امتحانات خرداد پایه های دهم تا دوازدهم دوره دوم متوسطه نظری در حالی برگزار شد که یک بار به دلیل آماده نشدن کارت ورود به جلسه و بار دیگر به علت حادثه سقوط هلکوپتر رییس جمهور و همراهان با تغییر در برنامه امتحانات همراه شد. اعلام نتایج امتحانات نهایی نیز با تاخیر و چالش های متعددی انجام شد.
بررسی علت به وجود آمدن این مشکلات حتما در دستور کار کارشناسان محترم حوزه سنجش و پایش کیفیت آموزش قرار می گیرد و آسیب شناسی آن خارج از نشست های تخصصی امری منطقی و پذیرفته شده نیست .
اما اکنون که وزیر آموزش و پرورش از مجلس شورای اسلامی رای اعتماد گرفته و در ابتدای وزارت خویش میراث دار وضعیت نامطلوب آموزش و پرورش کشور می باشد و در حالی که اکثریت مسئولین اسبق ادارات کل استانهای مختلف وعده حمایت و یاری رساندن به آقای کاظمی را داده اند ،امید می رود نگاه ویژه ای به وضعیت میانگین نمرات امتحانات نهایی به عنوان یکی از شاخص های مهم ، ایجاد شده و به سمت ارتقا کیفیت آموزش گام برداشته شود.
پس از اعلام حمایت مدیران کل و روسای اسبق ادارات روابط عمومی ، اکنون وقت آن است معاونین و کارشناسان آموزش متوسطه و ابتدایی اسبق وزارتخانه و ادارات کل نیز وارد میدان شده و وزیر جدید و تیمش را در جهت بالا بردن کیفیت آموزش تنها نگذارند. اینکه میانگین نمرات امتحانات نهایی سه رشته تجربی و ریاضی و انسانی حدود ۱۰ باشد برای هیچ یک از دلسوزان آموزش کشور پذیرفته نیست.
کمبود نیروی انسانی، به کار گیری دبیران مرتبط ، افزایش امکانات آزمایشگاه مدارس، تغییر نگاه مدیران مدارس از رویکرد صرفا پرورشی و انقلابی به رویکرد آموزشی و تربیتی ، افزایش تعداد مدارس و کلاس ها به منظور کاهش میانگین تعداد نفرات در کلاس ، بازنگری محتوای کتب درسی و .. از جمله چالش هایی هستند که از سوی کارشناسان به عنوان عوامل موثر در جهت بالا بردن میانگین نمرات امتحانات به آنها اشاره می شود.
علاوه بر کلیه موارد فوق باید توجه نمود شناخت ویژگی های نسل جدید که به نسل z معروفند و به متولدین سالهای ۷۵ تا ۸۹ اطلاق می شود و اکنون بخش اعظم دانش آموزان و قسمتی از دانشجویان کشور را شامل می شوند برخلاف انتظار تا کنون مغفول بوده و در دستور کار قرار نگرفته است (و یا اعلام نشده است. ) جالب است بدانیم در حوزه کسب و کار ،چه در سطح بین المللی و چه در سطح کشور در دوره های بازاریابی و فروش تلاش هایی در جهت معرفی خصایص این نسل به عنوان قسمتی از جامعه مشتریان (حدود ۳۰٪ ) انجام شده و ویژگی های نسل z به عنوان مشتری در دوره های آموزشی مارکتینگ مورد بررسی قرار می گیرند اما در آموزش و پرورش که بخش اعظم دانش آموزانش (حدود ۶۰ ٪) در این تقسیم بندی قرار می گیرند ، هنوز پژوهشی با هدف شناخت و معرفی این نسل به معلمین و مشاورین و رفع چالش های احتمالی در مدارس صورت نگرفته است .
مردم به عنوان ذی نفعان مدارس ، به اصلاح وضعیت موجود و ارتقا شاخص ها امیدوارند و با شروع به کار آقای کاظمی این امید را در ایجاد تغییرات و روششناسی علمی و یافتن راهکارهای اثربخش ایشان جست و جو می کنند.
در این راستا هسته های کارشناسی میتوانند با تکیه بر تجارب خود به تیم جدید یاری رسانند تا کیفیت آموزش و در پی آن نتایج امتحانات در سال تحصیلی آینده از رشد قابل قبولی برخوردار باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
« شما مطالبه گرید. مطالبه گری یعنی آدمی بیاید و شما پشت او بایستید و بتواند مطالبات شما را پیگیری کند »
مسعود پزشکیان
وزیر آموزش و پرورش دولت منتخب در اولین نشست خود با اعضای شورای معاونان این وزارتخانه چنین می گوید : ( این جا )
« شهادت می دهم که مسئولان آموزش و پرورش در دولت سیزدهم برای نظام تعلیم و تربیت خیلی تلاش کردند و بنده امروز به نمایندگی از معلمان از دکتر صحرایی قدردانی می کنم .
وزیر آموزش و پرورش با تاکید بر اینکه کیلومتر آموزش و پرورش را صفر نمیکنم، گفت: همین مسیر را ادامه می دهیم و اگر اصلاحاتی لازم داشت با مشورت با همکاران اصلاحات لازم انجام خواهد شد » .
نخستین پرسش ما از وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان آن است که قرار است دقیقا کدام مسیر توسط ایشان طی شود ؟
صحرایی و تیم همراهش برای آموزش و پرورش چه کرده اند که معلمان باید بابت آن تشکر کنند ؟
آیا فرهنگیان از وضعیت موجود در زمان وزارت صحرایی رضایت دارند ؟
بارها نوشته و تاکید کرده ایم که مسیر حرکت در آموزش و پرورش باید در راستای همان قول ها و تعهداتی باشد که مسعود پزشکیان در دو نشست خود با فرهنگیان و پیش از پیروزی در انتخابات آن ها را بیان کرده و بر اجرای آن اصرار ورزیده است .
فرهنگیان و جامعه نیز بر اساس آن چه بیان شد به رئیس جمهور منتخب اعتماد کردند .
جهت یادآوری به آقای کاظمی عرض می شود :
« فانی تعدادی از مطالبات و اولویت ها را به صورت « کارشناسی شده و طبقه بندی شده » بیان کرد و پزشکیان هنگامی که پشت تربیون قرار گرفت به تک تک آن مطالبات پرداخت و قول داد که نهایت تلاش خود را برای عملیاتی کردن آنان به کار برد .
مطالبات و انتظارات مطرح شده توسط وزیر پیشین آموزش و پرورش عبارتند از :
«1- هر معلم یک شغل و یک زندگی عزت مند . این خواسته ماست .
معلم فارغ البال می تواند به تعلیم و تربیت دانش آموزان بپردازد .
2- با معلم نمی توان با قانون مدیریت خدمات کشوری که مخصوص کارمندان است برخورد شود .
ما نیاز به یک آیین نامه استخدامی معلمین داریم .
3 - استقرار عدالت آموزشی .
4 - جذب بازماندگان از تحصیل .
5 - ارتقای مدارس دولتی .
و این مهم است :
6 - اعمال یک نظام استخدامی واحد برای کلیه متقاضیان شغل معلمی .
کانال هایی نزنند و افرادی را خارج از ضابطه در آموزش و پرورش استخدام کنند .
7 - مشارکت دادن معلمین در مدیریت مدرسه و یکسان سازی حقوق بازنشستگان با شاغلین .
پزشکیان در نشست دوم خود خطاب به حاضران با صراحت چنین می گوید : ( این جا )
« من می توانم این وعده را به شما بدهم که اجازه ندهم نیروهای امنیتی و یا حراستی در مدارس بتوانند از آن رفتارهایی کنند که الان انجام می دهند » .
بر این اساس نخستین و مهم ترین اقدام وزیر آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان می باید که در این راستا بوده و با آمران و عاملانی که در ایجاد و توسعه فرهنگ امنیتی و بگیر و ببند در دولت سیزدهم دخیل و موثر بودند بدون هر گونه تسامح و گذشت کنار گذاشته شده و برخورد قانونی صورت بگیرد .
گروه « پرسش گران و کنش گران » بر این باورند :
باید با افراد در هر سطحی که در آموزش و پرورش دولت سیزدهم برای منتقدان و کنش گران مدنی پرونده سازی کرده و به انحای مختلف موجب اذیت و آزار ، اخراج ، بازنشستگی اجباری و در یک کلام « تضییع حقوق شهروندی » آنان شدند برخورد لازم و قانونی صورت گرفته و از آنان دل جویی شود .
این نخستین گام در جهت اعتماد سازی ، ترمیم و بهبود شکاف صف و ستاد و امید به تغییر خواهد بود .
