گروه رسانه/
در حال حاضر ، سامانه پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش به نشانی http://shekayat.medu.ir/ مشکل دارد و نمی توان وارد سایت شد .
با وجود انتقادهای پیشین در رسانه « صدای معلم » هنوز تغییری در بهبود وضعیت رخ نداده است .
سهولت در پذیرش انتقادات و رسیدگی به فرآیند شکایت از سوی مردم و فرهنگیان از اهداف راهاندازی این سامانه بوده است .
تاکنون اداره کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش پاسخی در این مورد ارائه نکرده است .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
روشنفکر آن است که دارای فکر روشن است.
در زمانهای که تاریکی، راه را بر مردم جامعه بسته است، او نور اندیشه و باطن عمیقش را بر راهها میافشاند و واقعیتِ پیرامون را بیتحریف و اغراق، قابل رؤیت و مسیر را روشن و طریقت نیکوی زیستن را زنده و پُررهرو میسازد.
حتی هنگامی که دانشگاههایی که قرار است انسانهای فرهیخته بسازند، در سیطرهی نافرهیختگی و بیفضیلتی، در منجلاب رانت و بیسوادی و بیاخلاقی، هویتِ آکادمیک خود را از دست دادهاند و به زائدهای از جهلِ فراگیر تبدیل شدهاند و در خروجی آنها از افراد دارای تابآوریِ اخلاقی و روانی و انسانی خبری نیست، او یکی مثل دیگرانِ سقوط کرده نمیشود.
بر قلهی پاکی میایستد و فرزانگی تعلیم میدهد.
او بر فراز رنج ایستاده و قویتر از دردهایش شده و حبّ و بُغض و شهوات و محرومیتها و عقدهها و تهیبودنها نظام اندیشه و فحوای کلام و محتوای قلم او را تعیین نمیکنند.
چون درونش غنی است، از تلهی « داشتن » و « خواستن » رهیده و ثروت باطنش او را متعادل و از ستیزه با حقیقت نجات داده و در زمانهی تسلط فساد و زشتکاری و پلیدی، به رنگ محیط پیرامون درنمیآید، یکی همچون دیگرانِ عام نمیشود که ماهیت وجودش از مدرک دانشگاهیاش نشان نداشته باشد و سخنان بیمغز و بیعمقش، عوام بودنشِ را برملا کنند.
در زمانهای که جامعه از آدمیانِ جعلی پُر شده است، یک روشنفکر راستین؛ یک انسان اصلی است.
او کسی است که سرنوشت کردارش را احساساتِ جریحهدارشدهاش تعیین نمیکنند و قلمش در سطح عوام نزول نمیکند ؛ بلکه گفتارش سرشار از فرزانگی است و بر فضیلتهای انسانیِ فراموششده تأکید میورزد و سعیِ بلیغ خود را در راستای احیای انسانیتِ به تاراج رفته صرف میکند.
در زمانهی سلطهی فساد اداری، تسلیم رشوهخواری و نادرستکاری و نظامِ ناانسانیِ نهادینهشده نمیشود.
روح او از غُرزدنِ سخیف و شِکوهکردنِ ویرانکننده و ستیزهی بیشکوه و تخریب زندگی رهایی یافته، در وادی آبادی، ریههای خود را پر از هوای سازندگی میکند.
پس از تقدیمِ تبیین به خِرَدها و تحلیلِ واقعیت به ذهنها، ارزشهای بهیغمارفته را به یاد جامعه میآورد تا نیکویی در احتضار جان ندهد و خوبی کهنه نشود و نیکی پاس داشته شود تا مردمِ غرق در محرومیتِ بیرونی و درونی و نداری ظاهری و باطنی به تاریکی خو نگیرند و از زیستن اخلاقی و انسانی پشیمان نشوند.
او دنبالهرو فاجعهی مرگ نیکی نمیشود. نور میجوید و نورِ یافته را در پیرامونش میافشاند تا روشنی را بگستراند و مردمِ بیراه را راه بنماید.
سخاوتش از آنجا پیداست که بنای زندگیاش را در پای بیداریِ انسان و پرورشِ نیکی و پراکنشِ راستی و یادآوری خودآگاهی صرف میکند و در ازای کارگزاری سامان نیک در جهان هیچ طلب نمیکند.
این سخاوت، عشق را از پنجرهی خانهی دل او هویدا میسازد.
( کانال نویسنده )
« تنها امیدی که در جهان سوم وجود دارد، امید به بدتر نشدن است.
ما در برکه خودفریبی و خود سوزی اسیر شدیم . جلادان ما از خودمان هستند » .
***
در هفته اخیر فرصتی شد تا چند روزی را از شهر آلوده و غیر قابل تحمل شده « تهران » فاصله بگیرم و اندکی را دور از هیاهوهای ساختگی و بیمارکننده سپری کنم .
رفتار رانندگان ایرانی در جاده ها به وضوح و شفافیت بالا از بسیاری مسائل و چالش ها پرده بر می دارد . خلاف کردن در همه اقشار و طبقات اجتماعی و اقتصادی به یک امر مرسوم و مسری تبدیل شده و « نوع و شیوه ی رانندگی » ارتباط معناداری با طبقه اقتصادی و رفاه اجتماعی جامعه ندارد .
با وجود گذشت بیش از چهار دهه و نیز تبلیغات فراوان هنوز برخی و شاید بسیاری از جاده های پرتردد در ایران اتوبان نیستند و به صورت « دوطرفه » هستند .
در این مسیر چند هزار کیلومتری حتی یک مورد ندیدم که راننده ای برای سبقت از خودروی دیگر در جاده راهنما بزند .
با وجود خطرات بسیار در سر پیچ ها ؛ بسیاری از رانندگان بدون توجه به علایم هشدار دهنده به راحتی و بدون ترس با سرعت بالا سبقت می گرفتند .
مشخص نیست این همه اعتماد به نفس بالا هنگام انجام تخلفات از کجا و چگونه به این رانندگان القاء شده است ؟
مقایسه این موقعیت ها به فرض با شرایط پیش آمده در دوران کرونا و آن همه وسواس و حساسیت افراد جامعه در مورد یک بیماری از ترس ابتلاء و مرگ و میر احتمالی کاملا جای تامل و البته تاسف دارد .
مرگ ، مرگ است چه با بیماری باشد و یا با تصادفات و یا هر چیز دیگر .
نکته ی قابل تامل این بود که این گونه از رانندگان غالبا در سنین میان سالی بودند و این نوع رانندگی خطرناک و پر ریسک را در حضور « خانواده » انجام می دادند .
در اتوبان ها که در برخی نقاط « دوربین ثبت تخلفات » نصب شده است رانندگان به محض رویت این دوربین ها سرعت خود را کم می کردند و همین که دوربین را پشت سر می گذاشتند همان سرعت بالای پیشین را تکرار می کردند .
در انجام این گونه تخلفات همه گونه مدل اتومبیل مشارکت داشتند . از پراید و تیبا و سمند گرفته تا اتومبیل های گران قیمت چند میلیاردی .
این نکته می تواند نشان دهنده ی این مساله باشد که خلاف کردن در همه اقشار و طبقات اجتماعی و اقتصادی به یک امر مرسوم و مسری تبدیل شده و « نوع و شیوه ی رانندگی » ارتباط معناداری با طبقه اقتصادی و رفاه اجتماعی جامعه ندارد . آنان که بر شیپور این توهم بی انتهاء می دمند خود کاتالیزورهای فروپاشی نهایی هستند .
این گزاره از آن جهت مطرح می شود که مدل اتومبیل می تواند تا حد قابل توجهی پایگاه اقتصادی و اجتماعی را نشان دهد و به طور طبیعی انتظار می رود کسانی که اتومبیل های گران تری را سوار می شوند از فرهنگ رانندگی بالاتری برخوردار باشند اما مشاهدات چنین فرضیات و یا گزاره های ذهنی را تایید نمی کند .
بدون تردید یکی از فاکتورهای مهم برای سنجش میزان فرهنگ عمومی همین نحوه ی رانندگی ایرانیان است که به نظر می رسد در این زمینه نمره قابل قبولی نمی گیرند .
در واقع ؛ رانندگان ایرانی چیزی به نام « حقوق شهروندی » و یا « احترام به حقوق مدنی و اساسی دیگران » را در جغرافیای فکری و ذهنی خویش به رسمیت نمی شناسند و رانندگی آنان نشان از فرهنگ منحط استبداد و انحصار طلبی آنان دارد .
این وضعیت بد در همراهی با فقدان نظارت و ابزارهای قانونی موثر و مهم تر از آن « نظارت عمومی » تشدید و بدتر می شود و بی قانونی و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران به یک نرم و یا هنجار غالب تبدیل می شود .
استدلال و توجیه تعداد قابل توجهی از همین رانندگان در این زمینه ها قابل توجه است .
آن ها مقصر اصلی در میزان تصادفات و مرگ و میرها و جراحات و ... را که کم تر در جهان قرینه ای دارد به حساب غیراستاندارد بودن جاده ها و یا ناایمن بودن خودروها و چیزهایی از این دست می گذارند .
شکی نیست که در این کشور جاده و اتومبیل هم مثل چیزهای دیگرش است اما درست نیست که برای اصلاح بنیادین یک ناهنجاری فراگیر و کشنده آدرس های غلط داده شود .
این وضعیت مانند تجویز مسکن برای بیماری است که مبتلا به مرض صعب العلاج شده باشد .
اما نکته ی مهم در این میان که کاملا و به عمد مغفول مانده است مساله « بهداشت روان » است .
راننده ای که به کرات تخلف می کند و به حقوق شهروندی دیگران می خندد دچار اختلالات روانی است .
اما چرا مجوز رانندگی برای این افراد بیمار صادر می شود ؟ جز آن که نتیجه بگیریم مسئولان و مقامات تصمیم گیر هم مانند خود این ها باشند و جان انسان ها برای آنان ارزشی نداشته باشد ؟
دو سال پیش در یادداشتی نوشتم : ( این جا )
« سوال من این است وقتی راننده ای از نظر مراجع ذی صلاح « پر خطر » شناسایی می شود ؛ چرا به او اجازه رانندگی می دهند ؟
چرا او را محروم نمی کنند ؟
آیا این موضوع به لحاظ حقوقی خودش نوعی مشارکت و معاونت در تخلفات نیست ؟
چرا برای صدور گواهی نامه رانندگی در کشوری که بنا بر آمار رسمی مراجع ذی ربط حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند ( این جا ) ؛ تست غربال گری روانی انجام نمی شود ؟
چرا مقامات و تصمیم گیرندگان و صاحبان و شریکان قدرت در این مسائل « حساس » نیستند و از کنار آن به راحتی عبور می کنند ؟
چرا مثل کشورهای غربی و توسعه یافته که این مقامات آن ها را هر روزه در تریبون ها لعن و نفرین می کنند و آن ها را مسبب بدبختی ملت ایران معرفی می کنند در حالی که دغدغه آن حاکمان آرامش و آسایش مردمانش هست ؛ برای هر فرد شناسنامه اجتماعی ( Social credit ) صادر نمی کنند تا حساب اجتماعی هر فردی شفاف باشد و به خاطر کسب امتیازات منفی و یا پر خطر از مزایا و حقوق اجتماعی محروم شوند ؟
چگونه است که دادگاه های جمهوری اسلامی ایران فرد و یا افرادی را فقط به خاطر کنش گری و مطالبه گری و نوشتن از حقوق شهروندی و اساسی شان محروم می کنند اما کسی را به خاطر رانندگی پر خطر و بازی کردن با جان دیگر انسان ها محروم نمی کنند ؟
بخشودگی گاه و بیگاه جرائم معوقه تخلفات رانندگی به مناسبت جشن ها و مناسبت های ملی و دینی از طرف پلیسی که مدعی است کیفیت خودروها در تصادفات و تلفات نقش تعیین کننده دارد چه توجیه منطقی و عقلانی دارد ؟
کجای دنیا یک فرد متخلف و متجاوز به حقوق دیگران را می بخشند بدون آن که تغییری در رفتار آن فرد مشکل دار حاصل شده باشد ؟ » .
از آن زمان تاکنون وضعیت تغییری نکرده و رو به سوی وخامت گذاشته است .
واقعیت آن است که جامعه ی ایرانی در کلیت خود به شدت دچار « خوشیفتگی مزمن » است و نقد و نقادی را بر نمی تابد .
تا این هژمونی در جامعه فرهنگ غالب و پیش رونده باشد ؛ نباید انتظار بهبود را داشت .
آنان که بر شیپور این توهم بی انتهاء می دمند خود کاتالیزورهای فروپاشی نهایی هستند .
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از مخاطبان « صدای معلم » در خصوص عملکرد « سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور » برای این رسانه ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای توضیح مسئولان اعلام می کند .
گروه استان ها و شهرستان ها/
به موضوع « کسر از حقوق دانشجو معلمان » در دانشگاه فرهنگیان در « صدای معلم » چندین بار پرداخته شده است .
نامه ی زیر در این باره برای این رسانه ارسال گردیده است .
« صدای معلم » آمادگی خود را برای پاسخ مسئولان اعلام می کند .
12 آذرماه روز جهانی معلولان گرامی باد
معلولیت پدیده ای فرهنگی است زیرا بر ارزش های جامعه اثر می گذارد و از ارزش های جامعه منبعث میگردد.
مقاله حاضر به مناسبت روز جهانی معلولان برگرفته از کتاب معلولان ایرانی و چالش های آنها تألیف دکتر سیدمرتضی عرب می باشد:
سطوح و روند جمعیت معلولان در ایران و جهان
به طور کلی معلولیت مدت بسیار طولانی است که زندگی مردم را به لحاظ فیزیکی و ذهنی تحت الشعاع قرار داده است. در میان جمعیت معلولان خیلی از افراد از چندین معلولیت رنج می برند. معلولیت هایی که باعث به وجود آمدن مشکلات و موانع خاصی برای آن ها می شود. برخی از این افراد از ابتدای تولد با معلولیت رو به رو می شوند. برخی نیز به دلایلی مانند وراثت، تصادف، آسیب دیدگی ها و بیماری دچار معلولیت می شوند. معلولیت ممکن است در طول حیات یک نفر و یا از همان ابتدای تولد رخ دهد. معلول بودن به معنای رو به رو بودن با چالش های بسیاری می باشد و نیاز به برنامه ریزی بیشتر در زندگی می باشد. افراد معلول در طول روز دچار تبعیض های مختلف اجتماعی می شوند.
جمعیت شناسی معلولیت
مرکز آمار ايران، جمعيت افراد داراي معلوليت را حدود سه ميليون نفر در سال های اخیر اعلام کرده است. اين در حالي است که کارشناسان تعداد معلولان کشور را در تمام گروه هاي سني حدود 3 تا 12 ميليون و 800 هزار نفر تخمين مي زنند. با توجه به اينکه آمار و ارقام موجود همچنان مورد تأييد نبوده و سرشماري دقيقي از نوع، چگونگي و خدمات ارائه شده به افراد داراي معلوليت و ميزان دسترسي آنان به اطلاعات مربوط به معلوليت خود وجود ندارد، هيچ برآوردي از وضعيت معيشتي، اقتصادي و اجتماعي فرهنگي افراد داراي معلولیت نیز در ایران در دسترس نیست.
بزرگترین اقلیت جهان را معلولین تشکیل میدهند. زیرا به طور میانگین 10درصد افراد هر جامعهای از معلولین تشکیل شده است. طبق گزارشات مرکز آمار ایران به عنوان متولی آمارکشور و سازمان بهزیستی هم اکنون 600 میلیون فرد معلول در جهان به علل مختلف جسمی، روانی و اجتماعی دچار ناتوانی و معلولیت هستند که 80 درصد این افراد در کشورهای جهان سوم زندگی کرده و یک سوم آنها را کودکان تشکیل میدهند.
معلولان بخش انكار ناپذيري از جامعه محسوب مي شوند كه نبايد هيچ گونه تبعيض و استثنايي در اين ميان وجود داشته باشد. براي زندگي همچون ساير افراد جامعه داراي حقوقي مشابه هستند مانند: دسترسي به خدمات بهداشتی و فرصت هاي آموزشي و شغلي، مسكن، حمل و نقل، دسترسي به اطلاعات و برخورداري از زندگي اجتماعي و فرهنگي مانند تسهيلات ورزشي تفريحي، حضور در جامعه و مداخله كامل در امور سياسي و تمامي موضوعات مربوط به آن.
آمارها نشان می دهند که از هر 10 کودکی که در جهان متولد می شود یکی معلول به دنیا می آید و یا بعد معلولیت بیش از آنکه جنبه پزشکی داشته باشد پدیده ای است که جنبه اجتماعی دارد؛ معلولین در بیشتر مواقع از حقوق طبیعی خود محروم می مانند و نقیصه جسمانی آنان در نوع شغل، تحصیلات، ازدواج، باروری و سطح امید زندگی آنان تأثیر میگذارد. با توجه به تعداد زیاد معلولان در کشور توصیه می گردد از واژه معلولیت کمتر استفاده گردد و بهجای نگاه ترحمآمیز به این مسئله توجه به مشکلات جمعیتی و اجتماعی آنان در راستای زندگی معمولی در کنار سایر شهروندان قابلتوجه میباشد.
بر اساس برآورد بانك جهاني 2/1 ميليارد نفر از جمعيت دنيا با درآمد كمتر از يك دلار در روز فقير محسوب مي شوند . 200 ميليون نفر از افراد فوق را افرادي با معلوليت هاي شديد و متوسط تشكيل مي دهند .
علي رغم ريشه كن شدن فلج مغزي در بيش از 110 كشور جهان فقط در سال 2012 بيش 000 / 100 مورد جدید به معلولين ناشي از فلج اطفال اضافه شده است. هنوز در جهان 5/2 ميليون بيمار مبتلا به جذام وجود دارد.
بنابراین جوامع انساني به صورت مشترك با دو مشكل بنيادي و عميق يعني معلوليت و فقر مواجه هستند كه هر كدام به خودي خود بسياري از مكانيزم هاي رشد، توسعه و برنامه ريزي هاي خرد و كلان اقتصادي، اجتماعي و بهداشتي ملت ها و دولت ها را متأثر و حتي فلج و ناكام مي¬سازند.
دکتر عرب بیان می دارد که معلولیت یک معضل فیزیکی نیست، بلکه آن یک نوع خلاء بین بدن و عوامل اجتماعی، فیزیکی، ذهنی است که منجر به گوشه گیری در اجتماع می شود.
طبق نظر بانک توسعه آسیا در سال 2015 واقعیت معلولیت و شیوع آن در آسیا در حال گسترش است. اکثریت معلولان نادیده گرفته می شوند و در هیچ یک از سرشماری ها توجه خاصی به آن نشده است. طبق گفته ایشان کمتر از 5 درصد از کودکان معلول به مدرسه می روند. دختران و زنان دو برابر مردان از مسائل تبعیض آمیز رنج می برند و دسترسی بسیار کمتری به تحصیلات دارند. اکثر افراد معلول به لحاظ مالی شرایط ضعیفی دارند زیرا فرصت های شغلی و حضور در جامعه برای آن ها بسیار محدود می باشد. تحصیلات کلید پیشرفت افراد معلول می باشد. هر اندازه که دسترسی افراد معلول به تحصیلات بیشتر باشد بیشتر می توانند نیازها، علایق و تجربیاتشان را مطرح کنند.
دولت ایران می کوشد تا مدارج تحصیلی مختلفی را برای افراد معلول در نظر بگیرد.
تحصیلات برای افراد معلول کمتر از 18 ساله صورت رایگان میباشد
حضور افراد معلول در جامعه و دادن نقش به آنها به مثابه یک امر اجتماعی مورد توجه سازمانهای بین المللی پیشنهاد دهنده مشارکت معلولین در توسعه فعالیت های اجتماعی مورد پذیرش اکثر کشورهای جهان قرار گرفته است. در جهت این امر مهم نه تنها نهادها و سازمانهای مسئول ارائه خدمات به معلولین مانند وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سازمان بهزیستی کشور، سازمان آموزش و پرورش استثنایی، بنیاد شهید و امور ایثارگران، کمیته امداد و…. از جایگاه ویژهای برخوردار میگردند بلکه همه دستگاه هایی اجرایی کشور به فعالیت همه جانبه و هماهنگ فراخوانده میشوند و نهایتاً انتظار میرود که دولت بتواند چنین رویکردی را در کلیه زمینههای فرهنگی و با استفاده از تمامی وسایل ارتباطجمعی وارد ساخته و فرهنگ نوینی از مشارکت همه جانبه و کامل مردمی بیافریند.
بنا بر آمار، حدود ۱۲ درصد از جمعیت ایران را معلولین تشکیل میدهند که از این میزان در حدود ۲ میلیون نفر دارای معلولیت شدید و ۵/۶ میلیون نفر معلول کمتوان در ایران زندگی میکنند. معلولیت بیش از آن که جنبه پزشکی داشته باشد پدیدهای است که جنبه اجتماعی دارد. به طور میانگین ده درصد از افراد هر جامعه را معلولین تشکیل میدهند. در سادهترین تعریف، آن را «ایجاد اختلال در رابطه بین فرد و محیط» دانستهاند؛ یعنی وقتی معلول با موانع فرهنگی، اجتماعی یا فیزیکی رو به رو میشود، چه بسا بیشترین چیزی که رخ مینماید نبود یا محدودیت فرصتها در راه مشارکت زندگی اجتماعی در سطحی همانند دیگران است.
از سوی دیگر پدیده معلولیت، پدیدهای فرهنگی است، زیرا بر ارزش های جامعه اثر می گذارد و از ارزش های جامعه منبعث میگردد. یکی از مشکلات افراد معلول نگرش منفی آحاد مختلف جامعه به گروههای مختلف معلولین است که بیشتر زمینه فرهنگی داشته و به جای تأکید بر توانمندی و نقاط قوت معلولین و پرورش استعدادها، بیشتر به نقاط ضعف آنان توجه میگردد به طوری که مسئولین در سطح کشور در برنامهریزیهای اجتماعی و فرهنگی کمتر به مسائل و مشکلات این قشر از جامعه توجه داشته و جایگاهی در برنامهریزی برای آنان در نظر می گیرند.
با توجه به تعداد زیاد معلولان در کشور توصیه می گردد از واژه معلولیت کمتر استفاده گردد و بهجای نگاه ترحمآمیز به این مسئله توجه به مشکلات جمعیتی و اجتماعی آنان در راستای زندگی معمولی در کنار سایر شهروندان قابلتوجه میباشد.
چو کاری بی فضول من برآید مرا در وی سخن گفتن نشاید
و گر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش و پرورش را امروز به مثابه خانه ای می بینم در مرکز محله ای وسیع که نمای بیرونی آن پر از شعارهای گوناگون است. بنرها و تابلوهایی را در این محله می بینم که گاه به قصد تمجید و گاه به قصد تخریب این خانه را نشانه گرفته اند.
در این محله هرکسی می تواند برای این خانه آموزش و پرورش تصمیم بگیرد.
زمانی برای نمای بیرونی آن و زمانی دیگر در چیدمان و دکوراسیون داخلی آن.
وسعت خانه آموزش و پرورش زیاد است و کسانی که در این خانه زندگی می کنند زیادتر. اما چیزی که دیده می شود آنست که ساکنان این خانه کمترین ها را همیشه به خود اختصاص داده اند.
نه آن چنان غذایی در این خانه است و نه آن چنان میهمانی های مجلل.
تنها چیزی که قوام این خانه را حفظ کرده است و بیشتر از دیگر خانه های این محله حس می شود، معرفت و اخلاق ساکنان آن است.
این خانه مسئول دانش افزایی و آگاهی بخشی به کودکان و فرزندان مردم این محله است ولی مجبور است این مسئولیت را با کمتر از حداقل هزینه ها و کمترین پول ها برعهده بگیرد.
همه می گویند این خانه مهم است ولی در عمل آن چنان اهمیتی به این خانه داده نمی شود.
بارها دیده ایم که ساکنان این خانه مجبور شده اند برای هزینه های روزمره خود از این خانه خارج شوند و در خیابان به تاکسی رانی بپیوندند.
درون این خانه هم آن چنان که باید نیست.
جایی در این خانه هست که معلم تربیت می کند.
به آن می گویند دانشگاه فرهنگیان. خودشان مخارج خودشان را می پردازند برای ماندن در این خانه.
جای دیگر این خانه کودکان و فرزندان هستند.
بیرون از اینجا توقع دارند که کودکان شان چنین و چنان شوند.
ولی متاسفانه آنها هم باید خودشان هزینه کنند.
این خانه در مرکز این محله است ولی نگاه شورای محله به سمت دیگر است.
کاش این خانه در مرکز نبود تا شاید لایق آن نگاه های خاص می شد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
جستارگشایی
عصر جمعه ۹ آذر ماه ۴۰۳ به دعوت رضا پورزارعی از خبرنگاران حوزه ورزش در معیت مهدی حسنی (از زعمای شورای عکاسی استان البرز) برای حضور در اختتامیه جشنواره بینالمللی فیلمهای ورزشی در بلوار علیدایی، سالن شهید ضرغام فدراسیون کشتی حاضر میشویم.
جلسه چهارساعته با تاخیر ۵۵ دقیقهای شروع و با حضور مسئولین ورزش و جوانان، بزرگان ورزش، هنرمندان و فیلمسازان، اهالی رسانه و خبر و علاقه مندان پرشمار ورزش و هنر با شکوه خاصی برگزار میشود.
پخش مستیقم برنامه از صدا و سیما، حضور دنیامالی (وزیر ورزش و جوانان) صوفی (قائم مقام کمیسیون ورزش در مجلس) مناف هاشمی، نمایندگان کشورهای شرکت کننده در جشنواره و همچنین پیش کسوتان ورزشی و هنری بر وزانت برنامه میافزاید.
فیلم های ارسالی از کشورهای شیلی، ترکیه، قزاقستان، روسیه، هند، فرانسه و...حضور بالندهای در جشنواره داشته و البته نهایتا فیلم ایرانی هوک جوایز جشنواره را درو میکند. از حواشی برنامه انفجار سالن در شنیدن نام عادل فردوسیپور مجری مردمی است به طوری که دنیامالی وزیر ورزش تحت فشار و هژمونی مستقر در مراسم، قول پیگیری برگشت فردوسیپور به صدا و سیما را میدهد.
خلاصه داستان فیلم هوک
فیلم نامه هوک را مهدی تراببیگی به نگارش درآورده و در خلاصه داستان رسمی آن آمده است: «دو برادر ورزشکار بلوچ برای رسیدن به آرزوهای بلندپروازانه خود تلاش میکنند.» حسین ریگی کارگردان فیلم هوک اهل سیستان و بلوچستان است و فیلم سازی حرفهای را اولین بار سال ۹۹ با ساخت فیلم لیپار تجربه کرد، فیلمی که در جشنواره آن سال حضور پیدا کرد. ریگی توجه به اصالت و نگاه به منطقه بومی جغرافیای زیسته خود را یکی از محوریترین انگیزههایش برای فیلم سازی قلمداد میکند و در دومین تجربه فیلم سازی به سراغ قصهای رفته است که تماما در استان سیستان و بلوچستان میگذرد.
بازیگران و عوامل فیلم هوک
امیر جعفری، رویا تیموریان، امیرمهدی ژوله، علیرضا جعفری، علی اوسیوند، مهتاب ثروتی، محسن آشتیانیپور، سبحان رخشانی، آرزو تاجنیا، سعید رضاییکیا و… بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
نکاتی درباره فیلم هوک
فیلم هوک یکی از فیلمهای بومی است که توجه فیلمساز به عناصر بصری جغرافیای سیستان و بلوچستان از نقاط قوت فیلم به حساب میآید. احتمالا با تماشای فیلم به یاد آثار امیر نادری به خصوص فیلم سازدهنی و دونده میافتید. خلاصه داستان هم نوید چنین فیلمی را میدهد. باید دید ریگی چقدر میتواند در به تصویر کشیدن زیباییهای استان سیستان و بلوچستان موفق عمل کند.
هوک یک فیلم نوجوانانه و ورزشی است. فیلمی درباره ورزش بوکس که قهرمانهای نامیای از استان سیستان و بلوچستان دارد.
امیر جعفری با گریم متفاوت و ادای مناسب لهجه خطه سیستان و بلوچستان یکی از جذابیتهای تماشای فیلم هوک است.
ریگی کارگردان انرژیک هوک میگوید: «هوک تصویرنوشتهای از سیستان و بلوچستان، مهد مردمان غیور و پراز مهر و دوستداشتن است؛ مهرباندلانی که مشق مسلک پهلوانی میکنند. «هوک»، نگاهی واقعبینانه به چهرهی زخم خوردهی استانم از سینما، در سالهای بیمهری به آن است… «هوک» نشانهای است واقعگرایانه بر سیستان و بلوچستان؛ خاک مردمان غیور که سعی کردیم با قابهای زیبا این خاک را به تصویر بکشیم.»
ورزش و سینما جریانسازند
ریگی در ادامه ضمن تقدیم جوایز فیلمش به مردم مظلوم سیستان و بلوچستان میافزاید:
« همیشه فریادم این بود سیستان و بلوچستان در فیلمها به درستی نشان داده نشده و دوربین زاویه درستی نسبت به آنجا نداشته است. پس وظیفه خود دانستم که درباره این خطه فیلم بسازم. در اولین گام «لیپار» را ساختم. معمولا دوستان که با فیلم اول وارد سینما میشوند، با یک فیلم پرتنش ورود پیدا میکنند تا دیده شوند » .
سیستان و بلوچستان مهد بومی ورزش بوکس است و اولین مدال طلای دنیا را دانیال شه بخش از این استان به دست آورده است. به همین دلیل ابتدا تردید داشتم که فیلم ورزشی و بومی بسازم یا خیر. من ۳ سال به ساخت «هوک» فکر میکردم.
بلوچ یک زبان است و برای اینکه از زیرنویس استفاده نکنیم پس سراغ لهجه رفتیم. با این حال من خودم بلوچ هستم و همیشه به این فکر میکردم که چرا لهجهها خوب در نمیآیند پس تلاش کردم این بخش خوب از آب دربیاید.
لازم به ذکر است که بحث « مرکز پیرامون » در ایران جدی بوده و وجود مدارس کپری در سیستان و بلوچستان نشانی از این مدعاست. فارغ از کودکان فاقد شناسنامه حداقل بیش از ۱۱ هزارنفر بازمانده از تحصیل فقط در بلوچستان ثبت شده است.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در روزهای اخیر اظهار نظری از سوی رئیس جمهور منتشر شد که وجود کلاس های 45 نفره را به منظور انجام فعالیتهای گروهی دانش آموزان مفید تلقی نموده بود. در کنار بازخوردهایی که از سوی افراد مختلف در مورد آن انجام شد ؛ معاون اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور اعلام نمود که برداشت ناروایی از سخنان رئیس جمهور شده است و تغییر مدل آموزش در مدارس از معلم محوری به مشارکت دانش آموزان یک قطعه از پازل بزرگ تحول در نظام آموزش و پرورش است.
این اظهار نظر نشانه بارز تشویش نظری دولت در مورد آموزش و پرورش است .
رئیس جمهور محترم در حالی از مدل دانشآموز محوری سخن می گوید که گویی تحلیل مشخصی در مورد وضعیت فعلی آموزش و پرورش در نهاد دولت وجود ندارد. تعداد بالای ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل ، فقدان عدالت آموزشی ، وضعیت وخیم مدارس دولتی ، فقدان مشروعیت آموزههای آموزش و پرورش در میان بخش عمده دانش آموزان ، شکاف بین سیاست گذاران و مخاطبان نهاد تعلیم و تربیت ، حاکمیت کنکور بر مناسبات آموزش و پرورش و عدم آمادگی آموزش و پرورش برای اجرای آن ، شکل گیری صنعت کنکور و توانایی بالای آن برای تاثیرگذاری بر سیاستها و برنامههای آموزش و پرورش ، بی توجهی به نهاد مدرسه و تبدیل مدرسه به یک دایره اداری ، فقدان برنامه برای ارتقای کیفیت آموزشی در مناطق محروم ، نگرش ایدئولوژیک به مسائل آموزش و پرورش و دهها مورد دیگر از جمله مسائل آموزش و پرورش است .
موارد فوق فضای حاکم بر نهاد تعلیم و تربیت را ترسیم میکند.
عمده پاسخ ها به مسائل آموزش و پرورش نیز از جنبه های مختلف بیان میشود ؛ در صورتی که از سیاست گذاران آموزش و پرورش و اصول گرایان در مورد مسئله اصلی آموزش و پرورش سوال شود بلافاصله به «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » اشاره میکنند و اجرای آن را درمان همه دردهای آموزش و پرورش میدانند .
جریان های صنفی و بخش عمدهای از بدنه آموزش و پرورش نیز مهمترین مسئله را معیشت معلمان بر میشمرند .
جریانهای سیاسی معلمان اصلاح طلب نیز عمده توجه خود را صرف انتصابات آموزش و پرورش نمودهاند. هر چند مسئله معیشت از مهمترین مسائل آموزش و پرورش است و روند کند و بی حاصل انتصابات وزیر جدید موجب ناامیدی عمده معلمان فعال در ستادهای انتخاباتی دکتر پزشکیان شده است ، ولی برای فهم شرایط موجود باید به مسائل اصلی تر توجه نمود.
رئیس جمهور بر اساس اصل یکصد و بیست و یکم قانون اساسی سوگند یاد کرده است که پاسدار قانون اساسی باشد . به موجب اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد . در شرایط موجود مهمترین مسئله آموزش و پرورش آن است که حکومت و دولت مسئولیت خود را در مورد آموزش و پرورش به فراموشی سپرده اند ؛ این حلقه اصلی معضلات موجود است .
بر اساس بند 3 اصل سوم قانون اساسی نیز دولت موظف است آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان را برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی تامین کند .
بر اساس اصل چهل و سوم قانون اساسی نیز تامین آموزش و پرورش به عنوان یک نیاز اساسی باید از جمله ضوابط اقتصادی کشور باشد .
در طول سه دهه گذشته اصول فوق به طور کامل فراموش شده است . تنوّع مدارس از جمله مواردی است که با ایجاد شکاف طبقاتی اصول فوق را زیرپا گذاشته است . بی توجهی به مناطق محروم و حاشیهای و بیثباتی اقتصادی بر تعداد تارکین تحصیل و بازماندگان از تحصیل افزوده است. عمده بودجه آموزش و پرورش نیز صرف حقوق کارکنان می شود و بودجه ای برای کیفیت بخشی و ارتقای عدالتآموزشی نمیماند .
بودجه آموزش و پرورش در طول سالهای اخیر در حال کاهش بوده است و این خود بر مشکلات موجود افزوده است. به این ترتیب سخن گفتن از تغییر مدل آموزش و پرورش از معلم محوری به مشارکت محور در حد شوخی خواهد بود .
در شرایط موجود مهمترین مسئله آموزش و پرورش آن است که حکومت و دولت مسئولیت خود را در مورد آموزش و پرورش به فراموشی سپرده اند ؛ این حلقه اصلی معضلات موجود است .
دولت مسئول تامین آموزش رایگان و باکیفیت است و تا زمانی که این مسئولیت را نپذیرد و کلیه امکانات خود را در جهت تامین آن برای همه کودکان و نوجوانان لازم التّعلیم بسیج ننماید ؛ امیدی به تحوّل در آموزش و پرورش نیست .
تغییراتی همچون تغییر مدل آموزشی نیازمند آن است که فضای فعلی مدارس دولتی تغییر کند و نیازهای مورد نظر تامین گردد .
اگر تامین آموزش یک مسئولیت باشد و « آموزش رایگان و با کیفیت » به عنوان یک حق به رسمیت شناخته شود، دولت خواهد کوشید تا شرایط آن را فراهم سازد ، امکانات آموزشی را استاندارد سازد و نیروی انسانی را به صورتی روزآمد و پیوسته آموزش دهد . در این شرایط آموزش و پرورش راه خود را خواهد گشود.
رئیس جمهور محترم قبل از تغییر مدل آموزش باید به اجرای مسئولیت خود در مورد آموزش و پرورش بپردازد و وظایف خود را در مورد مسئولیتی که رئیس جمهور در مورد آن سوگند یادکرده است ، انجام دهد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید