« جامعهی سوداگر در همه چیز و همه کس سودی میجوید.
روشنفکران و مردمان اهل دانش نیز در صورتی مزد میگیرند که به منافع تجاری خدمت کنند.
همه چیز کالاست، حتی اندیشه و انسان...
کتاب را تقدیس میکنند، اما به هر حال کالایی است مقدس...! »
برتولت برشت
از کتاب " زندگی گالیله "
***
دبیر کل سه تشکل فرهنگیان ( انجمن اسلامی معلمان ایران ، سازمان معلمان ایران و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ) در نامه ای خطاب به رئیس جمهور منتخب مسعود پزشکیان در مورد « معرفی وزیر آموزش و پرورش » هشدار می دهند .
در این هشدار نامه چنین آمده است :
« این روزها در حالی که جنابعالی و همکاران نزدیکتان صادقانه در تلاش هستید تا براساس سازوکارهای مردمی و مشارکتجویانه و با بهره گیری از خرد جمعی و نظرات نخبگانی، براساس سنجه های طراحی شده در راستای رای و اندیشه آحاد ملت ایران، کابینهای مقتدر، کاردان و باتجربه برای تغییر در وضع نامناسب موجود تشکیل دهید اما اخبار نگرانکنندهای در خصوص معرفی گزینه برای وزارت آموزش و پرورش به عنوان گستردهترین نهاد دولتی و حلقه اصلی وصل دولت شما با ملت به گوش میرسد.
ما تشکلها به همراه جمعی از نخبگان آموزش و پرورش در کارگروهها و کمیتههای شورای راهبری، افراد توانمند و برجستهای را معرفی کردیم اما اینکه افرادی خارج از آن چارچوب و بدون اندک هم سویی سیاسی، فکری با جریان پیروز انتخابات و در واقع عاملان و تصمیمگیران اقدامات غیرکارشناسی و مخرب کنونی که بیشترین نقش را در افزایش نارضایتی اولیا و دانشآموزان داشتهاند در لیست نهایی برای وزارت آموزش و پرورش قرار گرفتهاند بسیار نگرانکننده است .... » فردی که وزیر می شود بیشتر از آن که باید به فکر « حل مساله » باشد باید دائما به دنبال بر آوردن انتظارات و حوائج دیگران در سطوح مختلف جامعه و قدرت باشد و این در نهایت موجب سلب بیشتر اعتماد عمومی و انحطاط بیشتر جامعه می شود .
چه شده است که پس از گذشت هفته ها از نشست های طویل المدت این تشکل ها و برخی جریان ها البته بدون دعوت و یا حضور رسانه ها و خبرنگاران به یک باره این سه تشکل به فاز « هشدار » رسیده اند و آن را عمومی کرده اند جای بسی پرسش و تعجب است .
هر چند این نامه هشدار در فضای رسانه ای و کنش گری معلمان خیلی جدی گرفته نشد و تاثیرگذار نبود .
در واقع ؛
مقصر اصلی و نخست در این بن بست فعلی همین تشکل های فرهنگیان و نیز کمیته فرهنگیان هستند که با « خودخواهی » و « بسته عمل کردن » افکار عمومی را ناامید کردند تا جریان های خارج از آموزش و پرورش و البته غیر مسئول ، ابتکار عمل را به دست بگیرند .
عملکرد تشکل ها نشان داد که شایستگی رهبری و هدایت جریان مطالبه گری در آموزش و پرورش را ندارند و اراده ای هم برای تقویت و فربه سازی « حوزه ی عمومی » و « پی ریزی جامعه مدنی » در اتاق فکر آنان مشاهده نمی شود .
دغدغه ی آنان بیشتر رقابت برای تصاحب فرصت ها و مناصب و از جنس « دعوا سر لحاف ملا » بوده است .
از سوی دیگر در سایه فضای مجازی بی ضابطه و بی در و پیکر ، هر از چندگاهی افرادی معرفی می شوند که هدف آن بیشتر فضا سازی برای آینده است و به صورت منطقی و بر اساس علم « رسانه » نباید چندان وقعی بر آن نهاد و آن را جدی گرفت .
« حسین آخانی استاد دانشگاه تهران » در یادداشتی به مناسبت نشست برای انتخاب رئیس سازمان حفاظض از محیط زیست کشور به نکات قابل تامل و البته تاسفی اشاره می کند :
« هر چه فکر کردم دیدم هیچ چیز تغییر نکرده است و اوضاع بدتر هم شده است.
ما گرفتار سندرم تکراریم. تکرار می کنیم چون آدم های تکراری دست از سرمان بر نمی دارند. چون خودمان هم گرفتار تکراریم . در برابر تغییر سبک زندگی مان مقاومت می کنیم. تکرار برای کشوری که به خوردن منابع ثابت عادت دارد کیف دارد، زحمت نمی خواهد.
تکرار چیزی شبیه سیگار کشیدن است. سیگاری ها به عشق تکرار سیگار می کشند، به سلامت خود آسیب می زنند تا کیف تکرار را از دست ندهند. خوردن هم از نوع تکرار است. گاهی آن قدر می خوریم که چربی رگهایمان را پر کند، ولی باز می خوریم چون کیف دارد، خوردن.
آخرش هم سکته می کنیم، مگر چی شده!
این روزها که در جلسات انتخاب گزینه مناسب برای مدیریت کلان محیط زیست کشور مشغولم، تکرار ذهن من را سخت مشغول کرده است.
راستش را بگویم ؛ من نمی توانم از بین افرادی که خودشان را برای ریاست سازمان کاندید کرده اند، فردی را پیدا کنم که توانایی سکانداری تشکیلات محیط زیست کشور بحران زده ایران را داشته باشد. اگر نگویم همه، اما اکثر آن ها تکرارند.
دست روی هر کس می گذاری، سیاهه ی از نقاط منفی در کارنامه اش است. خیلی ها را خودم می شناسم. آنها را نیز که نمی شناسم و می پرسم، چیزی دستم را نمی گیرد.
در عالم خیال داشتم فکر می کردم مگر بنا نیست قول های آقای پزشکیان عملی شود. خوب بیایید آدم نو پیدا کنیم. اگر نبود برویم و از خارج بیاوریم.
وقتی آدامس و چیپس و غذای سگ و گربه و میخ طویله مان از خارج می آید، چرا نمی توانیم رئیس محیط زیست یا متخصص محیط زیستی از خارج بیاوریم ؟ »
وضعیت در این کشور به گونه ای شده که همه روابط و تعاملات بر اساس « منفعت های شخصی و متقابل » تنظیم و تعریف شده اند .
هر کسی در این مملکت به قول معروف « کاره ای » شود ؛ بستگان ، دوستان ، همشهری ها ، همسایه ها ،آشنا و... هر یک برای خود و طرف مخاطب توقعاتی تعریف کرده اند و انتظار دارند که آقا و یا خانم رئیس آن ملاحظات را حتما در نظر بگیرد و آن ها را اجرا کند .
البته این وضعیت بیمار گونه قابل تسری به هرم بالای قدرت که به موضوعات و مسائل « نگاه ایدئولوژیک » دارند نیز قابل تسری می باشد .
دعوا و بگو و مگو سر این نیست که آینده کشور چه می شود ؟ چه بلایی سر منافع ملی می آید ؟ با بحران محیط زیست و سایر بحران ها چه کنیم و چه تدبیری بیندیشیم و مسائل و بحران هایی از این دست .
دعوا سر این است که چرا من در بازی نیستم .
در واقع ؛ فردی که وزیر می شود بیشتر از آن که باید به فکر « حل مساله » باشد باید دائما به دنبال بر آوردن انتظارات و حوائج دیگران در سطوح مختلف جامعه و قدرت باشد و این در نهایت موجب سلب بیشتر اعتماد عمومی و انحطاط بیشتر جامعه می شود .
این که آن فرد مدیر و صاحب منصب شده بخواهد خلاف این عرف تاریخی و نهادینه شده عمل کند در ذات خود دارای ریسک بالاست و می توان عاقبتی چون « امیر کبیر » و یا « دکتر محمد مصدق » را برای او رقم بزند .
اولی را در سکوت جامعه ، رگ زدند و دومی توسط یک « دیکتاتور مدرن و تحصیل کرده » تا آخر عمر در خانه اش زندانی شد .
پرسش من این است که چرا در این کشور برای « فوتبال » از خارج مربی و بازیکن می آورند ؟
چیزی جز « اهمیت » و « جایگاه » را نشان می دهد ؟
چرا این وضعیت برای مسائل مهم و آینده سازی مانند « آموزش و پرورش » قابل اجرا نیست در حالی که ماحصل و دستاورد حاکمیت را پس از 45 سال به وضوح مشاهده می کنیم ؟
این نشان می دهد که در این کشور چیزهایی مانند فوتبال ارزش بسیار فراتری از سواد و آموزش دارند که محور « توسعه پایدار » را تشکیل می دهد .
ممکن است برخی و شاید بسیاری این مکتوب من را در حالت « طنز » ببینند و جدی نگیرند .
اما این یک واقعیت است .
برای یک بار هم که شده آن را امتحان کنید .
مقدمه
انیمیشن درون و بیرون 2 (Inside Out 2024) یک تلاش تحسین برانگیز از به تصویر کشیدن دستاوردهای علمی و پژوهشی در حوزه روان شناختی است؛ مخاطب قرار دادن میلیون ها انسان، هنری است که کمتر مقالات و حتی کتب، موفق به انجام آن در کوتاه مدت بوده اند. فروش فوق العاده این اثر می تواند توجه سینماگران را به تولیداتی از این دست بیش از گذشته جلب کند و پنجره ای نو در کوتاه کردن مسیر ارتباط دانش و کاربرد بگشاید. البته انتقاداتی به پرداخت های این انیمیشن به لحاظ روان شناسی وجود دارد، اما وجود یک تیم خبره از درمانگران و پژوهشگران در کنار سازندگان این اثر، آن را به شدت تاثیرگذار و ارزشمند کرده است؛ در این نوشتار نگاهی چند بعدی به این اثر سینمایی خواهم داشت:
نگاهی به مهمترین نقدها
سادهبودن و تکبعدی بودن احساسات؛ در انیمیشن جهتگیری احساسات خیلی ساده و مشخص هستند که باتوجهبه اینکه مخاطب هدف این انیمیشن عمدتاً گروه کودک و نوجوان است، قابلفهم و مناسب است، البته تلاش شده با نشاندادن همکاری بین احساسات و گفت و گوهایی که بین شان جریان دارد قدری پیچیدگی را هم به نمایش بگذارد، اما بههرحال جای احساساتی شبیه احساس گناه (Guilt) در کنار احساس شرم (Shame) یا احساس رشک (Jealousy) در کنار حسادت (Envy) و احساس استرس (Stress) در کنار اضطراب (Anxity) و... احساس میشود .برخی تحقیقات تا بیش از 25 نوع احساسات شناسایی و نام گذاری شده را نام می برند، لذا محدود بودن احساسات مختلف کاملا محسوس است.
ظهور دیر هنگام احساسات مهمی چون اضطراب، حسادت، خجالت و بی حوصلگی در نوجوانی دقیق نیست و احتمالا دیدن این صحنه به خصوص برای نوجوانانی که در کودکی بیشتر با احساساتی مثل اضطراب دست و پنجه نرم کرده اند، ناخوش آیند باشد. اما توضیحی در این باره در دل انیمیشن نهفته است، احتمالا جوی (شادی) و هویتی که شکل داده است این احساسات را عقب رانده اند و در ناخودآگاه رایلی فرستاده بودند؛ همان طور که در ادامه فیلم زمانی که اضطراب کنترل را در دست دارد شادی، خشم و... را به همان بخش تاریک و دور از دسترس رایلی که احتمالا نماد نا خودآگاه اوست می فرستد و در آنجا احساسات دیگری را هم در اتاق های تاریک تر ملاقات می کنند.
پرداختهای کوتاه اما عمیق به نقش والدین
آنچه ابتدائاً در این بخش توجه من را به خودش جلب کرد، کوچکشدن جزیره خانواده و بزرگتر شدن جزیره دوستی نسبت به درون و بیرون ۱ بود که بهخوبی پررنگشدن نقش و اهمیت گروه دوستی در دوران نوجوانی را نشان میدهد.
اما چند نکته مهم و عمیق دیگر وجود دارد که خاصه میخواهم به آن اشاره کنم؛ در تارهای «هویت» رایلی قبل از پیداشدن سروکله احساسات جدید، صدای مادر (خانواده) رایلی شنیده میشود، وقتی که جوی به یکی از تارها دست میزند انعکاس صدای «تو ارزشمندی» با صدای مادر طنینانداز میشود؛ اما قدری بعدتر وقتی که رایلی در کمپ مسابقات بهدور از خانواده در حال تجربه احساسات و اتفاقات جدید است و هویت جدید او دارد سروکلهاش پیدا میشود؛ وقتی تارها را تکان داد صدایی که طنینانداز شد، صدای خود رایلی است! دقیقاً و بهصورت شگفتانگیزی فرایند هویتیابی و اهمیت «استقلال» نوجوان جهت توسعه «خود»، «خود تنظیمی»، «تنظیم هیجان» و… نمایان میشود.
خانواده رایلی ویژگیهای ارزشمند زیادی داشتند، مثلاً وقتی رایلی به فکر پیشرفت در ورزش هاکی بود خانواده نگران نشد که نکند رایلی بخواهد درس را رها کند [کنایه به رفتار خیلی از والدین]؛ مهمتر از آن احترام به حریم شخصی است . در سکانسی که درب اتاق رایلی باز است مادر برای واردشدن به حریم اتاق ابتدا دستش را میآورد و در میزند و بعد خود جلو میآید [چه برسد به زمانی که درب اتاق بسته باشد]. پذیرش و شناخت نسبت به ویژگیهای دوره نوجوانی؛ وقتی مادر رایلی فریادزدن، تنفر او از بوی بدن، بههمریختگی خلقوخو را در رایلی دید بهسرعت متوجه وضعیت جدید او شد و با صبوری سعی در همدلی داشت و تنش را با واکنشهای دماسنجی افزایش نداد.
میتوان گفت مجموعه این ویژگیهای خانواده است که ساختار شخصیتی و سلامت روانی و عاطفی رایلی را برای عبور امن از دوران نوجوانی فراهم کرده بود؛ کودکان تروما دیده، با خانوادههای ناامن و بیثبات چالشهای پیچیدهتری را در این دوره از زندگی خود تجربه خواهند کرد.
نقش اصلی داستان: اضطراب
از دیدگاه من نقش اصلی این سینمایی برای «اضطراب» بود. از پیداشدن سروکلهاش گرفته تا حمله پنیک و در نهایت نشستن بر صندلی ماساژ و چای خوردنش چشمها را از نبوغ داستانپردازی آن برق میاندازد.
اضطراب با یک عالمه چمدان که نشان از پیشبینیکردن اتفاقات مختلف در آینده است ظاهر میشود، شادی و دیگر احساسات را پس میزند، مشکلات را در غیاب خشم و شادی بزرگنمایی میکند، ظرفیت و توانمندیهای رایلی را دستکم میگیرد و او را تا تجربه یک حمله پنیک تمامعیار پیش میبرد، اما در این لحظه چند المان طلایی در سکانس حمله اضطرابی در بیرون و همراهی بقیه احساسات در درون او را از این وضعیت عبور میدهد، رایلی دستش را روی چوب هاکی میکشد، نور بر روی پوستش را حس میکند، نفس عمیق میکشد؛ در واقع کارگردان در صحنه حمله پنیک یک کلاس درس کوتاه ذهنآگاهی (Mindfulness) را نمایش میدهد، تمرکز بر تنفس، اسکن بدن، وصلشدن به احساسها و توجه به لحظه حال، او را از این وضعیت خارج میکند و در سکانس پایانی فیلم درحالیکه اضطراب دارد ترس از دعوتنشدن به تیم را بزرگنمایی میکند و مجدد میخواهد او را ناتوان کند، این بار اما رایلی یاد گرفته است که چگونه با اضطراب کنار بیاید، ضمن تشکر از او جوی دستش را میگیرد و او را روی صندلی مینشاند و چای به او میدهد.
مکانیسم سرکوب
باورپذیر بود که بشود احساسات را اینگونه به تصویر کشید؛ اما مکانیسم سرکوب را نه! چه نمایشی چه خلاقیتی...
جوی (شادی) دستگاهی دارد که هر احساس منفی و اتفاقی را به تاریکخانه ناخودآگاه پرتاب میکند (سرکوب) و آن را اختراع خود میداند؛ کار به جایی میرسد که وقتی آژیر بلوغ به صدا درمیآید هم آن را با همین دستگاه پرتاب میکند به این امید که از شرش خلاص بشود، اما زور بلوغ بیشتر است و شیشه را میشکند و وارد عمل میشود. در ادامه شادی برای نجات رایلی از اضطراب در ناخودآگاه با کوه احساسات و خاطرات سرکوب شدهای که حاصل آن دستگاهی است که ساخته بود روبهرو میشود و تا آنها را آزاد نمیکند نمیتواند به اتاق کنترل برگردد؛ در واقع این صحنه بهخوبی توضیح میدهد که در واقع جوی (شادی) کنترل را بهخاطر همین احساسات سرکوب شده ازدستداده بود؛ اما در سکانس پایانی فیلم دیگر خبری از دستگاه سرکوب نیست، در این سکانس جوی، اضطراب را به گذشته پرتاب نمیکند، بلکه او را میپذیرد، میشنود و در کنار خودش نگه میدارد؛ نقش سرکوب را در نوجوانی گاهی تنبلی (Ennui) یا کنارهگیری هم بر عهده میگیرد، برای فرار از حضور در جمع نوجوان تنها در خانه میماند و کنارهگیری میکند و با این قبیل از انتخابها سعی در تجربهنکردن احساسات یا افکار خود دارد؛ پادزهر مهم اما این است که ما باید صدای احساسات و پیامی که با خود دارند را بشنویم، سرکوب و نادیدهگرفتن احساسات، حال ما را به جز در لحظاتی کوتاه بهتر نمیکند.
ما با همه احساساتمان خوب هستیم
خوببودن با «مطلقاً خوب» بودن حاصل نمیشود، شما شجاع هستید حتی اگر گاهی بترسید، شما فرزند خوب و دوستداشتنی هستید حتی اگر گاهی خانواده خود را ناامید کنید؛ این یک جمله غلط است که شما فقط زمانی خوبی هستید که احساسات خوبی داشته باشید؛ این تفکر است که ما را بهسرعت سراغ سرکوب به هر طریق و قیمتی میفرستد، نسخه را پر از دارو میکند تا سریعاً بهمحض تجربه هر احساس منفی یا حال بدی آن را خوب (ساکت، سرکوب) کنیم.
در مجموع انیمیشن درون بیرون به خصوص نسخه اخیر آن را میتوان تلاشی خلاقانه و مؤثر در توسعه شناخت و مواجه درست با احساسات دانست .
در نقدهای وارده بر آموزش و پرورش هم رفتهرفته توجهکردن به آموزش احساسات و پرورش تفکر هیجانی سروکلهاش پیدا شده و در آینده معنادار و عمیقتر هم خواهد شد و این میتواند نویدبخش جامعهای سالم و آگاهتر در زمینه سلامت روان باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از فرهنگیان استان خراسان شمالی برای « صدای معلم » ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای توضیح و شفاف سازی مسئولان اعلام می کند .
« من در برابر آنچه می کنم و آنچه انتخاب می کنم که نادیده بگیرم، مسئولم »
در همین لحظه که من در حال نوشتنم، در گوشه ی دیگری از جهان، انسان های زیادی گرسنه اند. اگر «ژان پل سارتر» بود می گفت من در برابر این گرسنگی مسئولم.
البته من اعتراض می کردم: من نمی دانم آنجا چه خبر است و برای تغییر وضع اسفبار موجود، کار چندانی از دستم برنمی آید.
ولی سارتر می گفت این منم که انتخاب کرده ام بی خبر بمانم و به جای آنکه خود را درگیر این وضع اسفبار کنم، در این لحظه ی خاص فقط بنویسم. می توانستم فراخوانی بدهم و اعانه جمع کنم یا از طریق ارتباطاتی که در اصحاب رسانه دارم، توجه همگان را به وضع موجود جذب کنم، ولی انتخاب کرده ام آن را نادیده بگیرم» .
اروین د یالوم
کتاب: روان درمانی اگزیستانسیال
***
لا به لای صفحات پرتال وزارت آموزش و پرورش را می گردم تا بلکه پیام و یا خبری به مناسبت « روز خبرنگار » در آن پیدا کنم .
این خبر در بخش اسلاید ( ویژه ) پرتال جلب توجه می کند :
« تقدیر از خبرگزاری پانا بهعنوان رسانه پیشرو در تربیت کودک و نوجوان
در همایش بزرگداشت روز خبرنگار و رونمایی از «پوستر دومین جام رسانه امید» از خبرگزاری پانا به عنوان رسانه پیشرو و برترین رسانه تربیت کودک و نوجوان تقدیر شد.
در این همایش که امروز دوشنبه ۱۵ مردادماه با حضور فرماندهان سپاه و بسیج و جمعی از خبرنگاران داخلی و خارجی و مسئولان و خانواده شهدا در سالن همایشهای بین المللی دانشگاه انقلاب اسلامی برگزار شد، از محمد باجلان، مدیرعامل خبرگزاری پانا تقدیر شد.
خبرگزاری پانا با توسعه زیست بوم فضای مجازی در حوزه کودک و نوجوان و تولید محتوای آموزشی در فضای مجازی به کادرسازی در حوزه رسانه و فضای مجازی در راستای گام دوم انقلاب پرداخته است » .
معنای مستقیم و پیام مشخص این خبر آن است که دولت سیزدهم در حال تقدیر از خودش می باشد .
پانا ( خبرگزاری دانش آموزی ) متعلق به وزارت آموزش و پرورش است .
همایش بزرگداشت روز خبرنگار بوده اما آن گونه که در تصویر مشخص است مشخص نیست افراد با یونیفورم های نظامی در آن چه می کنند ؟
این موضوع به وضوح نشان دهنده ی افول و انحطاط روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم است که در این مدت نشان داد نه رسانه را می شناسد ، نه فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش را و نه قصد و اراده ای برای ارتباط با بدنه ی معلمان در حداقل 3 سال گذشته داشت .
در واقع ؛ نمره روابط عمومی در حوزه ی اعتماد سازی و تعاما با بدنه آموزش و پرورش منفی ارزیابی می شود .
سه شنبه 17 مرداد 1402 هم در یادداشتی با عنوان : « روز خبرنگار و نوشابه باز کردن دولتی ها برای همدیگر ... مبارک است ! » به این مساله پرداختم . ( این جا )
بخشی از یادداشت را می خوانیم : اگر واقعا صدا و سیما مرکز فرهنگ و فکر است پس این همه مشکلات و چالش های فرهنگی از کجا آمده و تا 45 سال استمرار یافته است ؟
« امروز 17 مرداد مصادف با « روز خبرنگار » است .
رئیس دولت سیزدهم و مقامات ارشد این دولت به این مناسبت به تحریریه خبرگزاری صدا و سیمای جمهوری اسلامی رفته و از « برخی » تقدیر کرده اند .
« روزنامه ایران ، ارگان دولت » در شماره امروز خود ؛ صدا و سیمای جمهوری اسلامی را « رسانه ملی » نامیده است اما کسی نمی پرسد چگونه رسانه ای که از پول مردم تغذیه می کند اما « صدای مردم » نیست و به کسی هم پاسخ گو نیست ؛ متصف به صفت « ملی » می شود ؟
رئیسی می گوید : ( این جا )
« خبرنگاران و اهالی رسانه نقش مهمی در تبیین خواستههای مردم عزیزمان برای مدیران و دولتمردان و همچنین نقش مؤثری برای بیان دیدگاههای مسئولان برای مردم دارند. رسانه و اصحاب آن پل ارتباطی بین مردم و مسئولان هستند و باید تلاش شبانهروزی این عزیزان در عرصههای مختلف مدنظر قرار بگیرد. اصحاب رسانه نقش فعالی در دفاع مقدس داشتند و هرچه خبر و تصویر از آن دوران داریم، مرهون تلاش خبرنگاران و رسانه است.
حضور رسانه ملی و رسانهها در جهاد تبیین نقش مؤثری دارد و صداوسیما مرکز فرهنگ و فکر است. رسانهها در مقابله با جریانسازی دشمن و ترویج سبک زندگی ایرانی و اسلامی نقش مهمی دارند.
دولت در میدان عمل و اقدام است و تبیین عملکرد دولت بهعهده رسانههاست؛ البته شاید به این اقدامات نقدهایی هم وارد باشد ولی ما فرد منتقد را «بیشناسنامه» نمیخوانیم و معتقدیم باید حرف منتقد را شنید و دولت گوش شنوا دارد. اصحاب رسانه ممکن است تحلیل یا نظری داشته باشند و ما این را برای دولت نعمت میدانیم. انصاف جای خود را دارد و این انتقادها برای دولت مفید خواهد بود . »
آیا منطقی و عقلانی نبود که در عصر رسانه های دیجیتال و شبکه های اجتماعی ؛ رئیس دولت سیزدهم به جای که به یک مرکز دولتی برود و برای هم نوشابه باز کنند همه ی رسانه ها را با هر گرایش و طیف فکری یک جا جمع می کرد و با آنان به طرح پرسش و گفت و گو می پرداخت .
اگر واقعا صدا و سیما مرکز فرهنگ و فکر است پس این همه مشکلات و چالش های فرهنگی از کجا آمده و تا 45 سال استمرار یافته است ؟
اساسا ضریب نفوذ صدا و سیمای جمهوری اسلامی در داخل کشور تا چه میزان است و آیا این رسانه دولتی می تواند ادعای مرجعیت رسانه ای داشته باشد ؟
... شما که حتی تحمل یک گزارش انتقادی را ندارید و با استفاده ی ابزاری از دیگران و برخی مفاهیم و مناسک ایدئولوژیک سعی در توجیه ناکارآمدی و بی کفایتی خود دارید ؛ آیا بهتر نیست به جای سخنرانی در باب تربیت « دانش آموز خبرنگار » ؛ به فکر تربیت شهروندانی باشید که ضمن آگاه بودن به حقوق قانونی خود ، آراسته و مجهز به « تفکر انتقادی » باشند .
چه اگر این بود دیگر شاهد استبداد مدیران و این همه صرف انرژی و زمان برای خنثی کردن همدیگر و انسداد در مفهوم « حکمرانی خوب » نبودیم و مسیر در جهت هم افزایی برای فعلیت یافتن تربیت به معنای واقعی کلمه قرار می گرفت » .
در این حوزه مطالب و مکتوبات فراوانی داشته ام اما از آن جا که در آستانه تعیین وزیر آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان قرار داریم و دیر یا زود فردی سکان دار وزارتخانه تعلیم و تربیت خواهد شد توصیه نگارنده به آن همای تعلیم و تربیت آن است که گام نخست برای موفقیت در چنین دستگاه عریض و طویل و پر مخاطبی ؛ انتخاب یک فرد متخصص و نقدپذیر برای بخش راهبردی روابط عمومی است که در وهله ی نخست خودش دارای روابط عمومی مقبولی باشد .
همان گونه که قبلا نیز اشاره کرده ام ؛ دستور العمل ممنوعیت شکایت از رسانه ها برای « نخستین بار » و در زمان سرپرستی « جواد حسینی » بر وزارت آموزش و پرورش و با پیشنهاد و پی گیری رسانه ی « صدای معلم » به سرانجام رسید اما مطابق با عرف و فرهنگ رایج در این مملکت و مثل خیلی چیزهای دیگر ،؛ آن گونه که بایسته و شایسته بود توسط مدیران و مسئولان جدی گرفته نشد و از سوی دیگر « پرسش گری و کنش گری » لازم و کافی در این باره از سوی « بدنه آموزش و پرورش » هم مشاهده نشد .
بدون تردید اگر قرار است که آموزش و پرورش بر خلاف 45 سال گذشته در اولویت و صدر امور و برنامه ریزی ها قرار گیرد ؛ پله نخست شکل گیری مفهوم « سواد رسانه ای » و غنی شدن جایگاه رسانه به عنوان « رکن چهارم دموکراسی » در این ساز و کار « بودن و شدن » خواهد بود .
وزارتخانه ای که تاکنون جز طی مسیر در تسلسل روزمرگی و سوزاندن فرصت و تفکر و مسئولیت پذیری کار دیگری نکرده است .
گروه استان ها و شهرستان ها/
روز گذشته، یک معلم شهر« نلاس» از توابع شهرستان سردشت حین نجات دانش آموز خود، در رودخانه «زاب» غرق شد.
« صدای معلم » این واقعه ی غم انگیز را به خانواده محترم ایشان و همه فرهنگیان تسلیت عرض می کند .
جستارگشایی
به مناسبت ۱۷ مرداد (شهادت محمود صارمی) « روز خبرنگار » سری به خانه مطبوعات استان البرز در دل ارشاد اسلامی کرج میزنم. پس از خوشوبش کوتاه با تعدادی از اهالی رسانه، گپی مختصر با رضا عباسزاده (رئیس ساعی خانه مطبوعات استان البرز) میزنیم.
وی با مروری تیتروار بر عملکرد خانه مطبوعات به چالشهای حرفه خبرنگاری پرداخته میافزاید:
نبود امنیت و ثبات شغلی شاید مهمترین مشکل حوزه رسانه و خبر باشد.
ما برنامههای ویژهای برای آموزش خبرنگاران و افزایش سواد رسانهای همکاران تدارک دیدهایم اما در تولید محتوای دست اول و بههنگام مشکل داریم . در واقع نویسنده و خبرنگار شش دانگ و حرفهای چندانی تربیت نکردهایم و این یکی از آسیبهای جدی حوزه رسانه و خبر در سطح کلان کشوری میباشد.
ما در البرز با ۱۵ نفر خبرنگار پایکار و مجرب، کارگروه خبرنگاران بحران را ساماندهی کردهایم.
این کارگروه باید توسعه پیدا کرده و با تشکیل کارگروههای مطالبهگری، نشستهای تخصصی و گپهای محفلی عملا در اتفاقات مهم، اخبار پیرامونی و تولید محتوا سهیم باشند...
معلم خبرنگارانی که نیستند...
خلج از خبرنگاران جوان و انرژیک در جلسهای میگوید: اگر در البرز یک معلم خبرنگار پایکار واقعی داشته باشیم آن هم رضا قاسمپور است(نقل به مضمون). متأسفانه امروزه نسل معلمان دست اندرکار حوزه رسانه و خبر رو به انقراض بوده و بسیاری از فرهیختگان فرهنگی کنج عزلت اختیار و در زندگی شخصی خویش غوطهورند. از طرفی برخی باجنیوزها با شانتاژ و پروپاگاندای رسانهای جای خبرنگاران دغدغهمند و روزنامهنگاران محجوب را گرفتهاند.
خبرنگاری یا راه رفتن بر لبه تیغ
خبرنگاری در عصر انفجار اخبار و اطلاعات به ویژه در جهان سوم راه رفتن بر لبه تیغی است که هر لحظه امکان سقوط و هبوط در آن محتمل است. بدون شک هرکسی در وجودش بعدی از ابعاد متکثر خبرنگاری را داراست.
تلاش برای درک بی کم و کاست حقایق در نهاد ماست. امروزه خبرنگاری دنیای بی سر و تهی است که چهار مقوله صحت، سرعت، دقت و کیفیت اضلاع اصلی آن است.
تأثیرات فضای مجازی بر رسانه و خبر
گرچه گوشیهای هوشمند تمام عرصههای اجتماعی از جمله عرصه خبر و ژورنال را متحول کرده و محدودیتهای زمان، مکان، زبان، امکان و جغرافیا را درنوردیده است و ما به طور روزافزون با انبوه شهروند خبرنگار مواجه هستیم، لیکن هنوز هم مسئولیت انعکاس اخبار راستین، بدون دخل و تصرف جناحی و گروهی و همچنین پای بندی به تعهد اجتماعی نسبت به درستی و صحت خبر بیشتر معطوف به خبرنگاران و روزنامهنگاران حرفهای است.
چالشهای حوزه رسانه و خبر
یکی از مشکلات عینی این روزها، تأخیر فاز نشریات کاغذی نسبت به نشریات الکترونیکی است. همچنین گستره منطقهای مخاطب، تیراژ نازل و حوزه تأثیرگذاری اندک آنها نسبت به تلگرام، اینستاگرام، فیسبوک، واتس اپ، توئیتر و امثالهم از دیگر مشکلات این عرصه میباشد.
سینه سپر کردن یک خبرنگار در ثبت درست وقایع و به تصویر کشیدن چهره عریان واقعیت، به معنای دست کردن در لانه زنبور قدرت و ثروت بوده و علاوه بر خطر سقوط، احتمال گزیدگی همیشه وجود دارد.
روزنامه یا روزینامه ؟!
- خودسانسوری و تدارکاتچی روابط عمومی ادارات بودن
- دستمزد نازل، فقدان امنیت شغلی، عدم حمایت حرفهای و بیمهای
- ورود افراد غیرحرفهای و مصادره بخشهای مدیریتی رسانه توسط سیاسیون
- رویکرد جناحی و نتیجتا تقلیل منافع ملی و عمومی به منافع حزبی و جناحی
- کمبود خبرنگار مبتنی بر آموزش علمی و آکادمیک، استیلای فضای ناامن و شائبه آلود و مبتنی بر شایعه در فضاهای مجازی
- خدشهدار شدن اعتماد عمومی و...
از چالشهای جدی و مشکلات عینی حوزه رسانه و خبر میباشد.
تحلیل یا تکثیر؟ مسئله اینست!
از چالشهای های مثبت خبرنگاران و اهالی مطبوعات میتوان به:
* کارکرد مثبت در ارتقای کیفی زندگی اجتماعی
* پرتوافکنی بر تاریک خانه های قدرت و ثروت
* بیان مشکلات واقعی مردم در قالب گزارشهای تحلیلی، یادداشتهای پژوهشی و نتیجتاً امید آفرینی و... اشاره نمود.
به هر حال نشریات کاغذی نیز همانند کتاب در معرض تهدید و تحدیدند و مطبوعات کاغذی هم به سان کتاب برای بقای خود محکوم به ارتقاء کیفیت و انطباق خود با تکنولوژیهای نوین و تحلیل رویدادهای مهم جاری هستند.
ضرورت نظام جامع رسانههای همگانی
در پایان امیدواریم ضمن حرکت تدریجی اهالی رسانه و خبر به سوی حرفهای و مستقل شدن از حکومت، حاکمیت نیز در قبال بهرهمندی از خدمات دوستان رسانه و خبر، در خصوص تأمین حداقلهای معیشت و منزلت این قشر شریف گامهای عملی برداشته و با تدوین، تصویب و عملیاتی کردن نظام جامع رسانههای همگانی پاسدار حقوق اهالی رسانه و خبر باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید