به خانه که میرسید، چادرش کاملاً گچی بود. چادرش را درمیآورد و میگذاشت کنار کیفاش روی اپن و میرفت داخل آشپزخانه. سریع دست به کار میشد برای ناهار. زودپز را میگذاشت روی گاز و سریع در کابینتها را باز میکرد و مشغول میشد. گاهی حتی با همان مقنعه. چند باری وقتی از مدرسه آمده بود، دست که دادیم، حس کردم چقدر پوست انگشتهایش زبر شدهاست. به گچ حساسیت داشت. اما چارهای نبود. با دستکش سخت بود پای تخته بنویسد.
چند وقت یکبار، صدایش میگرفت و در نمیآمد. انگار گلودرد سختی گرفته باشد. خس و خس میکرد. سرما نخورده بود اما. بس که در کلاس پشت سر هم حرف زدهبود و صدایش را بالا برده بود، حنجرهاش جواب نمیداد.
سنی ندارد اما پاهایش واریس گرفتهاند. شبها از درد پا خوابش نمیبرد. آرام ناله میکرد که نفهمیم. اما از پا به پا شدناش، و گاهی از "آخ"ی که زیر لب میگفت، میفهمیدم که درد دارد. بس که در کلاس سر پا ایستاده بود.
یادم هست که اگر یک روز مریض میشد و کلاس نمیرفت، مدام عذاب وجدان داشت. همیشه وقت امتحانات، روی همان برگههای کمرنگ استنسیلی، گوشه اتاق مینشست و برگه تصحیح میکرد. عصبانی میشد. میخندید. ذوق میکرد. با همان خط نهچندان خوبش، کنار برگه، برای بچههای نکتههایی مینوشت. نه فقط از درس. نه تنها از جغرافیا. از جنس زندگی. اوایل بیعینک. بعدها اما عینک به چشم.. چشمهایش.
اینها و دهها بیشتر از این را، من، فرزند یک معلم، در زندگیاش دیدهام. ماه به ماه. ثلث به ثلث. سال به سال. موی سیاه به موی سفید. چروک به چروک صورت.. این خطهای روی صورتش، مال کدام حرص خوردن است؟ آن موی سفید ِ رها شده روی پیشانیاش، مال گرفتاری کدام دانشآموز؟ هر نمرهی چشمش را چند برگهی بدخط امتحانی بالا بردهاند؟ آن ذوق توی چشماش، مال کدام موفقیت محصل کلاسش بوده؟ این امید تمامنشدنی قلبش را از کدام دانشآموز معلمشدهاش گرفته؟ ...
خبر اعتصاب سراسری معلمان را شنیدم، دلم لرزید. یاد تمام این خاطرههایم از مادرم افتادم. یاد تمام روزهای معلمیاش. تمام صبوریهایش. چه کردهاید با این مادران ما؟ با پدران ما؟ با خواهران و برادران معلم صبورمان که جانشان، جان عزیز و امیدوارشان به لب رسیده؟ معلم که جانش به سادگی به لب نمیرسد. معلم سختجان است. معلم که راحت از کلاسش نمیزند. اما... بد کردید.
با معلمها، با رانندههای کامیون، با کارگرهای هفتتپه و یورت. با این مردم بد کردید. نجیباند اینها. دستهای همهشان زبر است. پاهای همهشان سختی کشیده. آن قدر نجیب هستند که امروز، توی دفتر بنشینند و خواستهشان را تنها، با سکوتشان، با کلاس نرفتنشان نشان بدهند. بد است آدم با این صبورها، با این نجیبها، نانجیبی کند. صدایشان را بشنوید. حتی اگر بدجور گرفته باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان از استان بوشهر برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
آموزش و پرورش سالهاست که از کمبود معلم می نالد. اما تحلیل کارشناسانه و یا جست و جوی ریشه ای برای جبران آن ، کمتر صورت گرفته است. یکی از دلایل کمبود معلم استفاده از آنان به عنوان نیروهای ستادی در ادارات سراسر کشور است. آموزش و پرورش باید کادر اداری و نیروهای آموزشی خود را به طور جداگانه جذب نماید. معلمان و دبیران ، با عنوان کارمندان اداری و یا نیروهای ستادی مشغول خدمت هستند آن هم در پست هایی برای 18نوع مدرسه که هر کدام به کارشناسانی جداگانه نیازمندند. افزایش شوک آمیز ساختار آموزشی ما از سه دوره ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه به 18 نوع مدرسه و به وجود آمدن نقش هایی چون حراست و بسیج و کارشناسان فنی و حرفه ای و کار و دانش و... باعث افزایش نیروهای اداری گردیده است و از مهمترین دلایل کاهش نیروی آموزشی همین انتقال نیروست. این طرح شما چه به صورت داوطلبانه و یا اجباری و یا اختیاری که با گذشت زمان به اجبار تبدیل خواهد گشت ، خواسته های معلمان را زیرکانه استتار نموده است و انحراف معیاری جهت ابراز آن گردیده است
قبل از انقلاب ادارات آموزش و پرورش کوچک بودند و تعداد کارمندان محدود تا جایی که کل کارکنان اداری را یک معلم می توانست بشناسد، اما امروزه ادارات نواحی و مناطق به تناسب وسعت شهرها و استانها دارای ساختمانی بزرگتر هستند که به هنگام مراجعه در آن فرد راه خود را گم می کند و یا می بایست زود زود از افراد دیگر در کریدور، آدرس فلان کارشناس و یا معاون را بجوید و یا به تابلوهای مرجع که بر دیوار نصب شده است، مراجعه کند. تازه وقتی وارد اتاق مورد نظر می شود کسی را نمی شناسد. قبل از انقلاب و اوایل انقلاب ، اتاق کارمندان نسبتا بزرگ بود و 4-6 کارمند در یک اتاق مشغول به کار بودند اما امروزه تعداد اتاقها بیشتر و واحدها از هم جدایند.
پس تعداد نقش های ستادی چندین برابر دهه های گذشته گردیده است و ساختمانهای ادارات به تناسب همین موضوع ، بزرگتر گردیده است و معلمان و دبیران بیشتری جذب همین ادارات گردیده اند. که این مهم با عدم تناسب تربیت معلم در دانشگاههای مربوطه نسبت به نیاز مدارس و ساعات آموزشی و عدم جذب معلم از فارغ التحصیلان سایر دانشگاهها ، نیز شدت بیشتری گرفته است. لذا امروز کمبود معلم داریم.
از طرف دیگر نقش های موجود در مدارس نیز نسبت به گذشته افزایش یافته است لذا آن تعداد از نیروها که باید به عنوان معلم در کلاس درس مشغول شوند به عنوان مربی آمادگی دفاعی ، مشاور ، دبیر پرورشی ، معاون اجرایی ، معاون.....ایفای نقش می نمایند که اگر کل کشور را در نظر بگیریم جمعیت قابل توجهی خواهد بود.
ما کمبود معلم نداریم ، ما نیروها را به درستی جایگزین نکرده ایم و یا در تعریف نیرو و نقش های اجتماعی اسراف نموده ایم .
به جای افزایش ساعات آموزشی معلمان و تمام وقت کردن آنان ، بهتر است به این مهم توجه داشته باشید و طی 5 – 10 سال آینده با گرفتن نیروهایی آزاد برای امور اداری ، به تدریج معلمان را به کلاس درس برگردانید تا کمبود معلم ، به طور حقیقی جبران گردد نه با طرحی به ضرر خود آنان . شما برای استخدام نیرو در ادارات همانند بانک ها و برخی سازمانها ، می بایست آگهی و آزمون استخدام داشته باشید، یعنی جذب نیروی ستادی از بین تحصیل کردگان جوان رشته های گوناگون انجام بگیرد.
زمان آموزش در کشور ایران غیراستاندارد و یا کم نیست که قصد افزایش ساعات تدریس معلمان را در دستور کار خود دارید حال برای اثبات عدم کشش بیشتر برای افزایش ساعات تدریس معلمان طی مقایسه زیر، به بررسی این مهم پرداخته می شود:
عوامل مؤثر بر زمان آموزش يك موضوع
بر اساس مدل کارول ، زمان لازم برای یادگیری یک موضوع درسی برای دانش آموزان به پنج عامل زیر بستگی دارد:
الف - استعداد و ظرفیت یادگیری
ب - توانایی و قابلیت فراگیرنده برای فهم موضوعی خاص.
ج - تمرکز بر یک موضوع
د - فرصت های یادگیری یا زمان مجاز برای یادگیری.
ه - ماهیت موضوع یادگیری
لازم است دقت نمائیم زمانی که آموزش دهندگان و محققان در بارۀ زمان اختصاص یافته به آموزش صحبت می کنند ، منظورشان یکی از موارد زیر است:
*زمان مدرسه : منظور میزان زمانی است که در مدرسه صرف می شود و بیشتر به تعداد روزهای تشکیل مدرسه در یک سال اشاره دارد.
*ساعت کلاس : میزان ساعتی که هر روز به کلاس اختصاص می یابد و شامل وقت ناهار و زنگ تفریح و .... نیز می شود.
*زمان لازم برای هر موضوع درسی : زمانی است که برای آموزش یک مادۀ درسی خاص صرف می شود و به دانش ویژۀ دانش آموزان و مفهوم و مهارت های درسی بستگی دارد.
*زمان درگیر شدن در فعالیت : مدت زمانی است که دانش آموزان به موضوع درسی توجه و در فعالیت یادگیری شرکت می کنند. این زمان صرف فعالیت هایی نظیر ارتباط اجتماعی با دیگران ، رفتارهای ضداجتماعی و.... می شود.
*زمان مردۀ آموزشی : زمانی که در طول هر کلاس یا ساعت درسی ، هیچ کاری در آن انجام نمی شود. زمانی که به هر دلیلی معلم در مدیریت آن زمان ناموفق بوده است. اندرسون معتقد است که زمان اختصاص یافته به آموزش از ارزش ها سخن می گوید.
میانگین ساعات آموزشی در یک سال تحصیلی (تعداد روزها) و طول مدت یک روز آموزشی در 9 کشور جهان این طرح شما چه به صورت داوطلبانه و یا اجباری و یا اختیاری که با گذشت زمان به اجبار تبدیل خواهد گشت ، خواسته های معلمان را زیرکانه استتار نموده است و انحراف معیاری جهت ابراز آن گردیده است
تعداد روزها / طول مدت یک روز آموزشی برحسب دقیقه
************* / ***************************************
آلمان 1050 / 300
انگلیس 960 / 300
آمریکا 1014 / 338
ایران 1110 / 360
تایوان 1177 / 318
ژاپن 1050 / 230
فرانسه 1073 / 370
کانادا 925.5 / 304
کره جنوبی 978 / 264
میانگین 29. 1033 / 311 (1)
اگر به آمار ارائه شده دقت نمائید تعداد روزها و طول مدت یک روزۀ آموزشی کشور ایران از میانگین جهانی در حد بالایی است. پس زمان آموزش در کشور ایران غیراستاندارد و یا کم نیست که قصد افزایش ساعات تدریس معلمان را در دستور کار خود دارید.
در ضمن میزان حقوق دریافتی معلمان با ساعات کاری آنها تناسبی مستقیم دارد. یعنی هر چه ساعات تدریس بیشتر ، حقوق نیز بیشتر و برعکس.این تناسب در مقایسه با کشورهای دیگر صدق نمی کند. و اگر قصد تمام وقت کردن معلمان را دارید ابتدا حداقل حقوق سه میلیون تومان را باید اِعمال نمائید و سپس به این کار دست بزنید. با افزایش 18 درصد فوق العاده شغل ( که قبلا 25 درصد ذکر کرده بودید ) اوضاع اقتصادی و یا زندگی معلمان بهبود نمی یابد.
واقعیت این است که این حداقل حقوق حق قانونی معلمان است و برای تضمین و حفظ سلامت جسمی - روانی معلمان ، کششی برای افزایش ساعات کاری آنان ، وجود ندارد.
درد اصلی معلمان که در مجموع تجمعات و اعتراض ها و حتی در تحصن اخیر، عدم تأمین اقتصادی و ناهمگنی سطح حقوق دریافتی شان با کارمندان سایر وزارتخانه هاست که از آن به همسان سازی و یا همترازی حقوق یاد می شود. ما معلمان برای بهبود سطح معیشت زندگی ، برخورداری از رفاه نسبی و خدمات بیمه درمانی و تکمیلی کاهنده هزینه ها به عنوان پشتیبان سلامتی فرهنگیان ،بهبود کمیت و کیفیت آموزشی ، تغییر کتب درسی و محتوای آن و....
بارها به شما مسئولین مراجعه کرده ایم اما دریغ از اجرایی شدن آنها. ما نیازی به طرح رتبه بندی که به عنوان دیوار چین مانعی استوار در عدم افزایش حقوق معلمان محسوب می شود، نداریم. بهبود شرایط زندگی من معلم نیازی به تدوین و استیصال طرح های گوناگون ندارد.طرحی که به قانون اجرایی دست نمی یازد همانند لایحه رد شدۀ مجلس است. ما معلمان انتظار عمل واقعی و شفاف شمای مسئول را داریم نه وعده های سرخرمن.
شما مسئولان محترم بعد گذشت سالها ، هنوز قادر به پاسخگوئی برای مطالبات و خواسته های به حق فرهنگیان نیستید، چگونه انتظار دارید طرح تمام وقت شدن را ، آنان بپذیرند؟!
این طرح شما چه به صورت داوطلبانه و یا اجباری و یا اختیاری که با گذشت زمان به اجبار تبدیل خواهد گشت ، خواسته های معلمان را زیرکانه استتار نموده است و انحراف معیاری جهت ابراز آن گردیده است.
محتوای آموزش ، نحوۀ پیاده سازی آموزش و ترکیب فیزیکی کلاس ها و مدارس ما آنقدر جاذب و دلربا نیست که بتوانیم دانش آموزان و یا معلمان را بیشتر از این در مدرسه و یا کلاس درس نگه داریم . نه همانند کشورهای دیگر زنگ تفریح مناسب داریم (30 - 45 دقیقه ) و نه حقوق همانند آنها دریافت می کنیم . شما شرایط مطلوب برای رضایتمندی معلمان را ایجاد کنید تا نگاه منفی جامعه و مسئولان از جمله رئیس جمهور به معلمان اصلاح شود. چگونه می توان به معلم گفت : اگر راضی نیستید از این شغل کناره گیرید؟!
بهتر نیست به دلایل این نارضایتی ، بیندیشید؟ یا به این مهم بیندیشید که چرا دیدگاه آحاد جامعه به معلمان عاری از عزت و افتخار است ؟ علت ارزانی معلم و اجازت جسارت به معلم از کجا نشأت می گیرد؟ چرا در هر ناملایماتی که حادث می شود ابتدا من معلم محکوم می شوم ؟
و اگر جایگاه من معلم اعتباری والا دارد پس چرا در قلۀ رفیع اعتلای ارزش های جامعه قرار ندارم؟
خلاصه آن که گِره از مشکلات ما باز کنید و گِره های بیشمار بر آن روا ندارید.
1 ) مجلۀ رشد آموزش متوسطه آبان 1392 - pdf مقایسه تقویم تحصیلی و زمان آموزش ایران با سایر کشورها - دکتر نیره شاه محمدی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
گروه اخبار/
سفرهای هوایی امروز دیگر به بخش جدایی ناپذیر از زندگی ما بدل شده اند. وقتی برای یک سفر تفریحی یا حتی کاری بلیط هواپیما تهیه می کنیم و سختی ایستادن در صف پاسپورت را به جان می خریم، یعنی دیگر به حاشیه های یک سفر هوایی عادت کرده ایم. البته هنوز شکایت بسیاری از مسافران این است که به محض اینکه پای خود را از هواپیما بیرون می گذارند، بیمار می شوند. خیلی ها دلیل بیماری خود را نمی دانند؛ مسمومیت غذایی، مسمومیت با آب یا پرواز با هواپیما!
به نظر می رسد برخی انگشت اتهام را به درستی به سوی هواپیما نشانه گرفته اند. گواه این ادعا هم نتایج تحقیقی است که در روزنامه وال استریت ژورنال به چاپ رسیده است. تحقیقی که ثابت می کند خطر سرماخوردگی در هواپیما 20 درصد بیشتر از حالت معمول است. اما وال استریت ژورنال در این زمینه تنها نیست. روزنامه دیگری با نام"تحقیقات سلامت زیست محیطی" احتمال سرماخوردگی را در هواپیما 113 برابر بیشتر از زندگی روزمره می داند.
البته ادعاهای بالا به این معنی نیست که عطای سفرهای هوایی را به لقای آنها ببخشیم. اقبال مسافران به پرواز به خاطر امکان خرید بلیط ارزان هواپیما و تجربه یک سفر راحت و بی دردسر است. کافی است بیشتر بدانیم تا بتوانیم یک سفر کم خطر داشته باشیم. شروع سفر راحت و بی دردسر را می توانید با خرید بلیط هواپیما از قاصدک 24 کلید بزنید.
در تحقیقی که در روزنامه تحقیقات سلامتی منتشر شده، بر روی منابع مختلف انتقال بیماری در هواپیما بررسی هایی انجام شده است. با این حال اتفاق نظر بر این است که علت شایع و اصلی تمام این دردسرها یک چیز است: پایین بودن رطوبت کابین به دلیل پایین بودن رطوبت در ارتفاع. به همین خاطر هواپیماهایی که کار تهویه هوا را در کابین های خود با جدیت بیشتری دنبال می کنند، شاهد میزان کمتری از انتقال بیماری هستند.
بد نیست بدانید که میزان ارتفاع نرمال برای پروازها 30 تا 35 هزار پا است. در این ارتفاع رطوبت هوا به 10 درصد یا پایین تر کاهش پیدا می کند. در چنین سطح پایینی از رطوبت سیستم دفاعی طبیعی مخاط بینی و گلوی ما خشک شده و مسدود می گردد. این یعنی یک محیط مناسب برای حمله ویروس های سرماخوردگی و آنفلونزا به بدن ما!
حالا که در مورد مکانیسم دفاعی و علت اصلی بیمار شدن پس از پرواز اطلاعاتی را به دست آوردید، یاد بگیرید که چگونه از این خطر مصون بمانید. توصیه های زیر می توانند شما را از ویروس های مزاحم سرماخوردگی پس از پرواز حفظ کرده و پایان سفرتان را تلخ نکنند.
نوشیدن آب زیاد در طول پرواز می تواند از خیلی چیزها جلوگیری کند؛ سردرد، مشکلات گوارشی، گرفتگی عضلات و ... . . علاوه بر این، نوشیدن آب کافی به تقویت مکانیزم های طبیعی دفاعی پیشگیرانه بدن کمک کرده و عملکرد آنها را بهتر می کند. نکته دیگری که باید بدانید این است که که نوشیدن آب در طول پرواز تأثیر به مراتب بیشتری از نوشیدن به یکباره آب به مقدار زیاد قبل یا در طول پرواز دارد. این را هم به خاطر داشته باشید که نوشیدن سایر نوشیدنی ها مانند الکل یا قهوه می تواند آب بدن شما را کاهش دهد.
دست ها مهم ترین نقطه تماس بدن با ویروس های سرماخوردگی، آنفلونزا و سایر میکروب ها در هواپیما و جاهای دیگر هستند. دانشمندان می گویند ویروس های موجود سرماخوردگی و آنفلونزا می توانند برای ساعت ها روی پوست یا اشیا و سطوح دیگر زنده بمانند. اما خبر خوب این است که شستن دست ها با آب داغ و صابون می تواند تأثیر چمشگیری بر انتقال میکروب ها به بدن داشته باشد. بنابراین در صورت امکان دست های خود را پیش از صرف غذا و نیز پس از پرواز با آب داغ بشویید.
درست به همان میزان که حفظ نظافت دست ها می تواند از انتقال میکروب ها و ویروس ها جلوگیری کند، استفاده از دهان شویه در طول پرواز می تواند لایه محافظتی دیگری را برای شما ایجاد کند. حفظ رطوبت حلق نیز کارکرد دیگر این مواد است.
هر چند که تأثیر واکنشی سریع ویتامین ها به ویروس های سرماخوردگی هنوز به اثبات نرسیده است، اما بسیاری از مسافران در مؤثر بودن آنها هیچ تردیدی ندارند. برخی پزشکان نیز بر این باور هستند که تأثیر قرص های ویتامین در پیشگیری از بیماری هنوز ثابت نشده، اما این قرص ها ممکن است به کاهش شدت یا طول عمر بیماری کمک کنند. حالا که نکات بهداشتی در پرواز را فرا گرفته اید، برای رزرو بلیط هواپیما یا بلیط قطار می توانید به قاصدک 24 مراجعه نمایید.
پایان پیام/
به مناسبت ۲۶ مهر روز ملی تربیت بدنی با هماهنگی سرکار خانم فریبا کلاهی همکار رسانهای، تعدادی از باستانی کاران کرج در هنرستان دستغیب گوهردشت حاضر شده و به اجرای حرکات و ورزشهای زورخانهای و پهلوانی پرداختند.
این مراسم برای هنرجویان عاصی از درس و مشق هنرستان غیرمنتظره و بسیار دلچسب مینمود، به خصوص اینکه دانش آموزان هنرنمایی همسن و سالان زورخانهای خود را به تماشا نشستند.
انصافا هماهنگی چشم، دست و مغز مرشد_واحد و شاگردانش عقل و هوش از حاضران در ربود.
ورزش در ایران باستان
به گواهی تاریخ برای کسب سحرخیزی، بردباری و آمادگی جسمی و روحی سربازان در ایران باستان و همچنین آماده کردن جوانان برای دفاع از وطن در مواقع اضطرار، ورزشهایی مانند تیراندازی، شنا، کوهنوردی، اسب دوانی، کشتی، مشت زنی، شمشیر زنی و ... به جوانان آموزش داده میشد تا در زمان تهدیدات احتمالی بیگانگان بتوان با رزمندگی و جنگندگی نیروهای آموزش دیده، از سرحدات کشور حراست نمود و به قول سردار ملی ستارخان بزرگ، خاک خورد ولی خاک به اجنبی نداد.
ورزش راهی برای اجتماعی شدن
امروزه شاهد فوران آسیبهای اجتماعی چون انزواطلبی، اعتیاد به اینترنت و مواد مخدر، تنبلی، پرخوری و چاقی، افسردگی و سرخوردگیهای اجتماعی و ... هستیم.
ورزش یگانه درمانی است که برای رفع و ترمیم تک تک آسیبهای اجتماعی قابل تجویز میباشد.
به عبارت دیگر میتوان انواع اعتیادهای رایج از جمله اعتیاد به گوشیهای هوشمند، سرخوردگی و افسردگیهای ناشی از فرسایش روحی هزاره سوم را با ورزش_درمانی تسکین و بعضاً معالجه نمود. در یک کلام با افزایش تواناییهای جسمانی و روحانی، عملاً روحیه پهلوانی و انساندوستی، شجاعت و در یک کلام تعادل جسم و جان تضمین میگردد.
با یادآوری تعریف جدید یونسکو از معیار باسوادی (توانایی تغییر) لزوم توجه به ورزش در مدارس دوچندان می شود.
دختران محروم از تحرک
متاسفانه دختران به عنوان تبسم آفرینش و عطر فرحناک هستی به دلیل محرومیتهای محیطی و محاطی حاصل از کم تحرکی، عدم دسترسی و بی توجهی به ورزش، اندوه ژولیده بر جسم و جانشان مستولی است.
برای هم آغوشی با سرور و شادمانیِ روحی، گزیر و گریزی از پرداختن به تحرک و ورزش نیست. برای ورزیدگی جسم و سبزینهگی روح و روان چاره ای جز پر کردن ریهها از اکسیژن و گوشها با موسیقی روحنواز متصور نیستیم.
در غیر این صورت دختران محروم از تحرک به عنوان مادران آینده با مشکلات مضاعفی دست و پنجه نرم خواهند کرد.
وضعیت ورزش در مدارس
از دیرباز زنگ ورزش به عنوان یکی از کم اهمیتترین ساعات تلقی شده و متأسفانه در بعضی از مدارس به جای زنگ ورزش کلاسهای مکمل و فوق برنامه اجرا میشود. غافل از اینکه زنگ ورزش، زنگ تحرک، نشاط و بالانس روح و روان با جسم و جان کودکان و دانش آموزان میباشد.نازل و ناچیز بودن امکانات ورزشی در مدارس دولتی در کنار کمبود دبیران متخصص، عملا زنگهای ورزش را بلاموضوع کرده و در اکثر مدارس دولتی به حاشیه میکشاند.
سند تحول آموزش و پرورش چه میگوید؟
بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مدرسه محوری از رویکردهای اصلی معاونت پرورشی و سلامت قلمداد میشود.
اجرای المپیادهای ورزشی دانش آموزان و تشکیل کانونهای ورزشی دانش آموزی به منظور غنی کردن اوقات فراغت و توسعه ارتقاء مهارتهای ورزشی در مدارس یکی از تمهیدات وزارت آموزش و پرورش برای اجرایی کردن سند تحول در بخش تربیت بدنی است.
در این که این تمهیدات تا چه اندازه قابلیت اجرا داشته و قادر به تخلیه انرژیهای نهفته دانش آموزان شده اند اتفاق نظری در بین صاحب نظران دیده نمیشود، لذا بازبینی برنامه های مستأصل امری شایسته و بایسته میباشد.
چه باید کرد؟
پیدایش و ظهور شگفت انگیز دهکده جهانی در هزاره سوم واقعیتی انکار ناپذیر می باشد. در کنار صدها دستاورد جهانی شدن دهها آفت نیز بر آن قابل اتصال و الحاق می باشد. با بروز انواع افسردگی، سرخوردگی، توسل به دخانیات، چاقی حاصل از کم تحرکی، علاقمندی کودکان و نوجوانان به غذاهای پرچرب و پرکالری و در یک کلام تغییر شیوه زندگی، نیازمند احاله و سوق کودکان و دانش آموزان به ورزش، موسیقی، هنر و آموزش مهارتهای زیست جمعی هستیم.
همان طور که با زایش هر تزی آنتی تز آن نیز در بطن خود متولد میگردد، به همین ترتیب در فرایند جهانی شدن، انزوا و فردگرایی موج میزند و یکی از مؤثرترین راههای جامعه پذیری آشتی با ورزش و هنر در مدارس و دانشگاهها میباشد. برای رسیدن به این مهم علاوه بر توجه جدی وزارت آموزش و پرورش به مقوله ورزش، در اختیار قرار دادن بخشی از امکانات وزارت ورزش به مدارس و مشارکت و همکاری جدی وزارتین ورزش و آموزش و پرورش پیشنهادی درخور توجه و تأمل برای متولیان ورزش کشور میباشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
من بیش از دو دهه است که به یمن عنایت حق و همت انفاس قدسی، در امر فخیم و فاخر آموزش [یعنی مجدانه آموختن و آموزاندن]، هم نظرا و هم عملا جدیت و جهاد می ورزم_هرچند به قدر وسع اندک خویش_ و پس از گذران خدمت بیست ساله، هر بار به این نکته، تفطن بیشتری پیدا کرده ام که :
{علاج مشکلات بشری در دو راهکار است ولاغیر:
اولی) رفع فقر معیشتی /مالی/ اقتصادی
دومی) حلّ فقر معرفتی/ آموزشی/ فرهنگی/ اخلاقی}
در چند سال اخیر اما هرچه بیشتر غور کرده ام؛ بیشتر، این باور برایم مُسَجّل شده که حل و رفع هردو _بسا_ به یک اندازه، حیاتی و ضروری بوده باشد.
این درست، که آدمی،بی آب و نان و روزی و رفاه، زنده و سلامت و پابرجا نمی تواند بود؛ اما زنده بودن، "کمترین شرط و سطح انسانی" است.چه، هر موجود دیگری هم واجد این چنین وجودی است.
حال آنکه این:"درست زندگی کردن و زندگی را سامان دادن و _ازآن بالاتر_، زندگی بخشیدن" ، است که"از شریف ترین مراتبِ مقام انسانی"می تواند بود.
و این هم به همان میزان، درست است که آدمی، برای خواندن و نوشتن و دانستن و بهتر زیستن اش حاجت به رفع و رجوع احتیاجات ابتدایی و هرروزه ی خود دارد.بنابراین برای تعالی جان خویش، ناگزیر از تلاش معاش درجهت توانبخشیِ تن است.حاصل آنکه خلأ در هر کدام ازاین دو، خلل در ارکان دیگری پدیدمی آورد.
باری!
خودشیفتگی ها،کم کاری ها، کوته فکری ها،جزم و جمود ها، تعصب ها، پیشداوری ها، استدلال گریزی ها، خرافه پرستی ها، سوء نیتها، جورها، جهل ها، خطاها، غفلتها، و تغافل های آدمیان بسیاری، موجبات درد و رنج خویش و دیگرانِ پیرامونی شان را فراهم می آوَرَدکه گویا، کمتر از دردمندی ها و رنجوری هایِ ناشی از بی نانی و بینوایی نیست_اگر بیشتر نباشد_بااین وجود، نکته ی دیگر، این ست که از دردباریِ رنجِ هریک اگر کم کنی؛توگویی مرهمی بر شکنجِ دیگری گذاشته ای.
به یاد دارم در ماجرای حمله ی امریکا به افغانستان، محسن مخملباف _کارگردان مشهور ایرانی_ خطاب به سازمان ملل نوشته بود :
به جای رساندنِ کمکهایی از قبیل آب و نان(خوردنی ها و نوشیدنی ها)به آن مردم مظلوم، کتاب(خواندنی) هدیه و ارمغانشان کنید. از آن پس ، آنان، خود، با اتکابه فن و دانش ِ فراگرفته،آب و نان را از دل زمین و آسمان به دست خواهند آوَرْد.
من اگرچه نه آن زمان، ولی اکنون می بینم هردوی اینها یعنی چه "نان و آب" و چه "قلم و کتاب"، برای شکوفایی آدمی، به یک اندازه ضروری است و شایدکه بنابه مثال:هر وزنه ای ازاین ترازو درمیانه اگر نباشد؛ ترازوی زندگی بر طراز میزان و موزون خودش،نتواند عمل کند.و ازکارافتادن ترازو، همان و ساقط شدن او از حیات و دورانداختن اش، همان!
سخن را بر تکیه گاه نخستش بازمی گردانم که ما و هر که چو ماکه جامه ی تن و جانش از بازار فرهنگ و هنر و آموزش، خریده و دوخته شده باشد باید بداند که جان,جامه اش با ردای آسمانیان، پهلو می زند چنانکه به قول معروف آیة الله خمینی : ((معلمی ، شغل انبیاء است)) من اما اولا گامی فراتر از کلام او می گذارم و آن را نه تنها شغل، که شأنی از شئون نبوی می شمارم. ثانیا با اتکا بر قران کریم، قدمی بلندتر برمی دارم و دوصفت"آموزگاری و پروردگاری" را _ که ازپی دو سِمَت ِ "آموزش و پرورش" می آید_، در زمره ی اسماء و اوصاف خداوند می آورم.
چه، اگر آموزشی هست؛ لاجرم آموزگاری هم هست و چه کسی اولین آموزنده بر بندگان خود بوده؛ جز همو؟!
و اگر تربیتی وجود دارد؛ نخستین رب و مربی نیز چه کسی جز او می تواندباشد؟!
بر آنچه گفتم ؛نکته ای هم ارزش علاوه کنم:
اگر شغل و شأنی، چنین ارجمند است؛ آن هم درست از زبان بلندترین مقام دینی و سیاسی کشور؛ پس چگونه است که به مناسبات اقتصادی و معیشتی ایشان به قدر جایگاه دینی شان توجه جدی نمی شود؟!... خودشیفتگی ها،کم کاری ها، کوته فکری ها،جزم و جمود ها، تعصب ها، پیشداوری ها، استدلال گریزی ها، خرافه پرستی ها، سوء نیتها، جورها، جهل ها، خطاها، غفلتها، و تغافل های آدمیان بسیاری، موجبات درد و رنج خویش و دیگرانِ پیرامونی شان را فراهم می آوَرَدکه گویا، کمتر از دردمندی ها و رنجوری هایِ ناشی از بی نانی و بینوایی نیست
+
این سِمَت،
تنها یک شغل شریف نیست؛بلکه شأنی شریف نیز به حساب می آید.
تنها ، سلوک عملیِ معاش نیست؛بلکه سیر و صعود برایِ امر معاد هم است.
تنها تلاش برای حفظ بقای تن نیست؛که جهاد برای اعتلای جان نیز است.
کاسبی و مکسب داری نیست؛ که عاشقی و مدرسه پروری است.
حتا تنها تحقیق و تعلیم درس های دنیوی نیست بلکه تحققِ دردهای دینی و کوشش در جهت درمانگری ِ رنجهای بشری هم است.
اتفاقا تاکیدم در این مقال بر عبارت اخیر است و آن اینکه امر آموزش و پرورش دائر مدارِ دو وجه اساسی است[/باید باشد]
یکی "آبادکردن جامعه"و دیگری"آزاد کردن جان".
یکی درس است و به کارِ زندگی روزمره می آید و دیگری درد است به دردِ درمانشناسیِ دوراندیشانه می خورَد.
یکی از انسان ، شهروندی روزآمد می سازد تا در کار مورد علاقه ی خود، زبردست باشدو کارشناس و کارگشا و دیگری دل و دیده ی او را به تامل و تماشا در آفاق و انفُس، مشغول می دارد تا جهان های پنهان را میان جان و جهان های پیرامونی اش بیابد و دَرنوَردَد.
تکرا رمی کنم که:
جای هریک ازاین دو اگر خالی باشد؛ خلل در هر دوی این ارکان می افتد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان در مورد عملکرد نمایندگان بروجرد برای صدای معلم ارسال گردیده است .