جمعی از پرسش گران و کنش گران آموزش و پرورش :
- علی پورسلیمان
- اسماعیل جعفری
- سیدمرتضی حسینی
- محمد حیدری
- کامران رحیمی
- سیما زنجانی
- علی زینلی
- محمدرضا شهریاری
- فرهاد عیسایی
- سیدهادی عظیمی
- رضا قاسم پور
- زهرا قاسم پور دیزجی
- نرگس کارگری
- علیرضا کاشفی
- طهماسب کاوسی
- نرگس ملک زاده
- سعاد موسوی شرقی
- حمزه علی نصیری
- شیرین یوسفی
***
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
زبان در دهان ای خردمند چیست؟
کلید در گنج صاحب هنر
چو در بسته باشد چه داند کسی
که جوهر فروش است یا پیله ور؟
اگرچه پیش خردمند خامُشی ادب است
به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طَیرهٔ عقل است؛ دم فرو بستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
( سعدی )
تاکنون چندین گزارش از وضعیت استخر سونای باشگاه فرهنگیان تهران تهیه کرده ام . آیا وظیفه معاونت پشتیبانی فقط این است که قرارداد بنویسد و پول بگیرد و یا وظایف دیگری هم در بخش « منزلت معلم و حفظ آن » هم دارد ؟
- یک روز در استخر باشگاه فرهنگیان تهران ... متولی رفاه معلم در وزارت آموزش و پرورش کیست ؟! ( این جا )
- استخر و سونای باشگاه فرهنگیان تهران به علت مسائل بهداشتی از اول آبان ماه تعطیل است ! ( این جا )
- با عرض پوزش ؛ امروز جکوزی نداریم ! ( این جا )
- یک روز پُر تنش در باشگاه فرهنگیان تهران ! ( این جا )
اما انگار قرار نیست نظم و قانون و احترام به حقوق شهروندی در این مملکت نهادینه شود .
تا صدایت را بلند نکنی کسی صدای تو را نمی شنود .
از پایین و لایه های زیرین گرفته تا سطوح بالای حاکمیت .
خیلی فرقی نمی کند .
به نظر می رسد این « کوری خود خواسته » و « حماقت آرامش بخش » در تار و پود این جامعه به نوعی ریشه دوانیده و نهادینه شده است .
تقریبا همه هم به نوعی با این وضعیت « سازگار » شده اند . به انحاء مختلف و به ویژه در موقعیت های متعارض و متناقض هم سعی می کنند با تردستی خارق العاده ای آن را توجیه و حتی تئوریزه کنند .
سه شنبه 30 مرداد 1403 .
با کامران رحیمی و محمد روزبهانی قرار می گذاریم که ساعت 19 در این مجموعه حضور پیدا کنیم .
آنان کمی زودتر از من در آن جا بودند .
به محض آن که وارد می شوم مشاهده می کنم که رحیمی و روزبهانی با یک شخص دیگر در حال بحث کردن با متصدی مجموعه هستند . رویاهای بزرگ ، فداکاری های بزرگ می خواهد .
مشاجره بالا گرفته است .
مدیریت مجموعه هم حضور دارد .
رحیمی خطاب به مدیریت مجموعه می گوید که من و آقای پورسلیمان هفته قبل حضوری با شما صحبت کردیم .
قبل از آن هم چندین بار خودم با شما مطرح کردم .
شما هم قول دادید که این مشکلات را برطرف کنید ...
حوضچه آب سرد چرا باید این همه کثیف باشد ؟ چرا ورودی آب سرد را بسته اید ؟ مگر شما قول ندادید که وضعیت اصلاح می شود ؟ آیا این وضعیت ، « تحقیر معلمان » نیست ؟
جالب است که این جا مجموعه ای فرهنگی است و افرادی که آن جا می آیند اکثرا فرهنگی هستند . این بحث ها را می دیدند اما فقط نگاه می کردند .
انگار چیزی را نمی بینند .
در حالی که این مشکل به آنان هم ارتباط داشت اما گویا عادت کرده اند همه چیز را ببینند و از کنارش رد شوند .
در واقع با کثافت و روزمرگی روز افزون خو گرفته و با آن کنار آمده اند .
اما مساله به این جا ختم نشد .
یکی از همین شناگران به سمت ما آمده و با صدای بلند گفت که من هم با شما هستم اما عزیز من !
صدای شما آرامش ما را به هم زده است .
ناراحتید ... نیایید !
حاضران هم به نوعی با او همدلی می کردند .
پس از یک مکث کوتاه ، همین جمله را همان جوانکی که باید حافظ قانون و نظم باشد را هم تکرار کرد :
« این جا همین است ؛ دوست ندارید ؛ نیایید » .
وقتی مشاجره بالا گرفت به مدیریت مجموعه گفتم که این گونه رفتارهای شما منطقی و قابل تحمل نیست .
شما این جا را از وزارت آموزش و پرورش اجاره کرده و تعهداتی دارید .
وظیفه شما حفظ پاکیزگی و اجرای آن تعهدات و وظایف است و حق ندارید از سکوت و انفعال دیگران سوء استفاده کنید .
در ضمن برخوردها باید فرهنگی و سازنده باشند و نه از موضع زور و لمپن بازی .
من هم گزارشی از ماقع امروز را در « صدای معلم » منتشر می کنم .
تا صحبت از گزارش و رسانه شد ؛ آنان که این گونه بر مرکب لجبازی و استبداد می تازیدند کوتاه آمده و ورودی آب سرد به حوضچه را باز کردند .
اما پرسشی که در همچنان در ذهن مانده آن است که چرا نظارتی بر این مجموعه صورت نمی گیرد ؟
وقتی مجموعه انگ دولتی می خورد به طور طبیعی نهادهای ناظر دولتی متناظر هم رغبتی برای نظارت و رسیدگی ندارند .
آیا وظیفه معاونت پشتیبانی فقط این است که قرارداد بنویسد و پول بگیرد و یا وظایف دیگری در بخش « منزلت معلم و حفظ آن » هم دارد ؟
حتما باید دعوایی شود و گزارشی نوشته شود و اوقات همه تلخ تا مسئولی و صاحب میزی به خودش بیاید و از خودش سوال کند که چرا فلان صندلی را اشغال کرده و فلسفه ی وجودی اش در این سیستم بیمار و ناکارآمد چیست ؟
هر چند اگر حس پرسش گری و سواد مطالبه گری در این فرهنگ شلخته ، تنبل و تقدیر گرا بود ، شاید وضعیت ما با آن چه در رویاهای بزرگ مان می پرورانیم به کلی متفاوت بود .
رویاهای بزرگ ، فداکاری های بزرگ می خواهد .
در بین اخبار گوناگونِ مثبت و منفیِ این روزها؛ خبرمتاثر کننده ربودن و کشتن آینور سه ساله ( 1 ) در یکی از روستاهای الیگودرز به خاطر دوسه قطعه طلاهای کوچک و کم ارزش (گوشواره و النگوی بچه گانه) توسط زن میان سالِ همسایه افکارعمومی را جریحه دار کرد و خاطره تلخ جنایت هولناک مشابهی که در سال 96 در پاکدشت اتفاق افتاد را دوباره زنده کرد.
به گزارش رسانه ها در آن زمان هم پدر بنیتا در حالی که کودکش روی صندلی عقب خودرو نشانده بود به آرامی از پارکینگ بیرون آمد و غفلتا خودرو روشن را چند لحظه ای برای بستن درب پارکینگ ترک کرد ؛ غافل از اینکه دو نفر سارق ولگرد معتاد برای پیدا کردن طعمه در محل در حال پرسه زدن بودند. سارقان از فرصت استفاده کرده و در کسری از زمان سوار بر خودرو روشن شده و فرار می کنند و فریادهای دلخراش پدر که کودکم داخل خودرو است را بی رحمانه ناشنیده گرفته و به سرعت از محل دور شدند .
تلاش پدر و مادر و نیروی انتظامی برای پیدا کردن کودک به جایی نرسید تا اینکه چند روز بعد جسد بی جان کودک بی نوا در داخل خودروِ رها شده در خیابانی فرعی درحالی پیدا شد که کودک از شدت گرمای سوزان تیرماه از تشنگی و گرسنگی در داخل خودور جان داده بود.
علاوه بر بنیتا و آینور در سال 92 هم در شهر جوین در خراسان رضوی محمد امین 5 ساله هم به شکل دیگری جلو چشم پدر ناپدید شد و متاسفانه تا این تاریخ اثری از او پیدا نشده است.
این اتفاقات ناخوشایند به ویژه در مورد کودکان در حالیست که در اکثر جوامع در قراردادی نانوشته کودکان و نوجوانان به علت ناتوانی در دفاع ازخود معمولا از حمایت غریزی و ضمنی همه افراد و لایه های اجتماعی حتی خلافکاران برخوردار هستند تا جایی که جنایت کاران و گانگسترها هم وقتی در حین انجام جرم و جنایت و سرقت اگر اتفاقا با کودکی رو به رو شوند چشمان وحشت زده و اشک آلود و ملتمسانه کودکان اکثر آن ها را از ادامه کارشان باز می دارد و جان کودک را به خطر نمی اندازند. از این رو ربودن و کشتن بی رحمانه یک کودک 3 ساله به خاطر گوشواره های کوچک و نسبتا کم ارزش او نمی تواند همه انگیزه یک فرد برای کشتن بی رحمانه یک کودک باشد و من فکر می کنم مشکل بسیار فراتر از فقر و استیصال است .
مشکل اصلی در فقرِ فرهنگی ست که ممکن است در بعضی از لایه های طبقات کم برخوردار یک جامعه نهفته باشد.
مشکل را باید در آموزه ها و یا بهتر بگویم بد آموزی های خانواده ها به عنوان اولین الگوهای کودکان جست و جو کرد. خشونتی که در اثر این بد آموزی ها از کودکی در ضمیر ناخودآگاه فرد پنهان شده و با او می ماند . عواملی مثل دعواهای خانگی والدین در مقابل کودکان که بعضا با ضرب جرح و تهدید به قتل یکدیگر همراه است و یا ذبح گاو و گوسفند جلو چشم کودکان در مراسم گوناگون از عروسی و عزا گرفته تا سایر مراسم و سنت ها همه و همه آموزش های خشونت پنهانی ست که در ضمیر ناخودآگاه کودکان حک می شود و بعضا در بزرگ سالی خود را نشان می دهد.
یادش یه خیر در کتاب عربی دوم دبیرستان ضرب المثلی بود با این مضمون « العلم فی الصغر کان نقش فی الحجر » یعنی که آموزه های دوران کودکی مثل نقشی که بر سنگ حک می شود ؛ ماندگار است .
خوب طبیعیست که بد آموزی های خانواده و جامعه نیز در ذهن وروان کودکان مثل نقش حک شده روی سنگ ماندگار بماند و همچون دمل چرکینی در دوران بلوغ و بزرگ سالی صرفا با یک محرک و انگیزه ی خیلی ساده از قبیل حسادت دو همسایه به شکل جنایت سر باز کند.
( 1 ) منبع سایت خبری تابناک. کد خبر1254697 تاریخ 29 امرداد 403
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
دوشنبه ۲۹ مرداد ماه ۱۴۰۳ جلسه مشترک مجمع فرهنگیان اصفهان ، کانون صنفی معلمان اصفهان، سازمان معلمان اصفهان، نمایندگان فرهنگیان از شهرستان های نطنز، نجف آباد، خمینی شهر، کانون بازنشستگان ناحیه ۳، نمایندگان ستادهای انتخاباتی دکتر پزشکیان، نماینده رسانه و جمعی از صاحب نظران فرهنگی با موضوع پیگیری انتظارات و مطالبات فرهنگیان از وزیر پیشنهادی و هم چنین بررسی ویژگی های مدنظر گزینههای مدیرکلی و مدیران مناطق و شهرستان های استان اصفهان در ساعت ۱۷:۳۰ در دبیرستان مفید اصفهان برگزار گردید.
این گردهمایی با ۲۰ دقیقه تاخیر آغاز شد.
سخنرانان در این جمع از وضعیت نامطلوب آموزش و پرورش کشور و استان اصفهان ابراز نگرانی کردند و بر لزوم تغییر و تحول در آموزش و پرورش استان تأکید داشته و خواهان اتحاد و یک صدایی تمامی احزاب، نخبگان و صاحب نظران شدند.
جمع حاضر رمز موفقیت را در عدم اختلاف، وحدت، وفاق ملی و همدلی می دانند.
سخنرانان بر اهمیت درس آموزی از گذشته اشاره نموده و استفاده از چهره های تکراری و آزمون پس داده و بعضا مرعوب را برای آموزش و پرورش این استان توصیه نمی کنند.
در ادامه بخشی از صحبت های حاضران در جلسه آمده است.
همواره در آموزش و پرورش عدهای در پشت درهای بسته جلسات برگزار کردند و تصمیم گرفتند ولی امروز میخواهیم در این جلسه تمام کسانی که شرکت کردهاند مشارکت کنند و نظرات و پیشنهادات خودشان را مطرح نمایند.
یا از تاریخ درس میگیریم و آیندهای نو میسازیم یا فصلی از تاریخ میشویم و آینده را ویران میکنیم.
اگر جایی اشتباه کردیم به همان نقطه تاریخ برنگردیم.
آموزش و پرورش باید در تصمیمگیری ها نقش داشته باشد. دیگر زمان آن نیست که پشت درهای بسته برای جامعه تصمیم بگیرند. مدعی نیستیم که همه فرهنگیان اصفهان را دخیل کنیم ولی این ادعا را داریم که بتوانیم از حداکثر توان استفاده کرده تا دوستان در این شرایط بتوانند نظر خودشان را بدهند و در جریان روند کار قرار بگیرند تا این اتحاد برقرار شود و یک برابر با یک باشد.
دیروز جلسهای برگزار شد که در آن مقرر شد ۱۱ نفر از بزرگانی که در اصفهان نقش دارند انتخاب شوند. این ۱۱ نفر متشکل از اعضای اصلاح طلب ستاد فرهنگیان دکتر پزشکیان، افراد حقیقی صاحب نظر، نماینده دانشگاه فرهنگیان و در کل جمعی مورد توافق همه بودند. بدون آنکه در مورد شخص خاصی تاکنون صحبت و یا موضعگیری شده باشد مبنا بر این شده است طی فرایندی رزومه ی گزینهها را جمع آوری کنیم و با شاخصهای مشخص شده امتیاز بندی انجام شود و در نهایت چند نفر را به تهران معرفی کنیم. قطعاً اگر یک صدا و هم صدا باشیم میتوانیم در تهران مؤثر باشیم ولی اگر صداهای مختلف از جاهای مختلفی شنیده شود نه تنها به نتیجه نمیرسیم بلکه اشخاص دیگری از جاهای دیگر که هیچ ارتباطی با این جلسات و برنامهها ندارند انتخاب میشوند.
اما در رابطه با مدیرکل این نکته را توجه کنیم که شخصی انتخاب شود که حداقل شجاعت داشته باشد اگر نمایندهای یا شخصی به او فشار آورد کاری ناحق انجام دهد به خاطر آن که پستش حفظ شود زیر بار نرود.
قطعاً اگر مدیرکلی چنین کاری انجام دهد و صداقت داشته باشد از طرف سیستم آموزش و پرورش حمایت خواهد شد.
می گوییم سابقه اصلاح طلبی داشته باشد. اصلاح طلب نه اینکه ویژگی قلع و قمع داشته باشد. اصلاح طلب کسی است که میخواهد جامعه را اصلاح کند. اصلاح طلب به دنبال تعهد است نه اینکه ما را در وضعیتی نگه دارد که وقت مدارس صرف چیزهایی غیر مرتبط با آموزش و پرورش باشد. ایشان باید در ستاد دکتر پزشکیان حتما فعال بوده باشد.
بعضی وقتها باید مدیری انتخاب کنیم که عوامل زیردست یا اطرافیان نتوانند او را دور ببرند. قانونی داریم تحت عنوان قانون الگوپذیری. نگاه میکنیم ببینیم مدیر مربوطه چه چیزی را دوست دارد از چه خوشش میآید ، چه کارهایی باید انجام دهیم که نتیجه بگیریم. حتماً اطرافیان به دنبال آن میروند. بالاخره اطرافیان زود متوجه میشوند که مدیر چه ویژگیهایی دارد. ما مدیری میخواهیم که ویژگیهای او به گونهای باشد که باعث رشد شود. شجاعت خود را نشان دهد. زیر بار هر عملی نرود قاطع باشد. وقت شناس باشد. معتقدیم که یک مدیر میتواند با رفتارش سیستم را تغییر دهد.
اخلاق، رفتار، کردار و حتی به موقع آمدن و رفتنش روی عوامل زیردست قطعاً موثر است و حتی لباس پوشیدنها را عوامل زیر دست رصد میکنند.
زمانی هست که ما یک زمین بسیار بد قواره را با بدترین متریال به بهترین مهندس میدهیم و میگوییم بهترین ساختمان ممکن را برایمان بساز.
این بهترین مهندس نظرات خود را اعمال میکند. در بحث مدیر کل و انتخاب مدیران استان به طور کلی باید این بحث را در نظر بگیریم که در چه شرایطی داریم کار میکنیم . شرایط، شرایط بغرنجی است. بیشتر از آنکه زوم کنیم که چه کسی مدیر و معاون شود بیشتر زوم کنیم روی آنکه پروسههای مدنی را در هر سازمانی فعال کنیم. هر مدیر کلی که در این جایگاه قرار گرفت ما مطالبات را دستهبندی کنیم آنها را پیگیری کنیم.
نمیتوانیم خیلی جاها برنامهریزی کنیم و بگوییم از حقوقمان برخوردار هستیم. همه افراد در احزاب و یا هر جایی که صدایشان بهتر شنیده می شود پیگیری کنند. چون اگر یک نفر باشیم صدایمان ممکن است کمتر از طیفی که اسمی پشتش باشد شنیده شود.
بدانیم کسی که مدیر کل میشود تا چه حدی دست او باز است و توانایی دارد و ما تا چه حدی مطالبهگری کنیم که حداقل به نتایجی برسیم. سطح فعالیتها و نوع مطالبهگریهایمان را به سطح کشورهای پیشرفته ببریم. پیگیری حقوقی داشته باشیم. نباید کوتاه بیاییم. ما انسانیم و انسانها باید بتوانند حداقل در شعاع چند کیلومتری خودشان تاثیراتی را بگذارند. این شعاع میتواند دوستان و حتی کسبه باشد. امیدواریم که بتوانیم به درجهای از رشد و توانایی برسیم تا گامهایی را برداریم که بتواند حداقل ما را به اهداف کوچک برساند.
امیدواریم این پروسه مشارکتی کار کردن که در ایران ضعیف است و از نداشتن آن آسیب میبینیم را تقویت کنیم. یکی از شاخصههای توسعه ترس است که باید به آن حتماً بپردازیم.
کار مشارکتی کردن، اهداف عالی داشتن، همدلی کردن، همدیگر را قبول کردن.هر کسی را به عنوان یک ذهن پویا قبول کنیم و فقط نگوییم خودمان.
ساز و کاری را فراهم کنیم که دوستانی که میتوانند فعالیت کنند و نظراتی بدهند که نظراتشان مثمر ثمر باشد . معرفی کنیم و با این مشارکت همدلانه به جایی برسیم که بتوانیم حرفمان را بزنیم.
کمیتهای که در رابطه با مراکز تربیت معلم تشکیل شده است کنار دست آن باید یکی هم برای مراکز سمپاد تشکیل شود.
سمپاد در طی این چند سال نتوانسته است آن چیزی باشد که در سه سال قبلتر بوده است.
کسی که به عنوان کارشناس مراکز تربیت معلم گذاشته شده این شخص سابقه خودش در تربیت معلم چقدر است؟ او چقدر در تربیت معلم کار کرده است که بخواهد بیاید از ما ایراد بگیرد؟
یکی از این کارشناسان میگفت میخواهم یک بالن درست کنم و روی آن بنویسم سیستم غلط است و به هوا بفرستم. این سیستم چطور غلط از آب درآمده است؟ زمانی که خودتان بودید چه کار کردید؟
نه در دوره دایناسورها بلکه در دوره آقای خاتمی مطالباتی از مدیر کل داشتیم و نمیتوانستیم تابع انجمنهای علمی یا انجمنهای اسلامی وارد اتاق شویم و با ایشان صحبت کنیم این مطالبات به اعتراضات درب اداره کل کشیده شد و بابت آن کتک خوردیم.
شاید سیستم های قبلی اداره کل دیگر نتواند برای افراد فرهنگی قابل تحمل باشد. علت آن هم این است که مردم داری بلد نیستند.
اگر بخواهیم همان چهرههای تکراری را بیاوریم و دوباره همان آقایان را بنشانیم جز اعصاب خوردی عایدی دیگری ندارد. کار بسیار سخیفی است. یکی از چیزهایی که برای همه دانش آموزان و کارکنان مهم است احترام است.
آنچه از دوره آقای خاتمی و آقای روحانی گذشت متاسفانه دوستانی که بر حسب شانس یا بر حسب قرعه یا به هر شکل دیگری به مقامی رسیدند دوستان خود را فراموش کردند.
اگر اینجا افرادی به نام انجمن یا مجمعی در پست و جایگاهی قرار گرفتند از دوستان خود حمایت کنند. از خود مدیر کل گرفته تا به پایین.
متاسفانه در اصفهان همیشه پدر سالاری حاکم بوده است. از آن دیدگاه، جوان گرایی بیرون نیامده و همیشه یک تعداد در سرشاخه قرار گرفته و همه بر اساس سلیقه تصمیمهایی گرفتند که جمعی نبود.
ایرادی که متاسفانه جنس اصلاحات دارد وقتی به یک جایی میرسند فراموش میکنند کجا بودند و چه کسانی حمایتشان کردند. وقتی تفکر درست باشد همه موفقند و لذت می برند.
اما متاسفانه امروز در جلسات مختلف اگر بخواهند یک استاندار برای یک استان انتخاب کنند حداقل ۲۰ گزینه دارند. همه هم به نوعی کسانی هستند که مسئولیت و عملکردهای ضعیفی داشتند و امروز مجدد برای استانداری خیز برداشته اند. در بحث مدیرکلی هم با اطلاعاتی که در پشت پرده است خیلیها امروز مدعی هستند که متاسفانه با قوانین آموزش و پرورش آشنایی ندارند و فقط بر حسب ریش سفیدی و پدرسالاری وارد شدند. امیدواریم آن جمع ۹ نفری و کار گروههایی که تشکیل میشوند از خود بدنه آموزش و پرورش انتخاب شوند.حال اگر افرادی به عنوان مهمان از خارج از آموزش و پرورش وارد میشوند موردی ندارد از تجربیات و نظرات آنها استفاده شود.
ولی ای کاش ما مدیرسازی میکردیم و به جوان گرایی روی می آوردیم. قرار نیست و نمیگوییم که هرکس مدیر کل شد از دوستان برای رئیس و مناطق استفاده کند حداقل میتواند از نظرات و پیشنهادات او استفاده کند.
هر کدام که از مدیرکل تا پستهای دیگر را دریافت کردید از نظرات و مشاورههای دوستانی که حتی بازنشست شدهاند استفاده کنند و با برنامه سازی مسیر را ساده کنید. مدیرسازی و نیروسازی کنید.
امروز اصلاحات وقتی نگاه میکند میبیند نیرویی برایش نمانده است. زیرا وقتی به قدرت رسید نیروهای خود را زد. اگر به دیدگاه های مثبت افراد نگاه کردید بُرد با اصلاحات است.
اولین ورودی های دانشگاه فرهنگیان می گویند کاری به جناح یا حزب خاصی نداریم با کسی که بخواهد کار کند یا استعداد داشته باشد همکاری می کنیم.
متاسفانه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بعد از فارغ التحصیلی گوشه گیر میشوند. آن پویایی و نشاط تمام میشود.
جوانان فارغ التحصیل دانشگاه فرهنگیان و دوستان جامعه اسلامی، انجمن اسلامی و جمعیت های دانشجویی به شما در این مسیر کمک می کنند و می توانند مثمر ثمر باشند.
در جلسه امروز وفاق ملی هم هست. زیرا از طیف های غیر اصلاح طلب حضور دارند.
در مورد آقای کاظمی وزیر پیشنهادی جای بسی تاسف است که هیچ کدام از نمایندگان به عنوان موافق و مخالف ثبت نام نکرد. جای تاسف برای آموزش و پرورش است که اصلا دیده نشده است.
این حسن برای وزیر پیشنهادی یا ما در آموزش و پرورش نیست.فال نیک یا بد اقبالی.
آموزش و پرورش آن قدر زخم خورده است که در حال حاضر ما باید ببینیم از آقای کاظمی و مدیر کل چه می خواهیم. خروجی این جلسات باید انتظارات ما و رصد کردن کسی که انتخاب می شود باشد.
ما این افراد را انتخاب می کنیم و صندلی به او می دهیم و همین فرد ما را به اتاقش راه نمیدهد !
یکی از فرهنگیانی که با بازنشستگی اجباری مواجه شده بود می گوید: « این که به فرموده دوستمان مدیرکل در بدو ورودش قوری به دست بگیرد و خودش برای خودشان چایی بریزد که مردم داری باشد، از این دست رفتارهای پوپولیستی زیاد داریم. در عوض همین مدیرکل با کمک حراست اداره همکاران خود را از سیستم بیرون کرد. ما باید حواسمان به همه چیز باشد. در حال حاضر باید انتظارات مان مشخص باشد آن هم از وزیری که حتی کسی حاضر نیست نقدش کنند و به عنوان موافق یا مخالف در مورد او صحبت کند و بین ۲۹ تا وزیر، برای وزیر آموزش و پرورش یک نفر حاضر نیست در موردش اظهار نظر کند. این یعنی اصلاً وزیر آموزش و پرورش مهم نیست و این حال آموزش و پرورشیها را روز به روز بدتر میکند و این برای ما نویدبخش نیست و ناامید کننده است » .
همچنین در این نشست حبیب الله گودرزی یکی از سه عضو سابق منتخب فرهنگیان در شورای عالی آموزش و پرورش چنین گفت :
« انتخابات دکتر پزشکیان اولین پیام مثبت و اثربخشش تقویت روحیه مشارکت پذیری و هم افزایی است. هیچ چیز بالاتر از این نیست که کارکنان دولت احساس کنند تصمیماتشان ارزشمند هستند.
با نگاهی به شرایط موجود و اوضاع آموزش و پرورش همه ما متوجه خواهیم شد که نیاز امروز این است که یک عزم ملی برای نجات آموزش و پرورش و دستگاه تعلیم و تربیت به عنوان موتور محرکه تعلیم و تربیت و به نوعی مظهر قدرت نرم شکل بگیرد و همه همکاران با هم افزایی و همدلی و انسجام فکری و عملی آموزش و پرورش را از چنبره تنگ نظری و بیتفاوتی رها کنند فرصت سوزیها را با بازسازی و باز مهندسی مجدد جبران کنند.
با توجه به تعریفی که از آقای علیرضا کاظمی پیرامون تعهد و تخصص ایشان در اکثر مبادینی که مطرح شده است و نقدهایی که صورت گرفته بیشتر موضوع این بوده است که دوستان شناخت کافی در مورد ایشان نداشتند. ایشان دانش آموخته و تجربه اندوختهای هستند که در تعامل با همکاران بینظیر و نگاه سیستمی کم نظیری دارند .
ما مداح نیستیم و خدای ناکرده نمیخواهیم تملق و تمجید کنیم آنچه دیدیم ایشان سه ماه و نیم سرپرست آموزش و پرورش بودند و ریاست شورای عالی را سه ماه اداره کردند. خارج از آن بین تمام معاونین چند طرح و اساسنامه به شورای عالی به تصویب رساندند و اولین سرپرستی بودند که توانستند ریاست جمهوری را به جلسات بیاورند و سند تحول بنیادینی که سالها منابع مالی برای آن در نظر نگرفته بودند مورد توجه قرار بگیرد. طی ماده واحدهای که به تصویب رسید، باعث شدند معاون اول رئیس جمهوری رییس کارگروه شود و آن منابع مالی بعد از ده دوازده سال برای آن تعریف شود. کسی هستند که از تصمیمات احساسی و هیجانی خودداری میکردند. فشارهای جانبی بودند که می خواستند تغییر و تحولاتی در مدیرکلها و معاونتها داشته باشند ایشان قاطعانه ایستادند که تغییر انجام نمیدهم به جز فشاری که همه همکاران آورده بودند و معاونت مالی را تغییر دادند. مواردی را همواره میگفتند که در اسناد بالادستی آمده بودند. ان شاءالله با رأی اعتماد مجلس و همت مضاعف خدمت ماندگار ارائه دهند.
ما معتقدیم که حل مشکلات ما با مدیریت منفعل و بینشاط و پرهزینه و کم بازده هیچ وقت امکان پذیر نیست.
امروز زمان داد و ستد نیست که در آن به نام زحمت کشان به کام دیگران برقرار باشد. میطلبد که همانگونه که دغدغه پیشرفت داریم به همان شیوه هم مطالبهگر باشیم و کمک کنیم به جذب و نگهداشت نیروهای مستعد و توانمندند که ممکن است آسیبهای زیادی ببیند ».
در کمیسیون آموزش چیزی جز به به و چه چه نداریم. بالاخره یک حلقه وصلی باید باشد که به این راحتی از حساسیت موضوع کم می شود.
مدیرکل باید با وزیر و بقیه استانها تعامل داشته باشد. امیدواریم در این جمع بتوانیم فرااستانی فکر نکنیم.
اصفهان ستیزی و اصفهان گریزی در کشور شکل گرفته است.
به طور مثال اصفهان بیست سال است که عضو شورای عالی هلال احمر در کشور ندارد. با وجود آنکه تصور بر این بود که با توجه به خدماتی که ارائه می دهد جزو استان های اول باشد. اگر کارگروه می خواهد تغییر و تحول داشته باشیم نباید این یک سال تحصیلی را از دست بدهیم. این تغییرات در شروع سال تحصیلی باشد و بی برنامگی تا پایان سال ادامه پیدا نکند.
به جوانان می گوییم نیرو و توانایی خودتان را حفظ کنید و در عین حال فریاد هم بزنید.
بازنشستگان به جوانان فرصت فعالیت و زندگی بدهند.
هیچ وقت گوش شنوایی برای آموزش و پرورش در کشور نبوده است.
کشورهای پیشرفته از بازنشسته هایشان استفاده می کنند ولی در کشور ما هوای آن ها را نداریم و برخوردهای قهرآمیز داریم.
شاغلین بازنشسته ها را حمایت نمی کنند در حالی که همه بازنشسته می شوند.
بچه های ما بلد نیستند هیجاناتشان را کنترل کنند. شاد نیستند. مدیرکل آینده به فکر شادی این نسل باشید.
نصر اصفهانی استاد دانشگاه، عضو سابق شورای شهر و مسئول کارگروه شورای راهبردی در این جلسه عنوان کرد که: « آدمی امروز هر چه قدر اطلاعاتش بیشتر باشد مسئولیتش بیشتر است.
امروز اگر کسی به مشکلات آموزش و پرورش چه در سطح وزارت خانه و مدیرکل، واقف باشد نه تنها هیچ تلاشی برای وزیر و مدیرکل شدن نباید انجام دهد بلکه باید خودش را جایی پنهان کند که این اتفاق برایش نیفتد.
من احساس می کنم آن هایی که سر و دست می شکنند و این طرف و آن طرف می دوند نمی دانند در آموزش و پرورش چه خبر است. چون امروز زبان آموزش و پرورش زبان دویدن است نه لمیدن. در ساحت مقدس تعلیم و تربیت که خط مقدم آن کلاس درس است ممکن است چهار اتفاق بیفتد.؛ اتفاق اول آنکه دانش آموز انگیزه دارد معلم انگیزه ندارد؛ اتفاق دوم آنکه معلم انگیزه دارد دانش آموز انگیزه ندارد؛ اتفاق سوم نه معلم انگیزه دارد نه دانش آموز انگیزه دارد؛ اتفاق چهارم معلم و دانش آموز انگیزه دارند .
امروز اتفاق سوم وجود دارد.
قبلاً علم دست معلم بود و معلم خدایی میکرد. دوستان، نسل زد در کارند و نسل آلفا در راه. دیگر این دیدگاههای بسته ما را این نسل نمیپذیرند.
شماهایی که اینجا نشستهاید باید خیلی تلاش کنید که یک چنین مدیر کلی پیدا کنید. مدیرکلی که با این ویژگی ها التماس کنید تا بیاید.
اگر بین تمام گروهها و تشکلها و احزاب یک صدایی باشد و بسیار تلاش کنید شاید بتوانید ۵۰ درصد موفق شوید. توقعات و انتظاراتمان را تنظیم کنیم. آقای پزشکیان مدت تبلیغات انتخاباتی حرفهایی زدند که به دلیل آرمان خواهیهایمان توجه نکردیم. فقط دویدیم و اکنون که همان حرفهایی را که زده است عمل میکند از او ناراضی هستیم. آیا انصافا پزشکیان غیر از چیزی که گفته بود عمل میکند؟ آیا چیزی غیر از قولهایی که داد انجام داده است؟ بله یک سری قول هایی داده است که سازوکارهای خاص خودش را دارد مثلاً قول داده است که فیلترینگ را بردارد یا با برخورد های نامهربانانه با زنان در خیابان مقابله کند و آدم ها را تکریم کند.
که این کار بعد از گرفتن سکان به دستشان ممکن می شود.
اما ایشان حرف هایی که در مورد همدلی، وحدت و وفاق زدند و و اینکه گفتند به دنبال دعوا نیستند و دوست دارند همه بیایند کمک کنند را عمل کردند. اگر این چند روز دمق شدهایم به این دلیل است که آن زمان که ایشان حرف میزدند ما با دقت گوش نمیدادیم چون با خود گفتیم که ایشان فعلاً این حرفها را میزنند تا یک اصلاح طلب ناب داشته باشیم. آقای پزشکیان نه دروغ میگوید نه اهل کلک است. ایشان همان حرفهایی را که زده است صادقانه انجام میدهد.
سعی کنیم خودمان به شکلی عمل کنیم که اگر انگشت اشاره به سمت دیگری گرفتیم آرامش داشته باشیم.
کارگروهی به اسم کارگروه ذیل شورای راهبری تشکیل شده است. کارگروه دیگری به اسم کارگروه فرهنگی داریم که ۵ زیرگروه دارد.
- کارگروه فرهنگیان
- کمیته ورزش و جوانان
- کمیته اداره میراث فرهنگی و گردشگری
- کمیته اداره ارشاد اسلامی
یکی هم دانشگاهیان هستند.
حتی اگر بهترین مدیر کل را انتخاب کنیم کار ما تمام نمیشود باید او را حمایت کنیم و مرتب به عنوان نقاض در مقابل مسیرهای اشتباه حضور داشته باشیم.
کمند یا همان کمیته نظارت مردمی دولت مدنظر آقای پزشکیان در اداره کل که یک نهاد دولتی است باید به صورت مستمر باشد.
سازگاری ایرانی که همه فرهنگیان در آموزش و پرورش بدان عادت پیدا کرده اند هم زیستی با معضلات است.
نداشتن تفکر انتقادی بزرگترین معضلی است که ما در آموزش و پرورش داریم. در صحبتهایتان گفتید که مدیر کل باید اصلاح طلب باشد یعنی تحول خواه باشد. اما نه انتخاب آقای کاظمی به عنوان وزیر پیشنهادی از آخرین نفر لیست تحول خواهی و مورد توقع و انتظار بود و نه رفتار مجلس گویای تحول. هیچ مخالفی نسبت به رزومه ایشان صحبت نکرد. جای بسی اشکال است زیرا قطعاً هر کسی ایراد و اشکالاتی دارند.
در آموزش و پرورش الفبای دموکراسی یعنی شفاف سازی و پاسخ گویی وجود ندارد.
در هیچ کدام از جلسات تشکلها و کمیته های راهبردی رسانهها حضور نداشتند. بیانیهای با ذکر افراد حاضر داده نشد. چه کسانی با چه هویتی صحبت میکنند؟ چه کسانی تصمیم میگیرند؟ چه کسانی پیشنهاد میدهند؟
از چه میگویند و چه میخواهند؟
یقینا همین افرادی که امروز ادعا دارند حامیان آقای کاظمی هستند با کوچکترین مسئله ای بساط استیضاح ایشان را در آینده در صورت رأی آوری رقم میزنند. کاری که قبلترها هم انجام داده اند.
پس مهمترین چیزی که معلم نیاز دارد شفاف سازی است.
اصحاب رسانه نباید با کسی تعارف داشته باشند. به تنها کسی که نمی توان گفت چی بنویس و چی بگو اصحاب رسانه اند. جایگاه رسانه روشن است.
جای رسانه های تخصصی حوزه ی آموزش در آموزش و پرورش بسیار خالی ست.
مسلما هر کدام از شما مدیرکل شوید مطالبه گری تمام نمی شود.
اگر بخواهید به جای جوابگو بودن از پاسخ گویی طفره روید و اجازه ی نقد و پرسشگری را از رسانه بگیرید خودتان زیر سوال می روید.
رسانه آزادانه باید شفاف سازی کند.
بهترین مشاور کنار هر مدیری رسانه ها هستند و همواره بازتاب عملکرد مثبت و منفی شما را بی طرف گزارش می دهند.
هر گزینه ی دیگری هم به جای آقای کاظمی باشد زیر ذره بین رسانه ها قرار می گیرد. مهم این که با رسانه ها صادق باشند.
اگر شعار دادید و عمل نکردید اولین کسی که از شما توضیح می خواهد رسانه است.
قرار نیست به اسم منافع ملی و مسائل بالادستی ولی در واقع توجه به منافع شخصی وقتی شعارها جامه ی عمل نپوشید تقیه کنید و بگویید الان سکوت بهترین راه فرار است.
این کار برای معلمی که لحظه به لحظه به عنوان الگو در دید عموم و ویترین دانش آموزان است دفاع معناداری نیست.
تنویر افکار عمومی همواره باید مطرح باشد. پاسخ گویی صحیح می تواند موجب اعتماد سازی شود.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
نظام آموزشی ایران، علیرغم تلاشهای فراوان، با چالشهای جدی رو به رو است. یکی از برجستهترین این چالشها، حجم بیش از حد مطالب درسی و در نتیجه، غفلت از یادگیری عمیق و پایدار است. این مسئله نه تنها کیفیت آموزش را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد بلکه موجب کاهش انگیزه دانشآموزان و معلمان، افزایش ترک تحصیل و در نهایت، کاهش توان رقابت ایران در عرصه بینالمللی میشود.
در این مکتوب به بررسی ابعاد مختلف این مشکل پرداخته و راهکارهایی برای بهبود وضعیت موجود ارائه خواهیم داد.
بار سنگین حجم بیش از حد مطالب بر دوش دانشآموزان و معلمان
یکی از شاخصترین مشکلات نظام آموزشی ایران، حجم بالای مطالب درسی است. دانشآموزان مجبورند حجم عظیمی از اطلاعات را در مدت زمان کوتاهی فرا بگیرند. این امر نه تنها مانع از درک عمیق مفاهیم میشود، بلکه دانشآموزان را به جای یادگیری، صرفاً به حفظ کردن مطالب وادار میکند.
دلایل این حجم بالای مطالب عبارتاند از:
- حاکمیت رویکردهای سنتی: رویکردهای سنتی آموزش که بر حفظ کردن و تکرار تأکید دارند، همچنان در بسیاری از مدارس حاکم است.
- عدم بهروزرسانی به موقع برنامههای درسی: برنامههای درسی به ندرت بهروزرسانی میشوند و با نیازهای دانشآموزان و جامعه همگام نیستند.
- فشارهای اجتماعی و فرهنگی: خانوادهها و جامعه انتظار دارند دانشآموزان در آزمونها و کنکور موفق باشند و این امر باعث میشود مدارس به جای کیفیت آموزش، به کمیت آن توجه کنند.
پیامدهای زیانبار حجم بالای مطالب
حجم بیش از حد مطالب پیامدهای منفی بسیاری برای دانشآموزان، معلمان و نظام آموزشی دارد:
* کاهش کیفیت یادگیری: دانشآموزان به جای درک عمیق مفاهیم، به حفظ کردن مطالب میپردازند و در نتیجه، یادگیری آنها ناپایدار است.
*افزایش فشار روانی و استرس: حجم بالای مطالب باعث ایجاد استرس و اضطراب در دانشآموزان میشود و بر سلامت روانی آنها تأثیر منفی میگذارد.
*کاهش انگیزه دانشآموزان: هنگامی که دانشآموزان احساس کنند نمیتوانند به همه مطالب مسلط شوند، انگیزه خود را برای یادگیری از دست میدهند.
*کاهش انگیزه معلمان: معلمان نیز تحت فشار هستند تا تمام مطالب کتاب درسی را به دانشآموزان آموزش دهند و این امر باعث کاهش خلاقیت و نوآوری در تدریس میشود.
*افزایش ترک تحصیل: دانشآموزانی که نمیتوانند با حجم بالای مطالب کنار بیایند، ممکن است از ادامه تحصیل منصرف شوند.
گامهایی برای کاهش حجم مطالب و بهبود کیفیت آموزش
برای بهبود وضعیت موجود، میتوان راهکارهای زیر را پیشنهاد کرد:
- بازنگری اساسی در برنامههای درسی: با تشکیل کمیتههای تخصصی، برنامههای درسی را بهطور کامل بازنگری کرده و مطالب غیرضروری را حذف کنیم.
- توجه به یادگیری عمیق و پایدار: به جای حفظ کردن مطالب، بر درک مفاهیم و توانایی حل مسئله تمرکز کنیم.
- استفاده از روشهای تدریس فعال و مشارکتی: با استفاده از روشهایی مانند بحث گروهی، پروژههای کلاسی و یادگیری مبتنی بر مسئله، دانشآموزان را به طور فعال در فرآیند یادگیری مشارکت دهیم.
- ارزیابی مستمر برنامههای درسی: با استفاده از ابزارهای سنجش مناسب، اثربخشی برنامههای درسی را ارزیابی کرده و در صورت نیاز آنها را اصلاح کنیم.
- افزایش اختیارات معلمان: به معلمان اجازه دهیم تا در طراحی برنامههای آموزشی خود نقش فعالتری داشته باشند و به جای تمرکز بر پوشش تمام مطالب، بر یادگیری عمیق دانشآموزان تمرکز کنند.
نتیجهگیری
حجم بیش از حد مطالب درسی یکی از چالشهای اساسی نظام آموزشی ایران است. این مشکل نه تنها بر کیفیت آموزش تأثیر منفی میگذارد، بلکه باعث کاهش انگیزه و افزایش ترک تحصیل دانشآموزان میشود. برای بهبود این وضعیت، باید به صورت جدی به بازنگری برنامههای درسی، تغییر روشهای تدریس و افزایش اختیارات معلمان پرداخت.
با اتخاذ این راهکارها، میتوانیم به آموزش باکیفیت و پایدار دست پیدا کنیم و آیندهای روشنتر برای نسل جوان کشور رقم بزنیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اخیرا با معرفی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش به مجلس، برخی فرصت طلبان اقدام به طراحی و انتشار لیست هایی جعلی به نام کارگروه انتصابات وزیری نموده اند که هنوز دوران وزارت خود را شروع نکرده است و بارها تاکید کرده که اولویت من ساماندهی نیروی انسانی و بازگشایی مدارس است .
البته وزیر محترم ضرورت تغییر و تحول در حوزه مدیران ستادی و استان ها و مناطق را جهت تحقق برنامه های دولت چهاردهم باور دارند اما اولویت ایشان آسیب ندیدن گروه هدف اصلی یعنی دانش آموزان و معلمان از تغییرات در این برهه حساس بازگشایی مدارس و ضرورت ساماندهی نیروی انسانی است.
خبررسانی جعلی، دروغپراکنی یا اخبار جعلی نوعی خبرنگاری زرد یا پروپاگاندا با قصد پخش اطلاعات غلط است که در بستر رسانه انتشار مییابد. «اخبار جعلی» دو مفهوم را در بر میگیرد:
اطلاعات غلط و اطلاعات گمراهکننده .
اطلاعات غلط همان اطلاعاتی است که دروغ است اما فردی که در اصل آن را منتشر میکند بر این باور است که این اطلاعات صحیح است. اما اطلاعات گمراهکننده اطلاعاتی که دروغ است و شخص منتشرکننده به دروغ بودن آن واقف است. این یک دروغ عمدی و تلاشی فعالانه است که هدف از آن انتشار اطلاعات تحقق اهدافی است که منتشرکنندگان آن اطلاعات مدنظر دارند...
رسانه ها و گروه ها و شبکه های فضای مجازی، عرصه گسترده ای برای شایعات و دروغ پردازی ها هستند. راه مقابله با دروغ پردازی های رسانه ای بالا بردن سواد مجازی است. با مطالعه و تحقیق می توان اخبار کذب و شایعه را از اخبار درست تشخیص داد.
باید این حقیقت را به خوبی درک کنیم که شایعه چه ضربه های سنگین وگاه هولناکی را به بدنه فرهنگی و امنیت اجتماعی خواهد زد.
بسیاری از فرهنگیان و معلمانی که از عدم تغییر و تحول در وضعیت آموزش و پرورش در دولت های گذشته مایوس و ناامید شده بودند با دل بستن به صداقت مسعود پزشکیان قهر خود با صندوق های رای را شکسته و به امید تحقق شعارهای وی مبنی بر سپردن امور به کارشناسان و افراد شایسته ای که در دولت های قبل توانمندی آنها مورد اغماض قرار گرفته و برای ایجاد تحول در ساختار نهاد فرهنگ ساز آموزش و پرورش به ایشان رای دادند و بسیاری از ایشان هم با مخاطره انداختن امنیت شغلی خود داوطلبانه و با از خود گذشتگی در کمیته های فرهنگیان و ستادهای انتخاباتی دکتر پزشکیان اهتمام خود را معطوف جلب رای برای انتخاب دکتر پزشکیان و متقاعد نمودن آرای خاکستری و خاموش معلمان و سایر گروه های هدف نمودند.
بعد از انتخاب مسعود پزشکیان به عنوان رئیس جمهور و تشکیل کارگروه های انتخاب وزرا که رویکردی خلاقانه و شجاعانه بود امیدهای فرهنگیان به انتخاب سکاندار شایسته برای وزارت آموزش و پرورش با مبهم بودن چگونگی شکل گیری کارگروه آموزش و پرورش و مطرح شدن برخی از وزرای سابق و مسوولین ارشد دولت های یازدهم و دوازدهم تردیدهایی در ارتباط با خروجی کارگروه ایجاد شد و پس از آن هم اخبار نا امید کننده ی دیگری مبنی بر تثبیت وضعیت موجود منجر به کاهش و تضعیف اعتماد اجتماعی بسیاری از فرهنگیان شد تا سرانجام رئیس جمهور منتخب با درک نارضایتی فراگیر معلمان و با توجه به عدم وجود شرایط برای مطرح شدن برخی گزینه های پیشنهادی کارگروه ترجیح داد که یکی دیگر از منتخبین تشکل های معلمان در کارگروه انتخاب وزیر که در ادامه مسیر با موانع و مشکلات کمتری جهت پیشبرد اهداف دولت چهاردهم در حوزه آموزش و پرورش خواهد داشت را به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس معرفی کند.
از زمان معرفی وزیر محترم به مجلس برخی افراد فرصت طلب و آزمون پس داده که تا قبل از معرفی وزیر منتخب به دنبال مطرح کردن گزینه های دیگری بودند در چرخشی آشکار به عنوان حامیان وزیر محترم پیشنهادی جلوه کردند که خود این موضوع بازتاب مطلوبی در میان معلمان نداشت! و تا حدودی بر نگرانی های دغدغه مندان ساختار زمین گیر شده آموزش و پرورش که هنوز زخمی که این قبیل منفعت طلبان و کاسبان در دولت های یازدهم و دوازدهم بر جگر اعتمادشان زده بودندرا احساس می کنند افزود.ضمن آن که گروهی از مدیران و دست اندرکاران آموزش و پرورش در سه دولت گذشته برخلاف شعارهای رئیس جمهور منتخب خود را به کارگروه های پیرامون وزیر نزدیک کرده اند و اخیرا هم لیستی را در فضای مجازی منتشر نموده اند که زیرکانه نام برخی از افرادی که با توجه به شعارهای رئیس جمهور محترم و مطالبات فرهنگیان حامی ایشان از ایجاد تغییرات و تحولات لازم در بخش های ستادی قاعدتا نمی توانند مطرح بشوند در کنار نام برخی از افراد بی حاشیه و خوش نام و مورد وثوق وزیر محترم در لیست مذکور درج شده است که حتی خود ایشان به هیچ عنوان از این موضوع خبر نداشته اند و اتفاقا این اعتبار لیست از سوی یکی از همین افراد نزدیک به وزیر محترم رد شد به عنوان دروغ پردازی رسانه ای توصیف شد.
اما هدف از انتشار چنین فهرست هایی قطعا با هدف فضا سازی و آماده کردن و اقناع اذهان مخاطبان فرهنگی جهت پذیرش مسوولیت برخی از همین افراد دو زیست و سه زیست منفعت طلب است که « فصل جنگ آمد، تماشاگر شدند صلح آمد، لالة پرپر شدند » ...این موضوع منافی با شعارهای رئیس جمهور منتخب مبنی بر فرصت دادن به کارشناسان و افراد شایسته ای است که در دولت های گذشته به دلایل مختلف مجال و فرصت ادای خدمت نیافته اند است و یکی از پاشنه آشیل های وزارت آموزش و پرورش در دولت چهاردهم خواهد بود و تکرار مدیران آزمون پس داده در ساختار ستادی وزارت آموزش و پرورش و ادارات کل استان ها و مناطق تابعه و یا میدان دادن به حامیان نامزدهای جبهه مقابل رئیس جمهور منتخب منجر به عدم همدلی و تعاون وهمکاری ازبین رفتن نشاط و امید درجامعه فرهنگیان؛ و افسردگی و گسترش روحیه بی تفاوتی خواهد شد.
براین اساس اطلاع رسانی به موقع، اصلی ترین روش برای مقابله با اهداف شایعه سازان محسوب می شود که متاسفانه میز رسانه ی کارگروه پیرامون وزیر محترم به یکی از مدیران آزمون پس داده دولت های یازدهم و دوازدهم واگذار شده است تاکنون در مدیریت این گونه موضوعات موفق نبوده است و پیش از این هم در نشست مسوولین ستادهای فرهنگیان دکتر پزشکیان با وزیر پیشنهادی سوء مدیریت جلسه از سوی مسوول میز رسانه وزیر محترم منتج به فراموش کردن فرصت دادن به مسوولین ستاد فرهنگیان دکتر پزشکیان در استان تهران و شهرستان های استان تهران شد و به صورت کاملا سلیقه ای فرصت به افراد دیگری داده شد که قصدشان از صحبت در جمع مذکور مطرح کردن خود برای مناصب و جایگاه ستادی و مطالبه غیر مستقیم این موضوعات از وزیر پیشنهادی بود و این رویکرد بده بستان کارانه از مجری این جلسه دور از ذهن نبود.
البته علی رغم انفعال میز رسانه وزیر پیشنهادی، واکنش زودهنگام و به موقع یکی از مشاوران نزدیک به وزیر محترم نسبت به این لیست جعلی تا حدودی آبی بر آتش تشنگان قدرت بود...
اما به بهانه ی مطرح شدن مجدد موضوع انتصابات ستادی به واسطه طرح این لیست های فیک و ساختگی ضروری است که وزیر محترم و تصمیم گیران انتصابات ستادی و مشاوران مورد اعتماد ایشان یکی از موضوعاتی که در انتصاب مدیران ستادی و ادارات کل استان ها حتما باید در نظر بگیرند این است که در این دوره، سوابق مدیریتی را صرفا به فرم 502 محدود نکنند و اشتباه رتبه بندی در این حوزه تکرار نشود چون خروجی فرم 502می تواند انتخاب را صرفا محدود به آزمون پس دادگان ادوار گذشته کند و قطعا توانمندی های مدیریتی افراد فراتر از فرم 502 و بر اساس شاخصه هایی همچون حداقل مدرک تحصیلی (کارشناسی ارشد و دکتری و رشته تحصیلی)،تجربیات مدیریتی در جایگاه های مختلف دولتی، غیردولتی و سازمان های مردم نهاد و ظرفیت های مدنی و مستندات فعالیت های مدیریتی در عرصه های اجتماعی و فرهنگی و سوابق فعالیت باشد، این خیلی مهم است که کمیته های انتصابات با بررسی و ارزیابی عملکرد دقیق و متقن این فرصت را برای افرادی که به دلیل تنگ نظری ها و رایطه سالاری ها و معیارهای غلط انتصابات امکان ایفای نقش به عنوان مدیردر سطوح پایین و میانی سازمان را نداشته اند را هم بدهند تا خودشان را نشان دهند و در مورد توانمندیها و ظرفیت های آنها برای ایفای نقش در سطوح بالاتر گفتوگو کنند.
به عنوان مثال جایگاه روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش و ستادهای استانی علی رغم در اختیار داشتن امکانات سخت افزاری و نرم افزاری بسیار هیچ گاه تاثیرگذاری و خروجی متناسب با این امکانات را نداشته است!
اگر انتصاب مسوول روابط عمومی وزارتخانه صرفا متکی به فرم 502 و تجربیات مدیریتی داخل ساختار آموزش و پرورش باشد قاعدتا مجددا دور تسلسل باطل تکرار می شود و یکی از مسوولین روابط عمومی استان ها و یا یکی از افرادی که تجربه مدیریت در سطوح ستادی در دولت های یازدهم و دوازدهم را داشته است مجدداً به عنوان مسوول روابط عمومی منصوب می شود و در بر همان پاشنه ی سابق می چرخد و تحولی مورد انتظار نخواهد بو . !اما اگر کارگروه انتصابات متشکل از افراد بدون حب و بغض و دلسوزان و دغدغه مندان آموزش و پرورش تشکیل شده باشد با اندک بررسی متوجه خواهد شد که به عنوان مثال فرهنگیان شایسته و توانمندی هم بوده اند که به صورت مستقل ، رسانه ای تخصصی و خبری و تحلیلی در حوزه آموزش و پرورش را راه اندازی کرده اند و بدون اینکه کوچکترین هزینه ای به بیت المال تحمیل کرده باشند و از امکانات عریض و طویل سخت افزاری و نیروی انسانی ستادی برخوردار باشند، موفق به این مهم شده اند که از طریق رسانه صدای بی صدایان آموزش و پرورش را منعکس کنند و طی سالها به هر قیمت این چراغ آگاهی بخشی را در جامعه فرهنگیان روشن نگاه داشته اند و آیا تحقق این رسالت مهم بر عهده روابط عمومی های آموزش و پرورش نبوده است؟!
و آیا باز هم برای انتصاب مسوول روابط عمومی باید فرم های 502 رو زیر و رو کنند و دامنه ی انتخاب ها به همان شیوه سنتی ارتقای پلکانی افراد محدود شود؟!
یا باید بپذیریم که اتفاقا همان اعمال سلایق و محدودیت ها و چشم بستن بر شایستگی ها از سوی مدیران دولت های گذشته در حوزه آموزش و پرورش منتج به رویش هایی خارج از حوزه آموزش و پرورش شده و باید از این ظرفیت ها در جهت منافع گروه های هدف آموزش و پرورش و تعیین خط مشی روابط عمومی ها و تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها بهره برد؟! و صد البته که در حوزه های دیگر هم مشابه چنین تجربیات زیسته ای وجود دارد که این توانمندی ها و شایستگی ها فراتر از چارچوب فرم های 502 و تنگ نظری مورد توجه قرار بگیرند و محدود نمودن انتصاب ها به افرادی که در حلقه ی مدیریتی بسته ی گذشته امکان تجربه داشته اند خطایی جبران ناپذیر و منجر به بازپس گیری اعتماد ایجاد شده به دولت چهاردهم خواهد شد!
افرادی که توانمندی مدیریت در سطوح بالای ستادی را فارغ از امکان تجربه اندوزی در دولت های گذشته دارند نیز قبل از اینکه خود را برای تصدی پستهای مدیریتی سطوح بالای سازمان داوطلب کنند لازم است مشخص کنند اهداف مورد نظرشان چه ارتباطی با ارتقا یافتن آنها دارند و عنوان شغلی مورد نظر به همراه مسوولیتها و اختیارات مرتبط با آن و مهارتهای مورد نیاز برای تصدی آن پست را مشخص کنند.
از جوانان شایسته و بانوان توانمندی که فرصت و مجال نداشته اند در دولت های گذشته، می توان ابتدا در پستهای مدیریتی سطح پایین یا متوسط استفاده کرد و طبیعی است که بعد از مدتی به دنبال ارتقا موقعیت و رتبه خود در میان مدیران سازمان باشند.
برخورداری از از هوش عاطفی قوی و کافی و کنترل احساسات و عواطف، تقویت خودآگاهی، خودکنترلی، همدردی با دیگران، انگیزههای درونی و مهارتهای اجتماعی و مهارتهای نرم مانند مهارتهای ارتباطی و مهارت در متقاعدسازی دیگران برای افرادی که در جایگاه های مدیریت ستادی آموزش و پرورش قرار می گیرند یک ضرورت اجتناب ناپذیر می باشد .
همچنین لازم است که چالشها و موانع را بهخوبی بشناسند و از قبل خود را برای از میان برداشتن آنها از جمله سوگیری هایی که بدلایل مختلف متوجه مدیر سازمان می شود،آماده کنند تا غافلگیر نشوند.
برای یک مدیر ستادی در سیستم آموزش و پرورش توجه به برخی جزئیات هم بسیار مهم است،از جمله نشستن روی صندلی، با رعایت مناسبات اولیه در برابر حاضران در جلسه یا اتاق کار، تحت تاثیر اضطراب درونی قرار نگرفتن، گوشکردن به صحبتهای مراجعه کننده و یا افراد حاضر در جلسه و عدم استفاده از کلمات و عبارات تهاجمی و تند و پرخاشگری در جریان گفتوگو و واکنش تند و سریع نشان ندادن به گفتههای دیگران، ضمن آنکه یک مدیرآگاه هیچ گاه ارزشها و عقاید خود با هدف جلب موافقت دیگران زیر پا نمی گذارد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جمله « من سرباز نظام تعلیم و تربیت هستم » ؛ جملهای است که گاه از زبان وزرای آموزش و پرورش شنیده میشود و ظاهراً حاکی از تعهد و فداکاری آنها به نظام آموزشی است. اما آیا واقعاً این جمله، بیانگر واقعیت نقش وزیر در نظام آموزشی است؟ آیا وزیر باید صرفاً یک مجری سیاستهای از پیش تعیین شده باشد یا میتواند نقش بسیار فعالتر و مؤثرتری در شکلدهی آینده آموزش و پرورش ایفا کند؟
نگاه به وزیر آموزش و پرورش به عنوان یک سرباز، نگاهی سنتی و مبتنی بر یک ساختار سلسله مراتبی است. در این نگاه، وزیر مجری دستورات و سیاستهایی است که از بالا به او ابلاغ میشود و اختیار چندانی برای تصمیمگیری و ایجاد تغییر ندارد.
این نگاه، از چند جهت قابل نقد است:
کاهش خلاقیت و نوآوری: اگر وزیر صرفاً یک مجری باشد، نمیتواند از خلاقیت و نوآوری خود برای بهبود نظام آموزشی استفاده کند. در نتیجه، نظام آموزشی به یک سیستم ثابت و بدون تغییر تبدیل میشود که قادر به پاسخ گویی به نیازهای متغیر جامعه نیست.
کاهش پاسخ گویی: اگر وزیر مسئولیت تصمیمگیری نداشته باشد، پاسخ گویی او نسبت به نتایج سیاستهای آموزشی کاهش مییابد. در نتیجه، مشکلات و چالشهای نظام آموزشی به راحتی قابل حل نخواهند بود.
کاهش انگیزه: این نگاه، میتواند انگیزه و اشتیاق وزیر برای انجام وظایف خود را کاهش دهد. چرا که او احساس میکند که در یک سیستم بیاثر و بیثمر گیر افتاده است.
وزیر به عنوان یک رهبر آموزشی
در مقابل نگاه سنتی، میتوان به وزیر آموزش و پرورش به عنوان یک رهبر آموزشی نگاه کرد. رهبری که مسئولیت هدایت و توسعه نظام آموزشی را بر عهده دارد.
یک رهبر آموزشی باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
دیدگاه آیندهنگر: یک رهبر آموزشی باید بتواند آینده آموزش و پرورش را پیشبینی کند و بر اساس آن، سیاستها و برنامههای خود را تدوین کند.
خلاقیت و نوآوری: او باید به دنبال راههای جدید و خلاقانه برای بهبود کیفیت آموزش و پرورش باشد.
توانایی ایجاد تغییر: یک رهبر آموزشی باید بتواند مقاومتها را بشکند و تغییرات لازم را در نظام آموزشی ایجاد کند.
توانایی برقراری ارتباط: او باید بتواند با همه ذینفعان نظام آموزشی از جمله معلمان، دانشآموزان، والدین و سیاستگذاران ارتباط مؤثر برقرار کند.
دانش و تخصص: یک رهبر آموزشی باید به دانش و تخصص کافی در حوزه آموزش و پرورش مجهز باشد.
چالشهای پیش روی رهبران آموزشی
رهبران آموزشی با چالشهای بسیاری مواجه هستند که برخی از آنها عبارتند از:
محدودیتهای بودجه: کمبود بودجه، یکی از مهمترین چالشهای پیش روی رهبران آموزشی است.
مقاومت در برابر تغییر: بسیاری از افراد در برابر تغییر مقاومت میکنند و این امر، کار رهبران آموزشی را دشوار میکند.
پیچیدگی نظام آموزشی: نظام آموزشی یک سیستم پیچیده است که شامل عوامل متعدد و متقابلی است. مدیریت چنین سیستمی، نیازمند دانش و مهارتهای خاصی است.
فشارهای سیاسی: رهبران آموزشی اغلب تحت فشارهای سیاسی قرار میگیرند که ممکن است مانع از اجرای سیاستهای آموزشی مؤثر شود.
نتیجهگیری
نگاه به وزیر آموزش و پرورش به عنوان یک سرباز، نگاهی محدود و ناکافی است. وزیر باید به عنوان یک رهبر آموزشی عمل کند و با استفاده از خلاقیت، نوآوری و تواناییهای رهبری خود، به بهبود کیفیت آموزش و پرورش کمک کند. البته، این کار آسان نیست و نیازمند تلاش مستمر و همکاری همه ذینفعان نظام آموزشی است.
برای بهبود نقش وزیر آموزش و پرورش، میتوان اقدامات زیر را انجام داد:
تقویت جایگاه وزیر: جایگاه وزیر آموزش و پرورش باید تقویت شود تا او بتواند به عنوان یک رهبر مستقل عمل کند.
افزایش اختیارات وزیر: وزیر باید اختیارات کافی برای تصمیمگیری و ایجاد تغییر در نظام آموزشی داشته باشد.
تامین بودجه کافی: برای اجرای سیاستهای آموزشی مؤثر، به بودجه کافی نیاز است.
ارتقای سطح دانش و مهارتهای مدیران آموزشی: مدیران آموزشی باید به دانش و مهارتهای لازم برای مدیریت تغییر و بهبود کیفیت آموزش مجهز شوند.
جلب مشارکت همه ذینفعان: برای ایجاد تغییرات پایدار، مشارکت همه ذینفعان نظام آموزشی از جمله معلمان، دانشآموزان، والدین و جامعه مدنی ضروری است.
با انجام این اقدامات، میتوان به ایجاد یک نظام آموزشی پویا، کارآمد و پاسخ گو به نیازهای جامعه امیدوار بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید