفها را می زد ایرادی نداشت ، اما به وزیر به عنوان مسئول اجرایی باید یادآوری کرد که مشکل مدارس ما دقیقا "فیزیکی" و ریزش دیوار و مرگ دانش آموز است. 4-5 میلیون دانش آموز ما زیر سقف و کنار دیوارهای لرزان مدارس مخروبه درس می خوانند. بر اساس اولویت بندی، آقای بطحایی به عنوان وزیر ابتدا مشکل فیزیکی مدارس را با کمک یا بدون کمک خیرین حل کند و بعد برود سراغ فضای سبز و نوع گیاهان و مدرسه بدون دیوار و کلاس نیمدایره ای . آقای بطحایی از واقعیت فرار می کند. مشکل مدیران ما این است که انجام کارهای به ظاهر کوچک را دون شان خود می دانند.
آقای بطحایی می گوید که 90 هزار میلیارد تومان لازم است که فضاهای آموزشی را در سطح استاندارد نوسازی کنیم. این همان حکایت شخصی است که با کاسه ای ماست کنار دریا نشسته بود و می خواست دوغ درست کند. اولین اصل مدیریت اجرایی این است که اهداف متناسب با امکانات باشد. دولت که خیلی هنر کند حقوق ها را پرداخت می کند ،کل کمک خیرین در یک سال هم حدود 1000 میلیارد تومان است . یعنی 90 سال طول می کشد که بودجه مورد نیاز آقای بطحایی برای نوسازی مدارس را تامین کنند. در چنین شرایطی بیان این حرفها از جانب وزیر نوعی اظهار فضل و فرار از مسئولیت های اجرایی است.

در شرایطی که آموزش و پرورش گرفتار ضعف مدیریت و توزیع پستهای مدیریتی بر اساس رانت سیاسی ، صنفی ، همشهری گری و فشار نمایندگان مجلس و مقامات منطقه ای است و مدارس دولتی به حال خود رها شده اند و معلمان نومیدتر و بی انگیزه تر از همیشه هستند و کتابهای درسی و برنامه درسی متناسب با معیارهای تعلیم و تربیت مدرن نیست و مدیران مدارس برای تامین نیازهای اولیه مدرسه دستشان به سوی اولیا دراز است، آقای وزیر همه اینها را کنار گذاشته و مطابق معیارهای آموزش و پرورش فنلاند و سوئد رویا پردازی می کند .
این حرفهای قشنگ و ژست های قشنگ چه نفعی به حال آموزش و پرورش گرفتار دارد؟
کانال تلگرامی
گروه گزارش/

بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان تهران در نامه ای به معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش از ایشان برای مناظره با ابراهیم سحر خیز در مورد " طرح معلم تمام وقت " دعوت به عمل آورده است .
نکته اول در مورد این نامه عنوان اداری این مقام وزارت آموزش و پرورش است .
مطابق اعلام صریح و شفاف مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش ، الهیار ترکمن دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی عمومی از دانشگاه آزاد رودهن است . ( این جا )
نکته بعد اعلام موضع این تشکل دانشجو معلمی در مورد طرح معلم تمام وقت است .
روال بر این است که فرد برگزار کننده مناظره باید بی طرف بوده و نباید در این نامه از فرد خاصی حمایت کند .
بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان تهران می تواند مواضع خود را در قالب یک بیانیه تحلیلی به اطلاع افکار عمومی برساند .
« صدای معلم » ضمن استقبال و تشکر از اقدام این تشکل دانشجو معلمی برای مطالبه گری و پرسش گری در حوزه مطالبات معلمان امیدوار است تا ضمن توجه کافی به این نکات مهم ؛ دانشجو معلمان و نو معلمان نقش فعال تری در معادلات و وقایع جاری آموزش و پرورش داشته باشند .
« صدای معلم » اخیرا از انفعال و سکوت دانشجو معلمان و نیز نو معلمان در زمینه طرح معلم تمام وقت انتقاد کرده بود . ( این جا )
تاکنون جز شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان سایر تشکل ها مانند انجمن اسلامی معلمان ایران ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ، سازمان معلمان ایران ، کانون تربیت اسلامی ، کانون مدرسان دانشگاه فرهنگیان و... در مورد طرح معلم تمام وقت سکوت کرده و یا موضع رسمی نداشته اند .
پایان گزارش /

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، آموزش و پرورش در دوره فعلی برنامههای مختلفی رونمایی کرده است. برنامههایی همچون نشاط در مدارس، مبارزه با مافیای کنکور، حذف مشق شب، تلاش برای حذف مدارس سمپاد در دوره متوسطه اول - که درنهایت با ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی متوقف شد- و طرح معلم تمام وقت.
هر چند نیاز به بررسی است که از میان این حجم از طرحهای متعدد کدام یک در شرایط فعلی مدارس دولتی قابلیت اجرا شدن دارد یا اینکه در میدان اجرا با موفقیت همراه خواهد شد؟ در رسانهها آموزش و پرورش در اولویت نیست ؛ از سوی دیگر معلمان به دلایل مختلف مطالبهگر و کنشگر نیستند و به دنبال الگوهای مطالبهگری قانونی نیستند و تشکلها در این زمینه آموزش ندیدهاند
به تازگی هم اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی نسبت به طرح برخی موضوعات در رسانهها بدون پشتوانه علمی و قانونی ازسوی مدیران آموزش و پرورش انتقاد کردند. حتی برخی کارشناسان براین باورند ارائه کلکسیونی از طرح ها نشانه ابتکار و خلاقیت نیست و بسیاری از این طرح ها ارتباطی با سند تحول بنیادین ندارد اما با وام گرفتن از سند تحول بنیادین، برنامههای روزمره با عنوان برنامههای تحولی به مخاطب ارائه میشود.
علی پورسلیمان یکی از معلمان درباره جابهجایی اولویتها در آموزش و پرورش معتقد است که اگر بخواهیم درباره موفقیت یا عدم موفقیت یک وزیر صحبت کنیم باید برنامههای او را رصد کرد و آقای بطحایی قبل از کسب رای اعتماد از مجلس، برنامههای متنوعی را ارائه کرده بود اما هنوز گزارش مدونی درباره میزان اجرای برنامههایش ارائه نکرده است و دستاوردهای یکساله، هیچ ارتباطی به برنامهها ندارد و باید درباره درصد برنامههای اجرا شده به شکل مدون توضیح داده شود.

مبارزه با مافیا یا حذف مشق شب جزو برنامههای پیشنهادی وزیر نبود
اگر چه آموزش و پرورش در دوره فعلی برنامههای مختلفی را رسانهای کرده است که میتوان به حذف مشق شب، واگذاری طراحی دو ساعت از برنامه درسی دوره ابتدایی و متوسطه اول به مدارس، مبارزه با مافیای کنکور و ایجاد نشاط در مداس یاد کرد اما پورسلیمان معتقد است که مواردی مانند مبارزه با مافیا، حذف کنکور و نشاط در مدارس جزو برنامههای مدون و ارائه شده وزیر آموزش و پرورش نبود. متاسفانه مسئولان آموزش و پرورش در برابر این پرسش که "توان مبارزه با مافیای کنکور را ندارید"، پاسخ میدهند، هدف ما گفتمانسازی است در حالی که وزیر آموزش و پرورش مقام اجرایی است و باید برنامهها را اجرا کند و گفتمان سازی را سایر بخشها مانند رسانه ها انجام میدهند. بخشنامه محوری و بخشنامه بازی را باید پایان داد و به دنبال اعمال نظارت کیفی از طریق گروههای آموزشی با تقویت و راهاندازی آنها باشیم.
مجلس وظیفه نظارتی خود را انجام نمیدهد
این معلم و کارشناس آموزشی براین باور است که مجلس به عنوان نهاد ناظر، وظیفه خود را به خوبی انجام نمیدهد. وقتی مجلس به یک وزیر رای اعتماد میدهد باید کمیسیون تخصصی نحوه اجرای برنامههای وعده شده را رصد کند اما تا حادثه و مشکل مهمی پیش نیاید اصلا به این مسائل فکر نمیکنند. نقش مجلس بیشتر دخالت در عزل و نصبهای آموزش و پرورش در حوزههای انتخابی است و شناخت دقیقی از مشکلات و چالشهای آموزش و پرورش ندارند و یکی از مشکلات اصلی این است که نمایندگان کمیسیون آموزش به کارکرد نظارتی خود در راستای آموزش و پرورش نمیپردازند. مجلس بزرگترین نهاد نظارتی بر عملکرد وزرا است اما اکنون این مسئله به حاشیه رفته است.

تشکلهایی در نقش پدرخوانده
نظارت تشکلهای معلمان بر آموزش و پرورش نیز موضوع دیگری بود که پورسلیمان به آن اشاره کرد و گفت: برخی از این تشکلها نقش نظارتی را ایفا نمیکنند و چون در جریان انتخابات از وزیر حمایت کردهاند هماکنون نقش پدرخواندگی دارند و باید مهرههای خود را در آموزش و پرورش بچینند در حالیکه آنها واسط بین معلمان و مدیران هستند اما این نقش را ایفا نمیکنند و از مشکلات آموزش و پرورش دور و در حاشیه هستند، برخی از تشکلها هم تصور میکنند از طریق تحصن و تجمع میتوانند مشکلات را حل کنند. در آموزش و پرورش یک تشکل که نقش نظارتی داشته باشد، هیئتهای اندیشهورز ایجاد کرده و و مشکلات را رصد کند، وجود ندارد. وزیر آموزش و پرورش مقام اجرایی است و باید برنامهها را اجرا کند و گفتمان سازی را سایر بخشها مانند رسانه ها انجام میدهند
او ادامه داد: در رسانهها آموزش و پرورش در اولویت نیست ؛ از سوی دیگر معلمان به دلایل مختلف مطالبهگر و کنشگر نیستند و به دنبال الگوهای مطالبهگری قانونی نیستند و تشکلها در این زمینه آموزش ندیدهاند.وقتی فضای موجود به صورت مطالبهگرانه و پرسشگرانه در برابر برنامههای آموزش و پرورش نباشد نباید انتظار تحول داشته باشیم. در شرایطی که بخشهایی که باید بر عملکرد آموزش و پرورش نظارت کنند، وظایف خود را به خوبی انجام ندهند، وزرای آموزش وپرورش هم برنامههای وعده داده شده خود را اجرا نمیکنند و دنبال کارهای حاشیهای می روند که در چارچوب برنامههای آنها نیست.
وظیفه وزیر بیان حرفهای قشنگ نیست
این معلم هم همانند وزیر آموزش و پرورش معتقد است که بانشاط کردن مدارس، مدیریت آموزشگاهی و مدرسه محوری کارهای خوبی است اما این برنامهها نباید جنبه نمایشی پیدا کند. آنچه تا کنون از عملکرد وزیر آموزش و پرورش مشاهده کردم بیان حرفهای قشنگ است اما وزیر یک مقام اجرایی است نه نظریهپرداز و در نقش یک مدیر اجرایی، باید به برنامههایی که وعده داده است، عمل کند.
پورسلیمان درباره مدرسه محوری هم عنوان کرد: در این باره تاکنون تحرک خاصی را ندیدهایم به عنوان مثال هماکنون اگر یک مدرسه بخواهد کولر بخرد باید از اداره مجوز بگیرد اگر مدرسه محوری ملاک است، آیا مدیر مدرسه نمیتواند موارد ضروری را بدون بروکراسی و طی مراحل اداری انجام دهد؟ از سوی دیگر دائم بخشنامههای مختلف را به مدارس میفرستند و مدارس هم درباره آن گزارش تهیه و برای اداره ارسال میکنند که در آنجا هم بایگانی میشود. بخشنامه محوری و بخشنامه بازی را باید پایان داد و به دنبال اعمال نظارت کیفی از طریق گروههای آموزشی با تقویت و راهاندازی آنها باشیم. مدرسهمحوری با نگاه از بالا به پایین و مدیریت مسلط به نتیجه نمیرسد.
انتهای پیام/
گروه گزارش/

نمایندگان مجلس طرح تأسیس بانک فرهنگیان را به کمیسیون برنامه و بودجه ارجاع دادند .
براساس ماده 3 طرح تنظیم برخی از مقررات مالی، اداری و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش صندوق ذخیره فرهنگیان میتواند با هماهنگی بانک مرکزی جمهوری اسلامی و براساس روابط و قوانین و با استفاده از منابع و امکانات صندوق نسبت به تأسیس بانک فرهنگیان اقدام کنند تا به اولویت پرداخت تسهیلات به فرهنگیان فعالیت کنند . پیشنهاد صدای معلم این بود که هر بانکی ( از جمله بانک ملی ایران ) که در قبال این گردش بزرگ مالی خدمات بهتر و بیشتری را ارائه می دهد به عنوان بانک عامل فرهنگیان منظور گردد
این در حالی است که هنوز وضعیت صندوق ذخیره فرهنگیان و تحقیق و تفحص و نیز اختلاس در بانک سرمایه به درستی و شفاف برای سهام داران و صاحبان اصلی آن یعنی " معلمان " مشخص نشده است .
به نظر می رسد علی رغم تبلیغات فراوان وزیر آموزش و پرورش و انتخاب دو نفر جهت عضویت در هیات امنا و یک نفر بازرس این صندوق نتوانسته است گره ای از مشکلات این صندوق را بگشاید و یا حداقل تحولاتی در ساختار این صندوق و یا اساسنامه آن در جهت شفاف سازی ایجاد کند .
3 نفر منتخب جامعه فرهنگیان نیز در این مدت نه حرفی زده اند و نه حداقل گزارش کاری از 6 ماه حضور خود در صندوق ذخیره فرهنگیان به رسانه ها و افکار عمومی ارائه کرده اند .
پیشنهاد تبدیل" صندوق ذخيره فرهنگيان " به " صندوق قابل معامله در بورس " برای نخستین بار در برابر انحلال این صندوق توسط « صدای معلم " ارائه گردید ( این جا ) و ( این جا ) ؛ با این حال مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان تاکنون گزارش جامع و شفافی از این روند پس از گذشت حدود یک سال به معلمان ارائه نکرده است .
پرسش صدای معلم از نمایندگان مجلس این است که آیا " صندوق ذخیره فرهنگیان " در مدیریت درست و کارآمد خود ، شرکت های تابعه و نیز بانک سرمایه موفق بوده است که قرار است دوباره این صندوق عهده دار تاسیس بانک فرهنگیان شود ؟
آیا اختلاس های هنگفتی که در بانک سرمایه و با محوریت مدیریت صندوق ذخیره فرهنگیان با عنوان عمده ترین و بزرگ ترین سهام دار آن صورت گرفته و ضربات کاری و جبران ناپذیری را به " اعتماد معلمان " وارد کرده است ؛ این پرسش و یا دغدغه را برای نمایندگان مجلس مطرح نمی کند که گذاشتن چنین تکلیف بزرگی با توجه به تجارب تلخ قبلی به مثابه آزموده را آزمودن خطاست ؟

« صدای معلم » همچنان خواهان تعیین تکلیف نهایی تخلفات مالی در وضعیت صندوق ذخیره فرهنگیان و نیز تغییر اساسنامه در جهت شفافیت و پاسخ گویی تمام عیار مسئولان این صندوق به فرهنگیان کشور قبل از تعریف هر وظیفه و یا رویکرد جدیدی است .
در آخر ؛ پیشنهاد تغییر " بانک عامل فرهنگیان " برای نخستین بار در صدای معلم مطرح شد . ( این جا )
استدلال ما بر این بود با توجه به گردش بالای مالی در وزارت آموزش و پرورش که با عاملیت" بانک ملی ایران " صورت می گیرد معلمان از خدمات ارائه شده توسط این بانک رضایت ندارند . 3 نفر منتخب جامعه فرهنگیان نیز در این مدت نه حرفی زده اند و نه حداقل گزارش کاری از 6 ماه حضور خود در صندوق ذخیره فرهنگیان به رسانه ها و افکار عمومی ارائه کرده اند

پیشنهاد صدای معلم این بود که هر بانکی ( از جمله بانک ملی ایران ) که در قبال این گردش بزرگ مالی خدمات بهتر و بیشتری را ارائه می دهد به عنوان بانک عامل فرهنگیان منظور گردد .
تعریف و تبیین صندوق ذخیره فرهنگیان به عنوان متولی بانک عامل فرهنگیان کاری است اشتباه و پر هزینه که تبعات جبران ناپذیری خواهد داشت .
پایان گزارش/
تاريخ آموزش و پرورش در ايران، تاريخ پرفراز و نشيبِ عرقريزانی بوده است؛ آموزشی مختص مردان و با قرائتی ايدئولوگ از فرآيند پرورش، نخستين حقخواهیهای خود را در بزنگاه مشروطه سَر داد. سياسيشدن زنان و مشاركتشان در نهضت ملی، خيليزود ابعاد ديگری هم يافت و نخستين سهمخواهيها از ايجاد انجمن و تشكيل مدرسه برای زنان را با خود داشت.
روزی كه «مظفرالدينشاه» قانون اساسی را توشيح كرد، مطبوعهی «مجلس» تقاضای يك زن را در حمايت از آموزش زنان و مشاركت اجتماعی آنها چاپ نمود. اين روزنامه، در نوشتهای، «سيدمحمد طباطبايی» را مخاطب قرار داد و خواستار حمايت از مدارس دخترانه شد و تصريح كرد:
“ايران بهدليل عدم آموزش زنان از ترقی اقتصادی و اجتماعی خود بازمانده است. كودكانی كه بهدست مادران درس نخوانده تربيت شوند، آمادگی رقابت و مواجهه با جوامع پيشرفتهتر را ندارند.” (ژانت آفاری. رضا رضايی. ۱۳۸۵)
در پاسخ اما، تعليم و تربيت زنان، منحصر به امور اطفال، خانهداری، حفظ ناموس، اخلاق و معاش خانواده گشت و درواقع دور امور خاصهی رجال از قبيل علوم پلتيكی و سياسی خط كشيده شد. از آن روز كه زنان، ديگر منتظر حمايت قانونی نماندند و به طُرُق گوناگون تشكّل يافتند و نخستين مدرسهی دخترانه در «اروميه» افتتاح شد .
حدود ۱۴۸سال گذشته است؛ هرچند زنان توانستند پشت ميز مدارس بنشينند، اما درب معطل ساختار آموزشي، بر همان پاشنه ميچرخد!
آنچه از وضعیتِ عمومیِ امروز مدارس برداشت میشود، حاکی از سرانهی پایین آموزشی است. آموزش و پرورش در ايران به مثابهي يك كارخانهی عظيم است كه وظيفهی آن توليد سوژهی تابع، مطيع و قابل پيشبينی براي نهاد قدرت شده؛ توابع مرکزی که سفت و سخت به اصول بنیادین خود چسبیده و مهرههای پاسدار این ارزشها را از آموزش و پرورش میطلبد
سیر نزولیِ سالبهسالِ استاندارد جمعیتیِ كلاسها، تزلزل و ناامنیِ امور منسوب به معلمين، بیبرنامگی و حتی بیتوجهی به وضعيت بهداشت رواني معلم و شاگرد در تراكم كلاسها، کالایی شدن آموزش، بیتوجهیِ تام به وضعیت معیشت معلمین، ارعاب و بازداشتهای فراگیر در فرآیند حقخواهی آنها، و نیز لوایح تا تصویب طرحهای ضدرفاه معلمین چون “معلم تماموقت” و… یکشمای کلی از شرایط نامطلوب سیستم آموزشی را نشان میدهد.
در زبان مدیریت و سیاستگذاری نیز مقولهی پرورش معمولاً تا حد یک موضوع دستدوم فروکاسته میشود. به هر روی؛ افق پیشآمده، به اندازهی برنامهریزیهای این حوزه ناروشن است.
شاید نقصهای این عرصه را بتوان به کاستیهای فراگیر توسعهی فرهنگی نسبت داد؛ تعریفهای تعارفی و سرسری و مبهم از فرهنگ، دخیل نکردن متخصصان امر در سیاستگذاریها، خوانشهای کهنه و مصادره بهمطلوب از فرهنگ و بلوکهکردن مضامین عام فرهنگی در دوایر خواستههای سياسی، آسیبهای گاه جبرانناپذیری به تولید فرهنگ ازجمله در سيستم آموزشي وارد کرده است.
کندوکاو در عوامل دخیل در اين مسأله، موضوع درازدامنی است که در افق آن بیش از هر مؤلفهای، نقش خنثی و افلیجوار “برنامهريزی آموزشی” و هدفگذاری پرورشی چشمگیر است.

کندوکاو در عوامل دخیل در اين مسأله، موضوع درازدامنی است که در افق آن بیش از هر مؤلفهای، نقش خنثی و افلیجوار “برنامهريزی آموزشی” و هدفگذاری پرورشی چشمگیر است بهرغم اینکه جنبش بزرگی توسط سپاهیان دانش پیش از سال۵۷ و توسعهی گستردهی مدارس و نهضت سوادآموزی بعد از انقلاب، شکل گرفت تا بهتدریج، بیسوادی بهعنوان یک محرومیت اجتماعی ریشهکن شود و بخش بیشتری از جامعه، از امتیاز آموزش و پرورش بهرهمند گردند، اما برخی از تاکتیکهای مجادلهی استراتژیهای آموزشی، اين سيستم را از معنا تهی كرده است.
سیاستگذاران فرهنگی، خوانش خاص خودشان را از امر فرهنگی و آموزشی دارند و براساس همان قرائت، عرصه را بر زایایی فرهنگ بستهاند.
بنابراين بهنظر ميرسد در پر نمودن گپ ميان وضع واقع و وضع مطلوب بايستی در اولين قدم، در حوزهی اهداف و نيز استراتژیِ نيلِ به اهداف، خانهتكانی نمود. بهعبارتی؛ گفتمان رسمی که مدام تلاش میکند حضور تکگویانهای داشته باشد، به فرد جز ابزاری در خدمت اهداف تعریفشده نگاه نمیکند. اگر سيستم آموزشی درصدد كنشگریِ آموزشی است، بايستی از اين گفتمان و بازتوليد آن در مدارس رهايی يابد و كودكان را برای زندگی مسالمتآميز و بهينه در دنيای امروز آماده كند.در اين گذار، در محتوای آموزشی تا مراسمِ سر صفها، بايد زلزلهای ساختاری رخ دهد. بهعنوان مثال؛ شادی، هرچند در وهلهی اول، یک احساس روانشناختی بهنظر میرسد اما یک کنش اجتماعیست که در تعامل میان خصایص فردی، فضاهای اجتماعی و سنتهای فرهنگی ساخته میشود، اما شادی در فضای خصوصی، گستردهترین نوع تجربهی شادی ماست. مسألهی اصلی این است که ساختارهای زیربنایی در مدارس، شادی را بیش از همه بهعنوان مقولهای سیاسی تعریف کرده است؛ بهتعبيری، دانشآموزان باید با دلالتهای ایدئولوژیک در مدرسه شادی کنند؛ بنابراین، آنچه ضروری است، کاهش گسترهی کمی و کیفی آیینهای حزنانگیز است. در مدرسه، شادی باید وجه غالب را داشته باشد تا دانشآموزان توان روحی کافی برای حل مسأله و تابآوری را داشته باشند .

از سوی دیگر، عدم تأمین مالیِ مدارس و همچنین، میزان حقوق کم و پرداخت نشدن به موقع آن به معلمین، نبود امکانات رفاهی و درمانی، وضعیت تأمین اجتماعی نامناسب و عدم اعطاي تسهیلات ضروری، جز با فهم سیاست فقرزایی در سیستم آموزشی و درگیریِ معاشیِ معلمین و واماندن آنها در مسیر مطالعه، به روز بودن و آگاهی، قابل فهم نیست؛ مشکلاتی که معلمان، آنها را ازجمله تبعیض هاي موجود بين قشر فرهنگیان و سایر کارکنان دولت میدانند. اين درحاليست كه نوشتن از معيشت معلم، نوشتنی در ساحت حقوق است؛ حقوق انسانی.
در حاليكه قريب به اتفاق معلمان ايرانی زير خط فقر امرار معاش دارند، بسياری از كشورهای آسيايی به اهميت تمكن مالی معلمها در بهبود وضع آموزشی و كيفيت پرورش واقف شدهاند، بهعنوان مثال: چون کشور ژاپن فاقد منابع طبیعیست و اقتصاد آن مبتنی بر سرمایهی انسانی، فناوری پیشرفته، تولید کالا و خدمات کیفی است، بنابراین انسان و امور پرورشیِ وی نیز مهم تلقی میشود و در نتیجه معلم، مدرسه، آموزش، برنامهی درسی و هر آنچه با آموزش، پرورش و ”سرمایهگذاری بر نیروی انسانی” در ارتباط است، برای آنها اهميت شايانتوجه دارد. مطلوبترین جنبهی زندگی معلم ژاپنی این است که او زندگی مرفهی دارد و حقوق بسیار بالایی دریافت میکند.
گپ طولانی
ضعفهایی که در سیستم آموزش و پرورش کشور و در رابطه با مسائل متفاوت آن؛ ازجمله بحث محتوای کتابهای درسی، اهداف غاییِ آنجهانی، محیط آموزشی، استاندارد جمعیتی کلاسها، معیشت معلمان و… وجود دارد، بسیار گسترده است و بیشک ضعف در برنامهریزی برای هر کدام از آنها بر سایر مسائل هم تأثیرگذار است. سیاستگذاران فرهنگی، خوانش خاص خودشان را از امر فرهنگی و آموزشی دارند و براساس همان قرائت، عرصه را بر زایایی فرهنگ بستهاند
معضل اساسی آموزش در ایران، هدفمندنبودن سیستم آموزش و ناکارآمد بودن روشهای آموزشی است كه بهبود شرايط جز با بازانديشي ساختاري رخ نميدهد.به تعبير ديگر، شاید تمام مشکلات درون و برونسیستمی آموزش و پرورش را بتوان در یک عامل خلاصه نمود و آن وجود «نگاه مصرفی» به این وزارتخانه است.
آموزش و پرورش در ايران به مثابهي يك كارخانهی عظيم است كه وظيفهی آن توليد سوژهی تابع، مطيع و قابل پيشبينی براي نهاد قدرت شده؛ توابع مرکزی که سفت و سخت به اصول بنیادین خود چسبیده و مهرههای پاسدار این ارزشها را از آموزش و پرورش میطلبد.
سیستم آموزشی در این بازیِ سیاست و گسترهی بیمکث مصادره به مطلوب را میتوان بهدرستی در سهگانهی “آجری دیگر در دیوار”: Another Brick in the Wall اثر مشترک “پینک فلوید” و “راجر واترز” بازجست.
بخش دوم این سری در آلبوم “دیوار” که بیشتر از همه بهخاطر جملهی «ما هیچ آموزشی نیاز نداریم» مشهور است، فضای آموزشی ما را بازتاب میدهد؛ ترانهای که در دوم می ۱۹۸۰، برای جنبهی ضدتبلیغی نژادی، تبعیض در برنامهی آموزشی رسمی و تدریس انعطافناپذیر ممنوع اعلام شد، در کلیپ قابل تأملی چرخگوشت بزرگی را نشان میدهد که بچهها را در خود فرو میکِشد و تبدیل به یک تکهگوشت میکند؛ بیمغز، بیکنش، بیآینده؛ فضایی که مشابهتاش با مدارس ما را چندان لازم نیست با نگاهی هنری و زیباییشناختی فهم کرد. اگر معتقدیم جامعهی بیمار، محصول سیستم آموزشی بیمار است، به واقعیت و کارکرد این چرخگوشت بزرگ هم درست نزدیک شدهایم .
انگاره
( کلیپ را ببینید )